پرش به محتوا

شگفتی‌های آفرینش: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-==جستارهای وابسته== +== جستارهای وابسته ==)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-''']] == پانویس == {{پانویس}} +''']] {{پایان منابع}} == پانویس == {{پانویس}}))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==جستارهای وابسته== +== جستارهای وابسته ==))
خط ۲۲: خط ۲۲:
*از لطایف صنع و عجایب [[خلقت]] او، چیزی است که در آفرینش حکیمانه خفاشان می‌بینیم [[روشنایی]] روز همه چیز را به جنبش و [[نشاط]] می‌آورد، ولی خفاشان را از جنبش و [[نشاط]] بازمی‌دارد. [[تاریکی]] شب به جنبش و نشاطش می‌آورد، در حالی که هر جانداری را از جنبش و [[نشاط]] بازمی‌دارد. چنان چشمانش ناتوان است که نتواند از [[خورشید]] تابان مدد جوید و در پرتو آن راه خود را بیابد و به آن جاها که خواهد برسد. [[خداوند]] خفاشان را از رفتن به جایی که [[نور]] [[خورشید]] می‌درخشد، بازمی‌دارد و در نهان‌خانه [[ظلمت]] جای می‌دهد و از پرواز در تابش [[خورشید]]، بی‌نیاز می‌دارد. خفاش به هنگام روز، پلک‌هایش را روی حدقه‌های چشمانش فرو می‌خواباند و چون شب در رسد، [[تاریکی]] آن را چونان چراغی برای یافتن روزی خویش به‌کار می‌گیرد. [[تاریکی]] دیدگانش را از دیدن مانع نشود و او را از پرواز در اعماق [[ظلمت]] بازندارد. چون [[خورشید]] نقاب از روی برگیرد و سپیدی روز آشکار شود و لانه تنگ سوسماران را روشن نماید، بار دیگر دیدگان بر هم می‌نهد و به هر چه در [[ظلمت]] شب گرد آورده، اکتفا می‌کند. منزّه است خداوندی که شب را روز او گردانید تا برای یافتن معاش در حرکت آید و روز را برای او زمان [[آرامش]] و سکون قرار داد. [[خداوند]] او را بال‌هایی داد، آفریده از گوشت او که به هنگام نیاز با آن‌ها پرواز کند؛ بال‌هایی همانند برگه گوش که در آن نه پر هست و نه استخوان، ولی تو جای رگ‌ها را در میان آن‌ها آشکارا می‌بینی. خفاش را دو بال است نه چنان نازک و لطیف که شکافته شوند و نه سخت و ضخیم که سنگینی کنند. می‌پرد و بچه‌اش چسبیده به اوست، گویی به او [[پناه]] برده است. هنگامی که مادر می‌نشیند، او نیز می‌نشیند و هنگامی که بر می‌خیزد، او نیز برمی‌خیزد. از [[فرزند]] جدا نشود تا اعضایش محکم شوند و بال‌هایش توان پروازش را بیابند و بیاموزد راه‌های زیستنش را و [[مصالح]] زندگی‌اش را. منزّه است آن خداوندی که [[آفریدگار]] هر چیزی است، بی‌هیچ نمونه‌ای که پیش‌تر آفریده باشندش<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵٥: {{متن حدیث| «وَ مِنْ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ وَ عَجَائِبِ خِلْقَتِهِ مَا أَرَانَا مِنْ غَوَامِضِ الْحِكْمَةِ فِي هَذِهِ الْخَفَافِيشِ الَّتِي يَقْبِضُهَا الضِّيَاءُ الْبَاسِطُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ يَبْسُطُهَا الظَّلَامُ الْقَابِضُ لِكُلِّ حَيٍّ وَ كَيْفَ عَشِيَتْ أَعْيُنُهَا عَنْ أَنْ تَسْتَمِدَّ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ نُوراً تَهْتَدِي بِهِ فِي مَذَاهِبِهَا وَ تَتَّصِلُ بِعَلَانِيَةِ بُرْهَانِ الشَّمْسِ إِلَى مَعَارِفِهَا وَ رَدَعَهَا بِتَلَأْلُؤِ ضِيَائِهَا عَنِ الْمُضِيِّ فِي سُبُحَاتِ إِشْرَاقِهَا وَ أَكَنَّهَا فِي مَكَامِنِهَا عَنِ الذَّهَابِ فِي بُلَجِ ائْتِلَاقِهَا فَهِيَ مُسْدَلَةُ الْجُفُونِ بِالنَّهَارِ عَلَى حِدَاقِهَا وَ جَاعِلَةُ اللَّيْلِ سِرَاجاً تَسْتَدِلُّ بِهِ فِي الْتِمَاسِ أَرْزَاقِهَا فَلَا يَرُدُّ أَبْصَارَهَا إِسْدَافُ ظُلْمَتِهِ وَ لَا تَمْتَنِعُ مِنَ الْمُضِيِّ فِيهِ لِغَسَقِ دُجُنَّتِهِ فَإِذَا أَلْقَتِ الشَّمْسُ قِنَاعَهَا وَ بَدَتْ أَوْضَاحُ نَهَارِهَا وَ دَخَلَ مِنْ إِشْرَاقِ نُورِهَا عَلَى الضِّبَابِ فِي وِجَارِهَا أَطْبَقَتِ الْأَجْفَانَ عَلَى مَآقِيهَا وَ تَبَلَّغَتْ بِمَا اكْتَسَبَتْهُ مِنَ الْمَعَاشِ فِي ظُلَمِ لَيَالِيهَا- فَسُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ اللَّيْلَ لَهَا نَهَاراً وَ مَعَاشاً وَ النَّهَارَ سَكَناً وَ قَرَاراً وَ جَعَلَ لَهَا أَجْنِحَةً مِنْ لَحْمِهَا تَعْرُجُ بِهَا عِنْدَ الْحَاجَةِ إِلَى الطَّيَرَانِ كَأَنَّهَا شَظَايَا الْآذَانِ غَيْرَ ذَوَاتِ رِيشٍ وَ لَا قَصَبٍ إِلَّا أَنَّكَ تَرَى مَوَاضِعَ الْعُرُوقِ بَيِّنَةً أَعْلَاماً لَهَا جَنَاحَانِ لَمَّا يَرِقَّا فَيَنْشَقَّا وَ لَمْ يَغْلُظَا فَيَثْقُلَا تَطِيرُ وَ وَلَدُهَا لَاصِقٌ بِهَا لَاجِئٌ إِلَيْهَا يَقَعُ إِذَا وَقَعَتْ وَ يَرْتَفِعُ إِذَا ارْتَفَعَتْ لَا يُفَارِقُهَا حَتَّى تَشْتَدَّ أَرْكَانُهُ وَ يَحْمِلَهُ لِلنُّهُوضِ جَنَاحُهُ وَ يَعْرِفَ مَذَاهِبَ عَيْشِهِ وَ مَصَالِحَ نَفْسِهِ فَسُبْحَانَ الْبَارِئِ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ خَلَا مِنْ غَيْرِه‏»}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۵۳- ۶۲.</ref>.
*از لطایف صنع و عجایب [[خلقت]] او، چیزی است که در آفرینش حکیمانه خفاشان می‌بینیم [[روشنایی]] روز همه چیز را به جنبش و [[نشاط]] می‌آورد، ولی خفاشان را از جنبش و [[نشاط]] بازمی‌دارد. [[تاریکی]] شب به جنبش و نشاطش می‌آورد، در حالی که هر جانداری را از جنبش و [[نشاط]] بازمی‌دارد. چنان چشمانش ناتوان است که نتواند از [[خورشید]] تابان مدد جوید و در پرتو آن راه خود را بیابد و به آن جاها که خواهد برسد. [[خداوند]] خفاشان را از رفتن به جایی که [[نور]] [[خورشید]] می‌درخشد، بازمی‌دارد و در نهان‌خانه [[ظلمت]] جای می‌دهد و از پرواز در تابش [[خورشید]]، بی‌نیاز می‌دارد. خفاش به هنگام روز، پلک‌هایش را روی حدقه‌های چشمانش فرو می‌خواباند و چون شب در رسد، [[تاریکی]] آن را چونان چراغی برای یافتن روزی خویش به‌کار می‌گیرد. [[تاریکی]] دیدگانش را از دیدن مانع نشود و او را از پرواز در اعماق [[ظلمت]] بازندارد. چون [[خورشید]] نقاب از روی برگیرد و سپیدی روز آشکار شود و لانه تنگ سوسماران را روشن نماید، بار دیگر دیدگان بر هم می‌نهد و به هر چه در [[ظلمت]] شب گرد آورده، اکتفا می‌کند. منزّه است خداوندی که شب را روز او گردانید تا برای یافتن معاش در حرکت آید و روز را برای او زمان [[آرامش]] و سکون قرار داد. [[خداوند]] او را بال‌هایی داد، آفریده از گوشت او که به هنگام نیاز با آن‌ها پرواز کند؛ بال‌هایی همانند برگه گوش که در آن نه پر هست و نه استخوان، ولی تو جای رگ‌ها را در میان آن‌ها آشکارا می‌بینی. خفاش را دو بال است نه چنان نازک و لطیف که شکافته شوند و نه سخت و ضخیم که سنگینی کنند. می‌پرد و بچه‌اش چسبیده به اوست، گویی به او [[پناه]] برده است. هنگامی که مادر می‌نشیند، او نیز می‌نشیند و هنگامی که بر می‌خیزد، او نیز برمی‌خیزد. از [[فرزند]] جدا نشود تا اعضایش محکم شوند و بال‌هایش توان پروازش را بیابند و بیاموزد راه‌های زیستنش را و [[مصالح]] زندگی‌اش را. منزّه است آن خداوندی که [[آفریدگار]] هر چیزی است، بی‌هیچ نمونه‌ای که پیش‌تر آفریده باشندش<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵٥: {{متن حدیث| «وَ مِنْ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ وَ عَجَائِبِ خِلْقَتِهِ مَا أَرَانَا مِنْ غَوَامِضِ الْحِكْمَةِ فِي هَذِهِ الْخَفَافِيشِ الَّتِي يَقْبِضُهَا الضِّيَاءُ الْبَاسِطُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ يَبْسُطُهَا الظَّلَامُ الْقَابِضُ لِكُلِّ حَيٍّ وَ كَيْفَ عَشِيَتْ أَعْيُنُهَا عَنْ أَنْ تَسْتَمِدَّ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ نُوراً تَهْتَدِي بِهِ فِي مَذَاهِبِهَا وَ تَتَّصِلُ بِعَلَانِيَةِ بُرْهَانِ الشَّمْسِ إِلَى مَعَارِفِهَا وَ رَدَعَهَا بِتَلَأْلُؤِ ضِيَائِهَا عَنِ الْمُضِيِّ فِي سُبُحَاتِ إِشْرَاقِهَا وَ أَكَنَّهَا فِي مَكَامِنِهَا عَنِ الذَّهَابِ فِي بُلَجِ ائْتِلَاقِهَا فَهِيَ مُسْدَلَةُ الْجُفُونِ بِالنَّهَارِ عَلَى حِدَاقِهَا وَ جَاعِلَةُ اللَّيْلِ سِرَاجاً تَسْتَدِلُّ بِهِ فِي الْتِمَاسِ أَرْزَاقِهَا فَلَا يَرُدُّ أَبْصَارَهَا إِسْدَافُ ظُلْمَتِهِ وَ لَا تَمْتَنِعُ مِنَ الْمُضِيِّ فِيهِ لِغَسَقِ دُجُنَّتِهِ فَإِذَا أَلْقَتِ الشَّمْسُ قِنَاعَهَا وَ بَدَتْ أَوْضَاحُ نَهَارِهَا وَ دَخَلَ مِنْ إِشْرَاقِ نُورِهَا عَلَى الضِّبَابِ فِي وِجَارِهَا أَطْبَقَتِ الْأَجْفَانَ عَلَى مَآقِيهَا وَ تَبَلَّغَتْ بِمَا اكْتَسَبَتْهُ مِنَ الْمَعَاشِ فِي ظُلَمِ لَيَالِيهَا- فَسُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ اللَّيْلَ لَهَا نَهَاراً وَ مَعَاشاً وَ النَّهَارَ سَكَناً وَ قَرَاراً وَ جَعَلَ لَهَا أَجْنِحَةً مِنْ لَحْمِهَا تَعْرُجُ بِهَا عِنْدَ الْحَاجَةِ إِلَى الطَّيَرَانِ كَأَنَّهَا شَظَايَا الْآذَانِ غَيْرَ ذَوَاتِ رِيشٍ وَ لَا قَصَبٍ إِلَّا أَنَّكَ تَرَى مَوَاضِعَ الْعُرُوقِ بَيِّنَةً أَعْلَاماً لَهَا جَنَاحَانِ لَمَّا يَرِقَّا فَيَنْشَقَّا وَ لَمْ يَغْلُظَا فَيَثْقُلَا تَطِيرُ وَ وَلَدُهَا لَاصِقٌ بِهَا لَاجِئٌ إِلَيْهَا يَقَعُ إِذَا وَقَعَتْ وَ يَرْتَفِعُ إِذَا ارْتَفَعَتْ لَا يُفَارِقُهَا حَتَّى تَشْتَدَّ أَرْكَانُهُ وَ يَحْمِلَهُ لِلنُّهُوضِ جَنَاحُهُ وَ يَعْرِفَ مَذَاهِبَ عَيْشِهِ وَ مَصَالِحَ نَفْسِهِ فَسُبْحَانَ الْبَارِئِ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ خَلَا مِنْ غَيْرِه‏»}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۵۳- ۶۲.</ref>.


==جستارهای وابسته==
== جستارهای وابسته ==
* [[آفرینش]]
* [[آفرینش]]
==منابع==
==منابع==
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش