پرش به محتوا

علم حادث معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش )
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ')
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش ))
خط ۲۹: خط ۲۹:
:::::: «[[امام کاظم]]{{ع}} درباره [[منبع علم]] خودشان فرمود: "دامنه و [[گستره علم]] ما بر سه قسم است. [[علم گذشته|گذشته]]، [[علم آینده|آینده]] و [[علم حال|حال]]. اما گذشته از سنخ [[مفسّر]] است که توسط [[پیامبر]]{{صل}} بر ما [[تفسیر]] شده است، اما [[علم آینده]] از سنخ نگاشته شده است که در [[کتاب جامعه]]، [[جفر]] و [[مصحف فاطمه]] درج شده است، و اما [[علم حاضر]] از نوع [[افکندن در قلب]] یا [[کوبیدن در گوش|کوبیدن در گوش‌هاست]]، و این قسم [[افضل علم]] ماست. [[پیامبری]] بعد از [[پیامبر]] ما [[ظهور]] نخواهد کرد<ref>{{متن حدیث|" مَبْلَغُ‏ عِلْمِنَا ثَلَاثَةُ وُجُوهٍ‏ مَاضٍ‏ وَ غَابِرٌ وَ حَادِثٌ‏ فَأَمَّا الْمَاضِي‏ فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ‏ فَقَذْفٌ‏ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا"}}؛ کافی، ج ۱، ص ۲۶۴، باب جهات [[علوم ائمه]]، ج ۸، ص ۱۲۵؛ برای توضیح روایت ر.ک: مرآة العقول، ج ۳، ص ۱۳۶؛ ملاصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۴۹؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۲۶۴، ذیل کلمه زبر. </ref> در این [[حدیث]] [[حضرت]] [[علم گذشته]] و [[آینده]] را از سنخ [[علم مفسّر]] و [[علم مزبور|مزبور]] توصیف می‌‌‌کند که ظاهر در [[تعلم]] از امثال [[پیامبر]]{{صل}} است. اما [[علم حاضر]] خودشان را از سنخ [[الهام]] و آن را [[بهترین علم]] خودشان نیز معرفی می‌‌‌کند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۰۱ - ۲۱۰.</ref>.
:::::: «[[امام کاظم]]{{ع}} درباره [[منبع علم]] خودشان فرمود: "دامنه و [[گستره علم]] ما بر سه قسم است. [[علم گذشته|گذشته]]، [[علم آینده|آینده]] و [[علم حال|حال]]. اما گذشته از سنخ [[مفسّر]] است که توسط [[پیامبر]]{{صل}} بر ما [[تفسیر]] شده است، اما [[علم آینده]] از سنخ نگاشته شده است که در [[کتاب جامعه]]، [[جفر]] و [[مصحف فاطمه]] درج شده است، و اما [[علم حاضر]] از نوع [[افکندن در قلب]] یا [[کوبیدن در گوش|کوبیدن در گوش‌هاست]]، و این قسم [[افضل علم]] ماست. [[پیامبری]] بعد از [[پیامبر]] ما [[ظهور]] نخواهد کرد<ref>{{متن حدیث|" مَبْلَغُ‏ عِلْمِنَا ثَلَاثَةُ وُجُوهٍ‏ مَاضٍ‏ وَ غَابِرٌ وَ حَادِثٌ‏ فَأَمَّا الْمَاضِي‏ فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ‏ فَقَذْفٌ‏ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا"}}؛ کافی، ج ۱، ص ۲۶۴، باب جهات [[علوم ائمه]]، ج ۸، ص ۱۲۵؛ برای توضیح روایت ر.ک: مرآة العقول، ج ۳، ص ۱۳۶؛ ملاصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۴۹؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۲۶۴، ذیل کلمه زبر. </ref> در این [[حدیث]] [[حضرت]] [[علم گذشته]] و [[آینده]] را از سنخ [[علم مفسّر]] و [[علم مزبور|مزبور]] توصیف می‌‌‌کند که ظاهر در [[تعلم]] از امثال [[پیامبر]]{{صل}} است. اما [[علم حاضر]] خودشان را از سنخ [[الهام]] و آن را [[بهترین علم]] خودشان نیز معرفی می‌‌‌کند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۰۱ - ۲۱۰.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. پژوهشگران وبگاه آشتی با خرد؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. پژوهشگران وبگاه آشتی با خرد؛
خط ۳۸: خط ۳۷:
::::::انحصار [[علم حقیقی]] در [[علم حادث]] (اشاره به تفکیک [[علم]] از معلوم) روایاتی که [[علم]] را منحصر در [[علم حادث]] دانسته، به دو گونه قابل [[تفسیر]] است: احتمال اول: اینکه اهمیت [[علم حادث]] در قبال سایر [[علوم]] به اندازه‌ای است که سایر [[علوم]] در مقابل این نوع از [[علوم]]، هیچ شمرده می‌شوند و آن [[علم]] خاصی که از امتیازات برجسته‌ [[ائمه]]{{عم}} است، منحصر به این [[علم]] است. احتمال دوم: نیاز به توضیحی در قالب یک مَثَل محسوس دارد؛ اگر دید و [[رؤیت ظاهری]] با چشم سر را در نظر بگیریم، خواهیم دید که [[انسان]] "ببیننده" است و "دیده شده" اشیائی هستند که در معرض دید [[انسان]] قرار دارد، اما آنچه در دیدن نقش اصلی را إیفا می‌کند "[[نور]]" است. در "دید [[باطنی]]" نیز چنین است، [[حقیقت علم]] همان "[[نور]] واقعی" است و اموری که به وسیله‌ [[علم]]، [[درک]] می‌کنیم، در [[حقیقت]] "معلومات" ما هستند، هر چند [[علم]] به معنای معلوم نیز بسیار به کار برده می‌شود. از این نظر آن "[[نور الهی]]" که خاص [[ائمه هدی]]{{ع}} است [[علم حقیقی]] است، و دانسته‌های به آن [[نور]]، معلومات آنهاست، البته به [[دلیل]] این که قیوم همه‌ حقایق خداست، این [[نور]] باید لحظه به لحظه إفاضه گردد، از این جهت تعبیر "[[علم حادث]]" به کار برده شده است. در هر حال آنچه [[هدف]] ماست اهمیت ویژه‌ این [[علم]] نسبت به سایر [[علوم اهل بیت]]{{عم}} می‌باشد و نه بیشتر. اکنون به این [[روایات]] توجه کنید: [[ابو بصیر]] می‌گوید از [[امام]]{{ع}} شنیدم که می‌فرمودند: به [[راستی]] که نزد ما کتاب‌های گذشته، [[کتاب ابراهیم]]{{ع}} و [[موسی]]{{ع}} است، کسی به نام ضریس از [[امام]]{{ع}} پرسید آیا [[کتاب موسی]]{{ع}} همان [[الواح]] نیست؟ فرمودند: آری، ضریس گفت به [[راستی]] که این همان [[علم]] (بسیار مهم) است، [[حضرت]] فرمودند: این همان [[علم]] نیست، بلکه [[آثار برجامانده از پیامبران]] گذشته است، یقیناً که [[علم]] آن چیزی است که در [[شب]] و روز، روز به روز و [[ساعت]] به [[ساعت]] حادث می‌شود. [[منصور بن حازم]] می‌گوید به [[امام صادق]]{{ع}} گفتم [[مردم]] می‌گویند که نزد شما کتابی است به طول هفتاد ذراع، در آن تمام نیازهای [[مردم]] وجود دارد، و به [[راستی]] که این همان [[علم]] است، [[امام]]{{ع}} فرمودند: این همان [[علم]] نیست بلکه اثر برجامانده از [[پیامبر]]{{صل}} است، [[علم]] واقعی آنی است که در هر روز و [[شب]] حادث می‌شود. ضریس می‌گوید از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که فرمودند: همانا [[علم]] آنی است که در [[شب]] و روز، روز به روز و [[ساعت]] به [[ساعت]] حادث می‌شود. [[ابو بصیر]] می‌گوید بر [[امام صادق]]{{ع}} وارد شدم و به [[حضرت]] گفتم فدای شما گردم من می‌خواهم (خصوصی) از مسأله‌إی بپرسم، آیا کسی اینجا نیست که سخن مرا بشنود؟ ([[ابو بصیر]] [[نابینا]] بوده است) [[امام]]{{ع}} پرده‌ بین دو اتاق را برداشته و نگاه کردند و سپس فرمودند ای [[ابا محمد]] (کنیه‌ [[ابو بصیر]]) از آنچه می‌خواهی بپرس. گفتم فدای شما گردم [[شیعه]] [[حدیث]] [[نقل]] می‌کنند که [[رسول خدا]]{{صل}} به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دری از [[علم]] گشود که از آن هزار در گشوده می‌شود [[امام]]{{ع}} فرمودند: ای [[ابا محمد]] قسم به [[خدا]] که [[رسول خدا]]{{صل}} به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} هزار در از [[علم]] گشودند که از هر کدام آنها هزار در گشوده می‌شود، به [[حضرت]] گفتم به [[خدا]] [[سوگند]] که این [[علم]] (بزرگی) است. پس [[حضرت]] مدتی سر به زیر انداخته و با چیزی به [[زمین]] می‌کوبیدند سپس فرمودند: این البته [[علم]] است ولی آن [[علم]] خاص نیست. سپس فرمودند: ای [[ابا محمد]] به [[راستی]] که [[جامعه]] نزد ماست و [[مردم]] نمی‌دانند [[جامعه]] چیست، گفتم فدای شما گردم [[جامعه]] چیست؟ فرمودند: کتابی است که طول آن هفتاد ذراع به ذارع [[پیامبر]]{{صل}} است، و این کتاب به زبان خود [[پیامبر]]{{صل}} املاء شده و به [[دست]] شخص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نوشته شده است، در این کتاب همه‌ [[حلال و حرام]] و هر چیزی که [[مردم]] به آن نیاز دارند، حتی دیه‌ خراش کوچکی این چنین ـ سپس [[حضرت]] با [[دست]] به من زدند و فرمودند اجازه می‌دهی گفتم فدای شما گردم من [[غلام]] شما هستم هر چه می‌خواهی انجام ده پس [[حضرت]] با دستش [[دست]] مرا فشرد (به حدی که رنگ پوست [[تغییر]] پیدا کرد)ـ و (با حالتی هیجانی) شبیه غضبناک فرمودند حتی دیه‌ این مقدار در آن کتاب وجود دارد، گفتم فدای شما گردم به [[خدا]] [[سوگند]] که این [[علم]] است فرمودند: این البته که [[علم]] است ولی آن [[علم]] نیست. مدتی [[سکوت]] کردند و سپس فرمودند: به [[راستی]] که نزد ما [[جفر]] است و [[مردم]] نمی‌دانند [[جفر]] چیست، [[جفر]] پوست گوسفند یا شتری است، گفتم [[جفر]] چیست؟ فرمودند: ظرفی سرخ و پوستی سرخ که در آن [[علوم انبیا|علم تمام انبیاء]]{{ع}} و [[اوصیاء]] است گفتم به [[خدا]] [[سوگند]] که این همان [[علم]] است، [[حضرت]] فرمودند: این البته که [[علم]] است ولی آن [[علم]] نیست. سپس مدتی [[سکوت]] کرده و پس از آن فرمودند: به [[راستی]] که نزد ما [[مصحف فاطمه]]{{س}} است و [[مردم]] نمی‌دانند که [[مصحف فاطمه]]{{س}} چیست، در آن سه برابر این [[قرآن]] شما (نوشته شده) است، اما به [[خدا]] [[سوگند]] که از مطالب [[قرآن]] شما یک حرف در آن نیست، همانا آن چیزی است که [[خداوند]] به [[حضرت فاطمه]]{{س}} املاء و [[وحی]] نموده است، گفتم [[قسم به خدا]] که این همان [[علم]] است، [[حضرت]] فرمودند: این البته که [[علم]] است ولی آن [[علم]] نیست. سپس مدتی [[سکوت]] کرده و پس از آن فرمودند: به [[راستی]] که نزد ما [[علم]] آنچه است که واقع شده است و آنچه در [[آینده]] تا [[روز قیامت]] واقع خواهد شد، گفتم فدای شما گردم به [[خدا]] [[سوگند]] که این [[علم]] است، [[حضرت]] فرمودند: این البته که [[علم]] است اما آن [[علم]] نیست. از [[حضرت]] پرسیدم فدای شما گردم پس آن [[علم]] (خاص یا [[علم حقیقی]]) چیست؟ فرمودند آن چیزی است که در [[شب]] و روز، و در هر أمری بعد از أمری و هر چیزی بعد از چیزی تا [[روز قیامت]] حادث می‌شود. ضریس می‌گوید با [[ابو بصیر]] [[خدمت]] [[امام باقر]]{{ع}} بودیم، [[ابو بصیر]] از [[حضرت]] پرسید فدای شما گردم (با توجه به این که [[علم]] شما اکتسابی نیست) عالم شما به چه چیزی می‌داند؟ [[حضرت]] فرمودند: به [[راستی]] که عالم ما (اگر [[خدا]] نخواهد) [[غیب]] را نمی‌داند و اگر [[خداوند]] عالم ما را (یک لحظه) به خودش واگذار نماید (همه‌ آنچه داشته از دستش می‌رود) و مانند یکی از شما خواهد بود و لکن (به [[فضل الهی]]) لحظه به لحظه [[علم]] برایش حادث می‌شود»<ref>[http://aashtee.org/page/Section.aspx?n=66-17943- پشتوانه‌‌های علمی ائمه{{عم}} وبگاه آشتی با خرد].</ref>.
::::::انحصار [[علم حقیقی]] در [[علم حادث]] (اشاره به تفکیک [[علم]] از معلوم) روایاتی که [[علم]] را منحصر در [[علم حادث]] دانسته، به دو گونه قابل [[تفسیر]] است: احتمال اول: اینکه اهمیت [[علم حادث]] در قبال سایر [[علوم]] به اندازه‌ای است که سایر [[علوم]] در مقابل این نوع از [[علوم]]، هیچ شمرده می‌شوند و آن [[علم]] خاصی که از امتیازات برجسته‌ [[ائمه]]{{عم}} است، منحصر به این [[علم]] است. احتمال دوم: نیاز به توضیحی در قالب یک مَثَل محسوس دارد؛ اگر دید و [[رؤیت ظاهری]] با چشم سر را در نظر بگیریم، خواهیم دید که [[انسان]] "ببیننده" است و "دیده شده" اشیائی هستند که در معرض دید [[انسان]] قرار دارد، اما آنچه در دیدن نقش اصلی را إیفا می‌کند "[[نور]]" است. در "دید [[باطنی]]" نیز چنین است، [[حقیقت علم]] همان "[[نور]] واقعی" است و اموری که به وسیله‌ [[علم]]، [[درک]] می‌کنیم، در [[حقیقت]] "معلومات" ما هستند، هر چند [[علم]] به معنای معلوم نیز بسیار به کار برده می‌شود. از این نظر آن "[[نور الهی]]" که خاص [[ائمه هدی]]{{ع}} است [[علم حقیقی]] است، و دانسته‌های به آن [[نور]]، معلومات آنهاست، البته به [[دلیل]] این که قیوم همه‌ حقایق خداست، این [[نور]] باید لحظه به لحظه إفاضه گردد، از این جهت تعبیر "[[علم حادث]]" به کار برده شده است. در هر حال آنچه [[هدف]] ماست اهمیت ویژه‌ این [[علم]] نسبت به سایر [[علوم اهل بیت]]{{عم}} می‌باشد و نه بیشتر. اکنون به این [[روایات]] توجه کنید: [[ابو بصیر]] می‌گوید از [[امام]]{{ع}} شنیدم که می‌فرمودند: به [[راستی]] که نزد ما کتاب‌های گذشته، [[کتاب ابراهیم]]{{ع}} و [[موسی]]{{ع}} است، کسی به نام ضریس از [[امام]]{{ع}} پرسید آیا [[کتاب موسی]]{{ع}} همان [[الواح]] نیست؟ فرمودند: آری، ضریس گفت به [[راستی]] که این همان [[علم]] (بسیار مهم) است، [[حضرت]] فرمودند: این همان [[علم]] نیست، بلکه [[آثار برجامانده از پیامبران]] گذشته است، یقیناً که [[علم]] آن چیزی است که در [[شب]] و روز، روز به روز و [[ساعت]] به [[ساعت]] حادث می‌شود. [[منصور بن حازم]] می‌گوید به [[امام صادق]]{{ع}} گفتم [[مردم]] می‌گویند که نزد شما کتابی است به طول هفتاد ذراع، در آن تمام نیازهای [[مردم]] وجود دارد، و به [[راستی]] که این همان [[علم]] است، [[امام]]{{ع}} فرمودند: این همان [[علم]] نیست بلکه اثر برجامانده از [[پیامبر]]{{صل}} است، [[علم]] واقعی آنی است که در هر روز و [[شب]] حادث می‌شود. ضریس می‌گوید از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که فرمودند: همانا [[علم]] آنی است که در [[شب]] و روز، روز به روز و [[ساعت]] به [[ساعت]] حادث می‌شود. [[ابو بصیر]] می‌گوید بر [[امام صادق]]{{ع}} وارد شدم و به [[حضرت]] گفتم فدای شما گردم من می‌خواهم (خصوصی) از مسأله‌إی بپرسم، آیا کسی اینجا نیست که سخن مرا بشنود؟ ([[ابو بصیر]] [[نابینا]] بوده است) [[امام]]{{ع}} پرده‌ بین دو اتاق را برداشته و نگاه کردند و سپس فرمودند ای [[ابا محمد]] (کنیه‌ [[ابو بصیر]]) از آنچه می‌خواهی بپرس. گفتم فدای شما گردم [[شیعه]] [[حدیث]] [[نقل]] می‌کنند که [[رسول خدا]]{{صل}} به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دری از [[علم]] گشود که از آن هزار در گشوده می‌شود [[امام]]{{ع}} فرمودند: ای [[ابا محمد]] قسم به [[خدا]] که [[رسول خدا]]{{صل}} به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} هزار در از [[علم]] گشودند که از هر کدام آنها هزار در گشوده می‌شود، به [[حضرت]] گفتم به [[خدا]] [[سوگند]] که این [[علم]] (بزرگی) است. پس [[حضرت]] مدتی سر به زیر انداخته و با چیزی به [[زمین]] می‌کوبیدند سپس فرمودند: این البته [[علم]] است ولی آن [[علم]] خاص نیست. سپس فرمودند: ای [[ابا محمد]] به [[راستی]] که [[جامعه]] نزد ماست و [[مردم]] نمی‌دانند [[جامعه]] چیست، گفتم فدای شما گردم [[جامعه]] چیست؟ فرمودند: کتابی است که طول آن هفتاد ذراع به ذارع [[پیامبر]]{{صل}} است، و این کتاب به زبان خود [[پیامبر]]{{صل}} املاء شده و به [[دست]] شخص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نوشته شده است، در این کتاب همه‌ [[حلال و حرام]] و هر چیزی که [[مردم]] به آن نیاز دارند، حتی دیه‌ خراش کوچکی این چنین ـ سپس [[حضرت]] با [[دست]] به من زدند و فرمودند اجازه می‌دهی گفتم فدای شما گردم من [[غلام]] شما هستم هر چه می‌خواهی انجام ده پس [[حضرت]] با دستش [[دست]] مرا فشرد (به حدی که رنگ پوست [[تغییر]] پیدا کرد)ـ و (با حالتی هیجانی) شبیه غضبناک فرمودند حتی دیه‌ این مقدار در آن کتاب وجود دارد، گفتم فدای شما گردم به [[خدا]] [[سوگند]] که این [[علم]] است فرمودند: این البته که [[علم]] است ولی آن [[علم]] نیست. مدتی [[سکوت]] کردند و سپس فرمودند: به [[راستی]] که نزد ما [[جفر]] است و [[مردم]] نمی‌دانند [[جفر]] چیست، [[جفر]] پوست گوسفند یا شتری است، گفتم [[جفر]] چیست؟ فرمودند: ظرفی سرخ و پوستی سرخ که در آن [[علوم انبیا|علم تمام انبیاء]]{{ع}} و [[اوصیاء]] است گفتم به [[خدا]] [[سوگند]] که این همان [[علم]] است، [[حضرت]] فرمودند: این البته که [[علم]] است ولی آن [[علم]] نیست. سپس مدتی [[سکوت]] کرده و پس از آن فرمودند: به [[راستی]] که نزد ما [[مصحف فاطمه]]{{س}} است و [[مردم]] نمی‌دانند که [[مصحف فاطمه]]{{س}} چیست، در آن سه برابر این [[قرآن]] شما (نوشته شده) است، اما به [[خدا]] [[سوگند]] که از مطالب [[قرآن]] شما یک حرف در آن نیست، همانا آن چیزی است که [[خداوند]] به [[حضرت فاطمه]]{{س}} املاء و [[وحی]] نموده است، گفتم [[قسم به خدا]] که این همان [[علم]] است، [[حضرت]] فرمودند: این البته که [[علم]] است ولی آن [[علم]] نیست. سپس مدتی [[سکوت]] کرده و پس از آن فرمودند: به [[راستی]] که نزد ما [[علم]] آنچه است که واقع شده است و آنچه در [[آینده]] تا [[روز قیامت]] واقع خواهد شد، گفتم فدای شما گردم به [[خدا]] [[سوگند]] که این [[علم]] است، [[حضرت]] فرمودند: این البته که [[علم]] است اما آن [[علم]] نیست. از [[حضرت]] پرسیدم فدای شما گردم پس آن [[علم]] (خاص یا [[علم حقیقی]]) چیست؟ فرمودند آن چیزی است که در [[شب]] و روز، و در هر أمری بعد از أمری و هر چیزی بعد از چیزی تا [[روز قیامت]] حادث می‌شود. ضریس می‌گوید با [[ابو بصیر]] [[خدمت]] [[امام باقر]]{{ع}} بودیم، [[ابو بصیر]] از [[حضرت]] پرسید فدای شما گردم (با توجه به این که [[علم]] شما اکتسابی نیست) عالم شما به چه چیزی می‌داند؟ [[حضرت]] فرمودند: به [[راستی]] که عالم ما (اگر [[خدا]] نخواهد) [[غیب]] را نمی‌داند و اگر [[خداوند]] عالم ما را (یک لحظه) به خودش واگذار نماید (همه‌ آنچه داشته از دستش می‌رود) و مانند یکی از شما خواهد بود و لکن (به [[فضل الهی]]) لحظه به لحظه [[علم]] برایش حادث می‌شود»<ref>[http://aashtee.org/page/Section.aspx?n=66-17943- پشتوانه‌‌های علمی ائمه{{عم}} وبگاه آشتی با خرد].</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. پژوهشگران مرکز مطالعات حوزه علمیه قم؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. پژوهشگران مرکز مطالعات حوزه علمیه قم؛
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش