پرش به محتوا

مقام مهدیین به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پاسخ‌های دیگر== {{یادآوری پاسخ}} +== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==))
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
خط ۱۹: خط ۱۹:
[[پرونده:373589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی حسینی میلانی]]]]
[[پرونده:373589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی حسینی میلانی]]]]
::::::آیت‌الله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آیت‌الله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«{{عربی|"المَهدِیُّونَ"}}؛ در اصول کافی بابی به عنوان {{عربی|"الأئمّة هم الهداة"}} وجود دارد که هم‌چنان که در عنوان آمده هدایت و هادویّت هرد و به این ذوات مقدّسه منحصر است، خداوند متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}؛ <ref>«تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد»؛ سوره رعد، آیه۷؛ ر.ک: جلد یکم، صفحۀ ۲۳۵ از همین کتاب.</ref> فقط تو بیم‌دهنده‌ای و برای هر گروهی هدایت‌گری است. و [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} فرموده که هادی امّت، [[امام علی]] {{ع}} است.<ref>ر.ک: جلد یکم، صفحۀ ۲۳۵ از همین کتاب.</ref> بنابراین، آیا می‌شود هادی، مهدی نباشد؟ یا غیر مهدی، هادی باشد؟ هر کدام از [[ائمه]]{{عم}} "مهدی" است، ولی هادی آن‌ها کیست؟ هادی آن‌ها خداوند متعال است، حال، باید فکر کنیم، کسی که هادی او خداوند متعال است چگونه است؟ امّا [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]] {{ع}} ملقّب شدند به "مهدی" به جهت این که در ایشان و کیفیّت هدایتشان خصوصیّاتی وجود دارد. شاید از مهم‌ترین آنها این باشد که به توسط ایشان وعدۀ خداوند در آیه مبارکه {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند»؛ سوره توبه (۹): آیه ۳۳.</ref> وعدۀ [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} که {{عربی|"یملأها قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً"}}<ref>ر.ک: بحار الأنوار: ۵۱ / ۹.</ref> تحقّق پیدا خواهد کرد» <ref>ر. ک. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۲ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]؛ ج۲، ص۲۸.</ref>.
 
«{{عربی|"المَهدِیُّونَ"}}؛ در اصول کافی بابی به عنوان {{عربی|"الأئمّة هم الهداة"}} وجود دارد که هم‌چنان که در عنوان آمده هدایت و هادویّت هرد و به این ذوات مقدّسه منحصر است، خداوند متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}؛ <ref>«تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد»؛ سوره رعد، آیه۷؛ ر.ک: جلد یکم، صفحۀ ۲۳۵ از همین کتاب.</ref> فقط تو بیم‌دهنده‌ای و برای هر گروهی هدایت‌گری است. و [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} فرموده که هادی امّت، [[امام علی]] {{ع}} است.<ref>ر.ک: جلد یکم، صفحۀ ۲۳۵ از همین کتاب.</ref> بنابراین، آیا می‌شود هادی، مهدی نباشد؟ یا غیر مهدی، هادی باشد؟ هر کدام از [[ائمه]]{{عم}} "مهدی" است، ولی هادی آن‌ها کیست؟ هادی آن‌ها خداوند متعال است، حال، باید فکر کنیم، کسی که هادی او خداوند متعال است چگونه است؟ امّا [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]] {{ع}} ملقّب شدند به "مهدی" به جهت این که در ایشان و کیفیّت هدایتشان خصوصیّاتی وجود دارد. شاید از مهم‌ترین آنها این باشد که به توسط ایشان وعدۀ خداوند در آیه مبارکه {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند»؛ سوره توبه (۹): آیه ۳۳.</ref> وعدۀ [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} که {{عربی|"یملأها قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً"}}<ref>ر.ک: بحار الأنوار: ۵۱ / ۹.</ref> تحقّق پیدا خواهد کرد» <ref>ر. ک. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۲ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]؛ ج۲، ص۲۸.</ref>.


== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
خط ۲۶: خط ۲۷:
[[پرونده:260.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]]]
[[پرونده:260.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]]]
::::::آیت الله '''[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]''' در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آیت الله '''[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]''' در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«"مهدیین" دیگر ویژگی [[امامان معصوم]]{{عم}} در این فراز است. تردیدی نیست که این هدایت ویژه است، نه تنها هدایت تکوینی است که آن عام است و نه هدایت تشریعی عام که آن هم اختصاص نیست. این هدایت ویژه است حتّی در بین هدایت‌های ویژه هم پررنگ‌تر و از جلوه بیشتری برخوردار است. در این فراز، همه [[امامان معصوم]]{{عم}} با عنوان "مهدی" معرّفی شده‌اند آن چنان که [[امام حسین]]{{ع}} فرمود: "از ماست دوازده مهدی که [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} اوّلین آنان است و نهمین فرزند من که قیام به حق می‌کند آخرین است"<ref>{{عربی|" مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً، أَوَّلُهُمْ‏ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي، وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ بِالْحَق‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۱۲.</ref> لکن از لحاظ اسمی، هر امامی را لقب و نام خاصّی است و این لقب خاصّ [[امام مهدی|امام دوازدهم حضرت حجة بن الحسن العسکری]]{{ع}} است»<ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص ۱۴۴.</ref>.
 
«"مهدیین" دیگر ویژگی [[امامان معصوم]]{{عم}} در این فراز است. تردیدی نیست که این هدایت ویژه است، نه تنها هدایت تکوینی است که آن عام است و نه هدایت تشریعی عام که آن هم اختصاص نیست. این هدایت ویژه است حتّی در بین هدایت‌های ویژه هم پررنگ‌تر و از جلوه بیشتری برخوردار است. در این فراز، همه [[امامان معصوم]]{{عم}} با عنوان "مهدی" معرّفی شده‌اند آن چنان که [[امام حسین]]{{ع}} فرمود: "از ماست دوازده مهدی که [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} اوّلین آنان است و نهمین فرزند من که قیام به حق می‌کند آخرین است"<ref>{{عربی|" مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً، أَوَّلُهُمْ‏ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِي، وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ بِالْحَق‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۱۲.</ref> لکن از لحاظ اسمی، هر امامی را لقب و نام خاصّی است و این لقب خاصّ [[امام مهدی|امام دوازدهم حضرت حجة بن الحسن العسکری]]{{ع}} است»<ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص ۱۴۴.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۲: خط ۳۴:
[[پرونده:11662.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]]]
[[پرونده:11662.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«{{عربی|"اَلرّاشِدُون المَهدِیُّونَ"}} پیشوایانی هستند راشد، راه یافته و به حق رسیده و هدایت شده. دو صفتی که ابتداء در اینجا ذکر شده راشد و مهدیّ است که اوّلی اسم فاعل است از رشد و دوّمی اسم مفعول است از هدایت. اوّلی ناظر به دارا بودن صفت رشد است و دومی بیان‌گر هدایت شدن آن‌هاست به هدایت ربّانی. سخنی که توجّه به آن در این جا مناسب به نظر می‌رسد این است که میان رشد و هدایت چه فرقی است؟ هر چند بعضی آن دو را مترادف دانسته‌اند، ولی براساس آنچه قبلا گفتیم که در لغت مترادف نداریم، ظاهراً این دو مادّه –رشد و هدایت- از جهت معنی با یکدیگر فرق دارد؛ یکی صفت فاعلی است و دیگری صفت مفعولی. از کلام ابوهلال عسکری، لغت دان کهن استفاده می‌شود که هدایت از جهتی اخصّ از رشد است؛ زیرا ارشاد به شیء را به معنای راه یابی، تبیین و روشن شدن معنی کرده، و هدایت را به معنای تمکّن از وصول دانسته. و از طرفی رشد اخصّ از هدایت است؛ زیرا ارشاد جز به آنچه محبوب است تعلّق نمی‌گیرد، ولی هدایت به محبوب و مکروه هر دو متوجّه می‌شود. مثل: فَاهدُوهم الی صراط الجحیم. و راشد کسی است که پذیرای طریق رشد شده است.<ref>الفروق اللغویّه ۱۷۲.</ref> ولی از کلام طریحی استفاده می‌شود که راشد به معنای هادی است. بنابراین باید اوّل مهدیّ شد هدایت یافت و بعد در مقام هادویّت و راشدّیت برآمد. گوید: [[ائمه]] {{عم}} راشدون یعنی هدایت کنندگان به طریق حق و راه صواب. و رشید از اسمای پروردگار است، و او کسی است که بندگان را به مصالحشان ارشاد و دلالت نموده است.<ref>مجمع البحرین – رشد.</ref> با توجّه به آنچه فیروزآبادی در معنای رشد آورده می‌توان برای راشد معنای دقیق‌تری در نظر گرفت. گوید: {{عربی|الرشد الاستقامة علی طریق الحق مع تصلب فیه}}.<ref>«رشد استقامت بر طریق و راه حقّ است با صلابت و استحکام در آن» القاموس المحیط – رشد.</ref> و قهراً راشدین کسانی هستند که در طریق حق استقامت داشته و تصلّب و استحکامی در آن دارند. ابن‌اثیر حدیثی آورده: {{عربی|"علیکم بستتی و سنه الخلفاء الراشدین من بعدی"}}.<ref>بر شما باد پیروی نمودن از سنّت و روش من و راه و سیرۀ خلفای راشدین بعد از من.</ref> سپس گوید: {{عربی|"یرید بالراشدین ابابکر و عمر و عثمان و علیا و ان کان عاما فی کل من سار سیرتهم من الائمه{{عم}}"}}.<ref>النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ۲ / ۲۲۵ (رشد).</ref> مقصود از راشدین ابوبکر و عمر و عثمان و [[امام علی]] {{ع}} می‌باشند گرچه حدیث عمومیّت دارد و همۀ آن ائمّه و پیشوایانی که سیرۀ این [[ائمه]] {{عم}} راشدین را داشته باشند شامل می‌شود. اگر چنین حدیثی از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} صادر شده باشد، این جملۀ زیارت جامعه می‌تواند ناظر به آن بوده و شارح آن قرار گیرد. [[رسول خدا]]{{صل}} در این روایت نام نبرده است که خلفا و ائمّۀ راشدین پس از او کیانند که مردم مأمور به اقتدا به سیره و روش آنان هستند. در این جملۀ زیارت جامعه، دهمین وصیّ پیامبر اکرم {{صل}} می‌گوید: {{عربی|"اَشهد انکم الائمه الراشدون"}}، شما هستید ائمّه راشد، آن ائمّه راشدی که رسول خدا {{صل}} خلق را ارجاع به پیروی آنان داده است. امّا سخنی که ابن‌اثیر در شرح حدیث آورده، بر فرض از همۀ اشکالاتش صرف نظر کنیم، قابل پذیرفتن نیست؛ زیرا مورّخین آورده‌اند که وقتی عبدالرحمن بن عوف بعد از مرگ عمر در شورای شش نفری به [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} پیشنهاد کرد که مردم با حضرتش بیعت کنند مشروط بر این که به کتاب خدا و سنّت پیامبر و سیرۀ شیخین عمل کند، حضرت نپذیرفت و فرمود: کتاب خدا و سنّت رسول خدا و اجتهاد و رأی خودم.<ref>الامام علی ۱ / ۲۷۲ (عبدالفتاح عبدالمقصود).</ref> از این جریان که نوع مورّخین خاصّه و عامّه آورده‌اند، استفاده می‌شود که اگر علی{{ع}} خلیفۀ راشد است ابوبکر و عمر خلیفۀ راشد نیستند و اگر آنان خلفای راشدین هستند علی{{ع}} خلیفۀ راشد نیست. قضاوت با خود شماست. بنابراین باید مقصود از خلفای راشدین جمعی باشند که سیره و روش هر کدام از آنان مورد رضا و امضای همۀ آنان باشد، و چنین جمعی جز این خاندان نیستند. مضاف بر این، آنچه در معنای رشد و راشد آوردیم به عنوان امام و پیشوا و ائمّه و پیشوایان، جز در این دودمان یافت نمی‌شود؛ اینانند پیشوایانی که بر طریق حق ثابت و پابرجا بوده و تصلّب و استحکام در آن دارند» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۲۷۹.</ref>.
 
«{{عربی|"اَلرّاشِدُون المَهدِیُّونَ"}} پیشوایانی هستند راشد، راه یافته و به حق رسیده و هدایت شده. دو صفتی که ابتداء در اینجا ذکر شده راشد و مهدیّ است که اوّلی اسم فاعل است از رشد و دوّمی اسم مفعول است از هدایت. اوّلی ناظر به دارا بودن صفت رشد است و دومی بیان‌گر هدایت شدن آن‌هاست به هدایت ربّانی. سخنی که توجّه به آن در این جا مناسب به نظر می‌رسد این است که میان رشد و هدایت چه فرقی است؟ هر چند بعضی آن دو را مترادف دانسته‌اند، ولی براساس آنچه قبلا گفتیم که در لغت مترادف نداریم، ظاهراً این دو مادّه –رشد و هدایت- از جهت معنی با یکدیگر فرق دارد؛ یکی صفت فاعلی است و دیگری صفت مفعولی. از کلام ابوهلال عسکری، لغت دان کهن استفاده می‌شود که هدایت از جهتی اخصّ از رشد است؛ زیرا ارشاد به شیء را به معنای راه یابی، تبیین و روشن شدن معنی کرده، و هدایت را به معنای تمکّن از وصول دانسته. و از طرفی رشد اخصّ از هدایت است؛ زیرا ارشاد جز به آنچه محبوب است تعلّق نمی‌گیرد، ولی هدایت به محبوب و مکروه هر دو متوجّه می‌شود. مثل: فَاهدُوهم الی صراط الجحیم. و راشد کسی است که پذیرای طریق رشد شده است.<ref>الفروق اللغویّه ۱۷۲.</ref> ولی از کلام طریحی استفاده می‌شود که راشد به معنای هادی است. بنابراین باید اوّل مهدیّ شد هدایت یافت و بعد در مقام هادویّت و راشدّیت برآمد. گوید: [[ائمه]] {{عم}} راشدون یعنی هدایت کنندگان به طریق حق و راه صواب. و رشید از اسمای پروردگار است، و او کسی است که بندگان را به مصالحشان ارشاد و دلالت نموده است.<ref>مجمع البحرین – رشد.</ref> با توجّه به آنچه فیروزآبادی در معنای رشد آورده می‌توان برای راشد معنای دقیق‌تری در نظر گرفت. گوید: {{عربی|الرشد الاستقامة علی طریق الحق مع تصلب فیه}}.<ref>«رشد استقامت بر طریق و راه حقّ است با صلابت و استحکام در آن» القاموس المحیط – رشد.</ref> و قهراً راشدین کسانی هستند که در طریق حق استقامت داشته و تصلّب و استحکامی در آن دارند. ابن‌اثیر حدیثی آورده: {{عربی|"علیکم بستتی و سنه الخلفاء الراشدین من بعدی"}}.<ref>بر شما باد پیروی نمودن از سنّت و روش من و راه و سیرۀ خلفای راشدین بعد از من.</ref> سپس گوید: {{عربی|"یرید بالراشدین ابابکر و عمر و عثمان و علیا و ان کان عاما فی کل من سار سیرتهم من الائمه{{عم}}"}}.<ref>النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ۲ / ۲۲۵ (رشد).</ref> مقصود از راشدین ابوبکر و عمر و عثمان و [[امام علی]] {{ع}} می‌باشند گرچه حدیث عمومیّت دارد و همۀ آن ائمّه و پیشوایانی که سیرۀ این [[ائمه]] {{عم}} راشدین را داشته باشند شامل می‌شود. اگر چنین حدیثی از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} صادر شده باشد، این جملۀ زیارت جامعه می‌تواند ناظر به آن بوده و شارح آن قرار گیرد. [[رسول خدا]]{{صل}} در این روایت نام نبرده است که خلفا و ائمّۀ راشدین پس از او کیانند که مردم مأمور به اقتدا به سیره و روش آنان هستند. در این جملۀ زیارت جامعه، دهمین وصیّ پیامبر اکرم {{صل}} می‌گوید: {{عربی|"اَشهد انکم الائمه الراشدون"}}، شما هستید ائمّه راشد، آن ائمّه راشدی که رسول خدا {{صل}} خلق را ارجاع به پیروی آنان داده است. امّا سخنی که ابن‌اثیر در شرح حدیث آورده، بر فرض از همۀ اشکالاتش صرف نظر کنیم، قابل پذیرفتن نیست؛ زیرا مورّخین آورده‌اند که وقتی عبدالرحمن بن عوف بعد از مرگ عمر در شورای شش نفری به [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} پیشنهاد کرد که مردم با حضرتش بیعت کنند مشروط بر این که به کتاب خدا و سنّت پیامبر و سیرۀ شیخین عمل کند، حضرت نپذیرفت و فرمود: کتاب خدا و سنّت رسول خدا و اجتهاد و رأی خودم.<ref>الامام علی ۱ / ۲۷۲ (عبدالفتاح عبدالمقصود).</ref> از این جریان که نوع مورّخین خاصّه و عامّه آورده‌اند، استفاده می‌شود که اگر علی{{ع}} خلیفۀ راشد است ابوبکر و عمر خلیفۀ راشد نیستند و اگر آنان خلفای راشدین هستند علی{{ع}} خلیفۀ راشد نیست. قضاوت با خود شماست. بنابراین باید مقصود از خلفای راشدین جمعی باشند که سیره و روش هر کدام از آنان مورد رضا و امضای همۀ آنان باشد، و چنین جمعی جز این خاندان نیستند. مضاف بر این، آنچه در معنای رشد و راشد آوردیم به عنوان امام و پیشوا و ائمّه و پیشوایان، جز در این دودمان یافت نمی‌شود؛ اینانند پیشوایانی که بر طریق حق ثابت و پابرجا بوده و تصلّب و استحکام در آن دارند» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۲۷۹.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۸: خط ۴۱:
[[پرونده:11439.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید مجتبی حسینی]]]]
[[پرونده:11439.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید مجتبی حسینی]]]]
::::::آقای'''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای'''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«{{عربی|"وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ"}}<ref>«و شهادت می‌دهم که شما امامان، كمال بخشیده، هدایت شده، معصومید».</ref>
 
«{{عربی|"وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ"}}<ref>«و شهادت می‌دهم که شما امامان، كمال بخشیده، هدایت شده، معصومید».</ref>


'''القای روح:''' زائر در حوزه {{عربی|محال معرفة الله}} قرار می‌گیرد، شهادت می‌دهد که [[ائمه]] {{عم}}، به رشد رسیده، هدایت شده و معصوم هستند.
'''القای روح:''' زائر در حوزه {{عربی|محال معرفة الله}} قرار می‌گیرد، شهادت می‌دهد که [[ائمه]] {{عم}}، به رشد رسیده، هدایت شده و معصوم هستند.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش