جایگاه و اهمیت عدالت اجتماعی در اسلام چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۱:۴۱
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پاسخ نخست== +== پاسخ نخست ==)) |
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
ظلم چه بوَد؟ وضع در ناموضعی که نباشد جز [[بلا]] را منبعی | ظلم چه بوَد؟ وضع در ناموضعی که نباشد جز [[بلا]] را منبعی | ||
مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ابیات ۱۰۸۹-۱۰۹۱.</ref>، مبنای همه امور است و [[خداوند]] همه چیز را بر عدل [[استوار]] کرده است. برپایی همه امور به عدل، و [[استواری]] همه چیز به آن است، چنان که در [[حدیث نبوی]] آمده است: {{متن حدیث|بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ}}<ref>«آسمانها و زمین به عدل برپاست». المفردات، ص۳۲۵؛ تفسیر الصافی، ج۲، ص۶۳۸.</ref>. | مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ابیات ۱۰۸۹-۱۰۹۱.</ref>، مبنای همه امور است و [[خداوند]] همه چیز را بر عدل [[استوار]] کرده است. برپایی همه امور به عدل، و [[استواری]] همه چیز به آن است، چنان که در [[حدیث نبوی]] آمده است: {{متن حدیث|بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ}}<ref>«آسمانها و زمین به عدل برپاست». المفردات، ص۳۲۵؛ تفسیر الصافی، ج۲، ص۶۳۸.</ref>. | ||
در [[نظام]] [[دین]] نه تنها همه چیز بر [[عدل]] [[استوار]] است، بلکه عدل مقیاس همه چیز است. استاد [[شهید]]، [[مرتضی مطهری]] دراینباره مینویسد: «در [[قرآن]]، از [[توحید]] گرفته تا [[معاد]]، و از [[نبوت]] گرفته تا [[امامت]] و [[زعامت]]، و از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای [[اجتماعی]]، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن، همدوش توحید، رکن معاد، [[هدف]] [[تشریع]] نبوت، [[فلسفه]] زعامت و امامت، معیار کمال فرد و مقیاس [[سلامت]] [[اجتماع]] است. عدل قرآن، آنجا که به توحید یا معاد مربوط میشود، به نگرش [[انسان]] به هستی و [[آفرینش]] شکل خاص میدهد و به عبارت دیگر نوعی [[جهانبینی]] است. آنجا که به نبوت و تشریع و [[قانون]] مربوط میشود، یک مقیاس و معیار قانونشناسی است؛ و به عبارت دیگر جای پایی است برای [[عقل]] که در ردیف [[کتاب و سنت]] قرار گیرد و جزء منابع [[فقه]] و [[استنباط]] به شمار آید. آنجا که به امامت و [[رهبری]] مربوط میشود یک [[شایستگی]] است. آنجا که پای [[اخلاق]] به میان میآید، آرمانی [[انسانی]] است. و آنجا که به اجتماع کشیده میشود یک [[مسئولیت]] است»<ref>مرتضی مطهری، عدل الهی، چاپ دهم، انتشارات حکمت، ۱۳۵۷ شص۳۸.</ref>. | |||
عدل چنین جایگاهی دارد، رکن و هدف و معیار و مقیاس است. همه چیز با عدل سنجیده میشود. [[عدالت]]، اصلی اساسی است که [[ارسال رسل]] و [[انزال کتب]] برای آن است. [[راز]] [[مبارزه]] [[رسولان]] و هدف اجتماعی - [[سیاسی]] [[پیامبران]] و [[مصلحان]] با آن محقق میشود. [[جان]] [[رسالت]] آنان عدالت بوده است که دین و [[احکام]] آن به عدالت زنده است. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|الْعَدْلُ حَيَاةُ الْأَحْكَامِ}}<ref>«اجرای عدالت باعث زنده ماندن احکام دین است». غررالحکم، ج۱، ص۲۰؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۸.</ref>. | |||
دین و [[احکام دین]] و [[شریعت]] بدون عدالت فاقد [[روح]] است. عدالت جان شریعت است، جان دین است. دین فارغ از عدالت، دین نیست. دین منهای عدالت، وسیلهای است برای به بند کشیدن [[انسانها]] در رفتنشان به سوی [[حق]]. [[عدالت]] اصلی بنیادین است که [[ملاک تشخیص حق]] و [[باطل]]، و مقیاس سنجش همه چیز، از جمله «[[دین]]» است. | |||
«اصل عدالت از مقیاسهای [[اسلام]] است، که باید دید چه چیز بر او منطبق میشود. عدالت در [[سلسله]] [[علل احکام]] است، نه در سلسله معلولات. نه این است که آن چه دین گفت [[عدل]] است، بلکه آن چه عدل است دین میگوید. این معنای مقیاس بودن عدالت است برای دین. پس باید بحث کرد که آیا دین مقیاس عدالت است یا عدالت مقیاس دین. مقدسی اقتضا میکند که بگوییم دین مقیاس عدالت است، اما [[حقیقت]] این طور نیست؛ این نظیر آن چیزی است که در باب [[حسن و قبح عقلی]] میان [[متکلمین]] رایج شد و [[شیعه]] و [[معتزله]] [[عدلیه]] شدند، یعنی عدل را مقیاس دین شمردند، نه دین را مقیاس عدل. به همین دلیل، [[عقل]] یکی از [[ادله]] شرعیه قرار گرفت تا آنجا که گفتند: {{متن حدیث|الْعَدْلُ وَ التَّوْحِيدُ عَلَوِیَّان وَالْجَبْرُ وَ التَّشْبِیهُ أُمَوِیَّان}}. | |||
[[قسط]] به معنای عدالت است<ref>لسان العرب، ج۱۱، ص۱۵۹.</ref>، به معنای [[میانهروی]] و [[اعتدال]] در امور و از [[افراط و تفریط]] دور بودن است<ref>تفسیر المیزان، ج۸، ص۷۳.</ref>. قسط به معنای نصف و [[انصاف]] آمده است که بهره عادلانه را گویند<ref>المفردات، ص۴۰۳.</ref>، و این است که سهم و بهره هر صاحب حقی داده شود و هر کس به حق خویش برسد. | |||
[[خداوند]] به [[دادگری]] و قسط [[فرمان]] داده است و این رسم را که به نام دین، [[فحشا]] و [[ستم]] کنند، و دین وسیله توجیه [[بیعدالتیها]] باشد، منکوب کرده است. {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>. عدالت [[ارزش]] ذاتی دارد و [[سلامت]] همه چیز به آن است. از این روست که خداوند فرمان میدهد که برپا کننده قسط و [[عدالت اجتماعی]] باشید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید» سوره نساء، آیه ۱۳۵.</ref>. | |||
[[مفسر]] بزرگ [[قرآن]]، [[شیخ طبرسی]]، در ذیل این [[آیه]] و در معنای آن مینویسد: «یعنی پیوسته برپا دارندگان [[عدالت]] باشید، و معنای این سخن آن است که باید [[عادت]] و [[سنت]] شما برپا داشتن عدالت در گفتار و [[کردار]] باشد»<ref>تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۱۲۳.</ref>. [[خداوند]] به برپا داشتن عدالت همهجانبه و همیشگی [[فرمان]] داده است؛ [[قیام]] برای عدالت در همه وجوه آن و به طور پیوسته. [[عدالت اجتماعی]]، عدالتی است فراگیر و در این بحث نیز مراد از اصل عدالت اجتماعی، عدالتی است فراگیر که کلیه وجوه [[اجتماعی]]، [[خانوادگی]]، [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] را در بر میگیرد. خداوند به چنین عدالتی فرا خوانده که این عدالت [[راه]] [[نجات]] و [[سعادت]] [[آدمیان]] است و خداوند فرموده است: {{متن قرآن|وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}}<ref>«و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.</ref>. | |||
بیگمان کسانی میتوانند مصداق این [[محبت الهی]] باشند که برای او قیام کنند و عدالتخواهیشان از سر [[حق]] خواهی باشد. خداوند به قیام برای حق فرا خوانده است؛ و یگانه راه برپایی [[قسط]] و عدالت و [[اصلاح]] همه امور، همین است. [[امام خمینی]] در مکتوبی به [[تاریخ]] یازدهم [[جمادی الاولی]] ۱۳۶۳ [[هجری قمری]] که تاریخیترین [[سند]] [[مبارزاتی]] آن وجود بیبدیل است، به همین امر فرا خوانده است؛ به [[عدالت خواهی]] و به برپا داشتن عدالت از جایگاه قیام برای [[خدا]]: «قال [[الله]] تعالی: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى}}<ref>«بگو: تنها شما را به (سخن) یگانهای اندرز میدهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیمدهندهای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره سبأ، آیه ۴۶.</ref> [[خدای تعالی]] در این [[کلام]] [[شریف]]، از سر [[منزل]] تاریک [[طبیعت]] تا منتهای [[سیر]] [[انسانیت]] را بیان کرده و [[بهترین]] موعظههایی است که [[خدای عالم]] از میان تمام [[مواعظ]] [[انتخاب]] فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد [[بشر]] فرموده. این کلمه تنها [[راه]] [[اصلاح]] در [[جهان]] است. [[قیام]] برای خداست که [[ابراهیم خلیل]] الرحمن را به [[منزل]] [[خلت]] رسانده و از جلوههای گوناگون [[طبیعت]] رهانده. | |||
قیام لله است که [[موسی کلیم]] را با یک [[عصا]] به [[فرعونیان]] چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به [[میقات]] [[محبوب]] رساند و به [[مقام]] صعق و صحو کشاند<ref>صعق رعد شدید و بیهوشی را گویند و در اصطلاح اهل معرفت فنای بنده در هنگام تجلی حق است و نیز وصول به فنا در حق در مقام تجلی ذاتی است. {{متن قرآن|فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا}} و صحو هوشیاری را گویند که در اصطلاح اهل معرفت رجوع به احساس است بعد از غیبت. و صعق و صحو، و صحو بعد از محو رسیدن به مقام جمع الجمع و شهود خلق است قائم به حق، یعنی انسان به مرتبهای رسد که در جمیع موجودات و مخلوقات حق را مشاهده کند. ر.ک: الشریف علی بن محمد الجرجانی، التعریفات، الطبعة الثالثة. دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۸ ق. ص۱۳۲-۱۳۳؛ شمس الدین محمد اسیری لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، با مقدمه کیوان سمیعی، انتشارات کتابفروشی محمودی، ص۲۷؛ سید جعفر سجادی، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، چاپ دوم، انتشارات طهوری، ۱۳۵۴ ش. ص۳۰۰-۳۰۱ و ۳۰۴-۳۰۵.</ref>. قیام برای خداست که [[خاتم النبیین]]{{صل}} را یک تنه بر تمام عادات و [[عقاید]] [[جاهلیت]] [[غلبه]] داد و [[بتها]] را از [[خانه خدا]] برانداخت و به جای آن [[توحید]] و [[تقوا]] را گذاشت، و نیز آن [[ذات مقدس]] را به مقام {{متن قرآن|قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید» سوره نجم، آیه ۹.</ref> رساند»<ref>امام روحالله موسوی خمینی، صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، چاپ اول، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۱-۱۳۷۱ ش. ج۱، ص۳.</ref>. | |||
[[قیام]] و [[مبارزه]] و [[حکومت]] [[انبیا]] برای [[خدا]] و تحقق [[عدالت]] و [[حق]] بوده است، چنان که [[خداوند]] به [[داوود]]{{ع}} فرمود: {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. | |||
و خداوند همگان را به [[امانتداری]] و [[عدالتورزی]] [[فرمان]] میدهد: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ}}<ref>«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref> | |||
::::::خداوند [[مردمان]] را به [[عدالت اجتماعی]] فرمان داده است تا [[سلامت]] و [[سعادت]] آنان در دو [[جهان]] تأمین شود؛ و این همان [[عدالت فراگیر]] و پوشاننده همگان است، چنان که [[امیر]] بیان، [[علی]]{{ع}} درباره آن فرمود: {{متن حدیث|وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌ}}<ref>«عدالت تدبیر کنندهای است به سود همگان». نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷.</ref>. | ::::::خداوند [[مردمان]] را به [[عدالت اجتماعی]] فرمان داده است تا [[سلامت]] و [[سعادت]] آنان در دو [[جهان]] تأمین شود؛ و این همان [[عدالت فراگیر]] و پوشاننده همگان است، چنان که [[امیر]] بیان، [[علی]]{{ع}} درباره آن فرمود: {{متن حدیث|وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌ}}<ref>«عدالت تدبیر کنندهای است به سود همگان». نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷.</ref>. | ||
زنده بودن و سلامت همگان، بلکه [[زمین]] و [[زمان]] در گرو عدالت است. {{متن حدیث|الْعَدْلُ حَيَاةٌ}}<ref>«عدالت باعث زنده ماندن [همه چیز] است». غررالحکم، ج۱، ص۲۰؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۸.</ref>. | |||
[[جامعه]] فاقد عدالت، جامعهای مرده است. [[سرزمین]] بیعدالت چون زمین خشک و کشتزار بیحاصل است. با عدالت است که زمین زنده، [[سرزمینها]] آباد، و مردمان و جامعهها به [[درستی]] برپا میشوند. [[محمد]] [[حلبی]] از [[امام صادق]]{{ع}} درباره معنای این [[آیه]] [[پرسش]] کرد که خداوند فرموده است: {{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا}}<ref>«بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور میکند» سوره حدید، آیه ۱۷.</ref>. بدانید که خدا زمین را پس از مردن آن زنده میکند. [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|الْعَدْلَ بَعْدَ الْجَوْرِ}}<ref>«[مراد] عدات پس از ستم است». الکافی، ج۸، ص۲۶۷؛ تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۲۴۳؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۳.</ref>. | |||
بر اساس همین نگاه به [[عدالت]] است که [[شهید]] عدالت، [[علی]]{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْعَدْلَ قَوَاماً لِلْأَنَامِ وَ تَنْزِيهاً مِنَ الْمَظَالِمِ وَ الْآثَامِ وَ تَسْنِيَةً لِلْإِسْلَامِ}}<ref>«خدای سبحان عدالت را مایه برپایی آدمیان و ستون زندگی آنان و سبب پاکی از ستمکاریها و گناهان و روشنی چراغ اسلام قرار داده است». غررالحکم، ج۱، ص۳۳۵؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۲۰.</ref>. | |||
بقای [[جامعه]] به عدالت است و آنجا که عدالت نیست، [[انتظار]] [[پاکی]] و [[سلامت]] [[اجتماعی]]، انتظاری [[بیهوده]] است. بدون [[اجرای عدالت]]، [[دین]] و [[احکام]] آن بیجان است. روشنی [[اسلام]] به عدالت است، و با خاموش شدن عدالت، اسلام چون چراغی خواهد بود خاموش که با آن [[راه]] نمیتوان یافت و [[مردمان]] را به سامان نمیتوان رساند، زیرا عدالت است که جامعه و مردمان را به [[صلاح]] و سامان میرساند. به بیان پیشوای عدالتگرایان، علی{{ع}}: {{متن حدیث|الْعَدْلُ قِوَامُ الرَّعِيَّةِ}}<ref>«عدالت برپا دارنده جامعه و مردمان است». غررالحکم، ج۱، ص۳۳۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۸.</ref>. {{متن حدیث|الرَّعِيَّةُ لَا يُصْلِحُهَا إِلَّا الْعَدْلُ}}<ref>«جامعه و مردمان را چیزی جز اجرای عدالت اصلاح نمیکند». شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۵۴.</ref>. | |||
با این جهتگیری است که پیامآور عدالت و [[رسول]] [[هدایت]] فرموده است: {{متن حدیث|عَدْلُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِينَ سَنَةً قِيَامٍ لَيْلُهَا وَ صِيَامٍ نَهَارُهَا}}<ref>«ساعتی اجرای عدالت از هفتاد سال عبادتی که شبهایش به نماز شب و روزهایش به روز بگذرد برتر و بهتر است». جامع الاخبار، ص۱۸۰؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۲؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۷.</ref>. | |||
در [[اندیشه]] پرورش یافتگان [[مدرسه نبوی]]، [[عدالت محور]] همه امور و اصل و اساس همه چیز است، چنان که علی{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|الْعَدْلُ رَأْسُ الْإِيمَانِ وَ جِمَاعُ الْإِحْسَانِ}}<ref>«عدالت سر ایمان و گردآورنده نیکی است». شرح غررالحکم، ج۲، ص۳۰؛ مستدرک الوسائل، ج۱، ص۳۱۹.</ref>. | |||
[[برترین]] [[مراتب ایمان]] اجرای عدالت است که در پرتو آن خوبی و [[نیکی]] در جامعه و مردمان سریان میکند و دین و [[دینداری]] معنا مییابد. اینگونه است که [[جامعه دینی]] برپا میگردد و مردمان راست میشوند. [[امیر مؤمنان]] و پیشوای عدالتگستران [[علی]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اجْعَلِ الدِّينَ كَهْفَكَ وَ الْعَدْلَ سَيْفَكَ تَنْجُ مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ تَظْهَرْ عَلَى كُلِّ عَدُوٍّ}}<ref>«دین را پناهگاه و عدالت را شمشیر گیر، از هر بدی میرهی و بر هر دشمنی پیروزی میشوی». غررالحکم، ج۱، ص۱۳۹.</ref>. | |||
[[دیانت]] و [[عدالت]] از هم گسست ندارند و از این روست که [[قرآن]] کتاب عدالت است و به بیان فرزند قرآن، علی{{ع}}: {{متن حدیث|هُوَ النَّاطِقُ بِالسُّنَّةِ الْعَدْلِ}}<ref>«قرآن است که به روش و سنّت عدل گویاست». غررالحکم، ج۲، ص۳۱۴.</ref>. | |||
قرآن کتاب [[فطرت]] است و [[آدمیان]] به فطرت خویش [[عاشق]] عدالت و منزجر از هرگونه ستماند، و چیزی جز عدالت آنان را [[سیراب]] نمیکند و [[جامعه]] جز با عدالت به [[آرامش]] و [[آسایش]] [[حقیقی]] نمیرسد. دخت گرامی [[رسول خاتم]] در [[خطبه]] مشهور خویش در [[روز]] دهم [[رحلت پیامبر]]، یعنی در اوج [[قیام]] خویش برای عدالت، فرمود: {{متن حدیث|فَفَرَضَ اللَّهُ... الْعَدْلَ تَسْكِيناً لِلْقُلُوبِ}}<ref>«خداوند عدالت را وسیله آرامش دلها قرار داده است». أبوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (الصدوق)، علل الشرایع، قدم له السید محمد صادق بحر العلوم، الطبعة الثانیة، المکتبة الحیدریة، النجف، ۱۳۸۵-۱۳۸۶ ق. افست دار احیاء التراث العربی، بیروت، ص۲۴۸؛ این طیفور این عبارت را چنین نقل کرده است: {{متن حدیث|فَفَرَضَ اللَّهُ... الْعَدْلَ تَنَسُّكاً لِلْقُلُوبِ}} أبوالفضل احمد بن أبی طاهر (ابن طیفور)، بلاغات النساء، فهرسة و تحقیق یوسف البقاعی، الطبعة الاولی، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۲۰ ق. ص۲۵؛ علامه اربلی نیز در کشف الغمة، ج۱، ص۴۸۳ همین عبارت را آورده است؛ و طبری امامی بدین صورت آورده است: {{متن حدیث|فَفَرَضَ اللَّهُ... الْأَحْکَامَ الْعَدْلَ إِینَاساً لِلرَّعِیَّةِ}} أبوجعفر محمد بن جریر بن رستم الطبری الامامی، دلائل الامامة، المطبعة الحیدریة، النجف، ۱۳۸۳ ق. الطبعة الثالثة، افست منشورات الرضی، قم، ۱۳۶۳ ش. ص۳۲-۳۳؛ و ابو منصور طبرسی اینگونه آورده است: {{متن حدیث|فَجَعَلَ اللهُ... الْعَدْلَ تَنْسِیقَاً لِلْقُلُوبِ}}؛ الاحتجاج، ج۱، ص۹۹.</ref>. | |||
[[انسان]] [[تشنه]] عدالت است و فطرت او خواهان آن و وجودش با آن آشنا است. [[حلبی]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است که فرمود: {{متن حدیث|الْعَدْلُ أَحْلى مِنَ الْمَاءِ يُصِيبُهُ الظَّمْآنُ}}<ref>«عدالت شیرینتر از آبی است که به لب تشنه رسد». الکافی، ج۲، ص۱۴۶؛ الاختصاص، ص۲۶۱؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۳؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۷.</ref>. | |||
[[قرآن]] فرو فرستاده شده است تا کام [[آدمیان]] را از [[عدالت]] شیرین و زندگیشان را از آن لبریز سازد و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پیامآور این شیرینی و [[رستگاری]] است»<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲ ص ۲۴۹-۲۵۹.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |