خوابهای مادر امام مهدی در روم چه بود؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۳
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونهای]]]] | [[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونهای]]]] | ||
::::::آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«هنگامی که "[[نرجس]]" در [[روم]] بود، خوابهای شگفتانگیزی دید. یک بار در [[خواب]]، [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[عیسای مسیح]] {{ع}} را دید که او را به [[عقد]] [[ازدواج]] [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] {{ع}} درآوردند. | |||
در [[خواب]] دیگری، به [[دعوت]] [[حضرت]] [[فاطمه زهرا]] {{س}} [[مسلمان]] شد، اما [[اسلام]] خود را از [[خانواده]] و اطرافیان پنهان میکرد، تا آنگاه که میان [[مسلمانان]] و [[رومیان]] [[جنگ]] درگرفت و [[قیصر]]، خود به همراه [[لشکر]]، روانه جبهههای [[جنگ]] شد. "[[نرجس]]" در [[خواب]] [[فرمان]] یافت که بهطور ناشناس، همراه کنیزان و خدمتکاران به دنبال سپاهی که به مرز میروند برود. او چنین کرد و در مرز، برخی از جلوداران [[سپاه]] [[مسلمانان]]، انان را [[اسیر]] ساختند و بیآنکه بدانند او از [[خانواده]] [[قیصر]] است، او را همراه سایر [[اسیران]]، به [[بغداد]] بردند. این واقعه در اواخر دوران [[امامت]] [[امام هادی|حضرت هادی]] {{ع}} روی داد. اگر "[[نرجس]]" در سال ٢٤٨، خود را میان اشراف [[روم]] انداخته و [[اسیر]] شده باشد، مصادف با شانزده سالگی [[حضرت]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بوده است. [[کارگزار]] [[امام هادی]] {{ع}} ([[بشر بن سلیمان]])، نامهای را که [[امام]] به زبان رومی نوشته بود، در [[بغداد]] به "[[نرجس]]" رساند و او را از بردهفروش خریداری کرد و به [[سامرا]]، نزد [[امام هادی]] {{ع}} برد. [[امام]]، آنچه [[نرجس]] در خوابهای خود دیده بود به او یادآوری کرد و [[بشارت]] داد که او [[همسر]] [[امام یازدهم]] و [[مادر]] فرزندی است که [[جهان]] را از [[عدل و داد]] پر میسازد<ref>پیشوای دوازدهم، هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، ص ۲۶.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۷۴.</ref>. | در [[خواب]] دیگری، به [[دعوت]] [[حضرت]] [[فاطمه زهرا]] {{س}} [[مسلمان]] شد، اما [[اسلام]] خود را از [[خانواده]] و اطرافیان پنهان میکرد، تا آنگاه که میان [[مسلمانان]] و [[رومیان]] [[جنگ]] درگرفت و [[قیصر]]، خود به همراه [[لشکر]]، روانه جبهههای [[جنگ]] شد. "[[نرجس]]" در [[خواب]] [[فرمان]] یافت که بهطور ناشناس، همراه کنیزان و خدمتکاران به دنبال سپاهی که به مرز میروند برود. او چنین کرد و در مرز، برخی از جلوداران [[سپاه]] [[مسلمانان]]، انان را [[اسیر]] ساختند و بیآنکه بدانند او از [[خانواده]] [[قیصر]] است، او را همراه سایر [[اسیران]]، به [[بغداد]] بردند. این واقعه در اواخر دوران [[امامت]] [[امام هادی|حضرت هادی]] {{ع}} روی داد. اگر "[[نرجس]]" در سال ٢٤٨، خود را میان اشراف [[روم]] انداخته و [[اسیر]] شده باشد، مصادف با شانزده سالگی [[حضرت]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بوده است. [[کارگزار]] [[امام هادی]] {{ع}} ([[بشر بن سلیمان]])، نامهای را که [[امام]] به زبان رومی نوشته بود، در [[بغداد]] به "[[نرجس]]" رساند و او را از بردهفروش خریداری کرد و به [[سامرا]]، نزد [[امام هادی]] {{ع}} برد. [[امام]]، آنچه [[نرجس]] در خوابهای خود دیده بود به او یادآوری کرد و [[بشارت]] داد که او [[همسر]] [[امام یازدهم]] و [[مادر]] فرزندی است که [[جهان]] را از [[عدل و داد]] پر میسازد<ref>پیشوای دوازدهم، هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، ص ۲۶.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۷۴.</ref>. |