پرش به محتوا

شأن نزول آیه سأل سائل چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-|تپس|100px|right|بندانگشتی|[[ + | پاسخ‌دهنده = ))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}}))
خط ۳۰: خط ۳۰:
::::::«بر پایه [[روایات]]، [[شأن نزول]] این [[آیه]]، [[جریان غدیر]] و اعلام [[ولایت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} است که بسیاری از [[محدّثان]] و مفسّران مشهور [[اهل سنت]] در کتاب‌های خودشان [[نقل]] کرده‌اند. افرادی همچون: [[سفیان‌ بن سعید ثوری]]، [[ابو اسحاق ثعلبی]]، [[حاکم حسکانی]]، [[سبط ابن جوزی]]، [[شیخ]] الاسلام [[حموئی]]، [[نورالدین ابن صبّاغ مالکی]]، [[احمد بن باکثیر مکّی]] و [[شیخ]] [[محمّد عبده]] از جمله آنهاست<ref>ر.ک: جواهر العقدین، ج۱ ص۹۸؛ فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، ج۶، ص۲۱۸؛ الفصول المهمّة فی معرفة الأئمّة، ص۴۳؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۸۲؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۱–۳۸۵؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۲، ص۱۱۷۲، ح۶۶۹.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۲۵.</ref>. طبق آن‌چه در [[روایات]] آمده، گزیده ماجرا چنین است: آن‌گاه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} مسأله [[ولایت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را در [[غدیر]] [[تبیین]] نمودند و [[مردم]] با [[حضرت علی]]{{ع}}[[بیعت]] کردند. خبر آن، در جای جای منطقه و سرزمین‌های مختلف پیچید تا آنان که در این [[حجّ]] با [[رسول خدا]]{{صل}} همراه نبودند نیز، از این خبر [[آگاه]] شدند.
::::::«بر پایه [[روایات]]، [[شأن نزول]] این [[آیه]]، [[جریان غدیر]] و اعلام [[ولایت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} است که بسیاری از [[محدّثان]] و مفسّران مشهور [[اهل سنت]] در کتاب‌های خودشان [[نقل]] کرده‌اند. افرادی همچون: [[سفیان‌ بن سعید ثوری]]، [[ابو اسحاق ثعلبی]]، [[حاکم حسکانی]]، [[سبط ابن جوزی]]، [[شیخ]] الاسلام [[حموئی]]، [[نورالدین ابن صبّاغ مالکی]]، [[احمد بن باکثیر مکّی]] و [[شیخ]] [[محمّد عبده]] از جمله آنهاست<ref>ر.ک: جواهر العقدین، ج۱ ص۹۸؛ فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، ج۶، ص۲۱۸؛ الفصول المهمّة فی معرفة الأئمّة، ص۴۳؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۸۲؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۸۱–۳۸۵؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۲، ص۱۱۷۲، ح۶۶۹.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۲۵.</ref>. طبق آن‌چه در [[روایات]] آمده، گزیده ماجرا چنین است: آن‌گاه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} مسأله [[ولایت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را در [[غدیر]] [[تبیین]] نمودند و [[مردم]] با [[حضرت علی]]{{ع}}[[بیعت]] کردند. خبر آن، در جای جای منطقه و سرزمین‌های مختلف پیچید تا آنان که در این [[حجّ]] با [[رسول خدا]]{{صل}} همراه نبودند نیز، از این خبر [[آگاه]] شدند.
::::::در همان روزها [[حارث بن نعمان]] با شتر خویش آمد و آن را کنار درِ [[مسجد]] بست و وارد [[مسجد]] شد. [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مسجد]] بود و اصحابش پیرامون ایشان نشسته بودند. آن مرد پیشاپیش [[رسول خدا]]{{صل}} بر دو زانو نشست و عرض کرد: ای [[محمد]]! تو به ما [[فرمان]] دادی که [[گواهی]] بدهیم، خدایی جز [[الله]] نیست و تو [[رسول]] خدایی. ما نیز پذیرفتیم. تو به ما [[فرمان]] دادی که شبانه‌روز پنج [[نماز]] بخوانیم. در [[ماه رمضان]] [[روزه]] بگیریم. به [[حج]] [[خانه خدا]] برویم و [[زکات]] [[مال]] را بپردازیم، ما نیز پذیرفتیم، ولی به این اندازه [[راضی]] نشدی، تا این که دست عموزاده خود را بالا بردی و او را بر [[مردم]] [[برتری]] دادی و گفتی: هر کس من مولای او هستم، [[علی]] نیز مولای اوست. این سخن توست یا سخن [[خداوند]]؟ [[پیامبر خدا]]{{صل}} در حالی که دیدگانش قرمز شده بود فرمود: به خدایی که جز او خدایی نیست. این امر از جانب خداوند است و از سوی من نیست<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنَّهُ مِنَ اللَّهِ وَ لَيْسَ مِنِّي‌}}.</ref>. این گفته را سه مرتبه تکرار نمود. در این هنگام آن مرد برخاست و می‌گفت: خدایا! اگر آن چه [[محمد]] می‌گوید، [[حق]] است، سنگی از [[آسمان]] بر ما فرو فرست. [[راوی]] می‌گوید: به [[خدا]] [[سوگند]]، هنوز آن مرد به شترش نرسیده بود که [[خداوند]] از [[آسمان]] سنگی را به سوی او پرتاب کرد و بر فرق او اصابت کرد و از دُبُرش رفت. او ناگهان [[جان]] داد و [[خداوند]] متعال این [[آیه]] را بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل کرد: {{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ}}»<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۲۶-۱۲۷.</ref>.
::::::در همان روزها [[حارث بن نعمان]] با شتر خویش آمد و آن را کنار درِ [[مسجد]] بست و وارد [[مسجد]] شد. [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مسجد]] بود و اصحابش پیرامون ایشان نشسته بودند. آن مرد پیشاپیش [[رسول خدا]]{{صل}} بر دو زانو نشست و عرض کرد: ای [[محمد]]! تو به ما [[فرمان]] دادی که [[گواهی]] بدهیم، خدایی جز [[الله]] نیست و تو [[رسول]] خدایی. ما نیز پذیرفتیم. تو به ما [[فرمان]] دادی که شبانه‌روز پنج [[نماز]] بخوانیم. در [[ماه رمضان]] [[روزه]] بگیریم. به [[حج]] [[خانه خدا]] برویم و [[زکات]] [[مال]] را بپردازیم، ما نیز پذیرفتیم، ولی به این اندازه [[راضی]] نشدی، تا این که دست عموزاده خود را بالا بردی و او را بر [[مردم]] [[برتری]] دادی و گفتی: هر کس من مولای او هستم، [[علی]] نیز مولای اوست. این سخن توست یا سخن [[خداوند]]؟ [[پیامبر خدا]]{{صل}} در حالی که دیدگانش قرمز شده بود فرمود: به خدایی که جز او خدایی نیست. این امر از جانب خداوند است و از سوی من نیست<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنَّهُ مِنَ اللَّهِ وَ لَيْسَ مِنِّي‌}}.</ref>. این گفته را سه مرتبه تکرار نمود. در این هنگام آن مرد برخاست و می‌گفت: خدایا! اگر آن چه [[محمد]] می‌گوید، [[حق]] است، سنگی از [[آسمان]] بر ما فرو فرست. [[راوی]] می‌گوید: به [[خدا]] [[سوگند]]، هنوز آن مرد به شترش نرسیده بود که [[خداوند]] از [[آسمان]] سنگی را به سوی او پرتاب کرد و بر فرق او اصابت کرد و از دُبُرش رفت. او ناگهان [[جان]] داد و [[خداوند]] متعال این [[آیه]] را بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل کرد: {{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ}}»<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۲۶-۱۲۷.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
}}


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش