آیا غیر معصوم می‌تواند از غیب آگاهی یابد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\|(.*)\]\]\]\] (.*)\s' به 'ه = $1 | پاسخ = $3 ')
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}}))
خط ۳۱: خط ۳۱:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[جعفر سبحانی]]''' در دو کتاب ''«[[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]»'' و ''«[[آگاهی سوم یا علم غیب (کتاب)|آگاهی سوم یا علم غیب]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[جعفر سبحانی]]''' در دو کتاب ''«[[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]»'' و ''«[[آگاهی سوم یا علم غیب (کتاب)|آگاهی سوم یا علم غیب]]»'' در این باره گفته است:
:::::: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ]]}}<ref>به مادر [[موسی]]{{ع}} وحی کردیم که موسی را شیر بده پس هنگامی که بر او ترسناک شدی او را به دریا بینداز و نترس و محزون مباش ما او را به تو برمی‌گردانیم و او را از پیامبران مرسل قرار می‌دهیم؛ سوره قصص، آیه ۷.</ref>از این آیه بر می‌آید که [[آیا مادر حضرت موسی علم غیب داشت؟ (پرسش)|مادر موسی از آینده او و از این که خدا او را حفظ می‌کند]] و به مادر، بر می‌گرداند آگاه شد آیا اینها جز آگاهی از غیب است؟ با دقت در این آیات جای هیچ شک و تردیدی در این مسأله باقی نمی‌ماند و روشن می‌شود که امکان آگاهی [[پیامبران]] و برخی دیگر از بندگان خدا، از [[غیب]] و نیز فعلیت و تحقق آن، یکی از مسائل مسلم قرآن مجید است. بنابراین کسی که به قرآن [[ایمان]] داشته باشد نمی‌تواند آگاهی از [[غیب]] را برای بشر، غیر ممکن بداند و بگوید آگاهی از [[غیب]] اختصاص به خدا دارد، وبرای اثبات این حرف نادرست، به آیاتی که ظاهراً [[علم غیب]] را به خدا اختصاص می دهد استدلال کند»<ref>[http://lib.eshia.ir/26678/10/64 منشور جاوید، ج۱۰، ص۶۴- ۷۶. ]</ref><ref>[http://tohid.ir/fa/index/book?bookID=171&page=3#id85_p85 آگاهی سوم یا علم غیب، ص۸۵.]</ref>.
:::::: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ]]}}<ref>به مادر [[موسی]]{{ع}} وحی کردیم که موسی را شیر بده پس هنگامی که بر او ترسناک شدی او را به دریا بینداز و نترس و محزون مباش ما او را به تو برمی‌گردانیم و او را از پیامبران مرسل قرار می‌دهیم؛ سوره قصص، آیه ۷.</ref>از این آیه بر می‌آید که [[آیا مادر حضرت موسی علم غیب داشت؟ (پرسش)|مادر موسی از آینده او و از این که خدا او را حفظ می‌کند]] و به مادر، بر می‌گرداند آگاه شد آیا اینها جز آگاهی از غیب است؟ با دقت در این آیات جای هیچ شک و تردیدی در این مسأله باقی نمی‌ماند و روشن می‌شود که امکان آگاهی [[پیامبران]] و برخی دیگر از بندگان خدا، از [[غیب]] و نیز فعلیت و تحقق آن، یکی از مسائل مسلم قرآن مجید است. بنابراین کسی که به قرآن [[ایمان]] داشته باشد نمی‌تواند آگاهی از [[غیب]] را برای بشر، غیر ممکن بداند و بگوید آگاهی از [[غیب]] اختصاص به خدا دارد، وبرای اثبات این حرف نادرست، به آیاتی که ظاهراً [[علم غیب]] را به خدا اختصاص می دهد استدلال کند»<ref>[http://lib.eshia.ir/26678/10/64 منشور جاوید، ج۱۰، ص۶۴- ۷۶. ]</ref><ref>[http://tohid.ir/fa/index/book?bookID=171&page=3#id85_p85 آگاهی سوم یا علم غیب، ص۸۵.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۴۲: خط ۴۲:
::::::بشارت دادن مربوط به عقل عملی است که انسان خوشحال می‌شود آرام می‌شود مصمّم می‌شود مطمئن می‌شود اینها بخش‌های عملی نفس است آن بخش‌های تصور و تصدیق و ادراک و جزم و قطع و یقین و اینها بخش‌های علمی است یک وقت است که نوری به این بدن بیمار افاضه می‌شود که این هم چشم و گوشش را درمان می‌کند هم دست و پای فلج را، مگر معجزه این طور نیست؟! این با یک اشاره با یک دعا با یک حمد با یک {{متن قرآن|نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ}}<ref> و از قرآن فرو می‌فرستیم؛ سوره اسراء، آیه ۸۲.</ref> هم چشم نابینا، بینا می‌شود که مجرای ادراک است هم دست فلج به کار می‌افتد که مجرای حرکت است کاری در صحنه روح انجام می‌شود که هم مشکل علمی حل می‌شود انسان آگاه می‌شود هم مشکل تصمیم و عمل و اراده و عزم حل می‌شود انسان می‌شود مصمّم این دو کار را فرمود ما درباره مادر موسی انجام دادیم»<ref>[http://www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=NjUyMg%3D%3D-vm5Ci0fgemk%3D وبگاه بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسراء]</ref>.
::::::بشارت دادن مربوط به عقل عملی است که انسان خوشحال می‌شود آرام می‌شود مصمّم می‌شود مطمئن می‌شود اینها بخش‌های عملی نفس است آن بخش‌های تصور و تصدیق و ادراک و جزم و قطع و یقین و اینها بخش‌های علمی است یک وقت است که نوری به این بدن بیمار افاضه می‌شود که این هم چشم و گوشش را درمان می‌کند هم دست و پای فلج را، مگر معجزه این طور نیست؟! این با یک اشاره با یک دعا با یک حمد با یک {{متن قرآن|نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ}}<ref> و از قرآن فرو می‌فرستیم؛ سوره اسراء، آیه ۸۲.</ref> هم چشم نابینا، بینا می‌شود که مجرای ادراک است هم دست فلج به کار می‌افتد که مجرای حرکت است کاری در صحنه روح انجام می‌شود که هم مشکل علمی حل می‌شود انسان آگاه می‌شود هم مشکل تصمیم و عمل و اراده و عزم حل می‌شود انسان می‌شود مصمّم این دو کار را فرمود ما درباره مادر موسی انجام دادیم»<ref>[http://www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=NjUyMg%3D%3D-vm5Ci0fgemk%3D وبگاه بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسراء]</ref>.
::::::گرچه روح از جهان تجرّد و غیب است و در رهن زمان و مکان نیست، ولی اگر اشتغال آن به عالم طبیعت کم شود، می‌تواند از [[جهان غیب]] به اجازه خدا مطلع شود و اگر در راه درست تربیت شده و از راه درست، از عالم طبیعت منصرف گردد، می‌تواند به غیب آشنا شده و از آن خبر دهد. افزون بر این، اگر کسی از راه باطل هم روح خود را تقویت کند و برای رسیدن به جاه و مقام و کسب شهرت، ریاضت‌هایی را تحمل کند، باز هم می‌تواند به برخی از حقایق عالم مثال برسد و از آینده جهان طبیعت در محدوده عالم مثال باخبر گردد. گرچه بر اثر غیر معصوم بودن، روحش ممکن است گاهی خطا کند و گزارش نادرست بدهد»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/2312/347533 تفسیر تسنیم] جلد پنجم</ref>.
::::::گرچه روح از جهان تجرّد و غیب است و در رهن زمان و مکان نیست، ولی اگر اشتغال آن به عالم طبیعت کم شود، می‌تواند از [[جهان غیب]] به اجازه خدا مطلع شود و اگر در راه درست تربیت شده و از راه درست، از عالم طبیعت منصرف گردد، می‌تواند به غیب آشنا شده و از آن خبر دهد. افزون بر این، اگر کسی از راه باطل هم روح خود را تقویت کند و برای رسیدن به جاه و مقام و کسب شهرت، ریاضت‌هایی را تحمل کند، باز هم می‌تواند به برخی از حقایق عالم مثال برسد و از آینده جهان طبیعت در محدوده عالم مثال باخبر گردد. گرچه بر اثر غیر معصوم بودن، روحش ممکن است گاهی خطا کند و گزارش نادرست بدهد»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/2312/347533 تفسیر تسنیم] جلد پنجم</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۵۱: خط ۵۱:
::::::«در مورد ارتباط انسان‌هاى وارسته کامل با [[عالم غیب]]، ارتباط این‌ها با فرشتگان یا ارتباط فرشتگان با این‌ها ما ادلّه قرآنى و غیر قرانى داریم که همان گونه که [[پیغمبر]] با [[عالم غیب]] تماس دارد، [[امام]] نیز با آن عالم تماس دارد، حتى غیر [[پیغمبر]] و [[امام]] نیز گاهى تماس دارد. در قرآن کریم به این موضوع اشاره شده است. اسم این ارتباط را [[الهام]] یا هر چیز دیگرى بگذاریم، در هر صورت، وجودش ثابت است؛ اصل ارتباط انسان با [[عالم غیب]] دلیل دارد. ولى این ارتباط ها گوناگون است و در تعبیرات دینى، براى این ارتباط‌ها نام‌هاى متفاوتى گذاشته‌اند. ما بر اصل ارتباط دلیل داریم و به آن معتقدیم، اما چگونگى این ارتباط براى ما روشن نیست و ما باید به همین بسنده کنیم».
::::::«در مورد ارتباط انسان‌هاى وارسته کامل با [[عالم غیب]]، ارتباط این‌ها با فرشتگان یا ارتباط فرشتگان با این‌ها ما ادلّه قرآنى و غیر قرانى داریم که همان گونه که [[پیغمبر]] با [[عالم غیب]] تماس دارد، [[امام]] نیز با آن عالم تماس دارد، حتى غیر [[پیغمبر]] و [[امام]] نیز گاهى تماس دارد. در قرآن کریم به این موضوع اشاره شده است. اسم این ارتباط را [[الهام]] یا هر چیز دیگرى بگذاریم، در هر صورت، وجودش ثابت است؛ اصل ارتباط انسان با [[عالم غیب]] دلیل دارد. ولى این ارتباط ها گوناگون است و در تعبیرات دینى، براى این ارتباط‌ها نام‌هاى متفاوتى گذاشته‌اند. ما بر اصل ارتباط دلیل داریم و به آن معتقدیم، اما چگونگى این ارتباط براى ما روشن نیست و ما باید به همین بسنده کنیم».
::::::«ما منکر نمى‌شویم که ممکن است بعضى [[علم غیب]] داشته باشند، ولى علم‌هایى که افراد معمولى به غیب دارند، دایره‌اش نمى‌تواند مطلق باشد؛ یعنى نمى‌توانند بگویند که ما همه چیز را مى‌دانیم، علم آنها به تعبیر ما موجبه جزئیه است، مى‌توانند بگویند بعضى از مطالبى که شما نمى‌دانید و براى شما غیب است، ما مى‌دانیم، وگرنه [[غیب مطلق]] براى خداى متعال و کسى است که دلیل اثباتى داشته باشیم که خدا آن را در اختیار او گذاشته است؛ مثل مسأله [[عصمت]]»<ref>[http://marifat.nashriyat.ir/node/1188 پاسخى به چالش‌هاى فکرى در بحث امامت و عصمت، نشریه معرفت شماره ۰۳۷ - آذر و دی ۱۳۷۹]</ref>.
::::::«ما منکر نمى‌شویم که ممکن است بعضى [[علم غیب]] داشته باشند، ولى علم‌هایى که افراد معمولى به غیب دارند، دایره‌اش نمى‌تواند مطلق باشد؛ یعنى نمى‌توانند بگویند که ما همه چیز را مى‌دانیم، علم آنها به تعبیر ما موجبه جزئیه است، مى‌توانند بگویند بعضى از مطالبى که شما نمى‌دانید و براى شما غیب است، ما مى‌دانیم، وگرنه [[غیب مطلق]] براى خداى متعال و کسى است که دلیل اثباتى داشته باشیم که خدا آن را در اختیار او گذاشته است؛ مثل مسأله [[عصمت]]»<ref>[http://marifat.nashriyat.ir/node/1188 پاسخى به چالش‌هاى فکرى در بحث امامت و عصمت، نشریه معرفت شماره ۰۳۷ - آذر و دی ۱۳۷۹]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۶۰: خط ۶۰:
:::::*«در روایتی چنین آمده که در زمان [[امام صادق]] {{ع}} شخصی وارد مسجد [[پیامبر]] {{صل}} شد و مدعی بود که هر کس هر چه را می‌خواهد در دستش پنهان کند و من به او خبر می‌دهم که آن چیست. مردم دور او جمع شدند و هرکس چیزی را در دستش می‌گرفت و از آن شخص سؤال می‌کرد که این چیست؟ او نیز همه پاسخ‌ها را درست می‌داد و حتی در یک مورد نیز اشتباه نمی‌کرد. در مسجد همهمه‌إی بود و مردم از سر و روی یکدیگر بالا می‌رفتند و می‌خواستند ببینند این شخص کیست که از [[غیب]] خبر می‌دهد. در این اثنا [[امام صادق]] {{ع}} وارد مسجد شدند و هنگامی که آن سر و صدا و ازدحام را دیدند از علت آن سؤال کردند. مردم گفتند: شخصی آمده و چنین ادعایی کرده و هر کس هم او را می‌آزماید پاسخ درست می‌دهد. حضرت جلو رفتند و چیزی را در دست‌شان پنهان کردند و از آن مرد سؤال کردند این چیست که در دست من است؟ او تأملی کرد و سپس در حالی که آثار حیرت و تعجب در چهره‌أش نمایان بود به حضرت نگریست. [[امام صادق]] {{ع}} پرسید: چرا تعجب کردی، آیا نمی‌توانی بگویی در دست من چیست؟ آن مرد گفت: چرا می‌دانم در دست شما چیست، ولی تعجب من از این است که شما چگونه آن را به دست آورده‌إید؟ حضرت فرمودند: مگر در دست من چیست؟ گفت: من الآن نگاه کردم و دیدم همه چیز در عالم سر جای خودش قرار دارد؛ تنها تغییری که رخ داده این است که پرنده‌إی در جزیره‌إی دو عدد تخم گذاشته بود و الآن یکی از آنها نیست و باید در دست شما باشد! حضرت فرمودند: درست گفتی؛ و سپس دست‌شان را باز کردند و آن تخم پرنده را به او و همه مردم حاضر در مسجد نشان دادند. سپس [[امام صادق]] {{ع}} رو کردند به آن شخص و پرسیدند: از کجا این علم و توانایی را به دست آورده‌ای؟ گفت: با هوای نفسم مخالفت کردم و هر چه دلم خواست، خلاف آن انجام دادم. حضرت فرمودند: دلت می‌خواهد مسلمان شوی؟ گفت: نه. حضرت فرمود: تو خودت الآن گفتی هر چه دلم بخواهد خلاف آن عمل می‌کنم؛ چرا در این‌جا با نفست مخالفت نمی‌کنی؟ آن مرد که محکوم شده بود و پاسخی نداشت، قبول کرد و مسلمان شد. پس از آنکه اسلام آورد مردم باز از او خواستند که بگوید در دست آنها چیست. این بار هر چه کرد، نتوانست جواب آنها را بدهد. مردم و خود آن شخص بسیار تعجب کردند. گفتند مثل این‌که همان دین و راه و روش قبلی درست و بر حق بود؛ چرا که به محض قبول اسلام، آن همه علم و قدرت عجیب و غریب از بین رفت و تمام شد. [[امام صادق]] {{ع}} به آن مرد فرمود: تا به حال زحمتی کشیده بودی و خداوند مزد آن را در همین دنیا به تو داده بود؛ چون بر باطل بودی و در آخرت نصیبی نداشتی که بخواهند آن‌جا چیزی به تو بدهند. اکنون که مسلمان شدی بهترین و بزرگ‌ترین نعمت و پاداش را گرفتی و از این رو آن پاداش و نعمت قبلی از تو سلب شد. از این پس نیز هر زحمتی که بکشی و در راه خدا با نفست مخالفت کنی پاداش آن را برای آخرتت ذخیره خواهند کرد»<ref>[http://www.mesbahyazdi.ir/node/4168 جستجوی عرفان اسلامی، ص۳۱۳ الی ۳۱۵.]</ref>.
:::::*«در روایتی چنین آمده که در زمان [[امام صادق]] {{ع}} شخصی وارد مسجد [[پیامبر]] {{صل}} شد و مدعی بود که هر کس هر چه را می‌خواهد در دستش پنهان کند و من به او خبر می‌دهم که آن چیست. مردم دور او جمع شدند و هرکس چیزی را در دستش می‌گرفت و از آن شخص سؤال می‌کرد که این چیست؟ او نیز همه پاسخ‌ها را درست می‌داد و حتی در یک مورد نیز اشتباه نمی‌کرد. در مسجد همهمه‌إی بود و مردم از سر و روی یکدیگر بالا می‌رفتند و می‌خواستند ببینند این شخص کیست که از [[غیب]] خبر می‌دهد. در این اثنا [[امام صادق]] {{ع}} وارد مسجد شدند و هنگامی که آن سر و صدا و ازدحام را دیدند از علت آن سؤال کردند. مردم گفتند: شخصی آمده و چنین ادعایی کرده و هر کس هم او را می‌آزماید پاسخ درست می‌دهد. حضرت جلو رفتند و چیزی را در دست‌شان پنهان کردند و از آن مرد سؤال کردند این چیست که در دست من است؟ او تأملی کرد و سپس در حالی که آثار حیرت و تعجب در چهره‌أش نمایان بود به حضرت نگریست. [[امام صادق]] {{ع}} پرسید: چرا تعجب کردی، آیا نمی‌توانی بگویی در دست من چیست؟ آن مرد گفت: چرا می‌دانم در دست شما چیست، ولی تعجب من از این است که شما چگونه آن را به دست آورده‌إید؟ حضرت فرمودند: مگر در دست من چیست؟ گفت: من الآن نگاه کردم و دیدم همه چیز در عالم سر جای خودش قرار دارد؛ تنها تغییری که رخ داده این است که پرنده‌إی در جزیره‌إی دو عدد تخم گذاشته بود و الآن یکی از آنها نیست و باید در دست شما باشد! حضرت فرمودند: درست گفتی؛ و سپس دست‌شان را باز کردند و آن تخم پرنده را به او و همه مردم حاضر در مسجد نشان دادند. سپس [[امام صادق]] {{ع}} رو کردند به آن شخص و پرسیدند: از کجا این علم و توانایی را به دست آورده‌ای؟ گفت: با هوای نفسم مخالفت کردم و هر چه دلم خواست، خلاف آن انجام دادم. حضرت فرمودند: دلت می‌خواهد مسلمان شوی؟ گفت: نه. حضرت فرمود: تو خودت الآن گفتی هر چه دلم بخواهد خلاف آن عمل می‌کنم؛ چرا در این‌جا با نفست مخالفت نمی‌کنی؟ آن مرد که محکوم شده بود و پاسخی نداشت، قبول کرد و مسلمان شد. پس از آنکه اسلام آورد مردم باز از او خواستند که بگوید در دست آنها چیست. این بار هر چه کرد، نتوانست جواب آنها را بدهد. مردم و خود آن شخص بسیار تعجب کردند. گفتند مثل این‌که همان دین و راه و روش قبلی درست و بر حق بود؛ چرا که به محض قبول اسلام، آن همه علم و قدرت عجیب و غریب از بین رفت و تمام شد. [[امام صادق]] {{ع}} به آن مرد فرمود: تا به حال زحمتی کشیده بودی و خداوند مزد آن را در همین دنیا به تو داده بود؛ چون بر باطل بودی و در آخرت نصیبی نداشتی که بخواهند آن‌جا چیزی به تو بدهند. اکنون که مسلمان شدی بهترین و بزرگ‌ترین نعمت و پاداش را گرفتی و از این رو آن پاداش و نعمت قبلی از تو سلب شد. از این پس نیز هر زحمتی که بکشی و در راه خدا با نفست مخالفت کنی پاداش آن را برای آخرتت ذخیره خواهند کرد»<ref>[http://www.mesbahyazdi.ir/node/4168 جستجوی عرفان اسلامی، ص۳۱۳ الی ۳۱۵.]</ref>.
:::::*«ساره، همسر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، در حالی به "اسحاق" باردار شد که خود پیرزنی نازا و شوهرش پیرمردی بود و به گفته خود وی: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ}} <ref>هود ۱۱، بی‌گمان این چیزی شگرف است!</ref> و {{متن قرآن|فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ}} <ref>ذاریات ۲۹ و همسرش فریادکنان پیش آمد و به چهره خود کوفت و گفت من پیرزنی سترونم!</ref> یحیی نیز زمانی پای به جهان گذاشت که مادرش نازا بود{{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّيَ آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالإِبْكَارِ}} <ref> آل‌عمران ۴۰، گفت: پروردگارا! در حالی که سالمندی در من پیش رفته و همسرم نازا است، چگونه مرا فرزندی می‌تواند بود؟ فرمود: چنین است، خداوند هرچه را بخواهد به انجام می‌رساند.</ref> و {{متن قرآن|وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا}} <ref>مریم ۵ و ۸، و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش!  گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که زنم نازاست و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیده‌ام.</ref> و پدرش زکریا کهن‌سال،{{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّيَ آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالإِبْكَارِ}} <ref> آل‌عمران ۴۰، گفت: پروردگارا! در حالی که سالمندی در من پیش رفته و همسرم نازا است، چگونه مرا فرزندی می‌تواند بود؟ فرمود: چنین است، خداوند هرچه را بخواهد به انجام می‌رساند.</ref> سست استخوان و سپید موی {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ}} <ref>مریم ۴۰،بی‌گمان ما زمین و هر که را بر آن است به ارث می‌بریم و (همگان) به سوی ما بازگردانده می‌شوند.</ref> و فرتوت {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا }} <ref>مریم ۸، گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که زنم نازاست و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیده‌ام.</ref> بود. همچنین زنان نیز گه‌گاه مشمول الهامات الهی، که در قرآن کریم از آنها تعبیر به وحی می‌شود، واقع شده‌أند و از [[عالم غیب]] و حوادث آینده خبر داده‌أند. در مورد مادر [[حضرت موسی]]{{ع}}، در دو آیه از قرآن کریم سخن از وحی الهی به او آمده است. همین بانو از طریق [[وحی]] = [[الهام]] الهی خبردار می‌شود که در آینده دریا یعنی رود نیل فرزندش را به ساحل خواهد انداخت و یکی از دشمنان خدای متعال او را خواهد گرفت{{متن قرآن|إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى}} <ref>طه ۳۸، آن هنگام که به مادرت آنچه (بایست) وحی می‌شد وحی کردیم.</ref> و خدای متعال او را به مادرش باز می‌گرداند و به پیامبری بر‌ می‌گزیند.{{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}} <ref>قصص ۷، و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد.</ref> در مورد حضرت مریم{{ع}} از این گونه کرامات خوارق عادات و الهامات در قرآن کریم فراوان نقل شده است: هر گاه زکریا{{ع}} در محراب نزد او می‌رفت، غذای مخصوصی در آنجا می‌دید، از او می‌پرسید: ای مریم! این غذا از کجا برای تو آمده است؟ مریم پاسخ می‌داد: این از سوی خدای متعال است.{{متن قرآن|فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ}} <ref>آل‌عمران ۳۷، پس خداوند آن (دختر) را به نیکی پذیرفت و به نیکی (پروراند و) برآورد و زکریّا را سرپرست او کرد و هرگاه زکریّا در محراب (عبادت) نزد وی می‌رفت کنار او، رزقی می‌یافت و می‌پرسید: ای مریم! این از کجا برای تو آمده است؟ و او می‌گفت: از نزد خداوند؛ (آری) خداوند به هر که بخواهد بی‌حساب (و شمار) روزی می‌دهد.</ref> بدون اینکه انسانی با او تماس بگیرد پسری به دنیا آورد. از پیش می‌دانست که خداوند به او پسری به نام "عیسی مسیح" عنایت می‌کند که در دنیا و آخرت آبرومند و از نزدیکان (به خدای متعال) است و با مردم در گهواره و در بزرگی سخن می‌گوید و خدای متعال به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل خواهد آموخت و او یکی از پیامبران بنی اسرائیل است، با خدای متعال مکالمه داشت و ملائکه با او سخن می‌گفتند.{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ * وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ }} <ref>آل‌عمران ۴۲ و ۴۹، و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید.</ref> [[حضرت مریم]]{{ع}} با جبرئیل (روح القدس) نیز گفت‌وگو می‌کرد {{متن قرآن|فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا}} <ref>مریم ۱۷ و ۲۱، و از چشم آنان پنهان شد و ما روح خود را به سوی او فرو فرستادیم که چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت گفت: چنین است؛ پروردگارت می‌فرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانه‌ای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است.</ref>  فرزندش عیسی پیش از به دنیا آمدن یا به محض ولادت با وی سخن گفت{{متن قرآن|فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا}} <ref>مریم ۲۴ و ۲۶، پس او را از فرو دست وی ندا داد که: غمگین مباش، خداوند از بن (پای) تو جویباری روان کرده است پس (از این خرما) بخور و (از آب آن جویبار) بنوش و دیده (به فرزند) روشن دار و اگر از مردم کسی را دیدی بگو برای (خداوند) بخشنده روزه‌ای نذر کرده‌ام و امروز به هیچ روی با کسی سخن نمی‌گویم.</ref>  و پس از آنکه مادرش (مریم) او را به نزد قوم خود آورد، زبان به سخن گشود تا گواه عصمت و پاکی او باشد.{{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَالسَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا}} <ref>مریم ۳۰ و ۳۳،  (نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است و بر من روزی که زاده شدم و روزی که درگذرم و روزی که زنده برانگیخته گردم درود باد.</ref>»<ref>[http://mesbahyazdi.ir/node/4380 انسان‌شناسی، ص۴۰۶.]</ref>.
:::::*«ساره، همسر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، در حالی به "اسحاق" باردار شد که خود پیرزنی نازا و شوهرش پیرمردی بود و به گفته خود وی: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ}} <ref>هود ۱۱، بی‌گمان این چیزی شگرف است!</ref> و {{متن قرآن|فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ}} <ref>ذاریات ۲۹ و همسرش فریادکنان پیش آمد و به چهره خود کوفت و گفت من پیرزنی سترونم!</ref> یحیی نیز زمانی پای به جهان گذاشت که مادرش نازا بود{{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّيَ آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالإِبْكَارِ}} <ref> آل‌عمران ۴۰، گفت: پروردگارا! در حالی که سالمندی در من پیش رفته و همسرم نازا است، چگونه مرا فرزندی می‌تواند بود؟ فرمود: چنین است، خداوند هرچه را بخواهد به انجام می‌رساند.</ref> و {{متن قرآن|وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا}} <ref>مریم ۵ و ۸، و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش!  گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که زنم نازاست و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیده‌ام.</ref> و پدرش زکریا کهن‌سال،{{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّيَ آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالإِبْكَارِ}} <ref> آل‌عمران ۴۰، گفت: پروردگارا! در حالی که سالمندی در من پیش رفته و همسرم نازا است، چگونه مرا فرزندی می‌تواند بود؟ فرمود: چنین است، خداوند هرچه را بخواهد به انجام می‌رساند.</ref> سست استخوان و سپید موی {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ}} <ref>مریم ۴۰،بی‌گمان ما زمین و هر که را بر آن است به ارث می‌بریم و (همگان) به سوی ما بازگردانده می‌شوند.</ref> و فرتوت {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا }} <ref>مریم ۸، گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که زنم نازاست و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیده‌ام.</ref> بود. همچنین زنان نیز گه‌گاه مشمول الهامات الهی، که در قرآن کریم از آنها تعبیر به وحی می‌شود، واقع شده‌أند و از [[عالم غیب]] و حوادث آینده خبر داده‌أند. در مورد مادر [[حضرت موسی]]{{ع}}، در دو آیه از قرآن کریم سخن از وحی الهی به او آمده است. همین بانو از طریق [[وحی]] = [[الهام]] الهی خبردار می‌شود که در آینده دریا یعنی رود نیل فرزندش را به ساحل خواهد انداخت و یکی از دشمنان خدای متعال او را خواهد گرفت{{متن قرآن|إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى}} <ref>طه ۳۸، آن هنگام که به مادرت آنچه (بایست) وحی می‌شد وحی کردیم.</ref> و خدای متعال او را به مادرش باز می‌گرداند و به پیامبری بر‌ می‌گزیند.{{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}} <ref>قصص ۷، و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد.</ref> در مورد حضرت مریم{{ع}} از این گونه کرامات خوارق عادات و الهامات در قرآن کریم فراوان نقل شده است: هر گاه زکریا{{ع}} در محراب نزد او می‌رفت، غذای مخصوصی در آنجا می‌دید، از او می‌پرسید: ای مریم! این غذا از کجا برای تو آمده است؟ مریم پاسخ می‌داد: این از سوی خدای متعال است.{{متن قرآن|فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ}} <ref>آل‌عمران ۳۷، پس خداوند آن (دختر) را به نیکی پذیرفت و به نیکی (پروراند و) برآورد و زکریّا را سرپرست او کرد و هرگاه زکریّا در محراب (عبادت) نزد وی می‌رفت کنار او، رزقی می‌یافت و می‌پرسید: ای مریم! این از کجا برای تو آمده است؟ و او می‌گفت: از نزد خداوند؛ (آری) خداوند به هر که بخواهد بی‌حساب (و شمار) روزی می‌دهد.</ref> بدون اینکه انسانی با او تماس بگیرد پسری به دنیا آورد. از پیش می‌دانست که خداوند به او پسری به نام "عیسی مسیح" عنایت می‌کند که در دنیا و آخرت آبرومند و از نزدیکان (به خدای متعال) است و با مردم در گهواره و در بزرگی سخن می‌گوید و خدای متعال به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل خواهد آموخت و او یکی از پیامبران بنی اسرائیل است، با خدای متعال مکالمه داشت و ملائکه با او سخن می‌گفتند.{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ * وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ }} <ref>آل‌عمران ۴۲ و ۴۹، و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید.</ref> [[حضرت مریم]]{{ع}} با جبرئیل (روح القدس) نیز گفت‌وگو می‌کرد {{متن قرآن|فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا}} <ref>مریم ۱۷ و ۲۱، و از چشم آنان پنهان شد و ما روح خود را به سوی او فرو فرستادیم که چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت گفت: چنین است؛ پروردگارت می‌فرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانه‌ای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است.</ref>  فرزندش عیسی پیش از به دنیا آمدن یا به محض ولادت با وی سخن گفت{{متن قرآن|فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلاَّ تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا}} <ref>مریم ۲۴ و ۲۶، پس او را از فرو دست وی ندا داد که: غمگین مباش، خداوند از بن (پای) تو جویباری روان کرده است پس (از این خرما) بخور و (از آب آن جویبار) بنوش و دیده (به فرزند) روشن دار و اگر از مردم کسی را دیدی بگو برای (خداوند) بخشنده روزه‌ای نذر کرده‌ام و امروز به هیچ روی با کسی سخن نمی‌گویم.</ref>  و پس از آنکه مادرش (مریم) او را به نزد قوم خود آورد، زبان به سخن گشود تا گواه عصمت و پاکی او باشد.{{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَالسَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا}} <ref>مریم ۳۰ و ۳۳،  (نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است و بر من روزی که زاده شدم و روزی که درگذرم و روزی که زنده برانگیخته گردم درود باد.</ref>»<ref>[http://mesbahyazdi.ir/node/4380 انسان‌شناسی، ص۴۰۶.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۷۰: خط ۷۰:
</sub>
</sub>
::::::در مورد [[حضرت مریم]] اگر چه کلمه [[وحی]] به کار گرفته نشده، اما در آیات ۴۵ و ۴۶ آل عمران چنین می‌خوانیم: {{متن قرآن|[[آیا آیه آیه ۴۵ و ۴۶ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ؛ وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَمِنَ الصَّالِحِينَ]]}}<ref>چون فرشتگان مریم را گفتند که خداوند ترا به کلمه‌ای که نامش مسیح (عیسی) پسر مریم است بشارت می‌دهد که او در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان درگاه الهی است و با مردم در گهواره - چونان ایام بزرگی- سخن می‌گوید و از جمله صالحان است؛ سوره آل عمران، آیه ۴۵ و ۴۶.</ref> این آیات نظیر آیات ۴۲ و ۴۳ همین سوره به خوبی می‌رسانند که خداوند به وسیله [[فرشتگان]] خویش بعضی [[امور غیبی]] را به [[حضرت مریم]] تعلیم داده، او را نسبت به آینده – که دیگران هرگز از آن اطلاعی نداشته‌اند – آگاه می‌ساخته است»<ref>بحثی مبسوط در آموزش عقائد، ج٢، ص٢٨</ref>.
::::::در مورد [[حضرت مریم]] اگر چه کلمه [[وحی]] به کار گرفته نشده، اما در آیات ۴۵ و ۴۶ آل عمران چنین می‌خوانیم: {{متن قرآن|[[آیا آیه آیه ۴۵ و ۴۶ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ؛ وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَمِنَ الصَّالِحِينَ]]}}<ref>چون فرشتگان مریم را گفتند که خداوند ترا به کلمه‌ای که نامش مسیح (عیسی) پسر مریم است بشارت می‌دهد که او در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان درگاه الهی است و با مردم در گهواره - چونان ایام بزرگی- سخن می‌گوید و از جمله صالحان است؛ سوره آل عمران، آیه ۴۵ و ۴۶.</ref> این آیات نظیر آیات ۴۲ و ۴۳ همین سوره به خوبی می‌رسانند که خداوند به وسیله [[فرشتگان]] خویش بعضی [[امور غیبی]] را به [[حضرت مریم]] تعلیم داده، او را نسبت به آینده – که دیگران هرگز از آن اطلاعی نداشته‌اند – آگاه می‌ساخته است»<ref>بحثی مبسوط در آموزش عقائد، ج٢، ص٢٨</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۷۹: خط ۷۹:
::::::«در داستان [[حضرت یعقوب]]{{ع}} آمده است که چون کاروان از مصر حرکت کرد و پیراهن یوسف را همراه داشتند ایشان فرمودند: من بوی یوسف به مشامم می‌‏رسد و در مورد [[حضرت یوسف]]‏{{ع}} آمده است که به دو زندانی همراه خود فرمود: خوراکی برای شما آورده نمی‏‌شود مگر این که من شما را از نتیجه آن آگاه می‏‌سازم و از آینده آنها طبق خوابی که دیده بودند خبر داد و همچنین آینده وضع اقتصادی کشور مصر را بر اساس خواب پادشاه پیش‏‌بینی کرد. گرچه این هر دو، تعبیر خواب بود ولی بیان قطعی آن حضرت بخصوص در مورد دوم که بسیار مهم و حساس بود حکایت از آگاهی او از غیب دارد و تعبیر خواب چیزی جز حدس و گمان نیست و [[حضرت عیسی]]{{ع}} فرمود: و شما را از آنچه می‌‏خورید یا در خانه ذخیره می‌‏کنید آگاه می‌‏سازم.
::::::«در داستان [[حضرت یعقوب]]{{ع}} آمده است که چون کاروان از مصر حرکت کرد و پیراهن یوسف را همراه داشتند ایشان فرمودند: من بوی یوسف به مشامم می‌‏رسد و در مورد [[حضرت یوسف]]‏{{ع}} آمده است که به دو زندانی همراه خود فرمود: خوراکی برای شما آورده نمی‏‌شود مگر این که من شما را از نتیجه آن آگاه می‏‌سازم و از آینده آنها طبق خوابی که دیده بودند خبر داد و همچنین آینده وضع اقتصادی کشور مصر را بر اساس خواب پادشاه پیش‏‌بینی کرد. گرچه این هر دو، تعبیر خواب بود ولی بیان قطعی آن حضرت بخصوص در مورد دوم که بسیار مهم و حساس بود حکایت از آگاهی او از غیب دارد و تعبیر خواب چیزی جز حدس و گمان نیست و [[حضرت عیسی]]{{ع}} فرمود: و شما را از آنچه می‌‏خورید یا در خانه ذخیره می‌‏کنید آگاه می‌‏سازم.
::::::راه‌های دیگری همان گونه که اشاره شد برای دستیابی به غیب و آینده جهان وجود دارد؛ راه‌هایی که می‏‌توان گفت طبیعی و معمولی نیستند مانند اِخبار بعضی از مرتاضان و منجّمان و کاهنان که در زمان [[انبیا]] بوده‌‏اند و اکنون نیز هستند، و بعضی از گفته‏‌های آنها راست می‌‏آید»<ref>[http://daftarmags.ir/Journal/Text/PasdarEslam/Article/index.aspx?ArticleNumber=39089 مقاله آگاهی‌های غیبی، ماهنامه پاسدار اسلام، شماره ۱۵۵.]</ref>.
::::::راه‌های دیگری همان گونه که اشاره شد برای دستیابی به غیب و آینده جهان وجود دارد؛ راه‌هایی که می‏‌توان گفت طبیعی و معمولی نیستند مانند اِخبار بعضی از مرتاضان و منجّمان و کاهنان که در زمان [[انبیا]] بوده‌‏اند و اکنون نیز هستند، و بعضی از گفته‏‌های آنها راست می‌‏آید»<ref>[http://daftarmags.ir/Journal/Text/PasdarEslam/Article/index.aspx?ArticleNumber=39089 مقاله آگاهی‌های غیبی، ماهنامه پاسدار اسلام، شماره ۱۵۵.]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۸۸: خط ۸۸:
::::::«پایان یافتن پیامبری ملازم با قطع ارتباط انسان با عالم بالا نیست؛ به تعبیر دیگر می‌توان تصور کرد افرادی به مقام نبوت نرسیده‌اند اما با غیب در ارتباطند؛ چنان که قرآن شاهد است بر وجود افرادی که [[پیامبر]]{{صل}} نبودند ولی با عالم غیب ارتباط داشتند؛ از جمله می‌توان به [[حضرت مریم]]{{س}} اشاره کرد که [[پیامبر]]{{صل}} نبود اما ملائکه با او سخن می‌گفتند: {{متن قرآن|[[آیا آیه آیه ۴۵ و ۴۶ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ]]}}<ref>هنگامی که فرشتگان به [[مریم]]{{س}} گفتند:ای مریم خدا تو را به فرزندی نوید می‌دهد که نام وی مسیح، عیسی فرزند مریم، در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربین درگاه الهی است؛ سوره آل عمران، آیه:۴۵.</ref>. و نیز قرآن درباره مادر [[حضرت موسی]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ]]}}<ref>و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده؛ سوره قصص، آیه:۷.</ref>. در بررسی روایات دیده می‌شود که اخبار فراوانی از [[اهل سنت]] و تشیع وجود دارند که همه گواه بر وجود [[علم غیب]] هستند؛ مرحوم [[ملاصدرا]] در تفسیر خود، حدیثی از [[پیامبر]]{{صل}}  نقل می‌کند که [[پیامبر]]{{صل}}  فرمود: {{عربی|«إنَّ لِلّهِ عباداً لَیسُُوا بأنبیاء یغبطُهُمُِ النُّبوُّةَ»}}<ref>ملاصدرا، تفسیر ملا صدرا، ج۷، ص۱۵۵.</ref>. برای خداوند بندگانی هستند که آنها [[پیامبر]]{{صل}} نیستند اما مقام پیامبری و نبوت به آنها غبطه می‌خورد. اگر نیم‌نگاهی به نهج‌البلاغه داشته باشیم به روشنی می‌توان دریافت که به اعتقاد [[امام‌ علی]]{{ع}} ارتباط با غیب یک امر مسلم است [[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرماید: همانا خدای سبحان و بزرگ یاد خود را روشنی‌بخش دلها قرار داد تا گوش پس از ناشنوایی بشنود، چشم پس از کم نوری، بنگرد و انسان پس از دشمنی، رام گردد. خداوند که نعمت‌های او گرانقدر است در دوران‌های مختلف و در دوران فترت تا آمدن پیامبری پس از پیامبر دیگر بندگانی داشته که با آنان در گوش جانشان زمزمه می‌کرد و در درون عقلشان با آنان سخن می‌گفته<ref>{{عربی|«إِنَ‏ اللَّهَ‏ سُبْحَانَهُ‏ وَ تَعَالَى‏ جَعَلَ‏ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ‏ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِم‏‏‏‏‏‏‏»}}؛ شهیدی، ترجمه نهج البلاغه،ص: ۲۵۵.</ref>.
::::::«پایان یافتن پیامبری ملازم با قطع ارتباط انسان با عالم بالا نیست؛ به تعبیر دیگر می‌توان تصور کرد افرادی به مقام نبوت نرسیده‌اند اما با غیب در ارتباطند؛ چنان که قرآن شاهد است بر وجود افرادی که [[پیامبر]]{{صل}} نبودند ولی با عالم غیب ارتباط داشتند؛ از جمله می‌توان به [[حضرت مریم]]{{س}} اشاره کرد که [[پیامبر]]{{صل}} نبود اما ملائکه با او سخن می‌گفتند: {{متن قرآن|[[آیا آیه آیه ۴۵ و ۴۶ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ]]}}<ref>هنگامی که فرشتگان به [[مریم]]{{س}} گفتند:ای مریم خدا تو را به فرزندی نوید می‌دهد که نام وی مسیح، عیسی فرزند مریم، در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربین درگاه الهی است؛ سوره آل عمران، آیه:۴۵.</ref>. و نیز قرآن درباره مادر [[حضرت موسی]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ]]}}<ref>و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده؛ سوره قصص، آیه:۷.</ref>. در بررسی روایات دیده می‌شود که اخبار فراوانی از [[اهل سنت]] و تشیع وجود دارند که همه گواه بر وجود [[علم غیب]] هستند؛ مرحوم [[ملاصدرا]] در تفسیر خود، حدیثی از [[پیامبر]]{{صل}}  نقل می‌کند که [[پیامبر]]{{صل}}  فرمود: {{عربی|«إنَّ لِلّهِ عباداً لَیسُُوا بأنبیاء یغبطُهُمُِ النُّبوُّةَ»}}<ref>ملاصدرا، تفسیر ملا صدرا، ج۷، ص۱۵۵.</ref>. برای خداوند بندگانی هستند که آنها [[پیامبر]]{{صل}} نیستند اما مقام پیامبری و نبوت به آنها غبطه می‌خورد. اگر نیم‌نگاهی به نهج‌البلاغه داشته باشیم به روشنی می‌توان دریافت که به اعتقاد [[امام‌ علی]]{{ع}} ارتباط با غیب یک امر مسلم است [[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرماید: همانا خدای سبحان و بزرگ یاد خود را روشنی‌بخش دلها قرار داد تا گوش پس از ناشنوایی بشنود، چشم پس از کم نوری، بنگرد و انسان پس از دشمنی، رام گردد. خداوند که نعمت‌های او گرانقدر است در دوران‌های مختلف و در دوران فترت تا آمدن پیامبری پس از پیامبر دیگر بندگانی داشته که با آنان در گوش جانشان زمزمه می‌کرد و در درون عقلشان با آنان سخن می‌گفته<ref>{{عربی|«إِنَ‏ اللَّهَ‏ سُبْحَانَهُ‏ وَ تَعَالَى‏ جَعَلَ‏ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ‏ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِم‏‏‏‏‏‏‏»}}؛ شهیدی، ترجمه نهج البلاغه،ص: ۲۵۵.</ref>.
::::::آنچه از آیات و روایات و همچنین کلمات حکما می‌توان برداشت نمود آن است که آگاهی از غیب برای بشر امری ممکن بلکه واقع شده است و جای هیچ شک و تردیدی نیست. نکته اساسی و قابل توجهی که به عنوان سخن آخر می‌توان گفت آن است که باید توجه داشت [[علم غیب]] ذاتی از آن خدای متعال است و کسی را به آن مقام راهی نیست جز کسانی که خدا به آنان اذن داده باشد. بنابراین بدون رضایت خدا کسی نمی‌تواند با غیب ارتباط داشته باشد»<ref>[[علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی (مقاله)|علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی]]، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰، ص ۱۳۷.</ref>.
::::::آنچه از آیات و روایات و همچنین کلمات حکما می‌توان برداشت نمود آن است که آگاهی از غیب برای بشر امری ممکن بلکه واقع شده است و جای هیچ شک و تردیدی نیست. نکته اساسی و قابل توجهی که به عنوان سخن آخر می‌توان گفت آن است که باید توجه داشت [[علم غیب]] ذاتی از آن خدای متعال است و کسی را به آن مقام راهی نیست جز کسانی که خدا به آنان اذن داده باشد. بنابراین بدون رضایت خدا کسی نمی‌تواند با غیب ارتباط داشته باشد»<ref>[[علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی (مقاله)|علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی]]، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰، ص ۱۳۷.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۹۷: خط ۹۷:
::::::«چنانکه روشن شد، خداوند به [[پیامبران]] خود، از [[غیب]] خبر داده است و [[تعالیم]] [[قرآن]] و [[سنت]] از نمونه‌های روشن [[علوم غیبی]] است که خداوند به پیامبرش آموخته است. همچنین تردیدی نیست که [[پیروان پیامبران]] و سایر انسان‌ها به واسطه [[پیامبران]] از [[امور غیبی]] مانند صفات خداوند، [[حیات]] پس از مرگ و... آگاه شده‌اند؛ آنچه بیشتر مورد تأمل است، پاسخ این پرسش است که آیا افراد دیگری غیر از [[پیامبران]] [[علم به غیب]] دارند؟ شواهد قرآنی نشان می‌دهد، افزون بر [[پیامبران]]، خداوند به غیر پیامبران نیز در مواردی [[علم به غیب]] عطا کرده است. نمونه‌ای از [[علم غیب غیر پیامبران]]، [[علم ائمه]]{{عم}} به اعمال مردم است که به کمک [[روایات]] می‌توان از آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۵ سوره توبه علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ]]}}<ref>«و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت»؛ سوره توبه آیه۱۰۵.</ref>استنباط کرد. افزون بر آن، آگاهی [[حضرت مریم]]{{س}} از تولد و مقام [[حضرت عیسی]]{{ع}} از [[خبرهای غیبی]] است که خداوند به آن حضرت عطا کرد. آگاهی [[مادر حضرت موسی]]{{ع}} نیز از بازگشت نوزادش به او و [[پیامبری]] او از [[خبرهای غیبی]] خداوند به ایشان است. آگاهی [[حضرت ساره]]{{س}} از فرزنددار شدن نیز از [[خبرهای غیبی]] است که خداوند به وسیله [[فرشتگان]] به ایشان ابلاغ کرد. همه این [[آگاهی‌های غیبی]] به شیوه‌ای غیر متعارف و [[خارق العاده]] در اختیار این [[برگزیدگان]] قرار گرفته است. قرآن خبر می‌دهد که [[جناب آصف]]، وزیر [[حضرت سلیمان]]{{ع}} به بخشی از [[علم الکتاب]]، آگاه بود. این [[دانش]] به او توانایی ویژه‌ای داد که توانست در چشم برهم زدنی، تخت بزرگ بلقیس، ملکه سرزمین سبا را به نزد [[حضرت سلیمان]]{{ع}} بیاورد. در برخی [[روایات]] این مطلب بیان شده است که [[اسم اعظم]] هفتاد و سه حرف دارد. [[جناب آصف]] تنها یک حرف از این ۷۳ حرف را می‌دانست و به وسیله آن توانست که تخت بلقیس را در یک چشم برهم زدن جابجا کند. [[جناب آصف]] از [[پیامبران]] نبوده، بلکه [[وصی حضرت سلیمان]]{{ع}} بوده است. گویا او این [[دانش]] را از [[حضرت سلیمان]]{{ع}} فراگرفته بوده است. از آنجا که چنین دانشی از دسترس عموم مردم خارج است، [[علم به غیب]] به شمار می‌آید که خداوند در اختیار غیر [[پیامبران]] نیز گذارده است.
::::::«چنانکه روشن شد، خداوند به [[پیامبران]] خود، از [[غیب]] خبر داده است و [[تعالیم]] [[قرآن]] و [[سنت]] از نمونه‌های روشن [[علوم غیبی]] است که خداوند به پیامبرش آموخته است. همچنین تردیدی نیست که [[پیروان پیامبران]] و سایر انسان‌ها به واسطه [[پیامبران]] از [[امور غیبی]] مانند صفات خداوند، [[حیات]] پس از مرگ و... آگاه شده‌اند؛ آنچه بیشتر مورد تأمل است، پاسخ این پرسش است که آیا افراد دیگری غیر از [[پیامبران]] [[علم به غیب]] دارند؟ شواهد قرآنی نشان می‌دهد، افزون بر [[پیامبران]]، خداوند به غیر پیامبران نیز در مواردی [[علم به غیب]] عطا کرده است. نمونه‌ای از [[علم غیب غیر پیامبران]]، [[علم ائمه]]{{عم}} به اعمال مردم است که به کمک [[روایات]] می‌توان از آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۵ سوره توبه علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ]]}}<ref>«و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت»؛ سوره توبه آیه۱۰۵.</ref>استنباط کرد. افزون بر آن، آگاهی [[حضرت مریم]]{{س}} از تولد و مقام [[حضرت عیسی]]{{ع}} از [[خبرهای غیبی]] است که خداوند به آن حضرت عطا کرد. آگاهی [[مادر حضرت موسی]]{{ع}} نیز از بازگشت نوزادش به او و [[پیامبری]] او از [[خبرهای غیبی]] خداوند به ایشان است. آگاهی [[حضرت ساره]]{{س}} از فرزنددار شدن نیز از [[خبرهای غیبی]] است که خداوند به وسیله [[فرشتگان]] به ایشان ابلاغ کرد. همه این [[آگاهی‌های غیبی]] به شیوه‌ای غیر متعارف و [[خارق العاده]] در اختیار این [[برگزیدگان]] قرار گرفته است. قرآن خبر می‌دهد که [[جناب آصف]]، وزیر [[حضرت سلیمان]]{{ع}} به بخشی از [[علم الکتاب]]، آگاه بود. این [[دانش]] به او توانایی ویژه‌ای داد که توانست در چشم برهم زدنی، تخت بزرگ بلقیس، ملکه سرزمین سبا را به نزد [[حضرت سلیمان]]{{ع}} بیاورد. در برخی [[روایات]] این مطلب بیان شده است که [[اسم اعظم]] هفتاد و سه حرف دارد. [[جناب آصف]] تنها یک حرف از این ۷۳ حرف را می‌دانست و به وسیله آن توانست که تخت بلقیس را در یک چشم برهم زدن جابجا کند. [[جناب آصف]] از [[پیامبران]] نبوده، بلکه [[وصی حضرت سلیمان]]{{ع}} بوده است. گویا او این [[دانش]] را از [[حضرت سلیمان]]{{ع}} فراگرفته بوده است. از آنجا که چنین دانشی از دسترس عموم مردم خارج است، [[علم به غیب]] به شمار می‌آید که خداوند در اختیار غیر [[پیامبران]] نیز گذارده است.
::::::خداوند در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ* في كِتَابٍ مَّكْنُونٍ* لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ}}<ref>سوره واقعه، آیه ۷۷و۷۸و۷۹.</ref> ضمیر "لَّا یمَسُّهُ" اگر به مرجع نزدیک‌تر بازگردد، به [[کتاب مکنون]] اشاره دارد و اگر آن را به مرجع دورتر بازگردانیم، به [[قرآن کریم]] از آن جهت که در [[کتاب مکنون]] سرچشمه دارد، اشاره دارد. [[کتاب مکنون]] یا همان [[لوح محفوظ]] منبع و سرچشمه تمام علوم الهی است. بنابر تفسیر اول، عده‌ای از انسان‌ها که از آنها با عنوان "[[مطهرون]]" یعنی [[پاکیزگان]] یاد شده است، به [[کتاب مکنون]] یا همان [[لوح محفوظ]] دسترسی دارند. با توجه به محتوای آیه، مقصود از [[پاکیزگی]] در این آیه، [[پاکیزگی معنوی]] و برخورداری از [[کمالات الهی]] است. به شهادت [[آیه تطهیر]]، [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}}، از [[پاکان]] هستند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> چنانکه می‌دانیم، مقصود از [[اهل بیت]]{{عم}} در این آیه، [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}، [[حضرت فاطمه]]{{س}}، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} می‌باشند  که البته [[علوم]] آنان به سایر [[ائمه]]{{عم}} منتقل شده است.  بنابراین، از این آیات این گونه استنباط می‌شود که این بزرگواران به علومی ویژه از [[لوح محفوظ]] دست‌رسی داشته‌اند که از [[علوم غیبی]] به شمار می‌آید و دیگران از آن محرومند. قابل توجه است که حتی اگر ضمیر "لَّا یمَسُّهُ" را به قرآن بازگردانیم، این آیه به [[علوم ظاهری قرآن]] اشاره ندارد، بلکه به [[علوم غیبی]] آن اشاره دارد که سرچشمه در [[لوح محفوظ]] داشته و غیر از عده‌ای خاص ([[پاکیزگان]]) به آن دسترسی ندارند. این نمونه‌ها، نه تنها نشان می‌دهد که [[آگاهی از غیب]] از طریق عطای خداوند ممکن است، بلکه اختصاص به [[پیامبران]] نداشته و حتی افرادی مانند [[حضرت مریم]]، [[مادر موسی]]، همسر [[حضرت ابراهیم]] و [[جناب آصف]]{{عم}} به عنایت الهی به برخی از علوم غیبی دست یافته بودند که خبرهای آن در قرآن کریم آمده است. همچنین می‌توان با استدلال به برخی از آیات یاد شده، ثابت نمود که [[اهل‌بیت پیامبر]]{{عم}} نیز به [[علوم غیبی]] به معنای یاد شده دسترسی داشته‌اند»<ref>[[قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایان‌نامه)|قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه]].</ref>.
::::::خداوند در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ* في كِتَابٍ مَّكْنُونٍ* لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ}}<ref>سوره واقعه، آیه ۷۷و۷۸و۷۹.</ref> ضمیر "لَّا یمَسُّهُ" اگر به مرجع نزدیک‌تر بازگردد، به [[کتاب مکنون]] اشاره دارد و اگر آن را به مرجع دورتر بازگردانیم، به [[قرآن کریم]] از آن جهت که در [[کتاب مکنون]] سرچشمه دارد، اشاره دارد. [[کتاب مکنون]] یا همان [[لوح محفوظ]] منبع و سرچشمه تمام علوم الهی است. بنابر تفسیر اول، عده‌ای از انسان‌ها که از آنها با عنوان "[[مطهرون]]" یعنی [[پاکیزگان]] یاد شده است، به [[کتاب مکنون]] یا همان [[لوح محفوظ]] دسترسی دارند. با توجه به محتوای آیه، مقصود از [[پاکیزگی]] در این آیه، [[پاکیزگی معنوی]] و برخورداری از [[کمالات الهی]] است. به شهادت [[آیه تطهیر]]، [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}}، از [[پاکان]] هستند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> چنانکه می‌دانیم، مقصود از [[اهل بیت]]{{عم}} در این آیه، [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}، [[حضرت فاطمه]]{{س}}، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} می‌باشند  که البته [[علوم]] آنان به سایر [[ائمه]]{{عم}} منتقل شده است.  بنابراین، از این آیات این گونه استنباط می‌شود که این بزرگواران به علومی ویژه از [[لوح محفوظ]] دست‌رسی داشته‌اند که از [[علوم غیبی]] به شمار می‌آید و دیگران از آن محرومند. قابل توجه است که حتی اگر ضمیر "لَّا یمَسُّهُ" را به قرآن بازگردانیم، این آیه به [[علوم ظاهری قرآن]] اشاره ندارد، بلکه به [[علوم غیبی]] آن اشاره دارد که سرچشمه در [[لوح محفوظ]] داشته و غیر از عده‌ای خاص ([[پاکیزگان]]) به آن دسترسی ندارند. این نمونه‌ها، نه تنها نشان می‌دهد که [[آگاهی از غیب]] از طریق عطای خداوند ممکن است، بلکه اختصاص به [[پیامبران]] نداشته و حتی افرادی مانند [[حضرت مریم]]، [[مادر موسی]]، همسر [[حضرت ابراهیم]] و [[جناب آصف]]{{عم}} به عنایت الهی به برخی از علوم غیبی دست یافته بودند که خبرهای آن در قرآن کریم آمده است. همچنین می‌توان با استدلال به برخی از آیات یاد شده، ثابت نمود که [[اهل‌بیت پیامبر]]{{عم}} نیز به [[علوم غیبی]] به معنای یاد شده دسترسی داشته‌اند»<ref>[[قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (پایان‌نامه)|قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه]].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
::::::پس هر کسی برای اینکه بداند چقدر از تقوا بهره برده باید به نشانه‌ها وآثار آن در زندگی‌اش توجه کند. یکی از مهمترین درجات و مراتب تقوا براساس آیه ۲۸۲ سوره بقره علم و دانش الهی است. به این معنا که خداوند در مقام تعلیم او می‌نشیند و به عنوان آموزگار به او تعلیم می‌دهد. شکی نیست که تعلیم الهی همانند تعلیم دیگران نیست که در قالب علم حصولی، مفاهیم و کلمات را بیاموزد. خداوند در آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۱ سوره بقره علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ]]}}.<ref>« و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید»؛ سوره بقره، آیه۳۱.</ref> روشن ساخته است که تعلیم الهی نوعی تعلیم خاص است که حتی فرشتگان نمی‌توانند گاه به مفاهیم و مضامین آن برسند و تنها یک ارتباط اجمالی و ساده با آن برقرار می‌کنند»<ref>[http://www.samamos.com/?p=4483 علم شهودی و فرقان رهاورد تقوا]</ref>.
::::::پس هر کسی برای اینکه بداند چقدر از تقوا بهره برده باید به نشانه‌ها وآثار آن در زندگی‌اش توجه کند. یکی از مهمترین درجات و مراتب تقوا براساس آیه ۲۸۲ سوره بقره علم و دانش الهی است. به این معنا که خداوند در مقام تعلیم او می‌نشیند و به عنوان آموزگار به او تعلیم می‌دهد. شکی نیست که تعلیم الهی همانند تعلیم دیگران نیست که در قالب علم حصولی، مفاهیم و کلمات را بیاموزد. خداوند در آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۱ سوره بقره علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ]]}}.<ref>« و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید»؛ سوره بقره، آیه۳۱.</ref> روشن ساخته است که تعلیم الهی نوعی تعلیم خاص است که حتی فرشتگان نمی‌توانند گاه به مفاهیم و مضامین آن برسند و تنها یک ارتباط اجمالی و ساده با آن برقرار می‌کنند»<ref>[http://www.samamos.com/?p=4483 علم شهودی و فرقان رهاورد تقوا]</ref>.
::::::*«هر کسی که متأله شود می‌تواند سطح جهان غیب را بشکافد و نسبت به آن عالم و آگاه شود. کسانی که از چشم برزخی برخوردارند، جنیان نیز مشهود آنان می‌شوند و در مرحله بالاتر فرشتگان مشهود ایشان می‌گردند و در مرحله دیگر، عالم برزخ از ارواح مؤمنان و کافران مشهود آنان می‌شود و اگر کشف الغطاء کامل رخ دهد همانند آن چه برای [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رخ داده است، همه چیز برای آنها مشهود می‌شود، به گونه‌ای که اگر پرده‌ها فرو افتد هیچ یقینی بر یقین و شهود او افزوده نمی‌شود<ref>{{عربی|«لَوْ كُشِفَ‏ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ‏ يَقِينا‏‏‏‏‏‏‏»}}</ref> چرا که آن چه دیگران پس از مرگ می‌یابند و {{متن قرآن|لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ }} <ref> به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تکاثر، آیه: ۶.</ref> ایشان در همین دنیا می‌نگرند و همه هستی برای آنان مشهود است و گزارش از آینده دادن همانند گزارش از حال و دیده کنونی است»<ref>[[علم غیب علم شهودی نیکان (مقاله)|علم غیب علم شهودی نیکان]].</ref>.
::::::*«هر کسی که متأله شود می‌تواند سطح جهان غیب را بشکافد و نسبت به آن عالم و آگاه شود. کسانی که از چشم برزخی برخوردارند، جنیان نیز مشهود آنان می‌شوند و در مرحله بالاتر فرشتگان مشهود ایشان می‌گردند و در مرحله دیگر، عالم برزخ از ارواح مؤمنان و کافران مشهود آنان می‌شود و اگر کشف الغطاء کامل رخ دهد همانند آن چه برای [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رخ داده است، همه چیز برای آنها مشهود می‌شود، به گونه‌ای که اگر پرده‌ها فرو افتد هیچ یقینی بر یقین و شهود او افزوده نمی‌شود<ref>{{عربی|«لَوْ كُشِفَ‏ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ‏ يَقِينا‏‏‏‏‏‏‏»}}</ref> چرا که آن چه دیگران پس از مرگ می‌یابند و {{متن قرآن|لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ }} <ref> به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تکاثر، آیه: ۶.</ref> ایشان در همین دنیا می‌نگرند و همه هستی برای آنان مشهود است و گزارش از آینده دادن همانند گزارش از حال و دیده کنونی است»<ref>[[علم غیب علم شهودی نیکان (مقاله)|علم غیب علم شهودی نیکان]].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است:  
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است:  
::::::«[[علامه امینی]] در [[الغدیر (کتاب)|الغدیر]]<ref>ج ۵، ص ۵۹-۵۲.</ref>بهترین پاسخ را به این شبهه داده است که ما در اینجا خلاصه‌ای از آن نقل می‌نمائیم: علم به غیب و آنچه در پس پرده است و دانستن اتفاقات گذشته وآینده برای تمام انسانها همچون علم به شهود امکان‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‌فرماید {{متن قرآن|...الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ...}}<ref>«همان کسانی که «غیب» را باور دارند»؛ سوره بقره، آیه ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ}}.<ref>«بهشت‌هایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است»؛ سوره مریم، آیه ۶۱.</ref>. البته از آنجا که مقام نبوت و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند انبیاء و اولیاء خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می سازد لذا می‌فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ}}<ref>«و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم»؛ سوره هود، آیه ۱۲۰.</ref> و از این رو داستان‌های پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در آیه  ۴۴ سوره آل عمران و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه ۱۰۲ می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}<ref>«(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم».</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود آیه ۴۹ می‌‎فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم»</ref>»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=56&chkhashk=909A09C13D&Itemid= آشنایی با نهج البلاغه امام علی، ص۵۶ و ۵۷.]</ref>
::::::«[[علامه امینی]] در [[الغدیر (کتاب)|الغدیر]]<ref>ج ۵، ص ۵۹-۵۲.</ref>بهترین پاسخ را به این شبهه داده است که ما در اینجا خلاصه‌ای از آن نقل می‌نمائیم: علم به غیب و آنچه در پس پرده است و دانستن اتفاقات گذشته وآینده برای تمام انسانها همچون علم به شهود امکان‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‌فرماید {{متن قرآن|...الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ...}}<ref>«همان کسانی که «غیب» را باور دارند»؛ سوره بقره، آیه ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ}}.<ref>«بهشت‌هایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است»؛ سوره مریم، آیه ۶۱.</ref>. البته از آنجا که مقام نبوت و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند انبیاء و اولیاء خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می سازد لذا می‌فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ}}<ref>«و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم»؛ سوره هود، آیه ۱۲۰.</ref> و از این رو داستان‌های پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در آیه  ۴۴ سوره آل عمران و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه ۱۰۲ می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}<ref>«(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم».</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود آیه ۴۹ می‌‎فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم»</ref>»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=56&chkhashk=909A09C13D&Itemid= آشنایی با نهج البلاغه امام علی، ص۵۶ و ۵۷.]</ref>
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:
:::::#و فراتر از مطلب اول، آن است که [[علم غیب]] برای بعضی از انسان‌ها، تحقق هم یافته و آن امر ممکن، لباس وقوع بر تن نموده است.  
:::::#و فراتر از مطلب اول، آن است که [[علم غیب]] برای بعضی از انسان‌ها، تحقق هم یافته و آن امر ممکن، لباس وقوع بر تن نموده است.  
::::::بنابراین توصیف [[علم غیب]] به اینکه امری فرابشری است و آن را به همراه چند خصیصه دیگرِ [[امامان]]{{عم}} از خصائص فرابشری آنان محسوب نمودن، همچنان‌که در نظرات بعضی از منکران [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}} دیده می‌شود. صحیح نبوده و به نظر می‌رسد که بیشتر برای فضا سازی ذهن مخاطبان بوده تا پذیرش نفی [[علم غیب]] برایشان آسان‌تر شده و از سنگینی بار استدلال از دوش منکران بکاهد. البته پرواضح است که [[علم غیب]] امر ناچیزی هم نیست که هر کس را توانایی دست‌یابی بدان باشد بلکه همچنان‌که گفته شد شرایط خاصی دارد و درجات و مراتب مختلفی، و مراتب بالای آن اختصاص به انسان‌های کامل که به تجرّد تام و فعلیت محضه رسیده‌اند جزء اوحدی از مردمانند، دارد و به تعبیر [[صدرالمتألهین]] از ممکنات اقلّیه است<ref>صدرالمتألهین، الشواهد الربوبیة، صص ۳۴۲.</ref>.»<ref>[[علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت (پایان‌نامه)|علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت]]، ص ۳۷-۵۶.</ref>.
::::::بنابراین توصیف [[علم غیب]] به اینکه امری فرابشری است و آن را به همراه چند خصیصه دیگرِ [[امامان]]{{عم}} از خصائص فرابشری آنان محسوب نمودن، همچنان‌که در نظرات بعضی از منکران [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}} دیده می‌شود. صحیح نبوده و به نظر می‌رسد که بیشتر برای فضا سازی ذهن مخاطبان بوده تا پذیرش نفی [[علم غیب]] برایشان آسان‌تر شده و از سنگینی بار استدلال از دوش منکران بکاهد. البته پرواضح است که [[علم غیب]] امر ناچیزی هم نیست که هر کس را توانایی دست‌یابی بدان باشد بلکه همچنان‌که گفته شد شرایط خاصی دارد و درجات و مراتب مختلفی، و مراتب بالای آن اختصاص به انسان‌های کامل که به تجرّد تام و فعلیت محضه رسیده‌اند جزء اوحدی از مردمانند، دارد و به تعبیر [[صدرالمتألهین]] از ممکنات اقلّیه است<ref>صدرالمتألهین، الشواهد الربوبیة، صص ۳۴۲.</ref>.»<ref>[[علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت (پایان‌نامه)|علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت]]، ص ۳۷-۵۶.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن وکیلی]]''' در مقاله ''«[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%84)#_bref10 علم غیب امام]»'' در این باره گفته است:  
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن وکیلی]]''' در مقاله ''«[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%84)#_bref10 علم غیب امام]»'' در این باره گفته است:  
::::::«منظورمان از غیب آن مجموعه‌ای از عالم می‌باشد که از ادراک عموم مردم مخفی است؛ یعنی در زندگی متعارف و عادی انسان‌ها، مجموعه‌ای از اطلاعات وجود دارد که بین همه مشترک است و به‌وسیله ابزارهای ظاهری (حواس پنج‌گانه) و تفکر به‌دست می‌آید. ادراک ماورای این مسائل را معمولاً به ادراکات غیبی تعبیر می‌کنند البته معمولاً به این‌شرط که از طریق نوعی حس باطن به دست آید، و نه با تفکر و تیزهوشی. لذا غیب مرز مشخص و دقیقی در این بحث ندارد. حتی برخی از انسان‌های عادی، گاهی خواب‌های صادقه می‌بینند و حرف‌های خاصی می‌زنند و مقداری علومشان با علوم دیگران متفاوت است و بعضی‌ها ضعیف‌تر هستند و از همین مقدار علم هم محرومند؛ ولی اگر کسی دارای دریافتی، ماورای دریافت‌های عمومی باشد، می‌گویند فلانی علم غیب دارد و این حداقل معنای "[[علم غیب]]" است و اختصاصی هم به [[ائمه]]{{عم}} و اولیاء‌الهی ندارد، حتی اختصاص به انسان‌های خوب هم نداشته و چه‌بسا در بعضی از انسان‌های بد هم وجود دارد»<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%84) علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام]</ref>.
::::::«منظورمان از غیب آن مجموعه‌ای از عالم می‌باشد که از ادراک عموم مردم مخفی است؛ یعنی در زندگی متعارف و عادی انسان‌ها، مجموعه‌ای از اطلاعات وجود دارد که بین همه مشترک است و به‌وسیله ابزارهای ظاهری (حواس پنج‌گانه) و تفکر به‌دست می‌آید. ادراک ماورای این مسائل را معمولاً به ادراکات غیبی تعبیر می‌کنند البته معمولاً به این‌شرط که از طریق نوعی حس باطن به دست آید، و نه با تفکر و تیزهوشی. لذا غیب مرز مشخص و دقیقی در این بحث ندارد. حتی برخی از انسان‌های عادی، گاهی خواب‌های صادقه می‌بینند و حرف‌های خاصی می‌زنند و مقداری علومشان با علوم دیگران متفاوت است و بعضی‌ها ضعیف‌تر هستند و از همین مقدار علم هم محرومند؛ ولی اگر کسی دارای دریافتی، ماورای دریافت‌های عمومی باشد، می‌گویند فلانی علم غیب دارد و این حداقل معنای "[[علم غیب]]" است و اختصاصی هم به [[ائمه]]{{عم}} و اولیاء‌الهی ندارد، حتی اختصاص به انسان‌های خوب هم نداشته و چه‌بسا در بعضی از انسان‌های بد هم وجود دارد»<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_(%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D9%82%D9%88%D8%A7%D9%84) علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد نجفی یزدی]]''' در کتاب ''«[[پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌ (کتاب)|پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد نجفی یزدی]]''' در کتاب ''«[[پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌ (کتاب)|پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
رشید هجری از یاران باوفا و صمیمی [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} بود به گونه‌ای که حضرت او را لایق تعلیم علوم غیب دانسته، از بلاها و مرگ‌ها آگاه بود و او را رشید البلایا می‌نامیدند، به بعضی خبر می‌داد که چگونه می‌میرد و یا چگونه کشته می‌شود، و همانطور که خبر داده بود واقع می‌شد»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/1020/152290 پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]</ref>
رشید هجری از یاران باوفا و صمیمی [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} بود به گونه‌ای که حضرت او را لایق تعلیم علوم غیب دانسته، از بلاها و مرگ‌ها آگاه بود و او را رشید البلایا می‌نامیدند، به بعضی خبر می‌داد که چگونه می‌میرد و یا چگونه کشته می‌شود، و همانطور که خبر داده بود واقع می‌شد»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/1020/152290 پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]</ref>
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۶۲: خط ۱۶۲:
:::::#همراه و مصاحب موسی. همراهِ موسی با آگاهی‌های خود اقدام به اموری می‌نمود که تعجب و اعتراض موسی را نیز سبب شده بود، که داستان آن در سورۀ کهف ذکر شده است. جملۀ {{متن قرآن|وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي}}<ref>  من آن کارها را از پیش خویش نکردم؛ سوره کهف، آیه ۸۲.</ref>در آیات مربوط به این داستان دلیل آن است که خداوند اسرار غیبی را به او اطلاع می‌داد.
:::::#همراه و مصاحب موسی. همراهِ موسی با آگاهی‌های خود اقدام به اموری می‌نمود که تعجب و اعتراض موسی را نیز سبب شده بود، که داستان آن در سورۀ کهف ذکر شده است. جملۀ {{متن قرآن|وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي}}<ref>  من آن کارها را از پیش خویش نکردم؛ سوره کهف، آیه ۸۲.</ref>در آیات مربوط به این داستان دلیل آن است که خداوند اسرار غیبی را به او اطلاع می‌داد.
:::::#مؤمنین شهداء بر منافقین. آیاتی از قرآن دلالت بر این دارد که خدا و رسولش و بلکه مؤمنین عمل منافقین و سایر مردم را می‌بینند، آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۵ سوره توبه علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ]]}}<ref>«و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت»؛ سوره توبه، آیه ۱۰۵.</ref> از جملۀ این آیات است.  مراد از رؤیت در آیه، وقوف بر حقایق اعمال و هدف‌های مترتّبِ بر اعمال است و اطلاع بر این امور امکان ندارد مگر از طریق ادراک غیبی. مراد از مؤمنین نیز همه مردم نیستند بلکه شهیدان بر اعمال مقصود است»<ref>محمد تقی شاکر، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص۱۲۸.</ref>.
:::::#مؤمنین شهداء بر منافقین. آیاتی از قرآن دلالت بر این دارد که خدا و رسولش و بلکه مؤمنین عمل منافقین و سایر مردم را می‌بینند، آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۵ سوره توبه علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ]]}}<ref>«و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت»؛ سوره توبه، آیه ۱۰۵.</ref> از جملۀ این آیات است.  مراد از رؤیت در آیه، وقوف بر حقایق اعمال و هدف‌های مترتّبِ بر اعمال است و اطلاع بر این امور امکان ندارد مگر از طریق ادراک غیبی. مراد از مؤمنین نیز همه مردم نیستند بلکه شهیدان بر اعمال مقصود است»<ref>محمد تقی شاکر، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص۱۲۸.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:
::::::«گاهی برخی حقایق و امور پنهان از حس بر ضمیر "قلب" القاء می‌گردد، ناگهان فضای روح آنچنان روشن که یقین پیدا می‌کند که آنچه را دریافت نموده است صحیح و پا برجاست. [[الهام]] در لغت به معنای القای مطلبی در نفس و جان است. بنا بر برخی تفاسیر [[الهام]] دارای معنای عام و خاص است. معنای خاص [[الهام]] ویژه اولیاء و اوصیاست که گاهی با واسطه و گاهی بدون واسطه می‌باشد. [[الهام]] با واسطه توسط صدایی که از شخص خارج می‌گردد و آنگاه شنیده و معنای مقصود از آن فهمیده می‌شود، صورت می‌پذیرد. این حالت، مانند رؤیا، در حالات اولیه انبیاء رخ می‌دهد و اهل حق آن را وحی خفی به شمار می‌آورند. اما [[الهام]] بدون واسطه عبارت است از القای معانی و حقایق در قلوب اولیاء از عالم غیب که ممکن است به صورت دفعی و ناگهانی باشد و ممکن است به تدریج صورت پذیرد. معنای عام [[الهام]] نیز گاهی با سبب و گاهی بدون سبب و نیز گاهی حقیقی و گاهی غیر حقیقی است. [[الهام]] حقیقی با سبب از راه تزکیه و تصفیه نفس به دست می‌آید. [[الهام]] غیرحقیقی و بدون سبب، برای افرادی که استعداد خاصی دارند، به مقتضای ویژگی‌های خاص نژادی و جغرافیایی حاصل می‌شود مانند براهمه، کشیشان و راهبان. قرآن کریم نمونه‌ای از آن را نقل می‌کند {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ]]}} <ref> و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده؛ سوره قصص، آیه: ۷.</ref> به مادر [[موسی]]{{ع}} [[الهام]] کردیم که به کودک خود شیر بده، و یا در جای دیگر مادر [[موسی]]{{ع}} دلواپس و نگران سرنوشت فرزند دلبند خود است که ناگهان به او [[الهام]] می‌شود او را در میان جعبه‌ای بگذارد و آن را به روی آبهای نیل روانه کند و در سرنوشت او فکری نکند زیرا خداوند متعال می‌فرماید {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ]]}} <ref> ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه: ۷.</ref> همانا ما آن را برمی‌گردانیم به‌سوی تو و قرار می‌دهیم او را [[موسی]]{{ع}} از مرسلین و انبیاء الهی کسانی که برگزیدگان خداوند که دارای روح پاک و بی‌آلایشی هستند و از تقوا و پرهیزگاری سهم والایی دارند، گاهی مشمول چنین الطاف الهی می‌شوند. این‌ها طرق و راه‌هایی است که پیامبران و پیشوایان معصوم{{عم}} و بندگان متقی و پرهیزگار را از امور پنهان از حس آگاه می‌سازد»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%82%DB%8C%D9%86_(%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87)  علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۷]</ref>.
::::::«گاهی برخی حقایق و امور پنهان از حس بر ضمیر "قلب" القاء می‌گردد، ناگهان فضای روح آنچنان روشن که یقین پیدا می‌کند که آنچه را دریافت نموده است صحیح و پا برجاست. [[الهام]] در لغت به معنای القای مطلبی در نفس و جان است. بنا بر برخی تفاسیر [[الهام]] دارای معنای عام و خاص است. معنای خاص [[الهام]] ویژه اولیاء و اوصیاست که گاهی با واسطه و گاهی بدون واسطه می‌باشد. [[الهام]] با واسطه توسط صدایی که از شخص خارج می‌گردد و آنگاه شنیده و معنای مقصود از آن فهمیده می‌شود، صورت می‌پذیرد. این حالت، مانند رؤیا، در حالات اولیه انبیاء رخ می‌دهد و اهل حق آن را وحی خفی به شمار می‌آورند. اما [[الهام]] بدون واسطه عبارت است از القای معانی و حقایق در قلوب اولیاء از عالم غیب که ممکن است به صورت دفعی و ناگهانی باشد و ممکن است به تدریج صورت پذیرد. معنای عام [[الهام]] نیز گاهی با سبب و گاهی بدون سبب و نیز گاهی حقیقی و گاهی غیر حقیقی است. [[الهام]] حقیقی با سبب از راه تزکیه و تصفیه نفس به دست می‌آید. [[الهام]] غیرحقیقی و بدون سبب، برای افرادی که استعداد خاصی دارند، به مقتضای ویژگی‌های خاص نژادی و جغرافیایی حاصل می‌شود مانند براهمه، کشیشان و راهبان. قرآن کریم نمونه‌ای از آن را نقل می‌کند {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ]]}} <ref> و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده؛ سوره قصص، آیه: ۷.</ref> به مادر [[موسی]]{{ع}} [[الهام]] کردیم که به کودک خود شیر بده، و یا در جای دیگر مادر [[موسی]]{{ع}} دلواپس و نگران سرنوشت فرزند دلبند خود است که ناگهان به او [[الهام]] می‌شود او را در میان جعبه‌ای بگذارد و آن را به روی آبهای نیل روانه کند و در سرنوشت او فکری نکند زیرا خداوند متعال می‌فرماید {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ]]}} <ref> ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه: ۷.</ref> همانا ما آن را برمی‌گردانیم به‌سوی تو و قرار می‌دهیم او را [[موسی]]{{ع}} از مرسلین و انبیاء الهی کسانی که برگزیدگان خداوند که دارای روح پاک و بی‌آلایشی هستند و از تقوا و پرهیزگاری سهم والایی دارند، گاهی مشمول چنین الطاف الهی می‌شوند. این‌ها طرق و راه‌هایی است که پیامبران و پیشوایان معصوم{{عم}} و بندگان متقی و پرهیزگار را از امور پنهان از حس آگاه می‌سازد»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%82%DB%8C%D9%86_(%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87)  علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۷]</ref>.
::::::«داستان [[حضرت مریم]]، مادر موسی ، و ساره، همسر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} که هرسه از زنان بزرگوار تاریخ هستند، نمونه‌های روشنی است که نشان می‌دهد، خداوند به برخی از غیر پیامبران نیز از امور پنهان آینده خبر داده بود. خداوندی که آگاه به غیب است، در صورتی که نیاز باشد، به دیگر برگزیدگان خود نیز همانند پیامبران از حقایق پنهان، خبر می‌دهد. در قرآن کریم آمده است: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ }} <ref> و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه: ۷.</ref>. خبر از بازگشت [[موسی]]{{ع}} به دامن مادرش و [[نبوت]] آن حضرت، اخباری شگرف است که به مادرش [[الهام]] شد. و همچنین قرآن کریم در آیاتی از سخن گفتن فرشتگان با [[حضرت مریم]]{{س}} و بشارت دادن او به [[حضرت عیسی]]{{ع}} سخن گفته است: {{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ }} <ref> آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای از خویش نوید می‌دهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیک‌شدگان (به خداوند) است؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۵.</ref>. نمونه دیگر خبر دادن از آینده، گفت و گوی فرشتگان با [[حضرت ساره]]{{س}}، همسر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} است که فرشتگان به او و [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بشارت فرزند دار شدن دادند: {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ }} <ref> و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم؛ گفت: وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بی‌گمان این چیزی شگرف است!گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند استسوره هود، آیه: ۷۱ - ۷۳.</ref> نمونه‌های یاد شده، برخی از نمونه‌های علم به آینده است که در موارد خاص، خداوند متعال به طور ویژه به برخی از غیر پیامبران عطا کرده است. روشن است که در این مسأله فرقی بین خبر از گذشته یا آینده نیست. بنابراین می‌توان گفت خداوند متعال اگر صلاح بداند برگزیدگان خود از غیر پیامبران را نیز از علوم گذشته یا آینده آگاه می‌سازد»<ref>[[علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]؛ ص۲۶.</ref>.
::::::«داستان [[حضرت مریم]]، مادر موسی ، و ساره، همسر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} که هرسه از زنان بزرگوار تاریخ هستند، نمونه‌های روشنی است که نشان می‌دهد، خداوند به برخی از غیر پیامبران نیز از امور پنهان آینده خبر داده بود. خداوندی که آگاه به غیب است، در صورتی که نیاز باشد، به دیگر برگزیدگان خود نیز همانند پیامبران از حقایق پنهان، خبر می‌دهد. در قرآن کریم آمده است: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ }} <ref> و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه: ۷.</ref>. خبر از بازگشت [[موسی]]{{ع}} به دامن مادرش و [[نبوت]] آن حضرت، اخباری شگرف است که به مادرش [[الهام]] شد. و همچنین قرآن کریم در آیاتی از سخن گفتن فرشتگان با [[حضرت مریم]]{{س}} و بشارت دادن او به [[حضرت عیسی]]{{ع}} سخن گفته است: {{متن قرآن|إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ }} <ref> آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای از خویش نوید می‌دهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیک‌شدگان (به خداوند) است؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۵.</ref>. نمونه دیگر خبر دادن از آینده، گفت و گوی فرشتگان با [[حضرت ساره]]{{س}}، همسر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} است که فرشتگان به او و [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بشارت فرزند دار شدن دادند: {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ }} <ref> و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم؛ گفت: وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بی‌گمان این چیزی شگرف است!گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند استسوره هود، آیه: ۷۱ - ۷۳.</ref> نمونه‌های یاد شده، برخی از نمونه‌های علم به آینده است که در موارد خاص، خداوند متعال به طور ویژه به برخی از غیر پیامبران عطا کرده است. روشن است که در این مسأله فرقی بین خبر از گذشته یا آینده نیست. بنابراین می‌توان گفت خداوند متعال اگر صلاح بداند برگزیدگان خود از غیر پیامبران را نیز از علوم گذشته یا آینده آگاه می‌سازد»<ref>[[علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)|علم غیب از دیدگاه فریقین]]؛ ص۲۶.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۸۲: خط ۱۸۲:
::::::نه تنها [[اهل بیت]] و [[ائمه]] اطهار{{ع}}، زبان حیوانات را می‌فهمیدند بلکه برخی از اصحاب خاص آن بزرگواران نیز زبان حیوانات را می‌دانستند.  
::::::نه تنها [[اهل بیت]] و [[ائمه]] اطهار{{ع}}، زبان حیوانات را می‌فهمیدند بلکه برخی از اصحاب خاص آن بزرگواران نیز زبان حیوانات را می‌دانستند.  
::::::جابر با یکی از دوستان خود از مسیری می‌گذشتند، به گله گوسفندی رسیدند که بزی در میان آنها خیلی سروصدا می‌کرد جابر به دوستش گفت: می‌دانی این بز چه می‌گوید؟ دوستش با تعجب پرسید، مگر اینها حرف می‌زنند؟ جابرگفت: بله این بز بچه خود را صدا می‌زند و می‌گوید: زودتر بیا و عقب نمان، سال گذشته هم برادرت از گله عقب ماند و گرفتار گرگ شد. دوست جابر سراغ چوپان رفت و پرسید، آیا سال گذشته گوسفندی از گله عقب ‌مانده و گرفتار گرگ شده است؟ چوپان جواب داد: بله، این بز که سروصدا می‌کند بچه خود را صدا می‌زند و بچه دیگرش سال گذشته گرفتار گرگ شد»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۳۰.</ref>.
::::::جابر با یکی از دوستان خود از مسیری می‌گذشتند، به گله گوسفندی رسیدند که بزی در میان آنها خیلی سروصدا می‌کرد جابر به دوستش گفت: می‌دانی این بز چه می‌گوید؟ دوستش با تعجب پرسید، مگر اینها حرف می‌زنند؟ جابرگفت: بله این بز بچه خود را صدا می‌زند و می‌گوید: زودتر بیا و عقب نمان، سال گذشته هم برادرت از گله عقب ماند و گرفتار گرگ شد. دوست جابر سراغ چوپان رفت و پرسید، آیا سال گذشته گوسفندی از گله عقب ‌مانده و گرفتار گرگ شده است؟ چوپان جواب داد: بله، این بز که سروصدا می‌کند بچه خود را صدا می‌زند و بچه دیگرش سال گذشته گرفتار گرگ شد»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۳۰.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:
::::::«علاوه بر معارفی که قرآن و روایات در اختیار ما می‌گذارند فیلسوفان اسلامی‌ متفقند در این که انسان امکان اطلاع بر غیب را دارا می‌باشد و این مطلب حتی برای غیر معصوم نیز صادق است. [[ابن سینا]] در کتاب الاشارات و التنبيهات می‌گوید: تجربه و آزمایش به روشنی ثابت کرده است که انسان در موقع خواب می‌تواند با جهان خارج تماس بگیرد و اطلاعاتی کسب کند اکنون چه مانعی دارد که انسان در بیداری دارای چنین قدرتی باشد و تجربه و آزمایش نیز آن را اثبات کرده است<ref>ابن سينا، الاشارات و التنبيهات، ج ۳، ص ۳۹۹.</ref>.
::::::«علاوه بر معارفی که قرآن و روایات در اختیار ما می‌گذارند فیلسوفان اسلامی‌ متفقند در این که انسان امکان اطلاع بر غیب را دارا می‌باشد و این مطلب حتی برای غیر معصوم نیز صادق است. [[ابن سینا]] در کتاب الاشارات و التنبيهات می‌گوید: تجربه و آزمایش به روشنی ثابت کرده است که انسان در موقع خواب می‌تواند با جهان خارج تماس بگیرد و اطلاعاتی کسب کند اکنون چه مانعی دارد که انسان در بیداری دارای چنین قدرتی باشد و تجربه و آزمایش نیز آن را اثبات کرده است<ref>ابن سينا، الاشارات و التنبيهات، ج ۳، ص ۳۹۹.</ref>.
::::::این قبیل تجربه‌ها به قدری فراوان است و حتی اختصاص به مذهب خاصی ندارد که هر کدام از ما بارها خود آن را تجربه کرده‌ایم. فیلسوفان تجربه این حالت را در بیداری کاملاً ممکن می‌دانند. و آن بدین صورت است که اگر حواس انسان از اشتغالات بیرونی باز داشته شود و نفس از این عالم انصراف پیدا کند همان تجربه‌ای که در خواب هست در بیداری به وجود می‌آید. این انصراف می‌تواند بر اساس اراده انسان باشد یا بواسطه غلبه درد و مریضی و یا حالت سکرات موت. مطابق کریمه قرآنی این حالت حتی برای فرعون زمان [[حضرت یوسف]]{{ع}} پیش آمد که تعبیر آن را از حضرت خواست و بعد از این قضیه بود که موقعیت ایشان تغییر کرد و منزلتی پیدا نمود. چنانکه همین آیه قرآنی که می‌فرماید به [[حضرت یوسف]]{{ع}} تأويل الأحاديث یا همان تعبیر خواب دادیم خود بیانگر این واقعیت است که رویای صادق یکی از راه‌های اطلاع از [[غیب]] است و فلسفه تعبير خواب نیز همین است. روایت نیز هست که رویای صادق جزئی از [[نبوت]] است<ref>سیده نصرت امین، مخزن العرفان، ج ۶، ص۳۳۳.</ref>. ریشه این واقعیت که انسان امکان اطلاع از غیب را دارا می‌باشد به مسأله تجرد نفس باز می‌گردد. بخش عمده‌ای از علم فلسفه به مسائل علم‌النفس پرداخته، به تعاریف مختلف ماهیت نفس انسانی، قوا و مدارک و مشاعر ظاهری و باطنی و مراتب تجرد آن می‌پردازد»<ref>[[آگاهی امامان از غیب  (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص۱۱۷.</ref>.
::::::این قبیل تجربه‌ها به قدری فراوان است و حتی اختصاص به مذهب خاصی ندارد که هر کدام از ما بارها خود آن را تجربه کرده‌ایم. فیلسوفان تجربه این حالت را در بیداری کاملاً ممکن می‌دانند. و آن بدین صورت است که اگر حواس انسان از اشتغالات بیرونی باز داشته شود و نفس از این عالم انصراف پیدا کند همان تجربه‌ای که در خواب هست در بیداری به وجود می‌آید. این انصراف می‌تواند بر اساس اراده انسان باشد یا بواسطه غلبه درد و مریضی و یا حالت سکرات موت. مطابق کریمه قرآنی این حالت حتی برای فرعون زمان [[حضرت یوسف]]{{ع}} پیش آمد که تعبیر آن را از حضرت خواست و بعد از این قضیه بود که موقعیت ایشان تغییر کرد و منزلتی پیدا نمود. چنانکه همین آیه قرآنی که می‌فرماید به [[حضرت یوسف]]{{ع}} تأويل الأحاديث یا همان تعبیر خواب دادیم خود بیانگر این واقعیت است که رویای صادق یکی از راه‌های اطلاع از [[غیب]] است و فلسفه تعبير خواب نیز همین است. روایت نیز هست که رویای صادق جزئی از [[نبوت]] است<ref>سیده نصرت امین، مخزن العرفان، ج ۶، ص۳۳۳.</ref>. ریشه این واقعیت که انسان امکان اطلاع از غیب را دارا می‌باشد به مسأله تجرد نفس باز می‌گردد. بخش عمده‌ای از علم فلسفه به مسائل علم‌النفس پرداخته، به تعاریف مختلف ماهیت نفس انسانی، قوا و مدارک و مشاعر ظاهری و باطنی و مراتب تجرد آن می‌پردازد»<ref>[[آگاهی امامان از غیب  (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص۱۱۷.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۸. آقای کرم‌زاده؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۸. آقای کرم‌زاده؛
خط ۱۹۸: خط ۱۹۸:
| پاسخ = آقای '''[[علی کرم‌زاده]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید (پایان‌نامه)|بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید]]»'' در این‌باره گفته است:  
| پاسخ = آقای '''[[علی کرم‌زاده]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید (پایان‌نامه)|بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید]]»'' در این‌باره گفته است:  
::::::«آگاهی از راه اشراق را واقعیتی غیر قابل انکار است. آگاهی‌های انسان بر اموری که خارج از متعلقات حس و تجربه، استدلال و عقل‌أند، بهترین گواه این مدعاست، پدیده‌های نوظهور و اکتشافات علمی تنها محصول تجربه و اندیشه ورزی نیست؛ زیرا چه بسا اموری که در چنبره این دو روش قرار نمی‌گیرند. فیلسوفان مسلمان آگاهی از [[غیب]] را دارای امکان وقوعی می‌دانند. [[ابن سینا]] می‌گوید: آن گاه که اشتغالات روح از طریق حواس کم شد، روح فرصتی می‌یابد تا از چنگال قوای طبیعی خلاص و به جانب قدس پرواز کند و صورت‌هایی از غیب در او نقش می‌بندد و این حالت گاهی در خواب و گاهی در بیماری پدید می‌آید.<ref>{{عربی|"و اذا قلت الشواغل الحسیة و بقیت الشواغل أقل لم یبعد أن یکون للنفس فلتات تخلص عن شغل التخیل الی جانب القدس فانتقش فیها نقش من الغیب(...)"}} ابن سینا، ج ۳، ص ۴۰۷ .</ref>  [[ابن سینا]] با سود جستن از تجربه و قیاس که مستظهر به حالت وجدانی است، می‌گوید:  تجربه و قیاس به ما می‌گویند که انسان در موقع خواب می‌تواند با جهان خارج در تماس بوده، بر آن آگاهی یابد. با توجه به این حقیقت، مانعی ندارد که انسان به هنگام بیداری نیز دارای چنین توانایی باشد.<ref>{{عربی|"التجربة والقیاس متطابقان علی أن للنفس الإنسانیة أن تنال من الغیب نی؟ فی حالة المنام فلا مانع من أن یقع مثل ذلک النیل فی حالة الیقظة"}}.</ref> در راستای همین بیان که انسان در اثر سیر و سلوک و ریاضت‌های شرعی واجد قدرتی می‌شود که دیگر هم نوعان او ندارند، می‌گوید:  اگر دریافتی که شخص عارفی اموری انجام می دهد که از توان افراد عادی خارج است، این دریافت نباید همراه با انکار باشد؛ زیرا چه بسا برای این امور علل و اسبابی است که تو نیز اگر واجد آن شوی، قادر بر آن امور می‌گردی.<ref>{{عربی|"اذ بلغک أن عارفا أطاق بقوته فعلا أو تحریکا او حرکه یخرج عن وسع مثله فلا تتلقه بکل ذلک الاستنکار فلقد تجد إلی سببه سبیلا فی اعتبارک مذاهب الطبیة"}}.</ref> [[شیخ اشراق]] که در حقیقت نام برداری فلسفه وی به اشراق، حکایت از روش فلسفی او می‌کند و در فلسفه الهی و ریاضت‌های نفسانی عملی داعیه‌های بسیار دارد، در خصوص آگاهی از [[غیب]]، در فصلی تحت عنوان سبب انذار‌ها و اطلاع بر مغیبات می‌گوید: هرگاه اشتغالات حواس ظاهر کم شود و نفس انسان از چنبر، قوای طبیعی رها شود، نفس توانایی بر امور غیبی پیدا می‌کند و گواه بر این امور، خواب‌های صادق است که برای انسان رخ می‌دهد. از منظر او نور اسفهبد، که همان نفس انسانی است، آن گاه که از جهات شواغل قوی حسی رهایی یابد و حس باطن هم ضعیف شود، در حقیقت نفس از برازخ (اجسام) رها می‌شود و به برازخ علوی متصل می‌شود و در آنجا بر مغیبات اطلاع می‌یابد.<ref>شیخ اشراق، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref> همو درباره اطلاع پیامبران{{صل}} و اشخاص کمل از [[غیب]] می‌گوید: {{عربی|"و ما یتلقی الأنبیاء والأولیاء و غیرهم من المغیبات فانها قد ترد علیهم فی اسطر مکتوبة}}. (...) اطلاع انبیاء و اشخاص کمل از [[غیب]] به دلیل نوشته‌هایی است که آنان می‌بینند و یا صداهای دل انگیز و هولناکی است که می‌شنوند و یا صور تهایی که مشاهده می‌کنند. و با ایشان سخن می‌گویند صدرالمتألهین ضمن پذیرش دیدگاه فیلسوفان قبل از خود درباره اطلاع افراد کمل از [[غیب]]، با تفصیل در این‌باره به بیان دیدگاه خود پرداخته است. او با ارائه تفاوت‌های وحی و الهام بر این باور است که نفس انسانی بر اثر اتصال با جهان عقل و یا عالم مثال -که شیخ اشراق به طور جدی بر آن اصرار دارد و ابن سینا منکر آن است - آگاهی‌هایی کسب می‌کند و در ادامه این ادعا را مدلل و با براهین عقلی روشن می‌سازد، پیداست که بیان تفصیلی همه آن مطالب با حجم این پژوهش سازگار نیست و دیدگاه ملاصدرا حواشی وی در دو فصل سبب انذارها و اطلاع بر مغیبات و بیان اقسام مغیباتی که افراد کمل توانایی بر دریافت آنها دارند، در مقاله پنجم از کتاب شرح حکمه الاشراق، جای هیچ ابهامی باقی نمی‌گذارد که دریافت امور غیبی امری شدنی است. بنابر این، دانشمندان، خواه فیلسوفان و خواه روان شناسان در این جهت تردیدی ندارند که انسان توانایی دارد که از مغیبات مطلع شود. نکته‌ای که نباید از آن غفلت نمود؛ چنان که [[ملاصدرا]] در تعلیقات بر حکمه الاشراق آورده است، آگاهی پیامبران{{صل}} و همچنین امامان معصوم{{ع}} از [[غیب]]، غیر از طرق عادی است و اشتراک در نتیجه گواه بر اتخاذ دو روش نیست و آنچه در خصوص اطلاع افراد عادی بر [[غیب]] بیان شد تنها برای این بود که استبعاد دانستن [[غیب]] از ادهان زدوده شود»<ref>[[بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید (پایان‌نامه)|بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید]]، ص۲۳.</ref>.
::::::«آگاهی از راه اشراق را واقعیتی غیر قابل انکار است. آگاهی‌های انسان بر اموری که خارج از متعلقات حس و تجربه، استدلال و عقل‌أند، بهترین گواه این مدعاست، پدیده‌های نوظهور و اکتشافات علمی تنها محصول تجربه و اندیشه ورزی نیست؛ زیرا چه بسا اموری که در چنبره این دو روش قرار نمی‌گیرند. فیلسوفان مسلمان آگاهی از [[غیب]] را دارای امکان وقوعی می‌دانند. [[ابن سینا]] می‌گوید: آن گاه که اشتغالات روح از طریق حواس کم شد، روح فرصتی می‌یابد تا از چنگال قوای طبیعی خلاص و به جانب قدس پرواز کند و صورت‌هایی از غیب در او نقش می‌بندد و این حالت گاهی در خواب و گاهی در بیماری پدید می‌آید.<ref>{{عربی|"و اذا قلت الشواغل الحسیة و بقیت الشواغل أقل لم یبعد أن یکون للنفس فلتات تخلص عن شغل التخیل الی جانب القدس فانتقش فیها نقش من الغیب(...)"}} ابن سینا، ج ۳، ص ۴۰۷ .</ref>  [[ابن سینا]] با سود جستن از تجربه و قیاس که مستظهر به حالت وجدانی است، می‌گوید:  تجربه و قیاس به ما می‌گویند که انسان در موقع خواب می‌تواند با جهان خارج در تماس بوده، بر آن آگاهی یابد. با توجه به این حقیقت، مانعی ندارد که انسان به هنگام بیداری نیز دارای چنین توانایی باشد.<ref>{{عربی|"التجربة والقیاس متطابقان علی أن للنفس الإنسانیة أن تنال من الغیب نی؟ فی حالة المنام فلا مانع من أن یقع مثل ذلک النیل فی حالة الیقظة"}}.</ref> در راستای همین بیان که انسان در اثر سیر و سلوک و ریاضت‌های شرعی واجد قدرتی می‌شود که دیگر هم نوعان او ندارند، می‌گوید:  اگر دریافتی که شخص عارفی اموری انجام می دهد که از توان افراد عادی خارج است، این دریافت نباید همراه با انکار باشد؛ زیرا چه بسا برای این امور علل و اسبابی است که تو نیز اگر واجد آن شوی، قادر بر آن امور می‌گردی.<ref>{{عربی|"اذ بلغک أن عارفا أطاق بقوته فعلا أو تحریکا او حرکه یخرج عن وسع مثله فلا تتلقه بکل ذلک الاستنکار فلقد تجد إلی سببه سبیلا فی اعتبارک مذاهب الطبیة"}}.</ref> [[شیخ اشراق]] که در حقیقت نام برداری فلسفه وی به اشراق، حکایت از روش فلسفی او می‌کند و در فلسفه الهی و ریاضت‌های نفسانی عملی داعیه‌های بسیار دارد، در خصوص آگاهی از [[غیب]]، در فصلی تحت عنوان سبب انذار‌ها و اطلاع بر مغیبات می‌گوید: هرگاه اشتغالات حواس ظاهر کم شود و نفس انسان از چنبر، قوای طبیعی رها شود، نفس توانایی بر امور غیبی پیدا می‌کند و گواه بر این امور، خواب‌های صادق است که برای انسان رخ می‌دهد. از منظر او نور اسفهبد، که همان نفس انسانی است، آن گاه که از جهات شواغل قوی حسی رهایی یابد و حس باطن هم ضعیف شود، در حقیقت نفس از برازخ (اجسام) رها می‌شود و به برازخ علوی متصل می‌شود و در آنجا بر مغیبات اطلاع می‌یابد.<ref>شیخ اشراق، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref> همو درباره اطلاع پیامبران{{صل}} و اشخاص کمل از [[غیب]] می‌گوید: {{عربی|"و ما یتلقی الأنبیاء والأولیاء و غیرهم من المغیبات فانها قد ترد علیهم فی اسطر مکتوبة}}. (...) اطلاع انبیاء و اشخاص کمل از [[غیب]] به دلیل نوشته‌هایی است که آنان می‌بینند و یا صداهای دل انگیز و هولناکی است که می‌شنوند و یا صور تهایی که مشاهده می‌کنند. و با ایشان سخن می‌گویند صدرالمتألهین ضمن پذیرش دیدگاه فیلسوفان قبل از خود درباره اطلاع افراد کمل از [[غیب]]، با تفصیل در این‌باره به بیان دیدگاه خود پرداخته است. او با ارائه تفاوت‌های وحی و الهام بر این باور است که نفس انسانی بر اثر اتصال با جهان عقل و یا عالم مثال -که شیخ اشراق به طور جدی بر آن اصرار دارد و ابن سینا منکر آن است - آگاهی‌هایی کسب می‌کند و در ادامه این ادعا را مدلل و با براهین عقلی روشن می‌سازد، پیداست که بیان تفصیلی همه آن مطالب با حجم این پژوهش سازگار نیست و دیدگاه ملاصدرا حواشی وی در دو فصل سبب انذارها و اطلاع بر مغیبات و بیان اقسام مغیباتی که افراد کمل توانایی بر دریافت آنها دارند، در مقاله پنجم از کتاب شرح حکمه الاشراق، جای هیچ ابهامی باقی نمی‌گذارد که دریافت امور غیبی امری شدنی است. بنابر این، دانشمندان، خواه فیلسوفان و خواه روان شناسان در این جهت تردیدی ندارند که انسان توانایی دارد که از مغیبات مطلع شود. نکته‌ای که نباید از آن غفلت نمود؛ چنان که [[ملاصدرا]] در تعلیقات بر حکمه الاشراق آورده است، آگاهی پیامبران{{صل}} و همچنین امامان معصوم{{ع}} از [[غیب]]، غیر از طرق عادی است و اشتراک در نتیجه گواه بر اتخاذ دو روش نیست و آنچه در خصوص اطلاع افراد عادی بر [[غیب]] بیان شد تنها برای این بود که استبعاد دانستن [[غیب]] از ادهان زدوده شود»<ref>[[بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید (پایان‌نامه)|بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید]]، ص۲۳.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۹. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۹. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
خط ۲۰۶: خط ۲۰۶:
::::::«زندگانی اولیاء الله حکایت از تحقق [[علم غیب]] برای غیر [[انبیا]] نیز دارد. اگر حتی حکایت های نقل شده دراین باره را نیز نپذیریم،‌ قرآن کریم به عنوان کلام تحریف نشده خداوند،‌ دلالت بر مدعای ما دارد، چرا که حضرت مریم، مادر [[حضرت موسی]]{{ع}} و یا آصف بن برخیا هیچکدام از انبیاء‌ الهی نبودند،‌ اما خداوند حکیم آنها را در مواردی آگاه به غیب کرده است. {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ]]}}<ref>به مادر [[موسی]]{{ع}} وحی کردیم که موسی را شیر بده پس هنگامی که بر او ترسناک شدی او را به دریا بینداز و نترس و محزون مباش ما او را به تو برمی‌گردانیم و او را از پیامبران مرسل قرار می دهیم؛ سوره قصص، آیه ۷.</ref> مطابق با این آیه می‌توان گفت که اولا وحی در این آیه همان الهام است که یکی از طرق دست یابی به غیب  است؛ ثانیا افزون بر آن،‌ بازگشت حضرت موسی به دامان مادر،‌ به مادر موسی اطلاع داده شد؛ ثالثا اینکه حضرت موسی در آینده به مقام رسالت می‌رسد،‌ نیز خبر دیگری بود که به مادر آن حضرت داده شد. خداوند متعال راجع به آصف بن برخیا نیز فرموده است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]}}<ref>«کسی که نزد او علمی از کتاب بود گفت من قبل از آن که تو پلک چشمهایت را به هم بزنی تخت بلقیس را برایت حاضر می کنم»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.</ref>
::::::«زندگانی اولیاء الله حکایت از تحقق [[علم غیب]] برای غیر [[انبیا]] نیز دارد. اگر حتی حکایت های نقل شده دراین باره را نیز نپذیریم،‌ قرآن کریم به عنوان کلام تحریف نشده خداوند،‌ دلالت بر مدعای ما دارد، چرا که حضرت مریم، مادر [[حضرت موسی]]{{ع}} و یا آصف بن برخیا هیچکدام از انبیاء‌ الهی نبودند،‌ اما خداوند حکیم آنها را در مواردی آگاه به غیب کرده است. {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ]]}}<ref>به مادر [[موسی]]{{ع}} وحی کردیم که موسی را شیر بده پس هنگامی که بر او ترسناک شدی او را به دریا بینداز و نترس و محزون مباش ما او را به تو برمی‌گردانیم و او را از پیامبران مرسل قرار می دهیم؛ سوره قصص، آیه ۷.</ref> مطابق با این آیه می‌توان گفت که اولا وحی در این آیه همان الهام است که یکی از طرق دست یابی به غیب  است؛ ثانیا افزون بر آن،‌ بازگشت حضرت موسی به دامان مادر،‌ به مادر موسی اطلاع داده شد؛ ثالثا اینکه حضرت موسی در آینده به مقام رسالت می‌رسد،‌ نیز خبر دیگری بود که به مادر آن حضرت داده شد. خداوند متعال راجع به آصف بن برخیا نیز فرموده است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]}}<ref>«کسی که نزد او علمی از کتاب بود گفت من قبل از آن که تو پلک چشمهایت را به هم بزنی تخت بلقیس را برایت حاضر می کنم»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.</ref>
::::::پیش‌تر راجع به دلالت این آیه بر وجود علم غیب نزد آصف سخن گفتیم. حال باید گفت که بنابر اصل عدل که از اصول پنجگانه شیعه و نیز معتزله است،‌ می‌توان مدعی شد،‌ که ثبوت علم غیب منحصر به شخص آصف بن برخیا نیست،‌ بلکه خداوند حکیم،‌ هر کسی را که در کمالات سیر کرده و به مقامات والای انسانی دست یابد،‌ از امور غیبی آگاه می‌سازد. امامان معصوم شیعه،‌ که از بالاترین اولیاء الهی هستند،‌ مطابق با باورهای شیعه از جمله بهره‌مندان این علوم هستند. به روایاتی در این باره توجه کنید: [[امام باقر]]{{ع}} راجع به آصف در کلامی قریب به این مضمون فرمودند: خداوند ۷۳ اسم اعظم دارد که تنها یک حرف آن را به آصف داد و توانست تخت بلقیس را نزد سلیمان بیاورد و نزد ما امامان ۷۲ اسم از آن اسامی وجود دارد و تنها یک اسم آن در علم غیب خداوند وجود دارد که به ما داده نشده است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: هنگامی که امام بخواهد چیزی بداند،‌ خداوند او را آگاه می کند. از این روایات روشن می‌شود که امامان معصوم نیز به عنوان انسان‌های برگزیده خداوند،‌ عالم به غیب بوده‌اند»<ref>[http://intjz.net/maqalat/sh-elm%20ghib.html#_ednref11 جستاری در  مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی]</ref>.
::::::پیش‌تر راجع به دلالت این آیه بر وجود علم غیب نزد آصف سخن گفتیم. حال باید گفت که بنابر اصل عدل که از اصول پنجگانه شیعه و نیز معتزله است،‌ می‌توان مدعی شد،‌ که ثبوت علم غیب منحصر به شخص آصف بن برخیا نیست،‌ بلکه خداوند حکیم،‌ هر کسی را که در کمالات سیر کرده و به مقامات والای انسانی دست یابد،‌ از امور غیبی آگاه می‌سازد. امامان معصوم شیعه،‌ که از بالاترین اولیاء الهی هستند،‌ مطابق با باورهای شیعه از جمله بهره‌مندان این علوم هستند. به روایاتی در این باره توجه کنید: [[امام باقر]]{{ع}} راجع به آصف در کلامی قریب به این مضمون فرمودند: خداوند ۷۳ اسم اعظم دارد که تنها یک حرف آن را به آصف داد و توانست تخت بلقیس را نزد سلیمان بیاورد و نزد ما امامان ۷۲ اسم از آن اسامی وجود دارد و تنها یک اسم آن در علم غیب خداوند وجود دارد که به ما داده نشده است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: هنگامی که امام بخواهد چیزی بداند،‌ خداوند او را آگاه می کند. از این روایات روشن می‌شود که امامان معصوم نیز به عنوان انسان‌های برگزیده خداوند،‌ عالم به غیب بوده‌اند»<ref>[http://intjz.net/maqalat/sh-elm%20ghib.html#_ednref11 جستاری در  مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۱۴: خط ۲۱۴:
| پاسخ = آقای دکتر '''[[اعلا تورانی]]''' و خانم '''[[زهرا خطیبی]]''' در مقاله ''«[[علم امام  در آینه حکمت متعالیه (مقاله)|علم امام  در آینه حکمت متعالیه]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
| پاسخ = آقای دکتر '''[[اعلا تورانی]]''' و خانم '''[[زهرا خطیبی]]''' در مقاله ''«[[علم امام  در آینه حکمت متعالیه (مقاله)|علم امام  در آینه حکمت متعالیه]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::«[[ملاصدرا]] مبدأ تمامی علوم را از عالم قدس می‌داند. دروازه عالم ملکوت بر هیچ‌کس بسته نیست، مگر به جهت مانعی از نفس خود و حجابی از غلظت طبع خویش. برای انسان این امکان هست که از نفس خودش تعلیم و آموزش یابد که این امر را حدس گویند، ولی این استعداد قریب در افراد مردم تفاوت دارد، و چون درجات متفاوت است و قلب‌ها از حیث صفا و کدورت و قوه و ضعف در تیزهوشی و کمی و زیادی در حدس مختلف‌أند، پس وجود نفسی عالی در جانب بالا بعید نیست که نور یا بیش از نور ملکوت قوی باشد و در پذیرش و قبول افاضه از کانون خیر و رحمت سریع باشد، پس چنین انسانی به سبب شدت استعدادش بیشتر حقایق را در کمترین زمان ادراک می‌کند و از حیث علم، به حقایق اشیاء بدون طلب و شوقی از جانب او احاطه پیدا می‌کند، بلکه ذهن نافذ و تابناک او - بدون مباشرت حدود وسطای آنها به نتایج پیشی می‌گیرد، و همین‌طور از این نتایج به نتایج دیگری تا آنکه به غایات مطلوب انسانی و نهایات درجات بشری احاطه پیدا می‌کند، و این قوه به نام قوه قدسی نامیده می‌شود که مرتبه کامل آن در انبیاء و اولیاء که از نفوس قوی و شدید برخوردارند وجود دارد<ref>صدرالمتألهین، اسفار اربعه، ج۳، ص۳۲۲-۴۲۰ ،۳۸۱ ،۳۱۹.</ref> نفس با ادراک معارف جزئی و محسوس که به واسطه حواس پنج‌گانه ظاهری و قوه متخیله حاصل شده و قیام صدوری به نفس دارند، با مراتبی از هستی و با ادراک معارف غیرمادی و معقولات کلی و تشدید مراتب وجودی خویش، با مرتبه‌های دیگر متحد می‌شود. در این مرتبه است که نفس به مرتبه حقایق کلی و مجرد و مشاهده آنها نائل می‌شود. این مرتبه، مرتبه کمال عقل نظری یا عقل المستفاد و اتصال با عقل فعال است <ref>صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ص۲۱۶ ،۲۱۷.</ref> که [[ملاصدرا]] تنها خاص بعضی از انسان‌ها می‌داند<ref>صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ص۲۱۶.</ref>. در این حالت، نفس به مرتبه حقایق کلی و مجرد نائل می‌شود و می‌تواند بر همه اسرار در عالم قضا، یا به تعبیر [[ملاصدرا]]، خزاین الهی واقف شود و با چشم ملکوتی و دید و شهود عقلانی قلم و لوح را مشاهده کند<ref>صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ص۲۱۶ ،۲۱۷.</ref> به این ترتیب، اتحاد نفس با هر مرتبه از مراتب هستی که در اثر فرایند حرکت استکمالی جوهری نفس و اتحاد مدرِک و مدرَک حاصل می‌شود، إکتشاف آن مرتبه از هستی را نیز در پی خواهد داشت<ref>صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ج۹، ص۱۸۰ ،۹۳ و اسفار اربعة، ج۸، ص۲۲۳ ،۱۳۶ </ref> [[ملاصدرا]] معتقد است که بعضی از نفوس چنان قوی و شدید می‌شوند که تصورات آنها می‌تواند باعث ایجاد موجوداتی در خارج از ذهن شود. این نفوس با تأیید ملکوتی و طرب معنوی می‌توانند مریض را شفا دهند و اشرار را بیمار کنند و جسمی را حرکت دهند که از قدرات عادی بشر خارج است<ref>همان: ۱ /۲۷۵ .(ملاصدرا قائل به علم حضوری نسبت به ذات حق تعالی به اندازه سعه وجودی مدرِک است) همو، ۱۳۸۳ :۱ /۱۳۵.</ref> با این توضیح که علم حضوری سه گونه است: علم علت به معلول خود، علم شیء مجرد به ذات خویش و علم معلول به علت خود. علم حضوری نسبت به ذات حق از دو قسم اول نیست، چون در نوع اول عالم احاطه بر معلوم دارد و در نوع دوم، عالم و معلوم یکسان است، اما هر یک از ممکنات از آن جهت که معلول واجب تعالی و شأنی از شئون علت خودند، ذات واجب را به مقدار استعداد خود درک می‌کنند <ref>جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳.</ref>. طبق تحلیل [[ملاصدرا]]، علم انسان به همه حقایق، اسرار و خزاین الهی منع عقلی ندارد، در صورت رسیدن نفس به مرتبه کمالی آن حقیقت و متحد شدن با او، علم حضوری به آن حقیقت حاصل می‌شود. تنها حقیقتی که علم به او مورد بحث است ذات مقدس الهی است که در این مورد نیز [[ملاصدرا]] علم انسان را مقید به استعداد او کرده است. طبق این قید گرچه علم به ذات الهی به مقدار استعداد ممکن دانسته شده، ولی اکتناه ذات و درک کنه ذات الهی ممتنع خواهد بود، چراکه استعداد هیچ انسانی به اندازه ای نیست که بتواند به مرتبه احاطه بر ذات الهی دست یابد. از این رو، اکتناه ذات برای معصومان و اولیای الهی نیز محال خواهد بود، اما اکتناه مخلوقات الهی مبتلا به این منع و اشکال عقلی نیست، علم امام{{ع}} به جمیع ماسوی‌‌الله هیچ‌گونه محذور عقلی نخواهد داشت»<ref>[[علم امام در آینه حکمت متعالیه (مقاله)|علم امام در آینه حکمت متعالیه]]، ص ۶۱.</ref>.
::::::«[[ملاصدرا]] مبدأ تمامی علوم را از عالم قدس می‌داند. دروازه عالم ملکوت بر هیچ‌کس بسته نیست، مگر به جهت مانعی از نفس خود و حجابی از غلظت طبع خویش. برای انسان این امکان هست که از نفس خودش تعلیم و آموزش یابد که این امر را حدس گویند، ولی این استعداد قریب در افراد مردم تفاوت دارد، و چون درجات متفاوت است و قلب‌ها از حیث صفا و کدورت و قوه و ضعف در تیزهوشی و کمی و زیادی در حدس مختلف‌أند، پس وجود نفسی عالی در جانب بالا بعید نیست که نور یا بیش از نور ملکوت قوی باشد و در پذیرش و قبول افاضه از کانون خیر و رحمت سریع باشد، پس چنین انسانی به سبب شدت استعدادش بیشتر حقایق را در کمترین زمان ادراک می‌کند و از حیث علم، به حقایق اشیاء بدون طلب و شوقی از جانب او احاطه پیدا می‌کند، بلکه ذهن نافذ و تابناک او - بدون مباشرت حدود وسطای آنها به نتایج پیشی می‌گیرد، و همین‌طور از این نتایج به نتایج دیگری تا آنکه به غایات مطلوب انسانی و نهایات درجات بشری احاطه پیدا می‌کند، و این قوه به نام قوه قدسی نامیده می‌شود که مرتبه کامل آن در انبیاء و اولیاء که از نفوس قوی و شدید برخوردارند وجود دارد<ref>صدرالمتألهین، اسفار اربعه، ج۳، ص۳۲۲-۴۲۰ ،۳۸۱ ،۳۱۹.</ref> نفس با ادراک معارف جزئی و محسوس که به واسطه حواس پنج‌گانه ظاهری و قوه متخیله حاصل شده و قیام صدوری به نفس دارند، با مراتبی از هستی و با ادراک معارف غیرمادی و معقولات کلی و تشدید مراتب وجودی خویش، با مرتبه‌های دیگر متحد می‌شود. در این مرتبه است که نفس به مرتبه حقایق کلی و مجرد و مشاهده آنها نائل می‌شود. این مرتبه، مرتبه کمال عقل نظری یا عقل المستفاد و اتصال با عقل فعال است <ref>صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ص۲۱۶ ،۲۱۷.</ref> که [[ملاصدرا]] تنها خاص بعضی از انسان‌ها می‌داند<ref>صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ص۲۱۶.</ref>. در این حالت، نفس به مرتبه حقایق کلی و مجرد نائل می‌شود و می‌تواند بر همه اسرار در عالم قضا، یا به تعبیر [[ملاصدرا]]، خزاین الهی واقف شود و با چشم ملکوتی و دید و شهود عقلانی قلم و لوح را مشاهده کند<ref>صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ص۲۱۶ ،۲۱۷.</ref> به این ترتیب، اتحاد نفس با هر مرتبه از مراتب هستی که در اثر فرایند حرکت استکمالی جوهری نفس و اتحاد مدرِک و مدرَک حاصل می‌شود، إکتشاف آن مرتبه از هستی را نیز در پی خواهد داشت<ref>صدرالمتألهین، شواهد الربوبیة، ج۹، ص۱۸۰ ،۹۳ و اسفار اربعة، ج۸، ص۲۲۳ ،۱۳۶ </ref> [[ملاصدرا]] معتقد است که بعضی از نفوس چنان قوی و شدید می‌شوند که تصورات آنها می‌تواند باعث ایجاد موجوداتی در خارج از ذهن شود. این نفوس با تأیید ملکوتی و طرب معنوی می‌توانند مریض را شفا دهند و اشرار را بیمار کنند و جسمی را حرکت دهند که از قدرات عادی بشر خارج است<ref>همان: ۱ /۲۷۵ .(ملاصدرا قائل به علم حضوری نسبت به ذات حق تعالی به اندازه سعه وجودی مدرِک است) همو، ۱۳۸۳ :۱ /۱۳۵.</ref> با این توضیح که علم حضوری سه گونه است: علم علت به معلول خود، علم شیء مجرد به ذات خویش و علم معلول به علت خود. علم حضوری نسبت به ذات حق از دو قسم اول نیست، چون در نوع اول عالم احاطه بر معلوم دارد و در نوع دوم، عالم و معلوم یکسان است، اما هر یک از ممکنات از آن جهت که معلول واجب تعالی و شأنی از شئون علت خودند، ذات واجب را به مقدار استعداد خود درک می‌کنند <ref>جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳.</ref>. طبق تحلیل [[ملاصدرا]]، علم انسان به همه حقایق، اسرار و خزاین الهی منع عقلی ندارد، در صورت رسیدن نفس به مرتبه کمالی آن حقیقت و متحد شدن با او، علم حضوری به آن حقیقت حاصل می‌شود. تنها حقیقتی که علم به او مورد بحث است ذات مقدس الهی است که در این مورد نیز [[ملاصدرا]] علم انسان را مقید به استعداد او کرده است. طبق این قید گرچه علم به ذات الهی به مقدار استعداد ممکن دانسته شده، ولی اکتناه ذات و درک کنه ذات الهی ممتنع خواهد بود، چراکه استعداد هیچ انسانی به اندازه ای نیست که بتواند به مرتبه احاطه بر ذات الهی دست یابد. از این رو، اکتناه ذات برای معصومان و اولیای الهی نیز محال خواهد بود، اما اکتناه مخلوقات الهی مبتلا به این منع و اشکال عقلی نیست، علم امام{{ع}} به جمیع ماسوی‌‌الله هیچ‌گونه محذور عقلی نخواهد داشت»<ref>[[علم امام در آینه حکمت متعالیه (مقاله)|علم امام در آینه حکمت متعالیه]]، ص ۶۱.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۲۵: خط ۲۲۵:
::::::از مجموع این نکات می‌توان به این نکته مهم رسید که آگاهی از غیب مراتب و درجاتی دارد که برخی از مراتب و درجات آن تنها در محدوده علم خداوند و افراد معدودی است که از جانب خداوند اذن داشته باشند مانند [[انبیا]] و اولیای الهی. دیگر موجودات را به درک این حقایق کم‌ترین راهی نیست.
::::::از مجموع این نکات می‌توان به این نکته مهم رسید که آگاهی از غیب مراتب و درجاتی دارد که برخی از مراتب و درجات آن تنها در محدوده علم خداوند و افراد معدودی است که از جانب خداوند اذن داشته باشند مانند [[انبیا]] و اولیای الهی. دیگر موجودات را به درک این حقایق کم‌ترین راهی نیست.
::::::در نتیجه مهم‌ترین تفاوت [[علم غیب]] [[معصومان]] با افراد عادی، محدودیت و جزیی بودن علم افراد عادی است؛ به علاوه تفاوت مهم دیگر بین پیشگویی‌های معصومان و افراد عادی که نام بردیم، علاوه بر محدودیت علم، این است که، علم [[انبیا]] و [[ائمه]] به واسطه ارتباط با حقیقت علم الهی تخلف‌بردار نیست. در آن تردید و تشکیکی راه ندارد، در حالی که در علوم دیگر افراد نمی‌توان یقین به درستی و واقعیت کرد و بر آنها اعتماد کامل نمود»<ref>[http://www.pasokhgoo.ir/node/20378 مرکز پاسخ گویی به سؤلات دینی]</ref>.
::::::در نتیجه مهم‌ترین تفاوت [[علم غیب]] [[معصومان]] با افراد عادی، محدودیت و جزیی بودن علم افراد عادی است؛ به علاوه تفاوت مهم دیگر بین پیشگویی‌های معصومان و افراد عادی که نام بردیم، علاوه بر محدودیت علم، این است که، علم [[انبیا]] و [[ائمه]] به واسطه ارتباط با حقیقت علم الهی تخلف‌بردار نیست. در آن تردید و تشکیکی راه ندارد، در حالی که در علوم دیگر افراد نمی‌توان یقین به درستی و واقعیت کرد و بر آنها اعتماد کامل نمود»<ref>[http://www.pasokhgoo.ir/node/20378 مرکز پاسخ گویی به سؤلات دینی]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


==پرسش‌های مصداقی==
==پرسش‌های مصداقی==
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش