پرش به محتوا

چگونه برای امام مهدی این عمر طولانی امکان‌پذیر شده است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش ))
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۲۳: خط ۲۳:
::::::آیت الله '''[[سید محمد باقر صدر]]'''، در کتاب ''«[[رهبری بر فراز قرون (کتاب)|رهبری بر فراز قرون]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آیت الله '''[[سید محمد باقر صدر]]'''، در کتاب ''«[[رهبری بر فراز قرون (کتاب)|رهبری بر فراز قرون]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::: «از چند نظر وجود[[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}، مورد سؤال و اشکال واقع گردیده است: اول مسأله [[طول عمر]] است که سؤال می‏‌شود: چگونه برای آن [[حضرت]] چنین چیز غیرممکنی امکان‌‏پذیر شده است؟ آیا ممکن است [[انسانی]] قرن‌ها زنده بماند؟ چنانکه در مورد آن پیشوای [[موعود]] و پدیدآورنده [[نظم]] نوین جهانی، چنین انگاشته شده است که [[عمر]] [[شریف]] آن [[حضرت]] اینک به بیش از هزار و صد و [[چهل]] سال می‌رسد یعنی چیزی حدود چهارده برابر [[عمر]] یک [[انسان]] معمولی که از [[کودکی]] تا [[پیری]] [[زندگی]] کرده باشد. در جواب باید گفت: منظور از "امکان" چیست؟ امکان در اینجا می‌‏تواند یکی از این سه معنا را داشته باشد: امکان عملی، امکان [[علمی]]، امکان منطقی و [[فلسفی]].
:::::: «از چند نظر وجود[[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}، مورد سؤال و اشکال واقع گردیده است: اول مسأله [[طول عمر]] است که سؤال می‏‌شود: چگونه برای آن [[حضرت]] چنین چیز غیرممکنی امکان‌‏پذیر شده است؟ آیا ممکن است [[انسانی]] قرن‌ها زنده بماند؟ چنانکه در مورد آن پیشوای [[موعود]] و پدیدآورنده [[نظم]] نوین جهانی، چنین انگاشته شده است که [[عمر]] [[شریف]] آن [[حضرت]] اینک به بیش از هزار و صد و [[چهل]] سال می‌رسد یعنی چیزی حدود چهارده برابر [[عمر]] یک [[انسان]] معمولی که از [[کودکی]] تا [[پیری]] [[زندگی]] کرده باشد. در جواب باید گفت: منظور از "امکان" چیست؟ امکان در اینجا می‌‏تواند یکی از این سه معنا را داشته باشد: امکان عملی، امکان [[علمی]]، امکان منطقی و [[فلسفی]].
::::::'''امکان عملی:''' یعنی کاری که هم ‏اینک به‏‌گونه‌‏ای است که برای من یا شما یا هرانسان دیگری انجام آن ممکن باشد. مثلا سفر به آن سوی اقیانوس‌ها و [[فرورفتن]] در عمق دریاها و رفتن به کره [[ماه]]، کارهایی است که عملا امکان‏پذیر شده است و کسانی هستند که به شکلی این [[کارها]] را انجام می‌‏دهند<ref>امثال این حوادث، قبل از وقوع اصلا قابل تصور نبود و اگر برای کسی نقل می‏شد حمل بر اوهام و خیالات می‌گردید.</ref>.
 
::::::اما امکان [[علمی]] در جایی است که گرچه فعلا و با وسایل پیشرفته امروزی برای ما امکان انجام آن نیست ولی از نظر [[علم]] و راهکارهای پویای [[علمی]]، مشکلی از جهت امکان وقوع آن با وسایل خاص و در [[موقعیت]] مناسب وجود ندارد. مثلا سفر به کره زهره از نظر [[علم]]، غیر ممکن نیست بلکه راهکارهای [[علمی]] موجود، امکان وقوع آن را خبر می‌دهد. گرچه فعلا برای من و شما میسر نیست؛ زیرا فرق مهمی میان سفر به زهره با سفر به [[ماه]] بیش از یک مرحله وجود ندارد؛ مشکل، تنها مسافت بیشتر است که باید حل شود. پس صعود به کره زهره از نظر [[علمی]] ممکن است، گرچه از نظر عملی فعلا ممکن نباشد.<ref> این سخن در زمان خود دقیق و علمی بوده است؛ زیرا می‌گوید: از نظر علم، امکان دارد گرچه فعلا تحقق نیافته است. در حقیقت بسیاری از وقایع فضایی و سفر با سفینه‏‌های آسمانی به دیگر کرات، امروزه و در دهه‌‏های آخر قرن بیستم به صورت یک واقعیت درآمده است.</ref> برعکس رفتن به کره [[خورشید]] در [[دل]] [[آسمان]] از نظر [[علمی]] هم غیر ممکن است. بدین معنا که [[دانش]] بشری هیچ امیدی به وقوع آن ندارد؛ زیرا از نظر [[علم]] و تجربه هرگز تصور ساخت آنچنان پوششی که [[انسان]] را از سوزش گرمای [[خورشید]] نگه دارد وجود ندارد؛ کره‏ای که چون کوره‏ای سهمگین و وحشتناک می‌‏سوزد و از نظر دما در بالاترین درجه حرارت است.
'''امکان عملی:''' یعنی کاری که هم ‏اینک به‏‌گونه‌‏ای است که برای من یا شما یا هرانسان دیگری انجام آن ممکن باشد. مثلا سفر به آن سوی اقیانوس‌ها و [[فرورفتن]] در عمق دریاها و رفتن به کره [[ماه]]، کارهایی است که عملا امکان‏پذیر شده است و کسانی هستند که به شکلی این [[کارها]] را انجام می‌‏دهند<ref>امثال این حوادث، قبل از وقوع اصلا قابل تصور نبود و اگر برای کسی نقل می‏شد حمل بر اوهام و خیالات می‌گردید.</ref>.
::::::مقصود از '''امکان منطقی و [[فلسفی]]:''' این است که از نظر [[عقل]]، پیش از تجربه و مطابق [[قوانین]] موجود، توجیهی برای رد آن و [[حکم]] به [[ممنوع]] بودنش یافت نشود. مثلا اگر بخواهیم سه عدد پرتقال را بدون اینکه یکی را نصف کنیم به عددهای مساوی تقسیم کنیم از نظر [[منطق]] و [[عقل]]، امکان ندارد؛ زیرا [[عقل]] قبل از هرچیز و بدون اینکه تجربه‌ای کرده باشد می‌‏داند که عدد ۵ فرد است و جفت نیست تا بشود آن را به تساوی تقسیم کرد و تقسیم آن به تساوی معنایش این است که عدد زوج باشد؛ پس عدد سه در یک زمان هم زوج است و هم فرد و این تناقض است و تناقض از نظر [[منطق]] محال است. ولی اینکه [[انسان]] وارد [[آتش]] شود و نسوزد یا به کره [[خورشید]] رود ولی [[خورشید]] با حرارتش او را نسوزاند از نظر منطقی محال نیست؛ زیرا هیچ تناقضی از این جهت پیش نمی‌آید که فرض شود [[گرما]] از جسمی که حرارت بیشتری دارد به جسمی که حرارت کمتری دارد، نفوذ نکند البته این مسأله مخالف تجربه گذشته ما است که ثابت کرده [[گرما]] از جسمی که حرارت بیشتری دارد به جسمی که حرارت کمتری دارد نفوذ می‌کند تا مرحله‏‌ای که هردو [[جسم]] به حرارت مساوی برسند. از توضیح معنی سه‌‏گانه امکان، فهمیدیم که امکان منطقی دایره‏‌اش از امکان [[علمی]] بیشتر است و امکان [[علمی]] دایره‏‌اش از امکان عملی بیشتر است.
 
::::::شکی نیست که رسیدن [[عمر]] [[انسان]] به‏ هزاران سال از نظر [[منطق]] ممکن است؛ زیرا این مسأله از نظر [[عقل]] مجرد، محال نیست و این نوع پیشفرض‌ها موجب هیچ تناقضی نیست؛ زیرا مفهوم [[حیات]]، [[مرگ]] زودرس را دربر ندارد و این کاملا روشن است. همچنین شکی نیست که این [[عمر طولانی]] فعلا امکان عملی ندارد؛ آن‌گونه که برای فرو رفتن به عمق دریاها و صعود به کره [[ماه]]، امکان عملی هست؛ زیرا [[علم]] با وسایل و ابزارهای موجود که حاصل تجربه معاصر [[بشر]] است، [[توانایی]] رساندن [[عمر]] [[انسان]] به صدها سال را ندارد و می‌بینیم مردمی که بیشترین [[حرص]] را برای زنده ماندن دارند با آن همه امکانات [[علمی]] که در [[اختیار]] دارند بیش از مقدار معمول [[زندگی]] نمی‌کنند.
اما امکان [[علمی]] در جایی است که گرچه فعلا و با وسایل پیشرفته امروزی برای ما امکان انجام آن نیست ولی از نظر [[علم]] و راهکارهای پویای [[علمی]]، مشکلی از جهت امکان وقوع آن با وسایل خاص و در [[موقعیت]] مناسب وجود ندارد. مثلا سفر به کره زهره از نظر [[علم]]، غیر ممکن نیست بلکه راهکارهای [[علمی]] موجود، امکان وقوع آن را خبر می‌دهد. گرچه فعلا برای من و شما میسر نیست؛ زیرا فرق مهمی میان سفر به زهره با سفر به [[ماه]] بیش از یک مرحله وجود ندارد؛ مشکل، تنها مسافت بیشتر است که باید حل شود. پس صعود به کره زهره از نظر [[علمی]] ممکن است، گرچه از نظر عملی فعلا ممکن نباشد.<ref> این سخن در زمان خود دقیق و علمی بوده است؛ زیرا می‌گوید: از نظر علم، امکان دارد گرچه فعلا تحقق نیافته است. در حقیقت بسیاری از وقایع فضایی و سفر با سفینه‏‌های آسمانی به دیگر کرات، امروزه و در دهه‌‏های آخر قرن بیستم به صورت یک واقعیت درآمده است.</ref> برعکس رفتن به کره [[خورشید]] در [[دل]] [[آسمان]] از نظر [[علمی]] هم غیر ممکن است. بدین معنا که [[دانش]] بشری هیچ امیدی به وقوع آن ندارد؛ زیرا از نظر [[علم]] و تجربه هرگز تصور ساخت آنچنان پوششی که [[انسان]] را از سوزش گرمای [[خورشید]] نگه دارد وجود ندارد؛ کره‏ای که چون کوره‏ای سهمگین و وحشتناک می‌‏سوزد و از نظر دما در بالاترین درجه حرارت است.
::::::اما '''امکان [[علمی]]:''' از نظر [[دانش]] امروز مشکلی از جهت نظری در این زمینه وجود ندارد. <ref>آری، هیچ دلیل علمی که این نظریه را رد کند، وجود ندارد؛ بلکه پزشکان فعلا مشغول تلاش جدی برای طولانی ساختن عمر انسان هستند و ده‌ها تجربه علمی در این زمینه وجود دارد و همین به تنهایی دلیلی استوار بر امکان نظری و علمی است.</ref> این موضوع در [[حقیقت]] بستگی دارد به نوع تفسیری که [[علم]] فیزیولوژی از پدیده [[پیری]] دارد. آیا پدیده [[پیری]] از یک [[قانون]] طبیعی سرچشمه می‏گیرد، قانونی که بر بافت و سلول‌های [[انسان]]، [[حاکم]] است و پس از رسیدن به [[رشد]] کامل به‌تدریج سلول‌ها سخت شده و [[توانایی]] کاری‏اش کم می‌گردد و در نهایت از فعالیت باز می‌‏ماند؟ آیا بدنی هم که از هرگونه تأثیر خارجی مصون بوده محکوم به فنا است؟ یا اینکه این فرسودگی و [[ناتوانی]] بافت‌ها و سلول‌ها در کارایی فیزیولوژی، نتیجه [[نبرد]] با عوامل خارجی؛ مانند میکروب‌ها و یا مسمومیت است که از راه [[پرخوری]] یا کار سنگین یا دیگر عوامل، به وجود می‌آید؟
 
مقصود از '''امکان منطقی و [[فلسفی]]:''' این است که از نظر [[عقل]]، پیش از تجربه و مطابق [[قوانین]] موجود، توجیهی برای رد آن و [[حکم]] به [[ممنوع]] بودنش یافت نشود. مثلا اگر بخواهیم سه عدد پرتقال را بدون اینکه یکی را نصف کنیم به عددهای مساوی تقسیم کنیم از نظر [[منطق]] و [[عقل]]، امکان ندارد؛ زیرا [[عقل]] قبل از هرچیز و بدون اینکه تجربه‌ای کرده باشد می‌‏داند که عدد ۵ فرد است و جفت نیست تا بشود آن را به تساوی تقسیم کرد و تقسیم آن به تساوی معنایش این است که عدد زوج باشد؛ پس عدد سه در یک زمان هم زوج است و هم فرد و این تناقض است و تناقض از نظر [[منطق]] محال است. ولی اینکه [[انسان]] وارد [[آتش]] شود و نسوزد یا به کره [[خورشید]] رود ولی [[خورشید]] با حرارتش او را نسوزاند از نظر منطقی محال نیست؛ زیرا هیچ تناقضی از این جهت پیش نمی‌آید که فرض شود [[گرما]] از جسمی که حرارت بیشتری دارد به جسمی که حرارت کمتری دارد، نفوذ نکند البته این مسأله مخالف تجربه گذشته ما است که ثابت کرده [[گرما]] از جسمی که حرارت بیشتری دارد به جسمی که حرارت کمتری دارد نفوذ می‌کند تا مرحله‏‌ای که هردو [[جسم]] به حرارت مساوی برسند. از توضیح معنی سه‌‏گانه امکان، فهمیدیم که امکان منطقی دایره‏‌اش از امکان [[علمی]] بیشتر است و امکان [[علمی]] دایره‏‌اش از امکان عملی بیشتر است.
 
شکی نیست که رسیدن [[عمر]] [[انسان]] به‏ هزاران سال از نظر [[منطق]] ممکن است؛ زیرا این مسأله از نظر [[عقل]] مجرد، محال نیست و این نوع پیشفرض‌ها موجب هیچ تناقضی نیست؛ زیرا مفهوم [[حیات]]، [[مرگ]] زودرس را دربر ندارد و این کاملا روشن است. همچنین شکی نیست که این [[عمر طولانی]] فعلا امکان عملی ندارد؛ آن‌گونه که برای فرو رفتن به عمق دریاها و صعود به کره [[ماه]]، امکان عملی هست؛ زیرا [[علم]] با وسایل و ابزارهای موجود که حاصل تجربه معاصر [[بشر]] است، [[توانایی]] رساندن [[عمر]] [[انسان]] به صدها سال را ندارد و می‌بینیم مردمی که بیشترین [[حرص]] را برای زنده ماندن دارند با آن همه امکانات [[علمی]] که در [[اختیار]] دارند بیش از مقدار معمول [[زندگی]] نمی‌کنند.
 
اما '''امکان [[علمی]]:''' از نظر [[دانش]] امروز مشکلی از جهت نظری در این زمینه وجود ندارد. <ref>آری، هیچ دلیل علمی که این نظریه را رد کند، وجود ندارد؛ بلکه پزشکان فعلا مشغول تلاش جدی برای طولانی ساختن عمر انسان هستند و ده‌ها تجربه علمی در این زمینه وجود دارد و همین به تنهایی دلیلی استوار بر امکان نظری و علمی است.</ref> این موضوع در [[حقیقت]] بستگی دارد به نوع تفسیری که [[علم]] فیزیولوژی از پدیده [[پیری]] دارد. آیا پدیده [[پیری]] از یک [[قانون]] طبیعی سرچشمه می‏گیرد، قانونی که بر بافت و سلول‌های [[انسان]]، [[حاکم]] است و پس از رسیدن به [[رشد]] کامل به‌تدریج سلول‌ها سخت شده و [[توانایی]] کاری‏اش کم می‌گردد و در نهایت از فعالیت باز می‌‏ماند؟ آیا بدنی هم که از هرگونه تأثیر خارجی مصون بوده محکوم به فنا است؟ یا اینکه این فرسودگی و [[ناتوانی]] بافت‌ها و سلول‌ها در کارایی فیزیولوژی، نتیجه [[نبرد]] با عوامل خارجی؛ مانند میکروب‌ها و یا مسمومیت است که از راه [[پرخوری]] یا کار سنگین یا دیگر عوامل، به وجود می‌آید؟
::::::این پرسشی است که امروزه [[علم]] از خود می‌کند و تلاش دارد برای آن پاسخی بیابد. البته جواب‌های [[علمی]] زیادی هم تاکنون به آن داده شده است. اگر ما آن نظر [[علمی]] را بپذیریم که می‌گوید [[ناتوانی]] و [[پیری]]، نتیجه [[نبرد]] و کشمکش با عوامل مشخص خارجی است معنایش این می‌شود که از جنبه نظری امکان دارد وقتی بافت‌های تشکیل‌‏دهنده [[جسم]] [[انسان]] را، از عوامل تأثیرگذار، دور نگه داریم، [[حیات]] طولانی شود و در نهایت بر پدیده [[پیری]] فایق آید. و اگر نظریه دیگر را بپذیریم که می‌‏گوید [[پیری]] یک [[قانون]] طبیعی برای سلول‌ها و بافت‌های زنده است؛ به این نتیجه می‌رسیم که آنها تخم نیستی را با خود حمل می‌‏کنند و زمانی به مرحله [[ناتوانی]] و [[پیری]] رسیده و در نهایت می‌‏میرند. ولی ما می‌گوییم: حتی اگر این نظریه را هم بپذیریم معنایش این نیست که هرگز این [[قانون]] طبیعی انعطاف‏پذیر نباشد بلکه این [[قانون]] برفرض ثبوت، [[قانون]] انعطاف‏‌پذیری است؛ زیرا ما در [[زندگی]] خود می‌بینیم و [[دانشمندان]] در آزمایشگاه‌های [[علمی]] خود مشاهده می‌کنند که [[پیری]] یک پدیده فیزیولوژی است و وابسته به زمان نیست. گاهی زود فرا می‌رسد و گاهی با فاصله زمانی بیشتری [[آشکار]] می‌‏شود.  
::::::این پرسشی است که امروزه [[علم]] از خود می‌کند و تلاش دارد برای آن پاسخی بیابد. البته جواب‌های [[علمی]] زیادی هم تاکنون به آن داده شده است. اگر ما آن نظر [[علمی]] را بپذیریم که می‌گوید [[ناتوانی]] و [[پیری]]، نتیجه [[نبرد]] و کشمکش با عوامل مشخص خارجی است معنایش این می‌شود که از جنبه نظری امکان دارد وقتی بافت‌های تشکیل‌‏دهنده [[جسم]] [[انسان]] را، از عوامل تأثیرگذار، دور نگه داریم، [[حیات]] طولانی شود و در نهایت بر پدیده [[پیری]] فایق آید. و اگر نظریه دیگر را بپذیریم که می‌‏گوید [[پیری]] یک [[قانون]] طبیعی برای سلول‌ها و بافت‌های زنده است؛ به این نتیجه می‌رسیم که آنها تخم نیستی را با خود حمل می‌‏کنند و زمانی به مرحله [[ناتوانی]] و [[پیری]] رسیده و در نهایت می‌‏میرند. ولی ما می‌گوییم: حتی اگر این نظریه را هم بپذیریم معنایش این نیست که هرگز این [[قانون]] طبیعی انعطاف‏پذیر نباشد بلکه این [[قانون]] برفرض ثبوت، [[قانون]] انعطاف‏‌پذیری است؛ زیرا ما در [[زندگی]] خود می‌بینیم و [[دانشمندان]] در آزمایشگاه‌های [[علمی]] خود مشاهده می‌کنند که [[پیری]] یک پدیده فیزیولوژی است و وابسته به زمان نیست. گاهی زود فرا می‌رسد و گاهی با فاصله زمانی بیشتری [[آشکار]] می‌‏شود.  
::::::گاهی فردی بسیار مسن، نشانه‌‏ای از [[پیری]] بر تن ندارد. به این موضوع پزشکان هم اعتراف دارند.<ref>پزشکان و تحقیقات پزشکی شاهد این موضوع‏اند و شواهد زیادی در این زمینه در دست دارند و احتمالا همین مسأله بوده است که آنان را واداشته تا دست به تلاش‌های جدّی در زمینه طولانی کردن عمر طبیعی برای انسان بزنند و چنانچه مرسوم است در ابتدا آزمایش‌ها روی حیوانات صورت گرفته است؛ زیرا انجام این آزمایش‌ها بر روی حیوانات هم به‌راحتی امکان‏پذیر است و هم موانعی که باعث عدم اجرای آنها بر روی انسان‌های می‏گردد، وجود ندارد.</ref> بلکه [[دانشمندان]] توانسته‌‏اند عملا از انعطاف‏پذیری این [[قانون]] که تصور می‌‏رود طبیعی باشد، بهره برده و [[عمر]] برخی حیوانات را صدها بار نسبت به [[عمر]] طبیعی‌‏شان بیشتر کنند و این کار با ایجاد زمینه‌‏ها و عواملی بوده است که کاربری [[قانون]] [[پیری]] را به تأخیر می‌اندازد.
::::::گاهی فردی بسیار مسن، نشانه‌‏ای از [[پیری]] بر تن ندارد. به این موضوع پزشکان هم اعتراف دارند.<ref>پزشکان و تحقیقات پزشکی شاهد این موضوع‏اند و شواهد زیادی در این زمینه در دست دارند و احتمالا همین مسأله بوده است که آنان را واداشته تا دست به تلاش‌های جدّی در زمینه طولانی کردن عمر طبیعی برای انسان بزنند و چنانچه مرسوم است در ابتدا آزمایش‌ها روی حیوانات صورت گرفته است؛ زیرا انجام این آزمایش‌ها بر روی حیوانات هم به‌راحتی امکان‏پذیر است و هم موانعی که باعث عدم اجرای آنها بر روی انسان‌های می‏گردد، وجود ندارد.</ref> بلکه [[دانشمندان]] توانسته‌‏اند عملا از انعطاف‏پذیری این [[قانون]] که تصور می‌‏رود طبیعی باشد، بهره برده و [[عمر]] برخی حیوانات را صدها بار نسبت به [[عمر]] طبیعی‌‏شان بیشتر کنند و این کار با ایجاد زمینه‌‏ها و عواملی بوده است که کاربری [[قانون]] [[پیری]] را به تأخیر می‌اندازد.
::::::پس ثابت شد که تأخیر عملکرد این [[قانون]] با ایجاد زمینه‌‏ها و عوامل مشخص از نظر [[علمی]]، ممکن است. گرچه هنوز [[علم]] نتوانسته است نسبت به [[انسان]] این تأخیر را پیاده کند و این هم فقط به‏‌خاطر این است که [[انسان]] نسبت به دیگر جانوران، مشکل خاص خود را دارد و این بدان معناست که از جهت [[علمی]] با توجه به موضع‏‌گیری‌های پویای [[دانش]] امروزی، هرگز مانعی در راه وقوع [[طول عمر]] [[انسان]]، وجود ندارد، چه اینکه [[پیری]] نتیجه کشمکش و برخورد با عوامل خارجی باشد و چه نتیجه [[قانون]] طبیعی سلول‌ها که خود راه فنا می‌پیمایند.
 
::::::بنابر آنچه گفته شد، درباره [[عمر]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} و در پاسخ به ابهامات، بایستی گفت: [[طول عمر]] برای [[انسان]]، از نظر [[منطق]] و [[علم]] امری ممکن است و [[علم]] تلاش می‌کند به‌تدریج این امکان نظری را به امکان عملی تبدیل سازد. وقتی از نظر [[منطق]] و [[علم]]، امکان وقوع [[عمر طولانی]] ثابت شد و معلوم گشت که [[دانش]] بشری در راه تبدیل امکان نظری به امکان عملی است. دیگر جایی برای استبعاد تحقق این مسأله برای شخص [[امام زمان]] باقی نمی‌‏ماند؛ جز این اعجاب که چگونه [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}، توانسته‏ است بر [[علم]] پیشی گیرد و قبل از اینکه دست [[علم]] به سطح این تحول یعنی امکان فعلی برسد، آن [[حضرت]] توانسته باشد امکان نظری را به امکان عملی تغییر دهد؟! و این همانند کسی است که در [[کشف]] داروی [[بیماری]] صرع و سرطان بر [[علم]]، پیشی گرفته باشد.اگر مشکل همین باشد که چگونه [[اسلام]]- [[اسلامی]] که [[عمر]] این [[رهبر]] را طراحی کرده است- در این زمینه، بر حرکت [[علم]] پیشی گرفته و چنین تحولی را ایجاد کرده است؟ جوابش این است که: این تنها موردی نیست که [[اسلام]] از کاروان [[علم]]، پیشی گرفته است.
پس ثابت شد که تأخیر عملکرد این [[قانون]] با ایجاد زمینه‌‏ها و عوامل مشخص از نظر [[علمی]]، ممکن است. گرچه هنوز [[علم]] نتوانسته است نسبت به [[انسان]] این تأخیر را پیاده کند و این هم فقط به‏‌خاطر این است که [[انسان]] نسبت به دیگر جانوران، مشکل خاص خود را دارد و این بدان معناست که از جهت [[علمی]] با توجه به موضع‏‌گیری‌های پویای [[دانش]] امروزی، هرگز مانعی در راه وقوع [[طول عمر]] [[انسان]]، وجود ندارد، چه اینکه [[پیری]] نتیجه کشمکش و برخورد با عوامل خارجی باشد و چه نتیجه [[قانون]] طبیعی سلول‌ها که خود راه فنا می‌پیمایند.
::::::آیا [[شریعت]] [[اسلام]] در مجموع، سال‌های سال بر حرکت [[علم]] و تحولات طبیعی [[فکر]] [[انسان]]، پیشی نگرفت!؟<ref>هدف شهید صدر از این پرسش‌ها این است که می‌خواهد حقیقت مهمی را القا کند و آن اینکه [[پیامبر خاتم|پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، وقتی بشارت [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}، را می‌دهد که چیزی غیرعادی در زندگی بشری است؛ در ضمن می‌خواهد خبر از پیشی‏ گرفتن ثبت یک امکان عملی پس از تأکید بر امکان علمی آن بدهد؛ می‌خواهد بگوید انسان می‌تواند خیلی بیش از معمول عمر کند. و در [[قرآن]] و احادیث از این‌گونه پیش‏‌آگاهی‌ها برای توجه دادن به حقایق هستی، ثبت گردیده است. ر. ک: نوفل، عبد الرزاق، القرآن و العلم الحدیث.</ref> آیا [[شریعت]] [[اسلام]] به طرح شعارهای زیربنایی در امور اجرایی نپرداخت که [[انسان‌ها]] پس از [[گذشت]] صدها سال، [[شایستگی]] رسیدن به آن را یافتند!؟ آیا [[شریعت]] [[اسلام]]، قوانینی حکیمانه نیاورده است که [[انسان]] تا زمان گذشته نزدیک، [[اسرار]] [[علل]] آن را نمی‏توانست [[درک]] کند!؟ آیا [[دین]] آسمانی [[اسلام]]، اسراری از وجود را بازگو نکرد که بر خاطر هیچ [[انسانی]] خطور نکرده بود و پس از سیر تکاملی [[دانش]] به اثبات رسید!؟
 
بنابر آنچه گفته شد، درباره [[عمر]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} و در پاسخ به ابهامات، بایستی گفت: [[طول عمر]] برای [[انسان]]، از نظر [[منطق]] و [[علم]] امری ممکن است و [[علم]] تلاش می‌کند به‌تدریج این امکان نظری را به امکان عملی تبدیل سازد. وقتی از نظر [[منطق]] و [[علم]]، امکان وقوع [[عمر طولانی]] ثابت شد و معلوم گشت که [[دانش]] بشری در راه تبدیل امکان نظری به امکان عملی است. دیگر جایی برای استبعاد تحقق این مسأله برای شخص [[امام زمان]] باقی نمی‌‏ماند؛ جز این اعجاب که چگونه [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}، توانسته‏ است بر [[علم]] پیشی گیرد و قبل از اینکه دست [[علم]] به سطح این تحول یعنی امکان فعلی برسد، آن [[حضرت]] توانسته باشد امکان نظری را به امکان عملی تغییر دهد؟! و این همانند کسی است که در [[کشف]] داروی [[بیماری]] صرع و سرطان بر [[علم]]، پیشی گرفته باشد.اگر مشکل همین باشد که چگونه [[اسلام]]- [[اسلامی]] که [[عمر]] این [[رهبر]] را طراحی کرده است- در این زمینه، بر حرکت [[علم]] پیشی گرفته و چنین تحولی را ایجاد کرده است؟ جوابش این است که: این تنها موردی نیست که [[اسلام]] از کاروان [[علم]]، پیشی گرفته است.
 
آیا [[شریعت]] [[اسلام]] در مجموع، سال‌های سال بر حرکت [[علم]] و تحولات طبیعی [[فکر]] [[انسان]]، پیشی نگرفت!؟<ref>هدف شهید صدر از این پرسش‌ها این است که می‌خواهد حقیقت مهمی را القا کند و آن اینکه [[پیامبر خاتم|پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، وقتی بشارت [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}، را می‌دهد که چیزی غیرعادی در زندگی بشری است؛ در ضمن می‌خواهد خبر از پیشی‏ گرفتن ثبت یک امکان عملی پس از تأکید بر امکان علمی آن بدهد؛ می‌خواهد بگوید انسان می‌تواند خیلی بیش از معمول عمر کند. و در [[قرآن]] و احادیث از این‌گونه پیش‏‌آگاهی‌ها برای توجه دادن به حقایق هستی، ثبت گردیده است. ر. ک: نوفل، عبد الرزاق، القرآن و العلم الحدیث.</ref> آیا [[شریعت]] [[اسلام]] به طرح شعارهای زیربنایی در امور اجرایی نپرداخت که [[انسان‌ها]] پس از [[گذشت]] صدها سال، [[شایستگی]] رسیدن به آن را یافتند!؟ آیا [[شریعت]] [[اسلام]]، قوانینی حکیمانه نیاورده است که [[انسان]] تا زمان گذشته نزدیک، [[اسرار]] [[علل]] آن را نمی‏توانست [[درک]] کند!؟ آیا [[دین]] آسمانی [[اسلام]]، اسراری از وجود را بازگو نکرد که بر خاطر هیچ [[انسانی]] خطور نکرده بود و پس از سیر تکاملی [[دانش]] به اثبات رسید!؟
::::::بنابراین! اگر ما به همه اینها معتقدیم چرا برای [[صاحب]] این [[رسالت]] یعنی [[خداوند سبحان]]، زیاده می‌انگاریم که در طراحی [[عمر]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}، بر [[علم]]، پیشی بگیرد؟<ref>اشاره‏ای است به اینکه این نیز از معجزات است و از افاضات خاص ربانی است و این مسأله‌‏ای است که مسلمان نمی‏تواند آن را انکار کند؛ زیرا کتاب‌های آسمانی به‌ویژه [[قرآن]] خبر آن را داده‏اند؛ همانند آنچه درباره عمر نوح{{ع}}، وارد شده است و همانند دیگر اخبار غیبی که [[قرآن]] خبر داده است. علاوه‏ بر اینکه بسیاری از اهل سنت و اهل تصوف و عرفان به کرامات و شبه معجزه برای اولیا و صالحان و مقربان درگاه احدیت باور دارند. ر. ک: مغنیة، محمد جواد، التصوف و الکرامات؛ ناصف منصور علی، همان، ج ۵، کتاب الزهد و الرقائق، ص ۲۸۸.</ref> البته ما در اینجا فقط از پدیده‏هایی سخن گفتیم که می‌‏توانیم خود، آن را لمس کنیم؛ ولی می‌توانیم موارد دیگری را که [[رسالت]] آسمانی و [[وحی الهی]] برای ما بازگو کرده است بدان اضافه کنیم مثلا [[قرآن]] خبر می‌‏دهد که [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، شبانه از [[مسجد الحرام]] به [[مسجد الاقصی]] برده شد.<ref>اشاره است به آیه یکم از سوره مبارکه اسراء که می‌فرماید: {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی...}}</ref> این بردن را اگر بخواهیم در چارچوب [[قوانین طبیعی]] [[درک]] کنیم؛ چنین می‌‏نماید که در آنجا قانونی به کار برده شد که [[علم]] پس از [[گذشت]] صدها سال توانست آن را [[کشف]] کند و عملی سازد.<ref>اشاره است به طرح سفینه‏‌های فضایی و رفتن به فضا و رسیدن به مسافت‌های بسیار دور از زمین در ظرف چند روز که در زمان معاصر و در اواخر قرن بیستم به صورت واقعیات درآمده است.</ref> همان [[علم الهی]] که به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}}، [[توانایی]] حرکت‏ سریع بخشید قبل از اینکه [[علم]] بتواند چنین آرزویی را محقق سازد، همان [[دانش]] برای آخرین [[جانشین]] تعیین شده [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، [[عمر طولانی]] را تقدیر کرد، قبل از اینکه [[علم]] بتواند [[طول عمر]] را برای [[انسان‌ها]] تحقق بخشد.
::::::بنابراین! اگر ما به همه اینها معتقدیم چرا برای [[صاحب]] این [[رسالت]] یعنی [[خداوند سبحان]]، زیاده می‌انگاریم که در طراحی [[عمر]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}، بر [[علم]]، پیشی بگیرد؟<ref>اشاره‏ای است به اینکه این نیز از معجزات است و از افاضات خاص ربانی است و این مسأله‌‏ای است که مسلمان نمی‏تواند آن را انکار کند؛ زیرا کتاب‌های آسمانی به‌ویژه [[قرآن]] خبر آن را داده‏اند؛ همانند آنچه درباره عمر نوح{{ع}}، وارد شده است و همانند دیگر اخبار غیبی که [[قرآن]] خبر داده است. علاوه‏ بر اینکه بسیاری از اهل سنت و اهل تصوف و عرفان به کرامات و شبه معجزه برای اولیا و صالحان و مقربان درگاه احدیت باور دارند. ر. ک: مغنیة، محمد جواد، التصوف و الکرامات؛ ناصف منصور علی، همان، ج ۵، کتاب الزهد و الرقائق، ص ۲۸۸.</ref> البته ما در اینجا فقط از پدیده‏هایی سخن گفتیم که می‌‏توانیم خود، آن را لمس کنیم؛ ولی می‌توانیم موارد دیگری را که [[رسالت]] آسمانی و [[وحی الهی]] برای ما بازگو کرده است بدان اضافه کنیم مثلا [[قرآن]] خبر می‌‏دهد که [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، شبانه از [[مسجد الحرام]] به [[مسجد الاقصی]] برده شد.<ref>اشاره است به آیه یکم از سوره مبارکه اسراء که می‌فرماید: {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی...}}</ref> این بردن را اگر بخواهیم در چارچوب [[قوانین طبیعی]] [[درک]] کنیم؛ چنین می‌‏نماید که در آنجا قانونی به کار برده شد که [[علم]] پس از [[گذشت]] صدها سال توانست آن را [[کشف]] کند و عملی سازد.<ref>اشاره است به طرح سفینه‏‌های فضایی و رفتن به فضا و رسیدن به مسافت‌های بسیار دور از زمین در ظرف چند روز که در زمان معاصر و در اواخر قرن بیستم به صورت واقعیات درآمده است.</ref> همان [[علم الهی]] که به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}}، [[توانایی]] حرکت‏ سریع بخشید قبل از اینکه [[علم]] بتواند چنین آرزویی را محقق سازد، همان [[دانش]] برای آخرین [[جانشین]] تعیین شده [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، [[عمر طولانی]] را تقدیر کرد، قبل از اینکه [[علم]] بتواند [[طول عمر]] را برای [[انسان‌ها]] تحقق بخشد.
::::::آری، این [[عمر طولانی]] که [[خداوند]] به آن [[منجی]] [[منتظر]]، بخشیده است برای انسان‌های گذشته تا به امروز بسیار بعید و دور از [[ذهن]]، می‌نماید و تجربه [[دانشمندان]] نیز تاکنون کارساز نبوده است؛ ولی آیا نقش تغییر بنیادین و ریشه‏‌ای که برعهده این [[منجی]] گذاشته شده، نسبت به [[زندگی]] [[انسان‌ها]] و گذشته تاریخی‌شان، غیر متعارف نیست؟ آیا قرار بر این نیست که با دست او [[جهان]] دگرگون شود و شالوده تمدنی نو براساس [[حق]] و [[عدالت]] پی‌ریزی گردد؟ پس چرا وقتی [[سرنوشت]] این نقش بزرگ به برخی از پدیده‏‌های شگفت‌‏انگیز و دور از عادت مانند [[طول عمر]]، بستگی داشت دچار شگفتی می‌‏شویم؟ درحالی‌‏که شگفتی این پدیده و غیر مرسوم بودن آن، هرچقدر باشد به اهمیت برنامه [[عظیم]] آن روز نمی‌‏رسد که بایستی [[اجرا]] گردد. وقتی ما حرکت بزرگ [[تاریخ]] را<ref>اشاره است به نقش مهمی که برای [[امام مهدی]]{{ع}}، در نظر گرفته شده است؛ نقشی که تغییر بنیادین را در سطح کامل وجود انسان، ایجاد خواهد کرد.چنانکه در حدیث می‌گوید: «زمین را پر از عدل و داد می‏‌کند پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد». و این مسأله‏‌ای است که علمای [[اسلام]] بر اصل آن اجماع دارند و اختلافات در امور فرعی است. از این جهت سؤالاتی که شهید صدر مطرح کرده است، وجه منطقی صحیحی دارد.</ref> که در گذشته، مشابهی برای آن سراغ نداریم، تجویز می‌کنیم چرا [[عمر طولانی]] را که همانندی برایش در زندگی‏ سراغ نداریم، تجویز نکنیم؟! و من نمی‌دانم آیا این تصادفی است که در [[تاریخ]] فقط دو تن [[مأمور]] پاکسازی [[تمدن]] [[انسان]] از مایه‏‌های [[تباهی]] و [[فساد]] گردند و آن را از نو بنا بسازند و هردو عمری طولانی چند برابر عمرهای معمولی ما داشته باشند؟
 
آری، این [[عمر طولانی]] که [[خداوند]] به آن [[منجی]] [[منتظر]]، بخشیده است برای انسان‌های گذشته تا به امروز بسیار بعید و دور از [[ذهن]]، می‌نماید و تجربه [[دانشمندان]] نیز تاکنون کارساز نبوده است؛ ولی آیا نقش تغییر بنیادین و ریشه‏‌ای که برعهده این [[منجی]] گذاشته شده، نسبت به [[زندگی]] [[انسان‌ها]] و گذشته تاریخی‌شان، غیر متعارف نیست؟ آیا قرار بر این نیست که با دست او [[جهان]] دگرگون شود و شالوده تمدنی نو براساس [[حق]] و [[عدالت]] پی‌ریزی گردد؟ پس چرا وقتی [[سرنوشت]] این نقش بزرگ به برخی از پدیده‏‌های شگفت‌‏انگیز و دور از عادت مانند [[طول عمر]]، بستگی داشت دچار شگفتی می‌‏شویم؟ درحالی‌‏که شگفتی این پدیده و غیر مرسوم بودن آن، هرچقدر باشد به اهمیت برنامه [[عظیم]] آن روز نمی‌‏رسد که بایستی [[اجرا]] گردد. وقتی ما حرکت بزرگ [[تاریخ]] را<ref>اشاره است به نقش مهمی که برای [[امام مهدی]]{{ع}}، در نظر گرفته شده است؛ نقشی که تغییر بنیادین را در سطح کامل وجود انسان، ایجاد خواهد کرد.چنانکه در حدیث می‌گوید: «زمین را پر از عدل و داد می‏‌کند پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد». و این مسأله‏‌ای است که علمای [[اسلام]] بر اصل آن اجماع دارند و اختلافات در امور فرعی است. از این جهت سؤالاتی که شهید صدر مطرح کرده است، وجه منطقی صحیحی دارد.</ref> که در گذشته، مشابهی برای آن سراغ نداریم، تجویز می‌کنیم چرا [[عمر طولانی]] را که همانندی برایش در زندگی‏ سراغ نداریم، تجویز نکنیم؟! و من نمی‌دانم آیا این تصادفی است که در [[تاریخ]] فقط دو تن [[مأمور]] پاکسازی [[تمدن]] [[انسان]] از مایه‏‌های [[تباهی]] و [[فساد]] گردند و آن را از نو بنا بسازند و هردو عمری طولانی چند برابر عمرهای معمولی ما داشته باشند؟
::::::یکی از این دو تن، [[نوح]] [[پیامبر]] است که نقش خود را در گذشته [[بشریت]] [[اجرا]] کرد و [[قرآن]] تصریح می‌‏کند که وی نهصد و پنجاه سال در میان [[قوم]] خود [[زندگی]] کرد<ref>در سوره عنکبوت(۲۹) آیه ۱۴ می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا }}؛ هزار سال به جز پنجاه سال در میان ایشان درنگ داشت.</ref> و پس از [[طوفان]]، [[ جهانی]] نو برپا ساخت. و آن دیگری نقش خود را در [[آینده]] [[بشریت]]، ایفا خواهد کرد. او [[مهدی]] است که تا به حال بیش از هزار سال [[زندگی]] کرده است و قرار است در روز [[موعود]]، [[جهان]] را از نو بسازد. چرا ما [[نوح]] را که حداقل نزدیک به هزار سال [[زندگی]] کرد می‌پذیریم ولی [[مهدی]] را نمی‌پذیریم؟<ref>این سؤال متوجه مسلمانانی است که به [[قرآن]] و احادیث نبوی عقیده دارند. علمای [[اهل سنت]] برای دیگران غیر از حضرت نوح، عمرهای بیشتری روایت کرده‏‌اند. ر. ک:النووی، محی الدین بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، ج ۱، ص ۱۷۶.</ref>
::::::یکی از این دو تن، [[نوح]] [[پیامبر]] است که نقش خود را در گذشته [[بشریت]] [[اجرا]] کرد و [[قرآن]] تصریح می‌‏کند که وی نهصد و پنجاه سال در میان [[قوم]] خود [[زندگی]] کرد<ref>در سوره عنکبوت(۲۹) آیه ۱۴ می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا }}؛ هزار سال به جز پنجاه سال در میان ایشان درنگ داشت.</ref> و پس از [[طوفان]]، [[ جهانی]] نو برپا ساخت. و آن دیگری نقش خود را در [[آینده]] [[بشریت]]، ایفا خواهد کرد. او [[مهدی]] است که تا به حال بیش از هزار سال [[زندگی]] کرده است و قرار است در روز [[موعود]]، [[جهان]] را از نو بسازد. چرا ما [[نوح]] را که حداقل نزدیک به هزار سال [[زندگی]] کرد می‌پذیریم ولی [[مهدی]] را نمی‌پذیریم؟<ref>این سؤال متوجه مسلمانانی است که به [[قرآن]] و احادیث نبوی عقیده دارند. علمای [[اهل سنت]] برای دیگران غیر از حضرت نوح، عمرهای بیشتری روایت کرده‏‌اند. ر. ک:النووی، محی الدین بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، ج ۱، ص ۱۷۶.</ref>
::::::و این درست نیست که کسی بگوید: در آنجا [[قرآن]] خبر داده است و در هرمورد که [[قرآن]] خبر می‌دهد برای ما یقین‌‏آور است. و یا بگوید مسأله مربوط به [[نوح]]{{ع}}، یکی از [[پیامبران]] مرسل است اما درباره [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} چنان [[نص]] قطعی نداریم و ایشان هم [[پیامبر]] نیست! زیرا اولا در هردو مورد، موضوع بسیار پراهمیت است و آن دگرگونی و کندن بنیاد [[ظلم]] و [[فساد]] است. در آنجا [[وظیفه]] برعهده [[پیامبری]] گذاشته شده بود و در اینجا برعهده کسی که [[خداوند]] او را [[انتخاب]] کرده است چنانکه [[روایات]] صحیح می‌گویند [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}}، فرمود: "اگر از [[عمر]] [[دنیا]] یک روز بیش نمانده باشد [[خداوند]] آن روز را آنقدر طولانی می‌کند تا مردی از [[اهل بیت]]{{عم}} مرا بفرستد که [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] کند"<ref> الناصف، منصور علی، همان، ج ۵، ص ۳۴۳.</ref>. اما از جهت [[نص]] قطعی، [[احادیث]] درباره [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} به حد [[تواتر]] می‌رسد که موجب [[علم]] و [[یقین]] است پس فرقی در این میان نیست. <ref>ر. ک: الناصف منصور علی، همان، ج ۵، ص ۳۴۱ و ۳۶۰، که تواتر را از شوکانی نقل کرده است.</ref>.
::::::و این درست نیست که کسی بگوید: در آنجا [[قرآن]] خبر داده است و در هرمورد که [[قرآن]] خبر می‌دهد برای ما یقین‌‏آور است. و یا بگوید مسأله مربوط به [[نوح]]{{ع}}، یکی از [[پیامبران]] مرسل است اما درباره [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} چنان [[نص]] قطعی نداریم و ایشان هم [[پیامبر]] نیست! زیرا اولا در هردو مورد، موضوع بسیار پراهمیت است و آن دگرگونی و کندن بنیاد [[ظلم]] و [[فساد]] است. در آنجا [[وظیفه]] برعهده [[پیامبری]] گذاشته شده بود و در اینجا برعهده کسی که [[خداوند]] او را [[انتخاب]] کرده است چنانکه [[روایات]] صحیح می‌گویند [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}}، فرمود: "اگر از [[عمر]] [[دنیا]] یک روز بیش نمانده باشد [[خداوند]] آن روز را آنقدر طولانی می‌کند تا مردی از [[اهل بیت]]{{عم}} مرا بفرستد که [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] کند"<ref> الناصف، منصور علی، همان، ج ۵، ص ۳۴۳.</ref>. اما از جهت [[نص]] قطعی، [[احادیث]] درباره [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} به حد [[تواتر]] می‌رسد که موجب [[علم]] و [[یقین]] است پس فرقی در این میان نیست. <ref>ر. ک: الناصف منصور علی، همان، ج ۵، ص ۳۴۱ و ۳۶۰، که تواتر را از شوکانی نقل کرده است.</ref>.
::::::محققان از [[اهل سنت]] و [[شیعه]] به اینجا رسیده‌‏اند که هرکس به [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}، [[کفر]] بورزد به [[پیامبر خاتم|حضرت محمد]]{{صل}} [[کفر]] ورزیده است و این نیست مگر به‏‌خاطر آنکه مسأله [[مهدی]] به [[تواتر]] اثبات گشته و از [[ضروریات دین]] است و به [[اجماع]] [[علما]] هرکس منکر آن شود [[کافر]] است.<ref>ر. ک: البرزنجی، محمد بن رسول، الاشاعة لا شراط الساعه، بحث راجع به مهدی{{ع}}. و ما در مقدمه کتاب راجع به تواتر، بحث کردیم.</ref><ref>[[رهبری بر فراز قرون (کتاب)|رهبری بر فراز قرون]]، ص۶۳-۷۲.</ref>.
 
محققان از [[اهل سنت]] و [[شیعه]] به اینجا رسیده‌‏اند که هرکس به [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}، [[کفر]] بورزد به [[پیامبر خاتم|حضرت محمد]]{{صل}} [[کفر]] ورزیده است و این نیست مگر به‏‌خاطر آنکه مسأله [[مهدی]] به [[تواتر]] اثبات گشته و از [[ضروریات دین]] است و به [[اجماع]] [[علما]] هرکس منکر آن شود [[کافر]] است.<ref>ر. ک: البرزنجی، محمد بن رسول، الاشاعة لا شراط الساعه، بحث راجع به مهدی{{ع}}. و ما در مقدمه کتاب راجع به تواتر، بحث کردیم.</ref><ref>[[رهبری بر فراز قرون (کتاب)|رهبری بر فراز قرون]]، ص۶۳-۷۲.</ref>.


== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
خط ۵۳: خط ۶۳:
| پاسخ = آیت‌‌الله '''[[محمد جواد خراسانی]]'''، در کتاب ''«[[مهدی منتظر ۱ (کتاب)|مهدی منتظر]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آیت‌‌الله '''[[محمد جواد خراسانی]]'''، در کتاب ''«[[مهدی منتظر ۱ (کتاب)|مهدی منتظر]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«این معارضه با قدرت خداست، قدرت خدا که مانند قدرت بشری نیست.
::::::«این معارضه با قدرت خداست، قدرت خدا که مانند قدرت بشری نیست.
::::::این اشکال را از کسانی جواب می‌گوئیم که قائل به خدا و قدرت وی هستند و اما از کسانی که منکر خدایند نوبت بحث با ایشان به این‌جا نمی‌رسد. بنابراین می‌گوئیم: اگر در قدرت خدا حرف دارید قدرت خداوند بر بیش از این‌ها تعلق گرفته و می‌گیرد.
 
::::::[[اصحاب کهف]] را سیصد سال به خواب کرده و بعد زنده کرد. ابراهیم {{ع}} را در آتش افکندند و نسوخت. چوب خشک را بر دست موسی {{ع}} اژدها کرد. مرده‌هائی را زنده کرد. از سنگ دوازده چشمه ظاهر ساخت. دریا را شکافته و در ساعت خشک کرد. از میان کوه ماده شتر بیرون آورد. و غیر این‌ها که در قرآن ثابت شده.
این اشکال را از کسانی جواب می‌گوئیم که قائل به خدا و قدرت وی هستند و اما از کسانی که منکر خدایند نوبت بحث با ایشان به این‌جا نمی‌رسد. بنابراین می‌گوئیم: اگر در قدرت خدا حرف دارید قدرت خداوند بر بیش از این‌ها تعلق گرفته و می‌گیرد.
::::::و اگر درخصوص طول حیات و تعلق قدرت خدا به وی حرف دارید، آن هم که نوح دو هزار سال عمر کرد و عوج بن عناق را شما می‌گوئید فرزند دختر آدم بود و در ایام طوفان زنده بود، پس سه هزار سال عمر کرده و حیات عیسی و خضر را هم قائلید با این که پیش از اسلام بوده‌اند و عمر خضر تاکنون بیش از سه هزار سال است. به حیات دجال نیز قائلید و چقدر احادیث درباره او نقل کرده‌اید با این‌که کافر خبیثی است. خداوند این همه طول مدت از او نگهداری کند و از کسی که او را قائم خود قرار داده و عیسی بن مریم به او اقتداء کند نگهداری نکند؛ بسیار عجیب است؟!! و اگر در تعلق اراده خدا به‌خصوص این غیبت حرف دارید، آن هم چه مانعی دارد؟
 
[[اصحاب کهف]] را سیصد سال به خواب کرده و بعد زنده کرد. ابراهیم {{ع}} را در آتش افکندند و نسوخت. چوب خشک را بر دست موسی {{ع}} اژدها کرد. مرده‌هائی را زنده کرد. از سنگ دوازده چشمه ظاهر ساخت. دریا را شکافته و در ساعت خشک کرد. از میان کوه ماده شتر بیرون آورد. و غیر این‌ها که در قرآن ثابت شده.
 
و اگر درخصوص طول حیات و تعلق قدرت خدا به وی حرف دارید، آن هم که نوح دو هزار سال عمر کرد و عوج بن عناق را شما می‌گوئید فرزند دختر آدم بود و در ایام طوفان زنده بود، پس سه هزار سال عمر کرده و حیات عیسی و خضر را هم قائلید با این که پیش از اسلام بوده‌اند و عمر خضر تاکنون بیش از سه هزار سال است. به حیات دجال نیز قائلید و چقدر احادیث درباره او نقل کرده‌اید با این‌که کافر خبیثی است. خداوند این همه طول مدت از او نگهداری کند و از کسی که او را قائم خود قرار داده و عیسی بن مریم به او اقتداء کند نگهداری نکند؛ بسیار عجیب است؟!! و اگر در تعلق اراده خدا به‌خصوص این غیبت حرف دارید، آن هم چه مانعی دارد؟
::::::بعد از آن‌که به أدله گذشته از حکمت حق و علت‌های غیبت و وجود نص از پیغمبر {{صل}} و ائمه طاهرین {{عم}} و ثابت شدن تولد او، وجود او ثابت شد، چه محذوری است که اراده خداوند به چنین غیبت طولانی با آن حکمت‌ها و فوائد تعلق بگیرد؟ پس او را نگهداری کند و از وی پذیرائی کند. به‌علاوه اموری که راجع به آن حضرت است همه‌اش بر سبیل اعجاز است، تولدش بر سبیل اعجاز بود، زیراکه حملش مخفی بود و هیچ کس نفهمید چنان‌که گذشت، ظهور و قیامش نیز بر سبیل اعجاز و خارق العاده‌ است چنان‌که بیاید و همین‌جا نیز در جواب اشکال آخر اشاره می‌شود. پس چه مانعی دارد که غیبت و طول حیاتش نیز بر سبیل اعجاز و خارق عادت باشد؟»<ref>[[محمد جواد خراسانی|خراسانی، محمد جواد]]، [[مهدی منتظر ۱ (کتاب)|مهدی منتظر]]، ص ۸۱.</ref>.
::::::بعد از آن‌که به أدله گذشته از حکمت حق و علت‌های غیبت و وجود نص از پیغمبر {{صل}} و ائمه طاهرین {{عم}} و ثابت شدن تولد او، وجود او ثابت شد، چه محذوری است که اراده خداوند به چنین غیبت طولانی با آن حکمت‌ها و فوائد تعلق بگیرد؟ پس او را نگهداری کند و از وی پذیرائی کند. به‌علاوه اموری که راجع به آن حضرت است همه‌اش بر سبیل اعجاز است، تولدش بر سبیل اعجاز بود، زیراکه حملش مخفی بود و هیچ کس نفهمید چنان‌که گذشت، ظهور و قیامش نیز بر سبیل اعجاز و خارق العاده‌ است چنان‌که بیاید و همین‌جا نیز در جواب اشکال آخر اشاره می‌شود. پس چه مانعی دارد که غیبت و طول حیاتش نیز بر سبیل اعجاز و خارق عادت باشد؟»<ref>[[محمد جواد خراسانی|خراسانی، محمد جواد]]، [[مهدی منتظر ۱ (کتاب)|مهدی منتظر]]، ص ۸۱.</ref>.
}}
}}
خط ۶۴: خط ۷۷:
| پاسخ = آیت الله [[سید منذر حکیم]] در مقاله ''«[[ مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر (مقاله)|مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر]]»'' در اين باره گفته است:
| پاسخ = آیت الله [[سید منذر حکیم]] در مقاله ''«[[ مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر (مقاله)|مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر]]»'' در اين باره گفته است:
::::::«پاسخ [[سید محمد باقر صدر|شهید صدر]] به این پرسش طی چند مرحله انجام گرفته است.
::::::«پاسخ [[سید محمد باقر صدر|شهید صدر]] به این پرسش طی چند مرحله انجام گرفته است.
::::::'''مرحله اول:''' با توجه به این‌که ما سه نوع "امکان" داریم، امکان مورد نظر کدام است؛ امکان عملی؛ امکان علمی؛ امکان منطقی یا فلسفی؟ با توضیح این نکته که طولانی شدن عمر یک انسان اگر چه امکان عملی بالفعل ندارد، اما امکان علمی و منطقی دارد و ما نمی‌توانیم آن را محال و ناممکن بدانیم. چنان‌چه دانش امروز بشر به کشف این راز موفق نشده باشد، دلیلی برای انکار آن نخواهیم داشت؛ زیرا امکان علمی و امکان منطقی برای یک عمر طولانی مطرح می‌باشد.
 
::::::'''مرحله دوم:''' با توجه به این که [[اسلام]] در موارد زیادی بر دانش امروز پیشی داشته، بهتر می‌توانیم به راز یک عمر طولانی برای فردی که [[اسلام]] به وجود او نیاز اساسی دارد [[ایمان]] داشته باشیم.
'''مرحله اول:''' با توجه به این‌که ما سه نوع "امکان" داریم، امکان مورد نظر کدام است؛ امکان عملی؛ امکان علمی؛ امکان منطقی یا فلسفی؟ با توضیح این نکته که طولانی شدن عمر یک انسان اگر چه امکان عملی بالفعل ندارد، اما امکان علمی و منطقی دارد و ما نمی‌توانیم آن را محال و ناممکن بدانیم. چنان‌چه دانش امروز بشر به کشف این راز موفق نشده باشد، دلیلی برای انکار آن نخواهیم داشت؛ زیرا امکان علمی و امکان منطقی برای یک عمر طولانی مطرح می‌باشد.
::::::'''مرحله سوم:''' کدام شگفت‌آورتر است؛ این عمر طولانی یا نقشی که برای این رهبر غایب در بازسازی تمدن کنونی جهان ترسیم شده است؟ در حالی‌که برای هیچ فردی در جهان، نه در گذشته و نه در آینده چنین نقشی مطرح نشده است، چرا باید مقدمات یک تحول بزرگ، شگفت‌آور نباشد؟
 
'''مرحله دوم:''' با توجه به این که [[اسلام]] در موارد زیادی بر دانش امروز پیشی داشته، بهتر می‌توانیم به راز یک عمر طولانی برای فردی که [[اسلام]] به وجود او نیاز اساسی دارد [[ایمان]] داشته باشیم.
 
'''مرحله سوم:''' کدام شگفت‌آورتر است؛ این عمر طولانی یا نقشی که برای این رهبر غایب در بازسازی تمدن کنونی جهان ترسیم شده است؟ در حالی‌که برای هیچ فردی در جهان، نه در گذشته و نه در آینده چنین نقشی مطرح نشده است، چرا باید مقدمات یک تحول بزرگ، شگفت‌آور نباشد؟
::::::'''مرحله چهارم:''' با توجه به ارتباط این عمر طولانی با بحث اعجاز و امکان تحقق معجزه البته در صورتی‌ که لازم باشد، به حل مشکل طول عمر می‌پردازد، نمونه‌هایی از معجزات ثبت شده را برای روشن شدن راز طول عمر به کار می‌گیرد.
::::::'''مرحله چهارم:''' با توجه به ارتباط این عمر طولانی با بحث اعجاز و امکان تحقق معجزه البته در صورتی‌ که لازم باشد، به حل مشکل طول عمر می‌پردازد، نمونه‌هایی از معجزات ثبت شده را برای روشن شدن راز طول عمر به کار می‌گیرد.
::::::پاسخ [[سید محمد باقر صدر|شهید صدر]] در این‌جا کاملاً ابتکاری است و از امتیازات ذیل برخوردار است:
 
پاسخ [[سید محمد باقر صدر|شهید صدر]] در این‌جا کاملاً ابتکاری است و از امتیازات ذیل برخوردار است:
:::::#طرح تمام احتمالات وارده در پرسش؛
:::::#طرح تمام احتمالات وارده در پرسش؛
:::::#توجه به واقعیت‌های علمی و قواعد فلسفی؛
:::::#توجه به واقعیت‌های علمی و قواعد فلسفی؛
خط ۹۳: خط ۱۱۰:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد جواد مروجی طبسی]]'''، در کتاب ''«[[بامداد بشریت (کتاب)|بامداد بشریت]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد جواد مروجی طبسی]]'''، در کتاب ''«[[بامداد بشریت (کتاب)|بامداد بشریت]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«عمر طولانی محال نیست، غیر عادی است. غیر عادی به حوادثی گفته می‌شود که وقوعش محال نیست، اما بسیار کم اتفاق می‌افتد. شفای بیماران صعب العلاج به وسیله [[دعا]] و [[توسل]] به [[امام]] [[معصوم]]، یا سقوط یک انسان از نقطه بسیار بلند و آسیب ندیدن وی را نمی‌توان محال پنداشت. طولانی بودن عمر [[امام زمان]] {{ع}} نیز محال نیست، ولی غیر عادی است؛ همان گونه که معجزات [[پیامبران]] و کرامات [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} غیر عادی‌اند.
::::::«عمر طولانی محال نیست، غیر عادی است. غیر عادی به حوادثی گفته می‌شود که وقوعش محال نیست، اما بسیار کم اتفاق می‌افتد. شفای بیماران صعب العلاج به وسیله [[دعا]] و [[توسل]] به [[امام]] [[معصوم]]، یا سقوط یک انسان از نقطه بسیار بلند و آسیب ندیدن وی را نمی‌توان محال پنداشت. طولانی بودن عمر [[امام زمان]] {{ع}} نیز محال نیست، ولی غیر عادی است؛ همان گونه که معجزات [[پیامبران]] و کرامات [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} غیر عادی‌اند.
::::::علم پزشکی هنوز نتوانسته است راز مرگ را کشف کند و یا عمر طولانی را نفی کند. عقل بشری نمی‌تواند زمانی برای عمر انسان معین کند. امروز دانشمندان غرب به این نکته پی برده‌اند که بشر ممکن است صدها سال عمر کند.
 
::::::دکتر گیلورد آمریکایی می‌نویسد: "امروز علم پزشکی به کمک علم تغذیه، قیود و حدود عمر را از سر راه بشر برداشته و امروز برخلاف اجداد و پدرانمان، می‌توانیم امیدوار باشیم که می‌توانیم عمر طولانی بکنیم"<ref>پاسخ ما، ص ۱۷..</ref>.
علم پزشکی هنوز نتوانسته است راز مرگ را کشف کند و یا عمر طولانی را نفی کند. عقل بشری نمی‌تواند زمانی برای عمر انسان معین کند. امروز دانشمندان غرب به این نکته پی برده‌اند که بشر ممکن است صدها سال عمر کند.
::::::همچنین دکتر ژرژ -که از اساتید دانشگاه هال در آلمان است- یک گیاه را -که آن را در زبان لاتین "ساپرولنیا مسکتا" می‌نامند و این گیاه بر پشت مگس‌های آبی می‌روید و بیش از دو هفته عمر نمی‌کند- مورد آزمایش قرار داد و آن را در شرایط خاصی پرورش داد تا بالاخره عمر این گیاه را که دو هفته بیش نبود، به شش سال رسانید. این آزمایش مانند آن است که ما عمر انسانی را از وضع کنونی به ۱۰۹۲۰ سال برسانیم<ref>همان، ص ۲۰.</ref>. اکنون به محضر [[قرآن]] می‌رویم و آیاتی از آن را درباره عمر طولانی ذکر می‌کنیم:
 
دکتر گیلورد آمریکایی می‌نویسد: "امروز علم پزشکی به کمک علم تغذیه، قیود و حدود عمر را از سر راه بشر برداشته و امروز برخلاف اجداد و پدرانمان، می‌توانیم امیدوار باشیم که می‌توانیم عمر طولانی بکنیم"<ref>پاسخ ما، ص ۱۷..</ref>.
 
همچنین دکتر ژرژ -که از اساتید دانشگاه هال در آلمان است- یک گیاه را -که آن را در زبان لاتین "ساپرولنیا مسکتا" می‌نامند و این گیاه بر پشت مگس‌های آبی می‌روید و بیش از دو هفته عمر نمی‌کند- مورد آزمایش قرار داد و آن را در شرایط خاصی پرورش داد تا بالاخره عمر این گیاه را که دو هفته بیش نبود، به شش سال رسانید. این آزمایش مانند آن است که ما عمر انسانی را از وضع کنونی به ۱۰۹۲۰ سال برسانیم<ref>همان، ص ۲۰.</ref>. اکنون به محضر [[قرآن]] می‌رویم و آیاتی از آن را درباره عمر طولانی ذکر می‌کنیم:
:::::#خداوند به [[شیطان]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}}<ref>سوره ص، آیه ۸۰ و ۸۱.</ref>؛ "تو از مهلت یافتگانی تا روز و وقت معینی". بنابراین [[شیطان]] که پیش از انسان آفریده شد، اکنون زنده است.
:::::#خداوند به [[شیطان]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ}}<ref>سوره ص، آیه ۸۰ و ۸۱.</ref>؛ "تو از مهلت یافتگانی تا روز و وقت معینی". بنابراین [[شیطان]] که پیش از انسان آفریده شد، اکنون زنده است.
:::::#[[قرآن]] درباره [[حضرت نوح]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا}}<ref>سوره عنکبوت، آیه ۱۴.</ref>؛ "و او در میان آنان ۹۵۰ سال درنگ کرد". [[حضرت نوح]] {{ع}} ۹۵۰ سال به ارشاد قوم خود پرداخت. بنابراین، عمر او بیش از این است.
:::::#[[قرآن]] درباره [[حضرت نوح]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا}}<ref>سوره عنکبوت، آیه ۱۴.</ref>؛ "و او در میان آنان ۹۵۰ سال درنگ کرد". [[حضرت نوح]] {{ع}} ۹۵۰ سال به ارشاد قوم خود پرداخت. بنابراین، عمر او بیش از این است.
خط ۱۲۲: خط ۱۴۲:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نذیر حسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نذیر حسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«یکی از شبهاتی که برخی در مورد [[امام مهدی]] {{ع}} مطرح کرده‌اند، مسئله طول عمر شریف ایشان و قابلیت پایداری و استقامت و ادامه حیات سلول‌های بدن ایشان به مدت بیش از صدها بلکه هزاران سال است و اینکه جسم ایشان، تحت تأثیر قانون پیری که ما در زندگی می‌بینیم و هیچ گریزی از آن نیست، قرار نمی‌گیرد.
::::::«یکی از شبهاتی که برخی در مورد [[امام مهدی]] {{ع}} مطرح کرده‌اند، مسئله طول عمر شریف ایشان و قابلیت پایداری و استقامت و ادامه حیات سلول‌های بدن ایشان به مدت بیش از صدها بلکه هزاران سال است و اینکه جسم ایشان، تحت تأثیر قانون پیری که ما در زندگی می‌بینیم و هیچ گریزی از آن نیست، قرار نمی‌گیرد.
::::::این شبهه تبدیل به دست‌آویز خوبی برای کسانی شده که به مهدی {{ع}} ایمان دارند، اما ضمنا اعتقاد هم دارند که ایشان هنوز به دنیا نیامده است، علاوه بر این، برخی با علم کردن این شبهه، از آن به مانند چماقی برای کوفتن آن بر سر کسانی که به مهدی موعود و موجود {{ع}} ایمان دارند، استفاده می‌کنند. آنها به اعتقاد به مهدی موعود {{ع}} بسنده کرده‌اند و در برابر چشمان خود پرده و حجابی به وجود آورده‌اند و این‌گونه منکر می‌شوند که حضرت مهدی {{ع}} سال‌ها پیش متولد شده و اکنون به زندگی خود ادامه می‌دهند.
 
::::::می‌توان این شبهه را از دو دیدگاه مورد بررسی قرار داد: ۱. از بعد نظری؛ ۲. از بعد عقلی و البته با تأمل و تدبر و بحث و بررسی دقیق در مورد این موضوع، دیگر جای شکی در آن باقی نمی‌ماند.
این شبهه تبدیل به دست‌آویز خوبی برای کسانی شده که به مهدی {{ع}} ایمان دارند، اما ضمنا اعتقاد هم دارند که ایشان هنوز به دنیا نیامده است، علاوه بر این، برخی با علم کردن این شبهه، از آن به مانند چماقی برای کوفتن آن بر سر کسانی که به مهدی موعود و موجود {{ع}} ایمان دارند، استفاده می‌کنند. آنها به اعتقاد به مهدی موعود {{ع}} بسنده کرده‌اند و در برابر چشمان خود پرده و حجابی به وجود آورده‌اند و این‌گونه منکر می‌شوند که حضرت مهدی {{ع}} سال‌ها پیش متولد شده و اکنون به زندگی خود ادامه می‌دهند.
::::::در مورد بعد نظری این مسئله باید گفت که دانشمندان، آزمایش‌های گوناگونی در مورد سلول‌های موجودات زنده به عمل آورده و به این نتیجه رسیده‌اند که علم می‌تواند در زندگی این سلول‌ها تأثیر گذارد و در زندگی آنها نقش مثبت یا منفی داشته باشد، یعنی می‌تواند عمر آنها را کوتاه یا طولانی کند. استاد ریموند پل یکی از اساتید دانشگاه جونز هپکتس ایالات متحده آمریکا نیز به این امر اعتراف کرده و گفته است: آزمایشات علمی نشان می‌دهد که اجزای جسم انسان می‌تواند تا هر زمان که اراده شود، به زندگی خود ادامه دهد: بر این اساس احتمال اینکه عمر انسان نیز بیشتر شود، وجود دارد و شاید مانعی وجود نداشته باشد که انسان تا هزار سال هم عمر کند.
 
::::::این سخنان، مؤید درستی نظریه‌ای است که می‌گوید: سلول‌های جسم انسان، تنها به دلیل تأثیر و تماس عوامل خارجی کم‌کم از بین می‌روند و این‌گونه نیست که برخی می‌گویند این سلول‌ها پس از مدتی خودبه‌خود نابود می‌شوند، بنابراین، اگر علم بتواند مانع تأثیر عوامل خارجی بر سلول‌های موجودات زنده شود، طولانی شدن عمر آن سلول‌ها و ادامه حیات آنها برای مدت زمان بیشتری میسر و امکان‌پذیر خواهد بود.
می‌توان این شبهه را از دو دیدگاه مورد بررسی قرار داد: ۱. از بعد نظری؛ ۲. از بعد عقلی و البته با تأمل و تدبر و بحث و بررسی دقیق در مورد این موضوع، دیگر جای شکی در آن باقی نمی‌ماند.
::::::اما از نظر بعد عملی این مسئله، ما مشاهده می‌کنیم که افراد زیادی از مردم در طول زمان‌های مختلف مدت زمان بسیار زیادی در این دنیا به زندگی خود ادامه داده‌اند. اگر کسی به خدا و قرآن ایمان داشته باشد، می‌تواند زندگی‌نامه نوح، لقمان، خضر، عیسی {{ع}} و دیگر پیامبران را که نام آنها در قرآن آمده و مدتی طولانی زندگی کرده‌اند، مطالعه کند و این حقیقت را دریابد.
 
::::::اما به‌هرحال، کسانی که به خدا و قرآن ایمان ندارند، به هیچ‌وجه نمی‌توانند واقعیت‌های عینی و خارجی که در این دنیا، روی داده و دانشمندان آن‌را نقل کرده‌اند، انکار کند. اخیرا کتابی تحت عنوان حقائق أغرب من الخیال به چاپ رسیده که در آن آمده است: پیریرا در سال ۱۹۵۵ میلادی در مونتریا، سرزمین مادری‌اش در سن ۱۶۶ سالگی وفات یافت و دوستان او و اسناد شورای شهرداری، همه این مسئله را تأیید کرده‌اند. خود پیریرا نیز به خوبی جنگ کاراجینا را که در سال ۱۸۱۵ میلادی روی داد، با جزئیات تمام به یاد داشت. دانشمندان، پیریرا را در اواخر زندگی‌اش به نیویورک بردند و گروهی از پزشکان متخصص او را معاینه کردند ... پس از معاینه مشخص شد، فشار خون او مانند فشار خون یک مرد جوان است و ضربان قلب او هم معمولی بود و قلب او به خوبی کار می‌کرد و از نظر هوش و هواس و عقل نیز مانند یک شخص جوان بود<ref>حقائق أغرب من الخیال، ص ۲۴، انتشارات مؤسسة الایمان، بیروت و دار الرشید، دمشق.</ref>.
در مورد بعد نظری این مسئله باید گفت که دانشمندان، آزمایش‌های گوناگونی در مورد سلول‌های موجودات زنده به عمل آورده و به این نتیجه رسیده‌اند که علم می‌تواند در زندگی این سلول‌ها تأثیر گذارد و در زندگی آنها نقش مثبت یا منفی داشته باشد، یعنی می‌تواند عمر آنها را کوتاه یا طولانی کند. استاد ریموند پل یکی از اساتید دانشگاه جونز هپکتس ایالات متحده آمریکا نیز به این امر اعتراف کرده و گفته است: آزمایشات علمی نشان می‌دهد که اجزای جسم انسان می‌تواند تا هر زمان که اراده شود، به زندگی خود ادامه دهد: بر این اساس احتمال اینکه عمر انسان نیز بیشتر شود، وجود دارد و شاید مانعی وجود نداشته باشد که انسان تا هزار سال هم عمر کند.
::::::همچنین در این کتاب گفته شده که: توماس بار ۱۵۲ سال زندگی کرده است و این تنها یکی از مصداق‌های بسیار زیادی است که فردی عمری طولانی داشته است. برخی از دانشمندان کتابی تحت عنوان المعمرون (سالخوردگان) تألیف کرده و در آن کتاب از برخی اشخاص نام برده‌اند که بیش از ۵۰۰ سال زیسته‌اند. یکی از آنها سجستانی مؤلف کتاب السنن است.
 
::::::نتیجه اینکه، اگر این مسئله از بعد نظری و علمی درست و قابل توجیه باشد، بنابراین انکار طول عمر مردی که خداوند اراده کرده است به وسیله او چهره زمین را دگرگون کند و فساد و ستم آن‌را از بین برده و عدالت و داد را جایگزین آن کند، جایی ندارد و بی‌دلیل است.
این سخنان، مؤید درستی نظریه‌ای است که می‌گوید: سلول‌های جسم انسان، تنها به دلیل تأثیر و تماس عوامل خارجی کم‌کم از بین می‌روند و این‌گونه نیست که برخی می‌گویند این سلول‌ها پس از مدتی خودبه‌خود نابود می‌شوند، بنابراین، اگر علم بتواند مانع تأثیر عوامل خارجی بر سلول‌های موجودات زنده شود، طولانی شدن عمر آن سلول‌ها و ادامه حیات آنها برای مدت زمان بیشتری میسر و امکان‌پذیر خواهد بود.
::::::البته برخی از پزشکان گفته‌اند که عمر انسان از صد و بیست سال افزون‌تر نمی‌شود در حالی‌که این آیه خلاف قول آنان را ثابت می‌کند و عقل هم موافق این مسئله است.
 
::::::بقاء به صورت و شکل و ترکیبی که در انسان است، به خودی خود امکان‌پذیر است؛ و الا از ابتدا باقی نمی‌ماند و دوام تأثیر مؤثر در آن نیز امکان‌پذیر است، زیرا اگر مؤثر در آن واجب الوجوب باشد، دوام آن بدیهی است و اگر مؤثر چیز دیگری باشد، او هم مؤثری دارد و به واجب الوجود که دائمی است، می‌رسد، بنابراین تأثیر آن می‌تواند دائمی باشد و در نتیجه بقا در ذات آن و به خودی خود ممکن است و اگر این دوام و بقا نباشد، به علت یک عارضه‌ای است، اما به‌هرحال، عارضه، ممکن العدم است، در غیر این صورت آن موجود این مقدار از زمان به دلیل وجود عارضه و مانع باقی نمی‌ماند، نتیجه اینکه کسانی که مخالف این رأی هستند، نظرشان برخلاف عقل و نقل است<ref>التفسیر الکبیر، الرازی، ج ۲۵، ص ۴۲.</ref>»<ref>[[سید نذیر حسنی|حسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۳۰۴.</ref>.
اما از نظر بعد عملی این مسئله، ما مشاهده می‌کنیم که افراد زیادی از مردم در طول زمان‌های مختلف مدت زمان بسیار زیادی در این دنیا به زندگی خود ادامه داده‌اند. اگر کسی به خدا و قرآن ایمان داشته باشد، می‌تواند زندگی‌نامه نوح، لقمان، خضر، عیسی {{ع}} و دیگر پیامبران را که نام آنها در قرآن آمده و مدتی طولانی زندگی کرده‌اند، مطالعه کند و این حقیقت را دریابد.
 
اما به‌هرحال، کسانی که به خدا و قرآن ایمان ندارند، به هیچ‌وجه نمی‌توانند واقعیت‌های عینی و خارجی که در این دنیا، روی داده و دانشمندان آن‌را نقل کرده‌اند، انکار کند. اخیرا کتابی تحت عنوان حقائق أغرب من الخیال به چاپ رسیده که در آن آمده است: پیریرا در سال ۱۹۵۵ میلادی در مونتریا، سرزمین مادری‌اش در سن ۱۶۶ سالگی وفات یافت و دوستان او و اسناد شورای شهرداری، همه این مسئله را تأیید کرده‌اند. خود پیریرا نیز به خوبی جنگ کاراجینا را که در سال ۱۸۱۵ میلادی روی داد، با جزئیات تمام به یاد داشت. دانشمندان، پیریرا را در اواخر زندگی‌اش به نیویورک بردند و گروهی از پزشکان متخصص او را معاینه کردند ... پس از معاینه مشخص شد، فشار خون او مانند فشار خون یک مرد جوان است و ضربان قلب او هم معمولی بود و قلب او به خوبی کار می‌کرد و از نظر هوش و هواس و عقل نیز مانند یک شخص جوان بود<ref>حقائق أغرب من الخیال، ص ۲۴، انتشارات مؤسسة الایمان، بیروت و دار الرشید، دمشق.</ref>.
 
همچنین در این کتاب گفته شده که: توماس بار ۱۵۲ سال زندگی کرده است و این تنها یکی از مصداق‌های بسیار زیادی است که فردی عمری طولانی داشته است. برخی از دانشمندان کتابی تحت عنوان المعمرون (سالخوردگان) تألیف کرده و در آن کتاب از برخی اشخاص نام برده‌اند که بیش از ۵۰۰ سال زیسته‌اند. یکی از آنها سجستانی مؤلف کتاب السنن است.
 
نتیجه اینکه، اگر این مسئله از بعد نظری و علمی درست و قابل توجیه باشد، بنابراین انکار طول عمر مردی که خداوند اراده کرده است به وسیله او چهره زمین را دگرگون کند و فساد و ستم آن‌را از بین برده و عدالت و داد را جایگزین آن کند، جایی ندارد و بی‌دلیل است.
 
البته برخی از پزشکان گفته‌اند که عمر انسان از صد و بیست سال افزون‌تر نمی‌شود در حالی‌که این آیه خلاف قول آنان را ثابت می‌کند و عقل هم موافق این مسئله است.
 
بقاء به صورت و شکل و ترکیبی که در انسان است، به خودی خود امکان‌پذیر است؛ و الا از ابتدا باقی نمی‌ماند و دوام تأثیر مؤثر در آن نیز امکان‌پذیر است، زیرا اگر مؤثر در آن واجب الوجوب باشد، دوام آن بدیهی است و اگر مؤثر چیز دیگری باشد، او هم مؤثری دارد و به واجب الوجود که دائمی است، می‌رسد، بنابراین تأثیر آن می‌تواند دائمی باشد و در نتیجه بقا در ذات آن و به خودی خود ممکن است و اگر این دوام و بقا نباشد، به علت یک عارضه‌ای است، اما به‌هرحال، عارضه، ممکن العدم است، در غیر این صورت آن موجود این مقدار از زمان به دلیل وجود عارضه و مانع باقی نمی‌ماند، نتیجه اینکه کسانی که مخالف این رأی هستند، نظرشان برخلاف عقل و نقل است<ref>التفسیر الکبیر، الرازی، ج ۲۵، ص ۴۲.</ref>»<ref>[[سید نذیر حسنی|حسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۳۰۴.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۴۸: خط ۱۷۸:
::::::'''اما از نظر دانش:''' زیست‌شناسان می‌گویند: اگر اختلالات و آسیب‌هایی که به انسان می‌رسد و موجب کوتاهی عمر او می‌شود، رفع گردد، عمر او به دویست سال خواهد رسید. بعضی می‌گویند. انسان باید سیصد سال عمر کند، این‌که می‌بینی هفتاد یا هشتاد سال عمر می‌کند، بر اثر آن است که عضوی از او فرسوده می‌شود و به عضوهای دیگر سرایت می‌کند <ref>مجله دانشمند سال ۶ شماره ۱ ص ۴۳.</ref>. آزمایشاتی که دانشمندان روی حشرات و سلول‌ها و گیاهان کرده‌اند، نشان می‌دهد که گاهی عمر آنها را به صدها، بلکه به هزارها برابر رسانده‌اند. یوری فیالکوف استاد پلی‌تکنیک کیف در شوروی سابق می‌گوید: سلول که سنگ اول و اصلی بنای جانداران می‌باشد، جاوید است و هرگز نمی‌میرد، مشروط بر اینکه غذا داشته باشد و سرما و گرمای شدید سبب هلاکتش نشود. وی اضافه می‌کند: انسان باید زنده و جاوید باشد و هرگز از بین نرود، زیرا سلول‌های تشکیل دهنده بدن او جاوید است.<ref>مجله خواندنی‌ها، سال ۲۸ شماره ۳۸ ص ۴۳.</ref>
::::::'''اما از نظر دانش:''' زیست‌شناسان می‌گویند: اگر اختلالات و آسیب‌هایی که به انسان می‌رسد و موجب کوتاهی عمر او می‌شود، رفع گردد، عمر او به دویست سال خواهد رسید. بعضی می‌گویند. انسان باید سیصد سال عمر کند، این‌که می‌بینی هفتاد یا هشتاد سال عمر می‌کند، بر اثر آن است که عضوی از او فرسوده می‌شود و به عضوهای دیگر سرایت می‌کند <ref>مجله دانشمند سال ۶ شماره ۱ ص ۴۳.</ref>. آزمایشاتی که دانشمندان روی حشرات و سلول‌ها و گیاهان کرده‌اند، نشان می‌دهد که گاهی عمر آنها را به صدها، بلکه به هزارها برابر رسانده‌اند. یوری فیالکوف استاد پلی‌تکنیک کیف در شوروی سابق می‌گوید: سلول که سنگ اول و اصلی بنای جانداران می‌باشد، جاوید است و هرگز نمی‌میرد، مشروط بر اینکه غذا داشته باشد و سرما و گرمای شدید سبب هلاکتش نشود. وی اضافه می‌کند: انسان باید زنده و جاوید باشد و هرگز از بین نرود، زیرا سلول‌های تشکیل دهنده بدن او جاوید است.<ref>مجله خواندنی‌ها، سال ۲۸ شماره ۳۸ ص ۴۳.</ref>
::::::'''اما از نظر [[قرآن]] و احادیث:''' از نظر دینی، نه تنها هیچ‌گونه دلیلی بر انکار عمر طولانی در افراد استثنایی نداریم، بلکه در تواریخ و روایات مذهبی می‌خوانیم: [[حضرت ادریس]]، [[حضرت الیاس]]، [[حضرت خضر]] و [[حضرت عیسی]]{{عم}} هنوز زنده‌اند، همچنین [[حضرت لقمان]]، [[حضرت نوح]]، عاد و [[پیامبران]] دیگر {{عم}} عمرهای بسیار طولانی کرده‌اند، تا آنجا که [[قرآن کریم]] درباره [[حضرت نوح]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا...}}<ref>"و همانا نوح {{ع}} را به رسالت سوی قومش فرستادیم، او هزار سال جز پنجاه سال (یعنی ۹۵۰ سال) درنگ" کرد ...؛ سوره عنکبوت، آیه ۱۴. جهت آگاهی بیشتر ر.ک به: کشف الغمه ج ۳ ص ۴۷۲.</ref>.
::::::'''اما از نظر [[قرآن]] و احادیث:''' از نظر دینی، نه تنها هیچ‌گونه دلیلی بر انکار عمر طولانی در افراد استثنایی نداریم، بلکه در تواریخ و روایات مذهبی می‌خوانیم: [[حضرت ادریس]]، [[حضرت الیاس]]، [[حضرت خضر]] و [[حضرت عیسی]]{{عم}} هنوز زنده‌اند، همچنین [[حضرت لقمان]]، [[حضرت نوح]]، عاد و [[پیامبران]] دیگر {{عم}} عمرهای بسیار طولانی کرده‌اند، تا آنجا که [[قرآن کریم]] درباره [[حضرت نوح]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا...}}<ref>"و همانا نوح {{ع}} را به رسالت سوی قومش فرستادیم، او هزار سال جز پنجاه سال (یعنی ۹۵۰ سال) درنگ" کرد ...؛ سوره عنکبوت، آیه ۱۴. جهت آگاهی بیشتر ر.ک به: کشف الغمه ج ۳ ص ۴۷۲.</ref>.
::::::بنابراین چه مانعی دارد خداوند تمام علل پیری و فرسودگی را به امام زمانش آموخته باشد و او با به‌کار گرفتن آن، عمر بسیار کند.<ref>درباره افرادی که در دنیا عمر طولانی کرده‌اند، به اعلام الوری، ص ۴۴۲ و بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۲۵ به بعد مراجعه شود.</ref> وقتی مسأله محال نبود، قدرت و اراده خداوند بقیه امور را درست می‌کند. ضمناً باید به این نکته توجه داشت که استثناها در جهان نمونه‌های بسیار دارد، مانند: کشف ماهی‌های ۳۰۰۰۰۰۰ ساله و کشف ۴۰۰۰ دانه از یک بوته گندم، و کشف آبی که یخ نمی‌زند و ... که اینها همه حکایت از قدرت لایزال الهی می‌کند و حاکی است که این‌طور نیست که جهان همیشه در محور علل و معلول طبیعی معمولی بگردد، بلکه گاهی علل مافوق علل طبیعی در کار است که آن هم کار خدا است، چنانچه [[قرآن]] کراراً می‌فرماید: {{متن قرآن|لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>"بدانید حتما خداوند بر هرچیز توانا است؛ سوره طلاق، آیه ۱۲.</ref>»<ref>[[ محمد محمدی اشتهاردی|محمدی اشتهاردی، محمد]]، [[حضرت مهدی فروغ تابان ولایت (کتاب)|حضرت مهدی فروغ تابان ولایت]]، ص ۵۵-۵۷.</ref>.
 
بنابراین چه مانعی دارد خداوند تمام علل پیری و فرسودگی را به امام زمانش آموخته باشد و او با به‌کار گرفتن آن، عمر بسیار کند.<ref>درباره افرادی که در دنیا عمر طولانی کرده‌اند، به اعلام الوری، ص ۴۴۲ و بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۲۵ به بعد مراجعه شود.</ref> وقتی مسأله محال نبود، قدرت و اراده خداوند بقیه امور را درست می‌کند. ضمناً باید به این نکته توجه داشت که استثناها در جهان نمونه‌های بسیار دارد، مانند: کشف ماهی‌های ۳۰۰۰۰۰۰ ساله و کشف ۴۰۰۰ دانه از یک بوته گندم، و کشف آبی که یخ نمی‌زند و ... که اینها همه حکایت از قدرت لایزال الهی می‌کند و حاکی است که این‌طور نیست که جهان همیشه در محور علل و معلول طبیعی معمولی بگردد، بلکه گاهی علل مافوق علل طبیعی در کار است که آن هم کار خدا است، چنانچه [[قرآن]] کراراً می‌فرماید: {{متن قرآن|لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>"بدانید حتما خداوند بر هرچیز توانا است؛ سوره طلاق، آیه ۱۲.</ref>»<ref>[[ محمد محمدی اشتهاردی|محمدی اشتهاردی، محمد]]، [[حضرت مهدی فروغ تابان ولایت (کتاب)|حضرت مهدی فروغ تابان ولایت]]، ص ۵۵-۵۷.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۵۶: خط ۱۸۷:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر موسوی‌نسب]]'''، در کتاب ''«[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر موسوی‌نسب]]'''، در کتاب ''«[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«بر اساس روایات صحیح [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} در سال ۲۵۵ هجری قمری متولد شدند و اکنون که سال ۱۴۲۷ هجری است، عمر حضرت می‌شود، ۱۱۷۲ سال.
::::::«بر اساس روایات صحیح [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} در سال ۲۵۵ هجری قمری متولد شدند و اکنون که سال ۱۴۲۷ هجری است، عمر حضرت می‌شود، ۱۱۷۲ سال.
::::::پاسخ ما به سؤال فوق این است که عمر طولانی محال نیست بلکه چیز غیرعادی است و وقتی که ما به تاریخ رجوع می‌کنیم می‌بینیم عملاً هیچ‌کس نیامده برای عمر انسان وقت خاصی را تعریف کند که تجاوز از آن حدّ امکان نداشته باشد. نه تنها در انسان بلکه در حیوانات و گیاهان هم کسی نگفته که مثلاً فلان حیوان یا فلان گیاه حداکثر عمرش مثلاً این مقدار است، چون هم در بین انسان‌ها و هم حیوانات و هم گیاهان بوده‌اند و الان نیز هستند که دارای عمر طولانی و غیرعادی می‌باشند و شاید از عوامل طول عمر ارثی بودن -یا محیط زندگی- و نوع شغل و مقدار کار باشد و این عمر طولانی منحصر به [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} نیست.
 
::::::نمونه‌هایی از گیاهان که طول عمر زیادی دارند: در کالیفرنیا درختانی است که ۳۰۰ پا ارتفاع و ۱۱۰ پا محیط دور تنه آنها است و عمر بعضی از آنها بیش از ۵۰۰۰ سال (پنج هزار سال) است! و در کالیفرنیا مرکزی و شرقی یک نوع کاج است که ۴۶۰۰ سال عمر دارد و الان هم موجود است!<ref>دایرة المعارف بریتانیایى، ج ۱۴، ص ۳۷۶.</ref>
پاسخ ما به سؤال فوق این است که عمر طولانی محال نیست بلکه چیز غیرعادی است و وقتی که ما به تاریخ رجوع می‌کنیم می‌بینیم عملاً هیچ‌کس نیامده برای عمر انسان وقت خاصی را تعریف کند که تجاوز از آن حدّ امکان نداشته باشد. نه تنها در انسان بلکه در حیوانات و گیاهان هم کسی نگفته که مثلاً فلان حیوان یا فلان گیاه حداکثر عمرش مثلاً این مقدار است، چون هم در بین انسان‌ها و هم حیوانات و هم گیاهان بوده‌اند و الان نیز هستند که دارای عمر طولانی و غیرعادی می‌باشند و شاید از عوامل طول عمر ارثی بودن -یا محیط زندگی- و نوع شغل و مقدار کار باشد و این عمر طولانی منحصر به [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} نیست.
 
نمونه‌هایی از گیاهان که طول عمر زیادی دارند: در کالیفرنیا درختانی است که ۳۰۰ پا ارتفاع و ۱۱۰ پا محیط دور تنه آنها است و عمر بعضی از آنها بیش از ۵۰۰۰ سال (پنج هزار سال) است! و در کالیفرنیا مرکزی و شرقی یک نوع کاج است که ۴۶۰۰ سال عمر دارد و الان هم موجود است!<ref>دایرة المعارف بریتانیایى، ج ۱۴، ص ۳۷۶.</ref>
::::::در حیوانات مسن‌ترین حیوانات زنده نوعی لاک‌پشت است که در جزایر "گالاپاگوش" وجود دارد که ۱۷۷ سال عمر دارد و در حدود ۴۵۰ پوند وزن و پوسته‌ای به طول چهار (۴) پا دارد<ref>دایرة المعارف آمریکایى، ج ۱۷، ص ۴۶۳.</ref>.
::::::در حیوانات مسن‌ترین حیوانات زنده نوعی لاک‌پشت است که در جزایر "گالاپاگوش" وجود دارد که ۱۷۷ سال عمر دارد و در حدود ۴۵۰ پوند وزن و پوسته‌ای به طول چهار (۴) پا دارد<ref>دایرة المعارف آمریکایى، ج ۱۷، ص ۴۶۳.</ref>.
::::::[[مسعودی]] در کتاب "مروج الذهب" نام انسان‌هایی را که دارای عمر طولانی بوده‌اند آورده است، از جمله:
 
[[مسعودی]] در کتاب "مروج الذهب" نام انسان‌هایی را که دارای عمر طولانی بوده‌اند آورده است، از جمله:
::::::*آدم (ابو البشر) ۹۳۰ سال؛‏
::::::*آدم (ابو البشر) ۹۳۰ سال؛‏
::::::*شیث بن آدم ۹۱۲ سال؛‏
::::::*شیث بن آدم ۹۱۲ سال؛‏
خط ۱۶۵: خط ۱۹۹:
::::::*کیومرث ۱۰۰۰ سال؛‏
::::::*کیومرث ۱۰۰۰ سال؛‏
::::::*عاد ۱۲۰۰ سال‏<ref>تاریخ مروج الذهب، ج ۱ و ۲.</ref>.
::::::*عاد ۱۲۰۰ سال‏<ref>تاریخ مروج الذهب، ج ۱ و ۲.</ref>.
::::::و شاهد قرآنی هم در طول عمر وجود دارد که در سوره عنکبوت آیه ۱۴ خداوند می‌فرمایند، نوح ۹۵۰ سال در بین قوم خود مشغول دعوت و تبلیغ بود<ref>سوره عنکبوت، آیه ۱۴.</ref>.
 
::::::و اگر کسی بر کتب آسمانی مخصوصا [[قرآن کریم]] آشنایی داشته باشد، می‌داند که کارهای خارق‌العاده زیادی در دنیا واقع شده است و معجزات فراوانی صادر گردیده که همگی حاکی از قدرت لایزال الهی است از قبیل:
و شاهد قرآنی هم در طول عمر وجود دارد که در سوره عنکبوت آیه ۱۴ خداوند می‌فرمایند، نوح ۹۵۰ سال در بین قوم خود مشغول دعوت و تبلیغ بود<ref>سوره عنکبوت، آیه ۱۴.</ref>.
 
و اگر کسی بر کتب آسمانی مخصوصا [[قرآن کریم]] آشنایی داشته باشد، می‌داند که کارهای خارق‌العاده زیادی در دنیا واقع شده است و معجزات فراوانی صادر گردیده که همگی حاکی از قدرت لایزال الهی است از قبیل:
::::::*طوفان نوح {{ع}}؛<ref>هود، آیه ۳۸.</ref>
::::::*طوفان نوح {{ع}}؛<ref>هود، آیه ۳۸.</ref>
::::::*سرد شدن آتش بر ابراهیم {{ع}}؛<ref>انبیا، آیه ۶۹.</ref>
::::::*سرد شدن آتش بر ابراهیم {{ع}}؛<ref>انبیا، آیه ۶۹.</ref>
خط ۱۸۱: خط ۲۱۷:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[داوود الهامی]]'''، در کتاب ''«[[آخرین امید (کتاب)|آخرین امید]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[داوود الهامی]]'''، در کتاب ''«[[آخرین امید (کتاب)|آخرین امید]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«طبق [[اعتقاد]] [[شیعه]]، [[امام غائب]]{{ع}} نزدیک به سیزده قرن و نیم [[عمر]] کرده و هنوز هم زنده است، و بعد از این هم چه مدتی [[عمر]] خواهد کرد جز [[خدا]] کسی نمی‌داند. چون این جریان برخلاف [[نظام]] عادی [[طبیعت]] است، از دیرزمانی مورد بحث و گفتگو‌ قرار گرفته است خصوصاً در عصر ما که آن را عصر شدت و سرعت نامیده‌اند، این‌گونه مسائل طوری مطرح می‌‌شود که در گذشته به این سرعت و وسعت نبوده است در هر [[مجلسی]] که از [[امام غائب]] [[سخن]] به میان می‌‌آید، سؤالاتی هم در همین زمینه تکرار می‌‌گردد.
::::::«طبق [[اعتقاد]] [[شیعه]]، [[امام غائب]]{{ع}} نزدیک به سیزده قرن و نیم [[عمر]] کرده و هنوز هم زنده است، و بعد از این هم چه مدتی [[عمر]] خواهد کرد جز [[خدا]] کسی نمی‌داند. چون این جریان برخلاف [[نظام]] عادی [[طبیعت]] است، از دیرزمانی مورد بحث و گفتگو‌ قرار گرفته است خصوصاً در عصر ما که آن را عصر شدت و سرعت نامیده‌اند، این‌گونه مسائل طوری مطرح می‌‌شود که در گذشته به این سرعت و وسعت نبوده است در هر [[مجلسی]] که از [[امام غائب]] [[سخن]] به میان می‌‌آید، سؤالاتی هم در همین زمینه تکرار می‌‌گردد.
::::::خلاصه این، یکی از مهم‌ترین اشکالاتی است که به [[مذهب شیعه]] متوجه می‌‌شود ولذا نگارنده می‌‌کوشد تا پاسخ قانع کننده این اشکال را در [[اختیار]] خوانندگان محترم قرار دهد:
 
خلاصه این، یکی از مهم‌ترین اشکالاتی است که به [[مذهب شیعه]] متوجه می‌‌شود ولذا نگارنده می‌‌کوشد تا پاسخ قانع کننده این اشکال را در [[اختیار]] خوانندگان محترم قرار دهد:
::::::در پاسخ این سؤال نخست باید به یک نکته توجه نمود و آن اینکه [[انسان]] در محیط [[زندگی]] خود به یک سلسله از امور عادت نموده است و اگر واقعه‌ای برخلاف آنچه عادت کرده، بشنود، بسیار بعید و بلکه غیرممکن می‌‌شمارد مثلاً ما سبز شدن و باردارشدن درخت میوه را در محیط [[زندگی]] خود این‌چنین دیده‌ایم فصل [[بهار]] که برسد هوا ملایم می‌‌شود، کم کم شاخه‌های بی‌برگ درختان شکوفه و گل و برگ درمی‌‌آورند، و پابه‌پای گرمی هوا پیش می‌‌روند، همین که فصل تابستان فرا رسید میوه‌های رسیده بر شاخه‌ها ظاهر می‌‌شوند به این وضع ما عادت کرده و خو گرفته‌ایم، ولی ناگفته پیداست، چنان‌که از روز اول غیر از این وضع را دیده بودیم مسلّماً به همان عادت می‌‌کردیم و هیچ جای تعجب هم نبود.
::::::در پاسخ این سؤال نخست باید به یک نکته توجه نمود و آن اینکه [[انسان]] در محیط [[زندگی]] خود به یک سلسله از امور عادت نموده است و اگر واقعه‌ای برخلاف آنچه عادت کرده، بشنود، بسیار بعید و بلکه غیرممکن می‌‌شمارد مثلاً ما سبز شدن و باردارشدن درخت میوه را در محیط [[زندگی]] خود این‌چنین دیده‌ایم فصل [[بهار]] که برسد هوا ملایم می‌‌شود، کم کم شاخه‌های بی‌برگ درختان شکوفه و گل و برگ درمی‌‌آورند، و پابه‌پای گرمی هوا پیش می‌‌روند، همین که فصل تابستان فرا رسید میوه‌های رسیده بر شاخه‌ها ظاهر می‌‌شوند به این وضع ما عادت کرده و خو گرفته‌ایم، ولی ناگفته پیداست، چنان‌که از روز اول غیر از این وضع را دیده بودیم مسلّماً به همان عادت می‌‌کردیم و هیچ جای تعجب هم نبود.
::::::همچنین ما چنین مشاهده کرده‌ایم افراد [[بشر]] که از [[مادر]] متولد می‌‌شوند، چندین سال (تقریباً ۱۵ سال) دوران [[کودکی]] خود را می‌‌گذرانند و بعد به دوران [[جوانی]] قدم می‌‌گذارند و مدتی هم (۱۵ - ۴۰) معمولاً در سن [[جوانی]] هستند و سپس مراحل [[پیری]] و [[ناتوانی]] را می‌‌گذرانند بالاخره بعد از سپری گشتن [[دوران پیری]] (۴۰ - ۷۰) می‌‌میرند [[انسان]] چون از روز اول این‌چنین دیده و با این وضع عادت کرده است ولذا همین که می‌‌شنود [[انسانی]] هزار و اندی سال [[عمر]] کرده است، [[تعجب]] می‌‌کند. البته اگر از اول به غیر این عادت می‌‌کردیم به این معنی که می‌‌دیدیم افراد [[بشر]] بیش از این [[عمر]] می‌‌کنند، به آن خو می‌گرفتیم.
 
::::::بنابراین رسیدگی به شرایط و اوضاع [[زندگی]]، ما را به یک [[اشتباه]] [[فکری]] دچار کرده است و هر چیزی که برخلاف عادت و خوگرفته‌های ماست، بعید می‌‌شماریم و آنچه به آن [[انس]] گرفته‌ایم [[حقیقت]] پنداشته و آن را بر نوامیس و حقایق کلی [[جهان آفرینش]] [[غلبه]] می‌دهیم و کارگاه [[عظیم]] و حیرت‌انگیز [[جهان]] [[خلقت]] را مسخّر [[فکر]] محدود خود می‌‌کنیم.
همچنین ما چنین مشاهده کرده‌ایم افراد [[بشر]] که از [[مادر]] متولد می‌‌شوند، چندین سال (تقریباً ۱۵ سال) دوران [[کودکی]] خود را می‌‌گذرانند و بعد به دوران [[جوانی]] قدم می‌‌گذارند و مدتی هم (۱۵ - ۴۰) معمولاً در سن [[جوانی]] هستند و سپس مراحل [[پیری]] و [[ناتوانی]] را می‌‌گذرانند بالاخره بعد از سپری گشتن [[دوران پیری]] (۴۰ - ۷۰) می‌‌میرند [[انسان]] چون از روز اول این‌چنین دیده و با این وضع عادت کرده است ولذا همین که می‌‌شنود [[انسانی]] هزار و اندی سال [[عمر]] کرده است، [[تعجب]] می‌‌کند. البته اگر از اول به غیر این عادت می‌‌کردیم به این معنی که می‌‌دیدیم افراد [[بشر]] بیش از این [[عمر]] می‌‌کنند، به آن خو می‌گرفتیم.
::::::از آنجا که کارهای [[طبیعت]] مانند امور ریاضی تحت ضبط نیست، از بس [[طبیعت]] مشتمل بر غرائب و نوادر است و از بس کارهای غیرعادی دیده می‌‌شود، لذا [[فلاسفه]] می‌گویند: باید هرچیزی که [[انسان]] از غرائب و عجائب می‌شنود اگر [[دلیل علمی]] و قطعی بر محال بودن آن نباشد، نباید آن را [[انکار]] کند.
 
::::::در اینجا باید گفت کدام [[دلیل عقلی]] و [[علمی]] داریم بر اینکه عمری به این درازی محال و غیرممکن است؟آیا تا حال هیچ دیده شده است که کتابی [[میزان]] [[عمر]] [[انسان]] را تعیین کند؟ کدام دانشمند و [[فیلسوف]] [[میزان]] عمرها را تعیین کرده است؟ اساساً در کدام نظام‌نامه، [[عمر]] [[بشر]] تحت ضبط درآمده است؟ و کدام لیستی در این‌باره امضاء شده است که قوای طبیعی [[انسان]] همان است که در زیر نظر ما گذاشته شده است؟ بالاخره از نظر [[علمی]] این چه ایرادی است و کدام دانشمند [[عمر طولانی]] را محال دانسته است؟ فقط چیزی که هست [[انسان]] می‌‌تواند بگوید که این امر قدری بعید است به اصطلاح چون بر خلاف جریان عادی است، عادتاً بعید است، [[انسانی]] به این اندازه [[عمر]] کند. البته عمری به این درازی در زمان ما قابل استبعاد است، ولی هیچ کس نمی‌تواند بگوید محال است. اگر کسی به اخباری که در خصوص [[امام غائب]] از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} و سائر [[ائمه]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} وارد شده، مراجعه نماید، خواهد دید نوع [[زندگی]] [[امام غائب]] را به طریق [[خرق عادت]] معرفی می‌کنند.
بنابراین رسیدگی به شرایط و اوضاع [[زندگی]]، ما را به یک [[اشتباه]] [[فکری]] دچار کرده است و هر چیزی که برخلاف عادت و خوگرفته‌های ماست، بعید می‌‌شماریم و آنچه به آن [[انس]] گرفته‌ایم [[حقیقت]] پنداشته و آن را بر نوامیس و حقایق کلی [[جهان آفرینش]] [[غلبه]] می‌دهیم و کارگاه [[عظیم]] و حیرت‌انگیز [[جهان]] [[خلقت]] را مسخّر [[فکر]] محدود خود می‌‌کنیم.
::::::و البته [[خرق عادت]] غیر از محال است و از راه [[علم]] هرگز نمی‌توان [[خرق عادت]] را نفی کرد<ref>شیعه در اسلام، ص۱۵۱ - ۱۵۲.</ref>. بدین جهت [[اعتراض]] [[پیروان ادیان]] دیگر، مانند: کلیمی‌ها و مسیحی‌ها، و سائر [[فرق اسلامی]] در این‌باره به [[شیعه]] بسیار شگفت‌آور است، چه اینکه به موجب [[کتاب‌های آسمانی]] خودشان، [[خرق عادت]] و [[معجزات]] را درباره [[پیامبران]] [[خداوند]] پذیرفته‌اند و آنان از قبیل این مسائل هر جوابی بدهند، [[شیعه]] نیز همان جواب را در اینجا می‌‌دهد.
 
::::::ممکن است کسی ایراد کند که هرچند [[قدرت]] ما محدود است و این کار هم امکان دارد، ولی این‌چه اصراری است که هرچه ممکن باشد باید به آن [[معتقد]] بود زیرا این [[جهان]] یک [[نظم]] مخصوصی دارد باید به آن [[معتقد]] بود ولی چیزی که بیرون از [[نظام]] عادی [[طبیعت]] است اگر [[اعتقاد]] پیدا کنیم، در آن صورت [[نظم]] کلی [[جهان]] [[طبیعت]] بهم می‌‌ریزد [[هرج و مرج]] و بی‌نظمی [[جهان]] را فرا می‌گیرد.
از آنجا که کارهای [[طبیعت]] مانند امور ریاضی تحت ضبط نیست، از بس [[طبیعت]] مشتمل بر غرائب و نوادر است و از بس کارهای غیرعادی دیده می‌‌شود، لذا [[فلاسفه]] می‌گویند: باید هرچیزی که [[انسان]] از غرائب و عجائب می‌شنود اگر [[دلیل علمی]] و قطعی بر محال بودن آن نباشد، نباید آن را [[انکار]] کند.
::::::در پاسخ این ایراد باید گفت: تنها [[قدرت الهی]] و امکان چیزی منشأ وجود آن نیست، یعنی اینطور نیست که به مجرد اینکه چیزی امکان وقوع داشته باشد باید به آن [[اعتقاد]] پیدا کرد و این [[جهان]] اسباب و مسبباتی هم دارد ولی ما نباید تصور کنیم که [[علل]] و معلول [[جهان]] همان‌هایی است که ما آنها را می‌‌شناسیم و [[فکر]] ما به آنها عادت کرده است مسلّماً حقائق و نوامیس این [[جهان]] منحصر به همین کشفیات [[علمی]] امروزی نیست و غیر از اینها [[اسرار]] و رموز بی‌شماری است که هنوز [[بشر]] آنها را نشناخته است.
 
::::::هرگز نمی‌توان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در [[جهان]] کار می‌کنند تنها همان‌هایی هستند که ما آنها را دیده‌ایم و می‌‌شناسیم و دیگر اسبابی که ما از آنها خبر نداریم، یا آثار و [[اعمال]] آنها را ندیده‌ایم یا نفهمیده‌ایم، وجود ندارد. از این‌رو ممکن است که در فردی یا افرادی از [[بشر]] اسباب و عواملی به‌وجود آید که عمری بسیار طولانی هزار، یا چند هزار ساله برای ایشان تأمین نماید و از اینجاست که [[جهان]] پزشکی تاکنون از پیدا کردن راهی برای عمرهای بسیار طولانی [[نومید]] و [[مأیوس]] نشده است<ref>شیعه در اسلام علامه طباطبائی، ص۱۵۲.</ref>.
در اینجا باید گفت کدام [[دلیل عقلی]] و [[علمی]] داریم بر اینکه عمری به این درازی محال و غیرممکن است؟آیا تا حال هیچ دیده شده است که کتابی [[میزان]] [[عمر]] [[انسان]] را تعیین کند؟ کدام دانشمند و [[فیلسوف]] [[میزان]] عمرها را تعیین کرده است؟ اساساً در کدام نظام‌نامه، [[عمر]] [[بشر]] تحت ضبط درآمده است؟ و کدام لیستی در این‌باره امضاء شده است که قوای طبیعی [[انسان]] همان است که در زیر نظر ما گذاشته شده است؟ بالاخره از نظر [[علمی]] این چه ایرادی است و کدام دانشمند [[عمر طولانی]] را محال دانسته است؟ فقط چیزی که هست [[انسان]] می‌‌تواند بگوید که این امر قدری بعید است به اصطلاح چون بر خلاف جریان عادی است، عادتاً بعید است، [[انسانی]] به این اندازه [[عمر]] کند. البته عمری به این درازی در زمان ما قابل استبعاد است، ولی هیچ کس نمی‌تواند بگوید محال است. اگر کسی به اخباری که در خصوص [[امام غائب]] از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} و سائر [[ائمه]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} وارد شده، مراجعه نماید، خواهد دید نوع [[زندگی]] [[امام غائب]] را به طریق [[خرق عادت]] معرفی می‌کنند.
::::::آری اگر [[بشر]] به تمام حقائق و رموز [[جهان هستی]] واقف می‌‌شد و مقیاسی هم برای سنجش [[قوه]] حیاتی [[انسان]] از حقائق اتخاذ می‌‌کرد، در آن صورت مقیاس کاملی بود و به [[وسیله]] آن می‌‌توانستیم طول [[حیات]] [[انسان]] را اندازه بگیریم و تحت ضبط کلی درآوریم. ولی از آنجایی که مقیاس سنجش عمرها از [[فکر]] و مأنوسات ما تولید شده است مسلّماً نمی‌تواند در [[مقام]] سنجش مقیاس سلب و ایجاب کلی قرار بگیرد.
 
::::::نظر ما همیشه به [[نظام]] عادی [[طبیعت]] است و با آن [[انس]] گرفته‌ایم ولی هنوز [[نظم]] کلی این [[جهان]] با [[عظمت]] را چنان [[درک]] نکرده‌ایم که بتوانیم در کلیه امور [[فهم]] خود را مقیاس قرار دهیم و هرچیزی که از احاطه [[علم]] ما بیرون است، آن را نفی نموده و هرچه درخور [[فهم]] ماست آن را اثبات کنیم.
و البته [[خرق عادت]] غیر از محال است و از راه [[علم]] هرگز نمی‌توان [[خرق عادت]] را نفی کرد<ref>شیعه در اسلام، ص۱۵۱ - ۱۵۲.</ref>. بدین جهت [[اعتراض]] [[پیروان ادیان]] دیگر، مانند: کلیمی‌ها و مسیحی‌ها، و سائر [[فرق اسلامی]] در این‌باره به [[شیعه]] بسیار شگفت‌آور است، چه اینکه به موجب [[کتاب‌های آسمانی]] خودشان، [[خرق عادت]] و [[معجزات]] را درباره [[پیامبران]] [[خداوند]] پذیرفته‌اند و آنان از قبیل این مسائل هر جوابی بدهند، [[شیعه]] نیز همان جواب را در اینجا می‌‌دهد.
::::::بد نیست این مطلب را در ضمن یک مثال ساده [[بیان]] کنیم: مثلاً شما گندم را ملاحظه کنید که در [[انبار]] بیش از یکی دوسال باقی نمی‌ماند. از بازار گندم‌فروشان سؤال کنید آیا [[طبیعت]] گندم چقدر اجازه بقا می‌‌دهد؟ در جواب خواهند گفت اگر در جای مرطوب نگه‌دارند بیش از شش [[ماه]] [[عمر]] نمی‌کند ولی چنانچه در جای خشک نگهداری شود از یک سال الی دوسال [[عمر]] می‌‌کند می‌‌گویند این [[طبیعت]] گندم است اگر بخواهیم همین گندم را در سنبل نگهداری بکنیم بیش از هفتاد و هشتاد سال [[عمر]] می‌‌کند<ref>به این حقیقت در قرآن مجید اشاره شده است آنجا که یوسف پیغمبر خواب شاه را تعبیر می‌‌کند، قرآن از زبان او چنین نقل می‌‌کند: {{متن قرآن|قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تَأْكُلُونَ}}؛ (سوره یوسف، آیه ۴۷). یوسف فرمود هفت سال فراوانی به توسعه زراعت بکوشید و مازاد مصرف ضروری را در انبارها ذخیره کنید و دانه‌ها را همچنان در خوشه بگذارید تا سالم و پاکیزه بماند.</ref> و حتی امکان دارد بیش از این باقی بماند، چنان‌که در کاوش‌های باستانی حفاری‌هایی که در [[مصر]] باستان به عمل آمده در [[مقبره]] [[فرعون]] [[مصر]]، گندم‌هایی در سنبل از اهرام [[مصر]] به دست آوردند و در [[شک]] بودند که آیا [[قوه]] نمو در آنها باقی است یا نه؟ آنها را برای [[امتحان]] کاشتند کاملاً سبز و بارور شد و به ثمر رسید<ref>مجله المقتطف، شماره ۳، از سال ۵۷.</ref>»<ref>[[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[آخرین امید (کتاب)|آخرین امید]]، ص ۳۳۱-۳۳۶</ref>.
 
ممکن است کسی ایراد کند که هرچند [[قدرت]] ما محدود است و این کار هم امکان دارد، ولی این‌چه اصراری است که هرچه ممکن باشد باید به آن [[معتقد]] بود زیرا این [[جهان]] یک [[نظم]] مخصوصی دارد باید به آن [[معتقد]] بود ولی چیزی که بیرون از [[نظام]] عادی [[طبیعت]] است اگر [[اعتقاد]] پیدا کنیم، در آن صورت [[نظم]] کلی [[جهان]] [[طبیعت]] بهم می‌‌ریزد [[هرج و مرج]] و بی‌نظمی [[جهان]] را فرا می‌گیرد.
 
در پاسخ این ایراد باید گفت: تنها [[قدرت الهی]] و امکان چیزی منشأ وجود آن نیست، یعنی اینطور نیست که به مجرد اینکه چیزی امکان وقوع داشته باشد باید به آن [[اعتقاد]] پیدا کرد و این [[جهان]] اسباب و مسبباتی هم دارد ولی ما نباید تصور کنیم که [[علل]] و معلول [[جهان]] همان‌هایی است که ما آنها را می‌‌شناسیم و [[فکر]] ما به آنها عادت کرده است مسلّماً حقائق و نوامیس این [[جهان]] منحصر به همین کشفیات [[علمی]] امروزی نیست و غیر از اینها [[اسرار]] و رموز بی‌شماری است که هنوز [[بشر]] آنها را نشناخته است.
 
هرگز نمی‌توان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در [[جهان]] کار می‌کنند تنها همان‌هایی هستند که ما آنها را دیده‌ایم و می‌‌شناسیم و دیگر اسبابی که ما از آنها خبر نداریم، یا آثار و [[اعمال]] آنها را ندیده‌ایم یا نفهمیده‌ایم، وجود ندارد. از این‌رو ممکن است که در فردی یا افرادی از [[بشر]] اسباب و عواملی به‌وجود آید که عمری بسیار طولانی هزار، یا چند هزار ساله برای ایشان تأمین نماید و از اینجاست که [[جهان]] پزشکی تاکنون از پیدا کردن راهی برای عمرهای بسیار طولانی [[نومید]] و [[مأیوس]] نشده است<ref>شیعه در اسلام علامه طباطبائی، ص۱۵۲.</ref>.
 
آری اگر [[بشر]] به تمام حقائق و رموز [[جهان هستی]] واقف می‌‌شد و مقیاسی هم برای سنجش [[قوه]] حیاتی [[انسان]] از حقائق اتخاذ می‌‌کرد، در آن صورت مقیاس کاملی بود و به [[وسیله]] آن می‌‌توانستیم طول [[حیات]] [[انسان]] را اندازه بگیریم و تحت ضبط کلی درآوریم. ولی از آنجایی که مقیاس سنجش عمرها از [[فکر]] و مأنوسات ما تولید شده است مسلّماً نمی‌تواند در [[مقام]] سنجش مقیاس سلب و ایجاب کلی قرار بگیرد.
 
نظر ما همیشه به [[نظام]] عادی [[طبیعت]] است و با آن [[انس]] گرفته‌ایم ولی هنوز [[نظم]] کلی این [[جهان]] با [[عظمت]] را چنان [[درک]] نکرده‌ایم که بتوانیم در کلیه امور [[فهم]] خود را مقیاس قرار دهیم و هرچیزی که از احاطه [[علم]] ما بیرون است، آن را نفی نموده و هرچه درخور [[فهم]] ماست آن را اثبات کنیم.
 
بد نیست این مطلب را در ضمن یک مثال ساده [[بیان]] کنیم: مثلاً شما گندم را ملاحظه کنید که در [[انبار]] بیش از یکی دوسال باقی نمی‌ماند. از بازار گندم‌فروشان سؤال کنید آیا [[طبیعت]] گندم چقدر اجازه بقا می‌‌دهد؟ در جواب خواهند گفت اگر در جای مرطوب نگه‌دارند بیش از شش [[ماه]] [[عمر]] نمی‌کند ولی چنانچه در جای خشک نگهداری شود از یک سال الی دوسال [[عمر]] می‌‌کند می‌‌گویند این [[طبیعت]] گندم است اگر بخواهیم همین گندم را در سنبل نگهداری بکنیم بیش از هفتاد و هشتاد سال [[عمر]] می‌‌کند<ref>به این حقیقت در قرآن مجید اشاره شده است آنجا که یوسف پیغمبر خواب شاه را تعبیر می‌‌کند، قرآن از زبان او چنین نقل می‌‌کند: {{متن قرآن|قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تَأْكُلُونَ}}؛ (سوره یوسف، آیه ۴۷). یوسف فرمود هفت سال فراوانی به توسعه زراعت بکوشید و مازاد مصرف ضروری را در انبارها ذخیره کنید و دانه‌ها را همچنان در خوشه بگذارید تا سالم و پاکیزه بماند.</ref> و حتی امکان دارد بیش از این باقی بماند، چنان‌که در کاوش‌های باستانی حفاری‌هایی که در [[مصر]] باستان به عمل آمده در [[مقبره]] [[فرعون]] [[مصر]]، گندم‌هایی در سنبل از اهرام [[مصر]] به دست آوردند و در [[شک]] بودند که آیا [[قوه]] نمو در آنها باقی است یا نه؟ آنها را برای [[امتحان]] کاشتند کاملاً سبز و بارور شد و به ثمر رسید<ref>مجله المقتطف، شماره ۳، از سال ۵۷.</ref>»<ref>[[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[آخرین امید (کتاب)|آخرین امید]]، ص ۳۳۱-۳۳۶</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۰۵: خط ۲۵۳:
::::::سوال: آیا امکان دارد فردی دارای چنین [[عمر طولانی]] باشد؟ این [[شبهه]] یا سؤال از قدیمی‌ترین و رایج‌ترین شبهاتی است که در کتب مختلف [[اهل سنت]] مطرح شده است؛ و این مسئله را [[دلیل]] بر [[نفی]] [[وجود امام مهدی]]{{ع}} و بطلان [[عقیده شیعه]] دانسته‌اند<ref>ر.ک: شرح المقاصد، ج ۵، ص ۳۱۳؛ همچنین ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنة» می‌گوید: عمر کردن یکی از مسلمانان برابر این مدت، طبق عادت عمر افراد در امت پیامبر، یک امری است که دروغ بودن آن آشکار است پس شناخته نشده کسی در اسلام به دنیا بیاید و بیش از صد و بیست سال عمر کند، چه رسد به این مقدار منهاج السنة النبویة، ج ۴، ص ۹۱.</ref>
::::::سوال: آیا امکان دارد فردی دارای چنین [[عمر طولانی]] باشد؟ این [[شبهه]] یا سؤال از قدیمی‌ترین و رایج‌ترین شبهاتی است که در کتب مختلف [[اهل سنت]] مطرح شده است؛ و این مسئله را [[دلیل]] بر [[نفی]] [[وجود امام مهدی]]{{ع}} و بطلان [[عقیده شیعه]] دانسته‌اند<ref>ر.ک: شرح المقاصد، ج ۵، ص ۳۱۳؛ همچنین ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنة» می‌گوید: عمر کردن یکی از مسلمانان برابر این مدت، طبق عادت عمر افراد در امت پیامبر، یک امری است که دروغ بودن آن آشکار است پس شناخته نشده کسی در اسلام به دنیا بیاید و بیش از صد و بیست سال عمر کند، چه رسد به این مقدار منهاج السنة النبویة، ج ۴، ص ۹۱.</ref>
::::::پاسخ: با بررسی کتب [[دانشمندان شیعه]] استفاده می‌شود تا حدود سال ۳۷۰ هـ. ق در رابطه با [[طول عمر امام مهدی]]{{ع}} مطلبی ذکر نشده است. به نظر می‌آید تا این زمان [[عمر]] [[امام عصر]]{{ع}}، عمری متعارف بوده و از [[ناحیه]] [[طول عمر]] آن [[حضرت]]، هنوز پرسشی در اذهان آحاد [[جامعه اسلامی]] وجود نداشته است.
::::::پاسخ: با بررسی کتب [[دانشمندان شیعه]] استفاده می‌شود تا حدود سال ۳۷۰ هـ. ق در رابطه با [[طول عمر امام مهدی]]{{ع}} مطلبی ذکر نشده است. به نظر می‌آید تا این زمان [[عمر]] [[امام عصر]]{{ع}}، عمری متعارف بوده و از [[ناحیه]] [[طول عمر]] آن [[حضرت]]، هنوز پرسشی در اذهان آحاد [[جامعه اسلامی]] وجود نداشته است.
::::::براساس اسناد و مدارک وجود، نخستین دانشمندی که به طرح مسئله [[طول عمر امام زمان]]{{ع}} پرداخت، مرحوم [[شیخ صدوق]] (م ۳۸۱ هـ.ق) است. ایشان در [[کتاب]] «[[کمال الدین و تمام النعمه]]» مسئله [[طول عمر]] را مطرح کرده و به پرسش‌های [[مخالفان]] پاسخ گفته است. وی، فصلی را به [[زندگی]] (معمّرین) اختصاص داده و ده‌ها نفر از معمّرینی را که عُمری بیش از [[صد]] و بیست سال تا حدود سه هزار سال [[عمر]] داشته‌اند، نام می‌برد. سپس در پایان این فصل از کتاب خود اشاره می‌کند خبرهایی که در مورد افراد دارای [[عمر طولانی]] ذکر کردم، اختصاص به [[شیعه]] ندارد، بلکه [[مخالفان]] ما نیز این خبرها را از طرق مختلف [[نقل]] کرده‌اند و بر آن صحه گذارده‌اند. ایشان در استدلالی برای [[طول عمر]] از [[نبی اکرم]]{{صل}} روایتی [[نقل]] می‌کند که ایشان فرمود: آن چه در میان امّت‌های پیشین روی داده، همانند آن، در میان [[امّت]] نیز وجود خواهد داشت. سپس می‌گوید: حال که [[عمر طولانی]] در میان پیشینیان به [[حقیقت]] پیوسته، چرا برخی [[قائم آل محمد]]{{صل}} را به خاطر عُمر طولانی‌اش [[انکار]] می‌کنند، بخصوص که در مورد ایشان، خبرهای فراوانی از [[نبی اکرم]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} به ما رسیده است.<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۵۲۳ – ۵۳۲.</ref>
 
براساس اسناد و مدارک وجود، نخستین دانشمندی که به طرح مسئله [[طول عمر امام زمان]]{{ع}} پرداخت، مرحوم [[شیخ صدوق]] (م ۳۸۱ هـ.ق) است. ایشان در [[کتاب]] «[[کمال الدین و تمام النعمه]]» مسئله [[طول عمر]] را مطرح کرده و به پرسش‌های [[مخالفان]] پاسخ گفته است. وی، فصلی را به [[زندگی]] (معمّرین) اختصاص داده و ده‌ها نفر از معمّرینی را که عُمری بیش از [[صد]] و بیست سال تا حدود سه هزار سال [[عمر]] داشته‌اند، نام می‌برد. سپس در پایان این فصل از کتاب خود اشاره می‌کند خبرهایی که در مورد افراد دارای [[عمر طولانی]] ذکر کردم، اختصاص به [[شیعه]] ندارد، بلکه [[مخالفان]] ما نیز این خبرها را از طرق مختلف [[نقل]] کرده‌اند و بر آن صحه گذارده‌اند. ایشان در استدلالی برای [[طول عمر]] از [[نبی اکرم]]{{صل}} روایتی [[نقل]] می‌کند که ایشان فرمود: آن چه در میان امّت‌های پیشین روی داده، همانند آن، در میان [[امّت]] نیز وجود خواهد داشت. سپس می‌گوید: حال که [[عمر طولانی]] در میان پیشینیان به [[حقیقت]] پیوسته، چرا برخی [[قائم آل محمد]]{{صل}} را به خاطر عُمر طولانی‌اش [[انکار]] می‌کنند، بخصوص که در مورد ایشان، خبرهای فراوانی از [[نبی اکرم]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} به ما رسیده است.<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۵۲۳ – ۵۳۲.</ref>
::::::پس از ایشان علمای بزرگوار دیگری مانند [[شیخ مفید]] در الفصول العشره (فصل ششم، ص ۹۰)، [[شیخ طوسی]] در [[کتاب الغیبه]] (ص ۴۱۹)، [[امین]] الاسلام [[طبرسی]] در إعلام الوری بأعلام الهدی (ص ۴۷۲)، [[خواجه نصیر الدین طوسی]] در تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل (رسائل الخواجة [[نصیر الدین]] الطوسی، رسالة الامامة، ص ۴۳۳)، [[ابن میثم بحرانی]] در [[قواعد]] المرام [[فی علم الکلام ]](ص ۱۹۱)، [[علامه حلی]] در مناهج الیقین فی أصول الدین (ص ۴۸۲)، و از متأخرین [[لطف]] [[الله]] صافی گلپایگانی در [[منتخب الأثر]] فی الإمام الثانی عشر{{ع}} (ج ۲، ص ۲۷۲)، محمدرضا حکیمی در [[خورشید مغرب]] (ص ۱۹۲) و [[ابراهیم امینی]] در [[دادگستر جهان]] (ص ۱۷۵) از جمله دانشمندانی هستند که به صورت ویژه به این بحث پرداختند. برآیند و نتیجه مباحثی که صاحبان نظر در زمینه [[طول عمر امام مهدی]]{{ع}} به آن پرداخته‌اند چنین است:
::::::پس از ایشان علمای بزرگوار دیگری مانند [[شیخ مفید]] در الفصول العشره (فصل ششم، ص ۹۰)، [[شیخ طوسی]] در [[کتاب الغیبه]] (ص ۴۱۹)، [[امین]] الاسلام [[طبرسی]] در إعلام الوری بأعلام الهدی (ص ۴۷۲)، [[خواجه نصیر الدین طوسی]] در تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل (رسائل الخواجة [[نصیر الدین]] الطوسی، رسالة الامامة، ص ۴۳۳)، [[ابن میثم بحرانی]] در [[قواعد]] المرام [[فی علم الکلام ]](ص ۱۹۱)، [[علامه حلی]] در مناهج الیقین فی أصول الدین (ص ۴۸۲)، و از متأخرین [[لطف]] [[الله]] صافی گلپایگانی در [[منتخب الأثر]] فی الإمام الثانی عشر{{ع}} (ج ۲، ص ۲۷۲)، محمدرضا حکیمی در [[خورشید مغرب]] (ص ۱۹۲) و [[ابراهیم امینی]] در [[دادگستر جهان]] (ص ۱۷۵) از جمله دانشمندانی هستند که به صورت ویژه به این بحث پرداختند. برآیند و نتیجه مباحثی که صاحبان نظر در زمینه [[طول عمر امام مهدی]]{{ع}} به آن پرداخته‌اند چنین است:
::::::'''از نظر [[عقل]]''': [[عمر انسان]] و مدت آن از هدیه‌های [[الهی]] است، نه اصل و نه مدت آن مورد [[انکار]] [[عقل]] نیست؛ از این رو [[خداوند]] می‌تواند فردی را [[خلق]] کند و یا [[خلق]] نکند، و نیز می‌تواند عمری کوتاه به او بدهد و یا اینکه [[عمر]] او را طولانی قرار دهد. این مطلب مورد تصریح [[خداوند]] در [[قرآن]] نیز هست. [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا}}<ref>«ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفه‌ای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپاره‌ای به اندام یا بی‌اندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدان‌ها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار می‌داریم سپس شما را» سوره حج، آیه ۵.</ref> و در جای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا ۚ وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنْثَىٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ ۚ وَمَا يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ}}.<ref>«خداوند شما را از خاکی آفرید، سپس از نطفه‌ای سپس شما را بصورت زوج‌هایی قرار داد هیچ جنس ماده‌ای باردار نمی‌شود و وضع حمل نمی‌کند مگر به علم او، و هیچ کس عمر طولانی نمی‌کند، یا از عمرش کاسته نمی‌شود مگر اینکه در کتاب (علم خداوند) ثبت است اینها همه برای خداوند آسان است» سوره فاطر، آیه ۱۱.</ref>
::::::'''از نظر [[عقل]]''': [[عمر انسان]] و مدت آن از هدیه‌های [[الهی]] است، نه اصل و نه مدت آن مورد [[انکار]] [[عقل]] نیست؛ از این رو [[خداوند]] می‌تواند فردی را [[خلق]] کند و یا [[خلق]] نکند، و نیز می‌تواند عمری کوتاه به او بدهد و یا اینکه [[عمر]] او را طولانی قرار دهد. این مطلب مورد تصریح [[خداوند]] در [[قرآن]] نیز هست. [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا}}<ref>«ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفه‌ای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپاره‌ای به اندام یا بی‌اندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدان‌ها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار می‌داریم سپس شما را» سوره حج، آیه ۵.</ref> و در جای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا ۚ وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنْثَىٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ ۚ وَمَا يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلَا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ}}.<ref>«خداوند شما را از خاکی آفرید، سپس از نطفه‌ای سپس شما را بصورت زوج‌هایی قرار داد هیچ جنس ماده‌ای باردار نمی‌شود و وضع حمل نمی‌کند مگر به علم او، و هیچ کس عمر طولانی نمی‌کند، یا از عمرش کاسته نمی‌شود مگر اینکه در کتاب (علم خداوند) ثبت است اینها همه برای خداوند آسان است» سوره فاطر، آیه ۱۱.</ref>
::::::'''[[علوم تجربی]]''': در [[قوانین طبیعی]]، در مورد مقدار [[عمر]] طبیعی [[بشر]]، هیچ صل ثابت و غیرقابل تغییری وجود ندارد. به عبارت دیگر برای مدت [[زندگی]] [[انسان]]، حدّی که [[تجاوز]] از آن محال باشد، [[تعیین]] نشده است. به همین [[دلیل]]، [[دانشمندان]] [[علوم تجربی]] همواره در حال مطالعه و [[آزمایش]] هستند و می‌کوشند تا متوسط طول [[عمر انسان]] را افزایش دهند. بدون [[شک]]، اگر مقدار [[عمر]] طبیعی [[انسان]]، دارای اصول ثابت و غیرقابل تغییری بود، این مطالعات و آزمایش‌ها معنا و مفهومی نداشت. جالب این که تحقیقات آنان با توفیقاتی نیز همراه بوده است و توانسته‌اند در طی چند دهه اخیر، با همگانی کردن و افزایش [[بهداشت]] و [[سلامت جامعه]]، برخی از [[بیماری‌ها]] و [[مرگ]] و میرها را مهار کنند و کاهش دهند. برنارد شاو می‌گوید: «از اصول [[علمی]] مورد [[پذیرش]] همه [[دانشمندان]] بیولوژیست، این است که برای [[عمر]] [[بشر]] نمی‌توان حدی [[تعیین]] کرد و حتی دیرزیستی نیز مسئله مرزناپذیری است».<ref>راز طول عمر امام زمان، علی اکبر مهدی‌پور، ص ۱۳.</ref> پروفسور «اتنینگر» می‌نویسد: «به نظر من با [[پیشرفت]] تکنیک‌ها و کاری که ما شروع کرده‌ایم [[بشر]] قرن بیست و یکم خواهد توانست هزاران سال [[عمر]] کند».<ref>مجله دانشمند، سال ۶، ص ۱۴۷.</ref>
::::::'''[[علوم تجربی]]''': در [[قوانین طبیعی]]، در مورد مقدار [[عمر]] طبیعی [[بشر]]، هیچ صل ثابت و غیرقابل تغییری وجود ندارد. به عبارت دیگر برای مدت [[زندگی]] [[انسان]]، حدّی که [[تجاوز]] از آن محال باشد، [[تعیین]] نشده است. به همین [[دلیل]]، [[دانشمندان]] [[علوم تجربی]] همواره در حال مطالعه و [[آزمایش]] هستند و می‌کوشند تا متوسط طول [[عمر انسان]] را افزایش دهند. بدون [[شک]]، اگر مقدار [[عمر]] طبیعی [[انسان]]، دارای اصول ثابت و غیرقابل تغییری بود، این مطالعات و آزمایش‌ها معنا و مفهومی نداشت. جالب این که تحقیقات آنان با توفیقاتی نیز همراه بوده است و توانسته‌اند در طی چند دهه اخیر، با همگانی کردن و افزایش [[بهداشت]] و [[سلامت جامعه]]، برخی از [[بیماری‌ها]] و [[مرگ]] و میرها را مهار کنند و کاهش دهند. برنارد شاو می‌گوید: «از اصول [[علمی]] مورد [[پذیرش]] همه [[دانشمندان]] بیولوژیست، این است که برای [[عمر]] [[بشر]] نمی‌توان حدی [[تعیین]] کرد و حتی دیرزیستی نیز مسئله مرزناپذیری است».<ref>راز طول عمر امام زمان، علی اکبر مهدی‌پور، ص ۱۳.</ref> پروفسور «اتنینگر» می‌نویسد: «به نظر من با [[پیشرفت]] تکنیک‌ها و کاری که ما شروع کرده‌ایم [[بشر]] قرن بیست و یکم خواهد توانست هزاران سال [[عمر]] کند».<ref>مجله دانشمند، سال ۶، ص ۱۴۷.</ref>
::::::'''[[قدرت الهی]]''': یکی از راه‌های مهم [[اثبات]] [[امکان طول عمر]]، [[اعجاز]] و [[قدرت الهی]] است. با توجه به [[نصوص]] معتبر [[روایی]]، [[امام مهدی]]{{ع}}، با [[قدرت الهی]] زنده است و در میان [[مردم]] به [[حیات]] خود ادامه می‌دهد. همان خدایی که [[آتش]] را برای [[ابراهیم]] سرد و [[وسیله]] [[سلامتی]] قرار می‌دهد، [[عیسی]] و [[خضر]] را پس از قرن‌ها زنده نگه می‌دارد، می‌تواند [[مهدی موعود]] را نیز با [[قدرت]] بی‌کران خود، زنده نگه دارد.
::::::'''[[قدرت الهی]]''': یکی از راه‌های مهم [[اثبات]] [[امکان طول عمر]]، [[اعجاز]] و [[قدرت الهی]] است. با توجه به [[نصوص]] معتبر [[روایی]]، [[امام مهدی]]{{ع}}، با [[قدرت الهی]] زنده است و در میان [[مردم]] به [[حیات]] خود ادامه می‌دهد. همان خدایی که [[آتش]] را برای [[ابراهیم]] سرد و [[وسیله]] [[سلامتی]] قرار می‌دهد، [[عیسی]] و [[خضر]] را پس از قرن‌ها زنده نگه می‌دارد، می‌تواند [[مهدی موعود]] را نیز با [[قدرت]] بی‌کران خود، زنده نگه دارد.
::::::از [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|يُطيلُ اللّه ُ عُمُرَهُ في غَيبَتِهِ ، ثُمَّ يُظهِرُهُ بِقُدرَتِهِ في صورَةِ شابٍّ دونَ أربَعينَ سَنَةً ، ذلِكَ لِيُعلَمَ أنّ اللّه َ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ }}؛<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۳۱۶.</ref> [[خداوند]] [[عمر]] او را در دوران غیبش طولانی می‌گرداند، سپس با [[قدرت]] خود او را در صورت [[جوانی]] که کمتر از [[چهل]] سال دارد ظاهر می‌سازد تا بدانند که [[خداوند]] بر هر کاری توانا است.
 
::::::[[خداوند]] در [[قرآن کریم]] می‌گوید ما یک ظرف طعام را [[صد]] سال<ref>اگر عمر متوسط طعامی را آن هم در هوای آزاد یک هفته بدانیم، عمر طعام مورد اشاره ۵۲۰۰ برابر عمر طبیعی ان خواهد بود.</ref> تازه نگه داشتیم. آیا چنین خدایی نمی‌تواند [[عمر]] [[حجت]] خود را طولانی کرده و [[جان]] او را [[حفظ]] و سالم نگه دارد؟ {{متن قرآن|أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابه‌های) شهری (با خانه‌هایی) فرو ریخته  گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده می‌گرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود:» سوره بقره، آیه ۲۵۹.</ref>
از [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|يُطيلُ اللّه ُ عُمُرَهُ في غَيبَتِهِ ، ثُمَّ يُظهِرُهُ بِقُدرَتِهِ في صورَةِ شابٍّ دونَ أربَعينَ سَنَةً ، ذلِكَ لِيُعلَمَ أنّ اللّه َ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ }}؛<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۳۱۶.</ref> [[خداوند]] [[عمر]] او را در دوران غیبش طولانی می‌گرداند، سپس با [[قدرت]] خود او را در صورت [[جوانی]] که کمتر از [[چهل]] سال دارد ظاهر می‌سازد تا بدانند که [[خداوند]] بر هر کاری توانا است.
 
[[خداوند]] در [[قرآن کریم]] می‌گوید ما یک ظرف طعام را [[صد]] سال<ref>اگر عمر متوسط طعامی را آن هم در هوای آزاد یک هفته بدانیم، عمر طعام مورد اشاره ۵۲۰۰ برابر عمر طبیعی ان خواهد بود.</ref> تازه نگه داشتیم. آیا چنین خدایی نمی‌تواند [[عمر]] [[حجت]] خود را طولانی کرده و [[جان]] او را [[حفظ]] و سالم نگه دارد؟ {{متن قرآن|أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابه‌های) شهری (با خانه‌هایی) فرو ریخته  گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده می‌گرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود:» سوره بقره، آیه ۲۵۹.</ref>


::::::'''وقوع خارجی''': واقعیت دیگری که در [[شناخت]] مسئله «[[طول عمر]]» و امکان آن، باید مورد نظر باشد، تجربه [[تاریخ]] طولانی [[بشریت]] است. اگر مسئله [[طول عمر]]، در [[تاریخ]] [[زندگی]] [[بشر]] اتفاق افتاده باشد –اگر چه در مواردی نه چندن زیاد- تکرار موارد یا مورد مشابه آن، امری طبیعی و معقول و قابل تحقق و قبول خواهد بود. این مطلب نیز روشن است که [[نقل]] [[تاریخی]]، به ویژه [[نقل]] [[متواتر]] و مشهور، سبب [[یقین]] و [[باور]] می‌گردد. ما می‌بینیم که کتب [[تاریخی]]، افراد زیادی از «[[معمرین]]» را نام برده‌اند و احوال و [[زندگی]] آنان را [[ثبت]] کرده‌اند. این‌گونه افراد، هم در میان افراد عادی بوده‌اند و هم در میان مشاهیر [[تاریخ]] و [[پیامبران]]. پس مسئله امکان [[عمر طولانی]]، و تحقق یافتن آن در موارد متعدد، امری است که از نظر وقوع خارجی و تحقق [[عینی]] نیز مصداق‌هایی دارد، و از نظر [[نقل]] [[تاریخی]]، قطعی و مسلم است.
::::::'''وقوع خارجی''': واقعیت دیگری که در [[شناخت]] مسئله «[[طول عمر]]» و امکان آن، باید مورد نظر باشد، تجربه [[تاریخ]] طولانی [[بشریت]] است. اگر مسئله [[طول عمر]]، در [[تاریخ]] [[زندگی]] [[بشر]] اتفاق افتاده باشد –اگر چه در مواردی نه چندن زیاد- تکرار موارد یا مورد مشابه آن، امری طبیعی و معقول و قابل تحقق و قبول خواهد بود. این مطلب نیز روشن است که [[نقل]] [[تاریخی]]، به ویژه [[نقل]] [[متواتر]] و مشهور، سبب [[یقین]] و [[باور]] می‌گردد. ما می‌بینیم که کتب [[تاریخی]]، افراد زیادی از «[[معمرین]]» را نام برده‌اند و احوال و [[زندگی]] آنان را [[ثبت]] کرده‌اند. این‌گونه افراد، هم در میان افراد عادی بوده‌اند و هم در میان مشاهیر [[تاریخ]] و [[پیامبران]]. پس مسئله امکان [[عمر طولانی]]، و تحقق یافتن آن در موارد متعدد، امری است که از نظر وقوع خارجی و تحقق [[عینی]] نیز مصداق‌هایی دارد، و از نظر [[نقل]] [[تاریخی]]، قطعی و مسلم است.
::::::[[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به وقوع چنین عمرهای طولانی تصریح کرده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ}}<ref>«و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و هزار سال- جز پنجاه سال- میان آنان به سر برد آنگاه سیلاب آنان را فرو گرفت در حالی که ستمگر بودند» سوره عنکبوت، آیه ۱۴.</ref> در [[حدیث]] نیز آمده است {{متن حدیث|عن سعيد بن جبير قال: سمعت سيد العابدين علي بن الحسين يقول: في القائم منا سنن من الانبياء سنة من أنبيا آدم و سنة من نوح... فأما من آدم و نوح فطول العمر}}.<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۳۲۲، ح ۳.</ref>
 
[[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به وقوع چنین عمرهای طولانی تصریح کرده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ}}<ref>«و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و هزار سال- جز پنجاه سال- میان آنان به سر برد آنگاه سیلاب آنان را فرو گرفت در حالی که ستمگر بودند» سوره عنکبوت، آیه ۱۴.</ref> در [[حدیث]] نیز آمده است {{متن حدیث|عن سعيد بن جبير قال: سمعت سيد العابدين علي بن الحسين يقول: في القائم منا سنن من الانبياء سنة من أنبيا آدم و سنة من نوح... فأما من آدم و نوح فطول العمر}}.<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۳۲۲، ح ۳.</ref>
::::::وجود [[معمرین]] در [[تاریخ]] و نیز [[کتب مقدس]] [[ادیان]] نیز ثابت است. در [[تورات]] آمده است: «... تمام ایام [[آدم]] که زیست نهصد و سی سال بود که مُرد... جمله ایام «انوش» نهصد و پنج سال بود که مُرد... و تمام ایام «قینان» نهصد و دو سال بود که مُرد... پس جمله ایام «متوشالح» نهصد و شصت و نه سال بود که مُرد.»...<ref>تورات (ترجمه فاضل خانی)، سفر پیدایش باب پنجم، آیات ۵ – ۳۲.</ref>
::::::وجود [[معمرین]] در [[تاریخ]] و نیز [[کتب مقدس]] [[ادیان]] نیز ثابت است. در [[تورات]] آمده است: «... تمام ایام [[آدم]] که زیست نهصد و سی سال بود که مُرد... جمله ایام «انوش» نهصد و پنج سال بود که مُرد... و تمام ایام «قینان» نهصد و دو سال بود که مُرد... پس جمله ایام «متوشالح» نهصد و شصت و نه سال بود که مُرد.»...<ref>تورات (ترجمه فاضل خانی)، سفر پیدایش باب پنجم، آیات ۵ – ۳۲.</ref>


خط ۲۲۶: خط ۲۷۸:
| پاسخ = آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«در علم کلام به اثبات رسیده که خداوند قادر بر هر امری است همان گونه که عالم به هر چیزی است. هر امری که قابلیّت تعلق قدرت الهی را داشته باشد و محال ذاتی و وقوعی نباشد، گرچه بر خلاف عادت عمومی است. لذا محال نیست که خداوند به جهت مصالحی عمر شخصی را طولانی کرده و از آفات مرگ او را نگه دارد. طبیعت آتش، سوزاندن است ولی خداوند برای [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} سرد و سلامت گردانید. و این همان اعجازی است که در علم کلام به آن اشاره شده است. [[علامه طباطبایی]] می‌فرماید: کسی که روایات وارد شده از [[پیامبر خاتم|رسول اعظم]] و [[امامان]] [[اهل بیت]] {{عم}} در خصوص امام غایب را مطالعه کرده باشد، به این نتیجه می‌رسد که نوع حیات آن حضرت با [[معجزه]] و خرق عادت است. و طبیعی است که خرق عادت امری محال نیست. و نمی‌توان خرق عادت را از طریق علم به طور مطلق نفی کرد. عوامل و اسبابی که در عالم تأثیر گذارند هرگز منحصر در حدود دید ما و شناخت ظاهری ما نیست. ما نمی‌توانیم عوامل دیگر را از ماوراء طبیعت نفی کنیم ... لذا ممکن است که عواملی در فرد یا افرادی از بشر وجود داشته باشد که بتواند انسان را بهره مند از عمر طولانی کند به حدّی که گاه به هزار یا هزاران سال برسد. بنابراین علم طبّ هرگز از کشف راز طول عمر انسان مطلع نشده است<ref>شیعه در اسلام، ص ۱۹۸</ref>.
::::::«در علم کلام به اثبات رسیده که خداوند قادر بر هر امری است همان گونه که عالم به هر چیزی است. هر امری که قابلیّت تعلق قدرت الهی را داشته باشد و محال ذاتی و وقوعی نباشد، گرچه بر خلاف عادت عمومی است. لذا محال نیست که خداوند به جهت مصالحی عمر شخصی را طولانی کرده و از آفات مرگ او را نگه دارد. طبیعت آتش، سوزاندن است ولی خداوند برای [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} سرد و سلامت گردانید. و این همان اعجازی است که در علم کلام به آن اشاره شده است. [[علامه طباطبایی]] می‌فرماید: کسی که روایات وارد شده از [[پیامبر خاتم|رسول اعظم]] و [[امامان]] [[اهل بیت]] {{عم}} در خصوص امام غایب را مطالعه کرده باشد، به این نتیجه می‌رسد که نوع حیات آن حضرت با [[معجزه]] و خرق عادت است. و طبیعی است که خرق عادت امری محال نیست. و نمی‌توان خرق عادت را از طریق علم به طور مطلق نفی کرد. عوامل و اسبابی که در عالم تأثیر گذارند هرگز منحصر در حدود دید ما و شناخت ظاهری ما نیست. ما نمی‌توانیم عوامل دیگر را از ماوراء طبیعت نفی کنیم ... لذا ممکن است که عواملی در فرد یا افرادی از بشر وجود داشته باشد که بتواند انسان را بهره مند از عمر طولانی کند به حدّی که گاه به هزار یا هزاران سال برسد. بنابراین علم طبّ هرگز از کشف راز طول عمر انسان مطلع نشده است<ref>شیعه در اسلام، ص ۱۹۸</ref>.
::::::[[سید محمد باقر صدر|شهید صدر]] می‌گوید: ... ما فرض می‌کنیم که عمر طولانی از حیث علمی ممکن نیست... نتیجه چیست؟ مقصود شما این است که بگویید: طولانی شدن عمر انسان تا چند قرن بر خلاف قوانین طبیعی است که علم با وسایل تجربی و پیشرفته به اثبات رسانده است. تازه به این نتیجه می‌رسیم که این حالت معجزه بوده که قانون طبیعی را در حالتی معین به جهاتی خاص معطّل گذاشته و خرق کرده است... . این معجزه برای کسی که از نصوصات [[قرآن]] و [[سنت]] استمداد جسته و استفاده می‌کند، چیز تازه یا غریبی نیست. و نیز عجیب‌تر از نقض قانون انتقال حرارت از جسم پرحرارت به جسم کم حرارت نیست، که در مورد حضرت ابراهیم {{ع}} نقض شده است تا جان او محفوظ بماند. خداوند متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ}}<ref>سوره انبیاء، آیه ۶۹</ref>. آن گاه نمونه‌هایی از معجزات و خوارق عادات به جهت مصالحی اهمّ را مثال می‌زند که اگر از مسأله طول عمر در حدّ اعجاز مهمّتر نباشد در اهمیت کمتر نیست...<ref>بحث حول المهدی {{ع}}، ص ۷۷-۸۰</ref>. لذا خداوند متعال درباره [[حضرت یونس]] (ذوالنون) می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَوْلا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ*لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«اگر او از تسبیح گویان نبود به طور حتم در شکم ماهی تا روز قیامت باقی می‌ماند.» سوره صافات، ص ۱۴۳و۱۴۴</ref>. پس ممکن است کسی عمری طولانی تا روز قیامت به طریق اعجاز داشته باشد»<ref>[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص ۵۰۸.</ref>.
 
[[سید محمد باقر صدر|شهید صدر]] می‌گوید: ... ما فرض می‌کنیم که عمر طولانی از حیث علمی ممکن نیست... نتیجه چیست؟ مقصود شما این است که بگویید: طولانی شدن عمر انسان تا چند قرن بر خلاف قوانین طبیعی است که علم با وسایل تجربی و پیشرفته به اثبات رسانده است. تازه به این نتیجه می‌رسیم که این حالت معجزه بوده که قانون طبیعی را در حالتی معین به جهاتی خاص معطّل گذاشته و خرق کرده است... . این معجزه برای کسی که از نصوصات [[قرآن]] و [[سنت]] استمداد جسته و استفاده می‌کند، چیز تازه یا غریبی نیست. و نیز عجیب‌تر از نقض قانون انتقال حرارت از جسم پرحرارت به جسم کم حرارت نیست، که در مورد حضرت ابراهیم {{ع}} نقض شده است تا جان او محفوظ بماند. خداوند متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ}}<ref>سوره انبیاء، آیه ۶۹</ref>. آن گاه نمونه‌هایی از معجزات و خوارق عادات به جهت مصالحی اهمّ را مثال می‌زند که اگر از مسأله طول عمر در حدّ اعجاز مهمّتر نباشد در اهمیت کمتر نیست...<ref>بحث حول المهدی {{ع}}، ص ۷۷-۸۰</ref>. لذا خداوند متعال درباره [[حضرت یونس]] (ذوالنون) می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَوْلا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ*لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«اگر او از تسبیح گویان نبود به طور حتم در شکم ماهی تا روز قیامت باقی می‌ماند.» سوره صافات، ص ۱۴۳و۱۴۴</ref>. پس ممکن است کسی عمری طولانی تا روز قیامت به طریق اعجاز داشته باشد»<ref>[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص ۵۰۸.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۴۷: خط ۳۰۰:
| پاسخ = آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«درباره طول عمر [[حضرت مهدی]] {{ع}} سخن‌های بسیاری گفته‌اند. مهم‌ترین مسأله دخیل در طول عمر حضرت، قدرت الهی است. اگر کسی به کتب آسمانی به‌ویژه قرآن کریم آشنایی داشته باشد، می‌داند که کارهای خارق العاده بسیاری در عالَم واقع شده و معجزات بسیاری صادر گردیده که همگی حاکی از قدرت لایزال الهی است؛ از قبیل: توفان نوح<ref>سوره هود، ۳۸ تا ۴۸.</ref>، سرد شدن آتش برای ابراهیم {{ع}}<ref>سوره انبیاء، ۶۹.</ref>، عصای موسی {{ع}} و تبدیل شدن به اژدها<ref>سوره قصص، ۳۲ و طه، ۲۰ و شعرا، ۳۲.</ref>، بی‌پدر متولد شدن [[حضرت عیسی]] {{ع}}<ref>سوره انبیاء، ۹۱.</ref>، و سخن گفتن او در گهواره<ref>سوره مریم، ۲۷ تا ۳۴.</ref>، و امثال این‌ها. اگر خداوند قادر است این کارهای خارق العاده را انجام دهد، قادر است حجت و ولی خود را نیز سال‌های متمادی نگه دارد<ref>سیمای آفتاب، حبیب الله طاهری، ۹۹.</ref>.
::::::«درباره طول عمر [[حضرت مهدی]] {{ع}} سخن‌های بسیاری گفته‌اند. مهم‌ترین مسأله دخیل در طول عمر حضرت، قدرت الهی است. اگر کسی به کتب آسمانی به‌ویژه قرآن کریم آشنایی داشته باشد، می‌داند که کارهای خارق العاده بسیاری در عالَم واقع شده و معجزات بسیاری صادر گردیده که همگی حاکی از قدرت لایزال الهی است؛ از قبیل: توفان نوح<ref>سوره هود، ۳۸ تا ۴۸.</ref>، سرد شدن آتش برای ابراهیم {{ع}}<ref>سوره انبیاء، ۶۹.</ref>، عصای موسی {{ع}} و تبدیل شدن به اژدها<ref>سوره قصص، ۳۲ و طه، ۲۰ و شعرا، ۳۲.</ref>، بی‌پدر متولد شدن [[حضرت عیسی]] {{ع}}<ref>سوره انبیاء، ۹۱.</ref>، و سخن گفتن او در گهواره<ref>سوره مریم، ۲۷ تا ۳۴.</ref>، و امثال این‌ها. اگر خداوند قادر است این کارهای خارق العاده را انجام دهد، قادر است حجت و ولی خود را نیز سال‌های متمادی نگه دارد<ref>سیمای آفتاب، حبیب الله طاهری، ۹۹.</ref>.
::::::و '''اما طول عمر از نظر ادیان''': همه ادیان از عمر طولانی جمعی از افراد بشر خبر داده‌اند، به عنوان مثال در اصحاح (سوره) پنجم از سفر تکوین تورات، آیات ۵، ۸، ۱۱، ۱۴، ۱۷، ۲۰، ۲۷، ۳۱ در اصحاح نهم، آیه ۲۹ و اصحاح یازده آیه ۱۰ تا ۱۷ و در موارد دیگر، افرادی را از پیامبران و دیگران نام برده و عمرهای طولانی هریک را که متجاوز از ۴۰۰، ۶۰۰، ۷۰۰، ۸۰۰ و ۹۰۰ سال بوده به صراحت بیان داشته است. ادیان باستانی دیگر مانند زرتشتی، بودایی، برهمایی و... نیز از عمرهای طولانی جمعی از افراد بشر مخصوصا رهبرانشان خبر داده‌اند و همه قائل به طول عمر، بلکه بقای حیات اشخاص تا این زمان هستند<ref>امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۳۷۳.</ref>. و مسیحی‌ها عموما معتقدند که [[حضرت عیسی]] {{ع}} پس از قتل زنده شده و تاکنون زنده است.  
 
و '''اما طول عمر از نظر ادیان''': همه ادیان از عمر طولانی جمعی از افراد بشر خبر داده‌اند، به عنوان مثال در اصحاح (سوره) پنجم از سفر تکوین تورات، آیات ۵، ۸، ۱۱، ۱۴، ۱۷، ۲۰، ۲۷، ۳۱ در اصحاح نهم، آیه ۲۹ و اصحاح یازده آیه ۱۰ تا ۱۷ و در موارد دیگر، افرادی را از پیامبران و دیگران نام برده و عمرهای طولانی هریک را که متجاوز از ۴۰۰، ۶۰۰، ۷۰۰، ۸۰۰ و ۹۰۰ سال بوده به صراحت بیان داشته است. ادیان باستانی دیگر مانند زرتشتی، بودایی، برهمایی و... نیز از عمرهای طولانی جمعی از افراد بشر مخصوصا رهبرانشان خبر داده‌اند و همه قائل به طول عمر، بلکه بقای حیات اشخاص تا این زمان هستند<ref>امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۳۷۳.</ref>. و مسیحی‌ها عموما معتقدند که [[حضرت عیسی]] {{ع}} پس از قتل زنده شده و تاکنون زنده است.  
::::::'''طول عمر از دیدگاه [[قرآن]]''': با مراجعه به قرآن کریم معلوم می‌شود که بعضی‌ها از عمر طولانی برخوردار بوده و هستند، به عنوان نمونه درباره [[حضرت نوح]] {{ع}} می‌خوانیم که قبل از توفان، ۹۵۰ سال در میان قوم خود بوده<ref>سوره عنکبوت، ۱۴.</ref> و پس از توفان نیز زنده بود. در تاریخ تا ۲۵۰۰ سال درباره طول عمر آن حضرت نوشته‌اند. همچنین درباره [[حضرت عیسی]] {{ع}} وقتی یهودیان گفتند: ما او را به دار آویخته و کشته‌ایم، قرآن کریم نظر آنان را مردود دانسته و فرمود: خداوند او را به آسمان برده است<ref>سوره نساء، ۱۵۸.</ref>. لذا در [[روایات]] داریم که [[حضرت عیسی]] {{ع}} زنده و در آسمان است و پس از ظهور [[حضرت مهدی]] {{ع}} از آسمان نازل شده و پشت سر حضرت نماز می‌خواند. در مورد زندگی [[حضرت خضر]] {{ع}} گرچه در قرآن ذکر نشده، اما در داستان [[حضرت موسی]] {{ع}}<ref>سوره کهف، ۶۵ تا ۸۲.</ref>، و پیر مراد و معلم او در [[روایات]] آمده که آن رجل الهی حضرت خضر بوده و همچنان زنده است. پس طبق آیات قرآن و روایات، داشتن عمر طولانی امری ممکن و قابل تحقق است.  
::::::'''طول عمر از دیدگاه [[قرآن]]''': با مراجعه به قرآن کریم معلوم می‌شود که بعضی‌ها از عمر طولانی برخوردار بوده و هستند، به عنوان نمونه درباره [[حضرت نوح]] {{ع}} می‌خوانیم که قبل از توفان، ۹۵۰ سال در میان قوم خود بوده<ref>سوره عنکبوت، ۱۴.</ref> و پس از توفان نیز زنده بود. در تاریخ تا ۲۵۰۰ سال درباره طول عمر آن حضرت نوشته‌اند. همچنین درباره [[حضرت عیسی]] {{ع}} وقتی یهودیان گفتند: ما او را به دار آویخته و کشته‌ایم، قرآن کریم نظر آنان را مردود دانسته و فرمود: خداوند او را به آسمان برده است<ref>سوره نساء، ۱۵۸.</ref>. لذا در [[روایات]] داریم که [[حضرت عیسی]] {{ع}} زنده و در آسمان است و پس از ظهور [[حضرت مهدی]] {{ع}} از آسمان نازل شده و پشت سر حضرت نماز می‌خواند. در مورد زندگی [[حضرت خضر]] {{ع}} گرچه در قرآن ذکر نشده، اما در داستان [[حضرت موسی]] {{ع}}<ref>سوره کهف، ۶۵ تا ۸۲.</ref>، و پیر مراد و معلم او در [[روایات]] آمده که آن رجل الهی حضرت خضر بوده و همچنان زنده است. پس طبق آیات قرآن و روایات، داشتن عمر طولانی امری ممکن و قابل تحقق است.  
::::::'''طول عمر از منظر تاریخ''': در بیشتر کتبی که دانشمندان درباره زندگی و وجود [[امام زمان]] {{ع}} نوشته‌اند، بابی را به "معمّرین" اختصاص داده و اسامی افرادی را که عمر طولانی داشته‌اند، ضبط‍‌ کرده‌اند که ما اسامی برخی از آنان را در باب "معمّرین" آورده‌ایم.  
::::::'''طول عمر از منظر تاریخ''': در بیشتر کتبی که دانشمندان درباره زندگی و وجود [[امام زمان]] {{ع}} نوشته‌اند، بابی را به "معمّرین" اختصاص داده و اسامی افرادی را که عمر طولانی داشته‌اند، ضبط‍‌ کرده‌اند که ما اسامی برخی از آنان را در باب "معمّرین" آورده‌ایم.  
خط ۲۶۰: خط ۳۱۴:
::::::«در پاسخ به این اشکال می‌توان دو پاسخ را مطرح نمود.
::::::«در پاسخ به این اشکال می‌توان دو پاسخ را مطرح نمود.
:::::*'''پاسخ اول''': [[عمر طولانی]] با رعایت مسائل موثر زیستی و روحی مسئله‌‌ای عادی است.
:::::*'''پاسخ اول''': [[عمر طولانی]] با رعایت مسائل موثر زیستی و روحی مسئله‌‌ای عادی است.
::::::توضیح اینکه که تا به امروز هیچ دلیلی اقامه نشده که ممکن نیست [[انسان]] با [[عمر]] این چنین طولانی زندگی کند، بلکه شواهد نشان می‌‌دهد که انسان‌‌های پیشین [[عمری]] بسیار زیادتر از [[عمر]] طبیعی انسان‌های امروز داشته اند، مانند [[حضرت نوح]] {{ع}} که [[قرآن کریم]] دلالت می‌کند که [[عمری]] بس دراز داشته و تنها بعد از بعثتش و تا قبل از حادثه طوفان ۹۵۰ سال [[قوم]] خود را به سوی [[خدای سبحان]] [[دعوت]] کرد<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ}} «و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و هزار سال- جز پنجاه سال- میان آنان به سر برد آنگاه سیلاب آنان را فرو گرفت در حالی که ستمگر بودند» (عنکبوت:۱۴).</ref>.
 
::::::البته علامه در [[المیزان]] نسبت به [[عمر طولانی]] [[حضرت نوح]] {{ع}} از بعضی از [[مفسرین]] [[نقل]] می‌‌کند که گفته‌‌اند [[طول عمر]] [[نوح]] {{ع}} روی جریان عادی و طبیعی نبوده بلکه مانند سایر [[معجزات]] جنبه خارق عادت داشته و ثعلبی در قصص الانبیا در خصوص [[نوح]] {{ع}} گفته: وی از همه [[انبیاء]] بیشتر [[عمر]] کرده و به همین جهت او را اکبر الانبیا و [[شیخ]] المرسلین می‌‌‌گفته‌اند و [[خدای تعالی]] [[معجزه]] او را همین [[طول عمر]] او قرار داده بود چون آنجناب هزار سال [[عمر]] کرده بود در حالی که نه یک دندان و نه هیچ یک از قوای بدنی خود را از دست نداده بود.  
توضیح اینکه که تا به امروز هیچ دلیلی اقامه نشده که ممکن نیست [[انسان]] با [[عمر]] این چنین طولانی زندگی کند، بلکه شواهد نشان می‌‌دهد که انسان‌‌های پیشین [[عمری]] بسیار زیادتر از [[عمر]] طبیعی انسان‌های امروز داشته اند، مانند [[حضرت نوح]] {{ع}} که [[قرآن کریم]] دلالت می‌کند که [[عمری]] بس دراز داشته و تنها بعد از بعثتش و تا قبل از حادثه طوفان ۹۵۰ سال [[قوم]] خود را به سوی [[خدای سبحان]] [[دعوت]] کرد<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ}} «و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و هزار سال- جز پنجاه سال- میان آنان به سر برد آنگاه سیلاب آنان را فرو گرفت در حالی که ستمگر بودند» (عنکبوت:۱۴).</ref>.
 
البته علامه در [[المیزان]] نسبت به [[عمر طولانی]] [[حضرت نوح]] {{ع}} از بعضی از [[مفسرین]] [[نقل]] می‌‌کند که گفته‌‌اند [[طول عمر]] [[نوح]] {{ع}} روی جریان عادی و طبیعی نبوده بلکه مانند سایر [[معجزات]] جنبه خارق عادت داشته و ثعلبی در قصص الانبیا در خصوص [[نوح]] {{ع}} گفته: وی از همه [[انبیاء]] بیشتر [[عمر]] کرده و به همین جهت او را اکبر الانبیا و [[شیخ]] المرسلین می‌‌‌گفته‌اند و [[خدای تعالی]] [[معجزه]] او را همین [[طول عمر]] او قرار داده بود چون آنجناب هزار سال [[عمر]] کرده بود در حالی که نه یک دندان و نه هیچ یک از قوای بدنی خود را از دست نداده بود.  
::::::ایشان ابتدا این احتمال را تضعیف و به توجیه طبیعی موضوع می‌‌پردازد ولی در پایان این بحث مجددا احتمال [[معجزه]] بودن را مطرح و می‌‌گوید: {{عربی|[[علی]] ان الاعتراض [[علی]] کتاب الله فی مثل [[عمر]] [[نوح]] {{ع}} و هو یذکر من [[معجزات]] الانبیاء الخارقه للعاده شیئا کثیرا لعجیب}}<ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۲۷۱.</ref>
::::::ایشان ابتدا این احتمال را تضعیف و به توجیه طبیعی موضوع می‌‌پردازد ولی در پایان این بحث مجددا احتمال [[معجزه]] بودن را مطرح و می‌‌گوید: {{عربی|[[علی]] ان الاعتراض [[علی]] کتاب الله فی مثل [[عمر]] [[نوح]] {{ع}} و هو یذکر من [[معجزات]] الانبیاء الخارقه للعاده شیئا کثیرا لعجیب}}<ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۲۷۱.</ref>
::::::از لحاظ تحلیل و اعتبار عقلی نیز دارا بودن [[عمر طولانی]] در میان انسان‌‌های گذشته کاملا قابل پذیرش است چرا که زندگی آنان زندگی ساده و غم و [[اندوه]] شان بسیار کم و قهرا بیماری‌‌هایشان نیز محدود بوده و از این همه انواع بیماری و عوامل ویرانگری که امروز گریبانگیر [[بشر]] شده را نداشته‌‌اند و [[شاهد]] آن اینکه در همین زمان نیز زندگی کسانی که بیش از ۱۰۰ سال [[عمر]] کرده‌‌اند را بررسی می‌‌‌نیم می‌بینیم زندگی ساده و هم و غم اندک و ناچیزی داشته و به طور کلی دغدغه‌های کمتری داشته‌‌اند و بسیاری از صحنه‌‌ها که دیگران را پریشان می‌‌کند آنها را پریشان نمی‌‌کرده است. با این حساب هیچ بُعدی ندارد که [[عمر]] بعضی از افراد به صدها سال بالغ شود<ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۲۷۰.</ref> و در نتیجه راز [[عمر طولانی]] [[امام عصر]] {{ع}} نیز همین مسئله طبیعی باشد<ref>خصوصاً که امام {{ع}} علم به همه امور دارد و لذا می‌تواند همه عوامل کوتاه شدن عمر و طولانی شدن آن را شناسایی و بر اساس آن زندگی کند. «مولف».</ref>
::::::از لحاظ تحلیل و اعتبار عقلی نیز دارا بودن [[عمر طولانی]] در میان انسان‌‌های گذشته کاملا قابل پذیرش است چرا که زندگی آنان زندگی ساده و غم و [[اندوه]] شان بسیار کم و قهرا بیماری‌‌هایشان نیز محدود بوده و از این همه انواع بیماری و عوامل ویرانگری که امروز گریبانگیر [[بشر]] شده را نداشته‌‌اند و [[شاهد]] آن اینکه در همین زمان نیز زندگی کسانی که بیش از ۱۰۰ سال [[عمر]] کرده‌‌اند را بررسی می‌‌‌نیم می‌بینیم زندگی ساده و هم و غم اندک و ناچیزی داشته و به طور کلی دغدغه‌های کمتری داشته‌‌اند و بسیاری از صحنه‌‌ها که دیگران را پریشان می‌‌کند آنها را پریشان نمی‌‌کرده است. با این حساب هیچ بُعدی ندارد که [[عمر]] بعضی از افراد به صدها سال بالغ شود<ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۲۷۰.</ref> و در نتیجه راز [[عمر طولانی]] [[امام عصر]] {{ع}} نیز همین مسئله طبیعی باشد<ref>خصوصاً که امام {{ع}} علم به همه امور دارد و لذا می‌تواند همه عوامل کوتاه شدن عمر و طولانی شدن آن را شناسایی و بر اساس آن زندگی کند. «مولف».</ref>
خط ۲۶۸: خط ۳۲۴:
:::::#کسی که به اخباری که در خصوص [[امام]] [[غائب]] از [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} و سایر [[ائمه اهل بیت]] {{عم}} وارد شده مراجعه نماید خواهد دید نوع زندگی [[امام غایب]] را به طریق غیر متعارف و به صورت [[خرق عادت]] معرفی می‌کنند.
:::::#کسی که به اخباری که در خصوص [[امام]] [[غائب]] از [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} و سایر [[ائمه اهل بیت]] {{عم}} وارد شده مراجعه نماید خواهد دید نوع زندگی [[امام غایب]] را به طریق غیر متعارف و به صورت [[خرق عادت]] معرفی می‌کنند.
:::::#[[خرق عادت]] غیر از محال است و از راه [[علم]] هرگز نمی‌‌توان خلق عادت را نفی کرد؛ زیرا هرگز نمی‌‌توان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در [[جهان]] کار می‌‌کنند همان است که ما آنها را دیده‌‌ایم و می‌شناسیم و دیگر اسبابی که ما از آنها خبر نداریم یا آثار و [[اعمال]] آن‌ها را ندیده‌‌ایم و یا نفهمیده‌‌ایم، وجود ندارد.
:::::#[[خرق عادت]] غیر از محال است و از راه [[علم]] هرگز نمی‌‌توان خلق عادت را نفی کرد؛ زیرا هرگز نمی‌‌توان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در [[جهان]] کار می‌‌کنند همان است که ما آنها را دیده‌‌ایم و می‌شناسیم و دیگر اسبابی که ما از آنها خبر نداریم یا آثار و [[اعمال]] آن‌ها را ندیده‌‌ایم و یا نفهمیده‌‌ایم، وجود ندارد.
::::::از این رو ممکن است در فردی یا افرادی از [[بشر]] مانند [[امام زمان]] {{ع}} اسباب و عواملی به وجود آید که [[عمری]] بسیار طولانی هزار یا چندین هزار ساله برای ایشان تامین نماید؛ و از اینجاست که [[جهان]] پزشکی تاکنون از پیدا کردن راهی برای عمر‌‌های بسیار طولانی نا امید و مأیوس نشده است<ref>شیعه در اسلام (طب قدیم) ص ۲۳۵.</ref>.
 
::::::طبیعی است کسی که [[ادیان الهی]] را پذیرفته و در نتیجه وجود [[معجزات]] و [[خرق عادت]] را قبول دارد ‌تواند نسبت به این موضوع مقاومت کند و آن را قبول نکند؛ لذا بسیار جای تعجب و شگفت است که بعضی از متفکرین [[یهودی]] و مسیحی که در [[دین]] و [[آیین]] خود ده‌ها مورد از این خلق عادتها و [[معجزات]] را سراغ دارند [[طول عمر]] [[امام زمان]] {{ع}} را بهانه اشکال و [[انکار]] کرده‌‌اند<ref>همان، ص ۲۳۵/ المیزان، ج ۱۰، ص ۲۷۱.</ref>»<ref>[[علی رضا امامی میبدی|امامی میبدی، علی رضا]]، [[آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی (کتاب)|آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی]]، ص ۱۰۴-۱۰۷.</ref>.
از این رو ممکن است در فردی یا افرادی از [[بشر]] مانند [[امام زمان]] {{ع}} اسباب و عواملی به وجود آید که [[عمری]] بسیار طولانی هزار یا چندین هزار ساله برای ایشان تامین نماید؛ و از اینجاست که [[جهان]] پزشکی تاکنون از پیدا کردن راهی برای عمر‌‌های بسیار طولانی نا امید و مأیوس نشده است<ref>شیعه در اسلام (طب قدیم) ص ۲۳۵.</ref>.
 
طبیعی است کسی که [[ادیان الهی]] را پذیرفته و در نتیجه وجود [[معجزات]] و [[خرق عادت]] را قبول دارد ‌تواند نسبت به این موضوع مقاومت کند و آن را قبول نکند؛ لذا بسیار جای تعجب و شگفت است که بعضی از متفکرین [[یهودی]] و مسیحی که در [[دین]] و [[آیین]] خود ده‌ها مورد از این خلق عادتها و [[معجزات]] را سراغ دارند [[طول عمر]] [[امام زمان]] {{ع}} را بهانه اشکال و [[انکار]] کرده‌‌اند<ref>همان، ص ۲۳۵/ المیزان، ج ۱۰، ص ۲۷۱.</ref>»<ref>[[علی رضا امامی میبدی|امامی میبدی، علی رضا]]، [[آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی (کتاب)|آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی]]، ص ۱۰۴-۱۰۷.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۹۲: خط ۳۵۰:
| پاسخ = '''[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]'''، در کتاب ''«[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
| پاسخ = '''[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]'''، در کتاب ''«[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::«[[عمر طولانی]] از نظر [[عقل]] و [[دانش بشری]]، امری ناممکن نیست و دانشمندان با مطالعه اجزای بدن، معتقدند که انسان می‌تواند سال‌های بسیار طولانی‌ای عمر کند و حتی گرفتار پیری و فرسودگی هم نشود<ref> نک: [[حسین فریدونی|دکتر فریدونی]]، [[زنده روزگاران (کتاب)|زنده روزگاران]].</ref>. مهم‌تر اینکه [[عمر طولانی]]، بارها در گذشته تجربه شده است و بهترین دلیل بر امکان یک پدیده، وقوع آن است. هم در [[کتاب‌های آسمانی]] و هم در کتاب‌های تاریخی، افراد زیادی با نام و نشان و شرح‌حال یاد شده‌اند که عمرشان بسیار طولانی بوده است؛ مانند [[حضرت نوح]] {{ع}} که [[قرآن]] درباره او فرمود: "به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس ۹۵۰ سال در میان آنها درنگ کرد."<ref>سوره عنکبوت؛ آیه: ۱۴.</ref>؛ یعنی پیامبری حضرت نوح تا پیش از توفان این مدت بوده است. در روایات ما برای حضرت نوح عمری بیش از دو هزار سال ذکر شده است و در [[تورات]] و [[انجیل]] نیز، از درازعمران یاد شده؛ مثل [[حضرت آدم]] {{ع}} که بیش از نهصد سال عمر کرد.
::::::«[[عمر طولانی]] از نظر [[عقل]] و [[دانش بشری]]، امری ناممکن نیست و دانشمندان با مطالعه اجزای بدن، معتقدند که انسان می‌تواند سال‌های بسیار طولانی‌ای عمر کند و حتی گرفتار پیری و فرسودگی هم نشود<ref> نک: [[حسین فریدونی|دکتر فریدونی]]، [[زنده روزگاران (کتاب)|زنده روزگاران]].</ref>. مهم‌تر اینکه [[عمر طولانی]]، بارها در گذشته تجربه شده است و بهترین دلیل بر امکان یک پدیده، وقوع آن است. هم در [[کتاب‌های آسمانی]] و هم در کتاب‌های تاریخی، افراد زیادی با نام و نشان و شرح‌حال یاد شده‌اند که عمرشان بسیار طولانی بوده است؛ مانند [[حضرت نوح]] {{ع}} که [[قرآن]] درباره او فرمود: "به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس ۹۵۰ سال در میان آنها درنگ کرد."<ref>سوره عنکبوت؛ آیه: ۱۴.</ref>؛ یعنی پیامبری حضرت نوح تا پیش از توفان این مدت بوده است. در روایات ما برای حضرت نوح عمری بیش از دو هزار سال ذکر شده است و در [[تورات]] و [[انجیل]] نیز، از درازعمران یاد شده؛ مثل [[حضرت آدم]] {{ع}} که بیش از نهصد سال عمر کرد.
::::::گذشته از [[عقل]] و علم و تجربه تاریخی، امکان [[عمر طولانی]] در مقیاس قدرت بی‌نهایت خداوند نیز، اثبات‌شدنی است. [[قرآن]] درباره [[حضرت یونس]] {{ع}} فرموده: "اگر او در شکم ماهی تسبیح نمی‌گفت تا روز قیامت در شکم ماهی می‌ماند"<ref>سوره صافات؛ آیه: ۱۴۴.</ref>. [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} نیز می‌فرماید: "خداوند عمر او "[[مهدی]] {{ع}}" را در دوران غیبتش طولانی می‌گرداند، سپس به قدرت خدایی‌اش او را در سیمای جوانی زیر چهل سال آشکار می‌سازد تا مردمان دریابند که خداوند بر هر کاری تواناست"<ref>[[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]]، ج ۵۱، ص ۱۰۹.</ref>. چنین طول عمری نسبت به قدرت خداوند کاری بسیار آسان و شدنی است و خداوند می‌تواند با قدرت بی‌پایان خود هرکس را بخواهد زنده نگه دارد. چنان‌که [[حضرت خضر]] {{ع}} را که قبل از [[حضرت موسی]] {{ع}} متولد شده هنوز هم زنده نگه داشته است.
 
::::::علاوه بر آن، علم و اصول زیست‌شناسی نیز امکان چنین چیزی را نفی نمی‌کند. عمر انسان حدود معینی ندارد که تجاوز از آن حد، غیرممکن باشد. هیچ‌یک از دانشمندان تابه‌حال نگفته‌اند که فلان مقدار سال، نهایت درجه‌ای است که انسان‌ها می‌توانند به آن نائل گردند و هنگامی که بدان پایه رسیدند، مرگشان حتمی است. پس مرگ نیز، مانند سایر بیماری‌ها معلول علل و عوامل طبیعی است که اگر شناخته شوند و از تأثیر آنها جلوگیری شود، می‌توان مرگ را به تأخیر انداخت و فرد را تا مدت زیادی زنده نگه داشت. بنابراین، [[عمر طولانی امام زمان]] {{ع}} را نباید ناممکن و غیرمعقول دانست، بلکه علم و دانش، عمر بسیار را با حفظ نیروی جوانی و شادابی، امری کاملاً ممکن می‌داند»<ref>[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۴۱ و ۴۲.</ref>.
گذشته از [[عقل]] و علم و تجربه تاریخی، امکان [[عمر طولانی]] در مقیاس قدرت بی‌نهایت خداوند نیز، اثبات‌شدنی است. [[قرآن]] درباره [[حضرت یونس]] {{ع}} فرموده: "اگر او در شکم ماهی تسبیح نمی‌گفت تا روز قیامت در شکم ماهی می‌ماند"<ref>سوره صافات؛ آیه: ۱۴۴.</ref>. [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} نیز می‌فرماید: "خداوند عمر او "[[مهدی]] {{ع}}" را در دوران غیبتش طولانی می‌گرداند، سپس به قدرت خدایی‌اش او را در سیمای جوانی زیر چهل سال آشکار می‌سازد تا مردمان دریابند که خداوند بر هر کاری تواناست"<ref>[[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]]، ج ۵۱، ص ۱۰۹.</ref>. چنین طول عمری نسبت به قدرت خداوند کاری بسیار آسان و شدنی است و خداوند می‌تواند با قدرت بی‌پایان خود هرکس را بخواهد زنده نگه دارد. چنان‌که [[حضرت خضر]] {{ع}} را که قبل از [[حضرت موسی]] {{ع}} متولد شده هنوز هم زنده نگه داشته است.
 
علاوه بر آن، علم و اصول زیست‌شناسی نیز امکان چنین چیزی را نفی نمی‌کند. عمر انسان حدود معینی ندارد که تجاوز از آن حد، غیرممکن باشد. هیچ‌یک از دانشمندان تابه‌حال نگفته‌اند که فلان مقدار سال، نهایت درجه‌ای است که انسان‌ها می‌توانند به آن نائل گردند و هنگامی که بدان پایه رسیدند، مرگشان حتمی است. پس مرگ نیز، مانند سایر بیماری‌ها معلول علل و عوامل طبیعی است که اگر شناخته شوند و از تأثیر آنها جلوگیری شود، می‌توان مرگ را به تأخیر انداخت و فرد را تا مدت زیادی زنده نگه داشت. بنابراین، [[عمر طولانی امام زمان]] {{ع}} را نباید ناممکن و غیرمعقول دانست، بلکه علم و دانش، عمر بسیار را با حفظ نیروی جوانی و شادابی، امری کاملاً ممکن می‌داند»<ref>[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۴۱ و ۴۲.</ref>.
}}
}}


۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش