پرش به محتوا

آیا غیر معصوم می‌تواند از غیب آگاهی یابد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#))
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید حبیب بخارایی‌زاده]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت (پایان‌نامه)|علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید حبیب بخارایی‌زاده]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت (پایان‌نامه)|علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
*«'''کمال و علم غیب:''' استدلال از طریق محدودیت بشر بر امتناع اطلاع بر غیب، در واقع شبه استدلال است نه استدلال. و مغالطه‌ای بیش نیست: مغالطه‌ای از باب "اخذ ما بالعرض مکان بالذات" چه اینکه در فلسفه با براهین عقلی متقن ثابت گردیده که:
*«'''کمال و علم غیب:''' استدلال از طریق محدودیت بشر بر امتناع اطلاع بر غیب، در واقع شبه استدلال است نه استدلال. و مغالطه‌ای بیش نیست: مغالطه‌ای از باب "اخذ ما بالعرض مکان بالذات" چه اینکه در فلسفه با براهین عقلی متقن ثابت گردیده که:
:::::#انسان تماماً مادی نیست بلکه از دو جزء ترکیب یافته است، نفس و جان. که یکی مجرّد است و دیگری مادی. بدن انسان جزء مادی وجود او را تشکیل می‌دهد و البته بنا به اقتضای ماده محدودیت‌های فراوانی نیز دارد؛ اما روح و نفس آدمی که اصل و اساس حقیقت او را تشکیل می‌دهد ذاتاً مجرد است و از قیود و محدودیت‌های ماده رها است. گرچه تا زمانی که در این دنیا است و به کمال نرسیده، از نظر صدور فعل مادی است و دارای محدودیت. و همین نفس انسان است که مدرک جمیع صور علمی اعم از حسّی، تخیّلی و عقلی بوده و واجد علوم و معارف می‌شود. و حواس ظاهری و باطنی، در واقع قوا و خدمه اویند که زمینه را برای عالم شدن او فراهم می‌آورند. بنابراین آنچه متصف به علم می‌گردد امری است مجرد: فرازمان، فرامکان و فراماده.
#انسان تماماً مادی نیست بلکه از دو جزء ترکیب یافته است، نفس و جان. که یکی مجرّد است و دیگری مادی. بدن انسان جزء مادی وجود او را تشکیل می‌دهد و البته بنا به اقتضای ماده محدودیت‌های فراوانی نیز دارد؛ اما روح و نفس آدمی که اصل و اساس حقیقت او را تشکیل می‌دهد ذاتاً مجرد است و از قیود و محدودیت‌های ماده رها است. گرچه تا زمانی که در این دنیا است و به کمال نرسیده، از نظر صدور فعل مادی است و دارای محدودیت. و همین نفس انسان است که مدرک جمیع صور علمی اعم از حسّی، تخیّلی و عقلی بوده و واجد علوم و معارف می‌شود. و حواس ظاهری و باطنی، در واقع قوا و خدمه اویند که زمینه را برای عالم شدن او فراهم می‌آورند. بنابراین آنچه متصف به علم می‌گردد امری است مجرد: فرازمان، فرامکان و فراماده.
:::::#خود علم هم امری مجرّد است نه مادی.
#خود علم هم امری مجرّد است نه مادی.
:::::#آنکه علم را که امری مجرد است بر نفس انسان افاضه می‌نماید، خود از مجردات است نه موجودی مادی.
#آنکه علم را که امری مجرد است بر نفس انسان افاضه می‌نماید، خود از مجردات است نه موجودی مادی.


بنابر این نه علم مادی است، نه عالم و نه معطی علوم؛ و به دیگر سخن هم فیض مجرد است، هم مفیض و هم مستفیض. و بنابراین محدودیت‌های پیش‌گفته، اساساً به نفس انسان ارتباطی نداشته و اختصاص به بدن دارد. و اینک برای وضوح بیشتر و تکمیل استدلال، این سه امر را به اضافه مراحل تکامل انسان، با کمی تفصیل از نظر فلسفی بررسی می‌کنیم تا امکان [[علم غیب]] برای انسان ثابت گردد.
بنابر این نه علم مادی است، نه عالم و نه معطی علوم؛ و به دیگر سخن هم فیض مجرد است، هم مفیض و هم مستفیض. و بنابراین محدودیت‌های پیش‌گفته، اساساً به نفس انسان ارتباطی نداشته و اختصاص به بدن دارد. و اینک برای وضوح بیشتر و تکمیل استدلال، این سه امر را به اضافه مراحل تکامل انسان، با کمی تفصیل از نظر فلسفی بررسی می‌کنیم تا امکان [[علم غیب]] برای انسان ثابت گردد.
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
*'''وقوع [[علم غیب]]:''' دلیل دیگری که برای اثبات امکان [[علم غیب]] برای انسان می‌توان بدان تمسک نمود قاعده معروف "ادل الدلیل علی امکان شئ وقوعه" به ضمیمه قاعده مشهور دیگر "حکم الامثال فیما یجوز و ما لا یجوز واحد"<ref>حكیم سبزواری، تعلیقات علی الشواهد الربوبیه، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، بی تا، ص ۴۵۹.</ref>. می‌باشد. قاعده اول مفاد واضحی دارد چه اینکه اگر امری ممتنع الوقوع باشد، خواه امتناعش بالذات باشد و خواه بالغیر، در خارج تحقق نخواهد یافت. حال اگر فرض کردیم "الف" تحقق خارجی یافت مسلماً خواهیم دانست که "الف" نه امتناع ذاتی دارد و نه امتناع غیری، بلکه امری ممکن است. هم به امکان ذاتی و هم به امکان وقوعی. و دیگر هیچ نیازی به استدلال و اقامه حجت بر امکانش نخواهیم داشت. زیرا خود وقوع خارجی، بیش و پیش از هر استدلالی دلالت بر امکانش دارد. و اما قاعده دوم یعنی قاعده حکم الامثال، مفادش آن است که هر امری برای فردی از افراد یک طبیعت نوعی ممکن باشد برای دیگر افراد آن طبیعت که در اصطلاح مثل یا مماثل آن نامیده می‌شود ممکن خواهد بود و هر امری که برای فردی از افراد آن طبیعت ممتنع باشد برای همه افراد آن، ممتنع خواهد بود. بنابراین به عنوان مثال اگر ثابت شد کتابت برای زید امکان دارد بر طبق این قاعده، ثابت می‌شود که برای عمرو هم ممکن است و اگر ثابت شد که پرواز برای زید ممتنع است، معلوم می‌شود که در حق عمرو هم ممتنع خواهد بود. چه اینکه افراد یک طبیعت نوعی در ذات و لوازم ذاتی یکسانند و اگر حکمی بر فردی از افراد آن طبیعت، به لحاظ ذاتش و یا لوازم ذاتی‌اش روا باشد بر دیگر افراد هم روا خواهد بود، و اگر ناروا باشد بر همگان ناروا خواهد بود. حال با توجه به این دو قاعده مشهور به بحث امکان علم غیب برای انسان برمی‌گردیم. بر اساس قاعده اول اگر در موردی ثابت شد که برای فرد یا افرادی از انسان‌ها علم به امور غیبی محقق شده است معلوم می‌شود تحقق [[علم غیب]] برای او امکان داشته است چه اینکه اگر ممتنع بود، واقع نمی‌شد. و براساس قاعده دوم، تحقّق [[علم غیب]] برای همه افراد انسان ممکن خواهد بود چه اینکه همه افراد انسان تحت یک طبیعت نوعی واقع شده و همه مثل هم هستند. پس حال که تحقق علم به امور غیبی برای فردی یا افرادی ثابت گردیده، امکانش برای همه افراد انسان ثابت خواهد شد. پس در این طریق استدلال بر اثبات امکان [[علم غیب]] برای انسان، کافی است حتی یک مورد که قطعاً [[علم غیب]] برای فردی از انسان‌ها تحقق پیدا کرده است را نشان دهیم تا امکانش برای همه اثبات گردد؛ و البته چنین کاری بسیار سهل است چه اینکه موارد اطلاع اولیاء خدا و انسان‌های تعالی یافته و حتی بعضاً افراد عادی بر حوادث گذشته و یا آینده و یا اطلاع بر افکار و نیّات انسان‌ها، آن‌قدر در تذکره‌ها و شرح احوال بزرگان نقل شده است که قابل احصاء نیست و از حد تواتر بسیار فراتر رفته است؛ حتی نسبت به برخی معاصران آن‌قدر حکایات از افراد مختلفِ موثق، فراوان  است که برای انسان قطع و یقین حاصل می‌گردد.(...)
*'''وقوع [[علم غیب]]:''' دلیل دیگری که برای اثبات امکان [[علم غیب]] برای انسان می‌توان بدان تمسک نمود قاعده معروف "ادل الدلیل علی امکان شئ وقوعه" به ضمیمه قاعده مشهور دیگر "حکم الامثال فیما یجوز و ما لا یجوز واحد"<ref>حكیم سبزواری، تعلیقات علی الشواهد الربوبیه، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، بی تا، ص ۴۵۹.</ref>. می‌باشد. قاعده اول مفاد واضحی دارد چه اینکه اگر امری ممتنع الوقوع باشد، خواه امتناعش بالذات باشد و خواه بالغیر، در خارج تحقق نخواهد یافت. حال اگر فرض کردیم "الف" تحقق خارجی یافت مسلماً خواهیم دانست که "الف" نه امتناع ذاتی دارد و نه امتناع غیری، بلکه امری ممکن است. هم به امکان ذاتی و هم به امکان وقوعی. و دیگر هیچ نیازی به استدلال و اقامه حجت بر امکانش نخواهیم داشت. زیرا خود وقوع خارجی، بیش و پیش از هر استدلالی دلالت بر امکانش دارد. و اما قاعده دوم یعنی قاعده حکم الامثال، مفادش آن است که هر امری برای فردی از افراد یک طبیعت نوعی ممکن باشد برای دیگر افراد آن طبیعت که در اصطلاح مثل یا مماثل آن نامیده می‌شود ممکن خواهد بود و هر امری که برای فردی از افراد آن طبیعت ممتنع باشد برای همه افراد آن، ممتنع خواهد بود. بنابراین به عنوان مثال اگر ثابت شد کتابت برای زید امکان دارد بر طبق این قاعده، ثابت می‌شود که برای عمرو هم ممکن است و اگر ثابت شد که پرواز برای زید ممتنع است، معلوم می‌شود که در حق عمرو هم ممتنع خواهد بود. چه اینکه افراد یک طبیعت نوعی در ذات و لوازم ذاتی یکسانند و اگر حکمی بر فردی از افراد آن طبیعت، به لحاظ ذاتش و یا لوازم ذاتی‌اش روا باشد بر دیگر افراد هم روا خواهد بود، و اگر ناروا باشد بر همگان ناروا خواهد بود. حال با توجه به این دو قاعده مشهور به بحث امکان علم غیب برای انسان برمی‌گردیم. بر اساس قاعده اول اگر در موردی ثابت شد که برای فرد یا افرادی از انسان‌ها علم به امور غیبی محقق شده است معلوم می‌شود تحقق [[علم غیب]] برای او امکان داشته است چه اینکه اگر ممتنع بود، واقع نمی‌شد. و براساس قاعده دوم، تحقّق [[علم غیب]] برای همه افراد انسان ممکن خواهد بود چه اینکه همه افراد انسان تحت یک طبیعت نوعی واقع شده و همه مثل هم هستند. پس حال که تحقق علم به امور غیبی برای فردی یا افرادی ثابت گردیده، امکانش برای همه افراد انسان ثابت خواهد شد. پس در این طریق استدلال بر اثبات امکان [[علم غیب]] برای انسان، کافی است حتی یک مورد که قطعاً [[علم غیب]] برای فردی از انسان‌ها تحقق پیدا کرده است را نشان دهیم تا امکانش برای همه اثبات گردد؛ و البته چنین کاری بسیار سهل است چه اینکه موارد اطلاع اولیاء خدا و انسان‌های تعالی یافته و حتی بعضاً افراد عادی بر حوادث گذشته و یا آینده و یا اطلاع بر افکار و نیّات انسان‌ها، آن‌قدر در تذکره‌ها و شرح احوال بزرگان نقل شده است که قابل احصاء نیست و از حد تواتر بسیار فراتر رفته است؛ حتی نسبت به برخی معاصران آن‌قدر حکایات از افراد مختلفِ موثق، فراوان  است که برای انسان قطع و یقین حاصل می‌گردد.(...)
::::::'''نتیجه:''' آنچه که از بحث‌های گذشته تا بدین جا به‌دست می‌آید روشن کننده دو مطلب است:
::::::'''نتیجه:''' آنچه که از بحث‌های گذشته تا بدین جا به‌دست می‌آید روشن کننده دو مطلب است:
:::::#انسان در عین محدودیت‌های مختلف بعضی از قوای ادراکی خویش توان آن را د ارد که آن‌قدر تکامل پیدا کند که به حد تجرّد تام برسد و حجاب‌های زمان و مکان و ماده را کنار بزند و آن‌گاه که فرازمان و فرامکان و فراماده شد، به مخزن تمامی علوم دست یافته و بین او و معلومات موجود در او که تمامی صور علمیه عالَم وجود از گذشته و حال و آینده است، هیچ حاجب و مانعی وجود نخواهد داشت. پس دست‌یابی به [[علم غیب]] برای انسان امکان دارد.
#انسان در عین محدودیت‌های مختلف بعضی از قوای ادراکی خویش توان آن را د ارد که آن‌قدر تکامل پیدا کند که به حد تجرّد تام برسد و حجاب‌های زمان و مکان و ماده را کنار بزند و آن‌گاه که فرازمان و فرامکان و فراماده شد، به مخزن تمامی علوم دست یافته و بین او و معلومات موجود در او که تمامی صور علمیه عالَم وجود از گذشته و حال و آینده است، هیچ حاجب و مانعی وجود نخواهد داشت. پس دست‌یابی به [[علم غیب]] برای انسان امکان دارد.
:::::#و فراتر از مطلب اول، آن است که [[علم غیب]] برای بعضی از انسان‌ها، تحقق هم یافته و آن امر ممکن، لباس وقوع بر تن نموده است.  
#و فراتر از مطلب اول، آن است که [[علم غیب]] برای بعضی از انسان‌ها، تحقق هم یافته و آن امر ممکن، لباس وقوع بر تن نموده است.  
::::::بنابراین توصیف [[علم غیب]] به اینکه امری فرابشری است و آن را به همراه چند خصیصه دیگرِ [[امامان]]{{عم}} از خصائص فرابشری آنان محسوب نمودن، همچنان‌که در نظرات بعضی از منکران [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}} دیده می‌شود. صحیح نبوده و به نظر می‌رسد که بیشتر برای فضا سازی ذهن مخاطبان بوده تا پذیرش نفی [[علم غیب]] برایشان آسان‌تر شده و از سنگینی بار استدلال از دوش منکران بکاهد. البته پرواضح است که [[علم غیب]] امر ناچیزی هم نیست که هر کس را توانایی دست‌یابی بدان باشد بلکه همچنان‌که گفته شد شرایط خاصی دارد و درجات و مراتب مختلفی، و مراتب بالای آن اختصاص به انسان‌های کامل که به تجرّد تام و فعلیت محضه رسیده‌اند جزء اوحدی از مردمانند، دارد و به تعبیر [[صدرالمتألهین]] از ممکنات اقلّیه است<ref>صدرالمتألهین، الشواهد الربوبیة، صص ۳۴۲.</ref>.»<ref>[[علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت (پایان‌نامه)|علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت]]، ص ۳۷-۵۶.</ref>.
::::::بنابراین توصیف [[علم غیب]] به اینکه امری فرابشری است و آن را به همراه چند خصیصه دیگرِ [[امامان]]{{عم}} از خصائص فرابشری آنان محسوب نمودن، همچنان‌که در نظرات بعضی از منکران [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}} دیده می‌شود. صحیح نبوده و به نظر می‌رسد که بیشتر برای فضا سازی ذهن مخاطبان بوده تا پذیرش نفی [[علم غیب]] برایشان آسان‌تر شده و از سنگینی بار استدلال از دوش منکران بکاهد. البته پرواضح است که [[علم غیب]] امر ناچیزی هم نیست که هر کس را توانایی دست‌یابی بدان باشد بلکه همچنان‌که گفته شد شرایط خاصی دارد و درجات و مراتب مختلفی، و مراتب بالای آن اختصاص به انسان‌های کامل که به تجرّد تام و فعلیت محضه رسیده‌اند جزء اوحدی از مردمانند، دارد و به تعبیر [[صدرالمتألهین]] از ممکنات اقلّیه است<ref>صدرالمتألهین، الشواهد الربوبیة، صص ۳۴۲.</ref>.»<ref>[[علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت (پایان‌نامه)|علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت]]، ص ۳۷-۵۶.</ref>.
}}
}}
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:


«آیاتی که گذشت به مواضعی از آگاهی [[انبیا]] الهی به غیب دلالت می‌نمود. اما آیاتی دیگر دلالت می‌کند غیر [[انبیاء]] نیز آگاه و مطلع از غیب شده‌اند. این آیات می‌فهماند که آگاهی و شناختِ نسبت به غیب، منحصر به طبقۀ انبیاء نیست بلکه این نوع آگاهی فضلی است الهی که خداوند به هر کدام از بندگان صالح خود که بخواهد اختصاص می‌دهد. اینک نمونه‌هایی از این آیات:
«آیاتی که گذشت به مواضعی از آگاهی [[انبیا]] الهی به غیب دلالت می‌نمود. اما آیاتی دیگر دلالت می‌کند غیر [[انبیاء]] نیز آگاه و مطلع از غیب شده‌اند. این آیات می‌فهماند که آگاهی و شناختِ نسبت به غیب، منحصر به طبقۀ انبیاء نیست بلکه این نوع آگاهی فضلی است الهی که خداوند به هر کدام از بندگان صالح خود که بخواهد اختصاص می‌دهد. اینک نمونه‌هایی از این آیات:
:::::#اطلاع یافتن مریم به غیب. آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه آیه ۴۵ و ۴۶ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ]]* [[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ]]}}<ref>«و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۵و۴۹.</ref> دلالت می‌کند مریم با وجود ازدواج نکردن، به سبب صحبت فرشته با او از فرزنددار شدن و نام او و شخصیت و خصوصیاتش مطلع شده بود.
#اطلاع یافتن مریم به غیب. آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه آیه ۴۵ و ۴۶ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ]]* [[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ]]}}<ref>«و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۵و۴۹.</ref> دلالت می‌کند مریم با وجود ازدواج نکردن، به سبب صحبت فرشته با او از فرزنددار شدن و نام او و شخصیت و خصوصیاتش مطلع شده بود.
:::::#همسر ابراهیم و آگاهی از غیب. آیات ۶۹ تا ۷۳ سورۀ مبارکۀ هود از بشارت یافتن همسر ابراهیم به فرزندی پسر به نام اسحاق و نوه‌ای به نام یعقوب توسط ملائکه خبر می‌دهد.
#همسر ابراهیم و آگاهی از غیب. آیات ۶۹ تا ۷۳ سورۀ مبارکۀ هود از بشارت یافتن همسر ابراهیم به فرزندی پسر به نام اسحاق و نوه‌ای به نام یعقوب توسط ملائکه خبر می‌دهد.
::::#مادر موسی. آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ]]}}<ref>«و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد»؛ سوره قصص، آیه ۷.</ref> دلالت دارد، مادر موسی از طریق غیب به آینده فرزندش آگاه شد.
::::#مادر موسی. آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره قصص علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ]]}}<ref>«و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز می‌گردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد»؛ سوره قصص، آیه ۷.</ref> دلالت دارد، مادر موسی از طریق غیب به آینده فرزندش آگاه شد.
:::::#همراه و مصاحب موسی. همراهِ موسی با آگاهی‌های خود اقدام به اموری می‌نمود که تعجب و اعتراض موسی را نیز سبب شده بود، که داستان آن در سورۀ کهف ذکر شده است. جملۀ {{متن قرآن|وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي}}<ref>  من آن کارها را از پیش خویش نکردم؛ سوره کهف، آیه ۸۲.</ref>در آیات مربوط به این داستان دلیل آن است که خداوند اسرار غیبی را به او اطلاع می‌داد.
#همراه و مصاحب موسی. همراهِ موسی با آگاهی‌های خود اقدام به اموری می‌نمود که تعجب و اعتراض موسی را نیز سبب شده بود، که داستان آن در سورۀ کهف ذکر شده است. جملۀ {{متن قرآن|وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي}}<ref>  من آن کارها را از پیش خویش نکردم؛ سوره کهف، آیه ۸۲.</ref>در آیات مربوط به این داستان دلیل آن است که خداوند اسرار غیبی را به او اطلاع می‌داد.
:::::#مؤمنین شهداء بر منافقین. آیاتی از قرآن دلالت بر این دارد که خدا و رسولش و بلکه مؤمنین عمل منافقین و سایر مردم را می‌بینند، آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۵ سوره توبه علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ]]}}<ref>«و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت»؛ سوره توبه، آیه ۱۰۵.</ref> از جملۀ این آیات است.  مراد از رؤیت در آیه، وقوف بر حقایق اعمال و هدف‌های مترتّبِ بر اعمال است و اطلاع بر این امور امکان ندارد مگر از طریق ادراک غیبی. مراد از مؤمنین نیز همه مردم نیستند بلکه شهیدان بر اعمال مقصود است»<ref>محمد تقی شاکر، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص۱۲۸.</ref>.
#مؤمنین شهداء بر منافقین. آیاتی از قرآن دلالت بر این دارد که خدا و رسولش و بلکه مؤمنین عمل منافقین و سایر مردم را می‌بینند، آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۵ سوره توبه علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ]]}}<ref>«و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت»؛ سوره توبه، آیه ۱۰۵.</ref> از جملۀ این آیات است.  مراد از رؤیت در آیه، وقوف بر حقایق اعمال و هدف‌های مترتّبِ بر اعمال است و اطلاع بر این امور امکان ندارد مگر از طریق ادراک غیبی. مراد از مؤمنین نیز همه مردم نیستند بلکه شهیدان بر اعمال مقصود است»<ref>محمد تقی شاکر، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص۱۲۸.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش