پرش به محتوا

شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۸: خط ۶۸:


==پاسخ‌های دیگر==
==پاسخ‌های دیگر==
{{جمع شدن|۱. آقای عرفانی؛}}
{{جمع شدن|۱. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛}}
[[پرونده:11273.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد نظیر عرفانی|عرفانی]]]]
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید جواد حسینی|حسینی]]]]
::::::آقای '''[[محمد نظیر عرفانی|عرفانی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


::::::*«برخی از روایات نیز بیانگر برخی از خبرهای غیبی است که از زبان معصوم{{ع}} وارد شده است همانند: خبر پیامبر{{صل}} که فرموده بودند: یا علی! تو با گروه پیمان شکن و گروه ستمگر و گروه منحرف نبرد خواهی کرد. در این خبر از پیامبر می‌بینیم که ایشان از پیدایش گروه‌های ناکثین، مارقین و قاسطین خبر می‌دهند.
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید جواد حسینی]]''' در مقاله خود ''«[[امام حسن عسکری و استفاده وسیع از علم غیبی (مقاله)|امام حسن عسکری و استفاده وسیع از علم غیبی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::همچنین عدی بن حاتم نقل می‌کند: در محضر رسول اکرم بودم که شخصی آمد و اظهار نیازمندی کرد، چیزی نگذشت دیگری آمد و از نا امنی راه شکایت کرد، در این هنگام پیامبر رو به من کرد و فرمود: حیره را دیده‌ای؟ گفتم: اوصاف آن را شنیده‌ام اما آن را ندیده‌ام، فرمود: چیزی نمی‌گذرد که امنیت سراسر منطقه را فرا می‌گیرد و کاروان به قصد زیارت خانه خدا از حیره حرکت می‌کند و در این راه جز از خدا نمی‌ترسد، سپس افزودند: اگر از عمری برخوردار شوی از گروهی خواهی بود که گنج کسری را فتح خواهند کرد. عدی بن حاتم می‌گوید، تمام آنچه را که رسول خدا گفته بود را مشاهده نمودم و آنها به وقوع پیوست. همچنین از حضرت علی {{ع}} روایت شده که فرمودند: به خدا سوگند شهر شما بصره غرق می‌شود مسجد شما بسان سینه کشتی‌ای که بدنه آن در آب فرو می‌رود و تنها سینه‌اش روی آب ظاهر است، دیده می‌شود. ابن ابی الحدید در شرح این خطبه می‌نویسد: بصره تا کنون دو بار در آب غرق شده است یک بار در زمان (القادر بالله) و بار دیگر در زمان (القائم بامر الله) طغیان آب‌های خلیج فارس این شهر را در آب فرو برد و از آن همه ساختمان تنها قسمتی از مسجد جامع همان طور که علی خبر داده بود در میان آب دیده می‌شد»<ref>[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]، ص۲۴.</ref>.
::::::*ابوالقاسم کاتب راشد نقل می‌کند: که مردی از سادات علوی برای کار و کوشش، و تحصیل روزی از خانه خود در سامراء خارج شد و در خارج شهر به مردی از اهل همدان برخورد نمود که آمده بود و می‌خواست [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} را زیارت کند. مرد همدانی پرسید: ای مرد! از کجا می‌آیی و اهل کدام شهری؟ مرد علوی جواب داد اهل سامرا و در پی تحصیل روزی از خانه‌ام خارج شده‌ام، او گفت: آیا حاضری مرا به خانه [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} راهنمایی کنی و در عوض پنجاه دینار از من بگیری؟ مرد علوی جواب داد مانعی ندارد و هر دو به سمت خانه حضرت عسکری آمدند... وقتی رسیدند اذن ورود خواستند، حضرت عسکری به آن دو اجازه ورود داد در حالی که در صحن منزل نشسته بود، وقتی نگاهش به مرد همدانی افتاد فرمود: تو فلانی فرزند فلانی هستی؟ عرض کرد: بله، فرمود: بله پدرت درباره ما به تو وصیت کرده است آمده‌ای آن وصیّت را ادا کنی، و با تو چهار هزار دینار است که آن را تحویل بده، آن مرد گفت: بله (همین طور است) و آن را به حضرت تقدیم کرد. آنگاه به علوی نگاه کرد و فرمود: تو برای تحصیل فضل (الهی و روزی) به سوی جبل خارج شدی، این مرد (همدانی) به تو پنجاه دینار داد، و تو هم با او برگشتی و الآن هم، پنجاه دینار به تو عطا می‌کنیم. در این روایت چند خبر غیبی از حضرت نقل شده است: اسم و رسم مرد همدانی(جبلی) را گفتن بدون آشنایی قبلی؛ خبر از وصیّت پدر آن مرد؛ خبر از مبلغ دقیق مالی که وصیّت شده بود که به امام پرداخت شود؛ خبر از قرار داد علوی با مرد همدانی
::::::*«در جنگ نهروان حضرت علی{{ع}} فرمود: كشته شدن خوارج قبل از عبور از پل روی نهر است اما چند نفر خبر آوردند كه خوارج از پل عبور كرده‌اند اما وقتی نزدیك شدند دیدند خوارج قبل از پل مقر خود را قرار داده‌اند.
::::::*اسماعیل بن محمّد که از فرزندان عبداللّه بن عباس است می‌گوید: مبلغ دویست دینار پول داشتم که آنها را در زمین دفن کرده بودم، و بر سر راه امام عسکری قرار گرفته و به او عرض کردم: یابن رسول اللّه من درآمدی ندارم تا برای شب و روزم نانی تهیه کنم و در وضع اسفناکی بسر می‌برم، تا جایی که حتی یک دینار پول ندارم، و جای تعجب این بود که اسماعیل در حضور امام به دروغ سوگند یاد کرد. حضرت از شنیدن سخنان اسماعیل ناراحت شد و فرمود: چرا به دروغ قسم یاد می‌کنی، و من می‌دانم که تو دویست دینار دفن کرده‌ای ولی این را بدان که روزی شدیداً به آن پول محتاج می‌شوی و لکن از آن استفاده نمی‌بری؟ و امام اضافه کرد که من این سخنان را برای این نمی‌گویم که تو را از احسان خود محروم سازم، آنگاه به غلام خویش دستور داد که هرچه داری به او بپرداز، و غلام موجودی حضرتش را که صددینار بود، به وی داد: از این جریان مدّتی گذشت تا زمانی که اسماعیل شدیداً به آن دویست دینار دفن شده نیاز پیدا کرد با این که جای دفن دینارها را تغییر داده بود وقتی سراغ آن رفت متوجّه شد که پسرش دینارها را خرج کرده و حتی یک درهم باقی نگذاشته است. در این روایت نیز حضرت چند خبر غیبی داد: ناحق قسم یاد کردن اسماعیل؛ مبلغ دقیق دینارهای دفن شده را گفتن؛ از همه جالب‌تر این که خبر داد از آن دینارها بهره نمی‌بری
::::::باز حضرت فرمودند: در این جنگ (نهروان) از ما كمتر از ده نفر شهید خواهد شد و از خوارج که چهارده هزار نفر بودند بیش از ده نفر زنده نخواهند ماند و این خبر به همین شكل واقع گردید.
::::::*مردی از امام پرسید: چرا سهم الارث مرد دو برابر سهم الارث زن است؟ مگر زن بی چاره چه گناهی دارد؟ حضرت در جواب فرمودند: برای این که: نفقه مرد از زن بیشتر است. مرد در جهاد و جبهه شرکت می‌کند، و هزینه زندگی خانواده‌اش را تأمین می‌کند، در دیه عاقله که بر اثر قتل خطائی پیش می‌آید که بر مردان فامیل واجب است شرکت دارد. ولی زن در تمامی آنچه گفته شد معاف است. پرسشگر چون جواب حضرت را شنید، در دل با خود گفت: این سؤال را ابن ابی العوجاء از [[امام صادق]] {{ع}} سؤال کرده بود، آن حضرت به همین صورت جواب داده بود. حضرت عسکری {{ع}} (درجا) از قلب او خبر داد و فرمود: ای ابا محمد صحیح است. این سؤال، سؤال ابن ابی العوجاء است، اگر معنی پرسش شما یکی باشد، جواب ما [[اهل بیت]] نیز یکی است. ما اوّل و آخرمان با هم تفاوتی ندارند، و همه در علم یکسان هستیم، و همگی نور واحد، و از شجر واحدی می‌باشیم، (منتهی) [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} و [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} فضیلت بیشتری دارند.
::::::خبر دادن [[امام علی]] {{ع}} از قاتل [[امام حسین]]{{ع}}.  
::::::*ابی حمزه نصیر خادم می‌گوید: از امام عسکری بارها شنیدم که با غلامانش که ترک زبان، رومی و..بودند با زبان آنها صحبت می‌کرد، من از این مسئله تعجب کردم، و در دل با خودم گفتم: آخر این (امام) در مدینه به دنیا آمده (چگونه ترکی و رومی و... صحبت می‌کند)...این را با خود گفتم، پس حضرت عسکری رو کرد به من فرمود: براستی خداوندی که نامش بلند است، حجّتش را از دیگر مخلوقاتش ممتاز نموده (به این صورت که) به او شناخت همه چیز را عطا فرموده، و او (حجّت خدا) به زبان‌های مختلف اسباب و علل کارها و حوادث (گوناگون که پیش می‌آید) آگاهی و شناخت دارد، اگر این نبود، بین حجّت (و امام) و مردم فرقی نبود.
::::::خبر دادن امام علی از كیفیت شهادت عمار.  
::::::*محمد بن عیاش می‌گوید: چند نفر بودیم که در مورد کرامات امام عسکری گفتگو می‌کردیم، فردی ناصبی (دشمن اهل بیت) گفت: من نوشته‌ای بدون مرکب برای او می‌نویسم، اگر آن را پاسخ داد می‌پذیرم که او بر حق است. ما مسائل خود را نوشتیم، ناصبی نیز بدون مرکّب روی برگه‌ای مطلب خود را نوشت و آن را با نامه‌ها به خدمت امام فرستادیم، حضرت پاسخ سؤال‌های ما را مرقوم فرمود و روی برگه مربوط به ناصبی (که گویا از امام خواسته بود، اسم او و پدرش را بگوید) اسم او اسم پدرش را نوشت! ناصبی چون آن (نامه) را دید از هوش رفت، و چون به هوش آمد، حقانیت حضرت را تصدیق کرد و در زمره شیعیان قرار گرفت. در این روایت نیز حضرت با علم غیبی خط بی مرکب را خواند و باعث هدایت ناصبی شد.
::::::خبر دادن امام علی از نابود شدن عباسیون توسط مغول‌ها»<ref>[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]، ص۲۱۶.</ref>.
::::::*شخصی به نام (حلبی) می‌گوید: در سامراء گرد آمده بودیم و منتظر خروج [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} از خانه بودیم تا او را از نزدیک ببینم. در این هنگام نامه‌ای از حضرت دریافت کردیم که در آن نوشته بود: هشدار که هیچ کس بر من سلام نکند و کسی با دست به سوی من اشاره نکند، در غیر این صورت جانتان به خطر خواهد افتاد. در کنار من جوانی ایستاده بود، به او گفتم: از کجایی؟ گفت: از مدینه. گفتم: اینجا چه می‌کنی؟ گفت: درباره امامت ابومحمد اختلافی پیش آمده است، آمده‌ام تا او را ببینم و سخنی از او بشنوم یا نشانه‌ای ببینم تا دلم آرام گیرد، من از نوادگان ابوذر غفاری هستم، در این هنگام امام حسن همراه خادمش بیرون آمد. وقتی که روبروی ما رسید، به جوانی که در کنار من بود، نگریست و فرمود: آیا تو غفاری هستی؟ جوان پاسخ داد: آری. امام فرمود: مادرت حمدویه چه می‌کند؟ جوان: خوب است. حضرت از کنار ما گذشت. رو به جوان کردم و گفتم: آیا او را قبلاً دیده بودی؟ پاسخ داد: خیر، گفتم: آیا همین تو را کافی است؟ گفت: کمتر از این نیز کافی بود.
::::::*ابوالادیان می‌گوید: من از خدمت‌گزاران امام عسکری بودم و نامه‌های آن حضرت را به شهرها می‌بردم. در بیماری که امام با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم. حضرت نامه‌هایی نوشت و فرمود: اینها را به مدائن می‌بری. پانزده روز در سامراء نخواهی بود، روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل غسل گذاشته‌اند. گفتم: سرور من! اگر چنین شود، امام بعد از شما کیست؟ فرمود: هر کس بر جنازه من نماز گزارد، قائم بعد از من او است. گفتم: نشانه دیگری بفرمایید فرمود: هر کس از آنچه در میان همیان (کمربند) است خبر دهد، او امام بعد از من است. هیبت و عظمت امام مانع شد که بپرسم: مقصود از آنچه در همیان است چیست؟ من نامه‌های آن حضرت را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامراء شدم. دیدم همانطور که امام فرموده بود، از خانه امام صدای ناله بلند است. نیز دیدم برادرش جعفر (کذّاب) در کنار خانه آن حضرت نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به وی تسلیت، و به امامتش تبریک می‌گویند! من از این جریان یکّه خوردم و با خود گفتم: اگر جعفر امام شده باشد، پس وضع امامت عوض شده است، زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب می‌خورد و قمار بازی می‌کند و اهل تار و طنبور بود. من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم ولی از من چیزی نپرسید! در این هنگام عقید خادم خانه امام، بیرون آمد و به جعفر گفت: جنازه برادرت را کفن کردند، بیایید نماز بخوانید، جعفر وارد خانه شد. شیعیان در اطراف او بودند سمّان و حسن بن علی معروف به سلمه پیشاپیش آنها قرار داشتند. وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام عسکری را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند، جعفر پیش رفت تا بر جنازه امام نماز گزارد. وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه کودکی گندم‌گون و سیاه موی که دندان‌های پیشینش قدری با هم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت: عمو کنار برو، من باید بر جنازه پدرم نماز بخوانم. جعفر در حالی که قیافه‌اش دگرگون شده بود، کنار رفت. آن کودک بر جنازه امام نماز خواند و حضرت را در خانه خود کنار قبر پدرش [[امام هادی]] {{ع}} دفن کردند. بعد همان کودک روبه من کرد و گفت: ای مرد بصری! جواب نامه‌ها را که همراه توست بده! جواب نامه‌ها را به وی دادم و با خود گفتم: این دو نشانه (نماز بر جنازه، خواستن جواب نامه‌ها) حالا فقط همیان مانده، آنگاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است. حاجز و شاء که حاضر بود به جعفر گفت: آن کودک که بود؟! او می‌خواست با این سؤال جعفر را (که بی خود ادعای امامت کرده بود) محکوم کند. جعفر گفت: واللّه تا به حال او را ندیده‌ام و نمی‌شناسم! در آنجا نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن پرسیدند؟ و چون دانستند امام رحلت فرموده‌اند، گفتند: جانشین امام کیست؟ حاضران جعفر را نشان دادند. آنها به جعفر سلام کرده تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند: نامه‌ها و پول‌هایی آورده‌ایم. بفرمایید: نامه‌ها را چه کسانی نوشته‌اند و پول‌ها چقدر است؟ جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گرد جامه‌های خود را پاک می‌کرد، گفت: اینها از ما انتظار دارند علم غیب بدانیم! در این میان خادمی از میان خانه بیرون آمد و گفت: نامه‌ها از فلان کس و فلان کس است و در همیان هزار دینار است که ده تا از آنها را آب طلا داده‌اند. نمایندگان مردم قم نامه‌ها و همیان را تحویل او داده و به خادم گفتند: هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او امام است.  
::::::در نتیجه باید گفت که امامان معصوم{{عم}}  طبق آیات قرآنی و روایات وارده برخوردار از علم غیبی هستند و در موارد لازم و ضروری جهت هدایت انسان‌ها از آن استفاده می‌کنند امّا حضرت عسکری {{ع}} بخاطر شک و تردیدهایی که درباره امامت آن حضرت به وجود آمده بود مجبور شد، به صورت وسیع و گسترده، برای شک زدایی، تقویت ایمان شیعیان، و هدایت گمراهان و اقناع مخالفان از علوم غیبی استفاده نمایند»<ref>[[سید جواد حسینی]]، [[مام حسن عسکری و استفاده وسیع از علم غیبی (مقاله)|امام حسن عسکری و استفاده وسیع از علم غیبی]].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۲. آقای تربتی؛}}
{{جمع شدن|۲. آقای تربتی؛}}
خط ۸۹: خط ۹۰:
::::::از این قبیل اخبار غیبی و خبر از حوادث آینده در نهج البلاغه فراوان است که در اینجا مجال پرداختن به همه آنها نیست اما مطالعه آنها، و تدبر در آن، راهی برای شناخت صفای روح و عظمت امیرالمومنین است. باشد که عبرت گیریم»<ref>[[خبرهای غیبی در نهج البلاغه (مقاله)|خبرهای غیبی در نهج البلاغه]].</ref>.
::::::از این قبیل اخبار غیبی و خبر از حوادث آینده در نهج البلاغه فراوان است که در اینجا مجال پرداختن به همه آنها نیست اما مطالعه آنها، و تدبر در آن، راهی برای شناخت صفای روح و عظمت امیرالمومنین است. باشد که عبرت گیریم»<ref>[[خبرهای غیبی در نهج البلاغه (مقاله)|خبرهای غیبی در نهج البلاغه]].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۳. آقای حسینی؛}}
{{جمع شدن|۳. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید جواد حسینی|حسینی]]]]
[[پرونده:11273.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد نظیر عرفانی|عرفانی]]]]
::::::آقای '''[[محمد نظیر عرفانی|عرفانی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید جواد حسینی|حسینی]]''' در مقاله خود ''«[[امام حسن عسکری و استفاده وسیع از علم غیبی (مقاله)|امام حسن عسکری و استفاده وسیع از علم غیبی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::*«برخی از روایات نیز بیانگر برخی از خبرهای غیبی است که از زبان معصوم{{ع}} وارد شده است همانند: خبر پیامبر{{صل}} که فرموده بودند: یا علی! تو با گروه پیمان شکن و گروه ستمگر و گروه منحرف نبرد خواهی کرد. در این خبر از پیامبر می‌بینیم که ایشان از پیدایش گروه‌های ناکثین، مارقین و قاسطین خبر می‌دهند.
::::::*ابوالقاسم کاتب راشد نقل می‌کند: که مردی از سادات علوی برای کار و کوشش، و تحصیل روزی از خانه خود در سامراء خارج شد و در خارج شهر به مردی از اهل همدان برخورد نمود که آمده بود و می‌خواست [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} را زیارت کند. مرد همدانی پرسید: ای مرد! از کجا می‌آیی و اهل کدام شهری؟ مرد علوی جواب داد اهل سامرا و در پی تحصیل روزی از خانه‌ام خارج شده‌ام، او گفت: آیا حاضری مرا به خانه [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} راهنمایی کنی و در عوض پنجاه دینار از من بگیری؟ مرد علوی جواب داد مانعی ندارد و هر دو به سمت خانه حضرت عسکری آمدند... وقتی رسیدند اذن ورود خواستند، حضرت عسکری به آن دو اجازه ورود داد در حالی که در صحن منزل نشسته بود، وقتی نگاهش به مرد همدانی افتاد فرمود: تو فلانی فرزند فلانی هستی؟ عرض کرد: بله، فرمود: بله پدرت درباره ما به تو وصیت کرده است آمده‌ای آن وصیّت را ادا کنی، و با تو چهار هزار دینار است که آن را تحویل بده، آن مرد گفت: بله (همین طور است) و آن را به حضرت تقدیم کرد. آنگاه به علوی نگاه کرد و فرمود: تو برای تحصیل فضل (الهی و روزی) به سوی جبل خارج شدی، این مرد (همدانی) به تو پنجاه دینار داد، و تو هم با او برگشتی و الآن هم، پنجاه دینار به تو عطا می‌کنیم. در این روایت چند خبر غیبی از حضرت نقل شده است: اسم و رسم مرد همدانی(جبلی) را گفتن بدون آشنایی قبلی؛ خبر از وصیّت پدر آن مرد؛ خبر از مبلغ دقیق مالی که وصیّت شده بود که به امام پرداخت شود؛ خبر از قرار داد علوی با مرد همدانی
::::::همچنین عدی بن حاتم نقل می‌کند: در محضر رسول اکرم بودم که شخصی آمد و اظهار نیازمندی کرد، چیزی نگذشت دیگری آمد و از نا امنی راه شکایت کرد، در این هنگام پیامبر رو به من کرد و فرمود: حیره را دیده‌ای؟ گفتم: اوصاف آن را شنیده‌ام اما آن را ندیده‌ام، فرمود: چیزی نمی‌گذرد که امنیت سراسر منطقه را فرا می‌گیرد و کاروان به قصد زیارت خانه خدا از حیره حرکت می‌کند و در این راه جز از خدا نمی‌ترسد، سپس افزودند: اگر از عمری برخوردار شوی از گروهی خواهی بود که گنج کسری را فتح خواهند کرد. عدی بن حاتم می‌گوید، تمام آنچه را که رسول خدا گفته بود را مشاهده نمودم و آنها به وقوع پیوست. همچنین از حضرت علی {{ع}} روایت شده که فرمودند: به خدا سوگند شهر شما بصره غرق می‌شود مسجد شما بسان سینه کشتی‌ای که بدنه آن در آب فرو می‌رود و تنها سینه‌اش روی آب ظاهر است، دیده می‌شود. ابن ابی الحدید در شرح این خطبه می‌نویسد: بصره تا کنون دو بار در آب غرق شده است یک بار در زمان (القادر بالله) و بار دیگر در زمان (القائم بامر الله) طغیان آب‌های خلیج فارس این شهر را در آب فرو برد و از آن همه ساختمان تنها قسمتی از مسجد جامع همان طور که علی خبر داده بود در میان آب دیده می‌شد»<ref>[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]، ص۲۴.</ref>.
::::::*اسماعیل بن محمّد که از فرزندان عبداللّه بن عباس است می‌گوید: مبلغ دویست دینار پول داشتم که آنها را در زمین دفن کرده بودم، و بر سر راه امام عسکری قرار گرفته و به او عرض کردم: یابن رسول اللّه من درآمدی ندارم تا برای شب و روزم نانی تهیه کنم و در وضع اسفناکی بسر می‌برم، تا جایی که حتی یک دینار پول ندارم، و جای تعجب این بود که اسماعیل در حضور امام به دروغ سوگند یاد کرد. حضرت از شنیدن سخنان اسماعیل ناراحت شد و فرمود: چرا به دروغ قسم یاد می‌کنی، و من می‌دانم که تو دویست دینار دفن کرده‌ای ولی این را بدان که روزی شدیداً به آن پول محتاج می‌شوی و لکن از آن استفاده نمی‌بری؟ و امام اضافه کرد که من این سخنان را برای این نمی‌گویم که تو را از احسان خود محروم سازم، آنگاه به غلام خویش دستور داد که هرچه داری به او بپرداز، و غلام موجودی حضرتش را که صددینار بود، به وی داد: از این جریان مدّتی گذشت تا زمانی که اسماعیل شدیداً به آن دویست دینار دفن شده نیاز پیدا کرد با این که جای دفن دینارها را تغییر داده بود وقتی سراغ آن رفت متوجّه شد که پسرش دینارها را خرج کرده و حتی یک درهم باقی نگذاشته است. در این روایت نیز حضرت چند خبر غیبی داد: ناحق قسم یاد کردن اسماعیل؛ مبلغ دقیق دینارهای دفن شده را گفتن؛ از همه جالب‌تر این که خبر داد از آن دینارها بهره نمی‌بری
::::::*«در جنگ نهروان حضرت علی{{ع}} فرمود: كشته شدن خوارج قبل از عبور از پل روی نهر است اما چند نفر خبر آوردند كه خوارج از پل عبور كرده‌اند اما وقتی نزدیك شدند دیدند خوارج قبل از پل مقر خود را قرار داده‌اند.
::::::*مردی از امام پرسید: چرا سهم الارث مرد دو برابر سهم الارث زن است؟ مگر زن بی چاره چه گناهی دارد؟ حضرت در جواب فرمودند: برای این که: نفقه مرد از زن بیشتر است. مرد در جهاد و جبهه شرکت می‌کند، و هزینه زندگی خانواده‌اش را تأمین می‌کند، در دیه عاقله که بر اثر قتل خطائی پیش می‌آید که بر مردان فامیل واجب است شرکت دارد. ولی زن در تمامی آنچه گفته شد معاف است. پرسشگر چون جواب حضرت را شنید، در دل با خود گفت: این سؤال را ابن ابی العوجاء از [[امام صادق]] {{ع}} سؤال کرده بود، آن حضرت به همین صورت جواب داده بود. حضرت عسکری {{ع}} (درجا) از قلب او خبر داد و فرمود: ای ابا محمد صحیح است. این سؤال، سؤال ابن ابی العوجاء است، اگر معنی پرسش شما یکی باشد، جواب ما [[اهل بیت]] نیز یکی است. ما اوّل و آخرمان با هم تفاوتی ندارند، و همه در علم یکسان هستیم، و همگی نور واحد، و از شجر واحدی می‌باشیم، (منتهی) [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} و [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} فضیلت بیشتری دارند.
::::::باز حضرت فرمودند: در این جنگ (نهروان) از ما كمتر از ده نفر شهید خواهد شد و از خوارج که چهارده هزار نفر بودند بیش از ده نفر زنده نخواهند ماند و این خبر به همین شكل واقع گردید.
::::::*ابی حمزه نصیر خادم می‌گوید: از امام عسکری بارها شنیدم که با غلامانش که ترک زبان، رومی و..بودند با زبان آنها صحبت می‌کرد، من از این مسئله تعجب کردم، و در دل با خودم گفتم: آخر این (امام) در مدینه به دنیا آمده (چگونه ترکی و رومی و... صحبت می‌کند)...این را با خود گفتم، پس حضرت عسکری رو کرد به من فرمود: براستی خداوندی که نامش بلند است، حجّتش را از دیگر مخلوقاتش ممتاز نموده (به این صورت که) به او شناخت همه چیز را عطا فرموده، و او (حجّت خدا) به زبان‌های مختلف اسباب و علل کارها و حوادث (گوناگون که پیش می‌آید) آگاهی و شناخت دارد، اگر این نبود، بین حجّت (و امام) و مردم فرقی نبود.
::::::خبر دادن [[امام علی]] {{ع}} از قاتل [[امام حسین]]{{ع}}.  
::::::*محمد بن عیاش می‌گوید: چند نفر بودیم که در مورد کرامات امام عسکری گفتگو می‌کردیم، فردی ناصبی (دشمن اهل بیت) گفت: من نوشته‌ای بدون مرکب برای او می‌نویسم، اگر آن را پاسخ داد می‌پذیرم که او بر حق است. ما مسائل خود را نوشتیم، ناصبی نیز بدون مرکّب روی برگه‌ای مطلب خود را نوشت و آن را با نامه‌ها به خدمت امام فرستادیم، حضرت پاسخ سؤال‌های ما را مرقوم فرمود و روی برگه مربوط به ناصبی (که گویا از امام خواسته بود، اسم او و پدرش را بگوید) اسم او اسم پدرش را نوشت! ناصبی چون آن (نامه) را دید از هوش رفت، و چون به هوش آمد، حقانیت حضرت را تصدیق کرد و در زمره شیعیان قرار گرفت. در این روایت نیز حضرت با علم غیبی خط بی مرکب را خواند و باعث هدایت ناصبی شد.
::::::خبر دادن امام علی از كیفیت شهادت عمار.  
::::::*شخصی به نام (حلبی) می‌گوید: در سامراء گرد آمده بودیم و منتظر خروج [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} از خانه بودیم تا او را از نزدیک ببینم. در این هنگام نامه‌ای از حضرت دریافت کردیم که در آن نوشته بود: هشدار که هیچ کس بر من سلام نکند و کسی با دست به سوی من اشاره نکند، در غیر این صورت جانتان به خطر خواهد افتاد. در کنار من جوانی ایستاده بود، به او گفتم: از کجایی؟ گفت: از مدینه. گفتم: اینجا چه می‌کنی؟ گفت: درباره امامت ابومحمد اختلافی پیش آمده است، آمده‌ام تا او را ببینم و سخنی از او بشنوم یا نشانه‌ای ببینم تا دلم آرام گیرد، من از نوادگان ابوذر غفاری هستم، در این هنگام امام حسن همراه خادمش بیرون آمد. وقتی که روبروی ما رسید، به جوانی که در کنار من بود، نگریست و فرمود: آیا تو غفاری هستی؟ جوان پاسخ داد: آری. امام فرمود: مادرت حمدویه چه می‌کند؟ جوان: خوب است. حضرت از کنار ما گذشت. رو به جوان کردم و گفتم: آیا او را قبلاً دیده بودی؟ پاسخ داد: خیر، گفتم: آیا همین تو را کافی است؟ گفت: کمتر از این نیز کافی بود.
::::::خبر دادن امام علی از نابود شدن عباسیون توسط مغول‌ها»<ref>[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]، ص۲۱۶.</ref>.
::::::*ابوالادیان می‌گوید: من از خدمت‌گزاران امام عسکری بودم و نامه‌های آن حضرت را به شهرها می‌بردم. در بیماری که امام با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم. حضرت نامه‌هایی نوشت و فرمود: اینها را به مدائن می‌بری. پانزده روز در سامراء نخواهی بود، روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل غسل گذاشته‌اند. گفتم: سرور من! اگر چنین شود، امام بعد از شما کیست؟ فرمود: هر کس بر جنازه من نماز گزارد، قائم بعد از من او است. گفتم: نشانه دیگری بفرمایید فرمود: هر کس از آنچه در میان همیان (کمربند) است خبر دهد، او امام بعد از من است. هیبت و عظمت امام مانع شد که بپرسم: مقصود از آنچه در همیان است چیست؟ من نامه‌های آن حضرت را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامراء شدم. دیدم همانطور که امام فرموده بود، از خانه امام صدای ناله بلند است. نیز دیدم برادرش جعفر (کذّاب) در کنار خانه آن حضرت نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به وی تسلیت، و به امامتش تبریک می‌گویند! من از این جریان یکّه خوردم و با خود گفتم: اگر جعفر امام شده باشد، پس وضع امامت عوض شده است، زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب می‌خورد و قمار بازی می‌کند و اهل تار و طنبور بود. من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم ولی از من چیزی نپرسید! در این هنگام عقید خادم خانه امام، بیرون آمد و به جعفر گفت: جنازه برادرت را کفن کردند، بیایید نماز بخوانید، جعفر وارد خانه شد. شیعیان در اطراف او بودند سمّان و حسن بن علی معروف به سلمه پیشاپیش آنها قرار داشتند. وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام عسکری را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند، جعفر پیش رفت تا بر جنازه امام نماز گزارد. وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه کودکی گندم‌گون و سیاه موی که دندان‌های پیشینش قدری با هم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت: عمو کنار برو، من باید بر جنازه پدرم نماز بخوانم. جعفر در حالی که قیافه‌اش دگرگون شده بود، کنار رفت. آن کودک بر جنازه امام نماز خواند و حضرت را در خانه خود کنار قبر پدرش [[امام هادی]] {{ع}} دفن کردند. بعد همان کودک روبه من کرد و گفت: ای مرد بصری! جواب نامه‌ها را که همراه توست بده! جواب نامه‌ها را به وی دادم و با خود گفتم: این دو نشانه (نماز بر جنازه، خواستن جواب نامه‌ها) حالا فقط همیان مانده، آنگاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است. حاجز و شاء که حاضر بود به جعفر گفت: آن کودک که بود؟! او می‌خواست با این سؤال جعفر را (که بی خود ادعای امامت کرده بود) محکوم کند. جعفر گفت: واللّه تا به حال او را ندیده‌ام و نمی‌شناسم! در آنجا نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن پرسیدند؟ و چون دانستند امام رحلت فرموده‌اند، گفتند: جانشین امام کیست؟ حاضران جعفر را نشان دادند. آنها به جعفر سلام کرده تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند: نامه‌ها و پول‌هایی آورده‌ایم. بفرمایید: نامه‌ها را چه کسانی نوشته‌اند و پول‌ها چقدر است؟ جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گرد جامه‌های خود را پاک می‌کرد، گفت: اینها از ما انتظار دارند علم غیب بدانیم! در این میان خادمی از میان خانه بیرون آمد و گفت: نامه‌ها از فلان کس و فلان کس است و در همیان هزار دینار است که ده تا از آنها را آب طلا داده‌اند. نمایندگان مردم قم نامه‌ها و همیان را تحویل او داده و به خادم گفتند: هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او امام است.  
::::::در نتیجه باید گفت که امامان معصوم{{عم}}  طبق آیات قرآنی و روایات وارده برخوردار از علم غیبی هستند و در موارد لازم و ضروری جهت هدایت انسان‌ها از آن استفاده می‌کنند امّا حضرت عسکری {{ع}} بخاطر شک و تردیدهایی که درباره امامت آن حضرت به وجود آمده بود مجبور شد، به صورت وسیع و گسترده، برای شک زدایی، تقویت ایمان شیعیان، و هدایت گمراهان و اقناع مخالفان از علوم غیبی استفاده نمایند»<ref>[[سید جواد حسینی]]، [[مام حسن عسکری و استفاده وسیع از علم غیبی (مقاله)|امام حسن عسکری و استفاده وسیع از علم غیبی]].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
==جستارهای وابسته==
{{ستون-شروع|3}}
* [[علم غیب معصوم (پرسش)]]
* [[علم غیب معصوم (نمایه موضوعی)]]
* [[علم غیب غیر خدا (نمایه)]]
* [[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)]]
* [[علم غیب پیامبر (مقاله)]]
* [[تحلیل علم غیب پیامبر و امام از دیدگاه قرآن و عترت (پایان‌نامه)]]
* [[علم غیب حضرت ختمی مرتبت از نگاه قرآن و سنت و تجلی آن در ادب عرفانی (مقاله)]]
* [[علم غیب پیامبر و امام از نگاه متکلمین و فلاسفه (مقاله)]]
{{پایان}}
==پرسش‌های وابسته==
==پرسش‌های وابسته==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{ستون-شروع|3}}
{{ستون-شروع|3}}
# [[آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)]]
# [[آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)]]
خط ۱۲۸: خط ۱۱۵:
# [[دلیل حدیثی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)]]
# [[دلیل حدیثی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا امامان اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)]]
# [[آیا امامان اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)]]
{{پایان}}
{{پایان}}
{{پایان}}


==[[:رده:آثار علم غیب معصوم|منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم]]==
==[[:رده:آثار علم غیب معصوم|منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم]]==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{ستون-شروع|3}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های علم غیب معصوم|کتاب‌شناسی علم غیب معصوم]]؛
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های علم غیب معصوم|کتاب‌شناسی علم غیب معصوم]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های علم غیب معصوم|مقاله‌شناسی علم غیب معصوم]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های علم غیب معصوم|مقاله‌شناسی علم غیب معصوم]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های علم غیب معصوم|پایان‌نامه‌شناسی علم غیب معصوم]].  
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های علم غیب معصوم|پایان‌نامه‌شناسی علم غیب معصوم]].  
 
{{پایان}}
{{پایان}}
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس2}}
{{پانویس2}}
۵۳٬۳۷۰

ویرایش