پرش به محتوا

نبوت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۱۵۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[نبوت در قرآن]] - [[نبوت در لغت]] - [[نبوت در نهج البلاغه]] - [[نبوت در کلام اسلامی]] - [[نبوت در معارف دعا و زیارات]] - [[نبوت در معارف و سیره سجادی]]</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[نبوت در قرآن]] - [[نبوت در لغت]] - [[نبوت در نهج البلاغه]] - [[نبوت در کلام اسلامی]] - [[نبوت در معارف دعا و زیارات]] - [[نبوت در معارف و سیره سجادی]]</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[نبوت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[نبوت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
'''نبوت''' به معنای خبررسانی، مقامی الهی است که به بعضی از انسان‌های شایسته داده می‌‌شود تا پیام [[خداوند]] را به [[مردم]] ابلاغ کنند. دلایل عقلی مانند نیاز انسان‌ها به قانون الهی و [[دلایل نقلی]]، [[اثبات]] کننده آن هستند. [[اعتقاد]] به نبوت آثار فردی مانند معرفت‌زایی و آثار اجتماعی مانند [[عدالت]] را در  پی دارد.
'''نبوت''' به معنای خبررسانی، مقامی الهی است که به بعضی از انسان‌های شایسته داده می‌‌شود تا پیام [[خداوند]] را به [[مردم]] ابلاغ کنند. دلایل عقلی مانند نیاز انسان‌ها به قانون الهی و [[دلایل نقلی]]، [[اثبات]] کننده آن هستند. [[اعتقاد]] به نبوت آثار فردی مانند معرفت‌زایی و آثار اجتماعی مانند [[عدالت]] را در  پی دارد.


==معناشناسی نبوت==
==معناشناسی نبوت==
نبوت در کتاب‌های لغت<ref>معانی القرآن (للفراء)؛ ابن منظور، لسان العرب؛ کسایی، معانی القرآن، جوهری، صحاح اللغه.</ref> در چهار معنا استعمال شده است: [[خبر]]، ارتفاع، طریق و صوت خفی و در اصطلاح [[دینی]] یعنی گرفتن خبر از جانب [[خداوند]] به صورت [[وحی]] برای [[هدایت مردم]] و [[نبی]] [[انسان]] والامقامی است که [[حجت]] و واسطۀ بین [[خدا]] و انسان‌هاست برای [[هدایت]] ایشان<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۶؛ جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۴۴؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۸۷؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۷ ـ ۲۸.</ref>.
نبوت در کتاب‌های لغت<ref>معانی القرآن (للفراء)؛ ابن منظور، لسان العرب؛ کسایی، معانی القرآن، جوهری، صحاح اللغه.</ref> در چهار معنا استعمال شده است: [[خبر]]، ارتفاع، طریق و صوت خفی و در اصطلاح [[دینی]] یعنی گرفتن خبر از جانب [[خداوند]] به صورت [[وحی]] برای [[هدایت مردم]] و [[نبی]] [[انسان]] والامقامی است که [[حجت]] و واسطۀ بین [[خدا]] و انسان‌هاست برای [[هدایت]] ایشان<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۵۶؛ [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۴۴؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، ج ۳، ص ۸۷؛ [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۷ ـ ۲۸.</ref>.


"[[رسول]]" در لغت به ‌معنای فرستاده و [[پیامبر]] و پیام‌آور است<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۳۵۳.</ref>، چنان‌که  [[قرآن مجید]] می‌فرماید: {{متن قرآن|تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ}}<ref>«و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی می‌فرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمی‌ورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.</ref> و در اصطلاح عبارت است از پیام‌آور خداوند به سوی آفریده‌های دارای [[عقل]] و شعور<ref>نگری، جامع العلوم، ج۲، ص۱۳۵.</ref> و معنای [[رسالت]] این است که خداوند متعال مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به [[تبلیغ]] و ادای آن شود<ref>ر.ک: [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۵۶-۵۸.</ref>.
"[[رسول]]" در لغت به ‌معنای فرستاده و [[پیامبر]] و پیام‌آور است<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۳۵۳.</ref>، چنان‌که  [[قرآن مجید]] می‌فرماید: {{متن قرآن|تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ}}<ref>«و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی می‌فرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمی‌ورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.</ref> و در اصطلاح عبارت است از پیام‌آور خداوند به سوی آفریده‌های دارای [[عقل]] و شعور<ref>نگری، جامع العلوم، ج۲، ص۱۳۵.</ref> و معنای [[رسالت]] این است که خداوند متعال مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به [[تبلیغ]] و ادای آن شود<ref>ر.ک: [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۵۶-۵۸.</ref>.


===فرق نبوت با رسالت در قرآن===
===فرق نبوت با رسالت در قرآن===
{{اصلی|فرق نبوت با رسالت}}
{{اصلی|فرق نبوت با رسالت}}
فرق نبوت با [[رسالت]]: [[آیات]]: {{متن قرآن| وَ كاَنَ رَسُولًا نَّبِيًّا}}<ref>سورۀ مریم، آیۀ ۵۱،</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه 52.</ref> و روایاتی که تعداد [[رسولان]] را ۳۱۳ نفر و [[تعداد پیامبران]] را ۱۲۴ هزار نفر دانسته اند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ النَّبِیُّونَ قَالَ مِائَهُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ قُلْتُ کَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُ مِائَهٍ وَ ثَلَاثَهَ عَشَرَ جَمّاً غَفِیراً قُلْتُ مَنْ کَانَ أَوَّلَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ آدَمُ قُلْتُ وَ کَانَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلًا قَالَ نَعَمْ خَلَقَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سُرْیَانِیُّونَ آدَمُ وَ شَیْثٌ وَ أُخْنُوخُ وَ هُوَ إِدْرِیسُ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ وَ نُوحٌ وَ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْعَرَبِ هُودٌ وَ صَالِحٌ وَ شُعَیْبٌ وَ نَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ ص وَ أَوَّلُ نَبِیٍّ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مُوسَی وَ آخِرُهُمْ عِیسَی وَ سِتُّمِائَهِ نَبِیٍّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ کِتَابٍ قَالَ مِائَهَ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَهَ کُتُبٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی شَیْثٍ{{ع}}خَمْسِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِدْرِیسَ ثَلَاثِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ عِشْرِینَ صَحِیفَهً وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ الْخَبَرَ}}؛ بحارالانوار، ج ۱۱، باب ۱، ص ۳۲.</ref>، بیانگر این است که [[نبوت]] و [[رسالت]] دو [[مقام]] [[الهی]] هستند، با این تفاوت که همۀ [[پیامبران]] دارای مقام نبوت‌اند؛ اما [[مقام رسالت]] تنها به گروهی از پیامبران اختصاص دارد به این معنی که هر دو در دریافت و [[ابلاغ وحی]] الهی و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] شریک‌اند ولی در نوع [[شهود]] [[فرشتگان]] و مأموریتشان با یکدیگر متفاوتند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۱.</ref>.
فرق نبوت با [[رسالت]]: [[آیات]]: {{متن قرآن| وَ كاَنَ رَسُولًا نَّبِيًّا}}<ref>سورۀ مریم، آیۀ ۵۱،</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه 52.</ref> و روایاتی که تعداد [[رسولان]] را ۳۱۳ نفر و [[تعداد پیامبران]] را ۱۲۴ هزار نفر دانسته اند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ النَّبِیُّونَ قَالَ مِائَهُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ قُلْتُ کَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُ مِائَهٍ وَ ثَلَاثَهَ عَشَرَ جَمّاً غَفِیراً قُلْتُ مَنْ کَانَ أَوَّلَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ آدَمُ قُلْتُ وَ کَانَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلًا قَالَ نَعَمْ خَلَقَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سُرْیَانِیُّونَ آدَمُ وَ شَیْثٌ وَ أُخْنُوخُ وَ هُوَ إِدْرِیسُ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ وَ نُوحٌ وَ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْعَرَبِ هُودٌ وَ صَالِحٌ وَ شُعَیْبٌ وَ نَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ ص وَ أَوَّلُ نَبِیٍّ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مُوسَی وَ آخِرُهُمْ عِیسَی وَ سِتُّمِائَهِ نَبِیٍّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ کِتَابٍ قَالَ مِائَهَ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَهَ کُتُبٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی شَیْثٍ{{ع}}خَمْسِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِدْرِیسَ ثَلَاثِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ عِشْرِینَ صَحِیفَهً وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ الْخَبَرَ}}؛ بحارالانوار، ج ۱۱، باب ۱، ص ۳۲.</ref>، بیانگر این است که [[نبوت]] و [[رسالت]] دو [[مقام]] [[الهی]] هستند، با این تفاوت که همۀ [[پیامبران]] دارای مقام نبوت‌اند؛ اما [[مقام رسالت]] تنها به گروهی از پیامبران اختصاص دارد به این معنی که هر دو در دریافت و [[ابلاغ وحی]] الهی و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] شریک‌اند ولی در نوع [[شهود]] [[فرشتگان]] و مأموریتشان با یکدیگر متفاوتند<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۳۱.</ref>.


==فلسفه بعثت==
==فلسفه بعثت==
{{اصلی|فلسفه بعثت}}
{{اصلی|فلسفه بعثت}}
برخی از اهداف نبوت در [[قرآن]] عبارت‌اند از:
برخی از اهداف نبوت در [[قرآن]] عبارت‌اند از:
# '''[[تعلیم و تربیت]]:''' [[قرآن کریم]] تعلیم و تربیت را از [[اهداف]] [[فرستادن پیامبران]] دانسته است: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی  می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه 164.</ref>؛ {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه 151.</ref>؛ جملۀ {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}} از [[معارف]] و حقایقی [[خبر]] می‌‌دهد که [[فکر]] و اندیشۀ [[انسان]]، با همۀ [[پیشرفت]] او در [[علم]] و [[صنعت]] از دسترسی به آنها [[ناتوان]] است و تنها از طریق [[نبوت]] و دستاوردهای [[وحی]]، می‌‌توان بر آنها [[آگاه]] شد. اگر [[پیامبران الهی]] نباشند [[عقل]] انسان‌های اولین و آخرین از [[درک]] دریای ژرف [[توحید]] و [[معاد]] بی‌بهره‌اند<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۴.</ref>.
# '''[[تعلیم و تربیت]]:''' [[قرآن کریم]] تعلیم و تربیت را از [[اهداف]] [[فرستادن پیامبران]] دانسته است: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی  می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه 164.</ref>؛ {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه 151.</ref>؛ جملۀ {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}} از [[معارف]] و حقایقی [[خبر]] می‌‌دهد که [[فکر]] و اندیشۀ [[انسان]]، با همۀ [[پیشرفت]] او در [[علم]] و [[صنعت]] از دسترسی به آنها [[ناتوان]] است و تنها از طریق [[نبوت]] و دستاوردهای [[وحی]]، می‌‌توان بر آنها [[آگاه]] شد. اگر [[پیامبران الهی]] نباشند [[عقل]] انسان‌های اولین و آخرین از [[درک]] دریای ژرف [[توحید]] و [[معاد]] بی‌بهره‌اند<ref>ر.ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص۱۶۹ ـ ۱۷۴.</ref>.
# '''[[دعوت]] به [[عبادت خدا]] و اجتناب از [[طاغوت]]:''' اساسی‌ترین [[هدف]] پیامبران الهی [[دعوت به توحید]] و [[بندگی]] خداست. همۀ [[پیامبران]]، بدون استثنا، دعوت به توحید و دوری از [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] را، سرلوحۀ برنامۀ خود قرار داده بودند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید.» سوره نحل، آیه 36.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} در این باره می‌‌فرماید: «[[خدا]] [[پیامبر]] را برانگیخت تا [[بندگان]] او آنچه از [[خداشناسی]] نمی‌دانند فراگیرند و به پروردگاری او، پس از [[انکار]] و [[عناد]]، [[ایمان]] بیاورند»<ref>{{متن حدیث|لیعقل العباد من ربهم ما جهلوه، فیعرفوه بربوبیته بعد ما انکروا و یوحده بالالوهیه بعد ما عندوا}}؛ بحارالانوار، ج۴ ص ۲۸۷.</ref>.<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۵ ـ ۱۷۶.</ref>
# '''[[دعوت]] به [[عبادت خدا]] و اجتناب از [[طاغوت]]:''' اساسی‌ترین [[هدف]] پیامبران الهی [[دعوت به توحید]] و [[بندگی]] خداست. همۀ [[پیامبران]]، بدون استثنا، دعوت به توحید و دوری از [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] را، سرلوحۀ برنامۀ خود قرار داده بودند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید.» سوره نحل، آیه 36.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} در این باره می‌‌فرماید: «[[خدا]] [[پیامبر]] را برانگیخت تا [[بندگان]] او آنچه از [[خداشناسی]] نمی‌دانند فراگیرند و به پروردگاری او، پس از [[انکار]] و [[عناد]]، [[ایمان]] بیاورند»<ref>{{متن حدیث|لیعقل العباد من ربهم ما جهلوه، فیعرفوه بربوبیته بعد ما انکروا و یوحده بالالوهیه بعد ما عندوا}}؛ بحارالانوار، ج۴ ص ۲۸۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۱۷۵ ـ ۱۷۶.</ref>
# '''[[آزادی]] [[انسان‌ها]] از قید و بندهای ناروا:''' یکی از اهدافی که [[قرآن]] برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌شمارد، [[آزاد]] کردن انسان‌ها از تمام قید و بندهای ناروای [[فکری]] و [[اعتقادی]] درونی و بیرونی است: {{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه 157.</ref>؛ «اِصْر» به‌معنای بستن چیزی و [[حبس]] کردن کسی با [[قهر]] و [[غلبه]] است و مراد از آن در آیۀ مورد نظر اموری است که [[انسان]] را از رسیدن به [[نیکی‌ها]] بازمی‌دارد<ref>راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، مادۀ اصر، ص۱۴.</ref>. «اَغْلال» جمع «غُل» به‌معنای طوق آهنی است که بر گردن [[مجرمان]] بسته می‌شود<ref>مقری فیّومی، احمد‌بن‌محمد‌بن‌علی، مصباح المنیر، ج۲، ص۱۴.</ref> و اینجا معنای کنایی آنْ مراد است. با [[عنایت]] به [[وضع فرهنگی]] [[مردم]] در [[صدر اسلام]] می‌توان استفاده کرد مراد از «[[اصر]]» و «غل»، قید و بندهای [[فرهنگی]] است. [[آیه]] علاوه بر [[اثبات]] [[حقانیت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، گویای آن است که آن [[حضرت]] [[پاکی‌ها]] را برای آنها [[حلال]] و [[پلیدی‌ها]] را [[حرام]] کرده و مردم را به [[خوبی‌ها]] [[امر]] و از [[بدی‌ها]] [[نهی]] فرموده ‌است<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۹۴ـ ۲۹۵.</ref>. ایشان از طریق [[تبلیغ]] و [[تعلیم]] و عوض کردن [[بینش]] مردم و بیان [[احکام واقعی]] [[الهی]] برای آنان و [[فرمان]] دادن به خوبی‌ها و نهی از بدی‌ها، زمینۀ [[رهایی]] آنها را از قید و بندهای ناروا فراهم ساخته ‌است. می‌توان گفت [[پیامبران]] دیگر نیز همانند [[حضرت محمد]]{{صل}}، زنجیرهای [[اخلاقی]] و فرهنگی را با [[آموزش]] و [[تزکیه]] برمی‌داشتند و برای آزادی انسان‌ها از چنگال [[طاغوتیان]] به [[مبارزه]] با آنها می‌پرداختند<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸.</ref>.
# '''[[آزادی]] [[انسان‌ها]] از قید و بندهای ناروا:''' یکی از اهدافی که [[قرآن]] برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌شمارد، [[آزاد]] کردن انسان‌ها از تمام قید و بندهای ناروای [[فکری]] و [[اعتقادی]] درونی و بیرونی است: {{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه 157.</ref>؛ «اِصْر» به‌معنای بستن چیزی و [[حبس]] کردن کسی با [[قهر]] و [[غلبه]] است و مراد از آن در آیۀ مورد نظر اموری است که [[انسان]] را از رسیدن به [[نیکی‌ها]] بازمی‌دارد<ref>راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، مادۀ اصر، ص۱۴.</ref>. «اَغْلال» جمع «غُل» به‌معنای طوق آهنی است که بر گردن [[مجرمان]] بسته می‌شود<ref>مقری فیّومی، احمد‌بن‌محمد‌بن‌علی، مصباح المنیر، ج۲، ص۱۴.</ref> و اینجا معنای کنایی آنْ مراد است. با [[عنایت]] به [[وضع فرهنگی]] [[مردم]] در [[صدر اسلام]] می‌توان استفاده کرد مراد از «[[اصر]]» و «غل»، قید و بندهای [[فرهنگی]] است. [[آیه]] علاوه بر [[اثبات]] [[حقانیت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، گویای آن است که آن [[حضرت]] [[پاکی‌ها]] را برای آنها [[حلال]] و [[پلیدی‌ها]] را [[حرام]] کرده و مردم را به [[خوبی‌ها]] [[امر]] و از [[بدی‌ها]] [[نهی]] فرموده ‌است<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۹۴ـ ۲۹۵.</ref>. ایشان از طریق [[تبلیغ]] و [[تعلیم]] و عوض کردن [[بینش]] مردم و بیان [[احکام واقعی]] [[الهی]] برای آنان و [[فرمان]] دادن به خوبی‌ها و نهی از بدی‌ها، زمینۀ [[رهایی]] آنها را از قید و بندهای ناروا فراهم ساخته ‌است. می‌توان گفت [[پیامبران]] دیگر نیز همانند [[حضرت محمد]]{{صل}}، زنجیرهای [[اخلاقی]] و فرهنگی را با [[آموزش]] و [[تزکیه]] برمی‌داشتند و برای آزادی انسان‌ها از چنگال [[طاغوتیان]] به [[مبارزه]] با آنها می‌پرداختند<ref>ر.ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸.</ref>.
# '''[[اتمام حجت]]:''' {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه 165.</ref>؛ انسان‌ها با بهره‌گیری از ابزار منابع [[معرفتی]] و [[خدادادی]]، مانند: [[حس]] و تجربه و [[عقل]] و [[وجدان]] نمی‌توانند [[راه]] [[سعادت]] خود را به‌طور کامل تشخیص دهند و در این صورت به [[هدایت]] [[دست]] نمی‌یابند و این [[بشر]] هدایت نیافته می‌‌تواند با [[استدلال عقلی]] در برابر [[حق تعالی]] [[احتجاج]] و [[استدلال]] کند که چرا با وجود این [[نقص]] [[معرفتی]]، منبع معرفتی دیگری را در اختیارم قرار ندادی تا [[راه]] [[سعادت]] و هدایت را پیدا کنم. [[خدای سبحان]] به خاطر اینکه این احتجاج صورت نگیرد، پیامبرانی را برای [[انسان‌ها]] فرستاد تا با [[تبشیر]] و [[انذار]] به هدایت آنها بپردازند<ref>ر.ک: خسرو پناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۵۴.</ref>.
# '''[[اتمام حجت]]:''' {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه 165.</ref>؛ انسان‌ها با بهره‌گیری از ابزار منابع [[معرفتی]] و [[خدادادی]]، مانند: [[حس]] و تجربه و [[عقل]] و [[وجدان]] نمی‌توانند [[راه]] [[سعادت]] خود را به‌طور کامل تشخیص دهند و در این صورت به [[هدایت]] [[دست]] نمی‌یابند و این [[بشر]] هدایت نیافته می‌‌تواند با [[استدلال عقلی]] در برابر [[حق تعالی]] [[احتجاج]] و [[استدلال]] کند که چرا با وجود این [[نقص]] [[معرفتی]]، منبع معرفتی دیگری را در اختیارم قرار ندادی تا [[راه]] [[سعادت]] و هدایت را پیدا کنم. [[خدای سبحان]] به خاطر اینکه این احتجاج صورت نگیرد، پیامبرانی را برای [[انسان‌ها]] فرستاد تا با [[تبشیر]] و [[انذار]] به هدایت آنها بپردازند<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۵۴.</ref>.
# '''[[تکامل عقول]]:''' مهم ترین [[هدف]] از [[آموزش و پرورش]] [[مردم]] به دست [[پیامبران]]، [[تکامل]] [[عقلانی]] آنهاست: [[پیامبر]]{{صل}} نیز در این باره فرمودند: «[[خدا]] به بندگانش چیزی بهتر از [[عقل]] نبخشیده است، زیرا خوابیدن [[عاقل]] از شب [[بیداری]] [[جاهل]] بهتر است و در [[منزل]] بودن عاقل از [[مسافرت]] جاهل (به‌سوی [[حج]] و [[جهاد]]) بهتر است و خدا [[پیغمبر]] و [[رسول]] را جز برای تکمیل عقل [[مبعوث]] نسازد و عقل او [[برتر]] از [[عقول]] تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از [[اجتهاد]] مجتهدین بالاتر است و تا بنده‌ای [[واجبات]] را با عقل خود نفهمد آنها را انجام نداده است. همه [[عابدان]] در [[فضیلت]] عبادتشان بپای عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که در بارۀ ایشان فرموده: «تنها صاحبان [[خرد]] [[اندرز]] میگیرند»<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَا قَسَمَ اَللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ فَنَوْمُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ اَلْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ اَلْجَاهِلِ وَ لاَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیّاً وَ لاَ رَسُولاً حَتَّی یَسْتَکْمِلَ اَلْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا یُضْمِرُ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اِجْتِهَادِ اَلْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّی اَلْعَبْدُ فَرَائِضَ اَللَّهِ حَتَّی عَقَلَ عَنْهُ وَ لاَ بَلَغَ جَمِیعُ اَلْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ اَلْعَاقِلِ وَ اَلْعُقَلاَءُ هُمْ أُولُو اَلْأَلْبَابِ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: وَ مَا یَتَذَکَّرُ «إِلاّٰ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۲.</ref>.<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۴.</ref>
# '''[[تکامل عقول]]:''' مهم ترین [[هدف]] از [[آموزش و پرورش]] [[مردم]] به دست [[پیامبران]]، [[تکامل]] [[عقلانی]] آنهاست: [[پیامبر]]{{صل}} نیز در این باره فرمودند: «[[خدا]] به بندگانش چیزی بهتر از [[عقل]] نبخشیده است، زیرا خوابیدن [[عاقل]] از شب [[بیداری]] [[جاهل]] بهتر است و در [[منزل]] بودن عاقل از [[مسافرت]] جاهل (به‌سوی [[حج]] و [[جهاد]]) بهتر است و خدا [[پیغمبر]] و [[رسول]] را جز برای تکمیل عقل [[مبعوث]] نسازد و عقل او [[برتر]] از [[عقول]] تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از [[اجتهاد]] مجتهدین بالاتر است و تا بنده‌ای [[واجبات]] را با عقل خود نفهمد آنها را انجام نداده است. همه [[عابدان]] در [[فضیلت]] عبادتشان بپای عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که در بارۀ ایشان فرموده: «تنها صاحبان [[خرد]] [[اندرز]] میگیرند»<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَا قَسَمَ اَللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ فَنَوْمُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ اَلْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ اَلْجَاهِلِ وَ لاَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیّاً وَ لاَ رَسُولاً حَتَّی یَسْتَکْمِلَ اَلْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا یُضْمِرُ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اِجْتِهَادِ اَلْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّی اَلْعَبْدُ فَرَائِضَ اَللَّهِ حَتَّی عَقَلَ عَنْهُ وَ لاَ بَلَغَ جَمِیعُ اَلْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ اَلْعَاقِلِ وَ اَلْعُقَلاَءُ هُمْ أُولُو اَلْأَلْبَابِ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: وَ مَا یَتَذَکَّرُ «إِلاّٰ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۴.</ref>
# '''[[حکومت]] و [[داوری]] به [[حق]] میان [[مردم]] و [[مخالفت]] با [[هواهای نفسانی]]:''' {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه 26.</ref>؛ اگر گفته شود [[انسان]] بدون نیاز به [[شریعت]] و براساس [[حسن و قبح عقلی]] می‌‌تواند حق را از [[باطل]] تشخیص دهد و [[حکم]] حق را دریابد؛ [[پاسخ]] داده می‌‌شود اولأ: بسیاری از [[قوانین]] هستند که [[عقل]] [[بشر]]، [[توان]] [[درک]] آنها را ندارد و با ذوق و سلیقه و عرف‌های مختلف به دست نمی‌آیند؛ ثانیأ: چه بسا احکامی که اگر انسان بخواهد از طریق عقل یا تجربه به [[حسن و قبح]] و بایستی و نبایستی آنها پی ببرد، گرفتار ضرر جبران ناپذیر می‌گردد؛ حقایقی که به یک معنا تجربه پذیر و جبران ناپذیرند و با تجربۀ آنها گوهر [[آدمی]] متلاشی می‌‌شود؛ مثل [[روابط جنسی]] که در [[اسلام]] به [[محدودیت]] آن حکم شده است، اگر حکمش به دست تجربۀ بشری نهاده شود، ذات و گوهر [[انسانی]] تنزل می‌‌یابد و پس از [[کشف]] ضررهای [[آزادی]] جنسی، توان جبرانش از بشر گرفته می‌‌شود. پس باید به شریعت رو آورد تا قوانین مطابق با [[تکامل انسان]]، رایگان و بدون تجربۀ جبران ناپذیر به دست می‌‌آید.
# '''[[حکومت]] و [[داوری]] به [[حق]] میان [[مردم]] و [[مخالفت]] با [[هواهای نفسانی]]:''' {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه 26.</ref>؛ اگر گفته شود [[انسان]] بدون نیاز به [[شریعت]] و براساس [[حسن و قبح عقلی]] می‌‌تواند حق را از [[باطل]] تشخیص دهد و [[حکم]] حق را دریابد؛ [[پاسخ]] داده می‌‌شود اولأ: بسیاری از [[قوانین]] هستند که [[عقل]] [[بشر]]، [[توان]] [[درک]] آنها را ندارد و با ذوق و سلیقه و عرف‌های مختلف به دست نمی‌آیند؛ ثانیأ: چه بسا احکامی که اگر انسان بخواهد از طریق عقل یا تجربه به [[حسن و قبح]] و بایستی و نبایستی آنها پی ببرد، گرفتار ضرر جبران ناپذیر می‌گردد؛ حقایقی که به یک معنا تجربه پذیر و جبران ناپذیرند و با تجربۀ آنها گوهر [[آدمی]] متلاشی می‌‌شود؛ مثل [[روابط جنسی]] که در [[اسلام]] به [[محدودیت]] آن حکم شده است، اگر حکمش به دست تجربۀ بشری نهاده شود، ذات و گوهر [[انسانی]] تنزل می‌‌یابد و پس از [[کشف]] ضررهای [[آزادی]] جنسی، توان جبرانش از بشر گرفته می‌‌شود. پس باید به شریعت رو آورد تا قوانین مطابق با [[تکامل انسان]]، رایگان و بدون تجربۀ جبران ناپذیر به دست می‌‌آید.
#'''ایجاد [[عدالت اجتماعی]] توسط مردم:''' {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.</ref>؛ [[حقیقت]] شریعت و [[معارف]] و [[قوانین الهی]] توسط [[پیامبران]] به مردم [[ابلاغ]] شود تا به دست تودۀ مردم، [[عدالت]] تحقق یابد.
#'''ایجاد [[عدالت اجتماعی]] توسط مردم:''' {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.</ref>؛ [[حقیقت]] شریعت و [[معارف]] و [[قوانین الهی]] توسط [[پیامبران]] به مردم [[ابلاغ]] شود تا به دست تودۀ مردم، [[عدالت]] تحقق یابد.
# '''[[نجات]] از تاریکی‌ها و [[هدایت مردم]]:''' یکی دیگر از آثاری که [[قرآن کریم]] برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و برخی پیامبران برمی‌شمارد، نجات مردم از تاریکی‌هاست که به ‌گونه‌ای تمام اهداف آنان را دربرمی‌گیرد. [[خداوند]] به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ}}<ref>«(این) کتابی است که بر تو فرو فرستاده‌ایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگی‌ها به سوی روشنایی برون آوری» سوره ابراهیم، آیه 1.</ref>. مراد از [[ظلمات]] در این [[آیه]]، [[گمراهی‌ها]] و مراد از [[نور]]، [[هدایت]] است که مصادیق مختلفی دارد. آیه گویای آن است که مصداق خارج کردن از ظلمات به نور، هدایت به [[راه]] خداست. در [[آیات]] دیگری نیز به این [[هدف]] اشاره شده است. {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«و به راستی موسی را با نشانه‌های  خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون بر» سوره ابراهیم، آیه 5.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند و آنان را به اراده خویش  از تیرگی  ها به سوی روشنایی بیرون می‌آورد و آنها را به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره مائده، آیه 15 ـ 16</ref>؛ از مجموع آیات استفاده می‌شود با هدایت [[پیامبران]]، [[انسان‌ها]] از هر نوع [[تاریکی]] خارج می‌شوند و به وادی نور و [[روشنایی]] گام می‌نهند<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۵؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۳۵،۱۳۸.</ref>.
# '''[[نجات]] از تاریکی‌ها و [[هدایت مردم]]:''' یکی دیگر از آثاری که [[قرآن کریم]] برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و برخی پیامبران برمی‌شمارد، نجات مردم از تاریکی‌هاست که به ‌گونه‌ای تمام اهداف آنان را دربرمی‌گیرد. [[خداوند]] به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ}}<ref>«(این) کتابی است که بر تو فرو فرستاده‌ایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگی‌ها به سوی روشنایی برون آوری» سوره ابراهیم، آیه 1.</ref>. مراد از [[ظلمات]] در این [[آیه]]، [[گمراهی‌ها]] و مراد از [[نور]]، [[هدایت]] است که مصادیق مختلفی دارد. آیه گویای آن است که مصداق خارج کردن از ظلمات به نور، هدایت به [[راه]] خداست. در [[آیات]] دیگری نیز به این [[هدف]] اشاره شده است. {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«و به راستی موسی را با نشانه‌های  خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون بر» سوره ابراهیم، آیه 5.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند و آنان را به اراده خویش  از تیرگی  ها به سوی روشنایی بیرون می‌آورد و آنها را به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره مائده، آیه 15 ـ 16</ref>؛ از مجموع آیات استفاده می‌شود با هدایت [[پیامبران]]، [[انسان‌ها]] از هر نوع [[تاریکی]] خارج می‌شوند و به وادی نور و [[روشنایی]] گام می‌نهند<ref>ر.ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۱۷۵؛ [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص۱۳۵،۱۳۸.</ref>.
# '''[[بشارت]] و [[انذار]]:''' {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه 213.</ref>؛ از [[آیات قرآن]] استفاده می‌‌شود گاهی [[انسان]] با وجود [[آگاهی]] از چیزی و حتی توجه به آن، انگیزۀ عمل بر اساس آن را ندارد. در چنین حالتی باید انگیزه‌ای در انسان پدید آید تا او را به حرکت درآورد. [[انبیا]] در جایگاه «مُنذِر و مبشّر»، این [[وظیفه]] را به ‌عهده دارند؛ آنان در [[مردم]] انگیزۀ عمل به وجود می‌آورند و گرایش‌های خفتۀ آنان را بیدار می‌کنند. گرچه هر [[انسانی]] از [[عذاب]] می‌ترسد و حتی احتمال [[ضعیف]] آن هم باید در وی مؤثر باشد، در عمل چنین تأثیری در مردم دیده نمی‌شود. پیامبران [[عذاب‌های اخروی]] و [[نعمت‌های بهشتی]] را برای انسان‌ها توصیف می‌کنند و با انذار و [[تبشیر]]، [[گرایش‌ها]] را به کنش و [[علم‌ها]] را به آگاهی تبدیل می‌کنند. [[بیم]] دادن بارزترین صفت پیامبران است و ضرورتش هم کاملاً [[احساس]] می‌شود؛ زیرا کسی باید در [[جامعه]] باشد تا مردم را از خطرات پیش‌ رو [[آگاه]] کند. [[قرآن کریم]]، در چند آیۀ مختلف [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را نیز با واژگان «[[بشیر]]» و «[[نذیر]]» توصیف می‌فرماید؛ از جمله: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم» سوره بقره، آیه ۱۱۹.</ref>.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۳۳ـ۱۳۴.</ref>
# '''[[بشارت]] و [[انذار]]:''' {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه 213.</ref>؛ از [[آیات قرآن]] استفاده می‌‌شود گاهی [[انسان]] با وجود [[آگاهی]] از چیزی و حتی توجه به آن، انگیزۀ عمل بر اساس آن را ندارد. در چنین حالتی باید انگیزه‌ای در انسان پدید آید تا او را به حرکت درآورد. [[انبیا]] در جایگاه «مُنذِر و مبشّر»، این [[وظیفه]] را به ‌عهده دارند؛ آنان در [[مردم]] انگیزۀ عمل به وجود می‌آورند و گرایش‌های خفتۀ آنان را بیدار می‌کنند. گرچه هر [[انسانی]] از [[عذاب]] می‌ترسد و حتی احتمال [[ضعیف]] آن هم باید در وی مؤثر باشد، در عمل چنین تأثیری در مردم دیده نمی‌شود. پیامبران [[عذاب‌های اخروی]] و [[نعمت‌های بهشتی]] را برای انسان‌ها توصیف می‌کنند و با انذار و [[تبشیر]]، [[گرایش‌ها]] را به کنش و [[علم‌ها]] را به آگاهی تبدیل می‌کنند. [[بیم]] دادن بارزترین صفت پیامبران است و ضرورتش هم کاملاً [[احساس]] می‌شود؛ زیرا کسی باید در [[جامعه]] باشد تا مردم را از خطرات پیش‌ رو [[آگاه]] کند. [[قرآن کریم]]، در چند آیۀ مختلف [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را نیز با واژگان «[[بشیر]]» و «[[نذیر]]» توصیف می‌فرماید؛ از جمله: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم» سوره بقره، آیه ۱۱۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۱۳۳ـ۱۳۴.</ref>


==[[دلیل]] [[اثبات نبوت]] در قرآن==
==[[دلیل]] [[اثبات نبوت]] در قرآن==
 
[[قاعدۀ لطف]]: بر خداوند واجب است به عنوان [[لطف]] و [[رحمت]] بر بندگانش پیامبرانی را مبعوث کند تا [[آیات الهی]] را بر آنان بخوانند و آنها را [[تزکیه]] نمایند و به آنان کتاب و [[حکمت]] بیاموزند و آنان را از چیزی که در آن [[فساد]] است بترسانند و به چیزی که در آن [[صلاح]] و [[سعادت]] است نوید دهند. فوجب أن یبعث الله تعالی فی الناس رحمة لهم ولطفاً بهم {{متن قرآن|ْرَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ}} و ینذرهم عمّا فیه فسادهم و یبشّرهم بما فیه صلاحهم وسعادتهم}}؛ [[محسن خرازی|خرازی، محسن]]، [[بدایة المعارف الالهیة (کتاب)|بدایة المعارف الالهیة]]، ج۱، ص ۲۲۸.
[[قاعدۀ لطف]]: بر خداوند واجب است به عنوان [[لطف]] و [[رحمت]] بر بندگانش پیامبرانی را مبعوث کند تا [[آیات الهی]] را بر آنان بخوانند و آنها را [[تزکیه]] نمایند و به آنان کتاب و [[حکمت]] بیاموزند و آنان را از چیزی که در آن [[فساد]] است بترسانند و به چیزی که در آن [[صلاح]] و [[سعادت]] است نوید دهند. فوجب أن یبعث الله تعالی فی الناس رحمة لهم ولطفاً بهم {{متن قرآن|ْرَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ}} و ینذرهم عمّا فیه فسادهم و یبشّرهم بما فیه صلاحهم وسعادتهم}}؛ خرازی، محسن، بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص ۲۲۸.


==راه های اثبات نبوت در قرآن==
==راه های اثبات نبوت در قرآن==
خط ۳۶: خط ۳۵:


#'''راه [[اعجاز]]:''' [[معجزه]] عبارت است از کارهای عجیب و خارق عادتی که دیگران از انجام آن [[ناتوان]] باشند به شرطی که معجزه با ادعای نبی هماهنگ و همراه با [[تحدی]] بوده و معارضی هم نداشته باشد مانند: تبدیل عصای چوبین به اژدها. {{متن قرآن|فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ}}<ref>«موسی هم عصای خود را بیفکند به ناگاه آن عصا اژدهایی عظیم پدیدار گردید» سوره الأعراف، آیۀ 107؛ سوره الشعراء، آیۀ 32.</ref>. {{متن قرآن|وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ}}<ref>«و تو عصای خود بیفکن، چون موسی (عصا افکند و ناگاه) بر آن نگریست که به جنبش و هیجان در آمد چنانکه اژدهایی مهیب گردید، رو به فرار نهاد و دیگر واپس نگردید، (در آن حال بدو خطاب شد) ای موسی مترس که پیغمبران در حضور من هرگز نمی‌ترسند» سوره النمل، آیۀ 10.</ref>. {{متن قرآن|وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ}}<ref>«و تو (در این مقام) عصای خود بیفکن. چون (عصا افکند و) بر آن نگریست و دید که گویی اژدهایی مهیب و سبک خیز است رو به فرار نهاد و واپس نگردید. (در آن حال بدو خطاب شد) ای موسی پیش آی و مترس که تو از ایمنان هستی» سوره القصص، آیۀ 31.</ref>.
#'''راه [[اعجاز]]:''' [[معجزه]] عبارت است از کارهای عجیب و خارق عادتی که دیگران از انجام آن [[ناتوان]] باشند به شرطی که معجزه با ادعای نبی هماهنگ و همراه با [[تحدی]] بوده و معارضی هم نداشته باشد مانند: تبدیل عصای چوبین به اژدها. {{متن قرآن|فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ}}<ref>«موسی هم عصای خود را بیفکند به ناگاه آن عصا اژدهایی عظیم پدیدار گردید» سوره الأعراف، آیۀ 107؛ سوره الشعراء، آیۀ 32.</ref>. {{متن قرآن|وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ}}<ref>«و تو عصای خود بیفکن، چون موسی (عصا افکند و ناگاه) بر آن نگریست که به جنبش و هیجان در آمد چنانکه اژدهایی مهیب گردید، رو به فرار نهاد و دیگر واپس نگردید، (در آن حال بدو خطاب شد) ای موسی مترس که پیغمبران در حضور من هرگز نمی‌ترسند» سوره النمل، آیۀ 10.</ref>. {{متن قرآن|وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ}}<ref>«و تو (در این مقام) عصای خود بیفکن. چون (عصا افکند و) بر آن نگریست و دید که گویی اژدهایی مهیب و سبک خیز است رو به فرار نهاد و واپس نگردید. (در آن حال بدو خطاب شد) ای موسی پیش آی و مترس که تو از ایمنان هستی» سوره القصص، آیۀ 31.</ref>.
#'''[[تصدیق]] [[پیامبر]] سابق نسبت به پیامبر لاحق:''' {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه 6.</ref>. براساس این [[آیه]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} به [[بنی اسرائیل]] [[بشارت]] می‌‌دهد که رسولی بعد از من خواهد آمد که اسمش [[احمد]] است<ref>ر.ک: خسرو پناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۱۰۳ ـ ۱۰۹.</ref>.
#'''[[تصدیق]] [[پیامبر]] سابق نسبت به پیامبر لاحق:''' {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه 6.</ref>. براساس این [[آیه]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} به [[بنی اسرائیل]] [[بشارت]] می‌‌دهد که رسولی بعد از من خواهد آمد که اسمش [[احمد]] است<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۱۰۳ ـ ۱۰۹.</ref>.


==آثار [[اعتقاد]] به [[نبوت]]==
==آثار [[اعتقاد]] به [[نبوت]]==
#'''آثار فردی:'''
#'''آثار فردی:'''
##'''معرفت‌زایی:''' یکی از کارکردهای مهم [[انبیا]]، [[معرفت]] زایی در بُعد فردی و آشکار نمودن حقایق و [[مبارزه]] با [[تحریف‌ها]] و [[خرافات]] و [[آداب و رسوم]] نشاًت یافته از [[جهل و نادانی]] است، تا اینکه [[انسان‌ها]] بتوانند [[شناخت]] [[درستی]] در رابطه با خود و [[جهان هستی]] و رابطۀ میان [[انسان]] و [[جهان]] پیدا کنند. نخستین نقش و کارکرد [[دین]] و [[پیامبران]]، مسأله شناخت است؛ [[خداوند]] یکی از [[وظایف]] پیامبران را [[تعلیم]] [[حکمت]] و [[دانش]] می‌‌داند که انسان از آن خالی الذهن بود: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه 151.</ref>. دین افزون بر [[آموزش]] اصل شناخت در مقولات [[دینی]] به تعلیم انسان پرداخته است مانند: مبدأشناسی؛ [[انسان‌شناسی]]؛ [[معادشناسی]] و....
##'''معرفت‌زایی:''' یکی از کارکردهای مهم [[انبیا]]، [[معرفت]] زایی در بُعد فردی و آشکار نمودن حقایق و [[مبارزه]] با [[تحریف‌ها]] و [[خرافات]] و [[آداب و رسوم]] نشاًت یافته از [[جهل و نادانی]] است، تا اینکه [[انسان‌ها]] بتوانند [[شناخت]] [[درستی]] در رابطه با خود و [[جهان هستی]] و رابطۀ میان [[انسان]] و [[جهان]] پیدا کنند. نخستین نقش و کارکرد [[دین]] و [[پیامبران]]، مسأله شناخت است؛ [[خداوند]] یکی از [[وظایف]] پیامبران را [[تعلیم]] [[حکمت]] و [[دانش]] می‌‌داند که انسان از آن خالی الذهن بود: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه 151.</ref>. دین افزون بر [[آموزش]] اصل شناخت در مقولات [[دینی]] به تعلیم انسان پرداخته است مانند: مبدأشناسی؛ [[انسان‌شناسی]]؛ [[معادشناسی]] و....
## '''[[معنابخشی]] و [[پشتیبانی]] از [[اصول اخلاقی]]:''' در عرصه [[اخلاق]]، دین با سه راهکار ([[عقلانیت]] بخشی، [[شناسایی]] بعض اصول اخلاقی و [[حمایت]] از اصول اخلاقی و ضمانت اجرایی آن) به مدد اخلاق آمده است<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمدحسن، کارکرد دین در جامعه و اسلام، سایت پرتال جامعه علوم انسانی.</ref>.
## '''[[معنابخشی]] و [[پشتیبانی]] از [[اصول اخلاقی]]:''' در عرصه [[اخلاق]]، دین با سه راهکار ([[عقلانیت]] بخشی، [[شناسایی]] بعض اصول اخلاقی و [[حمایت]] از اصول اخلاقی و ضمانت اجرایی آن) به مدد اخلاق آمده است<ref>ر.ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کارکرد دین در انسان و جامعه (مقاله)|کارکرد دین در جامعه و اسلام]]، سایت پرتال جامعه علوم انسانی.</ref>.
#'''آثار [[اجتماعی]]''':
#'''آثار [[اجتماعی]]''':
## '''[[آزادی اجتماعی]]:''' در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فىِ كُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید»؛ سورۀ نحل، آیۀ ۳۶.</ref>، پیامبران با [[الهام]] از [[وحی]] آسمانی، [[امّت‌ها]] را به [[آزادی]] از یوغ [[حاکمان ظالم]] هر چند از راهکار [[جنگ]]، [[تشویق]] می‌‌کردند و [[سکوت]] و بی تفاوتی در این امر را ناروا و [[مذمت]] می‌‌کردند: {{متن قرآن|وَ مَا لَكمُ‏ْ لَا تُقَاتِلُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَاذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‏کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‏گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش»؛ سورۀ نساء؛ آیۀ ٧۵.</ref>.  
## '''[[آزادی اجتماعی]]:''' در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فىِ كُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید»؛ سورۀ نحل، آیۀ ۳۶.</ref>، پیامبران با [[الهام]] از [[وحی]] آسمانی، [[امّت‌ها]] را به [[آزادی]] از یوغ [[حاکمان ظالم]] هر چند از راهکار [[جنگ]]، [[تشویق]] می‌‌کردند و [[سکوت]] و بی تفاوتی در این امر را ناروا و [[مذمت]] می‌‌کردند: {{متن قرآن|وَ مَا لَكمُ‏ْ لَا تُقَاتِلُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَاذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‏کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‏گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش»؛ سورۀ نساء؛ آیۀ ٧۵.</ref>.  
## '''[[عدالت اجتماعی]]:''' عدالت اجتماعی [[آرمان]] [[انسانی]] است که تحقّق آن به آموزه‌های آسمانی نیاز دارد. وظیفه‌ و مأموریت‌ پیامبران‌ فقط‌ در دعوت‌ به‌ [[خدا]] و مقابله‌ با حاکمان‌ [[جور]] و براندازی‌ آنان‌ خلاصه‌ نشده‌ است؛ بلکه‌ [[خداوند]] و پیامبران‌ به‌ [[فکر]] حکومت‌ پس‌ از فروپاشی‌ حکومت‌های‌ جور هستند که‌ مشخصه‌ آن، توجه‌ و اهتمام‌ خاص‌ به‌ اصل‌ عدالت‌ اجتماعی‌ است: {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبىّ‏ِ بِالْقِسْطِ}}<ref>«بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۲۹.</ref>.
## '''[[عدالت اجتماعی]]:''' عدالت اجتماعی [[آرمان]] [[انسانی]] است که تحقّق آن به آموزه‌های آسمانی نیاز دارد. وظیفه‌ و مأموریت‌ پیامبران‌ فقط‌ در دعوت‌ به‌ [[خدا]] و مقابله‌ با حاکمان‌ [[جور]] و براندازی‌ آنان‌ خلاصه‌ نشده‌ است؛ بلکه‌ [[خداوند]] و پیامبران‌ به‌ [[فکر]] حکومت‌ پس‌ از فروپاشی‌ حکومت‌های‌ جور هستند که‌ مشخصه‌ آن، توجه‌ و اهتمام‌ خاص‌ به‌ اصل‌ عدالت‌ اجتماعی‌ است: {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبىّ‏ِ بِالْقِسْطِ}}<ref>«بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۲۹.</ref>.
##'''بستر‌سازی برای [[فرهنگ]] و [[تمدن]]:''' [[انبیای الهی]] از [[راه]] [[تشویق]] به [[فراگیری علم]] و [[دانش]] و [[ارج]] نهادن به [[کار]] و توسعه، نقش مهم در [[رشد فرهنگ]] و [[تمدن بشری]] داشته‌اند از جمله: [[پیامبر اسلام]]{{صل}} شخصا [[مردم]] را به [[فراگیری علوم]] نظری و [[تجربی]] تشویق می‌‌کرد: «[[طلب علم]] و دانش بر هر [[مسلمانی]] [[واجب]] است»<ref>{{متن حدیث|طلب العلم فریضة علی کل مسلم}}؛ آداب المتعلمین، ص ۱۱۱؛ کتاب الوافی، ج ۱، ص ۱۲۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۱.</ref>.<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمدحسن، کارکرد دین در جامعه و انسان، سایت پرتال جامع علوم انسانی.</ref>
##'''بستر‌سازی برای [[فرهنگ]] و [[تمدن]]:''' [[انبیای الهی]] از [[راه]] [[تشویق]] به [[فراگیری علم]] و [[دانش]] و [[ارج]] نهادن به [[کار]] و توسعه، نقش مهم در [[رشد فرهنگ]] و [[تمدن بشری]] داشته‌اند از جمله: [[پیامبر اسلام]]{{صل}} شخصا [[مردم]] را به [[فراگیری علوم]] نظری و [[تجربی]] تشویق می‌‌کرد: «[[طلب علم]] و دانش بر هر [[مسلمانی]] [[واجب]] است»<ref>{{متن حدیث|طلب العلم فریضة علی کل مسلم}}؛ آداب المتعلمین، ص ۱۱۱؛ کتاب الوافی، ج ۱، ص ۱۲۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کارکرد دین در انسان و جامعه (مقاله)|کارکرد دین در جامعه و اسلام]]، سایت پرتال جامع علوم انسانی.</ref>


==تعداد [[انبیاء]]==
==تعداد [[انبیاء]]==
[[قرآن کریم]] عدد و شمارۀ [[پیامبران]] را [[ذکر]] نکرده است؛ ولی به طور ضمنی [[کثرت]] و فزونی آنان را یادآور می‌‌شود چنان که می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ}}<ref>«و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیم‌دهنده‌ای بوده است» سوره فاطر، آیه 24.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم» سوره نحل، آیه 36.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه 7.</ref>. صریح [[آیات]]، این است که در میان همۀ [[اقوام]] و [[امت‌ها]] و اجتماعات بشری از [[روز]] نخست تا [[زمان پیامبر]]{{صل}} پیوسته از جانب خداوند پیامبرانی [[برگزیده]] شده‌اند و با توجه به تعدد و کثرت اقوام و اجتماعات بشری، چه در یک [[عصر]] و [[زمان]] و چه در دوره‌های مختلف [[تاریخ]]، فهمیده می‌‌شود از جانب [[خداوند]]، [[پیامبران]] زیادی [[مبعوث]] گردیده‌اند، هر چند شمارۀ دقیق آنان از نظر [[قرآن]] [[تعیین]] نگردیده است؛ اما در [[روایات]]، شماره و عدد پیامبران به یکصد و بیست و چهار هزار نفر است. [[شیخ صدوق]] [[محدث]] معروف [[شیعه]] در کتاب [[عقاید]] خود می‌‌گوید: "[[عقیده]] ما بر این است که ۱۲۴۰۰۰ [[پیامبر]] از جانب [[خدا]] مبعوث گردیده و هر [[پیامبری]] برای خود [[وصی]] و [[جانشینی]] داشته که [[مسئولیت]] [[هدایت]] را پس از خود به او واگذار می‌‌نمود و معتقدیم همه آنان با برنامه [[حق]] و [[استوار]]، از جانب خدا برانگیخته شده‌اند [[گفتار]] آنان گفتار خدا، و [[فرمان]] آنان، [[فرمان خدا]] است. همچنان که [[پیروی]] آنان، پیروی خدا و [[مخالفت]] با آنان، مخالفت با خداست. سخنان آنان همگی از جانب خدا و [[وحی]] او بوده و در این میان پنج پیامبر درخشندگی خاصی دارند و آسیاب [[نبوت]] بر محور آنان می‌‌چرخد و همگی صاحبان [[شریعت]] بوده و شریعت هر یک از آنان با شریعت بعدی [[نسخ]] گردیده است و این پنج نفر عبارتند از: «[[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]] و [[محمّد]]{{صل}}» و آنان پیامبران [[اولو العزم]] هستند و [[پیامبر خاتم]] [[سرور]] و [[برتر]] آنها است، با [[آیین حق]] آمده و گذشتگان را [[تصدیق]] کرده است»<ref>اعتقادات صدوق، ص ۹۶ ـ ۹۷.</ref>.<ref>ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۲.</ref>.
[[قرآن کریم]] عدد و شمارۀ [[پیامبران]] را [[ذکر]] نکرده است؛ ولی به طور ضمنی [[کثرت]] و فزونی آنان را یادآور می‌‌شود چنان که می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ}}<ref>«و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیم‌دهنده‌ای بوده است» سوره فاطر، آیه 24.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم» سوره نحل، آیه 36.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه 7.</ref>. صریح [[آیات]]، این است که در میان همۀ [[اقوام]] و [[امت‌ها]] و اجتماعات بشری از [[روز]] نخست تا [[زمان پیامبر]]{{صل}} پیوسته از جانب خداوند پیامبرانی [[برگزیده]] شده‌اند و با توجه به تعدد و کثرت اقوام و اجتماعات بشری، چه در یک [[عصر]] و [[زمان]] و چه در دوره‌های مختلف [[تاریخ]]، فهمیده می‌‌شود از جانب [[خداوند]]، [[پیامبران]] زیادی [[مبعوث]] گردیده‌اند، هر چند شمارۀ دقیق آنان از نظر [[قرآن]] [[تعیین]] نگردیده است؛ اما در [[روایات]]، شماره و عدد پیامبران به یکصد و بیست و چهار هزار نفر است. [[شیخ صدوق]] [[محدث]] معروف [[شیعه]] در کتاب [[عقاید]] خود می‌‌گوید: "[[عقیده]] ما بر این است که ۱۲۴۰۰۰ [[پیامبر]] از جانب [[خدا]] مبعوث گردیده و هر [[پیامبری]] برای خود [[وصی]] و [[جانشینی]] داشته که [[مسئولیت]] [[هدایت]] را پس از خود به او واگذار می‌‌نمود و معتقدیم همه آنان با برنامه [[حق]] و [[استوار]]، از جانب خدا برانگیخته شده‌اند [[گفتار]] آنان گفتار خدا، و [[فرمان]] آنان، [[فرمان خدا]] است. همچنان که [[پیروی]] آنان، پیروی خدا و [[مخالفت]] با آنان، مخالفت با خداست. سخنان آنان همگی از جانب خدا و [[وحی]] او بوده و در این میان پنج پیامبر درخشندگی خاصی دارند و آسیاب [[نبوت]] بر محور آنان می‌‌چرخد و همگی صاحبان [[شریعت]] بوده و شریعت هر یک از آنان با شریعت بعدی [[نسخ]] گردیده است و این پنج نفر عبارتند از: «[[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]] و [[محمّد]]{{صل}}» و آنان پیامبران [[اولو العزم]] هستند و [[پیامبر خاتم]] [[سرور]] و [[برتر]] آنها است، با [[آیین حق]] آمده و گذشتگان را [[تصدیق]] کرده است»<ref>اعتقادات صدوق، ص ۹۶ ـ ۹۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، ج۳، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۲.</ref>.


==فلسفه فراوانی پیامبران==
==فلسفه فراوانی پیامبران==
خط ۵۹: خط ۵۸:
# '''[[تحریف]] [[شرایع]]:''' بعد از [[گذشت]] مدت زمانی از [[مبعوث]] شدن یک [[پیامبر]]، آموزه‌های آسمانی او به آفت تحریف و [[بدعت]] [[مبتلا]] می‌‌شدند<ref>برای آگاهی از نمونه‌هایی از این تحریفات، به کتاب «الهدی الی دین المصطفی» تألیف علامه شیخ محمدجواد بلاغی نجفی، مراجعه کنید.</ref>. تحریف و [[بدعت در دین]]، در حوزه [[اعتقادی]] و عملی و... می‌تواند تحقق یابد، مانند نسبت خداوندی دادن به [[حضرت عیسی]]{{ع}} و جابه‌جا کردن [[حکم]] [[حرام]] و [[حلال]]: {{متن قرآن|وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند» سوره انعام، آیه 140.</ref>. لذا برای از بین بردن [[تحریف‌ها]] و [[بدعت‌ها]] باید پیامبرانی مبعوث می‌‌شدند.
# '''[[تحریف]] [[شرایع]]:''' بعد از [[گذشت]] مدت زمانی از [[مبعوث]] شدن یک [[پیامبر]]، آموزه‌های آسمانی او به آفت تحریف و [[بدعت]] [[مبتلا]] می‌‌شدند<ref>برای آگاهی از نمونه‌هایی از این تحریفات، به کتاب «الهدی الی دین المصطفی» تألیف علامه شیخ محمدجواد بلاغی نجفی، مراجعه کنید.</ref>. تحریف و [[بدعت در دین]]، در حوزه [[اعتقادی]] و عملی و... می‌تواند تحقق یابد، مانند نسبت خداوندی دادن به [[حضرت عیسی]]{{ع}} و جابه‌جا کردن [[حکم]] [[حرام]] و [[حلال]]: {{متن قرآن|وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند» سوره انعام، آیه 140.</ref>. لذا برای از بین بردن [[تحریف‌ها]] و [[بدعت‌ها]] باید پیامبرانی مبعوث می‌‌شدند.


با توجه به این نکات، [[حکمت]] تعدّد [[انبیاء]]{{ع}} و [[اختلاف شرایع]] آسمانی در پاره‌ای از [[احکام]] [[عبادی]] یا [[قوانین اجتماعی]]، روشن می‌شود. با اینکه همۀ آنها علاوه بر یکسانی در [[اصول عقاید]] و مبانی [[اخلاقی]]، در کلّیات احکام فردی و [[اجتماعی]] نیز هماهنگی داشته‌اند. مثلاً [[نماز]] در همۀ [[ادیان آسمانی]]، وجود داشته هر چند کیفیّت اداء یا قبلۀ نمازِ امت‌‎ها متفاوت بوده است، یا [[زکات]] و [[انفاق]] در همۀ شرایع بوده گرچه مقدار یا موارد آن یکسان نبوده است<ref>ر.ک. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج ۲، ص ۱۰۲ ـ ۱۰۵؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۳.</ref>.
با توجه به این نکات، [[حکمت]] تعدّد [[انبیاء]]{{ع}} و [[اختلاف شرایع]] آسمانی در پاره‌ای از [[احکام]] [[عبادی]] یا [[قوانین اجتماعی]]، روشن می‌شود. با اینکه همۀ آنها علاوه بر یکسانی در [[اصول عقاید]] و مبانی [[اخلاقی]]، در کلّیات احکام فردی و [[اجتماعی]] نیز هماهنگی داشته‌اند. مثلاً [[نماز]] در همۀ [[ادیان آسمانی]]، وجود داشته هر چند کیفیّت اداء یا قبلۀ نمازِ امت‌‎ها متفاوت بوده است، یا [[زکات]] و [[انفاق]] در همۀ شرایع بوده گرچه مقدار یا موارد آن یکسان نبوده است<ref>ر.ک. [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، آموزش عقاید، ج ۲، ص ۱۰۲ ـ ۱۰۵؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، ج۳، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۳.</ref>.


==علل ختم نبوت==
==علل ختم نبوت==
{{اصلی|ختم نبوت}}
{{اصلی|ختم نبوت}}
از مسلمات [[شریعت اسلام]] ختم سلسلۀ نبوت و [[رسالت]] توسط [[رسول اکرم]]{{صل}} است. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] این [[حقیقت]] را اعلام نموده و در [[آیات]] متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است، از جمله: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین  پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه 40.</ref>. در این [[آیه]] ختم نبوت توسط رسول اکرم{{صل}} به صراحت اعلام گردیده است و در جای دیگر می‌‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه 33.</ref> و بدین وسیله به این حقیقت که [[دین اسلام]]، [[خاتم ادیان]] و [[دینی]] است که از سوی [[خدا]] [[چیرگی]] و غلبۀ آن بر همۀ [[ادیان]] مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است<ref>اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۵۲ ـ ۵۶.</ref>.
از مسلمات [[شریعت اسلام]] ختم سلسلۀ نبوت و [[رسالت]] توسط [[رسول اکرم]]{{صل}} است. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] این [[حقیقت]] را اعلام نموده و در [[آیات]] متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است، از جمله: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین  پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه 40.</ref>. در این [[آیه]] ختم نبوت توسط رسول اکرم{{صل}} به صراحت اعلام گردیده است و در جای دیگر می‌‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه 33.</ref> و بدین وسیله به این حقیقت که [[دین اسلام]]، [[خاتم ادیان]] و [[دینی]] است که از سوی [[خدا]] [[چیرگی]] و غلبۀ آن بر همۀ [[ادیان]] مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است<ref>ر.ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۵۲ ـ ۵۶.</ref>.


از [[آیات قرآن کریم]] ویژگی‌هایی برای [[اسلام]] یافت که تا حدودی روشنگر علل خاتمیت‌اند<ref>ر.ک: محمد اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمة احمد آرام، ص۱۴۵ـ۱۴۷؛ نقد نظرات اقبال: ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۳۸۱ـ۳۸۳؛ مرتضی مطهری، مجموعه‌‌آثار، ج۲، وحی و نبوت، ص۱۸۶ـ۱۹۴.</ref>. گرچه این ویژگی‌ها حاکی از تمام حکمت‌ها و عوامل ختم ادیان به اسلام نیست؛ اما این نکته از آنها استفاده می‌شود که بعد از اسلام عوامل [[تجدید نبوت]] وجود ندارد و لذا نیازی [[پیامبر جدید]] نیست. برخی از این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:
از [[آیات قرآن کریم]] ویژگی‌هایی برای [[اسلام]] یافت که تا حدودی روشنگر علل خاتمیت‌اند<ref>محمد اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمة احمد آرام، ص۱۴۵ـ۱۴۷؛ نقد نظرات اقبال: ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۳۸۱ـ۳۸۳؛ مرتضی مطهری، مجموعه‌‌آثار، ج۲، وحی و نبوت، ص۱۸۶ـ۱۹۴.</ref>. گرچه این ویژگی‌ها حاکی از تمام حکمت‌ها و عوامل ختم ادیان به اسلام نیست؛ اما این نکته از آنها استفاده می‌شود که بعد از اسلام عوامل [[تجدید نبوت]] وجود ندارد و لذا نیازی [[پیامبر جدید]] نیست. برخی از این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:
# '''[[سلامت]] [[قرآن]] از [[تحریف]] و بقای آن:''' [[پیامبران الهی]] واسطۀ بین [[خدا]] و [[مردمان]] بوده‌اند تا آنان را به‌سوی [[سعادت ابدی]] راهبری کنند؛ اما [[دعوت]] [[پیامبران]] پس از چندی تحریف می‌شد و یا اساساً از میان [[جامعه]] رخت برمی‌بست. ازاین‌رو [[حکمت الهی]] اقتضا می‌کرد [[پیامبر]] دیگری برانگیخته شود تا دوباره [[مردم]] را به [[حق]] دعوت کند و تحریف‌های صورت‌پذیرفته را بزداید و [[رسالت الهی]] را به مسیر اصلی خود بازگرداند: {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۶۴.</ref>. پس از همۀ آن [[ادیان]] و [[کتب آسمانی]]، سرانجام [[دین اسلام]] [[ظهور]] کرد که نه تحریف در آن [[راه]] دارد و نه [[بیم]] فنای آن می‌رود؛ چراکه خدا خود نگاهبانی و [[حفاظت]] از قرآن را ضمانت کرده است: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>.<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، قرآن‌شناسی، ج۱، ص۲۱۳ـ ۲۴۹، فصل چهارم. </ref>.
# '''[[سلامت]] [[قرآن]] از [[تحریف]] و بقای آن:''' [[پیامبران الهی]] واسطۀ بین [[خدا]] و [[مردمان]] بوده‌اند تا آنان را به‌سوی [[سعادت ابدی]] راهبری کنند؛ اما [[دعوت]] [[پیامبران]] پس از چندی تحریف می‌شد و یا اساساً از میان [[جامعه]] رخت برمی‌بست. ازاین‌رو [[حکمت الهی]] اقتضا می‌کرد [[پیامبر]] دیگری برانگیخته شود تا دوباره [[مردم]] را به [[حق]] دعوت کند و تحریف‌های صورت‌پذیرفته را بزداید و [[رسالت الهی]] را به مسیر اصلی خود بازگرداند: {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۶۴.</ref>. پس از همۀ آن [[ادیان]] و [[کتب آسمانی]]، سرانجام [[دین اسلام]] [[ظهور]] کرد که نه تحریف در آن [[راه]] دارد و نه [[بیم]] فنای آن می‌رود؛ چراکه خدا خود نگاهبانی و [[حفاظت]] از قرآن را ضمانت کرده است: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، قرآن‌شناسی، ج۱، ص۲۱۳ـ ۲۴۹، فصل چهارم. </ref>.
#'''[[کمال اسلام]]:''' در امت‌های گذشته [[روابط اجتماعی]] بسیار ساده‌ای [[حاکم]] بود و مردمان آن از لحاظ سطح [[اندیشه]] و جایگاه [[تفکر]] در سطح پایینی بودند، به‌طور طبیعی در چنین جامعه‌ای، امکان طرح [[احکام اجتماعی]] به ‌شکل گسترده، یا ارائۀ [[معارف]] بلند و عمیق [[دینی]] نبوده است؛ اما با [[گذشت]] [[زمان]]، ساختار [[اجتماعی]] آن جامعه پیچیده‌تر می‌شده و مردم به ‌لحاظ اندیشه و [[فرهنگ]] [[رشد]] می‌کرده‌اند. در این [[مقطع]]، مردم به پیامبر جدیدی [[نیازمند]] بودند تا متناسب با شرایط نوین، [[شریعت]] کامل‌تری برایشان بیاورد. [[قرآن کریم]] [[اسلام]] را از این مشکل نیز مبرا می‌داند؛ چراکه این [[دین کامل]] است و تمام آنچه را آیندگان بدان نیازمندند، در خود جای داده است: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}<ref>«امروز دینتان را کامل کردم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>. [[شرایع]] دیگر در زمان خودشان [[کافی]] بودند، ولی برای آیندگان مناسب نبودند؛ اما [[خداوند]]، طبق [[علم]] و [[حکمت]] خود، آنچه را آیندگان نیز نیاز دارند در اسلام قرار داده است؛ چنان‌که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرموده است: «ای مردم، از خدا [[پروا]] داشته باشید، که من شما را به هرآنچه به [[بهشت]] نزدیک و از [[دوزخ]] دورتان می‌سازد، [[امر]] کردم، و از هرآنچه به دوزخ نزدیک و از بهشت دورتان می‌کند، شما را بازداشتم»<ref>{{متن حدیث|یا أیّها الناسُ اتّقوا الله ما مِنْ شیءٍ یقَرِّبکمْ اِلَی الجَنَّةِ وَیبَعِّدکمْ مِنَ النّارِ الاّ وَقَدْ اَمَرْتکم بِهِ وَما مِن شیءٍ یقرّبکم من النّار ویباعدکم منَ الجَنّة اِلاّ وقد نَهیتُکم عنه}}؛ بحار الانوار، ج۲، ص۱۷۱، ح۱۱.</ref>. طبق این [[نصوص]]، [[اسلام]] [[دین]] کاملی است و نیاز به بازسازی و تکمیل ندارد. ازاین‌رو دیگر نیاز به [[بعثت پیامبر]] جدیدی نخواهد بود.
#'''[[کمال اسلام]]:''' در امت‌های گذشته [[روابط اجتماعی]] بسیار ساده‌ای [[حاکم]] بود و مردمان آن از لحاظ سطح [[اندیشه]] و جایگاه [[تفکر]] در سطح پایینی بودند، به‌طور طبیعی در چنین جامعه‌ای، امکان طرح [[احکام اجتماعی]] به ‌شکل گسترده، یا ارائۀ [[معارف]] بلند و عمیق [[دینی]] نبوده است؛ اما با [[گذشت]] [[زمان]]، ساختار [[اجتماعی]] آن جامعه پیچیده‌تر می‌شده و مردم به ‌لحاظ اندیشه و [[فرهنگ]] [[رشد]] می‌کرده‌اند. در این [[مقطع]]، مردم به پیامبر جدیدی [[نیازمند]] بودند تا متناسب با شرایط نوین، [[شریعت]] کامل‌تری برایشان بیاورد. [[قرآن کریم]] [[اسلام]] را از این مشکل نیز مبرا می‌داند؛ چراکه این [[دین کامل]] است و تمام آنچه را آیندگان بدان نیازمندند، در خود جای داده است: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}<ref>«امروز دینتان را کامل کردم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>. [[شرایع]] دیگر در زمان خودشان [[کافی]] بودند، ولی برای آیندگان مناسب نبودند؛ اما [[خداوند]]، طبق [[علم]] و [[حکمت]] خود، آنچه را آیندگان نیز نیاز دارند در اسلام قرار داده است؛ چنان‌که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرموده است: «ای مردم، از خدا [[پروا]] داشته باشید، که من شما را به هرآنچه به [[بهشت]] نزدیک و از [[دوزخ]] دورتان می‌سازد، [[امر]] کردم، و از هرآنچه به دوزخ نزدیک و از بهشت دورتان می‌کند، شما را بازداشتم»<ref>{{متن حدیث|یا أیّها الناسُ اتّقوا الله ما مِنْ شیءٍ یقَرِّبکمْ اِلَی الجَنَّةِ وَیبَعِّدکمْ مِنَ النّارِ الاّ وَقَدْ اَمَرْتکم بِهِ وَما مِن شیءٍ یقرّبکم من النّار ویباعدکم منَ الجَنّة اِلاّ وقد نَهیتُکم عنه}}؛ بحار الانوار، ج۲، ص۱۷۱، ح۱۱.</ref>. طبق این [[نصوص]]، [[اسلام]] [[دین]] کاملی است و نیاز به بازسازی و تکمیل ندارد. ازاین‌رو دیگر نیاز به [[بعثت پیامبر]] جدیدی نخواهد بود.
#'''تداوم [[ارتباط با خدا]] و [[تبیین شریعت]]:''' {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن  را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه 44.</ref>. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[زمان]] [[حیات]] خویش، تفاصیل [[احکام]] و [[معارف]] را برای [[امت]] شرح داد و [[اصحاب]] خود را موظف کرد [[احادیث]] و سخنانش را برای آیندگان [[حفظ]] کنند. افزون بر این در اسلام برای استمرار [[دعوت]] و راهبری [[پیامبر]]{{صل}} و [[پاسخ‌گویی]] به نیازهای [[دینی]] [[امت اسلام]]، راهکار [[وصایت]] و [[امامت]] [[پیش‌بینی]] شده است تا پس از پیامبر{{صل}}، [[امامان]] معصومی در میان [[مردم]] باشند که هرچند دارای [[مقام نبوت]] نیستند و به آنها [[وحی]] (از نوع [[وحی پیامبران]]) نمی‌شود اما با [[عالم غیب]] مرتبط هستند و [[حقایق الهی]] را از [[راه]] [[الهام]] دریافت می‌کنند.
#'''تداوم [[ارتباط با خدا]] و [[تبیین شریعت]]:''' {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن  را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه 44.</ref>. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[زمان]] [[حیات]] خویش، تفاصیل [[احکام]] و [[معارف]] را برای [[امت]] شرح داد و [[اصحاب]] خود را موظف کرد [[احادیث]] و سخنانش را برای آیندگان [[حفظ]] کنند. افزون بر این در اسلام برای استمرار [[دعوت]] و راهبری [[پیامبر]]{{صل}} و [[پاسخ‌گویی]] به نیازهای [[دینی]] [[امت اسلام]]، راهکار [[وصایت]] و [[امامت]] [[پیش‌بینی]] شده است تا پس از پیامبر{{صل}}، [[امامان]] معصومی در میان [[مردم]] باشند که هرچند دارای [[مقام نبوت]] نیستند و به آنها [[وحی]] (از نوع [[وحی پیامبران]]) نمی‌شود اما با [[عالم غیب]] مرتبط هستند و [[حقایق الهی]] را از [[راه]] [[الهام]] دریافت می‌کنند.
# '''[[جاودانگی اسلام]]:''' یکی از عواملِ [[ظهور]] [[پیامبران]] جدید در [[امت‌های پیشین]] این بود که پیامبران نیز، همانند انسان‌های دیگر، [[عمر]] محدودی داشتند و بعد از مدتی از [[دنیا]] [[رحلت]] می‌کردند، لذا به [[پیامبری]] دیگر نیاز می‌شد که [[راه]] او را ادامه دهد. این مشکل در [[دین اسلام]] منتفی است؛ چون در آیۀ {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref>، تعبیر «عالمین» محدود به [[زمان]] خاصی نیست. بنابراین تا زمانی که این [[عالم]] برقرار است، هر امتی در هرجا ظهور کند، جزء «عالمین» خواهد بود و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز هشدار دهنده و [[پیامبر]] آنان است. لازمۀ این معنا آن است که تا آخر عمر این [[جهان]]، پیامبر دیگری که [[شریعت]] او [[اسلام]] را [[نسخ]] کند، برانگیخته نشود و نیز در آیۀ {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>، عمومیت لفظ {{متن قرآن|مَنْ بَلَغَ}}، شامل همۀ انسان‌های [[عصر پیامبر]]{{صل}} و همۀ انسان‌‎هایی است که در [[آینده]] می‌آیند و [[پیام]] [[قرآن]] به آنان می‌رسد. این نیز [[دلیل]] دیگری بر [[خاتمیت دین اسلام]] است. در نتیجه طبق [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]]، اسلام [[دینی]] [[جاودانه]] است و پس از آن، حتی با [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}}، نیاز به پیامبر جدیدی نیست.  
# '''[[جاودانگی اسلام]]:''' یکی از عواملِ [[ظهور]] [[پیامبران]] جدید در [[امت‌های پیشین]] این بود که پیامبران نیز، همانند انسان‌های دیگر، [[عمر]] محدودی داشتند و بعد از مدتی از [[دنیا]] [[رحلت]] می‌کردند، لذا به [[پیامبری]] دیگر نیاز می‌شد که [[راه]] او را ادامه دهد. این مشکل در [[دین اسلام]] منتفی است؛ چون در آیۀ {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref>، تعبیر «عالمین» محدود به [[زمان]] خاصی نیست. بنابراین تا زمانی که این [[عالم]] برقرار است، هر امتی در هرجا ظهور کند، جزء «عالمین» خواهد بود و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز هشدار دهنده و [[پیامبر]] آنان است. لازمۀ این معنا آن است که تا آخر عمر این [[جهان]]، پیامبر دیگری که [[شریعت]] او [[اسلام]] را [[نسخ]] کند، برانگیخته نشود و نیز در آیۀ {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>، عمومیت لفظ {{متن قرآن|مَنْ بَلَغَ}}، شامل همۀ انسان‌های [[عصر پیامبر]]{{صل}} و همۀ انسان‌‎هایی است که در [[آینده]] می‌آیند و [[پیام]] [[قرآن]] به آنان می‌رسد. این نیز [[دلیل]] دیگری بر [[خاتمیت دین اسلام]] است. در نتیجه طبق [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]]، اسلام [[دینی]] [[جاودانه]] است و پس از آن، حتی با [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}}، نیاز به پیامبر جدیدی نیست.  


نتیجه اینکه سلسلۀ پیامبران با [[بعثت]] پیامبر اسلام{{صل}} خاتمه یافت و ازین ‌پس دین اسلام تا [[روز رستاخیز]] [[ثابت]] و [[استوار]] خواهد ماند؛ نه تحریفی در آن راه می‌یابد و نه نسخی موجب [[تحول]] [[احکام]] آن می‌شود<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۷۴ ـ ۵۷۸.</ref>.
نتیجه اینکه سلسلۀ پیامبران با [[بعثت]] پیامبر اسلام{{صل}} خاتمه یافت و ازین ‌پس دین اسلام تا [[روز رستاخیز]] [[ثابت]] و [[استوار]] خواهد ماند؛ نه تحریفی در آن راه می‌یابد و نه نسخی موجب [[تحول]] [[احکام]] آن می‌شود<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۵۷۴ ـ ۵۷۸.</ref>.


==[[نبوت پیامبر خاتم]]==
==[[نبوت پیامبر خاتم]]==
از مسلمات [[شریعت اسلام]] ختم سلسلۀ [[نبوت]] و [[رسالت]] توسط [[رسول اکرم]]{{صل}} است. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] این [[حقیقت]] را اعلام نموده و در [[آیات]] متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است از جمله: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین  پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>. در این [[آیه]] [[ختم نبوت]] توسط [[رسول اکرم]]{{صل}} به [[صراحت]] اعلام گردیده است و در جای دیگر می‌‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref>. در این آیه به این [[حقیقت]] که [[دین اسلام]]، [[خاتم ادیان]] و [[دینی]] است که از سوی [[خدا]] [[چیرگی]] و غلبۀ آن بر همۀ [[ادیان]] مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است.
از مسلمات [[شریعت اسلام]] ختم سلسلۀ [[نبوت]] و [[رسالت]] توسط [[رسول اکرم]]{{صل}} است. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] این [[حقیقت]] را اعلام نموده و در [[آیات]] متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است از جمله: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین  پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>. در این [[آیه]] [[ختم نبوت]] توسط [[رسول اکرم]]{{صل}} به [[صراحت]] اعلام گردیده است و در جای دیگر می‌‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref>. در این آیه به این [[حقیقت]] که [[دین اسلام]]، [[خاتم ادیان]] و [[دینی]] است که از سوی [[خدا]] [[چیرگی]] و غلبۀ آن بر همۀ [[ادیان]] مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است.


در [[سنت رسول اکرم]]{{صل}} [[احادیث]] متواتره بر همین حقیقت تأکید دارند، مانند: «[[یا علی]] جایگاه تو نسبت به من به منزلۀ جایگاه [[هارون]] است نسبت به [[حضرت موسی]]{{ع}}، الا اینکه بعد از من [[پیامبری]] نخواهد آمد»<ref>{{متن حدیث|یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی}}؛ مسند احمد، ج۳، ص ۳۲.</ref> و از سوی دیگر [[خدای متعال]] [[هدف]] از [[ارسال رسل]] و [[بعث]] [[انبیاء]] را اقامۀ [[قسط]] و [[برپایی حکومت عدل]] در سراسر [[زمین]] اعلام فرموده<ref>سورۀ حدید، آیۀ ۲۵.</ref> و وعدۀ [[پیروزی]] و غلبۀ [[مؤمنین]] بر [[کافران]] در سراسر [[جهان]] را داده است<ref>سورۀ مائده، آیۀ ۵۶.</ref>، از این رو مفهوم [[حقیقی]] ختم نبوت این است که خدای متعال به لحاظ [[آمادگی بشر]] در نتیجۀ [[تکامل]] [[اجتماعی]] و [[عقل]] جهت برقراری [[حکومت]] [[عدل و قسط]] [[جهانی]]، [[پیامبر]] بزرگش را با [[دین]] و [[شریعت]] کاملی که بتواند نیاز [[بشر]] را در همۀ ابعاد تأمین کند و [[عدالت]] و قسط را در [[جامعۀ بشر]] بگستراند، فرستاد. این شریعت از آنجا که همۀ نیازهای بشر را در برگرفته و برنامۀ [[حکومت جهانی]] عدل و قسط را به صورت کامل ارائه می‌‌دهد، [[دین خاتم]] و پیامبرش نیز [[آخرین پیامبر]] است<ref>ر.ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۵۲ ـ ۵۶.</ref>.
در [[سنت رسول اکرم]]{{صل}} [[احادیث]] متواتره بر همین حقیقت تأکید دارند، مانند: «[[یا علی]] جایگاه تو نسبت به من به منزلۀ جایگاه [[هارون]] است نسبت به [[حضرت موسی]]{{ع}}، الا اینکه بعد از من [[پیامبری]] نخواهد آمد»<ref>{{متن حدیث|یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی}}؛ مسند احمد، ج۳، ص ۳۲.</ref> و از سوی دیگر [[خدای متعال]] [[هدف]] از [[ارسال رسل]] و [[بعث]] [[انبیاء]] را اقامۀ [[قسط]] و [[برپایی حکومت عدل]] در سراسر [[زمین]] اعلام فرموده<ref>سورۀ حدید، آیۀ ۲۵.</ref> و وعدۀ [[پیروزی]] و غلبۀ [[مؤمنین]] بر [[کافران]] در سراسر [[جهان]] را داده است<ref>سورۀ مائده، آیۀ ۵۶.</ref>، از این رو مفهوم [[حقیقی]] ختم نبوت این است که خدای متعال به لحاظ [[آمادگی بشر]] در نتیجۀ [[تکامل]] [[اجتماعی]] و [[عقل]] جهت برقراری [[حکومت]] [[عدل و قسط]] [[جهانی]]، [[پیامبر]] بزرگش را با [[دین]] و [[شریعت]] کاملی که بتواند نیاز [[بشر]] را در همۀ ابعاد تأمین کند و [[عدالت]] و قسط را در [[جامعۀ بشر]] بگستراند، فرستاد. این شریعت از آنجا که همۀ نیازهای بشر را در برگرفته و برنامۀ [[حکومت جهانی]] عدل و قسط را به صورت کامل ارائه می‌‌دهد، [[دین خاتم]] و پیامبرش نیز [[آخرین پیامبر]] است<ref>ر.ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۵۲ ـ ۵۶.</ref>.


[[راز]] [[انقطاع نبوت]]، [[تشریع]] و [[رسالت]] در رسول اکرم{{صل}} این نکته است که چون پیامبر{{صل}} صاحب [[مقام]] جمعی<ref>یعنی مقام پیامبر اکرم{{صل}} از تمام انسان‌ها بالاتر است و انسان کامل بوده و جامعیت دارد.</ref> است بنابراین مجالی برای [[تشریع]] هیچ یک از [[آفریدگان]] پس از او باقی نمی‌ماند به همین جهت [[شریعت]] او جاودان و [[حاکم]] بر دیگر [[شرایع]] است و نیز صاحب [[شریعت اسلامی]] جامع تمام کلمات [[الهی]] است؛ به همین [[دلیل]] [[شریعت اسلام]] کاملترین شرایع به شمار می‌‌رود؛ زیرا [[حکمت]] اخذ شریعت، [[کمال]] [[انبیا]] و [[غایت]] صفای [[بواطن]] و [[ظهور]] تجلی [[حق]] بر آنهاست که [[توان]] [[درک]] [[فرشته]] و [[احکام الهی]] و [[کشف]] اعیان ثابته را می‌‌یابند و گرچه شریعت و [[رسالت]] ختم شده ولی باب کسب [[معارف]] و [[حقایق الهی]] بدون تشریع بربندگان [[صالح]] باز است؛ چنان که باب [[اجتهاد]] در [[احکام]] فرعی نیز بسته نشده است، به همین دلیل [[نبوت]] و رسالت نزد [[عارفان]] به دو قسم منشعب شده است: قسمی که به [[اخبار]] از حقایق الهی و [[اسرار]] [[غیوب]] و [[ارشاد]] [[باطنی]] عباد مربوط است و آن چه [[انقطاع]] می‌‌یابد قسم نخست از نبوت و رسالت است<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۸۸ ـ ۸۹.</ref>.
[[راز]] [[انقطاع نبوت]]، [[تشریع]] و [[رسالت]] در رسول اکرم{{صل}} این نکته است که چون پیامبر{{صل}} صاحب [[مقام]] جمعی<ref>یعنی مقام پیامبر اکرم{{صل}} از تمام انسان‌ها بالاتر است و انسان کامل بوده و جامعیت دارد.</ref> است بنابراین مجالی برای [[تشریع]] هیچ یک از [[آفریدگان]] پس از او باقی نمی‌ماند به همین جهت [[شریعت]] او جاودان و [[حاکم]] بر دیگر [[شرایع]] است و نیز صاحب [[شریعت اسلامی]] جامع تمام کلمات [[الهی]] است؛ به همین [[دلیل]] [[شریعت اسلام]] کاملترین شرایع به شمار می‌‌رود؛ زیرا [[حکمت]] اخذ شریعت، [[کمال]] [[انبیا]] و [[غایت]] صفای [[بواطن]] و [[ظهور]] تجلی [[حق]] بر آنهاست که [[توان]] [[درک]] [[فرشته]] و [[احکام الهی]] و [[کشف]] اعیان ثابته را می‌‌یابند و گرچه شریعت و [[رسالت]] ختم شده ولی باب کسب [[معارف]] و [[حقایق الهی]] بدون تشریع بربندگان [[صالح]] باز است؛ چنان که باب [[اجتهاد]] در [[احکام]] فرعی نیز بسته نشده است، به همین دلیل [[نبوت]] و رسالت نزد [[عارفان]] به دو قسم منشعب شده است: قسمی که به [[اخبار]] از حقایق الهی و [[اسرار]] [[غیوب]] و [[ارشاد]] [[باطنی]] عباد مربوط است و آن چه [[انقطاع]] می‌‌یابد قسم نخست از نبوت و رسالت است<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۸۸ ـ ۸۹.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۰۷٬۱۹۴

ویرایش