پرش به محتوا

تفسیر بیانی در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۰: خط ۳۰:


==متون [[تفسیری]] جدید با رویکرد بیانی==
==متون [[تفسیری]] جدید با رویکرد بیانی==
=== تفسیر القرآن الحکیم===
'''۱ . [[تفسیر القرآن الحکیم (کتاب)|تفسیر القرآن الحکیم]]:''' این تفسیر که به [[تفسیر المنار]] معروف است، تلفیقی است از دروس تفسیری شیخ محمّد عبدُه و تعلیق و تکمیل [[شاگرد]] وی، [[محمّد رشید رضا]] که در قالب [[تفسیری]] ترتیبی (تا [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.</ref>) منتشر شده است. از شیخ محمّد عبدُه، افزون بر این، [[تفسیر]] جزءِ عمَّ و تفسیر [[سوره العصر]] نیز به یادگار مانده است. <ref>التفسیر والمفسرون، ج ۲، ص۵۵۲ - ۵۵۴؛ تفسیر المنار، ج ۱، ص۱۲ - ۱۴.</ref> عبدُه بر [[قرائت قرآن]] همراه با [[تدبّر]] در [[آیات]] و سُوَر آن پیش از مطالعه [[تفاسیر]] اهتمام ویژه‌ای داشته است. <ref>تفسیر المنار، ج ۱، ص۱۴.</ref> وی [[معتقد]] است که اسلوب بیان [[قرآن]] هیچ گونه ابهام و [[کاستی]] ندارد تا [[مفسّران]] بخواهند در پی رفع ابهام و تکمیل نقایص آن برآیند و با مضامین [[روایات]] [[اسرائیلی]] یا [[پناه بردن]] به انواع حذف و تقدیر و توجیهات نحوی و بلاغی ناسازگار با [[سیاق]] عامّ [[آیات قرآنی]]، بیان قرآن را کامل کنند. <ref>تفسیر جزءِ عمَّ، ص۵۹، ۷۹.</ref> وی [[تحمیل]] صناعات ادبی و [[قواعد]] بلاغی را بر اسلوب بیانی [[قرآن کریم]] همچون روایات و [[معتقدات]] بیرون از قرآن، روا نمی‌دارد. <ref>التفسیر والمفسرون، ج ۲، ص۵۵۶ - ۵۸۹؛ تفسیر جزءِ عمَّ، ص۱۵۸؛ المفسرون، حیاتهم و منهجهم، ص۶۷۱.</ref> از این رو برای جهت دادن [[تفسیر بیانی]] به شیوه‌ای صحیح و رهانیدن آن از هرگونه [[افراط و تفریط]] در طرح مسائل ادبی و بلاغی و گرایش‌های مذهبی، این شیوه را در تفسیر در پیش می‌‌گیرد که اولاً [[مفسر]] باید وجوه [[بلاغت]] را به قدر ظرفیت معنا و آن گونه که آیات پذیرای آن‌هاست بیان کند و در باب وجوه [[اعرابی]] نیز چنان که [[شایسته]] و سازگار با [[مقام]] [[فصاحت]] و [[بلاغت قرآن]] است به تبیین و تحلیل بپردازد. ثانیاً در [[فهم]] معنای کلمات باید به جای [[اعتماد]] به اقوال لغویان به استعمالات [[اهل]] زبان در [[عصر نزول]] تکیه کند و برای این منظور حتی الامکان معانی الفاظ را از خود قرآن به دست آورد. ثالثاً گرچه دستیابی به همه مرادهای [[خداوند]] از کلامش برای [[بشر]] نامیسر است اما با ممارست و مطالعه [[کلام]] [[بلیغ]] و آشنایی با [[محاسن]] کلام، باید تلاش کند به قدر توان خود به دریافت مراد او نایل شود. رابعاً برای دستیابی به مراد [[خدا]]، [[علم]] به احوال بشر ([[جامعه‌شناسی]] و [[مردم‌شناسی]]) نیز لازم است؛ زیرا [[تفسیر]] صحیح برخی [[آیات]] بدون این [[آگاهی]] ناممکن است. خامساً از آنجا که [[هدف]] نهایی [[قرآن]] [[هدایت]] [[بشر]] است [[مفسر]] باید به وجوه مختلف هدایت بشر به وسیله قرآن [[آگاه]] باشد. سادساً لازم است مفسر به [[سیره پیامبر]] و [[اصحاب]] آن [[حضرت]] آگاهی کامل داشته باشد<ref>تفسیر المنار، ج ۱، ص۲۱ - ۲۴، المنهج البیانی، ص۳۳ به بعد. </ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی]] و [[محمد علی لسانی فشارکی|لسانی فشارکی]]، [[تفسیر بیانی (مقاله)|مقاله «تفسیر بیانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
این تفسیر که به [[تفسیر المنار]] معروف است، تلفیقی است از دروس تفسیری شیخ محمّد عبدُه و تعلیق و تکمیل [[شاگرد]] وی، [[محمّد رشید رضا]] که در قالب [[تفسیری]] ترتیبی (تا [[آیه]] ۵۳ [[سوره یوسف]]) منتشر شده است. از شیخ [[محمّد]] عبدُه، افزون بر این، [[تفسیر]] جزءِ عمَّ و تفسیر [[سوره العصر]] نیز به یادگار مانده است. <ref>التفسیر والمفسرون، ج ۲، ص۵۵۲ - ۵۵۴؛ تفسیر المنار، ج ۱، ص۱۲ - ۱۴.</ref> عبدُه بر [[قرائت قرآن]] همراه با [[تدبّر]] در [[آیات]] و سُوَر آن پیش از مطالعه [[تفاسیر]] اهتمام ویژه ای داشته است. <ref>تفسیر المنار، ج ۱، ص۱۴.</ref> وی [[معتقد]] است که اسلوب بیان [[قرآن]] هیچ گونه ابهام و [[کاستی]] ندارد تا [[مفسّران]] بخواهند در پی رفع ابهام و تکمیل نقایص آن برآیند و با مضامین [[روایات]] [[اسرائیلی]] یا [[پناه بردن]] به انواع حذف و تقدیر و توجیهات نحوی و بلاغی ناسازگار با [[سیاق]] عامّ [[آیات قرآنی]]، بیان قرآن را کامل کنند. <ref>تفسیر جزءِ عمَّ، ص۵۹، ۷۹.</ref> وی [[تحمیل]] صناعات ادبی و [[قواعد]] بلاغی را بر اسلوب بیانی [[قرآن کریم]] همچون روایات و [[معتقدات]] بیرون از قرآن، روا نمی‌دارد. <ref>التفسیر والمفسرون، ج ۲، ص۵۵۶ - ۵۸۹؛ تفسیر جزءِ عمَّ، ص۱۵۸؛ المفسرون، حیاتهم و منهجهم، ص۶۷۱.</ref> از این رو برای جهت دادن [[تفسیر بیانی]] به شیوه ای صحیح و رهانیدن آن از هرگونه [[افراط و تفریط]] در طرح مسائل ادبی و بلاغی و گرایش‌های مذهبی، این شیوه را در تفسیر در پیش می‌‌گیرد که اولا [[مفسر]] باید وجوه [[بلاغت]] را به قدر ظرفیت معنا و آن گونه که آیات پذیرای آن هاست بیان کند و در باب وجوه [[اعرابی]] نیز چنان که [[شایسته]] و سازگار با [[مقام]] [[فصاحت]] و [[بلاغت قرآن]] است به تبیین و تحلیل بپردازد. ثانیاً در [[فهم]] معنای کلمات باید به جای [[اعتماد]] به اقوال لغویان به استعمالات [[اهل]] زبان در [[عصر نزول]] تکیه کند و برای این منظور حتی الامکان معانی الفاظ را از خود قرآن به دست آورد. ثالثاً گرچه دستیابی به همه مرادهای [[خداوند]] از کلامش برای [[بشر]] نامیسر است اما با ممارست و مطالعه [[کلام]] [[بلیغ]] و آشنایی با [[محاسن]] کلام، باید تلاش کند به قدر توان خود به دریافت مراد او نایل شود. رابعاً برای دستیابی به مراد [[خدا]]، [[علم]] به احوال بشر ([[جامعه‌شناسی]] و [[مردم‌شناسی]]) نیز لازم است؛ زیرا [[تفسیر]] صحیح برخی [[آیات]] بدون این [[آگاهی]] ناممکن است. خامساً از آنجا که [[هدف]] نهایی [[قرآن]] [[هدایت]] [[بشر]] است [[مفسر]] باید به وجوه مختلف هدایت بشر به وسیله قرآن [[آگاه]] باشد. سادساً لازم است مفسر به [[سیره پیامبر]] و [[اصحاب]] آن [[حضرت]] آگاهی کامل داشته باشد<ref>تفسیر المنار، ج ۱، ص۲۱ - ۲۴، المنهج البیانی، ص۳۳ به بعد. </ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی]] و [[محمد علی لسانی فشارکی|لسانی فشارکی]]، [[تفسیر بیانی (مقاله)|مقاله «تفسیر بیانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
 
=== [[المیزان]] فی تفسیر القرآن===
'''۲. [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|المیزان فی تفسیر القرآن]]:''' این تفسیر را نیز باید در شمار [[تفاسیر]] دارای رویکرد [[تفسیر بیانی]] دانست که در روش و طرح مباحث تا حدود زیادی ناظر به المنار است. علاّمه [[سید محمد حسین طباطبایی]] برای [[کشف]] اسلوب بیانی قرآن، به متن آسمانی قرآن بیش از هر منبع دیگری توجّه می‌‌کند و [[تدبّر]] در آیات مشابه و توجّه به [[سیاق آیات]] را بیش از هر چیز محور مطالعه و تحقیق در معانی و مضامین و ساختار قرآن می‌‌شناسد. <ref>المیزان، ج ۱، ص۱۱ - ۱۴.</ref> مهم‌ترین امتیاز المیزان بر سایر تفاسیر بیانی آن است که دیدگاه‌های علاّمه در حوزه تفسیر بیانی بر [[قرآن‌شناسی]] [[مکتب اهل بیت]]{{ع}} مبتنی است. از نگاه مکتب اهل بیت{{ع}} قرآن منحصراً یک نوشتار ادبی به [[زبان عربی]] نیست <ref>برای آشنایی با مجموعه ای از احادیث قرآن‌شناسی در مکتب اهل بیت{{ع}}، از جمله نک: کنز العمال، ج ۱، ص۵۲۵؛ البرهان، ج ۴، ص۵۱۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۴، ص۲۳۷؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۲۰۳؛ جامع الاخبار والآثار، ج ۱، ص۱۶۹، ۴۴۴.</ref> و تفسیر و [[ترویج]] آن با چنین دیدگاهی به [[تحریف قرآن]] می‌‌انجامد، چنان که در [[حدیثی]] از [[حضرت امام صادق]]{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|أَصْحَابُ اَلْعَرَبِيَّةِ يُحَرِّفُونَ اَلْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ}}<ref>مستدرک الوسائل، ج ۴، ص۲۷۹؛ البیان، ص۲۲۸.</ref>؛ همچنین بر پایه [[حدیثی]] دیگر از آن [[حضرت]]، [[قرآن کریم]] از لحاظ زبان [[شناختی]]، خود زبان ویژه‌ای است که می‌‌تواند همه دیگر زبان‌ها را باز نماید؛ امّا زبان‌های دیگر نمی‌توانند [[زبان قرآن]] را باز نمایند: {{متن حدیث|قَالَ يُبِينُ اَلْأَلْسُنَ وَ لاَ تُبِينُهُ اَلْأَلْسُنُ}}. <ref>الکافی، ج ۲، ص۶۳۲.</ref> علاّمه طباطبایی بیش از دیگر [[مفسّران]] به تثبیت جایگاه [[سیاق]] و نقش آن در [[تفسیر قرآن]] اهتمام داشته است، چنان که در متن [[المیزان]] بیش از ۲۰۰۰ بار کلمه «سیاق» به کار رفته است. <ref>مشکوة، ش ۸۷، ص۳۰ - ۳۲، «سیر تحول کاربرد سیاق در تفسیر».</ref> گفتنی است که قرآن‌شناسان از دیرباز به نقش عمده سیاق در تفسیر قرآن توجّه و همواره بر تعیین کنندگی آن تأکید کرده‌اند. <ref>البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۹۸؛ روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص۱۱۹ - ۱۴۴.</ref> در دیدگاه علّامه طباطبائی بیانات لفظی قرآن مَثَل‌هایی هستند برای [[تبیین معارف الهی]] و [[خداوند]] متعالی برای آنکه [[مردم]] بتوانند آن [[معارف]] و [[حقایق]] را [[ادراک]] کنند، اسلوب بیانی قرآن را تا سطح [[افکار]] عامّه مردم [[تنزّل]] داده است. از سوی دیگر، خداوند برای آنکه مردم بر ظاهر کلامش جُمود نکنند و همچنین ظاهر [[کلام]] را رها نکنند و مقصود خداوند را بدون کم و کاست دریابند، معانی و مضامین را در قالب مَثَل‌هایی متنوّع بیان کرده است تا آن قالب‌ها [[مفسّر]] و بیانگر یکدیگر شوند و محتوا را به [[درستی]] به مخاطب منتقل سازند <ref>المیزان، ج ۳، ص۶۲ - ۶۳.</ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی]] و [[محمد علی لسانی فشارکی|لسانی فشارکی]]، [[تفسیر بیانی (مقاله)|مقاله «تفسیر بیانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
این تفسیر را نیز باید در شمار [[تفاسیر]] دارای رویکرد [[تفسیر بیانی]] دانست که در روش و طرح مباحث تا حدود زیادی ناظر به المنار است. علاّمه سیّد [[محمّد]] [[حسین]] طباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.) برای [[کشف]] اسلوب بیانی قرآن، به متن آسمانی قرآن بیش از هر منبع دیگری توجّه می‌‌کند و [[تدبّر]] در آیات مشابه و توجّه به [[سیاق آیات]] را بیش از هر چیز محور مطالعه و تحقیق در معانی و مضامین و ساختار قرآن می‌‌شناسد. <ref>المیزان، ج ۱، ص۱۱ - ۱۴.</ref> مهم‌ترین امتیاز المیزان بر سایر تفاسیر بیانی آن است که دیدگاه‌های علاّمه در حوزه تفسیر بیانی بر [[قرآن‌شناسی]] [[مکتب اهل بیت]]{{ع}} مبتنی است. از نگاه مکتب اهل بیت{{ع}} قرآن منحصراً یک نوشتار ادبی به [[زبان عربی]] نیست <ref>برای آشنایی با مجموعه ای از احادیث قرآن‌شناسی درمکتب اهل بیت{{ع}}، از جمله نک: کنز العمال، ج ۱، ص۵۲۵؛ البرهان، ج ۴، ص۵۱۵؛ مستدرک الوسائل، ج ۴، ص۲۳۷؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۲۰۳؛ جامع الاخبار والآثار، ج ۱، ص۱۶۹، ۴۴۴.</ref> و تفسیر و [[ترویج]] آن با چنین دیدگاهی به [[تحریف قرآن]] می‌‌انجامد، چنان که در [[حدیثی]] از [[حضرت امام صادق]]{{ع}} آمده است: «اَصحابُ العربیّةِ یُحرِّفونَ کلامَ [[الله]] عزَّوجلّ عن مواضِعِه»<ref>مستدرک الوسائل، ج ۴، ص۲۷۹؛ البیان، ص۲۲۸.</ref>؛ همچنین بر پایه [[حدیثی]] دیگر از آن [[حضرت]]، [[قرآن کریم]] از لحاظ زبان [[شناختی]]، خود زبان ویژه ای است که می‌‌تواند همه دیگر زبان‌ها را باز نماید؛ امّا زبان‌های دیگر نمی‌توانند [[زبان قرآن]] را باز نمایند: «یُبینُ الألْسُنَ وَلاتُبینُه الألْسُن». <ref>الکافی، ج ۲، ص۶۳۲.</ref> علاّمه طباطبایی بیش از دیگر [[مفسّران]] به تثبیت جایگاه [[سیاق]] و نقش آن در [[تفسیر قرآن]] اهتمام داشته است، چنان که در متن [[المیزان]] بیش از ۲۰۰۰ بار کلمه «سیاق» به کار رفته است. <ref>مشکوة، ش ۸۷، ص۳۰ - ۳۲، «سیر تحول کاربرد سیاق در تفسیر».</ref> گفتنی است که [[قرآن]] شناسان از دیرباز به نقش عمده سیاق در تفسیر قرآن توجّه و همواره بر تعیین کنندگی آن تأکید کرده‌اند. <ref>البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۹۸؛ روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص۱۱۹ - ۱۴۴.</ref> در دیدگاه علّامه طباطبائی بیانات لفظی قرآن مَثَل‌هایی هستند برای [[تبیین معارف الهی]] و [[خداوند]] متعالی برای آنکه [[مردم]] بتوانند آن [[معارف]] و [[حقایق]] را [[ادراک]] کنند، اسلوب بیانی قرآن را تا سطح [[افکار]] عامّه مردم [[تنزّل]] داده است. از سوی دیگر، خداوند برای آنکه مردم بر ظاهر کلامش جُمود نکنند و همچنین ظاهر [[کلام]] را رها نکنند و مقصود خداوند را بدون کم و کاست دریابند، معانی و مضامین را در قالب مَثَل‌هایی متنوّع بیان کرده است تا آن قالب‌ها [[مفسّر]] و بیانگر یکدیگر شوند و محتوا را به [[درستی]] به مخاطب منتقل سازند <ref>المیزان، ج ۳، ص۶۲ - ۶۳.</ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی]] و [[محمد علی لسانی فشارکی|لسانی فشارکی]]، [[تفسیر بیانی (مقاله)|مقاله «تفسیر بیانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
 
===[[فی ظلال القرآن]]===
'''۳ . [[فی ظلال القرآن (کتاب)|فی ظلال القرآن]]:''' این [[تفسیر ادبی]] و [[اجتماعی]] اثر [[سیّد قطب]] است. وی برای [[کشف]] اسلوب بیانی قرآن، هر [[سوره]] را بارها [[تلاوت]] می‌‌کرد تا به موضوع اصلی یا محور موضوعی آن دست یابد. وی [[معتقد]] بود که هریک از سوره‌های [[قرآنی]] شخصیّتی مستقل دارند و از [[وحدت]] موضوعی برخوردارند. <ref>فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۲۷ - ۲۸.</ref> او اسلوب بیانی هر سوره را متأثر از محور موضوعی آن [[سوره]] می‌‌دانست. <ref> فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۲۷ - ۲۸. </ref> ویژگی مهمّ رویکرد بیانی [[سیّد قطب]] در [[تفسیر قرآن]] [[کشف]] عناصر [[هنری]] بیان [[قرآن]] است، به گونه‌ای که در نگاه وی تخییل، [[تجسیم]] و تصویر مهم‌ترین خصوصیت اسلوب بیانی [[قرآن کریم]] است، چنان که در دو کتاب دیگر خود، [[التصویر الفنّی فی القرآن (کتاب)|التصویر الفنّی فی القرآن]] و [[مشاهد القیامة فی القرآن (کتاب)|مشاهد القیامة فی القرآن]] به تفصیل به تبیین این نظریّه پرداخته است<ref> فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۴۶.</ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی]] و [[محمد علی لسانی فشارکی|لسانی فشارکی]]، [[تفسیر بیانی (مقاله)|مقاله «تفسیر بیانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
این [[تفسیر ادبی]] و [[اجتماعی]] اثر [[سیّد قطب]] (م. ۱۳۸۶ ق.) است. وی برای [[کشف]] اسلوب بیانی قرآن، هر [[سوره]] را بارها [[تلاوت]] می‌‌کرد تا به موضوع اصلی یا محور موضوعی آن دست یابد. وی [[معتقد]] بود که هریک از سوره‌های [[قرآنی]] شخصیّتی مستقل دارند و از [[وحدت]] موضوعی برخوردارند. <ref>فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۲۷ - ۲۸.</ref> او اسلوب بیانی هر سوره را متأثر از محور موضوعی آن [[سوره]] می‌‌دانست. <ref> فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۲۷ - ۲۸. </ref> ویژگی مهمّ رویکرد بیانی [[سیّد قطب]] در [[تفسیر قرآن]] [[کشف]] عناصر [[هنری]] بیان [[قرآن]] است، به گونه ای که در نگاه وی تخییل، [[تجسیم]] و تصویر مهم‌ترین خصوصیت اسلوب بیانی [[قرآن کریم]] است، چنان که در دو کتاب دیگر خود، التصویر الفنّی فی القرآن و مشاهد القیامة فی القرآن به تفصیل به تبیین این نظریّه پرداخته است<ref> فی ظلال القرآن، ج ۱، ص۴۶.</ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی]] و [[محمد علی لسانی فشارکی|لسانی فشارکی]]، [[تفسیر بیانی (مقاله)|مقاله «تفسیر بیانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
 
=== پرتوی از قرآن===
'''۴. [[پرتوی از قرآن (کتاب)|پرتوی از قرآن]]:''' در این [[تفسیر]] [[فارسی]] از قرآن کریم که بخش‌هایی از آغاز و انجام قرآن را دربرگرفته است، رویکرد [[تفسیر بیانی]] کاملا مشهود است. [[سیّد محمود طالقانی]] مؤلّف این تفسیر، به [[ارتباط]] آواهای الفاظ قرآن و ارتباط آنها با معانی آن الفاظ توجّهی ویژه داشته است. وی [[معتقد]] بود که آهنگ لفظی قرآن که از [[وقف]] و مَدّ و قَصر و رعایت مخارج حروف و ادای حرکات و فواصل [[آیات]] به دست می‌‌آید، با معانی الفاظ [[قرآنی]] پیوندی تنگاتنگ دارد،<ref>پرتوی از قرآن، ج ۳، ص۲.</ref> به گونه‌ای که اگر کلمه‌ای را به کلمه مترادف آن در [[زبان عربی]] تبدیل کنیم، یا حرفی را از جای خود برداریم، یا فصل و وصل و وقف و حرکت و اوج و حضیض و ایقاع (موسیقی) کلمات و عبارات را رعایت نکنیم، در [[نظم]] قرآن و هماهنگی‌های دقیق آسمانی موجود در الفاظ و معانی آن و در نتیجه دریافت مفاد و مقصود اختلال پدید خواهد آمد<ref>پرتوی از قرآن، ج ۳، ص۳.</ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی]] و [[محمد علی لسانی فشارکی|لسانی فشارکی]]، [[تفسیر بیانی (مقاله)|مقاله «تفسیر بیانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
در این [[تفسیر]] [[فارسی]] از قرآن کریم که بخش‌هایی از آغاز و انجام قرآن را دربرگرفته است، رویکرد [[تفسیر بیانی]] کاملا مشهود است. سیّد [[محمود]] طالقانی (م. ۱۳۵۹ ش.) مؤلّف این تفسیر، به [[ارتباط]] آواهای الفاظ قرآن و ارتباط آنها با معانی آن الفاظ توجّهی ویژه داشته است. وی [[معتقد]] بود که آهنگ لفظی قرآن که از [[وقف]] و مَدّ و قَصر و رعایت مخارج حروف و ادای حرکات و فواصل [[آیات]] به دست می‌‌آید، با معانی الفاظ [[قرآنی]] پیوندی تنگاتنگ دارد،<ref>پرتوی از قرآن، ج ۳، ص۲.</ref> به گونه ای که اگر کلمه ای را به کلمه مترادف آن در [[زبان عربی]] تبدیل کنیم، یا حرفی را از جای خود برداریم، یا فصل و وصل و وقف و حرکت و اوج و حضیض و ایقاع (موسیقی) کلمات و عبارات را رعایت نکنیم، در [[نظم]] قرآن و هماهنگی‌های دقیق آسمانی موجود در الفاظ و معانی آن و در نتیجه دریافت مفاد و مقصود اختلال پدید خواهد آمد<ref>پرتوی از قرآن، ج ۳، ص۳.</ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی]] و [[محمد علی لسانی فشارکی|لسانی فشارکی]]، [[تفسیر بیانی (مقاله)|مقاله «تفسیر بیانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
 
===التفسیر البیانی للقرآن الکریم===
'''۵. [[التفسیر البیانی للقرآن الکریم (کتاب)|التفسیر البیانی للقرآن الکریم]]:''' این تفسیر بیانی از دکتر [[عایشه عبدالرحمن بنت الشاطی]]، ادیب معاصر و مشتمل بر تفسیر ۱۴ سوره [[برگزیده]] از دو جزءِ آخر قرآن است که در دو جلد به چاپ رسیده است. وی [[شیوه تفسیری]] خود را که متأثر از آرای استاد و همسرش [[امین خولی]] و دارای رویکرد [[اثبات]] [[اعجاز بیانی قرآن کریم]] است، چنین توضیح می‌‌دهد:
این تفسیر بیانی از دکتر [[عایشه]] [[عبدالرحمن]] بنت الشاطی، ادیب معاصر و مشتمل بر تفسیر ۱۴ سوره [[برگزیده]] از دو جزءِ آخر قرآن است که در دو جلد به چاپ رسیده است. وی [[شیوه تفسیری]] خود را که متأثر از آرای استاد و همسرش [[امین]] [[خولی]] و دارای رویکرد [[اثبات]] [[اعجاز بیانی قرآن]] [[کریم]] است، چنین توضیح می‌‌دهد: أ. بررسی موضوعی؛ ب. توجّه به فضای [[نزول]]؛ ج. [[کشف]] دلالت الفاظ در پرتو معانی لغوی و [[تدبّر]] در [[سیاق]] خاص [[آیه]] و [[سوره]] و پیوند آنها با سیاق عامّ [[قرآن]]؛ د. [[التزام]] به سیاق و [[روح]] [[حاکم]] بر [[نصّ]] آیه و سوره؛ هـ. حَکَمیّت قرآن در تحلیل و تعلیل‌های اِعرابی و [[اسرار]] بیانی. <ref>التفسیر البیانی، ج ۱، ص۱۰ - ۱۱، ۱۷ - ۱۸، ۴۲.</ref> بنت الشاطی برای نخستین بار عنوان «[[تفسیر بیانی]]» را بر روش [[تفسیری]] خود اطلاق کرد؛ اما تفسیر بیانی او در اصل همان [[تفسیر ادبی]] ای است که [[امین]] الخولی بر [[ضرورت]] آن در عصر حاضر تأکید کرده است. <ref>برای آگاهی از شیوه تفسیر ادبی امین خولی نک: دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۵، ص۳۶۵ به بعد. </ref> به همین جهت شکری عیّاد همفکر بنت الشاطی و دیگر [[شاگرد]] [[مکتب تفسیری]] امین [[خولی]] در نقدش بر تفسیر بیانی بنت الشاطی از اینکه وی به جای تفسیر ادبی عنوان تفسیر بیانی را برای کتابش [[برگزیده]] بر او خرده گرفته است،<ref>نک: بنت الشاطی من قریب، ص۱۰۹ - ۱۱۲.</ref> بنابراین برای [[شناخت]] دقیق‌تر شیوه تفسیر بیانی بنت الشاطی باید با شیوه تفسیر ادبی امین الخولی مبتنی بر تعریف وی از [[بلاغت]] و نیز آثار این مکتب تفسیری آشنا شد. امین الخولی با اشاره به اینکه [[دانش]] [[تفسیر]] هنوز به مرحله کمال و پختگی خود نرسیده است به نواندیشی در تفسیر روی آورده و آغاز این نواندیشی را در نواندیشی‌اش در بلاغت دانسته است. <ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۵، ص۳۶۵.</ref> بنت الشاطی [[شهرت]] تفسیریِ دائر بر واوِ قسم گرفتن واوهای آغازین سُوَر و آیاتی مانند «وَالضُّحی» ([[ضحی]] / ۹۳، ۱) و «وَاللَّیلِ» (لیل / ۹۲، ۱) را به رغم آنکه دیدگاه [[غالب]] [[مفسّران]] قدیم و جدید است، نمی‌پذیرد و این کاربرد را به مثابه ابتکاری برای جلب توجّه مخاطب به [[حقایق]] دوردست [[معنوی]] و [[غیبی]] تلقّی می‌‌کند؛<ref>الاعجاز البیانی، ص۲۲۶ - ۲۲۸؛ التفسیر البیانی، ج ۱، ص۲۳ - ۲۶، ج ۲، ص۱۳۴.</ref> همچنین، بیان نحوی [[مفسّران]] را در [[ارتباط]] با کاربرد «سَوفَ» در [[آیه]] «وَلَسَوْفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی» ([[ضحی]] / ۹۳، ۵) نمی‌پسندد و در کاربرد [[قرآنی]]، «سوف» را لزوماً بیانگر [[زمان]] [[آینده]] نمی‌داند. <ref>التفسیر البیانی، ج ۱، ص۴۰ - ۴۲.</ref> وی [[معتقد]] است که هر واژه ای در [[قرآن]] با دلالتی معیّن و مشخّص به کار رفته است، به گونه ای که به هیچ وجه نمی‌توان واژه ای دیگر را، هر چند هم معنای آن باشد، جایگزین آن کرد. <ref>نک: الاعجاز البیانی، ص۱۹۸ - ۱۹۹.</ref> وی روش [[تفسیر بیانی]] خود را در کتاب الاعجاز البیانی للقرآن توضیح داده و تأکید کرده است که ساختار زبانی و اسلوب بیانی قرآن در قالب [[قوانین]] کلاسیک ادبی و بلاغی نمی‌گنجد، به همین دلیل، از [[حاکم]] کردن بسیاری از [[قواعد]] نحوی و بلاغی بر [[تفسیر قرآن]] [[انتقاد]] کرده است<ref>نک: الاعجاز البیانی، ص۱۶۸ - ۱۷۷.</ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی]] و [[محمد علی لسانی فشارکی|لسانی فشارکی]]، [[تفسیر بیانی (مقاله)|مقاله «تفسیر بیانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
#بررسی موضوعی؛  
=== التحریر والتنویر===
#توجّه به فضای [[نزول]]؛  
نام کامل این [[تفسیر]] تحریر المعنی السدید و تنویر العقل الجدید است که با شکل اختصاری آن مشهور شده است. مؤلّف این تفسیر، [[محمّد]] طاهربن عاشور (م. ۱۳۹۳ ق.) در مقدّمه نُهم از مقدّمات کتاب زیر عنوان «فی اَنَّ المَعانی الَّتی تَتَحمَّلها جُمَلُ القرآن تعتبر مُرادةً بِها» می‌‌گوید: اسلوب بیان قرآن، [[بدیع]] و جدید است و معانی و مقاصدی که در الفاظ و عبارات قرآنی ملحوظ شده‌اند، فراتر از معانی و گسترده‌تر از مضامینی‌اند که بُلَغای [[عرب]] از همان الفاظ در [[کلام]] خود قصد کرده‌اند؛ زیرا قرآن کتاب [[تشریع]] و [[تعلیم و تربیت]] است و باید همه معانی و مقاصدی را دربرداشته باشد که همه مخاطبان قرآن در همه زمان‌ها و مکان‌ها باید از آنها [[آگاهی]] یابند، بنابراین، معانی [[آیات]] و عبارات قرآنی را نباید محصور و محدود کرد و آنها را با یکدیگر متنافی دانست؛<ref> نک: التحریر و التنویر، ج ۱، ص۹۳ - ۹۸.</ref> همچنین وی برای [[وقف]] و وصل در [[نگارش]] و [[قرائت]] [[آیات قرآنی]] اهمیّتی خاص قائل است و آن را در برداشت‌ها و دریافت‌های [[تفسیری]] از [[قرآن]] اثرگذار می‌‌داند. <ref> نک: التحریر و التنویر، ج ۱، ص۹۷.</ref> [[ابن عاشور]] به اَغراض سُوَر نیز توجّهی ویژه دارد و به [[سیاق آیات]] و تناسب [[آیات]] و سُوَر اهتمام میورزد<ref> نک: التحریر و التنویر، ج ۱، ص۲۰۱ - ۲۰۴.</ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی]] و [[محمد علی لسانی فشارکی|لسانی فشارکی]]، [[تفسیر بیانی (مقاله)|مقاله «تفسیر بیانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
#[[کشف]] دلالت الفاظ در پرتو معانی لغوی و [[تدبّر]] در [[سیاق]] خاص [[آیه]] و [[سوره]] و پیوند آنها با سیاق عامّ [[قرآن]]؛  
#[[التزام]] به سیاق و [[روح]] [[حاکم]] بر [[نصّ]] آیه و سوره؛  
#حَکَمیّت قرآن در تحلیل و تعلیل‌های اِعرابی و [[اسرار]] بیانی. <ref>التفسیر البیانی، ج ۱، ص۱۰ - ۱۱، ۱۷ - ۱۸، ۴۲.</ref> بنت الشاطی برای نخستین بار عنوان «[[تفسیر بیانی]]» را بر روش [[تفسیری]] خود اطلاق کرد؛ اما تفسیر بیانی او در اصل همان تفسیر ادبی‌ای است که امین الخولی بر [[ضرورت]] آن در عصر حاضر تأکید کرده است. <ref>برای آگاهی از شیوه تفسیر ادبی امین خولی نک: دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۵، ص۳۶۵ به بعد. </ref> به همین جهت [[شکری عیّاد]] همفکر بنت الشاطی و دیگر [[شاگرد]] [[مکتب تفسیری]] امین خولی در نقدش بر تفسیر بیانی بنت الشاطی از اینکه وی به جای تفسیر ادبی عنوان تفسیر بیانی را برای کتابش [[برگزیده]] بر او خرده گرفته است،<ref>نک: بنت الشاطی من قریب، ص۱۰۹ - ۱۱۲.</ref> بنابراین برای [[شناخت]] دقیق‌تر شیوه تفسیر بیانی بنت الشاطی باید با شیوه تفسیر ادبی امین الخولی مبتنی بر تعریف وی از [[بلاغت]] و نیز آثار این مکتب تفسیری آشنا شد. امین الخولی با اشاره به اینکه [[دانش]] [[تفسیر]] هنوز به مرحله کمال و پختگی خود نرسیده است به نواندیشی در تفسیر روی آورده و آغاز این نواندیشی را در نواندیشی‌اش در بلاغت دانسته است. <ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۵، ص۳۶۵.</ref> بنت الشاطی [[شهرت]] تفسیریِ دائر بر واوِ قسم گرفتن واوهای آغازین سُوَر و آیاتی مانند: {{متن قرآن|وَالضُّحَى}}<ref>«سوگند به روشنایی روز» سوره ضحی، آیه ۱.</ref> و {{متن قرآن|وَاللَّيْلِ}}<ref>«سوگند به شب » سوره لیل، آیه ۱.</ref> را به رغم آنکه دیدگاه [[غالب]] [[مفسّران]] قدیم و جدید است، نمی‌پذیرد و این کاربرد را به مثابه ابتکاری برای جلب توجّه مخاطب به [[حقایق]] دوردست [[معنوی]] و [[غیبی]] تلقّی می‌‌کند؛<ref>الاعجاز البیانی، ص۲۲۶ - ۲۲۸؛ التفسیر البیانی، ج ۱، ص۲۳ - ۲۶، ج ۲، ص۱۳۴.</ref> همچنین، بیان نحوی [[مفسّران]] را در [[ارتباط]] با کاربرد {{متن قرآن|سَوْفَ}} در [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى}}<ref>«و زودا که پروردگارت به تو (اختیار میانجیگری) ببخشد و تو خرسند گردی» سوره ضحی، آیه ۵.</ref> نمی‌پسندد و در کاربرد [[قرآنی]]، «سوف» را لزوماً بیانگر [[زمان]] [[آینده]] نمی‌داند. <ref>التفسیر البیانی، ج ۱، ص۴۰ - ۴۲.</ref> وی [[معتقد]] است که هر واژه‌ای در [[قرآن]] با دلالتی معیّن و مشخّص به کار رفته است، به گونه‌ای که به هیچ وجه نمی‌توان واژه‌ای دیگر را، هر چند هم معنای آن باشد، جایگزین آن کرد. <ref>نک: الاعجاز البیانی، ص۱۹۸ - ۱۹۹.</ref> وی روش [[تفسیر بیانی]] خود را در کتاب الاعجاز البیانی للقرآن توضیح داده و تأکید کرده است که ساختار زبانی و اسلوب بیانی قرآن در قالب [[قوانین]] کلاسیک ادبی و بلاغی نمی‌گنجد، به همین دلیل، از [[حاکم]] کردن بسیاری از [[قواعد]] نحوی و بلاغی بر [[تفسیر قرآن]] [[انتقاد]] کرده است<ref>نک: الاعجاز البیانی، ص۱۶۸ - ۱۷۷.</ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی]] و [[محمد علی لسانی فشارکی|لسانی فشارکی]]، [[تفسیر بیانی (مقاله)|مقاله «تفسیر بیانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
'''۶. [[التحریر والتنویر (کتاب)|التحریر والتنویر]]:''' نام کامل این [[تفسیر تحریر المعنی السدید و تنویر العقل الجدید (کتاب)|تفسیر تحریر المعنی السدید و تنویر العقل الجدید]] است که با شکل اختصاری آن مشهور شده است. مؤلّف این تفسیر، [[محمد طاهر بن عاشور]] در مقدّمه نُهم از مقدّمات کتاب زیر عنوان {{عربی|"فی اَنَّ المَعانی الَّتی تَتَحمَّلها جُمَلُ القرآن تعتبر مُرادةً بِها"}} می‌‌گوید: اسلوب بیان قرآن، [[بدیع]] و جدید است و معانی و مقاصدی که در الفاظ و عبارات قرآنی ملحوظ شده‌اند، فراتر از معانی و گسترده‌تر از مضامینی‌اند که بُلَغای [[عرب]] از همان الفاظ در [[کلام]] خود قصد کرده‌اند؛ زیرا قرآن کتاب [[تشریع]] و [[تعلیم و تربیت]] است و باید همه معانی و مقاصدی را دربرداشته باشد که همه مخاطبان قرآن در همه زمان‌ها و مکان‌ها باید از آنها [[آگاهی]] یابند، بنابراین، معانی [[آیات]] و عبارات قرآنی را نباید محصور و محدود کرد و آنها را با یکدیگر متنافی دانست؛<ref> نک: التحریر و التنویر، ج ۱، ص۹۳ - ۹۸.</ref> همچنین وی برای [[وقف]] و وصل در [[نگارش]] و [[قرائت]] [[آیات قرآنی]] اهمیّتی خاص قائل است و آن را در برداشت‌ها و دریافت‌های [[تفسیری]] از [[قرآن]] اثرگذار می‌‌داند. <ref> نک: التحریر و التنویر، ج ۱، ص۹۷.</ref> [[ابن عاشور]] به اَغراض سُوَر نیز توجّهی ویژه دارد و به [[سیاق آیات]] و تناسب [[آیات]] و سُوَر اهتمام میورزد<ref> نک: التحریر و التنویر، ج ۱، ص۲۰۱ - ۲۰۴.</ref>.<ref>[[سید محمود طیب حسینی|طیب حسینی]] و [[محمد علی لسانی فشارکی|لسانی فشارکی]]، [[تفسیر بیانی (مقاله)|مقاله «تفسیر بیانی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>


==مؤلفه‌های [[تفسیر بیانی]]==
==مؤلفه‌های [[تفسیر بیانی]]==
۱۱۵٬۱۶۹

ویرایش