پرش به محتوا

اقسام و انواع علم کدام‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#))
خط ۲۶: خط ۲۶:


«در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} دو گونه علم "علم خاص و علم عام" برای ذات مقدس خداوند ذکر شده است: خداوند دو نوع علم دارد؛ یکی علم مخصوص و علم عام؛ علم خاص او علمی است که حتی ملائکه مقرب درگاهش و [[انبیاء]] که فرستاده او به سوی بندگانند - از آن بی اطلاع‌اند؛ اما علم عامش همان علمی است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلع‌اند و همان علم از ناحیه [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} که به ما رسیده است.<ref>{{عربی|" إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}"}}.</ref> آیاتی که بر اختصاص حصر [[علم غیب]] به خداوند دلالت دارند، بیان‌گر علم خاص‌اند، مثلاً:
«در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} دو گونه علم "علم خاص و علم عام" برای ذات مقدس خداوند ذکر شده است: خداوند دو نوع علم دارد؛ یکی علم مخصوص و علم عام؛ علم خاص او علمی است که حتی ملائکه مقرب درگاهش و [[انبیاء]] که فرستاده او به سوی بندگانند - از آن بی اطلاع‌اند؛ اما علم عامش همان علمی است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلع‌اند و همان علم از ناحیه [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} که به ما رسیده است.<ref>{{عربی|" إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}"}}.</ref> آیاتی که بر اختصاص حصر [[علم غیب]] به خداوند دلالت دارند، بیان‌گر علم خاص‌اند، مثلاً:
:::::#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>(و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند)، سوره مبارکه انعام، آیه۵۹.</ref>
#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>(و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند)، سوره مبارکه انعام، آیه۵۹.</ref>
:::::#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>(بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند)، سوره مبارکه نمل، آیه۶۵.</ref> و آیات دیگری که در این مورداند.<ref>در رابطه با [[علم غیب]] خداوند و نیز [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{ع}} ر.ک: مفاهيم القرآن؛ معالم النبوة في القرآن الكريم: ج ۳.</ref> علاوه بر آن که این آیات می‌تواند اشاره به همان "علم خاص" باشد و بر حصر و [[غیب]] به اصالت و ذاتاً - به خداوند دلالت دارند، مالک حقیقی اوست و او به هرکس که بخواهد تعلیم می‌دهد. زمام این علم هم به دست اوست و از مالكيت و سلطنت او خارج نمی‌شود بلکه هرگاه بخواهد، از صاحب آن باز می‌ستاند. نوع دوم که در مقابل علم اختصاصی است. علمی است که خداوند به برگزیدگان خود عنایت می‌کند: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>(او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند*جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد)، سوره مبارکه جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> آیه دیگر: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>و نیز بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند)، سوره مبارکه جن، آیه ۱۷۹.</ref> بر این اساس است که پذیرش آگاهی معصومان از [[غیب]] به اذن خداوند، از بدیهی‌ترین و مستدل‌ترین عقاید پیروان [[اهل بیت]]{{ع}} علما است. نمونه عینی این [[علم غیب]]، آگاهی‌های پیامبران و امامان از [[غیب]] است، به عنوان نمونه:
#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>(بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند)، سوره مبارکه نمل، آیه۶۵.</ref> و آیات دیگری که در این مورداند.<ref>در رابطه با [[علم غیب]] خداوند و نیز [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{ع}} ر.ک: مفاهيم القرآن؛ معالم النبوة في القرآن الكريم: ج ۳.</ref> علاوه بر آن که این آیات می‌تواند اشاره به همان "علم خاص" باشد و بر حصر و [[غیب]] به اصالت و ذاتاً - به خداوند دلالت دارند، مالک حقیقی اوست و او به هرکس که بخواهد تعلیم می‌دهد. زمام این علم هم به دست اوست و از مالكيت و سلطنت او خارج نمی‌شود بلکه هرگاه بخواهد، از صاحب آن باز می‌ستاند. نوع دوم که در مقابل علم اختصاصی است. علمی است که خداوند به برگزیدگان خود عنایت می‌کند: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>(او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند*جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد)، سوره مبارکه جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> آیه دیگر: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>و نیز بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند)، سوره مبارکه جن، آیه ۱۷۹.</ref> بر این اساس است که پذیرش آگاهی معصومان از [[غیب]] به اذن خداوند، از بدیهی‌ترین و مستدل‌ترین عقاید پیروان [[اهل بیت]]{{ع}} علما است. نمونه عینی این [[علم غیب]]، آگاهی‌های پیامبران و امامان از [[غیب]] است، به عنوان نمونه:


الف. پیشگویی [[حضرت نوح]]{{ع}} از این که امتش دیگر هدایت نخواهند شد و اگر زنده بمانند، فاجر و کافر می‌پرورند {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا]]}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره مبارکه نوح، آیه۲۷.</ref>
الف. پیشگویی [[حضرت نوح]]{{ع}} از این که امتش دیگر هدایت نخواهند شد و اگر زنده بمانند، فاجر و کافر می‌پرورند {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۶ و ۲۷ سوره نوح علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا]]}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره مبارکه نوح، آیه۲۷.</ref>
خط ۴۰: خط ۴۰:


«صحابه علوم و معارف، علم را به سه قسم جلی، خفی و لدنی قسمت کرده‌اند<ref>شرح منازل السائرین، ص ۵۰۰- ۵۰۴.</ref>:
«صحابه علوم و معارف، علم را به سه قسم جلی، خفی و لدنی قسمت کرده‌اند<ref>شرح منازل السائرین، ص ۵۰۰- ۵۰۴.</ref>:
:::::#'''علم جلی''' که محصول تعلیم و تدریس است و با استفاده از دانش‌های حصولی و مفاهیم ذهنی حاصل می‌شود و در مراکز حوزوی و دانشگاهی متداول است.
#'''علم جلی''' که محصول تعلیم و تدریس است و با استفاده از دانش‌های حصولی و مفاهیم ذهنی حاصل می‌شود و در مراکز حوزوی و دانشگاهی متداول است.
:::::#'''علم خفی''' که محصول عمل صالح هماهنگ با علم صائب است؛ بدین بیان که اگر کسی علم نافع به دست آورد و با عمل خود از آن انتفاع برد و جامعه را از آن بهره‌مند کند، ثمره و پاداشش علم میراثی است؛ یعنی خداوند علم جدیدی را به او ارث می‌دهد. که قبلاً نمی‌دانست: {{عربی|" مَنْ عَمِلَ بِمَا يَعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ‏ مَا لَمْ‏ يَعْلَمْ‏‏ ‏‏‏‏"}} <ref>الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۸؛ بحار الانوار، ج۶۵، ص۳۶۳.</ref>. راز نامگذاری علم الوراثه به بحفی آن است که سبب آن در مقایسه با علم الدراسه که جلی و روشن است؛ مخفی و پوشیده است.
#'''علم خفی''' که محصول عمل صالح هماهنگ با علم صائب است؛ بدین بیان که اگر کسی علم نافع به دست آورد و با عمل خود از آن انتفاع برد و جامعه را از آن بهره‌مند کند، ثمره و پاداشش علم میراثی است؛ یعنی خداوند علم جدیدی را به او ارث می‌دهد. که قبلاً نمی‌دانست: {{عربی|" مَنْ عَمِلَ بِمَا يَعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ‏ مَا لَمْ‏ يَعْلَمْ‏‏ ‏‏‏‏"}} <ref>الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۰۵۸؛ بحار الانوار، ج۶۵، ص۳۶۳.</ref>. راز نامگذاری علم الوراثه به بحفی آن است که سبب آن در مقایسه با علم الدراسه که جلی و روشن است؛ مخفی و پوشیده است.
:::::#'''علم لدنی'''، دانش ویژه‌ای است که از نزد خدای سبحان آموخته می‌شود: {{متن قرآن|آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا }}<ref> به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه: ۶۵.</ref>. انسان‌های کامل معصوم همانند [[اهل بیت]] [[وحی]] و [[نبوت]]  افزون بر علم خفن و علم جلی، از علم لدنی نیز برخوردارند، پس آنان از همه اقسام علوم بهره‌مندند؛ لکن علم جلی آنها محصول تعلیم افراد عادی بشر نیست، هرچند ممکن است معصومی از معصوم دیگر به روش عادی علمی را فرا گیرد. غرض آنکه تعلیم و تعلم چنین علم درون گروهی محذوری ندارد و چون مورث راستین خدای سبحان است، افاضه علم پیامبران سلف به انبیای خلف یا امامان گذشته به ائمه آینده همگی به عنایت الهی است و هرگز موجودی - علم یا غیر علم - خود به خود و بدون توریث مورث حقیقی از کسی یا موطنی به شخص یا موطن دیگر منتقل نمی‌شود. روایاتی که درباره ارث بری [[امامان]] از علم یکدیگر نقل شده است برخی صحیح و بعضی حسن‌اند هرچند برخی از آنها ضعیف هستند<ref>مرآة العقول، ج۳، ص۱۱- ۱۴.</ref>»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]] ج۶، ص۳۷۱.</ref>.
#'''علم لدنی'''، دانش ویژه‌ای است که از نزد خدای سبحان آموخته می‌شود: {{متن قرآن|آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا }}<ref> به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه: ۶۵.</ref>. انسان‌های کامل معصوم همانند [[اهل بیت]] [[وحی]] و [[نبوت]]  افزون بر علم خفن و علم جلی، از علم لدنی نیز برخوردارند، پس آنان از همه اقسام علوم بهره‌مندند؛ لکن علم جلی آنها محصول تعلیم افراد عادی بشر نیست، هرچند ممکن است معصومی از معصوم دیگر به روش عادی علمی را فرا گیرد. غرض آنکه تعلیم و تعلم چنین علم درون گروهی محذوری ندارد و چون مورث راستین خدای سبحان است، افاضه علم پیامبران سلف به انبیای خلف یا امامان گذشته به ائمه آینده همگی به عنایت الهی است و هرگز موجودی - علم یا غیر علم - خود به خود و بدون توریث مورث حقیقی از کسی یا موطنی به شخص یا موطن دیگر منتقل نمی‌شود. روایاتی که درباره ارث بری [[امامان]] از علم یکدیگر نقل شده است برخی صحیح و بعضی حسن‌اند هرچند برخی از آنها ضعیف هستند<ref>مرآة العقول، ج۳، ص۱۱- ۱۴.</ref>»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]] ج۶، ص۳۷۱.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۸۶: خط ۸۶:


تفاوت علم حصولی و حضوری:
تفاوت علم حصولی و حضوری:
:::::#علم حضوری یک حقیقت وجودی داری شدت و ضعف است و از تشکیک وجودی برخوردار است اما علم حصولی یک امر متوالی است.
#علم حضوری یک حقیقت وجودی داری شدت و ضعف است و از تشکیک وجودی برخوردار است اما علم حصولی یک امر متوالی است.
:::::#علم حضوری قابل انتقال نیست اما علم حصولی قابل انتقال و استدلال است.
#علم حضوری قابل انتقال نیست اما علم حصولی قابل انتقال و استدلال است.
:::::#فرق اساسی میان علم حضوری و علم حصولی واسطه است اگر معلوم بدون واسطه نزد عالم حاضر باشد آن علم حضوری است اگر حصول معلوم برای عالم با واسطه صورت گیرد آن علم حصولی خواهد بود.
#فرق اساسی میان علم حضوری و علم حصولی واسطه است اگر معلوم بدون واسطه نزد عالم حاضر باشد آن علم حضوری است اگر حصول معلوم برای عالم با واسطه صورت گیرد آن علم حصولی خواهد بود.
:::::#شک، یقین، تصدیق، خطا، صواب، حافظه، توجه، تفکر، تعقّل، استدلال تفهیم تفهّم و فلسفه و علوم همه به علم‌های حصولی مربوط است و در مورد علم‌های حضوری هیچ یکی از معانی بالا معنا ندارد.
#شک، یقین، تصدیق، خطا، صواب، حافظه، توجه، تفکر، تعقّل، استدلال تفهیم تفهّم و فلسفه و علوم همه به علم‌های حصولی مربوط است و در مورد علم‌های حضوری هیچ یکی از معانی بالا معنا ندارد.


و علم تقسیم دیگر هم دارد مثل تصور و تصدیق و بدیهی و نظری، حقیقی و اعتباری در مقام خود مذکور هستند»<ref> علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۷ - ۸.</ref>.
و علم تقسیم دیگر هم دارد مثل تصور و تصدیق و بدیهی و نظری، حقیقی و اعتباری در مقام خود مذکور هستند»<ref> علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۷ - ۸.</ref>.
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
::::::'''علم تصوری و علم تصدیقی''': علم حصولی را از یک حیث به دو قسم منقسم نموده‌اند: تصور و تصدیق. زیرا علم حصولی که عبارت است از صورت‎های ماهوی و مفاهیمی که در ذهن نقش بسته‌اند یا فقط مفاهیمی جدا از هم و بدون ارتباط سلبی یا ایجابی‌اند: همانند مفهوم "امام"، "منصوب"، "خداوند" و "آلوده به پلیدی‌ها" و یا علاوه بر این صور و مفاهیم ذهنی، ایجاب و سلب هم دارد مثل: "امام منصوب از جانب خداوند است" و "امام آلوده به پلیدی‌ها نیست". در قضایای شرطیه هم داستان از همین قرار است گرچه در موضوع سلب و ایجاب یعنی آنچه سلب و ایجاب بر آن وارد می‌شوند با قضایای حملیه تفاوت دارند. قسم اول از علم را تصور و قسم دوم را تصدیق نامیده‌اند<ref>شرح المصطلحات الفلسفیه،بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۴۱۴ ق، صص ۵۷؛ طباطبائی، نهایة الحكمة، صص۳۰۸.</ref>
::::::'''علم تصوری و علم تصدیقی''': علم حصولی را از یک حیث به دو قسم منقسم نموده‌اند: تصور و تصدیق. زیرا علم حصولی که عبارت است از صورت‎های ماهوی و مفاهیمی که در ذهن نقش بسته‌اند یا فقط مفاهیمی جدا از هم و بدون ارتباط سلبی یا ایجابی‌اند: همانند مفهوم "امام"، "منصوب"، "خداوند" و "آلوده به پلیدی‌ها" و یا علاوه بر این صور و مفاهیم ذهنی، ایجاب و سلب هم دارد مثل: "امام منصوب از جانب خداوند است" و "امام آلوده به پلیدی‌ها نیست". در قضایای شرطیه هم داستان از همین قرار است گرچه در موضوع سلب و ایجاب یعنی آنچه سلب و ایجاب بر آن وارد می‌شوند با قضایای حملیه تفاوت دارند. قسم اول از علم را تصور و قسم دوم را تصدیق نامیده‌اند<ref>شرح المصطلحات الفلسفیه،بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۴۱۴ ق، صص ۵۷؛ طباطبائی، نهایة الحكمة، صص۳۰۸.</ref>
::::::'''علم کلی و علم جزئی''': یکی دیگر از تقسیمات علم حصولی، تقسیم آن به کلی و جزئی است و از آنجا که کلی و جزئی به دو معنی صفت برای علم قرار می‌گیرند. در حقیقت دو تقسیم برای علم به کلی و جزئی وجود دارد:
::::::'''علم کلی و علم جزئی''': یکی دیگر از تقسیمات علم حصولی، تقسیم آن به کلی و جزئی است و از آنجا که کلی و جزئی به دو معنی صفت برای علم قرار می‌گیرند. در حقیقت دو تقسیم برای علم به کلی و جزئی وجود دارد:
:::::#علم حصولی یعنی صورت‌ها و مفاهیم ذهنی گاهی به گونه‌ای هستند که بر افراد و مصادیق خارجی زیادی قابل انطباق‌اند و عقل هیچگونه ممانعتی از این انطباق ندارد. همانند تصویری که از "امام" در ذهن شکل می‌گیرد که اختصاص به یک شخص نداشته و از نظر عقل، به هر فردی که دارای مؤلفه‌های تشکیل‌دهنده این مفهوم باشد قابل انطباق است. امّا گاهی صورت‌ها و مفاهیم ذهنی انسان چنین قابلیتی را ندارد و جز بر یک فرد خاص خارجی قابل انطباق نیستند همانند "[[امام علی]] {{ع}}" قسم اول را علم کلی و قسم دوم را علم جزئی نامیده‌اند.<ref>حلی، الجوهر النضید، قم، انتشارات بیدار، ۱۳۶۳ش، ص۱۲؛ خواجه طوسی، اساس الاقتبـاس، انتـشارات دانـشگاه تهران،۱۳۶۱،ص۱۷؛ طباطبائی، سید محمدحسین، نهایة الحكمة، ص۳۰۱.</ref> از تعریفی که برای کلی و جزئی گفته شده و از مثال‌هایی که برای آن زده‌اند این مطلب به دست می‌آید که این تقسیم در حقیقت تقسیمی برای علم حصولی تصوری است نه مطلق علم حصولی که علم تصدیقی را هم شامل شود.<ref>گرچه در اكثر موارد به این موضوع تصریح نشده و شاید به وضوحش واگذار كرده‌اند اما در بعضی موارد هم تصریح بـه ایـن مطلـب وجود دارد. نگاه كنید به: خواجه طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ج۳ ،ص۳۰۹.</ref> البته علم حصولی تصدیقی هم منقسم به کلی و جزئی می‌شود امّا به معنای دیگری که اختصاص به تصدیقات دارد و آن اینکه اگر حکم در قضیه شامل جمیع افراد موضوع "در حملیه" و یا شامل همه حالات و ازمان مقدم "در شرطیه" باشد کلی و اگر چنین نباشد جزئی نامیده می‌شود.
#علم حصولی یعنی صورت‌ها و مفاهیم ذهنی گاهی به گونه‌ای هستند که بر افراد و مصادیق خارجی زیادی قابل انطباق‌اند و عقل هیچگونه ممانعتی از این انطباق ندارد. همانند تصویری که از "امام" در ذهن شکل می‌گیرد که اختصاص به یک شخص نداشته و از نظر عقل، به هر فردی که دارای مؤلفه‌های تشکیل‌دهنده این مفهوم باشد قابل انطباق است. امّا گاهی صورت‌ها و مفاهیم ذهنی انسان چنین قابلیتی را ندارد و جز بر یک فرد خاص خارجی قابل انطباق نیستند همانند "[[امام علی]] {{ع}}" قسم اول را علم کلی و قسم دوم را علم جزئی نامیده‌اند.<ref>حلی، الجوهر النضید، قم، انتشارات بیدار، ۱۳۶۳ش، ص۱۲؛ خواجه طوسی، اساس الاقتبـاس، انتـشارات دانـشگاه تهران،۱۳۶۱،ص۱۷؛ طباطبائی، سید محمدحسین، نهایة الحكمة، ص۳۰۱.</ref> از تعریفی که برای کلی و جزئی گفته شده و از مثال‌هایی که برای آن زده‌اند این مطلب به دست می‌آید که این تقسیم در حقیقت تقسیمی برای علم حصولی تصوری است نه مطلق علم حصولی که علم تصدیقی را هم شامل شود.<ref>گرچه در اكثر موارد به این موضوع تصریح نشده و شاید به وضوحش واگذار كرده‌اند اما در بعضی موارد هم تصریح بـه ایـن مطلـب وجود دارد. نگاه كنید به: خواجه طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ج۳ ،ص۳۰۹.</ref> البته علم حصولی تصدیقی هم منقسم به کلی و جزئی می‌شود امّا به معنای دیگری که اختصاص به تصدیقات دارد و آن اینکه اگر حکم در قضیه شامل جمیع افراد موضوع "در حملیه" و یا شامل همه حالات و ازمان مقدم "در شرطیه" باشد کلی و اگر چنین نباشد جزئی نامیده می‌شود.


#حقایق خارجی که علم حصولی صورت‌ها و مفاهیم ذهنی آنهاست دو نوعند: بعضی از آنها مبرّا از هرگونه تغییر و تحوّلند. همانند خداوند متعال و بعضی دیگر در معرض تغییر و تبدل می‌باشند. همانند موجودات مادی. حال اگر معلوم انسان از نوع دوم باشد و دچار تغییر و تبدل شود، یا علم انسان "صور و مفاهیمی که انسان از آن موجود خارجی دارد" هم دچار تغییر می‌شود یا خیر؟
#حقایق خارجی که علم حصولی صورت‌ها و مفاهیم ذهنی آنهاست دو نوعند: بعضی از آنها مبرّا از هرگونه تغییر و تحوّلند. همانند خداوند متعال و بعضی دیگر در معرض تغییر و تبدل می‌باشند. همانند موجودات مادی. حال اگر معلوم انسان از نوع دوم باشد و دچار تغییر و تبدل شود، یا علم انسان "صور و مفاهیمی که انسان از آن موجود خارجی دارد" هم دچار تغییر می‌شود یا خیر؟
خط ۱۵۸: خط ۱۵۸:


«از کجایی و یا مجاری [[علم امام]]{{ع}} را می‌‏توان در یک نگاه به سه شاخه تقسیم نمود:
«از کجایی و یا مجاری [[علم امام]]{{ع}} را می‌‏توان در یک نگاه به سه شاخه تقسیم نمود:
:::::#عنایت خداوند متعال یا علوم بی‌واسطه؛
#عنایت خداوند متعال یا علوم بی‌واسطه؛
:::::#علوم انتقالی از [[پیامبر]]{{صل}}؛
#علوم انتقالی از [[پیامبر]]{{صل}}؛
:::::#علوم ایصالی به واسطۀ روح و ملک.
#علوم ایصالی به واسطۀ روح و ملک.


این تقسیم‌بندی بر اساس مصدر و طریق دریافت علم و آگاهی و عرضه کنندۀ معرفت و علم صورت پذیرفته نه بر اساس زمان یا مکان آگاهی [[امام]]  و یا نحوه و کیفیت دریافت ایشان. هر‌چند در بررسی از ریشه‌های آگاهی [[امام]]، که علمی الهی است و با واسطۀ فرشته و یا انتقال از [[پیامبر]]{{صل}} محقق می‌‏گردد به کیفیت و زمان و مکان فراگیری دانش ایشان نیز تاحدودی اشاره خواهد شد. طبق مبنایی که توسط روایات به دست می‌‏آید، علم هر امامی به [[امام]] بعد از خود به طور جامع منتقل می‏‌شود. پس آگاهی‌یابی و معرفت [[امام علی]]{{ع}} به عنوان جانشین اول [[پیامبر]] از علوم نبوی به طریق عادی و غیر عادی و به گونه‌های گوناگون نتیجه بخش و ثمردهندۀ آگاهی تمامی [[ائمه]] از آن علوم خواهد بود. گرچه در زمان این آگاهی‌یابی لسان روایات متفاوت است اما به صورت اجماع و اتفاق همگی روایات بر آگاهی هر [[امام]] از اولین لحظات امامتش از آن علوم دلالت می‏‌کنند. در این مقام به حسب وظیفه‌ای که این نوشتار بر عهده گرفته به بررسی انواع علوم اختصاصی انتقالی می‌‏پردازیم. عناوینی که ضمن استخراج از احادیث مورد بررسی قرار گرفته عبارتند از: [[روح القدس]]، [[جامعه]]، [[مصحف فاطمه]]{{س}}، [[صحف انبیاء|صحف]] و [[کتب انبیاء]]، [[عمود نور]]، [[الف باب]]، [[تحدیث]] ([[نقر]] و [[نکت]])، [[قرآن]]، [[اسم اعظم]] که برخی از این عناوین هم پوشی با عناوین مشهور دیگری نیز دارند که در ذیل این عناوین مطرح شده‌اند. از این موارد می‌توان [[مصحف فاطمه]]{{س}}، [[عمود نود]]، مسئله [[تحدیث]] را تحت قسم علوم ایصالی به واسطۀ روح و ملک قرار داد. [[جامعه]]، [[صحف انبیاء|صحف]] و [[کتب انبیاء]]، [[الف باب]] و [[علم به قرآن]] تحت قسم [[علوم انتقالی از پیامبر]]{{صل}} جا می‌گیرند. و [[روح القدس]] و [[اسم اعظم]] را می‌توان در قسم [[عنایات الهی]] مطرح نمود. البته [[علوم انتقالی از پیامبر]]{{صل}} و ملک نیز [[علم خدائی]] و به [[مشیت الهی|مشیت]] و [[اذن الهی]] برای [[امام]] محقق می‌گردد پس [[ارتباط با خداوند]] متعال به عنوان قسیم برای آن دو نباید تلقی شود بلکه این امر از آن روست که نمی‌‏توان [[روح القدس]] و رویت ملکوت و [[اسم اعظم]] را در یکی از دو مورد دیگر جای داد، به تعبیر دیگر [[روح القدس]] و شاید بتوان گفت [[اسم اعظم]] مقدمه و اسباب تحقق انتقال علوم توسط دو مورد دیگر است چرا که این [[روح القدس]] و بالتبع آن آگاهی از [[اسم اعظم]] مقدمه ولازمۀ جایگاه و رتبه‌ای است که امور علوم انتقالی از [[پیامبر]] و ملک را در پی‌خواهد داشت»<ref>[[محمد تقی شاکر|شاکر]]، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص۱۹.</ref>.
این تقسیم‌بندی بر اساس مصدر و طریق دریافت علم و آگاهی و عرضه کنندۀ معرفت و علم صورت پذیرفته نه بر اساس زمان یا مکان آگاهی [[امام]]  و یا نحوه و کیفیت دریافت ایشان. هر‌چند در بررسی از ریشه‌های آگاهی [[امام]]، که علمی الهی است و با واسطۀ فرشته و یا انتقال از [[پیامبر]]{{صل}} محقق می‌‏گردد به کیفیت و زمان و مکان فراگیری دانش ایشان نیز تاحدودی اشاره خواهد شد. طبق مبنایی که توسط روایات به دست می‌‏آید، علم هر امامی به [[امام]] بعد از خود به طور جامع منتقل می‏‌شود. پس آگاهی‌یابی و معرفت [[امام علی]]{{ع}} به عنوان جانشین اول [[پیامبر]] از علوم نبوی به طریق عادی و غیر عادی و به گونه‌های گوناگون نتیجه بخش و ثمردهندۀ آگاهی تمامی [[ائمه]] از آن علوم خواهد بود. گرچه در زمان این آگاهی‌یابی لسان روایات متفاوت است اما به صورت اجماع و اتفاق همگی روایات بر آگاهی هر [[امام]] از اولین لحظات امامتش از آن علوم دلالت می‏‌کنند. در این مقام به حسب وظیفه‌ای که این نوشتار بر عهده گرفته به بررسی انواع علوم اختصاصی انتقالی می‌‏پردازیم. عناوینی که ضمن استخراج از احادیث مورد بررسی قرار گرفته عبارتند از: [[روح القدس]]، [[جامعه]]، [[مصحف فاطمه]]{{س}}، [[صحف انبیاء|صحف]] و [[کتب انبیاء]]، [[عمود نور]]، [[الف باب]]، [[تحدیث]] ([[نقر]] و [[نکت]])، [[قرآن]]، [[اسم اعظم]] که برخی از این عناوین هم پوشی با عناوین مشهور دیگری نیز دارند که در ذیل این عناوین مطرح شده‌اند. از این موارد می‌توان [[مصحف فاطمه]]{{س}}، [[عمود نود]]، مسئله [[تحدیث]] را تحت قسم علوم ایصالی به واسطۀ روح و ملک قرار داد. [[جامعه]]، [[صحف انبیاء|صحف]] و [[کتب انبیاء]]، [[الف باب]] و [[علم به قرآن]] تحت قسم [[علوم انتقالی از پیامبر]]{{صل}} جا می‌گیرند. و [[روح القدس]] و [[اسم اعظم]] را می‌توان در قسم [[عنایات الهی]] مطرح نمود. البته [[علوم انتقالی از پیامبر]]{{صل}} و ملک نیز [[علم خدائی]] و به [[مشیت الهی|مشیت]] و [[اذن الهی]] برای [[امام]] محقق می‌گردد پس [[ارتباط با خداوند]] متعال به عنوان قسیم برای آن دو نباید تلقی شود بلکه این امر از آن روست که نمی‌‏توان [[روح القدس]] و رویت ملکوت و [[اسم اعظم]] را در یکی از دو مورد دیگر جای داد، به تعبیر دیگر [[روح القدس]] و شاید بتوان گفت [[اسم اعظم]] مقدمه و اسباب تحقق انتقال علوم توسط دو مورد دیگر است چرا که این [[روح القدس]] و بالتبع آن آگاهی از [[اسم اعظم]] مقدمه ولازمۀ جایگاه و رتبه‌ای است که امور علوم انتقالی از [[پیامبر]] و ملک را در پی‌خواهد داشت»<ref>[[محمد تقی شاکر|شاکر]]، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایان‌نامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص۱۹.</ref>.
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:


«به طور کلی علوم مختلف را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:
«به طور کلی علوم مختلف را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:
:::::#'''علوم متداول:''' به آن دسته از علوم می‌گویند که کم و بیش در دسترس مردم است، اما به صورت ناقص. مثلا علم طب که به طور بی‌سابقه‌ای مردم به آن اهتمام زیادی دارند؛ به خصوص گروههای مادی و بی‌خدا که اعتقادی به عالم غیر حس و لمس از جمله عالم لاهوت و یا قیامت ندارند. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى }}<ref> با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است؛ سوره اعلی، آیه: ۱۷.</ref>. به دنیا و زندگی در دنیا توجه بسیار می‌کنند، اما به رغم این گرایش و نیاز روزافزون، صدها سؤال در مورد پزشکی بلاجواب مانده است. حاصل همین جهل، وجود هزاران بیمار لاعلاج که در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی در انتظار مرگند و هر روز صدها نفر در سنین مختلف به دلیل نبودن تشخیص و داروی مناسب، از بین می‌روند. قرآن کریم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً }}<ref> و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند؛ سوره اسراء، آیه: ۸۵.</ref> دانش اندکی به شما داده شده است. در نجوم نیز همین طور است. سؤال‌های زیادی در رشته فیزیک از دیرباز برای دانشمندان برجای مانده که هر روز هم بر تعداد آنها افزوده می‌شود.
#'''علوم متداول:''' به آن دسته از علوم می‌گویند که کم و بیش در دسترس مردم است، اما به صورت ناقص. مثلا علم طب که به طور بی‌سابقه‌ای مردم به آن اهتمام زیادی دارند؛ به خصوص گروههای مادی و بی‌خدا که اعتقادی به عالم غیر حس و لمس از جمله عالم لاهوت و یا قیامت ندارند. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى }}<ref> با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است؛ سوره اعلی، آیه: ۱۷.</ref>. به دنیا و زندگی در دنیا توجه بسیار می‌کنند، اما به رغم این گرایش و نیاز روزافزون، صدها سؤال در مورد پزشکی بلاجواب مانده است. حاصل همین جهل، وجود هزاران بیمار لاعلاج که در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی در انتظار مرگند و هر روز صدها نفر در سنین مختلف به دلیل نبودن تشخیص و داروی مناسب، از بین می‌روند. قرآن کریم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً }}<ref> و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند؛ سوره اسراء، آیه: ۸۵.</ref> دانش اندکی به شما داده شده است. در نجوم نیز همین طور است. سؤال‌های زیادی در رشته فیزیک از دیرباز برای دانشمندان برجای مانده که هر روز هم بر تعداد آنها افزوده می‌شود.
:::::#'''علوم غیر رایج:''' آن دسته از مسائلی که چون مبتلا به مردم نبوده است مردم از آنها بی‌اطلاع‌اند. یعنی وجود دارد، ولی مردم از آن غافل مانده‌اند. کردگار متعال در مورد اصحاب کهف می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ }}<ref> بگو: خداوند بر آن اندازه که درنگ کردند داناتر است، نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست؛ چه بینا و چه شنواست!؛ سوره کهف، آیه: ۲۶.</ref>. در این آیه و دهها آیه دیگر از جهل مردم و از علم مطلق خداوند بحث شده است. پیداست خدایی که خالق آسمانها و زمین است، قبل از خلقت آسمانها و زمین همه علوم را حایز بوده و خواهد بود. خداوند سبحان درباره علم مطلق خود می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۳۱.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خود بر درونیات و حتی نیت‌های مردم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ }}<ref> و خداوند به اندیشه‌ها داناست؛ سوره تغابن، آیه: ۴.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خداوند از درونیات، اعتقادات، تصمیم‌ها، خیال‌ها و اندیشه‌های مردمی‌ پیچیده‌ترین مسائل علمی‌ است، خداوند سبحان در آیات متعددی این علم کامل خود را نشان می‌دهد.
#'''علوم غیر رایج:''' آن دسته از مسائلی که چون مبتلا به مردم نبوده است مردم از آنها بی‌اطلاع‌اند. یعنی وجود دارد، ولی مردم از آن غافل مانده‌اند. کردگار متعال در مورد اصحاب کهف می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ }}<ref> بگو: خداوند بر آن اندازه که درنگ کردند داناتر است، نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست؛ چه بینا و چه شنواست!؛ سوره کهف، آیه: ۲۶.</ref>. در این آیه و دهها آیه دیگر از جهل مردم و از علم مطلق خداوند بحث شده است. پیداست خدایی که خالق آسمانها و زمین است، قبل از خلقت آسمانها و زمین همه علوم را حایز بوده و خواهد بود. خداوند سبحان درباره علم مطلق خود می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۳۱.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خود بر درونیات و حتی نیت‌های مردم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ }}<ref> و خداوند به اندیشه‌ها داناست؛ سوره تغابن، آیه: ۴.</ref>. در مورد آگاهی مطلق خداوند از درونیات، اعتقادات، تصمیم‌ها، خیال‌ها و اندیشه‌های مردمی‌ پیچیده‌ترین مسائل علمی‌ است، خداوند سبحان در آیات متعددی این علم کامل خود را نشان می‌دهد.
:::::#'''علم درون:'''شاید انگیزه‌های خداوند از اعلان این که او از درونیات افراد آگاه است و از آن چه در دل‌ها می‌گذرد، و همچنین از نیتها، اراده‌ها، تصمیم‌ها، اعتقادها و آگاهی دارد که این گونه دانش‌ها تحصیلی نیست و هیچ کس از آن آگاهی نمی‌یابد نشان دادن علم مطلق خود از ظاهر و باطن همه چیز باشد. اتفاقاً در جهان امروز که جهان ارتباطات و اطلاعات و عصر اینترنت و ماهواره است و هر اتفاقی در هر نقطه از جهان رخ دهد، بلافاصله به اطلاع جهانیان می‌رسد، ولی باید گفت که دانشمندان این علم، فاقد آگاهی از دانش درون‌شناسی هستند. کشتن افراد بی‌گناه و یا بازداشت بدون محاکمه مردم و نگه‌داری بی‌گناهان در زندان‌ها و محبس‌ها، آن هم بیش از ۲۰ و یا ۳۰ سال... نشانگر همان مشکل است. برعکس آزادی مجرمان و تبرئه سرنخها، قاتلان و تبه کاران. همه از همین جهل نشأت می‌گیرد. از طرفی شکنجه‌های مالایطاق در شکنجه گاههای جهان خواران برای گرفتن اقرار، دلیل بی‌اطلاعی از فکر و اندیشه مردم است. مشکلی که امروز قضاوت در غرب با آن روبه روست، ریشه در همین مبحث دارد. هیچ مجرمی‌ به راحتی به جرم خود اقرار نمی‌کند. بسیاری از شکنجه‌ها بر روی آدمان که به خاطر دفاع از دین خود و از راه خود، مبارزه کرده و دستگیر شده‌اند، بهترین دلیل است. البته اینها بخش کوچکی از علم مطلق خداست و چون ما از معنای واژه مطلق آگاه نیستیم؛ نمی‌توانیم به گستردگی علم بی‌کناره و بی‌کرانه حضرت حق پی ببریم. پیداست تا این مشکل حل نشود به معنی فراز "خزان العلم" نمی‌توانیم آگاه شویم»<ref>[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]؛ ص۶۶ الی ۶۹.</ref>.
#'''علم درون:'''شاید انگیزه‌های خداوند از اعلان این که او از درونیات افراد آگاه است و از آن چه در دل‌ها می‌گذرد، و همچنین از نیتها، اراده‌ها، تصمیم‌ها، اعتقادها و آگاهی دارد که این گونه دانش‌ها تحصیلی نیست و هیچ کس از آن آگاهی نمی‌یابد نشان دادن علم مطلق خود از ظاهر و باطن همه چیز باشد. اتفاقاً در جهان امروز که جهان ارتباطات و اطلاعات و عصر اینترنت و ماهواره است و هر اتفاقی در هر نقطه از جهان رخ دهد، بلافاصله به اطلاع جهانیان می‌رسد، ولی باید گفت که دانشمندان این علم، فاقد آگاهی از دانش درون‌شناسی هستند. کشتن افراد بی‌گناه و یا بازداشت بدون محاکمه مردم و نگه‌داری بی‌گناهان در زندان‌ها و محبس‌ها، آن هم بیش از ۲۰ و یا ۳۰ سال... نشانگر همان مشکل است. برعکس آزادی مجرمان و تبرئه سرنخها، قاتلان و تبه کاران. همه از همین جهل نشأت می‌گیرد. از طرفی شکنجه‌های مالایطاق در شکنجه گاههای جهان خواران برای گرفتن اقرار، دلیل بی‌اطلاعی از فکر و اندیشه مردم است. مشکلی که امروز قضاوت در غرب با آن روبه روست، ریشه در همین مبحث دارد. هیچ مجرمی‌ به راحتی به جرم خود اقرار نمی‌کند. بسیاری از شکنجه‌ها بر روی آدمان که به خاطر دفاع از دین خود و از راه خود، مبارزه کرده و دستگیر شده‌اند، بهترین دلیل است. البته اینها بخش کوچکی از علم مطلق خداست و چون ما از معنای واژه مطلق آگاه نیستیم؛ نمی‌توانیم به گستردگی علم بی‌کناره و بی‌کرانه حضرت حق پی ببریم. پیداست تا این مشکل حل نشود به معنی فراز "خزان العلم" نمی‌توانیم آگاه شویم»<ref>[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]؛ ص۶۶ الی ۶۹.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۹۵: خط ۱۹۵:
| پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
*«[[سید عبدالحسین نجفی لاری|مرحوم نجفی لاری]] بر این باور است که [[امامان]]{{عم}} دو نوع علم دارد:  
*«[[سید عبدالحسین نجفی لاری|مرحوم نجفی لاری]] بر این باور است که [[امامان]]{{عم}} دو نوع علم دارد:  
:::::#علم ظاهری کسبی که از طریق امارات و حواس ظاهری به دست می‌آید. در این‌گونه علم و آگاهی نزاع و اختلاف در کمیت و کیفیت راه ندارد، زیرا علم ظاهری امام مانند علم ظاهری سایر مردم، در وسعت و ضیق، تابع علل و اسباب ظاهری‌اش است، پس مجالی برای نزاع نیست.
#علم ظاهری کسبی که از طریق امارات و حواس ظاهری به دست می‌آید. در این‌گونه علم و آگاهی نزاع و اختلاف در کمیت و کیفیت راه ندارد، زیرا علم ظاهری امام مانند علم ظاهری سایر مردم، در وسعت و ضیق، تابع علل و اسباب ظاهری‌اش است، پس مجالی برای نزاع نیست.
:::::#علم باطنی، فطری و لدنی که محصول [[الهام]]، [[تحدیث]]، [[روح القدس]] و مانند اینها از اسباب ویژه و مختص به [[انبیا]] و [[اوصیا]]ست. اختلاف علما در کمیت و کیفیت [[علم امام]]، در این‌گونه علم است<ref> [[سسید عبدالحسین نجفی لاری|نجفی لاری، عبدالحسین]]، معارف السلمانی، چاپ شده در کتاب [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]، [[محمد حسن نادم]]، ص ۲۰. </ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۹۰.</ref>.
#علم باطنی، فطری و لدنی که محصول [[الهام]]، [[تحدیث]]، [[روح القدس]] و مانند اینها از اسباب ویژه و مختص به [[انبیا]] و [[اوصیا]]ست. اختلاف علما در کمیت و کیفیت [[علم امام]]، در این‌گونه علم است<ref> [[سسید عبدالحسین نجفی لاری|نجفی لاری، عبدالحسین]]، معارف السلمانی، چاپ شده در کتاب [[علم امام ۱ (کتاب)|علم امام]]، [[محمد حسن نادم]]، ص ۲۰. </ref>»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۹۰.</ref>.
*«'''اقسام علم امام''':
*«'''اقسام علم امام''':


خط ۲۲۴: خط ۲۲۴:


[[شیخ اشراق]] در استدلال بر علم حصولی عرضه می‌دارد: هر گاه عین خارجی معلوم، همچون آسمان و زمین خارجی و مانند آن برای نفس حاضر نباشد صورت ذهنی‌اش برای نفس حاضر خواهد بود. اما صورت ذهنی جزئی در موطن قوای نفس حاضر نزد نفس می‌باشد و صورت ذهنی کلی در موطن خود نفس هستند، زیرا مدرکات کلی در مادیات منطبع نمی‌باشند و مدرک نیز خود صورت حصولی حاضر است نه عین خارجی و نه آن چه خارج از تصور است و اگر به عین خارجی و آنچه خارج از تصور است مدرک گفته شود به قصد ثانی است<ref>{{عربی|" اذا لم یکن لها استحضار عینه کالسماء و نحوهما فاستحضرت صورته؛ اما الجزئیات ففی قوه حاضره لها و اما الکلیات ففی ذاتها اذا من المدرکات کلیه ال تنطبع فی اجرام، و المدرک هو نفس الصوره الحاضره ال ما خرج عن التصور و ان قیل للخارج انه مدرک فذلک بقصد ثان‏‏ ‏‏‏‏"}}؛ سهروردی، تحقیق و مقدمه هنری کربن، ج۱، ص۱۲.</ref>. همچنین [[شیخ اشراق]] علم حصولی را دارای ویژگی‌هایی می‌داند که در زیر به آنها اشاره می‌شود:
[[شیخ اشراق]] در استدلال بر علم حصولی عرضه می‌دارد: هر گاه عین خارجی معلوم، همچون آسمان و زمین خارجی و مانند آن برای نفس حاضر نباشد صورت ذهنی‌اش برای نفس حاضر خواهد بود. اما صورت ذهنی جزئی در موطن قوای نفس حاضر نزد نفس می‌باشد و صورت ذهنی کلی در موطن خود نفس هستند، زیرا مدرکات کلی در مادیات منطبع نمی‌باشند و مدرک نیز خود صورت حصولی حاضر است نه عین خارجی و نه آن چه خارج از تصور است و اگر به عین خارجی و آنچه خارج از تصور است مدرک گفته شود به قصد ثانی است<ref>{{عربی|" اذا لم یکن لها استحضار عینه کالسماء و نحوهما فاستحضرت صورته؛ اما الجزئیات ففی قوه حاضره لها و اما الکلیات ففی ذاتها اذا من المدرکات کلیه ال تنطبع فی اجرام، و المدرک هو نفس الصوره الحاضره ال ما خرج عن التصور و ان قیل للخارج انه مدرک فذلک بقصد ثان‏‏ ‏‏‏‏"}}؛ سهروردی، تحقیق و مقدمه هنری کربن، ج۱، ص۱۲.</ref>. همچنین [[شیخ اشراق]] علم حصولی را دارای ویژگی‌هایی می‌داند که در زیر به آنها اشاره می‌شود:
:::::#معلوم بالذات که به منزله مفهوم در ذهن حاضر است، فی حد نفسه کلی و قابل صدق بر کثیرین است، گرچه از جزئی‌ترین مفاهیم محسوب می‌شود. روشن است که بحث در مورد کلیت چنین معلوم و مفهومی، به حسب قابلیت بر افراد بسیار است، هرچند در خارج بیشتر از یک مصداق نداشته باشد؛ بدین معنا مفهوم زیدی که با تمام خصایص وجودی اش در ذهن نقش بسته، قابلیت صدق بر هزاران زید دیگر را دارد گرچه در خارج وجود چنین مصادیقی محال باشد.
#معلوم بالذات که به منزله مفهوم در ذهن حاضر است، فی حد نفسه کلی و قابل صدق بر کثیرین است، گرچه از جزئی‌ترین مفاهیم محسوب می‌شود. روشن است که بحث در مورد کلیت چنین معلوم و مفهومی، به حسب قابلیت بر افراد بسیار است، هرچند در خارج بیشتر از یک مصداق نداشته باشد؛ بدین معنا مفهوم زیدی که با تمام خصایص وجودی اش در ذهن نقش بسته، قابلیت صدق بر هزاران زید دیگر را دارد گرچه در خارج وجود چنین مصادیقی محال باشد.
:::::#معلوم بالعرض که به عنوان مصداق آن مفهوم ذهنی و معلوم بالذات است باید غایب بوده و نزد عالم حاضر نباشد و صورت ذهنی نیز از آن امر غایب حکایت کند؛ از این رو مفاد علم حصولی، اخبار از امر غایب است.
#معلوم بالعرض که به عنوان مصداق آن مفهوم ذهنی و معلوم بالذات است باید غایب بوده و نزد عالم حاضر نباشد و صورت ذهنی نیز از آن امر غایب حکایت کند؛ از این رو مفاد علم حصولی، اخبار از امر غایب است.
:::::#نیاز به مطابقت با خارج دارد<ref>یدالله یزدان پناه، حکمت اشراق، تحقیق و پژوهش مهدی علیپور، ج۲، ص۲۶۱.</ref>.
#نیاز به مطابقت با خارج دارد<ref>یدالله یزدان پناه، حکمت اشراق، تحقیق و پژوهش مهدی علیپور، ج۲، ص۲۶۱.</ref>.


'''علم حضوری:''' علمی است که در ادراک واسطه وجود نداشته باشد بر خالف علم حصولی که همراه با واسطه می‌باشد. هر علم حصولی به علم حضوری باز می‌گردد که در نهایت برای نفس حاضر می‌شود. و همین وجود واسطه تفاوت بین علم حصولی و حضوری است.
'''علم حضوری:''' علمی است که در ادراک واسطه وجود نداشته باشد بر خالف علم حصولی که همراه با واسطه می‌باشد. هر علم حصولی به علم حضوری باز می‌گردد که در نهایت برای نفس حاضر می‌شود. و همین وجود واسطه تفاوت بین علم حصولی و حضوری است.
خط ۲۳۵: خط ۲۳۵:


همچنین [[شیخ اشراق]] به بیان ویژگی‌های علم حضوری می‌پردازد و ویژگی‌های آن را موارد ذیل می‌داند:
همچنین [[شیخ اشراق]] به بیان ویژگی‌های علم حضوری می‌پردازد و ویژگی‌های آن را موارد ذیل می‌داند:
:::::#معلوم یک امر جزئی متشخص باشد نه کلی.
#معلوم یک امر جزئی متشخص باشد نه کلی.
:::::#معلوم نزد نفس حاضر باشد نه غایب.
#معلوم نزد نفس حاضر باشد نه غایب.
:::::#بین آن دو ارتباط حصولی برقرار باشد نه حضوری.
#بین آن دو ارتباط حصولی برقرار باشد نه حضوری.
:::::#نیاز به مطابقت با خارج نداشته باشد<ref>یدالله یزدان پناه، حکمت اشراق، تحقیق و پژوهش مهدی علیپور، ج۲، ص۲۱۱.</ref>»<ref>[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی]]؛ ص۱۲.</ref>.
#نیاز به مطابقت با خارج نداشته باشد<ref>یدالله یزدان پناه، حکمت اشراق، تحقیق و پژوهش مهدی علیپور، ج۲، ص۲۱۱.</ref>»<ref>[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی]]؛ ص۱۲.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۴۷: خط ۲۴۷:


«با توجه به لحاظ‌های متعدد، می‌توان تقسیمات مختلفی مانند حصولی و حضوری، کلی و جزئی، تصوری و تصدیقی، بدیهی و نظری، حقیقی و اعتباری و ...<ref>رک: [[عبدالرزاق لاهیجی]]، گوهر مراد، ص ۵۵ تا ۵۸؛ [[سید محمد حسین طباطبایی]]، بدایة الحکمة، تحقیق [[عباس علی زارعی سبزواری]]، چ ۲۱، قم: مؤسسه چاپ اسلامی ۱۲۶ق، ص ۱۷۳ تا ۱۸۹.</ref> برای علم ارائه داد. در این نوشتار، از برخی از انواع علم، سخن به میان آمده بنابراین به مواردی از تقسیمات علم اشاره می‌شود:
«با توجه به لحاظ‌های متعدد، می‌توان تقسیمات مختلفی مانند حصولی و حضوری، کلی و جزئی، تصوری و تصدیقی، بدیهی و نظری، حقیقی و اعتباری و ...<ref>رک: [[عبدالرزاق لاهیجی]]، گوهر مراد، ص ۵۵ تا ۵۸؛ [[سید محمد حسین طباطبایی]]، بدایة الحکمة، تحقیق [[عباس علی زارعی سبزواری]]، چ ۲۱، قم: مؤسسه چاپ اسلامی ۱۲۶ق، ص ۱۷۳ تا ۱۸۹.</ref> برای علم ارائه داد. در این نوشتار، از برخی از انواع علم، سخن به میان آمده بنابراین به مواردی از تقسیمات علم اشاره می‌شود:
:::::#'''علم حصولی و حضوری:''' "علم حصولی"، علمی که در آن، واقعیت معلوم، پیش عالم حاضر نیست، بلکه فقط مفهوم تصویری از معلوم پیش عالم حاضر است؛ مثل علم نفس به موجودات خارجی از قبیل زمین و آسمان، درخت، انسان های دیگر، اعضای بدن خود شخص ادراک کننده. "علم حضوری"، علمی است که در آن، عین واقیت معلوم، پیش عالم حاضر است و عالم شخصیت معلوم را می‌یابد مانند علم نفس به ذات خود و حالات وجدانی و ذهنی خود از این رو شک در چنین علمی راه ندارد؛ بنابراین هر انستی ممکن است در هر چیزی شک کند اما در وجود خود به عنوان یک موجود شک نمی کند.<ref>[[مرتضی مطهری]]. مجموعه آثار ج۶، ص ۱۰۳.</ref> البته علم حضوری، دارای شدت و ضعف است به گونه‌ای که گاهی بر اثر ضعف به صورت ناآگاهانه درمی‌آید و زمانی نیمه آگاهانه و یا آگاهانه خواهد بود؛ هم چنین اختلاف مراتب وجودی شخص، سبب تحقق مراتب مختلف علم حضوری می‌شود، یعنی نفس انسان، هرقدر از نظر مرتبه وجودی ضعیف تر باشد شناخت‌های حضوریش از حقایق کمرنگ‌تر و ضعیف‌تر است و هرقدر مرتبه وجودیش کامل‌تر شود آگاهی‌های بدون واسطه‌اش کامل‌تر و آگاهانه‌تر می‌گردد.<ref>رک: [[عبدالرزاق لاهیجی]]،گوهر مراد ص۱۴۸.</ref> علم حضوری و حصولی گاهی به علم باطنی و اکتسابی تعبیر می‌شود. علم ظاهری و اکتسابی همان علم حصولی است که از راه حواس ظاهری و تفکر به دست آمده و علم باطنی از راه الهام با وحی به دست می‌آید.
#'''علم حصولی و حضوری:''' "علم حصولی"، علمی که در آن، واقعیت معلوم، پیش عالم حاضر نیست، بلکه فقط مفهوم تصویری از معلوم پیش عالم حاضر است؛ مثل علم نفس به موجودات خارجی از قبیل زمین و آسمان، درخت، انسان های دیگر، اعضای بدن خود شخص ادراک کننده. "علم حضوری"، علمی است که در آن، عین واقیت معلوم، پیش عالم حاضر است و عالم شخصیت معلوم را می‌یابد مانند علم نفس به ذات خود و حالات وجدانی و ذهنی خود از این رو شک در چنین علمی راه ندارد؛ بنابراین هر انستی ممکن است در هر چیزی شک کند اما در وجود خود به عنوان یک موجود شک نمی کند.<ref>[[مرتضی مطهری]]. مجموعه آثار ج۶، ص ۱۰۳.</ref> البته علم حضوری، دارای شدت و ضعف است به گونه‌ای که گاهی بر اثر ضعف به صورت ناآگاهانه درمی‌آید و زمانی نیمه آگاهانه و یا آگاهانه خواهد بود؛ هم چنین اختلاف مراتب وجودی شخص، سبب تحقق مراتب مختلف علم حضوری می‌شود، یعنی نفس انسان، هرقدر از نظر مرتبه وجودی ضعیف تر باشد شناخت‌های حضوریش از حقایق کمرنگ‌تر و ضعیف‌تر است و هرقدر مرتبه وجودیش کامل‌تر شود آگاهی‌های بدون واسطه‌اش کامل‌تر و آگاهانه‌تر می‌گردد.<ref>رک: [[عبدالرزاق لاهیجی]]،گوهر مراد ص۱۴۸.</ref> علم حضوری و حصولی گاهی به علم باطنی و اکتسابی تعبیر می‌شود. علم ظاهری و اکتسابی همان علم حصولی است که از راه حواس ظاهری و تفکر به دست آمده و علم باطنی از راه الهام با وحی به دست می‌آید.
:::::#'''علم اجمالی و تفصیلی:''' گاهی شخص مطالبی را به شکل بسیط در ذهن خود در رابطه با یک مسئله دارد که به آن علم اجمالی می‌گویند و گاهی همان مطلب را به صورت مفصل می‌داند که به آن علم تفصیلی گویند»<ref>[[علم امام در کتاب کافی و شروح آن (پایان‌نامه)|علم امام در کتاب کافی و شروح آن]]، ص ۲۳.</ref>.
#'''علم اجمالی و تفصیلی:''' گاهی شخص مطالبی را به شکل بسیط در ذهن خود در رابطه با یک مسئله دارد که به آن علم اجمالی می‌گویند و گاهی همان مطلب را به صورت مفصل می‌داند که به آن علم تفصیلی گویند»<ref>[[علم امام در کتاب کافی و شروح آن (پایان‌نامه)|علم امام در کتاب کافی و شروح آن]]، ص ۲۳.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش