پرش به محتوا

دیدار کنندگان با امام مهدی شمایل ایشان را چگونه توصیف کرده‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
خط ۱۸: خط ۱۸:
[[پرونده:87666522.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد باقری‌زاده اشعری]]]]
[[پرونده:87666522.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد باقری‌زاده اشعری]]]]
::::::آقای '''[[محمد باقری‌زاده اشعری]]'''، در کتاب ''«[[از امام مهدی بیشتر بدانیم (کتاب)|از امام مهدی بیشتر بدانیم]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آقای '''[[محمد باقری‌زاده اشعری]]'''، در کتاب ''«[[از امام مهدی بیشتر بدانیم (کتاب)|از امام مهدی بیشتر بدانیم]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«در کتاب [[الکافی]] به [[نقل]] از [[ضوء بن علی عجلی]] آمده که مردی ایرانی گفت: به [[سامرا]] آمدم و به در خانه [[امام عسکری]] {{ع}} چسبیدم... تا این که کنیزی با چیزی پوشیده به سوی من بیرون آمد. سپس [[امام عسکری|امام]] {{ع}} مرا صدا زد که داخل شوم. داخل شدم و کنیز را نیز ندا داد. به سوی او بازگشتم. [[امام عسکری|امام]] به کنیز فرمود: "پرده را از آنچه با توست، بردار". او پرده را برداشت. پسری سپید و خوش‌رو بود. پارچه را از شکمش نیز کنار زد. مویی از زیر گلو تا نافش روییده بود که سبز بود و نه سیاه. فرمود: این، همان [[امام]] شماست"<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۶ و ص ۵۱۴، ح ۲.</ref>.
 
«در کتاب [[الکافی]] به [[نقل]] از [[ضوء بن علی عجلی]] آمده که مردی ایرانی گفت: به [[سامرا]] آمدم و به در خانه [[امام عسکری]] {{ع}} چسبیدم... تا این که کنیزی با چیزی پوشیده به سوی من بیرون آمد. سپس [[امام عسکری|امام]] {{ع}} مرا صدا زد که داخل شوم. داخل شدم و کنیز را نیز ندا داد. به سوی او بازگشتم. [[امام عسکری|امام]] به کنیز فرمود: "پرده را از آنچه با توست، بردار". او پرده را برداشت. پسری سپید و خوش‌رو بود. پارچه را از شکمش نیز کنار زد. مویی از زیر گلو تا نافش روییده بود که سبز بود و نه سیاه. فرمود: این، همان [[امام]] شماست"<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۶ و ص ۵۱۴، ح ۲.</ref>.


در کتاب [[کمال الدین]] به [[نقل]] از [[یعقوب بن منقوش]] آمده است: بر [[امام عسکری]] {{ع}} –که بر سکویی در خانه‌اش نشسته بودم- وارد شدم. در سمت راست او، اتاقی بود که پرده‌ای بر آن آویخته بودند. به او گفتم: سَرورم! [[صاحب]] این امر ([[ولایت]]) کیست؟ فرمود: "پرده را بالا بزن". بالا زدم. پسری پنج ساله که ده یا هشت ساله و یا این [[حدود]] نشان می‌داد، بیرون آمد که پیشانی‌اش پیدا، رویی سپید و چشمانی به سان مروارید، با کف دستانی پرگوشت داشت و زانوانش متمایل به هم، در گونه راستش یک خال و در سرش، گیسویی بافته بود. او روی پای [[امام عسکری]] {{ع}} نشست<ref>کمال الدین، ص ۴۰۷، ح ۲ و ص ۴۳۶، ح ۵.</ref>.
در کتاب [[کمال الدین]] به [[نقل]] از [[یعقوب بن منقوش]] آمده است: بر [[امام عسکری]] {{ع}} –که بر سکویی در خانه‌اش نشسته بودم- وارد شدم. در سمت راست او، اتاقی بود که پرده‌ای بر آن آویخته بودند. به او گفتم: سَرورم! [[صاحب]] این امر ([[ولایت]]) کیست؟ فرمود: "پرده را بالا بزن". بالا زدم. پسری پنج ساله که ده یا هشت ساله و یا این [[حدود]] نشان می‌داد، بیرون آمد که پیشانی‌اش پیدا، رویی سپید و چشمانی به سان مروارید، با کف دستانی پرگوشت داشت و زانوانش متمایل به هم، در گونه راستش یک خال و در سرش، گیسویی بافته بود. او روی پای [[امام عسکری]] {{ع}} نشست<ref>کمال الدین، ص ۴۰۷، ح ۲ و ص ۴۳۶، ح ۵.</ref>.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش