پرش به محتوا

چه کسانی از تولد امام مهدی اطلاع یافته‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ')
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۲۱: خط ۲۱:
::::::«درعین‌حال که از اول بنا بوده تولد [[فرزند]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} مخفی بماند باز هم جماعتی از ثقات و نزدیکان آنحضرت، آن کودک را مشاهده نموده به وجودش [[شهادت]] داده‌اند، از باب نمونه:
::::::«درعین‌حال که از اول بنا بوده تولد [[فرزند]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} مخفی بماند باز هم جماعتی از ثقات و نزدیکان آنحضرت، آن کودک را مشاهده نموده به وجودش [[شهادت]] داده‌اند، از باب نمونه:
:::::*از کسانیکه در هنگام تولد [[حضرت]] [[صاحب الامر]] {{ع}} حضور داشته و جریان را مفصلا شرح داده [[حکیمه خاتون]] دختر [[امام]] [[محمد]] [[تقی]] و عمه [[امام حسن عسکری]] است. اجمال داستان این است: [[حکیمه خاتون]] می‌گوید: روزی به خانه [[امام حسن]] {{ع}} مشرف شدم، شبانگاه که شب [[نیمه شعبان]] سال (۲۵۵) بود وقتی خواستم به منزلم مراجعت کنم، [[امام حسن]] فرمود: عمه [[جان]] امشب در خانه ما باش، زیرا ولی [[خدا]] و [[جانشین]] من در این شب متولد خواهد شد. پرسیدم از کدام کنیزانت؟ فرمود: از [[سوسن]]. پس هرچه در [[سوسن]] جستجو نمودم آثاری از حمل ندیدم. بعد از افطار و ادای [[نماز]] با [[سوسن]] در یک اطاق خوابیدیم طولی نکشید که از [[خواب]] بیدار شدم و در فرمایشات [[امام حسن]] [[تفکر]] می‌نمودم. بعدا مشغول [[نماز]] شب شدم، [[سوسن]] هم از [[خواب]] برخاسته [[نماز]] شب را به جای آورد. نزدیک سپیده‌دم شد اما از وضع حمل خبری نبود. داشتم در صحت وعده [[امام حسن]] [[تردید]] می‌نمودم که از اطاقش فرمود: عمه [[جان]] [[شک]] نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک شده است. ناگهان احوال [[سوسن]] را متغیر دیدم از جریان پرسیدم فرمود: احساس ناراحتی شدیدی در خود می‌کنم. من به تهیه مقدمات و وسائل وضع حمل مشغول شدم و خودم قابلگی او را برعهده گرفتم.
:::::*از کسانیکه در هنگام تولد [[حضرت]] [[صاحب الامر]] {{ع}} حضور داشته و جریان را مفصلا شرح داده [[حکیمه خاتون]] دختر [[امام]] [[محمد]] [[تقی]] و عمه [[امام حسن عسکری]] است. اجمال داستان این است: [[حکیمه خاتون]] می‌گوید: روزی به خانه [[امام حسن]] {{ع}} مشرف شدم، شبانگاه که شب [[نیمه شعبان]] سال (۲۵۵) بود وقتی خواستم به منزلم مراجعت کنم، [[امام حسن]] فرمود: عمه [[جان]] امشب در خانه ما باش، زیرا ولی [[خدا]] و [[جانشین]] من در این شب متولد خواهد شد. پرسیدم از کدام کنیزانت؟ فرمود: از [[سوسن]]. پس هرچه در [[سوسن]] جستجو نمودم آثاری از حمل ندیدم. بعد از افطار و ادای [[نماز]] با [[سوسن]] در یک اطاق خوابیدیم طولی نکشید که از [[خواب]] بیدار شدم و در فرمایشات [[امام حسن]] [[تفکر]] می‌نمودم. بعدا مشغول [[نماز]] شب شدم، [[سوسن]] هم از [[خواب]] برخاسته [[نماز]] شب را به جای آورد. نزدیک سپیده‌دم شد اما از وضع حمل خبری نبود. داشتم در صحت وعده [[امام حسن]] [[تردید]] می‌نمودم که از اطاقش فرمود: عمه [[جان]] [[شک]] نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک شده است. ناگهان احوال [[سوسن]] را متغیر دیدم از جریان پرسیدم فرمود: احساس ناراحتی شدیدی در خود می‌کنم. من به تهیه مقدمات و وسائل وضع حمل مشغول شدم و خودم قابلگی او را برعهده گرفتم.
::::::طولی نکشید که ولی [[خدا]] [[پاک]] و [[پاکیزه]] به [[دنیا]] آمد، در همان حال [[امام حسن]] فرمود: عمه [[جان]] فرزندم را بیاور، وقتی کودک را به نزدش بردم او را در بغل گرفته زبان مبارکش را بر چشمان آن کودک مالید، بلافاصله باز شد. سپس زبانش را بر دهان و گوش آن نوزاد کشید و دست بر سرش مالید. پس آن کودک به سخن آمده به [[تلاوت قرآن]] مشغول شد. بعدا کودک را به من داد و فرمود: به نزد مادرش ببر. کودک را نزد مادرش بردم و به منزل خودم برگشتم. در روز سوم نیز به خانه [[امام حسن]] مشرف شدم و ابتدائا بقصد [[دیدار]] نوزاد به حجره [[سوسن]] رفتم اما کودک را ندیدم، پس خدمت [[امام حسن]] مشرف شدم ولی خجالت کشیدم از احوال نوزاد سؤال نمایم. [[امام حسن]] ابتداءا فرمود: عمه [[جان]] فرزندم در [[پناه]] [[خدا]] [[غایب]] شده است، هنگامی که من از [[دنیا]] رفتم و دیدی شیعیانم [[اختلاف]] دارند جریان ولادت فرزندم را به [[شیعیان]] مورد وثوق خبر بده اما باید آن قضیه مخفی بماند زیرا فرزندم [[غایب]] خواهد شد<ref>غیبت شیخ، ص ۱۴۱؛ ۱۴۲.</ref>.
 
طولی نکشید که ولی [[خدا]] [[پاک]] و [[پاکیزه]] به [[دنیا]] آمد، در همان حال [[امام حسن]] فرمود: عمه [[جان]] فرزندم را بیاور، وقتی کودک را به نزدش بردم او را در بغل گرفته زبان مبارکش را بر چشمان آن کودک مالید، بلافاصله باز شد. سپس زبانش را بر دهان و گوش آن نوزاد کشید و دست بر سرش مالید. پس آن کودک به سخن آمده به [[تلاوت قرآن]] مشغول شد. بعدا کودک را به من داد و فرمود: به نزد مادرش ببر. کودک را نزد مادرش بردم و به منزل خودم برگشتم. در روز سوم نیز به خانه [[امام حسن]] مشرف شدم و ابتدائا بقصد [[دیدار]] نوزاد به حجره [[سوسن]] رفتم اما کودک را ندیدم، پس خدمت [[امام حسن]] مشرف شدم ولی خجالت کشیدم از احوال نوزاد سؤال نمایم. [[امام حسن]] ابتداءا فرمود: عمه [[جان]] فرزندم در [[پناه]] [[خدا]] [[غایب]] شده است، هنگامی که من از [[دنیا]] رفتم و دیدی شیعیانم [[اختلاف]] دارند جریان ولادت فرزندم را به [[شیعیان]] مورد وثوق خبر بده اما باید آن قضیه مخفی بماند زیرا فرزندم [[غایب]] خواهد شد<ref>غیبت شیخ، ص ۱۴۱؛ ۱۴۲.</ref>.
:::::*[[نسیم]] و [[ماریه]] خدمتکاران [[امام حسن]] {{ع}} [[روایت]] کرده‌اند که: وقتی [[صاحب الامر]] متولد گشت بر دو زانوی خویش نشست و انگشتانش را به سوی [[آسمان]] بلند نمود سپس عطسه‌ای نموده فرمود: الحمد لله [[رب]] العالمین‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۹۲؛ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>.
:::::*[[نسیم]] و [[ماریه]] خدمتکاران [[امام حسن]] {{ع}} [[روایت]] کرده‌اند که: وقتی [[صاحب الامر]] متولد گشت بر دو زانوی خویش نشست و انگشتانش را به سوی [[آسمان]] بلند نمود سپس عطسه‌ای نموده فرمود: الحمد لله [[رب]] العالمین‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۹۲؛ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>.
:::::*[[ابو غانم خادم]] می‌گوید: فرزندی برای [[امام حسن]] متولد شد که نامش را [[محمد]] گذاشت، روز سوم آن کودک را به اصحابش نشان داده فرمود: این فرزندم بعد از من [[صاحب]] و [[امام]] شماست و همان قائمی است که همه در انتظارش می‌باشند. وقتی [[زمین]] را [[جور]] و [[ستم]] فراگرفت [[قیام]] می‌کند و [[عدل]] و داد را برپا می‌دارد<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۱.</ref>.
:::::*[[ابو غانم خادم]] می‌گوید: فرزندی برای [[امام حسن]] متولد شد که نامش را [[محمد]] گذاشت، روز سوم آن کودک را به اصحابش نشان داده فرمود: این فرزندم بعد از من [[صاحب]] و [[امام]] شماست و همان قائمی است که همه در انتظارش می‌باشند. وقتی [[زمین]] را [[جور]] و [[ستم]] فراگرفت [[قیام]] می‌کند و [[عدل]] و داد را برپا می‌دارد<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۱.</ref>.
خط ۴۱: خط ۴۲:
:::::*[[حمزة بن نصیر]] [[غلام]] ابی الحسن {{ع}} از پدرش [[نقل]] کرده که گفت: وقتیکه [[حضرت]] [[صاحب الامر]] متولد شد اهل خانه [[حضرت]] [[عسکری]] به همدیگر [[بشارت]] می‌دادند. چون قدری بزرگ شد برای من دستوری صادر شد که هرروز استخوان قلمی هم با گوشت بخرم و گفتند: این برای مولای کوچک ماست‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۸ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>.
:::::*[[حمزة بن نصیر]] [[غلام]] ابی الحسن {{ع}} از پدرش [[نقل]] کرده که گفت: وقتیکه [[حضرت]] [[صاحب الامر]] متولد شد اهل خانه [[حضرت]] [[عسکری]] به همدیگر [[بشارت]] می‌دادند. چون قدری بزرگ شد برای من دستوری صادر شد که هرروز استخوان قلمی هم با گوشت بخرم و گفتند: این برای مولای کوچک ماست‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۸ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>.
:::::*[[ابراهیم بن محمد]] می‌گوید: روزی از [[ترس]] [[والی]] قصد فرار داشتم، پس به منظور وداع، به خانه [[امام حسن]] {{ع}} داخل شدم، کودک [[زیبایی]] را در کنارش دیدم، عرض کردم: یابن [[رسول الله]] این کودک از کیست؟ فرمود: [[فرزند]] و [[جانشین]] منست‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۵۶. اگر می‌خواهید در موضوع تولد حضرت صاحب الامر {{ع}}، اطلاعات بیشتری به‌دست آورید بکتاب «تبصرة الولی فیمن رأی القائم المهدی» تألیف علامه محقق سید هاشم بحرانی و کتاب بحار الانوار، ج ۵۱ باب ۱ و، ج ۵۲ باب ۱۷ و ۱۹ مراجعه نمایید.</ref>.
:::::*[[ابراهیم بن محمد]] می‌گوید: روزی از [[ترس]] [[والی]] قصد فرار داشتم، پس به منظور وداع، به خانه [[امام حسن]] {{ع}} داخل شدم، کودک [[زیبایی]] را در کنارش دیدم، عرض کردم: یابن [[رسول الله]] این کودک از کیست؟ فرمود: [[فرزند]] و [[جانشین]] منست‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۵۶. اگر می‌خواهید در موضوع تولد حضرت صاحب الامر {{ع}}، اطلاعات بیشتری به‌دست آورید بکتاب «تبصرة الولی فیمن رأی القائم المهدی» تألیف علامه محقق سید هاشم بحرانی و کتاب بحار الانوار، ج ۵۱ باب ۱ و، ج ۵۲ باب ۱۷ و ۱۹ مراجعه نمایید.</ref>.
::::::این [[جماعت]] از ثقات [[اصحاب]] و [[خویشان]] و نزدیکان و خدام [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بوده‌اند که [[فرزند]] آن‌جناب را در کودکی دیده و به وجودش‌ [[شهادت]] داده‌اند. وقتی [[شهادت]] این گروه را با [[اخبار]] [[پیغمبر]] و [[ائمه اطهار]] ضمیمه کنیم به وجود [[فرزند]] [[امام حسن]] {{ع}} [[یقین]] حاصل می‌شود»<ref>[[ابراهیم امینی|امینی، ابراهیم]]، [[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]، ص ۱۰۵ -۱۰۹.</ref>.
 
این [[جماعت]] از ثقات [[اصحاب]] و [[خویشان]] و نزدیکان و خدام [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بوده‌اند که [[فرزند]] آن‌جناب را در کودکی دیده و به وجودش‌ [[شهادت]] داده‌اند. وقتی [[شهادت]] این گروه را با [[اخبار]] [[پیغمبر]] و [[ائمه اطهار]] ضمیمه کنیم به وجود [[فرزند]] [[امام حسن]] {{ع}} [[یقین]] حاصل می‌شود»<ref>[[ابراهیم امینی|امینی، ابراهیم]]، [[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]، ص ۱۰۵ -۱۰۹.</ref>.


== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
خط ۷۱: خط ۷۳:
:::::*«"[[یعقوب]] بن منقوش" از [[گواهان]] ولادت [[امام عصر]] {{ع}} بوده است<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶۲.</ref>. می‌گوید: به محضر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} شرفیاب شدم. [[امام]] بر فراز سکویی در صحن خانه نشسته بود و در کنار آن [[حضرت]] پرده‌ای آویخته بود. عرض کردم: مولای من! [[صاحب]] این امر -بعد از شما- کیست‌؟ فرمود: پرده را کنار بزن. پرده را کنار زدم، کودکی بیرون آمد و روی زانوی پدر بزرگوارش نشست. [[امام]] خطاب به من فرمود: این -فرزندم- [[صاحب]] این امر است. آن‌گاه خطاب به فرزندش فرمود: تا وقت تعیین شده، داخل خانه شو. [[حجت خدا]] وارد خانه شد. آن‌گاه [[امام]] خطاب به من فرمود: ای [[یعقوب]]! نگاه کن، ببین چه کسی در خانه هست‌؟ وارد خانه شدم و کسی را در آن‌جا نیافتم!<ref>کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۷؛ منتخب الاثر، ص ۳۵۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.</ref> [[امام حسن عسکری]] {{ع}} این‌گونه [[شیعیان]] را به [[غیبت]] [[حضرت بقیة الله]] {{ع}} تمرین می‌دهد تا با آن انس بگیرند»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۸۳.</ref>.
:::::*«"[[یعقوب]] بن منقوش" از [[گواهان]] ولادت [[امام عصر]] {{ع}} بوده است<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶۲.</ref>. می‌گوید: به محضر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} شرفیاب شدم. [[امام]] بر فراز سکویی در صحن خانه نشسته بود و در کنار آن [[حضرت]] پرده‌ای آویخته بود. عرض کردم: مولای من! [[صاحب]] این امر -بعد از شما- کیست‌؟ فرمود: پرده را کنار بزن. پرده را کنار زدم، کودکی بیرون آمد و روی زانوی پدر بزرگوارش نشست. [[امام]] خطاب به من فرمود: این -فرزندم- [[صاحب]] این امر است. آن‌گاه خطاب به فرزندش فرمود: تا وقت تعیین شده، داخل خانه شو. [[حجت خدا]] وارد خانه شد. آن‌گاه [[امام]] خطاب به من فرمود: ای [[یعقوب]]! نگاه کن، ببین چه کسی در خانه هست‌؟ وارد خانه شدم و کسی را در آن‌جا نیافتم!<ref>کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۷؛ منتخب الاثر، ص ۳۵۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.</ref> [[امام حسن عسکری]] {{ع}} این‌گونه [[شیعیان]] را به [[غیبت]] [[حضرت بقیة الله]] {{ع}} تمرین می‌دهد تا با آن انس بگیرند»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۸۳.</ref>.
:::::*«"[[یعقوب]] بن [[یوسف]] ضراب" از جمله کسانی است که از تولد [[امام مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۸۴.</ref>.
:::::*«"[[یعقوب]] بن [[یوسف]] ضراب" از جمله کسانی است که از تولد [[امام مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۸۴.</ref>.
::::::«"[[حسین بن الحسن العلوی]]" از جمله کسانی است که از تولد [[امام مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۷۷.</ref>.
 
::::::*«[[اسماعیل بن موسی بن جعفر]] از جمله کسانى است که از تولد [[حضرت مهدى]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۰۳.</ref>.
«"[[حسین بن الحسن العلوی]]" از جمله کسانی است که از تولد [[امام مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۷۷.</ref>.
::::::*«[[اسماعیل بن علی]] ز جمله کسانى است که از تولّد [[حضرت مهدى]] {{ع}} اطّلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>کمال الدین، ج ۲، ص ۱۰۴-۱۱۴؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰. </ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۰۳.</ref>.
 
*«[[اسماعیل بن موسی بن جعفر]] از جمله کسانى است که از تولد [[حضرت مهدى]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۰۳.</ref>.
 
*«[[اسماعیل بن علی]] ز جمله کسانى است که از تولّد [[حضرت مهدى]] {{ع}} اطّلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>کمال الدین، ج ۲، ص ۱۰۴-۱۱۴؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰. </ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۰۳.</ref>.
}}
}}


۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش