آیا امام مهدی از اولاد و نسل عباس است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
آیا امام مهدی از اولاد و نسل عباس است؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۰:۱۰
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نذیر حسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نذیر حسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«برخی با استناد به دو نوع از [[احادیث]]، گفتهاند که [[مهدی]]{{ع}} از [[فرزندان عباس]] است. البته، باید دانست که آن [[مهدی]] که آنها میگویند، همان [[مهدی عباسی]] معروف است. | ::::::«برخی با استناد به دو نوع از [[احادیث]]، گفتهاند که [[مهدی]]{{ع}} از [[فرزندان عباس]] است. البته، باید دانست که آن [[مهدی]] که آنها میگویند، همان [[مهدی عباسی]] معروف است. | ||
اینها با [[تفسیر به رأی]] این [[احادیث]]، میخواستهاند، به وسیله آن، چیزهایی را ثابت کنند که به هیچوجه ارتباطی با اصل آن ندارد. در این بخش ما به بحث و بررسی در مورد دو نوع از این [[احادیث]] میپردازیم. | |||
:::::*نوع اول: [[احادیث]] مجمل و کلی که برخی به آن استناد کرده و گفتهاند: [[مهدی]] از [[فرزندان]] و از نسل [[عباس]] است و اینگونه [[احادیث]]، به دو گونه آمده است: | :::::*نوع اول: [[احادیث]] مجمل و کلی که برخی به آن استناد کرده و گفتهاند: [[مهدی]] از [[فرزندان]] و از نسل [[عباس]] است و اینگونه [[احادیث]]، به دو گونه آمده است: | ||
::::::الف: [[احمد بن حنبل]] در سندش به [[نقل]] از ثوبان گفته است: [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: هنگامی که [[پرچمهای سیاه]] را دیدید که از سمت [[خراسان]] پیش میآیند، به آن بپیوندید حتی اگر شده با خزیدن روی برف؛ زیرا [[مهدی]] [[خلیفه خداوند]] همراه آن است<ref>مسند احمد، ج ۵، ص ۲۷۷.</ref>. ما میدانیم که [[پرچمهای سیاه]] برای برپایی [[حکومت]] [[عباسیها]] و [[زمینهسازی]] برای آن، از [[خراسان]] خروج کرد. بنابراین، آن [[مهدی]] که همراه آن پرچمها است، همان [[مهدی عباسی]] است که از [[فرزندان عباس]] است. در این نوع [[حدیث]]، عبارت بیشک [[مهدی]] [[خلیفه خداوند]] در آن است آمده است. | ::::::الف: [[احمد بن حنبل]] در سندش به [[نقل]] از ثوبان گفته است: [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: هنگامی که [[پرچمهای سیاه]] را دیدید که از سمت [[خراسان]] پیش میآیند، به آن بپیوندید حتی اگر شده با خزیدن روی برف؛ زیرا [[مهدی]] [[خلیفه خداوند]] همراه آن است<ref>مسند احمد، ج ۵، ص ۲۷۷.</ref>. ما میدانیم که [[پرچمهای سیاه]] برای برپایی [[حکومت]] [[عباسیها]] و [[زمینهسازی]] برای آن، از [[خراسان]] خروج کرد. بنابراین، آن [[مهدی]] که همراه آن پرچمها است، همان [[مهدی عباسی]] است که از [[فرزندان عباس]] است. در این نوع [[حدیث]]، عبارت بیشک [[مهدی]] [[خلیفه خداوند]] در آن است آمده است. | ||
این عبارت دو معنا دارد: | |||
:::::#[[مهدی]] [[خلیفه خداوند]] در میان این پرچمها است و میتوان آن پرچمها را پرچمهایی دانست که ابو مسلم [[خراسانی]] با خود برداشت تا مقدمات [[حکومت]] [[مهدی عباسی]] را فراهم سازد؛ | :::::#[[مهدی]] [[خلیفه خداوند]] در میان این پرچمها است و میتوان آن پرچمها را پرچمهایی دانست که ابو مسلم [[خراسانی]] با خود برداشت تا مقدمات [[حکومت]] [[مهدی عباسی]] را فراهم سازد؛ | ||
:::::#این پرچمها زمینهساز و آمادهکننده شرایط برای [[حکومت]] [[مهدی]] [[علوی]] است. | :::::#این پرچمها زمینهساز و آمادهکننده شرایط برای [[حکومت]] [[مهدی]] [[علوی]] است. | ||
بعید نیست که منظور از آن، معنای دوم باشد، زیرا [[احادیث]] وارده در مورد [[پرچمهای سیاه]]، به اندازهای زیاد هستند که به شمارش نمیآیند و این [[احادیث]] نیز این مسئله را تأیید میکنند و اگر منظور از اینها، معنای اول باشد، این مسئله از چند بعد [[باطل]] و نادرست است: اول اینکه: عبارت بیشک [[مهدی]] [[خلیفه خداوند]] در آن است در تمام منابع جز ابن الجوزی از طریق ثوبان [[نقل]] شده است. ابن جوزی هم شبیه به این [[حدیث]] را از [[عبد الله]] بن مسعود [[نقل]] کرده است. | |||
در مورد طریق ثوبان هم باید گفت که [[نام علی]] بن [[زید]] بن جدعان به چشم میخورد، [[علی]] بن [[یزید]]، آنگونه که [[احمد]] بن [[علی]] العسقلانی<ref>احمد بن علی العقلانی، العقول المسدد فی الذب عن مسند أحمد، ص ۴۲، طبعه ۱، ۱۴۲۱، القاهرة.</ref> و علمای دیگر [[علم رجال]] میگویند، از جمله [[راویان]] ضعیف بوده است. | |||
اما در طریق ابن الجوزی، این عبارت اینگونه آمده است: بیشک، [[خلیفه]] [[مهدی]] در آن است و اینگونه میتوان معنای دوم را در مورد آن صحیح دانست، یعنی زمینهچین [[حکومت]] [[مهدی]] [[علوی]] و اگر در نگارش این عبارت اشتباهی رخ داده باشد، نگارنده میگوید: [[سند]] این [[حدیث]] نیز بنابر اعتراف ابن الجوزی ضعیف هست. ابن جوزی پس از ذکر [[سند]] این [[حدیث]] گفته است، [[عمر]] بن [[قیس]] از الحسن از عبیده از [[عبد الله]] ... الخ. | |||
این [[حدیث]] هیچ اصالتی ندارد و دقیقا مطمئن نیستیم و نمیدانیم که [[حسن]] آنرا از عبیده شنیده است یا نه، همچنین ما نمیدانیم که [[عمر]] واقعا آنرا از [[حسن]] شنیده است یا نه. یحیی هم گفته است: [[عمر]] چیزی نیست<ref>علی بن الجوزی، الموضوعات، ج ۲، ص ۳۹، تحقیق عبد الرحمن محمد عثمان، الطبعة الاولی، ۱۳۸۶، المکتبة السلفیة، القاهرة.</ref>. (بیاعتبار است) | |||
::::::نتیجه اینکه، [[سند]] این [[حدیث]] با این عبارت و با هردو طریق، ساقط و بدون اعتبار است. | ::::::نتیجه اینکه، [[سند]] این [[حدیث]] با این عبارت و با هردو طریق، ساقط و بدون اعتبار است. | ||
دوم: اینکه مجموعه احادیثی برای مقابله با [[حدیث]] [[پرچمهای سیاه]] که راه را برای ([[ظهور]]) [[مهدی]] [[علوی]]، هموار میکند، [[جعل]] شده است. یکی از اینگونه [[احادیث]]، حدیثی است که ابو سراعة به [[نقل]] از ابو هریرة آنرا [[نقل]] کرده است: او میگوید: از [[پیامبر]] شنیدم؛ فرمود: هنگامی که [[پرچمهای سیاه]] از جانب [[مشرق]] پیش آیند (بدانید که) اول آن [[فتنه]] است و میانه آن آشوب و پایان آن [[گمراهی]]. | |||
این [[حدیث]] هیچ ارزشی ندارد، زیرا نام ابو سراعه [[مجهول الحال]] در سلسله [[سند]] آن مشاهده میشود و داودی که از ابو سراعه [[حدیث]] [[نقل]] کرده است، متروک الحدیث است و احادیثش ارزشی ندارد. یحیی بن معین گفته است: [[داود]]، [[دروغ]] میگفت<ref>همان منبع، ج ۲، ص ۳۹.</ref>. | |||
نظر نگارنده این است که البته [[خداوند]] داناتر از همه است شاید احادیثی که با این اضافهها میگوید: قطعا، [[مهدی]] [[خلیفه خداوند]] در آن است، عکس العملی به [[احادیث]] جعلی در این مورد باشد که [[حقانیت]] [[پرچمهای سیاه]] را زیر سؤال میبرند. علاوه بر این، میتوان گفت که منظور از آن احادیثی که [[مردم]] را به ترک و رها کردن [[پرچمهای سیاه]] [[تشویق]] میکنند و به [[نکوهش]] این پرچمها میپردازند، پرچمهای [[بنی عباس]] باشد. | |||
سوم: اینگونه [[احادیث]] که در آن عبارت قطعا، [[مهدی]] [[خلیفه خداوند]] در آن است آمده، با مجموعه احادیثی که فاقد این عبارتند و این پرچمها را زمینهچین و هموارکننده راه [[امام مهدی]] {{ع}} دانستهاند، در تضاد است. بهویژه اینکه این [[احادیث]]، از مدت زمانی فاصل میان [[ظهور]] ایشان {{ع}} و میان خروج این پرچمها، سخن گفتهاند. یکی از اینگونه [[احادیث]]، حدیثی است که ابن ماجد آنرا از [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] کرده است: [[عبد الله]] گفت: در حالیکه ما در خدمت [[پیامبر]] {{صل}} بودیم، گروهی از [[جوانان]] [[بنی هاشم]] پیش آمدند. [[پیامبر]] {{صل}} هنگامی که آنها را دید، چشمانشان پر از [[اشک]] شد و رنگ چهرهاش عوض شد. [[راوی]] میگوید: عرض کردم: اکنون حالتی در چهره شما میبینیم که برای ما ناخوشایند است و نمیخواهیم شما اینگونه باشید. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: [[خداوند]] از بین [[دنیا]] و [[آخرت]]، [[آخرت]] را برای ما و [[اهل بیت]] [[برگزیده]] است، بیشک، [[اهل بیت]] من، پس از من، بلاها خواهند دید و آوارگیها خواهند کشید و مورد تعقیب قرار خواهند گرفت تا آنکه گروهی از جانب شرق که [[پرچمهای سیاه]]، با خود دارند، [[ظهور]] کنند. آنها، خواهان خیر و [[نیکی]] میشوند، اما بدانها داده نمیشود، (برای آن) [[مبارزه]] میکنند و پیروز میشوند و آنچه درخواست کرده بودند، بدانها داده میشود، اما آنها آنرا نمیپذیرند، تا آنکه آنرا به مردی از [[اهل بیت]] من میدهند، او آن [زمین] را، آنچنان که آنها آنرا آکنده از [[ستم]] و [[بیداد]] کرده بودند، سرشار از داد و [[عدالت]] میکند. هرکدام از شما در آن زمان زنده بودید، باید نزد آنان برود حتی اگر شده با خزیدن روی برف<ref>سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۶، حدیث شماره ۴۰۸۲.</ref>. | |||
بنابراین، این [[حدیث]] در مورد گروهی سخن میگوید که حوادث و رویدادهای گوناگونی، زمان آنها را از [[زمان ظهور]] [[مهدی]] {{ع}}، جدا میسازد و [[مهدی]] که [[زمین]] را سرشار از داد و [[عدالت]] و [[انصاف]] میکند، در میان آنان نیست. | |||
این نکته را نیز باید افزود که [[مهدی عباسی]] مصداق هیچ کدام از آن صفات و ویژگیهایی که [[احادیث]] برای [[مهدی]] [[علوی]] ذکر کردهاند، نیست. زیرا در کتابهای تاریخی نیامده است که [[مهدی عباسی]]، [[اموال]] بسیار به [[مردم]] میبخشید و کسی هم با او میان [[رکن و مقام]] [[بیعت]] نکرد و [[عیسی]] {{ع}} هیچگاه در زمان او فرود نیامد و با او نبود و [[زمین]] [[سپاهیان]] ([[سفیانی]]) را در زمان او در خود فرو نبلعید، اینها نشانههایی بود، که منابع [[شیعی]] و [[اهل سنت]] در مورد [[ظهور مهدی]] {{ع}} ذکر کردهاند: بنابراین نمیتوان گفت که منظور احادیثی که در مورد [[پرچمهای سیاه]] سخن گفتهاند، [[مهدی عباسی]] بوده است. | |||
گونه دوم از [[احادیث]]: اینگونه از [[احادیث]]، تنها سخن از [[پرچمهای سیاه]] گفتهاند و چیز دیگری بر آن نیفزودهاند. [[ترمذی]] در سنن خود از [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] کرده است که ایشان فرمود: [[پرچمهای سیاه از خراسان]] خروج میکنند و چیزی آنرا باز نمیدارد تا اینکه آن پرچمها در [[ایلیا]] [[بیت المقدس]] به اهتزاز درمیآیند؟<ref>سنن الترمذی، ۴، ۵۳۱، ۲۲۶۹.</ref> متقی هندی نیز در کنز العمال این [[حدیث]] را [[نقل]] کرده است که: هنگامی که [[پرچمهای سیاه]] پیش آیند، [[ایرانیان]] را بزرگ بدارید زیرا [[حکومت]] شما از ([[برکت]]) آنها است<ref>کنز العمال، ج ۲، ص ۹۰.</ref>. | |||
او همچنین این [[حدیث]] را از [[حضرت علی]] {{ع}} [[نقل]] کرده است که: هنگامی که [[پرچمهای سیاه]] که [[شعیب بن صالح]] در میان آنان است، [[جماعت]] [[سفیانی]] را [[شکست]] دهند، [[مردم]] آرزوی ([[دیدار]] و [[ظهور]]) [[مهدی]] را میکنند و خواهان او میشوند، [[مهدی]] که [[پرچم]] [[پیامبر]] {{صل}} را با خود دارد، از [[مکه]] خروج میکند ...<ref>همان منبع، ج ۱۴، ص ۵۹۰.</ref>. | |||
[[شیخ طوسی]] از [[ابو جعفر]] {{ع}} [[نقل]] کرده است که او فرمود: [[پرچمهای سیاه]] که از [[خراسان]] خروج میکنند، در [[کوفه]] فرود میآیند و هنگامی که [[مهدی]] {{ع}} [[ظهور]] کند، آنها، هیئتی به سوی [[امام]] {{ع}} برای [[بیعت]] با ایشان، گسیل میدارند<ref>الطوسی، الغیبة، ص ۴۵۲.</ref>. | |||
علاوه بر این، [[احادیث]] زیاد دیگری در کتابهای تاریخی آمده و در مورد [[پرچمهای سیاه]]، سخن گفتهاند. ما نمیتوانیم بگوییم منظور از این پرچمها، پرچمهای [[بنی عباس]] است، زیرا این پرچمها و [[یاران]] آن، ویژگیها و صفاتی دارند که این صفات با [[بنی عباس]] مطابقت ندارد. علاوه بر این، این [[احادیث]] میگویند: [[مهدی]] از [[مکه]] خروج میکند و [[پرچم]] [[پیامبر]] {{صل}} را با خود دارد و ... الخ. که هیچیک از این ویژگیها با [[بنی عباس]] منطبق نیست و هیچ ارتباطی با آنها ندارد. | |||
در مورد رابطه میان [[احادیث]] نوع اول و دوم هم باید گفت که: [[احادیث]] نوع اول، که از [[مهدی]] {{ع}} نام بردهاند، اما ویژگیهای ایشان با [[مهدی عباسی]] انطباق ندارد و از مفاد [[احادیث]] نوع دوم اینگونه برمیآید که منظور از آن، این است که برای [[مهدی]] [[علوی]] [[زمینهسازی]] کرده و راه را برای [[ظهور]] ایشان هموار میسازد. | |||
:::::*نوع دوم: ([[مهدی]]، از [[فرزندان]] عمویم [[عباس]] است) | :::::*نوع دوم: ([[مهدی]]، از [[فرزندان]] عمویم [[عباس]] است) | ||
::::::[[احادیث]] نوع دوم، تصریح کردهاند که [[مهدی]] از [[فرزندان عباس]] است. [[سیوطی]] این مطلب را در کتاب الجامع الصغیر<ref>الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۶۷۲، ۹۲۴۲، دار الفکر، بیروت.</ref> [[نقل]] کرده است. مناوی هم در کتاب [[فیض]] القدیر شرح الجامع الصغیر گفته است: ابن جوزی گفت: در آن [[سند]] [نام] [[محمد بن الولید القمری]] است. ابن عدی گفت: او [[حدیث]] [[جعل]] میکرد و آنرا به [[پیامبر]] {{صل}} نسبت میداد، دزدی میکرد و اسنادها و متون را تغییر میداد. ابن ابی معشر هم گفته است: او بسیار [[دروغگو]] است. سمهودی هم گفته است: پس از او و پیش از او، از او درستترند، اما در این ([[سند]]) نام [[محمد]] بن الولید جعلکننده وجود دارد<ref>فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، محمد عبد الرئوف المناوی، ج ۶، ص ۳۶۱، ۹۲۴۲ تحقیق احمد عبد السلام، ط ۱، ۱۴۱۵ دار الکتب العلیمة، بیروت.</ref>. | ::::::[[احادیث]] نوع دوم، تصریح کردهاند که [[مهدی]] از [[فرزندان عباس]] است. [[سیوطی]] این مطلب را در کتاب الجامع الصغیر<ref>الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۶۷۲، ۹۲۴۲، دار الفکر، بیروت.</ref> [[نقل]] کرده است. مناوی هم در کتاب [[فیض]] القدیر شرح الجامع الصغیر گفته است: ابن جوزی گفت: در آن [[سند]] [نام] [[محمد بن الولید القمری]] است. ابن عدی گفت: او [[حدیث]] [[جعل]] میکرد و آنرا به [[پیامبر]] {{صل}} نسبت میداد، دزدی میکرد و اسنادها و متون را تغییر میداد. ابن ابی معشر هم گفته است: او بسیار [[دروغگو]] است. سمهودی هم گفته است: پس از او و پیش از او، از او درستترند، اما در این ([[سند]]) نام [[محمد]] بن الولید جعلکننده وجود دارد<ref>فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، محمد عبد الرئوف المناوی، ج ۶، ص ۳۶۱، ۹۲۴۲ تحقیق احمد عبد السلام، ط ۱، ۱۴۱۵ دار الکتب العلیمة، بیروت.</ref>. | ||
ابن عساکر این [[حدیث]] را از قتادة از سعید بن المسیب از [[عثمان بن عفان]] [[نقل]] کرده است. او گفت: از [[پیامبر]] {{صل}} شنیدم فرمود: [[مهدی]]، از [[فرزندان]] عمویم [[عباس]] است. | |||
الدار القطنی گفته است: این [[حدیث]] جدای از [[حدیث]] قتادة که از [[سعید بن المسیب]] از [[عثمان بن عفان]] و او هم از [[حدیث]] [[سلیمان]] از قتاده [[نقل]] کرده است، بوده و ناآشنا و [[غریب]] است و تنها [[محمد]] بن الولید از آن سخن گفته است<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج ۳۵، ص ۴۱۴، تحقیق، علی شیری، ۱۴۱۵ ه ق، دار الفکر.</ref>. | |||
[[ابن حماد]] در کتاب الملاحم، این [[حدیث]] را [[نقل]] کرده و گفته است: ولید به [[نقل]] از [[یزید]] بن الولید الخزاعی و او به [[نقل]] از کعب برای ما گفت: [[مهدی]] از [[فرزندان عباس]] است<ref>الفتن، ابن حماد، ص ۳۲۰، تحقیق؛ سهیل رکاز، دار الفکر بیروت.</ref>. | |||
لازم به ذکر است که سلسله [[سند]] این [[روایت]]، معتبر نیست زیرا در سلسله [[سند]] سخن از [[شیخ]] آمده که این [[شیخ]] شناختهشده نیست، بنابراین این [[حدیث]] از اعتبار ساقط است. | |||
از سوی دیگر، بسیاری از علمای [[اهل سنت]] مانند [[سیوطی]]، [[ابن حجر]]، الصبان و ابو الفیض این [[حدیث]] را ضعیف شمردهاند<ref>الحاوی للفتاوی، ۲، ۸۵، الصواعق المحرقة، ۱۶۶، السعاف الراغبین، ۱۵۱، ابراز الوهم المکنون، ۵۶۳.</ref>. جدا از این، [[احادیث]] دیگری با متنهای متفاوت از متن [[حدیث]] ذکرشده به دست ما رسیده است و اینها نیز، اشاره به این دارند که [[مهدی]] از [[فرزندان عباس]] است و ما در این بخش، به بحث و بررسی تفصیلی در مورد این [[احادیث]] میپردازیم. | |||
[[حدیث]] اول: مردی از [[بنی عباس]] خروج میکند. این [[حدیث]] از زبان ابن [[عمر]] [[نقل]] شده و در آن، تصریح نشده است که این مرد، همان [[مهدی موعود]] است، علاوه بر این، تنها ابن [[عمر]] آنرا [[نقل]] کرده و کسی دیگر آن را [[نقل]] نکرده است<ref>خریدة العجائب، ابن الوردی، ص ۱۹۹.</ref>. | |||
[[حدیث]] دوم: متقی هندی در کنز العمال و خطیب [[بغدادی]] در [[تاریخ]] [[بغداد]] و ذهبی در کتاب [[میزان]] خود و [[ابن حجر]] در لسان [[المیزان]] این [[حدیث]] را [[نقل]] کردهاند و الفاظ این [[حدیث]] در هریک از منابع با دیگری متفاوت است. | |||
متقی هندی گفته است: [[پیامبر]] {{صل}}، [[عباس]] را مورد خطاب قرار داد و فرمود: ای پسر عمو، [[خداوند]] [[اسلام]] را با من آغاز کرد و آن را با پسری از [[فرزندان]] تو به پایان میبرد و او کسی است که از [[عیسی بن مریم]] پیشی میگیرد<ref>کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۷۱، رقم ۳۸۶۹۳.</ref>. | |||
متقی هندی این [[حدیث]] را در جای دیگر، اینگونه آورده است: ای [[عباس]]، [[خداوند]] بلندمرتبه، این امر را با من آغاز کرد و آنرا با پسری از [[فرزندان]] تو، به پایان میبرد، او همانگونه که آن [[[دنیا]]] آکنده از [[ستم]] و [[بیداد]] شده است، سرشار از داد و [[عدالت]] میکند و او کسی است که با [[عیسی]] {{ع}} [[نماز]] میخواند<ref>همان منبع، رقم ۳۸۶۹۴.</ref>. | |||
و در ادامه آن گفته است: الدار القطنی در الافراد و خطیب و ابن عساکر آنرا [[روایت]] کردهاند. خطیب [[بغدادی]]، [[سند]] این [[حدیث]] را اینگونه آورده است: [[ابو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن محمد بن جعفر]] برای ما گفت: [[محمد]] بن المظفر برای ما گفت: [[محمد بن مخلد بن حفص]] برای ما گفت: [[محمد]] بن [[نوح]] بن سعید بن [[دینار]] المؤذن گفت: پدرم برایم گفت: [[عبد الصمد بن علی]] از پدرش از جدش از [[عباس]] گفت: [[پیامبر]] {{صل}} سوار بر مرکب بود، برگشت و به [[عباس]] نگاه کرد و فرمود: ای [[عباس]]! [[عباس]] گفت: امرتان را بفرمایید ای [[رسول خدا]]. [[پیامبر]] فرمود: ای عموی [[پیامبر]]، [[خداوند]] [[اسلام]] را با من آغاز کرد و آنرا با پسری از [[فرزندان]] تو به پایان میبرد. او کسی است که [[عیسی بن مریم]] از او پیروی میکند<ref>تاریخ بغداد، ج ۴، ص ۹۳ و آنرا در ج ۴، ص ۳۳۹، روایت کرده و در سلسله سند او نام محمد بن مخلد به چشم میخورد.</ref>. | |||
ذهبی در شرح این [[حدیث]] گفته است: این خبر، در ذکر [[مهدی]]، [[کذب]] است و [[نقل]] کرده که الدار القطنی آنرا ضعیف شمرده است<ref>میزان الاعتدال، ج ۴، ص ۵۷، تحقیق محمد علی البجاری، دار المعرفة، بیروت.</ref>. | |||
[[ابن حجر]] هم پس از [[نقل]] عبارت ذهبی که میگوید: از پدرش [[نوح بن سعید]] که مجهول است، در مورد این [[حدیث]] میگوید: این [[حدیث]] را [[محمد]] بن مخلد ضعیف الحدیث، [[نقل]] کرده است و ذهبی اظهار شگفتی کرده که چرا و چگونه خطیب [[بغدادی]] او را ضعیف ندانسته و گفته است<ref>لسان المیزان، ج ۵، ص ۴۰۸.</ref>: آنرا از [[محمد]] بن مخلد العطار، [[روایت]] کرده است و جای تعجب دارد که خطیب آنرا در [[تاریخ]] [[بغداد]] آورده است اما آنرا ضعیف نشمرده است و با وجود [[دلیل]] سستی احوالش و معلوم الحال نبودن او در مورد آن [[سکوت]] کرده است<ref>معجم الامام المهدی، ج ۱، ص ۱۸۲، الطبة الاولی، مؤسسة المعارف الاسلامیة.</ref>. | |||
بنابراین، این [[حدیث]] از اعتبار ساقط است. | |||
[[حدیث]] سوم: از ام الفضل دختر الحارث الهلالیة در حدیثی طولانی [[نقل]] است که [[پیامبر]] {{صل}} به عمویش [[عباس]] فرموده است: ای [[عباس]]، زمانی که سال ۱۳۵ صد و سی و پنج فرا برسد. این سال برای تو و برای فرزندانت است، سفاح از آنان است و [[منصور]] از آنان است و [[مهدی]] از آنان است<ref>تاریخ دمشق، ج ۲، ص ۳۵۲.</ref>. | |||
[[محمد طاهر بن الهندی الفتنی]] متوفای سال ۹۸۶ ه.ق در شرح این [[حدیث]] گفته است: این، [[باطل]] و نادرست است<ref>تذکرة الموضوعات، ص ۱۰۰.</ref>. | |||
ذهبی هم در [[میزان]] الاعتدال در مورد این [[حدیث]] گفته است: [[ابو بکر بن ابی داود]] و جماعه از [[احمد]] بن راشد، آنرا [[روایت]] کردهاند. | |||
[[احمد]] بن راشد کسی است که با [[نادانی]] آنرا [[جعل]] کرده است<ref>میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۹۷.</ref> و [[برهان]] الدین المجلسی در الکشف الحثیث، همین سخن را [[نقل]] کرده است<ref>الکشف الحثیث عمن رحی بوضع الحدیث، ص ۴۵.</ref>. | |||
این [[حدیث]] سوم بود و این، [[احکام]] علمای [[اهل سنت]] در مورد آن بود. علاوه بر این، این [[حدیث]] با [[احادیث]] متواتری که میگویند، [[مهدی]] {{ع}} از [[خاندان]] [[پیامبر]] و از [[عترت]] ایشان و از [[فرزندان]] [[فاطمه]] {{س}} و از [[فرزندان]] [[حسین]] {{ع}} است، در تعارض است. | |||
لازم به ذکر است که مشابه این [[حدیث]] در کتابهای دیگر، [[روایت]] شده است. مانند: کتاب الهدایة و النهایة از الضحاک از [[ابن عباس]] که گفته است: سفاح و [[منصور]] و [[مهدی]] از ما است. | |||
ابن کثیر در شرح این [[حدیث]] گفته است: این اسناد، اسنادی ضعیف است و ضحاک، بنابر قول درست، چیزی از [[ابن عباس]] نشنیده است و در نتیجه او منقطع است<ref>البدایة و النهایة، ج ۶، ص ۲۷۵.</ref>. | |||
اینها، احادیثی بود که تصریح یا اشاره به این کردهاند که [[مهدی]]، از نسل [[عباسیان]] است و ما هم به تفصیل در مورد آن سخن گفتیم»<ref>[[سید نذیر حسنی|حسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۳۰۷-۳۱۵.</ref>. | |||
== پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | == پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۷۴: | خط ۱۱۲: | ||
:::::#[[ابن ماجه]] در سُننش همین مضمون را نیز [[نقل]] کرده است<ref>سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۶، ح ۴۰۸۲</ref>. ولی ابن قیّم نیز آن را به خاطر وجود [[یزید]] بن ابی زیاد در سلسله [[سند]] آن تضعیف نموده است. آن گاه میگوید: این [[حدیث]] و [[حدیث]] قبلی بر فرض صحّت نمیتواند [[دلیل]] بر این باشد که متولّی [[سلطنت]] و [[حکومت جهانی مهدی]] از اولاد [[عباس]] است که در [[آخرالزمان]] خروج خواهد نمود...<ref>المنار المنیف، ص ۱۳۷و۱۳۸</ref>. خصوصاً آنکه [[مهدی عباسی]] در [[آخرالزمان]] نبوده و با او بین [[رکن و مقام]] [[بیعت]] نشده است، و [[دجال]] را نکشته و نیز [[حضرت عیسی]] {{ع}} برای مساعدت او از [[آسمان]] فرود نیامده است، خصوصیاتی که در [[روایات]] برای [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} آمده است. به تعبیر دیگر هیچ یک از علایم و خصوصیات [[امام مهدی|حضرت مهدی]] [[موعود]]{{ع}} بر او [[صادق]] نبوده است. | :::::#[[ابن ماجه]] در سُننش همین مضمون را نیز [[نقل]] کرده است<ref>سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۶، ح ۴۰۸۲</ref>. ولی ابن قیّم نیز آن را به خاطر وجود [[یزید]] بن ابی زیاد در سلسله [[سند]] آن تضعیف نموده است. آن گاه میگوید: این [[حدیث]] و [[حدیث]] قبلی بر فرض صحّت نمیتواند [[دلیل]] بر این باشد که متولّی [[سلطنت]] و [[حکومت جهانی مهدی]] از اولاد [[عباس]] است که در [[آخرالزمان]] خروج خواهد نمود...<ref>المنار المنیف، ص ۱۳۷و۱۳۸</ref>. خصوصاً آنکه [[مهدی عباسی]] در [[آخرالزمان]] نبوده و با او بین [[رکن و مقام]] [[بیعت]] نشده است، و [[دجال]] را نکشته و نیز [[حضرت عیسی]] {{ع}} برای مساعدت او از [[آسمان]] فرود نیامده است، خصوصیاتی که در [[روایات]] برای [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} آمده است. به تعبیر دیگر هیچ یک از علایم و خصوصیات [[امام مهدی|حضرت مهدی]] [[موعود]]{{ع}} بر او [[صادق]] نبوده است. | ||
:::::#[[عثمان بن عفان]] از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{ع}} [[نقل]] کرده که فرمود: [[مهدی]] از [[فرزندان عباس]] عموی من است<ref>کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۶۴، ح ۳۸۶۶۳</ref>. | :::::#[[عثمان بن عفان]] از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{ع}} [[نقل]] کرده که فرمود: [[مهدی]] از [[فرزندان عباس]] عموی من است<ref>کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۶۴، ح ۳۸۶۶۳</ref>. | ||
'''اولاً''': ابن الجوزی پی به وضع این [[حدیث]] برده و لذا آن را در کتاب الموضوعات آورده است، کتابی که در آن [[احادیث]] جعلی جمع آوری شده است. | |||
'''ثانیاً''': این [[حدیث]] توسط سه نفر از [[صحابه]]: کعب الاحبار، [[عثمان]] بن عفّان و عبداللَّه بن [[عمر]] [[نقل]] شده است. [[سند]] [[حدیث]] کعب که [[ابن حماد]] آن را [[نقل]] کرده منقطع بوده و [[حکم]] این نوع [[حدیث]]، [[حکم]] [[حدیث]] مرسل است که نزد [[شیعه]] و [[سنی]] اعتباری ندارد مگر مراسیل برخی از افراد خاص. و [[حدیث]] [[عثمان بن عفان]] را که محب الدین [[طبری]] [[نقل]] کرده در سندش [[محمد]] بن ولید واقع است که [[علمای رجال]] او را تضعیف نمودهاند. و [[سند]] [[روایت]] عبداللّه بن [[عمر]] نیز ضعیف است»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص ۴۴۱.</ref>. | |||
}} | }} | ||