فواید و آثار انتظار چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-| پاسخدهنده = [[ +| پاسخدهنده = )) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
::::#'''حل نشدن در [[فساد]] محیط:''' هنگامی که [[فساد]] فراگیر میشود، و اکثریّت و یا جمع کثیری را به آلودگی میکشاند، گاهی افراد [[پاک]] در یک بن بست سخت روانی قرار میگیرند، بن بستی که از [[یأس]] از [[اصلاحات]] سرچشمه میگیرد. گاهی آنها [[فکر]] میکنند، کار از کار گذشته و دیگر امیدی برای [[اصلاح]] نیست، و [[تلاش]] و کوشش برای [[پاک]] نگهداشتن خویش بیهوده است؛ این [[نومیدی]] و [[یأس]] ممکن است آنها را تدریجاً به سوی [[فساد]] و همرنگی با محیط بکشاند، و نتوانند خود را به صورت یک اقلّیّت [[صالح]] در برابر اکثریّت ناسالم حفظ کنند، و همرنگ [[جماعت]] نشدن را موجب رسوایی بدانند. تنها چیزی که میتواند در آنها [[روح]] [[امید]] بدمد و به [[مقاومت]] و خویشتن داری [[دعوت]] کند و نگذارد در [[محیط فاسد]] حل شوند، [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است؛ تنها در این صورت است که آنها دست از [[تلاش]] و کوشش برای حفظ [[پاکی]] خویش و حتّی برای [[اصلاح]] دگران بر نخواهند داشت. و اگر میبینیم در [[دستورات اسلامی]] [[یأس]] از [[آمرزش]] یکی از بزرگترین [[گناهان]] شمرده شده است و ممکن است افراد ناوارد، تعجّب کنند که چرا [[یأس]] از [[رحمت خدا]] این [[قدر]] مهم تلقی شده مهمتر از بسیاری از [[گناهان]] فلسفهاش در [[حقیقت]] همین است که گناهکار مأیوس از [[رحمت]]، هیچ دلیلی نمیبیند که به [[فکر]] جبران بیفتد و یا لااقل دست از ادامه [[گناه]] بردارد، و منطق او این است: [[آب]] از سر من گذشته است، چه یک قامت چه صد قامت من که رسوای جهانم [[غم]] [[دنیا]] هیچ است بالاتر از سیاهی، رنگ دگر نباشد؛ آخرش جهنّم است من که هم اکنون آن را برای خود خریدهام؛ دیگر از چه چیز میترسم! امّا هنگامی که روزنه [[امید]] برای او گشوده شود، [[امید]] به عفو [[پروردگار]] و [[امید]] به تغییر وضع موجود، نقطه عطفی در زندگی او پیدا میشود و چه بسیار او را به توقّف کردن در مسیر [[گناه]] و بازگشت به سوی [[پاکی]] و [[اصلاح]] [[دعوت]] مینماید. به همین [[دلیل]]، [[امید]] را میتوان همواره به عنوان یک عامل مؤثّر تربیتی در مورد افراد فاسد [[شناخت]]; همچنین افراد صالحی که در محیطهای فاسد گرفتارند، بدون [[امید]] نمیتوانند خویشتن را حفظ کنند. | ::::#'''حل نشدن در [[فساد]] محیط:''' هنگامی که [[فساد]] فراگیر میشود، و اکثریّت و یا جمع کثیری را به آلودگی میکشاند، گاهی افراد [[پاک]] در یک بن بست سخت روانی قرار میگیرند، بن بستی که از [[یأس]] از [[اصلاحات]] سرچشمه میگیرد. گاهی آنها [[فکر]] میکنند، کار از کار گذشته و دیگر امیدی برای [[اصلاح]] نیست، و [[تلاش]] و کوشش برای [[پاک]] نگهداشتن خویش بیهوده است؛ این [[نومیدی]] و [[یأس]] ممکن است آنها را تدریجاً به سوی [[فساد]] و همرنگی با محیط بکشاند، و نتوانند خود را به صورت یک اقلّیّت [[صالح]] در برابر اکثریّت ناسالم حفظ کنند، و همرنگ [[جماعت]] نشدن را موجب رسوایی بدانند. تنها چیزی که میتواند در آنها [[روح]] [[امید]] بدمد و به [[مقاومت]] و خویشتن داری [[دعوت]] کند و نگذارد در [[محیط فاسد]] حل شوند، [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است؛ تنها در این صورت است که آنها دست از [[تلاش]] و کوشش برای حفظ [[پاکی]] خویش و حتّی برای [[اصلاح]] دگران بر نخواهند داشت. و اگر میبینیم در [[دستورات اسلامی]] [[یأس]] از [[آمرزش]] یکی از بزرگترین [[گناهان]] شمرده شده است و ممکن است افراد ناوارد، تعجّب کنند که چرا [[یأس]] از [[رحمت خدا]] این [[قدر]] مهم تلقی شده مهمتر از بسیاری از [[گناهان]] فلسفهاش در [[حقیقت]] همین است که گناهکار مأیوس از [[رحمت]]، هیچ دلیلی نمیبیند که به [[فکر]] جبران بیفتد و یا لااقل دست از ادامه [[گناه]] بردارد، و منطق او این است: [[آب]] از سر من گذشته است، چه یک قامت چه صد قامت من که رسوای جهانم [[غم]] [[دنیا]] هیچ است بالاتر از سیاهی، رنگ دگر نباشد؛ آخرش جهنّم است من که هم اکنون آن را برای خود خریدهام؛ دیگر از چه چیز میترسم! امّا هنگامی که روزنه [[امید]] برای او گشوده شود، [[امید]] به عفو [[پروردگار]] و [[امید]] به تغییر وضع موجود، نقطه عطفی در زندگی او پیدا میشود و چه بسیار او را به توقّف کردن در مسیر [[گناه]] و بازگشت به سوی [[پاکی]] و [[اصلاح]] [[دعوت]] مینماید. به همین [[دلیل]]، [[امید]] را میتوان همواره به عنوان یک عامل مؤثّر تربیتی در مورد افراد فاسد [[شناخت]]; همچنین افراد صالحی که در محیطهای فاسد گرفتارند، بدون [[امید]] نمیتوانند خویشتن را حفظ کنند. | ||
:::::*نتیجه این که، [[انتظار]] [[ظهور]] مصلحی که هر [[قدر]] [[دنیا]] فاسدتر میشود [[امید]] ظهورش بیشتر میگردد اثر فزاینده روانی در معتقدان دارد، و آنها را در برابر امواج نیرومند [[فساد]] بیمه میکند؛ آنها نه تنها با گسترش دامنه [[فساد]] محیط مأیوستر نمیشوند، بلکه به مقتضای: وعده وصل چون شود نزدیک [[آتش]] [[عشق]] تیزتر گردد وصول به [[هدف]] را در برابر خویش میبینند و کوششهایشان برای [[مبارزه]] با [[فساد]] و یا [[حفظ خویشتن]] با [[شوق]] و [[عشق]] زیادتری تعقیب میگردد»<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۹۵ -۱۰۴.</ref>. | :::::*نتیجه این که، [[انتظار]] [[ظهور]] مصلحی که هر [[قدر]] [[دنیا]] فاسدتر میشود [[امید]] ظهورش بیشتر میگردد اثر فزاینده روانی در معتقدان دارد، و آنها را در برابر امواج نیرومند [[فساد]] بیمه میکند؛ آنها نه تنها با گسترش دامنه [[فساد]] محیط مأیوستر نمیشوند، بلکه به مقتضای: وعده وصل چون شود نزدیک [[آتش]] [[عشق]] تیزتر گردد وصول به [[هدف]] را در برابر خویش میبینند و کوششهایشان برای [[مبارزه]] با [[فساد]] و یا [[حفظ خویشتن]] با [[شوق]] و [[عشق]] زیادتری تعقیب میگردد»<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۹۵ -۱۰۴.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
:::::#'''باریابی به [[مقام]] اعتماد:''' [[انسان]] [[منتظر]] که در پرتو [[یقین]] به حضور [[ذات اقدس الهی]] و [[ادراک]] محضر [[امام عصر]] خویش در میدان [[جهاد]] اوسط و اکبر به [[مبارزه]] با [[شیطان]] درون و بیرون [[قیام]] میکند، میتواند تا بدان پایه اوج گیرد که [[امام]] [[معصوم]] به منظور [[تجلیل]] از او و [[تشویق]] سایر [[صحابه]] به [[پژوهشگری]] و [[پرهیزکاری]] سخن او را در اثنای قول خویش یادآور میشود و از او سخن [[نقل]] کند، همانطور که [[امام باقر]] {{ع}} میان شاگردانش به سخنی از [[ابوذر]] استناد فرمودند: {{عربی|" عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ {{ع}} يَقُولُ كَانَ فِي خُطْبَةِ أَبِي ذَرٍّ ..."}}<ref>المحاسن، ج۱، ص۳۵۷؛ بحار الانوار، ج۲، ص۵۱ ـ ۵۲.</ref>. گرچه [[ابوذر]] با همه جلالت شأنش [[معصوم]] نیست تا سخنش چونان [[کلام]] [[معصوم]] {{ع}} [[حجت]] باشد، چون [[معصوم]] {{ع}} سخن او را [[نقل]] فرموده است، روشن میشود که بر سخن او صحه گذارده است. هر چند ولی [[معصوم]] به [[نقل]] قول از غیر [[معصوم]] نیاز ندارد، با چنین کاری، الگوسازی میکند و میآموزاند که [[انسان]] بر اثر [[مجاهده]] با [[نفس]] و [[ادراک]] حضور [[خدای سبحان]] و [[ولی الله]] عصر خویش میتواند تا بدان پایه اوج گیرد که مورد اعتماد [[امام]] {{ع}} باشد، به گونهای که [[امام]] [[معصوم]] از او [[نقل]] قول کند. | :::::#'''باریابی به [[مقام]] اعتماد:''' [[انسان]] [[منتظر]] که در پرتو [[یقین]] به حضور [[ذات اقدس الهی]] و [[ادراک]] محضر [[امام عصر]] خویش در میدان [[جهاد]] اوسط و اکبر به [[مبارزه]] با [[شیطان]] درون و بیرون [[قیام]] میکند، میتواند تا بدان پایه اوج گیرد که [[امام]] [[معصوم]] به منظور [[تجلیل]] از او و [[تشویق]] سایر [[صحابه]] به [[پژوهشگری]] و [[پرهیزکاری]] سخن او را در اثنای قول خویش یادآور میشود و از او سخن [[نقل]] کند، همانطور که [[امام باقر]] {{ع}} میان شاگردانش به سخنی از [[ابوذر]] استناد فرمودند: {{عربی|" عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ {{ع}} يَقُولُ كَانَ فِي خُطْبَةِ أَبِي ذَرٍّ ..."}}<ref>المحاسن، ج۱، ص۳۵۷؛ بحار الانوار، ج۲، ص۵۱ ـ ۵۲.</ref>. گرچه [[ابوذر]] با همه جلالت شأنش [[معصوم]] نیست تا سخنش چونان [[کلام]] [[معصوم]] {{ع}} [[حجت]] باشد، چون [[معصوم]] {{ع}} سخن او را [[نقل]] فرموده است، روشن میشود که بر سخن او صحه گذارده است. هر چند ولی [[معصوم]] به [[نقل]] قول از غیر [[معصوم]] نیاز ندارد، با چنین کاری، الگوسازی میکند و میآموزاند که [[انسان]] بر اثر [[مجاهده]] با [[نفس]] و [[ادراک]] حضور [[خدای سبحان]] و [[ولی الله]] عصر خویش میتواند تا بدان پایه اوج گیرد که مورد اعتماد [[امام]] {{ع}} باشد، به گونهای که [[امام]] [[معصوم]] از او [[نقل]] قول کند. | ||
:::::#'''ورود به [[جایگاه]] رفیع {{عربی|" مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ "}}:'''<ref>الکافی، ج۱، ص ۱۸۱.</ref> [[مقام]] والای [[عترت]] طاهره که همان {{عربی|" مَقَامُ مَحْمُودُ عِنْدَ اللَّهِ "}}<ref>کامل الزیارات، ص۱۷۷.</ref> است، از بالاترین مراتب [[تقرب]] به [[خدای سبحان]] و آرزوی هر [[مؤمن]] [[صاحب]] معرفتی است. گرچه استقرار در این [[مقام]] یعنی در رتبه [[عترت]] طاهره {{عم}} میسور و مقدور افراد عادی نیست، از آنجا که هر [[حقیقت]] موجودی مراتب فراوانی دارد، ورود به چنین جایگاهی بر حسب مرتبه وجودی هر سالک صادقی، میسور و مقدور است. چه بسا [[منتظران]] [[صالح]] و [[صادق]] [[حجت]] [[منتظر]] {{ع}} که خویش را در عرصه [[جهاد]] اوسط و اکبر پرورده و به بارگاه قبول [[اهل بیت]] {{عم}} باریافتهاند و مشمول [[نظره رحیمیه]] آنان گشتند و مس وجودشان بر اثر [[نگاه کیمیایی]] [[عترت]] طاهره گرانبها شده است، درخور مرتبه وجودیشان به [[مقام محمود]] [[اهل بیت]] باریابند و مدال {{عربی|" مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ "}} را بر گردن آویزند، همانگونه که بزرگانی نظیر [[فضه]] خادمه، [[ابوذر]]، [[سلمان]]، و... به [[لطف]] ارتباط [[راستین]] با ولی زمانشان بدین بارگاه بار یافته و بدان افتخار مفتخر شدند. [[فضه]] خادمه [[خانه نورانی]] [[علوی]] و فاطمی است که روزگاری مس وجودی داشت؛ ولی به [[برکت]] وجود کیمیااثر [[خاندان]] [[عترت]]، طلایش گردانید و تا مقامی بار یافت که در [[فضیلت]] {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}}<ref>سوره انسان، آیه ۸.</ref> با موالیانش شرکت جست و به افتخار {{عربی|" مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ "}} رسید»<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[امام مهدی موجود موعود (کتاب)|امام مهدی موجود موعود]]، ص ۱۸۳-۱۸۸.</ref>. | :::::#'''ورود به [[جایگاه]] رفیع {{عربی|" مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ "}}:'''<ref>الکافی، ج۱، ص ۱۸۱.</ref> [[مقام]] والای [[عترت]] طاهره که همان {{عربی|" مَقَامُ مَحْمُودُ عِنْدَ اللَّهِ "}}<ref>کامل الزیارات، ص۱۷۷.</ref> است، از بالاترین مراتب [[تقرب]] به [[خدای سبحان]] و آرزوی هر [[مؤمن]] [[صاحب]] معرفتی است. گرچه استقرار در این [[مقام]] یعنی در رتبه [[عترت]] طاهره {{عم}} میسور و مقدور افراد عادی نیست، از آنجا که هر [[حقیقت]] موجودی مراتب فراوانی دارد، ورود به چنین جایگاهی بر حسب مرتبه وجودی هر سالک صادقی، میسور و مقدور است. چه بسا [[منتظران]] [[صالح]] و [[صادق]] [[حجت]] [[منتظر]] {{ع}} که خویش را در عرصه [[جهاد]] اوسط و اکبر پرورده و به بارگاه قبول [[اهل بیت]] {{عم}} باریافتهاند و مشمول [[نظره رحیمیه]] آنان گشتند و مس وجودشان بر اثر [[نگاه کیمیایی]] [[عترت]] طاهره گرانبها شده است، درخور مرتبه وجودیشان به [[مقام محمود]] [[اهل بیت]] باریابند و مدال {{عربی|" مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ "}} را بر گردن آویزند، همانگونه که بزرگانی نظیر [[فضه]] خادمه، [[ابوذر]]، [[سلمان]]، و... به [[لطف]] ارتباط [[راستین]] با ولی زمانشان بدین بارگاه بار یافته و بدان افتخار مفتخر شدند. [[فضه]] خادمه [[خانه نورانی]] [[علوی]] و فاطمی است که روزگاری مس وجودی داشت؛ ولی به [[برکت]] وجود کیمیااثر [[خاندان]] [[عترت]]، طلایش گردانید و تا مقامی بار یافت که در [[فضیلت]] {{متن قرآن|وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا}}<ref>سوره انسان، آیه ۸.</ref> با موالیانش شرکت جست و به افتخار {{عربی|" مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ "}} رسید»<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[امام مهدی موجود موعود (کتاب)|امام مهدی موجود موعود]]، ص ۱۸۳-۱۸۸.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
::::::۳. '''[[انتظار]] عامل [[تحمل]] و [[پایداری]]''': [[انسان]] [[منتظر]] خویش را یافته است و از مواجهه با مشقتها و مشکلات هراسی ندارد و از ابتلائات پیروزمندانه میگذرد. در این راستا [[امام صادق]] {{ع}} از [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]] {{صل}} [[نقل]] میفرمایند: که آن [[حضرت]] به [[اصحاب]] خویش فرمود: پس از شما مردمی خواهند آمد، که به یک تن از آنان اجر پنجاه تن از شما را خواهند داد. [[اصحاب]] گفتندای [[پیامبر]]! ما در جنگهای [[بدر]] و احد و حنین بودهایم، و درباره ما آیاتی از [[قرآن]] نازل شده است، این چگونه خواهد بود؟ [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} فرمود: شما اگر در شرایطی که آنان قرار میگیرند، قرار بگیرید، آن [[تحمل]] و [[شکیبایی]] را که آنان دارند نخواهید داشت<ref>مجلسى، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۱.</ref>. | ::::::۳. '''[[انتظار]] عامل [[تحمل]] و [[پایداری]]''': [[انسان]] [[منتظر]] خویش را یافته است و از مواجهه با مشقتها و مشکلات هراسی ندارد و از ابتلائات پیروزمندانه میگذرد. در این راستا [[امام صادق]] {{ع}} از [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]] {{صل}} [[نقل]] میفرمایند: که آن [[حضرت]] به [[اصحاب]] خویش فرمود: پس از شما مردمی خواهند آمد، که به یک تن از آنان اجر پنجاه تن از شما را خواهند داد. [[اصحاب]] گفتندای [[پیامبر]]! ما در جنگهای [[بدر]] و احد و حنین بودهایم، و درباره ما آیاتی از [[قرآن]] نازل شده است، این چگونه خواهد بود؟ [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} فرمود: شما اگر در شرایطی که آنان قرار میگیرند، قرار بگیرید، آن [[تحمل]] و [[شکیبایی]] را که آنان دارند نخواهید داشت<ref>مجلسى، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۱.</ref>. | ||
::::::۴. '''[[انتظار]] عامل [[آراسته شدن به اخلاق اسلامی]]''': تأکید شده است در منابع اسلامی که [[شیعه]] باید زینت [[امامان]] خود باشد نه باعث سرافکندگی آنان، رعایت این مهم در عصر [[انتظار]] به صورت مؤکدتری لازم است. [[شیعه]] باید با [[رفتار]] انسانی، و [[اخلاق]] محمّدی و صفات [[علوی]]، و [[فضایل]] [[جعفری]]، همواره باعث زینت و افتخار [[ائمه]] طاهرین باشد و این رعایت در دوران [[غیبت کبری]] واجبتر است<ref>خورشید مغرب، محمد رضا حکیمى، نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۷، چاپ ۲۳، ص ۲۷۳.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} ضمن روایتی میفرمایند: هرکس خوش دارد در شمار [[اصحاب]] [[امام مهدی|قائم]] باشد، باید در عصر [[انتظار]] مظهر [[اخلاق]] نیک اسلامی باشد، چنین کسی اگر پیش از [[قیام]] [[امام مهدی|قائم]] از [[دنیا]] رود، [[پاداش]] او مانند کسانی باشد که [[امام مهدی|قائم]] را [[درک]] کنند و به حضور او برسند، پس بکوشید و در حال [[انتظار]] [[ظهور]] [[حق]] بسر ببرید بر شما گوارا بادای گروهی که [[رحمت خدا]] شامل حال شما است<ref>غیبت نعمانى، ص ۲۰۷، ح ۱۶، ناشر انوار الهدى.</ref>»<ref>[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۳۲۷-۳۲۹.</ref>. | ::::::۴. '''[[انتظار]] عامل [[آراسته شدن به اخلاق اسلامی]]''': تأکید شده است در منابع اسلامی که [[شیعه]] باید زینت [[امامان]] خود باشد نه باعث سرافکندگی آنان، رعایت این مهم در عصر [[انتظار]] به صورت مؤکدتری لازم است. [[شیعه]] باید با [[رفتار]] انسانی، و [[اخلاق]] محمّدی و صفات [[علوی]]، و [[فضایل]] [[جعفری]]، همواره باعث زینت و افتخار [[ائمه]] طاهرین باشد و این رعایت در دوران [[غیبت کبری]] واجبتر است<ref>خورشید مغرب، محمد رضا حکیمى، نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۷، چاپ ۲۳، ص ۲۷۳.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} ضمن روایتی میفرمایند: هرکس خوش دارد در شمار [[اصحاب]] [[امام مهدی|قائم]] باشد، باید در عصر [[انتظار]] مظهر [[اخلاق]] نیک اسلامی باشد، چنین کسی اگر پیش از [[قیام]] [[امام مهدی|قائم]] از [[دنیا]] رود، [[پاداش]] او مانند کسانی باشد که [[امام مهدی|قائم]] را [[درک]] کنند و به حضور او برسند، پس بکوشید و در حال [[انتظار]] [[ظهور]] [[حق]] بسر ببرید بر شما گوارا بادای گروهی که [[رحمت خدا]] شامل حال شما است<ref>غیبت نعمانى، ص ۲۰۷، ح ۱۶، ناشر انوار الهدى.</ref>»<ref>[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۳۲۷-۳۲۹.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
::::#'''منحل شدن در [[فساد]] محیط:''' یکی از اثر مهم و سازنده [[انتظار فرج]]، منحل شدن در [[فساد]] محیط و عدم [[تسلیم]] در برابر آلودگیها است. توضیح اینکه، هنگامی که [[فساد]] فراگیر شود و [[اکثریت]] و یا جمع کثیری را به آلودگی میکشاند، گاهی افراد [[پاک]] در یک بنبست سخت روانی قرار میگیرند، بنبستی که از [[یأس]] از [[اصلاحات]] سرچشمه میگیرد. گاهی آنها [[فکر]] میکنند، کار از کار گذشته و دیگر امیدی برای [[اصلاح]] نیست و [[تلاش]] و کوشش برای [[پاک]] نگهداشتن خویش بیهوده است، این [[نومیدی]] و [[یأس]] ممکن است آنها را تدریجاً به سوی [[فساد]] و همرنگی با محیط بکشاند، به صورتی که نتوانند خود را به عنوان یک [[اقلیت]] [[صالح]] در برابر [[اکثریت]] ناسالم حفظ کنند و همرنگ [[جماعت]] نشدن را موجب رسوایی بدانند. تنها چیزی که میتواند در آنها [[روح]] [[امید]] بدهد و به [[مقاومت]] و خویشتنداری [[دعوت]] کند و نگذارد در [[محیط فاسد]] حل شوند، [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است؛ تنها در این صورت است که آنها دست از [[تلاش]] و کوشش برای حفظ [[پاکی]] خویش و حتی برای [[اصلاح]] دیگران بر نخواهند داشت. لذا میبینیم که در [[دستورات]] اسلامی، [[یأس]] از [[آمرزش]] یکی از بزرگترین [[گناهان]] شمرده شده است، تا حدی که ممکن است افراد ناوارد، تعجب کنند که چرا [[یأس]] از [[رحمت خدا]] این [[قدر]] مهم تلقی شده و مهمتر از بسیاری از [[گناهان]] است، در [[حقیقت]] فسلفهاش همین است که گناهکار مأیوس از [[رحمت]]، هیچ دلیلی نمیبیند که به [[فکر]] جبران بیفتد و یا لااقل دست از ادامه [[گناه]] بردارد و منطق او این است که [[آب]] از سر من گذشته است، یا من که رسوای جهانم [[غم]] [[دنیا]] هیچ است، یا بالاتر از سیاهی، رنگ دگری نباشد، آخرش [[جهنم]] است که هم اکنون آن را برای خود خریدهام، دیگر از چه چیز میترسم؟اما هنگامی که روزنه [[امید]] برای او گشوده شود و [[امید]] به عفو [[پروردگار]] و تغییر وضع موجود پیدا کند، خود نقطه عطفی در زندگی او میشود و چه بسیار او را به توقف کردن در مسیر [[گناه]] و بازگشت به سوی [[پاکی]] و [[اصلاح]] [[دعوت]] مینماید. به همین [[دلیل]] [[امید]] را همواره میتوان به عنوان یک عامل مؤثر تربیتی در مورد افراد فاسد [[شناخت]]، همچنین افراد صالحی که در محیطهای فاسد گرفتارند، بدون [[امید]] نمیتوانند خویشتن را حفظ کنند. نتیجه اینکه [[انتظار]] [[ظهور]] مصلحی که [[قدر]] [[دنیا]] فاسدتر میشود، [[امید]] ظهورش بیشتر میگردد، اثر فزاینده روانی در معتقدان به وجود میآورد و آنها را در برابر امواج نیرومند [[فساد]] بیمه میکند، آنها نه تنها با گسترش دامنه [[فساد]] محیط، مأیوستر نمیشوند، بلکه به مقتضای وصول به [[هدف]] را در برابر خویش میبیند و کوششهایشان را برای [[مبارزه]] با [[فساد]] و [[حفظ خویشتن]] با [[شوق]] و [[عشق]] زیادتر تعقیب میکنند. | ::::#'''منحل شدن در [[فساد]] محیط:''' یکی از اثر مهم و سازنده [[انتظار فرج]]، منحل شدن در [[فساد]] محیط و عدم [[تسلیم]] در برابر آلودگیها است. توضیح اینکه، هنگامی که [[فساد]] فراگیر شود و [[اکثریت]] و یا جمع کثیری را به آلودگی میکشاند، گاهی افراد [[پاک]] در یک بنبست سخت روانی قرار میگیرند، بنبستی که از [[یأس]] از [[اصلاحات]] سرچشمه میگیرد. گاهی آنها [[فکر]] میکنند، کار از کار گذشته و دیگر امیدی برای [[اصلاح]] نیست و [[تلاش]] و کوشش برای [[پاک]] نگهداشتن خویش بیهوده است، این [[نومیدی]] و [[یأس]] ممکن است آنها را تدریجاً به سوی [[فساد]] و همرنگی با محیط بکشاند، به صورتی که نتوانند خود را به عنوان یک [[اقلیت]] [[صالح]] در برابر [[اکثریت]] ناسالم حفظ کنند و همرنگ [[جماعت]] نشدن را موجب رسوایی بدانند. تنها چیزی که میتواند در آنها [[روح]] [[امید]] بدهد و به [[مقاومت]] و خویشتنداری [[دعوت]] کند و نگذارد در [[محیط فاسد]] حل شوند، [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است؛ تنها در این صورت است که آنها دست از [[تلاش]] و کوشش برای حفظ [[پاکی]] خویش و حتی برای [[اصلاح]] دیگران بر نخواهند داشت. لذا میبینیم که در [[دستورات]] اسلامی، [[یأس]] از [[آمرزش]] یکی از بزرگترین [[گناهان]] شمرده شده است، تا حدی که ممکن است افراد ناوارد، تعجب کنند که چرا [[یأس]] از [[رحمت خدا]] این [[قدر]] مهم تلقی شده و مهمتر از بسیاری از [[گناهان]] است، در [[حقیقت]] فسلفهاش همین است که گناهکار مأیوس از [[رحمت]]، هیچ دلیلی نمیبیند که به [[فکر]] جبران بیفتد و یا لااقل دست از ادامه [[گناه]] بردارد و منطق او این است که [[آب]] از سر من گذشته است، یا من که رسوای جهانم [[غم]] [[دنیا]] هیچ است، یا بالاتر از سیاهی، رنگ دگری نباشد، آخرش [[جهنم]] است که هم اکنون آن را برای خود خریدهام، دیگر از چه چیز میترسم؟اما هنگامی که روزنه [[امید]] برای او گشوده شود و [[امید]] به عفو [[پروردگار]] و تغییر وضع موجود پیدا کند، خود نقطه عطفی در زندگی او میشود و چه بسیار او را به توقف کردن در مسیر [[گناه]] و بازگشت به سوی [[پاکی]] و [[اصلاح]] [[دعوت]] مینماید. به همین [[دلیل]] [[امید]] را همواره میتوان به عنوان یک عامل مؤثر تربیتی در مورد افراد فاسد [[شناخت]]، همچنین افراد صالحی که در محیطهای فاسد گرفتارند، بدون [[امید]] نمیتوانند خویشتن را حفظ کنند. نتیجه اینکه [[انتظار]] [[ظهور]] مصلحی که [[قدر]] [[دنیا]] فاسدتر میشود، [[امید]] ظهورش بیشتر میگردد، اثر فزاینده روانی در معتقدان به وجود میآورد و آنها را در برابر امواج نیرومند [[فساد]] بیمه میکند، آنها نه تنها با گسترش دامنه [[فساد]] محیط، مأیوستر نمیشوند، بلکه به مقتضای وصول به [[هدف]] را در برابر خویش میبیند و کوششهایشان را برای [[مبارزه]] با [[فساد]] و [[حفظ خویشتن]] با [[شوق]] و [[عشق]] زیادتر تعقیب میکنند. | ||
::::#'''[[پایداری]] در برابر رهبرهای فاسد و [[مبارزه]] با [[فساد]]:''' یگانه یا مهمترین چیزی که [[مسلمانان]] را در برابر این وضع نگاه داشت و آنها را در حال اعتراض به اوضاع و تقاضای اجرای برنامههای اسلامی، [[شجاع]] و دلیر میکرد، [[وعدههای قرآن]] و [[پیامبر]] {{صل}} بود که: این [[دین]] از بین نمیرود و آینده برای [[اسلام]] است، [[اسلام]] عالمگیر و [[پرچم]] [[حکومت]] [[توحید]] و [[حق]] و [[عدل]] در سراسر [[جهان]] به اهتزار خواهد آمد. این وعدهها بود که [[مسلمانان]] را در برابر حوادثی مثل تسلط بنیامیه، جنگهای صلیبی، هجوم چنگیز و سرانجام، [[استعمار]] قرن اخیر، پایدار و شکیبا نگه داشت و [[مسلمانان]] را علیه آنان به [[جهاد]] و پیکار برانگیخت. این وعدهها که واقعیت آن را حقایق مسلم دینی و تاریخی صد در صد ثابت کرده است، همواره به [[مسلمانان]] نوید میداد که دور [[اسلام]] و روزگار آن به پایان نمیرسد و [[حکومت]]هایی مانند بنیامیه و بنیعباس، مظهر کمال [[پیشرفت]] و نمایش رژیم [[سیاسی]] و روش [[رهبری]] [[حق]] وعدالت [[اسلام]] نیستند و باید در [[انتظار]] آینده بود و عقب نشینی نکرد، ازمرزها و سنگرها [[حمایت]] و [[حفاظت]] کرد، تا آن عصر طلایی و دوران [[حکومت]] مطلقه [[حق]] و [[عدالت]] فرا رسد و موعد [[آخرالزمان]] که از دودمان [[پیغمبر اسلام]] و [[فرزند]] [[علی]] و [[فاطمه]] و نهمین [[فرزند]] سیدالشهداء [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و یگانه [[فرزند]] بیمانند [[حضرت]] [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} است ظاهر شود و تمام برنامههای [[اسلام]] را به [[اجرا]] درآورد. [[دنیا]] از این همه اضطرابات روز افزون، ناامنیها، افکار تضاد و رژیمهای رنگارنگ ظالمانه [[نجات]] یافته و در مهد امن و [[امان]] و [[اطمینان]] و اعتماد و [[اتحاد]] قرار بگیرد. [[مسلمان]] همیشه به سوی آینده مینگرد، هر وضعی که موجود باشد اگر چه نسبتاً خوب و عادلانه باشد او را قانع نمیکند و آن را نهایت کار و پایان راه نمیشمارد. در هر صورت و شرایطی، [[مسلمان]] [[ناامید]] نمیشود و [[وظیفه]] دارد که [[ظلم]] و [[فساد]] و [[تجاوز]] و [[جهل]] و خودکامگی و [[استضعاف]] را محکوم سازد و برای حصول هدفهای [[اسلام]]، کوشش و [[تلاش]] بیشتر نماید تا به سهم خود به [[اسلام]] عزیز به نوع [[بشر]] و [[جوامع]] متحیر و سرگردان و مضطرب، خدمتی انجام دهد. نشستن، [[تسلیم]] بودن، کنارهگیری کردن و تماشاگر صحنههای [[تباهی]] و [[فساد]] و [[فقر]] و [[انحطاط]] [[اخلاقی]] شدن، هرگز در [[اسلام]] جایز نبوده و بر [[مسلمان]] [[منتظر]]، [[مؤمن]] و [[متعهد]] روا نمیباشد و با [[انتظار]] [[ظهور]] [[حضرت]] [[ولی عصر]]{{ع}} و [[فلسفه انتظار]] موافقت ندارد. [[انتظار]] [[مصلح]] [[آخرالزمان]] و [[مهدی]] [[موعود]]، علاوه بر ریشههای استوار مذهبی و اسلامی، دارای عالیترین فسلفه [[اجتماعی]] است. [[مسلمانان]] [[عقیده]] دارند که [[انقلاب]] [[اسلام]]، جهانگیر و پیروز میشود و عالم از این نابسمانیهای مدنیت منهای [[شرف]] و [[انسانیت]] [[نجات]] پیدا میکند و بازگشت به عقب و [[ارتداد]] و عقبگرد، خلاف اصل و خلاف [[نهضت]] [[انبیا]] و [[تعالیم]] [[اسلام]] است. اگر چه امروزه [[دنیا]] مادی به ظاهر رو به [[جاهلیت]] گذارده و اهداف عالی انسانی و [[حقیقت]] و [[فضیلت]] و ما به الأمتیاز [[بشر]] از حیوان، در بسیاری از [[جوامع]] فراموش شده، طغیان و [[ظلم]] و [[بیدادگری]] و [[تجاوز]] و [[زور]] و استبداد و قلدری و استثمار و شهوترانی و نابکاری روز به روز رایجتر میشود؛ اگر چه الفاظ و کلمات [[صلح]]، [[عدالت]]، [[آزادی]]، [[مساوات]]، [[برادری]]، همکاری، [[تعاون]] و [[بشر]] [[دوستی]] را در معانی دیگر یا برای مقاصد دیگر به کار میبرند؛ اگر چه فاصله بین زورمندان و [[فرماندهان]] و زیردستان و فرمانبران هر روز زیادتر و رابطه آنها را با یکدیگر به رابطه دو [[انسان]] برابر هیچ شباهتی ندارد، ولی این توحش تا هر کجا برود و هزاران سال به عقب برگردد، چون خلاف خواستهای واقعی [[بشر]] و سیر کمالی او و خلاف [[عقیده]] و [[آرمان]] اوست، پیروز نمیشود و سرانجام، به شدیدترین وضعی سرکوب و ریشهکن خواهد شد. مسلمانی که با چنین [[فکر]] و [[عقیده]] [[آیندهنگری]] زندگی میکند، هرگز با گروههای فاسد و مشرکت خدانشناس همراه نمیشود و تا میتواند تقدم و نوگرایی و آینده بینی خود را حفظ کرده، ثابت و استوار به سوی [[هدف]] پیش میرود. او [[اطمینان]] دارد و به [[یقین]] میداند که بساط [[ظلم]] و [[فساد]] برچیده میشود، چرا که بر [[جامعه]] و بر [[فطرت]] [[بشر]] تحمیل شده است و آینده برای پرهیزگاران و [[زمین]] از آن شایستگان است: {{متن قرآن|إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>همانا زمین از آن خداست و به هر کس از بندگانش بخواهد به ارث میدهد و عاقبت از آن متقین است؛ اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>؛ بنابراین [[مسلمان]] [[تسلیم]] [[ظلم]] و [[فساد]] نمیشود و با [[ستمگران]] و مفسدان همکار و همراه و همصدا نخواهد شد. این اصل [[انتظار]] مانند یک [[قوه]] مبقیه و عامل بقا و [[پایداری]]، طرفداران [[حق]] وعدالت و [[اسلام]] خواهان حقیقی را در برابر تمام دستگاههای فشار، استبعاد، [[جهل]] و [[شرک]]، [[بشر]] پرستی و [[فساد]] انگیزی پایدار نگه میدارد و همواره بر روشنی و چراغ [[امیدواری]] [[منتظران]] و ثبات قدم و [[مقاومت]] آنها میافزاید و آنان را در انجام [[وظایف]]، شور و [[نشاط]] میدهد. این اصل [[انتظار]] است که در [[مبارزه]] [[حق]] و [[باطل]] صفوف طرفداران [[حق]] را فشردهتر و مقاومتر میکند و آنها را به [[نصرت]] [[خدا]] و [[فتح]] و [[ظفر]] نوید داده و گوش آنها را همواره با صداها نوید بخش [[قرآن]] آشنا میدارد: {{متن قرآن|قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ}}<ref>بگو منتظر باشید که ما هم منتظریم؛ انعام، آیه ۱۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ}}<ref>منتظر باشید که ما هم با شما منتظریم؛ توبه، آیه ۵۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ}}<ref>منتظر باشید که من هم با شما منتظرم؛ اعراف، آیه ۷۱.</ref>؛ خاص و عام و [[شیعه]] و [[سنی]]، از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کردهاند که فرمود: {{عربی|"لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي فَيَمْلَأَهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً"}}<ref>اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز، خداوند متعال، آن روز را طولانی فرماید تا بیرون آید مردی از فرزندان من که نامش نام من و کنیهاش کنیه من باشد، زمین را پر از عدل و قسط کند همچنان که از جور و ظلم پر شده باشد. </ref>. این [[انتظار]]، ضعف و سستی و مسامحه در انجام [[تکالیف]] و [[وظایف]] نیست، بلکه حرکت، [[نهضت]]، [[فداکاری]]، طرد [[انحراف]] و [[مبارزه]] با بازگشت به عقب و [[ارتداد]] است. اگر نادانان یا مغرضان آن را به طور دیگر [[تفسیر]] کرده و [[مکتب]] کنار رفتهها و کنار گذاشته شدهها، بیچارهها، مأیوسان، تن به [[خواری]] دادگان، چاپلوسان و دینفروشان، معرفی کنند، خود را در ردیف [[یهود]] که مصداق {{متن قرآن|يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ}}<ref> مائده، آیه ۴۱.</ref> هستند، قرار دادهاند. به هر حال، [[منتظر واقعی]] هیچگاه در برابر [[رهبران]] فاسد و [[ستمگر]] خصوع نکرده و سر [[تسلیم]] فرو نمیآورد، بلکه دائم در [[مبارزه]] با [[فساد]] و [[حاکمان]] فاسد بسر میبرد و همیشه [[منتظر]] تشکیل [[حکومت]] [[عدل]] اسلامی و در [[انتظار]] آیندهای روشن است»<ref>[[حبیبالله طاهری|طاهری، حبیبالله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص ۲۱۱ - ۲۱۸.</ref>. | ::::#'''[[پایداری]] در برابر رهبرهای فاسد و [[مبارزه]] با [[فساد]]:''' یگانه یا مهمترین چیزی که [[مسلمانان]] را در برابر این وضع نگاه داشت و آنها را در حال اعتراض به اوضاع و تقاضای اجرای برنامههای اسلامی، [[شجاع]] و دلیر میکرد، [[وعدههای قرآن]] و [[پیامبر]] {{صل}} بود که: این [[دین]] از بین نمیرود و آینده برای [[اسلام]] است، [[اسلام]] عالمگیر و [[پرچم]] [[حکومت]] [[توحید]] و [[حق]] و [[عدل]] در سراسر [[جهان]] به اهتزار خواهد آمد. این وعدهها بود که [[مسلمانان]] را در برابر حوادثی مثل تسلط بنیامیه، جنگهای صلیبی، هجوم چنگیز و سرانجام، [[استعمار]] قرن اخیر، پایدار و شکیبا نگه داشت و [[مسلمانان]] را علیه آنان به [[جهاد]] و پیکار برانگیخت. این وعدهها که واقعیت آن را حقایق مسلم دینی و تاریخی صد در صد ثابت کرده است، همواره به [[مسلمانان]] نوید میداد که دور [[اسلام]] و روزگار آن به پایان نمیرسد و [[حکومت]]هایی مانند بنیامیه و بنیعباس، مظهر کمال [[پیشرفت]] و نمایش رژیم [[سیاسی]] و روش [[رهبری]] [[حق]] وعدالت [[اسلام]] نیستند و باید در [[انتظار]] آینده بود و عقب نشینی نکرد، ازمرزها و سنگرها [[حمایت]] و [[حفاظت]] کرد، تا آن عصر طلایی و دوران [[حکومت]] مطلقه [[حق]] و [[عدالت]] فرا رسد و موعد [[آخرالزمان]] که از دودمان [[پیغمبر اسلام]] و [[فرزند]] [[علی]] و [[فاطمه]] و نهمین [[فرزند]] سیدالشهداء [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و یگانه [[فرزند]] بیمانند [[حضرت]] [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} است ظاهر شود و تمام برنامههای [[اسلام]] را به [[اجرا]] درآورد. [[دنیا]] از این همه اضطرابات روز افزون، ناامنیها، افکار تضاد و رژیمهای رنگارنگ ظالمانه [[نجات]] یافته و در مهد امن و [[امان]] و [[اطمینان]] و اعتماد و [[اتحاد]] قرار بگیرد. [[مسلمان]] همیشه به سوی آینده مینگرد، هر وضعی که موجود باشد اگر چه نسبتاً خوب و عادلانه باشد او را قانع نمیکند و آن را نهایت کار و پایان راه نمیشمارد. در هر صورت و شرایطی، [[مسلمان]] [[ناامید]] نمیشود و [[وظیفه]] دارد که [[ظلم]] و [[فساد]] و [[تجاوز]] و [[جهل]] و خودکامگی و [[استضعاف]] را محکوم سازد و برای حصول هدفهای [[اسلام]]، کوشش و [[تلاش]] بیشتر نماید تا به سهم خود به [[اسلام]] عزیز به نوع [[بشر]] و [[جوامع]] متحیر و سرگردان و مضطرب، خدمتی انجام دهد. نشستن، [[تسلیم]] بودن، کنارهگیری کردن و تماشاگر صحنههای [[تباهی]] و [[فساد]] و [[فقر]] و [[انحطاط]] [[اخلاقی]] شدن، هرگز در [[اسلام]] جایز نبوده و بر [[مسلمان]] [[منتظر]]، [[مؤمن]] و [[متعهد]] روا نمیباشد و با [[انتظار]] [[ظهور]] [[حضرت]] [[ولی عصر]]{{ع}} و [[فلسفه انتظار]] موافقت ندارد. [[انتظار]] [[مصلح]] [[آخرالزمان]] و [[مهدی]] [[موعود]]، علاوه بر ریشههای استوار مذهبی و اسلامی، دارای عالیترین فسلفه [[اجتماعی]] است. [[مسلمانان]] [[عقیده]] دارند که [[انقلاب]] [[اسلام]]، جهانگیر و پیروز میشود و عالم از این نابسمانیهای مدنیت منهای [[شرف]] و [[انسانیت]] [[نجات]] پیدا میکند و بازگشت به عقب و [[ارتداد]] و عقبگرد، خلاف اصل و خلاف [[نهضت]] [[انبیا]] و [[تعالیم]] [[اسلام]] است. اگر چه امروزه [[دنیا]] مادی به ظاهر رو به [[جاهلیت]] گذارده و اهداف عالی انسانی و [[حقیقت]] و [[فضیلت]] و ما به الأمتیاز [[بشر]] از حیوان، در بسیاری از [[جوامع]] فراموش شده، طغیان و [[ظلم]] و [[بیدادگری]] و [[تجاوز]] و [[زور]] و استبداد و قلدری و استثمار و شهوترانی و نابکاری روز به روز رایجتر میشود؛ اگر چه الفاظ و کلمات [[صلح]]، [[عدالت]]، [[آزادی]]، [[مساوات]]، [[برادری]]، همکاری، [[تعاون]] و [[بشر]] [[دوستی]] را در معانی دیگر یا برای مقاصد دیگر به کار میبرند؛ اگر چه فاصله بین زورمندان و [[فرماندهان]] و زیردستان و فرمانبران هر روز زیادتر و رابطه آنها را با یکدیگر به رابطه دو [[انسان]] برابر هیچ شباهتی ندارد، ولی این توحش تا هر کجا برود و هزاران سال به عقب برگردد، چون خلاف خواستهای واقعی [[بشر]] و سیر کمالی او و خلاف [[عقیده]] و [[آرمان]] اوست، پیروز نمیشود و سرانجام، به شدیدترین وضعی سرکوب و ریشهکن خواهد شد. مسلمانی که با چنین [[فکر]] و [[عقیده]] [[آیندهنگری]] زندگی میکند، هرگز با گروههای فاسد و مشرکت خدانشناس همراه نمیشود و تا میتواند تقدم و نوگرایی و آینده بینی خود را حفظ کرده، ثابت و استوار به سوی [[هدف]] پیش میرود. او [[اطمینان]] دارد و به [[یقین]] میداند که بساط [[ظلم]] و [[فساد]] برچیده میشود، چرا که بر [[جامعه]] و بر [[فطرت]] [[بشر]] تحمیل شده است و آینده برای پرهیزگاران و [[زمین]] از آن شایستگان است: {{متن قرآن|إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>همانا زمین از آن خداست و به هر کس از بندگانش بخواهد به ارث میدهد و عاقبت از آن متقین است؛ اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>؛ بنابراین [[مسلمان]] [[تسلیم]] [[ظلم]] و [[فساد]] نمیشود و با [[ستمگران]] و مفسدان همکار و همراه و همصدا نخواهد شد. این اصل [[انتظار]] مانند یک [[قوه]] مبقیه و عامل بقا و [[پایداری]]، طرفداران [[حق]] وعدالت و [[اسلام]] خواهان حقیقی را در برابر تمام دستگاههای فشار، استبعاد، [[جهل]] و [[شرک]]، [[بشر]] پرستی و [[فساد]] انگیزی پایدار نگه میدارد و همواره بر روشنی و چراغ [[امیدواری]] [[منتظران]] و ثبات قدم و [[مقاومت]] آنها میافزاید و آنان را در انجام [[وظایف]]، شور و [[نشاط]] میدهد. این اصل [[انتظار]] است که در [[مبارزه]] [[حق]] و [[باطل]] صفوف طرفداران [[حق]] را فشردهتر و مقاومتر میکند و آنها را به [[نصرت]] [[خدا]] و [[فتح]] و [[ظفر]] نوید داده و گوش آنها را همواره با صداها نوید بخش [[قرآن]] آشنا میدارد: {{متن قرآن|قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ}}<ref>بگو منتظر باشید که ما هم منتظریم؛ انعام، آیه ۱۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ}}<ref>منتظر باشید که ما هم با شما منتظریم؛ توبه، آیه ۵۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ}}<ref>منتظر باشید که من هم با شما منتظرم؛ اعراف، آیه ۷۱.</ref>؛ خاص و عام و [[شیعه]] و [[سنی]]، از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کردهاند که فرمود: {{عربی|"لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي فَيَمْلَأَهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً"}}<ref>اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز، خداوند متعال، آن روز را طولانی فرماید تا بیرون آید مردی از فرزندان من که نامش نام من و کنیهاش کنیه من باشد، زمین را پر از عدل و قسط کند همچنان که از جور و ظلم پر شده باشد. </ref>. این [[انتظار]]، ضعف و سستی و مسامحه در انجام [[تکالیف]] و [[وظایف]] نیست، بلکه حرکت، [[نهضت]]، [[فداکاری]]، طرد [[انحراف]] و [[مبارزه]] با بازگشت به عقب و [[ارتداد]] است. اگر نادانان یا مغرضان آن را به طور دیگر [[تفسیر]] کرده و [[مکتب]] کنار رفتهها و کنار گذاشته شدهها، بیچارهها، مأیوسان، تن به [[خواری]] دادگان، چاپلوسان و دینفروشان، معرفی کنند، خود را در ردیف [[یهود]] که مصداق {{متن قرآن|يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ}}<ref> مائده، آیه ۴۱.</ref> هستند، قرار دادهاند. به هر حال، [[منتظر واقعی]] هیچگاه در برابر [[رهبران]] فاسد و [[ستمگر]] خصوع نکرده و سر [[تسلیم]] فرو نمیآورد، بلکه دائم در [[مبارزه]] با [[فساد]] و [[حاکمان]] فاسد بسر میبرد و همیشه [[منتظر]] تشکیل [[حکومت]] [[عدل]] اسلامی و در [[انتظار]] آیندهای روشن است»<ref>[[حبیبالله طاهری|طاهری، حبیبالله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص ۲۱۱ - ۲۱۸.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
::::::تنها چیزیکه میتواند در آنان [[روح]] [[امید]] بدمد، و به [[مقاومت]] و خویشتنداری [[دعوت]] کند و نگذارد در [[محیط فاسد]] حل شوند، [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است، تنها در این صورت است که آنها دست از [[تلاش]] و کوشش برای حفظ [[پاکی]] خویش و [[اصلاح]] دیگران برنخواهند داشت. به همین [[دلیل]]، [[امید]] را میتوان همواره بهعنوان یک عامل مؤثر تربیتی در مورد افراد فاسد [[شناخت]]، همچنین افراد صالحی که در محیطهای فاسد و گرفتارند، هرگز بدون [[امید]] نمیتوانند خویشتن را حفظ کنند. | ::::::تنها چیزیکه میتواند در آنان [[روح]] [[امید]] بدمد، و به [[مقاومت]] و خویشتنداری [[دعوت]] کند و نگذارد در [[محیط فاسد]] حل شوند، [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است، تنها در این صورت است که آنها دست از [[تلاش]] و کوشش برای حفظ [[پاکی]] خویش و [[اصلاح]] دیگران برنخواهند داشت. به همین [[دلیل]]، [[امید]] را میتوان همواره بهعنوان یک عامل مؤثر تربیتی در مورد افراد فاسد [[شناخت]]، همچنین افراد صالحی که در محیطهای فاسد و گرفتارند، هرگز بدون [[امید]] نمیتوانند خویشتن را حفظ کنند. | ||
::::::نتیجه اینکه [[انتظار]] [[ظهور]] مصلحی که هرقدر [[دنیا]] فاسدتر میشود [[امید]] ظهورش بیشتر میگردد، اثر فزاینده روانی در معتقدان دارد، و آنها را در برابر امواج نیرومند [[فساد]] [[بیم]] میکند، آنها نه تنها با گسترش دامنه [[فساد]] محیط مأیوس نمیشوند، بلکه وصول به [[هدف]] را در برابر خویش میبینند و کوشش آنان برای [[مبارزه]] با [[فساد]] و یا [[حفظ خویشتن]] با [[شوق]] و [[عشق]] زیادتری تعقیب میگردد<ref> تفسیر موضوعی پیام قرآن، آیة اللّه مکارم شیرازی، ج ۹، ص ۴۴۷.</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۲۴۵.</ref>. | ::::::نتیجه اینکه [[انتظار]] [[ظهور]] مصلحی که هرقدر [[دنیا]] فاسدتر میشود [[امید]] ظهورش بیشتر میگردد، اثر فزاینده روانی در معتقدان دارد، و آنها را در برابر امواج نیرومند [[فساد]] [[بیم]] میکند، آنها نه تنها با گسترش دامنه [[فساد]] محیط مأیوس نمیشوند، بلکه وصول به [[هدف]] را در برابر خویش میبینند و کوشش آنان برای [[مبارزه]] با [[فساد]] و یا [[حفظ خویشتن]] با [[شوق]] و [[عشق]] زیادتری تعقیب میگردد<ref> تفسیر موضوعی پیام قرآن، آیة اللّه مکارم شیرازی، ج ۹، ص ۴۴۷.</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۲۴۵.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
:::::#'''[[آمادگی]] همه جانبه:''' [[انتظار مصلح]] جهانی به طور قطع، به معنای آماده باش کامل فکری، [[اخلاقی]]، مادی و معنوی برای [[اصلاح]] همه [[جهان]] است. [[اصلاح]] تمام روی [[زمین]] و پایان دادن به همه ظلمها و نابسامانیها، شوخی نیست و نمیتواند کار سادهای باشد. آمادهباش برای چنین [[هدف]] بزرگی، باید متناسب با آن باشد؛ یعنی باید به گستردگی و ژرفای آن باشد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۷۶-۸۴.</ref>. | :::::#'''[[آمادگی]] همه جانبه:''' [[انتظار مصلح]] جهانی به طور قطع، به معنای آماده باش کامل فکری، [[اخلاقی]]، مادی و معنوی برای [[اصلاح]] همه [[جهان]] است. [[اصلاح]] تمام روی [[زمین]] و پایان دادن به همه ظلمها و نابسامانیها، شوخی نیست و نمیتواند کار سادهای باشد. آمادهباش برای چنین [[هدف]] بزرگی، باید متناسب با آن باشد؛ یعنی باید به گستردگی و ژرفای آن باشد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۷۶-۸۴.</ref>. | ||
:::::#'''مراقبت اجتماعی:''' [[منتظران راستین]] [[وظیفه]] دارند مراقب حال یک دیگر نیز باشند و علاوه بر [[اصلاح]] خویش، در [[اصلاح]] دیگران نیز بکوشند؛ زیرا برنامه عظیم و سنگینی که [[منتظر]] آنند، یک برنامه فردی نیست<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۷۶-۸۴.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲]]، ص۲۱۳-۲۱۵.</ref>. | :::::#'''مراقبت اجتماعی:''' [[منتظران راستین]] [[وظیفه]] دارند مراقب حال یک دیگر نیز باشند و علاوه بر [[اصلاح]] خویش، در [[اصلاح]] دیگران نیز بکوشند؛ زیرا برنامه عظیم و سنگینی که [[منتظر]] آنند، یک برنامه فردی نیست<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۷۶-۸۴.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲]]، ص۲۱۳-۲۱۵.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۰۳: | خط ۲۰۳: | ||
:::::#[[مقاومت]] در برابر [[انحرافات]] [[اجتماعی]]: از ثمرات [[اعتقاد]] به [[انتظار]]، [[مقاومت]] [[منتظران]] در برابر هرگونه درد و [[رنج]] وانحرافات [[اجتماعی]] است. [[ایمان]] به [[پیروزی]] واعتقاد به شکوفائی [[جهان]]، اثرات [[تربیتی]] و [[اعتقادی]] دارد. [[اراده]] [[منتظران]] را در راستای نابودی و [[انحرافات]]، محکم و آهنین میسازد. در [[روایات]] هم [[ثواب]] و پاداشی فراوان برای کسانی که درد و [[رنج]] را تحمّل و با [[انحرافات]] [[مبارزه]] میکنند آمده است و فرموده: "هر که در [[روزگار غیبت]] [[قائم]] ما، بر [[ولایت]] ما [[استوار]] ماند [[خداوند]] [[پاداش]] هزار [[شهید]] به مانند [[شهیدان]] [[بدر]] و [[احد]] به وی عطا فرماید"<ref>میزان الحکمه، (بیروت، منشورات الدار الاسلامیه، ۱۹۸۵ م)، ج ۱، ص ۲۸۲.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هم فرموده: "پس از شما مردمی خواهند آمد که یکی از آنان اجر و [[پاداش]] پنجاه نفر از شما را دارد. عرض کردند:ای [[پیامبر خدا]]{{صل}}! ما در [[بدر]] و [[احد]] و [[حنین]] با شما بودیم و [[قرآن]] در میان ما نازل شد؟! فرمود: اگر آنچه بر سر ایشان میآید بر سر شما بیاید مانند آنان [[صبر]] و شکیبائی نمیکنید"<ref>میزان الحکمه، (بیروت، منشورات الدار الاسلامیه، ۱۹۸۵ م)، ج ۱، ص ۲۸۱.</ref>. در پرتوی [[اعتقاد]] به [[انتظار]]، مجاهدین [[جهان اسلام]] در برابر تمام [[انحرافات]] و فشارهایی که از سوی دنیای استکبار وارد میشود [[مقاومت]] میکنند و کوچکترین تزلزلی در [[اراده]] خود راه نمیدهند و برای [[زمینهسازی]] [[دولت حق]]، سر از پا نمیشناسند. | :::::#[[مقاومت]] در برابر [[انحرافات]] [[اجتماعی]]: از ثمرات [[اعتقاد]] به [[انتظار]]، [[مقاومت]] [[منتظران]] در برابر هرگونه درد و [[رنج]] وانحرافات [[اجتماعی]] است. [[ایمان]] به [[پیروزی]] واعتقاد به شکوفائی [[جهان]]، اثرات [[تربیتی]] و [[اعتقادی]] دارد. [[اراده]] [[منتظران]] را در راستای نابودی و [[انحرافات]]، محکم و آهنین میسازد. در [[روایات]] هم [[ثواب]] و پاداشی فراوان برای کسانی که درد و [[رنج]] را تحمّل و با [[انحرافات]] [[مبارزه]] میکنند آمده است و فرموده: "هر که در [[روزگار غیبت]] [[قائم]] ما، بر [[ولایت]] ما [[استوار]] ماند [[خداوند]] [[پاداش]] هزار [[شهید]] به مانند [[شهیدان]] [[بدر]] و [[احد]] به وی عطا فرماید"<ref>میزان الحکمه، (بیروت، منشورات الدار الاسلامیه، ۱۹۸۵ م)، ج ۱، ص ۲۸۲.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هم فرموده: "پس از شما مردمی خواهند آمد که یکی از آنان اجر و [[پاداش]] پنجاه نفر از شما را دارد. عرض کردند:ای [[پیامبر خدا]]{{صل}}! ما در [[بدر]] و [[احد]] و [[حنین]] با شما بودیم و [[قرآن]] در میان ما نازل شد؟! فرمود: اگر آنچه بر سر ایشان میآید بر سر شما بیاید مانند آنان [[صبر]] و شکیبائی نمیکنید"<ref>میزان الحکمه، (بیروت، منشورات الدار الاسلامیه، ۱۹۸۵ م)، ج ۱، ص ۲۸۱.</ref>. در پرتوی [[اعتقاد]] به [[انتظار]]، مجاهدین [[جهان اسلام]] در برابر تمام [[انحرافات]] و فشارهایی که از سوی دنیای استکبار وارد میشود [[مقاومت]] میکنند و کوچکترین تزلزلی در [[اراده]] خود راه نمیدهند و برای [[زمینهسازی]] [[دولت حق]]، سر از پا نمیشناسند. | ||
:::::#ایجاد توازن بین [[ناامیدی]] و [[امید]]: [[روایات]] فراوانی از [[بشارت]] [[فرج]]، [[نصرت]] و [[پیروزی]] [[صالحان]] سخن میگویند چنانکه [[پیامبر]]{{صل}} فرمودهاند: [[مردم]] [[بشارت]] داده شدید به [[فرج]]، همانا (در) [[وعده خداوند]] خلاف نیست و قضایش رد نمیشود و او [[دانایی]] [[آگاه]] است و همانا [[فتح]] و [[پیروزی]] نزدیک است<ref>{{متن حدیث|"عَنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فَقَالَ مَعَاشِرَ الْمُؤْمِنِينَ أَبْشِرُوا بِالْفَرَجِ فَإِنَّ وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلَفُ وَ قَضَاؤُهُ لَا يُرَدُّ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ فَإِنَّ فَتْحَ اللَّهِ قَرِيبٌ"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶۷.</ref>. نیز طبق [[روایات]] [[انحرافات]] گسترده در [[زندگی]] [[مردم]] در [[دوران غیبت کبری]] رخ میدهد. [[امام علی]]{{ع}} فرمودهاند: [[زمین]] پر از [[جور]] و [[ستم]] میشود تا جائی که کسی نتواند [[نام خدا]] را به زبان جاری کند مگر در پنهانی آنگاه [[خداوند]] [[قوم]] [[صالح]] و شایستهای را میآورد که [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] نماید<ref>{{متن حدیث|"لَتُمْلَأَنَّ الْأَرْضُ ظُلْماً وَ جَوْراً حَتَّى لَا يَقُولَ أَحَدٌ اللَّهَ إِلَّا مُسْتَخْفِياً، ثُمَّ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ صَالِحِينَ يَمْلَئُونَهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً"}}؛ کامل سلیمان، یومالخلاص، ص ۴۹۴.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} میفرماید: "هیچ زمانی پیش نمیآید جز اینکه زمان بعدی بدتر از آنست"<ref>کامل سلیمان، یومالخلاص، ص ۴۲۱.</ref>. هنگامی که زمانها را در نظر میگیریم و دورانهائی را که پس از [[رحلت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} بر [[مسلمانان]] گذشته، مورد مطالعه قرار میدهیم میبینیم که پایههای [[فتنهها]] عمیقتر و مخربتر گردیده است و با گذشت هر لحظه به اوج خود میرسد. [[پیامبر]]{{صل}} میفرماید: "زمانی بر [[مردم]] بیاید که [[انسان]] در آن روزگار، آرزوی [[مرگ]] میکند"<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید: "اهل زمانه دگرگون میشوند، بتپرستی یکبار دیگر رواج پیدا میکند، [[مؤمنان]] به [[سختی]] گرفتار میشوند، [[دلها]] را [[شک]] و [[تردید]] فرا میگیرد، رشته [[دین]] از گردن آنها خارج میشود و پیوند آنها با [[دین]] قطع میگردد"<ref>کامل سلیمان، یومالخلاص، پیشین، ص ۴۹۵.</ref> »<ref>[[میرزا عباس مهدویفرد|مهدویفرد، میرزا عباس]]، [[فلسفه انتظار (کتاب)|فلسفه انتظار]]، ص118-135.</ref>. | :::::#ایجاد توازن بین [[ناامیدی]] و [[امید]]: [[روایات]] فراوانی از [[بشارت]] [[فرج]]، [[نصرت]] و [[پیروزی]] [[صالحان]] سخن میگویند چنانکه [[پیامبر]]{{صل}} فرمودهاند: [[مردم]] [[بشارت]] داده شدید به [[فرج]]، همانا (در) [[وعده خداوند]] خلاف نیست و قضایش رد نمیشود و او [[دانایی]] [[آگاه]] است و همانا [[فتح]] و [[پیروزی]] نزدیک است<ref>{{متن حدیث|"عَنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فَقَالَ مَعَاشِرَ الْمُؤْمِنِينَ أَبْشِرُوا بِالْفَرَجِ فَإِنَّ وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلَفُ وَ قَضَاؤُهُ لَا يُرَدُّ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ فَإِنَّ فَتْحَ اللَّهِ قَرِيبٌ"}}؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶۷.</ref>. نیز طبق [[روایات]] [[انحرافات]] گسترده در [[زندگی]] [[مردم]] در [[دوران غیبت کبری]] رخ میدهد. [[امام علی]]{{ع}} فرمودهاند: [[زمین]] پر از [[جور]] و [[ستم]] میشود تا جائی که کسی نتواند [[نام خدا]] را به زبان جاری کند مگر در پنهانی آنگاه [[خداوند]] [[قوم]] [[صالح]] و شایستهای را میآورد که [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] نماید<ref>{{متن حدیث|"لَتُمْلَأَنَّ الْأَرْضُ ظُلْماً وَ جَوْراً حَتَّى لَا يَقُولَ أَحَدٌ اللَّهَ إِلَّا مُسْتَخْفِياً، ثُمَّ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ صَالِحِينَ يَمْلَئُونَهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً"}}؛ کامل سلیمان، یومالخلاص، ص ۴۹۴.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} میفرماید: "هیچ زمانی پیش نمیآید جز اینکه زمان بعدی بدتر از آنست"<ref>کامل سلیمان، یومالخلاص، ص ۴۲۱.</ref>. هنگامی که زمانها را در نظر میگیریم و دورانهائی را که پس از [[رحلت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} بر [[مسلمانان]] گذشته، مورد مطالعه قرار میدهیم میبینیم که پایههای [[فتنهها]] عمیقتر و مخربتر گردیده است و با گذشت هر لحظه به اوج خود میرسد. [[پیامبر]]{{صل}} میفرماید: "زمانی بر [[مردم]] بیاید که [[انسان]] در آن روزگار، آرزوی [[مرگ]] میکند"<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید: "اهل زمانه دگرگون میشوند، بتپرستی یکبار دیگر رواج پیدا میکند، [[مؤمنان]] به [[سختی]] گرفتار میشوند، [[دلها]] را [[شک]] و [[تردید]] فرا میگیرد، رشته [[دین]] از گردن آنها خارج میشود و پیوند آنها با [[دین]] قطع میگردد"<ref>کامل سلیمان، یومالخلاص، پیشین، ص ۴۹۵.</ref> »<ref>[[میرزا عباس مهدویفرد|مهدویفرد، میرزا عباس]]، [[فلسفه انتظار (کتاب)|فلسفه انتظار]]، ص118-135.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۲۳: | خط ۲۲۳: | ||
:::::*'''[[بصیرت]]''': مؤمنِ [[منتظر]]، در تمامی اَبعاد، [[آمادگی]] پیدا میکند. یکی از آنها، [[آمادگی فکری]] است. نتیجه تلاش [[فکری]] مؤمنِ [[منتظر]]، [[بصیرت]] و [[آگاهی]] است. [[فتنهها]]، افزون بر این که [[غفلت]] میآورند، [[شبهه]] و [[تردید]] و تزلزل را نیز در افکار [[آدمی]] ایجاد میکنند و این [[فرزند]] [[انتظار]] است که چون به هوشیاری [[فکری]] رسیده، بیدار است و آماده شده است. او از زبان [[مهربان]] [[علی]] {{ع}} شنیده: {{متن حدیث|فَإِنَّمَا الْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ}}<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۵۸.</ref>. او میداند که [[آیین]] [[تشیع]]، از آغاز گسترش، هماره مورد تاخت و تاز [[دشمنان]] قرار داشته و در [[عصر غیبت]]، به شدت آن افزوده شده است. آنان، عرصه را با [[غیبت]] [[صاحب]] [[دین]]، خالی دیده و در این [[فرصت]]، به [[گمراهی]] کردن [[مردم]] رو میآورند. او میداند که [[وظیفه]] دارد با تمام وجود به [[دفاع]] از [[آیین]] و [[آرمان]] آن [[حضرت]] برخیزد و به [[شبهات]] والقائات [[شیطانی]] [[دشمن]] پاسخ دهد. | :::::*'''[[بصیرت]]''': مؤمنِ [[منتظر]]، در تمامی اَبعاد، [[آمادگی]] پیدا میکند. یکی از آنها، [[آمادگی فکری]] است. نتیجه تلاش [[فکری]] مؤمنِ [[منتظر]]، [[بصیرت]] و [[آگاهی]] است. [[فتنهها]]، افزون بر این که [[غفلت]] میآورند، [[شبهه]] و [[تردید]] و تزلزل را نیز در افکار [[آدمی]] ایجاد میکنند و این [[فرزند]] [[انتظار]] است که چون به هوشیاری [[فکری]] رسیده، بیدار است و آماده شده است. او از زبان [[مهربان]] [[علی]] {{ع}} شنیده: {{متن حدیث|فَإِنَّمَا الْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ}}<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۵۸.</ref>. او میداند که [[آیین]] [[تشیع]]، از آغاز گسترش، هماره مورد تاخت و تاز [[دشمنان]] قرار داشته و در [[عصر غیبت]]، به شدت آن افزوده شده است. آنان، عرصه را با [[غیبت]] [[صاحب]] [[دین]]، خالی دیده و در این [[فرصت]]، به [[گمراهی]] کردن [[مردم]] رو میآورند. او میداند که [[وظیفه]] دارد با تمام وجود به [[دفاع]] از [[آیین]] و [[آرمان]] آن [[حضرت]] برخیزد و به [[شبهات]] والقائات [[شیطانی]] [[دشمن]] پاسخ دهد. | ||
::::::[[شیعه]] [[منتظر]]، همراه [[تاریخ]] است و از آن درس میگیرد. او، قهرمان با وفای [[کربلا]] [[حضرت ابوالفضل]] {{ع}} را که به [[بصیرت]] رسیده بود<ref>{{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ أَمْرِكَ...}} (مفاتیح الجنان، زیارتنامه حضرت ابوالفضل).</ref>، سرمشق خود قرار میدهد»<ref>[[مجید حیدرینیک|حیدرینیک، مجید]]، [[نگاهی دوباره به انتظار (کتاب)|نگاهی دوباره به انتظار]]، ص ۸۷-۹۷.</ref>. | ::::::[[شیعه]] [[منتظر]]، همراه [[تاریخ]] است و از آن درس میگیرد. او، قهرمان با وفای [[کربلا]] [[حضرت ابوالفضل]] {{ع}} را که به [[بصیرت]] رسیده بود<ref>{{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ أَمْرِكَ...}} (مفاتیح الجنان، زیارتنامه حضرت ابوالفضل).</ref>، سرمشق خود قرار میدهد»<ref>[[مجید حیدرینیک|حیدرینیک، مجید]]، [[نگاهی دوباره به انتظار (کتاب)|نگاهی دوباره به انتظار]]، ص ۸۷-۹۷.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۳۵: | خط ۲۳۵: | ||
::::::اگر [[منتظران]] اقدامی نکردند و تقدیر و [[تدبیر]] و تشکل و [[تربیتی]] را نیاورند و باری را برنداشتند، چنانکه [[وظیفه]] چنین بود، آن وقت [[ظلم]] مملو خودش زمینهساز [[قسط]] و [[عدل]] میشود. {{متن حدیث|یَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً}}<ref> پر میکند زمین را از قسط و عدل همانطور که از ظلم و جور پر شده بود؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۲۴۹.</ref>. | ::::::اگر [[منتظران]] اقدامی نکردند و تقدیر و [[تدبیر]] و تشکل و [[تربیتی]] را نیاورند و باری را برنداشتند، چنانکه [[وظیفه]] چنین بود، آن وقت [[ظلم]] مملو خودش زمینهساز [[قسط]] و [[عدل]] میشود. {{متن حدیث|یَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً}}<ref> پر میکند زمین را از قسط و عدل همانطور که از ظلم و جور پر شده بود؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۲۴۹.</ref>. | ||
::::::میبینیم که سیاهی، زمینهساز [[نور]] است و در [[دل]] [[تاریکی]] چراغها افروخته میشوند. اینجا [[قرآن]] است که میفرماید: {{متن قرآن|جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ}}<ref>«حقّ آمد و باطل از میان رفت» سوره اسراء، آیه ۸۱.</ref> اگر [[حق]] را آوردی [[باطل]] میرود اما اگر حرکتی نداشتی [[باطل]] خود را سازمان میدهد و به میدان میآید. هرچند این هم یک اصل است که {{متن قرآن|إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}}<ref>«بیگمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.</ref>. [[باطل]] از بین رفتنی است. [[باطل]] زمینههای [[فساد]] و نابودی را از پیش درخور دارد. زیرا کسی که خلاف قانونها و سنتهای [[حاکم]] بر هستی میرود ناچار نابود شدنی است»<ref>[[عزیزالله حیدری|حیدری، عزیزالله]]، [[انتظار و انسان معاصر (کتاب)|انتظار و انسان معاصر]]، ص91-98.</ref>. | ::::::میبینیم که سیاهی، زمینهساز [[نور]] است و در [[دل]] [[تاریکی]] چراغها افروخته میشوند. اینجا [[قرآن]] است که میفرماید: {{متن قرآن|جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ}}<ref>«حقّ آمد و باطل از میان رفت» سوره اسراء، آیه ۸۱.</ref> اگر [[حق]] را آوردی [[باطل]] میرود اما اگر حرکتی نداشتی [[باطل]] خود را سازمان میدهد و به میدان میآید. هرچند این هم یک اصل است که {{متن قرآن|إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}}<ref>«بیگمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.</ref>. [[باطل]] از بین رفتنی است. [[باطل]] زمینههای [[فساد]] و نابودی را از پیش درخور دارد. زیرا کسی که خلاف قانونها و سنتهای [[حاکم]] بر هستی میرود ناچار نابود شدنی است»<ref>[[عزیزالله حیدری|حیدری، عزیزالله]]، [[انتظار و انسان معاصر (کتاب)|انتظار و انسان معاصر]]، ص91-98.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۵۱: | خط ۲۵۱: | ||
:::::## '''برخورداری از احساس [[امنیت]] با داشتن [[پناهگاه]] [[معنوی]]''': [[امنیت]] را نیز بسان [[امید]] میبایست نعمتی گرانقدر دانست که غالباً مورد [[غفلت]] [[مردم]] است. [[امنیت]]، گاه ظاهری و گاه [[باطنی]] است. باری؛ [[زمامداری]] که میان کاخ پوشیده از نگاهبانها و مراقبهای مختلف و با استفاده از مدرنترین ابزار [[حفاظت]] و اطلاعات، شب را به صبح میرساند، البته احساس [[آرامش]] و [[امنیت]] دارد. با اینحال، این [[امنیت]] ظاهری، سطحی و بسیار شکننده است؛ زیرا او میتواند همیشه رویکرد خطر را به سبب [[غفلت]] یا [[خیانت]] همراهان خود، محتمل بداند؛ اما [[امنیت]] از نوعی که برای [[مؤمنان]] [[وعده]] داده شده، [[امنیتی]] است [[حقیقی]]، ماندگار و زوال ناپذیر. [[قرآن]] در این باره میفرماید: آنها که [[ایمان]] آوردند و [[ایمان]] خود را با [[شرک]] و [[ستم]] نیالودند، ایمنی تنها از آن آنهاست و آنها [[هدایت]] یافتگانند<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ}} «آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref>. مؤمنی که دارای چنین احساس [[امنیتی]] است، ممکن است به ظاهر در امواج [[بلاها]] و [[فتنهها]] [[اسیر]] باشد؛ اما همچنان احساس [[امنیت]] و [[آرامش]] کند؛ بدین [[علت]] است که [[ابراهیم]]{{ع}} بیآنکه برخود بلرزد، با [[اطمینان]] کامل، پای به آتشگاه [[مشرکان]] گذاشت که برای نابودی او فراهم کرده بودند. [[امام حسین]]{{ع}} نیز به [[اذعان]] دشمنانش، با نزدیک شدن به لحظه [[شهادت]] و به رغم روبهرو شدن با دهها [[مصیبت]] شکننده، با آرامشی شگفتآفرین، یارانش را به [[استقامت]] [[دعوت]] میکرد و خود به استقبال [[شهادت]] رفت<ref>[[عبدالله بن عمار]] که ناظر رخدادهای [[روز عاشورا]] بود، چنین گفته است: {{عربی| فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ مَكْثُوراً قَطُّ، قُتِلَ وَلَدُهُ وَ اهل بَيْتِهِ وَ صَحْبَهُ، أَرْبَطَ جَأْشاً مِنْهُ وَ لاَ امضي جِنَاناً وَ لاَ اجْرَأْ مُقَدَّماً...}} (البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۲۰۴؛ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۵۸۱). [[هلال بن نافع]] نیز میگوید: {{عربی| كُنْتُ وَاقِفاً نَحْوَ الحُسَيْنِ و هُوَ يَجُودُ بِنَفْسِهِ، وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ قَتِيلاً مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَجْهاً وَ لاَ أنور وَ لَقَدْ شَغَلَنِي نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَيْبَتِهِ عَنِ الْفِكْرَةِ فِي قَتْلِهِ}} بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۵۷؛ حیاة الامام الحسین، ص۷.</ref>. [[راز]] این [[امنیت]] و [[آرامش]]، [[باور]] این نکته است که حوادث و رخدادهای هر چند تلخ، در حضور خداوندی رخ میدهد که دارای سه ویژگی ممتاز است: ۱. از تمام این [[مصائب]] و تلخیها بهتر از ما با خبر است؛ ۲. برای رفع این ابتلائات از هر جهت توانا است؛ ۳. به [[دلیل]] [[مهربانی]] به بندگانش، از [[لطف]] به آنان دریغ نمیورزد، مگر [[حکمت]] و مصلحتی دیگر در بین باشد. | :::::## '''برخورداری از احساس [[امنیت]] با داشتن [[پناهگاه]] [[معنوی]]''': [[امنیت]] را نیز بسان [[امید]] میبایست نعمتی گرانقدر دانست که غالباً مورد [[غفلت]] [[مردم]] است. [[امنیت]]، گاه ظاهری و گاه [[باطنی]] است. باری؛ [[زمامداری]] که میان کاخ پوشیده از نگاهبانها و مراقبهای مختلف و با استفاده از مدرنترین ابزار [[حفاظت]] و اطلاعات، شب را به صبح میرساند، البته احساس [[آرامش]] و [[امنیت]] دارد. با اینحال، این [[امنیت]] ظاهری، سطحی و بسیار شکننده است؛ زیرا او میتواند همیشه رویکرد خطر را به سبب [[غفلت]] یا [[خیانت]] همراهان خود، محتمل بداند؛ اما [[امنیت]] از نوعی که برای [[مؤمنان]] [[وعده]] داده شده، [[امنیتی]] است [[حقیقی]]، ماندگار و زوال ناپذیر. [[قرآن]] در این باره میفرماید: آنها که [[ایمان]] آوردند و [[ایمان]] خود را با [[شرک]] و [[ستم]] نیالودند، ایمنی تنها از آن آنهاست و آنها [[هدایت]] یافتگانند<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ}} «آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref>. مؤمنی که دارای چنین احساس [[امنیتی]] است، ممکن است به ظاهر در امواج [[بلاها]] و [[فتنهها]] [[اسیر]] باشد؛ اما همچنان احساس [[امنیت]] و [[آرامش]] کند؛ بدین [[علت]] است که [[ابراهیم]]{{ع}} بیآنکه برخود بلرزد، با [[اطمینان]] کامل، پای به آتشگاه [[مشرکان]] گذاشت که برای نابودی او فراهم کرده بودند. [[امام حسین]]{{ع}} نیز به [[اذعان]] دشمنانش، با نزدیک شدن به لحظه [[شهادت]] و به رغم روبهرو شدن با دهها [[مصیبت]] شکننده، با آرامشی شگفتآفرین، یارانش را به [[استقامت]] [[دعوت]] میکرد و خود به استقبال [[شهادت]] رفت<ref>[[عبدالله بن عمار]] که ناظر رخدادهای [[روز عاشورا]] بود، چنین گفته است: {{عربی| فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ مَكْثُوراً قَطُّ، قُتِلَ وَلَدُهُ وَ اهل بَيْتِهِ وَ صَحْبَهُ، أَرْبَطَ جَأْشاً مِنْهُ وَ لاَ امضي جِنَاناً وَ لاَ اجْرَأْ مُقَدَّماً...}} (البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۲۰۴؛ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۵۸۱). [[هلال بن نافع]] نیز میگوید: {{عربی| كُنْتُ وَاقِفاً نَحْوَ الحُسَيْنِ و هُوَ يَجُودُ بِنَفْسِهِ، وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ قَتِيلاً مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَجْهاً وَ لاَ أنور وَ لَقَدْ شَغَلَنِي نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَيْبَتِهِ عَنِ الْفِكْرَةِ فِي قَتْلِهِ}} بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۵۷؛ حیاة الامام الحسین، ص۷.</ref>. [[راز]] این [[امنیت]] و [[آرامش]]، [[باور]] این نکته است که حوادث و رخدادهای هر چند تلخ، در حضور خداوندی رخ میدهد که دارای سه ویژگی ممتاز است: ۱. از تمام این [[مصائب]] و تلخیها بهتر از ما با خبر است؛ ۲. برای رفع این ابتلائات از هر جهت توانا است؛ ۳. به [[دلیل]] [[مهربانی]] به بندگانش، از [[لطف]] به آنان دریغ نمیورزد، مگر [[حکمت]] و مصلحتی دیگر در بین باشد. | ||
:::::#'''آثار جامعهشناختی [[انتظار ظهور]] [[منجی]]''': [[انتظار ظهور]] [[منجی]]، بسان مفاهیمی همچون [[توکل]] یا [[زهد]]، گاه چنان غلط و نامناسب در اذهان شکل میگیرد که به جای آثار مثبت، پویا و حیاتبخش، پیامدهای تلخ و زیانبار بهویژه در بعد [[اجتماعی]] برای آن برشمرده میشود؛ درحالیکه [[روح]] و [[جان]] [[توکل]]، [[باور]] به عدم [[استقلال]] اسباب و [[علل]] ظاهری در تأثیرگذاری بدون حضور [[فیض]] و [[اذن الهی]] است که بالطبع هیچگاه با بطالت، بیعاری و رخوت دمساز نیست. به [[دلیل]] [[فهم]] نارسا [[گمان]] میشود [[توکل]]، به معنای [[تنبلی]] و رها کردن هرگونه تلاش و کوشش است»<ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[نگاهی به پدیده انتظار و آثار حیاتبخش آن (مقاله)|نگاهی به پدیده انتظار و آثار حیاتبخش آن]]، ص 104-114.</ref>. | :::::#'''آثار جامعهشناختی [[انتظار ظهور]] [[منجی]]''': [[انتظار ظهور]] [[منجی]]، بسان مفاهیمی همچون [[توکل]] یا [[زهد]]، گاه چنان غلط و نامناسب در اذهان شکل میگیرد که به جای آثار مثبت، پویا و حیاتبخش، پیامدهای تلخ و زیانبار بهویژه در بعد [[اجتماعی]] برای آن برشمرده میشود؛ درحالیکه [[روح]] و [[جان]] [[توکل]]، [[باور]] به عدم [[استقلال]] اسباب و [[علل]] ظاهری در تأثیرگذاری بدون حضور [[فیض]] و [[اذن الهی]] است که بالطبع هیچگاه با بطالت، بیعاری و رخوت دمساز نیست. به [[دلیل]] [[فهم]] نارسا [[گمان]] میشود [[توکل]]، به معنای [[تنبلی]] و رها کردن هرگونه تلاش و کوشش است»<ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[نگاهی به پدیده انتظار و آثار حیاتبخش آن (مقاله)|نگاهی به پدیده انتظار و آثار حیاتبخش آن]]، ص 104-114.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۶۳: | خط ۲۶۳: | ||
:::::*'''[[بصیرت]]:''' [[فتنهها]]، همانطور که در [[دل]]، «[[غفلت]] و تعلق» میآورند، در ذهن هم «[[شبهه]]» سبز میکنند و تو میمانی که با این همه [[قدرت]]، چهگونه میتوان برخورد کرد و با این همه [[ضعف]] و تشتت چه گونه میتوان برپا ایستاد و [[نظم]] نوین جهانی را به زیر پا گرفت. ولی نکته، همین است که اگر [[منتظران]]، اقدامی نکردند و تقدیر و [[تدبیر]] و تشکل و [[تربیتی]] را نیاوردند و باری برنداشتند، آن وقت، [[ظلم]] مملو، خود، زمینهساز [[قسط]] کامل است، که سیاهی، زمینهساز [[نور]] است و در [[دل]] [[تاریکی]]، چراغها بارور میشوند<ref>تو میآیی. علی صفایی حائری ص ۲۸</ref>. در سوره [[یوسف]] میخوانیم: {{متن قرآن|قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي}}<ref>«بگو راه من این است که دعوت به سوی خدا میکنم، براساس بصیرت، من و پیروان من، چنین هستند» آیه ۱۰۸ سوره یوسف</ref>. با بصیرتبخشی است که میتوان [[شیعیان]] [[منتظر]] را از [[طوفان]] [[فتنهها]] و [[شبههها]] رهایی بخشید و تواصی به [[حق]] کرد و توضیح داد که از مدار [[حق]] و [[صاحب]] زمان [[غفلت]] نورزند و جدا نشوند. اینجا است که [[امام هادی]] {{ع}} میفرماید: | :::::*'''[[بصیرت]]:''' [[فتنهها]]، همانطور که در [[دل]]، «[[غفلت]] و تعلق» میآورند، در ذهن هم «[[شبهه]]» سبز میکنند و تو میمانی که با این همه [[قدرت]]، چهگونه میتوان برخورد کرد و با این همه [[ضعف]] و تشتت چه گونه میتوان برپا ایستاد و [[نظم]] نوین جهانی را به زیر پا گرفت. ولی نکته، همین است که اگر [[منتظران]]، اقدامی نکردند و تقدیر و [[تدبیر]] و تشکل و [[تربیتی]] را نیاوردند و باری برنداشتند، آن وقت، [[ظلم]] مملو، خود، زمینهساز [[قسط]] کامل است، که سیاهی، زمینهساز [[نور]] است و در [[دل]] [[تاریکی]]، چراغها بارور میشوند<ref>تو میآیی. علی صفایی حائری ص ۲۸</ref>. در سوره [[یوسف]] میخوانیم: {{متن قرآن|قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي}}<ref>«بگو راه من این است که دعوت به سوی خدا میکنم، براساس بصیرت، من و پیروان من، چنین هستند» آیه ۱۰۸ سوره یوسف</ref>. با بصیرتبخشی است که میتوان [[شیعیان]] [[منتظر]] را از [[طوفان]] [[فتنهها]] و [[شبههها]] رهایی بخشید و تواصی به [[حق]] کرد و توضیح داد که از مدار [[حق]] و [[صاحب]] زمان [[غفلت]] نورزند و جدا نشوند. اینجا است که [[امام هادی]] {{ع}} میفرماید: | ||
::::::اگر پس از [[غیبت]] [[قائم]] شما، از [[دانشمندان]] کسانی نباشند که [[مردم]] را به سوی [[امام زمان]] {{ع}} بالا بخوانند و به جانب او [[راهنمایی]] کنند و با برهانهای خدایی، از دیناش پاسداری کنند و [[بندگان]] ضعیف [[خدا]] را از شبکههای [[ابلیس]] و [[یاران]] او، و از دامهای [[دشمنان اهل بیت]] طلا که زمام [[دل]] [[ضعیفان]] [[شیعه]] را گرفتهاند، همچون که سکان [[کشتی]] را رهایی بخشند، کسی به جای نمیماند، مگر این که از [[دین خدا]] برگردد. چنین دانشمندانی، نزد [[خداوند]]، از گروه برتران به شمار میآیند<ref>تو میآیی. علی صفایی حائری ص ۲۴</ref>.منیة المرید (نقل از امام مهدی حماسه ای از نور محمد باقر صدر ص۹) و اینگونه باید [[دانشمندان]]، مهندسی [[اجتماعی]] خود را در جهت حفظ و بقای [[شیعه]] و [[زمینهسازی ظهور]] به جریان اندازند و راه را بر [[شیاطین]] ببندند و از بصیرتی [[برتر]] و جلوتر از آنان بهرهمند باشند: {{متن حدیث|وَ بصرنا عَلَى مَا نکائده بِهِ}}<ref>صحیفه سجادیه</ref>؛ خدایا بصیرتی بر ما [[عنایت]] کن که [[شیطان]] را [[کید]] و [[نیرنگ]] کنیم. [[انتظار]] راهبردی است برای [[دوران غیبت]] که با «[[فرج]]»، تنیدگی و [[پیوستگی]] دارد. [[امام سجاد]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ اَعْظَمِ الْعَمَلِ}}<ref>کمال الدین ج ۱ ص ۵۸۸</ref> [[انتظار فرج]]، خود، بزرگترین [[فرج]] است. بهکارگیری درست [[ادبیات]] [[انتظار]]، خود، [[فرج]] و [[گشایش]] را برای [[منتظران]] به ارمغان خواهد آورد»<ref>[[صادق سهرابی|سهرابی، صادق]]، [[با انتظار در خیمهاش درآییم (کتاب)|با انتظار در خیمهاش درآییم]]، ص؟.</ref>. | ::::::اگر پس از [[غیبت]] [[قائم]] شما، از [[دانشمندان]] کسانی نباشند که [[مردم]] را به سوی [[امام زمان]] {{ع}} بالا بخوانند و به جانب او [[راهنمایی]] کنند و با برهانهای خدایی، از دیناش پاسداری کنند و [[بندگان]] ضعیف [[خدا]] را از شبکههای [[ابلیس]] و [[یاران]] او، و از دامهای [[دشمنان اهل بیت]] طلا که زمام [[دل]] [[ضعیفان]] [[شیعه]] را گرفتهاند، همچون که سکان [[کشتی]] را رهایی بخشند، کسی به جای نمیماند، مگر این که از [[دین خدا]] برگردد. چنین دانشمندانی، نزد [[خداوند]]، از گروه برتران به شمار میآیند<ref>تو میآیی. علی صفایی حائری ص ۲۴</ref>.منیة المرید (نقل از امام مهدی حماسه ای از نور محمد باقر صدر ص۹) و اینگونه باید [[دانشمندان]]، مهندسی [[اجتماعی]] خود را در جهت حفظ و بقای [[شیعه]] و [[زمینهسازی ظهور]] به جریان اندازند و راه را بر [[شیاطین]] ببندند و از بصیرتی [[برتر]] و جلوتر از آنان بهرهمند باشند: {{متن حدیث|وَ بصرنا عَلَى مَا نکائده بِهِ}}<ref>صحیفه سجادیه</ref>؛ خدایا بصیرتی بر ما [[عنایت]] کن که [[شیطان]] را [[کید]] و [[نیرنگ]] کنیم. [[انتظار]] راهبردی است برای [[دوران غیبت]] که با «[[فرج]]»، تنیدگی و [[پیوستگی]] دارد. [[امام سجاد]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ اَعْظَمِ الْعَمَلِ}}<ref>کمال الدین ج ۱ ص ۵۸۸</ref> [[انتظار فرج]]، خود، بزرگترین [[فرج]] است. بهکارگیری درست [[ادبیات]] [[انتظار]]، خود، [[فرج]] و [[گشایش]] را برای [[منتظران]] به ارمغان خواهد آورد»<ref>[[صادق سهرابی|سهرابی، صادق]]، [[با انتظار در خیمهاش درآییم (کتاب)|با انتظار در خیمهاش درآییم]]، ص؟.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۸۶: | خط ۲۸۶: | ||
:::::#مرزهای [[دوستی]] و [[دشمنی]]، | :::::#مرزهای [[دوستی]] و [[دشمنی]]، | ||
:::::#استتار»<ref>[[محسن مهاجرنیا|مهاجرنیا، محسن]]، [[گفتمانهای انتظار (مقاله)|گفتمانهای انتظار]]، ص 104-114.</ref>. | :::::#استتار»<ref>[[محسن مهاجرنیا|مهاجرنیا، محسن]]، [[گفتمانهای انتظار (مقاله)|گفتمانهای انتظار]]، ص 104-114.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۹۹: | خط ۲۹۹: | ||
:::::#انگیزهسازی برای [[اعمال]]. | :::::#انگیزهسازی برای [[اعمال]]. | ||
::::::[[انتظار]] با تنظیم و مهندسی [[فکر]] [[منتظر]]، [[فکر]] عمیق و صحیح [[دینی]] را در او شکل میدهد و برای او بستری نظاممند برای حل [[شبههها]] میسازد و او را از اتلاف [[عمر]] در پیچ و [[خم]] شبهههای [[فکری]] و شهوتهای عملی [[نجات]] میدهد. [[انتظار]] با بازسازی [[روحیه]] [[منتظر]]، ظرفیت او را در برابر [[گرفتاریها]] و رویارویی با مشکلات افزایش میدهد. [[روح]] وی را همچون کوهی میسازد که در مقابل تندبادهای حوادث [[خم]] به ابرو نمیآورد. از سوی دیگر در [[فرصت]] [[انتظار]]، طرحها و برنامهها پرورش مییابند، تئوریها پخته میشوند، پراکندهکاریها و دوبارهکاری هاو بیهودگیها به کمترین اندازه میرسند و سرانجام در سایه [[انتظار]]، انگیزههای نیرومند شکل میگیرند و عملها را زاییده و قوت میبخشند و به خمودیها و سستیها پایان میدهند»<ref>[[یحیی صالحنیا|صالحنیا، یحیی]]؛ [[تنها بر فراز (کتاب)|تنها بر فراز]]، ص ۹۰.</ref>. | ::::::[[انتظار]] با تنظیم و مهندسی [[فکر]] [[منتظر]]، [[فکر]] عمیق و صحیح [[دینی]] را در او شکل میدهد و برای او بستری نظاممند برای حل [[شبههها]] میسازد و او را از اتلاف [[عمر]] در پیچ و [[خم]] شبهههای [[فکری]] و شهوتهای عملی [[نجات]] میدهد. [[انتظار]] با بازسازی [[روحیه]] [[منتظر]]، ظرفیت او را در برابر [[گرفتاریها]] و رویارویی با مشکلات افزایش میدهد. [[روح]] وی را همچون کوهی میسازد که در مقابل تندبادهای حوادث [[خم]] به ابرو نمیآورد. از سوی دیگر در [[فرصت]] [[انتظار]]، طرحها و برنامهها پرورش مییابند، تئوریها پخته میشوند، پراکندهکاریها و دوبارهکاری هاو بیهودگیها به کمترین اندازه میرسند و سرانجام در سایه [[انتظار]]، انگیزههای نیرومند شکل میگیرند و عملها را زاییده و قوت میبخشند و به خمودیها و سستیها پایان میدهند»<ref>[[یحیی صالحنیا|صالحنیا، یحیی]]؛ [[تنها بر فراز (کتاب)|تنها بر فراز]]، ص ۹۰.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۱۹: | خط ۳۱۹: | ||
:::::#'''همجواری با [[اهل بیت]]{{عم}} در [[بهشت]]:''' یکی از نعمتهای بزرگ و [[معنوی]] در [[بهشت]]، همجواری با [[رسول گرامی اسلام]] و [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]{{عم}} است. [[فضیلت انتظار]] نه تنها فوائد و [[برکات]] [[دنیایی]] فراوان دارد، بلکه در [[آخرت]] نیز [[انسان]] را به همجواری و همزیستی با [[پیامبر]]{{صل}} نائل میسازد. [[حضرت صادق]]{{ع}} فرمودند: "هر کس [[منتظر]] أمر ([[حکومت]] و [[دولت]]) ما باشد و بر آزارها و [[رعب]] و وحشتی که به او میرسد، [[شکیبایی]] کند فردا در زمره ما باشد" <ref>{{متن حدیث|أَنَّ مَنِ انْتَظَرَ أَمْرَنَا وَ صَبَرَ عَلَى مَا يَرَى مِنَ الْأَذَى وَ الْخَوْفِ هُوَ غَداً فِي زُمْرَتِنَا}}الکافی: ۸ / ۳۷ / ۷.</ref>. | :::::#'''همجواری با [[اهل بیت]]{{عم}} در [[بهشت]]:''' یکی از نعمتهای بزرگ و [[معنوی]] در [[بهشت]]، همجواری با [[رسول گرامی اسلام]] و [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]{{عم}} است. [[فضیلت انتظار]] نه تنها فوائد و [[برکات]] [[دنیایی]] فراوان دارد، بلکه در [[آخرت]] نیز [[انسان]] را به همجواری و همزیستی با [[پیامبر]]{{صل}} نائل میسازد. [[حضرت صادق]]{{ع}} فرمودند: "هر کس [[منتظر]] أمر ([[حکومت]] و [[دولت]]) ما باشد و بر آزارها و [[رعب]] و وحشتی که به او میرسد، [[شکیبایی]] کند فردا در زمره ما باشد" <ref>{{متن حدیث|أَنَّ مَنِ انْتَظَرَ أَمْرَنَا وَ صَبَرَ عَلَى مَا يَرَى مِنَ الْأَذَى وَ الْخَوْفِ هُوَ غَداً فِي زُمْرَتِنَا}}الکافی: ۸ / ۳۷ / ۷.</ref>. | ||
:::::#'''رشد [[عقلانی]] و [[فهم]] رشدیافته:''' [[امام سجاد]]{{ع}} میفرماید:"ای أبوخالد به درستی که أهل [[زمان غیبت]] او که امامتش را [[باور]] دارند و [[منتظر ظهور]] اویند از [[مردم]] همه زمانها بهترند، زیرا که [[خداوند]] تبارک و تعالی آن چنان [[عقلها]] و فهمها و شناختی به آنها [[عنایت]] کرده که [[غیبت]] نزد آنان همچون دیدن باشد و آنها را در آن زمان به منزله کسانی قرار داده است که در پیشگاه [[رسول خدا]]{{صل}} با [[شمشیر]] [[جهاد]] کردهاند، آنان به [[حق]] مخلصانند و [[راستی]] که [[شیعیان]] ما هستند و دعوتکنندگان به [[دین]] [[خدای عزوجل]] در پنهان و آشکار میباشند"<ref>{{متن حدیث|قَالَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ{{ع}}: يَا أَبَا خَالِدٍ! إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ، الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ، أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ، لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} بِالسَّيْفِ، أُولَئِكَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِيعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سِرّاً وَ جَهْراً، وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}}: انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص320.</ref>»<ref>[[مهدی نیلیپور|نیلیپور، مهدی]]، [[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]، ص 77-89.</ref>. | :::::#'''رشد [[عقلانی]] و [[فهم]] رشدیافته:''' [[امام سجاد]]{{ع}} میفرماید:"ای أبوخالد به درستی که أهل [[زمان غیبت]] او که امامتش را [[باور]] دارند و [[منتظر ظهور]] اویند از [[مردم]] همه زمانها بهترند، زیرا که [[خداوند]] تبارک و تعالی آن چنان [[عقلها]] و فهمها و شناختی به آنها [[عنایت]] کرده که [[غیبت]] نزد آنان همچون دیدن باشد و آنها را در آن زمان به منزله کسانی قرار داده است که در پیشگاه [[رسول خدا]]{{صل}} با [[شمشیر]] [[جهاد]] کردهاند، آنان به [[حق]] مخلصانند و [[راستی]] که [[شیعیان]] ما هستند و دعوتکنندگان به [[دین]] [[خدای عزوجل]] در پنهان و آشکار میباشند"<ref>{{متن حدیث|قَالَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ{{ع}}: يَا أَبَا خَالِدٍ! إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ، الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ، أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ، لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} بِالسَّيْفِ، أُولَئِكَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِيعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سِرّاً وَ جَهْراً، وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}}: انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص320.</ref>»<ref>[[مهدی نیلیپور|نیلیپور، مهدی]]، [[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]، ص 77-89.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۳۰: | خط ۳۳۰: | ||
:::::#'''ذکر:''' همانطور که مشکلات و [[مصائب]] و حوادث در میان هست، همینطور [[فتنهها]] و جلوهها و وسوسهها و زینتها در میان هست و ناچار هر کدام از این [[فتنهها]] و جلوهها و وسوسهها و زینتها، [[دل]] را میلرزاند و [[غفلت]] را میپروراند. در نتیجه مردانی که از دریاها گذشته بودند، در استکانی [[غرق]] میشوند و با جرعهای گلوگیر از پای میافتند. در کتاب اختصاص روایتی هست که نشان میدهد پس از [[رسول]] و [[هجوم]] [[فتنه]]، آنهم فتنههایی به سیاهی شبهای تاریک، همه بازگشتند جز [[سلمان]] که تا ساعتی در او چیزهایی آمد که گرفتار رنجی در گردنش شد و جز [[ابوذر]] که تا ظهر در او حالتی آمد که گرفتار شتر برهنه و ریختن گوشت از پاها شد و جز [[مقداد]] که حتی لحظهای هم [[شک]] نکرد و حالت او دگرگون نشد. چشم در چشم [[علی]] داشت و [[انتظار]] میکشید تا چه زمانی [[دستور]] دهد و او [[اجرا]] نماید. {{متن حدیث|عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى يَرْفَعُهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: إِنَّ سَلْمَانَ كَانَ مِنْهُ إِلَى ارْتِفَاعِ النَّهَارِ فَعَاقَبَهُ اللَّهُ أَنْ وُجِئَ فِي عُنُقِهِ حَتَّى صُيِّرَتْ كَهَيْئَةِ السِّلْعَةِ حَمْرَاءَ وَ أَبُو ذَرٍّ كَانَ مِنْهُ إِلَى وَقْتِ الظُّهْرِ فَعَاقَبَهُ اللَّهُ إِلَى أَنْ سَلَّطَ عَلَيْهِ عُثْمَانَ حَتَّى حَمَلَهُ عَلَى قَتَبٍ وَ أَكَلَ لَحْمَ أَلْيَتَيْهِ وَ طَرَدَهُ عَنْ جِوَارِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} فَأَمَّا الَّذِي لَمْ يَتَغَيَّرْ مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا طَرْفَةَ عَيْنٍ فَالْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ لَمْ يَزَلْ قَائِماً قَابِضاً عَلَى قَائِمِ السَّيْفِ عَيْنَاهُ فِي عَيْنَيْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} يَنْتَظِرُ مَتَى يَأْمُرُهُ فَيَمْضِي}}<ref>الاختصاص، شیخ مفید، ص ۹. طبع جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.</ref>. البته این [[روایات]] خدشهای در [[عظمت]] این بزرگان نمیآورد، بل از [[سختی]] [[هجوم]] [[فتنهها]] میگوید. وگرنه [[شک]] و حالت اینها، در [[خدا]] و [[قدرت]] و [[حکمت]] او نبود، که تعجب از تقدیر است و عدم [[تحمل]] [[قدر]]، آنهم تا ساعتی و یا ساعاتی. و عذابی که برای این حالت آمده چه در گردن و چه در پا، نشان [[عظمت]] اینهایی است که اینگونه جرمهاشان بزرگ میشود و [[عذاب]] میشوند. در حالی که ما تمامی جرمها را داریم و عذابی هم نیست که ما سالک نیستم و شتاب نداریم. برای آنها که سرعت [[نور]] و یا بیشتر دارند، کمترین لرزه کیلومترها [[انحراف]] است. اما برای ما که در جا ایستادهایم و [[فرمان]] را میچرخانیم، اینهمه گردش و [[انحراف]]، جز چند متر و چند سانتی متر حاصلی نمیآورد. [[جرم]] ما توقف ماست و مجازات آنها به خاطر سرعت سیر و مقدار سلوکشان. [[راستی]] که [[تحمل]] [[قدر]] سنگین است. تو میبینی در یک شب سه [[شمشیر]] بلند میشود، یکی بر فرق [[علی]] مینشیند و او را به [[شهادت]] میرساند و یکی کمر [[معاویه]] را میدرد و او را از [[نسل]] میاندازد و یکی بر فرق [[نایب]] [[عمروعاص]] میافتد و [[عمروعاص]] سالم میماند. و تو میگویی کاش [[علی]] میماند و آنها میرفتند. آخر چرا؟ آخر!! کاش... این همه نشان میدهد که تو [[خیال]] میکنی تمامی عوالم در همین چند روز و چند سال [[دنیا]] خلاصه شده و [[خیال]] میکنی که [[هدف]]، [[پیروزی]] و [[قدرت]] و تسلط [[حق]] است. در حالی که [[هدف]]، ایجاد زمینه برای [[انتخاب]] است تا {{متن قرآن|مَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا}}<ref>«و هر که خواهد راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد» سوره مزمل، آیه ۱۹.</ref>، هر کس که خواست راه را بیابد و حرکت کند. همین. [[هدف]]، امکان [[انتخاب]] است، نه تسلط و [[قدرت]]. و همین تفاوت در دید، [[رضایت]] به [[قدر]] و [[اطمینان]] به [[قدر]] را فراهم میسازد، که در [[زیارت امین الله]] میخوانی؛ {{متن حدیث|اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ}}<ref>مفاتیح الجنان، زیارت امین الله.</ref>. آنچه باعث امن و [[رضایت]] میشود و آنچه که از غفلتها و چنبره [[فتنهها]] و جلوهها و زینتها و وسوسهها میرهاند، همین ذکر است که از [[هجوم]] وساوس و [[فتنهها]] پی به [[ارزشها]] ببری و به جای [[غفلت]] به [[بصیرت]] برسی، که در [[سوره اعراف]] [[آیه]] ۲۰۱ آمده است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ}}<ref>«بیگمان پرهیزگاران چون دمدمهای از شیطان به ایشان رسد (از خداوند) یاد میکنند و ناگاه دیدهور میشوند» سوره اعراف، آیه ۲۰۱.</ref>. کسانی که به مرحله [[تقوا]] رسیدهاند و در کلاس [[اطاعت]] نشستهاند آنجا که گردبادی از [[شیاطین]] بر آنها حلقه تنگ کند و [[شیاطین]] آنها را محاصره نمایند، در این هنگام متذکر میشوند و از [[هجوم]] [[شیاطین]] به خود میآیند و به [[بصیرت]] میرسند و راه را در میان [[شبهات]] مییابند. و [[راستی]] را که [[خدا]] چگونه [[هدایت]] میکند و از [[هجوم]] [[شیاطین]] به جای [[غفلت]]، ذکر و [[بصیرت]] را به اهل [[طاعت]] [[عنایت]] میفرماید و آنها را در میان [[شبهات]] [[راهنمایی]] مینماید. و این بهره کسانی است که آمادهباشی داشتهاند و [[انتظار]] میکشیدهاند. | :::::#'''ذکر:''' همانطور که مشکلات و [[مصائب]] و حوادث در میان هست، همینطور [[فتنهها]] و جلوهها و وسوسهها و زینتها در میان هست و ناچار هر کدام از این [[فتنهها]] و جلوهها و وسوسهها و زینتها، [[دل]] را میلرزاند و [[غفلت]] را میپروراند. در نتیجه مردانی که از دریاها گذشته بودند، در استکانی [[غرق]] میشوند و با جرعهای گلوگیر از پای میافتند. در کتاب اختصاص روایتی هست که نشان میدهد پس از [[رسول]] و [[هجوم]] [[فتنه]]، آنهم فتنههایی به سیاهی شبهای تاریک، همه بازگشتند جز [[سلمان]] که تا ساعتی در او چیزهایی آمد که گرفتار رنجی در گردنش شد و جز [[ابوذر]] که تا ظهر در او حالتی آمد که گرفتار شتر برهنه و ریختن گوشت از پاها شد و جز [[مقداد]] که حتی لحظهای هم [[شک]] نکرد و حالت او دگرگون نشد. چشم در چشم [[علی]] داشت و [[انتظار]] میکشید تا چه زمانی [[دستور]] دهد و او [[اجرا]] نماید. {{متن حدیث|عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى يَرْفَعُهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: إِنَّ سَلْمَانَ كَانَ مِنْهُ إِلَى ارْتِفَاعِ النَّهَارِ فَعَاقَبَهُ اللَّهُ أَنْ وُجِئَ فِي عُنُقِهِ حَتَّى صُيِّرَتْ كَهَيْئَةِ السِّلْعَةِ حَمْرَاءَ وَ أَبُو ذَرٍّ كَانَ مِنْهُ إِلَى وَقْتِ الظُّهْرِ فَعَاقَبَهُ اللَّهُ إِلَى أَنْ سَلَّطَ عَلَيْهِ عُثْمَانَ حَتَّى حَمَلَهُ عَلَى قَتَبٍ وَ أَكَلَ لَحْمَ أَلْيَتَيْهِ وَ طَرَدَهُ عَنْ جِوَارِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} فَأَمَّا الَّذِي لَمْ يَتَغَيَّرْ مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا طَرْفَةَ عَيْنٍ فَالْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ لَمْ يَزَلْ قَائِماً قَابِضاً عَلَى قَائِمِ السَّيْفِ عَيْنَاهُ فِي عَيْنَيْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} يَنْتَظِرُ مَتَى يَأْمُرُهُ فَيَمْضِي}}<ref>الاختصاص، شیخ مفید، ص ۹. طبع جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.</ref>. البته این [[روایات]] خدشهای در [[عظمت]] این بزرگان نمیآورد، بل از [[سختی]] [[هجوم]] [[فتنهها]] میگوید. وگرنه [[شک]] و حالت اینها، در [[خدا]] و [[قدرت]] و [[حکمت]] او نبود، که تعجب از تقدیر است و عدم [[تحمل]] [[قدر]]، آنهم تا ساعتی و یا ساعاتی. و عذابی که برای این حالت آمده چه در گردن و چه در پا، نشان [[عظمت]] اینهایی است که اینگونه جرمهاشان بزرگ میشود و [[عذاب]] میشوند. در حالی که ما تمامی جرمها را داریم و عذابی هم نیست که ما سالک نیستم و شتاب نداریم. برای آنها که سرعت [[نور]] و یا بیشتر دارند، کمترین لرزه کیلومترها [[انحراف]] است. اما برای ما که در جا ایستادهایم و [[فرمان]] را میچرخانیم، اینهمه گردش و [[انحراف]]، جز چند متر و چند سانتی متر حاصلی نمیآورد. [[جرم]] ما توقف ماست و مجازات آنها به خاطر سرعت سیر و مقدار سلوکشان. [[راستی]] که [[تحمل]] [[قدر]] سنگین است. تو میبینی در یک شب سه [[شمشیر]] بلند میشود، یکی بر فرق [[علی]] مینشیند و او را به [[شهادت]] میرساند و یکی کمر [[معاویه]] را میدرد و او را از [[نسل]] میاندازد و یکی بر فرق [[نایب]] [[عمروعاص]] میافتد و [[عمروعاص]] سالم میماند. و تو میگویی کاش [[علی]] میماند و آنها میرفتند. آخر چرا؟ آخر!! کاش... این همه نشان میدهد که تو [[خیال]] میکنی تمامی عوالم در همین چند روز و چند سال [[دنیا]] خلاصه شده و [[خیال]] میکنی که [[هدف]]، [[پیروزی]] و [[قدرت]] و تسلط [[حق]] است. در حالی که [[هدف]]، ایجاد زمینه برای [[انتخاب]] است تا {{متن قرآن|مَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا}}<ref>«و هر که خواهد راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد» سوره مزمل، آیه ۱۹.</ref>، هر کس که خواست راه را بیابد و حرکت کند. همین. [[هدف]]، امکان [[انتخاب]] است، نه تسلط و [[قدرت]]. و همین تفاوت در دید، [[رضایت]] به [[قدر]] و [[اطمینان]] به [[قدر]] را فراهم میسازد، که در [[زیارت امین الله]] میخوانی؛ {{متن حدیث|اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ}}<ref>مفاتیح الجنان، زیارت امین الله.</ref>. آنچه باعث امن و [[رضایت]] میشود و آنچه که از غفلتها و چنبره [[فتنهها]] و جلوهها و زینتها و وسوسهها میرهاند، همین ذکر است که از [[هجوم]] وساوس و [[فتنهها]] پی به [[ارزشها]] ببری و به جای [[غفلت]] به [[بصیرت]] برسی، که در [[سوره اعراف]] [[آیه]] ۲۰۱ آمده است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ}}<ref>«بیگمان پرهیزگاران چون دمدمهای از شیطان به ایشان رسد (از خداوند) یاد میکنند و ناگاه دیدهور میشوند» سوره اعراف، آیه ۲۰۱.</ref>. کسانی که به مرحله [[تقوا]] رسیدهاند و در کلاس [[اطاعت]] نشستهاند آنجا که گردبادی از [[شیاطین]] بر آنها حلقه تنگ کند و [[شیاطین]] آنها را محاصره نمایند، در این هنگام متذکر میشوند و از [[هجوم]] [[شیاطین]] به خود میآیند و به [[بصیرت]] میرسند و راه را در میان [[شبهات]] مییابند. و [[راستی]] را که [[خدا]] چگونه [[هدایت]] میکند و از [[هجوم]] [[شیاطین]] به جای [[غفلت]]، ذکر و [[بصیرت]] را به اهل [[طاعت]] [[عنایت]] میفرماید و آنها را در میان [[شبهات]] [[راهنمایی]] مینماید. و این بهره کسانی است که آمادهباشی داشتهاند و [[انتظار]] میکشیدهاند. | ||
:::::#'''[[بصیرت]]:''' [[فتنهها]] همانطور که در [[دل]]، [[غفلت]] و تعلق میآورند در ذهن هم [[شبهه]] سبز میکنند و تو میمانی که با این همه [[قدرت]] چگونه میتوان برخورد کرد و با این همه [[ضعف]] و تشتت چگونه میتوان بر پای ایستاد و [[نظم]] نوین جهانی را، به زیر پا گرفت. ولی نکته همین است که اگر [[منتظران]] اقدامی نکردند و تقدیر و [[تدبیر]] و تشکل و [[تربیتی]] را نیاوردند و باری برنداشتند، آنوقت [[ظلم]] مملو، خود زمینهساز [[قسط]] کامل است، که سیاهی زمینهساز [[نور]] است و در [[دل]] [[تاریکی]]، چراغها بارور میشوند. و از آن طرف، مهم امکانات و قدرتها نیست، که مهم انگشتی است که آنها را به چرخ میاندازد و مهم اعصابی است که انگشتها را میگرداند و مهم، مغز و قلبی است که بر این همه [[فرمان]] میراند. آنجا که این دو مرکز بمباران شد و [[قذف]] [[رعب]] و [[القاء]] [[رعب]] شد، داستان همان میشود که آنها خود با دست خود، حصون و قلعههاشان را خراب کنند، که [[خدا]] از آنجایی که حسابش را نمیکردند به سراغ آنها آمد و دلهاشان را با [[ترس]] گرفت<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ}} «اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمیکردید که بیرون روند و (خودشان) گمان میکردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید و در دلهایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند؛ پس ای دیدهوران پند بگیرید!» سوره حشر، آیه ۲.</ref>. میگویی چگونه این [[ترس]] شکل میگیرد؟ در سوره [[آل عمران]] هست؛ {{متن قرآن|سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ}}<ref>«به زودی در دل کافران بیم خواهیم افکند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۱.</ref>؛ به زودی [[ترس]] را در [[دل]] آنها میریزیم، {{متن قرآن|بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا}}<ref>«زیرا برای خداوند چیزی را شریک قرار میدهند که (خداوند) حجّتی بر آن فرو نفرستاده است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۱.</ref>؛ و این [[ترس]]، از [[شرک]] آنها و پراکنده شدن نیروهای [[باطنی]] آنها و بتهای بی شمار آنها مایه میگیرد. و این [[شرک]] و [[ترس]] و [[اضطراب]] و التهاب علامتهایی است که از همین امروز، [[انسان]] [[مقتدر]] و نیرومند را محاصره کرده و او را در بند کشیده است»<ref>[[علی صفایی حایری|صفایی حایری؛ علی]]، [[تو میآیی (کتاب)|تو میآیی]]، ص 26 -32.</ref>. | :::::#'''[[بصیرت]]:''' [[فتنهها]] همانطور که در [[دل]]، [[غفلت]] و تعلق میآورند در ذهن هم [[شبهه]] سبز میکنند و تو میمانی که با این همه [[قدرت]] چگونه میتوان برخورد کرد و با این همه [[ضعف]] و تشتت چگونه میتوان بر پای ایستاد و [[نظم]] نوین جهانی را، به زیر پا گرفت. ولی نکته همین است که اگر [[منتظران]] اقدامی نکردند و تقدیر و [[تدبیر]] و تشکل و [[تربیتی]] را نیاوردند و باری برنداشتند، آنوقت [[ظلم]] مملو، خود زمینهساز [[قسط]] کامل است، که سیاهی زمینهساز [[نور]] است و در [[دل]] [[تاریکی]]، چراغها بارور میشوند. و از آن طرف، مهم امکانات و قدرتها نیست، که مهم انگشتی است که آنها را به چرخ میاندازد و مهم اعصابی است که انگشتها را میگرداند و مهم، مغز و قلبی است که بر این همه [[فرمان]] میراند. آنجا که این دو مرکز بمباران شد و [[قذف]] [[رعب]] و [[القاء]] [[رعب]] شد، داستان همان میشود که آنها خود با دست خود، حصون و قلعههاشان را خراب کنند، که [[خدا]] از آنجایی که حسابش را نمیکردند به سراغ آنها آمد و دلهاشان را با [[ترس]] گرفت<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ}} «اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمیکردید که بیرون روند و (خودشان) گمان میکردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید و در دلهایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند؛ پس ای دیدهوران پند بگیرید!» سوره حشر، آیه ۲.</ref>. میگویی چگونه این [[ترس]] شکل میگیرد؟ در سوره [[آل عمران]] هست؛ {{متن قرآن|سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ}}<ref>«به زودی در دل کافران بیم خواهیم افکند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۱.</ref>؛ به زودی [[ترس]] را در [[دل]] آنها میریزیم، {{متن قرآن|بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا}}<ref>«زیرا برای خداوند چیزی را شریک قرار میدهند که (خداوند) حجّتی بر آن فرو نفرستاده است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۱.</ref>؛ و این [[ترس]]، از [[شرک]] آنها و پراکنده شدن نیروهای [[باطنی]] آنها و بتهای بی شمار آنها مایه میگیرد. و این [[شرک]] و [[ترس]] و [[اضطراب]] و التهاب علامتهایی است که از همین امروز، [[انسان]] [[مقتدر]] و نیرومند را محاصره کرده و او را در بند کشیده است»<ref>[[علی صفایی حایری|صفایی حایری؛ علی]]، [[تو میآیی (کتاب)|تو میآیی]]، ص 26 -32.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۳۸: | خط ۳۳۸: | ||
::::::آقای '''[[معصوم علی قنبری]]'''، در مقاله ''«[[بررسی مسأله انتظار ادله فوائد و نقش آن (مقاله)|بررسی مسأله انتظار ادله فوائد و نقش آن]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای '''[[معصوم علی قنبری]]'''، در مقاله ''«[[بررسی مسأله انتظار ادله فوائد و نقش آن (مقاله)|بررسی مسأله انتظار ادله فوائد و نقش آن]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«مهمترین فایده [[انتظار]] با توجه به فرمایشات [[ائمه معصومین]]، این است که فرد از حالا به [[فکر]] [[اصلاح]] و [[تزکیه نفس]] و سامان بخشیدن به خود و [[جامعه]] خود میافتد و برای رسیدن به آن [[هدف]] بزرگ از هیچ کوشش و تلاشی فروگذار نخواهد کرد. اثر این [[انتظار]] این است که [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] را در برابر ناملایمات و [[فسادها]] بیمه میکند و [[انسان]] را دلگرم و با [[نشاط]] نگه میدارد. [[انتظار]] است که باعث میشود که [[روح]] [[یأس]] و بدبینی و حالت [[شکست]] و ناکامی از وجود [[انسان]] برطرف شود و دائماً برای نیل به [[هدف]] عالیه کوشش کند و یک لحظه غافل نشود. اثر [[انتظار]] این است که: باعث میشود فرد [[مسلمان]] دائماً مشغول فرایض [[واجب]] خود باشد و از [[منکرات]] و [[محرمات]] در پرهیز باشد و فریضه [[امر به معروف و نهی از منکر]] را یکی از بزرگترین فرایض و [[واجبات]] است را انجام دهد. پس از حالا باید [[انتظار]] کشید و بیشتر [[امیدوار]] بود. [[امید]] برای [[پیروزی]] حتمی و کامل [[حق]] بر [[باطل]] [[انتظار]] برای اجرای [[حق]] و [[عدالت]] و [[امید]] برای از بین رفتن [[ظلم و جور]] شخص [[منتظر]] باید با تمام وجودش فریاد بزند {{عربی|يَا حُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ عَجِّلْ عَلَى ظُهُورِك}} نه اینکه گفتارش با عملش منافات داشته باشد. از همین جهت مرحوم [[سید بن طاووس]] از چنین انسانهایی درد دارد، و در کتاب، "[[کشف المحجة لثمرة المهجه]]" خطاب به فرزندش [[محمد]] میفرماید: و از آن جمله مکرر دیدهایم افرادی را که اگر اسبی یا درهمی و دیناری از آن مفقود شود، ظاهر و [[باطن]] ایشان یکباره متوجه آن چیز میشود. و در پیدا کردن آن کمال سعی و [[جدیت]] را میکنند. اما ندیدهایم در تأخیر [[ظهور]] آن [[حضرت]] {{ع}} و عقب افتادن [[اصلاح]] [[اسلام]] و [[ایمان]] و [[مسلمین]] و از بین رفتن [[کفار]] و ظالمین به قدری که به این چیزهای ناچیز علاقهمند هستند، علاقه داشته باشند و به اندازهای که برای از دست دادن این اشیاء متأثر میشوند برای آن [[حضرت]] متأثر نیستند، پس کسی که حال او چنین است چگونه ادعا میکند که عارف به [[حق]] [[خدا]] و [[رسول]] {{صل}} و [[معتقد به امامت]] آن [[حضرت]] است، و چگونه ادعای [[موالات]] آن [[حضرت]] و تشریف فرمایی حضرتش را مبالغه میکند؟ و از آن جمله اینکه از آن افرادی که اظهار میکنند و [[منتظر]] [[ریاست]] و [[ظهور]] آن هستند و انفاذ [[احکام]] [[امامت]] آن جناب را [[واجب]] میدانند کسانی را دیدهایم که اگر [[سلطان]] یا امیری از [[دشمنان]] آن [[حضرت]] و منکرین [[امامت]] او، به آنان محبتی کند و آنان را مشمول [[عنایت]] خود قرار دهد به او علاقهمند میشوند و [[محبت]] او را در [[قلب]] خود میدهند و آرزوی بقای او را دارند و به حدی به وی متوجه میگردند که از طلب [[مهدی]] {{ع}} باز میمانند و [[واجبات]] خود را فراموش کنند که از آن جمله است آرزوی [[عزل]] آن [[والی]] و [[امیر]] [[باطل]]<ref>کشف المحجه، ص ۱۹۲.</ref>»<ref>[[معصوم علی قنبری|قنبری، معصوم علی]]، [[بررسی مسأله انتظار ادله فوائد و نقش آن (مقاله)|بررسی مسأله انتظار ادله فوائد و نقش آن]]، ص 88-89.</ref>. | ::::::«مهمترین فایده [[انتظار]] با توجه به فرمایشات [[ائمه معصومین]]، این است که فرد از حالا به [[فکر]] [[اصلاح]] و [[تزکیه نفس]] و سامان بخشیدن به خود و [[جامعه]] خود میافتد و برای رسیدن به آن [[هدف]] بزرگ از هیچ کوشش و تلاشی فروگذار نخواهد کرد. اثر این [[انتظار]] این است که [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] را در برابر ناملایمات و [[فسادها]] بیمه میکند و [[انسان]] را دلگرم و با [[نشاط]] نگه میدارد. [[انتظار]] است که باعث میشود که [[روح]] [[یأس]] و بدبینی و حالت [[شکست]] و ناکامی از وجود [[انسان]] برطرف شود و دائماً برای نیل به [[هدف]] عالیه کوشش کند و یک لحظه غافل نشود. اثر [[انتظار]] این است که: باعث میشود فرد [[مسلمان]] دائماً مشغول فرایض [[واجب]] خود باشد و از [[منکرات]] و [[محرمات]] در پرهیز باشد و فریضه [[امر به معروف و نهی از منکر]] را یکی از بزرگترین فرایض و [[واجبات]] است را انجام دهد. پس از حالا باید [[انتظار]] کشید و بیشتر [[امیدوار]] بود. [[امید]] برای [[پیروزی]] حتمی و کامل [[حق]] بر [[باطل]] [[انتظار]] برای اجرای [[حق]] و [[عدالت]] و [[امید]] برای از بین رفتن [[ظلم و جور]] شخص [[منتظر]] باید با تمام وجودش فریاد بزند {{عربی|يَا حُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ عَجِّلْ عَلَى ظُهُورِك}} نه اینکه گفتارش با عملش منافات داشته باشد. از همین جهت مرحوم [[سید بن طاووس]] از چنین انسانهایی درد دارد، و در کتاب، "[[کشف المحجة لثمرة المهجه]]" خطاب به فرزندش [[محمد]] میفرماید: و از آن جمله مکرر دیدهایم افرادی را که اگر اسبی یا درهمی و دیناری از آن مفقود شود، ظاهر و [[باطن]] ایشان یکباره متوجه آن چیز میشود. و در پیدا کردن آن کمال سعی و [[جدیت]] را میکنند. اما ندیدهایم در تأخیر [[ظهور]] آن [[حضرت]] {{ع}} و عقب افتادن [[اصلاح]] [[اسلام]] و [[ایمان]] و [[مسلمین]] و از بین رفتن [[کفار]] و ظالمین به قدری که به این چیزهای ناچیز علاقهمند هستند، علاقه داشته باشند و به اندازهای که برای از دست دادن این اشیاء متأثر میشوند برای آن [[حضرت]] متأثر نیستند، پس کسی که حال او چنین است چگونه ادعا میکند که عارف به [[حق]] [[خدا]] و [[رسول]] {{صل}} و [[معتقد به امامت]] آن [[حضرت]] است، و چگونه ادعای [[موالات]] آن [[حضرت]] و تشریف فرمایی حضرتش را مبالغه میکند؟ و از آن جمله اینکه از آن افرادی که اظهار میکنند و [[منتظر]] [[ریاست]] و [[ظهور]] آن هستند و انفاذ [[احکام]] [[امامت]] آن جناب را [[واجب]] میدانند کسانی را دیدهایم که اگر [[سلطان]] یا امیری از [[دشمنان]] آن [[حضرت]] و منکرین [[امامت]] او، به آنان محبتی کند و آنان را مشمول [[عنایت]] خود قرار دهد به او علاقهمند میشوند و [[محبت]] او را در [[قلب]] خود میدهند و آرزوی بقای او را دارند و به حدی به وی متوجه میگردند که از طلب [[مهدی]] {{ع}} باز میمانند و [[واجبات]] خود را فراموش کنند که از آن جمله است آرزوی [[عزل]] آن [[والی]] و [[امیر]] [[باطل]]<ref>کشف المحجه، ص ۱۹۲.</ref>»<ref>[[معصوم علی قنبری|قنبری، معصوم علی]]، [[بررسی مسأله انتظار ادله فوائد و نقش آن (مقاله)|بررسی مسأله انتظار ادله فوائد و نقش آن]]، ص 88-89.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۵۳: | خط ۳۵۳: | ||
:::::#'''[[مقاومت]] در برابر [[فساد محیط]]:''' یکی از اثرات مهم اصل [[انتظار]] آن است که فرد را از [[تسلیم]] شدن در برابر آلودگیها و حل شدن در [[فساد محیط]] و خودباختگی در مقابل انواع عوامل منحرف کننده داخلی و خارجی باز میدارد. طبق [[روایات]] زیادی، در دوره [[غیبت امام زمان]]{{ع}} عوامل [[انحراف]] و موانع پایبندی به [[ارزشهای الهی]] آنچنان افزایش پیدا میکند که اغلب [[مردم]] به جهت [[ضعف ایمان]] و [[وسوسه]] [[شیطان]] و [[هواهای نفسانی]] به [[فساد]] و [[تباهی]] کشیده میشوند. در چنین شرایطی یکی از عوامل مهمی که میتواند [[انسان]] را به [[خویشتنداری]] [[دعوت]] کند [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است که اصل [[انتظار]] به آن دلالت دارد<ref>روزنامه قدس، ت ۷۹/۶/۱۷.</ref>. | :::::#'''[[مقاومت]] در برابر [[فساد محیط]]:''' یکی از اثرات مهم اصل [[انتظار]] آن است که فرد را از [[تسلیم]] شدن در برابر آلودگیها و حل شدن در [[فساد محیط]] و خودباختگی در مقابل انواع عوامل منحرف کننده داخلی و خارجی باز میدارد. طبق [[روایات]] زیادی، در دوره [[غیبت امام زمان]]{{ع}} عوامل [[انحراف]] و موانع پایبندی به [[ارزشهای الهی]] آنچنان افزایش پیدا میکند که اغلب [[مردم]] به جهت [[ضعف ایمان]] و [[وسوسه]] [[شیطان]] و [[هواهای نفسانی]] به [[فساد]] و [[تباهی]] کشیده میشوند. در چنین شرایطی یکی از عوامل مهمی که میتواند [[انسان]] را به [[خویشتنداری]] [[دعوت]] کند [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است که اصل [[انتظار]] به آن دلالت دارد<ref>روزنامه قدس، ت ۷۹/۶/۱۷.</ref>. | ||
::::::بنابراین [[انتظار ظهور امام زمان]]{{ع}} از نظر روانی، [[انسان]] را در مقابل امواج سهمگین [[فساد]] و آلودگی، مقاوم میسازد و از حل شدن وی در آلودگی محیط جلوگیری میکند. در صورت وجود یک برنامه منسجم، در زمینه [[احیا]] و گسترش [[فرهنگ انتظار]] میتوان با [[شبیخون]] [[فرهنگی]] [[دشمنان]]، که مخصوصا [[روح]] و [[اندیشه]] قشر [[جوان]] را [[هدف]] قرار داده، مقابله کرد »<ref>[[علی باقی نصرآبادی|نصرآبادی، علی باقی]]، [[نقش فرهنگ انتظار در پویایی جامعه مطلوب (مقاله)|نقش فرهنگ انتظار در پویایی جامعه مطلوب]]، ص۱۲۵-۱۳۰.</ref>. | ::::::بنابراین [[انتظار ظهور امام زمان]]{{ع}} از نظر روانی، [[انسان]] را در مقابل امواج سهمگین [[فساد]] و آلودگی، مقاوم میسازد و از حل شدن وی در آلودگی محیط جلوگیری میکند. در صورت وجود یک برنامه منسجم، در زمینه [[احیا]] و گسترش [[فرهنگ انتظار]] میتوان با [[شبیخون]] [[فرهنگی]] [[دشمنان]]، که مخصوصا [[روح]] و [[اندیشه]] قشر [[جوان]] را [[هدف]] قرار داده، مقابله کرد »<ref>[[علی باقی نصرآبادی|نصرآبادی، علی باقی]]، [[نقش فرهنگ انتظار در پویایی جامعه مطلوب (مقاله)|نقش فرهنگ انتظار در پویایی جامعه مطلوب]]، ص۱۲۵-۱۳۰.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۷۷: | خط ۳۷۷: | ||
::::::آری! [[امام مهدی]]{{ع}} در چنین انتظاری به سر میبرد و با چنین ایمانی در این شب یلدای زندگی، استوار و تزلزل ناپذیر [[ایستاده]] است و [[جامعه]] [[منتظر]] و [[امت]] چشم به راه نیز باید این ویژگیها را در [[امام]] [[موعود]] و [[منتظر]] خویش، نیک بشناسد، و تا حد امکان مانند خود او در [[انتظار]] باشد»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص۸۳-۸۵.</ref>. | ::::::آری! [[امام مهدی]]{{ع}} در چنین انتظاری به سر میبرد و با چنین ایمانی در این شب یلدای زندگی، استوار و تزلزل ناپذیر [[ایستاده]] است و [[جامعه]] [[منتظر]] و [[امت]] چشم به راه نیز باید این ویژگیها را در [[امام]] [[موعود]] و [[منتظر]] خویش، نیک بشناسد، و تا حد امکان مانند خود او در [[انتظار]] باشد»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص۸۳-۸۵.</ref>. | ||
:::::*«[[اهل سنت]] گرچه اصل [[انتظار فرج]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} را قبول دارند، ولی [[اعتقاد]] به ولادت او ندارند، ولی [[شیعه]] [[امامیه]] و برخی دیگر از [[مذاهب اسلامی]] و غیر اسلامی به [[انتظار ظهور]] شخصی به عنوان [[منجی]] نشسته اند که او موجود است و ناظر اعمال و [[رفتار]] و گرفتاریهای [[مسلمانان]] است. این نوع [[انتظار]] به طور قطع و حتم، اثرات بیشتری در زنده نگه داشتن [[جامعه]] و ایجاد [[روح]] و [[امید]] بیشتر دارد؛ زیرا کسی که [[معتقد]] به اصل [[فرج]] است بدون آنکه [[نجات دهنده]] را در قید حیات و در کنار خود ببیند و او را احساس کند و ناظر اعمال خود بداند، چندان تأثیری در وجود او ندارد، بر خلاف کسی که [[معتقد]] است او زنده بوده و بر تمام احوالش ناظر است، و هنگام گرفتاریهای شدید به فریاد او خواهد رسید. به طور حتم [[اعتقاد]] به چنین [[منجی]] و [[انتظار]] چنین شخصی تأثیر بسزایی در روحیه [[انسان]] [[منتظر]] دارد، تأثیری که قابل مقایسه با تأثیر نوع اول نیست. لذا [[شیعه]] به جهت [[اعتقاد]] به این چنین انتظاری همیشه در طول [[تاریخ]] خود زنده بوده و هیچ گاه با این همه فشارها که بر او وارد شده [[امید]] خود را از دست نداده است. [[شیعه]] همیشه خویش را در کنار [[منجی]] و [[مصلح]] خود احساس میکند و این نوع احساس آثار تربیتی و ایمانی بیشتری دارد.»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص۹۵، ۹۶.</ref>. | :::::*«[[اهل سنت]] گرچه اصل [[انتظار فرج]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} را قبول دارند، ولی [[اعتقاد]] به ولادت او ندارند، ولی [[شیعه]] [[امامیه]] و برخی دیگر از [[مذاهب اسلامی]] و غیر اسلامی به [[انتظار ظهور]] شخصی به عنوان [[منجی]] نشسته اند که او موجود است و ناظر اعمال و [[رفتار]] و گرفتاریهای [[مسلمانان]] است. این نوع [[انتظار]] به طور قطع و حتم، اثرات بیشتری در زنده نگه داشتن [[جامعه]] و ایجاد [[روح]] و [[امید]] بیشتر دارد؛ زیرا کسی که [[معتقد]] به اصل [[فرج]] است بدون آنکه [[نجات دهنده]] را در قید حیات و در کنار خود ببیند و او را احساس کند و ناظر اعمال خود بداند، چندان تأثیری در وجود او ندارد، بر خلاف کسی که [[معتقد]] است او زنده بوده و بر تمام احوالش ناظر است، و هنگام گرفتاریهای شدید به فریاد او خواهد رسید. به طور حتم [[اعتقاد]] به چنین [[منجی]] و [[انتظار]] چنین شخصی تأثیر بسزایی در روحیه [[انسان]] [[منتظر]] دارد، تأثیری که قابل مقایسه با تأثیر نوع اول نیست. لذا [[شیعه]] به جهت [[اعتقاد]] به این چنین انتظاری همیشه در طول [[تاریخ]] خود زنده بوده و هیچ گاه با این همه فشارها که بر او وارد شده [[امید]] خود را از دست نداده است. [[شیعه]] همیشه خویش را در کنار [[منجی]] و [[مصلح]] خود احساس میکند و این نوع احساس آثار تربیتی و ایمانی بیشتری دارد.»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص۹۵، ۹۶.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۸۹: | خط ۳۸۹: | ||
:::::#'''عامل بقای [[جامعه]]:''' نه تنها از دید [[اسلام]]، بلکه در طرحی کلی و عمومی و در سطحی جهانی این [[امید]] و این [[انتظار]] است که عامل بقای [[نسل]] و حیات [[جامعه]] است. اگر آن نبود، نه مادری به [[تربیت]] فرزندش [[همت]] میگماشت، نه پدری به تلاش معاش برای [[فرزندان]] میپرداخت و نه [[مجاهد]] و سربازی خود را در کام [[مرگ]] میانداخت. [[انتظار]] به [[انسانها]] دید وسیعی میبخشد و آن اینکه اگر امروز [[مرگ]] است و ناکامی است، اگر امروز [[محرومیت]] و [[رنج]] و [[شکنجه]] است فردائی پدید خواهد آمد که در آن [[تاریکی]]، نابسامانی، [[ظلم و ستم]] نباشد. اگر امروز، او [[جان]] میبازد و [[خون]] میدهد، این دو فانیشدنی و تباهیپذیر نیستند. سرانجام این آبیاریهای از [[خون]] نهال حیات [[جامعه]] را برومند میکند، رشدش میدهد، تا به [[شادابی]] و سبزی و گل برسد و میوه دهد. آن سربازی که در معرکه وارد میشود و در طریق [[مرگ]] گام برمیدارد، آن سخنور با جراتی که به روشنگری [[جامعه]] میپردازد و بالاخره آن انسانی که رنجهای درراه [[هدف]] را متحمل میشود و دست از تلاش باز نمیدارد، و یا ارعابها، و تهدیدها و تطمیعها او را نمیلرزاند، [[منتظر]] و [[امیدوار]] است، [[امید]] دارد به این امر که اهدافش روزی [[جامعه]] عمل بپوشند و فردای [[جامعه]] روشن و دور از هرگونه خلل گردد. | :::::#'''عامل بقای [[جامعه]]:''' نه تنها از دید [[اسلام]]، بلکه در طرحی کلی و عمومی و در سطحی جهانی این [[امید]] و این [[انتظار]] است که عامل بقای [[نسل]] و حیات [[جامعه]] است. اگر آن نبود، نه مادری به [[تربیت]] فرزندش [[همت]] میگماشت، نه پدری به تلاش معاش برای [[فرزندان]] میپرداخت و نه [[مجاهد]] و سربازی خود را در کام [[مرگ]] میانداخت. [[انتظار]] به [[انسانها]] دید وسیعی میبخشد و آن اینکه اگر امروز [[مرگ]] است و ناکامی است، اگر امروز [[محرومیت]] و [[رنج]] و [[شکنجه]] است فردائی پدید خواهد آمد که در آن [[تاریکی]]، نابسامانی، [[ظلم و ستم]] نباشد. اگر امروز، او [[جان]] میبازد و [[خون]] میدهد، این دو فانیشدنی و تباهیپذیر نیستند. سرانجام این آبیاریهای از [[خون]] نهال حیات [[جامعه]] را برومند میکند، رشدش میدهد، تا به [[شادابی]] و سبزی و گل برسد و میوه دهد. آن سربازی که در معرکه وارد میشود و در طریق [[مرگ]] گام برمیدارد، آن سخنور با جراتی که به روشنگری [[جامعه]] میپردازد و بالاخره آن انسانی که رنجهای درراه [[هدف]] را متحمل میشود و دست از تلاش باز نمیدارد، و یا ارعابها، و تهدیدها و تطمیعها او را نمیلرزاند، [[منتظر]] و [[امیدوار]] است، [[امید]] دارد به این امر که اهدافش روزی [[جامعه]] عمل بپوشند و فردای [[جامعه]] روشن و دور از هرگونه خلل گردد. | ||
:::::#'''[[عامل رشد]] و [[اصلاح]]:''' و بالاخره [[انتظار]] عامل [[اصلاح]] و در نتیجه رشد [[جامعه]] است. آن کس که دیدش دید خوشبینی نسبت به [[آینده]] است و میداند سرانجام [[جهان]] [[خوشبختی]] و سعادتمندی است میکوشد هر چه سریعتر آن نقطه دور را نزدیک سازد و خود و فرزندانش از آن بهره گیرند. بر این اساس امر بمعروفها، [[نهی]] از منکرها، [[دعوت]] به خیرها، خیرخواهیها [[نیکو]] توجیه میشوند. مخصوصاً در جنبه [[دینی]] این امر رشد میکند بدان نظر که برای آن پاداشی هم در نظر گرفته شده و [[انسان]] مذهبی انجام این امور را بهعنوان یک [[وظیفه]] میداند. به هنگامی که این جنبهها در جامعهای توسعه یابد خود به خود موجبات [[اصلاح جامعه]] و حداقل زمینه بازداری [[جامعه]] از سقوط و [[انحراف]] و لغزشها پدید میآید و [[جامعه]] به سوی [[اصلاح]] سوق پیدا خواهد کرد. [[انتظار]] از این دید [[عامل رشد]] است و [[انبیاء]] کوشیدهاند از این راه [[اقدام]] کنند. ما در مسأله [[دعوت]] [[انبیاء]] و اقدامات [[مصلحان]] این جنبهها را به عیان میبینیم آنچنان که در [[اسلام]] اساس تبلیغهای اصلاحی [[جامعه]] بر این مبنا قراردارد. همه جا سخن از [[پیروزی]] [[حق]] و [[عدل]] و [[شکست]] [[لشکر]] [[شیطان]] است و همه جا [[تشویق]] به [[سازندگی]] [[جامعه]] و [[نجات]] دادن [[مردم]] از [[تباهیها]] و [[فسادها]] است»<ref>[[علی قائمی|قائمی، علی]]، [[نگاهی به مسأله انتظار (کتاب)|نگاهی به مسأله انتظار]]، ص41-46.</ref>. | :::::#'''[[عامل رشد]] و [[اصلاح]]:''' و بالاخره [[انتظار]] عامل [[اصلاح]] و در نتیجه رشد [[جامعه]] است. آن کس که دیدش دید خوشبینی نسبت به [[آینده]] است و میداند سرانجام [[جهان]] [[خوشبختی]] و سعادتمندی است میکوشد هر چه سریعتر آن نقطه دور را نزدیک سازد و خود و فرزندانش از آن بهره گیرند. بر این اساس امر بمعروفها، [[نهی]] از منکرها، [[دعوت]] به خیرها، خیرخواهیها [[نیکو]] توجیه میشوند. مخصوصاً در جنبه [[دینی]] این امر رشد میکند بدان نظر که برای آن پاداشی هم در نظر گرفته شده و [[انسان]] مذهبی انجام این امور را بهعنوان یک [[وظیفه]] میداند. به هنگامی که این جنبهها در جامعهای توسعه یابد خود به خود موجبات [[اصلاح جامعه]] و حداقل زمینه بازداری [[جامعه]] از سقوط و [[انحراف]] و لغزشها پدید میآید و [[جامعه]] به سوی [[اصلاح]] سوق پیدا خواهد کرد. [[انتظار]] از این دید [[عامل رشد]] است و [[انبیاء]] کوشیدهاند از این راه [[اقدام]] کنند. ما در مسأله [[دعوت]] [[انبیاء]] و اقدامات [[مصلحان]] این جنبهها را به عیان میبینیم آنچنان که در [[اسلام]] اساس تبلیغهای اصلاحی [[جامعه]] بر این مبنا قراردارد. همه جا سخن از [[پیروزی]] [[حق]] و [[عدل]] و [[شکست]] [[لشکر]] [[شیطان]] است و همه جا [[تشویق]] به [[سازندگی]] [[جامعه]] و [[نجات]] دادن [[مردم]] از [[تباهیها]] و [[فسادها]] است»<ref>[[علی قائمی|قائمی، علی]]، [[نگاهی به مسأله انتظار (کتاب)|نگاهی به مسأله انتظار]]، ص41-46.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۹۷: | خط ۳۹۷: | ||
::::::آقای '''[[امیر مهدی حکیمی]]'''، در کتاب ''«[[منتظر چشم به راهی فریادگر (کتاب)|منتظر چشم به راهی فریادگر]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای '''[[امیر مهدی حکیمی]]'''، در کتاب ''«[[منتظر چشم به راهی فریادگر (کتاب)|منتظر چشم به راهی فریادگر]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«اگر [[انتظار]]، انتظاری [[راستین]] باشد، برای [[منتظر]] دو پدیده را به ارمغان خواهد آورد: ١- [[عشق]] به [[عدالت]]. ۲- [[عشق]] به اجراکننده [[عدالت]]. اگر [[عشق]] به [[عدالت]] و [[عشق]] به [[مجری عدالت]] به عنوان پیش شرط لازم مشارکت در آن انقلابِ بزرگ، در [[مردمان]] و اجتماعات پدید آمد، [[پیش از ظهور]] و در دوران [[انتظار]]، [[مردمان]] عدالتگرا و دادپیشه بار میآیند و خویش را به آنچه [[دوست]] دارند و در سر پروراندهاند نزدیکتر خواهد ساخت و [[اندیشه]] و عمل خود را در آن جهتها [[هدایت]] خواهند کرد و برای برقراری این [[عدالت]] در [[جامعه]] خواهند کوشید تا امکان حضور در [[جامعه]] [[صالحان]] و [[نیکان]] وجود داشته باشد. و از آنجا که [[قرآن]] دوران [[حکومت امام مهدی]] را دوران «عباد [[صالح]]» معرفی کرده است، باید در دوران [[انتظار]]، [[صالحان]] و معیارهای [[صالح]] و [[شایستگی]] به وجود آید. پس باید پیش از [[انتظار فرج]]، [[شایستگی]] [[فرج]] را به وجود آورد؛ آنگاه [[منتظر]] [[انقلاب]] بزرگ [[امام مهدی]]{{ع}} شد. بنابراین، [[مردمان]] [[ستمپیشه]] و قانونگریز و منافعطلب و خودخواه، چگونه میتوانند [[دادگر]] و [[عدالت]] [[دوست]] و قانونگرا و [[انسان]] [[دوست]] باشند! چنین چیزی ممکن نیست»<ref>[[امیر مهدی حکیمی|حکیمی، امیر مهدی]]، [[منتظر چشم به راهی فریادگر (کتاب)|منتظر چشم به راهی فریادگر]]، ص ۳۰.</ref>. | ::::::«اگر [[انتظار]]، انتظاری [[راستین]] باشد، برای [[منتظر]] دو پدیده را به ارمغان خواهد آورد: ١- [[عشق]] به [[عدالت]]. ۲- [[عشق]] به اجراکننده [[عدالت]]. اگر [[عشق]] به [[عدالت]] و [[عشق]] به [[مجری عدالت]] به عنوان پیش شرط لازم مشارکت در آن انقلابِ بزرگ، در [[مردمان]] و اجتماعات پدید آمد، [[پیش از ظهور]] و در دوران [[انتظار]]، [[مردمان]] عدالتگرا و دادپیشه بار میآیند و خویش را به آنچه [[دوست]] دارند و در سر پروراندهاند نزدیکتر خواهد ساخت و [[اندیشه]] و عمل خود را در آن جهتها [[هدایت]] خواهند کرد و برای برقراری این [[عدالت]] در [[جامعه]] خواهند کوشید تا امکان حضور در [[جامعه]] [[صالحان]] و [[نیکان]] وجود داشته باشد. و از آنجا که [[قرآن]] دوران [[حکومت امام مهدی]] را دوران «عباد [[صالح]]» معرفی کرده است، باید در دوران [[انتظار]]، [[صالحان]] و معیارهای [[صالح]] و [[شایستگی]] به وجود آید. پس باید پیش از [[انتظار فرج]]، [[شایستگی]] [[فرج]] را به وجود آورد؛ آنگاه [[منتظر]] [[انقلاب]] بزرگ [[امام مهدی]]{{ع}} شد. بنابراین، [[مردمان]] [[ستمپیشه]] و قانونگریز و منافعطلب و خودخواه، چگونه میتوانند [[دادگر]] و [[عدالت]] [[دوست]] و قانونگرا و [[انسان]] [[دوست]] باشند! چنین چیزی ممکن نیست»<ref>[[امیر مهدی حکیمی|حکیمی، امیر مهدی]]، [[منتظر چشم به راهی فریادگر (کتاب)|منتظر چشم به راهی فریادگر]]، ص ۳۰.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۱۰: | خط ۴۱۰: | ||
:::::#شکوفایی علوم دینی | :::::#شکوفایی علوم دینی | ||
:::::#ایجاد انقلابهاس سیاسی در جوامع»<ref>[[حسن عبدیپور|عبدیپور، حسن]]، [[ نقش اجتماعی انتظار (کتاب)|نقش اجتماعی انتظار]]، ص 6-8.</ref>. | :::::#ایجاد انقلابهاس سیاسی در جوامع»<ref>[[حسن عبدیپور|عبدیپور، حسن]]، [[ نقش اجتماعی انتظار (کتاب)|نقش اجتماعی انتظار]]، ص 6-8.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۲۵: | خط ۴۲۵: | ||
:::::*'''در جوار [[الهی]]''': در حدیثی دیگر، [[امام رضا]] [[صبر]] و [[انتظار فرج]] را ستوده است و با توجه به [[آیات قرآن]]، به معیت [[خداوند]] با منتظران استشهاد نموده است: {{متن حدیث| مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}} {{متن قرآن|وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ}}<ref>«و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۳.</ref> {{متن قرآن|فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ}}<ref>«پس چشم به راه بدارید که من نیز با شما از چشم به راه داشتگانم» سوره اعراف، آیه ۷۱.</ref><ref>مجلسی، بحارالانوار، ج ۵٢، ص ۱۲۹.</ref>؛ چه نیکوست صبر و انتظار فرج! آیا قول [[خداوند متعال]] را نشنیدهاید که میفرماید: "[[منتظر]] باشید که من با شما منتظرم". و همچنین، قول [[خداوند متعال]] که میفرماید: "پس، [[منتظر]] باشید که من با شما از منتظرانم". | :::::*'''در جوار [[الهی]]''': در حدیثی دیگر، [[امام رضا]] [[صبر]] و [[انتظار فرج]] را ستوده است و با توجه به [[آیات قرآن]]، به معیت [[خداوند]] با منتظران استشهاد نموده است: {{متن حدیث| مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}} {{متن قرآن|وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ}}<ref>«و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۳.</ref> {{متن قرآن|فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ}}<ref>«پس چشم به راه بدارید که من نیز با شما از چشم به راه داشتگانم» سوره اعراف، آیه ۷۱.</ref><ref>مجلسی، بحارالانوار، ج ۵٢، ص ۱۲۹.</ref>؛ چه نیکوست صبر و انتظار فرج! آیا قول [[خداوند متعال]] را نشنیدهاید که میفرماید: "[[منتظر]] باشید که من با شما منتظرم". و همچنین، قول [[خداوند متعال]] که میفرماید: "پس، [[منتظر]] باشید که من با شما از منتظرانم". | ||
نیکویی [[انتظار فرج]] از آن جهت است که [[خداوند]] خود را از منتظران خوانده و اینکه با همه [[منتظران]] همراه است. لذا، چه نیکوست انتظاری که [[انسان]] خود را همراه [[خداوند متعال]] احساس کند»<ref>[[سید علی موسوی|موسوی، سید علی]]، [[فلسفه انتظار فرج با تأکید بر افضل اعمال بودن آن (مقاله)|فلسفه انتظار فرج با تأکید بر افضل اعمال بودن آن]]، ص ۲۳۶.</ref>. | نیکویی [[انتظار فرج]] از آن جهت است که [[خداوند]] خود را از منتظران خوانده و اینکه با همه [[منتظران]] همراه است. لذا، چه نیکوست انتظاری که [[انسان]] خود را همراه [[خداوند متعال]] احساس کند»<ref>[[سید علی موسوی|موسوی، سید علی]]، [[فلسفه انتظار فرج با تأکید بر افضل اعمال بودن آن (مقاله)|فلسفه انتظار فرج با تأکید بر افضل اعمال بودن آن]]، ص ۲۳۶.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۳۳: | خط ۴۳۳: | ||
::::::آقای '''[[محمد رضا شرفی جم]]'''، در مقاله ''«[[آثار تربیتی فرهنگ انتظار در تقابل با چالشهای جدید خانواده (مقاله)|آثار تربیتی فرهنگ انتظار در تقابل با چالشهای جدید خانواده]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای '''[[محمد رضا شرفی جم]]'''، در مقاله ''«[[آثار تربیتی فرهنگ انتظار در تقابل با چالشهای جدید خانواده (مقاله)|آثار تربیتی فرهنگ انتظار در تقابل با چالشهای جدید خانواده]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«[[حضرت]] [[امام سجاد]]{{ع}} میفرماید: "[[انتظار فرج]] بزرگترین راه برای [[گشایش]] معضلات و مشکلات است"<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ٢٩، ص ١٣٠.</ref>. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که در [[انتظار حضرت مهدی]]{{ع}} بودن، کلید حل مشکلات و [[نجات]] از [[غم]] و [[اندوه]] است<ref>عربان، رسول، ترسیم آفتاب، ص ٢٢۴.</ref>؛ زیرا چنین انتظاری به معنای عمل به وظایفی است که [[دوران ظهور]] را نزدیک میکند و شرایط را برای پایان [[غیبت]] مساعد میسازد؛ این دسته از امور به مفهوم [[عمل به واجبات]] و ترک [[محرمات]] است. در بیانات [[رسول اکرم]]{{صل}} آمده است که عمل به فرایض دینی، فرد را به مرحله [[باتقواترین]] افراد میرساند<ref>محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، ج ١٠، ص ۶٢۵.</ref>. پایبندی [[خانواده]] [[مهدوی]] به [[آموزههای دینی]] و در رأس همه آنها به [[تقوای الهی]] و استمرار این عمل موجب جلب [[رضای الهی]] و [[گشایش]] امور [[خانواده]] میشود»<ref>[[محمد رضا شرفی جم|شرفی جم، محمد رضا]]، [[آثار تربیتی فرهنگ انتظار در تقابل با چالشهای جدید خانواده (مقاله)|آثار تربیتی فرهنگ انتظار در تقابل با چالشهای جدید خانواده]]، ص ۱۲۳.</ref>. | ::::::«[[حضرت]] [[امام سجاد]]{{ع}} میفرماید: "[[انتظار فرج]] بزرگترین راه برای [[گشایش]] معضلات و مشکلات است"<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ٢٩، ص ١٣٠.</ref>. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که در [[انتظار حضرت مهدی]]{{ع}} بودن، کلید حل مشکلات و [[نجات]] از [[غم]] و [[اندوه]] است<ref>عربان، رسول، ترسیم آفتاب، ص ٢٢۴.</ref>؛ زیرا چنین انتظاری به معنای عمل به وظایفی است که [[دوران ظهور]] را نزدیک میکند و شرایط را برای پایان [[غیبت]] مساعد میسازد؛ این دسته از امور به مفهوم [[عمل به واجبات]] و ترک [[محرمات]] است. در بیانات [[رسول اکرم]]{{صل}} آمده است که عمل به فرایض دینی، فرد را به مرحله [[باتقواترین]] افراد میرساند<ref>محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، ج ١٠، ص ۶٢۵.</ref>. پایبندی [[خانواده]] [[مهدوی]] به [[آموزههای دینی]] و در رأس همه آنها به [[تقوای الهی]] و استمرار این عمل موجب جلب [[رضای الهی]] و [[گشایش]] امور [[خانواده]] میشود»<ref>[[محمد رضا شرفی جم|شرفی جم، محمد رضا]]، [[آثار تربیتی فرهنگ انتظار در تقابل با چالشهای جدید خانواده (مقاله)|آثار تربیتی فرهنگ انتظار در تقابل با چالشهای جدید خانواده]]، ص ۱۲۳.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۴۸: | خط ۴۴۸: | ||
::::::با این نگاههای کوچک و پیش پا افتاده، [[آدم]] در "روز مرگی"ها، [[غرق]] میشود. | ::::::با این نگاههای کوچک و پیش پا افتاده، [[آدم]] در "روز مرگی"ها، [[غرق]] میشود. | ||
::::::برای خوب دیدن، و خدایی نگریستن، باید به چشمان [[انتظار]]، مسلح شد!»<ref>[[ابوالقاسم حسینجانی|حسینجانی، ابوالقاسم]]، [[احساس انتظار (مقاله)|احساس انتظار]]، ص ۱۸.</ref>. | ::::::برای خوب دیدن، و خدایی نگریستن، باید به چشمان [[انتظار]]، مسلح شد!»<ref>[[ابوالقاسم حسینجانی|حسینجانی، ابوالقاسم]]، [[احساس انتظار (مقاله)|احساس انتظار]]، ص ۱۸.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۶۴: | خط ۴۶۴: | ||
:::::#'''منتفی شدن کامل [[مفاسد]]:''' روایتهای زیادی مبنی بر رواج [[فساد]] و فحشا و [[گناهان]] مختلف قبل از [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} وجود دارد که با [[ظهور]] [[حضرت]]، این [[مفاسد]]، کاملا برچیده میشود. از جمله [[مفاسد]]، بدعتهایی است که در [[دین]] مبین [[اسلام]] توسط شیادان و [[دشمنان]] ایجاد شده است. [[استاد مطهری]] در بحث مقتضیات زمان و مسأله [[خاتمیت]] بر این باور است که هر شریعتی، [[شریعت]] قبل را تکمیل میکند و یکی از کارهای [[انبیا]]، احیای اصل [[دین]] است و اصل [[دین]]، از [[آدم]] {{ع}} تا [[خاتم انبیا]]{{صل}} یکی است و هر [[پیغمبری]] که میآید یکی از کارهایش، پیرایش است. یعنی اضافهها و تحریفهای [[بشر]] را مشخص میکند و این [[تحریف دین]]، از ویژگیهای [[بشر]] قبل [[خاتم انبیا]] نیست، بلکه انسانهای دورههای بعد هم این طبیعت را دارند. یعنی در [[دین]] خودشان دخل و [[تصرف]] میکنند و [[خرافات]] را وارد میکنند. پس معلوم میشود که [[بدعت]] در [[دین خاتم]] هم امکانپذیر است. [[استاد مطهری]] بعد از این نتیجهگیری، میفرماید: "چنانکه ما [[شیعه]] هستیم و [[اعتقاد]] داریم به وجود [[مقدس]] [[حضرت]] [[حجة بن الحسن]]{{ع}} میگوییم ایشان که میآیند یأتی بدین جدید، تفسیرش این است که آنقدر تغییرات و اضافات در [[اسلام]] پیدا شده است که وقتی او میآید و [[حقیقت]] [[دین]] جدش را میگوید به نظر [[مردم]] میرسد که این [[دین]]، غیر از دینی است که داشتهاند و حال آنکه [[اسلام حقیقی]] همان است که آن [[حضرت]] میآورد. در [[اخبار]] و [[روایات]] آمده است که وقتی ایشان میآید خانهها و مساجدی را خراب میکند کارهایی میکند که [[مردم]] [[فکر]] میکنند [[دین]] جدیدی آورده است"<ref>مطهری، [شهید] مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج ۱، ص ص ۳۷۷ و ۳۷۸.</ref>. | :::::#'''منتفی شدن کامل [[مفاسد]]:''' روایتهای زیادی مبنی بر رواج [[فساد]] و فحشا و [[گناهان]] مختلف قبل از [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} وجود دارد که با [[ظهور]] [[حضرت]]، این [[مفاسد]]، کاملا برچیده میشود. از جمله [[مفاسد]]، بدعتهایی است که در [[دین]] مبین [[اسلام]] توسط شیادان و [[دشمنان]] ایجاد شده است. [[استاد مطهری]] در بحث مقتضیات زمان و مسأله [[خاتمیت]] بر این باور است که هر شریعتی، [[شریعت]] قبل را تکمیل میکند و یکی از کارهای [[انبیا]]، احیای اصل [[دین]] است و اصل [[دین]]، از [[آدم]] {{ع}} تا [[خاتم انبیا]]{{صل}} یکی است و هر [[پیغمبری]] که میآید یکی از کارهایش، پیرایش است. یعنی اضافهها و تحریفهای [[بشر]] را مشخص میکند و این [[تحریف دین]]، از ویژگیهای [[بشر]] قبل [[خاتم انبیا]] نیست، بلکه انسانهای دورههای بعد هم این طبیعت را دارند. یعنی در [[دین]] خودشان دخل و [[تصرف]] میکنند و [[خرافات]] را وارد میکنند. پس معلوم میشود که [[بدعت]] در [[دین خاتم]] هم امکانپذیر است. [[استاد مطهری]] بعد از این نتیجهگیری، میفرماید: "چنانکه ما [[شیعه]] هستیم و [[اعتقاد]] داریم به وجود [[مقدس]] [[حضرت]] [[حجة بن الحسن]]{{ع}} میگوییم ایشان که میآیند یأتی بدین جدید، تفسیرش این است که آنقدر تغییرات و اضافات در [[اسلام]] پیدا شده است که وقتی او میآید و [[حقیقت]] [[دین]] جدش را میگوید به نظر [[مردم]] میرسد که این [[دین]]، غیر از دینی است که داشتهاند و حال آنکه [[اسلام حقیقی]] همان است که آن [[حضرت]] میآورد. در [[اخبار]] و [[روایات]] آمده است که وقتی ایشان میآید خانهها و مساجدی را خراب میکند کارهایی میکند که [[مردم]] [[فکر]] میکنند [[دین]] جدیدی آورده است"<ref>مطهری، [شهید] مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج ۱، ص ص ۳۷۷ و ۳۷۸.</ref>. | ||
:::::#'''منتفی شدن [[جنگ]] و برقراری [[صلح]]:''' [[امنیت]] و [[صلح]] واقعی و برقراری [[آرامش]]، از ویژگیهای [[دولت حضرت مهدی]] است. خوفها زایل میشود و [[جان]] و [[مال]] و آبروی اشخاص در [[امان]] خواهد بود. در سراسر [[جهان]] [[امنیت]] عمومی [[حاکم]] میشود. اختناق، استبداد، [[استکبار]] و [[استضعاف]] که از آثار حکومتهای غیر الهی است از [[جهان]] ریشهکن میگردد و حکومتهای طواغیت به هر شکل و عنوان برچیده میشود. از [[روایتها]] استفاده میشود که به سبب [[ظهور]] [[حضرت]] [[ولی عصر]] راهها آنقدر امن میشود که حتی ضعیفترین [[مردم]] از [[مشرق]] به [[مغرب]] سفر میکند و از احدی به او اذیت و [[آزار]] نمیرسد<ref>صافی گلپایگانی، [آیت الله] لطف الله، منتخب الاثر فی الام الثانیعشر، ص ۳۰۸، فصل ۲، باب ۴۳، ح ۲.</ref>. [[استاد مطهری]]، [[ناامنی]] آن دوره را چنین توصیف میکند: "[[حضرت]] زمانی [[ظهور]] میکند که [[اختلاف]] میان [[بشر]] شدید و [[زلزلهها]] برقرار است (مقصود زلزلههای ناشی از مواد زیر [[زمین]] نیست) [[زمین]] به دست [[بشر]] تکان میخورد و این خطر [[بشریت]] را تهدید میکند که [[زمین]] نیست و نابود شود. [[طبرانی]] در کتاب "الکبیر" و [[ابو نعیم]] [[نقل]] کرده است که [[پیامبر]] {{صل}} به [[فاطمه]] {{س}} فرمود: "[[سوگند]] به آنکه مرا به [[حقیقت]]، [[مبعوث]] گردانید، [[مهدی این امت]]، از نسل این دو نفر است- اشاره به [[حسن]] {{ع}} و [[حسین]] {{ع}}- زمانی که [[دنیا]] آشفته گردد و فتنهها ظاهر شوند و راهحلها کوتاه گردند و برخی [[مردم]] بر برخی دیگر هجوم آورند. نه بزرگسالان به خردسالان رحم کنند و نه خردسالان به بزرگسالان [[احترام]] نهند. در آن زمان [[خدا]] از نسل این دو، کسی را میانگیزاند که حصارهای [[گمراهی]] را میگشاید و دلهای غفلتزده را بیدار میکند و در [[آخر الزمان]] [[دین]] را به پا میدارد چنان که من در ابتدا آن را به پا داشتم و [[دنیا]] را از [[عدل]] پر میسازد چنانکه از [[ستم]] پر شده باشد". [[استاد مطهری]] همچنین وقایع عجیب [[آخر الزمان]] را از [[کلام]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} چنین [[نقل]] میکند: "قبل از [[ظهور]]، آشوب و [[جنگ]] روی پای خودش میایستد و دندانهایش را نشان میدهد، شیر، پستان خودش را نشان میدهد که دوشیدنش خیلی شیرین است اما عاقبتش فوق العاده تلخ"<ref>{{عربی|" حَتَّى تَقُومَ الْحَرْبُ بِكُمْ عَلَى سَاقٍ بَادِياً نَوَاجِذُهَا مَمْلُوءَةً أَخْلَافُهَا حُلْواً رَضَاعُهَا عَلْقَماً عَاقِبَتُهَا"}}</ref> یعنی [[جنگها]] رخ میدهد و ستیزهجویان، نگاه میکنند و میبینند [[جنگ]] خوب شیر میدهد، یعنی به نفعشان کار میکند، اما نمیدانند که [[عاقبت]] این [[جنگ]]، به ضرر خودشان است"<ref>مطهری، [شهید] مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، ص ۲۷۱.</ref>. با [[قیام]] آن [[حضرت]]، این ناآرامیها برطرف میشود و [[رضایت]] ساکنین [[زمین]] و [[آسمان]] حاصل میشود<ref>مطهری، [شهید] مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، ص ۲۷۰.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} میفرماید: {{عربی|" يَرْضَى عَنْهُ سَاكِنُ السَّمَاءِ وَ سَاكِنُ الْأَرْضِ"}}<ref>الطبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۴۰۱.</ref>؛ آنچنان [[امنیت]] حاصل میشود که حتی زنان ضعیف هم به تنهایی و در کمال [[امنیت]] میتوانند سفر کنند". [[استاد مطهری]] به [[نقل]] از [[نهج البلاغه]] میفرماید: {{عربی|" حَتَّى يَخْرُجَ الْعَجُوزُ الضَّعِيفَةُ مِنَ الْمَشْرِقِ تُرِيدُ الْمَغْرِبَ وَ لَا يَنْهَاهَا أَحَدٌ "}}<ref>مطهری، [شهید] مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، ص ۲۷۱، (نقل از: نهج البلاغه، خ ۱۳۸).</ref>؛ راهها امن میشود و پیرهزنی ناتوان، از [[مشرق]] تا [[مغرب]] [[دنیا]] را مسافرت میکند بدون دیدن کوچکترین [[آزار]] و اذیتی". همه راهها (زمینی، دریایی، هوایی) امن میشود چون منشأ این ناراحتیها، بیعدالتیهاست. وقتی که [[عدالت]] برقرار شد دیگر [[ناامنی]] وجود ندارد»<ref>[[محترم شکریان|شکریان، محترم]]، [[مهدویت از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری (مقاله)|مهدویت از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری]]، ص.</ref>. | :::::#'''منتفی شدن [[جنگ]] و برقراری [[صلح]]:''' [[امنیت]] و [[صلح]] واقعی و برقراری [[آرامش]]، از ویژگیهای [[دولت حضرت مهدی]] است. خوفها زایل میشود و [[جان]] و [[مال]] و آبروی اشخاص در [[امان]] خواهد بود. در سراسر [[جهان]] [[امنیت]] عمومی [[حاکم]] میشود. اختناق، استبداد، [[استکبار]] و [[استضعاف]] که از آثار حکومتهای غیر الهی است از [[جهان]] ریشهکن میگردد و حکومتهای طواغیت به هر شکل و عنوان برچیده میشود. از [[روایتها]] استفاده میشود که به سبب [[ظهور]] [[حضرت]] [[ولی عصر]] راهها آنقدر امن میشود که حتی ضعیفترین [[مردم]] از [[مشرق]] به [[مغرب]] سفر میکند و از احدی به او اذیت و [[آزار]] نمیرسد<ref>صافی گلپایگانی، [آیت الله] لطف الله، منتخب الاثر فی الام الثانیعشر، ص ۳۰۸، فصل ۲، باب ۴۳، ح ۲.</ref>. [[استاد مطهری]]، [[ناامنی]] آن دوره را چنین توصیف میکند: "[[حضرت]] زمانی [[ظهور]] میکند که [[اختلاف]] میان [[بشر]] شدید و [[زلزلهها]] برقرار است (مقصود زلزلههای ناشی از مواد زیر [[زمین]] نیست) [[زمین]] به دست [[بشر]] تکان میخورد و این خطر [[بشریت]] را تهدید میکند که [[زمین]] نیست و نابود شود. [[طبرانی]] در کتاب "الکبیر" و [[ابو نعیم]] [[نقل]] کرده است که [[پیامبر]] {{صل}} به [[فاطمه]] {{س}} فرمود: "[[سوگند]] به آنکه مرا به [[حقیقت]]، [[مبعوث]] گردانید، [[مهدی این امت]]، از نسل این دو نفر است- اشاره به [[حسن]] {{ع}} و [[حسین]] {{ع}}- زمانی که [[دنیا]] آشفته گردد و فتنهها ظاهر شوند و راهحلها کوتاه گردند و برخی [[مردم]] بر برخی دیگر هجوم آورند. نه بزرگسالان به خردسالان رحم کنند و نه خردسالان به بزرگسالان [[احترام]] نهند. در آن زمان [[خدا]] از نسل این دو، کسی را میانگیزاند که حصارهای [[گمراهی]] را میگشاید و دلهای غفلتزده را بیدار میکند و در [[آخر الزمان]] [[دین]] را به پا میدارد چنان که من در ابتدا آن را به پا داشتم و [[دنیا]] را از [[عدل]] پر میسازد چنانکه از [[ستم]] پر شده باشد". [[استاد مطهری]] همچنین وقایع عجیب [[آخر الزمان]] را از [[کلام]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} چنین [[نقل]] میکند: "قبل از [[ظهور]]، آشوب و [[جنگ]] روی پای خودش میایستد و دندانهایش را نشان میدهد، شیر، پستان خودش را نشان میدهد که دوشیدنش خیلی شیرین است اما عاقبتش فوق العاده تلخ"<ref>{{عربی|" حَتَّى تَقُومَ الْحَرْبُ بِكُمْ عَلَى سَاقٍ بَادِياً نَوَاجِذُهَا مَمْلُوءَةً أَخْلَافُهَا حُلْواً رَضَاعُهَا عَلْقَماً عَاقِبَتُهَا"}}</ref> یعنی [[جنگها]] رخ میدهد و ستیزهجویان، نگاه میکنند و میبینند [[جنگ]] خوب شیر میدهد، یعنی به نفعشان کار میکند، اما نمیدانند که [[عاقبت]] این [[جنگ]]، به ضرر خودشان است"<ref>مطهری، [شهید] مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، ص ۲۷۱.</ref>. با [[قیام]] آن [[حضرت]]، این ناآرامیها برطرف میشود و [[رضایت]] ساکنین [[زمین]] و [[آسمان]] حاصل میشود<ref>مطهری، [شهید] مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، ص ۲۷۰.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} میفرماید: {{عربی|" يَرْضَى عَنْهُ سَاكِنُ السَّمَاءِ وَ سَاكِنُ الْأَرْضِ"}}<ref>الطبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۴۰۱.</ref>؛ آنچنان [[امنیت]] حاصل میشود که حتی زنان ضعیف هم به تنهایی و در کمال [[امنیت]] میتوانند سفر کنند". [[استاد مطهری]] به [[نقل]] از [[نهج البلاغه]] میفرماید: {{عربی|" حَتَّى يَخْرُجَ الْعَجُوزُ الضَّعِيفَةُ مِنَ الْمَشْرِقِ تُرِيدُ الْمَغْرِبَ وَ لَا يَنْهَاهَا أَحَدٌ "}}<ref>مطهری، [شهید] مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، ص ۲۷۱، (نقل از: نهج البلاغه، خ ۱۳۸).</ref>؛ راهها امن میشود و پیرهزنی ناتوان، از [[مشرق]] تا [[مغرب]] [[دنیا]] را مسافرت میکند بدون دیدن کوچکترین [[آزار]] و اذیتی". همه راهها (زمینی، دریایی، هوایی) امن میشود چون منشأ این ناراحتیها، بیعدالتیهاست. وقتی که [[عدالت]] برقرار شد دیگر [[ناامنی]] وجود ندارد»<ref>[[محترم شکریان|شکریان، محترم]]، [[مهدویت از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری (مقاله)|مهدویت از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری]]، ص.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۷۶: | خط ۴۷۶: | ||
:::::#'''[[رابطه عاشقانه با پروردگار]]:''' [[آیات]] متعددی در [[قرآن]] و [[روایات]] بسیاری از [[پیامبر اکرم]] درشان گروهی از [[شیعیان]] [[علوی]] نازل شده است که در [[آخرالزمان]] پدیدار خواهند شد. یکی از این [[آیات]] [[شریف]]، [[آیه]] ذیل است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>. این [[آیه]] [[نورانی]] در بر دارنده بشارتی شورانگیز به [[پیامبر]] و [[مؤمنان راستین]] است که هرگز نپندارید قوام [[دین خدا]] فقط به عدهای تازه [[مسلمان]] است که اگر به [[کفر]] و [[شرک]] بازگردند [[اسلام]] و افتخارهای آن از بین میرود. اگر عدهای از [[اسلام]] روی گردانیدند و به [[کفر]] بازگشتند، هرگز اندوهی به خویش راه ندهید، چرا که [[خداوند]] مؤمنانی را بر خواهد انگیخت که نخستین صفت و مدال افتخارشان این است که [[محبوب]] [[خداوند]] و [[محب]] اویند. [[خداوند]] [[دوستدار]] ایشان است و ایشان نیز [[دوستدار]] خداوندند. عشقی [[مقدس]] و دو طرفه بین ایشان و پروردگارشان برقرار شده است. فضیلتی بس ارزشمند که مقامی بالاتر از آن قابل تصور نیست. | :::::#'''[[رابطه عاشقانه با پروردگار]]:''' [[آیات]] متعددی در [[قرآن]] و [[روایات]] بسیاری از [[پیامبر اکرم]] درشان گروهی از [[شیعیان]] [[علوی]] نازل شده است که در [[آخرالزمان]] پدیدار خواهند شد. یکی از این [[آیات]] [[شریف]]، [[آیه]] ذیل است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>. این [[آیه]] [[نورانی]] در بر دارنده بشارتی شورانگیز به [[پیامبر]] و [[مؤمنان راستین]] است که هرگز نپندارید قوام [[دین خدا]] فقط به عدهای تازه [[مسلمان]] است که اگر به [[کفر]] و [[شرک]] بازگردند [[اسلام]] و افتخارهای آن از بین میرود. اگر عدهای از [[اسلام]] روی گردانیدند و به [[کفر]] بازگشتند، هرگز اندوهی به خویش راه ندهید، چرا که [[خداوند]] مؤمنانی را بر خواهد انگیخت که نخستین صفت و مدال افتخارشان این است که [[محبوب]] [[خداوند]] و [[محب]] اویند. [[خداوند]] [[دوستدار]] ایشان است و ایشان نیز [[دوستدار]] خداوندند. عشقی [[مقدس]] و دو طرفه بین ایشان و پروردگارشان برقرار شده است. فضیلتی بس ارزشمند که مقامی بالاتر از آن قابل تصور نیست. | ||
:::::#[[فروتنی]] در برابر [[مؤمنان]] و [[ایستادگی]] در مقابل [[کافران]]: در همین [[آیه]] بعد از ذکر این [[عشق]] [[پاک]] دو طرفه، علامت آن را چنین بیان میکند: {{متن قرآن|أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ}}<ref>«در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>. در مقابل اهل [[ایمان]] چنان [[تواضع]] دارند که گویا [[بنده]] ایشانند. همینان که در برابر [[مؤمنان]] چنین متواضعند؛ در مقابل [[کافران]]، سرسخت و عزتمندند. ایشان در مقابل گردنکشان چنان در اوج [[عزت]] و [[قدرت]] و گردن فرازیند که گویا آنان را هرگز به شمار نمیآورند» <ref>[[خدیجه هاشمی|هاشمی، خدیجه]]، [[مفهوم واقعی انتظار در عصر حاضر ۱ (کتاب)|مفهوم واقعی انتظار در عصر حاضر]]، ص 46-49.</ref>. | :::::#[[فروتنی]] در برابر [[مؤمنان]] و [[ایستادگی]] در مقابل [[کافران]]: در همین [[آیه]] بعد از ذکر این [[عشق]] [[پاک]] دو طرفه، علامت آن را چنین بیان میکند: {{متن قرآن|أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ}}<ref>«در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref>. در مقابل اهل [[ایمان]] چنان [[تواضع]] دارند که گویا [[بنده]] ایشانند. همینان که در برابر [[مؤمنان]] چنین متواضعند؛ در مقابل [[کافران]]، سرسخت و عزتمندند. ایشان در مقابل گردنکشان چنان در اوج [[عزت]] و [[قدرت]] و گردن فرازیند که گویا آنان را هرگز به شمار نمیآورند» <ref>[[خدیجه هاشمی|هاشمی، خدیجه]]، [[مفهوم واقعی انتظار در عصر حاضر ۱ (کتاب)|مفهوم واقعی انتظار در عصر حاضر]]، ص 46-49.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۹۱: | خط ۴۹۱: | ||
::::##'''غرق نشدن در [[فساد]] محیط:''' وقتی در [[جوامع]]، [[فساد]] شیوع یافت، [[انسان]] [[منتظر]] خود را [[پاک]] نگه میدارد؛ زیرا به [[اصلاح]] [[جهان]] [[امید]] دارد. تنها در این صورت است که [[منتظر]]، دست از [[تلاش]] و کوشش برای حفظ [[پاکی]] خویش و حتی برای [[اصلاح]] دیگران برنخواهد داشت. | ::::##'''غرق نشدن در [[فساد]] محیط:''' وقتی در [[جوامع]]، [[فساد]] شیوع یافت، [[انسان]] [[منتظر]] خود را [[پاک]] نگه میدارد؛ زیرا به [[اصلاح]] [[جهان]] [[امید]] دارد. تنها در این صورت است که [[منتظر]]، دست از [[تلاش]] و کوشش برای حفظ [[پاکی]] خویش و حتی برای [[اصلاح]] دیگران برنخواهد داشت. | ||
::::#'''[[پایداری]] برابر رهبریهای فاسد و [[مبارزه]] با [[فساد]]:''' [[منتظر واقعی]]، هیچ گاه برابر [[رهبران]] فاسد و [[ستمگر]] [[خضوع]] نکرده و سرتسلیم فرو نمیآورد؛ بلکه در [[مبارزه]] همیشگی با [[فساد]] و [[حاکمان]] فاسد به سرمیبرد و [[منتظر]] تشکیل [[حکومت]] [[عدل]] اسلامی است»<ref>[[آفتاب مهر ج۲ (کتاب)|آفتاب مهر]]، ج۲، ص ۱۰۹ - ۱۱۰.</ref>. | ::::#'''[[پایداری]] برابر رهبریهای فاسد و [[مبارزه]] با [[فساد]]:''' [[منتظر واقعی]]، هیچ گاه برابر [[رهبران]] فاسد و [[ستمگر]] [[خضوع]] نکرده و سرتسلیم فرو نمیآورد؛ بلکه در [[مبارزه]] همیشگی با [[فساد]] و [[حاکمان]] فاسد به سرمیبرد و [[منتظر]] تشکیل [[حکومت]] [[عدل]] اسلامی است»<ref>[[آفتاب مهر ج۲ (کتاب)|آفتاب مهر]]، ج۲، ص ۱۰۹ - ۱۱۰.</ref>. | ||
}} | |||
== پرسشهای مصداقی == | == پرسشهای مصداقی == |