پرش به محتوا

رابطه اسم اعظم با علم معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}}))
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ')
خط ۲۵: خط ۲۵:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱. آیت‌الله مکارم شیرازی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱. آیت‌الله مکارم شیرازی؛
| تصویر = مکارم شیرازی.jpg
| تصویر = مکارم شیرازی.jpg
| پاسخ‌دهنده = ناصر مکارم شیرازی]]]]
| پاسخ‌دهنده = ناصر مکارم شیرازی
::::::آیت‌الله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/50082/7/30 تفسیر نمونه]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/50082/7/30 تفسیر نمونه]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«پیرامون [[اسم اعظم]] روایات گوناگونى وارد شده و از آنها چنین استفاده مى‌شود که هرکس از این اسم باخبر باشد، نه فقط دعایش مستجاب است، بلکه با استفاده از آن مى‌تواند به فرمان خدا، در جهان طبیعت تصرف کند و کارهاى مهمى انجام دهد. در اینکه [[اسم اعظم]]، کدام‌ یک از اسماء خداوند است، بسیارى از دانشمندان اسلامى بحث کرده‌اند و غالباً بحث‌ها بر محور این دور مى‌زند که از میان نام‌هاى خدا نامى را بیابند که این خاصیت عجیب و بزرگ را داشته باشد. ولى ما فکر مى‌کنیم آنچه بیشتر باید از آن جست‌وجو کرد، این است که نام و صفاتى را بیابیم که با پیاده کردن مفهوم آن در وجود خودمان، آن‌چنان تکامل روحى بیابیم که آن آثار بر آن مترتب گردد؛ به تعبیر دیگر، مسئله مهم، تخلق به این صفات و واجد شدن این مفاهیم و متصف شدن به این اوصاف است؛ وگرنه یک شخص آلوده و پست با دانستن یک کلمه چگونه ممکن است، مستجاب الدعوة و همانند آن شود و اگر مى‌شنویم که "بلعم" داراى این اسم اعظم بود و آن را از دست داد، مفهومش این است که بر اثر خودسازى و ایمان و آگاهى و پرهیزگارى به چنان مرحله‌اى از تکامل معنوى رسیده بود که دعایش نزد خدا رد نمى‌شد ولى بر اثر لغزش‌ها که در هر حال آدمى از آنها مصون نیست و به خاطر هواپرستى و قرار گرفتن در خدمت فراعنه و طاغوت‌هاى زمان، آن روحیه را به کلى از دست داد و از آن مرحله سقوط کرد، و منظور از فراموش کردن [[اسم اعظم]] نیز ممکن است همین معنى باشد و نیز اگر مى‌خوانیم که پیامبران و پیشوایان بزرگ از [[اسم اعظم]] آگاه بودند، مفهومش این است که حقیقت این اسم بزرگ خدا را در وجود خودشان پیاده کرده بودند و در پرتو این حالت خداوند چنان مقام والایى به آنها داده بود»<ref>[http://lib.eshia.ir/50082/7/30تفسیر نمونه، ج٧، صص٣۰ و ٣۱.]</ref>.
::::::«پیرامون [[اسم اعظم]] روایات گوناگونى وارد شده و از آنها چنین استفاده مى‌شود که هرکس از این اسم باخبر باشد، نه فقط دعایش مستجاب است، بلکه با استفاده از آن مى‌تواند به فرمان خدا، در جهان طبیعت تصرف کند و کارهاى مهمى انجام دهد. در اینکه [[اسم اعظم]]، کدام‌ یک از اسماء خداوند است، بسیارى از دانشمندان اسلامى بحث کرده‌اند و غالباً بحث‌ها بر محور این دور مى‌زند که از میان نام‌هاى خدا نامى را بیابند که این خاصیت عجیب و بزرگ را داشته باشد. ولى ما فکر مى‌کنیم آنچه بیشتر باید از آن جست‌وجو کرد، این است که نام و صفاتى را بیابیم که با پیاده کردن مفهوم آن در وجود خودمان، آن‌چنان تکامل روحى بیابیم که آن آثار بر آن مترتب گردد؛ به تعبیر دیگر، مسئله مهم، تخلق به این صفات و واجد شدن این مفاهیم و متصف شدن به این اوصاف است؛ وگرنه یک شخص آلوده و پست با دانستن یک کلمه چگونه ممکن است، مستجاب الدعوة و همانند آن شود و اگر مى‌شنویم که "بلعم" داراى این اسم اعظم بود و آن را از دست داد، مفهومش این است که بر اثر خودسازى و ایمان و آگاهى و پرهیزگارى به چنان مرحله‌اى از تکامل معنوى رسیده بود که دعایش نزد خدا رد نمى‌شد ولى بر اثر لغزش‌ها که در هر حال آدمى از آنها مصون نیست و به خاطر هواپرستى و قرار گرفتن در خدمت فراعنه و طاغوت‌هاى زمان، آن روحیه را به کلى از دست داد و از آن مرحله سقوط کرد، و منظور از فراموش کردن [[اسم اعظم]] نیز ممکن است همین معنى باشد و نیز اگر مى‌خوانیم که پیامبران و پیشوایان بزرگ از [[اسم اعظم]] آگاه بودند، مفهومش این است که حقیقت این اسم بزرگ خدا را در وجود خودشان پیاده کرده بودند و در پرتو این حالت خداوند چنان مقام والایى به آنها داده بود»<ref>[http://lib.eshia.ir/50082/7/30تفسیر نمونه، ج٧، صص٣۰ و ٣۱.]</ref>.
}}
}}
خط ۹۱: خط ۹۱:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۹. حجت الاسلام و المسلمین صالحی مالستانی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۹. حجت الاسلام و المسلمین صالحی مالستانی؛
| تصویر = 11607.jpg
| تصویر = 11607.jpg
| پاسخ‌دهنده = حسین صالحی مالستانی]]]]
| پاسخ‌دهنده = حسین صالحی مالستانی
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین صالحی مالستانی]]''' در مقاله ''«[[علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی (مقاله)|علم غیب و علم لدنی پیامبر]]»'' در این‌باره گفته‌است:  
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین صالحی مالستانی]]''' در مقاله ''«[[علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی (مقاله)|علم غیب و علم لدنی پیامبر]]»'' در این‌باره گفته‌است:  
::::::«[[امام خمینی]] که عرفان و برهان را از خرمن [[قرآن]] و [[سنت]] گرفته، با تکیه بر روایات به بیان عرفانی علم [[پیامبر خاتم|پیامبر]] پرداخته و در ضمن آن مراتب علمی [[انبیا]] را نیز بیان می‌کند، بیان امام چنین است: "اما اسم اعظمی که به حسب حقیقت غیبیه است و جز خدا هیچ کس بدون استثنا از آن آگاهی‏ ندارد به همان اعتباری که از پیش گفتیم عبارت است از حرف هفتاد و سوم که خداوند آن را برای خود نگاه داشته، چنان‌که در روایت کافی است در باب آنچه به [[ائمه|ائمه دین]] {{عم}} از [[اسم اعظم]] عطا شده، سند به [[امام باقر]] {{ع}} می‌‏رسد که فرمود: "همانا اسم اعظم بر هفتاد و سه حرف است، و از آن در نزد آصف یک حرف بود که به آن یک حرف سخن گفت و زمینی که میان او و تخت بلقیس بود درهم فرو رفت و او دست دراز کرده تخت را با دست خود برگرفت، سپس زمین به همان حالتی که بود بازگشت، و این جریان در فاصله‌‏ای کمتر از یک چشم به هم زدن اتفاق افتاد. و از آن [[اسم اعظم]] هفتاد و دو حرف نزد ماست و یک حرف آن نزد خدای تعالی است که آن را در [[علم غیب]] برای خود اختصاص داده. و حول و قوه‌‏ای نیست جز به خدای علی عظیم". و مانند این روایت، روایت دیگری هست و نیز در همان کتاب از [[امام صادق]] {{ع}} منقول است که می‏‌فرمود: "[[عیسی بن مریم]] را دو حرف داده شد که با آن دو حرف کار می‏‌کرد و [[موسی بن عمران|موسی]] را چهار حرف داده شده بود، و [[ابراهیم]] را هشت حرف، و [[نوح]] را پانزده حرف، و [[آدم]] را بیست و پنج حرف، و خدای تعالی همه این‏‌ها را برای [[پیامبر|محمد]]{{صل}} جمع کرد، و اسم اعظم اللّه هفتاد و سه حرف است که [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را هفتاد و دو حرف داده شده و یک حرف از او پوشیده ماند".<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری، ص ۱۱۱ و ۱۱۲.</ref> "و اما اسم اعظم به حسب مقام الوهیت و واحدیت، آن اسمی‏ است که جامع همه اسمای الهی است، جامعیتی که مبدأ اشیاء و اصل آن‌ها باشد... و در تمام نوع انسان کسی که این اسم آن‌چنان که هست برای او تجلی کرده باشد نیست بجز حقیقت محمدیه {{صل}} و [[اولیاء]] خدا که در روحانیت با آن حضرت متحدند. و این است همان غیبی که مرتضای از بندگان خدا در اطلاع به آن غیب مستثنا هستند اشاره است به آیه شریفه {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}})<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»، سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.</ref>".<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری، ص ۱۱۲ و ۱۱۳.</ref> اما اسم اعظم به حسب حقیقت عینیه عبارت است از انسان کامل که خلیفةاللّه در همه عوالم است و او حقیقت محمدیه است.<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ص ۱۱۳</ref> امام در ادامه به مطالب مهمی پیرامون اتحاد عین ثابت حقیقت محمدیه با [[اسم اعظم]] حق، و این که همه عوالم از [[عالم عقل]] تا [[عالم هیولی]] و کلاً جهان، سراپا ظهور حقیقت محمدیه هستند.<ref>همان، ص ۱۱۴</ref> امام خمینی در جای دیگر در بحث اسمای الهی و این‌که اسمای الهی عین ذات اوست، پس از طرح مباحث دقیق عرفانی، علم به آن را مخصوص صاحب‌دلان مشایخ می‌داند که از مشکات نبوت و مصباح (اشاره است به آیه ۳۵ سوره نور)<ref>(اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لّا شَرْقِیَّةٍ وَلا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء وَیَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)، «خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست».</ref> ولایت، با ریاضت‌ها و مجاهدت‌ها بهره‌مند شده‌اند و از علوم رمزی [[انبیا]] و [[اولیا]]، یاد می‌نماید که به جز ظاهر آن چیزی نمی‌دانیم، زیرا گرفتار عالم طبیعت هستیم. <ref>شرح دعای سحر، پیشین، ص ۱۶۳ – ۱۶۵</ref> تعبیر امام خمینی به مشکات نبوت اشاره به آیه ۳۵ سوره نور است که علم پیامبر الهی را به نور حقیقی حق متصل می‌نماید و تعبیر علوم رمزی [[انبیا]] و [[اولیا]]، نیز اشاره به همان علمی است که از عهده انسان‌های عادی بر نمی‌آید و منشأ الهی دارد و نیاز به فیض خداوند در بندگان برگزیده و پسندیده خودش می‌باشد که از آن به [[علم غیب]] و [[علم لدنی]] تعبیر می‌شود. دقت امام نسبت به جایگاه پیامبر، در دیگر شئون سفیران الهی نیز جاری است؛ از نظر [[امام خمینی]]، پیامبر تجلی اسما و صفات حق است که "علیم" یکی از اسمای حق تعالی است، و پیامبر مظهر آن است» <ref>[http://www.imam-khomeini.ir/fa/n25246/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D9%88_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D9%84%D8%AF%D9%86%D9%91%DB%8C_%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_%D8%B5_%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی، فصلنامه حضور، شماره ۸۸].</ref>.
::::::«[[امام خمینی]] که عرفان و برهان را از خرمن [[قرآن]] و [[سنت]] گرفته، با تکیه بر روایات به بیان عرفانی علم [[پیامبر خاتم|پیامبر]] پرداخته و در ضمن آن مراتب علمی [[انبیا]] را نیز بیان می‌کند، بیان امام چنین است: "اما اسم اعظمی که به حسب حقیقت غیبیه است و جز خدا هیچ کس بدون استثنا از آن آگاهی‏ ندارد به همان اعتباری که از پیش گفتیم عبارت است از حرف هفتاد و سوم که خداوند آن را برای خود نگاه داشته، چنان‌که در روایت کافی است در باب آنچه به [[ائمه|ائمه دین]] {{عم}} از [[اسم اعظم]] عطا شده، سند به [[امام باقر]] {{ع}} می‌‏رسد که فرمود: "همانا اسم اعظم بر هفتاد و سه حرف است، و از آن در نزد آصف یک حرف بود که به آن یک حرف سخن گفت و زمینی که میان او و تخت بلقیس بود درهم فرو رفت و او دست دراز کرده تخت را با دست خود برگرفت، سپس زمین به همان حالتی که بود بازگشت، و این جریان در فاصله‌‏ای کمتر از یک چشم به هم زدن اتفاق افتاد. و از آن [[اسم اعظم]] هفتاد و دو حرف نزد ماست و یک حرف آن نزد خدای تعالی است که آن را در [[علم غیب]] برای خود اختصاص داده. و حول و قوه‌‏ای نیست جز به خدای علی عظیم". و مانند این روایت، روایت دیگری هست و نیز در همان کتاب از [[امام صادق]] {{ع}} منقول است که می‏‌فرمود: "[[عیسی بن مریم]] را دو حرف داده شد که با آن دو حرف کار می‏‌کرد و [[موسی بن عمران|موسی]] را چهار حرف داده شده بود، و [[ابراهیم]] را هشت حرف، و [[نوح]] را پانزده حرف، و [[آدم]] را بیست و پنج حرف، و خدای تعالی همه این‏‌ها را برای [[پیامبر|محمد]]{{صل}} جمع کرد، و اسم اعظم اللّه هفتاد و سه حرف است که [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را هفتاد و دو حرف داده شده و یک حرف از او پوشیده ماند".<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری، ص ۱۱۱ و ۱۱۲.</ref> "و اما اسم اعظم به حسب مقام الوهیت و واحدیت، آن اسمی‏ است که جامع همه اسمای الهی است، جامعیتی که مبدأ اشیاء و اصل آن‌ها باشد... و در تمام نوع انسان کسی که این اسم آن‌چنان که هست برای او تجلی کرده باشد نیست بجز حقیقت محمدیه {{صل}} و [[اولیاء]] خدا که در روحانیت با آن حضرت متحدند. و این است همان غیبی که مرتضای از بندگان خدا در اطلاع به آن غیب مستثنا هستند اشاره است به آیه شریفه {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}})<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»، سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.</ref>".<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری، ص ۱۱۲ و ۱۱۳.</ref> اما اسم اعظم به حسب حقیقت عینیه عبارت است از انسان کامل که خلیفةاللّه در همه عوالم است و او حقیقت محمدیه است.<ref>امام خمینی، شرح دعای سحر، ص ۱۱۳</ref> امام در ادامه به مطالب مهمی پیرامون اتحاد عین ثابت حقیقت محمدیه با [[اسم اعظم]] حق، و این که همه عوالم از [[عالم عقل]] تا [[عالم هیولی]] و کلاً جهان، سراپا ظهور حقیقت محمدیه هستند.<ref>همان، ص ۱۱۴</ref> امام خمینی در جای دیگر در بحث اسمای الهی و این‌که اسمای الهی عین ذات اوست، پس از طرح مباحث دقیق عرفانی، علم به آن را مخصوص صاحب‌دلان مشایخ می‌داند که از مشکات نبوت و مصباح (اشاره است به آیه ۳۵ سوره نور)<ref>(اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لّا شَرْقِیَّةٍ وَلا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء وَیَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)، «خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست».</ref> ولایت، با ریاضت‌ها و مجاهدت‌ها بهره‌مند شده‌اند و از علوم رمزی [[انبیا]] و [[اولیا]]، یاد می‌نماید که به جز ظاهر آن چیزی نمی‌دانیم، زیرا گرفتار عالم طبیعت هستیم. <ref>شرح دعای سحر، پیشین، ص ۱۶۳ – ۱۶۵</ref> تعبیر امام خمینی به مشکات نبوت اشاره به آیه ۳۵ سوره نور است که علم پیامبر الهی را به نور حقیقی حق متصل می‌نماید و تعبیر علوم رمزی [[انبیا]] و [[اولیا]]، نیز اشاره به همان علمی است که از عهده انسان‌های عادی بر نمی‌آید و منشأ الهی دارد و نیاز به فیض خداوند در بندگان برگزیده و پسندیده خودش می‌باشد که از آن به [[علم غیب]] و [[علم لدنی]] تعبیر می‌شود. دقت امام نسبت به جایگاه پیامبر، در دیگر شئون سفیران الهی نیز جاری است؛ از نظر [[امام خمینی]]، پیامبر تجلی اسما و صفات حق است که "علیم" یکی از اسمای حق تعالی است، و پیامبر مظهر آن است» <ref>[http://www.imam-khomeini.ir/fa/n25246/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D9%88_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D9%84%D8%AF%D9%86%D9%91%DB%8C_%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_%D8%B5_%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی، فصلنامه حضور، شماره ۸۸].</ref>.
}}
}}
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۴. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۴. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
| تصویر = 11792.jpg
| تصویر = 11792.jpg
| پاسخ‌دهنده = منصف علی مطهری]]]]
| پاسخ‌دهنده = منصف علی مطهری
::::::آقای '''[[منصف علی مطهری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایان‌نامه)|علم ائمه از نظر عقل و نقل]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[منصف علی مطهری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایان‌نامه)|علم ائمه از نظر عقل و نقل]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«یکی دیگر از منابعی که از آن علم [[ائمه]]{{عم}} نشأت می‌‌گیرد و افزایش پیدا می‌کند [[اسم اعظم]] خداوند می‌باشد که خود خداوند متعال به [[ائمه]]{{عم}} داده است. [[امام هادی]]{{ع}} می‌فرماید: [[اسم اعظم]] خداوند هفتاد و سه حرف است که آصف تنها یک حرف آن را می‌دانست و آن را بر زبان جاری ساخت و زمین میان او سبأ شکافته شد و تخت بلقیس را بر گرفت و به سلیمان رساند و سپس زمین در مدت یک چشم بر هم زدن هموار گشت و هفتاد و دو حرف نزد ما است و خداوند یک حرف را در [[علم غیب]] خود اختصاص داده است»<ref>پایان‌نامه [[علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایان‌نامه)|علم ائمه از نظر عقل و نقل]]، ص۶۹.</ref>.
::::::«یکی دیگر از منابعی که از آن علم [[ائمه]]{{عم}} نشأت می‌‌گیرد و افزایش پیدا می‌کند [[اسم اعظم]] خداوند می‌باشد که خود خداوند متعال به [[ائمه]]{{عم}} داده است. [[امام هادی]]{{ع}} می‌فرماید: [[اسم اعظم]] خداوند هفتاد و سه حرف است که آصف تنها یک حرف آن را می‌دانست و آن را بر زبان جاری ساخت و زمین میان او سبأ شکافته شد و تخت بلقیس را بر گرفت و به سلیمان رساند و سپس زمین در مدت یک چشم بر هم زدن هموار گشت و هفتاد و دو حرف نزد ما است و خداوند یک حرف را در [[علم غیب]] خود اختصاص داده است»<ref>پایان‌نامه [[علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایان‌نامه)|علم ائمه از نظر عقل و نقل]]، ص۶۹.</ref>.
}}
}}
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش