علل غیبت امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-::::# +#)) |
||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
| پاسخدهنده = محمد جواد خراسانی | | پاسخدهنده = محمد جواد خراسانی | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[محمد جواد خراسانی]]'''، در کتاب ''«[[مهدی منتظر ۱ (کتاب)|مهدی منتظر]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[محمد جواد خراسانی]]'''، در کتاب ''«[[مهدی منتظر ۱ (کتاب)|مهدی منتظر]]»'' در اینباره گفته است: | ||
#«[[علت]] اصلی همان [[اراده]] و [[مشیت]] [[حق تعالی]] است که پیش از وجود او برای او چنین [[پیشبینی]] کرده همچنان که برای هر [[پیغمبر]] و هر [[وصی]] [[پیغمبری]] طوری مخصوص در ولادتش و در دوران زندگیش و در روش و رفتارش قرار داده. [[ابراهیم]] به نحوی و [[موسی]] بهنحوی و [[عیسی]] بهنحوی و [[پیامبر خاتم]] {{صل}} بهنحوی، البته هرکدام بهنحوی که [[حکمت]] اقتضاء کرده، پس سؤال از [[علت]] [[اراده خدا]] بیجا و بیمورد است. {{متن حدیث|وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاء وَ لَا يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ غَيْرُهُ |لا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ}} [[خدا]] آنچه بخواهد میکند و آنچه غیر او بخواهد نمیکند، (او سؤال نمیشود از آن چه میکند و [[مردم]] سؤال میشوند). و اگر راه سؤال در اینگونه امور باز باشد سؤال را حد و حصری نخواهد بود، مانند آنکه چرا [[پیامبران]] یکصد و بیست و چهار هزار باشند؟ چرا [[عمر]] فلان [[پیامبر]] کم و [[عمر]] [[نوح]] آن [[قدر]] زیاد؟ چرا [[قرآن]] یک مرتبه نازل نشد؟ چرا با [[تفسیر]] نازل نشد تا محتاج به [[مفسر]] و اینهمه [[اختلاف]] [[مفسرین]] نباشد؟ چرا خود [[پیامبر]] جمعآوری نفرمود؟ و غیر ذلک که برای هر چیز میتوان راه سؤال از [[علت]] باز کرد. بلی سؤال از [[حکمت]] مانعی ندارد، اما جواب هم لازم ندارد، زیرا که وجه [[حکمت]] لازم نیست که بر همه معلوم باشد. {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ}}<ref>چنین نیست که خداوند شما را بر غیب مطلع سازد؛ آل عمران، ۱۷۹.</ref> | |||
#[[علت]] و سبب ظاهری برای [[غیبت]] هست و منحصر در [[تقیه]] و [[خوف]] نیست تا آن سه اشکال لازم آید. آری در طی [[اخبار]] یکی از [[علل]] را [[خوف]] شمردهاند، خصم مغرض همان را مستمسک کرده و به [[خیال]] خود اشکال بزرگی به دست آورده، با اینکه بالفرض اگر [[علت]] منحصر به [[خوف]] هم باشد هیچ اشکال لازم نمیآید»<ref>[[محمد جواد خراسانی|خراسانی، محمد جواد]]، [[مهدی منتظر ۱ (کتاب)|مهدی منتظر]]، ص ۵۰.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
«پیش از پرداختن بدین مسئله باید یادآور شد، [[دلیل]] اثبات قضیهای با [[فلسفه]] آن تفاوت دارد. برای قانع شدن و [[ایمان]] به تحقق پدیده ای، ارائه [[دلیل]] کافی است، ولی وقتی کسی از علت تحقق میپرسد، بیان [[فلسفه]] و چرایی آن [[ضرورت]] دارد؛ برای مثال، [[دلیل]] [[وجوب]] [[نماز]]، [[آیه]]: {{متن قرآن|وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ }}<ref> و نماز را به پا دارید!؛ بقره، آیه ۴۳.</ref> است، ولی [[فلسفه]] [[وجوب]] آن میتواند [[آیه]]: {{متن قرآن|إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ }} <ref>همانا نماز (انسان را از زشتیها و گناه باز میدارد؛ عنکبوت، آیه ۲۵.</ref> باشد. در مسئله [[غیبت]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نیز گاه از [[دلیل]] تحقق این پدیده پرسش میشود و زمانی از [[فلسفه]] آن. بیتردید، در این جا [[دلیل]] تحقق [[غیبت]] با [[فلسفه]] آن تفاوت دارد. برای اثبات تحقق [[غیبت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} کافی است که از لحاظ تاریخی، وجود [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} احراز شود و سپس زنده بودن وی و عدم حضورش در میان [[مردم]] اثبات گردد. در این موقعیت، چنانچه [[طول عمر]] وی احراز شود، [[غیبت]] طولانی اش نیز ثابت میگردد. در بحثهای پیشین، تولد [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} و زنده بودن وی پس از [[وفات]] پدر گران قدرش اثبات شد. زندگی [[امام]] در دیگر ادوار تاریخی نیز به وسیله بررسی [[گفتار]] و [[رفتار]] کسانی که از توفیق دیدارش برخوردار شدند، اثبات شادانی است. داستان این [[دیدارها]] و گواهیهای متعدد نیک مردان بر زنده بودن [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در کتابهای تاریخی و روایی به چشم میخورد. برای [[آگاهی]] از نام و گواهی این افراد مراجعه به کتابهای ذیل سودمند است: | «پیش از پرداختن بدین مسئله باید یادآور شد، [[دلیل]] اثبات قضیهای با [[فلسفه]] آن تفاوت دارد. برای قانع شدن و [[ایمان]] به تحقق پدیده ای، ارائه [[دلیل]] کافی است، ولی وقتی کسی از علت تحقق میپرسد، بیان [[فلسفه]] و چرایی آن [[ضرورت]] دارد؛ برای مثال، [[دلیل]] [[وجوب]] [[نماز]]، [[آیه]]: {{متن قرآن|وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ }}<ref> و نماز را به پا دارید!؛ بقره، آیه ۴۳.</ref> است، ولی [[فلسفه]] [[وجوب]] آن میتواند [[آیه]]: {{متن قرآن|إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ }} <ref>همانا نماز (انسان را از زشتیها و گناه باز میدارد؛ عنکبوت، آیه ۲۵.</ref> باشد. در مسئله [[غیبت]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نیز گاه از [[دلیل]] تحقق این پدیده پرسش میشود و زمانی از [[فلسفه]] آن. بیتردید، در این جا [[دلیل]] تحقق [[غیبت]] با [[فلسفه]] آن تفاوت دارد. برای اثبات تحقق [[غیبت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} کافی است که از لحاظ تاریخی، وجود [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} احراز شود و سپس زنده بودن وی و عدم حضورش در میان [[مردم]] اثبات گردد. در این موقعیت، چنانچه [[طول عمر]] وی احراز شود، [[غیبت]] طولانی اش نیز ثابت میگردد. در بحثهای پیشین، تولد [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} و زنده بودن وی پس از [[وفات]] پدر گران قدرش اثبات شد. زندگی [[امام]] در دیگر ادوار تاریخی نیز به وسیله بررسی [[گفتار]] و [[رفتار]] کسانی که از توفیق دیدارش برخوردار شدند، اثبات شادانی است. داستان این [[دیدارها]] و گواهیهای متعدد نیک مردان بر زنده بودن [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در کتابهای تاریخی و روایی به چشم میخورد. برای [[آگاهی]] از نام و گواهی این افراد مراجعه به کتابهای ذیل سودمند است: | ||
#[[کمال الدین و تمام النعمه]]، باب ۴۷ - ۴۹؛ | |||
#الغيبه ([[شیخ طوسی]])، فصلهای ۳-۴ و ۶؛ | |||
#منتخب الأثر في الإمام عشر{{ع}}، فصل ۳، و فصل ۴ بابهای ۱، ۲ و۳. | |||
*برای اثبات وجود [[حضرت مهدی]] {{ع}} افزون بر دليل تاریخی یاد شده که علمی و متقن است، [[دلیل]] کلامی نیز وجود دارد. این [[دلیل]] را دانشمند توانا و استاد ارجمند آية الله، [[شهید]] [[سید محمد باقر صدر]] به [[بهترین]] وجه بیان کرده است. او مینویسد:<ref> محمد باقر صدر، حضرت امام مهدی {{ع}} حماسهای از نور، ص ۶۶ – ۷۱</ref>. برای تجسم این اندیشه ([[اعتقاد]] به [[امام مهدی]]{{ع}}) در [[امام دوازدهم]] و پذیرش آن نیز [[دلایل]] کافی و روشن وجود دارد که همه را میتوان در دو [[دلیل]]: اسلامی و [[علی]] خلاصه کرد. با [[دلیل]] اسلامی، وجود [[رهبر]] [[منتظر]] را ثابت میکنیم و با دليل علمى روشن میسازیم که "[[مهدی]]" تصور و افسانه نیست، بلکه حقیقتی است که وجود آن با تجربه تاریخی ثابت شده است. | *برای اثبات وجود [[حضرت مهدی]] {{ع}} افزون بر دليل تاریخی یاد شده که علمی و متقن است، [[دلیل]] کلامی نیز وجود دارد. این [[دلیل]] را دانشمند توانا و استاد ارجمند آية الله، [[شهید]] [[سید محمد باقر صدر]] به [[بهترین]] وجه بیان کرده است. او مینویسد:<ref> محمد باقر صدر، حضرت امام مهدی {{ع}} حماسهای از نور، ص ۶۶ – ۷۱</ref>. برای تجسم این اندیشه ([[اعتقاد]] به [[امام مهدی]]{{ع}}) در [[امام دوازدهم]] و پذیرش آن نیز [[دلایل]] کافی و روشن وجود دارد که همه را میتوان در دو [[دلیل]]: اسلامی و [[علی]] خلاصه کرد. با [[دلیل]] اسلامی، وجود [[رهبر]] [[منتظر]] را ثابت میکنیم و با دليل علمى روشن میسازیم که "[[مهدی]]" تصور و افسانه نیست، بلکه حقیقتی است که وجود آن با تجربه تاریخی ثابت شده است. | ||
*'''[[دلیل]] اسلامی:''' در صدها روایتی که از [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]] و [[امامان]] [[شیعه]] {{عم}} را به ما رسیده و ویژگیهای [[حضرت مهدی]] {{ع}} را برشمردهاند، در مییابیم که او از [[اهل بیت]] و فرزندان [[فاطمه زهرا|حضرت فاطمه]]{{س}} و نهمین فرزند [[امام حسین]]{{ع}} و دوازدهمین [[امام]] از [[ائمه]] [[دوازدهگانه]]{{عم}} است. با این که [[ائمه]] [[شیعه]]{{عم}} سعی داشتند مسئله "[[مهدی]]" را در برابر عموم طرح نکنند، تا بدین وسیله از کشته شدن ناگهانی آن [[رهبر]] [[منتقم]] جلوگیری کنند، نه تنها تعداد [[روایات]] [[نقل]] شده به تعداد بالا رسیده است، بلکه سلسلهای از برجستگیها و نشانههایی را میتوان در آنها دید، که صحت صدور آنها را روشن میکند؛ از جمله [[پیامبر]]{{صل}} درباره [[جانشینان]] و [[پیشوایان]] پس از خود، فرمودند: "ایشان [[دوازده]] نفرند". متن این [[حدیث]]، از طرق و با الفاظ گوناگون [[روایت]] شده است. برخی از [[روایت]] شماران که [[روایات]] این گونه را شمردهاند به بیش از ۲۷۰ [[روایت]] رسیدهاند که همه آنها از معروفترین کتابهای حدیثی [[شیعه]] و [[سنی]] گرفته شده و از قلم کسانی چون [[بخاری]]، [[مسلم]]، [[ترمذی]]، [[ابوداوود]]، [[احمد]] در مسند و [[حاکم]] در المستدرک [[علی]] الصحیحین بازگو گردیده است. [[بخاری]]، که یکی از گزارشگران این [[حدیث]] است، خود با [[امام جواد]]، [[امام هادی]] و [[امام عسکری]]{{عم}} هم عصر بود و همین خصوصیت او، روشنگر معانی بزرگ است زیرا ثابت میکند که حتما چنین حدیثی از [[پیامبر]]{{صل}} از [[نقل]] شده است، اما هنور محتوای آن تحقق نیافته است و "[[امام مهدی|دوازده امام]]" در صحنه [[دین]] پدیدار نشده اند. پس به طور مسلم [[نقل]] [[حدیث]]، بازتاب واقعیت خارجی ([[شیعه]] [[دوازده امامی]]) نبوده است. وقتی [[دلیل]] مادی و عینی بر این امر یافتیم که [[حدیث]] یاد شده، پیش از تحقق توالی تاریخی [[دوازده امام]] و پیش از آن که پدیده خارجی [[مذهب]] [[شیعه]] [[دوازده امامی]] به صورت کامل آن عرضه شود، در کتابهای [[حدیث]] ضبط شده است، میتوانیم مسلم بگیریم که این [[حدیث]]، روشنگر [[حقیقت]] خدایی است که بر زبان [[پیامبر]]{{صل}} جاری شده است. [[پیامبر خاتم|پیامبر بزرگ اسلام]]{{صل}} په بارها فرمودند: "[[جانشینان]] بعد از من [[دوازده تن]] هستند"، و پس از آن، [[مذهب]] [[شیعه]] [[دوازده امامی]] به صورت واقعیتی عینی [[ظهور]] کرده و [[امام علی]]{{ع}} را به عنوان نخستین و [[حضرت مهدی]] {{ع}} را به عنوان پایان دهنده کار و راه خود برگزید، زیرا [[حدیث]] [[پیامبر]]{{صل}}، تنها با این [[گزینش]] واقعیت خارجی مییابد. | *'''[[دلیل]] اسلامی:''' در صدها روایتی که از [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]] و [[امامان]] [[شیعه]] {{عم}} را به ما رسیده و ویژگیهای [[حضرت مهدی]] {{ع}} را برشمردهاند، در مییابیم که او از [[اهل بیت]] و فرزندان [[فاطمه زهرا|حضرت فاطمه]]{{س}} و نهمین فرزند [[امام حسین]]{{ع}} و دوازدهمین [[امام]] از [[ائمه]] [[دوازدهگانه]]{{عم}} است. با این که [[ائمه]] [[شیعه]]{{عم}} سعی داشتند مسئله "[[مهدی]]" را در برابر عموم طرح نکنند، تا بدین وسیله از کشته شدن ناگهانی آن [[رهبر]] [[منتقم]] جلوگیری کنند، نه تنها تعداد [[روایات]] [[نقل]] شده به تعداد بالا رسیده است، بلکه سلسلهای از برجستگیها و نشانههایی را میتوان در آنها دید، که صحت صدور آنها را روشن میکند؛ از جمله [[پیامبر]]{{صل}} درباره [[جانشینان]] و [[پیشوایان]] پس از خود، فرمودند: "ایشان [[دوازده]] نفرند". متن این [[حدیث]]، از طرق و با الفاظ گوناگون [[روایت]] شده است. برخی از [[روایت]] شماران که [[روایات]] این گونه را شمردهاند به بیش از ۲۷۰ [[روایت]] رسیدهاند که همه آنها از معروفترین کتابهای حدیثی [[شیعه]] و [[سنی]] گرفته شده و از قلم کسانی چون [[بخاری]]، [[مسلم]]، [[ترمذی]]، [[ابوداوود]]، [[احمد]] در مسند و [[حاکم]] در المستدرک [[علی]] الصحیحین بازگو گردیده است. [[بخاری]]، که یکی از گزارشگران این [[حدیث]] است، خود با [[امام جواد]]، [[امام هادی]] و [[امام عسکری]]{{عم}} هم عصر بود و همین خصوصیت او، روشنگر معانی بزرگ است زیرا ثابت میکند که حتما چنین حدیثی از [[پیامبر]]{{صل}} از [[نقل]] شده است، اما هنور محتوای آن تحقق نیافته است و "[[امام مهدی|دوازده امام]]" در صحنه [[دین]] پدیدار نشده اند. پس به طور مسلم [[نقل]] [[حدیث]]، بازتاب واقعیت خارجی ([[شیعه]] [[دوازده امامی]]) نبوده است. وقتی [[دلیل]] مادی و عینی بر این امر یافتیم که [[حدیث]] یاد شده، پیش از تحقق توالی تاریخی [[دوازده امام]] و پیش از آن که پدیده خارجی [[مذهب]] [[شیعه]] [[دوازده امامی]] به صورت کامل آن عرضه شود، در کتابهای [[حدیث]] ضبط شده است، میتوانیم مسلم بگیریم که این [[حدیث]]، روشنگر [[حقیقت]] خدایی است که بر زبان [[پیامبر]]{{صل}} جاری شده است. [[پیامبر خاتم|پیامبر بزرگ اسلام]]{{صل}} په بارها فرمودند: "[[جانشینان]] بعد از من [[دوازده تن]] هستند"، و پس از آن، [[مذهب]] [[شیعه]] [[دوازده امامی]] به صورت واقعیتی عینی [[ظهور]] کرده و [[امام علی]]{{ع}} را به عنوان نخستین و [[حضرت مهدی]] {{ع}} را به عنوان پایان دهنده کار و راه خود برگزید، زیرا [[حدیث]] [[پیامبر]]{{صل}}، تنها با این [[گزینش]] واقعیت خارجی مییابد. | ||
*'''[[دلیل]] علمی:''' پايه [[دلیل]] علمی ما، بررسی و تجربه زمان هفتاد ساله "[[غیبت صغرا]]" است.[[غیبت صغرا]] نشان دهنده مرحله نخست [[امامت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} است، زیرا [[سرنوشت]] حتمی [[امام]] این بود که از دیدههای [[مردم]] پنهان بماند، اگر چه [[دل]] و خردش در میان [[مردم]] است. اگر [[غیبت]] به طور ناگهانی روی میداد، به ارکان مردمی [[امامت]] آسیب بزرگی میزد، چرا که [[مردم]] به پیوستگی و جوشش و ارتباط با پیشوای زمان خویش خو کرده بودند و امکان داشت پیوند روحی بین آنان و پیشوای فکری و عقلی گسیخته شود. این احساس، خلا سهمناکی پدید میآورد که ممکن بود موجودیت [[اسلام]] را نیز به خطر اندازد و جمعیت [[مسلمان]] را به پریشانی و پراکندگی بکشاند. پس با[[غیبت صغرا]] زمینه چینی شد تا اركان توده کم کم به[[غیبت]] خوگیرند و زندگی خود را بر پایه[[غیبت]] شکل بخشند. [[مردم]] در این دوره، از طریق [[یاران]] خاص و مورد اعتماد، با آن حضرت در تماس بودند. میان [[حضرت مهدی]] {{ع}} و پیروانش در مدت [[غیبت صغرا]]، چهارتن حلقه اتصال و روابط [[فیض]]، از سوی [[امام]] به [[نیابت]] [[منصوب]] شده بودند. آنان که در [[پارسایی]] و [[پرهیزکاری]] و [[دین]] داری، آوازهای به سزا یافته، عبارت بودند از: [[عثمان بن سعيد عمروی]]، [[محمد بن عثمان بن سعيد عمروی]]، [[ابوالقاسم حسین بن روح]] و [[ابوالحسن علی بن محمد سمری]]. این چهارتن، به ترتیب، هر کدام پس از درگذشت دیگری، به کار [[نیابت]] نمایندگی پرداختند و نیازها و پرسشهای [[شیعیان]] را در پیوستگی و ارتباط همواره خویش، به [[امام]] عرضه کرده و پاسخهای حضرت را، که گاه زبانی و زمانی به صورت نوشته بود، به آنان میرسانیدند. به این ترتیب، مردمی که از دیدار پیشوای خویش محروم بودند، به مکاتبهها و روابط غیر مستقیم [[دل]] خوش گشتند. همه توقيعها و نامههایی که از [[امام]]{{ع}} رسیده دارای یک خطر شیوه بوده است. [[نواب]] [[امام]]، نزدیک هفتاد سال وسیله ارتباط با [[امام]] بودند، تا آن که آخرینشان "[[سمری]]"، پایان یافتن دوره [[غیبت صغرا]] و آغاز [[غیبت کبرا]] را اعلام کرد. انتقال از [[غیبت صغرا]] به [[غیبت کبرا]]، نشان دهنده این واقعیت است که [[هدف]] هایی که از [[غیبت صغرا]] وجود داشته، بر آورده شده و با این برنامه تدریجی، [[شیعه]] از آسیبی که خلأ ناگهانی [[امام]] وارد میکرده، رسته و موقعیت [[شیعه]] بر اساس [[غیبت]] شکل گرفته است، تا اندک اندک [[مردم]] برای پذیرش "نمایندگان عام" [[امام]] آماده گردند. با این انتقال، [[نیابت]] و نمایندگی [[امام]]{{ع}}، از دست افراد مشخص [[برگزیده]] به [[مجتهدان]] [[عادل]] و بینا افتاد و در کارهای [[دین]] و [[دنیا]] [[پیروی]] از آنان لازم شد. بیشک، هر کس چنین فرازهایی را بداند و به ارزیابی آنها بنشیند، در مییابد که [[مهدی]] حقیقتی است که گروهی از [[مردم]] همراه با آن زیستهاند و نمایندگان و سفیران ویژه او، نزدیک هفتاد سال، در لابهلای روابط خود با [[شیعیان]] بازگو کننده این [[حقیقت]] بودهاند که بازیگری و نیرنگی در کارشان نیست و تناقضی در سخن و عملشان دیده نشده است. [[راستی]]، چگونه میتوان پذیرفت که یک [[دروغ]]، هفتاد سال پایدار بماند و چهارتن بر آن چنان هم داستانی کنند که گویی، حقیقتی بزرگ است که با چشم خویش میبینند و با آن حال زندگی میکنند و در این مدت هم نقطه ضعفی از آنها آشکار نگردد که برانگیزنده [[تردید]] باشد؟ از گذشتههای دور "چراغ [[دروغ]]، بیفروغ" بوده است. منطق زندگی ثابت میکند در عمل و با حساب احتمالها، محال است که دروغی بتواند با این صورت خاص، در تمام مدت روزگاری که بر [[حضرت مهدی]] {{ع}} گذشته، دوام بیاورد و همه وابستگیها و نقشهها را در برگیرد و اعتماد پیروانش را نیز جلب کند. پس [[غیبت صغرا]]، تجربهای علمی شمرده میشود تا چیزی را که واقعیت عینی و خارجی دارد اثبات کند و پذیرش واقعیت [[رهبری]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را، با ویژگیهای ولادت و زندگی [[غیبت کبرا]] او، ممکن سازد. | *'''[[دلیل]] علمی:''' پايه [[دلیل]] علمی ما، بررسی و تجربه زمان هفتاد ساله "[[غیبت صغرا]]" است.[[غیبت صغرا]] نشان دهنده مرحله نخست [[امامت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} است، زیرا [[سرنوشت]] حتمی [[امام]] این بود که از دیدههای [[مردم]] پنهان بماند، اگر چه [[دل]] و خردش در میان [[مردم]] است. اگر [[غیبت]] به طور ناگهانی روی میداد، به ارکان مردمی [[امامت]] آسیب بزرگی میزد، چرا که [[مردم]] به پیوستگی و جوشش و ارتباط با پیشوای زمان خویش خو کرده بودند و امکان داشت پیوند روحی بین آنان و پیشوای فکری و عقلی گسیخته شود. این احساس، خلا سهمناکی پدید میآورد که ممکن بود موجودیت [[اسلام]] را نیز به خطر اندازد و جمعیت [[مسلمان]] را به پریشانی و پراکندگی بکشاند. پس با[[غیبت صغرا]] زمینه چینی شد تا اركان توده کم کم به[[غیبت]] خوگیرند و زندگی خود را بر پایه[[غیبت]] شکل بخشند. [[مردم]] در این دوره، از طریق [[یاران]] خاص و مورد اعتماد، با آن حضرت در تماس بودند. میان [[حضرت مهدی]] {{ع}} و پیروانش در مدت [[غیبت صغرا]]، چهارتن حلقه اتصال و روابط [[فیض]]، از سوی [[امام]] به [[نیابت]] [[منصوب]] شده بودند. آنان که در [[پارسایی]] و [[پرهیزکاری]] و [[دین]] داری، آوازهای به سزا یافته، عبارت بودند از: [[عثمان بن سعيد عمروی]]، [[محمد بن عثمان بن سعيد عمروی]]، [[ابوالقاسم حسین بن روح]] و [[ابوالحسن علی بن محمد سمری]]. این چهارتن، به ترتیب، هر کدام پس از درگذشت دیگری، به کار [[نیابت]] نمایندگی پرداختند و نیازها و پرسشهای [[شیعیان]] را در پیوستگی و ارتباط همواره خویش، به [[امام]] عرضه کرده و پاسخهای حضرت را، که گاه زبانی و زمانی به صورت نوشته بود، به آنان میرسانیدند. به این ترتیب، مردمی که از دیدار پیشوای خویش محروم بودند، به مکاتبهها و روابط غیر مستقیم [[دل]] خوش گشتند. همه توقيعها و نامههایی که از [[امام]]{{ع}} رسیده دارای یک خطر شیوه بوده است. [[نواب]] [[امام]]، نزدیک هفتاد سال وسیله ارتباط با [[امام]] بودند، تا آن که آخرینشان "[[سمری]]"، پایان یافتن دوره [[غیبت صغرا]] و آغاز [[غیبت کبرا]] را اعلام کرد. انتقال از [[غیبت صغرا]] به [[غیبت کبرا]]، نشان دهنده این واقعیت است که [[هدف]] هایی که از [[غیبت صغرا]] وجود داشته، بر آورده شده و با این برنامه تدریجی، [[شیعه]] از آسیبی که خلأ ناگهانی [[امام]] وارد میکرده، رسته و موقعیت [[شیعه]] بر اساس [[غیبت]] شکل گرفته است، تا اندک اندک [[مردم]] برای پذیرش "نمایندگان عام" [[امام]] آماده گردند. با این انتقال، [[نیابت]] و نمایندگی [[امام]]{{ع}}، از دست افراد مشخص [[برگزیده]] به [[مجتهدان]] [[عادل]] و بینا افتاد و در کارهای [[دین]] و [[دنیا]] [[پیروی]] از آنان لازم شد. بیشک، هر کس چنین فرازهایی را بداند و به ارزیابی آنها بنشیند، در مییابد که [[مهدی]] حقیقتی است که گروهی از [[مردم]] همراه با آن زیستهاند و نمایندگان و سفیران ویژه او، نزدیک هفتاد سال، در لابهلای روابط خود با [[شیعیان]] بازگو کننده این [[حقیقت]] بودهاند که بازیگری و نیرنگی در کارشان نیست و تناقضی در سخن و عملشان دیده نشده است. [[راستی]]، چگونه میتوان پذیرفت که یک [[دروغ]]، هفتاد سال پایدار بماند و چهارتن بر آن چنان هم داستانی کنند که گویی، حقیقتی بزرگ است که با چشم خویش میبینند و با آن حال زندگی میکنند و در این مدت هم نقطه ضعفی از آنها آشکار نگردد که برانگیزنده [[تردید]] باشد؟ از گذشتههای دور "چراغ [[دروغ]]، بیفروغ" بوده است. منطق زندگی ثابت میکند در عمل و با حساب احتمالها، محال است که دروغی بتواند با این صورت خاص، در تمام مدت روزگاری که بر [[حضرت مهدی]] {{ع}} گذشته، دوام بیاورد و همه وابستگیها و نقشهها را در برگیرد و اعتماد پیروانش را نیز جلب کند. پس [[غیبت صغرا]]، تجربهای علمی شمرده میشود تا چیزی را که واقعیت عینی و خارجی دارد اثبات کند و پذیرش واقعیت [[رهبری]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را، با ویژگیهای ولادت و زندگی [[غیبت کبرا]] او، ممکن سازد. | ||
* '''سومین [[دلیل]] حیات و[[غیبت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}}، به مقدمات ذیل نیازمند است:''' | * '''سومین [[دلیل]] حیات و[[غیبت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}}، به مقدمات ذیل نیازمند است:''' | ||
#در بحثهای [[نبوت]] و [[امامت]] با [[دلیل عقلی]]، روشن شده است که [[زمین]] هرگز از [[حجت خدا]] تهی نمیماند و نباید بماند، تا اهداف [[خداوند]] در [[آفرینش]] [[بشر]] و [[جهان]] تحقق یابد. | |||
#دلیلهای نقلی نیز این اصل اعتقادی را بیان کرده است؛ مانند [[آیه]]: [[آیه منذر و هادی|{{متن قرآن|وَيقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيهِ آيةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}]]<ref>کسانی که کافر شدند میگویند: چرا آیه ( معجزهای از پروردگارش بر او نازل نشده؟! تو فقط بیم دهنده ای؛ و برای هر گروهی هدایت کنندهای است و اینها همه بهانه است، نه برای جست و جوی حقیقت)؛ سوره رعد، آیه ۷.</ref>. و [[روایات]]: {{عربی|" مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة؛"}}<ref> آن که بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرگ بدون ایمان مرده است؛ کافی، ج ۱، ص ۲۷۷.</ref>؛ {{عربی|" لَمْ تَخْلُ اَلْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اَللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ؛"}}<ref>امام صادق الا فرمود: «از آن روز که خدای تعالی آدم را آفرید، هیچ گاه زمین از وجود سرپرستی الهی، خواه آشکار و شناخته شده و خواه پنهان و در پرده، خالی نبوده است؛ بحارالانوار، ج ۵۲، باب ۲۰، ص ۹۲.</ref>؛ {{عربی|" لَوْ لَا الْحُجَّةُ لَساخَتِ الْأَرْضُ بِاَهْلِها"}}<ref> بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۱۲ -۲۱۳</ref>؛ {{عربی|" إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ "}}<ref> من در میان شما، دو چیز گران بها باقی میگذارم؛ تا هنگامی که به آن دو تمسک بجویید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم، خاندانیم. این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد با این که بر من بر حوض [کوثر ] وارد شوند؛ بحارالانوار، ج۱، باب ۲۹، ص ۲۵۵.</ref> و نیز [[روایات نبوی]] دال بر وجود [[دوازده]] [[امام]] از [[قریش]] تا پایان زندگی [[بشر]] در [[زمین]]. دلیلهای خاصی که نام [[دوازده]] [[امام]] را بر میشمارد نیز گویای این واقعیت است که [[زمین]] هرگز از [[حجت خدا]] تهی نمیماند. از سوی دیگر، نامهای تمام [[حجتهای الهی]] نیز مشخص و تعیین شده است. <ref>رک: به کتابهای ویژه [[امامت]] عامه و خاصه</ref> یازده تن از این [[معصومان]] پس از [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} نقش خود را به خوبی ایفا کردند و واپسین آنان، [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} در هشتم [[ربیع]] الاول سال ۲۶۰هجری قمری به [[شهادت]] رسید. بنابراین، باید [[امام مهدی|دوازدهمین امام معصوم]]{{ع}} تولد یافته و زنده باشد و از آنجا که نمیتواند آشکارا زندگی کند، باید مستور و [[غایب]] به زندگی ادامه دهد. | |||
*در نگاه [[اهل بیت]]{{عم}} [[غیبت حضرت مهدی]]{{ع}} از [[اسرار الهی]] است که تمام [[اسلام]] [[حکمت]] آن بر [[بندگان]] پوشیده است و تنها بعد از [[ظهور]] آشکار میشود. [[پیامبر خاتم|پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} فرمود:{{عربی|" يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اَللَّهِ مَطْوِيٌّ عَنْ عِبَادِهِ"}}<ref>ای جابر! این امر، الهی و سری از اسرار خداوند است که بر بندگان پوشیده است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۳.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرموده است: {{عربی|" إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ غَيْبَةً لاَ بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ قُلْتُ لَهُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ{{ع}} اَلْأَمْرُ لاَ يُؤْذَنُ لِي فِي كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ؟ قَالَ{{ع}} وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ- وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اَللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ اَلْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لاَ يَنْكَشِفُ إِلاَّ بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ يَنْكَشِفْ وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ لِمَا أَتَاهُ اَلْخَضِرُ{{ع}} مِنْ خَرْقِ اَلسَّفِينَةِ وَ قَتْلِ اَلْغُلاَمِ وَ إِقَامَةِ اَلْجِدَارِ لِمُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى وَقْتِ اِفْتِرَاقِهِمَا "}}<ref>همانا برای «صاحب این امر» غیبتی است تخلف ناپذیر. هر جوینده باطلی در آن به شک میافتد راوی گوید: از امام صادق پرسیدم: علت[[غیبت]] او چیست؟ حضرت فرمود: اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت[[غیبت]] او همان حکمتی است که در[[غیبت]]های حجتهای پیشین خدا وجود داشت و پس از ظهور روشن خواهد شد. همانند حکمت کارهای خضر{{ع}} از سوراخ کردن کشتی، کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته. اینها وقتی برای موسی {{ع}} روشن شد که آن دو از هم جدا شدند؛ [[شیخ صدوق]]، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۸۲.</ref>. از آنجا که در برخی [[روایات]] به بخشی از علل [[غیبت]] اشاره شده است، میتوان نتیجه گرفت مراد این دو [[روایت]] آن است که تمام [[اسرار]] [[غیبت]] طولانی [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} تنها پس از [[ظهور]]، [[کشف]] یا قابل [[تبیین]] میشود. بر اساس [[روایات]] [[اهل بیت]]{{عم}} و بخشی از حکمتهای [[غیبت]] عبارتند از: | *در نگاه [[اهل بیت]]{{عم}} [[غیبت حضرت مهدی]]{{ع}} از [[اسرار الهی]] است که تمام [[اسلام]] [[حکمت]] آن بر [[بندگان]] پوشیده است و تنها بعد از [[ظهور]] آشکار میشود. [[پیامبر خاتم|پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} فرمود:{{عربی|" يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اَللَّهِ مَطْوِيٌّ عَنْ عِبَادِهِ"}}<ref>ای جابر! این امر، الهی و سری از اسرار خداوند است که بر بندگان پوشیده است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۳.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرموده است: {{عربی|" إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ غَيْبَةً لاَ بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ قُلْتُ لَهُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ{{ع}} اَلْأَمْرُ لاَ يُؤْذَنُ لِي فِي كَشْفِهِ لَكُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ؟ قَالَ{{ع}} وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ- وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اَللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ اَلْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لاَ يَنْكَشِفُ إِلاَّ بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ يَنْكَشِفْ وَجْهُ اَلْحِكْمَةِ لِمَا أَتَاهُ اَلْخَضِرُ{{ع}} مِنْ خَرْقِ اَلسَّفِينَةِ وَ قَتْلِ اَلْغُلاَمِ وَ إِقَامَةِ اَلْجِدَارِ لِمُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى وَقْتِ اِفْتِرَاقِهِمَا "}}<ref>همانا برای «صاحب این امر» غیبتی است تخلف ناپذیر. هر جوینده باطلی در آن به شک میافتد راوی گوید: از امام صادق پرسیدم: علت[[غیبت]] او چیست؟ حضرت فرمود: اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت[[غیبت]] او همان حکمتی است که در[[غیبت]]های حجتهای پیشین خدا وجود داشت و پس از ظهور روشن خواهد شد. همانند حکمت کارهای خضر{{ع}} از سوراخ کردن کشتی، کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته. اینها وقتی برای موسی {{ع}} روشن شد که آن دو از هم جدا شدند؛ [[شیخ صدوق]]، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۸۲.</ref>. از آنجا که در برخی [[روایات]] به بخشی از علل [[غیبت]] اشاره شده است، میتوان نتیجه گرفت مراد این دو [[روایت]] آن است که تمام [[اسرار]] [[غیبت]] طولانی [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} تنها پس از [[ظهور]]، [[کشف]] یا قابل [[تبیین]] میشود. بر اساس [[روایات]] [[اهل بیت]]{{عم}} و بخشی از حکمتهای [[غیبت]] عبارتند از: | ||
#'''[[آزمایش انسانها]]''': در برخی از [[روایات]]، [[حکمت]] [[غیبت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}}، [[آزمایش]] [[مردم]] و جدا شدن انسانهای [[صالح]] از ناصالح بیان شده است. [[امام علی|امیرمؤمنان علی بن ابی طالب]]{{ع}} فرمود: {{عربی|"أَمَا وَ اَللَّهِ لَأُقْتَلَنَّ أَنَا وَ اِبْنَايَ هَذَانِ وَ لَيَبْعَثَنَّ اَللَّهُ رَجُلاً مِنْ وُلْدِي فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ يُطَالِبُ بِدِمَائِنَا، وَ لَيَغِيبَنَّ عَنْهُمْ تَمَيُّزاً لِأَهْلِ اَلضَّلاَلِ حَتَّى يَقُولَ اَلْقَائِلُ : مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ{{عم}} حَاجَةٌ "}}<ref>به خدا قسم، من و این دو فرزندم(حسن و حسین) شهید خواهیم شد. خداوند در آخرالزمان مردی از فرزندانم را به خونخواهی ما برخواهد انگیخت و او دورهای غایب خواهد شد، تا مردم آزمایش شوند و گمراهان جدا گردند؛ تا جایی که نادان میگوید: خداوند دیگر به آل محمد {{عم}} کاری ندارد؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ۱۴۲.</ref>. [[امام حسين]]{{ع}} نیز فرموده است: {{عربی|" لَهُ غَيْبَةٌ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى اَلدِّينِ آخَرُونَ فَيُؤْذَوْنَ وَ يُقَالُ لَهُمْ {{متن قرآن|مَتىٰ هٰذَا اَلْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صٰادِقِينَ}} أَما إِنَّ اَلصَّابِرَ فِي غَيْبَتِهِ عَلَى اَلْأَذَى وَ اَلتَّكْذِيبِ بِمَنْزِلَةِ اَلْمُجَاهِدِ بِالسَّيْفِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اَللَّهِ {{صل}}"}}<ref>برای [[حضرت مهدی]] {{ع}} غیبتی است که در آن برخی از دین بسر میگردند و برخی ثابت قدم میمانند، پس ثابت قدمان، مورد اذیت واقع میشوند و به ایشان گفته میشود این وعدهای که گویید، کسی است اگر شما راست میگویید». آگاه باشید هر کس در این[[غیبت]] بردبار باشد و در برابر مشکلانی که از سوی دشمنان ایجاد میشود استقامت پیشه کند، به قدری از اجر خداوند بهرهمند میگردد که گویا پیشاروی پیامبر{{صل}} بر دشمنان شمشیر کشیده و جنگیده است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{عربی|" غَيْرَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ اَلشِّيعَةَ "}}<ref>(غیبت جز برای این نیست که) خدا میخواهد شیعیان را بیازماید؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۷ </ref>. [[امام کاظم|امام هفتم موسی بن جعفر]]{{ع}} در این باره میفرماید:{{عربی|" إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِمْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ "}}<ref>و این آزمونی است که خدای تعالی با آن مردمان را بیازماید؛ [[شیخ صدوق]]، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۵۹ و ۳۶۰</ref> | |||
#'''[[ستم پیشه بودن انسانها]]:''' [[امام علی|امیر مؤمنان علی]]{{ع }} در [[مسجد کوفه]] فرمود: {{عربی|" اِعْلَمُوا أَنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ لَكِنَّ اَللَّهَ سَيُعَمِّي خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَورهم و إسرافِهُم عَلى أَنفُسِهِم "}}<ref>آگاه باشید زمین از حجت الهی خالی نمیماند، ولی خداوند به دلیل ستم پیشه بودن و زیاده روی انسانها، آنان را از دیدن حجت خود محروم میسازد؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص ۱۴۱.</ref>. پس [[وجود امام]] [[هدایتگر]] مسلّم است، ولی حضورش در میان [[مردم]] باید به دست خود [[مردم]] تضمين گردد؛ [[مردم]] [[وظیفه]] دارند. وی را به طور کامل از گزند [[دشمنان]] حفظ کنند، و [[غیبت]] او معلول [[ستم]] کاری و اسراف [[بندگان]] است. | |||
#'''[[عدم بیعت امام با طاغوتها]]:''' در برخی [[روایات]] آمده است: [[حضرت مهدی]] {{ع}} با [[غیبت]]، از یوغ [[بیعت]] با طاغوتهای زمان آزاد میشود و در برابر [[حاکمان]] هیچ تعهدی ندارد. این امر سبب میشود در زمان [[قیام]] آزادانه بکوشد و با هیچ حاکمی [[پیمان]] نبسته باشد، زیرا [[امامان]]{{عم}} به تعهدهای خود پایبندند و اجازه نقض [[پیمان]] ندارند. دیگر [[امامان]] ناگزیر بودند [[حکومتها]] را به رسمیت بشناسند، ولی [[امام]]{{ع}} وظیفهای به نام "[[تقیه]]" ندارد. به همین جهت، با طاغوتهای زمان خویش [[بیعت]] نمیکند. بیتردید، اگر [[غیبت]] نباشد این امر تحقق نمییابد. [[امام حسن|امام حسن مجتبی]]{{ع}} در این باره فرمود: {{عربی|" مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلاَّ وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلاَّ اَلْقَائِمُ اَلَّذِي يُصَلِّي خَلْفَهُ عِيسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلاَدَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَلِكَ اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِيَ اَلْحُسَيْنِ"}}<ref>هر کدام از ما در زمان خود به سبب تقیه، بیعت حاکمان و طاغوتهای زمان را پذیرفتیم؛ مگر [[حضرت مهدی]]{{ع}} که عیسی بن مریم {{عم}} به [[امامت]] آن حضرت نماز میگزارد. خداوند ولادتش را مخفی نگه میدارد و برای او غیبتی قرار میدهد، تاوقتی قیام میکند بیعت حاکمی بر گردنش نباشد. او نهمین فرزند، برادرم حسین {{ع}} است؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۲.</ref> هم چنین [[حضرت مهدی]] {{ع}} در توقیعی که به وسیله [[محمد بن عثمان عمری]] به [[اسحاق بن یعقوب]] رسید، میفرماید:{{عربی|" وَ اَمّا عِلَّةُ ما وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَاِنَّ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ {{متن قرآن|يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَسْألُوا عَنْ أشْـياءَ اِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ}} إنَّهُ لَمْ يَكُنْ اَحَـدٌ مِنْ آبائي{{عم}} إلاّ وَ قَـدْ وَقَعَـتْ فى عُنُقِهِ بَيْـعَةٌ لِطاغِيَةِ زَمـانِهِ وَ إنّى أخْـرُجُ حينَ أخْرُجُ وَ لا بَيْعَةَ لِأحَـدٍ مِنَ الطَّواغِيتِ فِی عُنُقى؛ "}} <ref>و اما علت[[غیبت]] که واقع شده، خداوند عزوجل میفرماید:ای کسانی که ایمان آوردهاید از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد، شما را ناراحت میکند هیچ یک از پدران من نبود جز آن که بیعت طاغوت روزگارش بر گردنش بود ولی من در حالی خروج میکنم که بیعت هیچ یک از طاغوتها بر گردنم نیست؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۷۱. </ref> | |||
#'''[[حفظ جان حضرت مهدی]] {{ع}}:''' [[خداوند]] با [[غیبت]]، [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}} را از شر [[دشمنان]] حفظ میکند. اگر [[حضرت مهدی]] {{ع}} [[غایب]] نمیشدند، [[معتمد عباسی]] وی را مانند پدران بزرگوارش به [[شهادت]] میرساند و [[زمین]] از [[حجت خداوند]] خالی میشد. [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: {{عربی|" إِنَّ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قُلْتُ لَهُ وَ لِمَ؟ قَالَ: يَخَافُ "}}<ref>برای قائم ما قبل از آنکه به پاخیزد، غیبتی است. راوی پرسید: برای چه؟ حضرت فرمود: زیرا بیم کشته شدن دارد؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۰۲.</ref>. [[شیخ طوسی]] بعد از ذکر روایاتی، درباره [[فلسفه غیبت]] مینویسد: "آنچه در [[اخبار]] [[حکمت]] و [[فلسفه غیبت]] شمرده شده، مانند: "[[امتحان]] [[شیعه]]"، "صعوبة الأمر عليهم" و "اختِبارِهِم للصَّبر علیه" [[حکمت غیبت|حکمت]] و [[فلسفه غیبت]] نیست، بلکه نتیجه آن است؛ سبب و [[فلسفه غیبت]]، همان [[ترس]] از کشته شدن [[حضرت مهدی]] {{ع}} به وسیله [[دشمنان]] است.<ref>[[شیخ طوسی]]، الغیبه، ص ۲۰۳ </ref> | |||
#'''[[تحقق آمادگی جهانی برای قیام حضرت مهدی]] {{ع}}:''' برای [[ظهور امام عصر]]{{ع}} و تحقق [[نجات بشر]] و [[چیرگی اسلام بر همه دینها]]، زمینه و [[آمادگی جهانی]] لازم است. بنابراین، با توجه به عدم آمادگی [[جهان]]، [[غیبت]] آن حضرت [[ضرورت]] دارد. | |||
#'''[[فراهم آمدن تمام یاران]]:''' برخی از باران [[مؤمن]]، [[صدیق]] و [[شایسته]] جانبازی در زیر [[پرچم]] [[حضرت مهدی]] {{ع}}، از پدران [[کافر]] به [[دنیا]] میآیند. [[امام]] باید تا فراهم آمدن تمام یارانش [[انتظار]] بکشد<ref>[[شیخ صدوق]]، علل الشرایع، ص ۱۴۷ و همو، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۶۴۱</ref> | |||
#'''[[آشکار شدن ناتوانی همه مکاتب مدعی اصلاح و عدالت]]:''' باید نادرستی این ادعاها روشن گردد، تا کسی نگوید: اگر من به [[قدرت]] میرسیدم همچون [[حضرت مهدی]] {{ع}} [[عدل]] گستری میکردم.<ref> ر.ک: شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۷۴</ref> | |||
*'''جمع [[روایات]] ناظر به [[فلسفه غیبت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}}:''' گذشته از نخستین [[روایت]] که تمام [[فلسفه]] و علت کامل [[غیبت]] را [[رازی]] الهی قلمداد کرده است، حکمتهای [[غیبت]] به دو دسته قابل تقسیم است: | *'''جمع [[روایات]] ناظر به [[فلسفه غیبت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}}:''' گذشته از نخستین [[روایت]] که تمام [[فلسفه]] و علت کامل [[غیبت]] را [[رازی]] الهی قلمداد کرده است، حکمتهای [[غیبت]] به دو دسته قابل تقسیم است: | ||
#حکمتهایی که به [[امام]]{{ع}} باز میگردد؛ مانند: "[[حفظ جان]] او از گزند [[دشمنان]]"، "آزاد بودن او از هر گونه [[پیمان]] با [[ستمکاران]]" و "آماده شدن شرایط جهانی غیر وابسته به [[اختیار]] و خواست [[مردم]]". | |||
#حکمتهایی که به [[مردم]] باز میگردد؛ مانند: "[[ستم]] پیشه بودن [[انسانها]]"، "[[آزمایش]] [[مردم]]"، "رشد [[مؤمنان]] و تقویت [[ایمان]] آنان"، "روشن شدن ناتوانی مکاتب بشری مدعی [[اصلاح]] و [[عدالت]]" و "حفظ روحیه [[ظلم]] ستیزی [[مردم]] [[مسلمان]]". چنان که گذشت، [[شیخ طوسی]] یگانه [[دلیل]] [[غیبت]] را [[حفظ جان]] [[امام]]{{ع}} میداند.<ref> ر.ک: شیخ طوسی، الغیبه، ص ۳۲۹</ref> بنابراین، علتها و حکمتهای دیگر باید جنبی به شمار آید و در کنار علت اصلی [[تفسیر]] گردد. از سوی دیگر، بر اساس این [[گفتار]] [[شیخ طوسی]]، شبههای رخ مینماید: با آن که [[معصومان]] {{عم}} شجاعترین انسانهایند، چرا [[امام]]{{ع}} از قتل میهراسد؟ در پاسخ باید یادآور شد، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} با توجه به نقش ویژهاش در [[آینده جهان]]، باید از گزند حوادث مصون ماند، تا اهداف بزرگ تمام انبيا تحقق یابد. پس هراس از نابودی واپسین [[ذخیره]] [[خداوند]] وعدم تحقق [[اهداف پیامبران]] سبب [[غیبت]] است، نه هراس از مرگ. ممکن است گفته شود، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} میتواند در [[جامعه]] حضور داشته باشد و حتی در ظاهر با دشمنانش [[پیمان]] [[سکوت]] [[امضا]] کند، ولی با فرا رسیدن زمان [[موعود]]، [[پیمان]] خویش را نادیده گیرد و تیغ از نیام برآورد. این سخن با روش [[امامان]]{{عم}} و ناسازگار است. [[حضرت مهدی]] {{ع}} بر اساس [[اصول]] اخلاقی و ارزشی حرکت میکند و با فرض [[لزوم]] [[مبارزه]] با [[ستم]]، امضای [[پیمان]] [[سکوت]] در برابر [[ستمگران]] به معنای زیر پا نهادن [[اصول]] اخلاقی پذیرفته شده الهی است. بنابراین، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} بافرض عدم[[غیبت]] یا کشته میشود و یا باید تعهد عملی [[قیام]] سپارد که خود مردود است. زیرا این تعهد قابلیت اجرایی شدن ندارد. بنابراین [[امام]] چنین تعهير غیرعملی نمیسپارد پس برای اینکه چنین تعهدی نسپارد، در [[غیبت]] به سر میبرد. پس یگانه راه [[نجات]] همان [[غیبت]] و حضور در پشت صحنه خواهد بود»<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[غیبت حضرت مهدی (مقاله)|غیبت حضرت مهدی]]، صص۱۶۲ - ۱۶۸، ۱۷۳ - ۱۸۰.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۰۴: | خط ۳۰۴: | ||
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر [[حبیبالله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در اینباره گفتهاست: | | پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر [[حبیبالله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
*«هر چیزی در این [[عالم]] از جمله [[غیبت امام مهدی|غیبت امام عصر]]{{ع}} بیعلت و بدون فسلفه نیست، چرا که خدای حیکم کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد، لکن آن علت برای ما به تفصیل و روشن نیست. چنانکه [[عبدالله بن فضل هاشمی]] میگوید: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: حضرت [[صاحب الامر]]د ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که [[گمراهان]] در [[شک]] واقع میشوند، عرض کردم چرا؟ فرمود: مأموذون نیستم علتش را بیان کنم، گفتم: حکمتش چیست؟ فرمود: همان حکمتی که در [[غیبت]] حجتهای گذشته وجود داشت در [[غیبت]] آن جناب نیز وجود دارد، اما حکمتش ظاهر نمیشود، مگر بعد از [[ظهور]] او، چنانکه [[حکمت]] سوراخ کردن کشتی و کشتن جوان و [[اصلاح]] دیوار به دست [[حضرت خضر]]{{ع}} برای [[حضرت موسی]]{{ع}} آشکار نشد، جز هنگامی که میخواستند از هم جدا شوند.ای پسر [[فضل]] موضوع [[غیبت]] سری است از اسرا [[خدا]] و غیبی است از [[غیوب]] الهی، چون [[خدا]] را [[حکیم]] میدانیم باید اعتراف کنیم که کارهایش از روی [[حکمت]] صادر میشود، گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد<ref> بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.</ref>. از این [[حدیث شریف]] به خوبی استفاده میشود که علت اصلی [[غیبت]] جزء [[اسرار]] الهی است و جز [[ائمه اطهار]] {{ع}} کسی نمیداند، آنها هم مأذون به بازگو کردن آن نبودند، ولی در برخی [[روایات]]<ref> بحارالانوار، ج ۵۲، باب ۲۰، (باب علة الغیبه).</ref> بعضی از حکمتهای آن بیان شده که ذیلاً به اختصار به آنها اشاره میشود. | *«هر چیزی در این [[عالم]] از جمله [[غیبت امام مهدی|غیبت امام عصر]]{{ع}} بیعلت و بدون فسلفه نیست، چرا که خدای حیکم کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد، لکن آن علت برای ما به تفصیل و روشن نیست. چنانکه [[عبدالله بن فضل هاشمی]] میگوید: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: حضرت [[صاحب الامر]]د ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که [[گمراهان]] در [[شک]] واقع میشوند، عرض کردم چرا؟ فرمود: مأموذون نیستم علتش را بیان کنم، گفتم: حکمتش چیست؟ فرمود: همان حکمتی که در [[غیبت]] حجتهای گذشته وجود داشت در [[غیبت]] آن جناب نیز وجود دارد، اما حکمتش ظاهر نمیشود، مگر بعد از [[ظهور]] او، چنانکه [[حکمت]] سوراخ کردن کشتی و کشتن جوان و [[اصلاح]] دیوار به دست [[حضرت خضر]]{{ع}} برای [[حضرت موسی]]{{ع}} آشکار نشد، جز هنگامی که میخواستند از هم جدا شوند.ای پسر [[فضل]] موضوع [[غیبت]] سری است از اسرا [[خدا]] و غیبی است از [[غیوب]] الهی، چون [[خدا]] را [[حکیم]] میدانیم باید اعتراف کنیم که کارهایش از روی [[حکمت]] صادر میشود، گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد<ref> بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.</ref>. از این [[حدیث شریف]] به خوبی استفاده میشود که علت اصلی [[غیبت]] جزء [[اسرار]] الهی است و جز [[ائمه اطهار]] {{ع}} کسی نمیداند، آنها هم مأذون به بازگو کردن آن نبودند، ولی در برخی [[روایات]]<ref> بحارالانوار، ج ۵۲، باب ۲۰، (باب علة الغیبه).</ref> بعضی از حکمتهای آن بیان شده که ذیلاً به اختصار به آنها اشاره میشود. | ||
#'''[[آزمایش]] و [[امتحان]]:''' در اثر [[غیبت]] طولانی، گروهی که [[ایمان]] کافی ندارند باطنشان ظاهر میشود و کسانی که [[ایمان]] در اعماق دلشان ریشه کرده و به واسطه [[انتظار فرج]]، [[صبر]] بر شدائد و [[ایمان]] بر [[غیب]] ارزششان معلوم میشود و به درجاتی از [[ثواب]] نایل میشوند. [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} فرمود: "هنگامی که پنجمین فرزند [[امام هفتم]] [[غایب]] شد مواظب [[دین]] خود باشید، مبادا کسی شما را از [[دین]] خارج کند.ای پسرک من! برای [[صاحب]] الأمر ناچار غیبتی خواهد بود، به طوریکه گروهی از [[مؤمنین]] از [[عقیده]] بر میگردند. [[خدا]] به وسیله [[غیبت]] بندگانش را [[امتحان]] میکند"<ref> بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳.</ref>. | |||
#'''[[بیعت]] نکردن با [[ستمگران]]:''' یکی از فواید و حکمتی که برای [[غیبت]] آن حضرت در [[روایات]] [[نقل]] شده، موضوع محفوظ ماندن از معاهده و [[بیعت]] با [[ستمکاران]] است چون زمان [[ظهور]] حضرت، [[بیعت]] احدی بر عهده او نیست و او با احدی [[پیمان]] عدم تعرض نبسته است تا در حین [[قیام]] نتواند علیه آن شخص [[قیام]] کند و یا گفته شود که آن حضرت [[پیمان]] شکسته است. [[حسن بن فضال]] میگوید: [[امام رضا|علی بن موسی الرضا]]{{ع}} فرمود: گویا شیعیانم را میبینم که هنگام مرگ سومین فرزندم ([[امام عسکری]]{{ع}}) در جستجوی [[امام]] خود همه جا را میگردند، اما او را نمییابند. عرض کردم برای چه یابن [[رسول الله]]؟ فرمود: برای اینکه امامشان [[غایب]] میشود، عرض کردم چرا [[غایب]] میشود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با [[شمشیر]] [[قیام]] کرد، [[بیعت]] احدی در گردنش نباشد<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>. حضرت [[صاحب الامر]] در ضمن توقیعی که در پاسخ به سؤالات [[اسحق بن یعقوب]] صادر کرده است، چنین فرمود: {{عربی|"لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبَائِي إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي"}}<ref> هیچ یک از پدران من نبودند، مگر آنکه بیعتی از طاغوت زمان خود در گردن داشتند، ولی من وقتی که قیام میکنم بیعت احدی از طاغوتهای زمانه در گردنم نیست؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۹۱.</ref> | |||
#'''[[نجات]] از قتل:''' یکی از حکمتها، موضوع [[نجات]] از قتل معرفی شد، چون دستگاه [[حاکم]] به شدت در تعقیب و جستجوی آن حضرت بود تا او را به چنگ آورده و به قتل برساند، چارهای جز [[غیبت]] و دوری از دسترسی بودن آنها نبود. [[زراره]] از [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] میکند که آن حضرت فرمود: [[قائم]] باید [[غایب]] شود، عرض کردم چرا؟ فرمود: از کشته شدن میترسد...<ref> بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۹۱.</ref>. چنانکه در [[تاریخ]] آمده، [[معتمد عباسی]]، ([[خلیفه]] دوران [[امام عسکری]]{{ع}} و کودکی [[امام مهدی]] {{ع}} در تلاش بود که به هر قیمتی شده، [[حضرت مهدی]] را پیدا کرده و از بین ببرد، لذا پیوسته عمال و کارگزاران او به خانه [[امام عسکری]] یورش میبردند تا شاید به نیت پلیدشان [[جامعه]] عمل بپوشانند، اما هر دفعه [[خداوند متعال]] به طرقی [[امام]] را از شر این [[شیطان]] صفتان [[نجات]] میداد، تا اینکه سرانجام در یکی از حساسترین آن یورشها (که بیدینان چند گامی بیش با [[حجت]] فاصله نداشتند) [[مهدی]] {{ع}} از چشم آنان و دیگر [[مردم]] پنهان شد و به این ترتیب، [[غیبت]] [[صاحب الامر]] آغاز گشت. بنابراین، حداقل یکی از [[اسباب غیبت]] همین سوء نیت و قصد قتل آن [[امام]] همام بود که باعث [[غیبت]] او شد. | |||
#'''[[قدر]] شناسی:''' [[انسان]] عموماً نهادش بر این استوار است که تا هنگامی که به فراق چیزی مبتلا نشود، آن را ارج نمینهد و تا مدتها سر آبها او را به خود مشغول نسازند، به چشمه حیات، عنایت چندانی ندارد. پنهانی [[امام عصر]] نیز از این قبیل است که پس از آن همه قدرناشناسیهایی که نسبت به اجدادشان {{عم}} روا داشتند (آنچنانکه گروهی تکذیبشان کردند و دستهای به قتلشان همت گماشتند) از میان [[آدمیان]] رخ بر تافت و این چنین سرود که: حال که یازده گوهر گرانبها را در هم شکستید، به حرمان آخرینشان گرفتار آیید، تا تنگنای [[ظلمت]] ناشی از فراق این چشمه [[آفتاب]]، شما را بر آن دارد که به هنگام ظهورش از آن گوهر شبچراغ [[نور]] فراوان برگیرید. | |||
#'''آمادگی پذیرش:''' <ref> آیت الله مکارم شیرازی، [[مهدی]] انقلابی بزرگ، ص ۲۴۰ به بعد. </ref> برای تحقق یک [[انقلاب]] همه جانبه در سطح [[جهان]] تنها وجود یک [[رهبر شایسته]] کافی نیست، بلکه [[آمادگی عمومی]] نیز لازم است و متاسفانه [[دنیا]] هنوز آماده پذیرش [[حکومت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} نشده است، زیرا صرف اینکه [[ظلم]] و [[ستم]] [[عالم]] را فراگرفته کافی نیست که [[امام]] [[ظهور]] کند، چرا که [[ظلم]] یکی از اسباب آمادگی [[مردم]] است و یقیناً هر گاه چنان آمادگی فراهم آید، [[ظهور]] نیز قطعی و حتمی خواهد شد: | |||
:::::در توضیح مطلب فوق به صورت کلی و اجمال گفته شد باید بگویم که: | :::::در توضیح مطلب فوق به صورت کلی و اجمال گفته شد باید بگویم که: | ||
#باید توجه داشت که برنامه [[قیام]] و [[انقلاب]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} همانند برنامه [[قیام]] همه [[پیامبران الهی]]، از راه بهرهگیری از وسائل و اسباب طبیعی انجام میگیرد و هیچگاه [[اعجاز]] اساس آن را تشکیل نمیدهد. [[معجزات]] جنبه استثنایی دارند و در روند برنامههای اصلاحی [[رهبر]] آسمانی، جز در موارد استثنایی، دخالت نخواهد داشت. به همین [[دلیل]]، همه [[انبیا]] از [[سلاح]] روز، [[تربیت]] افراد لایق، مشورتهای لازم، طرح نقشههای مؤثر، تاکتیکهای نظامی حساب شده و خلاصه فراهم ساختن هر گونه امکان مادی و معنوی برای پیشبرد هدفشان استفاده میکردند و در [[انتظار]] این نمینشستند که هر روز معجزهای واقع شود و [[دشمن]] یک گام عقبنشینی کند و یا [[دوستان]] در پرتو [[اعجاز]] هر روز در مسیر [[تکامل]] گامی بردارند. بنابراین، اجرای طرح [[حکومت]] [[حق]] و [[عدالت]] در سطح جهانی نیز باید استفاده از وسایل مادی و معنوی لازم، تحقق پذیرد و [[اعجاز]] تنها در موارد استثنایی است. به تعبیر دیگر، [[حضرت مهدی]] {{ع}} آئینی و [[مذاهب]] جدیدی با خود نمیآورد، بلکه او طرحهای انقلابی [[اجرا]] نشده الهی رابه مورد [[اجرا]] میگذارد، [[رسالت]] او تنها [[ابلاغ]] وا نذار و [[تعلیم و تربیت]] و توصیه و تذکر نیست، بلکه اجرای همه اصولی است که به [[ظلم]] و [[ستم]] و [[تبعیض]]، در سایه [[علم]] و [[ایمان]] پایان میبخشد. مسلماً اجرای این طرح بدون آمادگی یا آمادگیها ممکن نیست. | |||
#با توجه به مطلب اول (که آمادگی لازم است) حداقل چند نوع آمادگی لازم است تا آن حضرت [[ظهور]] کند و طرح [[حکومت]] [[حق]] و [[عدل]] را ارائه نماید وگرنه بدون چنین آمادگیها [[امام]] مثمر ثمر نخواهد بود؛ یعنی همانند اجداد طاهرش {{عم}} موفق به اجرای طرحهای خود نخواهد شد، و آن آمادگیها عبارتند از: | |||
##'''آمادگی روانی:''' [[مردم]] [[جهان]] باید به [[قدر]] کافی تلخی این وضع نابسامان و [[بیعدالتیها]] را [[درک]] کنند. باید نارسایی و ضعف [[قوانین]] بشری را برای اجرای [[عدالت اجتماعی]] لمس کنند. باید این [[حقیقت]] را بیابند که تنها در سایه [[اصول]] و پیوندهای مادی و ضمانت اجرایی موجود و مقررات خود ساخته [[انسانها]] مشکل [[جهان]] حل نمیشود، بلکه مشکلات هر روز متراکمتر و به گونه کلاف سر درگمی پیچیدهتر میشود. [[مردم]] [[جهان]] باید احساس کنند که بحرانهای کنونی زائیده نظامات کنونی است و این نظامات را حل بحرانها عاجزند. باید [[درک]] کنند که برای رسیدن به این [[هدف]] بزرگ، [[اصول]] و نظامهای تازه لازم است که متکی به ارزشهای انسانی، [[ایمان]]، عواطف بشری و [[اخلاق]] باشد، نه اینکه تنها بر [[اصول]] خشک، بیروح و نارسای مادی استوار باشد. [[مردم]] [[جهان]] باید به این حد از رشد اجتماعی برسند که بفهمند [[پیشرفت]] تکنولوژی الزاماً به معنای [[پیشرفت]] [[بشریت]] و تأمین خوشبختی انسانها نیست، بلکه تکنولوژی پیشرفته تنها در صورتی ضامن نیکبختی و [[سعادت]] است که زیر چتر یک سلسله [[اصول]] معنوی و انسانی استوار یابد، و گرنه همانگونه که بارها دیدهایم، بلا آفرین بوده و مایه ویرانگری است. [[مردم]] [[جهان]] باید بدانند، صنایع اگر به صورت بتی در آیند، بر حجم مشکلات کنونی میافزایند و به ابعاد ویرانی و ضایعات جنگها وسعت میبخشند. بالأخره، [[مردم]] [[جهان]] باید تشنه شوند تا تشنه نشوند به سراغ چشمههای [[آب]] نمیروند. به تعبیر دیگر، تا در [[مردم]] [[جهان]] تقاضایی نباشد، عرصه هر نوع برنامه اصلاحی مفید و مؤثر نخواهد بود، چرا که قانون، عرضه و تقاضا، بیش از آنچه در مسائل اقتصادی مورد توجه باشد، باید در مسائل اجتماعی مورد توجه قرارگیرد. | |||
##'''آمادگی فرهنگی و صنعتی:''' بر هیچ عاقلی مخفی نیست که گردآوردن تمام [[مردم]] [[جهان]] در زیر یک [[پرچم]] و کوتاه ساختن دست زورمندان و قلدران در همه جاه و گستردن [[تعلیم و تربیت]] در آخرین حد امکان در همه سطوح، و تفهیم کامل [[دین]] مسأله که [[اختلاف]] زبان، نژاد، منطقه جغرافیائی و مانند آنها، [[دلیل]] بر این نیست که [[مردم]] [[جهان]] نتوانند همانند برادران در یک خانواده، زندگی کنند و در [[صلح]] و برادری و [[عدالت]] زیست نمایند.به هر حال، فراهم ساختن یک اقتصاد سالم و کافی برای همه [[انسانها]]، نیاز به رشد فرهنگی و بالا رفتن سطح [[دانش]] بشری از یک سو و [[تکامل]] وسائل صنعتی از سوی دیگر دارد، وسائلی که بتواند پیوند سریع و نزدیک و دائمی میان تمام نقاط [[جهان]] برقرارسازد، که آن هم بدون گذشت زمان ممکن نیست. چگونه ممکن است در صورت کندی ارتباطات، یک [[حکومت]] به وضع همه [[جهان]] رسیدگی کند؟ چگونه میتوان با وسایلی که فرستادن یک [[پیام]] با آن، به نقاط دور افتاده [[جهان]] یک یا چند سال وقت لازم دارد، [[دنیا]] را اداره کرد؟ از روایاتی که شکل زندگی [[مردم]] [[جهان]] را در عصر [[قیام]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} ترسیم میکند، استفاده میشود که [[پیشرفت]] تکنولوژی و صنعت، مخصوصاً صنایع حمل و [[نقل]] و ارتباطی، در آن عصر چنان خواهد بود که قارههای بزرگ [[جهان]] عملاً به صورت چند شهر نزدیک به هم در میآیند و شرق و غرب حتی [[حکم]] یک خانه را پیدا میکنند و مشکل زمان و مکان به کلی حل میشود. | |||
##'''آمادگی از حیث یک نیروی ضربتی انقلابی:''' سرانجام، لازم است گروهی هر چند که دراقلیت باشند، در این [[جهان]] پرورش یابند که هسته اصلی ارتش انقلابی آن [[مصلح بزرگ]] را تشکیل دهند. باید در میان این جهنم سوزان، گلهایی برویند تا مقدمه گلستانی شوند. باید در این شور زار نهالهایی [[تربیت]] شوند تا پیامآور بهار برای دیگران باشند، باید افرادی [[شجاع]]، فوق العاده [[آگاه]] دلسوز، [[فداکار]] و جانباز برای این کار [[تربیت]] شوند، هر چند نسلهایی برای این منظور یکی پس از دیگری بگذرند تا ذخایر اصلی آشکار شود و عناصر اصلی [[انقلاب]] فراهم آید که این نیز زمان میخواهد. | |||
::::::به هر حال، اینها حکمتها و فواید [[غیبت]] بود که برشمردیم و تا [[غیبت]] انجام نگیرد، این فواید و حکمتها حاصل نمیشوند. ما مدعی نیستم که حکمتها و فواید [[غیبت]] منحصر در همینهاست، چرا که ممکن است علل و اسباب دیگری هم داشته باشد، ولی مشهور همینها هستند، گرچه فسلفه اصلی آن برای ما روشن نباشد»<ref>[[حبیبالله طاهری|طاهری، حبیبالله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۸۹ -۹۴.</ref>. | ::::::به هر حال، اینها حکمتها و فواید [[غیبت]] بود که برشمردیم و تا [[غیبت]] انجام نگیرد، این فواید و حکمتها حاصل نمیشوند. ما مدعی نیستم که حکمتها و فواید [[غیبت]] منحصر در همینهاست، چرا که ممکن است علل و اسباب دیگری هم داشته باشد، ولی مشهور همینها هستند، گرچه فسلفه اصلی آن برای ما روشن نباشد»<ref>[[حبیبالله طاهری|طاهری، حبیبالله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۸۹ -۹۴.</ref>. | ||
}} | }} | ||
خط ۳۵۸: | خط ۳۵۸: | ||
*[[امام صادق]]{{ع}} نیز این [[حقیقت]] را چنین [[تبیین]] فرمودهاند: "این امر، امری از امر [[خدا]] و سرّی از سرّ [[خدا]] و غیبی از [[غیب]] [[خدا]] است و زمانی که میدانیم [[خداوند]] بزرگ مرتبه [[حکیم]] است، [[تصدیق]] میکنیم که همه کارهای او از روی [[حکمت]] است؛ گرچه علت آن کارها بر ما روشن نباشد"<ref>{{عربی|" إِنَ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنَ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ لَنَا"}}، شیخ صدوق رحمه اللّه، علل الشرایع، ج ۱ ص ۲۴۵.</ref> | *[[امام صادق]]{{ع}} نیز این [[حقیقت]] را چنین [[تبیین]] فرمودهاند: "این امر، امری از امر [[خدا]] و سرّی از سرّ [[خدا]] و غیبی از [[غیب]] [[خدا]] است و زمانی که میدانیم [[خداوند]] بزرگ مرتبه [[حکیم]] است، [[تصدیق]] میکنیم که همه کارهای او از روی [[حکمت]] است؛ گرچه علت آن کارها بر ما روشن نباشد"<ref>{{عربی|" إِنَ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنَ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ لَنَا"}}، شیخ صدوق رحمه اللّه، علل الشرایع، ج ۱ ص ۲۴۵.</ref> | ||
*افزون بر آن پاسخ اساسی، گاهی نیز ایشان به تناسب [[فهم]] مخاطبان به برخی امور دیگر نیز اشاره میفرمودند. اینک با استفاده از [[روایات]] [[معصومین]]{{عم}} به برخی از حکمتهای این رخداد اشاره میکنیم. | *افزون بر آن پاسخ اساسی، گاهی نیز ایشان به تناسب [[فهم]] مخاطبان به برخی امور دیگر نیز اشاره میفرمودند. اینک با استفاده از [[روایات]] [[معصومین]]{{عم}} به برخی از حکمتهای این رخداد اشاره میکنیم. | ||
#'''[[حفظ جان]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}}:''' نخستین [[فلسفه]] [[پنهانزیستی]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}، در امان ماندن آن حضرت از گزند بدخواهان است. | |||
*[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "همانا برای [[قائم]] پیش از آنکه [[قیام]] فرماید غیبتی است؛ چرا که در هراس است و حضرت اشاره به شکم خود کرد، یعنی [[بیم]] کشته شدن دارد"<ref>{{عربی|" إِنَ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ إِنَّهُ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ يَعْنِي الْقَتْلَ"}}؛ شیخ کلینی، کافی، ص ۳۴۰؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۲۹؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۴۲.</ref>. البته این نه به آن معناست که آن حضرت از [[شهادت]] و کشته شدن در [[راه خدا]] هراس دارد؛ بلکه چون واپسین [[ذخیره]] الهی در [[زمین]] است و آن [[حاکمیت]] فراگیر و جهانی که در تمام [[ادیان]] وعده داده شده، فقط به دست او تحقق مییابد؛ بنابراین بر [[خداوند]] است که به هر وسیله ممکن، او را تا روز [[موعود]] [[حفاظت]] نماید و [[حکمت الهی]] نیز بر [[پنهانزیستی]] او تعلق گرفته است. و این [[پنهانزیستی]] با ویژگیهای خاصّ خود، درباره برخی از [[پیامبران]]- هنگامی که بر [[جان]] خویش [[بیم]] داشتند- اتفاق افتاده بود. در [[قرآن]] درباره [[حضرت موسی]]{{ع}} به صراحت از این [[ترس]] اینگونه پرده برداشته میفرماید: {{متن قرآن|فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنصَرَهُ بِالأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُّبِين }}<<ref> سوره قصص، آیه:۱۸.</ref>. و آنگاه که آن [[پیامبر]] بزرگ الهی [[قوم]] خود را مورد خطاب قرار داده میفرماید: {{متن قرآن|فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<<ref>و چون از شما ترسیدم، از شما گریختم، تا پروردگارم به من دانش بخشد و مرا از [[پیامبر]]ان قرار داد؛ سوره شعرا، آیه:۲۱. جالب توجّه اینکه در پارهای روایات آمده است که حضرت مهدی{{ع}} نیز هنگام ظهور خطاب به مردم همین آیه را تلاوت خواهد کرد. ر. ک: نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۴.</ref>. به رغم اینکه [[حضرت موسی]]{{ع}} از [[پیامبران]] [[اولوا العزم]] است اما [[خداوند]] او را خائف و ترسان [[وصف]] کرده است. و البته این هیچ منافاتی با [[کمالات]] معنوی آن [[پیامبر]] بزرگ الهی ندارد. چرا که حفظ خویشتن از خطر نابودی و کسب آمادگی برای [[پیروزی]]، عین [[حکم عقل]] است. و نیز میتوان به پنهان شدن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در برخی زمانها اشاره کرد<ref> ر. ک: سوره توبه، آیه:۴۰.</ref> | *[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "همانا برای [[قائم]] پیش از آنکه [[قیام]] فرماید غیبتی است؛ چرا که در هراس است و حضرت اشاره به شکم خود کرد، یعنی [[بیم]] کشته شدن دارد"<ref>{{عربی|" إِنَ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ إِنَّهُ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ يَعْنِي الْقَتْلَ"}}؛ شیخ کلینی، کافی، ص ۳۴۰؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۲۹؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۴۲.</ref>. البته این نه به آن معناست که آن حضرت از [[شهادت]] و کشته شدن در [[راه خدا]] هراس دارد؛ بلکه چون واپسین [[ذخیره]] الهی در [[زمین]] است و آن [[حاکمیت]] فراگیر و جهانی که در تمام [[ادیان]] وعده داده شده، فقط به دست او تحقق مییابد؛ بنابراین بر [[خداوند]] است که به هر وسیله ممکن، او را تا روز [[موعود]] [[حفاظت]] نماید و [[حکمت الهی]] نیز بر [[پنهانزیستی]] او تعلق گرفته است. و این [[پنهانزیستی]] با ویژگیهای خاصّ خود، درباره برخی از [[پیامبران]]- هنگامی که بر [[جان]] خویش [[بیم]] داشتند- اتفاق افتاده بود. در [[قرآن]] درباره [[حضرت موسی]]{{ع}} به صراحت از این [[ترس]] اینگونه پرده برداشته میفرماید: {{متن قرآن|فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنصَرَهُ بِالأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُّبِين }}<<ref> سوره قصص، آیه:۱۸.</ref>. و آنگاه که آن [[پیامبر]] بزرگ الهی [[قوم]] خود را مورد خطاب قرار داده میفرماید: {{متن قرآن|فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<<ref>و چون از شما ترسیدم، از شما گریختم، تا پروردگارم به من دانش بخشد و مرا از [[پیامبر]]ان قرار داد؛ سوره شعرا، آیه:۲۱. جالب توجّه اینکه در پارهای روایات آمده است که حضرت مهدی{{ع}} نیز هنگام ظهور خطاب به مردم همین آیه را تلاوت خواهد کرد. ر. ک: نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۴.</ref>. به رغم اینکه [[حضرت موسی]]{{ع}} از [[پیامبران]] [[اولوا العزم]] است اما [[خداوند]] او را خائف و ترسان [[وصف]] کرده است. و البته این هیچ منافاتی با [[کمالات]] معنوی آن [[پیامبر]] بزرگ الهی ندارد. چرا که حفظ خویشتن از خطر نابودی و کسب آمادگی برای [[پیروزی]]، عین [[حکم عقل]] است. و نیز میتوان به پنهان شدن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در برخی زمانها اشاره کرد<ref> ر. ک: سوره توبه، آیه:۴۰.</ref> | ||
#'''[[امتحان]] و [[آزمایش]] [[انسانها]]:''' یکی دیگر از حکمتهای الهی در [[غیبت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} [[امتحان]] و [[آزمایش]] [[مردم]] است. از آنجایی که این نوع [[آزمایش]] به [[دلیل]] عدم حضور ظاهری [[امام]]، بسیار مشکل و طاقتفرسا است، در [[تکامل]] [[انسانها]] نقش بسیار مهمّی دارد و با این [[آزمایش]] سره از ناسره جدا شده، [[یاران]] راستین [[حق]] مشخص میگردند. پیشوای هفتم [[شیعیان]] [[امام کاظم]]{{ع}} فرموده است: "هنگامی که پنجمین فرزند از [[امام هفتم]] ناپدید شود؛ پس [[خدا]] را [[خدا]] را مواظب باشید در دینتان! شما را احدی از آن دور نسازد. فرزندم! [[صاحب]] این امر ناگزیر از غیبتی خواهد بود، تا کسی که به این امر قائل است از آن بازگردد. همانا آن آزمایشی از سوی [[خدا]] است که [[خداوند]] خلق خود را به آن وسیله میآزماید<ref> شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳۶؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۶؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۵۴، ح ۱۱.</ref>. روشن است کسانی در این [[امتحان]] بزرگ سربلند خواهند بود که دارای مرتبه والایی از [[ایمان]] و عمل [[صالح]] باشند و کسانی که در این امور دچار نقصان باشند، بیشتر در معرض لغزش و سقوط هستند. [[امام صادق]]{{ع}} تبلور این [[حقیقت]] را چنین بیان کرده است: "و اینگونه است که [[غیبت]] [[قائم]] طولانی خواهد بود تا اینکه [[حق]] محض آشکار گردد و [[ایمان]] از کدورتها و پیرایهها صاف و زلال گردد. و این آشکار شدن با بازگشت افرادی که دارای طینت ناپاکی هستند از [[پیروان]] ظاهری [[اهل البیت]]{{عم}}؛ یعنی، همانها که [[ترس]] [[نفاق]] بر آنها میرود صورت میگیرد"<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۱۷۰، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۵۵.</ref>. آن حضرت درباره شدّت [[سختی]] آزمایشهای این دوران فرموده است: "برای [[صاحب]] این امر غیبتی است هرکس در آن زمان دینش را نگه دارد مانند کسی است که خار [[قتاد]] <ref> قتاد درختی است که خارهای بسیاری مثل سوزن تیز و محکم دارد.</ref> را با دست خود تراشد..."<ref>{{عربی|" إِنَ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً الْمُتَمَسِّكُ فِيهَا بِدِينِهِ كَالْخَارِطِ لِلْقَتَاد"}}؛ محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳۵.</ref> | |||
#'''آزاد بودن [[امام]] از [[بیعت]] با [[ستمگران]]:''' مضمون برخی از [[روایات]] این است که آن حضرت با [[غیبت]] خود ناچار از [[بیعت]] با طاغوتهای زمان نمیشود. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} میفرماید: "همانا [[قائم]] از ما [[اهل البیت]]، هنگامی که [[قیام]] میکند، [[بیعت]] احدی بر گردن او نیست و به همین علت است که ولادتش پنهان نگه داشته میشود و شخص او [[غایب]] است"<ref>{{عربی|" إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا إِذَا قَامَ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ فَلِذَلِكَ تَخْفَى وِلَادَتُهُ وَ يَغِيبُ شَخْصُهُ"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۰۳؛ فضل بن حسن امین الاسلام طبرسی، اعلام الوری، ص ۴۲۶.</ref>. همین معنا در کلامی از پیشوای دوم- آن هنگام که به جهت [[مصالح]] [[اسلام]] و [[مسلمین]] تن به [[مصالحه]] با [[معاویه]] داد و [[مردم]] زبان به ملامت حضرتش گشودند- انعکاس یافت: "آیا ندانستید که هیچیک از ما [[ائمه]]{{عم}} نیست، مگر این که [[بیعت]] با [[ستمگری]] بر گردن او قرار میگیرد؛ به جز [[قائم]] که [[عیسی بن مریم]] پشت سرش [[نماز]] میگزارد، پس به درستی که خداوند- تبارک و تعالی- ولادتش را مخفی و شخصش را پنهان میسازد تا هنگامی که [[قیام]] میکند، [[بیعت]] هیچکس بر گردنش نباشد"<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۳۱۵؛ احمد بن علی طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۸۹.</ref>. [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} نیز در توقیعی شریف در پاسخ به برخی پرسشها میفرماید: "در خصوص [[علت غیبت]] پرسش کرده بودید، [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] میفرماید: "ای اهل [[ایمان]] از چیزهایی سؤال نکنید که اگر برای شما روشن شود، ناراحت میشوید"<ref> سوره مائده، آیه:۱۰۱.</ref> بدانید که هرکدام از پدران من [[بیعت]] یکی از طاغوتهای زمان خویش را بر گردن داشتند؛ ولی من وقتی [[قیام]] میکنم، [[بیعت]] هیچ یک از گردنکشان و طاغوتهای زمان را بر گردن ندارم"<ref>{{عربی|" وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبَائِي إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي"}}؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۹۰، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۸۳، ح ۴.</ref> | |||
*البته نکات دیگری را نیز میتوان در این بحث ارائه کرد؛ مانند خالص شدن صلب [[کفار]] از [[مؤمنین]]، جریان سنّت الهی که درباره [[پیامبران]] پیشین رخ داده برای [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}، و آماده شدن [[جامعه جهانی]] برای پذیرش [[قیام]] و [[حکومت]] آن حضرت، که مناسب است به کتابهای مفصل مراجعه شود»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[پرسمان مهدویت (کتاب)|پرسمان مهدویت]]، ص ۷۰ - ۷۶.</ref>. | *البته نکات دیگری را نیز میتوان در این بحث ارائه کرد؛ مانند خالص شدن صلب [[کفار]] از [[مؤمنین]]، جریان سنّت الهی که درباره [[پیامبران]] پیشین رخ داده برای [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}، و آماده شدن [[جامعه جهانی]] برای پذیرش [[قیام]] و [[حکومت]] آن حضرت، که مناسب است به کتابهای مفصل مراجعه شود»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[پرسمان مهدویت (کتاب)|پرسمان مهدویت]]، ص ۷۰ - ۷۶.</ref>. | ||
*«'''برای تأدیب [[انسانها]]''': [[ادب]] کردن [[انسانها]] به ویژه [[مسلمانها]] یکی دیگر از فلسفههای [[غیبت]] است؛ چرا که بیشتر آنها در زمان حیات و حضور [[امامان]] پیشین، آنگونه که [[شایسته]] بود از ایشان استفاده و [[حمایت]] نکردند. افزون بر آن، گاهی با برخوردهای ناشایست خود باعث محروم شدن [[جامعه بشری]] از [[فیض]] آنها شدند. | *«'''برای تأدیب [[انسانها]]''': [[ادب]] کردن [[انسانها]] به ویژه [[مسلمانها]] یکی دیگر از فلسفههای [[غیبت]] است؛ چرا که بیشتر آنها در زمان حیات و حضور [[امامان]] پیشین، آنگونه که [[شایسته]] بود از ایشان استفاده و [[حمایت]] نکردند. افزون بر آن، گاهی با برخوردهای ناشایست خود باعث محروم شدن [[جامعه بشری]] از [[فیض]] آنها شدند. | ||
خط ۴۸۹: | خط ۴۸۹: | ||
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[قنبر علی صمدی]]'''، در کتاب ''«[[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[قنبر علی صمدی]]'''، در کتاب ''«[[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
*«تحلیل [[فلسفه غیبت]] [[امام عصر]]{{ع}} نیازمند توجه به اهداف کلی [[ظهور]] است؛ همان چیزی که خطوط کلی آن در [[آیات]] [[قرآن کریم]] مطرح شده است. بر اساس رهنمودهای قرآنی، [[خداوند]] [[حکیم]]، وجود مقدس [[امام مهدی|حضرت بقیة الله]]{{ع}} را برای هدفی والا و سترگ [[ذخیره]] نموده و آن، تحقق کامل [[حاکمیت]] [[دین الهی]] و ارزشهای والای انسانی در [[جامعه]] است: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند؛ هر چند مشرکان کراهت داشته باشند»؛ (سوره توبه، آیه ۳۳؛ سوره صف، آیه ۹).</ref>. این [[هدف]]، به قدری بزرگ و پر ثمر است که [[خداوند]] همه [[پیامبران]]{{عم}} پیشین را برای [[زمینهسازی]] این امر مهم، یعنی "[[حاکمیت]] [[دین]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} توسط [[آخرین وصی]] او [[حضرت مهدی]] {{ع}}" فرستاده است. از این نظر، حتی وجود مقدس [[پیامبر خاتم]] {{صل}} نیز زمینهساز تحقق این [[هدف]] مهم بوده است؛ زیرا اگرچه ایشان پایه گذار این طرح عظیم بوده و اهداف و برنامههای او [[کاملترین]] مرحله [[تکامل]] [[دین]] است، اما [[رسالت]] تحقق این اهداف متعالی، به عهده [[آخرین وصی]] او است. حکمتهای [[غیبت]] [[امام عصر]]{{ع}} نیز در راستای این [[هدف]] متعالی و آرمانی قابل [[تفسیر]] است. برخی از علل و حکمتهای [[غیبت امام مهدی]] {{ع}} از زبان [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} بازگو شده و از عواملی مانند [[خوف]] قتل، رهایی از [[بیعت]] با [[ستمکاران]]، [[ستم]] پیشه بودن [[مردم]]، [[امتحان]] و [[آزمایش]] [[مردم]] و... به عنوان دلائل [[غیبت]] یاد شده است. در اینجا به برخی از این عوامل اشاره میشود. | *«تحلیل [[فلسفه غیبت]] [[امام عصر]]{{ع}} نیازمند توجه به اهداف کلی [[ظهور]] است؛ همان چیزی که خطوط کلی آن در [[آیات]] [[قرآن کریم]] مطرح شده است. بر اساس رهنمودهای قرآنی، [[خداوند]] [[حکیم]]، وجود مقدس [[امام مهدی|حضرت بقیة الله]]{{ع}} را برای هدفی والا و سترگ [[ذخیره]] نموده و آن، تحقق کامل [[حاکمیت]] [[دین الهی]] و ارزشهای والای انسانی در [[جامعه]] است: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند؛ هر چند مشرکان کراهت داشته باشند»؛ (سوره توبه، آیه ۳۳؛ سوره صف، آیه ۹).</ref>. این [[هدف]]، به قدری بزرگ و پر ثمر است که [[خداوند]] همه [[پیامبران]]{{عم}} پیشین را برای [[زمینهسازی]] این امر مهم، یعنی "[[حاکمیت]] [[دین]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} توسط [[آخرین وصی]] او [[حضرت مهدی]] {{ع}}" فرستاده است. از این نظر، حتی وجود مقدس [[پیامبر خاتم]] {{صل}} نیز زمینهساز تحقق این [[هدف]] مهم بوده است؛ زیرا اگرچه ایشان پایه گذار این طرح عظیم بوده و اهداف و برنامههای او [[کاملترین]] مرحله [[تکامل]] [[دین]] است، اما [[رسالت]] تحقق این اهداف متعالی، به عهده [[آخرین وصی]] او است. حکمتهای [[غیبت]] [[امام عصر]]{{ع}} نیز در راستای این [[هدف]] متعالی و آرمانی قابل [[تفسیر]] است. برخی از علل و حکمتهای [[غیبت امام مهدی]] {{ع}} از زبان [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} بازگو شده و از عواملی مانند [[خوف]] قتل، رهایی از [[بیعت]] با [[ستمکاران]]، [[ستم]] پیشه بودن [[مردم]]، [[امتحان]] و [[آزمایش]] [[مردم]] و... به عنوان دلائل [[غیبت]] یاد شده است. در اینجا به برخی از این عوامل اشاره میشود. | ||
#'''[[حفظ جان]] حضرت:''' در تعدادی از [[روایات]]، نبود [[امنیت]] جانی و خطر کشته شدن حضرت، مهمترین [[دلیل]] [[غیبت]] عنوان شده است تا بدین وسیله، جریان [[امامت]] تداوم یابد و [[رسالت]] بزرگ [[حاکمیت]] [[دین]] به وسیله او محقق شود. [[زراره]] [[نقل]] کرده است که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: برای [[قائم]] ما قبل از این که به پا خیزد غیبتی است. من پرسیدم: چرا؟فرمود: چون میهراسد، سپس با دست به شکمش اشاره نمود؛ یعنی از [[ترس]] کشته شدن پنهان میشود<ref>{{عربی|"إِنَّ لِلْقَائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ ظُهُورِهِ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَاف"}}</ref>. [[زراره]] در [[روایت]] دیگری، از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کرده: "[[قائم]] ما قبل از آن که [[قیام]] کند، ناگریز از [[غیبت]] است"<ref>{{عربی|" لِلْقَائِمِ غَيْبَةٌ قَبْلَ قِيَامِهِ "}}</ref>؛ و در پاسخ به پرسش [[زراره]]، مبنی بر چرایی [[غیبت]]، ادامه داده است: "بر جانش نگران است و از بریدن سرش هراس دارد"<ref>{{عربی|" يَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ الذَّبْح"}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۴۸۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص۹۷.</ref>؛ [[یونس بن عبدالرحمن]] نیز گوید: حضور [[امام کاظم|امام هفتم، موسی بن جعفر]]{{ع}} شرفیاب شدم و به او عرض کردم: یابن [[رسول الله]]! شما [[قائم]] به [[حق]] هستی؟ فرمود: "من هم [[قائم]] به [[حق]] هستم، ولی آن قائمی که [[زمین]] را از [[دشمنان]] خدای عزوجل [[پاک]] میکند و آن را پر از [[عدالت]] مینماید، چنان که پر از [[جور]] و [[ستم]] شده باشد، پنجمین [[فرزند من]] است و برای او غیبتی است طولانی؛ چون بر [[جان]] خود میترسد. مردمی در آن مدت از اعتقادات خود برمیگردند و مردمی در آن ثابت میمانند"<ref>{{عربی|"أَنَا الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ لَكِنَّ الْقَائِمَ الَّذِي يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِي لَهُ غَيْبَةٌ يَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَثْبُتُ فِيهَا آخَرُون"}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۶۱.</ref> بر اساس این دسته [[روایات]]، [[فلسفه غیبت]] و [[پنهانزیستی]] [[امام]]{{ع}} [[حفظ جان]] و در امان ماندن از خطر [[دشمنان]] است؛ زیرا اگر غیبتی در کار نبود، مطمئناً دستگاه [[معتمد]] عباسی برای به [[شهادت]] رساندن آن وجود مقدس از هیچ اقدامی کوتاهی نمیکرد. از اینرو به نظر میرسد که [[حکمت]] و راز اصلی [[غیبت]] [[امام زمان]]{{ع}} [[حفظ جان]] آن حضرت از شر [[جباران]] و [[ستمگران]] باشد و اگر در سایر [[روایات]]، سخن از حکمتهای دیگر به میان آمده، بیانگر آثار تحقق این [[هدف]] بزرگ است. | |||
#'''پرهیز از معاهده با [[حکام]] [[جور]]:''' بدون [[شک]] در صورت عدم [[غیبت]]، [[حضرت مهدی]] {{ع}} همانند اجداد طاهرینش، در برابر [[دشمنان]] هیچ راهی جز درگیری و [[شهادت]] یا پذیرش معاهده با آنان نداشت. در برخی از [[روایات]]، [[حکمت]] [[غیبت]]، پرهیز [[حضرت مهدی]] {{ع}} از امضای معاهده [[بیعت]] با طاغوتهای زمان ذکر شده است تا در زمان [[قیام]] بتواند فارغ از تعهد هیچ حاکمی، آزادانه عمل کند؛ چون هیچ یک از [[ائمه]]{{ع}} پیشین از تعهد اجباری [[حکام]] زمانشان آزاد نبودهاند. اساساً تعهد حضرت نسبت به [[حکام]] زمان، با [[فلسفه]] وجودی آن حضرت سازگار نیست؛ چون ایشان [[مأموریت]] ویژه و بزرگی برعهده دارد که لازمهاش نقض این [[بیعت]] است. در حالی که بر فرض امضای چنین تعهدی، [[امام]]{{ع}} نمیتواند آن را نقض کند؛ زیرا [[اسلام]]، همانند مارکسیستها، وسیله را به خاطر [[هدف]] توجیه نمیکند، بلکه [[مشروعیت]] وسیله را نیز لازم میشمرد. [[امام حسن|امام حسن مجتبی]]{{ع}} در این باره میفرماید: "هرکدام از ما [[اهل بیت]] در زمان خود [[بیعت]] [[حاکمان]] و طاغوتهای زمان را از روی [[تقیه]] به عهده دارد، مگر [[امام مهدی]] {{ع}} که [[عیسی بن مریم]]{{ع}} به [[امامت]] او [[نماز]] میگذارد. [[خداوند]] ولادت او را مخفی نگه میدارد و برای او غیبتی مقرر میفرماید تا هنگامی که [[قیام]] کند، [[بیعت]] حاکمی بر گردنش نباشد"<ref> {{عربی|"مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِي يُصَلِّي رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ{{ع}}خَلْفَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلَادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ "}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص۳۱۶؛ إعلام الوری، ص۴۲۷.</ref>. خود [[امام عصر]]{{ع}} نیز در پاسخ به پرسش [[احمد بن اسحاق]] فرمود: "بر گردن همه پدرانم، [[بیعت]] سرکشان زمانه بود؛ اما من وقتی [[خروج]] نمایم، [[بیعت]] هیچ سرکشی بر گردنم نیست"<ref>{{عربی|" إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِي{{ع}}إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي "}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۸۵.</ref>. | |||
#'''آزمودن [[ایمان]] و [[پایداری]] [[مردم]]:''' یکی از سنتهای جاری الهی، [[امتحان]] [[مردم]] است. بر اساس [[آیات]] [[قرآن]]، [[بشر]] نا گزیر باید [[امتحان]] شود. این [[امتحان]] در میان امتهای پیشین بوده و در آینده نیز خواهد بود. [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ}}<ref>آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: ایمان آوردیم، به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم و [شماها را نیز میآزماییم]. باید علم خدا درباره کسانی که راست میگویند و آنانی که دروغ میگویند تحقق یابد؛ سوره عنکبوت، آیه ۲و۳.</ref>؛ در [[روایات]] نیز [[اعتقاد]] به [[امام غائب]] محک و معیاری برای [[شیعیان]] ذکر شده تا [[میزان]] [[ایمان]] و تعهد آنان بدین وسیله مورد [[آزمایش]] قرار گردد. این [[آزمون]]، سبب رویش انسانهای ثابتقدم و ریزش افراد [[بیایمان]] خواهد بود. بر اساس [[روایات]]، [[خداوند]] سختترین [[امتحان]] را در رابطه به تعهدات خواهد گرفت؛ از اینرو، در عصر [[غیبت]]، [[شیعیان]] را [[امتحان]] میکند؛ چراکه [[شیعیان]] این ملاک و معیار را پذیرفته و [[معتقد]] به [[غیبت حضرت مهدی]] هستند و طبیعی است که [[امتحان]] برای کسانی که این ملاک را قبول نداشته باشند معنا نخواهند داشت. چنان که [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "[[خداوند]] به وسیله [[غیبت امام مهدی]] {{ع}} [[شیعیان]] را [[امتحان]] میکند و [[میزان]] [[استواری]] [[ایمان]] و ثبات قدم آنان را میآزماید"<ref>{{عربی|" غَيْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ الشِّيعَةَ "}}؛ الکافی، ج۱ ص۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۳۴۲.</ref>؛ در [[روایات]] تأکید شده که [[غیبت]] [[امام عصر]]{{ع}} [[امتحان]] و غربالی برای انسانهاست تا افراد [[صالح]] و [[شایسته]] از دیگران جدا شوند. برای مثال، [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} میفرماید: "به [[خدا]] قسم، من و این دو فرزندم ([[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]]{{عم}}) [[شهید]] خواهیم شد و [[خداوند]] در [[آخرالزمان]] مردی از فرزندانم را به [[خون خواهی]] ما بر خواهد انگیخت. او از دیدهها [[غایب]] خواهد شد، تا این [[آزمایش]] سبب جدایی [[گمراهان]] شوند، به گونهای که افراد نادان میگویند: [[خدا]] به [[آل محمد]]{{صل}} نیازی ندارد"<ref>{{عربی|" أَمَا وَ اللَّهِ لَأُقْتَلَنَّ أَنَا وَ ابْنَايَ هَذَانِ وَ لَيَبْعَثَنَّ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ وُلْدِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ يُطَالِبُ بِدِمَائِنَا وَ لَيَغِيبَنَّ عَنْهُمْ تَمْيِيزاً لِأَهْلِ الضَّلَالَةِ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ حَاجَة"}}الغیبة، نعمانی، ص۱۴۱؛ بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۱۲.</ref>؛ بر پایه این [[روایات]]، [[غیبت]] [[حضرت حجت]]{{ع}} محک و آزمایشی است که [[خداوند]] عموم [[بندگان]] را بدان میآزماید: {{عربی|"امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَه"}}<ref>الامامة و التبصرة، ص۱۱۳؛ علل الشرائع، ج۱، ص۱۴۴.</ref> و [[شیعیان]] و [[پیروان]] آن حضرت را به طور خاص بدین وسیله [[امتحان]] میکند: {{عربی|"أَنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ يَمْتَحِنَ الشِّيعَةَ "}}<ref>الکافی، ج۱، ص۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ص۳۴۲.</ref>، تا [[میزان]] [[صداقت]] و ثبات قدم [[پیروان]] و معتقدان به آن حضرت مورد سنجش قرار گیرد. | |||
#'''افاضه تدریجی:''' [[امام]] [[واسطه فیض]] [[خدا]] بر خلق است و حضور مشهودانه ایشان، خود، فیضی مضاعف است؛ اما این [[فیض]] رسانی با شرایط و مقدمات خاصی ملازم است که بدون آنها، موجود مستفیض، یا از [[فیض]] محروم میشود یا از آن، بهره تامی نمیبرد. زیرا رابطه میان فیاض و مستفیض سه گونه است: | |||
##فیاض و مستفیض، توان اعطا و دریافت دفعی [[فیض]] را دارند. | |||
##نه فیاض در اعطا تام است و نه مستفیض در استفاضه. | |||
##فیاض در اعطا تام است؛ اما مستفیض نمیتواند [[فیض]] را به طور دفعی دریافت کند. [[خدای سبحان]]، [[عالم هستی]] را بر اساس [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَمْرُنَا إِلاَّ وَاحِدَةٌ}}<ref>سوره قمر، آیه ۵۰.</ref> یک باره ایجاد کرد؛ اما از آنجا که [[عالم]] طبیعت، توان استفاضه دفعی [[فیض]] از مبدأ فیاض را ندارد، نظر به [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ}}<ref>سوره فصلت، آیه ۱۰.</ref> این [[فیض]] دفعی را به تدریج دریافت کرده و میکند. کلمح بالبصر بنابراین، اگرچه اعطای [[فیض]] به شکل دفعی صورت پذیرفته است، اما به سبب [[نقص]] قابل، تدریجی دریافت میشود؛ زیرا افاضه [[فیض]]، بر اساس توان و استعداد قابل است و قانون عادی طبیعت بر وجود واسطههای فراوان در تحقق اشیا جریان دارد و حال آن که در چنین مواردی، [[فیض]] الهی برخلاف قانون عادی و مبتنی بر حذف یا تقلیل واسطهها [[ظهور]] مییابد. بر این اساس، سخن از تدریج اعطا و افاضه الهی، ناظر به عدم قابلیت مستفیض است، نه [[نقص]] فاعل فیاض؛ به این معنی که دریافت [[فیض]] تدریجی در هر درجه، قابل را برای دریافت [[فیض]] بعدی مستعد میکند. بنابراین، برخورداری از [[فیض]] [[حکومت صالحان]]، گرچه از سوی مبدأ فیاض، بیگذراندن مقدمات مانعی ندارد، اما قابلها فاقد استعداد لازم برای دریافت جمعی [[فیض]] و تابع شرایط، مقدمات و زمینههای لازماند؛ به گونهای که تا آن شرایط و مقدمات در بستر زمان فراهم نیاید، نمیتوانند به این [[فیض]] الهی برسند. و چون از شرایط اساسی استقرار [[حکومت صالحان]]، پرورش انسانهای [[صالح]] و ایجاد آمادگی در [[مردم]] برای پذیرش [[حکومت]] عادلانه جهانی است، [[غیبت]] [[امام عصر]]{{ع}} برای تحقق این شرایط، ایجاد شده است<ref>امام مهدی {{ع}} موجود موعود، ص ۱۳۲ (با اندک تصرفی).</ref>. | |||
#'''[[اسرار]] نهفته:''' بر اساس برخی [[روایات]]، [[غیبت]]، دارای [[اسرار]] نامکشوفی است که ما آن را به صورت کامل نمیفهمیم؛ زیرا [[اسرار]] کامل [[غیبت]] در زمان [[ظهور]] آشکار خواهد شد. [[جابر بن عبدالله انصاری]] از محضر [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} در مورد [[غیبت]] [[امام مهدی|حضرت قائم]]{{ع}} چنین سؤال کرد: یا [[پیامبر خاتم|رسول الله]]! آیا [[قائم]] که فرزند شماست [[غایب]] میشود؟ آن حضرت فرمود: "به [[خدا]] قسم، آری! [[خداوند]] بدان وسیله اهل [[ایمان]] را [[امتحان]] نموده و خالص میگرداند و [[کافران]] را [[آزمایش]] کرده و از میان میبرد.ای [[جابر]]! این از کارهای عجیب [[خداوند]] و سری از [[اسرار]] الهی است که بر بندگانش پوشیده است. پس از [[شک]] در کار [[خدا]] بپرهیز که [[کفر]] است"<ref>{{عربی|" إِي وَ رَبِّي وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرِينَ يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا لَأَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ مَطْوِيٌّ عَنْ عِبَادِهِ فَإِيَّاكَ وَ الشَّكَّ فِي أَمْرِ اللَّهِ فَهُوَ كُفْر"}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص۲۸۸؛ کشف الغمه، ج ۲، ص۵۲۱.</ref>. | |||
:::::بنابراین، ما نمیتوانیم علل و حکمتهای [[غیبت]] حضرت را محصور در چند چیز بدانیم؛ بلکه حکمتهای فراوانی در کار است که برخی برای ما بازگو شده و برخی مکتوم مانده است. اما جدا از چرایی اصل [[غیبت]]، پرسش دیگر، درباره چرایی طولانی شدن و به درازا کشیدن [[غیبت]] است. پاسخ به این پرسش را باید در عدم [[آمادگی جهانی]] برای تحقق اهداف و برنامههای [[عدالت]] گسترحضرت جستجو نمود؛ زیرا [[سنت]] الهی بر این است که هرگونه تغییر و تحولی در عرصههای مختلف حیات بشری، از مسیر [[اراده]] و [[انتخاب]] خود [[انسانها]] صورت پذیرد. از اینرو، لازمه پایان یافتن دوران [[غیبت]] و محرومیت از برکات حضور [[امام عصر]]{{ع}} [[بلوغ]] فکری [[جامعه بشری]]، [[شناخت]] [[رهبری]] [[معصوم]]، [[درک]] [[ضرورت]] حضور وی و آمادگی برای پذیرش اهداف و برنامههای ایشان، یعنی [[حکومت عدل جهانی]] است. در این صورت، بدون [[شک]]، عنایت [[خاصه]] الهی شامل حال [[انسانها]] گردیده و وعده [[ظهور]] محقق خواهد شد. در قسمتهای بعد، به توضیح بیشتر این مطلب خواهیم پرداخت»<ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص۹۸- ۱۰۷.</ref>. | :::::بنابراین، ما نمیتوانیم علل و حکمتهای [[غیبت]] حضرت را محصور در چند چیز بدانیم؛ بلکه حکمتهای فراوانی در کار است که برخی برای ما بازگو شده و برخی مکتوم مانده است. اما جدا از چرایی اصل [[غیبت]]، پرسش دیگر، درباره چرایی طولانی شدن و به درازا کشیدن [[غیبت]] است. پاسخ به این پرسش را باید در عدم [[آمادگی جهانی]] برای تحقق اهداف و برنامههای [[عدالت]] گسترحضرت جستجو نمود؛ زیرا [[سنت]] الهی بر این است که هرگونه تغییر و تحولی در عرصههای مختلف حیات بشری، از مسیر [[اراده]] و [[انتخاب]] خود [[انسانها]] صورت پذیرد. از اینرو، لازمه پایان یافتن دوران [[غیبت]] و محرومیت از برکات حضور [[امام عصر]]{{ع}} [[بلوغ]] فکری [[جامعه بشری]]، [[شناخت]] [[رهبری]] [[معصوم]]، [[درک]] [[ضرورت]] حضور وی و آمادگی برای پذیرش اهداف و برنامههای ایشان، یعنی [[حکومت عدل جهانی]] است. در این صورت، بدون [[شک]]، عنایت [[خاصه]] الهی شامل حال [[انسانها]] گردیده و وعده [[ظهور]] محقق خواهد شد. در قسمتهای بعد، به توضیح بیشتر این مطلب خواهیم پرداخت»<ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص۹۸- ۱۰۷.</ref>. | ||
}} | }} | ||
خط ۷۱۷: | خط ۷۱۷: | ||
«درباره علت [[غیبت]]، [[روایات]] متعدد و متنوعی موجود است که در بیشتر آنها از [[فلسفه]] [[غیبت]] سؤال شده است. بعضی از [[روایات]]، علتی را برای [[غیبت]] بیان کردهاند؛ ولی بعضی دیگر به گونهای دیگر با این پرسش برخورد کردهاند که قاعدهای است برای پیدا کردن پاسخ مشترک به بسیاری از سؤالات ما. | «درباره علت [[غیبت]]، [[روایات]] متعدد و متنوعی موجود است که در بیشتر آنها از [[فلسفه]] [[غیبت]] سؤال شده است. بعضی از [[روایات]]، علتی را برای [[غیبت]] بیان کردهاند؛ ولی بعضی دیگر به گونهای دیگر با این پرسش برخورد کردهاند که قاعدهای است برای پیدا کردن پاسخ مشترک به بسیاری از سؤالات ما. | ||
#'''سرّی از [[اسرار]] الهی:''' ما [[ایمان]] داریم که [[خداوند]] [[عالم]]، هیچ کار کوچک و بزرگی را جز بر اساسِ [[حکمت]] و [[مصلحت]] انجام نمیدهد؛ خواه این مصلحتها را بشناسیم یا نه. نیز همه رویدادهای [[خرد]] و کلانِ [[جهان]] [[با تدبیر]] [[پروردگار]] و به [[اراده]] او انجام میپذیرد که یکی از مهمترین آنها، حادثه [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} است؛ بنابراین [[غیبت]] آن سرور نیز مطابق [[حکمت]] و [[مصلحت]] است؛ اگر چه ما فلسفۀ آن را ندانیم. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "بی [[تردید]] برای [[صاحب الامر]] غیبتی است که هر اهل باطلی، در آن به [[شک]] میافتد. [[راوی]] دربارۀ علت [[غیبت]] سؤال کرد. حضرت فرمود: [[غیبت]] به سبب امری است که اجازه نداریم آن را برای شما بیان کنیم... [[غیبت]]، سرّی از [[اسرار]] الهی است؛ ولی چون میدانیم که [[خداوند]] بزرگ، [[حکیم]] است، میپذیریم که همه کارهای او بر اساسِ حِکمت است؛ هر چند علّت آن کارها برای ما معلوم نباشد».<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۴، ح ۱۱، ص ۲۰۴.</ref> البتّه چه بسا انسانی که همه افعال [[خداوند]] را حکیمانه میداند و در برابر آنها سر [[تسلیم]] فرود میآورد، به دنبال دانستن راز و رمز بعضی از رویدادهای [[عالم]] باشد، تا به سبب [[علم]] به [[فلسفه]] یک پدیده، [[آرامش]] [[نفس]] و [[اطمینان]] قلبی بیشتری یابد؛ بنابراین به بحث و بررسی دربارۀ حکمتها و آثار [[غیبت]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} میپردازیم و به [[روایات]] مربوط به آن اشاره میکنیم. | |||
#'''[[حفظ جان]] [[امام]]:''' یکی از عواملی که سبب کناره گیری [[پیامبران]] از [[قوم]] خود میشد، [[حفظ جان]] خویش بود. آنها برای اینکه بتوانند در فرصتی دیگر [[رسالت]] خود را به انجام رسانند در شرایطی که مورد تهدید قرار میگرفتند، پنها میشدند؛ همانگونه که [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} از مکّه بیرون رفت و در غار پنهان شد. البته همه اینها به [[دستور]] و [[اراده خداوند]] است. درباره [[حضرت مهدی]]{{ع}} و علت [[غیبت]] او نیز در [[روایات]] متعدد، چنین امری بیان شده است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "[[امام]] [[منتظر]]، پیش از [[قیام]] خود، مدتی از چشمها [[غایب]] خواهد شد". از حضرت دربارۀ علّت آن سؤال شد. حضرت فرمود: "برجانِ خویش بیمناک است"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۷، ص ۲۳۳.</ref> [[شهادت]] آرزوی مردان خداست؛ ولی شهادتی مطلوب است که در میدان انجام [[وظیفه الهی]] و به [[صلاح]] [[جامعه]] و [[دین خدا]] باشد؛ امّا آنگاه که کشته شدن فرد، به معنای از دست رفتن اهداف باشد، [[ترس]] از قتل، امری عقلی و پسندیده است. کشته شدن [[امام دوازدهم]] که آخرین [[ذخیره]] الهی است، به معنای فروریختن کعبۀ آمال و آرزوی تمام [[انبیا]]{{عم}} و [[اولیا]] و تحقق نیافتن وعده [[پروردگار]] در تشکیل [[حکومت عدل جهانی]] است. | |||
#'''[[استقلال]] و نبودن تحت [[پیمان]] دیگران:''' آنها که به دنبال ایجاد یک تحوّل و [[انقلاب]] هستند به ناچار در ابتدای [[قیام]] با بعضی از [[مخالفان]]، عهده و پیمانی میبندند تا بتوانند اهداف خود را دنبال کنند؛ ولی [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}} آن [[مصلح]] بزرگی است که در راه برپایی [[انقلاب]] و [[حکومت]] [[عدل]] جهانی با هیچ [[قدرت]] ستمگری سازش نخواهد کرد؛ زیرا مطابق [[روایات]] فراوان، او [[مأمور]] به [[مبارزه]] [[قاطع]] و آشکار با همه [[ظالمان]] است. به همین سبب تا آماده شدن شرایط [[انقلاب]]، در [[غیبت]] میرود تا مجبور نباشد با [[دشمنان]] [[خدا]] [[عهد]] و پیمانی ببندد. در روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} علت [[غیبت]]، این گونه بیان شده است: برای اینکه آن زمان که با [[شمشیر]] [[قیام]] میکند، کسی بر عهده او [[امام مهدی]]{{ع}} بیعتی نداشته باشد.<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۷، ص ۲۳۳، ح ۴.</ref> | |||
#'''[[آزمایش]] [[مردم]]:''' [[امتحان]] کردن [[مردم]]، یکی از سنّتهای [[خداوند]] است. او [[بندگان]] خود را به اسباب گوناگون میآزماید تا [[میزان]] استواریشان در مسیر [[حق]] روشن شود. البتّه نتیجه [[امتحان]] برای [[خداوند]] معلوم است؛ ولی در کوره آزمایشها، این [[بندگان]] هستند که ساخته میشوند و به جوهر وجود خود پی میبرند. [[امام کاظم]]{{ع}} فرمود: هنگامی که پنجمین فرزندم [[غایب]] شد، مواظب [[دین]] خود باشید تا کسی شما را از آن بیرون نکند. برای [[صاحب]] این امر [[امام مهدی]]{{ع}} غیبتی خواهد بود که گروهی از [[پیروان]] او، از [[اعتقاد]] خود دست برمیدارند. این [[غیبت]]، آزمونی است که [[خداوند]] با آن، بندگانش را میآزماید.<ref>غیبت طوسی، فصل ۵، ح ۲۸۴، ص ۲۳۷.</ref> | |||
#'''تأدیب [[مردم]]:''' وقتی امّت، [[قدر]] [[پیامبر]] و [[امام]] را نشاسند و [[وظایف]] خود را در برابر او انجام ندهند، بلکه [[اوامر]] او را [[نافرمانی]] کنند، رواست که [[خداوند]]، پیشوای ایشان را از آنها جدا کند، تا به خود آیند و در روزگار [[غیبت]] او، ارزش و [[برکت]] وجود او را دریابند. در این صورت، [[غیبت امام]] به [[مصلحت]] [[امام]] است؛ گرچه آنها ندانند و [[درک]] نکنند. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "وقتی [[خداوند]] همراهی و همنشینی ما را برای قومی خویش ندارد ما را از میان آنها برگیرد".<ref>علل الشرایع، ص ۲۴۴، باب ۱۷۹.</ref> | |||
*گفتنی است که در [[روایات]]، نکتههای دیگری نیز درباره علّت [[غیبت]] [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}} بیان شدهاند که برای رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری میکنیم. آنچه مهم است، اینکه همان گونه که پیش از این گذشت، "[[غیبت]]"، سرّی از [[اسرار]] الهی است و علت اصلی و اساسی آن پس از [[ظهور]] آشکار خواهد شد و آنچه بیان شد، عواملی است که در [[غیبت]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} تأثیر گذار بوده است»<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائریپور|حائریپور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۱، ص ۹۸ - ۱۰۱.</ref>. | *گفتنی است که در [[روایات]]، نکتههای دیگری نیز درباره علّت [[غیبت]] [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}} بیان شدهاند که برای رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری میکنیم. آنچه مهم است، اینکه همان گونه که پیش از این گذشت، "[[غیبت]]"، سرّی از [[اسرار]] الهی است و علت اصلی و اساسی آن پس از [[ظهور]] آشکار خواهد شد و آنچه بیان شد، عواملی است که در [[غیبت]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} تأثیر گذار بوده است»<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائریپور|حائریپور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۱، ص ۹۸ - ۱۰۱.</ref>. | ||
}} | }} | ||
خط ۷۳۱: | خط ۷۳۱: | ||
«درباره [[غیبت]] میتوان، دو نگاه داشت: | «درباره [[غیبت]] میتوان، دو نگاه داشت: | ||
#'''نگاه تاریخی:''' وقتی به [[تاریخ]] [[صدر اسلام]] و حتی پیش از آن مینگریم، به خوبی میبینیم که جبهه [[کفر]] و [[باطل]] برای مقابله با جبهه [[حق]] و نابودی آن، از هیچ اقدامی فروگذاری نکرده و در این راه حتی از کشتن [[پیشوایان]] [[دین]] نیز ابایی نداشته است. آنان، به خوبی میدانستند ادامه [[حکومت]] دنیایی و سیطره بر [[مردم]] و کسب [[منافع]] [[نامشروع]]، زمانی امکان پذیر خواهد بود که [[پیشوایان]] [[دین]] و هادیان [[حق]] را از سر راه خود بردارند؛ لذا [[شهادت]] [[امامان]]{{عم}} در [[دستور]] کار خلفای [[جور]] قرار گرفت. آنچه [[وحشت]] و اضطراب [[حاکمان]] خودکامه را بیشتر میکرد، وعده [[ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} به عنوان [[منجی]] و [[مصلح]] بود؛ از این رو خلفای معاصر [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} ایشان را به شدت تحت نظر داشتند، تا وقتی فرزندش به [[دنیا]] میآید، او را در همان ابتدای زندگی به [[شهادت]] برسانند؛ بنابراین بسیار طبیعی است که [[خداوند]] [[آخرین حجت]] خود را در پرده [[غیبت]] قرار دهد، تا [[جان]] او حفظ شود و در موعد مقرر و زمانی که [[مردم]] آمادگی داشتند، [[ظهور]] کرده و [[جهان]] را پر از [[عدل]] و داد نماید. | |||
#'''نگاه روایی:''' در [[روایات]]، به علت و حکمتهای متعددی اشاره شده است. قبل از بیان آنها ذکر این مقدمه ضروری است که: [[غیبت]]، سری از [[اسرار]] الهی است و ما [[ایمان]] داریم که [[خداوند متعال]]، هیچ کاری را جز بر اساس [[حکمت]] و [[مصلحت]]، انجام نمیدهد. در روایتی که از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده است، در پاسخِ سؤالِ از علت [[غیبت]] آمده است: [[غیبت]]، به سبب امری است که اجازه نداریم آن را برای شما بیان کنیم... [[غیبت]]، سرّی از [[اسرار]] الهی است؛ ولی چون میدانیم که [[خداوند]] بزرگ، [[حکیم]] است، میپذیریم که همه کارهای او "براساس" [[حکمت]] است؛ اگر چه علّت کارها برای ما معلوم نباشد.<ref>[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، باب ۴۴، ح۱۱.</ref> | |||
*بعد از بیان مقدمه به علل [[غیبت]] از منظر [[روایات]] میپردازیم: | *بعد از بیان مقدمه به علل [[غیبت]] از منظر [[روایات]] میپردازیم: | ||
#'''[[آزمایش مردم]]:''' [[امتحان]] کردن [[مردم]]، از سنتهای حتمی [[خداوند]] است. او [[بندگان]] خود را به اسباب گوناگون میآزماید تا [[میزان]] [[استواری]] آنها در مسیر [[حق]]، آشکار شود. نتیجه [[امتحان]]، برای [[خداوند]] معلوم است؛ ولی در گذر از سختیها، [[بندگان خدا]] پخته میشوند و به جوهر وجود خود پی میبرند. [[امام کاظم]]{{ع}} فرمود: "هنگامی که پنجمین فرزندم [[غایب]] شد، مراقب [[دین]] خود باشید، تا کسی شما را از آن بیرون نکند. برای [[صاحب]] این امر، غیبتی خواهد بود که گروهی از [[پیروان]] او، از [[اعتقاد]] خود دست برمیدارند و این [[غیبت]]، آزمونی است که [[خداوند]] با آن، بندگانش را [[امتحان]] میکند".<ref>بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۵۰.</ref> | |||
#'''[[ستم پیشه بودن انسانها]]:''' [[امیر مؤمنان]]{{ع}} فرمود: "[[زمین]] از [[حجت خدا]] خالی نمیماند؛ ولی [[خداوند]] به [[دلیل]] [[ستم]] پیشه بودن و زیاده روی [[انسانها]]، آنان را از وجود ظاهری [[حجت]] خود محروم میسازد"<ref>الغیبه، نعمانی، ب۱۰، ح۲.</ref>. | |||
#'''[[حفظ جان امام]]:''' یکی از عواملِ کنارهگیری [[پیامبران]] از [[قوم]] خود، [[حفظ جان]] خویشتن بوده است، همان گونه که [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} برای [[حفظ جان]] خود، از [[مکه]] بیرون رفت و در غار پنهان شد. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "[[امام]] [[منتظَر]]، پیش از [[قیام]] خود، مدتی از چشم [[غایب]] خواهد شد. [[راوی]]، از علت [[غیبت]] سؤال کرد. حضرت فرمود: بر [[جان]] خویش بیمناک است<ref>[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، باب۴۴، ح۷.</ref>. البته [[ترس حضرت]] بر [[جان]] خود، برای آن است که او، آخرین [[ذخیره]] الهی است که باید برای تحقّق [[عدالت جهانی]] که وعده حتمی [[خداوند]] است، بماند. | |||
#'''[[تأدیب مردم]]:''' وقتی [[امت]]، برابر [[پیامبر]] و [[امام]]، [[وظایف]] خود را به درستی انجام ندهد [[خداوند]]، پیشوای ایشان را برای مدتی از آنان جدا کند. [[امام باقر]]{{ع}} فرموده است: وقتی [[خداوند]]، همراهی و همنشینی ما را برای قومی خوش ندارد، ما را از میان آنان برگیرد.<ref>علل الشرایع، ص ۲۴۳، باب ۱۷۹، ح۲.</ref> | |||
#'''[[استقلال]] و [[بیعت]] نکردن با [[حاکمان]]:''' میدانیم که [[امامان]] پیشین، به [[بیعت]] ظاهری با [[حاکمان]] جورِ زمان خود مجبور شدند. چون [[رسالت]] [[امام مهدی]]{{ع}} [[قیام]] برضد همه [[ظالمان]] و [[ستمگران]] است و این امر، با [[بیعت]] با آنان سازگاری ندارد، او [[غایب]] شد، تا از [[بیعت]] با [[حاکمان جور]]، رها شود و هر زمان، [[خداوند]] [[اراده]] کرد، آزادانه با [[ستمکاران]] برخورد کند. [[امام رضا]]{{ع}} در بیان علت [[غیبت]]، چنین فرموده است: "برای این که آن زمان که با [[شمشیر]] [[قیام]] میکند، کسی بر عهده او بیعتی نداشته باشد".<ref>[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، باب ۴۴، ح ۴.</ref>» <ref>[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]، ج۱، ص ۱۲۷-۱۳۰.</ref>. | |||
}} | }} | ||