پرش به محتوا

حضرت علی اکبر در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==))
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل شده است: هنگامی که جز [[اهل]] بیتِ [[امام]]{{ع}}، کسی با او نمانْد، [[علی اکبر]]{{ع}} ـ که از زیباروی‌ترین و خوش خوترینِ [[مردم]] بود ـ، بیرون آمد و از [[پدر]]، اجازه [[نبرد]] خواست. امام{{ع}} به او اجازه داد. سپس، مأیوسانه به او نگریست و سرش را پایین انداخت و گریست. سپس گفت: «خدایا! [[گواه]] باش. [[جوانی]] به نبرد آنها می‌رود که از نظر صورت و [[سیرت]] و [[سخن گفتن]]، شبیه‌ترین مردم به [[پیامبر]] توست و ما هر گاه [[مشتاق]] پیامبرت می‌شدیم، به او می‌نگریستیم». سپس، بانگ برآورد و فرمود: «ای پسر سعد! [[خداوند]]، رَحِمت را قطع کند، همان‌گونه که رَحِم مرا قطع کردی». سپس علی اکبر{{ع}} به پیش آمد و به [[سختی]] با [[دشمن]] جنگید و گروه فراوانی را کُشت. سپس به نزد پدرش باز گشت و گفت: ای پدر! [[تشنگی]]، مرا کُشت و سنگینیِ آهن [[زره]] و کلاه خود و [[شمشیر]]، مرا به [[رنج]] افکنده است. آیا آبی برای [[نوشیدن]]، یافت می‌شود؟ [[حسین]]{{ع}} گریست و گفت: «وای، وای! ای پسر عزیزم! از کجا آب بیاورم؟ اندکی بجنگ که خیلی زود، جدّت [[محمّد]]{{صل}} را می‌بینی و او از جام لَبالَبش، شربتی به تو می‌نوشانَد که دیگر هرگز [[تشنه]] نشوی». [[علی اکبر]]{{ع}}، به میدان بازگشت و [[بهترین]] نبردش را به نمایش گذاشت. [[منقذ بن مره عبدی]]، تیری به سوی او پرتاب کرد و او را به [[زمین]] انداخت. علی اکبر{{ع}}، ندا داد: ای [[پدر]]! [[سلام]] بر تو! این، جدّم است که به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: «زودتر، به سوی ما بیا». سپس، صیحه‌ای کشید و [[جان]] داد. حسین{{ع}} آمد و بر بالای سرش ایستاد و گونه بر گونه‌اش نهاد و فرمود: «[[خداوند]]، بکُشد کسانی را که تو را کُشتند! چه قدر در برابر [[خدا]] و بر [[هتک حرمت]] [[پیامبر خدا]]{{صل}}، گستاخ بودند! [[دنیا]]، پس از تو، ویران باد!». [[زینب]]{{س}} دختر [[علی]]{{ع}}، بیرون آمد و فریاد می‌زد: ای [[محبوب]] من! ای زاده برادرم! آن گاه، آمد و خود را بر روی [پیکر] علی اکبر{{ع}} انداخت. حسین{{ع}} نیز آمد و او را بلند کرد و به نزد [[زنان]]، باز گردانْد. آن‌گاه، مردان [[خاندان حسین]]{{ع}}، یک به یک، به میدان رفتند و [[دشمن]]، گروهی از آنان را به [[شهادت]] رساند. حسین{{ع}}، در آن حال، بانگ بر آورد و فرمود: «ای عموزادگان! [[شکیبا]] باشید. ای خاندان من! [[شکیبایی]] کنید. شکیبایی کنید که - به خدا [[سوگند]]-، پس از امروز، هیچ گاه [[خواری]] نخواهید دید»<ref>{{متن حدیث|فَلَمَّا لَمْ يَبْقَ مَعَهُ إِلَّا أَهْلِ بَيْتِهِ خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}} وَ كَانَ مِنْ‏ أَصْبَحِ‏ النَّاسِ‏ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِي الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَّ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَةَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى{{ع}} عَيْنَهُ وَ بَكَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ{{صل}} وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ يَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِيداً وَ قَتَلَ جَمْعاً كَثِيراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِيهِ وَ قَالَ يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ فَبَكَى الْحُسَيْنُ{{ع}} وَ قَالَ: وَا غَوْثَاهْ يَا بُنَيَّ مِنْ أَیْنَ آتی بِالْمَاءِ قَاتِلْ قَلِيلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّكَ مُحَمَّداً{{صل}} فَيَسْقِيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا. فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةَ الْعَبْدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَيْنُ{{ع}} حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ{{صل}} عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِي: وَ خَرَجَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ{{ع}} تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَكَبَّتْ عَلَيْهِ فَجَاءَ الْحُسَيْنُ{{ع}} فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ ثُمَّ جَعَلَ أَهْلُ بَيْتِهِ{{عم}} يَخْرُجُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ بَعْدَ الرَّجُلِ حَتَّى قَتَلَ الْقَوْمُ مِنْهُمْ جَمَاعَةً فَصَاحَ الْحُسَيْنُ{{ع}} فِي تِلْكَ الْحَالِ صَبْراً يَا بَنِي عُمُومَتِي صَبْراً يَا أَهْلَ بَيْتِي فَوَ اللَّهِ لَا رَأَيْتُمْ هَوَاناً بَعْدَ هَذَا الْيَوْمِ أَبَداً}} (الملهوف، ص۱۶۶).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۶۶- ۵۷۱.</ref>
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] نقل شده است: هنگامی که جز [[اهل]] بیتِ [[امام]]{{ع}}، کسی با او نمانْد، [[علی اکبر]]{{ع}} ـ که از زیباروی‌ترین و خوش خوترینِ [[مردم]] بود ـ، بیرون آمد و از [[پدر]]، اجازه [[نبرد]] خواست. امام{{ع}} به او اجازه داد. سپس، مأیوسانه به او نگریست و سرش را پایین انداخت و گریست. سپس گفت: «خدایا! [[گواه]] باش. [[جوانی]] به نبرد آنها می‌رود که از نظر صورت و [[سیرت]] و [[سخن گفتن]]، شبیه‌ترین مردم به [[پیامبر]] توست و ما هر گاه [[مشتاق]] پیامبرت می‌شدیم، به او می‌نگریستیم». سپس، بانگ برآورد و فرمود: «ای پسر سعد! [[خداوند]]، رَحِمت را قطع کند، همان‌گونه که رَحِم مرا قطع کردی». سپس علی اکبر{{ع}} به پیش آمد و به [[سختی]] با [[دشمن]] جنگید و گروه فراوانی را کُشت. سپس به نزد پدرش باز گشت و گفت: ای پدر! [[تشنگی]]، مرا کُشت و سنگینیِ آهن [[زره]] و کلاه خود و [[شمشیر]]، مرا به [[رنج]] افکنده است. آیا آبی برای [[نوشیدن]]، یافت می‌شود؟ [[حسین]]{{ع}} گریست و گفت: «وای، وای! ای پسر عزیزم! از کجا آب بیاورم؟ اندکی بجنگ که خیلی زود، جدّت [[محمّد]]{{صل}} را می‌بینی و او از جام لَبالَبش، شربتی به تو می‌نوشانَد که دیگر هرگز [[تشنه]] نشوی». [[علی اکبر]]{{ع}}، به میدان بازگشت و [[بهترین]] نبردش را به نمایش گذاشت. [[منقذ بن مره عبدی]]، تیری به سوی او پرتاب کرد و او را به [[زمین]] انداخت. علی اکبر{{ع}}، ندا داد: ای [[پدر]]! [[سلام]] بر تو! این، جدّم است که به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: «زودتر، به سوی ما بیا». سپس، صیحه‌ای کشید و [[جان]] داد. حسین{{ع}} آمد و بر بالای سرش ایستاد و گونه بر گونه‌اش نهاد و فرمود: «[[خداوند]]، بکُشد کسانی را که تو را کُشتند! چه قدر در برابر [[خدا]] و بر [[هتک حرمت]] [[پیامبر خدا]]{{صل}}، گستاخ بودند! [[دنیا]]، پس از تو، ویران باد!». [[زینب]]{{س}} دختر [[علی]]{{ع}}، بیرون آمد و فریاد می‌زد: ای [[محبوب]] من! ای زاده برادرم! آن گاه، آمد و خود را بر روی [پیکر] علی اکبر{{ع}} انداخت. حسین{{ع}} نیز آمد و او را بلند کرد و به نزد [[زنان]]، باز گردانْد. آن‌گاه، مردان [[خاندان حسین]]{{ع}}، یک به یک، به میدان رفتند و [[دشمن]]، گروهی از آنان را به [[شهادت]] رساند. حسین{{ع}}، در آن حال، بانگ بر آورد و فرمود: «ای عموزادگان! [[شکیبا]] باشید. ای خاندان من! [[شکیبایی]] کنید. شکیبایی کنید که - به خدا [[سوگند]]-، پس از امروز، هیچ گاه [[خواری]] نخواهید دید»<ref>{{متن حدیث|فَلَمَّا لَمْ يَبْقَ مَعَهُ إِلَّا أَهْلِ بَيْتِهِ خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}} وَ كَانَ مِنْ‏ أَصْبَحِ‏ النَّاسِ‏ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِي الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَّ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَةَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى{{ع}} عَيْنَهُ وَ بَكَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ{{صل}} وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ يَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِيداً وَ قَتَلَ جَمْعاً كَثِيراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِيهِ وَ قَالَ يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ فَبَكَى الْحُسَيْنُ{{ع}} وَ قَالَ: وَا غَوْثَاهْ يَا بُنَيَّ مِنْ أَیْنَ آتی بِالْمَاءِ قَاتِلْ قَلِيلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّكَ مُحَمَّداً{{صل}} فَيَسْقِيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا. فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةَ الْعَبْدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَيْنُ{{ع}} حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ{{صل}} عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِي: وَ خَرَجَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ{{ع}} تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَكَبَّتْ عَلَيْهِ فَجَاءَ الْحُسَيْنُ{{ع}} فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ ثُمَّ جَعَلَ أَهْلُ بَيْتِهِ{{عم}} يَخْرُجُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ بَعْدَ الرَّجُلِ حَتَّى قَتَلَ الْقَوْمُ مِنْهُمْ جَمَاعَةً فَصَاحَ الْحُسَيْنُ{{ع}} فِي تِلْكَ الْحَالِ صَبْراً يَا بَنِي عُمُومَتِي صَبْراً يَا أَهْلَ بَيْتِي فَوَ اللَّهِ لَا رَأَيْتُمْ هَوَاناً بَعْدَ هَذَا الْيَوْمِ أَبَداً}} (الملهوف، ص۱۶۶).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۶۶- ۵۷۱.</ref>


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100374.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|'''اصحاب امام حسین''']]
# [[پرونده:1100374.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|'''اصحاب امام حسین''']]
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش