پرش به محتوا

حق در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پاسخ نخست== +== پاسخ نخست ==))
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۲۰: خط ۲۰:
::::::«[[حق]] در لغت به معنای [[درستی]]، مطابقت، موافقت، یکسانی، امر [[ثابت]]، [[ضد]] [[باطل]] و قرار داشتن شئ در جا و موقع خود است<ref>أبوعبدالرحمن الخلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، تحقیق مهدی المخزومی، ابراهیم السامرائی، افست مؤسسة دار الهجرة، قم، ۱۴۰۵ ق. ج۱، ص۴۰۷؛ المفردات، ص۱۲۵؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۴۱۳؛ لسان العرب، ج۳، ص۲۵۵.</ref>. این واژه در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] در پنج معنا به کار رفته است که دیگر معانی نیز به این پنج معنا بازمی‌گردد. دو معنا از این پنج معنا [[حقیقی]] و سه معنای دیگر اعتباری است که عبارتند از<ref>أبوعبدالرحمن الخلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، تحقیق مهدی المخزومی، ابراهیم السامرائی، افست مؤسسة دار الهجرة، قم، ۱۴۰۵ ق. ج۱، ص۴۰۷؛ المفردات، ص۱۲۵؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۴۱۳؛ لسان العرب، ج۳، ص۲۵۵؛ و نیز: عبدالکریم سروش، آیین شهریاری و دینداری، چاپ اول، مؤسسه فرهنگی صراط، تهران، ۱۳۷۹ ش. ص۱۴۸-۱۴۹.</ref>:
::::::«[[حق]] در لغت به معنای [[درستی]]، مطابقت، موافقت، یکسانی، امر [[ثابت]]، [[ضد]] [[باطل]] و قرار داشتن شئ در جا و موقع خود است<ref>أبوعبدالرحمن الخلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، تحقیق مهدی المخزومی، ابراهیم السامرائی، افست مؤسسة دار الهجرة، قم، ۱۴۰۵ ق. ج۱، ص۴۰۷؛ المفردات، ص۱۲۵؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۴۱۳؛ لسان العرب، ج۳، ص۲۵۵.</ref>. این واژه در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] در پنج معنا به کار رفته است که دیگر معانی نیز به این پنج معنا بازمی‌گردد. دو معنا از این پنج معنا [[حقیقی]] و سه معنای دیگر اعتباری است که عبارتند از<ref>أبوعبدالرحمن الخلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، تحقیق مهدی المخزومی، ابراهیم السامرائی، افست مؤسسة دار الهجرة، قم، ۱۴۰۵ ق. ج۱، ص۴۰۷؛ المفردات، ص۱۲۵؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۴۱۳؛ لسان العرب، ج۳، ص۲۵۵؛ و نیز: عبدالکریم سروش، آیین شهریاری و دینداری، چاپ اول، مؤسسه فرهنگی صراط، تهران، ۱۳۷۹ ش. ص۱۴۸-۱۴۹.</ref>:
:::::*'''حق به معنای [[واقعیت]] و امر [[واقعی]]'''؛ یعنی به واقعیت [[عینی]] و خارجی و امر وجودی حق گفته می‌شود، چنان‌که [[خداوند]] حق است، [[روشنایی]] [[خورشید]] و تابندگی ماه حق است، [[مرگ]] حق است، [[قیامت]] حق است و...
:::::*'''حق به معنای [[واقعیت]] و امر [[واقعی]]'''؛ یعنی به واقعیت [[عینی]] و خارجی و امر وجودی حق گفته می‌شود، چنان‌که [[خداوند]] حق است، [[روشنایی]] [[خورشید]] و تابندگی ماه حق است، [[مرگ]] حق است، [[قیامت]] حق است و...
::::::{{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>.
 
::::::{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ}}<ref>«اوست که خورشید را تابان و ماه را درخشان آفرید و برای آن برج‌ها نهاد تا شمار سال‌ها و “حساب” را بدانید؛ خداوند آن را جز به حق نیافرید» سوره یونس، آیه ۵.</ref>.
{{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>.
::::::{{متن حدیث|فَإِنَّهُ وَ اللَّهِ‏ الْجِدُّ لَا اللَّعِبُ‏ وَ الْحَقُّ‏ لَا الْكَذِبُ‏ وَ مَا هُوَ إِلَّا الْمَوْتُ أَسْمَعَ دَاعِيهِ‏ وَ أَعْجَلَ حَادِيهِ‏}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۲.</ref>.
 
::::::[[سوگند]] به [[خدا]]، امر مهمی است، واقعیت است و [[شوخی]] نیست؛ [[حق]] است و [[دروغ‌پردازی]] نیست، و این امر [[واقعی]]، [[مرگ]] است که منادی آن دعوتش را شنواند و سرودخوان آن همه را شتبان خواند.
{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ}}<ref>«اوست که خورشید را تابان و ماه را درخشان آفرید و برای آن برج‌ها نهاد تا شمار سال‌ها و “حساب” را بدانید؛ خداوند آن را جز به حق نیافرید» سوره یونس، آیه ۵.</ref>.
::::::{{متن قرآن|وَيَسْتَنْبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ}}<ref>«و از تو خبر می‌گیرند که آیا آن (عذاب) حقّ است؟ بگو آری سوگند به پروردگارم که بی‌گمان حقّ است و شما به ستوه آورنده (ی خداوند) نیستید» سوره یونس، آیه ۵۳.</ref>.
 
{{متن حدیث|فَإِنَّهُ وَ اللَّهِ‏ الْجِدُّ لَا اللَّعِبُ‏ وَ الْحَقُّ‏ لَا الْكَذِبُ‏ وَ مَا هُوَ إِلَّا الْمَوْتُ أَسْمَعَ دَاعِيهِ‏ وَ أَعْجَلَ حَادِيهِ‏}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۲.</ref>.
 
[[سوگند]] به [[خدا]]، امر مهمی است، واقعیت است و [[شوخی]] نیست؛ [[حق]] است و [[دروغ‌پردازی]] نیست، و این امر [[واقعی]]، [[مرگ]] است که منادی آن دعوتش را شنواند و سرودخوان آن همه را شتبان خواند.
 
{{متن قرآن|وَيَسْتَنْبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ}}<ref>«و از تو خبر می‌گیرند که آیا آن (عذاب) حقّ است؟ بگو آری سوگند به پروردگارم که بی‌گمان حقّ است و شما به ستوه آورنده (ی خداوند) نیستید» سوره یونس، آیه ۵۳.</ref>.
:::::*'''حق به معنای [[حقیقت]]'''، یعنی به [[ادراک]] [[مطابق با واقع]] که حقیقت است، حق گفته می‌شود. مثلاً ادراک اینکه مرگ وجود دارد و پذیرش [[دعوت]] [[پیامبران]] و [[پاداش]] و [[مکافات]] و [[بهشت و دوزخ]] حق است.
:::::*'''حق به معنای [[حقیقت]]'''، یعنی به [[ادراک]] [[مطابق با واقع]] که حقیقت است، حق گفته می‌شود. مثلاً ادراک اینکه مرگ وجود دارد و پذیرش [[دعوت]] [[پیامبران]] و [[پاداش]] و [[مکافات]] و [[بهشت و دوزخ]] حق است.
::::::{{متن حدیث|وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا يَضْحَكُ فَقَالَ{{ع}}: كَأَنَّ‏ الْمَوْتَ‏ فِيهَا عَلَى‏ غَيْرِنَا كُتِبَ‏ وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ وَ كَأَنَّ الَّذِي نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ نُبَوِّئُهُمْ‏ أَجْدَاثَهُمْ‏ وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ‏ كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۲۲.</ref>. [و [[امام علی]]{{ع}} در پی جنازه‌ای می‌رفت، شنید مردی می‌خندد، فرمود:] گویا مرگ را در [[دنیا]] بر جز ما نوشته‌اند، گویا حق (مرگ) را در آن بر عهده جز ما گذاشته‌اند، گویی آنچه از [[مردگان]] می‌بینیم، مسافرانند که به زودی نزد ما بازمی‌آیند. آنان را در گورهایشان جای می‌دهیم و میراثشان را می‌خوریم، گویا ما پس از آنان جاودان به سر می‌بریم. سپس [[پند]] پنددهندگان [اعم از [[زن]] و مرد] را فراموش می‌کنیم و به هر [[بلا]] و آفتی گرفتار می‌شویم.
 
::::::{{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>.
{{متن حدیث|وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا يَضْحَكُ فَقَالَ{{ع}}: كَأَنَّ‏ الْمَوْتَ‏ فِيهَا عَلَى‏ غَيْرِنَا كُتِبَ‏ وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ وَ كَأَنَّ الَّذِي نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ نُبَوِّئُهُمْ‏ أَجْدَاثَهُمْ‏ وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ‏ كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ}}<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۲۲.</ref>. [و [[امام علی]]{{ع}} در پی جنازه‌ای می‌رفت، شنید مردی می‌خندد، فرمود:] گویا مرگ را در [[دنیا]] بر جز ما نوشته‌اند، گویا حق (مرگ) را در آن بر عهده جز ما گذاشته‌اند، گویی آنچه از [[مردگان]] می‌بینیم، مسافرانند که به زودی نزد ما بازمی‌آیند. آنان را در گورهایشان جای می‌دهیم و میراثشان را می‌خوریم، گویا ما پس از آنان جاودان به سر می‌بریم. سپس [[پند]] پنددهندگان [اعم از [[زن]] و مرد] را فراموش می‌کنیم و به هر [[بلا]] و آفتی گرفتار می‌شویم.
 
{{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>.
:::::*'''[[حق]] به معنای اجازه و [[رخصت]]'''، مثلاً وقتی می‌گوییم [[آدمیان]] حق [[پرسش]] دارند، معنایش این است که رخصت پرسش دارند و در استفاده یا عدم استفاده از این حق مخیرند، و این امر برای آنان مجاز است. یکی از [[یاران علی]]{{ع}} پرسشی نااستوار و ناسنجیده از [[امام]] کرد و [[حضرت]] آن را پاسخ داد و بر حق [[پرسشگری]] آدمیان تأکید کرد و فرمود: {{متن حدیث|وَ لَكَ... حَقُّ‏ الْمَسْأَلَةِ}}<ref>«تو را حق پرسش است». نهج البلاغه، خطبه ۱۶۲.</ref>.
:::::*'''[[حق]] به معنای اجازه و [[رخصت]]'''، مثلاً وقتی می‌گوییم [[آدمیان]] حق [[پرسش]] دارند، معنایش این است که رخصت پرسش دارند و در استفاده یا عدم استفاده از این حق مخیرند، و این امر برای آنان مجاز است. یکی از [[یاران علی]]{{ع}} پرسشی نااستوار و ناسنجیده از [[امام]] کرد و [[حضرت]] آن را پاسخ داد و بر حق [[پرسشگری]] آدمیان تأکید کرد و فرمود: {{متن حدیث|وَ لَكَ... حَقُّ‏ الْمَسْأَلَةِ}}<ref>«تو را حق پرسش است». نهج البلاغه، خطبه ۱۶۲.</ref>.
::::::همچنین است [[حقّ]] [[مسکن]]، [[شغل]] و [[انتخاب همسر]].
 
همچنین است [[حقّ]] [[مسکن]]، [[شغل]] و [[انتخاب همسر]].
:::::*'''حق به معنای [[استحقاق]]'''، یعنی سزاواری شخص نسبت به چیزی، یا سزاواری امری نسبت به امر دیگر؛ مانند حق تقدیر و [[تنبیه]]، و [[پاداش]] و [[مجازات]]. {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ}}<ref>«و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند *هیچ‌گاه در آن (مسجد) حاضر مشو! بی‌گمان مسجدی که از روز نخست بنیان آن را بر پرهیزگاری نهاده‌اند سزاوارتر است که در آن حاضر گردی؛ در آن مردانی هستند که پاکیزه کردن (خود) را دوست می‌دارند و خداوند پاکیزگان را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۱۰۷-۱۰۸.</ref>.
:::::*'''حق به معنای [[استحقاق]]'''، یعنی سزاواری شخص نسبت به چیزی، یا سزاواری امری نسبت به امر دیگر؛ مانند حق تقدیر و [[تنبیه]]، و [[پاداش]] و [[مجازات]]. {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ}}<ref>«و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند *هیچ‌گاه در آن (مسجد) حاضر مشو! بی‌گمان مسجدی که از روز نخست بنیان آن را بر پرهیزگاری نهاده‌اند سزاوارتر است که در آن حاضر گردی؛ در آن مردانی هستند که پاکیزه کردن (خود) را دوست می‌دارند و خداوند پاکیزگان را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۱۰۷-۱۰۸.</ref>.
::::::{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ * وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ أُولَئِكَ الْأَحْزَابُ * إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ}}<ref>«پیش از ایشان قوم نوح و عاد و فرعون دارنده میخ‌ها هم، (پیامبران را) دروغگو انگاشتند * و ثمود و قوم لوط و “اصحاب ایکه” همان گروه‌ها (ی شکست خورده) بودند * هیچ یک جز اینکه پیامبران را دروغگو شمردند کاری نکردند و کیفر من بر آنان به حقیقت پیوست» سوره ص، آیه ۱۲-۱۴.</ref>.
 
::::::و در این معنا، [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} در نامه‌ای به یکی از کارگزارانش چنین نوشته است: {{متن حدیث|فَلْيَكُنْ‏ أَمْرُ النَّاسِ‏ عِنْدَكَ‏ فِي‏ الْحَقِّ‏ سَوَاءً}}<ref>«پس باید کار مردم در آن‌چه حق است [استحقاق آن را دارند و سزاوار آن هستند] نزد تو یکسان باشد». نهج البلاغه، نامه ۵۹.</ref>.
{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ * وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ أُولَئِكَ الْأَحْزَابُ * إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ}}<ref>«پیش از ایشان قوم نوح و عاد و فرعون دارنده میخ‌ها هم، (پیامبران را) دروغگو انگاشتند * و ثمود و قوم لوط و “اصحاب ایکه” همان گروه‌ها (ی شکست خورده) بودند * هیچ یک جز اینکه پیامبران را دروغگو شمردند کاری نکردند و کیفر من بر آنان به حقیقت پیوست» سوره ص، آیه ۱۲-۱۴.</ref>.
 
و در این معنا، [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} در نامه‌ای به یکی از کارگزارانش چنین نوشته است: {{متن حدیث|فَلْيَكُنْ‏ أَمْرُ النَّاسِ‏ عِنْدَكَ‏ فِي‏ الْحَقِّ‏ سَوَاءً}}<ref>«پس باید کار مردم در آن‌چه حق است [استحقاق آن را دارند و سزاوار آن هستند] نزد تو یکسان باشد». نهج البلاغه، نامه ۵۹.</ref>.
:::::*'''[[حق]] به معنای [[طلب]] و مطالبه'''، یعنی کسی از دیگری مطالبه و انتظاری داشته باشد و به‌طور متقابل این امر برای آن دیگری هم لحاظ شود. مانند حق [[مردمان]] بر [[زمامداران]]، و حق زمامداران بر مردمان، چنان‌که [[کلام]] [[امیر]] بیان، [[علی]]{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|حَقُّ‏ الْوَالِي‏ عَلَى‏ الرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي}}<ref>«حق زمامدار بر مردم، و حق مردم بر زمامدار». نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>. {{متن حدیث|فَقَدْ جَعَلَ‏ اللَّهُ‏ لِي‏ عَلَيْكُمْ‏ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ‏ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ}}<ref>«همانا خدا بر شما برای من حقی قرار داد، چون حکمرانی شما را به عهده‌ام نهاد، و شما را نیز حق است بر من، همانند حق من که شما راست بر گردن». نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>.
:::::*'''[[حق]] به معنای [[طلب]] و مطالبه'''، یعنی کسی از دیگری مطالبه و انتظاری داشته باشد و به‌طور متقابل این امر برای آن دیگری هم لحاظ شود. مانند حق [[مردمان]] بر [[زمامداران]]، و حق زمامداران بر مردمان، چنان‌که [[کلام]] [[امیر]] بیان، [[علی]]{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|حَقُّ‏ الْوَالِي‏ عَلَى‏ الرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي}}<ref>«حق زمامدار بر مردم، و حق مردم بر زمامدار». نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>. {{متن حدیث|فَقَدْ جَعَلَ‏ اللَّهُ‏ لِي‏ عَلَيْكُمْ‏ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ‏ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ}}<ref>«همانا خدا بر شما برای من حقی قرار داد، چون حکمرانی شما را به عهده‌ام نهاد، و شما را نیز حق است بر من، همانند حق من که شما راست بر گردن». نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>.
::::::آن‌چه در [[خانواده]] مطرح است، [[شناخت]] [[حقوق]] اعتباری و لحاظ کردن و رعایت آنهاست، بدین معنا که مبنای تمام [[روابط]] و مناسبات [[زن]] و مرد در [[خانواده]] و مجموعه اعضای خانواده [[حقوق]] قرار گیرد که در این صورت مناسبات و [[روابط خانوادگی]] جایگاه درست خود را می‌یابد.»<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۱۱۹.</ref>
 
آن‌چه در [[خانواده]] مطرح است، [[شناخت]] [[حقوق]] اعتباری و لحاظ کردن و رعایت آنهاست، بدین معنا که مبنای تمام [[روابط]] و مناسبات [[زن]] و مرد در [[خانواده]] و مجموعه اعضای خانواده [[حقوق]] قرار گیرد که در این صورت مناسبات و [[روابط خانوادگی]] جایگاه درست خود را می‌یابد.»<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۱۱۹.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش