پرش به محتوا

رابطه قرآن با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش ))
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۵۰: خط ۵۰:
:::::#اخبار غیبی [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} دلیل حقانیت او و قرآن است.
:::::#اخبار غیبی [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} دلیل حقانیت او و قرآن است.
:::::#اخبار غیبی و هشدارگری پیامبران، رحمتی از جانب خداست؛ از آنها برای غفلت‌زدایی و بیداری استفاده کنید»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۵، ص۳۱۰]</ref>.
:::::#اخبار غیبی و هشدارگری پیامبران، رحمتی از جانب خداست؛ از آنها برای غفلت‌زدایی و بیداری استفاده کنید»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۵، ص۳۱۰]</ref>.
::::::*«قرآن کریم در آیه صد و دوم با اشاره به وحیانی بودن و نکات غیبی سرگذشت یوسف می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}}<ref>«(اى پيامبر) اين از خبرهاى نهانى است كه به تو وحى مى‏‌كنيم و تو هنگامى كه (برادران يوسف) بر كار خود هم‏داستان شدند و نيرنگ مى‌‏باختند نزد آنها نبودى»؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۲.</ref> این آیه اشاره دارد که داستان [[حضرت یوسف]] {{ع}} ریشه وحیانی دارد؛ زیرا نکته‌های ظریفی را بیان کرده که اگر خدای متعال بیان نمی‌کرد، هیچ کس از آن‌ها آگاهی نداشت. در نتیجه:
 
*«قرآن کریم در آیه صد و دوم با اشاره به وحیانی بودن و نکات غیبی سرگذشت یوسف می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}}<ref>«(اى پيامبر) اين از خبرهاى نهانى است كه به تو وحى مى‏‌كنيم و تو هنگامى كه (برادران يوسف) بر كار خود هم‏داستان شدند و نيرنگ مى‌‏باختند نزد آنها نبودى»؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۲.</ref> این آیه اشاره دارد که داستان [[حضرت یوسف]] {{ع}} ریشه وحیانی دارد؛ زیرا نکته‌های ظریفی را بیان کرده که اگر خدای متعال بیان نمی‌کرد، هیچ کس از آن‌ها آگاهی نداشت. در نتیجه:
:::::#پیامبران از راه وحی با غیب آشنا می‌شوند.
:::::#پیامبران از راه وحی با غیب آشنا می‌شوند.
:::::#قصه‌های قرآن را اخبار غیبی بدانید (نه داستان‌های غیرواقعی و اساطیری)»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۰، ص۱۷۵]</ref>.
:::::#قصه‌های قرآن را اخبار غیبی بدانید (نه داستان‌های غیرواقعی و اساطیری)»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۰، ص۱۷۵]</ref>.
خط ۶۴: خط ۶۵:
:::::: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}.<ref>«و بر تو این کتاب  را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز»؛ سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>
:::::: {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}.<ref>«و بر تو این کتاب  را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز»؛ سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>
::::::این آیات اطلاق دارد و در آیه اول بین نفی و استثناء قرار گرفته یعنی هر آنچه که در ذهن ما باشد یا نباشد؛ و طبق آیه دوم از هر علمی و هر موضوعی در قرآن وجود دارد. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: {{عربی|"فِيهِ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ بَيَّنَ فِيهِ الْحَلالَ وَالْحَرَامَ وَالْحُدُودَ وَالاَحْكَامَ وَجَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ اِلَيْهِ النَّاسُ كُمَّلاً فَقَالَ: مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيءٍ"}}<ref>«در قرآن همه چیز بیان شده از حلال و حرام و حدود و احکام گرفته تا هر آن چه که عموم مردم به آن احتیاج دارند آن همه به طور کامل. پس خداوند عزوجل می‌فرماید: ما از هیچ چیز در این کتاب کم نگذاشته‌ایم»؛ کافی، ج ۱، ص ۱۹۸.</ref> و طبق آیه سوم، قرآن مبین هر چیز و هر موضوعی است، خواه مسائل دینی یا دنیوی و یا اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی و سیاسی، و هیچ چیزی از آن استثنا نشده است. دومین ویژگی قرآن در این آیه جنبه هدایتی آن است و سومین ویژگی آن رحمت و چهارمین ویژگی آن بشارت برای مؤمنین است.
::::::این آیات اطلاق دارد و در آیه اول بین نفی و استثناء قرار گرفته یعنی هر آنچه که در ذهن ما باشد یا نباشد؛ و طبق آیه دوم از هر علمی و هر موضوعی در قرآن وجود دارد. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: {{عربی|"فِيهِ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ بَيَّنَ فِيهِ الْحَلالَ وَالْحَرَامَ وَالْحُدُودَ وَالاَحْكَامَ وَجَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ اِلَيْهِ النَّاسُ كُمَّلاً فَقَالَ: مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيءٍ"}}<ref>«در قرآن همه چیز بیان شده از حلال و حرام و حدود و احکام گرفته تا هر آن چه که عموم مردم به آن احتیاج دارند آن همه به طور کامل. پس خداوند عزوجل می‌فرماید: ما از هیچ چیز در این کتاب کم نگذاشته‌ایم»؛ کافی، ج ۱، ص ۱۹۸.</ref> و طبق آیه سوم، قرآن مبین هر چیز و هر موضوعی است، خواه مسائل دینی یا دنیوی و یا اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی و سیاسی، و هیچ چیزی از آن استثنا نشده است. دومین ویژگی قرآن در این آیه جنبه هدایتی آن است و سومین ویژگی آن رحمت و چهارمین ویژگی آن بشارت برای مؤمنین است.
::::::امام باقر{{ع}} می‌فرماید: خداوند متعال برای [[حضرت موسی]]{{ع}} این آیه را نازل فرمودند که {{متن قرآن|كَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«از هر موضوعی اندرزی برای او در الواح نوشتیم»؛ سوره اعراف، آیه ۱۶۵.</ref> و می‌دانیم که برای [[حضرت موسی]]{{ع}}همه چیز نوشته نشد و در مورد [[حضرت عیسی]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُم بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُم بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ}}<ref>«من آمده‌ام تا برخی از آن چه را که در آن اختلاف دارید روشن کنم»؛ سوره زخرف، آیه ۶۳.</ref> و می‌دانیم که برای او هم همه چیز بیان نشد، اما در مورد حضرت [[پیامبر خاتم|محمد مصطفی]]{{صل}} می‌فرماید:  {{متن قرآن|وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«ما تو را شاهد آنها قرار دادیم (شاهد بر همه مردم و همه انبیا و البته شهادت باید همراه با علم کامل باشد) و بر تو این کتاب  را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز»؛ سوره نحل، آیه ۸۹.</ref><ref>قال الباقر علیه .. فیه بقوله تعالی لموسی: وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ، فعلمنا أنّه لم یکتب له الشی‌ء کلّه، و قال لعیسی: وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فعلمنا أنه لم یبیّن له الأمر کله، و قال لمحمّد{{صل}} وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‌ءٍنور الثقلین، ج ۲، ص ۷۶.</ref>  
 
امام باقر{{ع}} می‌فرماید: خداوند متعال برای [[حضرت موسی]]{{ع}} این آیه را نازل فرمودند که {{متن قرآن|كَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«از هر موضوعی اندرزی برای او در الواح نوشتیم»؛ سوره اعراف، آیه ۱۶۵.</ref> و می‌دانیم که برای [[حضرت موسی]]{{ع}}همه چیز نوشته نشد و در مورد [[حضرت عیسی]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُم بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُم بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ}}<ref>«من آمده‌ام تا برخی از آن چه را که در آن اختلاف دارید روشن کنم»؛ سوره زخرف، آیه ۶۳.</ref> و می‌دانیم که برای او هم همه چیز بیان نشد، اما در مورد حضرت [[پیامبر خاتم|محمد مصطفی]]{{صل}} می‌فرماید:  {{متن قرآن|وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«ما تو را شاهد آنها قرار دادیم (شاهد بر همه مردم و همه انبیا و البته شهادت باید همراه با علم کامل باشد) و بر تو این کتاب  را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز»؛ سوره نحل، آیه ۸۹.</ref><ref>قال الباقر علیه .. فیه بقوله تعالی لموسی: وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ، فعلمنا أنّه لم یکتب له الشی‌ء کلّه، و قال لعیسی: وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فعلمنا أنه لم یبیّن له الأمر کله، و قال لمحمّد{{صل}} وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‌ءٍنور الثقلین، ج ۲، ص ۷۶.</ref>  
::::::بنابراین کسانی که می‌گویند قرآن تنها به بیان علوم تربیتی و اخلاقی پرداخته و فقط جنبه هدایتی دارد، در اشتباه هستند. اگر ما نمی‌توانیم علوم مختلف را از قرآن استخراج کنیم، اشکال از ماست نه این که قرآن ناقص است. خداوند متعال در آیه‌ای دیگر به نحو اجمال بیان می‌دارد که در قرآن آیاتی است که با آن می‌توان کوه‌ها را به حرکت در آورد و با مردگان سخن گفت یا طی الأرض کرد. {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى}}<ref>«گر به وسیله قرآن، کوهها به حرکت در آیند یا زمین ها قطعه قطعه شوند یا به وسیله آن با مردگان سخن گفته شود (باز هم ایمان نمی آورند)»؛ سوره رعد، آیه ۳۱.</ref> تعدادی از این آیات و آثار اختصاصی آن را [[ائمه اطهار]]{{عم}} بیان کرده‌اند که برخی از اولیاء الهی قسمتی از آن را می‌دانند. حتی برخی از آیات قرآن داروی شفای بیماری‌های جسمی و روحی است. ضمن آن که همه این موارد اختصاص به ظاهر قرآن دارد، و آیات قرآن باطن، تفسیر و تأویل نیز دارند که هر کدام از آنها ویژگی‌های خاص خود را دارد. بنابراین هنگامی که گفته می‌شود اهل بیت{{عم}} عالم به قرآن هستند و علم الکتاب نزد آنان است، ذره‌ای از عظمت علمی آن بزرگواران برای ما مشخص خواهد شد. از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال شد، آیا شما این قدرت را دارید و از این آیات با خبر هستید، فرمودند: به تحقیق ما قرآنی را به ارث برده‌ایم که در آن آیاتی است که با آن می‌توان کوه‌ها را به حرکت درآورد و زمین را قطعه قطعه نمود و مردگان را زنده ساخت.<ref>«و قد ورثنا نحن هذا القرآن الذی فیه ما تسیر به الجبال و تقطع به البلدان وتحیی به الموتی». کافی، ج ۱، ص ۲۲۹.</ref>
::::::بنابراین کسانی که می‌گویند قرآن تنها به بیان علوم تربیتی و اخلاقی پرداخته و فقط جنبه هدایتی دارد، در اشتباه هستند. اگر ما نمی‌توانیم علوم مختلف را از قرآن استخراج کنیم، اشکال از ماست نه این که قرآن ناقص است. خداوند متعال در آیه‌ای دیگر به نحو اجمال بیان می‌دارد که در قرآن آیاتی است که با آن می‌توان کوه‌ها را به حرکت در آورد و با مردگان سخن گفت یا طی الأرض کرد. {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى}}<ref>«گر به وسیله قرآن، کوهها به حرکت در آیند یا زمین ها قطعه قطعه شوند یا به وسیله آن با مردگان سخن گفته شود (باز هم ایمان نمی آورند)»؛ سوره رعد، آیه ۳۱.</ref> تعدادی از این آیات و آثار اختصاصی آن را [[ائمه اطهار]]{{عم}} بیان کرده‌اند که برخی از اولیاء الهی قسمتی از آن را می‌دانند. حتی برخی از آیات قرآن داروی شفای بیماری‌های جسمی و روحی است. ضمن آن که همه این موارد اختصاص به ظاهر قرآن دارد، و آیات قرآن باطن، تفسیر و تأویل نیز دارند که هر کدام از آنها ویژگی‌های خاص خود را دارد. بنابراین هنگامی که گفته می‌شود اهل بیت{{عم}} عالم به قرآن هستند و علم الکتاب نزد آنان است، ذره‌ای از عظمت علمی آن بزرگواران برای ما مشخص خواهد شد. از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال شد، آیا شما این قدرت را دارید و از این آیات با خبر هستید، فرمودند: به تحقیق ما قرآنی را به ارث برده‌ایم که در آن آیاتی است که با آن می‌توان کوه‌ها را به حرکت درآورد و زمین را قطعه قطعه نمود و مردگان را زنده ساخت.<ref>«و قد ورثنا نحن هذا القرآن الذی فیه ما تسیر به الجبال و تقطع به البلدان وتحیی به الموتی». کافی، ج ۱، ص ۲۲۹.</ref>
::::::قرآن کریم هم از منابع علمی و هم از مصادیق علمی [[ائمه|حضرات چهارده معصوم]]{{عم}} است به اعتبار آن که هر چه بخواهند بدانند به وسیله قرآن می‌دانند منبع علمی آنان محسوب می‌شود. {{عربی|"قال مولانا الصادق{{ع}}: «اِنّي لاَعْلَمُ خَبَر السّماء و خَبَرُ الارضِ و خَبَرُ ما كانَ و‌َ خَبَرُ ما هُوَ كائنٌ  کَأَنَّهُ فِی کَفِّی ثُمَّ قَالَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَعْلَمَهُ إِنَّ اللَّهَ یقول فيهِ تِبْيانُ كُلِّ شِيْيٌ"}}<ref>«همانا من به خبر آسمان‌ها و زمین و آنچه که در گذشته بوده و آنچه که در آینده واقع خواهد شد. عام هستم گویا همه این اخبار در دست من قرار گرفته و همه این اخبار و وقایع را از کتاب خدا می‌دانم؛ چرا که خداوند متعال می‌فرماید؛ در آن کتاب هر چیزی بیان شده است». بحار الانوار، ج ۸۹ ص ۱۰۱، به نقل از تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۹۹.</ref> اما به اعتبار آن که علوم مختلفی در قرآن همراه با اصطلاحات متعددی وجود دارد که تنها [[اهل بیت]]{{عم}} از آنها خبر دارند، از مصادیق علمی [[ائمه|حضرات معصومین]]{{عم}} به شمار می‌رود»<ref>[[امام‌شناسی ۱ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ج۱، ص۱۳۴-۱۵۳.</ref>.
::::::قرآن کریم هم از منابع علمی و هم از مصادیق علمی [[ائمه|حضرات چهارده معصوم]]{{عم}} است به اعتبار آن که هر چه بخواهند بدانند به وسیله قرآن می‌دانند منبع علمی آنان محسوب می‌شود. {{عربی|"قال مولانا الصادق{{ع}}: «اِنّي لاَعْلَمُ خَبَر السّماء و خَبَرُ الارضِ و خَبَرُ ما كانَ و‌َ خَبَرُ ما هُوَ كائنٌ  کَأَنَّهُ فِی کَفِّی ثُمَّ قَالَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَعْلَمَهُ إِنَّ اللَّهَ یقول فيهِ تِبْيانُ كُلِّ شِيْيٌ"}}<ref>«همانا من به خبر آسمان‌ها و زمین و آنچه که در گذشته بوده و آنچه که در آینده واقع خواهد شد. عام هستم گویا همه این اخبار در دست من قرار گرفته و همه این اخبار و وقایع را از کتاب خدا می‌دانم؛ چرا که خداوند متعال می‌فرماید؛ در آن کتاب هر چیزی بیان شده است». بحار الانوار، ج ۸۹ ص ۱۰۱، به نقل از تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۹۹.</ref> اما به اعتبار آن که علوم مختلفی در قرآن همراه با اصطلاحات متعددی وجود دارد که تنها [[اهل بیت]]{{عم}} از آنها خبر دارند، از مصادیق علمی [[ائمه|حضرات معصومین]]{{عم}} به شمار می‌رود»<ref>[[امام‌شناسی ۱ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ج۱، ص۱۳۴-۱۵۳.</ref>.
خط ۸۸: خط ۹۰:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد تقی شاکر]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد تقی شاکر]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«برخی از آیات قرآن تصریح دارند که علم و آگاهی از قرآن به گروه خاصی عطا شده است. {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}} <ref> سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.</ref>. بلکه [قرآن] آیاتی روشن در سینه‌های کسانی است که علم [الهی] یافته‌اند، و جز ستمگران منکر آیات ما نمی‌شوند.  و همین طور آیه ۴۳ رعد و هفتم آل عمران چنین دلالتی دارند. این گروه همان کسانی هستند که خداوند اطاعت و پیروی از ایشان را قرین اطاعت خود و [[پیامبر گرامی]] خود قرار داده و پلیدی‌ها و انواعِ گوناگون و کوچک و بزرگِ زشتی و رجس را از ایشان دور نموده است. خداوند این گروه را مطهرینی معرفی می‌نماید که لمس و فهم و درک قرآن بر ایشان محقق گشته است و آنها را هدایت‌کنندگان به حقیقت قرآن، آیات متشابه آن و اسرار و بطون برترین و آخرین کتاب آسمانی می‌داند. این ارتباط و مخلوط شدن به گونه‌ای است که جدایی و مفارقتی میان آنها نمی‌باشد {{عربی|«لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُم»}}.
::::::«برخی از آیات قرآن تصریح دارند که علم و آگاهی از قرآن به گروه خاصی عطا شده است. {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}} <ref> سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.</ref>. بلکه [قرآن] آیاتی روشن در سینه‌های کسانی است که علم [الهی] یافته‌اند، و جز ستمگران منکر آیات ما نمی‌شوند.  و همین طور آیه ۴۳ رعد و هفتم آل عمران چنین دلالتی دارند. این گروه همان کسانی هستند که خداوند اطاعت و پیروی از ایشان را قرین اطاعت خود و [[پیامبر گرامی]] خود قرار داده و پلیدی‌ها و انواعِ گوناگون و کوچک و بزرگِ زشتی و رجس را از ایشان دور نموده است. خداوند این گروه را مطهرینی معرفی می‌نماید که لمس و فهم و درک قرآن بر ایشان محقق گشته است و آنها را هدایت‌کنندگان به حقیقت قرآن، آیات متشابه آن و اسرار و بطون برترین و آخرین کتاب آسمانی می‌داند. این ارتباط و مخلوط شدن به گونه‌ای است که جدایی و مفارقتی میان آنها نمی‌باشد {{عربی|«لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُم»}}.
::::::[[امام علی|حضرت امام علی]] {{ع}} در توصیف [[ائمه]] {{عم}} می‌فرماید: {{عربی|«إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ وَ تَعَالى‏- طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا، وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلى‏ خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ، وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ، وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا، لَا نُفَارِقُهُ، وَ لَايُفَارِقُنَا»}}. همانا خداوند تبارک و تعالی ما را تطهیر کرده و عصمت بخشیده و ما را گواهان بر خلقش قرار داده و حجت خود بر روی زمین نصب نموده و ما را با قرآن و قرآن را با ما قرا داده که نه ما از او و نه او از ما جدا شدنی نیست. خداوند تبارک و تعالی همانا ما را پاک گرداند و معصوم داشت و ما را بر خلقش گواه گرفت و حجتش در زمین قرار داد و ما را در کنار قرآن قرار داد و قرآن را در کنار ما، نه ما از آن جدایی می‌پذیریم و نه آن از ما کناره می‌گیرد»<ref>[[محمد تقی شاکر|شاکر]]، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص ۴۷.</ref>.
 
::::::''' گونه‌های تبیین ارتباط [[اهل بیت]] با قرآن''':
[[امام علی|حضرت امام علی]] {{ع}} در توصیف [[ائمه]] {{عم}} می‌فرماید: {{عربی|«إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ وَ تَعَالى‏- طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا، وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلى‏ خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ، وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ، وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا، لَا نُفَارِقُهُ، وَ لَايُفَارِقُنَا»}}. همانا خداوند تبارک و تعالی ما را تطهیر کرده و عصمت بخشیده و ما را گواهان بر خلقش قرار داده و حجت خود بر روی زمین نصب نموده و ما را با قرآن و قرآن را با ما قرا داده که نه ما از او و نه او از ما جدا شدنی نیست. خداوند تبارک و تعالی همانا ما را پاک گرداند و معصوم داشت و ما را بر خلقش گواه گرفت و حجتش در زمین قرار داد و ما را در کنار قرآن قرار داد و قرآن را در کنار ما، نه ما از آن جدایی می‌پذیریم و نه آن از ما کناره می‌گیرد»<ref>[[محمد تقی شاکر|شاکر]]، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص ۴۷.</ref>.
 
''' گونه‌های تبیین ارتباط [[اهل بیت]] با قرآن''':
::::::«شیوه بیان ارتباط [[اهل بیت]] {{عم}} با قرآن در روایات به شکل‌های مختلفی بیان شده است. گونه‌های تبیین این ارتباط را می‌توان در این موارد دسته‌بندی نمود.
::::::«شیوه بیان ارتباط [[اهل بیت]] {{عم}} با قرآن در روایات به شکل‌های مختلفی بیان شده است. گونه‌های تبیین این ارتباط را می‌توان در این موارد دسته‌بندی نمود.
:::::#روایاتی که آیاتی از قرآن را که دلالت بر آگاهی گروهی و افرادی به قرآن و تأویل آن و آشنا به متشابهات قرآن و تفسیر آن و بهره‌مند از حقایق قرآن هستند و در آنها نامی از ایشان برده نشده را منحصر و منطبق و یا حداقل مصداق اکمل و اتم آن را [[اهل بیت]] {{عم}} معرفی می‌نماید. این روایات به فراخورِ مفهوم و معنای آیات، دلالت بر [[علم امام|آگاهی و علم گسترده امام]] به واسطه آگاهی از قرآن می‌نمایند. و در حقیقت علم و معرفت و آگاهی‌های فراوان و حیرت انگیز و شناخت وسیع و دقیق ایشان را مستند به قرآن می‌کند و اصحاب و مخالفان را با منبع [[علم امام|علم و آگاهی امام]]، و حقانیت و وارد نبودن خدشه به آن آشنا می‌سازد. آیاتی که در این مقام مورد استناد قرار گرفته‌اند عبارتند از: ۴۹ عنکبوت، ۱۲۱ بقرة، ۴۳ رعد، ۷ آل عمران، ۱۸ آل عمران، ۴۳ نحل، ۷ انبیاء، ۳۲ دخان، ۳۲ فاطر، ۲۸ حدید، ۲۶۹ بقرة، ۱۹ انعام. در این روایات <ref>ر.ک برای دیدن روایاتی که به این آیات اشاره دارند: بحار ج ۲۳ ص ۱۸۹ ح ۳ و ۵ ص ۱۹۱ ح ۱۰ ص ۱۹۲ ح ۱۶ ص ۱۹۳ ح ۱۸ ص ۲۰۰ ح ۳۴ و ۳۷ و ۳۸ ص ۲۰۲ ح ۴۵ ص ۲۰۳ ح ۴۸. ج ۲۳ ص ۱۸۹ ح ۶؛ کافی ج ۱ ص ۲۵۷ ح ۳؛ بحار ج ۲۳ ص ۱۹۱ ح ۱۱؛ شواهد التنزیل حسکانی ج ۱ ص ۴۰۰ تا ۴۰۵؛ بحار ج ۲۳ ص ۲۰۴ ح ۵۱ و ۵۲ ص ۱۷۲ ح ۱ ص ۱۷۳ ح 2 ص ۱۷۴ ح ۳ و ۴ ص ۱۷۶ ح ۱۳ و ۱۴ و ۱۶ ص ۱۷۷ ح ۱۷ و ۱۸ و…؛ شواهد التنزیل ج ۱ ص ۴۳۲ تا ص ۴۳۷؛ کافی ج ۱ ص ۲۹۵ بحار ج ۲۳ ص ۲۲۸ ح ۵۰؛ شواهد التنزیل ج ۲ ص ۱۵۵ تا ۱۵۶ ج ۲ ص ۳۰۸ تا ۳۱۰. ج ۱ ص ۱۳۵ ح ۱۴۶ تا ۱۳۹ ح ۱۵۴؛ بحار ج ۸۹ ص ۱۰۱ ح ۷۳ و ۷۴ و ۷۵.</ref> [[ائمه]] با استناد به آیات مذکور، اهل پیامبر را آگاه از علم قرآن دانسته شده‌اند که مردم مأمور به پرسش و سؤال از ایشان گردیده‌اند. همچنین علم به آیات بینات الهی در سینه ایشان می‌باشد و علم و عمل به کتاب خداوند سبحان که سبب تلاوت حقیقی قرآن است از آن ایشان می‌باشد. [[امام]] همچون [[پیامبر]] {{صل}} انذار دهنده به قرآن است و راسخین در علم که آگاهان از تأویل حقیقی قرآن هستند [[اهل بیت|ائمه اهل بیت]] دانسته شده‌اند. [[اهل بیت]] به عنوان سخنگو و ناطقان قرآنند و ایشان هستند که به تأویل و تنزیل قرآن آشنا می‌باشند و به سبب بهره‌مندی از علمی که خدا به ایشان داده است، شک و رجس از ایشان دور می‌باشد. این عبارات خلاصه‌ای از مضمون روایات فراوانی است که در ذیل آیاتِ مربوط به ارتباط [[علم امام]] با آگاهی از قرآن نقل شده است. در یکی از این روایات محمد بن یحیی از عبد الرحمان نقل می‌کند که [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: {{عربی|«إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ انْتَهَى إِلَى‏ آيٍ فِي الْقُرْآنِ ثُمَّ جَمَعَ أَصَابِعَهُ ثُمَّ قَال {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْم}}»}} <ref>سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.</ref><ref>بصائرالدرجات ص: ۲۰۶ ح ۱۴؛ وسائل‌الشیعة ج: ۲۷ ص: ۱۹۹ ح ۳۳۵۸۷؛ بحار ج ۲۳ ص ۲۰۳ ح ۴۸.</ref> ایشان، سرچشمه علم الهی خود را قرآن و آشنایی با معارف و آیات الهی می‌دانند، که خداوند [[ائمه]] {{عم}} را از آن بهره‌مند نموده است.
:::::#روایاتی که آیاتی از قرآن را که دلالت بر آگاهی گروهی و افرادی به قرآن و تأویل آن و آشنا به متشابهات قرآن و تفسیر آن و بهره‌مند از حقایق قرآن هستند و در آنها نامی از ایشان برده نشده را منحصر و منطبق و یا حداقل مصداق اکمل و اتم آن را [[اهل بیت]] {{عم}} معرفی می‌نماید. این روایات به فراخورِ مفهوم و معنای آیات، دلالت بر [[علم امام|آگاهی و علم گسترده امام]] به واسطه آگاهی از قرآن می‌نمایند. و در حقیقت علم و معرفت و آگاهی‌های فراوان و حیرت انگیز و شناخت وسیع و دقیق ایشان را مستند به قرآن می‌کند و اصحاب و مخالفان را با منبع [[علم امام|علم و آگاهی امام]]، و حقانیت و وارد نبودن خدشه به آن آشنا می‌سازد. آیاتی که در این مقام مورد استناد قرار گرفته‌اند عبارتند از: ۴۹ عنکبوت، ۱۲۱ بقرة، ۴۳ رعد، ۷ آل عمران، ۱۸ آل عمران، ۴۳ نحل، ۷ انبیاء، ۳۲ دخان، ۳۲ فاطر، ۲۸ حدید، ۲۶۹ بقرة، ۱۹ انعام. در این روایات <ref>ر.ک برای دیدن روایاتی که به این آیات اشاره دارند: بحار ج ۲۳ ص ۱۸۹ ح ۳ و ۵ ص ۱۹۱ ح ۱۰ ص ۱۹۲ ح ۱۶ ص ۱۹۳ ح ۱۸ ص ۲۰۰ ح ۳۴ و ۳۷ و ۳۸ ص ۲۰۲ ح ۴۵ ص ۲۰۳ ح ۴۸. ج ۲۳ ص ۱۸۹ ح ۶؛ کافی ج ۱ ص ۲۵۷ ح ۳؛ بحار ج ۲۳ ص ۱۹۱ ح ۱۱؛ شواهد التنزیل حسکانی ج ۱ ص ۴۰۰ تا ۴۰۵؛ بحار ج ۲۳ ص ۲۰۴ ح ۵۱ و ۵۲ ص ۱۷۲ ح ۱ ص ۱۷۳ ح 2 ص ۱۷۴ ح ۳ و ۴ ص ۱۷۶ ح ۱۳ و ۱۴ و ۱۶ ص ۱۷۷ ح ۱۷ و ۱۸ و…؛ شواهد التنزیل ج ۱ ص ۴۳۲ تا ص ۴۳۷؛ کافی ج ۱ ص ۲۹۵ بحار ج ۲۳ ص ۲۲۸ ح ۵۰؛ شواهد التنزیل ج ۲ ص ۱۵۵ تا ۱۵۶ ج ۲ ص ۳۰۸ تا ۳۱۰. ج ۱ ص ۱۳۵ ح ۱۴۶ تا ۱۳۹ ح ۱۵۴؛ بحار ج ۸۹ ص ۱۰۱ ح ۷۳ و ۷۴ و ۷۵.</ref> [[ائمه]] با استناد به آیات مذکور، اهل پیامبر را آگاه از علم قرآن دانسته شده‌اند که مردم مأمور به پرسش و سؤال از ایشان گردیده‌اند. همچنین علم به آیات بینات الهی در سینه ایشان می‌باشد و علم و عمل به کتاب خداوند سبحان که سبب تلاوت حقیقی قرآن است از آن ایشان می‌باشد. [[امام]] همچون [[پیامبر]] {{صل}} انذار دهنده به قرآن است و راسخین در علم که آگاهان از تأویل حقیقی قرآن هستند [[اهل بیت|ائمه اهل بیت]] دانسته شده‌اند. [[اهل بیت]] به عنوان سخنگو و ناطقان قرآنند و ایشان هستند که به تأویل و تنزیل قرآن آشنا می‌باشند و به سبب بهره‌مندی از علمی که خدا به ایشان داده است، شک و رجس از ایشان دور می‌باشد. این عبارات خلاصه‌ای از مضمون روایات فراوانی است که در ذیل آیاتِ مربوط به ارتباط [[علم امام]] با آگاهی از قرآن نقل شده است. در یکی از این روایات محمد بن یحیی از عبد الرحمان نقل می‌کند که [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: {{عربی|«إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ انْتَهَى إِلَى‏ آيٍ فِي الْقُرْآنِ ثُمَّ جَمَعَ أَصَابِعَهُ ثُمَّ قَال {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْم}}»}} <ref>سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.</ref><ref>بصائرالدرجات ص: ۲۰۶ ح ۱۴؛ وسائل‌الشیعة ج: ۲۷ ص: ۱۹۹ ح ۳۳۵۸۷؛ بحار ج ۲۳ ص ۲۰۳ ح ۴۸.</ref> ایشان، سرچشمه علم الهی خود را قرآن و آشنایی با معارف و آیات الهی می‌دانند، که خداوند [[ائمه]] {{عم}} را از آن بهره‌مند نموده است.
:::::#روایاتی که قرآن را نیازمند به تفسیر می‌داند و دانایی که از تمامی آیات آن آگاه باشد و احکام قرآن را بداند و از کیفیت نزول، ترتیب آیات، ناسخ و منسوخ آن و شأن نزول آیات و جایگاه آیه خبر داشته باشد. این دسته از روایات ضمن تبیین این نیاز، [[ائمه اطهار]] {{عم}} را آگاهان و عالمان به قرآن معرفی می‌نماید و جدایی میان قرآن و [[امام]] را نفی می‌کند. [[ام سلمة]] نقل می‌کند [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در ساعات پایان عمر شریفش پس از سفارش به کتاب و اهل بیت {{عم}} دست [[علی]] را گرفت و فرمود: {{عربی|«‏هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ، خَلِيفَتَانِ بَصِيرَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏»}} همانا [[علی]] با قرآن است و قرآن با اوست، دو جانشین بینائی که جدائی نمی‌پذیرند تا در کنار حوض نزد من آیند. بیان دیگری از جایگاه و رابطه امام با قرآن و [[پیامبر]]، در بیان [[منصور بن حازم]] می‌باشد که [[امام صادق]] کلام او را امضا و تأیید فرمود. منصور در خدمت حضرت پس از استدلال به وجود رب و لزوم وجود [[نبی]] برای دسترسی به سِخت و رضایت خداوند، برای استدلال به لزوم وجود حجتی پس از [[پیامبر]] این سؤال را مطرح می‌کند که [[حجت]] پس از پیامبر قرآن نمی‌تواند باشد زیرا [[مرجئه]]، [[قدریه]] هرکدام و حتی [[زندیق]] برای غلبه بر طرف مسلمان خود به آن استدلال می‌کند، پس برای قرآن قیّمی لازم است که حجیّت قرآن با آن تمام می‌شود، و از میان [[ابن مسعود]]، [[حذیفه]] و... که به عنوان آگاهان به قرآن معرفی شدند تنها [[علی]] بود که به تمام قرآن آگاهی داشت پس علی قیّم و نگهدار قرآن است و [[حجت]] پس از [[پیامبر]] اوست و اطاعتش مفترض و آنچه درباره قرآن می‌گوید حق و صحیح است.
:::::#روایاتی که قرآن را نیازمند به تفسیر می‌داند و دانایی که از تمامی آیات آن آگاه باشد و احکام قرآن را بداند و از کیفیت نزول، ترتیب آیات، ناسخ و منسوخ آن و شأن نزول آیات و جایگاه آیه خبر داشته باشد. این دسته از روایات ضمن تبیین این نیاز، [[ائمه اطهار]] {{عم}} را آگاهان و عالمان به قرآن معرفی می‌نماید و جدایی میان قرآن و [[امام]] را نفی می‌کند. [[ام سلمة]] نقل می‌کند [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در ساعات پایان عمر شریفش پس از سفارش به کتاب و اهل بیت {{عم}} دست [[علی]] را گرفت و فرمود: {{عربی|«‏هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ، خَلِيفَتَانِ بَصِيرَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏»}} همانا [[علی]] با قرآن است و قرآن با اوست، دو جانشین بینائی که جدائی نمی‌پذیرند تا در کنار حوض نزد من آیند. بیان دیگری از جایگاه و رابطه امام با قرآن و [[پیامبر]]، در بیان [[منصور بن حازم]] می‌باشد که [[امام صادق]] کلام او را امضا و تأیید فرمود. منصور در خدمت حضرت پس از استدلال به وجود رب و لزوم وجود [[نبی]] برای دسترسی به سِخت و رضایت خداوند، برای استدلال به لزوم وجود حجتی پس از [[پیامبر]] این سؤال را مطرح می‌کند که [[حجت]] پس از پیامبر قرآن نمی‌تواند باشد زیرا [[مرجئه]]، [[قدریه]] هرکدام و حتی [[زندیق]] برای غلبه بر طرف مسلمان خود به آن استدلال می‌کند، پس برای قرآن قیّمی لازم است که حجیّت قرآن با آن تمام می‌شود، و از میان [[ابن مسعود]]، [[حذیفه]] و... که به عنوان آگاهان به قرآن معرفی شدند تنها [[علی]] بود که به تمام قرآن آگاهی داشت پس علی قیّم و نگهدار قرآن است و [[حجت]] پس از [[پیامبر]] اوست و اطاعتش مفترض و آنچه درباره قرآن می‌گوید حق و صحیح است.
::::::'''جهت نیاز به مفسر برای قرآن''':
 
'''جهت نیاز به مفسر برای قرآن''':
::::::[[ائمه]] علت نیاز به مفسر و هادی به قرآن را وجود محکم و متشابه در قرآن و ناسخ و منسوخ و لزوم آگاهی از زمان و مکان و شأن نزول آیات <ref> بحار ج ۸۹ ص ۸۸؛ بصائر ص ۱۳۶ ح ۳؛ تفسیر عیاشی ج ۱ ص ۱۴ ح ۱.</ref> گفته‌اند و مردم را تشویق به پرسش از خودشان نموده‌اند. ایشان علم کامل و از ابتدا تا آخر قرآن را مخصوص [[اوصیا|اوصیای پیامبر]] دانسته‌اند و این آگاهی را به اراده و خواست خداوند در [[اهل بیت]] جاری می‌دانند. (...)»<ref>[[محمد تقی شاکر|شاکر]]، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص ۴۸ و ۴۹.</ref>.
::::::[[ائمه]] علت نیاز به مفسر و هادی به قرآن را وجود محکم و متشابه در قرآن و ناسخ و منسوخ و لزوم آگاهی از زمان و مکان و شأن نزول آیات <ref> بحار ج ۸۹ ص ۸۸؛ بصائر ص ۱۳۶ ح ۳؛ تفسیر عیاشی ج ۱ ص ۱۴ ح ۱.</ref> گفته‌اند و مردم را تشویق به پرسش از خودشان نموده‌اند. ایشان علم کامل و از ابتدا تا آخر قرآن را مخصوص [[اوصیا|اوصیای پیامبر]] دانسته‌اند و این آگاهی را به اراده و خواست خداوند در [[اهل بیت]] جاری می‌دانند. (...)»<ref>[[محمد تقی شاکر|شاکر]]، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص ۴۸ و ۴۹.</ref>.
::::::'''دو ویژگی آگاهی [[ائمه]] از قرآن''':
 
'''دو ویژگی آگاهی [[ائمه]] از قرآن''':
::::::«ظاهر روایات این فصل نشان می‌دهد که [[ائمه]] {{عم}} علم تفسیر قرآن را از دیگران نفی ننموده‌اند. اما برای علم و آگاهی خود از تفسیر قرآن دو ویژگی بیان داشته‌اند:
::::::«ظاهر روایات این فصل نشان می‌دهد که [[ائمه]] {{عم}} علم تفسیر قرآن را از دیگران نفی ننموده‌اند. اما برای علم و آگاهی خود از تفسیر قرآن دو ویژگی بیان داشته‌اند:
:::::#عمومیت و جامعیت آگاهی ایشان در برابر آگاهی برخی از بعضی از آیات، که آگاهی ناقص است.
:::::#عمومیت و جامعیت آگاهی ایشان در برابر آگاهی برخی از بعضی از آیات، که آگاهی ناقص است.
:::::#متقن بودن تفسیر خود در برابر آگاهی ناصحیح و فهم نادرست و یا تفسیر ظنّی از قرآن. ویژگی اول با احادیثی که ذکر گردید تا حدودی بیان شد.
:::::#متقن بودن تفسیر خود در برابر آگاهی ناصحیح و فهم نادرست و یا تفسیر ظنّی از قرآن. ویژگی اول با احادیثی که ذکر گردید تا حدودی بیان شد.
::::::در این روایات عباراتی مانند: {{عربی|«مَا نَزَلَتْ فِي الْقُرْآنِ آيَة‏»}} و یا تعابیری مثل: {{عربی|«یُعَلِّمُونَهُ لَکُم، أَوَّله إلی آخِرِهِ‏»}} دلالت بر فراگیری فهم قرآن و آشنایی با تمام قرآن را دارد. ویژگی دوم تفسیر [[ائمه]] {{عم}}؛ اتقان به صحت و مطابقت داشتن تفسیر ایشان با حقیقت قرآن می‌باشد. دلیل بر این گفتار، اوّلاً روایاتی است که [[اهل بیت]] {{عم}} و قرآن را عِدل هم و در کنار هم و جدا ناشدنی از هم می‌داند، [[حدیث ثقلین]] به عنوان بهترین و متقن ترین سند بر این ادعاست. ثانیاً روایاتی است که خود [[ائمه]] علم و آگاهی خویش از قرآن را الهی و به واسطه [[پیامبر]] {{صل}} معرفی می‌نمایند. {{عربی|«سَلُونِي عَنْ كِتَابِ اللَّهِ فَوَ اللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فِي لَيْلٍ وَ لَا نَهَارٍ وَ لَا مَسِيرٍ وَ لَا مُقَامٍ إِلَّا وَ قَدْ أَقْرَأَنِيهَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} ... فَعَلَّمَنِي تَأْوِيلَهُ وَ تَنْزِيلَه‏»}} از من از کتاب خدا سؤال کنید که به خدا آیه‌ای نازل نشد در شب یا روز و نه در راه و ایستگاه الا آنکه [[پیامبر]] آن را برای من قرائت کرد پس تأویل و تنزیلش را به من آموخت. و با همین سیاق روایاتی هستند که با استناد به آیه {و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ}نقش [[ائمه]] را تکمیل‌کننده انذاری می‌دانند که از وظایف [[پیامبر]] {{صل}} دانسته شده است. در این روایات در تبیین من بلغ آمده: {{عربی|«مَنْ بَلَغَ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً مِنْ‏ ذُرِّيَّةِ الْأَوْصِيَاءِ فَهُوَ يُنْذِرُ بِالْقُرْآنِ كَمَا أَنْذَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّه‏ {{صل}}‏»}}
 
در این روایات عباراتی مانند: {{عربی|«مَا نَزَلَتْ فِي الْقُرْآنِ آيَة‏»}} و یا تعابیری مثل: {{عربی|«یُعَلِّمُونَهُ لَکُم، أَوَّله إلی آخِرِهِ‏»}} دلالت بر فراگیری فهم قرآن و آشنایی با تمام قرآن را دارد. ویژگی دوم تفسیر [[ائمه]] {{عم}}؛ اتقان به صحت و مطابقت داشتن تفسیر ایشان با حقیقت قرآن می‌باشد. دلیل بر این گفتار، اوّلاً روایاتی است که [[اهل بیت]] {{عم}} و قرآن را عِدل هم و در کنار هم و جدا ناشدنی از هم می‌داند، [[حدیث ثقلین]] به عنوان بهترین و متقن ترین سند بر این ادعاست. ثانیاً روایاتی است که خود [[ائمه]] علم و آگاهی خویش از قرآن را الهی و به واسطه [[پیامبر]] {{صل}} معرفی می‌نمایند. {{عربی|«سَلُونِي عَنْ كِتَابِ اللَّهِ فَوَ اللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فِي لَيْلٍ وَ لَا نَهَارٍ وَ لَا مَسِيرٍ وَ لَا مُقَامٍ إِلَّا وَ قَدْ أَقْرَأَنِيهَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} ... فَعَلَّمَنِي تَأْوِيلَهُ وَ تَنْزِيلَه‏»}} از من از کتاب خدا سؤال کنید که به خدا آیه‌ای نازل نشد در شب یا روز و نه در راه و ایستگاه الا آنکه [[پیامبر]] آن را برای من قرائت کرد پس تأویل و تنزیلش را به من آموخت. و با همین سیاق روایاتی هستند که با استناد به آیه {و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ}نقش [[ائمه]] را تکمیل‌کننده انذاری می‌دانند که از وظایف [[پیامبر]] {{صل}} دانسته شده است. در این روایات در تبیین من بلغ آمده: {{عربی|«مَنْ بَلَغَ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً مِنْ‏ ذُرِّيَّةِ الْأَوْصِيَاءِ فَهُوَ يُنْذِرُ بِالْقُرْآنِ كَمَا أَنْذَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّه‏ {{صل}}‏»}}
::::::این روایات وحی را مخصوص [[پیامبر]] اما تبلیغ، تبیین و تفسیر قرآن را محدود به زمان [[پیامبر]] نمی‌دانند. سوم اینکه: قرآن کریم خبر از وجود تأویل برای آیات قرآن می‌دهد، این حقیقت را در لسان روایات نیز می‌توان مشاهده کرد، که در روایات از آن بیشتر به عنوان بطن یا بطون یاد شده است. این مطلب و معنا در روایات اهل سنت بیشتر با تعابیر سبعَةُ اَحرُف و تأویل کتاب بیان شده است. <ref>تفسیر عیاشی ج ۱ ص ۲ ص ۱۱؛ البرهان فی تفسیر القرآن ج ۱ ص ۵۹۸؛ کتاب سلیم ص ۷۶۹؛ بحار ج ۸۹ ص ۸۳ ح ۱۵ و ص ۹۰ ح ۳۴.</ref> ابن ابی حاتم از [[ابن عباس]] نقل می‌کند که او درباره قرآن گفت: {{عربی|«ان القرآن ذو شجون و فنون و ظهور و بطون لاتنقضی عجائبه و لاتبلغ غایته‏»}}<ref>الدرالمنثور ج ۲ ص ۶.</ref> [[امام باقر]] {{ع}} با معرفی [[پیامبر]] {{صل}} به عنوان برترین راسخین در علم می‌فرماید خداوند علم به تأویل و تنزیل را به صورت کامل به او آموخت و [[اوصیا]] بعد از او آگاهان از تمامی آنها هستند. <ref>بحار ج ۸۹ ص ۸۰ و ۸۱ ح ۸ ص ۹۲ ح ۳۹. </ref>
::::::این روایات وحی را مخصوص [[پیامبر]] اما تبلیغ، تبیین و تفسیر قرآن را محدود به زمان [[پیامبر]] نمی‌دانند. سوم اینکه: قرآن کریم خبر از وجود تأویل برای آیات قرآن می‌دهد، این حقیقت را در لسان روایات نیز می‌توان مشاهده کرد، که در روایات از آن بیشتر به عنوان بطن یا بطون یاد شده است. این مطلب و معنا در روایات اهل سنت بیشتر با تعابیر سبعَةُ اَحرُف و تأویل کتاب بیان شده است. <ref>تفسیر عیاشی ج ۱ ص ۲ ص ۱۱؛ البرهان فی تفسیر القرآن ج ۱ ص ۵۹۸؛ کتاب سلیم ص ۷۶۹؛ بحار ج ۸۹ ص ۸۳ ح ۱۵ و ص ۹۰ ح ۳۴.</ref> ابن ابی حاتم از [[ابن عباس]] نقل می‌کند که او درباره قرآن گفت: {{عربی|«ان القرآن ذو شجون و فنون و ظهور و بطون لاتنقضی عجائبه و لاتبلغ غایته‏»}}<ref>الدرالمنثور ج ۲ ص ۶.</ref> [[امام باقر]] {{ع}} با معرفی [[پیامبر]] {{صل}} به عنوان برترین راسخین در علم می‌فرماید خداوند علم به تأویل و تنزیل را به صورت کامل به او آموخت و [[اوصیا]] بعد از او آگاهان از تمامی آنها هستند. <ref>بحار ج ۸۹ ص ۸۰ و ۸۱ ح ۸ ص ۹۲ ح ۳۹. </ref>
::::::از طریق اهل سنت از ابن مسعود نقل شده که: {{عربی|«القرآن نزل علی سبعة احرف ما منها حرف الّا و له ظهر و بطن و ان علی بن ابی طالب عنده منه علم الظاهر و الباطن.‏»}}<ref>البرهان فی تفسیر القرآن ج ۱ ص ۴۷.</ref> قرآن بر هفت حرف نازل شده و هرحرفی ظاهر و باطنی دارد و همانا نزد علی علم ظاهر و باطن قرآن موجود است. همچنین از [[ام سلمة]]، [[عمر بن خطاب]]، [[عبدالله بن عباس]]، [[ابی سعید خدری]]، [[وهب بصری]]، [[زید بن ثابت]]، مجاهد و… روایات و کلماتی در علم و آگاهی وسیع [[امیرالمؤمنین]] به قرآن ذکر گردیده است.<ref>مقدمه تفسیر حبری ص ۱۵۳ تا ۱۶۳.</ref>»<ref>[[محمد تقی شاکر|شاکر]]، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص ۵۰ و ۵۱.</ref>.
::::::از طریق اهل سنت از ابن مسعود نقل شده که: {{عربی|«القرآن نزل علی سبعة احرف ما منها حرف الّا و له ظهر و بطن و ان علی بن ابی طالب عنده منه علم الظاهر و الباطن.‏»}}<ref>البرهان فی تفسیر القرآن ج ۱ ص ۴۷.</ref> قرآن بر هفت حرف نازل شده و هرحرفی ظاهر و باطنی دارد و همانا نزد علی علم ظاهر و باطن قرآن موجود است. همچنین از [[ام سلمة]]، [[عمر بن خطاب]]، [[عبدالله بن عباس]]، [[ابی سعید خدری]]، [[وهب بصری]]، [[زید بن ثابت]]، مجاهد و… روایات و کلماتی در علم و آگاهی وسیع [[امیرالمؤمنین]] به قرآن ذکر گردیده است.<ref>مقدمه تفسیر حبری ص ۱۵۳ تا ۱۶۳.</ref>»<ref>[[محمد تقی شاکر|شاکر]]، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص ۵۰ و ۵۱.</ref>.
خط ۱۰۹: خط ۱۱۶:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[عسکری امام‌خان]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[منشأ و قلمرو علم امام (پایان‌نامه)|منشأ و قلمرو علم امام]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[عسکری امام‌خان]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[منشأ و قلمرو علم امام (پایان‌نامه)|منشأ و قلمرو علم امام]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«استفاده از قرآن کریم از جمله راههائی بود که [[ائمه اطهار]]{{عم}} بدان وسیله کسب علم می‌کردند. روایات بسیاری شهادت می‌دهند که قرآن کریم همانطور که ظاهر دارد دارای معانی باطنی است چنانکه [[جابر بن یزید]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل می‌کند: که امام فرمود: {{عربی|" يَا جَابِرُ إِنَ‏ لِلْقُرْآنِ‏ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ‏ بَطْناً ‏‏ ‏‏‏‏‏‏"}}<ref>من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۳۲.</ref>. لذا جای هیچگونه تعجب نیست اگر گفته شود، خبرهای مربوط به آسمان و زمین و گذشته و آینده را در آن می‌توان یافت. {{عربی|"  فِيهِ‏ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ‏ وَ خَبَرُ مَا كَانَ‏ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ‏ ‏‏ ‏‏‏‏‏‏"}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۲۴۰.</ref>. چنانکه [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] می‌فرماید: آن قرآن است که اگر بخواهید گویا می‌گردد، ولی خودش سخن نمی‌گوید؛ اما من از آن شما را می‌آگاهانم: بدانید که در قرآن دانشی است که به آنچه در آینده خواهد آمد خبر می‌دهد. و سخن از گذشته نیز در آن فراوان است. و دوای درد شما و باعث نظم و ترتیب میان شما است<ref>{{عربی|" ذَلِكَ‏ الْقُرْآنُ‏ فَاسْتَنْطِقُوهُ‏ وَ لَنْ‏ يَنْطِقَ‏ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُم ‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، ترجمه محمد جواد شریعت، خطبه ۱۵۸، ص ۳۷۰.</ref>. و در بحث [[علم غیب]] ثابت کردیم که بندگان برگزیده خدا عالم به غیب هستند پس هیچ چیز در امور مربوط به شریعت و حلال و حرام الهی بر آنها مخفی نمی‌ماند و آنها از ان آگاه‌اند، زیرا خداوند درهای غیب را روی آنها می‌گشاید.
::::::«استفاده از قرآن کریم از جمله راههائی بود که [[ائمه اطهار]]{{عم}} بدان وسیله کسب علم می‌کردند. روایات بسیاری شهادت می‌دهند که قرآن کریم همانطور که ظاهر دارد دارای معانی باطنی است چنانکه [[جابر بن یزید]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل می‌کند: که امام فرمود: {{عربی|" يَا جَابِرُ إِنَ‏ لِلْقُرْآنِ‏ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ‏ بَطْناً ‏‏ ‏‏‏‏‏‏"}}<ref>من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۳۲.</ref>. لذا جای هیچگونه تعجب نیست اگر گفته شود، خبرهای مربوط به آسمان و زمین و گذشته و آینده را در آن می‌توان یافت. {{عربی|"  فِيهِ‏ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ‏ وَ خَبَرُ مَا كَانَ‏ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ‏ ‏‏ ‏‏‏‏‏‏"}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۲۴۰.</ref>. چنانکه [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] می‌فرماید: آن قرآن است که اگر بخواهید گویا می‌گردد، ولی خودش سخن نمی‌گوید؛ اما من از آن شما را می‌آگاهانم: بدانید که در قرآن دانشی است که به آنچه در آینده خواهد آمد خبر می‌دهد. و سخن از گذشته نیز در آن فراوان است. و دوای درد شما و باعث نظم و ترتیب میان شما است<ref>{{عربی|" ذَلِكَ‏ الْقُرْآنُ‏ فَاسْتَنْطِقُوهُ‏ وَ لَنْ‏ يَنْطِقَ‏ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُم ‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، ترجمه محمد جواد شریعت، خطبه ۱۵۸، ص ۳۷۰.</ref>. و در بحث [[علم غیب]] ثابت کردیم که بندگان برگزیده خدا عالم به غیب هستند پس هیچ چیز در امور مربوط به شریعت و حلال و حرام الهی بر آنها مخفی نمی‌ماند و آنها از ان آگاه‌اند، زیرا خداوند درهای غیب را روی آنها می‌گشاید.
::::::قرآن کریم بر [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} نازل شد لذا مسلم است که [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} یکی از برگزیدیگان خدا برای [[علم غیب]] است و تمام علوم قرآن نزد اوست. چنان که خدای سبحان به رسولش می‌فرماید: {{متن قرآن| وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}} <ref> و خداوند کتاب و فرزانگی  بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.</ref>. بشر می‌تواند با تلاش و کوشش علوم عادی را فراگیرد هرچند آن هم جزو عطایای الهی است، اما علمی‌ که خداوند به [[رسول اکرم]]{{صل}} عطا نمود هرگز، به‌طور متعارف قابل تعلّم نیست و اگر تعلیم غیبی خداوند نبود ممکن نبود کسی بتواند آن را یاد بگیرد. زیرا درباره تعلیم انسان‌های عادی می‌فرماید: {{متن قرآن|عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ }} <ref> به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت؛ سوره علق، آیه: ۵.</ref>. ولی درباره تعلیم [[رسول اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ }} <ref> و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.</ref> جمله {{متن قرآن|لَمْ تَكُنْ }} نشان می‌دهد که اگر تعلیم خدا نبود تلاش و کوشش [[پیامبر]]{{صل}} برای فراگیری آن علوم غیبی سودمند نبود. لذا به‌وسیله نزول قرآن که {{متن قرآن| تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ  }} <ref> بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref> است بر قلب [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} ایشان را به غیب آگاه ساخت. حالا در آیه‌ای از قرآن کریم، سخن از شخصی غیر از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به میان آمده است که دارای [[علم الکتاب]] است یعنی تمام علوم قرآن نزد اوست و بر حقانیت [[رسول خدا]]{{صل}} گواهی می‌دهد: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}} <ref> بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.</ref>. از این آیه به خوبی روشن می‌شود که کسی وجود دارد که علم کتاب "قرآن" نزد اوست. و درین آیه شریفه [[علم الکتاب]] به‌طور مطلق آمده است لذا شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی می‌شود. پس گستردگی و وسعت این علم را از آنجا ملاحظه بفرمایید که در رابطه با وزیر [[حضرت سلیمان]]{{ع}} در قرآن آمده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي]]}}<ref>امّا کسى که دانشى از کتاب آسمانى داشت گفت: پیش از آن‌که چشم بر هم زنى، آن‌را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است؛ سوره نمل، آیه:۴۰.</ref>. پس کسی که مقداری از علم کتاب نزد او بود این قدرت را از خود نشان داد پس کسی که تمام علم کتاب نزد او باشد خدا می‌داند که حامل چه قدرتی باشد. اما چه کسی این قدرت را دارد و [[علم الکتاب]] نزد چه کسی است. قرآن تنها اشاره سربسته‌ای به آن دارد. بعض مفسرین گفته‌اند منظور "خداوند" است و گروهی از مفسران نیز گفته‌اند: که منظور از آن دانشمندان اهل کتاب و افرادی همچون سلمان و عبدالله بن سلام است که نشانه‌های [[پیامبر]]{{صل}} را در کتب آسمانی پیشین دیده بودند و گواه بر حقانیت او می‌شدند. ولی بسیاری از مفسران در کتب خود نقل کرده‌اند که این آیه شریفه در شأن [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[ائمه]]{{عم}} است.
 
::::::روایات فراوانی از شیعه و سنی، مصداق این تعبیر قرآنی را در مورد [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} اذعان دارند و در کتابهاشان نوشته‌اند. چنانکه خود آن حضرت می‌فرماید: منم آن کس که دارنده [[علم الکتاب]] است<ref>صفار قمی، بصائر الدرجات، ص ۲۱۶.</ref>»<ref>[[عسکری امام‌خان]]، [[منشأ و قلمرو علم امام (پایان‌نامه)|منشأ و قلمرو علم امام]]، فصل پنجم.</ref>.
قرآن کریم بر [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} نازل شد لذا مسلم است که [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} یکی از برگزیدیگان خدا برای [[علم غیب]] است و تمام علوم قرآن نزد اوست. چنان که خدای سبحان به رسولش می‌فرماید: {{متن قرآن| وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}} <ref> و خداوند کتاب و فرزانگی  بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.</ref>. بشر می‌تواند با تلاش و کوشش علوم عادی را فراگیرد هرچند آن هم جزو عطایای الهی است، اما علمی‌ که خداوند به [[رسول اکرم]]{{صل}} عطا نمود هرگز، به‌طور متعارف قابل تعلّم نیست و اگر تعلیم غیبی خداوند نبود ممکن نبود کسی بتواند آن را یاد بگیرد. زیرا درباره تعلیم انسان‌های عادی می‌فرماید: {{متن قرآن|عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ }} <ref> به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت؛ سوره علق، آیه: ۵.</ref>. ولی درباره تعلیم [[رسول اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ }} <ref> و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.</ref> جمله {{متن قرآن|لَمْ تَكُنْ }} نشان می‌دهد که اگر تعلیم خدا نبود تلاش و کوشش [[پیامبر]]{{صل}} برای فراگیری آن علوم غیبی سودمند نبود. لذا به‌وسیله نزول قرآن که {{متن قرآن| تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ  }} <ref> بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref> است بر قلب [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} ایشان را به غیب آگاه ساخت. حالا در آیه‌ای از قرآن کریم، سخن از شخصی غیر از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به میان آمده است که دارای [[علم الکتاب]] است یعنی تمام علوم قرآن نزد اوست و بر حقانیت [[رسول خدا]]{{صل}} گواهی می‌دهد: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}} <ref> بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.</ref>. از این آیه به خوبی روشن می‌شود که کسی وجود دارد که علم کتاب "قرآن" نزد اوست. و درین آیه شریفه [[علم الکتاب]] به‌طور مطلق آمده است لذا شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی می‌شود. پس گستردگی و وسعت این علم را از آنجا ملاحظه بفرمایید که در رابطه با وزیر [[حضرت سلیمان]]{{ع}} در قرآن آمده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي]]}}<ref>امّا کسى که دانشى از کتاب آسمانى داشت گفت: پیش از آن‌که چشم بر هم زنى، آن‌را نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است؛ سوره نمل، آیه:۴۰.</ref>. پس کسی که مقداری از علم کتاب نزد او بود این قدرت را از خود نشان داد پس کسی که تمام علم کتاب نزد او باشد خدا می‌داند که حامل چه قدرتی باشد. اما چه کسی این قدرت را دارد و [[علم الکتاب]] نزد چه کسی است. قرآن تنها اشاره سربسته‌ای به آن دارد. بعض مفسرین گفته‌اند منظور "خداوند" است و گروهی از مفسران نیز گفته‌اند: که منظور از آن دانشمندان اهل کتاب و افرادی همچون سلمان و عبدالله بن سلام است که نشانه‌های [[پیامبر]]{{صل}} را در کتب آسمانی پیشین دیده بودند و گواه بر حقانیت او می‌شدند. ولی بسیاری از مفسران در کتب خود نقل کرده‌اند که این آیه شریفه در شأن [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[ائمه]]{{عم}} است.
 
روایات فراوانی از شیعه و سنی، مصداق این تعبیر قرآنی را در مورد [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} اذعان دارند و در کتابهاشان نوشته‌اند. چنانکه خود آن حضرت می‌فرماید: منم آن کس که دارنده [[علم الکتاب]] است<ref>صفار قمی، بصائر الدرجات، ص ۲۱۶.</ref>»<ref>[[عسکری امام‌خان]]، [[منشأ و قلمرو علم امام (پایان‌نامه)|منشأ و قلمرو علم امام]]، فصل پنجم.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۱۸: خط ۱۲۷:
| پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«یکی از معتبرترین خاستگاه علوم [[اهل‌ بیت]]{{عم}}، قرآن کریم است. این کتاب آسمانی، سرچشمه تمامی احکام شریعت و مهم‌ترین منبع علوم و معارف اسلامی است، لکن همه کس نمی‌تواند به عمق و باطن آن دست یابد و حقایق علمی آن را کشف کند. تنها کسانی که بعد از [[پیامبر|رسول اعظم]]{{صل}} به تمام قرآن آشنایند و از ظاهر و باطن، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، و مطلق و مقیدش آگاهی دارند، [[ائمه]]{{عم}} و [[پیشوایان معصوم]] هستند. با این تفاوت که [[پیامبر]]{{صل}} به‌ طور مستقیم از نور [[وحی]] برخوردار بود و از این راه با تأویل آیات و حقایق قرآنی آشنا می‌شد ولی [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} از وحی برخوردار نیستند و لذا با هدایت‌های [[پیامبر]]{{صل}} و تأییدات ویژه خدای متعال که از لوازم شایستگی برای تصدی مقام [[امامت]] می‌باشد، از حقایق قرآنی آگاه می‌شدند.
::::::«یکی از معتبرترین خاستگاه علوم [[اهل‌ بیت]]{{عم}}، قرآن کریم است. این کتاب آسمانی، سرچشمه تمامی احکام شریعت و مهم‌ترین منبع علوم و معارف اسلامی است، لکن همه کس نمی‌تواند به عمق و باطن آن دست یابد و حقایق علمی آن را کشف کند. تنها کسانی که بعد از [[پیامبر|رسول اعظم]]{{صل}} به تمام قرآن آشنایند و از ظاهر و باطن، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، و مطلق و مقیدش آگاهی دارند، [[ائمه]]{{عم}} و [[پیشوایان معصوم]] هستند. با این تفاوت که [[پیامبر]]{{صل}} به‌ طور مستقیم از نور [[وحی]] برخوردار بود و از این راه با تأویل آیات و حقایق قرآنی آشنا می‌شد ولی [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} از وحی برخوردار نیستند و لذا با هدایت‌های [[پیامبر]]{{صل}} و تأییدات ویژه خدای متعال که از لوازم شایستگی برای تصدی مقام [[امامت]] می‌باشد، از حقایق قرآنی آگاه می‌شدند.
::::::[[فضل بن شاذان]] می‌گوید: قرآن به تمام و کمال و با همه حلال و حرام خود، بدون هیچ اختلاف و نزاعی، نزد [[ائمه]]{{عم}} که درود خداوند بر ایشان باد موجود است. [[ابن قبه رازی]] نیز بعد از نقل [[حدیث ثقلین]]، می‌گوید: از این حدیث دانستیم که عترت از قرآن جدا ناشدنی است و تمسک به آن سبب نجات از گمراهی است. بنابراین، تمسک به عترت واجب است، چنان‌که واجب است آنها، عالم به قرآن باشند، ناسخ‌اش را از منسوخ، خاص‌اش را از عام، مستحب‌اش را از واجب و محکم‌اش را از متشابه، باز شناسند. و نیز نسبت به قرآن امین باشند تا هر چیزی را در جای که خدا مقرر فرموده است، قرار دهند و مقدم را مؤخر و مؤخر را مقدم نسازند. در تأیید این مطلب.
 
::::::روایاتی فراوانی نیز وجود دارد که به عنوان نمونه دو روایت نقل می‌شود:
[[فضل بن شاذان]] می‌گوید: قرآن به تمام و کمال و با همه حلال و حرام خود، بدون هیچ اختلاف و نزاعی، نزد [[ائمه]]{{عم}} که درود خداوند بر ایشان باد موجود است. [[ابن قبه رازی]] نیز بعد از نقل [[حدیث ثقلین]]، می‌گوید: از این حدیث دانستیم که عترت از قرآن جدا ناشدنی است و تمسک به آن سبب نجات از گمراهی است. بنابراین، تمسک به عترت واجب است، چنان‌که واجب است آنها، عالم به قرآن باشند، ناسخ‌اش را از منسوخ، خاص‌اش را از عام، مستحب‌اش را از واجب و محکم‌اش را از متشابه، باز شناسند. و نیز نسبت به قرآن امین باشند تا هر چیزی را در جای که خدا مقرر فرموده است، قرار دهند و مقدم را مؤخر و مؤخر را مقدم نسازند. در تأیید این مطلب.
 
روایاتی فراوانی نیز وجود دارد که به عنوان نمونه دو روایت نقل می‌شود:
:::::#[[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} فرمود: هیچ آیه از قرآن بر [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] نیامد مگر آنکه آن را بر من خوانده و املا نمود و من آن را با خط خود نوشتم، [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم متشابه و عام و خاص آن را به من آموخت.
:::::#[[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} فرمود: هیچ آیه از قرآن بر [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] نیامد مگر آنکه آن را بر من خوانده و املا نمود و من آن را با خط خود نوشتم، [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم متشابه و عام و خاص آن را به من آموخت.
:::::#[[جابر]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل کرده که فرمود: هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که از ظاهر و باطن قرآن به طور کامل آگاه است، مگر اوصیا و جانشینان پیامبر. از این روایات و سخنان بزرگان امامیه، استفاده می‌شود که یکی از مصادر علوم و معارف [[اهل‌ بیت]]{{عم}} قرآن مجید است»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۷۱.</ref>.
:::::#[[جابر]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل کرده که فرمود: هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که از ظاهر و باطن قرآن به طور کامل آگاه است، مگر اوصیا و جانشینان پیامبر. از این روایات و سخنان بزرگان امامیه، استفاده می‌شود که یکی از مصادر علوم و معارف [[اهل‌ بیت]]{{عم}} قرآن مجید است»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۷۱.</ref>.
خط ۱۵۱: خط ۱۶۲:
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=7670&t=qa وبگاه مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=7670&t=qa وبگاه مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
::::::«قرآن: آگاهی کامل [[امامان]]{{عم}} از کتاب خدا و قرآن مجید به گونه‌ای است که تفسیر، تأویل، ظاهر، باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی می‌دانند.
::::::«قرآن: آگاهی کامل [[امامان]]{{عم}} از کتاب خدا و قرآن مجید به گونه‌ای است که تفسیر، تأویل، ظاهر، باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی می‌دانند.
::::::قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref> و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>؛ از این آیه به خوبی روشن می‌شود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست، زیرا علم‌الکتاب بدون قید و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی می‌شود، برخلاف آن چه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]}}<ref>  آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم؛ سوره نمل ، آیه ۴۰.</ref> آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی و بخشی از علم کتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملکه سبا را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد.
 
::::::بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانش‌هاست، کارهای بسیار مهمتری می‌تواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربسته‌ای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کرده‌اند که این آیه اشاره به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[ائمه|ائمه هدی]] {{عم}} است.
قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref> و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>؛ از این آیه به خوبی روشن می‌شود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست، زیرا علم‌الکتاب بدون قید و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی می‌شود، برخلاف آن چه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]}}<ref>  آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم؛ سوره نمل ، آیه ۴۰.</ref> آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی و بخشی از علم کتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملکه سبا را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد.
::::::[[قرطبی]] مفسر [[اهل سنت ]]در تفسیر خود به نقل از [[امام باقر]]{{ع}} در تفسیر "الذی عنده علم الکتاب" می‌گوید: {{عربی|«انما ذلک [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}»}}<ref> او فقط [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} است؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.</ref>.
 
::::::در روایت دیگری از [[ابن عباس]] می‌خوانیم: {{عربی|«من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»}}<ref>کسی که علم کتاب نزد اوست فقط [[علی]]{{ع}} است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.</ref>. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} است<ref>روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} می‌دانند که برای رعایت اختصار در متن نیاورده‌ایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه</ref><ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴؛ و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.</ref>.
بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانش‌هاست، کارهای بسیار مهمتری می‌تواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربسته‌ای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کرده‌اند که این آیه اشاره به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[ائمه|ائمه هدی]] {{عم}} است.
 
[[قرطبی]] مفسر [[اهل سنت ]]در تفسیر خود به نقل از [[امام باقر]]{{ع}} در تفسیر "الذی عنده علم الکتاب" می‌گوید: {{عربی|«انما ذلک [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}»}}<ref> او فقط [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} است؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.</ref>.
 
در روایت دیگری از [[ابن عباس]] می‌خوانیم: {{عربی|«من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»}}<ref>کسی که علم کتاب نزد اوست فقط [[علی]]{{ع}} است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.</ref>. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} است<ref>روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} می‌دانند که برای رعایت اختصار در متن نیاورده‌ایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه</ref><ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴؛ و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.</ref>.
}}
}}


۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش