پرش به محتوا

دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#))
خط ۵۷: خط ۵۷:


دوم: از جهت محتوی است، قرآن حاوی بسیاری از معارف غیبی و اخبار حوادث گذشته و آینده است. معارف غیبی قرآن را می‌توان در چند محورکلی چنین دسته بندی کرد:
دوم: از جهت محتوی است، قرآن حاوی بسیاری از معارف غیبی و اخبار حوادث گذشته و آینده است. معارف غیبی قرآن را می‌توان در چند محورکلی چنین دسته بندی کرد:
:::::#جهان ماورای طبیعت، خدا، روح و [[فرشتگان]] و روز رستاخیز که از قلمرو حس و ماده خارج بوده و ایمان به آنها لازم است.
#جهان ماورای طبیعت، خدا، روح و [[فرشتگان]] و روز رستاخیز که از قلمرو حس و ماده خارج بوده و ایمان به آنها لازم است.
:::::#اسرار آفرینش، حقایقی که بمرور زمان و با پیشرفت علم، آن اسرار و قواعد کشف می‌شود و تا ابزار مسلح و تکنولوژی نبود با حس ظاهری معمولی قابل دریافت نبوده‌اند.
#اسرار آفرینش، حقایقی که بمرور زمان و با پیشرفت علم، آن اسرار و قواعد کشف می‌شود و تا ابزار مسلح و تکنولوژی نبود با حس ظاهری معمولی قابل دریافت نبوده‌اند.
:::::#تشریح اوضاع ملل گذشته، که بدون دردست بودن مدارک قرآن کریم این حقایق از ملت‌های قبلی را در اختیار انسان‌ها می‌گذارد.
#تشریح اوضاع ملل گذشته، که بدون دردست بودن مدارک قرآن کریم این حقایق از ملت‌های قبلی را در اختیار انسان‌ها می‌گذارد.
:::::#گزارش از حوادث آینده، اخباری که قرآن از آینده داده و برخی اتفاق افتاده است و قطعی می‌باشد مانند ناتوانی بشر از معارضه با قرآن و مغلوب شدن روم و... بنابر این [[پیامبر]] با دریافت وحی، با اطلاعات و آگاهی‌های وسیع غیبی آشنا می‌شود. آیاتی همچون: {{متن قرآن|ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ‏ إليكَ}} بیانگر ارتباط پیامبران با [[علم غیب]] است.
#گزارش از حوادث آینده، اخباری که قرآن از آینده داده و برخی اتفاق افتاده است و قطعی می‌باشد مانند ناتوانی بشر از معارضه با قرآن و مغلوب شدن روم و... بنابر این [[پیامبر]] با دریافت وحی، با اطلاعات و آگاهی‌های وسیع غیبی آشنا می‌شود. آیاتی همچون: {{متن قرآن|ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ‏ إليكَ}} بیانگر ارتباط پیامبران با [[علم غیب]] است.


'''۲. [[عصمت]]''': یکی از خصوصیات [[پیامبران]] و [[اهل بیت]] {{عم}} عصمت است. عصمت به معنای مصونیت همه جانبه در ناحیه گفتار، رفتار و اندیشه از هر گونه گناه و اشتباه و فراموشی است. دلائل اثبات عصمت انبیا و ائمه {{ع}} در کتب کلامی به تفصیل آمده است و ما درصدد پرداختن به آنها نیستیم اما به‌طور کلی می‌توان گفت که: آیات قرآن به‌طور عام، متابعت از پیامبر را واجب کرده و تسلیم و انقیاد در برابر تمامی اقوال و افعال او را برای مسلمانان فریضه دانسته است و در تمامی زمینه‌ها بر وجوب تأسی از پیامبر {{صل}} تأکید می‌کند. مانند: {{متن قرآن|يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏}} <ref> سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>. (...)
'''۲. [[عصمت]]''': یکی از خصوصیات [[پیامبران]] و [[اهل بیت]] {{عم}} عصمت است. عصمت به معنای مصونیت همه جانبه در ناحیه گفتار، رفتار و اندیشه از هر گونه گناه و اشتباه و فراموشی است. دلائل اثبات عصمت انبیا و ائمه {{ع}} در کتب کلامی به تفصیل آمده است و ما درصدد پرداختن به آنها نیستیم اما به‌طور کلی می‌توان گفت که: آیات قرآن به‌طور عام، متابعت از پیامبر را واجب کرده و تسلیم و انقیاد در برابر تمامی اقوال و افعال او را برای مسلمانان فریضه دانسته است و در تمامی زمینه‌ها بر وجوب تأسی از پیامبر {{صل}} تأکید می‌کند. مانند: {{متن قرآن|يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏}} <ref> سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>. (...)
خط ۷۷: خط ۷۷:


«'''ادله عقلی''': غایت قوه [[نبوت]] و [[امامت]] این است که به مرتبه‌ای برسند که "عقل بالفعل" از برای آنها حاصل شود و "عقل بالفعل" آن است که صاحب آن به همه حقایق اشیاء بالفعل علم داشته باشند، به نحوی که گویا آنها را مشاهده می‌کند و هیچ یک از آنها از ذهن آنان زایل نشوند. این معنی از کلام حضرت [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} نیز آشکار می‌شود که فرمود {{عربی|"لَو کُشِفَ الغِطاءُ مَا ازدَدتُ یَقِیناً"}}<ref>غررالحکم، عبدالواحد آمدی، ص۵۶۶.</ref> اگر پرده از میان برداشته شود، به یقین من هیچ زیادتی حاصل نمی‌شود. یعنی اشیاء را به نحوی که هستند مشاهده می‌کنم و علم به آنها دارم. اگر از کتاب و سنت بینات و شواهدی بر آگاهی بالفعل انبیا و ائمه{{عم}} به دست ما نرسیده بود، دلایل عقلی بر آن کافی و واضح بود و آن دلایل عبارت‌اند از:
«'''ادله عقلی''': غایت قوه [[نبوت]] و [[امامت]] این است که به مرتبه‌ای برسند که "عقل بالفعل" از برای آنها حاصل شود و "عقل بالفعل" آن است که صاحب آن به همه حقایق اشیاء بالفعل علم داشته باشند، به نحوی که گویا آنها را مشاهده می‌کند و هیچ یک از آنها از ذهن آنان زایل نشوند. این معنی از کلام حضرت [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} نیز آشکار می‌شود که فرمود {{عربی|"لَو کُشِفَ الغِطاءُ مَا ازدَدتُ یَقِیناً"}}<ref>غررالحکم، عبدالواحد آمدی، ص۵۶۶.</ref> اگر پرده از میان برداشته شود، به یقین من هیچ زیادتی حاصل نمی‌شود. یعنی اشیاء را به نحوی که هستند مشاهده می‌کنم و علم به آنها دارم. اگر از کتاب و سنت بینات و شواهدی بر آگاهی بالفعل انبیا و ائمه{{عم}} به دست ما نرسیده بود، دلایل عقلی بر آن کافی و واضح بود و آن دلایل عبارت‌اند از:
:::::#'''قاعده لطف''': همان‌طور که با استناد به قاعده لطف، نصب نبوت و [[امامت]] بر حق تعالی لازم است، مزین و متّصف بودن آنها به اکمل صفت، یعنی علم تام نیز عقلاً بر حکیم واجب است. اگر انبیا و ائمه{{عم}} متصف به علم تام نباشند، ناقص خواهند بود و این مخالف با مقتضای لطفی است که برای خداوند واجب است؛<ref>[[الفیه علی هامش علم الائمه (کتاب)|الفیه علی هامش علم الائمه]]، [[محمد محمدی گیلانی]]، ص۱۵۶، دارالنشر اسلامی/ قم، بی‌تا/ اول.</ref> زیرا ترک لطف موجب اخلال به غرض است، غرض خداوند از نبوت و [[امامت]] رساندن انسان‌ها به کمال است و رساندن به کمال با علم تام است و اگر لطف انجام نگیرد این غرض به دست نخواهد آمد و نقص غرض از حکیم قبیح است.
#'''قاعده لطف''': همان‌طور که با استناد به قاعده لطف، نصب نبوت و [[امامت]] بر حق تعالی لازم است، مزین و متّصف بودن آنها به اکمل صفت، یعنی علم تام نیز عقلاً بر حکیم واجب است. اگر انبیا و ائمه{{عم}} متصف به علم تام نباشند، ناقص خواهند بود و این مخالف با مقتضای لطفی است که برای خداوند واجب است؛<ref>[[الفیه علی هامش علم الائمه (کتاب)|الفیه علی هامش علم الائمه]]، [[محمد محمدی گیلانی]]، ص۱۵۶، دارالنشر اسلامی/ قم، بی‌تا/ اول.</ref> زیرا ترک لطف موجب اخلال به غرض است، غرض خداوند از نبوت و [[امامت]] رساندن انسان‌ها به کمال است و رساندن به کمال با علم تام است و اگر لطف انجام نگیرد این غرض به دست نخواهد آمد و نقص غرض از حکیم قبیح است.
:::::#'''قاعده وجود مقتضی و عدم مانع''': اعطای علم فعلی، داخل در عموم قدرت فعل خداوند می‌باشد و از اصول مسلّم علم الهی هم این است که مقتضای کمال در افاضه آن است، پس مقتضی موجود بوده، از طرفی هم مانعی از جانب انبیا و ائمه{{عم}} بر اخذ علم فعلی نیست، چون آنها اشرف ممکنات و اتم مخلوقات هستند، پس بالاترین مرتبه قابلیت درک این اعطا و فیوضات الهی هستند. از این‌رو با وجود مقتضی و عدم مانع، عقلاً درست نیست که خداوند قدرتش را درباره برگزیدگانش اظهار نکند و آنان را بر نحو علم کامل‌تر قرار ندهد.
#'''قاعده وجود مقتضی و عدم مانع''': اعطای علم فعلی، داخل در عموم قدرت فعل خداوند می‌باشد و از اصول مسلّم علم الهی هم این است که مقتضای کمال در افاضه آن است، پس مقتضی موجود بوده، از طرفی هم مانعی از جانب انبیا و ائمه{{عم}} بر اخذ علم فعلی نیست، چون آنها اشرف ممکنات و اتم مخلوقات هستند، پس بالاترین مرتبه قابلیت درک این اعطا و فیوضات الهی هستند. از این‌رو با وجود مقتضی و عدم مانع، عقلاً درست نیست که خداوند قدرتش را درباره برگزیدگانش اظهار نکند و آنان را بر نحو علم کامل‌تر قرار ندهد.
:::::#'''قاعده افضلیت''': عقل چنین می‌یابد که بر خداوند سبحان لازم است حجّتی بین خود و بندگانش قرار دهد که مبلّغ احکام او و بیانگر نظام الهی باشد. آن حجت هم باید دارای تمام اوصاف کمال و مبرّا از همه خصلت‌های موجب نقصان باشد و نباید به گونه‌ای باشد که معرض توهین و انتقاد و خرده‌گیری قرار گیرد، بلکه باید صورت و سیرتش از همه نقص‌ها به دور باشد، تا صلاحیت حجت بودن را داشته باشد و کسی را یارای احتجاج بر او و برتری در فضل و علم نسبت به او نباشد. حال اگر [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، به چیزی از موضوعات و احکام جاهل باشد و افراد دیگری عالم به آن باشند، لازم می‌آید، که آنها افضل و اعلم از [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} باشند و تقدیم مفضول جاهل بر فاضل عالم عقلاً باطل است. بنابراین اصلاً شایسته نیست که جاهل غافل ولو در بعضی از موضوعات و احکام از جانب خداوند منصوب بر ارشاد مردم باشد<ref>الفیه علی هامش علم الائمه، ص۱۶۱.</ref>»<ref>[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]] ص ۲۷۸</ref>.
#'''قاعده افضلیت''': عقل چنین می‌یابد که بر خداوند سبحان لازم است حجّتی بین خود و بندگانش قرار دهد که مبلّغ احکام او و بیانگر نظام الهی باشد. آن حجت هم باید دارای تمام اوصاف کمال و مبرّا از همه خصلت‌های موجب نقصان باشد و نباید به گونه‌ای باشد که معرض توهین و انتقاد و خرده‌گیری قرار گیرد، بلکه باید صورت و سیرتش از همه نقص‌ها به دور باشد، تا صلاحیت حجت بودن را داشته باشد و کسی را یارای احتجاج بر او و برتری در فضل و علم نسبت به او نباشد. حال اگر [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، به چیزی از موضوعات و احکام جاهل باشد و افراد دیگری عالم به آن باشند، لازم می‌آید، که آنها افضل و اعلم از [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} باشند و تقدیم مفضول جاهل بر فاضل عالم عقلاً باطل است. بنابراین اصلاً شایسته نیست که جاهل غافل ولو در بعضی از موضوعات و احکام از جانب خداوند منصوب بر ارشاد مردم باشد<ref>الفیه علی هامش علم الائمه، ص۱۶۱.</ref>»<ref>[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]] ص ۲۷۸</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش