پرش به محتوا

رابطه قرآن با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#))
خط ۴۵: خط ۴۵:


*«قرآن کریم در آیات چهل و چهارم تا چهل و ششم سوره قصص به عدم حضور [[پیامبر]]{{صل}} در وقایع تاریخی و اخبار دقیق او از آنها برای بیدار باش و هوشیاری مردم اشاره می‌کند و می‌فرماید: و تو در جانب غربی نبودی هنگامی که کار نبوّت را با موسی تمام کردیم؛ و از گواهان حاضر نیز نبودی. ولکن ما گروه‌هایی را پدید آوردیم، و دوران عمر آنان طولانی شد؛ و در میان ساکنان مَدْین اقامت نداشتی، تا از حال آنان آگاه شوی و آیات ما را بر مشرکان مکه بخوانی و پیروی کنی؛ و لکن ما فرستنده تو بودیم. و تو در جانب کوه طور نبودی، هنگامی که موسی را ندا دادیم؛ و لکن تو را آگاه کردیم به خاطر این که رحمتی از سوی پروردگارت باشد تا قومی را هشدار دهی که پیش از تو هیچ هشدارگری برای آنان نیامده است؛ باشد که آنان متذکّر شوند. بنابراین:
*«قرآن کریم در آیات چهل و چهارم تا چهل و ششم سوره قصص به عدم حضور [[پیامبر]]{{صل}} در وقایع تاریخی و اخبار دقیق او از آنها برای بیدار باش و هوشیاری مردم اشاره می‌کند و می‌فرماید: و تو در جانب غربی نبودی هنگامی که کار نبوّت را با موسی تمام کردیم؛ و از گواهان حاضر نیز نبودی. ولکن ما گروه‌هایی را پدید آوردیم، و دوران عمر آنان طولانی شد؛ و در میان ساکنان مَدْین اقامت نداشتی، تا از حال آنان آگاه شوی و آیات ما را بر مشرکان مکه بخوانی و پیروی کنی؛ و لکن ما فرستنده تو بودیم. و تو در جانب کوه طور نبودی، هنگامی که موسی را ندا دادیم؛ و لکن تو را آگاه کردیم به خاطر این که رحمتی از سوی پروردگارت باشد تا قومی را هشدار دهی که پیش از تو هیچ هشدارگری برای آنان نیامده است؛ باشد که آنان متذکّر شوند. بنابراین:
:::::#قرآن کریم در سوره‌های مختلف از جمله سوره قصص، سرگذشت موسی و فرعون را بیان کرده و گاهی صحنه‌هایی را بیان کرده که هیچ کس در آن صحنه حضور نداشته است؛ برای مثال، گفت‌وگوی خدا با موسی از میان درخت درشب تاریک و نیز ماجرای گفت‌وگوی موسی و شعیب در مدین و امثال آن را به طور دقیق و ریز بیان کرده است که این نوعی اخبار غیبی و رازگویی است.
#قرآن کریم در سوره‌های مختلف از جمله سوره قصص، سرگذشت موسی و فرعون را بیان کرده و گاهی صحنه‌هایی را بیان کرده که هیچ کس در آن صحنه حضور نداشته است؛ برای مثال، گفت‌وگوی خدا با موسی از میان درخت درشب تاریک و نیز ماجرای گفت‌وگوی موسی و شعیب در مدین و امثال آن را به طور دقیق و ریز بیان کرده است که این نوعی اخبار غیبی و رازگویی است.
:::::#قرآن اخبار صحنه‌هایی را بیان کرده که حدود دوهزار سال از آنها می‌گذشته و [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} درآن صحنه‌ها نبوده و از آنها اطلاعی نداشته است، و همین مطلب دلیل رازگویی و حقانیّت قرآن و [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} است که مطالبی را بیان می‌کند که جز از راه وحی قابل دست‌رسی نیست.  
#قرآن اخبار صحنه‌هایی را بیان کرده که حدود دوهزار سال از آنها می‌گذشته و [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} درآن صحنه‌ها نبوده و از آنها اطلاعی نداشته است، و همین مطلب دلیل رازگویی و حقانیّت قرآن و [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} است که مطالبی را بیان می‌کند که جز از راه وحی قابل دست‌رسی نیست.  
:::::#هدف بیان این قصه‌ها و اخبار غیبی آن است که مشرکان مکه و مخالفان اسلام آنها را بشنوند و به حقانیّت پیامبر و قرآن پی‌ببرند و از خواب غفلت بیدار شوند و این رحمتی دیگر از جانب خداست که می‌خواهد مردم را هدایت کند.
#هدف بیان این قصه‌ها و اخبار غیبی آن است که مشرکان مکه و مخالفان اسلام آنها را بشنوند و به حقانیّت پیامبر و قرآن پی‌ببرند و از خواب غفلت بیدار شوند و این رحمتی دیگر از جانب خداست که می‌خواهد مردم را هدایت کند.
:::::#در این آیات بیان شده که هیچ هشدارگری قبل از [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} برای مردم مکه معاصر [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} نیامده است؛ چراکه صدها سال از عصر ابراهیم و اسماعیل و مسیح {{ع}} می‌گذشت و در مکه پیامبری مبعوث نشده بود و در نتیجه مردم مکه گرفتار جهل و فساد و شرک شده بودند.  
#در این آیات بیان شده که هیچ هشدارگری قبل از [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} برای مردم مکه معاصر [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} نیامده است؛ چراکه صدها سال از عصر ابراهیم و اسماعیل و مسیح {{ع}} می‌گذشت و در مکه پیامبری مبعوث نشده بود و در نتیجه مردم مکه گرفتار جهل و فساد و شرک شده بودند.  
::::::در نتیجه:
::::::در نتیجه:
:::::#اخبار غیبی [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} دلیل حقانیت او و قرآن است.
#اخبار غیبی [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} دلیل حقانیت او و قرآن است.
:::::#اخبار غیبی و هشدارگری پیامبران، رحمتی از جانب خداست؛ از آنها برای غفلت‌زدایی و بیداری استفاده کنید»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۵، ص۳۱۰]</ref>.
#اخبار غیبی و هشدارگری پیامبران، رحمتی از جانب خداست؛ از آنها برای غفلت‌زدایی و بیداری استفاده کنید»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۵، ص۳۱۰]</ref>.


*«قرآن کریم در آیه صد و دوم با اشاره به وحیانی بودن و نکات غیبی سرگذشت یوسف می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}}<ref>«(اى پيامبر) اين از خبرهاى نهانى است كه به تو وحى مى‏‌كنيم و تو هنگامى كه (برادران يوسف) بر كار خود هم‏داستان شدند و نيرنگ مى‌‏باختند نزد آنها نبودى»؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۲.</ref> این آیه اشاره دارد که داستان [[حضرت یوسف]] {{ع}} ریشه وحیانی دارد؛ زیرا نکته‌های ظریفی را بیان کرده که اگر خدای متعال بیان نمی‌کرد، هیچ کس از آن‌ها آگاهی نداشت. در نتیجه:
*«قرآن کریم در آیه صد و دوم با اشاره به وحیانی بودن و نکات غیبی سرگذشت یوسف می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}}<ref>«(اى پيامبر) اين از خبرهاى نهانى است كه به تو وحى مى‏‌كنيم و تو هنگامى كه (برادران يوسف) بر كار خود هم‏داستان شدند و نيرنگ مى‌‏باختند نزد آنها نبودى»؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۲.</ref> این آیه اشاره دارد که داستان [[حضرت یوسف]] {{ع}} ریشه وحیانی دارد؛ زیرا نکته‌های ظریفی را بیان کرده که اگر خدای متعال بیان نمی‌کرد، هیچ کس از آن‌ها آگاهی نداشت. در نتیجه:
:::::#پیامبران از راه وحی با غیب آشنا می‌شوند.
#پیامبران از راه وحی با غیب آشنا می‌شوند.
:::::#قصه‌های قرآن را اخبار غیبی بدانید (نه داستان‌های غیرواقعی و اساطیری)»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۰، ص۱۷۵]</ref>.
#قصه‌های قرآن را اخبار غیبی بدانید (نه داستان‌های غیرواقعی و اساطیری)»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۰، ص۱۷۵]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:


«شیوه بیان ارتباط [[اهل بیت]] {{عم}} با قرآن در روایات به شکل‌های مختلفی بیان شده است. گونه‌های تبیین این ارتباط را می‌توان در این موارد دسته‌بندی نمود.
«شیوه بیان ارتباط [[اهل بیت]] {{عم}} با قرآن در روایات به شکل‌های مختلفی بیان شده است. گونه‌های تبیین این ارتباط را می‌توان در این موارد دسته‌بندی نمود.
:::::#روایاتی که آیاتی از قرآن را که دلالت بر آگاهی گروهی و افرادی به قرآن و تأویل آن و آشنا به متشابهات قرآن و تفسیر آن و بهره‌مند از حقایق قرآن هستند و در آنها نامی از ایشان برده نشده را منحصر و منطبق و یا حداقل مصداق اکمل و اتم آن را [[اهل بیت]] {{عم}} معرفی می‌نماید. این روایات به فراخورِ مفهوم و معنای آیات، دلالت بر [[علم امام|آگاهی و علم گسترده امام]] به واسطه آگاهی از قرآن می‌نمایند. و در حقیقت علم و معرفت و آگاهی‌های فراوان و حیرت انگیز و شناخت وسیع و دقیق ایشان را مستند به قرآن می‌کند و اصحاب و مخالفان را با منبع [[علم امام|علم و آگاهی امام]]، و حقانیت و وارد نبودن خدشه به آن آشنا می‌سازد. آیاتی که در این مقام مورد استناد قرار گرفته‌اند عبارتند از: ۴۹ عنکبوت، ۱۲۱ بقرة، ۴۳ رعد، ۷ آل عمران، ۱۸ آل عمران، ۴۳ نحل، ۷ انبیاء، ۳۲ دخان، ۳۲ فاطر، ۲۸ حدید، ۲۶۹ بقرة، ۱۹ انعام. در این روایات <ref>ر.ک برای دیدن روایاتی که به این آیات اشاره دارند: بحار ج ۲۳ ص ۱۸۹ ح ۳ و ۵ ص ۱۹۱ ح ۱۰ ص ۱۹۲ ح ۱۶ ص ۱۹۳ ح ۱۸ ص ۲۰۰ ح ۳۴ و ۳۷ و ۳۸ ص ۲۰۲ ح ۴۵ ص ۲۰۳ ح ۴۸. ج ۲۳ ص ۱۸۹ ح ۶؛ کافی ج ۱ ص ۲۵۷ ح ۳؛ بحار ج ۲۳ ص ۱۹۱ ح ۱۱؛ شواهد التنزیل حسکانی ج ۱ ص ۴۰۰ تا ۴۰۵؛ بحار ج ۲۳ ص ۲۰۴ ح ۵۱ و ۵۲ ص ۱۷۲ ح ۱ ص ۱۷۳ ح 2 ص ۱۷۴ ح ۳ و ۴ ص ۱۷۶ ح ۱۳ و ۱۴ و ۱۶ ص ۱۷۷ ح ۱۷ و ۱۸ و…؛ شواهد التنزیل ج ۱ ص ۴۳۲ تا ص ۴۳۷؛ کافی ج ۱ ص ۲۹۵ بحار ج ۲۳ ص ۲۲۸ ح ۵۰؛ شواهد التنزیل ج ۲ ص ۱۵۵ تا ۱۵۶ ج ۲ ص ۳۰۸ تا ۳۱۰. ج ۱ ص ۱۳۵ ح ۱۴۶ تا ۱۳۹ ح ۱۵۴؛ بحار ج ۸۹ ص ۱۰۱ ح ۷۳ و ۷۴ و ۷۵.</ref> [[ائمه]] با استناد به آیات مذکور، اهل پیامبر را آگاه از علم قرآن دانسته شده‌اند که مردم مأمور به پرسش و سؤال از ایشان گردیده‌اند. همچنین علم به آیات بینات الهی در سینه ایشان می‌باشد و علم و عمل به کتاب خداوند سبحان که سبب تلاوت حقیقی قرآن است از آن ایشان می‌باشد. [[امام]] همچون [[پیامبر]] {{صل}} انذار دهنده به قرآن است و راسخین در علم که آگاهان از تأویل حقیقی قرآن هستند [[اهل بیت|ائمه اهل بیت]] دانسته شده‌اند. [[اهل بیت]] به عنوان سخنگو و ناطقان قرآنند و ایشان هستند که به تأویل و تنزیل قرآن آشنا می‌باشند و به سبب بهره‌مندی از علمی که خدا به ایشان داده است، شک و رجس از ایشان دور می‌باشد. این عبارات خلاصه‌ای از مضمون روایات فراوانی است که در ذیل آیاتِ مربوط به ارتباط [[علم امام]] با آگاهی از قرآن نقل شده است. در یکی از این روایات محمد بن یحیی از عبد الرحمان نقل می‌کند که [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: {{عربی|«إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ انْتَهَى إِلَى‏ آيٍ فِي الْقُرْآنِ ثُمَّ جَمَعَ أَصَابِعَهُ ثُمَّ قَال {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْم}}»}} <ref>سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.</ref><ref>بصائرالدرجات ص: ۲۰۶ ح ۱۴؛ وسائل‌الشیعة ج: ۲۷ ص: ۱۹۹ ح ۳۳۵۸۷؛ بحار ج ۲۳ ص ۲۰۳ ح ۴۸.</ref> ایشان، سرچشمه علم الهی خود را قرآن و آشنایی با معارف و آیات الهی می‌دانند، که خداوند [[ائمه]] {{عم}} را از آن بهره‌مند نموده است.
#روایاتی که آیاتی از قرآن را که دلالت بر آگاهی گروهی و افرادی به قرآن و تأویل آن و آشنا به متشابهات قرآن و تفسیر آن و بهره‌مند از حقایق قرآن هستند و در آنها نامی از ایشان برده نشده را منحصر و منطبق و یا حداقل مصداق اکمل و اتم آن را [[اهل بیت]] {{عم}} معرفی می‌نماید. این روایات به فراخورِ مفهوم و معنای آیات، دلالت بر [[علم امام|آگاهی و علم گسترده امام]] به واسطه آگاهی از قرآن می‌نمایند. و در حقیقت علم و معرفت و آگاهی‌های فراوان و حیرت انگیز و شناخت وسیع و دقیق ایشان را مستند به قرآن می‌کند و اصحاب و مخالفان را با منبع [[علم امام|علم و آگاهی امام]]، و حقانیت و وارد نبودن خدشه به آن آشنا می‌سازد. آیاتی که در این مقام مورد استناد قرار گرفته‌اند عبارتند از: ۴۹ عنکبوت، ۱۲۱ بقرة، ۴۳ رعد، ۷ آل عمران، ۱۸ آل عمران، ۴۳ نحل، ۷ انبیاء، ۳۲ دخان، ۳۲ فاطر، ۲۸ حدید، ۲۶۹ بقرة، ۱۹ انعام. در این روایات <ref>ر.