منشأ انتظار چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش )) |
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی صفائی حائری]]'''، در کتاب ''«[[تو میآیی (کتاب)|تو میآیی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی صفائی حائری]]'''، در کتاب ''«[[تو میآیی (کتاب)|تو میآیی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«[[انتظار]] میتواند در نابسامانیها، در [[ظلم]] و [[جنگ]]، در [[جهل]] و خدعه و در [[فقر]] و مسکنت، ریشه داشته باشد. [[آدمی]] میتواند امن و [[صلح]] و [[عدل و قسط]] و [[آگاهی]] و [[حکمت]] و [[بینیازی]] و غنا و [[آرامش]] و قرار قلبی را توقع داشته باشد و اگر در واقعیت موفق نشد به [[رؤیا]]، به تخیل، به [[هنر]]، [[دل]] ببندد و یا در راه تحقق اینها قدم بردارد و کار کند و آماده شود که [[انتظار درست]]، [[زمینه سازی]] مناسب است. چه موفقیت تحقق بیابد و یا [[شکست]] روی بنماید و یا درگیری ادامه یابد که [[انتظار]] به معنای [[آمادگی]] و تهیؤ، ملازم با [[پیروزی]] و موفقیت نیست. این نابسامانیها یکی از اساسیترین ریشههای [[انتظار]] عمومی است و عموم [[مردم]] بیشتر با این نابسامانیها تحریک میشوند و سر بر میدارند. | ::::::«[[انتظار]] میتواند در نابسامانیها، در [[ظلم]] و [[جنگ]]، در [[جهل]] و خدعه و در [[فقر]] و مسکنت، ریشه داشته باشد. [[آدمی]] میتواند امن و [[صلح]] و [[عدل و قسط]] و [[آگاهی]] و [[حکمت]] و [[بینیازی]] و غنا و [[آرامش]] و قرار قلبی را توقع داشته باشد و اگر در واقعیت موفق نشد به [[رؤیا]]، به تخیل، به [[هنر]]، [[دل]] ببندد و یا در راه تحقق اینها قدم بردارد و کار کند و آماده شود که [[انتظار درست]]، [[زمینه سازی]] مناسب است. چه موفقیت تحقق بیابد و یا [[شکست]] روی بنماید و یا درگیری ادامه یابد که [[انتظار]] به معنای [[آمادگی]] و تهیؤ، ملازم با [[پیروزی]] و موفقیت نیست. این نابسامانیها یکی از اساسیترین ریشههای [[انتظار]] عمومی است و عموم [[مردم]] بیشتر با این نابسامانیها تحریک میشوند و سر بر میدارند. | ||
ریشه دیگر [[انتظار]] در ساخت و بافت [[انسان]] بیشتر طلب و ساخت و بافت [[جهان]] چهار فصل و متحول نهفته است. [[آدمی]] دلی دارد که با [[شهادت]] این عالم تأمین نمیشود، که [[دل]] [[آدمی]] بزرگتر از محدوده این [[زندگی]] است. و همین [[دل]] بزرگ، گرایش به [[غیب]] را دارد. و همین گرایش به [[غیب]] [[انتظار]] را میآورد، که در واقع ربط [[ایمان]] و [[غیب]] و [[انتظار]] است. [[ایمان به غیب]] بر چهار عامل تکیه دارد که دو تای آن معرفتی و شناختی است: | |||
:::::#[[شناخت]] [[قدر]] و اندازه وجودی [[انسان]] که به ارزشهای [[جدید]] و هدفهای [[جدید]] و به [[برنامهریزی]] و تقدیر [[جدید]] و [[تدبیر]] و [[مدیریت]] [[جدید]] و [[تربیت]] و [[آموزش]] [[جدید]] و تشکل و سازماندهی [[جدید]]، میانجامد. | :::::#[[شناخت]] [[قدر]] و اندازه وجودی [[انسان]] که به ارزشهای [[جدید]] و هدفهای [[جدید]] و به [[برنامهریزی]] و تقدیر [[جدید]] و [[تدبیر]] و [[مدیریت]] [[جدید]] و [[تربیت]] و [[آموزش]] [[جدید]] و تشکل و سازماندهی [[جدید]]، میانجامد. | ||
:::::#[[شناخت]] و یا احتمال دنیاهای گستردهتر و احساس محدودیت و تنگنا در این دنیای موجود. کسی که از وسعت دنیاها خبر میشنود آرام نمیگیرد و [[هجرت]] مینماید. | :::::#[[شناخت]] و یا احتمال دنیاهای گستردهتر و احساس محدودیت و تنگنا در این دنیای موجود. کسی که از وسعت دنیاها خبر میشنود آرام نمیگیرد و [[هجرت]] مینماید. | ||
:::::#کنجکاوی و احساس بیقراری [[آدمی]] است که سر از پنجره هستی بیرون میآورد و بر دیوارها میکوبد تا حصارها را بردارد. | :::::#کنجکاوی و احساس بیقراری [[آدمی]] است که سر از پنجره هستی بیرون میآورد و بر دیوارها میکوبد تا حصارها را بردارد. | ||
:::::#انفجار نیروهاست. شبیه حالتی که اوایل [[بلوغ]] برای [[جوان]] روی میدهد؛ که مشت بر دیوار میکوبد و با هر چیزی درگیر میشود و چه بسا که نمیداند چه اتفاق افتاده ولی رویش [[جدید]] و تپش جدیدی را زیر پوست و همراه هر ذره ذره وجودش احساس میکند. | :::::#انفجار نیروهاست. شبیه حالتی که اوایل [[بلوغ]] برای [[جوان]] روی میدهد؛ که مشت بر دیوار میکوبد و با هر چیزی درگیر میشود و چه بسا که نمیداند چه اتفاق افتاده ولی رویش [[جدید]] و تپش جدیدی را زیر پوست و همراه هر ذره ذره وجودش احساس میکند. | ||
این تلقی از [[انسان]]، او را به [[غیب]]، به روز دیگر، به [[الله]] و به [[وحی]] و به [[حجت]] گره میزند و [[انتظار]] را [[تفسیر]] [[جدید]] و عمیقی میکند، که حتی در متن [[رفاه]] و [[عدل]] و در متن سامان و فراغت، [[آدمی]] را بیقرار و [[منتظر]] میسازد و در متن [[نظام]] نوین جهانی و با دستیابی هر فردی به سیستمهای پیشرفته، باز او را به [[غربت]]، به دیوار و حتی به التهاب و [[دلهره]] گره میزند. چون میداند که از این همه [[رفاه]] و عیش و راحت باید جدا شود، که تحول [[نعمتها]] و تحول حالتها را میشناسد و محول الحول و الاحوال<ref>مفاتیح الجنان، دعای تحویل سال.</ref> را میبیند. و همین معنا، اساس گرایش [[انسان]] [[مقتدر]] و دانشمند و مسلط را به [[مذهب]] توضیح میدهد. چون بر فرض حیرتزدایی [[علم]] و اشتغال [[قدرت]] و [[صنعت]]، [[آدمی]] با این امکانات زودتر به محدودهها میرسد و دیوارها را تجربه میکند و احساس [[غربت]] و تنهایی فریادش را بلند مینماید. | |||
ریشه سوم [[انتظار]] در دعوتها و هدایتهایی است که مستمر و در قطعه قطعه زمان و فصل فصل [[تاریخ]]، آدمهایی را بیدار میکند و صدا میزند و به [[دیدار]] میرساند و از جام [[ملاقات]] سرشار میسازد. این [[سنت]] خداست که در متن [[غفلت]]، [[صیحه]] [[بیداری]] و فریاد [[دعوت]] بلند شود. شما میبینید که در متن گرایشهای [[الحادی]] و مادی، کششهای جدیدی شکل گرفته و [[آدمی]] با طرحهایی از قدرتهای [[روح]] و روان و یا گوشههایی از روابط مجهول و تسخیرهای [[غیر طبیعی]] و نمودهایی از [[توانمندی]] [[انسان]] آشنا میشود که هنوز بودش را نمیشناسد ولی از نمودش و از آثارش میتواند بهره بگیرد و استفاده ببرد. | |||
در [[تاریخ]]، در متن [[انکار]] [[معاد]] و [[رستاخیز]]، بازگشت [[اصحاب کهف]] مطرح میشود و امروز هم به [[شهادت]] دایرة المعارف<ref>فرهنگ کتاب دنیا، سال انتشار ۱۹۶۷، ذیل لغت بانوی ما فاطیما.</ref>، در پرتقال [[شهر]] فاطیما شکل میگیرد، که هفتاد سال پیش و در هنگامه مارکسیسم و [[الحاد]]<ref>سال ۱۹۱۷، سال انقلاب اکتبر.</ref>، شبحی سفید پوش چوپانهایی را به ساختن معبدی شفا دهنده [[دستور]] میدهد و با پشتگوش اندازی واتیکان [[عاقبت]] با هفده سال تأخیر بنای معبدی گذاشته میشود که بزرگترین اجتماعات و همایش کاتولیکها در آنجا برگزار میشود و هر سال از سیزدهم [[ماه]] می تا سه روز، کیلومترها راه را با زانو طی میکنند تا به معبد [[فاطمه]] دختر [[محمد]] برسند و شفا بگیرند. این رگههای [[دعوت]] در متن [[غفلت]] و این جلوههای [[هدایت]] در [[دل]] دیجور شبهای ضلال و ظلمات، ریشه [[انتظار]] را آبیاری مینماید و بارور میسازد. | |||
این همه کتابها و داستانهای [[ملاقات]] با مردی که خصوصیت مهدیِ [[فاطمه]] را دارد و یا مردانی که با او هستند و از او بهره میگیرند، از این [[هدایت]] و [[دعوت]] حکایت مینماید»<ref>[[علی صفائی حائری|صفائی حائری؛ علی]]، [[تو میآیی (کتاب)|تو میآیی]]، ص 14 -18.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش |