مراد از مکتب سیاسی ماکیاولیسم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
مراد از مکتب سیاسی ماکیاولیسم چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۴
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پاسخ نخست== +== پاسخ نخست ==)) |
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[ابوالفضل شکوری]]''' در کتاب ''«[[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[ابوالفضل شکوری]]''' در کتاب ''«[[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«“ماکیاولیسم” نام یکی از [[مکاتب سیاسی]] معروف [[جهان]] است که آن را شخصی به نام “نیکلاماکیاولی” تأسیس و تدوین کرده است. این شیوه قبل از ماکیاولی نیز مورد عمل بسیاری از قدرتطلبان بوده است. نیکلاماکیاولی در سال ۱۴۶۹ میلادی در “فلورانس” یکی از شهرهای ایتالیا به [[دنیا]] آمد؛ او بنیانگذار [[مکتب سیاسی]] ویژهای شد که بعد از خودش [[سلاطین]] و اشخاص [[جاهطلب]] براساس آموزشهای آن، جنایات هولناکی را در صحنه [[سیاست]] مرتکب شدند. | ::::::«“ماکیاولیسم” نام یکی از [[مکاتب سیاسی]] معروف [[جهان]] است که آن را شخصی به نام “نیکلاماکیاولی” تأسیس و تدوین کرده است. این شیوه قبل از ماکیاولی نیز مورد عمل بسیاری از قدرتطلبان بوده است. نیکلاماکیاولی در سال ۱۴۶۹ میلادی در “فلورانس” یکی از شهرهای ایتالیا به [[دنیا]] آمد؛ او بنیانگذار [[مکتب سیاسی]] ویژهای شد که بعد از خودش [[سلاطین]] و اشخاص [[جاهطلب]] براساس آموزشهای آن، جنایات هولناکی را در صحنه [[سیاست]] مرتکب شدند. | ||
ماکیاولی، [[عقاید]] [[سیاسی]] [[منحرف]] و ضد بشری خود را ضمن کتابهایی نوشته و منتشر ساخت، که مهمترین آنها در کتاب “شهریار” و “مباحث” میباشند. | |||
کتاب “شهریار” مجموعه [[خدعه]] و نیرنگها و روشهای [[سلطه]] و [[جبر]] و [[سلطنت]] بر [[مردم]] میباشد که طبق فصول منظمی تدوین یافته است. ماکیاولی میگوید: “شهریار و [[سلطان]] باید به [[دروغ]] خود را آنگونه نشان دهد که مردم میپسندند و لازم نیست در واقع به آن صفات متصف باشد”. او میگوید: “برای اینکه شهریاران بتوانند خود را مسلط بر مردم کنند باید دروغ بگویند و مخصوصاً به دروغ، خود را [[متدین]]، دلرحم و خوشقول و [[مهربان]] نشان دهند”<ref>ر.ک: شهریار، ترجمه محمود محمود، ص۹۶.</ref>. | |||
باتوجه به محتوای کتاب “شهریار” شاید بتوان اصول مکتب سیاسی منحرف ماکیاولی را در عناوینی که در زیر بیان میشوند خلاصه کرد: | |||
:::::*'''[[قداست]] [[قدرت]] و سلطنت''': ماکیاولی طرفدار سلطنت و قدرت است و آنچنان شیفته قدرت است گو این که آن را [[تقدیس]] میکند و برای رسیدن به قدرت و سلطنت و یا [[حفظ]] و گسترش آن هر نوع جنایتی را مجاز میشمارد؛ او در کتاب خود فصلی تحت عنوان “بابی در کسانی که از [[راه]] [[جنایت]] به شهریاری میرسند” دارد. | :::::*'''[[قداست]] [[قدرت]] و سلطنت''': ماکیاولی طرفدار سلطنت و قدرت است و آنچنان شیفته قدرت است گو این که آن را [[تقدیس]] میکند و برای رسیدن به قدرت و سلطنت و یا [[حفظ]] و گسترش آن هر نوع جنایتی را مجاز میشمارد؛ او در کتاب خود فصلی تحت عنوان “بابی در کسانی که از [[راه]] [[جنایت]] به شهریاری میرسند” دارد. | ||
ماکیاولی در این فصل میگوید: “یکی از راهها و طرق [[کسب قدرت]]، جنایت است و منظور از جنایت، [[کشتار]] مردم، [[خیانت]] به [[دوستان]]، لگدمالکردن [[مذهب]] و... میباشد”. او میافزاید: “این روش، هرچند [[افتخار]] آمیز نیست، اما بالأخره غیر مجاز نیز نمیباشد”<ref>شهریار، ترجمه محمود محمود، ص۵۲-۵۸.</ref>. | |||
::::::او در قسمت دیگر از کتاب خود میگوید: “برای [[حفظ]] [[تسلط]] بر [[مردم]]، شهریاران دو [[راه]] بیشتر ندارند: یکی مطابق [[قوانین]] و دیگری از طریق [[زور]]؛ اولی ویژه [[انسانها]] و دومی مخصوص حیوانات است؛ اما چون طریق [[انسانی]] تقریباً غیر مؤثر است، پس ناچار از روی احتیاج باید به طریق دومی (حیوانی) [[متوسل]] شد”<ref>شهریار، ترجمه محمود محمود، ص۹۴</ref>. | ::::::او در قسمت دیگر از کتاب خود میگوید: “برای [[حفظ]] [[تسلط]] بر [[مردم]]، شهریاران دو [[راه]] بیشتر ندارند: یکی مطابق [[قوانین]] و دیگری از طریق [[زور]]؛ اولی ویژه [[انسانها]] و دومی مخصوص حیوانات است؛ اما چون طریق [[انسانی]] تقریباً غیر مؤثر است، پس ناچار از روی احتیاج باید به طریق دومی (حیوانی) [[متوسل]] شد”<ref>شهریار، ترجمه محمود محمود، ص۹۴</ref>. | ||
ماکیاولی در بخش دیگری از کتابش مینویسد: “اگر شهریاران با [[یورش]] و تهاجم نظامی، سرزمینی را [[فتح]] کنند که ساکنان آنجا قبل از فتح، قوانین ویژهای برای خود داشتهاند و از [[رسوم]] خاصی [[پیروی]] میکردهاند، [[پادشاه]] برای بسط تسلط و جلوگیری از [[قیام]] آنان، یا باید خودش برود در آنجا بماند و یا باید آنجا را خراب کند و به کلی ویران سازد”<ref>شهریار، ترجمه محمود محمود، ص۳۷.</ref>. | |||
ماکیاولی، [[قدرت]]، [[خشونت]] و انجام [[عملیات نظامی]] علیه [[ملتها]]، بدون هیچ دلیل و بهانهای و ارتکاب هر نوع [[ظلم و ستم]] برای کسب و یا [[حفظ قدرت]] را صریحاً در نوشته خود [[شعار]] میدهد و [[تبلیغ]] میکند. | |||
در کتاب او فصلی است تحت عنوان “در باب [[ظلم]] و ترحّم و آیا کدام یک بهتر است، آیا پادشاه [[محبوب]] باشد یا از او بترسند؟” و در این باب نتیجهگیری میکند که ظلم برای حفظ قدرت [[نکوهیده]] نیست، بلکه لازم نیز هست<ref>شهریار، ترجمه محمود محمود، ص۱۱۷ و ۸۹-۹۳.</ref>. | |||
این است ماهیت ماکیاولیسم، این پدیده ضدّ بشری [[جهان]] [[سیاست]]، و بر اصل اصالت و [[قداست]] قدرت، نتایج [[شومی]] بار است که نیازی به بیان ندارد. | |||
:::::*'''جواز [[خدعه]]''': اصل مهمی که بر اصل اصالت قدرت بار است و از آن نتیجهگیری میشود “جواز خدعه” و [[نیرنگ]] و [[خیانت]] در عالم سیاست است. | :::::*'''جواز [[خدعه]]''': اصل مهمی که بر اصل اصالت قدرت بار است و از آن نتیجهگیری میشود “جواز خدعه” و [[نیرنگ]] و [[خیانت]] در عالم سیاست است. | ||
طبق [[مکتب سیاسی]] ماکیاولی، برای حفظ و یا [[کسب قدرت]]، هم میتوان مثل شیر درنده بود و [[سرکوب]] کرد و نیز میتوان مثل روباه مکار بود و نیرنگ زد. | |||
ماکیاولی میگوید: “برای حفظ قدرت و یا کسب آن، باید حیوانی عمل کرد و... ولی از آنجا که پادشاه باید بداند صفت حیوانی را چگونه باید عاقلانه به کار برد، پس لازم است از میان حیوانات، [[خصال]] شیر و [[طبیعت]] روباه را [[سرمشق]] خود قرار دهد و...”<ref>شهریار، ترجمه محمود محمود، ص۶۵.</ref>. | |||
بنابر این، ماکیاولیسم هیچ ابایی از استعمال [[نیرنگ]] و [[خدعه]] در پیشبُرد اهداف قدرتطلبانه و سلطهگرانه خود ندارد و به اصطلاح در این [[مکتب]]، [[هدف]] وسیله را توجیه میکند و لذا [[اخلاق]]، [[شرافت]]، [[تعهد]]، [[انسانیت]]، [[مذهب]]، [[دیانت]] و [[صداقت]]، هیچ [[ارزش]] مستقلی ندارند، به همان [[میزان]] که به [[اهداف]] [[قدرتطلبی]] و گسترش [[سلطه]] کمک کنند، مورد [[تمجید]] خواهند بود. | |||
ماکیاولیسم، زشتترین [[مکتب سیاسی]] است که به زشتترین صورت، [[وجدان]]، شرافت، اخلاق و دیانت را مورد تهاجم قرار داده و [[مسخ]] میسازد. | |||
'''ملعبه با [[انسان]]''': نتیجه دو اصل یاد شده (اصالت [[قدرت]] و اصل جواز خدعه)، جواز به بازیگرفتن انسان و حیثیت و شرافت و [[مقدسات]] [[انسانی]] است. | |||
انسان و ارزشهای او در ماکیاولیسم، همه ملعبه و بازیچه قدرتطلبی شهریاران [[فاسد]] میباشد و شهریاران و [[سلاطین]] آزادند که با او هرگونه خواستند [[رفتار]] کنند. | |||
:::::*'''[[استبداد]] [[زور]]''': باتوجه به مبانی ماکیاولیسم، نظامی که بر آن اساس شکل میگیرد، یک [[نظام]] صد در صد [[استوار]] بر زور و [[قهر]] و [[خشونت]] است؛ یعنی ماکیاولیسم نظامی را خواهان است که در آنجا “استبداد زور” [[حکومت]] کند. ماکیاولی، این مطلب را مخصوصاً در صفحه ۸۹ تا ۹۳ از کتابش به خوبی شرح داده است؛ وی [[معتقد]] است که انسان، موجودی [[سیاسی]] بوده و ذات فاسد و [[شرور]] [[آفریده]] شده است، لذا علاج دفع [[شرارت]] او و برقراری [[نظم اجتماعی]] تنها با تشکیل یک حکومت [[مقتدر]] و مطلقه ممکن است<ref>بهاء الدین پازارگاد، مکتبهای سیاسی، ص۱۸۴.</ref>. | :::::*'''[[استبداد]] [[زور]]''': باتوجه به مبانی ماکیاولیسم، نظامی که بر آن اساس شکل میگیرد، یک [[نظام]] صد در صد [[استوار]] بر زور و [[قهر]] و [[خشونت]] است؛ یعنی ماکیاولیسم نظامی را خواهان است که در آنجا “استبداد زور” [[حکومت]] کند. ماکیاولی، این مطلب را مخصوصاً در صفحه ۸۹ تا ۹۳ از کتابش به خوبی شرح داده است؛ وی [[معتقد]] است که انسان، موجودی [[سیاسی]] بوده و ذات فاسد و [[شرور]] [[آفریده]] شده است، لذا علاج دفع [[شرارت]] او و برقراری [[نظم اجتماعی]] تنها با تشکیل یک حکومت [[مقتدر]] و مطلقه ممکن است<ref>بهاء الدین پازارگاد، مکتبهای سیاسی، ص۱۸۴.</ref>. | ||
:::::*'''نتیجه''': نتیجهای که از کل این مباحث گرفته میشود این است که: ماکیاولیسم یک مکتب سیاسی منفی و ضد بشری و ضد ارزشهای اصیل انسانی بوده و با توجه به اصل اصالت قدرت و توجیه وسیله با هدف هیچ [[ایدئولوژی]] مشخصی را به طور دائم نمیتواند حامی باشد. و نیز باید [[یادآوری]] شود که [[معاویة]] بن [[ابوسفیان]] در [[تاریخ اسلام]] به عنوان “ماکیاول عرب” میباشد و [[معاویه]] پیش از [[تولد]] نیکلاماکیاولی، اصول [[مکتب سیاسی]] ضد بشری و [[ضد ارزش]] او را به کار میگرفته است»<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۸۷.</ref> | :::::*'''نتیجه''': نتیجهای که از کل این مباحث گرفته میشود این است که: ماکیاولیسم یک مکتب سیاسی منفی و ضد بشری و ضد ارزشهای اصیل انسانی بوده و با توجه به اصل اصالت قدرت و توجیه وسیله با هدف هیچ [[ایدئولوژی]] مشخصی را به طور دائم نمیتواند حامی باشد. و نیز باید [[یادآوری]] شود که [[معاویة]] بن [[ابوسفیان]] در [[تاریخ اسلام]] به عنوان “ماکیاول عرب” میباشد و [[معاویه]] پیش از [[تولد]] نیکلاماکیاولی، اصول [[مکتب سیاسی]] ضد بشری و [[ضد ارزش]] او را به کار میگرفته است»<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۸۷.</ref> |