پرش به محتوا

وجوب و ضرورت عقلی انتظار چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش ))
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۴۷: خط ۴۷:
:::::##احساس پوچی و [[فروپاشی]] [[نظام]] [[زندگی]]: گرفتن "[[انتظار]]" به معنای [[ناامید]] شخص از [[آینده]]، نوعی بدبینی است که [[نظام]] [[زندگی]] را از هم می‌پاشد؛ یعنی در واقع [[یأس]] و [[ناامیدی]] منجر به [[شکست]] می‌شود [[انسان]] هنگامی که [[شکست]] خورده است که [[باور]] نماید [[شکست]] خورده است؛ زیرا که [[شکست]] از درون و از طرز [[تفکر]] و [[اراده]] شخص شروع می‌شود، و لذا [[اسلام]] با [[یأس]] [[مبارزه]] کرده است و آن را در [[حکم]] [[کفر]] قرار داده است<ref>اقتباس از «فجر ساحل» محمد حکیمی، ص ۷۳ - ۱۲۰.</ref>. پس نه تنها نمی‌توان [[منتظر]] نبود بلکه برای [[پیشرفت]] مقدم [[انتظار]] قرار گرفت.
:::::##احساس پوچی و [[فروپاشی]] [[نظام]] [[زندگی]]: گرفتن "[[انتظار]]" به معنای [[ناامید]] شخص از [[آینده]]، نوعی بدبینی است که [[نظام]] [[زندگی]] را از هم می‌پاشد؛ یعنی در واقع [[یأس]] و [[ناامیدی]] منجر به [[شکست]] می‌شود [[انسان]] هنگامی که [[شکست]] خورده است که [[باور]] نماید [[شکست]] خورده است؛ زیرا که [[شکست]] از درون و از طرز [[تفکر]] و [[اراده]] شخص شروع می‌شود، و لذا [[اسلام]] با [[یأس]] [[مبارزه]] کرده است و آن را در [[حکم]] [[کفر]] قرار داده است<ref>اقتباس از «فجر ساحل» محمد حکیمی، ص ۷۳ - ۱۲۰.</ref>. پس نه تنها نمی‌توان [[منتظر]] نبود بلکه برای [[پیشرفت]] مقدم [[انتظار]] قرار گرفت.
:::::##حل شدن در [[مفاسد]]: کسی که مأیوس است در [[مفاسد]] و آلودگی‌های محیط و یا اجتماع حل می‌شود، هنگامی که [[فساد]] [[جامعه]] را فرا می‌گیرد، و [[اکثریت]] یا جمع کثیری را به آلودگی می‌کشاند، گاهی افراد [[پاک]] در یک بن بست سخت روانی قرار می‌گیرند، بن بستی که از [[یأس]] از [[اصلاح]] سرچشمه می‌گیرد. زیرا کسی که احساس کند کار از کار گذشته و امیدی برای [[اصلاح]] نیست و کوشش برای [[پاک]] نگه داشتن خویش بیهوده است به تدریج به سوی [[فساد]] و هم‌رنگی با محیط کشیده می‌شود و عدم [[همراهی]] با [[جماعت]] را موجب رسوائی می‌داند.
:::::##حل شدن در [[مفاسد]]: کسی که مأیوس است در [[مفاسد]] و آلودگی‌های محیط و یا اجتماع حل می‌شود، هنگامی که [[فساد]] [[جامعه]] را فرا می‌گیرد، و [[اکثریت]] یا جمع کثیری را به آلودگی می‌کشاند، گاهی افراد [[پاک]] در یک بن بست سخت روانی قرار می‌گیرند، بن بستی که از [[یأس]] از [[اصلاح]] سرچشمه می‌گیرد. زیرا کسی که احساس کند کار از کار گذشته و امیدی برای [[اصلاح]] نیست و کوشش برای [[پاک]] نگه داشتن خویش بیهوده است به تدریج به سوی [[فساد]] و هم‌رنگی با محیط کشیده می‌شود و عدم [[همراهی]] با [[جماعت]] را موجب رسوائی می‌داند.
::::::تنها چیزی که [[بشر]] را [[امیدوار]] می‌کند و نمی‌گذارد از [[محیط فاسد]] ضربه بخورد و [[فاسد]] شود [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است. و اگر می‌بینیم در [[دستورات]] [[اسلامی]] [[یأس]] از [[آمرزش]]، [[گناه]] شمرده شده است فلسفه‌اش همین است که [[گناهکار]] مأیوس از [[رحمت]]، هیچ دلیلی نمی‌بیند که به [[فکر]] جبران بیفتد و یا لاأقل دست از ادامه [[گناه]] بردارد و [[منطق]] او این است که [[آب]] از سر من گذشته است، چه یک قامت چه صد قامت.... اما هنگامی که روزنه [[امید]] برای او گشوده شود، [[امید]] به [[عفو]] [[پروردگار]] و [[امید]] به وضع موجود، نقطه عطفی در [[زندگی]] او پیدا می‌شود و چه بسا اورا به توقف در مسیر [[گناه]] و بازگشت به سوی [[پاکی]] و [[اصلاح]] [[دعوت]] مینماید<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، حکومت جهانی مهدی{{ع}}، ص ۱۱۰ - ۱۰۹.</ref>»<ref>[[میرزا عباس مهدوی‌فرد|مهدوی‌فرد، میرزا عباس]]، [[فلسفه انتظار (کتاب)|فلسفه انتظار]]، ص59-61.</ref>.
 
تنها چیزی که [[بشر]] را [[امیدوار]] می‌کند و نمی‌گذارد از [[محیط فاسد]] ضربه بخورد و [[فاسد]] شود [[امید]] به [[اصلاح]] نهایی است. و اگر می‌بینیم در [[دستورات]] [[اسلامی]] [[یأس]] از [[آمرزش]]، [[گناه]] شمرده شده است فلسفه‌اش همین است که [[گناهکار]] مأیوس از [[رحمت]]، هیچ دلیلی نمی‌بیند که به [[فکر]] جبران بیفتد و یا لاأقل دست از ادامه [[گناه]] بردارد و [[منطق]] او این است که [[آب]] از سر من گذشته است، چه یک قامت چه صد قامت.... اما هنگامی که روزنه [[امید]] برای او گشوده شود، [[امید]] به [[عفو]] [[پروردگار]] و [[امید]] به وضع موجود، نقطه عطفی در [[زندگی]] او پیدا می‌شود و چه بسا اورا به توقف در مسیر [[گناه]] و بازگشت به سوی [[پاکی]] و [[اصلاح]] [[دعوت]] مینماید<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، حکومت جهانی مهدی{{ع}}، ص ۱۱۰ - ۱۰۹.</ref>»<ref>[[میرزا عباس مهدوی‌فرد|مهدوی‌فرد، میرزا عباس]]، [[فلسفه انتظار (کتاب)|فلسفه انتظار]]، ص59-61.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۵۵: خط ۵۶:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[مهدی نیلی‌پور]]'''، در کتاب ''«[[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[مهدی نیلی‌پور]]'''، در کتاب ''«[[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«از دیدگاه [[عقل]] و بر اساس نظرات [[فلسفی]] و تحلیل‌های [[عقلانی]]، [[نظام]] [[حاکم]] بر هستی، [[نظامی]] حکیمانه و احسن و با رویکردی روشن و مطلوب می‌باشد و تاریک دیدن و یا ابتر دیدن آن منافات با این دیدگاه [[عقلی]] و [[فلسفی]] دارد؛ به همین [[دلیل]] بر اساس [[ادله]] و [[براهین]] [[عقلی]] و [[فلسفی]] [[انتظار]] با همه گستردگی و عمق [[معنوی]] خود، غایت‌اندیشی مثبت و عاقلانه نسبت به [[آینده]] [[تاریخ]] است و به نوعی الزامی است، [[عقلی]] که [[خردورزی]] بر آن صحه می‌گذارد؛ چرا که فقدان این دیدگاه ([[انتظار]]) مساوی با بازیچه دیدن [[خلقت]] هستی و [[انسان]] می‌باشد.
::::::«از دیدگاه [[عقل]] و بر اساس نظرات [[فلسفی]] و تحلیل‌های [[عقلانی]]، [[نظام]] [[حاکم]] بر هستی، [[نظامی]] حکیمانه و احسن و با رویکردی روشن و مطلوب می‌باشد و تاریک دیدن و یا ابتر دیدن آن منافات با این دیدگاه [[عقلی]] و [[فلسفی]] دارد؛ به همین [[دلیل]] بر اساس [[ادله]] و [[براهین]] [[عقلی]] و [[فلسفی]] [[انتظار]] با همه گستردگی و عمق [[معنوی]] خود، غایت‌اندیشی مثبت و عاقلانه نسبت به [[آینده]] [[تاریخ]] است و به نوعی الزامی است، [[عقلی]] که [[خردورزی]] بر آن صحه می‌گذارد؛ چرا که فقدان این دیدگاه ([[انتظار]]) مساوی با بازیچه دیدن [[خلقت]] هستی و [[انسان]] می‌باشد.
::::::[[استاد مطهری]] می‌فرماید: "[[آرمان]] [[قیام]] و [[انقلاب مهدی]]{{ع}} یک [[فلسفه]] بزرگ [[اجتماعی]] [[اسلامی]] است. این [[آرمان]] بزرگ، گذشته از اینکه الهام‌بخش ایده و راه‌گشای به سوی [[آینده]] است، آیینه بسیار مناسبی است برای [[شناخت]] آرمان‌های [[اسلامی]]. این نوید، ارکان و عناصر مختلفی دارد که برخی [[فلسفی]] و جهانی است و جزئی از [[جهان‌بینی]] [[اسلامی]] است، برخی [[فرهنگی]] و [[تربیتی]] است، برخی [[سیاسی]] است، برخی [[اقتصادی]] است، برخی [[اجتماعی]] است، برخی انسانی، یا انسانی - طبیعی است"<ref>قیام و انقلاب مهدی{{ع}}، ص ۵۷.</ref>»<ref>[[مهدی نیلی‌پور|نیلی‌پور، مهدی]]، [[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]، ص ۱۶-۱۷.</ref>.
 
[[استاد مطهری]] می‌فرماید: "[[آرمان]] [[قیام]] و [[انقلاب مهدی]]{{ع}} یک [[فلسفه]] بزرگ [[اجتماعی]] [[اسلامی]] است. این [[آرمان]] بزرگ، گذشته از اینکه الهام‌بخش ایده و راه‌گشای به سوی [[آینده]] است، آیینه بسیار مناسبی است برای [[شناخت]] آرمان‌های [[اسلامی]]. این نوید، ارکان و عناصر مختلفی دارد که برخی [[فلسفی]] و جهانی است و جزئی از [[جهان‌بینی]] [[اسلامی]] است، برخی [[فرهنگی]] و [[تربیتی]] است، برخی [[سیاسی]] است، برخی [[اقتصادی]] است، برخی [[اجتماعی]] است، برخی انسانی، یا انسانی - طبیعی است"<ref>قیام و انقلاب مهدی{{ع}}، ص ۵۷.</ref>»<ref>[[مهدی نیلی‌پور|نیلی‌پور، مهدی]]، [[انتظار و وظایف منتظران ۱ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]، ص ۱۶-۱۷.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۶۳: خط ۶۵:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین الهی‌نژاد]]'''، در مقاله ''«[[انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران (مقاله)|انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین الهی‌نژاد]]'''، در مقاله ''«[[انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران (مقاله)|انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«پس از آنکه دانستیم، حادثه [[ظهور]] امری است که در [[سرنوشت]] [[بشر]] تأثیر بسزایی دارد و نیز دانستیم که [[بشر]] هم می‌تواند در [[ظهور]] تأثیرگذار بوده و آن را از لحاظ زمانی به تعجیل بیندازد و نیز از لحاظ کیفیت وقوع، بیشتر آن را در راستای [[تکامل]] و ترقی خود قرار دهد. پس از نظر [[عقل]] چنین کاری ([[انتظار]]) که [[تکامل]] و ترقی [[بشر]] به آن وابسته است، لازم و ضروری است و [[بشر]] نیز باید نسبت به [[کارها]] و زمینه‌هایی که منتهی به [[ظهور]] می‌شود دغدغه و دل‌مشغولی داشته باشد، زیرا به‌دست گرفتن [[مقدمات ظهور]] و نیز دخالت در فرایند [[قبل از ظهور]] که از آن به [[انتظار]] تعبیر می‌کنند، در بهره‌مندی از [[ظهور]] مؤثر است، پس هرچه فعالیت و تلاش در قسمت [[انتظار]] بیشتر باشد، بهره‌مندی و استفاده از [[ظهور]] نیز بیشتر خواهد بود.
::::::«پس از آنکه دانستیم، حادثه [[ظهور]] امری است که در [[سرنوشت]] [[بشر]] تأثیر بسزایی دارد و نیز دانستیم که [[بشر]] هم می‌تواند در [[ظهور]] تأثیرگذار بوده و آن را از لحاظ زمانی به تعجیل بیندازد و نیز از لحاظ کیفیت وقوع، بیشتر آن را در راستای [[تکامل]] و ترقی خود قرار دهد. پس از نظر [[عقل]] چنین کاری ([[انتظار]]) که [[تکامل]] و ترقی [[بشر]] به آن وابسته است، لازم و ضروری است و [[بشر]] نیز باید نسبت به [[کارها]] و زمینه‌هایی که منتهی به [[ظهور]] می‌شود دغدغه و دل‌مشغولی داشته باشد، زیرا به‌دست گرفتن [[مقدمات ظهور]] و نیز دخالت در فرایند [[قبل از ظهور]] که از آن به [[انتظار]] تعبیر می‌کنند، در بهره‌مندی از [[ظهور]] مؤثر است، پس هرچه فعالیت و تلاش در قسمت [[انتظار]] بیشتر باشد، بهره‌مندی و استفاده از [[ظهور]] نیز بیشتر خواهد بود.
::::::بی‌شک با توجه به [[علم]] [[انسان]] در این که مقوله [[ظهور]] در [[تکامل]] و ترقی او نقش مهمی دارد با این‌حال به دنبال بسترها و [[زمینه‌های ظهور]] نرود، یعنی [[انتظار صحیح]] را در خود پیاده نکند، نقض غرض کرده است و نقض غرض از نظر [[عقل]] مردود است، زیرا [[انسان]] موجودی است دارای [[نعمت]] [[عقل]] و [[شعور]]؛ هیچ وقت نباید کارهایی که [[مانع]] نیل به [[هدف]] می‌‌شود از او سر زند. "حتی حیوانات نیز از این [[قانون]] [[پیروی]] کرده و از کارهای نقض غرض دوری میگزینند، مثلا یک پرنده وقتی که ساختن آشیانه [[هدف]] او باشد، از کارهایی که [[مانع]] رسیدن به [[هدف]] باشد مثل فراهم نکردن چوب و ابزار لازم و نیز خراب کردن آشیانه و... پرهیز می‌‌کند.
 
::::::[[انسان]] با توجه به [[عقل]] و شعوری که [[خدا]] به او داده و تمیز او با همه موجودات نیز همین [[نعمت]] است، به طور اولی قوانینی که جزء مرام [[عقل]] است باید [[پیروی]] کند و از کارهایی که به نوعی نقض غرض به حساب می‌‌آید پرهیز کند<ref>طالقانی، فاضل، کشف الاسرار، ص۵۳.</ref>.
بی‌شک با توجه به [[علم]] [[انسان]] در این که مقوله [[ظهور]] در [[تکامل]] و ترقی او نقش مهمی دارد با این‌حال به دنبال بسترها و [[زمینه‌های ظهور]] نرود، یعنی [[انتظار صحیح]] را در خود پیاده نکند، نقض غرض کرده است و نقض غرض از نظر [[عقل]] مردود است، زیرا [[انسان]] موجودی است دارای [[نعمت]] [[عقل]] و [[شعور]]؛ هیچ وقت نباید کارهایی که [[مانع]] نیل به [[هدف]] می‌‌شود از او سر زند. "حتی حیوانات نیز از این [[قانون]] [[پیروی]] کرده و از کارهای نقض غرض دوری میگزینند، مثلا یک پرنده وقتی که ساختن آشیانه [[هدف]] او باشد، از کارهایی که [[مانع]] رسیدن به [[هدف]] باشد مثل فراهم نکردن چوب و ابزار لازم و نیز خراب کردن آشیانه و... پرهیز می‌‌کند.
::::::پس نتیجه گرفته می‌‌شود که برای استفاده هر چه بیشتر از مقوله فرآیندی [[ظهور]]، باید [[فرهنگ انتظار]] صحیح را در خود پیاده کرد و در مسیر و که انتهای آن [[رخداد ظهور]] است، تلاش و کوشش بیشتری کرد»<ref>[[حسین الهی‌نژاد|الهی‌نژاد، حسین]]، [[انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران (مقاله)|انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران]]، ص ۳۱۴.</ref>.
 
[[انسان]] با توجه به [[عقل]] و شعوری که [[خدا]] به او داده و تمیز او با همه موجودات نیز همین [[نعمت]] است، به طور اولی قوانینی که جزء مرام [[عقل]] است باید [[پیروی]] کند و از کارهایی که به نوعی نقض غرض به حساب می‌‌آید پرهیز کند<ref>طالقانی، فاضل، کشف الاسرار، ص۵۳.</ref>.
 
پس نتیجه گرفته می‌‌شود که برای استفاده هر چه بیشتر از مقوله فرآیندی [[ظهور]]، باید [[فرهنگ انتظار]] صحیح را در خود پیاده کرد و در مسیر و که انتهای آن [[رخداد ظهور]] است، تلاش و کوشش بیشتری کرد»<ref>[[حسین الهی‌نژاد|الهی‌نژاد، حسین]]، [[انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران (مقاله)|انتظار فعال و توانمندی عقلایی منتظران]]، ص ۳۱۴.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۷۳: خط ۷۸:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر موسوی‌نسب]]'''، در کتاب ''«[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر موسوی‌نسب]]'''، در کتاب ''«[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«[[محقق طوسی]] در [[کشف]] المراد در اثبات اصل [[امامت]] به [[قاعده لطف]] که یک قاعده [[عقلی]] است [[تمسک]] کرده، می‌نویسد: {{عربی|"الامام لطف فیجب نصبه علی اللّه تعالی تحصیلا للغرض"}}؛ [[وجود امام]] [[لطف]] است (و هر لطفی بر [[خداوند]] [[واجب]] است) پس [[نصب]] [[امام]] بر [[خداوند متعال]] برای تحصیل غرض [[واجب]] است.
::::::«[[محقق طوسی]] در [[کشف]] المراد در اثبات اصل [[امامت]] به [[قاعده لطف]] که یک قاعده [[عقلی]] است [[تمسک]] کرده، می‌نویسد: {{عربی|"الامام لطف فیجب نصبه علی اللّه تعالی تحصیلا للغرض"}}؛ [[وجود امام]] [[لطف]] است (و هر لطفی بر [[خداوند]] [[واجب]] است) پس [[نصب]] [[امام]] بر [[خداوند متعال]] برای تحصیل غرض [[واجب]] است.
::::::به بیان دیگر تا وقتی که [[تکلیف]] ثابت است و مکلفانی وجود دارند، عده‌ای هستند که [[مصون از خطا]] نیستند و باید [[امام]] [[معصوم]] و [[پیشوایی]] وجود داشته باشد تا آنها را [[هدایت]] کند و [[زمین]] بدون [[انسان کامل]] مانند جسم بدون [[روح]] است.
 
::::::[[شیخ]] [[اشراق]] نیز درباره [[وجوب]] [[امامت]] می‌نویسد: "[[جهان]] هیچ‌گاه از [[حکمت]] و از وجود کسی که دارای [[حکمت]] باشد و حجج و [[بینات]] [[خدا]] نزد او باشد، خالی نبوده است و این چنین کسی [[خلیفه]] خداست و تا [[زمین]] و [[آسمان]] برپاست، چنین خواهد بود... و [[زمین]] هرگز از چنین انسانی تهی نخواهد بود... این که می‌گویم [[ریاست]] با اوست مقصودم [[حکومت]] ظاهری او نیست بلکه گاهی در نهایت پنهانی ([[غیبت]]) به سر می‌برد و این [[امام]] همان کسی است که [[مردم]] او را [[قطب]] می‌نامند. [[ریاست]] [[جامعه]] با این [[انسان]] است اگرچه نشانی از او در دست نباشد"<ref>حکمة الاشراق، از مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۱، ص ۱۱ و ۱۲.</ref>؛ بنابراین [[دلیل عقلی]] اقتضا می‌کند که در هر زمان باید [[امام]] و [[رهبری]] باشد»<ref>[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۹۱-۹۵.</ref>.
به بیان دیگر تا وقتی که [[تکلیف]] ثابت است و مکلفانی وجود دارند، عده‌ای هستند که [[مصون از خطا]] نیستند و باید [[امام]] [[معصوم]] و [[پیشوایی]] وجود داشته باشد تا آنها را [[هدایت]] کند و [[زمین]] بدون [[انسان کامل]] مانند جسم بدون [[روح]] است.
 
[[شیخ]] [[اشراق]] نیز درباره [[وجوب]] [[امامت]] می‌نویسد: "[[جهان]] هیچ‌گاه از [[حکمت]] و از وجود کسی که دارای [[حکمت]] باشد و حجج و [[بینات]] [[خدا]] نزد او باشد، خالی نبوده است و این چنین کسی [[خلیفه]] خداست و تا [[زمین]] و [[آسمان]] برپاست، چنین خواهد بود... و [[زمین]] هرگز از چنین انسانی تهی نخواهد بود... این که می‌گویم [[ریاست]] با اوست مقصودم [[حکومت]] ظاهری او نیست بلکه گاهی در نهایت پنهانی ([[غیبت]]) به سر می‌برد و این [[امام]] همان کسی است که [[مردم]] او را [[قطب]] می‌نامند. [[ریاست]] [[جامعه]] با این [[انسان]] است اگرچه نشانی از او در دست نباشد"<ref>حکمة الاشراق، از مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۱، ص ۱۱ و ۱۲.</ref>؛ بنابراین [[دلیل عقلی]] اقتضا می‌کند که در هر زمان باید [[امام]] و [[رهبری]] باشد»<ref>[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۹۱-۹۵.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۹۳: خط ۱۰۰:
| پاسخ = آقای '''[[غلام رضا جلالی]]'''، در مقاله ''«[[فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی (مقاله)|فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آقای '''[[غلام رضا جلالی]]'''، در مقاله ''«[[فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی (مقاله)|فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::« هیچ‌‏یک از [[شیعه]] و [[اهل سنّت]]، [[وجود مهدی]] را [[انکار]] نکرده‌‏اند. با این تفاوت که برای عموم اهل [[سنّت]]، [[مهدی]] پیام‌‏آور «[[آخر الزّمان]]» است ولی [[شیعه]]، [[حکمت]] وجودی خود را با [[فلسفه غیبت]] و [[ضرورت انتظار]] [[مهدی]]، گره زده و با اتّکای به همین [[اعتقاد]]، دید غیب‌‏گرایانه خود را [[توانمند]] کرده و با [[ایمان]] به آن، توانسته سده‌‏های پرمخاطره‌‏ای را پشت سر بگذارند و با خودیاری [[اجتماعی]]، در [[فساد محیط]]، حل نشود، [[جامعه]] خود را [[تهذیب]] کند و با دیدی روشن‏‌بینانه و امیدوارانه، به [[آینده]] بنگرد (...)و خود را بازیابد و با بهره‏‌گیری از این [[اعتقاد]]، از [[خدمت]] به دستگاه‌های [[ستم]] دوری جوید و ابزار [[حاکمان]] زورمدار و زرسالار و تزویرگر واقع نشود.
::::::« هیچ‌‏یک از [[شیعه]] و [[اهل سنّت]]، [[وجود مهدی]] را [[انکار]] نکرده‌‏اند. با این تفاوت که برای عموم اهل [[سنّت]]، [[مهدی]] پیام‌‏آور «[[آخر الزّمان]]» است ولی [[شیعه]]، [[حکمت]] وجودی خود را با [[فلسفه غیبت]] و [[ضرورت انتظار]] [[مهدی]]، گره زده و با اتّکای به همین [[اعتقاد]]، دید غیب‌‏گرایانه خود را [[توانمند]] کرده و با [[ایمان]] به آن، توانسته سده‌‏های پرمخاطره‌‏ای را پشت سر بگذارند و با خودیاری [[اجتماعی]]، در [[فساد محیط]]، حل نشود، [[جامعه]] خود را [[تهذیب]] کند و با دیدی روشن‏‌بینانه و امیدوارانه، به [[آینده]] بنگرد (...)و خود را بازیابد و با بهره‏‌گیری از این [[اعتقاد]]، از [[خدمت]] به دستگاه‌های [[ستم]] دوری جوید و ابزار [[حاکمان]] زورمدار و زرسالار و تزویرگر واقع نشود.
::::::هر خروجی جز به [[تأیید]] او و [[نایبان]] او را [[باطل]] بداند و برخلاف [[مظلومیت]]، [[اقلیت]] و عوامل فراوان بازدارنده، از تنگناهای ویران‏‌ساز [[تاریخ]]، سرافراز بیرون آید و هر حاکمیتی جز [[حکومت]] [[اسلام]] را نفی کند و از این راه، [[اندیشه]] خود را بعدی جهانی ببخشد، و مدعی گردد، این [[مهدی]] «[[صاحب]] السّیف» است که در نهایی‏‌ترین مصاف حامیان و حاملان داد و [[بیداد]]، همه مظاهر [[ستم]] را با [[قیام]] دادگرانه خود، در سطح جهانی از میان برخواهد داشت و همه [[طاغوت‌ها]] را [[سرکوب]] خواهد کرد و بر تمام مظاهر و نمودهای [[کفر]] و [[شرک]] و [[نفاق]] و تعارض‌های [[باطل]] چیره می‏‌شود، خاوران و باختران را می‌‏گشاید و [[حکومت واحد جهانی]] را چونان پرنیانی بر گستره کره خاکی می‏‌گستراند و میان همه [[انسان‌ها]] به داد [[حکم]] می‏‌راند و [[دین]] را چون [[ماه]] از محاق [[بدعت‌ها]] درآورد و به آن [[عزّت]] اللّه و حقایق مکتوم [[جهان]] را ظاهر گرداند. پس در یک کلمه، «[[مهدی]]»، در ضمیر [[تشیّع]]، [[انسان]] کاملی است که به [[جامعه آرمانی]] [[اسلام]] جامه عمل می‏‌پوشاند و از این راه، به همه آرمان‌های مردان [[خدا]] تحققّ می‌‏بخشد. این بود که مدام [[ضرورت انتظار]] [[فرج]] و تعمق در [[فلسفه غیبت]]، از سوی [[رهبران]] [[راستین]] [[اسلام]] گوشزد شده است، به گونه‌‏ای که هرچه [[غیبت]] طولانی‌‏تر گردید، [[انتظار]] عمق بیشتری یافت و هرچه [[انتظار]] عمیق‏‌تر گردید، [[فلسفه غیبت]] روشن‏‌تر شد»<ref>[[غلام رضا جلالی|جلالی، غلام رضا]]، [[فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی (مقاله)|فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی]]، [[چشم به راه مهدی (کتاب)|چشم به راه مهدی]]، ص ۴۰۵، ۴۰۶.</ref>.
 
هر خروجی جز به [[تأیید]] او و [[نایبان]] او را [[باطل]] بداند و برخلاف [[مظلومیت]]، [[اقلیت]] و عوامل فراوان بازدارنده، از تنگناهای ویران‏‌ساز [[تاریخ]]، سرافراز بیرون آید و هر حاکمیتی جز [[حکومت]] [[اسلام]] را نفی کند و از این راه، [[اندیشه]] خود را بعدی جهانی ببخشد، و مدعی گردد، این [[مهدی]] «[[صاحب]] السّیف» است که در نهایی‏‌ترین مصاف حامیان و حاملان داد و [[بیداد]]، همه مظاهر [[ستم]] را با [[قیام]] دادگرانه خود، در سطح جهانی از میان برخواهد داشت و همه [[طاغوت‌ها]] را [[سرکوب]] خواهد کرد و بر تمام مظاهر و نمودهای [[کفر]] و [[شرک]] و [[نفاق]] و تعارض‌های [[باطل]] چیره می‏‌شود، خاوران و باختران را می‌‏گشاید و [[حکومت واحد جهانی]] را چونان پرنیانی بر گستره کره خاکی می‏‌گستراند و میان همه [[انسان‌ها]] به داد [[حکم]] می‏‌راند و [[دین]] را چون [[ماه]] از محاق [[بدعت‌ها]] درآورد و به آن [[عزّت]] اللّه و حقایق مکتوم [[جهان]] را ظاهر گرداند. پس در یک کلمه، «[[مهدی]]»، در ضمیر [[تشیّع]]، [[انسان]] کاملی است که به [[جامعه آرمانی]] [[اسلام]] جامه عمل می‏‌پوشاند و از این راه، به همه آرمان‌های مردان [[خدا]] تحققّ می‌‏بخشد. این بود که مدام [[ضرورت انتظار]] [[فرج]] و تعمق در [[فلسفه غیبت]]، از سوی [[رهبران]] [[راستین]] [[اسلام]] گوشزد شده است، به گونه‌‏ای که هرچه [[غیبت]] طولانی‌‏تر گردید، [[انتظار]] عمق بیشتری یافت و هرچه [[انتظار]] عمیق‏‌تر گردید، [[فلسفه غیبت]] روشن‏‌تر شد»<ref>[[غلام رضا جلالی|جلالی، غلام رضا]]، [[فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی (مقاله)|فلسفه غیبت در منابع کلام شیعی]]، [[چشم به راه مهدی (کتاب)|چشم به راه مهدی]]، ص ۴۰۵، ۴۰۶.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۰۱: خط ۱۰۹:
| پاسخ = سرکار خانم '''[[فرزانه کاردان ]]'''، در مقاله ''«[[نقش سبک زندگی در زمینه‌سازی ظهور (مقاله)|نقش سبک زندگی در زمینه‌سازی ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = سرکار خانم '''[[فرزانه کاردان ]]'''، در مقاله ''«[[نقش سبک زندگی در زمینه‌سازی ظهور (مقاله)|نقش سبک زندگی در زمینه‌سازی ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«وقتی ثابت شد [[حکمت الهی]] اقتضای [[تعیین امام]] و [[جانشین]] برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را دارد، نتیجه منطقی آن قهراً این است که فقدان [[امام]]، معلول بی تدبیری و اهمال [[انسانی]] است. بنابراین، [[غیبت امام]]{{ع}} به [[دلیل]] نبود قابلیت در نهاد مردمی است که [[دین]] گریزند و [[لیاقت]] [[دیدار]] او را ندارند. پس به [[اختیار]] و [[انتخاب]] خود، [[جامعه]] بدون حضور [[معصوم]] را پذیرفته و از قبول [[حجت خدا]] سر باز زده‌اند. [[متکلمان امامیه]] بعد از اثبات [[نصب امام]] از طریق [[قاعده لطف]]، اظهار می‌‌کنند که نبود و [[غیبت امام]]{{ع}}، هیچ توجیه [[عقلانی]] ندارد جزء این که بگوییم این [[محرومیت]] نتیجه [[رفتار]] ما انسان‌هاست: {{عربی|وَ عَدَمُهُ مِنَّا}}<ref>حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ص۳۶۲.</ref>.
::::::«وقتی ثابت شد [[حکمت الهی]] اقتضای [[تعیین امام]] و [[جانشین]] برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را دارد، نتیجه منطقی آن قهراً این است که فقدان [[امام]]، معلول بی تدبیری و اهمال [[انسانی]] است. بنابراین، [[غیبت امام]]{{ع}} به [[دلیل]] نبود قابلیت در نهاد مردمی است که [[دین]] گریزند و [[لیاقت]] [[دیدار]] او را ندارند. پس به [[اختیار]] و [[انتخاب]] خود، [[جامعه]] بدون حضور [[معصوم]] را پذیرفته و از قبول [[حجت خدا]] سر باز زده‌اند. [[متکلمان امامیه]] بعد از اثبات [[نصب امام]] از طریق [[قاعده لطف]]، اظهار می‌‌کنند که نبود و [[غیبت امام]]{{ع}}، هیچ توجیه [[عقلانی]] ندارد جزء این که بگوییم این [[محرومیت]] نتیجه [[رفتار]] ما انسان‌هاست: {{عربی|وَ عَدَمُهُ مِنَّا}}<ref>حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ص۳۶۲.</ref>.
::::::در [[کتاب‌های حدیثی]] بابی با عنوان "[[علت غیبت امام عصر]]{{ع}}" وجود دارد و در ذیل آن، روایاتی به چشم می‌‌خورند که جملگی بر این مطلب صحه می‌‌گذارند که [[غیبت امام]] به واسطه عدم قابلیت و [[لیاقت]] مردمی است که نه تنها از قبول فرمان‌های [[امام]] [[سرپیچی]] کردند، بلکه نسبت به [[جان]] [[حضرت]]، سوء قصد کردند و درصدد کشتن او برآمدند<ref>ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ص۲۴۳-۲۴۶؛ طوسی، ۱۴۲۵، ص۳۲۹-۳۴۳؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۲۵۰.</ref>. نتیجه منطقی این مسئله آن است که وقتی [[مردم]] به جای بهره‌گیری از [[نور هدایت]] [[امام]]، درصدد کشتن او برمی آیند، حضورش بی نتیجه است و قهراً [[غیبت]] او موجّه خواهد بود. وقتی به [[حکم عقل]] و [[نقل]] مشخص شد [[مانع]] [[ظهور امام عصر]]{{ع}}، [[رفتار]] ناشایست انسان‌هاست، لازمه این [[ادله]] آن است که باید این موانع را از میان برداشت. پس هر کس باید در [[حد ]]توان خود تلاش کند زمینه برای [[ظهور]] فراهم شود؛ چون معقول نیست با وجود زمینه، [[خدای متعال]] از اظهار [[ولیّ]] خود که وجودش، شرط حکیمانه بودن [[خلقت انسان]] است، دریغ ورزد.
 
::::::در این فرض، با وجود این که [[انسان‌ها]] قابلیت استفاده از [[حجت]] و راهنمای [[الهی]] را دارند، ولی از قبول فرمان‌های وی سر باز می‌‌زنند و از طرف دیگر هم اگر [[راهنما]] و [[حجّت]] برای ایشان فرستاده نشود، به خودی خود، توان رسیدن به [[هدف خلقت]] یعنی رسیدن به [[کمالات]] [[معنوی]] را ندارند. در این صورت، صدور [[نقض غرض]] را باید به خدوند [[متعال]] نسبت دهیم؛ از این‌رو، معقول نیست که زمینه برای [[حضور امام معصوم]]{{ع}} راهم باشد، ولی [[خداوند]] از اظهار او دریغ کند.
در [[کتاب‌های حدیثی]] بابی با عنوان "[[علت غیبت امام عصر]]{{ع}}" وجود دارد و در ذیل آن، روایاتی به چشم می‌‌خورند که جملگی بر این مطلب صحه می‌‌گذارند که [[غیبت امام]] به واسطه عدم قابلیت و [[لیاقت]] مردمی است که نه تنها از قبول فرمان‌های [[امام]] [[سرپیچی]] کردند، بلکه نسبت به [[جان]] [[حضرت]]، سوء قصد کردند و درصدد کشتن او برآمدند<ref>ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ص۲۴۳-۲۴۶؛ طوسی، ۱۴۲۵، ص۳۲۹-۳۴۳؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۲۵۰.</ref>. نتیجه منطقی این مسئله آن است که وقتی [[مردم]] به جای بهره‌گیری از [[نور هدایت]] [[امام]]، درصدد کشتن او برمی آیند، حضورش بی نتیجه است و قهراً [[غیبت]] او موجّه خواهد بود. وقتی به [[حکم عقل]] و [[نقل]] مشخص شد [[مانع]] [[ظهور امام عصر]]{{ع}}، [[رفتار]] ناشایست انسان‌هاست، لازمه این [[ادله]] آن است که باید این موانع را از میان برداشت. پس هر کس باید در [[حد ]]توان خود تلاش کند زمینه برای [[ظهور]] فراهم شود؛ چون معقول نیست با وجود زمینه، [[خدای متعال]] از اظهار [[ولیّ]] خود که وجودش، شرط حکیمانه بودن [[خلقت انسان]] است، دریغ ورزد.
::::::بنابراین، [[فلسفه غیبت]] که تنها توجیه آن عبارت است از آماده نبودن [[مردم]]، ثابت می‌‌کند که [[منتظران]] باید شرایط را برای [[ظهور]] آماده کنند؛ چون [[وجود امام]] بدون آن که [[مردم]] به فرمان‌هایش گردن بنهند، فایده ندارد. از همین‌رو، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} فرمود: "کسی که امرش [[اطاعت]] نمی‌شود، گویی نظری ندارد"<ref>{{متن حدیث|لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۷.</ref>.
 
::::::منظور این سخن آن است که اگر نظر و امر کسی [[اعمال]] و [[اطاعت]] نمی‌شود، مثل آن است که او نظری را اظهار نکرده و امری را صادر نکرده است. باز به همین جهت، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} فرمود: "اگر نبود حضور حاضران و این که با وجود کمک‌کننده، [[حجت]] تمام است، [[حکومت]] را به حال خود رها می‌‌کردم"<ref>{{متن حدیث|لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ... لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>»<ref>[[فرزانه کاردان|کاردان، فرزانه]]، [[نقش سبک زندگی در زمینه‌سازی ظهور (مقاله)|نقش سبک زندگی در زمینه‌سازی ظهور]].</ref>.
در این فرض، با وجود این که [[انسان‌ها]] قابلیت استفاده از [[حجت]] و راهنمای [[الهی]] را دارند، ولی از قبول فرمان‌های وی سر باز می‌‌زنند و از طرف دیگر هم اگر [[راهنما]] و [[حجّت]] برای ایشان فرستاده نشود، به خودی خود، توان رسیدن به [[هدف خلقت]] یعنی رسیدن به [[کمالات]] [[معنوی]] را ندارند. در این صورت، صدور [[نقض غرض]] را باید به خدوند [[متعال]] نسبت دهیم؛ از این‌رو، معقول نیست که زمینه برای [[حضور امام معصوم]]{{ع}} راهم باشد، ولی [[خداوند]] از اظهار او دریغ کند.
 
بنابراین، [[فلسفه غیبت]] که تنها توجیه آن عبارت است از آماده نبودن [[مردم]]، ثابت می‌‌کند که [[منتظران]] باید شرایط را برای [[ظهور]] آماده کنند؛ چون [[وجود امام]] بدون آن که [[مردم]] به فرمان‌هایش گردن بنهند، فایده ندارد. از همین‌رو، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} فرمود: "کسی که امرش [[اطاعت]] نمی‌شود، گویی نظری ندارد"<ref>{{متن حدیث|لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۷.</ref>.
 
منظور این سخن آن است که اگر نظر و امر کسی [[اعمال]] و [[اطاعت]] نمی‌شود، مثل آن است که او نظری را اظهار نکرده و امری را صادر نکرده است. باز به همین جهت، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} فرمود: "اگر نبود حضور حاضران و این که با وجود کمک‌کننده، [[حجت]] تمام است، [[حکومت]] را به حال خود رها می‌‌کردم"<ref>{{متن حدیث|لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ... لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>»<ref>[[فرزانه کاردان|کاردان، فرزانه]]، [[نقش سبک زندگی در زمینه‌سازی ظهور (مقاله)|نقش سبک زندگی در زمینه‌سازی ظهور]].</ref>.
}}
}}


۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش