مبانی حق نظارت مردم بر دولتمردان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
مبانی حق نظارت مردم بر دولتمردان چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۰۱
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
[[پرونده:1100626.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید جواد ورعی]]]] | [[پرونده:1100626.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید جواد ورعی]]]] | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جواد ورعی]]''' در کتاب ''«[[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جواد ورعی]]''' در کتاب ''«[[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«برخی از [[فقیهان]] [[حق نظارت]] و [[مراقبت]] [[مردم]] بر [[دولتمردان]] را بر دو پایه اساسی [[استوار]] کردهاند: | |||
:::::*'''[[آزادی]] مردم از [[اسارت]] قدرتمندان''': آزادی مردم از [[بردگی]] و اسارت قدرتمندان، اساسِ [[مسئولیت]] آنان در برابر مردم و حق نظارت و مراقبت مردم بر ایشان است. اگر در نگاه زمامدارن [[جامعه]]، عموم مردم بردگان و بندگانی باشند که برای [[خدمت]] به آنان [[آفریده]] شدهاند، چنانکه در حکومتهای استبدادی در طول [[تاریخ]] چنین بوده، هرگز [[حق]] و توان [[نظارت]] و مراقبت بر [[زمامداران]] جامعه را نخواهند داشت. بردگان هیچگاه حق سؤال و استیضاح مالکان خود را نداشتهاند، تنها [[انسان]] [[حر]] و [[آزاده]] که از قید [[ربوبیت]] دیگران [[آزاد]] است، میتواند دیگرانی را که دربارۀ [[شئون زندگی]] او [[تصمیم]] میگیرند، آزادانه مورد سؤال و استیضاح قرار دهد، اگر رابطۀ [[زمامدار]] و مردم رابطۀ [[مالک]] و مملوک باشد، هیچگاه مسئولیت از یک سو، و نظارت از سوی دیگر مطرح نخواهد بود. مالک هرگونه تصمیمی که بخواهد درباره مملوک خویش میگیرد و مملوک هویتی مستقل از مالک خود ندارد تا مجاز به [[پرسش]]، استیضاح و نظارت باشد. این حق تنها در جامعهای به رسمیت شناخته میشود که رابطه میان دولتمردان و [[شهروندان]] رابطهای متقابل و براساس [[حقوق]] و تکالیفی طرفینی باشد. چون در [[جامعه اسلامی]] [[روابط]] میان دولتمردان و شهروندان از گونه دوم است و مردم دارای [[هویت]] مستقل بوده و آزاد از [[سلطه]] زمامداران جامعهاند، حق سؤال، استیضاح و نظارت و مراقبت برای آنان [[ثابت]] است. | :::::*'''[[آزادی]] مردم از [[اسارت]] قدرتمندان''': آزادی مردم از [[بردگی]] و اسارت قدرتمندان، اساسِ [[مسئولیت]] آنان در برابر مردم و حق نظارت و مراقبت مردم بر ایشان است. اگر در نگاه زمامدارن [[جامعه]]، عموم مردم بردگان و بندگانی باشند که برای [[خدمت]] به آنان [[آفریده]] شدهاند، چنانکه در حکومتهای استبدادی در طول [[تاریخ]] چنین بوده، هرگز [[حق]] و توان [[نظارت]] و مراقبت بر [[زمامداران]] جامعه را نخواهند داشت. بردگان هیچگاه حق سؤال و استیضاح مالکان خود را نداشتهاند، تنها [[انسان]] [[حر]] و [[آزاده]] که از قید [[ربوبیت]] دیگران [[آزاد]] است، میتواند دیگرانی را که دربارۀ [[شئون زندگی]] او [[تصمیم]] میگیرند، آزادانه مورد سؤال و استیضاح قرار دهد، اگر رابطۀ [[زمامدار]] و مردم رابطۀ [[مالک]] و مملوک باشد، هیچگاه مسئولیت از یک سو، و نظارت از سوی دیگر مطرح نخواهد بود. مالک هرگونه تصمیمی که بخواهد درباره مملوک خویش میگیرد و مملوک هویتی مستقل از مالک خود ندارد تا مجاز به [[پرسش]]، استیضاح و نظارت باشد. این حق تنها در جامعهای به رسمیت شناخته میشود که رابطه میان دولتمردان و [[شهروندان]] رابطهای متقابل و براساس [[حقوق]] و تکالیفی طرفینی باشد. چون در [[جامعه اسلامی]] [[روابط]] میان دولتمردان و شهروندان از گونه دوم است و مردم دارای [[هویت]] مستقل بوده و آزاد از [[سلطه]] زمامداران جامعهاند، حق سؤال، استیضاح و نظارت و مراقبت برای آنان [[ثابت]] است. | ||
:::::*'''[[مساوات]] مردم با “یکدیگر” و با “زمامداران” در [[حقوق عمومی]]''': حق [[مشارکت]] و مساوات مردم با یکدیگر و با زمامداران جامعه در همه حقوق عمومی از اصول بنیادین حق نظارت و مراقبت مردم بر زمامداران است. [[سیره رسول خدا]] در [[زمان]] [[حکومت]] خویش در [[مدینه]] و [[رفتار]] آن [[حضرت]] با مردم [[گواه]] صادقی بر این اصل اساسی است. [[پیامبر]] کوچکترین امتیازی برای خود نسبت به دیگران قائل نبود. در [[جنگ بدر]] که [[ابیالعاص]]، داماد [[پیغمبر]]، به [[اسارت]] درآمد، [[دختر پیامبر]] برای [[آزادی]] همسرش زیورآلاتی فدیه فرستاد. وقتی [[مسلمانان]] از این موضوع [[آگاه]] شدند، از [[حق]] خویش نسبت به آن زیورآلات گذشتند تا [[پیامبر]] توانست آن را به دخترش باز پس بفرستد<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۶۴.</ref>. چنانکه [[رفتار]] [[حضرت]] با بستگان خویش که به اسارت مسلمانان درآمده بودند، با [[اسیران]] دیگر یکسان بود<ref>ابناثیر، الکامل، ج۱، ص۵۳۴-۵۳۷.</ref>. به خاطر همین رفتار پیغمبر بود که در [[صدر اسلام]] یکایک مسلمانان آنقدر [[آزاد]] بودند که میتوانستند [[خلیفه مسلمین]] را در مقابل دیگران استیضاح کنند و او نیز موظف به [[پاسخگویی]] باشد<ref>سلمان فارسی، عمر بن خطاب را دید که لباسی بر تن کرده که تهیه آن تنها با سهم دو نفر از بیتالمال امکانپذیر است، ماجرا را از عمر پرسید و او پسرش عبدالله را شاهد گرفت که او سهمش را به پدرش بخشیده تا بتواند چنین لباسی را تهیه کند (ابنالجوزیف سیرة ابنالخطّاب، ص۱۲۷).</ref>. [[ایستادگی]] و پافشاری [[علی]]{{ع}} بر اجرای اصل [[عدالت]] و [[مساوات]] در برابر کسانی که مطالبه سهم بیشتر از [[بیتالمال]] داشته و [[آشوبها]] و [[فتنهها]] برپا کردند، بهگونهای بود که [[اصحاب]] آن حضرت بهمنظور جلوگیری از به خطر افتادن کیان [[حکومت علوی]]، خواهان انعطاف در برابر این [[جماعت]] شدند، به خاطر اهمیت این اصول در [[جامعه]] است. اصولی که از یک طرف [[زمامداران]] را در برابر [[مردم]] [[مسئول]] و پاسخگو میکند و از سوی دیگر به مردم [[حق نظارت]] و [[مراقبت]] بر رفتار زمامداران میبخشد»<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۵۶.</ref> | :::::*'''[[مساوات]] مردم با “یکدیگر” و با “زمامداران” در [[حقوق عمومی]]''': حق [[مشارکت]] و مساوات مردم با یکدیگر و با زمامداران جامعه در همه حقوق عمومی از اصول بنیادین حق نظارت و مراقبت مردم بر زمامداران است. [[سیره رسول خدا]] در [[زمان]] [[حکومت]] خویش در [[مدینه]] و [[رفتار]] آن [[حضرت]] با مردم [[گواه]] صادقی بر این اصل اساسی است. [[پیامبر]] کوچکترین امتیازی برای خود نسبت به دیگران قائل نبود. در [[جنگ بدر]] که [[ابیالعاص]]، داماد [[پیغمبر]]، به [[اسارت]] درآمد، [[دختر پیامبر]] برای [[آزادی]] همسرش زیورآلاتی فدیه فرستاد. وقتی [[مسلمانان]] از این موضوع [[آگاه]] شدند، از [[حق]] خویش نسبت به آن زیورآلات گذشتند تا [[پیامبر]] توانست آن را به دخترش باز پس بفرستد<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۶۴.</ref>. چنانکه [[رفتار]] [[حضرت]] با بستگان خویش که به اسارت مسلمانان درآمده بودند، با [[اسیران]] دیگر یکسان بود<ref>ابناثیر، الکامل، ج۱، ص۵۳۴-۵۳۷.</ref>. به خاطر همین رفتار پیغمبر بود که در [[صدر اسلام]] یکایک مسلمانان آنقدر [[آزاد]] بودند که میتوانستند [[خلیفه مسلمین]] را در مقابل دیگران استیضاح کنند و او نیز موظف به [[پاسخگویی]] باشد<ref>سلمان فارسی، عمر بن خطاب را دید که لباسی بر تن کرده که تهیه آن تنها با سهم دو نفر از بیتالمال امکانپذیر است، ماجرا را از عمر پرسید و او پسرش عبدالله را شاهد گرفت که او سهمش را به پدرش بخشیده تا بتواند چنین لباسی را تهیه کند (ابنالجوزیف سیرة ابنالخطّاب، ص۱۲۷).</ref>. [[ایستادگی]] و پافشاری [[علی]]{{ع}} بر اجرای اصل [[عدالت]] و [[مساوات]] در برابر کسانی که مطالبه سهم بیشتر از [[بیتالمال]] داشته و [[آشوبها]] و [[فتنهها]] برپا کردند، بهگونهای بود که [[اصحاب]] آن حضرت بهمنظور جلوگیری از به خطر افتادن کیان [[حکومت علوی]]، خواهان انعطاف در برابر این [[جماعت]] شدند، به خاطر اهمیت این اصول در [[جامعه]] است. اصولی که از یک طرف [[زمامداران]] را در برابر [[مردم]] [[مسئول]] و پاسخگو میکند و از سوی دیگر به مردم [[حق نظارت]] و [[مراقبت]] بر رفتار زمامداران میبخشد»<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۵۶.</ref> | ||
خط ۲۸: | خط ۲۹: | ||
| پاسخدهنده = سید سجاد ایزدهی | | پاسخدهنده = سید سجاد ایزدهی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید سجاد ایزدهی]]''' در کتاب ''«[[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید سجاد ایزدهی]]''' در کتاب ''«[[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«[[نظارت]] فراگیری که بر اساس اصل [[امر به معروف و نهی از منکر]] بر عهده [[مردم]] نهاده شده است، به [[امور فردی]] و [[منکرات]] شخصی محدود نشده، بلکه نسبت به بالاترین [[مقامات]] اجرایی تعمیم مییابد. بنابراین [[منطق]]، مردم در راستای نظارت و [[اصلاح امور جامعه]] و [[خیرخواهی]] نسبت به [[حاکمان]]، در قبال [[اعمال]] [[حاکم]] و [[کارگزاران حکومتی]] [[مسئول]] بوده و میبایست نسبت به [[انحرافات]] احتمالی در حوزه [[حاکمیت]] حساس بوده و در قبال خلاف حاکمان [[اعتراض]] کرده و در حد [[توانایی]]، آنان را از انحرافات بازدارند. | |||
[[امام خمینی]] ضمن [[تذکر]] نسبت به این [[شأن]] از [[شئون]] نظارت فراگیر مردمی بر اساس اصل امر به معروف و نهی از منکر، به [[سیره]] ثابته [[مسلمانان]] در [[صدر اسلام]] اشاره و مردم را به این منطق فرا خوانده است: آقایان توجه کنند همه و همه [[ملت]] موظفند که نظارت کنند بر این امور. نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را [[حفظ]] کن. مسأله، مسأله مهم است. همه ملت موظفند به این که نظارت داشته باشند در همه کارهایی که الآن مربوط به [[اسلام]] است. اگر دیدند که یک کمیته خدای نخواسته بر خلاف مقررات اسلام دارد عمل میکند،... اعتراض کنند تا این کج را راست کنند... همه آنها مراعات این مسأله {{متن حدیث|كُلُّكُمْ رَاعٍ}}، همه باید مراعات این مسائل را بکنند... و اگر خدای نخواسته یک کسی پیدا شد که یک کار خلاف کرد، اعتراض کنند مردم؛ مردم همه به او اعتراض کنند که آقا چرا این کار را میکنی. در صدر اسلام هست که [[عمر]] وقتی که گفت - در [[منبر]] بود - که اگر من یک کاری کردم شماها چه بکنید. یک [[عربی]] شمشیرش را کشید گفت ما با این، با این [[شمشیر]] راستش میکنیم. باید اینطور باشد. باید [[مسلمان]] این طور باشد که اگر - هر که میخواهد باشد، [[خلیفه مسلمین]] و عرض بکنم هرکه میخواهد باشد- اگر دید پایش را کنار گذاشت، شمشیرش را بکشد که پایت را راست بگذار<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۵-۶.</ref>. | [[امام خمینی]] ضمن [[تذکر]] نسبت به این [[شأن]] از [[شئون]] نظارت فراگیر مردمی بر اساس اصل امر به معروف و نهی از منکر، به [[سیره]] ثابته [[مسلمانان]] در [[صدر اسلام]] اشاره و مردم را به این منطق فرا خوانده است: آقایان توجه کنند همه و همه [[ملت]] موظفند که نظارت کنند بر این امور. نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را [[حفظ]] کن. مسأله، مسأله مهم است. همه ملت موظفند به این که نظارت داشته باشند در همه کارهایی که الآن مربوط به [[اسلام]] است. اگر دیدند که یک کمیته خدای نخواسته بر خلاف مقررات اسلام دارد عمل میکند،... اعتراض کنند تا این کج را راست کنند... همه آنها مراعات این مسأله {{متن حدیث|كُلُّكُمْ رَاعٍ}}، همه باید مراعات این مسائل را بکنند... و اگر خدای نخواسته یک کسی پیدا شد که یک کار خلاف کرد، اعتراض کنند مردم؛ مردم همه به او اعتراض کنند که آقا چرا این کار را میکنی. در صدر اسلام هست که [[عمر]] وقتی که گفت - در [[منبر]] بود - که اگر من یک کاری کردم شماها چه بکنید. یک [[عربی]] شمشیرش را کشید گفت ما با این، با این [[شمشیر]] راستش میکنیم. باید اینطور باشد. باید [[مسلمان]] این طور باشد که اگر - هر که میخواهد باشد، [[خلیفه مسلمین]] و عرض بکنم هرکه میخواهد باشد- اگر دید پایش را کنار گذاشت، شمشیرش را بکشد که پایت را راست بگذار<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۵-۶.</ref>. |