پرش به محتوا

آیا بابیت از فرقه‌های مدعی مهدویت‌‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
خط ۷۴: خط ۷۴:
| پاسخ‌دهنده = مجتبی تونه‌ای
| پاسخ‌دهنده = مجتبی تونه‌ای
| پاسخ = آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::*«باب در [[تاریخ]] [[ائمه]] [[معصومین]] {{عم}} فرد مورد اعتماد و رابط‍‌ خاص میان [[امام]] و [[پیروان]] او را می‌گویند. [[بابیت]] سمتی بوده در حضور حضرات [[معصومین]] که در [[تاریخ]]، حالات آن مشخص است که چه کسی از [[اصحاب]] فلان [[امام]]، حائز این [[منصب]] بوده است. از جمله: [[رشید هجری]]، باب [[امام مجتبی]] {{ع}}، یحیی ابن ام طویل، باب [[امام سجاد]] {{ع}}، [[جابر بن یزید جعفی]]، باب [[امام باقر]] {{ع}} بوده‌اند. در عصر [[غیبت صغری]]، باب، لقب [[نواب اربعه]] آن حضرت بوده که آن چهار تن ابواب آن حضرت بوده و [[شیعیان]] در آن عصر، به وسیله آنها به [[امام]] خود راه می‌یافتند و مشکلات خود را به حضرتش عرضه می‌کردند، اما در همان عصر، شیادانی بودند که از این لقب "باب" و "[[بابیت]]" سوءاستفاده کرده، خود را بدان مشهور ساخته و به [[فریب]] عوام الناس می‌پرداختند و باتوجه به این‌که آنان از پیش، به این بیت رفیع مرتبط‍‌ بوده و یا دم از [[تشیع]] می‌زدند، مورد پذیرش عوام واقع می‌شوند. کسانی که به [[دروغ]] دعوی [[بابیت]] و [[نیابت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} در آن عصر را داشته‌اند بر حسب [[نقل]] [[شیخ طوسی]] عبارت بودند از: [[شریعی]]، [[محمد بن نصیر نمیری]] یا فهری، [[احمد بن هلال کرخی]]، [[حسین بن منصور حلاج]]، [[ابو العزاقر شلمغانی]]، [[ابو دلف کاتب]]. البته برخی از آنها در [[عهد]] [[امامت]] [[امام عسکری|حضرت عسکری]] {{ع}} دعوی [[نیابت]] و [[بابیت]] از آن حضرت داشتند از جمله فهری یا نمیری و [[حسن بن محمد بن بابا قمی]] که حضرت مکرّر آنها را [[لعن]] و نفرین می‌نمود<ref>بحار الانوار، ج ۲۹، ص ۳۱۷.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۵۰.</ref>.
*«باب در [[تاریخ]] [[ائمه]] [[معصومین]] {{عم}} فرد مورد اعتماد و رابط‍‌ خاص میان [[امام]] و [[پیروان]] او را می‌گویند. [[بابیت]] سمتی بوده در حضور حضرات [[معصومین]] که در [[تاریخ]]، حالات آن مشخص است که چه کسی از [[اصحاب]] فلان [[امام]]، حائز این [[منصب]] بوده است. از جمله: [[رشید هجری]]، باب [[امام مجتبی]] {{ع}}، یحیی ابن ام طویل، باب [[امام سجاد]] {{ع}}، [[جابر بن یزید جعفی]]، باب [[امام باقر]] {{ع}} بوده‌اند. در عصر [[غیبت صغری]]، باب، لقب [[نواب اربعه]] آن حضرت بوده که آن چهار تن ابواب آن حضرت بوده و [[شیعیان]] در آن عصر، به وسیله آنها به [[امام]] خود راه می‌یافتند و مشکلات خود را به حضرتش عرضه می‌کردند، اما در همان عصر، شیادانی بودند که از این لقب "باب" و "[[بابیت]]" سوءاستفاده کرده، خود را بدان مشهور ساخته و به [[فریب]] عوام الناس می‌پرداختند و باتوجه به این‌که آنان از پیش، به این بیت رفیع مرتبط‍‌ بوده و یا دم از [[تشیع]] می‌زدند، مورد پذیرش عوام واقع می‌شوند. کسانی که به [[دروغ]] دعوی [[بابیت]] و [[نیابت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} در آن عصر را داشته‌اند بر حسب [[نقل]] [[شیخ طوسی]] عبارت بودند از: [[شریعی]]، [[محمد بن نصیر نمیری]] یا فهری، [[احمد بن هلال کرخی]]، [[حسین بن منصور حلاج]]، [[ابو العزاقر شلمغانی]]، [[ابو دلف کاتب]]. البته برخی از آنها در [[عهد]] [[امامت]] [[امام عسکری|حضرت عسکری]] {{ع}} دعوی [[نیابت]] و [[بابیت]] از آن حضرت داشتند از جمله فهری یا نمیری و [[حسن بن محمد بن بابا قمی]] که حضرت مکرّر آنها را [[لعن]] و نفرین می‌نمود<ref>بحار الانوار، ج ۲۹، ص ۳۱۷.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۵۰.</ref>.
:::::*«بنیانگذار [[فرقه]] [[بابیه]] [[سید علی محمد شیرازی]] است. از آن‌جا که او در ابتدای دعوتش مدعی [[بابیت]] [[امام دوازدهم]] [[شیعه]] بود و خود را طریق ارتباط‍‌ با [[امام زمان]] می‌دانست، ملقب به "باب" گردید و پیروانش "[[بابیه]]" نامیده شدند. [[سید علی محمد]] در سال ١٢٣٥ ق. در شیراز به [[دنیا]] آمد. در کودکی به [[مکتب]] [[شیخ]] عابد رفت و خواندن و نوشتن آموخت. [[شیخ]] عابد از شاگردان [[شیخ احمد احسائی]] (بنیانگذار [[شیخیه]]) و شاگردش [[سید]] کاظم رشتی بود و لذا [[سید علی محمد]] از همان دوران با [[شیخیه]] آشنا شد، به‌طوری که چون [[سید علی محمد]] در سن [[حدود]] نوزده سالگی به [[کربلا]] رفت در درس [[سید]] کاظم رشتی حاضر شد. در همین درس بود که با مسائل عرفانی و [[تفسیر]] و [[تأویل]] [[آیات]] و [[احادیث]] و مسائل فقهی به روش [[شیخیه]] آشنا گردید. قبل از رفتن به [[کربلا]]، مدتی در بوشهر اقامت کرد و در آن‌جا به "ریاضت‌کشی" پرداخت. [[نقل]] شده است که در هوای گرم بوشهر بر بام خانه رو به [[خورشید]] اورادی می‌خواند. پس از درگذشت [[سید کاظم رشتی]] تا مریدان و شاگردان وی [[جانشینی]] برای او می‌جستند که مصداق "[[شیعه]] کامل" یا "رکن رابع" [[شیخیه]] باشد؛ میان چند تن از شاگردان رقابت افتاد و [[سید علی محمد]] نیز در این رقابت شرکت کرد، بلکه پای از [[جانشینی]] [[سید]] رشتی فراتر نهاد و خود را باب [[امام دوازدهم]] [[شیعیان]] یا "ذکر" او، یعنی واسطه میان [[امام]] و [[مردم]] شمرد. هجده تن از شاگردان [[سید]] کاظم رشتی که همگی شیخی [[مذهب]] بودند از او [[پیروی]] کردند.
*«بنیانگذار [[فرقه]] [[بابیه]] [[سید علی محمد شیرازی]] است. از آن‌جا که او در ابتدای دعوتش مدعی [[بابیت]] [[امام دوازدهم]] [[شیعه]] بود و خود را طریق ارتباط‍‌ با [[امام زمان]] می‌دانست، ملقب به "باب" گردید و پیروانش "[[بابیه]]" نامیده شدند. [[سید علی محمد]] در سال ١٢٣٥ ق. در شیراز به [[دنیا]] آمد. در کودکی به [[مکتب]] [[شیخ]] عابد رفت و خواندن و نوشتن آموخت. [[شیخ]] عابد از شاگردان [[شیخ احمد احسائی]] (بنیانگذار [[شیخیه]]) و شاگردش [[سید]] کاظم رشتی بود و لذا [[سید علی محمد]] از همان دوران با [[شیخیه]] آشنا شد، به‌طوری که چون [[سید علی محمد]] در سن [[حدود]] نوزده سالگی به [[کربلا]] رفت در درس [[سید]] کاظم رشتی حاضر شد. در همین درس بود که با مسائل عرفانی و [[تفسیر]] و [[تأویل]] [[آیات]] و [[احادیث]] و مسائل فقهی به روش [[شیخیه]] آشنا گردید. قبل از رفتن به [[کربلا]]، مدتی در بوشهر اقامت کرد و در آن‌جا به "ریاضت‌کشی" پرداخت. [[نقل]] شده است که در هوای گرم بوشهر بر بام خانه رو به [[خورشید]] اورادی می‌خواند. پس از درگذشت [[سید کاظم رشتی]] تا مریدان و شاگردان وی [[جانشینی]] برای او می‌جستند که مصداق "[[شیعه]] کامل" یا "رکن رابع" [[شیخیه]] باشد؛ میان چند تن از شاگردان رقابت افتاد و [[سید علی محمد]] نیز در این رقابت شرکت کرد، بلکه پای از [[جانشینی]] [[سید]] رشتی فراتر نهاد و خود را باب [[امام دوازدهم]] [[شیعیان]] یا "ذکر" او، یعنی واسطه میان [[امام]] و [[مردم]] شمرد. هجده تن از شاگردان [[سید]] کاظم رشتی که همگی شیخی [[مذهب]] بودند از او [[پیروی]] کردند.


[[علی]] [[محمد]] در آغاز امر بخش‌هایی از [[قرآن]] را با روشی که از [[مکتب]] [[شیخیه]] آموخته بود [[تأویل]] کرد و تصریح کرد که از سوی [[امام زمان]] {{ع}}، [[مأمور]] به [[ارشاد]] [[مردم]] است. سپس مسافرت‌هایی به [[مکه]] و بوشهر کرد و [[دعوت]] خود را آشکارا [[تبلیغ]] نمود. یارانش نیز در نقاط‍‌ دیگر به [[تبلیغ]] ادعاهای [[علی]] [[محمد]] پرداختند. پس از مدتی که گروه‌هایی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از [[مهدویت]] [[سخن]] گفت و خود را [[مهدی موعود]] معرفی کرد و پس از آن ادعای [[نبوت]] و [[رسالت]] خویش را مطرح کرد و مدعی شد که [[دین اسلام]] فسخ شده و [[خداوند]] [[دین]] جدیدی همراه با [[کتاب آسمانی]] تازه به نام "بیان" بر او نازل کرده است. [[علی]] [[محمد]] در کتاب "بیان"، خود را [[برتر]] از همه [[پیامبران]] دانسته و خود را مظهر [[نفس]] [[پروردگار]] پنداشته است.
[[علی]] [[محمد]] در آغاز امر بخش‌هایی از [[قرآن]] را با روشی که از [[مکتب]] [[شیخیه]] آموخته بود [[تأویل]] کرد و تصریح کرد که از سوی [[امام زمان]] {{ع}}، [[مأمور]] به [[ارشاد]] [[مردم]] است. سپس مسافرت‌هایی به [[مکه]] و بوشهر کرد و [[دعوت]] خود را آشکارا [[تبلیغ]] نمود. یارانش نیز در نقاط‍‌ دیگر به [[تبلیغ]] ادعاهای [[علی]] [[محمد]] پرداختند. پس از مدتی که گروه‌هایی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از [[مهدویت]] [[سخن]] گفت و خود را [[مهدی موعود]] معرفی کرد و پس از آن ادعای [[نبوت]] و [[رسالت]] خویش را مطرح کرد و مدعی شد که [[دین اسلام]] فسخ شده و [[خداوند]] [[دین]] جدیدی همراه با [[کتاب آسمانی]] تازه به نام "بیان" بر او نازل کرده است. [[علی]] [[محمد]] در کتاب "بیان"، خود را [[برتر]] از همه [[پیامبران]] دانسته و خود را مظهر [[نفس]] [[پروردگار]] پنداشته است.
خط ۸۲: خط ۸۲:


همان‌طور که گذشت، [[سید علی محمد]] آراء و [[عقاید]] متناقضی ابراز داشته است. از کتاب "بیان" که آن را [[کتاب آسمانی]] خویش می‌دانست، برمی‌آید که خود را [[برتر]] از همه [[انبیای الهی]] و مظهر [[نفس]] [[پروردگار]] می‌دانسته و [[عقیده]] داشت که با ظهورش [[آیین اسلام]] منسوخ و [[قیامت]] [[موعود]] در [[قرآن]]، به پا شده است. [[علی]] [[محمد]] خود را مبشر [[ظهور]] بعدی شمرده و او را "من یظهره الله" (کسی که [[خدا]] او را آشکار می‌کند) خوانده است و در [[ایمان]] پیروانش بدو تأکید فراوان کرد. او نسبت به کسانی که [[آیین]] او را نپذیرفتند [[خشونت]] بسیاری را سفارش کرده است. وی از جمله [[وظایف]] فرمانروای بابی را این می‌داند که نباید جز بابی‌ها کسی را بر روی [[زمین]] باقی بگذارد. باز [[دستور]] می‌دهد غیر از کتاب‌های بابیان، همه کتاب‌های دیگر باید محو و نابود شوند و پیروانش نباید جز کتاب بیان و کتاب‌های دیگر بابیان، کتاب دیگری را بیاموزند<ref>نشریه موعود، ش ۲۲، ص ۸۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۵۳.</ref>.
همان‌طور که گذشت، [[سید علی محمد]] آراء و [[عقاید]] متناقضی ابراز داشته است. از کتاب "بیان" که آن را [[کتاب آسمانی]] خویش می‌دانست، برمی‌آید که خود را [[برتر]] از همه [[انبیای الهی]] و مظهر [[نفس]] [[پروردگار]] می‌دانسته و [[عقیده]] داشت که با ظهورش [[آیین اسلام]] منسوخ و [[قیامت]] [[موعود]] در [[قرآن]]، به پا شده است. [[علی]] [[محمد]] خود را مبشر [[ظهور]] بعدی شمرده و او را "من یظهره الله" (کسی که [[خدا]] او را آشکار می‌کند) خوانده است و در [[ایمان]] پیروانش بدو تأکید فراوان کرد. او نسبت به کسانی که [[آیین]] او را نپذیرفتند [[خشونت]] بسیاری را سفارش کرده است. وی از جمله [[وظایف]] فرمانروای بابی را این می‌داند که نباید جز بابی‌ها کسی را بر روی [[زمین]] باقی بگذارد. باز [[دستور]] می‌دهد غیر از کتاب‌های بابیان، همه کتاب‌های دیگر باید محو و نابود شوند و پیروانش نباید جز کتاب بیان و کتاب‌های دیگر بابیان، کتاب دیگری را بیاموزند<ref>نشریه موعود، ش ۲۲، ص ۸۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۱۵۳.</ref>.
:::::*«در سال ۱۸۳۴ میلادی، جاسوسی از روس به [[ایران]] آمد و به منظور [[مبارزه]] با [[اسلام]] و [[مسلمانان]]، نقشه پلید و شیطانی استعمارگران را نیز به همراه داشت و متأسفانه این عنصر خیانتکار توانست در [[سیاست]] آن روز [[ایران]]، نقش کینه‌توزانه و ویرانگری را بازی کند. پس از مدّتی به [[عراق]] آمد و با این‌که نامش "کنیاز دالگورکی" بود، خود را "[[شیخ]] [[عیسی لنکرانی]]" معرّفی کرد و به [[لباس]] روحانیت درآمد و در درس "[[سید کاظم رشتی]]" که از علمای [[کربلا]] بود شرکت کرد و در همان‌جا با مردی-که نامش "[[علی]] محمّد" و شاگرد [[سید]] رشتی بود و به [[مصرف]] حشیش عادت داشت-ملاقات کرد و با شگردهای خاصّی توانست با او طرح [[دوستی]] و رفاقت بریزد و اعتماد متقابل پدید آورد.
*«در سال ۱۸۳۴ میلادی، جاسوسی از روس به [[ایران]] آمد و به منظور [[مبارزه]] با [[اسلام]] و [[مسلمانان]]، نقشه پلید و شیطانی استعمارگران را نیز به همراه داشت و متأسفانه این عنصر خیانتکار توانست در [[سیاست]] آن روز [[ایران]]، نقش کینه‌توزانه و ویرانگری را بازی کند. پس از مدّتی به [[عراق]] آمد و با این‌که نامش "کنیاز دالگورکی" بود، خود را "[[شیخ]] [[عیسی لنکرانی]]" معرّفی کرد و به [[لباس]] روحانیت درآمد و در درس "[[سید کاظم رشتی]]" که از علمای [[کربلا]] بود شرکت کرد و در همان‌جا با مردی-که نامش "[[علی]] محمّد" و شاگرد [[سید]] رشتی بود و به [[مصرف]] حشیش عادت داشت-ملاقات کرد و با شگردهای خاصّی توانست با او طرح [[دوستی]] و رفاقت بریزد و اعتماد متقابل پدید آورد.


در یکی از شب‌ها که "[[علی]] محمّد" طبق برنامه و عادت خویش مشغول حشیش کشیدن بود، جاسوس روسی با استفاده از فرصت او را مخاطب ساخت و با همه [[خضوع]] و [[احترام]] و [[تواضع]] به او گفت: ای [[صاحب]] الزّمان! به من [[محبّت]] کن... تو بی‌هیچ تردیدی [[صاحب]] الزّمانی.
در یکی از شب‌ها که "[[علی]] محمّد" طبق برنامه و عادت خویش مشغول حشیش کشیدن بود، جاسوس روسی با استفاده از فرصت او را مخاطب ساخت و با همه [[خضوع]] و [[احترام]] و [[تواضع]] به او گفت: ای [[صاحب]] الزّمان! به من [[محبّت]] کن... تو بی‌هیچ تردیدی [[صاحب]] الزّمانی.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش