آیا امام علی علم غیب داشت؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
| پاسخ = آیت الله شهید '''[[مرتضی مطهری]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با قرآن (کتاب)|آشنایی با قرآن]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = آیت الله شهید '''[[مرتضی مطهری]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با قرآن (کتاب)|آشنایی با قرآن]]»'' در این باره گفته است: | ||
::::::«در [[نهج البلاغه]] روایتی هست که [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} به شخصی فرمود: آیا میخواهی من الان به تو بگویم این اسب تو که آبستن است کرهاش ماده است یا نر؟ گفت: یا [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}}! این که [[غیب]] است، شما مگر [[غیب]] میدانید؟ خندید، فرمود این که [[غیب]] نیست، فراگرفتهای است از عالمی [[پیامبر خاتم|پیامبر]].<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.</ref> شاگردی است. یک نادانی از یک عالم آموخته. آن عالم هم که [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} باشد در ذات خودش نادانی بوده، از عالمی که علم ذاتش است خدا آموخته است. نه من [[غیب]] میدانم نه [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}}. خدا [[غیب]] را میداند، خدا به پیغمبرش گفته و پیغمبرش به ما گفته است. این که [[غیب]] نیست، یعنی آن خبرهایی که [[انبیا]] میدهند آنها [[تعلم]] است نه [[علم غیب]]. [[علم غیب]] در اصطلاح [[قرآن]] یعنی یک کسی از ذات خود بدون [[تعلم]]، [[غیب]] را بداند، او [[عالم الغیب]] است. خدا عالم الغیب است، [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، [[متعلم الغیب]] هستند. پس [[علم غیب]] یک مسئله است، [[تعلم غیب]] مسئله دیگری است به [[نص]] خود [[قرآن]] که میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>(او) [[دانای غیب]] است و کسی را بر غیب خود آگاه نمیکند مگر پیامبری را که (برای این امر) بپسندد. (جن، ۲۶ و ۲۷).</ref> احدی را آگاه نمیکند مگر آنکه کسی از [[پیامبران]] و [[رسولان]] خودش را بپسندد، که او را {{متن قرآن|يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ}} مطلع میکند، خودش او را بر [[غیب]] خودش مسلط میکند یعنی آگاه میکند، او را [[متعلم الغیب]] میکند»<ref>[http://www.lib.motahari.ir/Content/924/0 آشنایی با قرآن ج۹، ص ۲۳۷ و ۲۳۸.]</ref>. | ::::::«در [[نهج البلاغه]] روایتی هست که [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} به شخصی فرمود: آیا میخواهی من الان به تو بگویم این اسب تو که آبستن است کرهاش ماده است یا نر؟ گفت: یا [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}}! این که [[غیب]] است، شما مگر [[غیب]] میدانید؟ خندید، فرمود این که [[غیب]] نیست، فراگرفتهای است از عالمی [[پیامبر خاتم|پیامبر]].<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.</ref> شاگردی است. یک نادانی از یک عالم آموخته. آن عالم هم که [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} باشد در ذات خودش نادانی بوده، از عالمی که علم ذاتش است خدا آموخته است. نه من [[غیب]] میدانم نه [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}}. خدا [[غیب]] را میداند، خدا به پیغمبرش گفته و پیغمبرش به ما گفته است. این که [[غیب]] نیست، یعنی آن خبرهایی که [[انبیا]] میدهند آنها [[تعلم]] است نه [[علم غیب]]. [[علم غیب]] در اصطلاح [[قرآن]] یعنی یک کسی از ذات خود بدون [[تعلم]]، [[غیب]] را بداند، او [[عالم الغیب]] است. خدا عالم الغیب است، [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، [[متعلم الغیب]] هستند. پس [[علم غیب]] یک مسئله است، [[تعلم غیب]] مسئله دیگری است به [[نص]] خود [[قرآن]] که میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>(او) [[دانای غیب]] است و کسی را بر غیب خود آگاه نمیکند مگر پیامبری را که (برای این امر) بپسندد. (جن، ۲۶ و ۲۷).</ref> احدی را آگاه نمیکند مگر آنکه کسی از [[پیامبران]] و [[رسولان]] خودش را بپسندد، که او را {{متن قرآن|يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ}} مطلع میکند، خودش او را بر [[غیب]] خودش مسلط میکند یعنی آگاه میکند، او را [[متعلم الغیب]] میکند»<ref>[http://www.lib.motahari.ir/Content/924/0 آشنایی با قرآن ج۹، ص ۲۳۷ و ۲۳۸.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
::::::[[ابن ابی الحدید]]، درباره امور غیبی، که [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} خبر داده و تحقق یافته است، موارد دیگری را یاد کرده است. مانند: خبر دادنِ آن حضرت به این که [[معاویه]] پس از او پادشاهی خواهد کرد. و مسائل [[حجاج]]، و [[یوسف بن عمر]]، و آن چه از اخبار [[خوارج]] در نهروان گفته بود و خبر دادنِ آن حضرت به یارانش که کدام یک از ایشان کشته و کدام بر دار کشیده خواهند شد، و خبر دادن از جنگهای [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] و خبر دادن از شمار سپاهیانی که به هنگام حرکت او به بصره از کوفه به یاری او خواهند آمد و پیشگویی حضرت در مورد [[عبدالله بن زبیر]] که فرمود: حیلهگری کینه توز است. آهنگ کاری دارد که به آن دست نمییابد. دام دین برای شکار دنیا میگستراند و سپس بر دار کشیده قریش خواهد بود. و همین طور، خبر دادنِ علی از نابودی بصره با طغیانِ آب، هلاک شدنِ مردم آن، بار دیگر به دست زنج؛ که قومی، در این کلمه تصحیف کرده و آن را، به غلط، ریح «باد و طوفان» خواندهاند. و خبر دادن ظهور پرچمهای سیاه از ناحیه خراسان و نام بردن آن حضرت از گروهی از خراسانیان که به بنی رزیق معروفاند و [[اسحاق بن ابراهیم]] که اینان و افراد پیش از ایشان همگی از داعیان حکومت بنی عباس بودهاند. و خبر دادن از این که گروهی از فرزندزادگان او در طبرستان ظاهر میشوند و به حکومت میرسند؛ هم چون ناصر و داعی و دیگران، که در این باره چنین فرموده است: همانا برای آل محمّد در طالقان گنجینهایی است که هر گاه خداوند بخواهد آن را آشکار میفرماید تا به فرمان خدا قیام کند و مردم را به دین خدا فرا خواند همان و همو گوید: در بحثهای گذشته برخی از اِخبار [[علی]]{{ع}} به امور غیبی را بیان کردیم. از جمله شگفتترین آنها موضوعی است که آن را ضمن خطبهای، که در آن از خونریزیهای آینده سخن میگوید و اشاره به قرمطیان است، بیان کرده است. آن حضرت چنین فرموده است: مدّعی عشق و محبت نسبت به ما هستند و حال آنکه بغض و کینه ما را در دل نهان دارند و نشانه این موضوع آن است که ایشان وارثان ما را میکشند و از کارهای ما روی گردانند. جوانان ما را از خود طرد میکنند. و آن چه از آن خبر داده بود همان گونه بوده است؛ چرا که قرمطیان گروهی بسیار از آل ابوطالب را کشتند و نامهای آنها در کتاب مقاتل الطالبین ابو الفرج اصفهانی آمده است. علی ضمن همین خطبه در حالی که به ستونی در مسجد کوفه، که به آن تکیه میداد، اشاره میکرد، چنین فرموده است: گویی میبینم حجرالاسود نصب شده است. ای وای بر ایشان! فضیلت حجر الاسود، در خودش نیست؛ بلکه در جایگاه و اساس آن است. آری، حجر الاسود مدتی این جا خواهد بود و سپس مدتی آن جا و به بحرین اشاره فرمود و سپس به جایگاه اصلی خود، برمیگردد. در مورد حجر الاسود همان گونه که علی خبر داده بود، اتفاق افتاد. | ::::::[[ابن ابی الحدید]]، درباره امور غیبی، که [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} خبر داده و تحقق یافته است، موارد دیگری را یاد کرده است. مانند: خبر دادنِ آن حضرت به این که [[معاویه]] پس از او پادشاهی خواهد کرد. و مسائل [[حجاج]]، و [[یوسف بن عمر]]، و آن چه از اخبار [[خوارج]] در نهروان گفته بود و خبر دادنِ آن حضرت به یارانش که کدام یک از ایشان کشته و کدام بر دار کشیده خواهند شد، و خبر دادن از جنگهای [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] و خبر دادن از شمار سپاهیانی که به هنگام حرکت او به بصره از کوفه به یاری او خواهند آمد و پیشگویی حضرت در مورد [[عبدالله بن زبیر]] که فرمود: حیلهگری کینه توز است. آهنگ کاری دارد که به آن دست نمییابد. دام دین برای شکار دنیا میگستراند و سپس بر دار کشیده قریش خواهد بود. و همین طور، خبر دادنِ علی از نابودی بصره با طغیانِ آب، هلاک شدنِ مردم آن، بار دیگر به دست زنج؛ که قومی، در این کلمه تصحیف کرده و آن را، به غلط، ریح «باد و طوفان» خواندهاند. و خبر دادن ظهور پرچمهای سیاه از ناحیه خراسان و نام بردن آن حضرت از گروهی از خراسانیان که به بنی رزیق معروفاند و [[اسحاق بن ابراهیم]] که اینان و افراد پیش از ایشان همگی از داعیان حکومت بنی عباس بودهاند. و خبر دادن از این که گروهی از فرزندزادگان او در طبرستان ظاهر میشوند و به حکومت میرسند؛ هم چون ناصر و داعی و دیگران، که در این باره چنین فرموده است: همانا برای آل محمّد در طالقان گنجینهایی است که هر گاه خداوند بخواهد آن را آشکار میفرماید تا به فرمان خدا قیام کند و مردم را به دین خدا فرا خواند همان و همو گوید: در بحثهای گذشته برخی از اِخبار [[علی]]{{ع}} به امور غیبی را بیان کردیم. از جمله شگفتترین آنها موضوعی است که آن را ضمن خطبهای، که در آن از خونریزیهای آینده سخن میگوید و اشاره به قرمطیان است، بیان کرده است. آن حضرت چنین فرموده است: مدّعی عشق و محبت نسبت به ما هستند و حال آنکه بغض و کینه ما را در دل نهان دارند و نشانه این موضوع آن است که ایشان وارثان ما را میکشند و از کارهای ما روی گردانند. جوانان ما را از خود طرد میکنند. و آن چه از آن خبر داده بود همان گونه بوده است؛ چرا که قرمطیان گروهی بسیار از آل ابوطالب را کشتند و نامهای آنها در کتاب مقاتل الطالبین ابو الفرج اصفهانی آمده است. علی ضمن همین خطبه در حالی که به ستونی در مسجد کوفه، که به آن تکیه میداد، اشاره میکرد، چنین فرموده است: گویی میبینم حجرالاسود نصب شده است. ای وای بر ایشان! فضیلت حجر الاسود، در خودش نیست؛ بلکه در جایگاه و اساس آن است. آری، حجر الاسود مدتی این جا خواهد بود و سپس مدتی آن جا و به بحرین اشاره فرمود و سپس به جایگاه اصلی خود، برمیگردد. در مورد حجر الاسود همان گونه که علی خبر داده بود، اتفاق افتاد. | ||
::::::تاریخ زندگی نورانی [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و همین طور دیگر [[امامان]]{{عم}}، سرشار از این گونه خبرهای غیبی است، که اهالی انصاف و مردمان آزاداندیش را، که پوستههای تعصّب دریدهاند، به شگفتی وا میدارد»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۹۳.]</ref>. | ::::::تاریخ زندگی نورانی [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و همین طور دیگر [[امامان]]{{عم}}، سرشار از این گونه خبرهای غیبی است، که اهالی انصاف و مردمان آزاداندیش را، که پوستههای تعصّب دریدهاند، به شگفتی وا میدارد»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۹۳.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[لطفالله صافی گلپایگانی]]''' در کتاب ''«[[معارف دین (کتاب)|معارف دین]]»'' در اینباره گفتهاست: | | پاسخ = آیتالله '''[[لطفالله صافی گلپایگانی]]''' در کتاب ''«[[معارف دین (کتاب)|معارف دین]]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
::::::«آن [[امام|حضرت]] در ضمن یکی از خطب [[نهج البلاغه]] میفرماید:{{عربی|«فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِي] تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا»}}<ref>از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، پس قسم به آن کسی که جانم در دست اوست از مسألهای در زمان خود تا روز قیامت مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت. هم چنین پرسشی در خصوص گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه سازند، نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به دعوت کننده آن، و رئیس آن و رهبر آن و وضعیت تسلط یافتن آنها و چگونگی پایان یافتن حرکت آنها، و اینکه چه کسی از آنها کشته میشود و چه کسی از آنها به مرگ طبیعی میمیرد؛ آگاه خواهم ساخت.</ref> کسی که به نقل [[ابن ابی الحدید]] در مورد تقسیم بیت المال آن گونه خبر از واقع میدهد و از مبلغ موجود در آن آگاه است، کسی که در ذی قار، به [[ابن عبّاس]] از عدد نفراتی که به او از کوفه پیوسته میشوند خبر میدهد که شش هزار و شصت و پنج نفر خواهند بود؛ نه یک نفر بیش، و نه یک نفر کمتر، کسی که در جنگ نهروان به اصحاب خود خبر میدهد که: به خدا سوگند از شما ده نفر کشته نمیشود، و از خوارج، ده نفر سالم نمیماند، (...) از قتل "[[جویبره]]" و "[[میثم]]" و "[[رشید هجری]]" خبر میدهد، و مکان شهادت [[امام حسین|سیّدالشهدا]]{{ع}} را میشناسد و اخبار بیشمار دیگر از آینده داده است»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%20%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%AC%D9%84%D8%AF%201&option=com_mtree&task=readonline&link_id=1910&page=112&chkhashk=8BFB97E9CF&Itemid=&lang=fa معارف دین، ج۱، ص۹۴.].</ref>. | ::::::«آن [[امام|حضرت]] در ضمن یکی از خطب [[نهج البلاغه]] میفرماید:{{عربی|«فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِي] تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا»}}<ref>از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، پس قسم به آن کسی که جانم در دست اوست از مسألهای در زمان خود تا روز قیامت مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت. هم چنین پرسشی در خصوص گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه سازند، نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به دعوت کننده آن، و رئیس آن و رهبر آن و وضعیت تسلط یافتن آنها و چگونگی پایان یافتن حرکت آنها، و اینکه چه کسی از آنها کشته میشود و چه کسی از آنها به مرگ طبیعی میمیرد؛ آگاه خواهم ساخت.</ref> کسی که به نقل [[ابن ابی الحدید]] در مورد تقسیم بیت المال آن گونه خبر از واقع میدهد و از مبلغ موجود در آن آگاه است، کسی که در ذی قار، به [[ابن عبّاس]] از عدد نفراتی که به او از کوفه پیوسته میشوند خبر میدهد که شش هزار و شصت و پنج نفر خواهند بود؛ نه یک نفر بیش، و نه یک نفر کمتر، کسی که در جنگ نهروان به اصحاب خود خبر میدهد که: به خدا سوگند از شما ده نفر کشته نمیشود، و از خوارج، ده نفر سالم نمیماند، (...) از قتل "[[جویبره]]" و "[[میثم]]" و "[[رشید هجری]]" خبر میدهد، و مکان شهادت [[امام حسین|سیّدالشهدا]]{{ع}} را میشناسد و اخبار بیشمار دیگر از آینده داده است»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%20%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%AC%D9%84%D8%AF%201&option=com_mtree&task=readonline&link_id=1910&page=112&chkhashk=8BFB97E9CF&Itemid=&lang=fa معارف دین، ج۱، ص۹۴.].</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
::::::*«علم [[امام علی]]{{ع}} لدنی است، زیرا هیچ واسطهای بین آن حضرت و خداوند تبارک و تعالی نیست. فرشتگان عالم شاگردان آن حضرتند، ولی [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به حضور "معلم بالذات"، یعنی خداوند بار یافته و از آن جا علم را بی واسطه فرا گرفته است. بنابر این، در آموختن علوم و معارف نیازی به غیر خدا ندارد. بدیهی است، چنین شخصی که بر بام طبیعت مشرف است و به جهانی راه یافته که بر طبیعت مسلط است، بگوید: ممکن نیست از آن چه امروز تا قیامت واقع میشود، از من پرسش کنید...، جز آن که جواب دهم. آن حضرت به کمیل فرمود: بدان که در این جا علم فراوانی است با دست به سینه مبارکش اشاره کرد اگر افراد لایقی مییافتم، به آنها تعلیم میدادم. هم چنین در جای دیگر فرمود: من آن کوه بلندم که سیل علوم از من سرازیر میگردد و هیچ پرواز کنندهای به مقام اوج گرفته من پر نمیکشد. فکر اندیشمند عادی به مقام والای [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} ره نمییابد و علومی که از آن شخصیت ممتاز، سیل گونه میتراود، تحمل، هضم و فرا گرفتنش مقدور افراد عادی نیست، زیرا در برابر سیل نمیتوان ایستاد، بلکه باید از کنارههای آن به قدر توان بهره برد. | ::::::*«علم [[امام علی]]{{ع}} لدنی است، زیرا هیچ واسطهای بین آن حضرت و خداوند تبارک و تعالی نیست. فرشتگان عالم شاگردان آن حضرتند، ولی [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به حضور "معلم بالذات"، یعنی خداوند بار یافته و از آن جا علم را بی واسطه فرا گرفته است. بنابر این، در آموختن علوم و معارف نیازی به غیر خدا ندارد. بدیهی است، چنین شخصی که بر بام طبیعت مشرف است و به جهانی راه یافته که بر طبیعت مسلط است، بگوید: ممکن نیست از آن چه امروز تا قیامت واقع میشود، از من پرسش کنید...، جز آن که جواب دهم. آن حضرت به کمیل فرمود: بدان که در این جا علم فراوانی است با دست به سینه مبارکش اشاره کرد اگر افراد لایقی مییافتم، به آنها تعلیم میدادم. هم چنین در جای دیگر فرمود: من آن کوه بلندم که سیل علوم از من سرازیر میگردد و هیچ پرواز کنندهای به مقام اوج گرفته من پر نمیکشد. فکر اندیشمند عادی به مقام والای [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} ره نمییابد و علومی که از آن شخصیت ممتاز، سیل گونه میتراود، تحمل، هضم و فرا گرفتنش مقدور افراد عادی نیست، زیرا در برابر سیل نمیتوان ایستاد، بلکه باید از کنارههای آن به قدر توان بهره برد. | ||
::::::[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در باب حوادث روزگار، با حضور و شهود و علم لدنی خود، گاهی بعضی از اخبار غیبی را برای مردم بازگو میکرد که در این جا به نمونههایی اشاره میشود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} خبر داد که او پیش از معاویه از دنیا میرود و معاویه پس از او بر عراق مسلط میگردد و سپس فرمود: او به زودی از شما میخواهد که به من ناسزا بگویید و از من بیزاری جویید. پس از آن حضرت معاویه بر عراق مسلط شد و از مردم خواست که به آن حضرت ناسزا بگویند و از او بیزاری جویند. آن حضرت درباره گروه خوارج فرمود: آگاه باشید! پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده رو به رو میگردید و [[استبدادی]] بر شما حکومت خواهد کرد که برای ستمگران سنت خواهد شد. آری، زندگی خوارج همراه با خفت و خواری بود و آنها همیشه تحت تعقیب حکومتها بودند و خودشان نیز به راهزنی و غارت اموال مردم روی آوردند. گفتنی است که [[ائمه|ائمه معصومین]] {{عم}} همگی نور واحد و دارای سمت مظهریت علم الهی هستند، چنان که حماد از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است: سوگند به خدا، ما آن چه را که در زمین و آسمان است، میدانیم و نیز از آن چه در جهنم و بهشت و میان آنهاست با خبریم، آن گاه آن حضرت به آیه قرآن استشهاد میکند. چون [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} عدل قرآن کریم هستند، مانند قرآن همه چیز را تبیین میکنند و پیداست که بیان، بی علم و آگاهی میسور نیست. پس آنان علمی دارند که دیگران از آن محرومند و آن علم لدنی است»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگوییهای امام علی] {{ع}}</ref>. | ::::::[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در باب حوادث روزگار، با حضور و شهود و علم لدنی خود، گاهی بعضی از اخبار غیبی را برای مردم بازگو میکرد که در این جا به نمونههایی اشاره میشود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} خبر داد که او پیش از معاویه از دنیا میرود و معاویه پس از او بر عراق مسلط میگردد و سپس فرمود: او به زودی از شما میخواهد که به من ناسزا بگویید و از من بیزاری جویید. پس از آن حضرت معاویه بر عراق مسلط شد و از مردم خواست که به آن حضرت ناسزا بگویند و از او بیزاری جویند. آن حضرت درباره گروه خوارج فرمود: آگاه باشید! پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده رو به رو میگردید و [[استبدادی]] بر شما حکومت خواهد کرد که برای ستمگران سنت خواهد شد. آری، زندگی خوارج همراه با خفت و خواری بود و آنها همیشه تحت تعقیب حکومتها بودند و خودشان نیز به راهزنی و غارت اموال مردم روی آوردند. گفتنی است که [[ائمه|ائمه معصومین]] {{عم}} همگی نور واحد و دارای سمت مظهریت علم الهی هستند، چنان که حماد از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است: سوگند به خدا، ما آن چه را که در زمین و آسمان است، میدانیم و نیز از آن چه در جهنم و بهشت و میان آنهاست با خبریم، آن گاه آن حضرت به آیه قرآن استشهاد میکند. چون [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} عدل قرآن کریم هستند، مانند قرآن همه چیز را تبیین میکنند و پیداست که بیان، بی علم و آگاهی میسور نیست. پس آنان علمی دارند که دیگران از آن محرومند و آن علم لدنی است»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگوییهای امام علی] {{ع}}</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
::::::*هنگامى که [[حضرت على]]{{ع}} عازم جنگ نهروان بود به اصحابش فرمود: گروه خوارج کنار آب نهر کشته مىشوند، از آنان ده نفر باقى نمىماند و از شما هم ده نفر کشته نمىشود. همان طور که آن جناب فرموده بود جنگ پایان یافت<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/5/3 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۵، ص ۳.]</ref>. | ::::::*هنگامى که [[حضرت على]]{{ع}} عازم جنگ نهروان بود به اصحابش فرمود: گروه خوارج کنار آب نهر کشته مىشوند، از آنان ده نفر باقى نمىماند و از شما هم ده نفر کشته نمىشود. همان طور که آن جناب فرموده بود جنگ پایان یافت<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/5/3 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۵، ص ۳.]</ref>. | ||
::::::*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به اهل بصره فرمود: آب، شهر شما را فرا مىگیرد و همه را غرق مىکند جز مسجد شهر را. گویا مسجد را همانند سینه مرغى در میان آب مشاهده مىکنم. چنان که آن حضرت خبر داده بود آب از طرف جزیره فارس و از کوه معروف به "جبل سنام" جارى شد، بصره را فرا گرفت و تمام شهر را خراب کرد جز مسجد جامع شهر<ref>[http://lib.eshia.ir/26580/1/0 نهج البلاغه، ص۵۵، خ ۱۳.]</ref>».<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/570 بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۷۹ - ۲۸۶.]</ref> | ::::::*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به اهل بصره فرمود: آب، شهر شما را فرا مىگیرد و همه را غرق مىکند جز مسجد شهر را. گویا مسجد را همانند سینه مرغى در میان آب مشاهده مىکنم. چنان که آن حضرت خبر داده بود آب از طرف جزیره فارس و از کوه معروف به "جبل سنام" جارى شد، بصره را فرا گرفت و تمام شهر را خراب کرد جز مسجد جامع شهر<ref>[http://lib.eshia.ir/26580/1/0 نهج البلاغه، ص۵۵، خ ۱۳.]</ref>».<ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/570 بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۷۹ - ۲۸۶.]</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۶. آیتالله سبحانی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۶. آیتالله سبحانی؛ | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
| پاسخ = آیت الله '''[[جعفر سبحانی|سبحانی]]''' در کتاب ''«[[یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه (کتاب)|یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = آیت الله '''[[جعفر سبحانی|سبحانی]]''' در کتاب ''«[[یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه (کتاب)|یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است: | ||
::::::«آگاهی از [[غیب]] و گزارش [[امام علی]]{{ع}} از حوادث و رویدادهای پنهان و پوشیده، بالاخص جریانهایی که پس از شهادت وی رخداد، یکی از ابعاد گسترده [[نهج البلاغه]] را تشکیل میدهد، و مجموعاً در این کتاب هفتاد و پنج خبر غیبی وجود دارد که اکثر یا مجموع آنها تحقق پذیرفتهاند. این خبرهای غیبی [[نهج البلاغه]] گواه بر این است که [[امام]]{{ع}}. علاوه بر آگاهیهای حسی و عقلی، از آگاهی سومی برخوردار بوده که هرگز نمیتوان آنها را از طریق ابزاری به نام حس و عقل کشف کرد. گزارش از غیب نشانه [[نبوت]] یا رسالت نیست که از انتساب آن به [[امام]] وحشت کنیم، بلکه نشانه صفای روح و لطافت ذهن و تائید الهی است و حاکی از آن است که انسانی به چه مقام و درجهای رسیده است که میتواند مرزهای زمان را درهم شکند، و حوادث را پیش از وقوع درک و احساس کند، و یا مکان و حجاب ماده را درهم کوبد، و با حوادث دور از محیط خود، ارتباط برقرار کند و آن را لمس نماید»<ref>[[یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه (کتاب)|یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه]]، مقاله هفتم، ص۱۶۳.</ref>. | ::::::«آگاهی از [[غیب]] و گزارش [[امام علی]]{{ع}} از حوادث و رویدادهای پنهان و پوشیده، بالاخص جریانهایی که پس از شهادت وی رخداد، یکی از ابعاد گسترده [[نهج البلاغه]] را تشکیل میدهد، و مجموعاً در این کتاب هفتاد و پنج خبر غیبی وجود دارد که اکثر یا مجموع آنها تحقق پذیرفتهاند. این خبرهای غیبی [[نهج البلاغه]] گواه بر این است که [[امام]]{{ع}}. علاوه بر آگاهیهای حسی و عقلی، از آگاهی سومی برخوردار بوده که هرگز نمیتوان آنها را از طریق ابزاری به نام حس و عقل کشف کرد. گزارش از غیب نشانه [[نبوت]] یا رسالت نیست که از انتساب آن به [[امام]] وحشت کنیم، بلکه نشانه صفای روح و لطافت ذهن و تائید الهی است و حاکی از آن است که انسانی به چه مقام و درجهای رسیده است که میتواند مرزهای زمان را درهم شکند، و حوادث را پیش از وقوع درک و احساس کند، و یا مکان و حجاب ماده را درهم کوبد، و با حوادث دور از محیط خود، ارتباط برقرار کند و آن را لمس نماید»<ref>[[یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه (کتاب)|یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه]]، مقاله هفتم، ص۱۶۳.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۷. آیتالله محمدی ریشهری؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۷. آیتالله محمدی ریشهری؛ | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
::::::*«[[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، بارها از دانش به غیب خویش، بهره برد و بدینسان، دستهای از شکاکان را از حیرت، رهانید <ref>دانشنامه امیرالمؤمنین{{ع}}، ج ۱۱، ص۱۳۳ - ۱۹۴.</ref>. نمونهای از استفاده [[امام علی]]{{ع}} از دانش غیبی خود، در نبرد نهروان به وقوع پیوست، آنجا که [[امام]]{{ع}} به یاران خویش فرمود: {{عربی|«فَوَ اللَّهِ لَا يُقْتَلُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَسْلَمُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ»}}<ref> به خدا سوگند، از شما، بیش از ده تن، کشته نمیشوند و از آنها، بیش از ده تن، زنده نمیمانند!؛ الکامل فی التاریخ؛ ج۲، ص ۴۰۵.</ref>. و سرانجام، پیشبینی امام{{ع}} به وقوع پیوست و از خوارج خودسر، بیش از ده تن، زنده نماند. نبرد نهروان، رزمگاه سختی بود که یاران راستین امام{{ع}} باید در برابر مدعیان عابدنما میایستادند و آنان را به هلاکت میرساندند. | ::::::*«[[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، بارها از دانش به غیب خویش، بهره برد و بدینسان، دستهای از شکاکان را از حیرت، رهانید <ref>دانشنامه امیرالمؤمنین{{ع}}، ج ۱۱، ص۱۳۳ - ۱۹۴.</ref>. نمونهای از استفاده [[امام علی]]{{ع}} از دانش غیبی خود، در نبرد نهروان به وقوع پیوست، آنجا که [[امام]]{{ع}} به یاران خویش فرمود: {{عربی|«فَوَ اللَّهِ لَا يُقْتَلُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَسْلَمُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ»}}<ref> به خدا سوگند، از شما، بیش از ده تن، کشته نمیشوند و از آنها، بیش از ده تن، زنده نمیمانند!؛ الکامل فی التاریخ؛ ج۲، ص ۴۰۵.</ref>. و سرانجام، پیشبینی امام{{ع}} به وقوع پیوست و از خوارج خودسر، بیش از ده تن، زنده نماند. نبرد نهروان، رزمگاه سختی بود که یاران راستین امام{{ع}} باید در برابر مدعیان عابدنما میایستادند و آنان را به هلاکت میرساندند. | ||
::::::در زندگانی [[اهل بیت]]{{عم}}، رابطه با غیب، امری ضرور است؛ ولی آنجه مسلم است این که خداوند، [[علم غیب]] خود را در اختیار کسانی میگذارد که بر خلاف حکمت الهی، رفتار نمیکنند و هر جا که خدا بخواهد، از این دانش، بهره میبرند<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B4%D8%B1%D8%AD_%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AA_%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87_%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%87_%DB%B4_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) شرح زیارت جامعه کبیره]</ref>. | ::::::در زندگانی [[اهل بیت]]{{عم}}، رابطه با غیب، امری ضرور است؛ ولی آنجه مسلم است این که خداوند، [[علم غیب]] خود را در اختیار کسانی میگذارد که بر خلاف حکمت الهی، رفتار نمیکنند و هر جا که خدا بخواهد، از این دانش، بهره میبرند<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B4%D8%B1%D8%AD_%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AA_%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87_%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%87_%DB%B4_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) شرح زیارت جامعه کبیره]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
::::::[[امام علی]] {{ع}}، از کودکی در دامن حضرت [[رسول]]{{صل}}، بزرگ شد و بعد از مبعث رسول اکرم نخستین کسی است که به آن حضرت ایمان آورد. در همه جا با رسول خدا بود و از هنگام بعثت تا وقت وفات نبی اکرم آنی از او دور نبود، و هرچه بر رسول خدا نازل میشد از آن اطلاع داشت. خودش میفرمود: از من بپرسید قبل از آنکه از میان شما بروم، هر مسألهای که به آن نیاز دارید از من سۆال کنید، به خداوند سوگند من علم و دانش فراوانی دارم و از [[رسول خدا]]{{صل}}، مطالب را فراگرفتهام و او همه چیز را به من تعلیم فرموده است. به خداوند سوگند بهتر از همه با قرآن آشنایی دارم، و میدانم کدام آیه در شب و یا در روز و کدام آیه در کوه و یا در بیابان فرود آمده است و ناسخ و منسوخ و شأن نزول او را به خوبی میدانم، از تأویل و تفسیرش مطلع هستم، و همه اینها را [[رسول خدا]]{{صل}}، به من تعلیم داد. در سوره مبارکه جن میفرماید: علم غیب مخصوص خداوند است و آن را برای کسی آشکار نمیکند، مگر برای رسولان برگزیدهاش، در این آیه شریفه تصریح گردیده که خداوند پیامبران خود را از علم غیب و اسرار نهانی آگاه میگرداند و آنها میتوانند چیزهایی را مشاهده کنند و یا مطالبی بگویند که دیگران توانایی آن را ندارند | ::::::[[امام علی]] {{ع}}، از کودکی در دامن حضرت [[رسول]]{{صل}}، بزرگ شد و بعد از مبعث رسول اکرم نخستین کسی است که به آن حضرت ایمان آورد. در همه جا با رسول خدا بود و از هنگام بعثت تا وقت وفات نبی اکرم آنی از او دور نبود، و هرچه بر رسول خدا نازل میشد از آن اطلاع داشت. خودش میفرمود: از من بپرسید قبل از آنکه از میان شما بروم، هر مسألهای که به آن نیاز دارید از من سۆال کنید، به خداوند سوگند من علم و دانش فراوانی دارم و از [[رسول خدا]]{{صل}}، مطالب را فراگرفتهام و او همه چیز را به من تعلیم فرموده است. به خداوند سوگند بهتر از همه با قرآن آشنایی دارم، و میدانم کدام آیه در شب و یا در روز و کدام آیه در کوه و یا در بیابان فرود آمده است و ناسخ و منسوخ و شأن نزول او را به خوبی میدانم، از تأویل و تفسیرش مطلع هستم، و همه اینها را [[رسول خدا]]{{صل}}، به من تعلیم داد. در سوره مبارکه جن میفرماید: علم غیب مخصوص خداوند است و آن را برای کسی آشکار نمیکند، مگر برای رسولان برگزیدهاش، در این آیه شریفه تصریح گردیده که خداوند پیامبران خود را از علم غیب و اسرار نهانی آگاه میگرداند و آنها میتوانند چیزهایی را مشاهده کنند و یا مطالبی بگویند که دیگران توانایی آن را ندارند | ||
::::::[[امام علی|امیر المۆمنین]] {{ع}}، فرمودند: هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}}، میخواستند از دنیا بروند مرا نزد خود طلب کردند و با من به سخن گفتن پرداختند، و از حوادثی که بعد از آن جناب خواهد آمد مطلع کردند، و به من هزار باب از علم آموختند که از هر دری هزار در دیگر باز میشد. دلیل بر این مطلب خطبه [[علی]]{{ع}} است که اینک در نهج البلاغه وجود دارد. [[امام علی|امیر المۆمنین]] {{ع}} در این خطبه از ظهور اقوام ترک سخن گفته و از تاتارها بحث کرده است. در این هنگام مردی از جای خود برخاست و گفت: یا امیر المۆمنین شما علم غیب میدانید؟ [[علی]]{{ع}}، فرمود ای مرد کلبی اینها علم غیب نیست، من این سخنان را از صاحب علم فرا گرفتهام، یعنی از [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}}. پس، بنابر مطالبی که نقل شد، موضوع [[علم غیب]] و اخبار از آینده در [[نهج البلاغه]] به آسانی قابل حل است و جای شک و تردید دراین باره نیست. مطلب قابل توجه این است که مخالفان میگویند [[سید رضی]] و [[سید مرتضی]] این مطالب را به علی نسبت دادهاند، در صورتی که ظهور مغول و قوم تاتارها دویست و پانزده سال بعد از فوت رضی واقع شده و اکنون نسخه [[نهج البلاغه]] مورخ ۵۱۰ و ۵۴۴ در دست نگارنده این سطور هست که صد سال قبل از ظهور مغول تحریر شده است»<ref>[http://article.tebyan.net/279103/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86%D8%AF- وبگاه تبیان]</ref>. | ::::::[[امام علی|امیر المۆمنین]] {{ع}}، فرمودند: هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}}، میخواستند از دنیا بروند مرا نزد خود طلب کردند و با من به سخن گفتن پرداختند، و از حوادثی که بعد از آن جناب خواهد آمد مطلع کردند، و به من هزار باب از علم آموختند که از هر دری هزار در دیگر باز میشد. دلیل بر این مطلب خطبه [[علی]]{{ع}} است که اینک در نهج البلاغه وجود دارد. [[امام علی|امیر المۆمنین]] {{ع}} در این خطبه از ظهور اقوام ترک سخن گفته و از تاتارها بحث کرده است. در این هنگام مردی از جای خود برخاست و گفت: یا امیر المۆمنین شما علم غیب میدانید؟ [[علی]]{{ع}}، فرمود ای مرد کلبی اینها علم غیب نیست، من این سخنان را از صاحب علم فرا گرفتهام، یعنی از [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}}. پس، بنابر مطالبی که نقل شد، موضوع [[علم غیب]] و اخبار از آینده در [[نهج البلاغه]] به آسانی قابل حل است و جای شک و تردید دراین باره نیست. مطلب قابل توجه این است که مخالفان میگویند [[سید رضی]] و [[سید مرتضی]] این مطالب را به علی نسبت دادهاند، در صورتی که ظهور مغول و قوم تاتارها دویست و پانزده سال بعد از فوت رضی واقع شده و اکنون نسخه [[نهج البلاغه]] مورخ ۵۱۰ و ۵۴۴ در دست نگارنده این سطور هست که صد سال قبل از ظهور مغول تحریر شده است»<ref>[http://article.tebyan.net/279103/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86%D8%AF- وبگاه تبیان]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[سید محمد مهدی میرباقری]]''' در بیاناتی با عنوان ''«[http://www.isaq.ir/vdcbu8bwprhb9.iur.html حقیقت علم امیرالمؤمنین]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[سید محمد مهدی میرباقری]]''' در بیاناتی با عنوان ''«[http://www.isaq.ir/vdcbu8bwprhb9.iur.html حقیقت علم امیرالمؤمنین]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«یکی از اسامی [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در قرآن این است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ]]}}<ref>«و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>، کسی که همه علم الکتاب در نزد اوست. از [[امام صادق]]{{ع}} در کافی نقل شده است که: آیا در قرآن دیدهای که خداوند در باب کسی که در خدمت حضرت سلیمان بود و علم الکتاب داشت و تخت بلقیس را از یمن به شام آورد میفرماید: {{متن قرآن|قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِ}}<ref>«عفریتی از میان جنها به سلیمان پاسخ داد قبل از این که از جایت برخیزی تخت را حاضر میکنم». (نمل۳۹).</ref> بعد قرآن میفرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب]]}}<ref>«کسی که در نزد او علمی از کتاب بود نه همه علم الکتاب از اسم اعظمی که در نزدش بود استفاده کرد و در یک چشم به هم زدن فاصله بین یمن تا شام را جمع کرد و تخت را آورد و بعد زمین را دوباره پهن کرد». (نمل۴۰).</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} به صدیق فرمود: میدانی آن شخص چقدر علم الکتاب داشت؟ گفت: خیر، حضرت فرمود: او فقط دارای قطرهای از دریای علم الکتاب بود! بعد فرمودند: همه علم الکتاب در نزد ماست. حتی در بعضی از روایات آمده است که آن شخص به اندازهایی که پر پشه هنگام تماس با آب از آن برخوردار میشود به همان اندازه از علم الکتاب بهرهمند بود. لذا [[ائمه]]{{عم}} به همه عالم احاطه دارند»<ref>[http://www.isaq.ir/vdcbu8bwprhb9.iur.html فرهنگستان علوم اسلامی قم]</ref>. | ::::::«یکی از اسامی [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در قرآن این است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ]]}}<ref>«و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>، کسی که همه علم الکتاب در نزد اوست. از [[امام صادق]]{{ع}} در کافی نقل شده است که: آیا در قرآن دیدهای که خداوند در باب کسی که در خدمت حضرت سلیمان بود و علم الکتاب داشت و تخت بلقیس را از یمن به شام آورد میفرماید: {{متن قرآن|قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِ}}<ref>«عفریتی از میان جنها به سلیمان پاسخ داد قبل از این که از جایت برخیزی تخت را حاضر میکنم». (نمل۳۹).</ref> بعد قرآن میفرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات میکند؟ (پرسش)|قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب]]}}<ref>«کسی که در نزد او علمی از کتاب بود نه همه علم الکتاب از اسم اعظمی که در نزدش بود استفاده کرد و در یک چشم به هم زدن فاصله بین یمن تا شام را جمع کرد و تخت را آورد و بعد زمین را دوباره پهن کرد». (نمل۴۰).</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} به صدیق فرمود: میدانی آن شخص چقدر علم الکتاب داشت؟ گفت: خیر، حضرت فرمود: او فقط دارای قطرهای از دریای علم الکتاب بود! بعد فرمودند: همه علم الکتاب در نزد ماست. حتی در بعضی از روایات آمده است که آن شخص به اندازهایی که پر پشه هنگام تماس با آب از آن برخوردار میشود به همان اندازه از علم الکتاب بهرهمند بود. لذا [[ائمه]]{{عم}} به همه عالم احاطه دارند»<ref>[http://www.isaq.ir/vdcbu8bwprhb9.iur.html فرهنگستان علوم اسلامی قم]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عبدالحسین خسروپناه]]''' در کتاب ''«[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عبدالحسین خسروپناه]]''' در کتاب ''«[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]»'' در این باره گفته است: | ||
::::::«خبرهای غیبی از امام علی{{ع}}: [[مروان بن حکم]] در جنگ جمل اسیر شد و [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} از پدر عفو او را خواستند حضرت او را آزاد کرد و سپس فرمود: "آگاه باشید برای این مروان، فرمانروایی کوتاهی است بسان لیسیدن سگ، بینی خود را. او پدر چهار رئیس است و امت اسلامی از فرمانروایی او و فرزندانش، روزگار خونینی به خود خواهند دید."<ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه ۷۲، [[نهج البلاغه]] خطبههای ۱۳؛ ۱۵؛ ۵۷؛ ۵۸؛ ۸۹؛ ۱۳۸؛ ۱۷۶. همچنین ر.ک: [[شیخ مفید]]، الارشاد، ج۱، ص ۳۱۵-۳۳۲.</ref> تاریخ گواهی میدهد که حکومت مروان، نُه ماه بیشتر نشد و چهار فرزندش، [[عبدالملک]] و [[عبدالعزیز]] و بشر و محمد، به ترتیب به ریاست رسیدند. امت اسلامی در دوران خلافت مروان و فرزندانش روزهای بسیار سخت و خونینی را سپری کردند.<ref>ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>»<ref>[[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]] ص۳۸۱.</ref>. | ::::::«خبرهای غیبی از امام علی{{ع}}: [[مروان بن حکم]] در جنگ جمل اسیر شد و [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} از پدر عفو او را خواستند حضرت او را آزاد کرد و سپس فرمود: "آگاه باشید برای این مروان، فرمانروایی کوتاهی است بسان لیسیدن سگ، بینی خود را. او پدر چهار رئیس است و امت اسلامی از فرمانروایی او و فرزندانش، روزگار خونینی به خود خواهند دید."<ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه ۷۲، [[نهج البلاغه]] خطبههای ۱۳؛ ۱۵؛ ۵۷؛ ۵۸؛ ۸۹؛ ۱۳۸؛ ۱۷۶. همچنین ر.ک: [[شیخ مفید]]، الارشاد، ج۱، ص ۳۱۵-۳۳۲.</ref> تاریخ گواهی میدهد که حکومت مروان، نُه ماه بیشتر نشد و چهار فرزندش، [[عبدالملک]] و [[عبدالعزیز]] و بشر و محمد، به ترتیب به ریاست رسیدند. امت اسلامی در دوران خلافت مروان و فرزندانش روزهای بسیار سخت و خونینی را سپری کردند.<ref>ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>»<ref>[[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]] ص۳۸۱.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
::::::[[میثم تمار]]، [[حبیب بن مظاهر]] و [[رشید هجری]] نیز از علم [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به امو پنهان آگاه بودند. [[امام]]{{ع}} به آنان زمان و چگونگی شهادتشان را خبر داده بود. رشید هجری، افزون بر آنکه از شهادت خود آگاه بود، از زمان و چگونگی مرگ دیگران نیز خبر میداد. زمانی میثم در حالی که بر کشتی سوار بود، از کشته شدن معاویه خبر داد. بعدها روشن شد که دقیقا در همان زمان که میثم خبر داده بود، معاویه از دنیا رفته است. روایات دیگری نیز که نشان از آگاهی میثم به امور پنهان است، نقل شده است. [[عمار]] نیز از [[علم امام]]{{ع}} به امور پنهان آگاه بود. وی در جنگ صفین به نزد [[امیرمؤمنان]]{{ع}} آمد و پرسید: آیا این همان روز است؟ [[امام]]{{ع}} نمیخواست به او جواب صریح بدهد. به او فرمود: به جایگاه خود باز گرد. عمار سه بار نزد [[امام]]{{ع}} آمد و پرسش خود را تکرار کرد. [[امام]]{{ع}} در نهایت به او پاسخ مثبت داد. عمار از این خبر خوشحال شد و گفت: امروز دوستانم را میبینم. [[پیامبر|محمد]]{{صل}} و یارانش را. از پرسشهای مکرر او از یک امر پنهان، روشن میشود که او [[امام]]{{ع}} را دارای چنین علمی میدانسته است. | ::::::[[میثم تمار]]، [[حبیب بن مظاهر]] و [[رشید هجری]] نیز از علم [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به امو پنهان آگاه بودند. [[امام]]{{ع}} به آنان زمان و چگونگی شهادتشان را خبر داده بود. رشید هجری، افزون بر آنکه از شهادت خود آگاه بود، از زمان و چگونگی مرگ دیگران نیز خبر میداد. زمانی میثم در حالی که بر کشتی سوار بود، از کشته شدن معاویه خبر داد. بعدها روشن شد که دقیقا در همان زمان که میثم خبر داده بود، معاویه از دنیا رفته است. روایات دیگری نیز که نشان از آگاهی میثم به امور پنهان است، نقل شده است. [[عمار]] نیز از [[علم امام]]{{ع}} به امور پنهان آگاه بود. وی در جنگ صفین به نزد [[امیرمؤمنان]]{{ع}} آمد و پرسید: آیا این همان روز است؟ [[امام]]{{ع}} نمیخواست به او جواب صریح بدهد. به او فرمود: به جایگاه خود باز گرد. عمار سه بار نزد [[امام]]{{ع}} آمد و پرسش خود را تکرار کرد. [[امام]]{{ع}} در نهایت به او پاسخ مثبت داد. عمار از این خبر خوشحال شد و گفت: امروز دوستانم را میبینم. [[پیامبر|محمد]]{{صل}} و یارانش را. از پرسشهای مکرر او از یک امر پنهان، روشن میشود که او [[امام]]{{ع}} را دارای چنین علمی میدانسته است. | ||
::::::یکی از اصحاب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به نام [[مزرع بن عبدالله]] یکی از پیشگوییهای [[امام]]{{ع}} را به یکی دیگر از اصحاب به نام [[ابوالعالیه]] بیان کرد. [[ابوالعالیه]] با تعجب پرسید: غیبگویی میکنی؟ مزرع با اطمینان بر درستی خبر تأکید کرد و خبر شهادت خود را نیز بر آن افزود و گفت: [[امیر مؤمنان]]{{ع}} این خبر را به او داده است و حتماً این امر واقع میشود. [[ابوالعالیه]] با تعجب تکرار کرد: از [[غیب]] خبر میدهی؟ مزرع در برابر تردید دوستش، بار دیگر تأکید کرد که کسی این خبر را به او داده است که راستگو و مورد اعتماد است. پیشگوییهای [[امیر مؤمنان]]{{ع}} محقق شد و مزرع همانگونه که گفته بود، به شهادت رسید»<ref>[[شهود یکی از روشهای علمآموزی ائمه (مقاله)|شهود یکی از روشهای علمآموزی ائمه]]، [[معرفت کلامی (نشریه)|دوفصلنامه معرفت کلامی]]، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۹، ص۱۴۷.</ref>. | ::::::یکی از اصحاب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به نام [[مزرع بن عبدالله]] یکی از پیشگوییهای [[امام]]{{ع}} را به یکی دیگر از اصحاب به نام [[ابوالعالیه]] بیان کرد. [[ابوالعالیه]] با تعجب پرسید: غیبگویی میکنی؟ مزرع با اطمینان بر درستی خبر تأکید کرد و خبر شهادت خود را نیز بر آن افزود و گفت: [[امیر مؤمنان]]{{ع}} این خبر را به او داده است و حتماً این امر واقع میشود. [[ابوالعالیه]] با تعجب تکرار کرد: از [[غیب]] خبر میدهی؟ مزرع در برابر تردید دوستش، بار دیگر تأکید کرد که کسی این خبر را به او داده است که راستگو و مورد اعتماد است. پیشگوییهای [[امیر مؤمنان]]{{ع}} محقق شد و مزرع همانگونه که گفته بود، به شهادت رسید»<ref>[[شهود یکی از روشهای علمآموزی ائمه (مقاله)|شهود یکی از روشهای علمآموزی ائمه]]، [[معرفت کلامی (نشریه)|دوفصلنامه معرفت کلامی]]، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۹، ص۱۴۷.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
:::::#'''اخبار از شهادت خودش:'''احادیث خبر دادن [[حضرت علی]]{{ع}} از شهادت خود، گاهی اخبار از خضاب شدن محاسنش به خون سرش و گاهی به خبر دادن از قاتلش [[ابن ملجم]] با اسناد و تعابیر گوناگون بیان شده است؛ در این جا از باب نمونه برخی از آن روایات نقل میشود: [[ابن سعد]] از [[ابو نعیم]] و او از [[ابو طفیل]] نقل میکند که [[علی]]{{ع}} مردم را به بیعت کردن با خود فراخواند. [[عبدالرحمن بن ملجم مرادی]] برای بیعت آمد و [[علی]]{{ع}} دو مرتبه او را برگرداند و بیعتش را نپذیرفت، سپس فرمود: چه چیزی از شقیترین امت جلوگیری میکند، هر آینه محاسن مرا با خون سرم رنگین خواهد کرد. [[ابن سعد]] گوید: راوی دیگری هم غیر از [[ابو نعیم]] به همین اسناد از [[علی]]{{ع}} نقل میکند، که در دنباله این مطلب فرمود: بخدا سوگند این عهدی است که [[پیامبر]]{{صل}} فرموده است<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص ۲۴.</ref>. [[سالم بن ابی جعد]] از [[عبدالله بن سبع]] نقل میکند که شنیدم [[علی]]{{ع}} میفرمود: همانا ریش من از خون سرم خضاب خواهد شد و شقیترین مردم منتظر چیست؟ گفتند: ای امیرالمؤمنین بگو آن کیست؟ تا جانش را بستانیم؟ فرمود: در این صورت به خدا سوگند در قبال خون من کسی غیر از قاتل مرا کشتهاید. [[عبدالله بن موسی]] از اسرائیل از [[سنان بن حبیب]] از نبل از دختر بدر، از قول شوهرش نقل میکند که میگفته است: خودم شنیدم [[علی]]{{ع}} میفرمود: همانا ریش من از خون سرم خضاب خواهد شد. | :::::#'''اخبار از شهادت خودش:'''احادیث خبر دادن [[حضرت علی]]{{ع}} از شهادت خود، گاهی اخبار از خضاب شدن محاسنش به خون سرش و گاهی به خبر دادن از قاتلش [[ابن ملجم]] با اسناد و تعابیر گوناگون بیان شده است؛ در این جا از باب نمونه برخی از آن روایات نقل میشود: [[ابن سعد]] از [[ابو نعیم]] و او از [[ابو طفیل]] نقل میکند که [[علی]]{{ع}} مردم را به بیعت کردن با خود فراخواند. [[عبدالرحمن بن ملجم مرادی]] برای بیعت آمد و [[علی]]{{ع}} دو مرتبه او را برگرداند و بیعتش را نپذیرفت، سپس فرمود: چه چیزی از شقیترین امت جلوگیری میکند، هر آینه محاسن مرا با خون سرم رنگین خواهد کرد. [[ابن سعد]] گوید: راوی دیگری هم غیر از [[ابو نعیم]] به همین اسناد از [[علی]]{{ع}} نقل میکند، که در دنباله این مطلب فرمود: بخدا سوگند این عهدی است که [[پیامبر]]{{صل}} فرموده است<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص ۲۴.</ref>. [[سالم بن ابی جعد]] از [[عبدالله بن سبع]] نقل میکند که شنیدم [[علی]]{{ع}} میفرمود: همانا ریش من از خون سرم خضاب خواهد شد و شقیترین مردم منتظر چیست؟ گفتند: ای امیرالمؤمنین بگو آن کیست؟ تا جانش را بستانیم؟ فرمود: در این صورت به خدا سوگند در قبال خون من کسی غیر از قاتل مرا کشتهاید. [[عبدالله بن موسی]] از اسرائیل از [[سنان بن حبیب]] از نبل از دختر بدر، از قول شوهرش نقل میکند که میگفته است: خودم شنیدم [[علی]]{{ع}} میفرمود: همانا ریش من از خون سرم خضاب خواهد شد. | ||
:::::#'''اخبار [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} از چگونگی به شهادت رسیدن [[میثم تمار]]:''' [[میثم تمار]] یکی از اصحاب خاص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است که اسرار بسیاری از آن جناب شنیده بود. روزی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به او فرمود: همانا تو پس از من گرفتار خواهی شد و به دار آویخته شوی و حربه به تو خواهند زد، و چون سومین روز شود، از سوراخهای بینی و دهانت خون باز شود که ریشت را رنگین نماید، پس چشم به راه آن خضاب باش، و به درب خانه عمرو بن حریث به دار آویخته خواهی شد. تو دهمین نفری که در آنجا به دار آویخته میشوی و چوبه دار تو از همه آنان کوتاهتر میباشد، و از آنها به آستانه خانه نزدیکتر خواهی بود. برو تا آن درخت خرمایی که بر تنه آن به دار کشیده شوی به تو نشان دهم، و نشانش داد»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/گستره_علم_غیب_از_دیدگاه_ادیان_ابراهیمی_(کتاب)#.D8.AF.D8.B1.D8.A8.D8.A7.D8.B1.D9.87.D9.94_.D9.BE.D8.AF.DB.8C.D8.AF.D8.A2.D9.88.D8.B1.D9.86.D8.AF.D9.87 گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۰۶ - ۲۱۰.]</ref>. | :::::#'''اخبار [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} از چگونگی به شهادت رسیدن [[میثم تمار]]:''' [[میثم تمار]] یکی از اصحاب خاص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است که اسرار بسیاری از آن جناب شنیده بود. روزی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به او فرمود: همانا تو پس از من گرفتار خواهی شد و به دار آویخته شوی و حربه به تو خواهند زد، و چون سومین روز شود، از سوراخهای بینی و دهانت خون باز شود که ریشت را رنگین نماید، پس چشم به راه آن خضاب باش، و به درب خانه عمرو بن حریث به دار آویخته خواهی شد. تو دهمین نفری که در آنجا به دار آویخته میشوی و چوبه دار تو از همه آنان کوتاهتر میباشد، و از آنها به آستانه خانه نزدیکتر خواهی بود. برو تا آن درخت خرمایی که بر تنه آن به دار کشیده شوی به تو نشان دهم، و نشانش داد»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/گستره_علم_غیب_از_دیدگاه_ادیان_ابراهیمی_(کتاب)#.D8.AF.D8.B1.D8.A8.D8.A7.D8.B1.D9.87.D9.94_.D9.BE.D8.AF.DB.8C.D8.AF.D8.A2.D9.88.D8.B1.D9.86.D8.AF.D9.87 گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۰۶ - ۲۱۰.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۵: | ||
::::::حضرت [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: به خدا سوگند، اگر بخواهم هر کدام از شما را به تمامی کارهایتان و رفت و آمدتان خبر دهم، خواهم داد ولی میترسم که به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره من کافر شوید. بدانید که من این اخبار را به عدهای که از این نظر مصون هستند خواهم داد. و سوگند به آن خدائی که [[پیامبر]]{{صل}} را به حق به پیامبری برگزید و از میان مردم انتخاب کرد، من جز سخن راست نمیگویم، تمامی اینها را او به من سپرده است، جایگاه هلاکت هر هلاکشونده و نجات هر نجاتیابنده و به سرانجام این امر و خلاصه هیچ مسألهای نماند که بر سرم بگذرد مگر اینکه در گوش من نهاد و به من تعلیم نمود. | ::::::حضرت [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: به خدا سوگند، اگر بخواهم هر کدام از شما را به تمامی کارهایتان و رفت و آمدتان خبر دهم، خواهم داد ولی میترسم که به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره من کافر شوید. بدانید که من این اخبار را به عدهای که از این نظر مصون هستند خواهم داد. و سوگند به آن خدائی که [[پیامبر]]{{صل}} را به حق به پیامبری برگزید و از میان مردم انتخاب کرد، من جز سخن راست نمیگویم، تمامی اینها را او به من سپرده است، جایگاه هلاکت هر هلاکشونده و نجات هر نجاتیابنده و به سرانجام این امر و خلاصه هیچ مسألهای نماند که بر سرم بگذرد مگر اینکه در گوش من نهاد و به من تعلیم نمود. | ||
::::::از جمله پیشگوئیهای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در مورد ابوبکر و عمر این بود که فرمود : بخدا سوگند هیچ یک از نسل شما تا قیامت به حکومت نخواهد رسید (خلافت را عهدهدار) نمیشود»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/1020/152200 پیشگوییهای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب]</ref>. | ::::::از جمله پیشگوئیهای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در مورد ابوبکر و عمر این بود که فرمود : بخدا سوگند هیچ یک از نسل شما تا قیامت به حکومت نخواهد رسید (خلافت را عهدهدار) نمیشود»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/1020/152200 پیشگوییهای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۳: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«[[امام علی]]{{ع}} بارها به [[علم غیب]] خویش تصریح داشته است، چنان که میفرماید: {{عربی|«ألا و إنا أهل بیت من علم الله علمنا و بحکم الله حکمنا و من قول صادق سمعنا»}}<ref> «همانا ما خاندانی هستیم که علم خداوند متعال علم ما میباشد و به حکم خداوند متعال حکم میکنیم و از راستگویی سخن شنیدهایم».شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷۶.</ref> در این حدیث حضرت، علم [[اهل بیت]] را به صورت شفاف از جانب خداوند توصیف و تأکید میکند که منبع علم و شنیدن ما قول صادق است که در آن هیچ احتمال خلاف و خطایی نیست. {{عربی|«أَلهَمَنِی اللهُ عَزَّوَجَلَّ عِلمَ ما فِیهِ»}}.<ref> «خداوند متعال دانش آنچه در آن است را به من الهام فرمود»[[بحار الأنوار (کتاب)|بحار الأنوار]]، ج ۲۶، ص۴.</ref> حضرت در خطبه دیگر تأکید میکند که به اموری که از دید مردم نهان است، علم و آگاهی دارد. {{عربی|«لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِیَ عَنْکُمْ غَیْبُهُ»}}.<ref>«اگر نسبت به آنچه میدانم و از شما پوشیده مانده آگاهی بیابید»نهج البلاغه خطبه ۱۱۵.</ref> در این خطبه حضرت به اموری که در سراپرده غیب است، مانند خبردادن از ظهور حجاج بن یوسف، اذعان میکند. حضرت با اتکا به علم غیب خویش از مردم میخواست پیش از آنکه حضرت را از دست بدهند از هر مسئله و نکتهای سؤال نمایند: {{عربی|«فَاسألُونی قبلَ أن تَفقِدُونی، فَوَالذی نَفسِی بِیَدِهِ لا تَسألُونِّی عن شَیءٍ فیما بَینَکُم و بینَ الساعَةِ، و لا عَن فئةٍ تَهدِی مِائةً و تُضِلُّ مِائةً إلاّ أنبَأتُکُم...»}}.<ref>«پس از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند به آنکه جانم در دست اوست، از هر چیزی که نزد شما تا روز قیامت وجود دارد، و نیز از گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه کنند نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه سازم...»نهج البلاغه، خطبه ۹۲.</ref> حضرت در این کلام خویش میفرماید: از هر نکته و رازی تا قیامت سؤال کنید به آن جواب خواهم داد. حضرت در خطبه دیگر بعد از درخواست از سؤال از همه چیز میفزاید که وی به راههای آسمان از راههای زمین آگاهتر است. [[امام علی]] {{ع}} در موارد متعدد به پیشگویی حوادث آینده - که در اصطلاح ملاحم تعبیر میشود- میپرداخت که از عهده هیچ کس بر نمیآید . اینجا میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: (۱): خبر دادن از ویرانی کوفه؛ (۲): خبر دادن از ویرانی و حمله به بصره؛ (۳): پیشگویی حاکمیت بنی امیه و انقراض آن؛ (۴): پیشگویی ظهور حجاج بن یوسف با عنوان «غلام ثقیف»؛ (۵): تعیین کشتار دو طرف مقابل در جنگ نهروان قبل از جنگ؛ (۶): پیشگویی حمله مغولان و جنایت آنها»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۵.</ref>. | ::::::«[[امام علی]]{{ع}} بارها به [[علم غیب]] خویش تصریح داشته است، چنان که میفرماید: {{عربی|«ألا و إنا أهل بیت من علم الله علمنا و بحکم الله حکمنا و من قول صادق سمعنا»}}<ref> «همانا ما خاندانی هستیم که علم خداوند متعال علم ما میباشد و به حکم خداوند متعال حکم میکنیم و از راستگویی سخن شنیدهایم».شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷۶.</ref> در این حدیث حضرت، علم [[اهل بیت]] را به صورت شفاف از جانب خداوند توصیف و تأکید میکند که منبع علم و شنیدن ما قول صادق است که در آن هیچ احتمال خلاف و خطایی نیست. {{عربی|«أَلهَمَنِی اللهُ عَزَّوَجَلَّ عِلمَ ما فِیهِ»}}.<ref> «خداوند متعال دانش آنچه در آن است را به من الهام فرمود»[[بحار الأنوار (کتاب)|بحار الأنوار]]، ج ۲۶، ص۴.</ref> حضرت در خطبه دیگر تأکید میکند که به اموری که از دید مردم نهان است، علم و آگاهی دارد. {{عربی|«لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِیَ عَنْکُمْ غَیْبُهُ»}}.<ref>«اگر نسبت به آنچه میدانم و از شما پوشیده مانده آگاهی بیابید»نهج البلاغه خطبه ۱۱۵.</ref> در این خطبه حضرت به اموری که در سراپرده غیب است، مانند خبردادن از ظهور حجاج بن یوسف، اذعان میکند. حضرت با اتکا به علم غیب خویش از مردم میخواست پیش از آنکه حضرت را از دست بدهند از هر مسئله و نکتهای سؤال نمایند: {{عربی|«فَاسألُونی قبلَ أن تَفقِدُونی، فَوَالذی نَفسِی بِیَدِهِ لا تَسألُونِّی عن شَیءٍ فیما بَینَکُم و بینَ الساعَةِ، و لا عَن فئةٍ تَهدِی مِائةً و تُضِلُّ مِائةً إلاّ أنبَأتُکُم...»}}.<ref>«پس از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند به آنکه جانم در دست اوست، از هر چیزی که نزد شما تا روز قیامت وجود دارد، و نیز از گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه کنند نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه سازم...»نهج البلاغه، خطبه ۹۲.</ref> حضرت در این کلام خویش میفرماید: از هر نکته و رازی تا قیامت سؤال کنید به آن جواب خواهم داد. حضرت در خطبه دیگر بعد از درخواست از سؤال از همه چیز میفزاید که وی به راههای آسمان از راههای زمین آگاهتر است. [[امام علی]] {{ع}} در موارد متعدد به پیشگویی حوادث آینده - که در اصطلاح ملاحم تعبیر میشود- میپرداخت که از عهده هیچ کس بر نمیآید . اینجا میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: (۱): خبر دادن از ویرانی کوفه؛ (۲): خبر دادن از ویرانی و حمله به بصره؛ (۳): پیشگویی حاکمیت بنی امیه و انقراض آن؛ (۴): پیشگویی ظهور حجاج بن یوسف با عنوان «غلام ثقیف»؛ (۵): تعیین کشتار دو طرف مقابل در جنگ نهروان قبل از جنگ؛ (۶): پیشگویی حمله مغولان و جنایت آنها»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۵.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۶: | ||
::::::[[ابن ابی الحدید معتزلی]] در پاسخ از شبهه چگونگی خبر دادن [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از حوادثی که بیش از شش قرن بعد اتفاق افتاده نظیر هجوم تاتار به شهر بغداد گوید: «بدان آنچه را که [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از غیب گفته در زمان ما اتفاق افتاده و ما آن را چشمان خود دیدیم، و مردم از صدر اسلام به انتظار آن بودند چونکه [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از آن خبر داده بود تا اینکه قضا و قدر الهی آن را در عصر و زمان ما تحقق بخشید اینان قوم تاتار بودند که با هجوم چنگیز خان به سرزمینهای شرقی اسلام شروع شد و با سقوط بغداد و تصرف آن توسط هلاکو خان در اوائل قرن هفتم هجری خاتمه یافت<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۸، ص ۲۱۸.</ref> | ::::::[[ابن ابی الحدید معتزلی]] در پاسخ از شبهه چگونگی خبر دادن [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از حوادثی که بیش از شش قرن بعد اتفاق افتاده نظیر هجوم تاتار به شهر بغداد گوید: «بدان آنچه را که [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از غیب گفته در زمان ما اتفاق افتاده و ما آن را چشمان خود دیدیم، و مردم از صدر اسلام به انتظار آن بودند چونکه [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از آن خبر داده بود تا اینکه قضا و قدر الهی آن را در عصر و زمان ما تحقق بخشید اینان قوم تاتار بودند که با هجوم چنگیز خان به سرزمینهای شرقی اسلام شروع شد و با سقوط بغداد و تصرف آن توسط هلاکو خان در اوائل قرن هفتم هجری خاتمه یافت<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۸، ص ۲۱۸.</ref> | ||
::::::«بدون شک [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} از مسائل پنهان گذشته و اتفاقات آینده اطلاع دقیق و صحیح داشته است، آن هم نه از روی نتیجهگیری از مقدمات و علل ظاهری بلکه در اثر آموزشهای ربانی و بهرهگیری از علوم نبوی که علمه شدید القوی و برای مردم بر حسب اقتضای مصلحت گوشهای از آن علوم را بیان میکرد و قضاوتهای محیر العقول آن حضرت نمونهای از آن است».<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهجالبلاغه امام علی، ص۶۰-۶۲]</ref> | ::::::«بدون شک [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} از مسائل پنهان گذشته و اتفاقات آینده اطلاع دقیق و صحیح داشته است، آن هم نه از روی نتیجهگیری از مقدمات و علل ظاهری بلکه در اثر آموزشهای ربانی و بهرهگیری از علوم نبوی که علمه شدید القوی و برای مردم بر حسب اقتضای مصلحت گوشهای از آن علوم را بیان میکرد و قضاوتهای محیر العقول آن حضرت نمونهای از آن است».<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهجالبلاغه امام علی، ص۶۰-۶۲]</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۹۵: | ||
::::::*«امین الاسلام طبرسی مینویسد: همان طور که یکی از معجزات [[حضرت مسیح]]{{ع}} این بود که از غیب خبر میداد و میگفت : من به از آنچه میخورید و در خانههایتان ذخیره میکنید خبر میدهم و نیز از معجزههای [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]] {{صل}} خبرهای غیبی آن حضرت بود. همین طور از معجزات و دلیلهای [[امامت امام علی]] {{ع}} خبرهای غیبی او است که همه مطابق با واقع درآمده است. علامه حلی در کتابهایی که پیرامون اصول عقاید نگاشته یکی از راههای اثبات [[امامت امام علی]] {{ع}} را خبرهای غیبی آن امام دانسته است» | ::::::*«امین الاسلام طبرسی مینویسد: همان طور که یکی از معجزات [[حضرت مسیح]]{{ع}} این بود که از غیب خبر میداد و میگفت : من به از آنچه میخورید و در خانههایتان ذخیره میکنید خبر میدهم و نیز از معجزههای [[پیامبر خاتم|رسول گرامی اسلام]] {{صل}} خبرهای غیبی آن حضرت بود. همین طور از معجزات و دلیلهای [[امامت امام علی]] {{ع}} خبرهای غیبی او است که همه مطابق با واقع درآمده است. علامه حلی در کتابهایی که پیرامون اصول عقاید نگاشته یکی از راههای اثبات [[امامت امام علی]] {{ع}} را خبرهای غیبی آن امام دانسته است» | ||
::::::*«[[شیخ مفید]] هم چنین در کتاب الارشاد در این باره چنین مینویسد: یکی از دلیلهای [[امامت امام علی]] {{ع}} خبرهای غیبی آن حضرت است که از وقوع یک سلسه پیش آمدها و حوادث، پیش از وقوع آنها خبر داده است و پس از چندی صدق و درستی خبرهای او روشن شده است»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایاننامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>. | ::::::*«[[شیخ مفید]] هم چنین در کتاب الارشاد در این باره چنین مینویسد: یکی از دلیلهای [[امامت امام علی]] {{ع}} خبرهای غیبی آن حضرت است که از وقوع یک سلسه پیش آمدها و حوادث، پیش از وقوع آنها خبر داده است و پس از چندی صدق و درستی خبرهای او روشن شده است»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایاننامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۰۹: | ||
::::::[[ابن ابی الحدید]] در جای دیگر با اشاره به خطبه پنجاه و هشت [[نهج البلاغه]] که [[امام علی]]{{ع}} از محل اتفاق جنگ "نهروان" خبر میدهد، و میفرمایند که در آن کمتر از ده نفر از سپاه من به شهادت میرسند، و کمتر از ده نفر از سپاه "خوارج" جان سالم بدر میبردند{{عربی|«مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ لَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ»}}<ref> شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج۵، ص ۳.</ref>. میگوید: {{عربی|«والقوة البشرية تقصر عن إدراك مثل هذا، ولقد كان له من هذا الباب ما لم يكن لغيره . وبمقتضى ما شاهد الناس من معجزاته، وأحواله المنافية لقوى البشر، غلا فيه من غلا، حتى نسب إلى أن الجوهر الإلهي حلّ في بدنه»}}<ref> قدرت و قوت بشری کوچکتر از این است که این همه پیشگویی و غیب گویی نماید، برای آن حضرت در این مورد تواناییها و کراماتی بود که به دیگران مقدور نیست،و به همین جهت است که گروهی از مردم در وی عجائبی را دیدند که از بشر ساخته نیست،و لذا گرفتار "غلو" گردیده و گفتند: خدا در وجود [[امام علی|علی]]{{ع}} حلول کرده، و در او تجسم نموده است!!؛ شرح ابن ابى الحديد ج ۵ ص ۴.</ref>. | ::::::[[ابن ابی الحدید]] در جای دیگر با اشاره به خطبه پنجاه و هشت [[نهج البلاغه]] که [[امام علی]]{{ع}} از محل اتفاق جنگ "نهروان" خبر میدهد، و میفرمایند که در آن کمتر از ده نفر از سپاه من به شهادت میرسند، و کمتر از ده نفر از سپاه "خوارج" جان سالم بدر میبردند{{عربی|«مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ لَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ»}}<ref> شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج۵، ص ۳.</ref>. میگوید: {{عربی|«والقوة البشرية تقصر عن إدراك مثل هذا، ولقد كان له من هذا الباب ما لم يكن لغيره . وبمقتضى ما شاهد الناس من معجزاته، وأحواله المنافية لقوى البشر، غلا فيه من غلا، حتى نسب إلى أن الجوهر الإلهي حلّ في بدنه»}}<ref> قدرت و قوت بشری کوچکتر از این است که این همه پیشگویی و غیب گویی نماید، برای آن حضرت در این مورد تواناییها و کراماتی بود که به دیگران مقدور نیست،و به همین جهت است که گروهی از مردم در وی عجائبی را دیدند که از بشر ساخته نیست،و لذا گرفتار "غلو" گردیده و گفتند: خدا در وجود [[امام علی|علی]]{{ع}} حلول کرده، و در او تجسم نموده است!!؛ شرح ابن ابى الحديد ج ۵ ص ۴.</ref>. | ||
::::::دیگران و اهل سنت در غیب گویی و معجزات آن حضرت، و تسلطش بر عالم "تکوین" چیزی کمتر از شیعه ندارند، حتی اعتراف میکنند که [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} بشر عادی نیست، و با قوت بشری نمیتوان به آن مدارج بالا و کارهای خارق العاده رسید! تا جائی که کارهای خلاف شرع "غالیها" را توجیه مینمایند...! لازم به تذکر است که اعتقاد به غیبگویی مولای متقیان [[امام علی|امیر مؤمنان]]{{ع}} اختصاص به [[ابن ابی الحدید]] ندارد، بلکه اکثر مورخین و محدثین اهل سنت که کم و بیش به سیره آن حضرت پرداختهاند، در لابلای سخنان خویش به این حقیقت نیز اشاره کردهاند، و با دل و جان یقین دارند که [[امام علی|علی]]{{ع}} پس از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} افضل امت عالم است، و در جهان آفرینش کسی به پایه او نمیرسد، و به احادیثی از جمله "حدیث طیر" تمسک نموده، و غرایب امر وی را نیز میپذیرند»<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/22820 آفتاب ولایت؛ ص:۱۰۹.]</ref>. | ::::::دیگران و اهل سنت در غیب گویی و معجزات آن حضرت، و تسلطش بر عالم "تکوین" چیزی کمتر از شیعه ندارند، حتی اعتراف میکنند که [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} بشر عادی نیست، و با قوت بشری نمیتوان به آن مدارج بالا و کارهای خارق العاده رسید! تا جائی که کارهای خلاف شرع "غالیها" را توجیه مینمایند...! لازم به تذکر است که اعتقاد به غیبگویی مولای متقیان [[امام علی|امیر مؤمنان]]{{ع}} اختصاص به [[ابن ابی الحدید]] ندارد، بلکه اکثر مورخین و محدثین اهل سنت که کم و بیش به سیره آن حضرت پرداختهاند، در لابلای سخنان خویش به این حقیقت نیز اشاره کردهاند، و با دل و جان یقین دارند که [[امام علی|علی]]{{ع}} پس از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} افضل امت عالم است، و در جهان آفرینش کسی به پایه او نمیرسد، و به احادیثی از جمله "حدیث طیر" تمسک نموده، و غرایب امر وی را نیز میپذیرند»<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/22820 آفتاب ولایت؛ ص:۱۰۹.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۲۸: | خط ۲۲۸: | ||
::::::[[ابن ابی الحدید]] میگوید: این ادعای [[امام علی|علی]]{{ع}}، ادعایی خدایی یا پیامبری نیست؛ زیرا خود او میفرمود: من این علوم را از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} فرا گرفتهام. سپس او چهارده مورد از خبرهای غیبی آن حضرت که جامۀ علم پوشیده است ذکر میکند بعد میگوید: اخبار غیبی [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} اختصاص به این موارد ندارد بلکه آن قدر زیاد است که قابل شمارش نیست. | ::::::[[ابن ابی الحدید]] میگوید: این ادعای [[امام علی|علی]]{{ع}}، ادعایی خدایی یا پیامبری نیست؛ زیرا خود او میفرمود: من این علوم را از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} فرا گرفتهام. سپس او چهارده مورد از خبرهای غیبی آن حضرت که جامۀ علم پوشیده است ذکر میکند بعد میگوید: اخبار غیبی [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} اختصاص به این موارد ندارد بلکه آن قدر زیاد است که قابل شمارش نیست. | ||
::::::در بین اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} کسانی بودند که دارای [[علم غیب]] بودند. پس باید [[امام علی]]{{ع}} که علمش بمراتب بیشتر از آنها بود، از چنین علمی برخوردار باشد. »<ref>[[ علم غیب از دیدگاه فریقین (پایاننامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]؛ ص۷۸ و ۷۹.</ref>. | ::::::در بین اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} کسانی بودند که دارای [[علم غیب]] بودند. پس باید [[امام علی]]{{ع}} که علمش بمراتب بیشتر از آنها بود، از چنین علمی برخوردار باشد. »<ref>[[ علم غیب از دیدگاه فریقین (پایاننامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]؛ ص۷۸ و ۷۹.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۸۰: | خط ۲۸۰: | ||
::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به حجاج بن یوسف؛ | ::::::* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به حجاج بن یوسف؛ | ||
::::::* مطلع ساختن حجر مرادی از اینکه در آینده، به لعن کردن ایشان دستور داده میشود».<ref>[[فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان (مقاله)|فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان]]؛ [[امامتپژوهی (نشریه)|فصلنامه امامتپژوهی]]؛ شماره ۲، ص۷۲-۷۴.</ref> | ::::::* مطلع ساختن حجر مرادی از اینکه در آینده، به لعن کردن ایشان دستور داده میشود».<ref>[[فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان (مقاله)|فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان]]؛ [[امامتپژوهی (نشریه)|فصلنامه امامتپژوهی]]؛ شماره ۲، ص۷۲-۷۴.</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۸۹: | خط ۲۸۹: | ||
::::::«[[علامه خوئی]] در شرح نهج البلاغۀ خود، ذیل روایت مذکور در دلیل چهارم مطالبی را آورده است که خلاصۀ آن چنین است: [[معتزلی]] توضیحی دارد که دلالت میکند [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به طور اجمالی از کیفیت قتل خود مطلع بودند؛ ولی به آن به تفصیل و از همه نظر علم نداشتند شارح بحرانی نیز از او تبعیت کرده و برای تأیید این نظر، آیۀ ۳۴ سورۀ لقمان را آورده است {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمیکند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>«بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است».</ref>. بسیار جای تعجب است که چگونه این دو شارح معتقد بودهاند که آن حضرت به زمان و مکان شهادت خویش به طور تفصیلی آگاه نبودهاند؛ از جمله این روایات که: قبل از این که مرا از دست بدهید، از من سؤال کنید؛ قسم به کسی که نفس من به دست اوست، هیچ چیزی را که پس از شما و قبل از قیامت هست از من نمیپرسید؛ مگر اینکه شما را آگاه کنم و از هیچ گروهی که دستهای صد نفره را هدایت کنند یا دستهای صد نفره را گمراه کنند نمیپرسید؛ مگر آنکه شما را از جار زنندۀ آنها و رهبرشان و جلو برندهشان و محل اطراقشان و محل زمین گذاردن بارشان مطلع سازم و این که کدام یک از آنها کشته میشود و کدام یک (به مرگ عادی) میمیرد... شارح بحرانی نیز –با اینکه از علمای امامیه است- چگونه دستش از اخباری کوتاه بوده است که عامه و خاصه نقل کردهاند دال بر آگاهی [[ائمه]] {{عم}} به وقت مرگشان و مرگ شیعیانشان؛ حال آنکه این اخبار قریب به تواتر بلکه متواتر معنویاند....؟! | ::::::«[[علامه خوئی]] در شرح نهج البلاغۀ خود، ذیل روایت مذکور در دلیل چهارم مطالبی را آورده است که خلاصۀ آن چنین است: [[معتزلی]] توضیحی دارد که دلالت میکند [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به طور اجمالی از کیفیت قتل خود مطلع بودند؛ ولی به آن به تفصیل و از همه نظر علم نداشتند شارح بحرانی نیز از او تبعیت کرده و برای تأیید این نظر، آیۀ ۳۴ سورۀ لقمان را آورده است {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمیکند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>«بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است».</ref>. بسیار جای تعجب است که چگونه این دو شارح معتقد بودهاند که آن حضرت به زمان و مکان شهادت خویش به طور تفصیلی آگاه نبودهاند؛ از جمله این روایات که: قبل از این که مرا از دست بدهید، از من سؤال کنید؛ قسم به کسی که نفس من به دست اوست، هیچ چیزی را که پس از شما و قبل از قیامت هست از من نمیپرسید؛ مگر اینکه شما را آگاه کنم و از هیچ گروهی که دستهای صد نفره را هدایت کنند یا دستهای صد نفره را گمراه کنند نمیپرسید؛ مگر آنکه شما را از جار زنندۀ آنها و رهبرشان و جلو برندهشان و محل اطراقشان و محل زمین گذاردن بارشان مطلع سازم و این که کدام یک از آنها کشته میشود و کدام یک (به مرگ عادی) میمیرد... شارح بحرانی نیز –با اینکه از علمای امامیه است- چگونه دستش از اخباری کوتاه بوده است که عامه و خاصه نقل کردهاند دال بر آگاهی [[ائمه]] {{عم}} به وقت مرگشان و مرگ شیعیانشان؛ حال آنکه این اخبار قریب به تواتر بلکه متواتر معنویاند....؟! | ||
::::::مرحوم خوئی پس از ذکر احادیثی در علم تفصیلی ائمه به زمان و مکان شهادتشان و ذکر سخنان بعضی از علمای شیعه در این باب، چنین نتیجهگیری کرده است: پس قطعاً آن حضرت مکان و زمان شهادت خود را به تفصیل میدانست بنابراین، عبارت فوق از خطبۀ ۱۴۹ نهج البلاغه را باید توجیه کرد میتوان آن را چنین تفسیر کرد که: مراد از این که مدتها در تفحص راز آن ن نبوده ابوده بوده بیبی بودهام مخفی بودن حق و مظلومیت اهلش و ظاهر بودن باطل و غلبۀ اصحاب و کثرت اعوان آن است؛ زیرا حضرت امیر ابتدای امر نهایت سعی را برای گرفتن حق خویش کردند؛ ولی ممکن نشد و جریان حوادث به صورتی پیش رفت که به عقل کسی خطور نمیکرد و در آخر الامر هم وقتی حکومت به ایشان رسید.... فتنۀ حکمیت که از امور شگفت بود به وجود آمد و پس از آن وقتی لشکر جمعآوری کردند و خواستند به آنها حمله کنند مصیبت بزرگتر واقع شد. بنابراین، مراد از راز در عبارت فوق، سِرّ این امور و سبب آنها بود که خداوند آنها را برای من آشکار کرد و نخواست برای شما که عقولتان ضعیف است آشکار کند؛ چرا که این امر از غوامض مسائل قضا و قدر است...»<ref>[http://toraath.com/index.php?name=Sections&req=viewarticle&artid=195 نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود، فصلنامه پژوهش دینی (شماره ۲۰، بهار و تابستان ۱۳۸۹)]</ref>. | ::::::مرحوم خوئی پس از ذکر احادیثی در علم تفصیلی ائمه به زمان و مکان شهادتشان و ذکر سخنان بعضی از علمای شیعه در این باب، چنین نتیجهگیری کرده است: پس قطعاً آن حضرت مکان و زمان شهادت خود را به تفصیل میدانست بنابراین، عبارت فوق از خطبۀ ۱۴۹ نهج البلاغه را باید توجیه کرد میتوان آن را چنین تفسیر کرد که: مراد از این که مدتها در تفحص راز آن ن نبوده ابوده بوده بیبی بودهام مخفی بودن حق و مظلومیت اهلش و ظاهر بودن باطل و غلبۀ اصحاب و کثرت اعوان آن است؛ زیرا حضرت امیر ابتدای امر نهایت سعی را برای گرفتن حق خویش کردند؛ ولی ممکن نشد و جریان حوادث به صورتی پیش رفت که به عقل کسی خطور نمیکرد و در آخر الامر هم وقتی حکومت به ایشان رسید.... فتنۀ حکمیت که از امور شگفت بود به وجود آمد و پس از آن وقتی لشکر جمعآوری کردند و خواستند به آنها حمله کنند مصیبت بزرگتر واقع شد. بنابراین، مراد از راز در عبارت فوق، سِرّ این امور و سبب آنها بود که خداوند آنها را برای من آشکار کرد و نخواست برای شما که عقولتان ضعیف است آشکار کند؛ چرا که این امر از غوامض مسائل قضا و قدر است...»<ref>[http://toraath.com/index.php?name=Sections&req=viewarticle&artid=195 نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود، فصلنامه پژوهش دینی (شماره ۲۰، بهار و تابستان ۱۳۸۹)]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲۱. آقایان دکتر غفاری و دکتر باغبانزاده؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۲۱. آقایان دکتر غفاری و دکتر باغبانزاده؛ | ||
خط ۲۹۶: | خط ۲۹۶: | ||
| پاسخ = آقایان دکتر '''[[محمد هادی غفاری]]''' و دکتر '''[[محمد رضا باغبانزاده امشه]]'''، در مقاله ''«[[نقد رویکرد ابنتیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت (مقاله)|نقد رویکرد ابنتیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت]]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = آقایان دکتر '''[[محمد هادی غفاری]]''' و دکتر '''[[محمد رضا باغبانزاده امشه]]'''، در مقاله ''«[[نقد رویکرد ابنتیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت (مقاله)|نقد رویکرد ابنتیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«در باب [[علم امام]] [[علی]]{{ع}}، متکلمان شیعه معتقدند ایشان عالمترین شخص پس از [[رسول خدا]]{{صل}} بوده است. آنها برای اثبات این ادعا، چنین استناد میکنند: [[علی]]{{ع}} از نظر حدس و ذکاوت بسیار قوی بود و به دلیل علاقه فراوان به یادگیری و مصاحبت همیشگی با [[رسول خدا]]{{صل}} به تعلیم از ایشان{{صل}} علاقهمند بود. وقتی کسی دارای این خصوصیات باشد، معلوم است که وی بعد از معلم خود داناتر از هر کسی خواهد بود. از این رو، پیامبر{{صل}} در حق علی{{ع}} فرمود: "قاضیترین شما [[علی]]{{ع}} است"؛ و معلوم است که قضاوت به علوم بسیاری نیازمند است. تا جایی که بزرگان صحابه و تابعان در مسائلی که برای ایشان پیش میآمد به او مراجعه میکردند، سخن او را میپذیرفتند و از اجتهاد و رأی خود باز میگشتند. از سوی دیگر، دلیل دیگری که شیعیان به آن استناد میکنند، گفتار آن حضرت است که فرمود: "اگر زمینه فراهم میشد و من بر مسند مینشستم، برای اهل تورات با توراتشان و برای اهل قرآن با قرآنشان و میان اهل انجیل به انجیلشان و میان اهل زبور با زبورشان داوری میکردم. به خدا قسم هیچ آیهای نازل نشده است در شب یا روز، دره یا کوه، مگر اینکه من بهتر از همه میدانم که درباره چه کسی و راجع به چه چیزی نازل شده است". این سخن دلالت بر آن دارد که [[حضرت]]{{ع}} به مجموع علوم الهی احاطه داشته است<ref>حلی، باب حادی عشر، ص ۱۰۷.</ref>»<ref>[[نقد رویکرد ابنتیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت (مقاله)|نقد رویکرد ابنتیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت]]، [[پژوهشنامه مذاهب اسلامی (نشریه)|دوفصلنامه پژوهشنامه مذاهب اسلامی]]، شماره ۵ ص ۷۰.</ref>. | ::::::«در باب [[علم امام]] [[علی]]{{ع}}، متکلمان شیعه معتقدند ایشان عالمترین شخص پس از [[رسول خدا]]{{صل}} بوده است. آنها برای اثبات این ادعا، چنین استناد میکنند: [[علی]]{{ع}} از نظر حدس و ذکاوت بسیار قوی بود و به دلیل علاقه فراوان به یادگیری و مصاحبت همیشگی با [[رسول خدا]]{{صل}} به تعلیم از ایشان{{صل}} علاقهمند بود. وقتی کسی دارای این خصوصیات باشد، معلوم است که وی بعد از معلم خود داناتر از هر کسی خواهد بود. از این رو، پیامبر{{صل}} در حق علی{{ع}} فرمود: "قاضیترین شما [[علی]]{{ع}} است"؛ و معلوم است که قضاوت به علوم بسیاری نیازمند است. تا جایی که بزرگان صحابه و تابعان در مسائلی که برای ایشان پیش میآمد به او مراجعه میکردند، سخن او را میپذیرفتند و از اجتهاد و رأی خود باز میگشتند. از سوی دیگر، دلیل دیگری که شیعیان به آن استناد میکنند، گفتار آن حضرت است که فرمود: "اگر زمینه فراهم میشد و من بر مسند مینشستم، برای اهل تورات با توراتشان و برای اهل قرآن با قرآنشان و میان اهل انجیل به انجیلشان و میان اهل زبور با زبورشان داوری میکردم. به خدا قسم هیچ آیهای نازل نشده است در شب یا روز، دره یا کوه، مگر اینکه من بهتر از همه میدانم که درباره چه کسی و راجع به چه چیزی نازل شده است". این سخن دلالت بر آن دارد که [[حضرت]]{{ع}} به مجموع علوم الهی احاطه داشته است<ref>حلی، باب حادی عشر، ص ۱۰۷.</ref>»<ref>[[نقد رویکرد ابنتیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت (مقاله)|نقد رویکرد ابنتیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت]]، [[پژوهشنامه مذاهب اسلامی (نشریه)|دوفصلنامه پژوهشنامه مذاهب اسلامی]]، شماره ۵ ص ۷۰.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲۲. آقای موسوی (پژوهشگر مجمع جهانی اهل بيت)؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۲۲. آقای موسوی (پژوهشگر مجمع جهانی اهل بيت)؛ | ||
خط ۳۱۷: | خط ۳۱۷: | ||
:::::#امام پیش بینی کرد که مغولان حکومت را از بنی عباس خواهند گرفت. <ref>شرح نهج البلاغه: ج ۲، ص ۱۲۵ و ۲۴۱؛ تهذیب التهذیب: ج ۷، ص ۳۵۸.</ref> | :::::#امام پیش بینی کرد که مغولان حکومت را از بنی عباس خواهند گرفت. <ref>شرح نهج البلاغه: ج ۲، ص ۱۲۵ و ۲۴۱؛ تهذیب التهذیب: ج ۷، ص ۳۵۸.</ref> | ||
:::::#همچنین از به صلیب کشیدن [[میثم تمار]] و اینکه دهمین نفر نیزه در بدن او فرو میکند خبر داد و نخلی را که بعدها میثم را بر ساقه آن دار زدند به او نشان داد. این جنایت را عبیدالله بن زیاد (لعنت خدا بر هر دوی آنها مرتکب شد).<ref>شرح نهج البلاغه: ج ۱، ص ۲۱۰؛ مناقب المرتضوى: ص ۲۷۸.</ref>»<ref>[[آگاهی امامان از غیب (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص ۶۷-۷۳.</ref>. | :::::#همچنین از به صلیب کشیدن [[میثم تمار]] و اینکه دهمین نفر نیزه در بدن او فرو میکند خبر داد و نخلی را که بعدها میثم را بر ساقه آن دار زدند به او نشان داد. این جنایت را عبیدالله بن زیاد (لعنت خدا بر هر دوی آنها مرتکب شد).<ref>شرح نهج البلاغه: ج ۱، ص ۲۱۰؛ مناقب المرتضوى: ص ۲۷۸.</ref>»<ref>[[آگاهی امامان از غیب (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص ۶۷-۷۳.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۲۵: | خط ۳۲۵: | ||
| پاسخ = آقای '''[[سید ملک محمد مرعشی]]''' در کتاب ''«[[غلوپژوهی (کتاب)|غلوپژوهی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای '''[[سید ملک محمد مرعشی]]''' در کتاب ''«[[غلوپژوهی (کتاب)|غلوپژوهی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«جان و نفس [[رسول خدا]]{{صل}} یعنی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز به حکم آیه ۶۱ سوره مباهله و همچنین آیه ۴۳ سوره رعد نیز از علم غیب و علم الکتاب برخوردار بوده است. چنانکه در برخی از تفاسیر [[اهل سنت]] از قول [[ابن عباس]]، [[محمد بن حنفیه]] و [[ابو سعید خدری]] از قول [[پیامبر]]{{صل}} نقل نمودهاند که مراد از من عنده علم الکتاب کسی جز [[علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیست»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%BA%D9%84%D9%88%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)#.D9.81.D9.87.D8.B1.D8.B3.D8.AA_.DA.A9.D8.AA.D8.A7.D8.A8 غلوپژوهی]</ref>. | ::::::«جان و نفس [[رسول خدا]]{{صل}} یعنی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز به حکم آیه ۶۱ سوره مباهله و همچنین آیه ۴۳ سوره رعد نیز از علم غیب و علم الکتاب برخوردار بوده است. چنانکه در برخی از تفاسیر [[اهل سنت]] از قول [[ابن عباس]]، [[محمد بن حنفیه]] و [[ابو سعید خدری]] از قول [[پیامبر]]{{صل}} نقل نمودهاند که مراد از من عنده علم الکتاب کسی جز [[علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیست»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%BA%D9%84%D9%88%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)#.D9.81.D9.87.D8.B1.D8.B3.D8.AA_.DA.A9.D8.AA.D8.A7.D8.A8 غلوپژوهی]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۴۹: | خط ۳۴۹: | ||
::::::*[[امام]]{{ع}} از روی کار آمدن [[عبدالملک بن مروان]] و حوادث تلخ و ناگوار کوفه خبر میدهد و میفرماید: {{عربی|« «فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُكُمْ بِهِ عَنِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِ {{صل}} وَ اللَّهِ مَا كَذَبَ الْمُبَلِّغُ وَ لَا جَهِلَ السَّامِعُ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ضِلِّيلٍ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِي الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا وَ مَاجَتِ الْحَرْبُ بِأَمْوَاجِهَا وَ بَدَا مِنَ الْأَيَّامِ كُلُوحُهَا وَ مِنَ اللَّيَالِي كُدُوحُهَا فَإِذَا أَيْنَعَ زَرْعُهُ وَ قَامَ عَلَى يَنْعِهِ وَ هَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ عُقِدَتْ رَايَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ وَ أَقْبَلْنَ كَاللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ الْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ هَذَا وَ كَمْ يَخْرِقُ الْكُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ وَ يَمُرُّ عَلَيْهَا مِنْ عَاصِفٍ وَ عَنْ قَلِيلٍ تَلْتَفُ الْقُرُونُ بِالْقُرُونِ وَ يُحْصَدُ الْقَائِمُ وَ يُحْطَمُ الْمَحْصُود»}}<ref>سوگند به آنکه دانه را بشکافت و انسان را آفرید. هر آنچه را به شما خبر میدهم از رسول امیّ{{صل}} است. رساننده خبر دروغ نگفته و شنونده نادان نبوده است. گویی مردی را میبینم که سخت گمراه است که از شام بانگ برآورد و بیرقهای خود را در اطراف کوفه برپا سازد. و چون دهان گشاید و سرکشی کند و به فرمان نیاید و جور و ستم از حدّ درگذرد، فتنه دندانش را در مردان زمان فرود بَرَد و موج جنگ از هرسو پدیدار گردد و… و در آن هنگام، چه توفان سخت و در هم کوبندهای که کوفه را درنَوَردد، و چه تند بادها که برآن بگذرد و دیری نپاید که دو سپاه در هم ریزند و با هم به ستیز برخیزند، آنچه برپاست درو شود و آنچه درو شده خورد گردد؛ نهجالبلاغه، خصبه ۱۰۱.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] در شرح این خطبه می گوید: منظور [[امام]]{{ع}} [[عبدالملک بن مروان]] است، چرا که این خصوصیات و علامتهایی که [[امام]]{{ع}} به آن اشاره کرده است در این شخص بهطور کامل آشکار گردید، زیرا او در شام قیام کرد و مردم را به سوی خود فراخواند و پرچمهایش را پیرامون کوفه یک بار خودش برافراشت که به عراق رفت و مصعب را کشت و یک بار دیگر توسط کسانی که از سوی او والی کوفه شده بودند برپا داشته شد، مانند: برادرش بشر بن مروان و بعضی دیگر، تا اینکه امور کوفه بهدست حجاج رسید و در این زمان سرکشی و طغیان عبدالملک بالا گرفت، فتنه و آشوبها با خوارج و عبدالرحمان بن اشعث گسترش یافت، جور و ستم به حد نهایی رسید، بعد از هلاکت او پرچمهای فتنه و آشوب برپا بود: مانند جنگ فرزندان او با بنیالمهلب و جنگ با زید بن علی و فتنههای ناپیدا در کوفه که در ایام یوسف بن عمر و خالد قسری و عمر بن هبیره و دیگران آشکار گردید و ظلم و ستم در کوفه بسیار روا شد، شمار زیادی از ساکنان کوفه کشته شدند و اموال آنها به غارت رفت<ref>گروهی گویند منظور امام، معاویه و حوادث زمان او و فتنههای پس از او است، امّا قول اوّلی ارجح است.</ref>. سپس [[امام]]{{ع}} ظهور دولت دیگری را وعده میدهد که دیری نپایید، دولت عباسی بر دولت بنیامیّه چیره شدند. سران بنیامیّه در جنگ با آنها کشته شدند و برخی در زندانها در اسارت از بین رفتند، مانند [[عبداللَّه بن علی]] و ابیالعباس سفاح که دستگیر شدند و با سپری شدن زمان در زندان مُردند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه،رحلی، ج ۲، ص ۱۹۴ و چاپ وزیری، ج ۷، ص۹۸ و ۹۹، شرح خطبه ۱۰۰.</ref>. | ::::::*[[امام]]{{ع}} از روی کار آمدن [[عبدالملک بن مروان]] و حوادث تلخ و ناگوار کوفه خبر میدهد و میفرماید: {{عربی|« «فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُكُمْ بِهِ عَنِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِ {{صل}} وَ اللَّهِ مَا كَذَبَ الْمُبَلِّغُ وَ لَا جَهِلَ السَّامِعُ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ضِلِّيلٍ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِي الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا وَ مَاجَتِ الْحَرْبُ بِأَمْوَاجِهَا وَ بَدَا مِنَ الْأَيَّامِ كُلُوحُهَا وَ مِنَ اللَّيَالِي كُدُوحُهَا فَإِذَا أَيْنَعَ زَرْعُهُ وَ قَامَ عَلَى يَنْعِهِ وَ هَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ عُقِدَتْ رَايَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ وَ أَقْبَلْنَ كَاللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ الْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ هَذَا وَ كَمْ يَخْرِقُ الْكُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ وَ يَمُرُّ عَلَيْهَا مِنْ عَاصِفٍ وَ عَنْ قَلِيلٍ تَلْتَفُ الْقُرُونُ بِالْقُرُونِ وَ يُحْصَدُ الْقَائِمُ وَ يُحْطَمُ الْمَحْصُود»}}<ref>سوگند به آنکه دانه را بشکافت و انسان را آفرید. هر آنچه را به شما خبر میدهم از رسول امیّ{{صل}} است. رساننده خبر دروغ نگفته و شنونده نادان نبوده است. گویی مردی را میبینم که سخت گمراه است که از شام بانگ برآورد و بیرقهای خود را در اطراف کوفه برپا سازد. و چون دهان گشاید و سرکشی کند و به فرمان نیاید و جور و ستم از حدّ درگذرد، فتنه دندانش را در مردان زمان فرود بَرَد و موج جنگ از هرسو پدیدار گردد و… و در آن هنگام، چه توفان سخت و در هم کوبندهای که کوفه را درنَوَردد، و چه تند بادها که برآن بگذرد و دیری نپاید که دو سپاه در هم ریزند و با هم به ستیز برخیزند، آنچه برپاست درو شود و آنچه درو شده خورد گردد؛ نهجالبلاغه، خصبه ۱۰۱.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] در شرح این خطبه می گوید: منظور [[امام]]{{ع}} [[عبدالملک بن مروان]] است، چرا که این خصوصیات و علامتهایی که [[امام]]{{ع}} به آن اشاره کرده است در این شخص بهطور کامل آشکار گردید، زیرا او در شام قیام کرد و مردم را به سوی خود فراخواند و پرچمهایش را پیرامون کوفه یک بار خودش برافراشت که به عراق رفت و مصعب را کشت و یک بار دیگر توسط کسانی که از سوی او والی کوفه شده بودند برپا داشته شد، مانند: برادرش بشر بن مروان و بعضی دیگر، تا اینکه امور کوفه بهدست حجاج رسید و در این زمان سرکشی و طغیان عبدالملک بالا گرفت، فتنه و آشوبها با خوارج و عبدالرحمان بن اشعث گسترش یافت، جور و ستم به حد نهایی رسید، بعد از هلاکت او پرچمهای فتنه و آشوب برپا بود: مانند جنگ فرزندان او با بنیالمهلب و جنگ با زید بن علی و فتنههای ناپیدا در کوفه که در ایام یوسف بن عمر و خالد قسری و عمر بن هبیره و دیگران آشکار گردید و ظلم و ستم در کوفه بسیار روا شد، شمار زیادی از ساکنان کوفه کشته شدند و اموال آنها به غارت رفت<ref>گروهی گویند منظور امام، معاویه و حوادث زمان او و فتنههای پس از او است، امّا قول اوّلی ارجح است.</ref>. سپس [[امام]]{{ع}} ظهور دولت دیگری را وعده میدهد که دیری نپایید، دولت عباسی بر دولت بنیامیّه چیره شدند. سران بنیامیّه در جنگ با آنها کشته شدند و برخی در زندانها در اسارت از بین رفتند، مانند [[عبداللَّه بن علی]] و ابیالعباس سفاح که دستگیر شدند و با سپری شدن زمان در زندان مُردند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه،رحلی، ج ۲، ص ۱۹۴ و چاپ وزیری، ج ۷، ص۹۸ و ۹۹، شرح خطبه ۱۰۰.</ref>. | ||
::::::*[[امام]]{{ع}} از مستولی شدن دولت بنیامیّه خبر میدهد، از تاخت و تاز آنها، کشتار آنها، مظلومیت پیشوایان الهی، به شهادت رسیدن [[امام حسین]]{{ع}} پیشگویی میکند و مردم را از هلاکت این دولت و انتقام گرفتن خون [[امام حسین]]{{ع}} از آنها آگاه میسازد و در خطاب به بنیامیّه میگوید: {{عربی|« «فَالْأَرْضُ لَكُمْ شَاغِرَةٌ، وَ أَيْدِيكُمْ فِيهَا مَبْسُوطَةٌ، وَ أَيْدِي الْقَادَةِ عَنْكُمْ مَكْفُوفَةٌ، وَ سُيُوفُكُمْ عَلَيْهَا مُسَلَّطَةٌ، وَ سُيُوفُهُمْ عَنْكُمْ مَقْبُوضَةٌ. أَلَا وَ إِنَ لِكُلِّ دَمٍ ثَائِراً، وَ لِكُلِّ حَقٍّ طَالِباً، وَ إِنَّ الثَّائِرَ فِي دِمَائِنَا كَالْحَاكِمِ فِي حَقِّ نَفْسِهِ، وَ هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا يُعْجِزُهُ مَنْ طَلَبَ وَ لَا يَفُوتُهُ مَنْ هَرَبَ. فَأُقْسِمُ بِاللَّهِ يَا بَنِي أُمَيَّةَ، عَمَّا قَلِيلٍ لَتَعْرِفُنَّهَا فِي أَيْدِي غَيْرِكُمْ وَ فِي دَارِ عَدُوِّكُم»}}<ref> به خدا سوگند به دولتی که خواهان آنید برسید و تا مدتی معین در آن بمانید… پس زمین برای شما خالی است و دستهایتان در آن گشاده است و دست زمامداران حقیقی از شما باز داشته است، و شمشیرهای شما بر آنها مسلّط و شمشیرهای آنان از شما بازداشته است. آگاه باشید هر خونی را خونخواهی است و هر حقی را خواهانی. همانا خونخواه خونهای ما همانند حاکمی است که درباره خودش حکم کند و او خدایی است که هرکس را بطلبد، از دستگیری او ناتوان نیست و هرکس بگریزد از چنگ او بیرون نرود. به خدا سوگند یاد میکنم که ای فرزندان امیّه پس از گذشت اندک زمانی، خواهید دانست که دولت دنیا در دست غیر شما خواهد بود و به سرای دشمنانتان انتقال خواهد یافت!؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۰۵.</ref>. [[امام]]{{ع}} در ابتدای این خطبه از بعثت [[پیامبر]]{{صل}} به عنوان بهترین خلق خدا و نجیبترین بندگانش یاد کرده و از اوضاع پس از آن حضرت شکوه میکند و به قدرت رسیدن بنیامیّه را از استبداد خلفای پیشین میداند که [[ابن ابی الحدید]] در شرح خود این را به صراحت بیان میکند که در حقیقت اگر حق را به صاحبش وامیگذاشتند، هرگز این همه حادثههای تلخ و ناگوار برای مسلمانان و پیشوایان الهی، رخ نمیداد. [[ابن ابی الحدید]] در تحقّق خبرهای [[امام]]{{ع}} از این حوادث میگوید: آنگاه [[امام]]{{ع}} در هنگام یادآوری این حوادث شکوه کرده و با درد و رنجوری میگوید ای بنیامیّه در دنیا دستتان در ظلم و حکومتداری باز است و دست آنانکه شایستگی و لیاقت آن را دارند و حکومت حق مسلم آنان است، بسته است. شمشیرهای شما بر [[اهل بیت]]{{عم}} که پیشوایان بر حق الهی هستند مسلّط است و شمشیر آنان از شما گرفته است. گویی [[امام علی]]{{ع}} به واقعه جانسوز کربلا و آنچه که بر [[سر امام حسین]]{{ع}} و اهل بیتش خواهد آمد، اشاره میکند و گویی آن را با چشمان خود مشاهده میکند و آنچه را که در خاطر مبارکش به حق جلوهگر شده است بازگو میکند و از چنین حادثهای خبر میدهد و خداوند متعال را حاکم و داور در گرفتن این حق میداند. آنگاه [[امام]]{{ع}}، بنیامیّه را با ذکر نام آنها و با صراحتِ تمام مورد خطاب قرار داده و از بین رفتن دولتشان و هلاکت آنهارا پیشگویی میکند و همانگونه که [[امام]]{{ع}} خبر داده بود، به وقوع پیوست. حکومت حدود نود سال در دست بنیامیّه بود. پس از آن به بیت هاشمی برگشت و خداوند به دست کسانی که با آنها شدیدترین دشمنی را داشتند، از آنان انتقام گرفت. [[عبداللَّه بن علی بن عبداللَّه بن عباس]] با سپاهی بزرگ، برای رو در رویی و مبارزه با [[مروان بن محمد بن مروان]] که آخرین خلیفه بنیامیه بود، حرکت کرد. در سرزمین موصل در منطقهای بنام زاب<ref>منطقهای بین موصل و اربیل است.</ref>. بهم رسیدند. مروان که سپاه بزرگی را فرماندهی میکرد شکست خورد. [[عبداللَّه بن علی]] بر لشکر مروان غالب آمد. شمار زیادی از یاران مروان را کشت و مروان پا به فرار گذاشت تا به شام رسید. عبداللَّه او را تعقیب کرد. مروان از شام به سوی مصر رفت. عبداللَّه با سپاهش او را دنبال کردند و در منطقهای از خاک مصر بنام بوصیر او و تمام نزدیکان و اطرافیانش را که با او همراه بودند، کشتند. عبداللَّه در کنار نهر ابیقطرس در سرزمین فلسطین حدود هشتاد تن از مردان بنیامیه را کشته بود و برادرش داود بن علی نیز در حجاز تقریباً همین تعداد را از بنیامیه به قتل رسانده بود<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۲، ص ۲۰۱ و ۲۰۲ و چاپ وزیری، ج ۷، صص ۱۱۷ - ۱۲۳، شرح خطبه ۱۰۴.</ref><ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%86%D9%87%D8%AC_%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)#.D8.AF.D8.B1.D8.A8.D8.A7.D8.B1.D9.87.D9.94_.D9.BE.D8.AF.DB.8C.D8.AF.D8.A2.D9.88.D8.B1.D9.86.D8.AF.D9.87 امام علی در نهج البلاغه.]</ref>. | ::::::*[[امام]]{{ع}} از مستولی شدن دولت بنیامیّه خبر میدهد، از تاخت و تاز آنها، کشتار آنها، مظلومیت پیشوایان الهی، به شهادت رسیدن [[امام حسین]]{{ع}} پیشگویی میکند و مردم را از هلاکت این دولت و انتقام گرفتن خون [[امام حسین]]{{ع}} از آنها آگاه میسازد و در خطاب به بنیامیّه میگوید: {{عربی|« «فَالْأَرْضُ لَكُمْ شَاغِرَةٌ، وَ أَيْدِيكُمْ فِيهَا مَبْسُوطَةٌ، وَ أَيْدِي الْقَادَةِ عَنْكُمْ مَكْفُوفَةٌ، وَ سُيُوفُكُمْ عَلَيْهَا مُسَلَّطَةٌ، وَ سُيُوفُهُمْ عَنْكُمْ مَقْبُوضَةٌ. أَلَا وَ إِنَ لِكُلِّ دَمٍ ثَائِراً، وَ لِكُلِّ حَقٍّ طَالِباً، وَ إِنَّ الثَّائِرَ فِي دِمَائِنَا كَالْحَاكِمِ فِي حَقِّ نَفْسِهِ، وَ هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا يُعْجِزُهُ مَنْ طَلَبَ وَ لَا يَفُوتُهُ مَنْ هَرَبَ. فَأُقْسِمُ بِاللَّهِ يَا بَنِي أُمَيَّةَ، عَمَّا قَلِيلٍ لَتَعْرِفُنَّهَا فِي أَيْدِي غَيْرِكُمْ وَ فِي دَارِ عَدُوِّكُم»}}<ref> به خدا سوگند به دولتی که خواهان آنید برسید و تا مدتی معین در آن بمانید… پس زمین برای شما خالی است و دستهایتان در آن گشاده است و دست زمامداران حقیقی از شما باز داشته است، و شمشیرهای شما بر آنها مسلّط و شمشیرهای آنان از شما بازداشته است. آگاه باشید هر خونی را خونخواهی است و هر حقی را خواهانی. همانا خونخواه خونهای ما همانند حاکمی است که درباره خودش حکم کند و او خدایی است که هرکس را بطلبد، از دستگیری او ناتوان نیست و هرکس بگریزد از چنگ او بیرون نرود. به خدا سوگند یاد میکنم که ای فرزندان امیّه پس از گذشت اندک زمانی، خواهید دانست که دولت دنیا در دست غیر شما خواهد بود و به سرای دشمنانتان انتقال خواهد یافت!؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۰۵.</ref>. [[امام]]{{ع}} در ابتدای این خطبه از بعثت [[پیامبر]]{{صل}} به عنوان بهترین خلق خدا و نجیبترین بندگانش یاد کرده و از اوضاع پس از آن حضرت شکوه میکند و به قدرت رسیدن بنیامیّه را از استبداد خلفای پیشین میداند که [[ابن ابی الحدید]] در شرح خود این را به صراحت بیان میکند که در حقیقت اگر حق را به صاحبش وامیگذاشتند، هرگز این همه حادثههای تلخ و ناگوار برای مسلمانان و پیشوایان الهی، رخ نمیداد. [[ابن ابی الحدید]] در تحقّق خبرهای [[امام]]{{ع}} از این حوادث میگوید: آنگاه [[امام]]{{ع}} در هنگام یادآوری این حوادث شکوه کرده و با درد و رنجوری میگوید ای بنیامیّه در دنیا دستتان در ظلم و حکومتداری باز است و دست آنانکه شایستگی و لیاقت آن را دارند و حکومت حق مسلم آنان است، بسته است. شمشیرهای شما بر [[اهل بیت]]{{عم}} که پیشوایان بر حق الهی هستند مسلّط است و شمشیر آنان از شما گرفته است. گویی [[امام علی]]{{ع}} به واقعه جانسوز کربلا و آنچه که بر [[سر امام حسین]]{{ع}} و اهل بیتش خواهد آمد، اشاره میکند و گویی آن را با چشمان خود مشاهده میکند و آنچه را که در خاطر مبارکش به حق جلوهگر شده است بازگو میکند و از چنین حادثهای خبر میدهد و خداوند متعال را حاکم و داور در گرفتن این حق میداند. آنگاه [[امام]]{{ع}}، بنیامیّه را با ذکر نام آنها و با صراحتِ تمام مورد خطاب قرار داده و از بین رفتن دولتشان و هلاکت آنهارا پیشگویی میکند و همانگونه که [[امام]]{{ع}} خبر داده بود، به وقوع پیوست. حکومت حدود نود سال در دست بنیامیّه بود. پس از آن به بیت هاشمی برگشت و خداوند به دست کسانی که با آنها شدیدترین دشمنی را داشتند، از آنان انتقام گرفت. [[عبداللَّه بن علی بن عبداللَّه بن عباس]] با سپاهی بزرگ، برای رو در رویی و مبارزه با [[مروان بن محمد بن مروان]] که آخرین خلیفه بنیامیه بود، حرکت کرد. در سرزمین موصل در منطقهای بنام زاب<ref>منطقهای بین موصل و اربیل است.</ref>. بهم رسیدند. مروان که سپاه بزرگی را فرماندهی میکرد شکست خورد. [[عبداللَّه بن علی]] بر لشکر مروان غالب آمد. شمار زیادی از یاران مروان را کشت و مروان پا به فرار گذاشت تا به شام رسید. عبداللَّه او را تعقیب کرد. مروان از شام به سوی مصر رفت. عبداللَّه با سپاهش او را دنبال کردند و در منطقهای از خاک مصر بنام بوصیر او و تمام نزدیکان و اطرافیانش را که با او همراه بودند، کشتند. عبداللَّه در کنار نهر ابیقطرس در سرزمین فلسطین حدود هشتاد تن از مردان بنیامیه را کشته بود و برادرش داود بن علی نیز در حجاز تقریباً همین تعداد را از بنیامیه به قتل رسانده بود<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۲، ص ۲۰۱ و ۲۰۲ و چاپ وزیری، ج ۷، صص ۱۱۷ - ۱۲۳، شرح خطبه ۱۰۴.</ref><ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%86%D9%87%D8%AC_%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)#.D8.AF.D8.B1.D8.A8.D8.A7.D8.B1.D9.87.D9.94_.D9.BE.D8.AF.DB.8C.D8.AF.D8.A2.D9.88.D8.B1.D9.86.D8.AF.D9.87 امام علی در نهج البلاغه.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲۵. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۲۵. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ | ||
خط ۳۵۷: | خط ۳۵۷: | ||
::::::«[[علامه مجلسی]] در ذیل خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه که مطابق آن حضرت [[امیر]]{{ع}}، [[چرا امامان علم غیب خود را انکار میکردند؟ (پرسش)|علم غیب را از خود نفی میکند]] و میگوید، آنچه من گفتم علم غیب نیست، بلکه دانشی است که آن را از دانشمندی آموختهام، علم غیب، اطلاع از اموری است که خداوند در آیه شریفه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمیکند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ]]}}<ref>«بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد»؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref> شمرده است، چنین میگوید: "بارها گفتهایم که آگاهی نداشتن ائمه{{ع}} از غیب، بدان معنا است که آنان [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی]] و بدون تعلیم ندارند، اما [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علم غیب تعلیمی که از راه وحی یا الهام تحقق میگیرد]]، مسلماً انبیا و اولیا{{عم}} از آن برخوردارند، چون عمده معجزات انبیا و اوصیا از قبیل همین اخبار غیبی و اطلاع از امور پنهانی است، چنانکه یکی از وجوه اعجاز قران کریم نیز خبر دادن از امور غیبی است. حتی ما نیز بسیاری از مطالب غیبی را به وسیله تعلیم خدا و [[رسول]]{{صل}} و [[ائمه]]{{ع}} میدانیم مانند [[قیامت]] و احوال آن، بهشت و جهنم، [[رجعت]]، [[قیام قائم آل محمد]]{{صل}}، نزول عیسی از آسمان و سایر چیزهایی که مربوط به قیامت و عرش و کرسی و [[ملائکه]] هستند".<ref>[[علامه مجلسی]]، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۰۳.</ref> | ::::::«[[علامه مجلسی]] در ذیل خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه که مطابق آن حضرت [[امیر]]{{ع}}، [[چرا امامان علم غیب خود را انکار میکردند؟ (پرسش)|علم غیب را از خود نفی میکند]] و میگوید، آنچه من گفتم علم غیب نیست، بلکه دانشی است که آن را از دانشمندی آموختهام، علم غیب، اطلاع از اموری است که خداوند در آیه شریفه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمیکند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ]]}}<ref>«بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد»؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref> شمرده است، چنین میگوید: "بارها گفتهایم که آگاهی نداشتن ائمه{{ع}} از غیب، بدان معنا است که آنان [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی]] و بدون تعلیم ندارند، اما [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علم غیب تعلیمی که از راه وحی یا الهام تحقق میگیرد]]، مسلماً انبیا و اولیا{{عم}} از آن برخوردارند، چون عمده معجزات انبیا و اوصیا از قبیل همین اخبار غیبی و اطلاع از امور پنهانی است، چنانکه یکی از وجوه اعجاز قران کریم نیز خبر دادن از امور غیبی است. حتی ما نیز بسیاری از مطالب غیبی را به وسیله تعلیم خدا و [[رسول]]{{صل}} و [[ائمه]]{{ع}} میدانیم مانند [[قیامت]] و احوال آن، بهشت و جهنم، [[رجعت]]، [[قیام قائم آل محمد]]{{صل}}، نزول عیسی از آسمان و سایر چیزهایی که مربوط به قیامت و عرش و کرسی و [[ملائکه]] هستند".<ref>[[علامه مجلسی]]، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۰۳.</ref> | ||
::::::[[خواجه نصیر]] در کتب کلامی خویش بحث زیادی در این باره ([[علم غیب]]) ندارد، اما از جملهای که در کتاب تجرید ذیل برشمردن افضلیت [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}، آورده است، میتوان استفاده کرد که ایشان فی الجمله علم غیب امام را پذیرفته است، چرا که وی یکی از شواهد و دلایل افضلیت امام علی{{ع}} را، اخبار غیبی آن حضرت دانسته است و فرموده است {{عربی|«ولاخباره بالغیب»}}؛ یکی از دلایل برتری [[امام علی]]{{ع}}، پیشگوییهای غیبی آن حضرت است. البته محقق طوسی به همین مقدار اکتفا کرده است و در مورد کمیت و گستره این علم سخنی نگفته است<ref>تجرید الاعتقاد، ص۲۸۲؛ کشف المراد، ص۲۵۵.</ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۲۳-۱۳۰.</ref>. | ::::::[[خواجه نصیر]] در کتب کلامی خویش بحث زیادی در این باره ([[علم غیب]]) ندارد، اما از جملهای که در کتاب تجرید ذیل برشمردن افضلیت [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}، آورده است، میتوان استفاده کرد که ایشان فی الجمله علم غیب امام را پذیرفته است، چرا که وی یکی از شواهد و دلایل افضلیت امام علی{{ع}} را، اخبار غیبی آن حضرت دانسته است و فرموده است {{عربی|«ولاخباره بالغیب»}}؛ یکی از دلایل برتری [[امام علی]]{{ع}}، پیشگوییهای غیبی آن حضرت است. البته محقق طوسی به همین مقدار اکتفا کرده است و در مورد کمیت و گستره این علم سخنی نگفته است<ref>تجرید الاعتقاد، ص۲۸۲؛ کشف المراد، ص۲۵۵.</ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۲۳-۱۳۰.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۶۵: | خط ۳۶۵: | ||
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها]]» در پاسخ به این پرسش آورده است: | | پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها]]» در پاسخ به این پرسش آورده است: | ||
::::::«بعد از پایان جنگ جمل، علی{{ع}} در بصره خطبهای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: {{عربی|«لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ»}}<ref>«آیا به شما علم غیب داده شده؟»</ref> و این جمله اشاره به این بود که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب اختصاص به خدا دارد]]، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: {{عربی|«لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب وَ اِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم!…»}}اینکه من از حوادث آینده خبر میدهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا{{صل}} به من تعلیم شده است…<ref>نهج البلاغه خطبه صد و بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم:۱/۸۳-۸۵ و ج ۳/۱۳۸-۱۴۱.</ref>»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان.]</ref>. | ::::::«بعد از پایان جنگ جمل، علی{{ع}} در بصره خطبهای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: {{عربی|«لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ»}}<ref>«آیا به شما علم غیب داده شده؟»</ref> و این جمله اشاره به این بود که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب اختصاص به خدا دارد]]، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: {{عربی|«لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب وَ اِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم!…»}}اینکه من از حوادث آینده خبر میدهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا{{صل}} به من تعلیم شده است…<ref>نهج البلاغه خطبه صد و بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم:۱/۸۳-۸۵ و ج ۳/۱۳۸-۱۴۱.</ref>»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۷۴: | خط ۳۷۴: | ||
::::::«انسان کامل، آیینه تمام نمای اوصاف خداوند و عصاره نظام آفرینش است. [[امام علی|امیر المؤمنین علی]] {{ع}} از برجستهترین انسانهای کامل و نیز شخصیت ممتازی است که قبل از خلقت عالم وجود، نور او و نور [پیامبر خاتم|رسول الله]] {{صل}} به صورت یک مجموعه خلق شد؛ سپس این نور واحد، عوالمی را پشت سر گذاشت و به این نشأه از عالم وجود رسید تا این که در دنیا، یکی در لباس نبوت جلوه کند و دیگری در جبّه امامت. و انسان کامل، واسطه بین خدا و مخلوقاتش در این عالم مادی است. و هرکاری که انجام میدهد در طول اراده و قدرت الهی است. | ::::::«انسان کامل، آیینه تمام نمای اوصاف خداوند و عصاره نظام آفرینش است. [[امام علی|امیر المؤمنین علی]] {{ع}} از برجستهترین انسانهای کامل و نیز شخصیت ممتازی است که قبل از خلقت عالم وجود، نور او و نور [پیامبر خاتم|رسول الله]] {{صل}} به صورت یک مجموعه خلق شد؛ سپس این نور واحد، عوالمی را پشت سر گذاشت و به این نشأه از عالم وجود رسید تا این که در دنیا، یکی در لباس نبوت جلوه کند و دیگری در جبّه امامت. و انسان کامل، واسطه بین خدا و مخلوقاتش در این عالم مادی است. و هرکاری که انجام میدهد در طول اراده و قدرت الهی است. | ||
::::::[[امام علی]] {{ع}} که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و [[ولایت]] کلیه که حقیقت [[امامت]] اوست، به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمیماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسانها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص میرسد، مانند دیگران است؛ بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی پایان الهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلیددار و خازن آن خزانه علم بی پایان است، هر چه را که بخواهد میتواند بداند. بدین ترتیب حضرت علی مظهر علم بی پایان الهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است. البته آنچه گفته شد فقط در مورد علم آن حضرت بود و در مورد قدرت الهی هم [[علی]]{{ع}} مظهر قدرت الهی است؛ قدرت الهی در آن حضرت ظهور پیدا کرد که توانست در خیبر را از جا درآورد؛ چنان چه آن حضرت در این باره فرمود: در خیبر را به قوت جسمانی از جا نکندم بلکه به قوت ربانی بود»<ref>[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخگویان].</ref>. | ::::::[[امام علی]] {{ع}} که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و [[ولایت]] کلیه که حقیقت [[امامت]] اوست، به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمیماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسانها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص میرسد، مانند دیگران است؛ بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی پایان الهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلیددار و خازن آن خزانه علم بی پایان است، هر چه را که بخواهد میتواند بداند. بدین ترتیب حضرت علی مظهر علم بی پایان الهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است. البته آنچه گفته شد فقط در مورد علم آن حضرت بود و در مورد قدرت الهی هم [[علی]]{{ع}} مظهر قدرت الهی است؛ قدرت الهی در آن حضرت ظهور پیدا کرد که توانست در خیبر را از جا درآورد؛ چنان چه آن حضرت در این باره فرمود: در خیبر را به قوت جسمانی از جا نکندم بلکه به قوت ربانی بود»<ref>[http://www.pasokhgooyan.ir/node/4905 وبگاه پاسخگویان].</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۸۲: | خط ۳۸۲: | ||
| پاسخ = پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا در کتاب ''[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]'' در پاسخ به این پرسش آورده است: | | پاسخ = پژوهشگران پایگاه تخصصی عاشورا در کتاب ''[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]'' در پاسخ به این پرسش آورده است: | ||
::::::«حضرت [[امیر]]{{ع}} فرمود:{{عربی|«لَقَدْ عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَاب»}}<ref> [[رسول خدا]]{{صل}} مرا هزار باب از علم یاد داد که هر بابی هزار باب دیگر باز میکند؛ خصال صدوق ج۲ ص ۱۷۶.</ref> شیخ [[سلیمان بلخی]] در کتاب ینابیع المودة مینویسد که [[علی]]{{ع}} فرمود:{{عربی|« سلونی عن اسرار الغیوب فانی وارث علوم الانبیاء و المرسلین»}}<ref>درباره اسرار غیبها از من بپرسید که من وارث علوم انبیاء و مرسلین هستم؛ ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۶۹.</ref> و باز نوشتهاند که [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود علم و حکمت بده جزء تقسیم شده نه جزء آن بعلی{{ع}} اعطاء گردیده و یک جزء به بقیه مردم و [[علی]]{{ع}} در آن یک جزء هم اعلم مردم است<ref>ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۷۰ و کشف الغمه ص ۳۳.</ref> و از [[ابن عباس]] روایت شده است که [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود:{{عربی|«عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَعْلَمُ أُمَّتِي وَ أَقْضَاهُمْ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ بَعْدِي»}}<ref>[[علی بن ابی طالب]] دانشمندترین امت من است و در مورد آنچه پس از من اختلاف کنند داناترین آنها در داوری کردن است؛ ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۱.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] که از دانشمندان بزرگ [[اهل سنت]] بوده و [[نهج البلاغه]] را شرح کرده است گوید که کلیه علوم اسلامی از [[علی]]{{ع}} تراوش نموده است و آنحضرت معارف اسلام را در سخنرانیهای خود با بلیغترین وجهی ایراد نموده است. [[علی]]{{ع}} صریحا فرمود:{{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»}}<ref>بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.</ref>. و از این جمله کوتاه میزان علم آنجناب روشن میشود زیرا موضوع علم را قید نکرده و دائره سؤالات را محدود ننموده است بلکه مردم را در سؤال از هر نوع مشکلات علمی آزاد گذشته است و این سخن دلیل احاطه آن حضرت برموز آفرینش و اسرار خلقت است و چنین ادعائی بغیر از وی از کسی دیده و شنیده نشده است چنانکه [[ابن ابی الحدید]] در شرح [[نهج البلاغه]] گوید همه مردم اجماع کردند بر اینکه احدی از صحابه و علماء نگفته {{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»}} مگر [[علی بن ابی طالب]]<ref>کفایة الخصام ص ۶۷۳، شرح نهج البلاغه ج ۲ ص ۲۷۷.</ref>. علماء و مورخین از عامه و خاصه نوشتهاند که [[علی]]{{ع}} فرمود {{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»}}<ref> بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.</ref> بخدا سوگند اگر بر مسند فتوی بنشینم در میان اهل [[تورات]] باحکام تورات فتوی دهم در میان اهل انجیل بانجیل و در میان اهل زبور به زبور و در میان اهل قرآن بقرآن بطوری که اگر خداوند آن کتابها را بسخن در آورد گویند علی راست گفت و شما را بآنچه در ما نازل شده فتوی داد و باز فرمود بپرسید از من پیش از آنکه مرا نیابید سوگند بآنکه دانه را در زیر خاک بشکافت و انسان را آفرید اگر از یک یک آیههای قرآن از من بپرسید شما را از زمان نزول آن و همچنین در مورد شأن نزولش و از ناسخ و منسوخ و از خاص و عام و محکم و متشابهش و اینکه در مکه یا در مدینه نازل شده است خبر میدهم<ref>ینابیع المودة ص ۷۴، ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۴، امالی صدوق مجلس ۵۵ حدیث ۱.</ref>. [[علی]]{{ع}} همیشه آرزومند بود که صاحب کمالی پیدا کند تا از مشکلات علوم و اسرار آفرینش با او بازگو کند و اشاره بسینه خود کرده و میفرمود: {{عربی|«ان ههنا لعلما جما»}}<ref>در سینه من دریای خروشان علم در تموج است ولی افسوس که کسی استعداد فهم آن را ندارد.</ref>. <ref>[http://lib.eshia.ir/71808/1/1253 دانشنامه امام علی، ج۱، ص۱۲۵۳]</ref> | ::::::«حضرت [[امیر]]{{ع}} فرمود:{{عربی|«لَقَدْ عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَاب»}}<ref> [[رسول خدا]]{{صل}} مرا هزار باب از علم یاد داد که هر بابی هزار باب دیگر باز میکند؛ خصال صدوق ج۲ ص ۱۷۶.</ref> شیخ [[سلیمان بلخی]] در کتاب ینابیع المودة مینویسد که [[علی]]{{ع}} فرمود:{{عربی|« سلونی عن اسرار الغیوب فانی وارث علوم الانبیاء و المرسلین»}}<ref>درباره اسرار غیبها از من بپرسید که من وارث علوم انبیاء و مرسلین هستم؛ ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۶۹.</ref> و باز نوشتهاند که [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود علم و حکمت بده جزء تقسیم شده نه جزء آن بعلی{{ع}} اعطاء گردیده و یک جزء به بقیه مردم و [[علی]]{{ع}} در آن یک جزء هم اعلم مردم است<ref>ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۷۰ و کشف الغمه ص ۳۳.</ref> و از [[ابن عباس]] روایت شده است که [[پیغمبر]]{{صل}} فرمود:{{عربی|«عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَعْلَمُ أُمَّتِي وَ أَقْضَاهُمْ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ بَعْدِي»}}<ref>[[علی بن ابی طالب]] دانشمندترین امت من است و در مورد آنچه پس از من اختلاف کنند داناترین آنها در داوری کردن است؛ ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۱.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] که از دانشمندان بزرگ [[اهل سنت]] بوده و [[نهج البلاغه]] را شرح کرده است گوید که کلیه علوم اسلامی از [[علی]]{{ع}} تراوش نموده است و آنحضرت معارف اسلام را در سخنرانیهای خود با بلیغترین وجهی ایراد نموده است. [[علی]]{{ع}} صریحا فرمود:{{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»}}<ref>بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.</ref>. و از این جمله کوتاه میزان علم آنجناب روشن میشود زیرا موضوع علم را قید نکرده و دائره سؤالات را محدود ننموده است بلکه مردم را در سؤال از هر نوع مشکلات علمی آزاد گذشته است و این سخن دلیل احاطه آن حضرت برموز آفرینش و اسرار خلقت است و چنین ادعائی بغیر از وی از کسی دیده و شنیده نشده است چنانکه [[ابن ابی الحدید]] در شرح [[نهج البلاغه]] گوید همه مردم اجماع کردند بر اینکه احدی از صحابه و علماء نگفته {{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»}} مگر [[علی بن ابی طالب]]<ref>کفایة الخصام ص ۶۷۳، شرح نهج البلاغه ج ۲ ص ۲۷۷.</ref>. علماء و مورخین از عامه و خاصه نوشتهاند که [[علی]]{{ع}} فرمود {{عربی|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»}}<ref> بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.</ref> بخدا سوگند اگر بر مسند فتوی بنشینم در میان اهل [[تورات]] باحکام تورات فتوی دهم در میان اهل انجیل بانجیل و در میان اهل زبور به زبور و در میان اهل قرآن بقرآن بطوری که اگر خداوند آن کتابها را بسخن در آورد گویند علی راست گفت و شما را بآنچه در ما نازل شده فتوی داد و باز فرمود بپرسید از من پیش از آنکه مرا نیابید سوگند بآنکه دانه را در زیر خاک بشکافت و انسان را آفرید اگر از یک یک آیههای قرآن از من بپرسید شما را از زمان نزول آن و همچنین در مورد شأن نزولش و از ناسخ و منسوخ و از خاص و عام و محکم و متشابهش و اینکه در مکه یا در مدینه نازل شده است خبر میدهم<ref>ینابیع المودة ص ۷۴، ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۴، امالی صدوق مجلس ۵۵ حدیث ۱.</ref>. [[علی]]{{ع}} همیشه آرزومند بود که صاحب کمالی پیدا کند تا از مشکلات علوم و اسرار آفرینش با او بازگو کند و اشاره بسینه خود کرده و میفرمود: {{عربی|«ان ههنا لعلما جما»}}<ref>در سینه من دریای خروشان علم در تموج است ولی افسوس که کسی استعداد فهم آن را ندارد.</ref>. <ref>[http://lib.eshia.ir/71808/1/1253 دانشنامه امام علی، ج۱، ص۱۲۵۳]</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۰۴: | خط ۴۰۴: | ||
:::::#روزگاری مردم را فرا رسد که جز سخن چین ارجمند نگردد، جز بدکار را هنرمند نخوانند و جز منصف را ناتوان ندانند و تضعیف نکنند، کمک به نیازمندان را زیان شمارند، و رسیدگی به خویشاوندان را منّت گذارند، و عبادت خداوند را وسیله برتری خود بر مردم قرار دهند در این هنگام امور حکومت با مشورت زنان و فرمانروایی کودکان و تدبیر خواجگان انجام پذیرد. | :::::#روزگاری مردم را فرا رسد که جز سخن چین ارجمند نگردد، جز بدکار را هنرمند نخوانند و جز منصف را ناتوان ندانند و تضعیف نکنند، کمک به نیازمندان را زیان شمارند، و رسیدگی به خویشاوندان را منّت گذارند، و عبادت خداوند را وسیله برتری خود بر مردم قرار دهند در این هنگام امور حکومت با مشورت زنان و فرمانروایی کودکان و تدبیر خواجگان انجام پذیرد. | ||
:::::#مردم را زمانی فرا رسد که از قرآن در میان آنها جز خطوطش و از اسلام جز نامش بر جای نماند. در آن روز مسجدهایشان از جهت ساختمان (و زینت و زیبایی) آباد است و از جهت هدایت و رستگاری ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمیناند، که از آنها فتنه برخیزد و در آنها گناه و خطا لانه گیرد»<ref>[http://thaqalain.ir/?p=70242 وبگاه ثقلین].</ref>. | :::::#مردم را زمانی فرا رسد که از قرآن در میان آنها جز خطوطش و از اسلام جز نامش بر جای نماند. در آن روز مسجدهایشان از جهت ساختمان (و زینت و زیبایی) آباد است و از جهت هدایت و رستگاری ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمیناند، که از آنها فتنه برخیزد و در آنها گناه و خطا لانه گیرد»<ref>[http://thaqalain.ir/?p=70242 وبگاه ثقلین].</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۱۳: | خط ۴۱۳: | ||
::::::«توجّه دارید که قرآن مجید دارنده این قدرت را به عنوان کسی که اندکی از علم کتاب را دارد، یاد میکند و از این نکته معلوم میشود که دانش این کتاب باید بسیار گسترده باشد که اندکی از آن، این گونه انسان را قدرتمند میکند و بنابراین در احادیث متعدّد از [[اهل البیت]]{{عم}} ذکر شده است که فرمودند: دانش آنکه بخشی از علم الکتاب را داشت، در مقابل دانش کسی که تمامی علم کتاب را دارد، همانند تری بال مگسی است از آب دریا. | ::::::«توجّه دارید که قرآن مجید دارنده این قدرت را به عنوان کسی که اندکی از علم کتاب را دارد، یاد میکند و از این نکته معلوم میشود که دانش این کتاب باید بسیار گسترده باشد که اندکی از آن، این گونه انسان را قدرتمند میکند و بنابراین در احادیث متعدّد از [[اهل البیت]]{{عم}} ذکر شده است که فرمودند: دانش آنکه بخشی از علم الکتاب را داشت، در مقابل دانش کسی که تمامی علم کتاب را دارد، همانند تری بال مگسی است از آب دریا. | ||
::::::آری و با تکیه بر همین علم و منبع بود که عدّهای از اصحاب [[امام صادق]] {{ع}} مثل عبدالأعلی و عبید بن عبدالله بن بشیر، همگی از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدند که میفرمود: من میدانم آنچه در زمینها و آنچه در بهشت و آنچه در جهنّم و آنچه بوده و آنچه خواهد بود. آنگاه حضرت اندکی درنگ نمود و چون دید که این سخن بر شنوندگان سنگین آمد، فرمود: من اینها را از کتاب خدا میدانم، خداوند میفرماید: در قرآن است بیان همه چیز. روایات اهل بیت قاطعانه اعلام میدارد که صاحب این علم، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و پس از او [[ائمه اطهار]]{{عم}}، از اولاد معصومان او میباشند. [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} به ابوسعید خدری که از آن آیه مبارک پرسیده بود، فرمود: او برادرم [[علی بن ابیطالب]] است. و [[امام صادق]] {{ع}} در حدیث صحیح فرمود: {{عربی|«الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}}»}}<ref>آنکه در نزد او دانش کتاب است، همان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است.</ref> و سپس حضرت برای اینکه عظمت این دانش، معلوم گردد به آیه دیگر استناد جسته، فرمود: خداوند عزوجل فرموده است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت میشود؟ (پرسش)|وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>«و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>. آنگاه [[امام صادق|حضرت صادق]]{{ع}} فرمود: علم این کتاب با این عظمت نزد [[علی]]{{ع}} است»<ref>[http://mouood.org/component/k2/item/3730-%D8%B9%D9%84%D9%85-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%8B-%D9%86%D8%B2%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html وبگاه ماهنامه موعود].</ref>. | ::::::آری و با تکیه بر همین علم و منبع بود که عدّهای از اصحاب [[امام صادق]] {{ع}} مثل عبدالأعلی و عبید بن عبدالله بن بشیر، همگی از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدند که میفرمود: من میدانم آنچه در زمینها و آنچه در بهشت و آنچه در جهنّم و آنچه بوده و آنچه خواهد بود. آنگاه حضرت اندکی درنگ نمود و چون دید که این سخن بر شنوندگان سنگین آمد، فرمود: من اینها را از کتاب خدا میدانم، خداوند میفرماید: در قرآن است بیان همه چیز. روایات اهل بیت قاطعانه اعلام میدارد که صاحب این علم، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و پس از او [[ائمه اطهار]]{{عم}}، از اولاد معصومان او میباشند. [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} به ابوسعید خدری که از آن آیه مبارک پرسیده بود، فرمود: او برادرم [[علی بن ابیطالب]] است. و [[امام صادق]] {{ع}} در حدیث صحیح فرمود: {{عربی|«الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}}»}}<ref>آنکه در نزد او دانش کتاب است، همان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است.</ref> و سپس حضرت برای اینکه عظمت این دانش، معلوم گردد به آیه دیگر استناد جسته، فرمود: خداوند عزوجل فرموده است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت میشود؟ (پرسش)|وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>«و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>. آنگاه [[امام صادق|حضرت صادق]]{{ع}} فرمود: علم این کتاب با این عظمت نزد [[علی]]{{ع}} است»<ref>[http://mouood.org/component/k2/item/3730-%D8%B9%D9%84%D9%85-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%8B-%D9%86%D8%B2%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A4%D9%85%D9%86%DB%8C%D9%86%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html وبگاه ماهنامه موعود].</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۳۱: | خط ۴۳۱: | ||
:::::#'''خبر از آینده کوفه:''' ای کوفه تو را مینگرم گویا چنان چرمهای بازار عکاظ کشیده میشوی، زیر پای حوادث لگدکوب میگردی و حوادث فراوان تو را دربر میگیرد. من به خوبی میدانم. ستمگری نسبت به تو قصد بد نمیکند مگر آنکه خداوند او را به بلایی گرفتار سازد یا قاتلی بر او مسلط گرداند<ref>نهج البلاغه، ۴۷، ترجمه محمد دشتی.</ref>. | :::::#'''خبر از آینده کوفه:''' ای کوفه تو را مینگرم گویا چنان چرمهای بازار عکاظ کشیده میشوی، زیر پای حوادث لگدکوب میگردی و حوادث فراوان تو را دربر میگیرد. من به خوبی میدانم. ستمگری نسبت به تو قصد بد نمیکند مگر آنکه خداوند او را به بلایی گرفتار سازد یا قاتلی بر او مسلط گرداند<ref>نهج البلاغه، ۴۷، ترجمه محمد دشتی.</ref>. | ||
:::::#'''خبر از فتنههای آینده:''' این حوادث هنگامی رخ نشان میدهد که جنگ در میان شما طولانی و دنیا چون بر شما تنگ شود که ایام بلا را طولانی پندارید تا روزی که خداوند پرچم فتح و پیروزی را برای باقیمانده نیکان شما به اهتراز درآورد<ref>نهج البلاغه، ۹۳، ترجمه محمد دشتی.</ref>»<ref>[https://article.tebyan.net/230231/%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8 وبگاه تبیان].</ref>. | :::::#'''خبر از فتنههای آینده:''' این حوادث هنگامی رخ نشان میدهد که جنگ در میان شما طولانی و دنیا چون بر شما تنگ شود که ایام بلا را طولانی پندارید تا روزی که خداوند پرچم فتح و پیروزی را برای باقیمانده نیکان شما به اهتراز درآورد<ref>نهج البلاغه، ۹۳، ترجمه محمد دشتی.</ref>»<ref>[https://article.tebyan.net/230231/%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8 وبگاه تبیان].</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۳۲. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست. | | عنوان پاسخدهنده = ۳۲. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست. | ||
خط ۴۳۹: | خط ۴۳۹: | ||
::::::«[[علی]]{{ع}} که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیه که حقیقت [[امامت]] اوست، به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمیماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسانها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص میرسد، مانند دیگران است؛<ref>ر.ک: قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، تحقیق: [[حسن حسنزاده آملی|علامه حسنزاده آملی]]، ج۱، ص ۲۴۷-۲۵۱</ref> بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بیپایان الهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلیددار و خازن آن خزانه علم بیپایان است، هر چه را که بخواهد میتواند بداند.<ref>[[محمد بن یعقوب کلینی]]، کافی (کتاب)|کافی]]، ج۱، ص۲۵۸: حضرت [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند:« إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عَلِم»</ref> بدین ترتیب حضرت [[علی]]{{ع}} مظهر علم بیپایان الهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است | ::::::«[[علی]]{{ع}} که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیه که حقیقت [[امامت]] اوست، به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت مخفی نمیماند. به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسانها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و ... در معرض دید اوست و چیزی به نام گذشته، حال و آینده، برای وی مطرح نیست. لکن وقتی آن حضرت به مرحله ماده و عالم طبیعت یعنی مرحله ناقص میرسد، مانند دیگران است؛<ref>ر.ک: قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، تحقیق: [[حسن حسنزاده آملی|علامه حسنزاده آملی]]، ج۱، ص ۲۴۷-۲۵۱</ref> بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بیپایان الهی راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند؛ ولی نتوانند؛ اما صاحب ولایت کلیه که کلیددار و خازن آن خزانه علم بیپایان است، هر چه را که بخواهد میتواند بداند.<ref>[[محمد بن یعقوب کلینی]]، کافی (کتاب)|کافی]]، ج۱، ص۲۵۸: حضرت [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند:« إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عَلِم»</ref> بدین ترتیب حضرت [[علی]]{{ع}} مظهر علم بیپایان الهی است اما باید توجه داشت که علم آن حضرت استقلالی نبوده، بلکه تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است | ||
::::::به اتفاق اکثر علمای شیعه، [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} در مواردی که لازم باشد، از [[غیب]] آگاه میشوند و آنچه را که بخواهند از [[غیب]] نسبت به آن آگاهی یابند، علم پیدا میکنند. از آن جایی که انسان کامل مظهر و جلوه اسما و صفات الهی است، تمام کارها، فیوضات، رحمت، و نعمات الهی که مقدر شده از طرف خدای متعال در این جهان مادی انجام گیرد، به واسطه این انسان انجام میگیرد، [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} و [[امامان]]{{عم}} دیگر واسطه بین خدا و مخلوقات در گرفتن فیوضات الهی از مبدأ فیض بوده و تمام آفرینش جهان به وسیله انان به صورت طولی و تبعی و عرضی واقع میشود»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]</ref>. | ::::::به اتفاق اکثر علمای شیعه، [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} در مواردی که لازم باشد، از [[غیب]] آگاه میشوند و آنچه را که بخواهند از [[غیب]] نسبت به آن آگاهی یابند، علم پیدا میکنند. از آن جایی که انسان کامل مظهر و جلوه اسما و صفات الهی است، تمام کارها، فیوضات، رحمت، و نعمات الهی که مقدر شده از طرف خدای متعال در این جهان مادی انجام گیرد، به واسطه این انسان انجام میگیرد، [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} و [[امامان]]{{عم}} دیگر واسطه بین خدا و مخلوقات در گرفتن فیوضات الهی از مبدأ فیض بوده و تمام آفرینش جهان به وسیله انان به صورت طولی و تبعی و عرضی واقع میشود»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/8022 وبگاه اسلام کوئست]</ref>. | ||
}} | |||
== پرسشهای مصداقی == | == پرسشهای مصداقی == |