پرش به محتوا

رابطه خزائن الهی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش )
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ')
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش ))
خط ۲۸: خط ۲۸:
::::::«مفاتح جمع مفتح بفتح است یعنی چیزی که دارای مفتاح باشد که عبارت از خزینه جواهرات است که درب او مقفّل است و کسی از ما فی الخزانه اطلاعی ندارد جز صاحب خزینه و لذا تعبیر بغیب کرده مگر آنکه درب آن را باز کند و ببعض از خواص خود ارائه دهد مثل [[اهل بیت]]{{عم}} و دیگر بر آنها غیب نیست پس آنچه که بر آنها غیب است علمش مختص بخدا است {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ‏]]}}<ref> هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref> و آنچه بر آنها مکشوف است و بر دیگران مستور و لو صدق غیب می‌کند چون بر دیگران مستور است و باین لحاظ می‌گوییم آنها هم عالم بغیب هستند ولی چون بر آنها مکشوف شده از عنوان غیب بیرون می‌آید و [[علم غیب]] منحصر می‌شود بآنچه که بر تمام بنده‌گان مستور است و علمش مختص بخدا است»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۹۲.]</ref>.
::::::«مفاتح جمع مفتح بفتح است یعنی چیزی که دارای مفتاح باشد که عبارت از خزینه جواهرات است که درب او مقفّل است و کسی از ما فی الخزانه اطلاعی ندارد جز صاحب خزینه و لذا تعبیر بغیب کرده مگر آنکه درب آن را باز کند و ببعض از خواص خود ارائه دهد مثل [[اهل بیت]]{{عم}} و دیگر بر آنها غیب نیست پس آنچه که بر آنها غیب است علمش مختص بخدا است {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ‏]]}}<ref> هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref> و آنچه بر آنها مکشوف است و بر دیگران مستور و لو صدق غیب می‌کند چون بر دیگران مستور است و باین لحاظ می‌گوییم آنها هم عالم بغیب هستند ولی چون بر آنها مکشوف شده از عنوان غیب بیرون می‌آید و [[علم غیب]] منحصر می‌شود بآنچه که بر تمام بنده‌گان مستور است و علمش مختص بخدا است»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60818/1#147 اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۹۲.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. آیت‌الله مکارم شیرازی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. آیت‌الله مکارم شیرازی؛
خط ۳۶: خط ۳۵:
::::::«{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}. خزانه‌های غیب "یا کلیدهای غیب" همه در نزد خدا است، و جز او کسی آنها را نمی‌داند. "مَفاتِحُ" جمع "مِفْتَح" (بر وزن بهتر) به معنی "کلید" است، و نیز ممکن است جمع "مَفْتَح" (بر وزن دفتر) به معنی "خزینه" و مرکز نگاهداری چیزی بوده باشد. در صورت اول، معنی آیه چنین می‌شود: تمام کلیدهای غیب به دست او است، و در صورت دوم تمام خزانه‌های غیب. این احتمال نیز وجود دارد که: هر دو معنی در یک عبارت مراد باشد، و همان طور که در علم اصول اثبات کرده‌ایم، استعمال یک لفظ در چند معنی مشکلی ندارد. و در هر صورت این دو لازم و ملزوم یکدیگرند؛ زیرا هر کجا خزانه‌ای است، کلیدی وجود دارد. ولی بیشتر به نظر می‌رسد "مفاتح" به معنی کلیدها باشد، نه خزائن؛ زیرا هدف در اینجا بیان علم خدا است و آن با مسأله کلید که وسیله آگاهی از ذخائر مختلف است، متناسب‌تر می‌باشد، در دو مورد دیگر که کلمه "مفاتح" در قرآن به کار رفته، نیز منظور از آن کلید است»<ref>[http://lib.eshia.ir/27575/5/334 تفسیر نمونه، ج۵ ، ص ۳۳۴]</ref>.
::::::«{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}. خزانه‌های غیب "یا کلیدهای غیب" همه در نزد خدا است، و جز او کسی آنها را نمی‌داند. "مَفاتِحُ" جمع "مِفْتَح" (بر وزن بهتر) به معنی "کلید" است، و نیز ممکن است جمع "مَفْتَح" (بر وزن دفتر) به معنی "خزینه" و مرکز نگاهداری چیزی بوده باشد. در صورت اول، معنی آیه چنین می‌شود: تمام کلیدهای غیب به دست او است، و در صورت دوم تمام خزانه‌های غیب. این احتمال نیز وجود دارد که: هر دو معنی در یک عبارت مراد باشد، و همان طور که در علم اصول اثبات کرده‌ایم، استعمال یک لفظ در چند معنی مشکلی ندارد. و در هر صورت این دو لازم و ملزوم یکدیگرند؛ زیرا هر کجا خزانه‌ای است، کلیدی وجود دارد. ولی بیشتر به نظر می‌رسد "مفاتح" به معنی کلیدها باشد، نه خزائن؛ زیرا هدف در اینجا بیان علم خدا است و آن با مسأله کلید که وسیله آگاهی از ذخائر مختلف است، متناسب‌تر می‌باشد، در دو مورد دیگر که کلمه "مفاتح" در قرآن به کار رفته، نیز منظور از آن کلید است»<ref>[http://lib.eshia.ir/27575/5/334 تفسیر نمونه، ج۵ ، ص ۳۳۴]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. حجت الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. حجت الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی؛
خط ۴۴: خط ۴۲:
::::::«مفاتیح غیب، مبدأ تعین اسماء و صفات در مقام واحدیت وجودند<ref>سید جلال‌الدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ص۲۶۱.</ref> و مقام واحدیت نشأت یافته از مفاتیح غیب است. به تعبیر دیگر، مقام واحدیت مشتمل بر اسماء و صفات است و این مقام ظهور مفاتیح غیب است. بر این اساس چنان‌که برخی از عرفا نیز گفته‌اند، مفاتیح غیب ذات احدیت مطلقه است، ولی از سویی احدیت مطلقه به‌خاطر عدم تعیین، نمی‌توان منشأ تعیین خارجی باشد. بدین خاطر جمعی دیگر، ذات متعین را منشأ آن دانسته‌اند. پیش از طرح نظر نهایی، نخست اشاره‌ای به اسمای مستأثره نیز داشته باشیم. جای شک نیست که غیب ذات حق تعالی بر همه‌کس پوشیده است و نه‌تنها کسی بدان راه ندارد، بلکه کسی از آن نامی هم ندارد. غیب ذات منشأ هیچ تعین و ظهوری نیست مگر برای خودش، چنان‌که خواهیم گفت. برای ظهور غیب، اسمایی وجود دارد که مفاتیح غیب یا اسمای مستأثره نام دارند. این اسماء به‌خاطر مفتاح غیب بودن، از غیبند و ویژه ذات حضرت حق تعالی و کسی بدان آگاهی ندارد. مگر کسی که مورد تجلی حق به هویّت ذاتیه واقع شود<ref>سید جلال‌الدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ص۲۶۰.</ref> آنان‌که مورد تجلی صفات حق تعالی واقع شده‌اند و به حقیقت صفات و اسماء دست یافته‌اند، توانایی شهود اسماء مستأثره را ندارند ولی کسی که مورد تجلی ذاتی قرار گرفته باشد، به اسمای مستأثره که همان مفاتیح غیب است، راه می‌یابد. بنابراین در این‌که اسمای مستاثره منشأ دیگر اسمای حق تعالی است، شکی نیست و نیز در این‌که مقام اسماء ‌و صفات، مقام واحدیت است، آن‌هم قابل تردید نیست. تنها این نکته باقی می‌ماند که آیا اسم مستأثر، همان ذات احدیت مطلقه است که از او نام و نشانی نیست؟ در این صورت چگونگی مفتاح بودن آن، که سرآغاز تجلیات حق تعالی است، تبیین‌پذیر نخواهد بود. به نظر چنین می‌رسد از این‌که حضرت ختمی مرتبت حق تعالی را به اسمای مستأثره می‌خواند: {{عربی|" أَسْأَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَك‏، سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِي كِتَابِكَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَك‏"}}،<ref>بحارالانوار، ۸۳ ، ۳۲۳.</ref> معلوم می‌شود که غیب مطلق نیست و از این‌که مفاتیح غیب است، معلوم می‌شود که متعین من جمیع الجهات نیست؛ چه در غیر این صورت، واسطه در تعینات اسمایی و صفاتی نبود. این اسماء، هم وسیله فتح ذات و تجلی و ظهور تعیّن‌ساز اوست و هم وسیله یا مقام غلق و سدّ ذات و استتار او بر غیر است و آنان‌که مورد تجلی ذاتی حق تعالی قرار گرفته‌اند بدان راه می‌یابند. بهترین شاهد قطع نظر از تأمّلات عقلی، خواسته حضرت ختمی مرتبت است که اگر امری ناممکن بود، مورد خواست نبود»<ref>[http://docs.google.com/viewerng/viewer?url=http://tahour.ir/Books/TheosophyofIslam.pdf آشنایی با عرفان اسلامی، ص ۷۶]</ref>.
::::::«مفاتیح غیب، مبدأ تعین اسماء و صفات در مقام واحدیت وجودند<ref>سید جلال‌الدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ص۲۶۱.</ref> و مقام واحدیت نشأت یافته از مفاتیح غیب است. به تعبیر دیگر، مقام واحدیت مشتمل بر اسماء و صفات است و این مقام ظهور مفاتیح غیب است. بر این اساس چنان‌که برخی از عرفا نیز گفته‌اند، مفاتیح غیب ذات احدیت مطلقه است، ولی از سویی احدیت مطلقه به‌خاطر عدم تعیین، نمی‌توان منشأ تعیین خارجی باشد. بدین خاطر جمعی دیگر، ذات متعین را منشأ آن دانسته‌اند. پیش از طرح نظر نهایی، نخست اشاره‌ای به اسمای مستأثره نیز داشته باشیم. جای شک نیست که غیب ذات حق تعالی بر همه‌کس پوشیده است و نه‌تنها کسی بدان راه ندارد، بلکه کسی از آن نامی هم ندارد. غیب ذات منشأ هیچ تعین و ظهوری نیست مگر برای خودش، چنان‌که خواهیم گفت. برای ظهور غیب، اسمایی وجود دارد که مفاتیح غیب یا اسمای مستأثره نام دارند. این اسماء به‌خاطر مفتاح غیب بودن، از غیبند و ویژه ذات حضرت حق تعالی و کسی بدان آگاهی ندارد. مگر کسی که مورد تجلی حق به هویّت ذاتیه واقع شود<ref>سید جلال‌الدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ص۲۶۰.</ref> آنان‌که مورد تجلی صفات حق تعالی واقع شده‌اند و به حقیقت صفات و اسماء دست یافته‌اند، توانایی شهود اسماء مستأثره را ندارند ولی کسی که مورد تجلی ذاتی قرار گرفته باشد، به اسمای مستأثره که همان مفاتیح غیب است، راه می‌یابد. بنابراین در این‌که اسمای مستاثره منشأ دیگر اسمای حق تعالی است، شکی نیست و نیز در این‌که مقام اسماء ‌و صفات، مقام واحدیت است، آن‌هم قابل تردید نیست. تنها این نکته باقی می‌ماند که آیا اسم مستأثر، همان ذات احدیت مطلقه است که از او نام و نشانی نیست؟ در این صورت چگونگی مفتاح بودن آن، که سرآغاز تجلیات حق تعالی است، تبیین‌پذیر نخواهد بود. به نظر چنین می‌رسد از این‌که حضرت ختمی مرتبت حق تعالی را به اسمای مستأثره می‌خواند: {{عربی|" أَسْأَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَك‏، سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِي كِتَابِكَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَك‏"}}،<ref>بحارالانوار، ۸۳ ، ۳۲۳.</ref> معلوم می‌شود که غیب مطلق نیست و از این‌که مفاتیح غیب است، معلوم می‌شود که متعین من جمیع الجهات نیست؛ چه در غیر این صورت، واسطه در تعینات اسمایی و صفاتی نبود. این اسماء، هم وسیله فتح ذات و تجلی و ظهور تعیّن‌ساز اوست و هم وسیله یا مقام غلق و سدّ ذات و استتار او بر غیر است و آنان‌که مورد تجلی ذاتی حق تعالی قرار گرفته‌اند بدان راه می‌یابند. بهترین شاهد قطع نظر از تأمّلات عقلی، خواسته حضرت ختمی مرتبت است که اگر امری ناممکن بود، مورد خواست نبود»<ref>[http://docs.google.com/viewerng/viewer?url=http://tahour.ir/Books/TheosophyofIslam.pdf آشنایی با عرفان اسلامی، ص ۷۶]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛
خط ۵۲: خط ۴۹:
::::::«قرآن کریم در آیه‌ی پنجاه و نهم سوره‌ی انعام به علم بی‌کران الهی به همه‌ی جزئیات اشاره می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}} خدای متعال از همه منابع پنهان و کلیدهای دست‌رسی به آنها اطلاع دارد، و نیز از خشکی‌ها و دریاها آگاه است که علم بدان‌ها احاطه علمی خدا بر همه چیز است؛ یعنی او از میلیاردها موجود زنده در اعماق دریاها و خشکی اطلاع دارد، که علم بدان‌ها به صورت عادی غیر ممکن است و او می‌داند در هر شبانه روز چه تعداد برگ یا دانه بر زمین می‌افتد.»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۶، ص۱۰۹.]</ref>.
::::::«قرآن کریم در آیه‌ی پنجاه و نهم سوره‌ی انعام به علم بی‌کران الهی به همه‌ی جزئیات اشاره می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}} خدای متعال از همه منابع پنهان و کلیدهای دست‌رسی به آنها اطلاع دارد، و نیز از خشکی‌ها و دریاها آگاه است که علم بدان‌ها احاطه علمی خدا بر همه چیز است؛ یعنی او از میلیاردها موجود زنده در اعماق دریاها و خشکی اطلاع دارد، که علم بدان‌ها به صورت عادی غیر ممکن است و او می‌داند در هر شبانه روز چه تعداد برگ یا دانه بر زمین می‌افتد.»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۶، ص۱۰۹.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. حجج الاسلام و المسلمین مطهری و کاردان؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. حجج الاسلام و المسلمین مطهری و کاردان؛
خط ۶۰: خط ۵۶:
::::::«مقصود از کلمه {{متن قرآن|مَفَاتِحُ}} چیست؟ دو احتمال به نظر می‌آید: نخست این‌که {{متن قرآن|مَفَاتِحُ}} جمع "مَفتَح" به معنای محل باز شدن یعنی انبار و خزانه باشد بنابراین احتمال، مقصود این است که خزانه‌های غیب تنها نزد خدا است و در اختیار اوست. از برخی آیات دیگر می‌آموزیم که این خزانه‌ها خزانه‌هایی است که قدر و اندازه برای آنها نیست  و حد و مرزی ندارد و تمام مخلوقات و پدیده‌ها از آن‌جا با اندازه و قدر معین فرود می‌آیند؛ چنان‌که قرآن کریم فرموده است: {{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}<ref>«و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرستیم». سوره حجر، آیه ۲۱.</ref> این احتمال درباره آیه شریفه علاوه بر این‌که با آیه فوق تأیید می‌شود، آیات دیگری نیز آن را تأیید می‌کند، از جمله در سوره طور آیه ۳۷ می‌فرماید: {{متن قرآن|أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ}}<ref>«یا مگر گنجینه‌های پروردگار تو نزد ایشان است».</ref> و در سوره انعام آیه ۵۰ می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ]]}}<ref>« بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است».</ref> بنابراین مقتضای این احتمال چنان‌که مرحوم [[علامه طباطبایی|علامه]]‌ صاحب المیزان ترجیح داده‌اند صرفا عدم آگاهی ماسوی‌الله نسبت به خزانه‌های غیب است و دلالت عامی بر سلب آگاهی نسبت به تمام غیب‌ها غیر خدا ندارد. احتمال دوم اینکه کلمه {{متن قرآن|مَفَاتِحُ}} جمع "مِفتَح" به معنی کلید باشد بنابراین احتمال، مقصود آیه این است که کلیدهای غیب نزد خدا است و کسی جز او نمی‌تواند به غیب راه پیدا کند. مؤید این احتمال آن‌که بعضی از قراء کلمه {{متن قرآن|مَفَاتِحُ}} را "مَفاتیح" خوانده‌اند و مفاتیح جمع مفتاح به معنی کلید می‌باشد ولی این احتمال ضعیف بوده و فرّا نیز (بنابر نقل فخر رازی) احتمال اول را اختیار کرده است. <ref>تفسیر فخر رازی، ج ۱۳، ص ۸.</ref> در هر صورت آیه مزبور شامل تمام غیب‌ها نیست و دلالت بر انحصار هر علم غیب بر خدا نمی‌کند زیرا اعم از آن‌که مقصود از {{متن قرآن|مَفَاتِحُ}} خزائن باشد و یا کلیدها تمام غیب‌ها را شاهد نیست»<ref>[[ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌ (کتاب)|ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌]]، ص ۱۹ و ۲۰.</ref>.
::::::«مقصود از کلمه {{متن قرآن|مَفَاتِحُ}} چیست؟ دو احتمال به نظر می‌آید: نخست این‌که {{متن قرآن|مَفَاتِحُ}} جمع "مَفتَح" به معنای محل باز شدن یعنی انبار و خزانه باشد بنابراین احتمال، مقصود این است که خزانه‌های غیب تنها نزد خدا است و در اختیار اوست. از برخی آیات دیگر می‌آموزیم که این خزانه‌ها خزانه‌هایی است که قدر و اندازه برای آنها نیست  و حد و مرزی ندارد و تمام مخلوقات و پدیده‌ها از آن‌جا با اندازه و قدر معین فرود می‌آیند؛ چنان‌که قرآن کریم فرموده است: {{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}<ref>«و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرستیم». سوره حجر، آیه ۲۱.</ref> این احتمال درباره آیه شریفه علاوه بر این‌که با آیه فوق تأیید می‌شود، آیات دیگری نیز آن را تأیید می‌کند، از جمله در سوره طور آیه ۳۷ می‌فرماید: {{متن قرآن|أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ}}<ref>«یا مگر گنجینه‌های پروردگار تو نزد ایشان است».</ref> و در سوره انعام آیه ۵۰ می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ]]}}<ref>« بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است».</ref> بنابراین مقتضای این احتمال چنان‌که مرحوم [[علامه طباطبایی|علامه]]‌ صاحب المیزان ترجیح داده‌اند صرفا عدم آگاهی ماسوی‌الله نسبت به خزانه‌های غیب است و دلالت عامی بر سلب آگاهی نسبت به تمام غیب‌ها غیر خدا ندارد. احتمال دوم اینکه کلمه {{متن قرآن|مَفَاتِحُ}} جمع "مِفتَح" به معنی کلید باشد بنابراین احتمال، مقصود آیه این است که کلیدهای غیب نزد خدا است و کسی جز او نمی‌تواند به غیب راه پیدا کند. مؤید این احتمال آن‌که بعضی از قراء کلمه {{متن قرآن|مَفَاتِحُ}} را "مَفاتیح" خوانده‌اند و مفاتیح جمع مفتاح به معنی کلید می‌باشد ولی این احتمال ضعیف بوده و فرّا نیز (بنابر نقل فخر رازی) احتمال اول را اختیار کرده است. <ref>تفسیر فخر رازی، ج ۱۳، ص ۸.</ref> در هر صورت آیه مزبور شامل تمام غیب‌ها نیست و دلالت بر انحصار هر علم غیب بر خدا نمی‌کند زیرا اعم از آن‌که مقصود از {{متن قرآن|مَفَاتِحُ}} خزائن باشد و یا کلیدها تمام غیب‌ها را شاهد نیست»<ref>[[ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌ (کتاب)|ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌]]، ص ۱۹ و ۲۰.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین جمالی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین جمالی؛
خط ۶۸: خط ۶۳:
::::::«از خزائن الهی به "مفاتح غیب" یاد شده است: {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ }}<ref> و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه:۵۹.</ref> اگر {{متن قرآن|مَفَاتِحُ}} جمع "مَفتح" باشد<ref>غريب القرآن، ص ۱۷۲؛ تفسیر جلالین، ص ۱۷۱؛ الصافی، ج ۲، ص ۱۲۵.</ref>؛ ولی برخی احتمال داده‌اند که جمع "مِفتح" به معنای کلید باشد، پس مفاتح غیب به معنای کلیدهای خزائن الهی است نه خود خزائن<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۸؛ الصافی، ج ۲، ص ۱۲۵.</ref> از این آیه برمی‌آید که خزائن الهی از قبیل علم است<ref>الميزان، ج ۷، ص ۱۲۴، ۱۲۹.</ref>؛ یعنی همه موجودات در این مرتبه با علمی غیر مقدّر معلوم‌اند و به دیگر سخن، در ظرف علم به صورت غیر مقدّر موجودند<ref>الميزان، ج ۲، ص ۳۳۹.</ref>؛ لکن این علم از سنخ علم معمولی نیست که نزد بشر شناخته شده است؛ یعنی دانشی نیست که از اشیاء پس از وجود خارجی آنها اخذ می‌شود، بلکه مراد علم به اشیاء پیش از وجود خارجی آنهاست؛ یعنی این علم نامتناهی است و هیچ‌گونه انفعالی از معلوم نمی‌پذیرد<ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۲۹.</ref> به تعبير برخی، خزائن الهی همان غیوب خداست که به جهت غموض و پوشیدگی به آن خزائن گفته شده است.<ref>غريب القرآن، ص ۵۳۸؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۶۴۳، «خزن»؛ زادالمسیر، ج ۴، ص ۸۱.</ref><ref>[[احمد جمالی|جمالی، احمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۲، ص۸۸- ۹۳.</ref>.
::::::«از خزائن الهی به "مفاتح غیب" یاد شده است: {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ }}<ref> و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه:۵۹.</ref> اگر {{متن قرآن|مَفَاتِحُ}} جمع "مَفتح" باشد<ref>غريب القرآن، ص ۱۷۲؛ تفسیر جلالین، ص ۱۷۱؛ الصافی، ج ۲، ص ۱۲۵.</ref>؛ ولی برخی احتمال داده‌اند که جمع "مِفتح" به معنای کلید باشد، پس مفاتح غیب به معنای کلیدهای خزائن الهی است نه خود خزائن<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۸؛ الصافی، ج ۲، ص ۱۲۵.</ref> از این آیه برمی‌آید که خزائن الهی از قبیل علم است<ref>الميزان، ج ۷، ص ۱۲۴، ۱۲۹.</ref>؛ یعنی همه موجودات در این مرتبه با علمی غیر مقدّر معلوم‌اند و به دیگر سخن، در ظرف علم به صورت غیر مقدّر موجودند<ref>الميزان، ج ۲، ص ۳۳۹.</ref>؛ لکن این علم از سنخ علم معمولی نیست که نزد بشر شناخته شده است؛ یعنی دانشی نیست که از اشیاء پس از وجود خارجی آنها اخذ می‌شود، بلکه مراد علم به اشیاء پیش از وجود خارجی آنهاست؛ یعنی این علم نامتناهی است و هیچ‌گونه انفعالی از معلوم نمی‌پذیرد<ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۲۹.</ref> به تعبير برخی، خزائن الهی همان غیوب خداست که به جهت غموض و پوشیدگی به آن خزائن گفته شده است.<ref>غريب القرآن، ص ۵۳۸؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۶۴۳، «خزن»؛ زادالمسیر، ج ۴، ص ۸۱.</ref><ref>[[احمد جمالی|جمالی، احمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۲، ص۸۸- ۹۳.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین واعظی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین واعظی؛
خط ۷۶: خط ۷۰:
::::::«مفاتح جمع "مَفتح"، یا به معنای مخزن و خزینه است یا جمع "مِفتح" به معنای مفتاح و کلید است. در هر دوصورت، معنا یکی است؛ زیرا کسی که کلیدهای خزاین و گنجینه‌هارا در اختیار دارد، مانند کسی است که خود گنجینه‌ها نزد اوست و هر دو می‌توانند به دلخواه خود در آن‌ها تصرف کند. [[غیب]] مصدر غاب و به معنای استتار و پنهان بودن چیزی از چشم است و بر هر چیزی که از حواس و علم انسان پوشیده باشد، به کار می‌رود. به این ترتیب خزانه‌های غیب عبارتند از اموری است که مقیاس‌های محسوس که ره چیز را می‌سنجند، به آنها احاطه نداشته باشند و اندازه‌های معهود آنها را محدود کند. این آیه [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب را به خداوند منحصر می‌کند]] و مفاد کلی آن این است که کسی جز خدا به خزانه‌های غیب یا گشودن درهای آن و تصرف در آن دسترسی ندارد».<ref>[[گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل (مقاله)|گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل]]؛ ص ۱۹۲.</ref>.
::::::«مفاتح جمع "مَفتح"، یا به معنای مخزن و خزینه است یا جمع "مِفتح" به معنای مفتاح و کلید است. در هر دوصورت، معنا یکی است؛ زیرا کسی که کلیدهای خزاین و گنجینه‌هارا در اختیار دارد، مانند کسی است که خود گنجینه‌ها نزد اوست و هر دو می‌توانند به دلخواه خود در آن‌ها تصرف کند. [[غیب]] مصدر غاب و به معنای استتار و پنهان بودن چیزی از چشم است و بر هر چیزی که از حواس و علم انسان پوشیده باشد، به کار می‌رود. به این ترتیب خزانه‌های غیب عبارتند از اموری است که مقیاس‌های محسوس که ره چیز را می‌سنجند، به آنها احاطه نداشته باشند و اندازه‌های معهود آنها را محدود کند. این آیه [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب را به خداوند منحصر می‌کند]] و مفاد کلی آن این است که کسی جز خدا به خزانه‌های غیب یا گشودن درهای آن و تصرف در آن دسترسی ندارد».<ref>[[گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل (مقاله)|گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل]]؛ ص ۱۹۲.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. آقای دکتر معارف (هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران).
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. آقای دکتر معارف (هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران).
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش