چرا امامان علم غیب خود را انکار میکردند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
چرا امامان علم غیب خود را انکار میکردند؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۰
، ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-|تپس|100px|right|بندانگشتی|[[ + | پاسخدهنده = )
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-|تپس|بندانگشتی|right|100px|[[ + | پاسخدهنده = )) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-|تپس|100px|right|بندانگشتی|[[ + | پاسخدهنده = )) |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۳. آیتالله جوادی آملی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۳. آیتالله جوادی آملی؛ | ||
| تصویر = 769540432.jpg| | | تصویر = 769540432.jpg | ||
| پاسخدهنده = عبدالله جوادی آملی]]]] | |||
آیتالله [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]، در کتاب ''«[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]»'' در اینباره گفته است: | آیتالله [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]، در کتاب ''«[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::*«گاهی [[ائمه اطهار]]{{عم}} در شرایطی مانند تقیّه، کم ظرفیتی مخاطب یا... قرار میگرفتند که ناچار به انکار [[علم غیب]] میشدند و خود را افرادی عادی جلوه میدادند. [[امام صادق]]{{ع}} در میان جمعی فرمود: من میدانم آنچه در آسمانها و زمینهاست و آنچه در بهشت و جهنم است و آنچه قبلاً بوده است و آنچه بعداً خواهد بود. پس از چند لحظه، احساس کردند تحمّل این مطلب برای برخی از حاضران، دشوار است؛ از این رو فرمودند: آنچه میگویم، چیز عجیبی نیست؛ زیرا اینها را از کتاب خدا دانستم. خداوند میفرماید: بیان هر چیزی در کتاب وی است: {{عربی|"ُ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرَضِينَ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ {{متن قرآن| فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ}} "}}<ref>بحار، ج۸۹، ص۸۶، ح۲۱</ref> من و ابوابصیر و گروهی دیگر در محضر [[امام صادق]]{{ع}} نشسته بودیم که ناگهان امام{{ع}} خشمناک از مجلس خارج شد. هنگامی که برگشت، فرمود: تعجّب از کسانی است که گمان میکنند ما از غیب آگاهی داریم، درحالیکه جز خدای عزّ و جلّ کسی از غیب آگاهی ندارد. خواستم فلان کنیزم را تنبیه کنم، فرار کرد و من نمیدانم در کدام اتاق مخفی شده است. سَدیر میگوید: هنگامی که امام{{صل}} برخاست تا به اندرون برود، من و ابوبصیر و میسر همراه آن حضرت به اندرون رفتیم و گفتیم: قربانت شویم، ما سخن شما را درباره تنبیه کنیز شنیدیم، لکن میدانیم شما از علم فراوانی برخوردار هستید؛ هر چند که آگاهی از غیب را به شما نسبت نمیدهیم. امام{{ع}} فرمود: ای سدیر! آیا قرآن را تلاوت میکنی؟ گفتم: آری. فرمود: آیا در کتاب خدا به آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]}}<ref> نمل ۴۰،آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید.</ref> برخورد کردهای؟ گفتم: آری، قربانت گردم! فرمود: آیا دانستی چه کسی این جمله را گفت؟ و آیا دانستی چه مقدار از علم به کتاب نزد وی بود؟ گفتم: شما بفرمایید. فرمود: به اندازه قطرهای از دریای سبز! به نظر شما این مقدار علم، چقدر است؟ گفتم: خیلی کم است، قربانت شوم! فرمود: ای سدیر! همین مقدار، چون به خدا منسوب است، خیلی زیاد است. آنگاه فرمود: ای سدیر! آیا در کتاب خدا به آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> گفتم: آری، قربانت گردم! فرمود: کسی که علم به همه کتاب دارد، آگاهتر و داناتر است یا کسی که به بعضی از کتاب علم دارد؟ گفتم: کسی که به همه کتاب عالم است. آنگاه در حالی که با دستش به سینه مبارک خود اشاره میکرد، دوبار فرمود: به خدا سوگند که علم به همه کتاب، نزد ماست: {{عربی|" عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا"}}<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۵۲۲، ذیل آیه ۴۳، سوره رعد.، ادب فنای مقربان جلد۲صفحه ۲۲۲</ref> بدون تردید، آنچه سبب شد امام{{ع}} در میان جمع خاص، منکر آگاهی خویش از غیب شود، رعایت تقیّه بود؛ زیرا نه تنها باید از دشمنان پرهیز میکردند، باید از شیعیان کم ظرفیت نیز که مطالب عمیق برایشان قابل هضم نبود یا با نقل نابجا مایه دردسر برای خود یا ائمه{{عم}} میشدند، پرهیز میکردند. ابنبینصر، مطلبی را با [[امام رضا]]{{ع}} در میان گذاشت. امام{{ع}} از جواب دادن آن ابا کرد و فرمود: اگر هر چه شما میپرسید، به شما جواب بدهیم، مایه شرّ برای شما میشود و گردن صاحب این امر را خواهند گرفت: {{عربی|" لَوْ أَعْطَيْنَاكُمْ كُلَّمَا تُرِيدُونَ كَانَ شَرّاً لَكُمْ وَ أُخِذَ بِرَقَبَةِ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ "}}. همانطور که [[اهل بیت]]{{ع}} در قلمرو ناسوت و برخی از مراتب هستی کثیرند و در مرتبه تجرّد تامّ، نور واحدند و کثرتی برای آن ذوات مقدس وجود ندارد، جریان تعدّد قرآن و عترت نیز ناظر به منطقه طبیعت و نظیر آن است؛ وگرنه در مرحله تجرّد تامّ، مجالی برای کثرت این دو ثَقَل نیست؛ چنان که کتاب مبین که تمام اشیا در آن بر شمرده شده است، گاهی بر قرآن و زمانی بر انسان کاملِ معصوم تطبیق میشود: {{متن قرآن| وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ }} <ref> هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref> بنابراین، حقیقت قرآن و حقیقت امام معصوم{{عم}}، متّحد است؛ هرچند تفاوتهایی در الفاظ، مفاهیم، مصادیق، تفسیر، تأویل و ... هست»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]، ج ۲، ۲۲۱.</ref>. | ::::::*«گاهی [[ائمه اطهار]]{{عم}} در شرایطی مانند تقیّه، کم ظرفیتی مخاطب یا... قرار میگرفتند که ناچار به انکار [[علم غیب]] میشدند و خود را افرادی عادی جلوه میدادند. [[امام صادق]]{{ع}} در میان جمعی فرمود: من میدانم آنچه در آسمانها و زمینهاست و آنچه در بهشت و جهنم است و آنچه قبلاً بوده است و آنچه بعداً خواهد بود. پس از چند لحظه، احساس کردند تحمّل این مطلب برای برخی از حاضران، دشوار است؛ از این رو فرمودند: آنچه میگویم، چیز عجیبی نیست؛ زیرا اینها را از کتاب خدا دانستم. خداوند میفرماید: بیان هر چیزی در کتاب وی است: {{عربی|"ُ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرَضِينَ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ {{متن قرآن| فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ}} "}}<ref>بحار، ج۸۹، ص۸۶، ح۲۱</ref> من و ابوابصیر و گروهی دیگر در محضر [[امام صادق]]{{ع}} نشسته بودیم که ناگهان امام{{ع}} خشمناک از مجلس خارج شد. هنگامی که برگشت، فرمود: تعجّب از کسانی است که گمان میکنند ما از غیب آگاهی داریم، درحالیکه جز خدای عزّ و جلّ کسی از غیب آگاهی ندارد. خواستم فلان کنیزم را تنبیه کنم، فرار کرد و من نمیدانم در کدام اتاق مخفی شده است. سَدیر میگوید: هنگامی که امام{{صل}} برخاست تا به اندرون برود، من و ابوبصیر و میسر همراه آن حضرت به اندرون رفتیم و گفتیم: قربانت شویم، ما سخن شما را درباره تنبیه کنیز شنیدیم، لکن میدانیم شما از علم فراوانی برخوردار هستید؛ هر چند که آگاهی از غیب را به شما نسبت نمیدهیم. امام{{ع}} فرمود: ای سدیر! آیا قرآن را تلاوت میکنی؟ گفتم: آری. فرمود: آیا در کتاب خدا به آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]}}<ref> نمل ۴۰،آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید.</ref> برخورد کردهای؟ گفتم: آری، قربانت گردم! فرمود: آیا دانستی چه کسی این جمله را گفت؟ و آیا دانستی چه مقدار از علم به کتاب نزد وی بود؟ گفتم: شما بفرمایید. فرمود: به اندازه قطرهای از دریای سبز! به نظر شما این مقدار علم، چقدر است؟ گفتم: خیلی کم است، قربانت شوم! فرمود: ای سدیر! همین مقدار، چون به خدا منسوب است، خیلی زیاد است. آنگاه فرمود: ای سدیر! آیا در کتاب خدا به آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> گفتم: آری، قربانت گردم! فرمود: کسی که علم به همه کتاب دارد، آگاهتر و داناتر است یا کسی که به بعضی از کتاب علم دارد؟ گفتم: کسی که به همه کتاب عالم است. آنگاه در حالی که با دستش به سینه مبارک خود اشاره میکرد، دوبار فرمود: به خدا سوگند که علم به همه کتاب، نزد ماست: {{عربی|" عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا"}}<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۵۲۲، ذیل آیه ۴۳، سوره رعد.، ادب فنای مقربان جلد۲صفحه ۲۲۲</ref> بدون تردید، آنچه سبب شد امام{{ع}} در میان جمع خاص، منکر آگاهی خویش از غیب شود، رعایت تقیّه بود؛ زیرا نه تنها باید از دشمنان پرهیز میکردند، باید از شیعیان کم ظرفیت نیز که مطالب عمیق برایشان قابل هضم نبود یا با نقل نابجا مایه دردسر برای خود یا ائمه{{عم}} میشدند، پرهیز میکردند. ابنبینصر، مطلبی را با [[امام رضا]]{{ع}} در میان گذاشت. امام{{ع}} از جواب دادن آن ابا کرد و فرمود: اگر هر چه شما میپرسید، به شما جواب بدهیم، مایه شرّ برای شما میشود و گردن صاحب این امر را خواهند گرفت: {{عربی|" لَوْ أَعْطَيْنَاكُمْ كُلَّمَا تُرِيدُونَ كَانَ شَرّاً لَكُمْ وَ أُخِذَ بِرَقَبَةِ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ "}}. همانطور که [[اهل بیت]]{{ع}} در قلمرو ناسوت و برخی از مراتب هستی کثیرند و در مرتبه تجرّد تامّ، نور واحدند و کثرتی برای آن ذوات مقدس وجود ندارد، جریان تعدّد قرآن و عترت نیز ناظر به منطقه طبیعت و نظیر آن است؛ وگرنه در مرحله تجرّد تامّ، مجالی برای کثرت این دو ثَقَل نیست؛ چنان که کتاب مبین که تمام اشیا در آن بر شمرده شده است، گاهی بر قرآن و زمانی بر انسان کاملِ معصوم تطبیق میشود: {{متن قرآن| وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ }} <ref> هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref> بنابراین، حقیقت قرآن و حقیقت امام معصوم{{عم}}، متّحد است؛ هرچند تفاوتهایی در الفاظ، مفاهیم، مصادیق، تفسیر، تأویل و ... هست»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]، ج ۲، ۲۲۱.</ref>. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۵: | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۴. آیتالله امینی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۴. آیتالله امینی؛ | ||
| تصویر = 173589.jpg| | | تصویر = 173589.jpg | ||
| پاسخدهنده = ابراهیم امینی]]]] | |||
آیتالله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در اینباره گفته است: | آیتالله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«[[ائمه اطهار]] در بعض موارد [[علم به غیب]] را از خودشان نفی کردهاند لکن به قرینه روایات دیگری که علم غیب را اثبات میکند باید این [[احادیث]] را توجیه نمود و گفت: مقصود این بوده که بالذات و بالاستقلال به [[جهان غیب]] احاطه کامل ندارد، بلکه در علومشان احتیاج به افاضات پروردگار جهان دارند. با این وجه میتوان بین این دو دسته روایات جمع کرد. بهتر است نمونهای از آنها نقل شود تا مطلب روشن گردد: [[ابن مغیره]] میگوید: من به اتفاق [[یحیی بن عبدالله بن حسین]] خدمت حضرت [[ابو الحسن]] {{ع}} بودیم، یحیی عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان میکنند شما [[علم به غیب]] دارید: سبحان اللَّه! ای یحیی! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمیدانیم. مطالبی که میگوییم از رسول خداست. این قبیل اخبار دلالت میکند که [[امام]] به [[علم غیب مطلق|غیب مطلق]] و [[علم غیب مطلق|نامحدود]] احاطه ندارد و چنان نیست که بالذات و بالاستقلال همه چیز را بداند. لکن با این جهت هم منافات ندارد که در مواقع لازم و ضروری بتواند با [[جهان غیب]] ارتباط پیدا کند و حقایقی را دریافت نماید. بنابراین، باید بگوییم که امام میتواند در موارد لازم و ضروری با جهان غیب تماس بگیرد و اطلاعات لازم را تحصیل کند. لکن چون علم او بالذات و بالاستقلال نیست و به غیب مطلق و نامحدود احاطه ندارد مانعی ندارد که از باب تأدب این گونه علوم را علم به غیب ننامید»<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/572 بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۹۵ - ۲۹۸.]</ref>. | ::::::«[[ائمه اطهار]] در بعض موارد [[علم به غیب]] را از خودشان نفی کردهاند لکن به قرینه روایات دیگری که علم غیب را اثبات میکند باید این [[احادیث]] را توجیه نمود و گفت: مقصود این بوده که بالذات و بالاستقلال به [[جهان غیب]] احاطه کامل ندارد، بلکه در علومشان احتیاج به افاضات پروردگار جهان دارند. با این وجه میتوان بین این دو دسته روایات جمع کرد. بهتر است نمونهای از آنها نقل شود تا مطلب روشن گردد: [[ابن مغیره]] میگوید: من به اتفاق [[یحیی بن عبدالله بن حسین]] خدمت حضرت [[ابو الحسن]] {{ع}} بودیم، یحیی عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان میکنند شما [[علم به غیب]] دارید: سبحان اللَّه! ای یحیی! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمیدانیم. مطالبی که میگوییم از رسول خداست. این قبیل اخبار دلالت میکند که [[امام]] به [[علم غیب مطلق|غیب مطلق]] و [[علم غیب مطلق|نامحدود]] احاطه ندارد و چنان نیست که بالذات و بالاستقلال همه چیز را بداند. لکن با این جهت هم منافات ندارد که در مواقع لازم و ضروری بتواند با [[جهان غیب]] ارتباط پیدا کند و حقایقی را دریافت نماید. بنابراین، باید بگوییم که امام میتواند در موارد لازم و ضروری با جهان غیب تماس بگیرد و اطلاعات لازم را تحصیل کند. لکن چون علم او بالذات و بالاستقلال نیست و به غیب مطلق و نامحدود احاطه ندارد مانعی ندارد که از باب تأدب این گونه علوم را علم به غیب ننامید»<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/572 بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۹۵ - ۲۹۸.]</ref>. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۳: | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۵. آیتالله مصباح یزدی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۵. آیتالله مصباح یزدی؛ | ||
| تصویر = 11196.jpg| | | تصویر = 11196.jpg | ||
| پاسخدهنده = محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی]]]] | |||
آیتالله '''[[محمد تقی مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[[انسانشناسی (کتاب)|انسانشناسی]]»'' در اینباره گفته است: | آیتالله '''[[محمد تقی مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[[انسانشناسی (کتاب)|انسانشناسی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«در برخی از روایات آمده است که بعضی از اولیاء خدا، جمیع ماکان و مایکون را میدانستهاند (...). در برخی روایات به چنین مطالبی، اشاره شده است که آنها را [[ائمه اطهار]]{{عم}}؛ به خواصّ و نزدیکان خود میفرمودهاند و سفارش میکردهاند که به دیگران از آن جهت که ظرفیّت آن را نداشتهاند، نگویند زیرا ممکن میبود آنان توهّم کنند که چنین کسانی که چنان مقامی دارند؛ خدا هستند! "العیاذُ بالله". از جمله روایتی میگوید: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[امام علی|امام امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} اشاره کرده و فرمودهاند اگر ترس ازاین مطلب وجود نداشت که درباره او همان چیزی را بگویید که نصاری درباره [[حضرت مسیح]]{{ع}}، گفتهاند؛ مقامات او را برایتان شرح میدادم. چنانکه برخی، سرانجام قائل به خدایی [[امام]]{{ع}} (العیاذ بالله) شدند. همگان ظرفیت درک همه مطالب را ندارند تنها برخی که خدا دلهایشان را برای ایمان آزموده است، صلاحیت آنرا یافتند که [[ائمه]]{{عم}}، معانی دقیق را به آنها القاء فرمایند»<ref>[http://mesbahyazdi.ir/node/4380 انسانشناسی، ص۴۰۲.]</ref>. | ::::::«در برخی از روایات آمده است که بعضی از اولیاء خدا، جمیع ماکان و مایکون را میدانستهاند (...). در برخی روایات به چنین مطالبی، اشاره شده است که آنها را [[ائمه اطهار]]{{عم}}؛ به خواصّ و نزدیکان خود میفرمودهاند و سفارش میکردهاند که به دیگران از آن جهت که ظرفیّت آن را نداشتهاند، نگویند زیرا ممکن میبود آنان توهّم کنند که چنین کسانی که چنان مقامی دارند؛ خدا هستند! "العیاذُ بالله". از جمله روایتی میگوید: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[امام علی|امام امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} اشاره کرده و فرمودهاند اگر ترس ازاین مطلب وجود نداشت که درباره او همان چیزی را بگویید که نصاری درباره [[حضرت مسیح]]{{ع}}، گفتهاند؛ مقامات او را برایتان شرح میدادم. چنانکه برخی، سرانجام قائل به خدایی [[امام]]{{ع}} (العیاذ بالله) شدند. همگان ظرفیت درک همه مطالب را ندارند تنها برخی که خدا دلهایشان را برای ایمان آزموده است، صلاحیت آنرا یافتند که [[ائمه]]{{عم}}، معانی دقیق را به آنها القاء فرمایند»<ref>[http://mesbahyazdi.ir/node/4380 انسانشناسی، ص۴۰۲.]</ref>. | ||
خط ۷۸: | خط ۸۱: | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛ | ||
| تصویر = 11562.jpg| | | تصویر = 11562.jpg | ||
| پاسخدهنده = حبیبالله طاهری]]]] | |||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیبالله طاهری]] در کتاب ''«[[تحقیقی پیرامون امامت عامه و خاصه (کتاب)|تحقیقی پیرامون امامت عامه و خاصه]]»'' در اینباره گفتهاست: | حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیبالله طاهری]] در کتاب ''«[[تحقیقی پیرامون امامت عامه و خاصه (کتاب)|تحقیقی پیرامون امامت عامه و خاصه]]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
:::::#«ما هیچ گاه مدعی نیستیم که [[امامان|ائمه اطهار]] ذاتاً و از پیش خود [[عالم به غیب]] بوده و از همه چیز آگاهند، بلکه [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی مخصوص پروردگار است]] و شاید این نوع روایات ناظر به این معنا باشند که ما [[علم غیب ذاتی]] نداریم، اما این که از جانب پروردگار هم علم نداریم، دلالتی بر آن ندارد و منظور [[امام]] نیست. | :::::#«ما هیچ گاه مدعی نیستیم که [[امامان|ائمه اطهار]] ذاتاً و از پیش خود [[عالم به غیب]] بوده و از همه چیز آگاهند، بلکه [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی مخصوص پروردگار است]] و شاید این نوع روایات ناظر به این معنا باشند که ما [[علم غیب ذاتی]] نداریم، اما این که از جانب پروردگار هم علم نداریم، دلالتی بر آن ندارد و منظور [[امام]] نیست. | ||
خط ۸۷: | خط ۹۱: | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۸. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۸. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛ | ||
| تصویر = 11355.jpg| | | تصویر = 11355.jpg | ||
| پاسخدهنده = محمد حسن قدردان قراملکی]]]] | |||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در اینباره گفته است: | حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در اینباره گفته است: | ||
:::::# «'''توجه به مخاطب "[[مقصره]]"<ref>مقصره به معنای کوتاهی است و در اصطلاح علم کلامی به [[شیعه|شیعهای]] اطلاق میشود که از درک [[صفات معنوی امام|صفات معنوی]] و [[صفات کمالی امام|کمالی]] [[امامان]] درمانده و نتواند امامان را به صفات خاص؛ مانند: [[عصمت]]، و [[علم لدنی]] و [[الهام]] توصیف کند.</ref>:''' (...) بعضی مردم حتی [[شیعیان]] عوام نمیتوانستند بپذیرند که [[علم غیب]] اختصاصی خداوند، [[علم غیب ذاتی]] و [[علم غیب استقلالی]]، اما [[علم غیب امامان]] علمی از [[علم الهی]] است، آنان هر دو صورت نسبت [[علم غیب]] به [[امام]]{{ع}}{{ع}} را برنمیتابیدند. لذا امامان برای ملاحظه [[شیعیان]] که قادر به تحلیل عقلانی مسئله [[غیب]] نبودند، نسبت [[علم غیب]] به خود را نفی و انکار میکردند. نمونه آن اعتراض یکی از لشکریان [[حضرت علی]] {{ع}} است، وقتی حضرت از فتح بصره خبر میدهد، بر حضرت اعتراض نمود که آیا تو [[علم غیب]] میدانی؟! حضرت در پاسخ فرمود: این [[علم غیب]] نیست، بلکه علم فرا گرفته از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} است. | :::::# «'''توجه به مخاطب "[[مقصره]]"<ref>مقصره به معنای کوتاهی است و در اصطلاح علم کلامی به [[شیعه|شیعهای]] اطلاق میشود که از درک [[صفات معنوی امام|صفات معنوی]] و [[صفات کمالی امام|کمالی]] [[امامان]] درمانده و نتواند امامان را به صفات خاص؛ مانند: [[عصمت]]، و [[علم لدنی]] و [[الهام]] توصیف کند.</ref>:''' (...) بعضی مردم حتی [[شیعیان]] عوام نمیتوانستند بپذیرند که [[علم غیب]] اختصاصی خداوند، [[علم غیب ذاتی]] و [[علم غیب استقلالی]]، اما [[علم غیب امامان]] علمی از [[علم الهی]] است، آنان هر دو صورت نسبت [[علم غیب]] به [[امام]]{{ع}}{{ع}} را برنمیتابیدند. لذا امامان برای ملاحظه [[شیعیان]] که قادر به تحلیل عقلانی مسئله [[غیب]] نبودند، نسبت [[علم غیب]] به خود را نفی و انکار میکردند. نمونه آن اعتراض یکی از لشکریان [[حضرت علی]] {{ع}} است، وقتی حضرت از فتح بصره خبر میدهد، بر حضرت اعتراض نمود که آیا تو [[علم غیب]] میدانی؟! حضرت در پاسخ فرمود: این [[علم غیب]] نیست، بلکه علم فرا گرفته از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} است. | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۴۴: | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۱۴. حجت الاسلام و المسلمین خوشباور؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۱۴. حجت الاسلام و المسلمین خوشباور؛ | ||
| تصویر = 11270.jpg| | | تصویر = 11270.jpg | ||
| پاسخدهنده = داوود خوشباور|خوشباور]]]] | |||
حجت الاسلام و المسلمین '''[[داوود خوشباور]]'''، در پایاننامه در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[ علم غیب از دیدگاه فریقین (پایاننامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]»'' در اینباره گفته است: | حجت الاسلام و المسلمین '''[[داوود خوشباور]]'''، در پایاننامه در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[ علم غیب از دیدگاه فریقین (پایاننامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«منظور این بوده که بفهمانند ما رسولان، بالأصاله و مستقلا علم به غیب نداریم، نه اینکه با [[وحی]] خدا هم دانای به غیب نمیشویم، مانند آنجا که فرموده: {{متن قرآن| [[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}} <ref> بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم؛ سوره انعام، آیه: ۵۰.</ref> و آنجا که فرموده: {{متن قرآن| [[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت میشود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ]]}} <ref> و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref> بدین مفهوم است که مستقلاً از پیش خود خبری از غیب نداریم؛ مگر آن که پردهها بالا رود، افاضه فیض گردد و حقایق مستور و پنهان بر او مکشوف گردد. | ::::::«منظور این بوده که بفهمانند ما رسولان، بالأصاله و مستقلا علم به غیب نداریم، نه اینکه با [[وحی]] خدا هم دانای به غیب نمیشویم، مانند آنجا که فرموده: {{متن قرآن| [[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}} <ref> بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم؛ سوره انعام، آیه: ۵۰.</ref> و آنجا که فرموده: {{متن قرآن| [[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت میشود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ]]}} <ref> و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref> بدین مفهوم است که مستقلاً از پیش خود خبری از غیب نداریم؛ مگر آن که پردهها بالا رود، افاضه فیض گردد و حقایق مستور و پنهان بر او مکشوف گردد. | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۸۰: | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۱۸. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۱۸. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛ | ||
| تصویر = 11819.jpg| | | تصویر = 11819.jpg | ||
| پاسخدهنده = اصغر غلامی|غلامی]]]] | |||
آقای دکتر '''[[اصغر غلامی]]'''، در مقاله ''«[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]]»'' در اینباره گفته است: | آقای دکتر '''[[اصغر غلامی]]'''، در مقاله ''«[[آفاق علم امام در الکافی (مقاله)|آفاق علم امام در الکافی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«در دو روایت، ظاهرا امام{{ع}} [[علم غیب]] را از خود نفی میکند. اما در ادامه همین دو روایت و روایت دیگر، توضیحاتی در مورد [[علم غیب]] بیان شده است. لذا در اینجا معنای علم غیب و علت نفی آن از سوی امامان{{عم}} مورد بررسی قرار خواهد گرفت. غیب، اموری را گویند که بر انسان پوشیده باشد. ابنالاعرابی میگوید: هر آنچه از چشم پوشیده است، غیب است. با این تعریف؛ غیب، امری نسبی خواهد بود، یعنی برخی امور، جز بر خدا بر همگان پوشیده است، لذا این امور برای خدا ظاهر و برای مخلوقات، غیب خواهند بود. به همین ترتیب اموری هستند که فقط برای عدهای از مخلوقات ظاهر هستند و برای دیگران غیب محسوب میشوند. امّا آنچه از برخی روایات استفاده میشود آن است که به علمِ مخصوصِ خدای تعالی، "[[علم غیب|علم الغیب]]" اطلاق شده است. پیش تر بیان که اسم اعظم، هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن، اختصاص به خداوند متعال دارد و این یک حرف، نزد خدا در علم غیب است. [[امام باقر]]{{ع}} در ذیل آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}} <ref>جن ۲۶، او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند.</ref>، فرمودند: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}} <ref>جن ۲۷، جز فرستادهای را که بپسندد.</ref>، <ref>{{عربی|"و کان، و اللّه، محمّد ممن إرتضاه. و أما قوله "عالم الغیب"، فإن اللّه عز و جل عالم بما غاب عن خلقه، فیما یقدّر من شیء و یقضیه فی علمه قبل أن یخلقه و قبل أن یفیضه إلی الملائکة. فذلک یا حمران! علم موقوف عنده، إلیه فیه المشیئة، فیقضیه إذا أراد و یبدو له فیه فلا یمضیه. فأمّا العلم الذی یقدّره اللّه عز و جل فیقضیه و یمضیه، فهو العلم الذی إنتهی إلی رسول اللّه{{صل}} ثم إلینا"}}.</ref>؛ "به جز کسی که او را بپسندد از رسولان خویش"، و سوگند به خدا محمّد{{صل}}، از کسانی بود که خدا به رسالت او راضی شد. و اما این که فرموده است: "[[عالم غیب|عالم الغیب]]" به راستی که خدا، عالم است نسبت به آنچه از خلق خود نهان کرده، در مورد چیزهایی که تقدیر میکند و در علم خود قضا نماید، پیش از خَلق آن و قبل از آن که به فرشتگان ابلاغ کند. ای حمران! این است علمی که خدا نزد خود نگهداشته و خواست الهی بدان تعلق میگیرد و هر گاه اراده کند به اجرا میگذارد و یا بدا در آن رخ میدهد پس آن را اجرا نمیکند. اما علمی که خدای عز و جل آن را تقدیر و قضا کرده و امضا نموده، همان علمی است که به رسول خدا{{صل}} رسید و سپس به دست ما میرسد. بر اساس این روایت، [[علم غیب]]، علمی است که مخصوص خداوند متعال است و از خلق پوشیده است. پیشتر بیان شد که برخی روایات، بیانگر دو علم برای خدا هستند؛ یکی علمی که به خودش اختصاص دارد و دیگری، علمی که بر ملائکه، انبیا و رسل آشکار کرده است. علمی که اختصاص به خدای تعالی دارد علمی است که هنوز به مرتبه مشیت نرسیده است. از این علم به عنوان علم غیب تعبیر شده است. اما علمی که به مرتبه مشیت برسد برای امامان{{ع}} ظاهر میشود. همچنین چون خدا هر لحظه در کاری است، هر گاه بدائی حاصل شود یا تقدیر جدیدی رخ دهد، علم آن نیز به امامان{{عم}} افاضه میشود. [[امام رضا]]{{ع}} در پاسخ شخصی که از [[علم غیب]] ایشان سؤال میکند، ساز و کار افاضه علم بر امامان{{عم}} را توضیح میدهد. در روایت دیگری، امام{{ع}}، آگاهی خود از غیب را نفی میکند و در عین حال میفرماید: هر گاه مسئله جدیدی پیش بیاید و امام{{ع}} در موقعیتی قرار گیرد که نیاز به علم جدیدی داشته باشد، خداوند علم آن را به ایشان افاضه میکند. پس با توجه به معنای [[علم غیب]]، اثبات افاضه علمی الهی به امامان{{عم}}، با نفی [[علم غیب]] از ایشان منافانی ندارد. در روایت مذکور نیز [[امام صادق]]{{ع}} [[علم غیب]] را از خود نفی میکند اما بلافاصله افاضه علم از سوی خدای تعالی به امام{{ع}} را اثبات میکند. در روایت دیگری که حاکی از توریه یا تقیّه امامان{{عم}} نزد مخالفان است، ابتدا علم غیب، در مجلس عمومی، نفی شده است اما بلافاصله وقتی مجلس خصوصی میشود، علمی فراوان و فراتر از حد درک بشر برای امام{{ع}} اثبات میگردد. پس نفی [[علم غیب]]، ممکن است از باب تقیه یا توریه باشد. ضمن آن که بر اساس روایت مذکور میتوان احتمال داد، مرادِ روایات از علم غیب، علمی باشد که مخصوص خدای تعالی است. در نتیجه، این دسته از روایات با روایات فراوانی که علمی الهی و فراتر از درک بشر برای امامان{{عم}} اثبات میکردند، کاملاً هم خوانی دارند. و با روایاتی که بر اضافه شدن به علم امام{{ع}}، دلالت داشتند قابل جمع هستند.»<ref>[http://toraath.com/index.php?name=Sections&req=viewarticle&artid=246&page=1 مجموعه مقالات فارسی کنگره بین المللی ثقة الاسلام کلینی، مقاله آفاق علم امام در الکافی، ج۴، ص ۵۰۸-۵۱۱].</ref> | ::::::«در دو روایت، ظاهرا امام{{ع}} [[علم غیب]] را از خود نفی میکند. اما در ادامه همین دو روایت و روایت دیگر، توضیحاتی در مورد [[علم غیب]] بیان شده است. لذا در اینجا معنای علم غیب و علت نفی آن از سوی امامان{{عم}} مورد بررسی قرار خواهد گرفت. غیب، اموری را گویند که بر انسان پوشیده باشد. ابنالاعرابی میگوید: هر آنچه از چشم پوشیده است، غیب است. با این تعریف؛ غیب، امری نسبی خواهد بود، یعنی برخی امور، جز بر خدا بر همگان پوشیده است، لذا این امور برای خدا ظاهر و برای مخلوقات، غیب خواهند بود. به همین ترتیب اموری هستند که فقط برای عدهای از مخلوقات ظاهر هستند و برای دیگران غیب محسوب میشوند. امّا آنچه از برخی روایات استفاده میشود آن است که به علمِ مخصوصِ خدای تعالی، "[[علم غیب|علم الغیب]]" اطلاق شده است. پیش تر بیان که اسم اعظم، هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن، اختصاص به خداوند متعال دارد و این یک حرف، نزد خدا در علم غیب است. [[امام باقر]]{{ع}} در ذیل آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}} <ref>جن ۲۶، او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند.</ref>، فرمودند: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}} <ref>جن ۲۷، جز فرستادهای را که بپسندد.</ref>، <ref>{{عربی|"و کان، و اللّه، محمّد ممن إرتضاه. و أما قوله "عالم الغیب"، فإن اللّه عز و جل عالم بما غاب عن خلقه، فیما یقدّر من شیء و یقضیه فی علمه قبل أن یخلقه و قبل أن یفیضه إلی الملائکة. فذلک یا حمران! علم موقوف عنده، إلیه فیه المشیئة، فیقضیه إذا أراد و یبدو له فیه فلا یمضیه. فأمّا العلم الذی یقدّره اللّه عز و جل فیقضیه و یمضیه، فهو العلم الذی إنتهی إلی رسول اللّه{{صل}} ثم إلینا"}}.</ref>؛ "به جز کسی که او را بپسندد از رسولان خویش"، و سوگند به خدا محمّد{{صل}}، از کسانی بود که خدا به رسالت او راضی شد. و اما این که فرموده است: "[[عالم غیب|عالم الغیب]]" به راستی که خدا، عالم است نسبت به آنچه از خلق خود نهان کرده، در مورد چیزهایی که تقدیر میکند و در علم خود قضا نماید، پیش از خَلق آن و قبل از آن که به فرشتگان ابلاغ کند. ای حمران! این است علمی که خدا نزد خود نگهداشته و خواست الهی بدان تعلق میگیرد و هر گاه اراده کند به اجرا میگذارد و یا بدا در آن رخ میدهد پس آن را اجرا نمیکند. اما علمی که خدای عز و جل آن را تقدیر و قضا کرده و امضا نموده، همان علمی است که به رسول خدا{{صل}} رسید و سپس به دست ما میرسد. بر اساس این روایت، [[علم غیب]]، علمی است که مخصوص خداوند متعال است و از خلق پوشیده است. پیشتر بیان شد که برخی روایات، بیانگر دو علم برای خدا هستند؛ یکی علمی که به خودش اختصاص دارد و دیگری، علمی که بر ملائکه، انبیا و رسل آشکار کرده است. علمی که اختصاص به خدای تعالی دارد علمی است که هنوز به مرتبه مشیت نرسیده است. از این علم به عنوان علم غیب تعبیر شده است. اما علمی که به مرتبه مشیت برسد برای امامان{{ع}} ظاهر میشود. همچنین چون خدا هر لحظه در کاری است، هر گاه بدائی حاصل شود یا تقدیر جدیدی رخ دهد، علم آن نیز به امامان{{عم}} افاضه میشود. [[امام رضا]]{{ع}} در پاسخ شخصی که از [[علم غیب]] ایشان سؤال میکند، ساز و کار افاضه علم بر امامان{{عم}} را توضیح میدهد. در روایت دیگری، امام{{ع}}، آگاهی خود از غیب را نفی میکند و در عین حال میفرماید: هر گاه مسئله جدیدی پیش بیاید و امام{{ع}} در موقعیتی قرار گیرد که نیاز به علم جدیدی داشته باشد، خداوند علم آن را به ایشان افاضه میکند. پس با توجه به معنای [[علم غیب]]، اثبات افاضه علمی الهی به امامان{{عم}}، با نفی [[علم غیب]] از ایشان منافانی ندارد. در روایت مذکور نیز [[امام صادق]]{{ع}} [[علم غیب]] را از خود نفی میکند اما بلافاصله افاضه علم از سوی خدای تعالی به امام{{ع}} را اثبات میکند. در روایت دیگری که حاکی از توریه یا تقیّه امامان{{عم}} نزد مخالفان است، ابتدا علم غیب، در مجلس عمومی، نفی شده است اما بلافاصله وقتی مجلس خصوصی میشود، علمی فراوان و فراتر از حد درک بشر برای امام{{ع}} اثبات میگردد. پس نفی [[علم غیب]]، ممکن است از باب تقیه یا توریه باشد. ضمن آن که بر اساس روایت مذکور میتوان احتمال داد، مرادِ روایات از علم غیب، علمی باشد که مخصوص خدای تعالی است. در نتیجه، این دسته از روایات با روایات فراوانی که علمی الهی و فراتر از درک بشر برای امامان{{عم}} اثبات میکردند، کاملاً هم خوانی دارند. و با روایاتی که بر اضافه شدن به علم امام{{ع}}، دلالت داشتند قابل جمع هستند.»<ref>[http://toraath.com/index.php?name=Sections&req=viewarticle&artid=246&page=1 مجموعه مقالات فارسی کنگره بین المللی ثقة الاسلام کلینی، مقاله آفاق علم امام در الکافی، ج۴، ص ۵۰۸-۵۱۱].</ref> |