ک برای دیدن روایاتی که به این آیات اشاره دارند: بحار ج ۲۳ ص ۱۸۹ ح ۳ و ۵ ص ۱۹۱ ح ۱۰ ص ۱۹۲ ح ۱۶ ص ۱۹۳ ح ۱۸ ص ۲۰۰ ح ۳۴ و ۳۷ و ۳۸ ص ۲۰۲ ح ۴۵ ص ۲۰۳ ح ۴۸. ج ۲۳ ص ۱۸۹ ح ۶؛ کافی ج ۱ ص ۲۵۷ ح ۳؛ بحار ج ۲۳ ص ۱۹۱ ح ۱۱؛ شواهد التنزیل حسکانی ج ۱ ص ۴۰۰ تا ۴۰۵؛ بحار ج ۲۳ ص ۲۰۴ ح ۵۱ و ۵۲ ص ۱۷۲ ح ۱ ص ۱۷۳ ح 2 ص ۱۷۴ ح ۳ و ۴ ص ۱۷۶ ح ۱۳ و ۱۴ و ۱۶ ص ۱۷۷ ح ۱۷ و ۱۸ و…؛ شواهد التنزیل ج ۱ ص ۴۳۲ تا ص ۴۳۷؛ کافی ج ۱ ص ۲۹۵ بحار ج ۲۳ ص ۲۲۸ ح ۵۰؛ شواهد التنزیل ج ۲ ص ۱۵۵ تا ۱۵۶ ج ۲ ص ۳۰۸ تا ۳۱۰. ج ۱ ص ۱۳۵ ح ۱۴۶ تا ۱۳۹ ح ۱۵۴؛ بحار ج ۸۹ ص ۱۰۱ ح ۷۳ و ۷۴ و ۷۵.</ref> [[ائمه]] با استناد به آیات مذکور، اهل پیامبر را آگاه از علم قرآن دانسته شده‌اند که مردم مأمور به پرسش و سؤال از ایشان گردیده‌اند. همچنین علم به آیات بینات الهی در سینه ایشان می‌باشد و علم و عمل به کتاب خداوند سبحان که سبب تلاوت حقیقی قرآن است از آن ایشان می‌باشد. [[امام]] همچون [[پیامبر]] {{صل}} انذار دهنده به قرآن است و راسخین در علم که آگاهان از تأویل حقیقی قرآن هستند [[اهل بیت|ائمه اهل بیت]] دانسته شده‌اند. [[اهل بیت]] به عنوان سخنگو و ناطقان قرآنند و ایشان هستند که به تأویل و تنزیل قرآن آشنا می‌باشند و به سبب بهره‌مندی از علمی که خدا به ایشان داده است، شک و رجس از ایشان دور می‌باشد. این عبارات خلاصه‌ای از مضمون روایات فراوانی است که در ذیل آیاتِ مربوط به ارتباط [[علم امام]] با آگاهی از قرآن نقل شده است. در یکی از این روایات محمد بن یحیی از عبد الرحمان نقل می‌کند که [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: {{عربی|«إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ انْتَهَى إِلَى‏ آيٍ فِي الْقُرْآنِ ثُمَّ جَمَعَ أَصَابِعَهُ ثُمَّ قَال {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْم}}»}} <ref>سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.</ref><ref>بصائرالدرجات ص: ۲۰۶ ح ۱۴؛ وسائل‌الشیعة ج: ۲۷ ص: ۱۹۹ ح ۳۳۵۸۷؛ بحار ج ۲۳ ص ۲۰۳ ح ۴۸.</ref> ایشان، سرچشمه علم الهی خود را قرآن و آشنایی با معارف و آیات الهی می‌دانند، که خداوند [[ائمه]] {{عم}} را از آن بهره‌مند نموده است.
:::::#روایاتی که قرآن را نیازمند به تفسیر می‌داند و دانایی که از تمامی آیات آن آگاه باشد و احکام قرآن را بداند و از کیفیت نزول، ترتیب آیات، ناسخ و منسوخ آن و شأن نزول آیات و جایگاه آیه خبر داشته باشد. این دسته از روایات ضمن تبیین این نیاز، [[ائمه اطهار]] {{عم}} را آگاهان و عالمان به قرآن معرفی می‌نماید و جدایی میان قرآن و [[امام]] را نفی می‌کند. [[ام سلمة]] نقل می‌کند [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در ساعات پایان عمر شریفش پس از سفارش به کتاب و اهل بیت {{عم}} دست [[علی]] را گرفت و فرمود: {{عربی|«‏هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ، خَلِيفَتَانِ بَصِيرَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏»}} همانا [[علی]] با قرآن است و قرآن با اوست، دو جانشین بینائی که جدائی نمی‌پذیرند تا در کنار حوض نزد من آیند. بیان دیگری از جایگاه و رابطه امام با قرآن و [[پیامبر]]، در بیان [[منصور بن حازم]] می‌باشد که [[امام صادق]] کلام او را امضا و تأیید فرمود. منصور در خدمت حضرت پس از استدلال به وجود رب و لزوم وجود [[نبی]] برای دسترسی به سِخت و رضایت خداوند، برای استدلال به لزوم وجود حجتی پس از [[پیامبر]] این سؤال را مطرح می‌کند که [[حجت]] پس از پیامبر قرآن نمی‌تواند باشد زیرا [[مرجئه]]، [[قدریه]] هرکدام و حتی [[زندیق]] برای غلبه بر طرف مسلمان خود به آن استدلال می‌کند، پس برای قرآن قیّمی لازم است که حجیّت قرآن با آن تمام می‌شود، و از میان [[ابن مسعود]]، [[حذیفه]] و... که به عنوان آگاهان به قرآن معرفی شدند تنها [[علی]] بود که به تمام قرآن آگاهی داشت پس علی قیّم و نگهدار قرآن است و [[حجت]] پس از [[پیامبر]] اوست و اطاعتش مفترض و آنچه درباره قرآن می‌گوید حق و صحیح است.
#روایاتی که قرآن را نیازمند به تفسیر می‌داند و دانایی که از تمامی آیات آن آگاه باشد و احکام قرآن را بداند و از کیفیت نزول، ترتیب آیات، ناسخ و منسوخ آن و شأن نزول آیات و جایگاه آیه خبر داشته باشد. این دسته از روایات ضمن تبیین این نیاز، [[ائمه اطهار]] {{عم}} را آگاهان و عالمان به قرآن معرفی می‌نماید و جدایی میان قرآن و [[امام]] را نفی می‌کند. [[ام سلمة]] نقل می‌کند [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در ساعات پایان عمر شریفش پس از سفارش به کتاب و اهل بیت {{عم}} دست [[علی]] را گرفت و فرمود: {{عربی|«‏هَذَا عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ، خَلِيفَتَانِ بَصِيرَانِ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏»}} همانا [[علی]] با قرآن است و قرآن با اوست، دو جانشین بینائی که جدائی نمی‌پذیرند تا در کنار حوض نزد من آیند. بیان دیگری از جایگاه و رابطه امام با قرآن و [[پیامبر]]، در بیان [[منصور بن حازم]] می‌باشد که [[امام صادق]] کلام او را امضا و تأیید فرمود. منصور در خدمت حضرت پس از استدلال به وجود رب و لزوم وجود [[نبی]] برای دسترسی به سِخت و رضایت خداوند، برای استدلال به لزوم وجود حجتی پس از [[پیامبر]] این سؤال را مطرح می‌کند که [[حجت]] پس از پیامبر قرآن نمی‌تواند باشد زیرا [[مرجئه]]، [[قدریه]] هرکدام و حتی [[زندیق]] برای غلبه بر طرف مسلمان خود به آن استدلال می‌کند، پس برای قرآن قیّمی لازم است که حجیّت قرآن با آن تمام می‌شود، و از میان [[ابن مسعود]]، [[حذیفه]] و... که به عنوان آگاهان به قرآن معرفی شدند تنها [[علی]] بود که به تمام قرآن آگاهی داشت پس علی قیّم و نگهدار قرآن است و [[حجت]] پس از [[پیامبر]] اوست و اطاعتش مفترض و آنچه درباره قرآن می‌گوید حق و صحیح است.


'''جهت نیاز به مفسر برای قرآن''':
'''جهت نیاز به مفسر برای قرآن''':
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:


«ظاهر روایات این فصل نشان می‌دهد که [[ائمه]] {{عم}} علم تفسیر قرآن را از دیگران نفی ننموده‌اند. اما برای علم و آگاهی خود از تفسیر قرآن دو ویژگی بیان داشته‌اند:
«ظاهر روایات این فصل نشان می‌دهد که [[ائمه]] {{عم}} علم تفسیر قرآن را از دیگران نفی ننموده‌اند. اما برای علم و آگاهی خود از تفسیر قرآن دو ویژگی بیان داشته‌اند:
:::::#عمومیت و جامعیت آگاهی ایشان در برابر آگاهی برخی از بعضی از آیات، که آگاهی ناقص است.
#عمومیت و جامعیت آگاهی ایشان در برابر آگاهی برخی از بعضی از آیات، که آگاهی ناقص است.
:::::#متقن بودن تفسیر خود در برابر آگاهی ناصحیح و فهم نادرست و یا تفسیر ظنّی از قرآن. ویژگی اول با احادیثی که ذکر گردید تا حدودی بیان شد.
#متقن بودن تفسیر خود در برابر آگاهی ناصحیح و فهم نادرست و یا تفسیر ظنّی از قرآن. ویژگی اول با احادیثی که ذکر گردید تا حدودی بیان شد.


در این روایات عباراتی مانند: {{عربی|«مَا نَزَلَتْ فِي الْقُرْآنِ آيَة‏»}} و یا تعابیری مثل: {{عربی|«یُعَلِّمُونَهُ لَکُم، أَوَّله إلی آخِرِهِ‏»}} دلالت بر فراگیری فهم قرآن و آشنایی با تمام قرآن را دارد. ویژگی دوم تفسیر [[ائمه]] {{عم}}؛ اتقان به صحت و مطابقت داشتن تفسیر ایشان با حقیقت قرآن می‌باشد. دلیل بر این گفتار، اوّلاً روایاتی است که [[اهل بیت]] {{عم}} و قرآن را عِدل هم و در کنار هم و جدا ناشدنی از هم می‌داند، [[حدیث ثقلین]] به عنوان بهترین و متقن ترین سند بر این ادعاست. ثانیاً روایاتی است که خود [[ائمه]] علم و آگاهی خویش از قرآن را الهی و به واسطه [[پیامبر]] {{صل}} معرفی می‌نمایند. {{عربی|«سَلُونِي عَنْ كِتَابِ اللَّهِ فَوَ اللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فِي لَيْلٍ وَ لَا نَهَارٍ وَ لَا مَسِيرٍ وَ لَا مُقَامٍ إِلَّا وَ قَدْ أَقْرَأَنِيهَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} ... فَعَلَّمَنِي تَأْوِيلَهُ وَ تَنْزِيلَه‏»}} از من از کتاب خدا سؤال کنید که به خدا آیه‌ای نازل نشد در شب یا روز و نه در راه و ایستگاه الا آنکه [[پیامبر]] آن را برای من قرائت کرد پس تأویل و تنزیلش را به من آموخت. و با همین سیاق روایاتی هستند که با استناد به آیه {و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ}نقش [[ائمه]] را تکمیل‌کننده انذاری می‌دانند که از وظایف [[پیامبر]] {{صل}} دانسته شده است. در این روایات در تبیین من بلغ آمده: {{عربی|«مَنْ بَلَغَ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً مِنْ‏ ذُرِّيَّةِ الْأَوْصِيَاءِ فَهُوَ يُنْذِرُ بِالْقُرْآنِ كَمَا أَنْذَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّه‏ {{صل}}‏»}}
در این روایات عباراتی مانند: {{عربی|«مَا نَزَلَتْ فِي الْقُرْآنِ آيَة‏»}} و یا تعابیری مثل: {{عربی|«یُعَلِّمُونَهُ لَکُم، أَوَّله إلی آخِرِهِ‏»}} دلالت بر فراگیری فهم قرآن و آشنایی با تمام قرآن را دارد. ویژگی دوم تفسیر [[ائمه]] {{عم}}؛ اتقان به صحت و مطابقت داشتن تفسیر ایشان با حقیقت قرآن می‌باشد. دلیل بر این گفتار، اوّلاً روایاتی است که [[اهل بیت]] {{عم}} و قرآن را عِدل هم و در کنار هم و جدا ناشدنی از هم می‌داند، [[حدیث ثقلین]] به عنوان بهترین و متقن ترین سند بر این ادعاست. ثانیاً روایاتی است که خود [[ائمه]] علم و آگاهی خویش از قرآن را الهی و به واسطه [[پیامبر]] {{صل}} معرفی می‌نمایند. {{عربی|«سَلُونِي عَنْ كِتَابِ اللَّهِ فَوَ اللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فِي لَيْلٍ وَ لَا نَهَارٍ وَ لَا مَسِيرٍ وَ لَا مُقَامٍ إِلَّا وَ قَدْ أَقْرَأَنِيهَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} ... فَعَلَّمَنِي تَأْوِيلَهُ وَ تَنْزِيلَه‏»}} از من از کتاب خدا سؤال کنید که به خدا آیه‌ای نازل نشد در شب یا روز و نه در راه و ایستگاه الا آنکه [[پیامبر]] آن را برای من قرائت کرد پس تأویل و تنزیلش را به من آموخت. و با همین سیاق روایاتی هستند که با استناد به آیه {و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ}نقش [[ائمه]] را تکمیل‌کننده انذاری می‌دانند که از وظایف [[پیامبر]] {{صل}} دانسته شده است. در این روایات در تبیین من بلغ آمده: {{عربی|«مَنْ بَلَغَ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً مِنْ‏ ذُرِّيَّةِ الْأَوْصِيَاءِ فَهُوَ يُنْذِرُ بِالْقُرْآنِ كَمَا أَنْذَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّه‏ {{صل}}‏»}}
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:


روایاتی فراوانی نیز وجود دارد که به عنوان نمونه دو روایت نقل می‌شود:
روایاتی فراوانی نیز وجود دارد که به عنوان نمونه دو روایت نقل می‌شود:
:::::#[[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} فرمود: هیچ آیه از قرآن بر [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] نیامد مگر آنکه آن را بر من خوانده و املا نمود و من آن را با خط خود نوشتم، [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم متشابه و عام و خاص آن را به من آموخت.
#[[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} فرمود: هیچ آیه از قرآن بر [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] نیامد مگر آنکه آن را بر من خوانده و املا نمود و من آن را با خط خود نوشتم، [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم متشابه و عام و خاص آن را به من آموخت.
:::::#[[جابر]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل کرده که فرمود: هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که از ظاهر و باطن قرآن به طور کامل آگاه است، مگر اوصیا و جانشینان پیامبر. از این روایات و سخنان بزرگان امامیه، استفاده می‌شود که یکی از مصادر علوم و معارف [[اهل‌ بیت]]{{عم}} قرآن مجید است»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۷۱.</ref>.
#[[جابر]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل کرده که فرمود: هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که از ظاهر و باطن قرآن به طور کامل آگاه است، مگر اوصیا و جانشینان پیامبر. از این روایات و سخنان بزرگان امامیه، استفاده می‌شود که یکی از مصادر علوم و معارف [[اهل‌ بیت]]{{عم}} قرآن مجید است»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۷۱.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش