پرش به محتوا

آیا طول عمر امکان فلسفی و منطقی دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
خط ۱۸: خط ۱۸:
[[پرونده:1368259.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد باقر صدر]]]]
[[پرونده:1368259.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد باقر صدر]]]]
::::::آیت الله '''[[سید محمد باقر صدر]]'''، در کتاب ''«[[رهبری بر فراز قرون (کتاب)|رهبری بر فراز قرون]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آیت الله '''[[سید محمد باقر صدر]]'''، در کتاب ''«[[رهبری بر فراز قرون (کتاب)|رهبری بر فراز قرون]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«مقصود از امكان منطقى و فلسفى این است كه از نظر [[عقل]]، پیش از تجربه و مطابق [[قوانین]] موجود، توجیهى براى رد آن و حكم به [[ممنوع]] بودنش یافت نشود. مثلا اگر بخواهیم سه عدد پرتقال را بدون اینكه یكى را نصف كنیم به عددهاى مساوى تقسیم كنیم از نظر [[منطق]] و [[عقل]]، امكان ندارد؛ زیرا [[عقل]] قبل از هرچیز و بدون اینكه تجربه‌اى كرده باشد می‌‏داند كه عدد ۵ فرد است و جفت نیست تا بشود آن را به تساوى تقسیم كرد و تقسیم آن به تساوى معنایش این است كه عدد زوج باشد؛ پس عدد سه در یك زمان هم زوج است و هم فرد و این تناقض است و تناقض از نظر [[منطق]] محال است. ولى اینكه [[انسان]] وارد [[آتش]] شود و نسوزد یا به كره [[خورشید]] رود ولى [[خورشید]] با حرارتش او را نسوزاند از نظر منطقى محال نیست؛ زیرا هیچ تناقضى از این جهت پیش نمی‌آید كه فرض شود گرما از جسمى كه حرارت بیشترى دارد به جسمى كه حرارت كمترى دارد، نفوذ نكند البته این مسأله مخالف تجربه گذشته ما است كه ثابت كرده گرما از جسمى كه حرارت بیشترى دارد به جسمى كه حرارت كمترى دارد نفوذ می‌كند تا مرحله‏‌اى كه هردو جسم به حرارت مساوى برسند»<ref>[[رهبری بر فراز قرون (کتاب)|رهبری بر فراز قرون]]، ص۶۵.</ref>.
 
«مقصود از امكان منطقى و فلسفى این است كه از نظر [[عقل]]، پیش از تجربه و مطابق [[قوانین]] موجود، توجیهى براى رد آن و حكم به [[ممنوع]] بودنش یافت نشود. مثلا اگر بخواهیم سه عدد پرتقال را بدون اینكه یكى را نصف كنیم به عددهاى مساوى تقسیم كنیم از نظر [[منطق]] و [[عقل]]، امكان ندارد؛ زیرا [[عقل]] قبل از هرچیز و بدون اینكه تجربه‌اى كرده باشد می‌‏داند كه عدد ۵ فرد است و جفت نیست تا بشود آن را به تساوى تقسیم كرد و تقسیم آن به تساوى معنایش این است كه عدد زوج باشد؛ پس عدد سه در یك زمان هم زوج است و هم فرد و این تناقض است و تناقض از نظر [[منطق]] محال است. ولى اینكه [[انسان]] وارد [[آتش]] شود و نسوزد یا به كره [[خورشید]] رود ولى [[خورشید]] با حرارتش او را نسوزاند از نظر منطقى محال نیست؛ زیرا هیچ تناقضى از این جهت پیش نمی‌آید كه فرض شود گرما از جسمى كه حرارت بیشترى دارد به جسمى كه حرارت كمترى دارد، نفوذ نكند البته این مسأله مخالف تجربه گذشته ما است كه ثابت كرده گرما از جسمى كه حرارت بیشترى دارد به جسمى كه حرارت كمترى دارد نفوذ می‌كند تا مرحله‏‌اى كه هردو جسم به حرارت مساوى برسند»<ref>[[رهبری بر فراز قرون (کتاب)|رهبری بر فراز قرون]]، ص۶۵.</ref>.


== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
خط ۲۶: خط ۲۷:
| پاسخ‌دهنده = عبدالهادی فضلی
| پاسخ‌دهنده = عبدالهادی فضلی
| پاسخ = آیت الله دکتر '''[[عبدالهادی فضلی]]'''، در کتاب ''«[[در انتظار مهدی موعود (کتاب)|در انتظار مهدی موعود]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آیت الله دکتر '''[[عبدالهادی فضلی]]'''، در کتاب ''«[[در انتظار مهدی موعود (کتاب)|در انتظار مهدی موعود]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«امر محال تا زمانی که محال بودنش به حد بداهت نرسد، غیر ممکن محسوب نمی‌شود به تعبیر [[فلسفی]] امر محال تا زمانی که در نهایت به اجتماع نقیضین نرسد، کمال محسوب نمی‌شود. ممکن است انسانی برای هزاران سال زنده بماند، این که بقیه [[انسان‌ها]] نمی‌توانند [[طول عمر]] غیرعادی داشته باشند باعث اجتماع نقیضین (دو چیز ضد هم) نمی‌شود اگر دیگران [[عمر]] معمولی دارند، [[دلیل]] نمی‌شود که کسی متفاوت با بقیه نباشد. مثلا فرض اینکه [[علی]] در حال حاضر موجود نیست با فرض این مطلب که [[محمد]] در حال حاضر موجود است، باعث اجتماع نقیضین نمی‌شود؛ زیرا لازمه اجتماع این دو قضیه، اجتماع وجود و عدم در [[انسان]] واحدی نیست چون که موضوع دو قضیه با هم فرق می‌کند در قضیه اول موضوع خالد است و در قضیه دوم موضوع [[محمد]] است.  
 
«امر محال تا زمانی که محال بودنش به حد بداهت نرسد، غیر ممکن محسوب نمی‌شود به تعبیر [[فلسفی]] امر محال تا زمانی که در نهایت به اجتماع نقیضین نرسد، کمال محسوب نمی‌شود. ممکن است انسانی برای هزاران سال زنده بماند، این که بقیه [[انسان‌ها]] نمی‌توانند [[طول عمر]] غیرعادی داشته باشند باعث اجتماع نقیضین (دو چیز ضد هم) نمی‌شود اگر دیگران [[عمر]] معمولی دارند، [[دلیل]] نمی‌شود که کسی متفاوت با بقیه نباشد. مثلا فرض اینکه [[علی]] در حال حاضر موجود نیست با فرض این مطلب که [[محمد]] در حال حاضر موجود است، باعث اجتماع نقیضین نمی‌شود؛ زیرا لازمه اجتماع این دو قضیه، اجتماع وجود و عدم در [[انسان]] واحدی نیست چون که موضوع دو قضیه با هم فرق می‌کند در قضیه اول موضوع خالد است و در قضیه دوم موضوع [[محمد]] است.  
::::::'''دیدگاه [[علمی]] مسئله:''' روشن است که در [[علوم]] برای نتیجه دادن قضیه‌ای، باید آن قضیه، تجربه‌پذیر و قابل [[آزمایش]] باشد و چون موضوع تجزیه به شرایط گوناگونی بستگی دارد، نمی‌توان نتیجه یک تجربه را به نَفس آن موضوع و برای بقیه موضوع‌ها گسترش داد؛ زیرا موضوع‌های دیگر دارای شرایط و حالت‌های گوناگونی هستند، یعنی عمومیت دادن این قضیه و مانند آن و گسترش نتیجه در موضوع خاصی صحیح نیست و این از اصول مسلّم و شروط بدیهی نزد [[علما]] و [[دانشمندان]] است. مثلاً وقتی که خالد را [[انسان]] دانستیم برای به دست آوردن زمان عادی [[عمر]] یک [[انسان]] به این نتیجه می‌رسیم که برای چنین انسانی، ممکن نیست که بیشتر از ۱۲۰ سال [[زندگی]] کند؛ اما ما نمی‌توانیم این نتیجه را برای همه انسان‌های دیگر گسترش دهیم در حالی‌که آنها در شرایط و حالت‌های گوناگونی هستند؛ زیرا برای هر [[انسان]] دیگر یا حتی خود خالد، این امکان هست که بیشتر از مدتی که گفته شد، [[زندگی]] کند به شرطی که در شرایطی متفاوتی باشد چنان‌چه به زودی این مطلب را در نتایج بررسی دکتر کارل خواهید دید؛ پس نتیجه این می‌شود، مسئله زنده ماندن [[انسان]] برای مدت طولانی در سالهای متمادی، نه از دیدگاه [[فلسفی]] و نه از دیدگاه [[علمی]]، غیر ممکن نیست»<ref>[[عبدالهادی فضلی|فضلی، عبدالهادی]]، [[در انتظار مهدی موعود (کتاب)|در انتظار مهدی موعود]]، ص 48-49.</ref>.
::::::'''دیدگاه [[علمی]] مسئله:''' روشن است که در [[علوم]] برای نتیجه دادن قضیه‌ای، باید آن قضیه، تجربه‌پذیر و قابل [[آزمایش]] باشد و چون موضوع تجزیه به شرایط گوناگونی بستگی دارد، نمی‌توان نتیجه یک تجربه را به نَفس آن موضوع و برای بقیه موضوع‌ها گسترش داد؛ زیرا موضوع‌های دیگر دارای شرایط و حالت‌های گوناگونی هستند، یعنی عمومیت دادن این قضیه و مانند آن و گسترش نتیجه در موضوع خاصی صحیح نیست و این از اصول مسلّم و شروط بدیهی نزد [[علما]] و [[دانشمندان]] است. مثلاً وقتی که خالد را [[انسان]] دانستیم برای به دست آوردن زمان عادی [[عمر]] یک [[انسان]] به این نتیجه می‌رسیم که برای چنین انسانی، ممکن نیست که بیشتر از ۱۲۰ سال [[زندگی]] کند؛ اما ما نمی‌توانیم این نتیجه را برای همه انسان‌های دیگر گسترش دهیم در حالی‌که آنها در شرایط و حالت‌های گوناگونی هستند؛ زیرا برای هر [[انسان]] دیگر یا حتی خود خالد، این امکان هست که بیشتر از مدتی که گفته شد، [[زندگی]] کند به شرطی که در شرایطی متفاوتی باشد چنان‌چه به زودی این مطلب را در نتایج بررسی دکتر کارل خواهید دید؛ پس نتیجه این می‌شود، مسئله زنده ماندن [[انسان]] برای مدت طولانی در سالهای متمادی، نه از دیدگاه [[فلسفی]] و نه از دیدگاه [[علمی]]، غیر ممکن نیست»<ref>[[عبدالهادی فضلی|فضلی، عبدالهادی]]، [[در انتظار مهدی موعود (کتاب)|در انتظار مهدی موعود]]، ص 48-49.</ref>.
}}
}}
خط ۳۵: خط ۳۷:
| پاسخ‌دهنده = بهروز محمدی منفرد
| پاسخ‌دهنده = بهروز محمدی منفرد
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[بهروز محمدی منفرد]]''' در کتاب ''«[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|مهدویت]]»'' (ج۱۰ ''«[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]]»''؛ برگرفته از آثار [[شهید مطهری]]) در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[بهروز محمدی منفرد]]''' در کتاب ''«[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|مهدویت]]»'' (ج۱۰ ''«[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]]»''؛ برگرفته از آثار [[شهید مطهری]]) در این‌باره گفته‌ است:
::::::«اگر هم مسئلۀ [[طول عمر]] [[امام مهدی]]{{ع}} را از گسترۀ [[قوانین طبیعی]] برکنار بدانیم و با داده‌های نوین [[علمی]] و فن‌آوری‌های روز نتوانیم آن را حل کنیم، نباید خدشه‌ای بر پذیرش این امر وارد شود؛ زیرا بسیاری از تحولات بزرگی که در [[تاریخ]] [[حیات]] و [[زندگی]] عموم موجودات زنده، از گیاه و حیوان، پیش آمده تحولاتی غیر عادی هستند؛ برای نمونه اولین نطفۀ [[حیات]] که روی [[زمین]] بسته شده و یا اولین بار که [[حیات]] در روی [[زمین]] پیدا شد،  نمی‌توان با [[قوانین]] طبیعت سازگار باشد و هنوز [[علم]] و فن‌آوری پیشرفته و پیچیدۀ کنونی نتوانسته است، پاسخ‌گوی این مسئله باشد که اولین تحول بزرگ، آن نطفۀ [[حیات]] که روی [[زمین]] بسته شد چگونه [[خارق‌العاده]] و [[غیرطبیعی]] است، اما با این [[وصف]]، مکرر دربارۀ [[انبیای الهی]] واقع شده و از مسلمات [[ادیان الهی]] به‌شمار می‌آید. با این اوصاف روشن است که برخورداری از [[عمر]] [[فوق طبیعی]] از محالات [[عقلی]] به‌شمار نمی‌آید و از نظر [[عقلی]] امکان‌پذیر است. از آنجا که [[طولانی بودن عمر]] [[حضرت]] از متواترات نزد [[شیعه]] [[امامیه]] بوده و ادلۀ بسیاری بر آن دلالت دارند، می‌توان به این [[حقیقت]] پی برد که آن [[حضرت]] از عمری طولانی برخوردار است<ref>ر.ک: مجموعه آثار، ج۱۸، ص۱۶۰، ۱۶۱.</ref>»<ref>[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت ج۱۰]]، ص۴۱، ۴۲.</ref>.
 
«اگر هم مسئلۀ [[طول عمر]] [[امام مهدی]]{{ع}} را از گسترۀ [[قوانین طبیعی]] برکنار بدانیم و با داده‌های نوین [[علمی]] و فن‌آوری‌های روز نتوانیم آن را حل کنیم، نباید خدشه‌ای بر پذیرش این امر وارد شود؛ زیرا بسیاری از تحولات بزرگی که در [[تاریخ]] [[حیات]] و [[زندگی]] عموم موجودات زنده، از گیاه و حیوان، پیش آمده تحولاتی غیر عادی هستند؛ برای نمونه اولین نطفۀ [[حیات]] که روی [[زمین]] بسته شده و یا اولین بار که [[حیات]] در روی [[زمین]] پیدا شد،  نمی‌توان با [[قوانین]] طبیعت سازگار باشد و هنوز [[علم]] و فن‌آوری پیشرفته و پیچیدۀ کنونی نتوانسته است، پاسخ‌گوی این مسئله باشد که اولین تحول بزرگ، آن نطفۀ [[حیات]] که روی [[زمین]] بسته شد چگونه [[خارق‌العاده]] و [[غیرطبیعی]] است، اما با این [[وصف]]، مکرر دربارۀ [[انبیای الهی]] واقع شده و از مسلمات [[ادیان الهی]] به‌شمار می‌آید. با این اوصاف روشن است که برخورداری از [[عمر]] [[فوق طبیعی]] از محالات [[عقلی]] به‌شمار نمی‌آید و از نظر [[عقلی]] امکان‌پذیر است. از آنجا که [[طولانی بودن عمر]] [[حضرت]] از متواترات نزد [[شیعه]] [[امامیه]] بوده و ادلۀ بسیاری بر آن دلالت دارند، می‌توان به این [[حقیقت]] پی برد که آن [[حضرت]] از عمری طولانی برخوردار است<ref>ر.ک: مجموعه آثار، ج۱۸، ص۱۶۰، ۱۶۱.</ref>»<ref>[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت ج۱۰]]، ص۴۱، ۴۲.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۴۲: خط ۴۵:
| پاسخ‌دهنده = علی اصغر رضوانی
| پاسخ‌دهنده = علی اصغر رضوانی
| پاسخ = آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«مقصود از امکان [[فلسفی]] یا منطقی آن است که با مراجعه به [[عقل]] هیچ گونه مشکل [[عقلی]] و [[فلسفی]] که مخالف با نظریه [[طول عمر]] باشد وجود نداشته باشد. شکی نیست که طولانی شدن [[عمر]] [[انسان]] به هزاران سال از جنبه [[عقلی]] و منطقی ممکن است و هیچ گونه اشکال [[عقلی]] ندارد و هیچگاه مستلزم تناقض نخواهد شد، زیرا در مفهوم [[حیات]] و [[زندگی]]، [[مرگ سریع]] نهفته نشده است.
 
«مقصود از امکان [[فلسفی]] یا منطقی آن است که با مراجعه به [[عقل]] هیچ گونه مشکل [[عقلی]] و [[فلسفی]] که مخالف با نظریه [[طول عمر]] باشد وجود نداشته باشد. شکی نیست که طولانی شدن [[عمر]] [[انسان]] به هزاران سال از جنبه [[عقلی]] و منطقی ممکن است و هیچ گونه اشکال [[عقلی]] ندارد و هیچگاه مستلزم تناقض نخواهد شد، زیرا در مفهوم [[حیات]] و [[زندگی]]، [[مرگ سریع]] نهفته نشده است.


[[فخر رازی]] در توجیه [[طول عمر]] [[انسان]] در ذیل [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا}}<ref>سوره عنکبوت، آیه ۱۴</ref>. می‌گوید: برخی از اطبا گویند: [[عمر]] [[انسان]] بیش از ۱۲۰ سال نمی‌شود، ولی [[آیه]] بر خلاف آن دلالت داشته و [[عقل]] نیز بیش از این را تأیید می‌کند؛ زیرا بقا بر ترکیبی که در [[انسان]] است ذاتاً ممکن است وگرنه باقی نمی‌ماند. دوام تأثیر مؤثر در او ممکن است؛ زیرا مؤثّر در وجود [[انسان]] اگر [[واجب]] الوجود است که دوام دارد، و اگر غیر [[واجب]] الوجود باشد برای او مؤثّری است، و بالاخره به [[واجب]] الوجود باز می‌گردد که دوام دارد. لذا ممکن است که تأثیر [[واجب]] الوجود دائمی‌شود که در نتیجه بقا ذاتاً ممکن می‌گردد، و چنانچه بقا نداشته باشد به جهت امر عارض است، و عارض هم ممکن العدم است. و اگر وجود عارض مانع [[واجب]] بود به همین مقدار [[عمر]] هم نمی‌توانست باقی بماند. نتیجه اینکه حرف برخی از اطبا که گفته‌اند: [[عمر]] [[انسان]] از ۱۲۰ سال فراتر نمی‌رود، [[باطل]] است<ref>تفسیر فخر رازی، ج ۲۵، ص ۴۲</ref>. [[شیخ]] [[مجتبی قزوینی خراسانی]] در [[استدلال عقلی]] و [[فلسفی]] بر [[ضرورت]] وجود شخص [[طویل العمر]] در خارج می‌گوید: طبق قواعد [[فلسفی]] و حِکَمی، هر طبیعتی که قابل زیاده و نقصان در عالم وجود است، باید فرد کامل آن طبیعت در خارج موجود گردد؛ زیرا هر طبیعتی طالب کمال نهایی خود است. مطابق این قاعده تعدادی از مسائل [[فلسفی]] پایه گذاری شده است که از جمله آنها وجود فرد کامل در بین [[بشر]] به اسم [[نبی]] یا [[حکیم]] است. و مطابق این [[قانون]] که با [[برهان]] به اثبات رسیده قابلیّت [[زندگی]] و [[عمر]] بیشتر دارای مراتب متعددی در خارج است. [[عمر]] ۱۰۰۰ سال یا ۲۰۰۰ سال را نمی‌توان نهایت مرتبه امکان [[زندگی]] به طور [[یقین]] دانست؛ بلکه ممکن است که بیش از این مقدار نیز باشد...<ref>بیان القرآن، ج ۵، ص ۱۱و۱۲</ref>»<ref>[[علی ‎اصغر رضوانی|رضوانی، علی ‎اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص ۵۱۴.</ref>.
[[فخر رازی]] در توجیه [[طول عمر]] [[انسان]] در ذیل [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا}}<ref>سوره عنکبوت، آیه ۱۴</ref>. می‌گوید: برخی از اطبا گویند: [[عمر]] [[انسان]] بیش از ۱۲۰ سال نمی‌شود، ولی [[آیه]] بر خلاف آن دلالت داشته و [[عقل]] نیز بیش از این را تأیید می‌کند؛ زیرا بقا بر ترکیبی که در [[انسان]] است ذاتاً ممکن است وگرنه باقی نمی‌ماند. دوام تأثیر مؤثر در او ممکن است؛ زیرا مؤثّر در وجود [[انسان]] اگر [[واجب]] الوجود است که دوام دارد، و اگر غیر [[واجب]] الوجود باشد برای او مؤثّری است، و بالاخره به [[واجب]] الوجود باز می‌گردد که دوام دارد. لذا ممکن است که تأثیر [[واجب]] الوجود دائمی‌شود که در نتیجه بقا ذاتاً ممکن می‌گردد، و چنانچه بقا نداشته باشد به جهت امر عارض است، و عارض هم ممکن العدم است. و اگر وجود عارض مانع [[واجب]] بود به همین مقدار [[عمر]] هم نمی‌توانست باقی بماند. نتیجه اینکه حرف برخی از اطبا که گفته‌اند: [[عمر]] [[انسان]] از ۱۲۰ سال فراتر نمی‌رود، [[باطل]] است<ref>تفسیر فخر رازی، ج ۲۵، ص ۴۲</ref>. [[شیخ]] [[مجتبی قزوینی خراسانی]] در [[استدلال عقلی]] و [[فلسفی]] بر [[ضرورت]] وجود شخص [[طویل العمر]] در خارج می‌گوید: طبق قواعد [[فلسفی]] و حِکَمی، هر طبیعتی که قابل زیاده و نقصان در عالم وجود است، باید فرد کامل آن طبیعت در خارج موجود گردد؛ زیرا هر طبیعتی طالب کمال نهایی خود است. مطابق این قاعده تعدادی از مسائل [[فلسفی]] پایه گذاری شده است که از جمله آنها وجود فرد کامل در بین [[بشر]] به اسم [[نبی]] یا [[حکیم]] است. و مطابق این [[قانون]] که با [[برهان]] به اثبات رسیده قابلیّت [[زندگی]] و [[عمر]] بیشتر دارای مراتب متعددی در خارج است. [[عمر]] ۱۰۰۰ سال یا ۲۰۰۰ سال را نمی‌توان نهایت مرتبه امکان [[زندگی]] به طور [[یقین]] دانست؛ بلکه ممکن است که بیش از این مقدار نیز باشد...<ref>بیان القرآن، ج ۵، ص ۱۱و۱۲</ref>»<ref>[[علی ‎اصغر رضوانی|رضوانی، علی ‎اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص ۵۱۴.</ref>.
خط ۵۱: خط ۵۵:
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ‌دهنده =
| پاسخ = نویسندگان کتاب ''«[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
| پاسخ = نویسندگان کتاب ''«[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::«همه امور، از دیدگاه [[عقل]] به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند:
 
«همه امور، از دیدگاه [[عقل]] به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند:
::::#'''امور عادی:''' اموری که طبق روند طبیعی شناخته شده تحقق می‌یابند.
::::#'''امور عادی:''' اموری که طبق روند طبیعی شناخته شده تحقق می‌یابند.
::::#'''امور محال:''' اموری که امکان پیدایش آنها نیست؛ زیرا شرایط تحقق پدیده در آنها موجود نمی‌باشد. باید توجه داشت که امور محال نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند:
::::#'''امور محال:''' اموری که امکان پیدایش آنها نیست؛ زیرا شرایط تحقق پدیده در آنها موجود نمی‌باشد. باید توجه داشت که امور محال نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند:
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش