پرش به محتوا

دلایل ازدواج امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ')
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۲۲: خط ۲۲:
:::::#در کتاب‌های روایی، برخی [[روایت‌ها]] و [[ادعیه]]، بر همسر و [[فرزند]] داشتن [[حضرت]] دلالت دارد.
:::::#در کتاب‌های روایی، برخی [[روایت‌ها]] و [[ادعیه]]، بر همسر و [[فرزند]] داشتن [[حضرت]] دلالت دارد.
:::::*'''[[دلیل]] نخست: استحباب ازدواج‌''': برخی افرادی که این احتمال را ترجیح داده‌اند، در پاسخ منکران وجود همسر و [[فرزند]] برای [[حضرت مهدی]] {{ع}} چنین نوشته‌اند: چگونه ترک خواهند کرد چنین [[سنت]] عظیمه جد اکرم خود را با آن همه ترغیب و تحریص که در فعل آن و تهدید و تخویف در ترک آن شده، و سزاوارترین [[امت]] در اخذ به [[سنت]] [[پیغمبر]]، [[امام]] هر عصر است، و تاکنون کسی ترک آن [[سنت]] را از خصایص آن [[حضرت]] نشمرده است<ref>طبرسی نوری، میرزا حسین، نجم الثاقب، ص ۴۰۲.</ref>.
:::::*'''[[دلیل]] نخست: استحباب ازدواج‌''': برخی افرادی که این احتمال را ترجیح داده‌اند، در پاسخ منکران وجود همسر و [[فرزند]] برای [[حضرت مهدی]] {{ع}} چنین نوشته‌اند: چگونه ترک خواهند کرد چنین [[سنت]] عظیمه جد اکرم خود را با آن همه ترغیب و تحریص که در فعل آن و تهدید و تخویف در ترک آن شده، و سزاوارترین [[امت]] در اخذ به [[سنت]] [[پیغمبر]]، [[امام]] هر عصر است، و تاکنون کسی ترک آن [[سنت]] را از خصایص آن [[حضرت]] نشمرده است<ref>طبرسی نوری، میرزا حسین، نجم الثاقب، ص ۴۰۲.</ref>.
::::::نیز یکی از دانشوران معاصر در این‌باره نوشته است: بنابراین آن [[حضرت]]، [[فرزندان]] و نوادگان زیادی خواهد داشت که شمارش آن‌ها به سادگی ممکن نیست. اگر در این زمینه (داشتن همسر و [[فرزند]]) هیچ [[نقل]] روایی وجود نداشت، و فقط همین مطلبی که آن [[حضرت]] با وجود سن زیاد از نظر جسمی [[جوانی]] قوی البنیه است... و نیز می‌دانیم که آن [[حضرت]] به [[سنت پیامبر]] {{صل}} عمل می‌کند، در قبول این مطلب که آن جناب همسر و فرزندانی دارد کافی بود"<ref>سعادت‌پرور، علی، ظهور نور، ص ۱۲۳.</ref>.
 
::::::'''بررسی این دیدگاه‌: استحباب ازدواج‌''' [[استدلال]] پیشین، دارای دو مقدمه است:
نیز یکی از دانشوران معاصر در این‌باره نوشته است: بنابراین آن [[حضرت]]، [[فرزندان]] و نوادگان زیادی خواهد داشت که شمارش آن‌ها به سادگی ممکن نیست. اگر در این زمینه (داشتن همسر و [[فرزند]]) هیچ [[نقل]] روایی وجود نداشت، و فقط همین مطلبی که آن [[حضرت]] با وجود سن زیاد از نظر جسمی [[جوانی]] قوی البنیه است... و نیز می‌دانیم که آن [[حضرت]] به [[سنت پیامبر]] {{صل}} عمل می‌کند، در قبول این مطلب که آن جناب همسر و فرزندانی دارد کافی بود"<ref>سعادت‌پرور، علی، ظهور نور، ص ۱۲۳.</ref>.
 
'''بررسی این دیدگاه‌: استحباب ازدواج‌''' [[استدلال]] پیشین، دارای دو مقدمه است:
:::::#[[ازدواج]]، [[سنت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، و کاری [[شایسته]] و [[مستحب]] است.
:::::#[[ازدواج]]، [[سنت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، و کاری [[شایسته]] و [[مستحب]] است.
:::::#[[حضرت مهدی]] {{ع}} ناگزیر این [[سنت]] را انجام می‌دهد.
:::::#[[حضرت مهدی]] {{ع}} ناگزیر این [[سنت]] را انجام می‌دهد.
::::::اما مقدمه نخست شکی نیست که استحباب [[ازدواج]] از [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی استفاده می‌شود.
 
::::::برخی آیاتی که بر استحباب [[ازدواج]] دلالت دارند، عبارتند از: {{متن قرآن|فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ}}<ref>سوره نساء، آیه ۳.</ref>؛ "از زنان، هرچه شما را پسند افتد، به نکاح درآورید". و آیه‌ {{متن قرآن|وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ}}<ref>سوره نور، آیه ۳۲.</ref>؛ "و عزب‌هایتان و غلامان و کنیزان خود را که [[شایسته]] باشند، همسر دهید".
اما مقدمه نخست شکی نیست که استحباب [[ازدواج]] از [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی استفاده می‌شود.
::::::اما از روایاتی که در این‌باره در دست است، می‌توان به فرمایش [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} اشاره کرد که فرمود: {{عربی|النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی}}<ref>علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۰.</ref>؛
 
برخی آیاتی که بر استحباب [[ازدواج]] دلالت دارند، عبارتند از: {{متن قرآن|فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ}}<ref>سوره نساء، آیه ۳.</ref>؛ "از زنان، هرچه شما را پسند افتد، به نکاح درآورید". و آیه‌ {{متن قرآن|وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ}}<ref>سوره نور، آیه ۳۲.</ref>؛ "و عزب‌هایتان و غلامان و کنیزان خود را که [[شایسته]] باشند، همسر دهید".
 
اما از روایاتی که در این‌باره در دست است، می‌توان به فرمایش [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} اشاره کرد که فرمود: {{عربی|النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی}}<ref>علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۰.</ref>؛
::::::نیز در اهمیت و [[تشویق]] به [[ازدواج]]، چنین آمده است: هرکس [[ازدواج]] کند، نصف دینش را به‌دست آورده است‌<ref>شیخ کلینی، کافی، ج ۵، ص ۳۲۸.</ref>.
::::::نیز در اهمیت و [[تشویق]] به [[ازدواج]]، چنین آمده است: هرکس [[ازدواج]] کند، نصف دینش را به‌دست آورده است‌<ref>شیخ کلینی، کافی، ج ۵، ص ۳۲۸.</ref>.
::::::[[امام صادق]] {{ع}} نیز در این‌باره می‌فرماید: دو رکعت [[نماز]] کسی که [[ازدواج]] کرده با فضیلت‌تر است از هفتاد رکعت [[نماز]] کسی که بدون همسر است<ref>علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۱۱.</ref>.
 
::::::[[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} در این‌باره فرمود: {{عربی|تَزَوَّجُوا فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَتَّبِعَ سُنَّتِي فَإِنَّ مِنْ سُنَّتِيَ اَلتَّزْوِيجَ}}<ref>شیخ کلینی، کافی، ج ۵، ص ۳۲۹.</ref>؛ [[ازدواج]] کنید که همانا [[رسول گرامی اسلام]] فرمود: "هرکس [[دوست]] دارد از روش من [[پیروی]] کند، پس به درستی که از [[سنت]] من [[ازدواج]] است".
[[امام صادق]] {{ع}} نیز در این‌باره می‌فرماید: دو رکعت [[نماز]] کسی که [[ازدواج]] کرده با فضیلت‌تر است از هفتاد رکعت [[نماز]] کسی که بدون همسر است<ref>علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۱۱.</ref>.
::::::با توجه به [[آیات]] و [[روایات]] پیشین و وجود کلمات امر، مانند "انکحوا" در [[آیات]]، و [[تشویق]] به [[ازدواج]] در [[روایات]]، و سفارش در عمل به [[سنت پیامبر]] [[خدا]]، استحباب شرعی [[ازدواج]] قابل [[استنباط]] است.
 
::::::اما مقدمه دوم [[[حضرت مهدی]] {{ع}} ناگزیر این [[سنت]] را انجام می‌دهد.]
[[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} در این‌باره فرمود: {{عربی|تَزَوَّجُوا فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَتَّبِعَ سُنَّتِي فَإِنَّ مِنْ سُنَّتِيَ اَلتَّزْوِيجَ}}<ref>شیخ کلینی، کافی، ج ۵، ص ۳۲۹.</ref>؛ [[ازدواج]] کنید که همانا [[رسول گرامی اسلام]] فرمود: "هرکس [[دوست]] دارد از روش من [[پیروی]] کند، پس به درستی که از [[سنت]] من [[ازدواج]] است".
 
با توجه به [[آیات]] و [[روایات]] پیشین و وجود کلمات امر، مانند "انکحوا" در [[آیات]]، و [[تشویق]] به [[ازدواج]] در [[روایات]]، و سفارش در عمل به [[سنت پیامبر]] [[خدا]]، استحباب شرعی [[ازدواج]] قابل [[استنباط]] است.
 
اما مقدمه دوم [[[حضرت مهدی]] {{ع}} ناگزیر این [[سنت]] را انجام می‌دهد.]
::::::[[لزوم]] عمل [[امام]] {{ع}} به امر شرعی و [[سنت]] [[رسول خدا]] {{صل}} پرسش‌هایی را پدید می‌آورد؛ از جمله این که:
::::::[[لزوم]] عمل [[امام]] {{ع}} به امر شرعی و [[سنت]] [[رسول خدا]] {{صل}} پرسش‌هایی را پدید می‌آورد؛ از جمله این که:
::::::با توجه به [[مستحبات]] بسیار زیاد، آیا [[امام]] {{ع}} به همه آن‌ها عمل می‌کند؟ یا از آن امور [[انتخاب]] کرده و گزینشی عمل می‌کند؟
::::::با توجه به [[مستحبات]] بسیار زیاد، آیا [[امام]] {{ع}} به همه آن‌ها عمل می‌کند؟ یا از آن امور [[انتخاب]] کرده و گزینشی عمل می‌کند؟
خط ۳۹: خط ۴۸:
:::::#[[هدایت]] و [[رهبری]] و الگوی کامل بودن برای [[مردم]] که ایجاب می‌کند [[امام]] در زندگی و [[معاشرت]] و در برخورد با دیگران به گونه‌ای [[شایسته]] عمل کند و در عمل به دستورهای دینی ([[واجب]] و [[مستحب]]) پیشگام باشد.
:::::#[[هدایت]] و [[رهبری]] و الگوی کامل بودن برای [[مردم]] که ایجاب می‌کند [[امام]] در زندگی و [[معاشرت]] و در برخورد با دیگران به گونه‌ای [[شایسته]] عمل کند و در عمل به دستورهای دینی ([[واجب]] و [[مستحب]]) پیشگام باشد.
:::::#اقتضای [[جایگاه]] و [[منزلت]] [[انسان کامل]]، ایجاب می‌کند به [[مستحبات]] عمل کند.
:::::#اقتضای [[جایگاه]] و [[منزلت]] [[انسان کامل]]، ایجاب می‌کند به [[مستحبات]] عمل کند.
::::::بدون [[تردید]]، نکته اول در [[زمان غیبت]] [[امام]] {{ع}} موضوعیت ندارد؛ زیرا [[امام]] {{ع}} در دید [[مردم]] نیست، و [[امامت]] وی در [[باطن]] است، نه در ظاهر؛ ولی نکته دوم در رسیدن به مطلوب ([[امام]] به [[مستحبات]] شرعی پایبند و سزاوارتر از دیگران است) کافی است.
 
::::::با توجه به دو مقدمه‌ای که گذشت، عده‌ای معتقدند [[امام زمان]] {{ع}} در [[عصر غیبت]] [[ازدواج]] کرده و [[صاحب]] همسر و [[فرزند]] است.
بدون [[تردید]]، نکته اول در [[زمان غیبت]] [[امام]] {{ع}} موضوعیت ندارد؛ زیرا [[امام]] {{ع}} در دید [[مردم]] نیست، و [[امامت]] وی در [[باطن]] است، نه در ظاهر؛ ولی نکته دوم در رسیدن به مطلوب ([[امام]] به [[مستحبات]] شرعی پایبند و سزاوارتر از دیگران است) کافی است.
::::::در پاسخ این [[دلیل]] گفته شده است: اگر انجام [[ازدواج]] را بر استحباب نیز حمل کنیم، نکته قابل توجه این است که این استحباب، با مسأله بسیار مهم [[غیبت]] و [[فلسفه]] آن، در تعارض است.
 
::::::این پرسش پیش می‌آید که اهمیت [[ازدواج]]، در [[جایگاه]] یک [[مستحب]] بیشتر است یا امر بسیار مهم "[[امر به معروف و نهی از منکر]]"؟ حتما پاسخ داده خواهد شد: [[امر به معروف]] مهم‌تر است. حال آیا [[امام عصر]] {{ع}} از این همه منکری که رخ می‌دهد خبر دارد یا خیر؟
با توجه به دو مقدمه‌ای که گذشت، عده‌ای معتقدند [[امام زمان]] {{ع}} در [[عصر غیبت]] [[ازدواج]] کرده و [[صاحب]] همسر و [[فرزند]] است.
 
در پاسخ این [[دلیل]] گفته شده است: اگر انجام [[ازدواج]] را بر استحباب نیز حمل کنیم، نکته قابل توجه این است که این استحباب، با مسأله بسیار مهم [[غیبت]] و [[فلسفه]] آن، در تعارض است.
 
این پرسش پیش می‌آید که اهمیت [[ازدواج]]، در [[جایگاه]] یک [[مستحب]] بیشتر است یا امر بسیار مهم "[[امر به معروف و نهی از منکر]]"؟ حتما پاسخ داده خواهد شد: [[امر به معروف]] مهم‌تر است. حال آیا [[امام عصر]] {{ع}} از این همه منکری که رخ می‌دهد خبر دارد یا خیر؟
::::::حتما گفته می‌شود: خبر دارد؛ پس چرا [[نهی از منکر]] نمی‌کند؟ خواهد گفت: با [[مقام]] [[غیبت]] [[حضرت]] در تعارض است. حال این پرسش پیش می‌آید که آیا واجبی به این اهمیت در تعارض با [[غیبت]] ترک می‌شود؛ اما امر [[مستحب]] نه؟
::::::حتما گفته می‌شود: خبر دارد؛ پس چرا [[نهی از منکر]] نمی‌کند؟ خواهد گفت: با [[مقام]] [[غیبت]] [[حضرت]] در تعارض است. حال این پرسش پیش می‌آید که آیا واجبی به این اهمیت در تعارض با [[غیبت]] ترک می‌شود؛ اما امر [[مستحب]] نه؟
::::::نه فقط [[امر به معروف]] که بسیاری از شؤونات [[امام]] است که به [[دلیل]] [[غیبت]] او به صورت موقت ترک می‌شود.
::::::نه فقط [[امر به معروف]] که بسیاری از شؤونات [[امام]] است که به [[دلیل]] [[غیبت]] او به صورت موقت ترک می‌شود.
::::::افزون بر این که [[روایت]] [[نبوی]] می‌گوید: "فمن رغب عن سنتی فلیس منی"<ref>علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۰.</ref> و آن، بدین معناست که با آن، به [[مخالفت]] برخیزد. بر ما روشن است که هرکس اگر به دلیل‌هایی نتوانست [[ازدواج]] کند، به این معنا نیست که با آن مخالف است.
 
افزون بر این که [[روایت]] [[نبوی]] می‌گوید: "فمن رغب عن سنتی فلیس منی"<ref>علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۰.</ref> و آن، بدین معناست که با آن، به [[مخالفت]] برخیزد. بر ما روشن است که هرکس اگر به دلیل‌هایی نتوانست [[ازدواج]] کند، به این معنا نیست که با آن مخالف است.
:::::*'''[[دلیل]] دوم: برخی [[روایات]] و ادعیه‌''': افزون بر [[دلیل]] پیشین که مهم‌ترین [[دلیل]] در این‌باره یاد شده است، ادله‌ای دیگر بر فرزنددار بودن آن [[حضرت]] نیز بیان شده که همراه نقد بیان می‌شود:
:::::*'''[[دلیل]] دوم: برخی [[روایات]] و ادعیه‌''': افزون بر [[دلیل]] پیشین که مهم‌ترین [[دلیل]] در این‌باره یاد شده است، ادله‌ای دیگر بر فرزنددار بودن آن [[حضرت]] نیز بیان شده که همراه نقد بیان می‌شود:
::::::[[شیخ طوسی]] از [[مفضل بن عمر]] [[نقل]] کرده است که [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: {{عربی|إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا تَطُولُ حَتَّى يَقُولَ بَعْضُهُمْ مَاتَ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ قُتِلَ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ ذَهَبَ فَلاَ يَبْقَى عَلَى أَمْرِهِ مِنْ أَصْحَابِهِ إِلاَّ نَفَرٌ يَسِيرٌ لاَ يَطَّلِعُ عَلَى مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاَ غَيْرِهِ إِلاَّ اَلْمَوْلَى اَلَّذِي يَلِي أَمْرَهُ}}<ref>«برای صاحب این امر، دو غیبت است که یکی از آن‌ها، به اندازه‌ای طولانی می‌شود که برخی از مردم گویند: از دنیا رفته است، برخی گویند: کشته شده و برخی گویند: آمده و رفته است؛ جز اندکی از شیعیان، بر باور خود استوار نماند. کسی از فرزندانش و غیر آنان؛ از اقامتگاه او آگاه نمی‌شود، جز کسی که متصدی امور او است.» شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱.</ref>؛
::::::[[شیخ طوسی]] از [[مفضل بن عمر]] [[نقل]] کرده است که [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: {{عربی|إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا تَطُولُ حَتَّى يَقُولَ بَعْضُهُمْ مَاتَ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ قُتِلَ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ ذَهَبَ فَلاَ يَبْقَى عَلَى أَمْرِهِ مِنْ أَصْحَابِهِ إِلاَّ نَفَرٌ يَسِيرٌ لاَ يَطَّلِعُ عَلَى مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاَ غَيْرِهِ إِلاَّ اَلْمَوْلَى اَلَّذِي يَلِي أَمْرَهُ}}<ref>«برای صاحب این امر، دو غیبت است که یکی از آن‌ها، به اندازه‌ای طولانی می‌شود که برخی از مردم گویند: از دنیا رفته است، برخی گویند: کشته شده و برخی گویند: آمده و رفته است؛ جز اندکی از شیعیان، بر باور خود استوار نماند. کسی از فرزندانش و غیر آنان؛ از اقامتگاه او آگاه نمی‌شود، جز کسی که متصدی امور او است.» شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱.</ref>؛
::::::برخی، از این [[روایت]] استفاده کرده‌اند که آن [[حضرت]]، در [[دوران غیبت]]، دارای [[فرزند]] است؛ چرا که اگر [[فرزند]] نداشت، این [[روایت]] بی‌معنا می‌شد.
::::::برخی، از این [[روایت]] استفاده کرده‌اند که آن [[حضرت]]، در [[دوران غیبت]]، دارای [[فرزند]] است؛ چرا که اگر [[فرزند]] نداشت، این [[روایت]] بی‌معنا می‌شد.
::::::'''نقد و بررسی کوتاه‌'''
 
'''نقد و بررسی کوتاه‌'''
::::::[[استدلال]] به این [[روایت]]، از چند جهت درست نمی‌باشد؛ زیرا:
::::::[[استدلال]] به این [[روایت]]، از چند جهت درست نمی‌باشد؛ زیرا:
:::::#[[نعمانی]] همین [[روایت]] را [[نقل]] کرده است؛ در حالی‌که به جای "من ولده"، "من ولی"<ref>نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۲.</ref> آورده است.
:::::#[[نعمانی]] همین [[روایت]] را [[نقل]] کرده است؛ در حالی‌که به جای "من ولده"، "من ولی"<ref>نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۲.</ref> آورده است.
::::::با توجه به این که [[کتاب الغیبه]] [[نعمانی]] به مراتب بر [[کتاب الغیبه]] [[شیخ طوسی]] مقدم بوده و بخشی از [[سند]] هر دو کتاب مشترک است و نیز بین کلمه "ولی" و "ولد" از نظر نوشتار، نزدیکی وجود دارد، احتمال تصحیف، بسیار قوی می‌نماید؛ بنابراین، [[استدلال]] به این [[روایت]]، بی‌اعتبار خواهد شد. یکی از [[دانشمندان]] معاصر پس از ذکر هر دو [[روایت]] می‌نویسد: با وجود این [[اختلاف]]، استناد به [[نقل]] "[[غیبت]] [[شیخ]]" اطمینان‌بخش نیست؛ بلکه [[نقل]] "[[غیبت نعمانی]]" از برخی جهات، مانند علو [[سند]] و لفظ [[حدیث]]، معتبرتر به نظر می‌رسد<ref>صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص ۵۴.</ref>. یکی دیگر از اندیشه‌وران معاصر پس از اشاره به [[اختلاف]] [[نقل]] [[شیخ طوسی]] و [[نعمانی]]، درباره این [[روایت]] نوشته است: کمترین احتمالی که در این‌باره وجود دارد، این است که مقصود از عبارت "هیچ یک از [[فرزندان]] و نه دیگران، از جای آن [[حضرت]] [[آگاه]] نیستند" مبالغه در شدت پنهانی باشد؛ بدین معنا که اگر هم بر فرض آن [[حضرت]] را فرزندی باشد، حتی او هم از شخصیت حقیقی [[حضرت]] [[آگاه]] نخواهد بود، تا چه رسد به دیگران و لذا- چنان‌که واضح است- این عبارت دلیلی بر وجود [[فرزند]] بالفعل‌ نمی‌باشد. و همین اندازه که چنین معنایی برای [[روایت]] محتمل باشد، برای ساقط کردن [[استدلال]] بدان [[کفایت]] می‌کند؛ زیرا آن‌گاه که احتمال به میان آید، [[استدلال]] [[باطل]] است<ref>صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبرا، ترجمه سید حسن افتخارزاده، ص ۸۵.</ref>.
 
با توجه به این که [[کتاب الغیبه]] [[نعمانی]] به مراتب بر [[کتاب الغیبه]] [[شیخ طوسی]] مقدم بوده و بخشی از [[سند]] هر دو کتاب مشترک است و نیز بین کلمه "ولی" و "ولد" از نظر نوشتار، نزدیکی وجود دارد، احتمال تصحیف، بسیار قوی می‌نماید؛ بنابراین، [[استدلال]] به این [[روایت]]، بی‌اعتبار خواهد شد. یکی از [[دانشمندان]] معاصر پس از ذکر هر دو [[روایت]] می‌نویسد: با وجود این [[اختلاف]]، استناد به [[نقل]] "[[غیبت]] [[شیخ]]" اطمینان‌بخش نیست؛ بلکه [[نقل]] "[[غیبت نعمانی]]" از برخی جهات، مانند علو [[سند]] و لفظ [[حدیث]]، معتبرتر به نظر می‌رسد<ref>صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص ۵۴.</ref>. یکی دیگر از اندیشه‌وران معاصر پس از اشاره به [[اختلاف]] [[نقل]] [[شیخ طوسی]] و [[نعمانی]]، درباره این [[روایت]] نوشته است: کمترین احتمالی که در این‌باره وجود دارد، این است که مقصود از عبارت "هیچ یک از [[فرزندان]] و نه دیگران، از جای آن [[حضرت]] [[آگاه]] نیستند" مبالغه در شدت پنهانی باشد؛ بدین معنا که اگر هم بر فرض آن [[حضرت]] را فرزندی باشد، حتی او هم از شخصیت حقیقی [[حضرت]] [[آگاه]] نخواهد بود، تا چه رسد به دیگران و لذا- چنان‌که واضح است- این عبارت دلیلی بر وجود [[فرزند]] بالفعل‌ نمی‌باشد. و همین اندازه که چنین معنایی برای [[روایت]] محتمل باشد، برای ساقط کردن [[استدلال]] بدان [[کفایت]] می‌کند؛ زیرا آن‌گاه که احتمال به میان آید، [[استدلال]] [[باطل]] است<ref>صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبرا، ترجمه سید حسن افتخارزاده، ص ۸۵.</ref>.
:::::#درباره [[روایت]] [[شیخ طوسی]] گفته می‌شود که مورد [[تحریف]] واقع شده است. زیرا در این [[روایت]]، ضمیر مفرد به جای جمع استفاده شده است: [در [[روایات‌]]] می‌گوید: "از [[فرزندان]] او و دیگری"؛ در حالی که صحیح این بود که بگوید "از [[فرزندان]] او و دیگران". مگر این که کسی بگوید ضمیر "هاء" در کلمه "ولده" از سوی نسخه‌نویسان اضافه شده است یا این که بگویند مقصود [[روایت]] اشاره به این مطلب است که [[امام]] {{ع}} فقط یک [[فرزند]] دارد. یا این که بگوید مراد از لفظ "ولد" اسم جنس است و برای مراعات این نکته ضمیر مفرد به کار رفته است<ref>سید جعفر مرتضی، جزیرة خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، ص ۲۱۸.</ref>.
:::::#درباره [[روایت]] [[شیخ طوسی]] گفته می‌شود که مورد [[تحریف]] واقع شده است. زیرا در این [[روایت]]، ضمیر مفرد به جای جمع استفاده شده است: [در [[روایات‌]]] می‌گوید: "از [[فرزندان]] او و دیگری"؛ در حالی که صحیح این بود که بگوید "از [[فرزندان]] او و دیگران". مگر این که کسی بگوید ضمیر "هاء" در کلمه "ولده" از سوی نسخه‌نویسان اضافه شده است یا این که بگویند مقصود [[روایت]] اشاره به این مطلب است که [[امام]] {{ع}} فقط یک [[فرزند]] دارد. یا این که بگوید مراد از لفظ "ولد" اسم جنس است و برای مراعات این نکته ضمیر مفرد به کار رفته است<ref>سید جعفر مرتضی، جزیرة خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، ص ۲۱۸.</ref>.
::::::حکایت [[جزیره خضراء]] که سخن از [[فرزندان حضرت]] در جزیره‌ای دوردست دارد. در آن داستان، ادعا شده است برخی [[فرزندان حضرت]] [[مهدی]] {{ع}} در جزایری دور دست و ناشناخته، بر شهرهایی [[حکومت]] می‌کنند.
 
::::::این داستان، ابتدا به وسیله [[علامه مجلسی]] در [[بحار الانوار]]<ref>علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹.</ref> و پس از نزدیک دو قرن، به وسیله [[محدث نوری]] در کتاب [[نجم]] الثاقب‌<ref>محدث نوری، نجم الثاقب، باب هفتم، حکایت ۳۷. با وجود این که وی حکایت را از بحار الانوار نقل کرده است، ولی تفاوت‌های فراوانی با نقل علامه مجلسی دارد.</ref> شهرت یافت.
حکایت [[جزیره خضراء]] که سخن از [[فرزندان حضرت]] در جزیره‌ای دوردست دارد. در آن داستان، ادعا شده است برخی [[فرزندان حضرت]] [[مهدی]] {{ع}} در جزایری دور دست و ناشناخته، بر شهرهایی [[حکومت]] می‌کنند.
::::::در مباحث دیگر به صورت مفصل درباره این داستان سخن خواهیم گفت. این نتیجه خواهیم رسید که این داستان از اساس ساختگی است.
 
::::::بنابراین [[استدلال]] به این داستان و مانند آن، بر این مسأله غیر قابل پذیرش است.
این داستان، ابتدا به وسیله [[علامه مجلسی]] در [[بحار الانوار]]<ref>علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹.</ref> و پس از نزدیک دو قرن، به وسیله [[محدث نوری]] در کتاب [[نجم]] الثاقب‌<ref>محدث نوری، نجم الثاقب، باب هفتم، حکایت ۳۷. با وجود این که وی حکایت را از بحار الانوار نقل کرده است، ولی تفاوت‌های فراوانی با نقل علامه مجلسی دارد.</ref> شهرت یافت.
::::::[[علامه مجلسی]] می‌گوید: مؤلف کتاب مزار کبیر به اسناد خود از [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کرده است که آن [[حضرت]] فرمود: {{عربی|كَأَنِّي أَرَى نُزُولَ اَلْقَائِمِ فِي مَسْجِدِ اَلسَّهْلَةِ بِأَهْلِهِ وَ عِيَالِهِ}}<ref>«گویا می‌بینم فرود آمدن قائم را در مسجد سهله با اهل و عیالش» علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۱، باب ۲۷.</ref>.
 
::::::این [[روایت]] برای آن [[حضرت]] همسر و [[فرزند]] اثبات کرده است، ولی هیچ دلالتی ندارد در [[دوران غیبت]] نیز دارای [[زن]] و [[فرزند]] است؛ چرا که احتمال دارد این [[زن]] و [[فرزند]] [[پس از ظهور]] برای او حاصل آید.
در مباحث دیگر به صورت مفصل درباره این داستان سخن خواهیم گفت. این نتیجه خواهیم رسید که این داستان از اساس ساختگی است.
::::::در روایتی که ابن طاووس از [[امام رضا]] {{ع}} در [[صلوات]] بر [[امام مهدی]] {{ع}} [[نقل]] کرده است، عبارت زیر به چشم می‌خورد: {{عربی|... اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فی نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ وَ ذریته وَ أُمَّتَهُ وَ جمیع رعیته مَا تَقَرُّ بِهِ عینه وَ تَسَرَّ بِهِ نَفْسَهُ وَ تَجْمَعُ لَهُ ملک المملکات کلها قریبها وَ بعیدها وَ عزیزها وَ ذلیلها حتی یجری حکمه علی کل حکم وَ یغلب بِحَقِّهِ کل بَاطِلُ...}}<ref>«خدایا! به او و خاندان و فرزندان و نسل و تمام پیروانش، چیزی ببخش که مایه روشنی چشم و خوشحالی دل او شده و حکومت تمام حکومت‌های دور و نزدیک، عزیز و ذلیل را در اختیار او قرار دهد، به گونه‌ای که حکومت او بر تمام حکومت‌ها غالب و حق، بر تمام باطل‌ها چیره شود» سید بن طاووس، جمال الاسبوع، ص ۵۰۶.</ref>.
 
::::::برخی بزرگان درباره [[روایت]] پیشین نوشته‌اند:
بنابراین [[استدلال]] به این داستان و مانند آن، بر این مسأله غیر قابل پذیرش است.
 
[[علامه مجلسی]] می‌گوید: مؤلف کتاب مزار کبیر به اسناد خود از [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کرده است که آن [[حضرت]] فرمود: {{عربی|كَأَنِّي أَرَى نُزُولَ اَلْقَائِمِ فِي مَسْجِدِ اَلسَّهْلَةِ بِأَهْلِهِ وَ عِيَالِهِ}}<ref>«گویا می‌بینم فرود آمدن قائم را در مسجد سهله با اهل و عیالش» علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۱، باب ۲۷.</ref>.
 
این [[روایت]] برای آن [[حضرت]] همسر و [[فرزند]] اثبات کرده است، ولی هیچ دلالتی ندارد در [[دوران غیبت]] نیز دارای [[زن]] و [[فرزند]] است؛ چرا که احتمال دارد این [[زن]] و [[فرزند]] [[پس از ظهور]] برای او حاصل آید.
 
در روایتی که ابن طاووس از [[امام رضا]] {{ع}} در [[صلوات]] بر [[امام مهدی]] {{ع}} [[نقل]] کرده است، عبارت زیر به چشم می‌خورد: {{عربی|... اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فی نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ وَ ذریته وَ أُمَّتَهُ وَ جمیع رعیته مَا تَقَرُّ بِهِ عینه وَ تَسَرَّ بِهِ نَفْسَهُ وَ تَجْمَعُ لَهُ ملک المملکات کلها قریبها وَ بعیدها وَ عزیزها وَ ذلیلها حتی یجری حکمه علی کل حکم وَ یغلب بِحَقِّهِ کل بَاطِلُ...}}<ref>«خدایا! به او و خاندان و فرزندان و نسل و تمام پیروانش، چیزی ببخش که مایه روشنی چشم و خوشحالی دل او شده و حکومت تمام حکومت‌های دور و نزدیک، عزیز و ذلیل را در اختیار او قرار دهد، به گونه‌ای که حکومت او بر تمام حکومت‌ها غالب و حق، بر تمام باطل‌ها چیره شود» سید بن طاووس، جمال الاسبوع، ص ۵۰۶.</ref>.
 
برخی بزرگان درباره [[روایت]] پیشین نوشته‌اند:
::::::'''اولا''': [[سند]] [[روایت]] قابل اعتماد نیست.
::::::'''اولا''': [[سند]] [[روایت]] قابل اعتماد نیست.
::::::'''ثانیا''': حداکثر چیزی که از این دعای منقول از [[امام رضا]] {{ع}} که [[حدود]] پنجاه سال [[پیش از ولادت امام زمان]] {{ع}} فرموده‌اند، می‌توان [[استنباط]] کرد، این است که [[امت اسلام]]، دارای [[مهدی]] است و او دارای فرزندانی خواهد شد؛ اما در [[روایت]] اشاره‌ای به زمان ولادت [[فرزندان حضرت]] نشده است. سیاق [[کلام]]، بیشتر حاکی از آن است که این موضوع به عصر [[ظهور امام]] و [[قیام]] و [[حکومت]] ایشان مربوط می‌شود<ref>سید جعفر مرتضی، جزیرة خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، ص ۲۲۰.</ref>.
 
::::::[[روایت]] دیگری که [[سید بن طاووس]] [[نقل]] کرده است که [[امام رضا]] {{ع}} فرمود: {{عربی|اللّهم صلّ علي وُلاةِ عهده و الائمّة مِن ولده...}}<ref>جمال الاسبوع، ص ۵۱۲.</ref>؛
'''ثانیا''': حداکثر چیزی که از این دعای منقول از [[امام رضا]] {{ع}} که [[حدود]] پنجاه سال [[پیش از ولادت امام زمان]] {{ع}} فرموده‌اند، می‌توان [[استنباط]] کرد، این است که [[امت اسلام]]، دارای [[مهدی]] است و او دارای فرزندانی خواهد شد؛ اما در [[روایت]] اشاره‌ای به زمان ولادت [[فرزندان حضرت]] نشده است. سیاق [[کلام]]، بیشتر حاکی از آن است که این موضوع به عصر [[ظهور امام]] و [[قیام]] و [[حکومت]] ایشان مربوط می‌شود<ref>سید جعفر مرتضی، جزیرة خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، ص ۲۲۰.</ref>.
 
[[روایت]] دیگری که [[سید بن طاووس]] [[نقل]] کرده است که [[امام رضا]] {{ع}} فرمود: {{عربی|اللّهم صلّ علي وُلاةِ عهده و الائمّة مِن ولده...}}<ref>جمال الاسبوع، ص ۵۱۲.</ref>؛
::::::اما این [[روایت]] نیز به دلایلی بر مدعا غیر قابل پذیرش است.
::::::اما این [[روایت]] نیز به دلایلی بر مدعا غیر قابل پذیرش است.
:::::#[[روایت]] از نظر [[سند]] ضعیف است.
:::::#[[روایت]] از نظر [[سند]] ضعیف است.
:::::#این [[روایت]] بنابر تصریح خود ابن طاووس، دارای متن دیگری نیز می‌باشد که به این شکل است: {{عربی|"االلّهم صلّ علي وُلاةِ عهده و الائمّة مِن بعدِهِ..."}} که در آن، کلمه "من ولده" نیست. جالب این که [[شیخ طوسی]] در کتاب مصباح المتهجد<ref>شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۴۰۹.</ref> و کفعمی در مصباح‌<ref>کفعمی، المصباح، ص ۵۴۸.</ref> به همین صورت دوم [[نقل]] کرده‌اند.
:::::#این [[روایت]] بنابر تصریح خود ابن طاووس، دارای متن دیگری نیز می‌باشد که به این شکل است: {{عربی|"االلّهم صلّ علي وُلاةِ عهده و الائمّة مِن بعدِهِ..."}} که در آن، کلمه "من ولده" نیست. جالب این که [[شیخ طوسی]] در کتاب مصباح المتهجد<ref>شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۴۰۹.</ref> و کفعمی در مصباح‌<ref>کفعمی، المصباح، ص ۵۴۸.</ref> به همین صورت دوم [[نقل]] کرده‌اند.
:::::#بر فرض هم که درستی [[روایت]] را بپذیریم، باز هم در [[روایت]]، نکته‌ای که حاکی از زمان ولادت [[فرزندان]] [[امام]] باشد، وجود ندارد و ممکن است به [[فرزندان]] آن [[حضرت]] [[پس از ظهور]] اشاره کرده باشد.
:::::#بر فرض هم که درستی [[روایت]] را بپذیریم، باز هم در [[روایت]]، نکته‌ای که حاکی از زمان ولادت [[فرزندان]] [[امام]] باشد، وجود ندارد و ممکن است به [[فرزندان]] آن [[حضرت]] [[پس از ظهور]] اشاره کرده باشد.
::::::میرزا [[حسین]] [[طبرسی]] نوری در کتاب [[نجم الثاقب]] با عنوان "[[دفع شبهه]] نبودن اولاد برای آن [[حضرت]]" آورده است: [[سید بن طاووس]] در اواخر کتاب [[جمال]] الاسبوع‌<ref>سید بن طاوس، جمال الاسبوع، ص ۵۱۲.</ref> گفته که: "من یافتم روایتی به [[سند]] متصل به این که از برای [[مهدی]] گروهی از اولاد است که والیانند در اطراف [[شهرها]] که در دریا است و ایشان دارایند غایت بزرگی و صفات [[نیکان]] را"<ref>طبرسی نوری، میرزا حسین، نجم الثاقب، ص ۴۰۲.</ref>.
 
::::::در مراجعه به [[جمال]] الاسبوع در خواهیم یافت که نه فقط سندی بر این ادعا نیاورده، بلکه مشخص نکرده این سخن از چه کسی ذکر شده است.
میرزا [[حسین]] [[طبرسی]] نوری در کتاب [[نجم الثاقب]] با عنوان "[[دفع شبهه]] نبودن اولاد برای آن [[حضرت]]" آورده است: [[سید بن طاووس]] در اواخر کتاب [[جمال]] الاسبوع‌<ref>سید بن طاوس، جمال الاسبوع، ص ۵۱۲.</ref> گفته که: "من یافتم روایتی به [[سند]] متصل به این که از برای [[مهدی]] گروهی از اولاد است که والیانند در اطراف [[شهرها]] که در دریا است و ایشان دارایند غایت بزرگی و صفات [[نیکان]] را"<ref>طبرسی نوری، میرزا حسین، نجم الثاقب، ص ۴۰۲.</ref>.
::::::البته به [[روایات]] دیگری نیز [[استدلال]] شد که به نظر می‌رسد آنچه ذکر شد، اهمیت بیشتری دارد و آن هم که ملاحظه شد، قابلیت [[استدلال]] بر این موضوع را ندارند. افزون بر [[روایات]]، به برخی از [[ادعیه]] و [[زیارتنامه‌ها]] نیز [[استدلال]] شده که در آن‌ها نیز [[استدلال]] ناتمام است؛ زیرا استناد قطعی آن‌ها به [[معصوم]] {{ع}} مورد [[تردید]] است.
 
::::::یکی از بزرگان، درباره برخی از آنچه به عنوان [[دلیل]] قائلان به [[زن]] و فرزنددار بودن [[حضرت]] آمده است، می‌نویسد: بعضی از [[روایات]]، مثل خبر "[[کمال الدین]] انباری" و خبر "زین الدین مازندرانی" از جهت غرابت و ضعف ظاهری که در متن آن‌ها است، قابل استناد نمی‌باشد و بعضی دیگر، همچون فقرات برخی از "[[ادعیه]] و [[زیارات]]" نیز صراحت ندارد و قابل حمل بر [[عصر ظهور]] می‌باشد<ref>صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص ۵۴- ۵۵.</ref>.
در مراجعه به [[جمال]] الاسبوع در خواهیم یافت که نه فقط سندی بر این ادعا نیاورده، بلکه مشخص نکرده این سخن از چه کسی ذکر شده است.
::::::پس [[دلیل]] دوم قائلان به [[ازدواج]] آن [[حضرت]] که [[روایات]] است، مخدوش می‌شود و جایی برای استفاده و [[استدلال]] به آن باقی نمی‌ماند؛ لذا نمی‌توانیم به آن [[روایات]] [[تمسک]] کنیم»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص ۱۲۷ - ۱۳۵.</ref>.
 
البته به [[روایات]] دیگری نیز [[استدلال]] شد که به نظر می‌رسد آنچه ذکر شد، اهمیت بیشتری دارد و آن هم که ملاحظه شد، قابلیت [[استدلال]] بر این موضوع را ندارند. افزون بر [[روایات]]، به برخی از [[ادعیه]] و [[زیارتنامه‌ها]] نیز [[استدلال]] شده که در آن‌ها نیز [[استدلال]] ناتمام است؛ زیرا استناد قطعی آن‌ها به [[معصوم]] {{ع}} مورد [[تردید]] است.
 
یکی از بزرگان، درباره برخی از آنچه به عنوان [[دلیل]] قائلان به [[زن]] و فرزنددار بودن [[حضرت]] آمده است، می‌نویسد: بعضی از [[روایات]]، مثل خبر "[[کمال الدین]] انباری" و خبر "زین الدین مازندرانی" از جهت غرابت و ضعف ظاهری که در متن آن‌ها است، قابل استناد نمی‌باشد و بعضی دیگر، همچون فقرات برخی از "[[ادعیه]] و [[زیارات]]" نیز صراحت ندارد و قابل حمل بر [[عصر ظهور]] می‌باشد<ref>صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص ۵۴- ۵۵.</ref>.
 
پس [[دلیل]] دوم قائلان به [[ازدواج]] آن [[حضرت]] که [[روایات]] است، مخدوش می‌شود و جایی برای استفاده و [[استدلال]] به آن باقی نمی‌ماند؛ لذا نمی‌توانیم به آن [[روایات]] [[تمسک]] کنیم»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص ۱۲۷ - ۱۳۵.</ref>.
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش