علم عادی معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش )
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش )) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
::::::شبیه همین مضمون را [[ابن اثیر]] از زبان [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} اینگونه میآورد: [[پیامبر]] میخواست مرا به [[یمن]] بفرستد، گفتم: ای [[رسول خدا]]! مرا بهسوی [[یمن]] برمیانگیزانی درحالیکه از من [[قضاوت]] [[طلب]] میکنند و من نسبت به آن [[آگاهی]] ندارم. [[پیامبر]] گفت: نزدیک بیا! پس نزدیک شدم، با دستش بر سینهام زد و آنگاه فرمود: خداوندا! زبانش را [[استوار]] گردان و قلبش را [[هدایت]] کن» سپس به شکافندۀ دانه [[سوگند]]، هرگز در [[قضاوت]] بین [[مردم]] ازآنپس تردید نکردم.<ref>{{عربی|بعثنی رسول الله{{صل}} الی الیمن، فقلت: یا رسولالله{{صل}} تبعثنی الی الیمن و یسألونی عن القضاء و لا علم لی به، قال أدن، فدنوت، فضرب بیده علی صدری، ثم قال: «اللّهم ثبّت لسانه واهد قلبه»، فلما و الّذی فلق الحبّه، و برأ النسمه، ما شککت فی قضاء بین اثنین بعد. (ابن اثیر، علی بن ابی الکرم}}، همان، ۴/۹۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۳/۱۳۴؛ احمد حنبل، المسند، ۱/۸۳؛ ابی داوود طیالسی، المسند، ۱/۱۶ و ۶۹؛ ابن حنبل، فضائل الصحابه، ۲/۵۸۱، ۶۹۹، ۷۱۶؛ به نقل ازمرعشی نجفی، موسوعه الامامه فی نصوص اهل السنه، ۱۶/۲۱۵ و ۲۱۶)</ref> [[ابن سعد]] این [[روایت]] را بهگونهای دیگر آورده به این مضمون که [[پیامبر اکرم]] در پاسخ [[امام علی|علی]]{{ع}} در [[حق]] او اینگونه [[دعا]] کردند: خدایا قلبش را [[هدایت]] کن و زبانش را [[استوار]] گردان.<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ۲/۱۰۰٫ دربارۀ اینکه رسول خدا در حق امام علی مکرر دعا فرموده، ر.ک: مرعشی نجفی، همان، ۱۶/۲۲۳ ـ ۲۲۸٫</ref>[[تذکر]] این نکته لازم است که از [[روایات]] استفاده میشود که بعضی از [[اصحاب]] [[پیامبر]]{{صل}}، مانند [[سلمان فارسی]] و [[حذیفه بن یمان]]، نیز بهرهای از [[علوم]] القائی [[پیامبر]] داشتهاند؛ اما هیچکدام نگفتهاند که بر [[امام علی]]{{ع}} پیشی دارند و شواهد گوناگونی بر اعتراف ایشان نسبت به [[برتری]] آن [[حضرت]] بر تمامی [[صحابه]]، وجود دارد.<ref>ر.ک: ابن ابی الحدید، عبدالحمیدبن هبه الله، همان، ۲/۲۸۶ و ۲۸۷؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ۴۳/۳۲۵، ۳۳۱-۳۳۲٫</ref>»<ref>[[علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]].</ref>. | ::::::شبیه همین مضمون را [[ابن اثیر]] از زبان [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} اینگونه میآورد: [[پیامبر]] میخواست مرا به [[یمن]] بفرستد، گفتم: ای [[رسول خدا]]! مرا بهسوی [[یمن]] برمیانگیزانی درحالیکه از من [[قضاوت]] [[طلب]] میکنند و من نسبت به آن [[آگاهی]] ندارم. [[پیامبر]] گفت: نزدیک بیا! پس نزدیک شدم، با دستش بر سینهام زد و آنگاه فرمود: خداوندا! زبانش را [[استوار]] گردان و قلبش را [[هدایت]] کن» سپس به شکافندۀ دانه [[سوگند]]، هرگز در [[قضاوت]] بین [[مردم]] ازآنپس تردید نکردم.<ref>{{عربی|بعثنی رسول الله{{صل}} الی الیمن، فقلت: یا رسولالله{{صل}} تبعثنی الی الیمن و یسألونی عن القضاء و لا علم لی به، قال أدن، فدنوت، فضرب بیده علی صدری، ثم قال: «اللّهم ثبّت لسانه واهد قلبه»، فلما و الّذی فلق الحبّه، و برأ النسمه، ما شککت فی قضاء بین اثنین بعد. (ابن اثیر، علی بن ابی الکرم}}، همان، ۴/۹۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۳/۱۳۴؛ احمد حنبل، المسند، ۱/۸۳؛ ابی داوود طیالسی، المسند، ۱/۱۶ و ۶۹؛ ابن حنبل، فضائل الصحابه، ۲/۵۸۱، ۶۹۹، ۷۱۶؛ به نقل ازمرعشی نجفی، موسوعه الامامه فی نصوص اهل السنه، ۱۶/۲۱۵ و ۲۱۶)</ref> [[ابن سعد]] این [[روایت]] را بهگونهای دیگر آورده به این مضمون که [[پیامبر اکرم]] در پاسخ [[امام علی|علی]]{{ع}} در [[حق]] او اینگونه [[دعا]] کردند: خدایا قلبش را [[هدایت]] کن و زبانش را [[استوار]] گردان.<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ۲/۱۰۰٫ دربارۀ اینکه رسول خدا در حق امام علی مکرر دعا فرموده، ر.ک: مرعشی نجفی، همان، ۱۶/۲۲۳ ـ ۲۲۸٫</ref>[[تذکر]] این نکته لازم است که از [[روایات]] استفاده میشود که بعضی از [[اصحاب]] [[پیامبر]]{{صل}}، مانند [[سلمان فارسی]] و [[حذیفه بن یمان]]، نیز بهرهای از [[علوم]] القائی [[پیامبر]] داشتهاند؛ اما هیچکدام نگفتهاند که بر [[امام علی]]{{ع}} پیشی دارند و شواهد گوناگونی بر اعتراف ایشان نسبت به [[برتری]] آن [[حضرت]] بر تمامی [[صحابه]]، وجود دارد.<ref>ر.ک: ابن ابی الحدید، عبدالحمیدبن هبه الله، همان، ۲/۲۸۶ و ۲۸۷؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ۴۳/۳۲۵، ۳۳۱-۳۳۲٫</ref>»<ref>[[علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]].</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین علیزاده؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین علیزاده؛ | ||
خط ۴۰: | خط ۳۹: | ||
::::::«قسم دیگر از [[علم]] [[امام]]، [[علم عادی]] است، از آن باب که [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} بشری هستند همانند سایر افراد [[بشر]]؛ لذا اعمالی که در مسیر [[زندگی]] انجام میدهند، مانند [[اعمال]] سایر افراد [[بشر]] در مجرای [[اختیار]] و بر اساس [[علم عادی]] است. [[امام]] نیز مانند دیگران، [[خیر و شرّ]] و نفع و [[ضرر]] [[کارها]] را از روی [[علم عادی]] تشخیص میدهد و آنچه را که [[شایسته]] [[اقدام]] میبیند، [[اراده]] میکند، و در جایی که عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق باشد، به [[هدف]] میرسد و در صورت عدم مساعدت شرائط و اسباب، به پیش نمیرود و اینکه [[امام]]{{ع}} به [[اذن الهی]] به جزئیات حوادث واقف است، تأثیری در این [[اعمال]] اختیاری وی ندارد. توضیح اینکه: از آنجا که [[پیامبران]]{{ع}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} از جنس [[بشر]] بودند و لذا مانند سایر [[مردم]] [[زندگی]] میکردند، در [[اعمال]] و [[رفتار]] مانند یک [[بشر]] عادی عمل مینمودند؛ با همین چشم میدیدند، با همین گوش میشنیدند، بر طبق [[ظواهر]] و شواهد [[داوری]] میکردند، گاهی [[مشورت]] میکردند، برای معالجه [[بیماریها]] به پزشک و در قیمتها به کارشناسان مراجعه میکردند، [[مصائب]] و حوادثی برایشان اتفاق میافتاد، با [[مشکلات]] مواجه میشدند، در [[جنگها]] [[شکست]] میخوردند، زخمی میشدند، [[مسموم]] میشدند و... و چون بنا بود مانند [[مردم]] عادی [[زندگی]] کنند و مانند یک [[فرد]] عادی به [[ارشاد]] و [[هدایت]] بپردازند و [[مردم]] نیز با رغبت و [[اختیار]] [[ایمان]] بیاورند، از [[علم غیب]] استفاده نمیکردند؛ لکن اگر موضوع [[حرام]] و کار [[زشتی]] پیش میآمد که ارتکاب آن (ولو از روی [[سهو]]) در نظرها [[قبیح]] و [[زشت]] بود و به [[مقام]] [[امامت]] و [[عصمت]] لطمه میزد، و یا دانستن یک امری برای [[اثبات]] [[امامت]] لازم میشد، از پشتوانههای [[غیبی]] بهرهمند میشدند.<ref>بررسی مسائل کلّی [[امامت]]، [[ابراهیم امینی]]، قم، انتشارات شفق، چاپ ۸، ۱۳۶۱ ش، ص ۳۲۴.</ref> [[روایات]] نیز این مطلب را [[تأیید]] میکند؛ چنانکه [[حسن بن جهم]] میگوید: به [[امام رضا]]{{ع}} عرض کردم: همانا [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[قاتل]] خود را شناخته بود و میدانست که در چه شبی و در چه مکانی کشته میشود، و چون نعره مرغابیها را در [[خانه]] شنید، فرمود: "اینها نعره زنانی هستند که نوحهگرانی پشت سر دارند". و وقتی [[امکلثوم]]{{س}} به او عرض کرد: کاش امشب در [[خانه]] [[نماز]] بخوانی و برای [[نماز جماعت]]، دیگری را بفرستی، آن [[حضرت]] قبول نکرد، و در آن [[شب]] بدون [[اسلحه]] در رفت و آمد بود، در صورتی که میدانست [[ابن ملجم]] او را با [[شمشیر]] میکشد و [[اقدام]] به چنین کاری جایز نیست. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: "آنچه گفتی، درست است، ولی خود آن [[حضرت]] [[اختیار]] فرمود که در آن [[شب]] مقدرات [[خدای عزوجل]] [[اجرا]] شود".<ref>اصول کافی، [[محمد یعقوب کلینی]]، ترجمه [[سید جواد مصطفوی]]،تهران،دفتر نشر فرهنگی [[اهل البیت]]{{ع}}،ج۱،ص ۳۸۴.</ref>رمرحوم [[علامه مجلسی]] در توضیح این [[روایت]] میگوید: کسی که مقدرات [[خدا]] و [[علل]] و اسباب آنها را نمیداند، میتواند از آنها دوری و اجتناب ورزد و به اجتناب [[مکلف]] شود، امّا کسی که به جمیع حوادث و پیشامدها عالم است، چگونه ممکن است او را به اجتناب و دوری از آن [[مکلف]] نمود؟ اگر چنین تکلیفی ممکن باشد، لازم میآید که هیچ یک از ([[امامان معصوم]]{{ع}} بر حسب [[مقام]] [[امامت]] خویش کاملترین [[انسان]] و [[مظهر]] تام اسماء و [[صفات الهی]] بوده و به [[اذن خداوند]] نسبت به بسیاری از امور که بر [[مردم]] مخفی است، [[علم]] داشتهاند) مقدرات نسبت به او واقع نشود. پس [[امامان]]{{ع}} ما به جمیع حوادث و بلاهایی که بر آنها واقع میشود، عالماند و [[تکلیف]] هم ندارند که طبق این [[علم]] عمل کنند و از آن [[بلاها]] اجتناب و دوری کنند؛ چنانکه [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[منافقین]] را میشناختند و از [[عقاید]] [[فاسد]] آنها [[آگاه]] بودند، ولی [[مکلف]] نبودند که از آنها دوری کنند و با آنها [[معاشرت]] و [[ازدواج]] ننمایند، یا آنها را بکشند و یا طرد کنند (تا زمانی که موجب [[قتل]] و طرد از آنها [[مشاهده]] نشود). همچنین [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} با آنکه میدانست در ظاهر بر [[معاویه]] [[پیروز]] نمیشود و [[معاویه]] پس از وی [[خلافت]] میکند، ولی از [[جنگیدن]] با او کوتاهی نفرمود، بلکه نهایت کوشش را به کار برد. و خود آن [[حضرت]] خبر میداد که من کشته میشوم و پس از من، [[معاویه]] بر شیعیانم [[تسلط]] پیدا میکند. همچنین [[امام حسین]]{{ع}} میدانست که [[اهل عراق]] با او پیمانشکنی میکنند و خود او به همراه [[اولاد]] و اصحابش کشته میشوند و بارها از این مطلب خبر داده بود، ولی از جانب [[خداوند]] [[مکلف]] نبود به [[عراق]] نرود، و [[جان]] خود را [[حفظ]] کند. به عبارت روشنتر، دو نوع قضایا وجود دارد: یکی قضایای حتمی الوقوع و دیگری قضایای غیر حتمی. قضایایی که در مورد [[شهادت]] [[ائمه]]{{ع}} مطرح شده است، از قضایای حتمیه است و [[گریز]] از این نوع قضایا غیر ممکن است»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/80404/1 علم امام و استقبال از مرگ، ماهنامه مبلغان، شماره ۶۳، ص۱۱۲].</ref>. | ::::::«قسم دیگر از [[علم]] [[امام]]، [[علم عادی]] است، از آن باب که [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} بشری هستند همانند سایر افراد [[بشر]]؛ لذا اعمالی که در مسیر [[زندگی]] انجام میدهند، مانند [[اعمال]] سایر افراد [[بشر]] در مجرای [[اختیار]] و بر اساس [[علم عادی]] است. [[امام]] نیز مانند دیگران، [[خیر و شرّ]] و نفع و [[ضرر]] [[کارها]] را از روی [[علم عادی]] تشخیص میدهد و آنچه را که [[شایسته]] [[اقدام]] میبیند، [[اراده]] میکند، و در جایی که عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق باشد، به [[هدف]] میرسد و در صورت عدم مساعدت شرائط و اسباب، به پیش نمیرود و اینکه [[امام]]{{ع}} به [[اذن الهی]] به جزئیات حوادث واقف است، تأثیری در این [[اعمال]] اختیاری وی ندارد. توضیح اینکه: از آنجا که [[پیامبران]]{{ع}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} از جنس [[بشر]] بودند و لذا مانند سایر [[مردم]] [[زندگی]] میکردند، در [[اعمال]] و [[رفتار]] مانند یک [[بشر]] عادی عمل مینمودند؛ با همین چشم میدیدند، با همین گوش میشنیدند، بر طبق [[ظواهر]] و شواهد [[داوری]] میکردند، گاهی [[مشورت]] میکردند، برای معالجه [[بیماریها]] به پزشک و در قیمتها به کارشناسان مراجعه میکردند، [[مصائب]] و حوادثی برایشان اتفاق میافتاد، با [[مشکلات]] مواجه میشدند، در [[جنگها]] [[شکست]] میخوردند، زخمی میشدند، [[مسموم]] میشدند و... و چون بنا بود مانند [[مردم]] عادی [[زندگی]] کنند و مانند یک [[فرد]] عادی به [[ارشاد]] و [[هدایت]] بپردازند و [[مردم]] نیز با رغبت و [[اختیار]] [[ایمان]] بیاورند، از [[علم غیب]] استفاده نمیکردند؛ لکن اگر موضوع [[حرام]] و کار [[زشتی]] پیش میآمد که ارتکاب آن (ولو از روی [[سهو]]) در نظرها [[قبیح]] و [[زشت]] بود و به [[مقام]] [[امامت]] و [[عصمت]] لطمه میزد، و یا دانستن یک امری برای [[اثبات]] [[امامت]] لازم میشد، از پشتوانههای [[غیبی]] بهرهمند میشدند.<ref>بررسی مسائل کلّی [[امامت]]، [[ابراهیم امینی]]، قم، انتشارات شفق، چاپ ۸، ۱۳۶۱ ش، ص ۳۲۴.</ref> [[روایات]] نیز این مطلب را [[تأیید]] میکند؛ چنانکه [[حسن بن جهم]] میگوید: به [[امام رضا]]{{ع}} عرض کردم: همانا [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[قاتل]] خود را شناخته بود و میدانست که در چه شبی و در چه مکانی کشته میشود، و چون نعره مرغابیها را در [[خانه]] شنید، فرمود: "اینها نعره زنانی هستند که نوحهگرانی پشت سر دارند". و وقتی [[امکلثوم]]{{س}} به او عرض کرد: کاش امشب در [[خانه]] [[نماز]] بخوانی و برای [[نماز جماعت]]، دیگری را بفرستی، آن [[حضرت]] قبول نکرد، و در آن [[شب]] بدون [[اسلحه]] در رفت و آمد بود، در صورتی که میدانست [[ابن ملجم]] او را با [[شمشیر]] میکشد و [[اقدام]] به چنین کاری جایز نیست. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: "آنچه گفتی، درست است، ولی خود آن [[حضرت]] [[اختیار]] فرمود که در آن [[شب]] مقدرات [[خدای عزوجل]] [[اجرا]] شود".<ref>اصول کافی، [[محمد یعقوب کلینی]]، ترجمه [[سید جواد مصطفوی]]،تهران،دفتر نشر فرهنگی [[اهل البیت]]{{ع}}،ج۱،ص ۳۸۴.</ref>رمرحوم [[علامه مجلسی]] در توضیح این [[روایت]] میگوید: کسی که مقدرات [[خدا]] و [[علل]] و اسباب آنها را نمیداند، میتواند از آنها دوری و اجتناب ورزد و به اجتناب [[مکلف]] شود، امّا کسی که به جمیع حوادث و پیشامدها عالم است، چگونه ممکن است او را به اجتناب و دوری از آن [[مکلف]] نمود؟ اگر چنین تکلیفی ممکن باشد، لازم میآید که هیچ یک از ([[امامان معصوم]]{{ع}} بر حسب [[مقام]] [[امامت]] خویش کاملترین [[انسان]] و [[مظهر]] تام اسماء و [[صفات الهی]] بوده و به [[اذن خداوند]] نسبت به بسیاری از امور که بر [[مردم]] مخفی است، [[علم]] داشتهاند) مقدرات نسبت به او واقع نشود. پس [[امامان]]{{ع}} ما به جمیع حوادث و بلاهایی که بر آنها واقع میشود، عالماند و [[تکلیف]] هم ندارند که طبق این [[علم]] عمل کنند و از آن [[بلاها]] اجتناب و دوری کنند؛ چنانکه [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[منافقین]] را میشناختند و از [[عقاید]] [[فاسد]] آنها [[آگاه]] بودند، ولی [[مکلف]] نبودند که از آنها دوری کنند و با آنها [[معاشرت]] و [[ازدواج]] ننمایند، یا آنها را بکشند و یا طرد کنند (تا زمانی که موجب [[قتل]] و طرد از آنها [[مشاهده]] نشود). همچنین [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} با آنکه میدانست در ظاهر بر [[معاویه]] [[پیروز]] نمیشود و [[معاویه]] پس از وی [[خلافت]] میکند، ولی از [[جنگیدن]] با او کوتاهی نفرمود، بلکه نهایت کوشش را به کار برد. و خود آن [[حضرت]] خبر میداد که من کشته میشوم و پس از من، [[معاویه]] بر شیعیانم [[تسلط]] پیدا میکند. همچنین [[امام حسین]]{{ع}} میدانست که [[اهل عراق]] با او پیمانشکنی میکنند و خود او به همراه [[اولاد]] و اصحابش کشته میشوند و بارها از این مطلب خبر داده بود، ولی از جانب [[خداوند]] [[مکلف]] نبود به [[عراق]] نرود، و [[جان]] خود را [[حفظ]] کند. به عبارت روشنتر، دو نوع قضایا وجود دارد: یکی قضایای حتمی الوقوع و دیگری قضایای غیر حتمی. قضایایی که در مورد [[شهادت]] [[ائمه]]{{ع}} مطرح شده است، از قضایای حتمیه است و [[گریز]] از این نوع قضایا غیر ممکن است»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/80404/1 علم امام و استقبال از مرگ، ماهنامه مبلغان، شماره ۶۳، ص۱۱۲].</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۳. آقای افقی (هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۳. آقای افقی (هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)؛ | ||
خط ۵۰: | خط ۴۸: | ||
:::::* [[علوم ویژه]] و آگاهیهایی که از طرق خاصی برای [[اهل بیت]] حاصل میشود، اسباب عادی [[تعلیم]] در آنها دخالتی ندارد و در واقع این [[علوم]] موهبتی است [[الهی]] که باعث شده، [[اهل بیت]]{{عم}} به حقایق [[عالم هستی]] واقف شوند و به آگاهیهای منحصر به فردی دست یابند. (...) نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که، آن قسمتی از [[علوم]] [[اهل بیت]]{{عم}} که [[آگاهی]] از قضای حتمی [[الهی]] است، اینگونه [[علم]] قابل [[تخلف]] نبوده و [[تغییر]] نمیپذیرد، لذا تأثیری در عمل نداشته و ارتباطی با [[تکلیف]] پیدا نمیکند»<ref>[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایاننامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]، ص ۲۳-۲۵.</ref>. | :::::* [[علوم ویژه]] و آگاهیهایی که از طرق خاصی برای [[اهل بیت]] حاصل میشود، اسباب عادی [[تعلیم]] در آنها دخالتی ندارد و در واقع این [[علوم]] موهبتی است [[الهی]] که باعث شده، [[اهل بیت]]{{عم}} به حقایق [[عالم هستی]] واقف شوند و به آگاهیهای منحصر به فردی دست یابند. (...) نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که، آن قسمتی از [[علوم]] [[اهل بیت]]{{عم}} که [[آگاهی]] از قضای حتمی [[الهی]] است، اینگونه [[علم]] قابل [[تخلف]] نبوده و [[تغییر]] نمیپذیرد، لذا تأثیری در عمل نداشته و ارتباطی با [[تکلیف]] پیدا نمیکند»<ref>[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایاننامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]، ص ۲۳-۲۵.</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۴. آقای موسوی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۴. آقای موسوی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛ | ||
خط ۵۹: | خط ۵۶: | ||
::::::[[علامه طباطبائی]] در [[تبیین]] [[علم عادی]] [[امام]] این گونه بیان میدارد: [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} به [[نص]] [[قرآن کریم]] و هم چنین [[امام]]{{ع}} بشری است همانند سایر افراد [[بشر]]، و اعمالی که در مسیر [[زندگی]] خود انجام میدهد، مانند [[اعمال]] سایر افراد [[بشر]]، در مجرای [[اختیار]] و بر اساس [[علم عادی]] قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران [[خیر و شر]] و نفع و [[ضرر]] [[کارها]] را از روی [[علم عادی]] تشخیص داده و آن چه را [[شایسته]] [[اقدام]] میبیند، در انجام آن به تالش و کوشش میپردازد. در جایی که [[علل]] و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق میباشد، به [[هدف]] اصابت میکند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمیرود. (و این که [[امام]]{{ع}} به [[اذن خدا]] به جزئیات همه حوادث چنان که شده و خواهد شد واقف است، تأثیری در این [[اعمال]] اختیاری او ندارد) <ref>[[علامه طباطبائی|محمد حسین طباطبائی]]، بحثی کوتاه درباره علم [[امام]]؛ هفده رساله فارسی، تصحیح و تحقیق رضا استادی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسالمی، آستان قدس رضوی، ۱۲۱۲،ص. ۱۱۱.</ref> چنانچه ملاحظه شد [[علامه طباطبائی]] بیان میدارد که [[امام]]{{ع}} [[علی]] رغم [[علمی]] که از جانب [[خداوند]] به ایشان [[افاضه]] گردیده است، [[اولویت]] عمل خود را بر مبنای [[علم عادی]] قرار میدهند و مانند سایر [[انسانها]] به مقتضای [[طبیعت]] [[انسانی]] خود بر مبنای این [[علم]] عمل مینمودند. بسیاری از اشکالاتی که به [[علم]] [[امام]] وارد میشود در اثر بی توجهی به [[علم عادی]] [[امام]] میباشد که هم چنان که در ادامه خواهد آمد در صورت توجه ایشان به [[علم عادی]] [[امام]] طرح این گونه سؤاالت منتفی میبود»<ref>[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایاننامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی]]، ص۶۹.</ref>. | ::::::[[علامه طباطبائی]] در [[تبیین]] [[علم عادی]] [[امام]] این گونه بیان میدارد: [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} به [[نص]] [[قرآن کریم]] و هم چنین [[امام]]{{ع}} بشری است همانند سایر افراد [[بشر]]، و اعمالی که در مسیر [[زندگی]] خود انجام میدهد، مانند [[اعمال]] سایر افراد [[بشر]]، در مجرای [[اختیار]] و بر اساس [[علم عادی]] قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران [[خیر و شر]] و نفع و [[ضرر]] [[کارها]] را از روی [[علم عادی]] تشخیص داده و آن چه را [[شایسته]] [[اقدام]] میبیند، در انجام آن به تالش و کوشش میپردازد. در جایی که [[علل]] و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق میباشد، به [[هدف]] اصابت میکند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمیرود. (و این که [[امام]]{{ع}} به [[اذن خدا]] به جزئیات همه حوادث چنان که شده و خواهد شد واقف است، تأثیری در این [[اعمال]] اختیاری او ندارد) <ref>[[علامه طباطبائی|محمد حسین طباطبائی]]، بحثی کوتاه درباره علم [[امام]]؛ هفده رساله فارسی، تصحیح و تحقیق رضا استادی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسالمی، آستان قدس رضوی، ۱۲۱۲،ص. ۱۱۱.</ref> چنانچه ملاحظه شد [[علامه طباطبائی]] بیان میدارد که [[امام]]{{ع}} [[علی]] رغم [[علمی]] که از جانب [[خداوند]] به ایشان [[افاضه]] گردیده است، [[اولویت]] عمل خود را بر مبنای [[علم عادی]] قرار میدهند و مانند سایر [[انسانها]] به مقتضای [[طبیعت]] [[انسانی]] خود بر مبنای این [[علم]] عمل مینمودند. بسیاری از اشکالاتی که به [[علم]] [[امام]] وارد میشود در اثر بی توجهی به [[علم عادی]] [[امام]] میباشد که هم چنان که در ادامه خواهد آمد در صورت توجه ایشان به [[علم عادی]] [[امام]] طرح این گونه سؤاالت منتفی میبود»<ref>[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایاننامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی]]، ص۶۹.</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۵. آقای زرینجویی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۵. آقای زرینجویی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛ | ||
خط ۶۷: | خط ۶۳: | ||
::::::«'''[[علم عادی]]:''' [[پیغمبر]]{{صل}} به [[نص]] [[قرآن کریم]] و همچنین [[امام]]{{ع}} بشری است همانند سایر افراد [[بشر]] و اعمالی که در مسیر [[زندگی]] انجام میدهد مانند [[اعمال]] سایر افراد [[بشر]] در مجرای [[اختیار]] و بر اساس [[علم عادی]] قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران [[خیر و شر]] و نفع و [[ضرر]] [[کارها]] را از روی [[علم عادی]] تشخیص داده و آنچه را [[شایسته]] [[اقدام]] میبیند [[اراده]] کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش میپردازد»<ref>[[آگاهی امامان از غیب (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص۳۳.</ref>. | ::::::«'''[[علم عادی]]:''' [[پیغمبر]]{{صل}} به [[نص]] [[قرآن کریم]] و همچنین [[امام]]{{ع}} بشری است همانند سایر افراد [[بشر]] و اعمالی که در مسیر [[زندگی]] انجام میدهد مانند [[اعمال]] سایر افراد [[بشر]] در مجرای [[اختیار]] و بر اساس [[علم عادی]] قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران [[خیر و شر]] و نفع و [[ضرر]] [[کارها]] را از روی [[علم عادی]] تشخیص داده و آنچه را [[شایسته]] [[اقدام]] میبیند [[اراده]] کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش میپردازد»<ref>[[آگاهی امامان از غیب (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص۳۳.</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۶. پژوهشگران پایگاه تخصصی شبهه. | | عنوان پاسخدهنده = ۶. پژوهشگران پایگاه تخصصی شبهه. |