پرش به محتوا

چرا امامان علم غیب خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-::::::* +*))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
خط ۷۷: خط ۷۷:
| پاسخ‌دهنده = محمد جواد فاضل لنکرانی
| پاسخ‌دهنده = محمد جواد فاضل لنکرانی
| پاسخ = آیت‌الله '''[[محمد جواد فاضل لنکرانی]]''' در بیاناتی با موضوع ''«[http://www.fazellankarani.com/persian/lecture/9481/ همگرایی قیام امام حسین  با علم حضرت به شهادت خود و یارانش]»'' و ''«[http://www.fazellankarani.com/persian/lecture/9481/ ائمه علم موقوف را ندارند اما علم وسیع و گسترده‌ای دارند]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[محمد جواد فاضل لنکرانی]]''' در بیاناتی با موضوع ''«[http://www.fazellankarani.com/persian/lecture/9481/ همگرایی قیام امام حسین  با علم حضرت به شهادت خود و یارانش]»'' و ''«[http://www.fazellankarani.com/persian/lecture/9481/ ائمه علم موقوف را ندارند اما علم وسیع و گسترده‌ای دارند]»'' در این‌باره گفته‌ است:
:::::*«در روایات آمده خدای تبارک و تعالی از ۲۸ حرف علم خود دو حرفش را در اختیار حضرت عیسی و چهار حرفش را در اختیار حضرت موسی قرار داد تا می‌رسد به ائمه ما که تعدادش خیلی بیشتر می‌شود. آن‌گاه حضرت عیسی با همان دو حرف از اسم اعظم خدا که در اختیارش بود مرده را زنده می‌کرد و کور را شفا می‌داد، همین سبب شد که جمعی از مردم قائل به خدایی حضرت عیسی شوند! چون چنین چیزی در تاریخ شرایع و پیروان ادیان آسمانی سابقه داشت، [[رسول اکرم]]{{صل}} نفی علم غیب از خود می‌کند مبادا مردم دو مرتبه همان مسیر گذشته را بروند! همین نکته را هم مرحوم آیت‌الله [[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]] در کتاب [[ پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]] می‌فرمایند اینکه در روایات می‌بینیم [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[ائمه]]{{عم}} دیگر نفی [[علم غیب]] از خود می‌کنند به‌ جهت این بوده که جامعه ظرفیت تحمل آن مقداری از [[علم غیب]] هم که در نزدشان بوده را نداشت. مبادا بگویند این فرد همه چیز را می‌داند، و خبر دارد چه اتفاقی افتاده و چه اتفاقی می‌افتد، همه چیز در دست این است و نعوذ بالله قائل به ربوبیت و الوهیت آنها شوند! لذا نفی علم غیب از خودشان می‌کردند»<ref>[http://www.fazellankarani.com/persian/lecture/9481/ وبگاه محمد جواد فاضل لنکرانی.]</ref>.
*«در روایات آمده خدای تبارک و تعالی از ۲۸ حرف علم خود دو حرفش را در اختیار حضرت عیسی و چهار حرفش را در اختیار حضرت موسی قرار داد تا می‌رسد به ائمه ما که تعدادش خیلی بیشتر می‌شود. آن‌گاه حضرت عیسی با همان دو حرف از اسم اعظم خدا که در اختیارش بود مرده را زنده می‌کرد و کور را شفا می‌داد، همین سبب شد که جمعی از مردم قائل به خدایی حضرت عیسی شوند! چون چنین چیزی در تاریخ شرایع و پیروان ادیان آسمانی سابقه داشت، [[رسول اکرم]]{{صل}} نفی علم غیب از خود می‌کند مبادا مردم دو مرتبه همان مسیر گذشته را بروند! همین نکته را هم مرحوم آیت‌الله [[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]] در کتاب [[ پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]] می‌فرمایند اینکه در روایات می‌بینیم [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[ائمه]]{{عم}} دیگر نفی [[علم غیب]] از خود می‌کنند به‌ جهت این بوده که جامعه ظرفیت تحمل آن مقداری از [[علم غیب]] هم که در نزدشان بوده را نداشت. مبادا بگویند این فرد همه چیز را می‌داند، و خبر دارد چه اتفاقی افتاده و چه اتفاقی می‌افتد، همه چیز در دست این است و نعوذ بالله قائل به ربوبیت و الوهیت آنها شوند! لذا نفی علم غیب از خودشان می‌کردند»<ref>[http://www.fazellankarani.com/persian/lecture/9481/ وبگاه محمد جواد فاضل لنکرانی.]</ref>.
:::::*«سؤال این است این‌گونه روایات را که خود امام به صراحت [[علم غیب]] را از خود نفی می‌فرمایند چه باید کرد؟ مرحوم مقرم می‌گوید در روایت سدیر، مجلس، مجلس تقیه بوده است، افرادی در جلسه حضور داشته‌اند که ظرفیت و قابلیت تحمل این مطلب سنگین را نداشتند، علاوه بر این مرحوم [[علامه مجلسی]] در مرآة العقول روات این حدیث را تضعیف کرده و می‌گوید افرادی مجهول و یا ضعیف هستند. یک احتمال سوم هم می‌دهد که مراد [[امام]]{{ع}} از نفی علم در این حدیث یعنی با چشم خود ندیده به کدام اتاق رفته و این منافات با علم لدنی حضرت ندارد. این سه احتمال را مرحوم مقرم مطرح می‌کند. اما با بیانی که ما کردیم نیاز به این حرفها نیست، چون طبق آن بیان [[امام]]{{ع}} می‌فرماید ما [[علم غیب]] به معنای علم بلا واسطه نداریم ولی اگر بخواهیم بدانیم این جاریه کجاست خدا ما را آگاه می‌کند»<ref>[http://www.j-fazel.com/persian/lecture/9482// وبگاه محمد جواد فاضل لنکرانی.]</ref>.
*«سؤال این است این‌گونه روایات را که خود امام به صراحت [[علم غیب]] را از خود نفی می‌فرمایند چه باید کرد؟ مرحوم مقرم می‌گوید در روایت سدیر، مجلس، مجلس تقیه بوده است، افرادی در جلسه حضور داشته‌اند که ظرفیت و قابلیت تحمل این مطلب سنگین را نداشتند، علاوه بر این مرحوم [[علامه مجلسی]] در مرآة العقول روات این حدیث را تضعیف کرده و می‌گوید افرادی مجهول و یا ضعیف هستند. یک احتمال سوم هم می‌دهد که مراد [[امام]]{{ع}} از نفی علم در این حدیث یعنی با چشم خود ندیده به کدام اتاق رفته و این منافات با علم لدنی حضرت ندارد. این سه احتمال را مرحوم مقرم مطرح می‌کند. اما با بیانی که ما کردیم نیاز به این حرفها نیست، چون طبق آن بیان [[امام]]{{ع}} می‌فرماید ما [[علم غیب]] به معنای علم بلا واسطه نداریم ولی اگر بخواهیم بدانیم این جاریه کجاست خدا ما را آگاه می‌کند»<ref>[http://www.j-fazel.com/persian/lecture/9482// وبگاه محمد جواد فاضل لنکرانی.]</ref>.
:::::*«آنجا که [[پیامبر]]{{صل}} نفی [[علم غیب]] از خود می‌نماید به این معناست که بشر اصالتاً و بالذات نمی‌تواند [[علم غیب]] داشته باشد، اصلاً محال است که انسانی [[علم غیب]] پیدا کند حتی [[پیامبر]]{{صل}}، برای اینکه [[پیامبر]]{{صل}} هم نیاز به معلم دارد و معلم او خدای تبارک و تعالی است، (...). آنچه هم [[پیامبر]]{{صل}} می‌داند و سایر مردم نمی‌دانند مثل حوادثی که در آینده اتفاق خواهد افتاد، چون به [[الهام]] از خداوند تبارک و تعالی بوده، عنوان [[غیب]] ندارد لذا موضوعاً از [[علم غیب]] خارج می‌شود، (...) در بحث روایی هم مرحوم [[علامه مجلسی]] یک بابی را تحت عنوان [[ائمه]]{{عم}} [[علم غیب]] نمی‌دانند گشوده است که از خود [[ائمه]]{{عم}} سؤال شده [[علم غیب]] دارید؟ فرمودند نه. بزرگان این را حمل بر تقیه می‌کنند، اما با توجه به این بیان [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} چه اشکالی دارد بگوئیم آنچه [[ائمه]]{{عم}} می‌گویند موضوعاً [[علم غیب]] نیست و این منافات ندارد با عناوین ابوابی که [[ائمه]]{{عم}} ما، علم به ما کان و ما یکون دارند. سؤال این است این‌گونه روایات را که خود [[امام]]{{ع}} به صراحت [[علم غیب]] را از خود نفی می‌فرمایند چه باید کرد؟ [[سید عبدالرزاق موسوی مقرم|مقرم]] می‌گوید در روایت [[سدیر]]، مجلس، مجلس [[تقیه]] بوده است، افرادی در جلسه حضور داشته‌اند که ظرفیت و قابلیت تحمل این مطلب سنگین را نداشتند، علاوه بر این [[علامه مجلسی]] در [[مرآة العقول (کتاب)|مرآة العقول]] [[روات]] این [[حدیث]] را [[تضعیف]] کرده و می‌گوید افرادی [[مجهول]] و یا [[ضعیف]] هستند. یک احتمال سوم هم می‌دهد که مراد [[امام]] از نفی علم در این حدیث یعنی با چشم خود ندیده به کدام اتاق رفته و این منافات با [[علم لدنی]] حضرت ندارد. این سه احتمال را مرحوم [[سید عبدالرزاق موسوی مقرم|مقرم]] مطرح می‌کند. اما با بیانی که ما کردیم نیاز به این حرف‌ها نیست، چون طبق آن بیان، [[امام]] می‌فرماید: ما [[علم غیب]] به معنای "[[علم بلاواسطه]]" نداریم؛ ولی اگر بخواهیم بدانیم این جاریه کجاست خدا ما را آگاه می‌کند. در روایت دیگر [[امام صادق]] با اصحابشان در حجر اسماعیل نشسته و فرمودند ببینید جاسوسی مراقب ما هست یا نه؟ شخصی رفت بررسی کرد و عرض کرد نه، خب می‌پرسند اگر [[ائمه]] [[علم غیب]] دارند پس این چه سؤالی است که امام کرده؟ در پاسخ مرحوم [[علامه طباطبایی]] می‌فرماید [[ائمه]]{{عم}} موظف بودند در قضایا بر حسب طبیعی عمل کنند و از علم غیر عادی خود استفاده نکنند، لذا علم [[ائمه]]{{عم}} را تقسیم به عادی و غیر عادی می‌کنند. با این بیانی که ما از قرآن و روایات استفاده کردیم علم غیب و آن علم موقوف، مختص به خداست که دایره‌اش نامحدود است. اما علم [[ائمه]]{{عم}} طبق فرمایش خودشان همه در دایره ما کان است. [[ائمه]]{{عم}} علم موقوف را ندارند اما علم وسیع و گسترده‌ای دارند که خدا فقط به آنها عنایت فرموده است. کسی توهم نکند حال که شما علم غیب را از [[ائمه]]{{عم}} نفی می‌کنید پس این علم محدود چه ارزشی برای آنها می‌آورد؟ در پاسخ باید گفت اگر علم اولین و آخرین را کنار هم بگذارند به پای این علم محدود [[ائمه]]{{عم}} نمی‌رسد این علم در برابر علم خدا محدود است نه علم بشر. و همین برای عظمت آنها کافی است. ما برای بیان عظمت [[ائمه]]{{عم}} لازم نیست بگوییم عین علم غیبی که خدا دارد آنها هم دارند، منتهی بالعرض. [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} فرمودند ما علم غیب نداریم و درست هم هست، اینکه علم غیب نداریم یعنی علم بدون واسطه نداریم»<ref>[http://www.j-fazel.com/persian/lecture/9482// وبگاه محمد جواد فاضل لنکرانی.]</ref>.
*«آنجا که [[پیامبر]]{{صل}} نفی [[علم غیب]] از خود می‌نماید به این معناست که بشر اصالتاً و بالذات نمی‌تواند [[علم غیب]] داشته باشد، اصلاً محال است که انسانی [[علم غیب]] پیدا کند حتی [[پیامبر]]{{صل}}، برای اینکه [[پیامبر]]{{صل}} هم نیاز به معلم دارد و معلم او خدای تبارک و تعالی است، (...). آنچه هم [[پیامبر]]{{صل}} می‌داند و سایر مردم نمی‌دانند مثل حوادثی که در آینده اتفاق خواهد افتاد، چون به [[الهام]] از خداوند تبارک و تعالی بوده، عنوان [[غیب]] ندارد لذا موضوعاً از [[علم غیب]] خارج می‌شود، (...) در بحث روایی هم مرحوم [[علامه مجلسی]] یک بابی را تحت عنوان [[ائمه]]{{عم}} [[علم غیب]] نمی‌دانند گشوده است که از خود [[ائمه]]{{عم}} سؤال شده [[علم غیب]] دارید؟ فرمودند نه. بزرگان این را حمل بر تقیه می‌کنند، اما با توجه به این بیان [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} چه اشکالی دارد بگوئیم آنچه [[ائمه]]{{عم}} می‌گویند موضوعاً [[علم غیب]] نیست و این منافات ندارد با عناوین ابوابی که [[ائمه]]{{عم}} ما، علم به ما کان و ما یکون دارند. سؤال این است این‌گونه روایات را که خود [[امام]]{{ع}} به صراحت [[علم غیب]] را از خود نفی می‌فرمایند چه باید کرد؟ [[سید عبدالرزاق موسوی مقرم|مقرم]] می‌گوید در روایت [[سدیر]]، مجلس، مجلس [[تقیه]] بوده است، افرادی در جلسه حضور داشته‌اند که ظرفیت و قابلیت تحمل این مطلب سنگین را نداشتند، علاوه بر این [[علامه مجلسی]] در [[مرآة العقول (کتاب)|مرآة العقول]] [[روات]] این [[حدیث]] را [[تضعیف]] کرده و می‌گوید افرادی [[مجهول]] و یا [[ضعیف]] هستند. یک احتمال سوم هم می‌دهد که مراد [[امام]] از نفی علم در این حدیث یعنی با چشم خود ندیده به کدام اتاق رفته و این منافات با [[علم لدنی]] حضرت ندارد. این سه احتمال را مرحوم [[سید عبدالرزاق موسوی مقرم|مقرم]] مطرح می‌کند. اما با بیانی که ما کردیم نیاز به این حرف‌ها نیست، چون طبق آن بیان، [[امام]] می‌فرماید: ما [[علم غیب]] به معنای "[[علم بلاواسطه]]" نداریم؛ ولی اگر بخواهیم بدانیم این جاریه کجاست خدا ما را آگاه می‌کند. در روایت دیگر [[امام صادق]] با اصحابشان در حجر اسماعیل نشسته و فرمودند ببینید جاسوسی مراقب ما هست یا نه؟ شخصی رفت بررسی کرد و عرض کرد نه، خب می‌پرسند اگر [[ائمه]] [[علم غیب]] دارند پس این چه سؤالی است که امام کرده؟ در پاسخ مرحوم [[علامه طباطبایی]] می‌فرماید [[ائمه]]{{عم}} موظف بودند در قضایا بر حسب طبیعی عمل کنند و از علم غیر عادی خود استفاده نکنند، لذا علم [[ائمه]]{{عم}} را تقسیم به عادی و غیر عادی می‌کنند. با این بیانی که ما از قرآن و روایات استفاده کردیم علم غیب و آن علم موقوف، مختص به خداست که دایره‌اش نامحدود است. اما علم [[ائمه]]{{عم}} طبق فرمایش خودشان همه در دایره ما کان است. [[ائمه]]{{عم}} علم موقوف را ندارند اما علم وسیع و گسترده‌ای دارند که خدا فقط به آنها عنایت فرموده است. کسی توهم نکند حال که شما علم غیب را از [[ائمه]]{{عم}} نفی می‌کنید پس این علم محدود چه ارزشی برای آنها می‌آورد؟ در پاسخ باید گفت اگر علم اولین و آخرین را کنار هم بگذارند به پای این علم محدود [[ائمه]]{{عم}} نمی‌رسد این علم در برابر علم خدا محدود است نه علم بشر. و همین برای عظمت آنها کافی است. ما برای بیان عظمت [[ائمه]]{{عم}} لازم نیست بگوییم عین علم غیبی که خدا دارد آنها هم دارند، منتهی بالعرض. [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} فرمودند ما علم غیب نداریم و درست هم هست، اینکه علم غیب نداریم یعنی علم بدون واسطه نداریم»<ref>[http://www.j-fazel.com/persian/lecture/9482// وبگاه محمد جواد فاضل لنکرانی.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش