امامت از دیدگاه امامیه: تفاوت میان نسخهها
←امامت از دیدگاه امامیه
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} {{خرد}} ==امامت از دیدگاه امامیه== {{همچنین ببینید|امامت از دیدگاه امام...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{خرد}} | {{خرد}} | ||
*امامت بیتردید محوریترین جایگاه و نقش را در منظومه اندیشه کلامی شیعه امامیه داراست. اعتقاد به «نصّ» و «عصمت» از یک سو، و نقشی که امامیه برای جایگاه معنوی [[امام]]، یعنی مرجعیت انحصاری دینی امامان قائل بودهاند، میتواند نشانگر اهمیت این جایگاه باشد. از دیگر سو دست کم در میان برخی گرایشها و محافل امامی، مقام امامت بستری برای بحث از ویژگیهای خاص [[امام]] تحت عنوان طبیعت مقام امامت و حدود علم و قدرت [[امام]] فراهم میکرده است. در این میان، ارائه نظامی از جهانشناسی، انسانشناسی، فرجامشناسی و تاریخ با تکیه بر جایگاه و نقش تکوینی [[امام]]، از سوی برخی محافل علمی و دینی امامیان، اهمیت بحث امامت را بیشتر آشکار میکند. آنچه در اینجا مورد نظر است، تفکر امامیه در باب امامت پس از استقرار و شکلگیری امامیه و آن هم در قالب مذهب اثناعشری در سالهای پس از ۲۶۰ق "سال درگذشت [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}}" است، یعنی دورهای که به دوره غیبت صغری "۲۶۰-۳۲۹ق" شناخته میشود؛ گرچه برای تبیین جایگاه [[امام]] و نقش امامت در این مذهب، بررسی پیشینه تاریخ تشیع از سده ۱ق ضروری به نظر میرسد. در این دوره و پس از آن، با کوشش متکلمان بزرگی چون ابن قبه رازی و متکلمان خاندان نوبختی و همچنین متکلمان نامداری چون [[شیخ مفید]] و شاگردش [[سید مرتضی]] و سرانجام [[شیخ طوسی]]، سنتهای دینی و فکری - کلامی امامیه در دوره حضور [[امامان]]{{عم}} و فعالیت فرقههای مختلف امامی، در یک نظام کلامینوین بازسازی شد<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref> | *امامت بیتردید محوریترین جایگاه و نقش را در منظومه اندیشه کلامی شیعه امامیه داراست. اعتقاد به «نصّ» و «عصمت» از یک سو، و نقشی که امامیه برای جایگاه معنوی [[امام]]، یعنی مرجعیت انحصاری دینی امامان قائل بودهاند، میتواند نشانگر اهمیت این جایگاه باشد. از دیگر سو دست کم در میان برخی گرایشها و محافل امامی، مقام امامت بستری برای بحث از ویژگیهای خاص [[امام]] تحت عنوان طبیعت مقام امامت و حدود علم و قدرت [[امام]] فراهم میکرده است. در این میان، ارائه نظامی از جهانشناسی، انسانشناسی، فرجامشناسی و تاریخ با تکیه بر جایگاه و نقش تکوینی [[امام]]، از سوی برخی محافل علمی و دینی امامیان، اهمیت بحث امامت را بیشتر آشکار میکند. آنچه در اینجا مورد نظر است، تفکر امامیه در باب امامت پس از استقرار و شکلگیری امامیه و آن هم در قالب مذهب اثناعشری در سالهای پس از ۲۶۰ق "سال درگذشت [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}}" است، یعنی دورهای که به دوره غیبت صغری "۲۶۰-۳۲۹ق" شناخته میشود؛ گرچه برای تبیین جایگاه [[امام]] و نقش امامت در این مذهب، بررسی پیشینه تاریخ تشیع از سده ۱ق ضروری به نظر میرسد. در این دوره و پس از آن، با کوشش متکلمان بزرگی چون ابن قبه رازی و متکلمان خاندان نوبختی و همچنین متکلمان نامداری چون [[شیخ مفید]] و شاگردش [[سید مرتضی]] و سرانجام [[شیخ طوسی]]، سنتهای دینی و فکری - کلامی امامیه در دوره حضور [[امامان]]{{عم}} و فعالیت فرقههای مختلف امامی، در یک نظام کلامینوین بازسازی شد<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref> | ||
*به نظر میرسد که اختلافات دینی و کلامی بر سر تعیین جانشین [[امامان]]{{عم}} و یا اختلافات دیگر در باب طبیعت مقام امامت که تاریخ پرفراز و نشیب امامیه پس از عصر [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} شاهد آن بود، بسی گستردهتر از آن بوده است که امامیه را عنوان کلی برای جریان اصلی شیعه و با اعتقادات مرزبندی شده مشخص تصور کنیم که احیاناً دچار شکافهایی به صورت پیدایش فرق مختلف در درون خود میشده است، اما به هر حال [[شیخ مفید]] بر اساس چنین دریافتی از تاریخ تحولات مذهب امامی در العیون و المحاسن <ref>سید مرتضی، الفصول المختاره، ص:۲۹۶ بر خلاف اوائل المقالات للشیخ المفید، ص ۴۶.</ref> حتی فرقی مانند کیسانیه را در داخل مذهب امامی معرفی کرده، و امامیه را عنوان جامعی برای گروههایی دانسته است که به طور کلی به وجوب امامت و عصمت و وجوب نص معتقدند. با این وصف، طبیعی است که پس از استقرار مذهب دوازده امامی، میراث مشترک فرق مختلف امامیدر طول سدههای ۲ و ۳ق مورد عنایت قرار گیرد. در سده ۴ق/۱۰م، با وجود اختلافها و شکافهای نه چندان وسیع در میان گرایشهای مختلف امامیان، اشتراک نظر در اصول و مبانی تفکر دینی امامی مشاهده میشود؛ از جمله این مسائل، اتفاق همگی دوازده امامیان بر وجود «نص الهی» بر امامت و عصمت [[امام]]{{ع}} و مرجعیت [[امام]]{{ع}} در مسائل دینی بود. به هر حال، بنابر اعتقاد امامیه، [[امام]]{{ع}} منصوص و معصوم که وجود او در هر عصری ضروری بود، فردی تلقی میشد که به عنوان عالمترین کس از خاندان [[پیامبر]]{{صل}}، تفسیر شریعت و تعلیم حلال و حرام و تشخیص حق از باطل و حفظ شریعت از تحریفات و بدعتها و تضمین اصالت آن برعهده او بود<ref>خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، به کوشش محمد حجازی، ص۲۰۵، ۲۳۰، ۲۳۴.</ref> این عقیده به عنوان سنت فکری و دینی محافل عمده امامیه در سدههای ۲ و ۳ق، در منظومه کلامی امامیه در دوره پس از حضور [[امامان]]{{عم}} مورد عنایت قرار گرفت و از این رو، نقش [[امام]]{{ع}} در مرجعیت دینی جامعه مؤمنان در مقایسه با نقش سیاسی [[امام]]{{ع}} از اهمیت بیشتری برخوردار گردید <ref>صفار، محمد، بصائر الدرجات، ص:۳۳۱-۳۳۲؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، ج۱، ص۱۷۰، ۱۷۲، ۱۷۸؛ ابن بابویه، محمد، کمال الدین، ص: ۲۰۳، ۲۰۵، ۲۲۱.</ref> با توجه به آنچه یاد شد، مقام مذهبی و علمی [[امام]]{{ع}} بیشتر مورد کاوش و نظریه پردازی متکلمان امامی واقع شد. نظریه عصمت [[امام]]{{ع}} در همین راستا مورد توجه متکلمانی چون [[هشام بن حکم]] قرار گرفت و بحثهای بسیاری را بر اساس تعلیمات [[امامان]]{{عم}} و به ویژه [[امام صادق]]{{ع}} درپی داشت<ref>ابن بابویه، محمد، معانی الاخبار، به کوشش علی اکبر غفاری، ص:۱۳۳-۱۳۶، احتمالاً به نقل از ابن قبه رازی، نیز ۱۳۲-۱۳۳؛ خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، به کوشش محمد حجازی، ص:۲۳۴، ۲۳۵.</ref> در برابر نفوذ گرایشهای غالیانه به جامعه شیعه امامی، جریانی از امامیه که بعدها در شکلگیری امامیه سده ۴ق تأثیر بسیاری داشت، ایستادگی کردند و در عین حال که از مرجعیت دینی انحصاری [[امامان]]{{عم}} دفاع میکردند، درصدد بودند که تفسیری به دور از غلو ارائه دهند <ref>خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، به کوشش محمد حجازی، ص:۲۲۸، ۲۳۶.</ref>. در یک سر این جریان شخصیتی چون [[عبدالله بن ابی یعفور]] قرار داشت. وی [[امامان]]{{عم}} را علمایی ابرار و اتقیا میخواند که طاعتشان واجب است <ref>کشی، محمد، معرفه الرجال، اختیار شیخ طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، ص:۲۴۷، ۴۲۷، نیز نک: ۲۴۶-۲۴۷: برای مخالفت گروه او با غلات.</ref>. در باب سرچشمه علم [[امامان]]{{عم}}، اختلاف نظر وجود داشت، ولی نظری که در برابر غلات و مفوضه مطرح شد، این بود که [[امامان]]{{عم}} بر اساس برخوردار بودن از علم آبا و اجداد خود که از [[پیامبر]]{{صل}} به میراث رسیده بود و با در اختیار داشتن کتابهای آنان، تنها مرجع تفسیر شریعتند<ref>قاضی نعمان، دعائم الاسلام، به کوشش آصف بن علیاصغر فیضی، ج۱، ص ۶۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۵ - ۲۶، ۳۳-۵۳؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات، ۲۹۵-۲۹۶، ۲۹۹.</ref>. حتی برخی بر این باور بودند که [[امام]]{{ع}} هر عصر مسائل پیش آمده را بر اساس قواعد و کلیات مذکور در این کتابها از طریق استنباط فروع از اصول، استخراج میکند و چون خداوند [[امام]]{{ع}} را از خطا در احکام شریعت محفوظ نگاه میدارد، همواره وی مصیب خواهد بود و اطاعت از او واجب است<ref> نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ۷۵-۷۶؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، ۹۶- ۹۸؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات، ۳۸۷-۳۹۰.</ref>. در برابر، گروهی از امامیه در همان دوره به امکان اکتساب علم از طریق اعجاز و خرق عادت معتقد بودند <ref>صفار، محمد، بصائر الدرجات، ۲۳۸؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ۷۶؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، ۹۵-۹۶، ۹۸-۹۹؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، ج۱، ص۳۲۱ - ۳۲۲، ۳۸۳-۳۸۴؛ شیخ مفید، محمد، الارشاد، ۳۱۷-۳۱۹.</ref>. به هر حال، گرچه در باب سرچشمه علم [[امامان]]{{عم}} و نیز طبیعت مقام [[امام]] و حدود وجودی او اختلاف نظر وجود دارد، ولی نباید فراموش کرد که جریان اصلی امامیه که بیشتر توسط متکلمان دوره حضور رهبری میشد، از عقاید مفوضه که بازماندگان غلات دورههای پیشتر بودند و اساساً در باب امامت، نظر دیگری داشتند، دوری میکردند و سخت با آن مخالف بودند<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref> | *به نظر میرسد که اختلافات دینی و کلامی بر سر تعیین جانشین [[امامان]]{{عم}} و یا اختلافات دیگر در باب طبیعت مقام امامت که تاریخ پرفراز و نشیب امامیه پس از عصر [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} شاهد آن بود، بسی گستردهتر از آن بوده است که امامیه را عنوان کلی برای جریان اصلی شیعه و با اعتقادات مرزبندی شده مشخص تصور کنیم که احیاناً دچار شکافهایی به صورت پیدایش فرق مختلف در درون خود میشده است، اما به هر حال [[شیخ مفید]] بر اساس چنین دریافتی از تاریخ تحولات مذهب امامی در العیون و المحاسن <ref>سید مرتضی، الفصول المختاره، ص:۲۹۶ بر خلاف اوائل المقالات للشیخ المفید، ص ۴۶.</ref> حتی فرقی مانند کیسانیه را در داخل مذهب امامی معرفی کرده، و امامیه را عنوان جامعی برای گروههایی دانسته است که به طور کلی به وجوب امامت و عصمت و وجوب نص معتقدند. با این وصف، طبیعی است که پس از استقرار مذهب دوازده امامی، میراث مشترک فرق مختلف امامیدر طول سدههای ۲ و ۳ق مورد عنایت قرار گیرد. در سده ۴ق/۱۰م، با وجود اختلافها و شکافهای نه چندان وسیع در میان گرایشهای مختلف امامیان، اشتراک نظر در اصول و مبانی تفکر دینی امامی مشاهده میشود؛ از جمله این مسائل، اتفاق همگی دوازده امامیان بر وجود «نص الهی» بر امامت و عصمت [[امام]]{{ع}} و مرجعیت [[امام]]{{ع}} در مسائل دینی بود. به هر حال، بنابر اعتقاد امامیه، [[امام]]{{ع}} منصوص و معصوم که وجود او در هر عصری ضروری بود، فردی تلقی میشد که به عنوان عالمترین کس از خاندان [[پیامبر]]{{صل}}، تفسیر شریعت و تعلیم حلال و حرام و تشخیص حق از باطل و حفظ شریعت از تحریفات و بدعتها و تضمین اصالت آن برعهده او بود<ref>خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، به کوشش محمد حجازی، ص۲۰۵، ۲۳۰، ۲۳۴.</ref> این عقیده به عنوان سنت فکری و دینی محافل عمده امامیه در سدههای ۲ و ۳ق، در منظومه کلامی امامیه در دوره پس از حضور [[امامان]]{{عم}} مورد عنایت قرار گرفت و از این رو، نقش [[امام]]{{ع}} در مرجعیت دینی جامعه مؤمنان در مقایسه با نقش سیاسی [[امام]]{{ع}} از اهمیت بیشتری برخوردار گردید <ref>صفار، محمد، بصائر الدرجات، ص:۳۳۱-۳۳۲؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، ج۱، ص۱۷۰، ۱۷۲، ۱۷۸؛ ابن بابویه، محمد، کمال الدین، ص: ۲۰۳، ۲۰۵، ۲۲۱.</ref> با توجه به آنچه یاد شد، مقام مذهبی و علمی [[امام]]{{ع}} بیشتر مورد کاوش و نظریه پردازی متکلمان امامی واقع شد. نظریه عصمت [[امام]]{{ع}} در همین راستا مورد توجه متکلمانی چون [[هشام بن حکم]] قرار گرفت و بحثهای بسیاری را بر اساس تعلیمات [[امامان]]{{عم}} و به ویژه [[امام صادق]]{{ع}} درپی داشت<ref>ابن بابویه، محمد، معانی الاخبار، به کوشش علی اکبر غفاری، ص:۱۳۳-۱۳۶، احتمالاً به نقل از ابن قبه رازی، نیز ۱۳۲-۱۳۳؛ خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، به کوشش محمد حجازی، ص:۲۳۴، ۲۳۵.</ref> در برابر نفوذ گرایشهای غالیانه به جامعه شیعه امامی، جریانی از امامیه که بعدها در شکلگیری امامیه سده ۴ق تأثیر بسیاری داشت، ایستادگی کردند و در عین حال که از مرجعیت دینی انحصاری [[امامان]]{{عم}} دفاع میکردند، درصدد بودند که تفسیری به دور از غلو ارائه دهند <ref>خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، به کوشش محمد حجازی، ص:۲۲۸، ۲۳۶.</ref>. در یک سر این جریان شخصیتی چون [[عبدالله بن ابی یعفور]] قرار داشت. وی [[امامان]]{{عم}} را علمایی ابرار و اتقیا میخواند که طاعتشان واجب است <ref>کشی، محمد، معرفه الرجال، اختیار شیخ طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، ص:۲۴۷، ۴۲۷، نیز نک: ۲۴۶-۲۴۷: برای مخالفت گروه او با غلات.</ref>. در باب سرچشمه علم [[امامان]]{{عم}}، اختلاف نظر وجود داشت، ولی نظری که در برابر غلات و مفوضه مطرح شد، این بود که [[امامان]]{{عم}} بر اساس برخوردار بودن از علم آبا و اجداد خود که از [[پیامبر]]{{صل}} به میراث رسیده بود و با در اختیار داشتن کتابهای آنان، تنها مرجع تفسیر شریعتند<ref>قاضی نعمان، دعائم الاسلام، به کوشش آصف بن علیاصغر فیضی، ج۱، ص ۶۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۵ - ۲۶، ۳۳-۵۳؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات، ۲۹۵-۲۹۶، ۲۹۹.</ref>. حتی برخی بر این باور بودند که [[امام]]{{ع}} هر عصر مسائل پیش آمده را بر اساس قواعد و کلیات مذکور در این کتابها از طریق استنباط فروع از اصول، استخراج میکند و چون خداوند [[امام]]{{ع}} را از خطا در احکام شریعت محفوظ نگاه میدارد، همواره وی مصیب خواهد بود و اطاعت از او واجب است<ref> نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ۷۵-۷۶؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، ۹۶- ۹۸؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات، ۳۸۷-۳۹۰.</ref>. در برابر، گروهی از امامیه در همان دوره به امکان اکتساب علم از طریق اعجاز و خرق عادت معتقد بودند <ref>صفار، محمد، بصائر الدرجات، ۲۳۸؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش ریتر، ۷۶؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، ۹۵-۹۶، ۹۸-۹۹؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، ج۱، ص۳۲۱ - ۳۲۲، ۳۸۳-۳۸۴؛ شیخ مفید، محمد، الارشاد، ۳۱۷-۳۱۹.</ref>. به هر حال، گرچه در باب سرچشمه علم [[امامان]]{{عم}} و نیز طبیعت مقام [[امام]] و حدود وجودی او اختلاف نظر وجود دارد، ولی نباید فراموش کرد که جریان اصلی امامیه که بیشتر توسط متکلمان دوره حضور رهبری میشد، از عقاید مفوضه که بازماندگان غلات دورههای پیشتر بودند و اساساً در باب امامت، نظر دیگری داشتند، دوری میکردند و سخت با آن مخالف بودند<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref> | ||
خط ۱۸: | خط ۱۶: | ||
*این نمونهها میتواند قرائن قابل اعتمادی بر گرایش متکلمان اواخر سده ۳ق به محافل امامیه معتدل باشد. پس از این دوره نیز در عصر متکلمان بزرگی چون شیخ مفید و شاگردانش و در اعصار بعد و به ویژه تحت تأثیر اندیشههای کلامیابن قبه رازی، شاهد امتداد سنت دینی امامیه معتدل هستیم و در این راستا متکلمان مکتب [[شیخ مفید]] بر ضرورت وجود [[امام]] و ضرورت وجود نص الهی بر وی و استمرار وجود حجت و وجوب [[عصمت]] و افضلیت [[امام]] تأکید میکردند <ref>(نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص:۴۷-۴۹؛ نیز نک: شیخ مفید، محمد، الافصاح، به کوشش واعظ چرندابی، ص: ۲۷-۲۹؛ سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص:۴۰۹ بب، الشافی، به کوشش عبدالزهرا حسینی خطیب، ج۱، ص:۳۵ بب؛ ابوالصلاح حلبی، تقیالدین، تقریب المعارف، به کوشش رضا استادی، ص:۱۱۶ بب؛ شیخ طوسی، تمهید الاصول، به کوشش عبدالمحسن مشکوهالدینی، ص:۳۴۸ بب.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>. | *این نمونهها میتواند قرائن قابل اعتمادی بر گرایش متکلمان اواخر سده ۳ق به محافل امامیه معتدل باشد. پس از این دوره نیز در عصر متکلمان بزرگی چون شیخ مفید و شاگردانش و در اعصار بعد و به ویژه تحت تأثیر اندیشههای کلامیابن قبه رازی، شاهد امتداد سنت دینی امامیه معتدل هستیم و در این راستا متکلمان مکتب [[شیخ مفید]] بر ضرورت وجود [[امام]] و ضرورت وجود نص الهی بر وی و استمرار وجود حجت و وجوب [[عصمت]] و افضلیت [[امام]] تأکید میکردند <ref>(نک: شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص:۴۷-۴۹؛ نیز نک: شیخ مفید، محمد، الافصاح، به کوشش واعظ چرندابی، ص: ۲۷-۲۹؛ سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص:۴۰۹ بب، الشافی، به کوشش عبدالزهرا حسینی خطیب، ج۱، ص:۳۵ بب؛ ابوالصلاح حلبی، تقیالدین، تقریب المعارف، به کوشش رضا استادی، ص:۱۱۶ بب؛ شیخ طوسی، تمهید الاصول، به کوشش عبدالمحسن مشکوهالدینی، ص:۳۴۸ بب.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>. | ||
*در منظومه دینی [[شیخ مفید]] و مکتب کلامیاو، بحث ضرورت وجود [[امام]] از جایگاه ویژهای برخوردار است و از این رو، نیازمند مطالعه و بررسی است: از دیدگاه [[شیخ مفید]]، امامان «قائم مقام» پیامبران در تنفیذ احکام و برپا داشتن حدود الهی و پاسداری از شرایع و تربیت بشرند <ref>نک: شیخ مفید، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص:۷۴.</ref>. از این رو، [[شیخ مفید]] تأکید بیشتری به نقش [[امام]] در جامعه مؤمنان به عنوان ریاست اجتماع دینی دارد؛ از اینجا بود که متکلمان امامی در این دوره در تداوم اندیشه [[فضل بن شاذان]]، ضرورت وجود [[امام]] را از طریق قاعده لطف تبیین کردند و اصول امامت را از این راه مورد باز اندیشی قرار دادند. در این دیدگاه وجود «تکلیف» عقلاً ضرورت وجود [[امام]] را توضیح میدهد و تعیین [[امام]] را از سوی خداوند واجب میسازد. در جایگاهی که [[شیخ مفید]] و شاگردانش برای [[امام]] به عنوان ریاست جامعه مؤمنان قائلند، وجود [[امام]] برای مصالح دینی مؤمنان پیشبینی شده، و بدین سبب، با ثبوت «تکلیف»، بر خداوند واجب است که بر مبنای لطف عمل کند و [[امام]] را که وجودش برای وجود تکلیف ضروری است، تعیین نماید. در این تفسیر از وجود [[امام]]، [[امام]] صرفاً یک مفسر قرآن و سنت نبوی نیست، بلکه به عنوان رئیس جامعه مؤمنان، کسی است که دارای نفاذ امر و نهی است و طاعتش مفروض است و از این رو، ریاست او، ریاست مطلقه به حساب میآید. صرف وجود چنین کسی در هنگامی که از وجوب تکلیف و ثبوت آن سخن گفته میشود، برای مؤمنان امری واجب است، چه، مقتضای لطف باری تعالی است. بر این اساس، تصرف [[امام]] در امت، لطف است و مصلحت دینی آنان را در بر دارد. متکلمان در استدلال به قاعده لطف، افزون بر ثبوت تکلیف عقلی، ارتفاع عصمت را نیز شرط کردهاند، به این معنا که هنگامی میتوان بر وجود [[امام]] به عنوان لطف تأکید کرد که مکلفان از عصمت برخوردار نباشند و از این رو، برای انجام دادن واجب و امتناع از قبیح، به وجود رئیس نیازمند باشند. طبعاً برای چنین رئیسی عصمت ضروری است، چه، مقتضای درونمایه قاعده لطف است و از آنجا که تنها خداوند کاشف از عصمت [[امام]] است، امت را به انتخاب کردن [[امام]] راهی نیست و بنابراین، نمیتوان برپایه استدلال به وجود امامت به عنوان ریاست الهی جامعه مؤمنان، برای «اختیار» جامعه مؤمنان، شأنی در انتخاب [[امام]] مفروض دانست، زیرا جدا از لطف و نص، کشف عصمت [[امام]] نیز از سوی مردم امکان ناپذیر است. بر این اساس، طبق قاعده لطف که متکلمان امامی بر مبنای آن منظومه امامت را در دورههای [[شیخ مفید]] و شاگردانش تنظیم کردند، با ثبوت عدم عصمت در یک شخص، نمیتوان از انتخاب او از سوی مردم و دینی بودن ریاست مطلقه وی و نیز ابتنای آن بر مصالح دینی مؤمنان سخن گفت، زیرا برطبق این قاعده، به صرف وجود مصالح دینی در ریاست [[امام]]، وجود و تعیین و عصمت او ضرورت مییابد و بر خدا واجب میشود که از باب لطف او را تعیین نماید<ref> (نک: شیخ مفید، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص:۴۶؛ سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص:۴۰۹ بب؛ شیخ طوسی، الغیبه، ۳- ۱۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>. | *در منظومه دینی [[شیخ مفید]] و مکتب کلامیاو، بحث ضرورت وجود [[امام]] از جایگاه ویژهای برخوردار است و از این رو، نیازمند مطالعه و بررسی است: از دیدگاه [[شیخ مفید]]، امامان «قائم مقام» پیامبران در تنفیذ احکام و برپا داشتن حدود الهی و پاسداری از شرایع و تربیت بشرند <ref>نک: شیخ مفید، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص:۷۴.</ref>. از این رو، [[شیخ مفید]] تأکید بیشتری به نقش [[امام]] در جامعه مؤمنان به عنوان ریاست اجتماع دینی دارد؛ از اینجا بود که متکلمان امامی در این دوره در تداوم اندیشه [[فضل بن شاذان]]، ضرورت وجود [[امام]] را از طریق قاعده لطف تبیین کردند و اصول امامت را از این راه مورد باز اندیشی قرار دادند. در این دیدگاه وجود «تکلیف» عقلاً ضرورت وجود [[امام]] را توضیح میدهد و تعیین [[امام]] را از سوی خداوند واجب میسازد. در جایگاهی که [[شیخ مفید]] و شاگردانش برای [[امام]] به عنوان ریاست جامعه مؤمنان قائلند، وجود [[امام]] برای مصالح دینی مؤمنان پیشبینی شده، و بدین سبب، با ثبوت «تکلیف»، بر خداوند واجب است که بر مبنای لطف عمل کند و [[امام]] را که وجودش برای وجود تکلیف ضروری است، تعیین نماید. در این تفسیر از وجود [[امام]]، [[امام]] صرفاً یک مفسر قرآن و سنت نبوی نیست، بلکه به عنوان رئیس جامعه مؤمنان، کسی است که دارای نفاذ امر و نهی است و طاعتش مفروض است و از این رو، ریاست او، ریاست مطلقه به حساب میآید. صرف وجود چنین کسی در هنگامی که از وجوب تکلیف و ثبوت آن سخن گفته میشود، برای مؤمنان امری واجب است، چه، مقتضای لطف باری تعالی است. بر این اساس، تصرف [[امام]] در امت، لطف است و مصلحت دینی آنان را در بر دارد. متکلمان در استدلال به قاعده لطف، افزون بر ثبوت تکلیف عقلی، ارتفاع عصمت را نیز شرط کردهاند، به این معنا که هنگامی میتوان بر وجود [[امام]] به عنوان لطف تأکید کرد که مکلفان از عصمت برخوردار نباشند و از این رو، برای انجام دادن واجب و امتناع از قبیح، به وجود رئیس نیازمند باشند. طبعاً برای چنین رئیسی عصمت ضروری است، چه، مقتضای درونمایه قاعده لطف است و از آنجا که تنها خداوند کاشف از عصمت [[امام]] است، امت را به انتخاب کردن [[امام]] راهی نیست و بنابراین، نمیتوان برپایه استدلال به وجود امامت به عنوان ریاست الهی جامعه مؤمنان، برای «اختیار» جامعه مؤمنان، شأنی در انتخاب [[امام]] مفروض دانست، زیرا جدا از لطف و نص، کشف عصمت [[امام]] نیز از سوی مردم امکان ناپذیر است. بر این اساس، طبق قاعده لطف که متکلمان امامی بر مبنای آن منظومه امامت را در دورههای [[شیخ مفید]] و شاگردانش تنظیم کردند، با ثبوت عدم عصمت در یک شخص، نمیتوان از انتخاب او از سوی مردم و دینی بودن ریاست مطلقه وی و نیز ابتنای آن بر مصالح دینی مؤمنان سخن گفت، زیرا برطبق این قاعده، به صرف وجود مصالح دینی در ریاست [[امام]]، وجود و تعیین و عصمت او ضرورت مییابد و بر خدا واجب میشود که از باب لطف او را تعیین نماید<ref> (نک: شیخ مفید، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص:۴۶؛ سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص:۴۰۹ بب؛ شیخ طوسی، الغیبه، ۳- ۱۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== |