پرش به محتوا

چرا نام امام علی در قرآن نیامده است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-::::# +#)
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-::::# +#))
خط ۲۷: خط ۲۷:


«در پاسخ [[شبهه]] فوق نکات ذیل قابل تأمّل است:
«در پاسخ [[شبهه]] فوق نکات ذیل قابل تأمّل است:
::::#'''ذکر [[اوصاف]] خاص کافی و بی‌نیاز از ذکر نام:''' در [[آیات]] پیش گفته روشن شد که [[خداوند]] با نزول [[آیات]] مزبور در صدد معرفی [[حضرت علی]]{{ع}} به عنوان [[امام]] و [[خلیفه]] بعد از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} بوده است. با این تعداد [[آیات]] به ذکر نام خاص نیازی نبود؛ چراکه برخی از [[آیات]] مصداق منحصره جز [[امام علی|علی]]{{ع}} نداشتند که [[آیه ولایت|آیهٔ ولایت]] و اعطای [[زکات]] در حال رکوع نمونهٔ آن است و برخی از آیات نیز در مورد شخصیّت [[حضرت علی]]{{ع}} و معرّفی وی به عنوان [[امام]]، [[ولی]]، [[مولی]]، [[هادی]] و [[اهل البیت]] نازل و دلالت شفاف داشتند که مورد اتّفاق همه یا [[اکثریت]] [[صحابه]] بود که [[آیات]] آن گذشت. پس در اصل تطبیق [[آیات ولایت]]، [[اهل بیت]]، [[أولی الأمر]]، [[هادی]] و [[مولی]] به [[حضرت علی]]{{ع}} هیچ مشکل و کژفهمی وجود نداشت تا به ذکر نام خاص آن حضرت نیاز و ضرورت احساس شود. مثلاً اگر پدری هنگام مرگ [[وصیت]] کند که وصیّ من از میان فامیل یا پسرانم کسی است که حافظ همهٔ [[قرآن]] باشد و بنابر فرض نیز تنها یک پسر به نام x حافظ کل [[قرآن]] باشد، در این فرض به ذکر نام پسر نیازی احساس نمی‌شود و بر پدر اشکال حقوقی گرفته نمی‌شود که چرا نام وصی یا حافظ [[قرآن]] را به صورت خاص مشخص نمی‌کند. چراکه گفته می‌شود، حافظ کل [[قرآن]] در میان پسران یکی بیش نیست. علاوه بر این، اگر پدر قبل از مرگ خود نیز به حافظ بودن پسر خود یا وصی بودنش تأکید و اهتمام داشته باشد. در مورد [[خلیفه]] و [[امام]] بدون [[حضرت علی]]{{ع}} نیز عین این جریان بلکه افزون تر از آن تکرار شده است.  
#'''ذکر [[اوصاف]] خاص کافی و بی‌نیاز از ذکر نام:''' در [[آیات]] پیش گفته روشن شد که [[خداوند]] با نزول [[آیات]] مزبور در صدد معرفی [[حضرت علی]]{{ع}} به عنوان [[امام]] و [[خلیفه]] بعد از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} بوده است. با این تعداد [[آیات]] به ذکر نام خاص نیازی نبود؛ چراکه برخی از [[آیات]] مصداق منحصره جز [[امام علی|علی]]{{ع}} نداشتند که [[آیه ولایت|آیهٔ ولایت]] و اعطای [[زکات]] در حال رکوع نمونهٔ آن است و برخی از آیات نیز در مورد شخصیّت [[حضرت علی]]{{ع}} و معرّفی وی به عنوان [[امام]]، [[ولی]]، [[مولی]]، [[هادی]] و [[اهل البیت]] نازل و دلالت شفاف داشتند که مورد اتّفاق همه یا [[اکثریت]] [[صحابه]] بود که [[آیات]] آن گذشت. پس در اصل تطبیق [[آیات ولایت]]، [[اهل بیت]]، [[أولی الأمر]]، [[هادی]] و [[مولی]] به [[حضرت علی]]{{ع}} هیچ مشکل و کژفهمی وجود نداشت تا به ذکر نام خاص آن حضرت نیاز و ضرورت احساس شود. مثلاً اگر پدری هنگام مرگ [[وصیت]] کند که وصیّ من از میان فامیل یا پسرانم کسی است که حافظ همهٔ [[قرآن]] باشد و بنابر فرض نیز تنها یک پسر به نام x حافظ کل [[قرآن]] باشد، در این فرض به ذکر نام پسر نیازی احساس نمی‌شود و بر پدر اشکال حقوقی گرفته نمی‌شود که چرا نام وصی یا حافظ [[قرآن]] را به صورت خاص مشخص نمی‌کند. چراکه گفته می‌شود، حافظ کل [[قرآن]] در میان پسران یکی بیش نیست. علاوه بر این، اگر پدر قبل از مرگ خود نیز به حافظ بودن پسر خود یا وصی بودنش تأکید و اهتمام داشته باشد. در مورد [[خلیفه]] و [[امام]] بدون [[حضرت علی]]{{ع}} نیز عین این جریان بلکه افزون تر از آن تکرار شده است.  
::::# '''تحویل [[شبهه]] به [[شبهه]] دیگر:''' باری ممکن است شخص یا اشخاصی نه در تطبیق [[آیات]] و [[صفات]] گفته شده بر [[حضرت علی]]{{ع}} بلکه در [[تفسیر]] مفاهیم و معانی آن [[شبهه]] و تردید نمایند، مثلاً بگویند درست است که [[قرآن]] [[حضرت علی]]{{ع}} را "ولی [[مؤمنان]]" یا "[[اهل البیت]]" یا "هادی" [[تفسیر]] و تطبیق کرده است، امّا سخن در معنای «"ولیّ" است که آیا به معنای رهبر، [[امام]] و [[خلیفه]] است یا به معنای دوست؟ در این صورت باید گفت پس اصل [[شبهه]] به عدم ذکر نام [[امام علی|علی]]{{ع}} در [[قرآن]] برنمی‌گردد؛ چراکه فرضاً اگر در [[قرآن]] صریح هم گفته می‌شد: "[[علی بن ابی طالب]] ولیّ [[مؤمنان]]" است، [[شبهه]] می‌شد که مقصود از "ولیّ" در آیه چیست؟ پس [[شبهه]] به [[تفسیر]] و توجیه معنای [[اوصاف]] آن حضرت برمی‌گردد. به دیگر سخن [[شبهه]] از موضوع خود "عدم ذکر نام علی در قرآن" به [[شبهه]] دیگر "اجمال و ابهام [[اوصاف]] [[امام علی|علی]]{{ع}}" تحویل می‌گردد و این خود [[شبهه]] دیگر می‌شود. در حلّ این [[شبهه]] نیز ما با قراین و شواهد مختلف در [[آیات]] و همچنین تمسّک به [[روایات نبوی]] روشن خواهیم کرد که اصل دلالت [[اوصاف]] [[حضرت علی]]{{ع}} بر مسئلهٔ [[حکومت]] و [[امامت]] روشن و شفاف است.  
# '''تحویل [[شبهه]] به [[شبهه]] دیگر:''' باری ممکن است شخص یا اشخاصی نه در تطبیق [[آیات]] و [[صفات]] گفته شده بر [[حضرت علی]]{{ع}} بلکه در [[تفسیر]] مفاهیم و معانی آن [[شبهه]] و تردید نمایند، مثلاً بگویند درست است که [[قرآن]] [[حضرت علی]]{{ع}} را "ولی [[مؤمنان]]" یا "[[اهل البیت]]" یا "هادی" [[تفسیر]] و تطبیق کرده است، امّا سخن در معنای «"ولیّ" است که آیا به معنای رهبر، [[امام]] و [[خلیفه]] است یا به معنای دوست؟ در این صورت باید گفت پس اصل [[شبهه]] به عدم ذکر نام [[امام علی|علی]]{{ع}} در [[قرآن]] برنمی‌گردد؛ چراکه فرضاً اگر در [[قرآن]] صریح هم گفته می‌شد: "[[علی بن ابی طالب]] ولیّ [[مؤمنان]]" است، [[شبهه]] می‌شد که مقصود از "ولیّ" در آیه چیست؟ پس [[شبهه]] به [[تفسیر]] و توجیه معنای [[اوصاف]] آن حضرت برمی‌گردد. به دیگر سخن [[شبهه]] از موضوع خود "عدم ذکر نام علی در قرآن" به [[شبهه]] دیگر "اجمال و ابهام [[اوصاف]] [[امام علی|علی]]{{ع}}" تحویل می‌گردد و این خود [[شبهه]] دیگر می‌شود. در حلّ این [[شبهه]] نیز ما با قراین و شواهد مختلف در [[آیات]] و همچنین تمسّک به [[روایات نبوی]] روشن خواهیم کرد که اصل دلالت [[اوصاف]] [[حضرت علی]]{{ع}} بر مسئلهٔ [[حکومت]] و [[امامت]] روشن و شفاف است.  
::::#'''ذکر نام حضرت در [[روایات نبوی]]:''' اگر مقصود از ذکر نام خاصّ حضرت، [[شناخت]] و [[فهم]] [[امامت]] آن حضرت در [[اسلام]] و از طرف [[خداوند]] باشد، باید گفت این غایت، غایت عقلانی و دینی است، لکن تحصیل آن به بردن نام خاصّ [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] منحصر نیست، بلکه راه‌کارهای دیگر می‌تواند وجود داشته باشد که یکی از راه‌کارهای شفاف ذکر اسم خاص حضرت در [[روایات]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} حامل [[وحی]] و مفسّر [[قرآن]] است. در صفحات آینده ما به تعداد متعدّد و [[متواتر]] [[روایات نبوی]] اشاره خواهیم کرد که آن حضرت می‌کوشید با راه‌کارهای مختلف [[حضرت علی]]{{ع}} را [[جانشین]] و [[خلیفه]] بعدی خود معرفی و [[نصب]] کند. با این فرض غایت یعنی [[فهم]] و [[شناخت]] [[خلیفه]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} با مراجعه به [[روایات نبوی]] قابل حصول و دست‌یافتنی است و با این فرض دیگر به ذکر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] نیازی احساس نمی‌شود. باری اگر کسی بگوید که من - العیاذ بالله - [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} را قبول ندارم و باید نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] ذکر می‌شود، باید گفت '''اوّلاً:''' کسی که آورندهٔ [[قرآن]] یعنی [[پیامبر]] را قبول ندارد، چگونه به [[کتاب آسمانی]] بودن آن [[علم]] پیدا کرده است و '''ثانیاً:''' چنین شخصی نمی‌تواند [[مسلمان]] باشد و خوش‌بختانه ما نیز بر چنین قائلی دست نیافته‌ایم.  
#'''ذکر نام حضرت در [[روایات نبوی]]:''' اگر مقصود از ذکر نام خاصّ حضرت، [[شناخت]] و [[فهم]] [[امامت]] آن حضرت در [[اسلام]] و از طرف [[خداوند]] باشد، باید گفت این غایت، غایت عقلانی و دینی است، لکن تحصیل آن به بردن نام خاصّ [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] منحصر نیست، بلکه راه‌کارهای دیگر می‌تواند وجود داشته باشد که یکی از راه‌کارهای شفاف ذکر اسم خاص حضرت در [[روایات]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} حامل [[وحی]] و مفسّر [[قرآن]] است. در صفحات آینده ما به تعداد متعدّد و [[متواتر]] [[روایات نبوی]] اشاره خواهیم کرد که آن حضرت می‌کوشید با راه‌کارهای مختلف [[حضرت علی]]{{ع}} را [[جانشین]] و [[خلیفه]] بعدی خود معرفی و [[نصب]] کند. با این فرض غایت یعنی [[فهم]] و [[شناخت]] [[خلیفه]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} با مراجعه به [[روایات نبوی]] قابل حصول و دست‌یافتنی است و با این فرض دیگر به ذکر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] نیازی احساس نمی‌شود. باری اگر کسی بگوید که من - العیاذ بالله - [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} را قبول ندارم و باید نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] ذکر می‌شود، باید گفت '''اوّلاً:''' کسی که آورندهٔ [[قرآن]] یعنی [[پیامبر]] را قبول ندارد، چگونه به [[کتاب آسمانی]] بودن آن [[علم]] پیدا کرده است و '''ثانیاً:''' چنین شخصی نمی‌تواند [[مسلمان]] باشد و خوش‌بختانه ما نیز بر چنین قائلی دست نیافته‌ایم.  
::::#'''[[تفویض]] امور دینی به [[پیامبر]]{{صل}}:''' [[قرآن کریم]] خود [[تفسیر]] و [[تبیین]] امور و آموزه‌های لازم دینی را به [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[تفویض]] و واگذار نموده است: {{متن قرآن|بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref> آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند؛ سوره نحل، آیه:۴۴.</ref>؛ {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ}}<ref> بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۶۴.</ref>. در این [[آیات]] [[خداوند]] [[تبیین]] ذکر یعنی [[قرآن کریم]] و [[تعلیم]] آن را به عهدهٔ [[پیامبر]] واگذار نموده است، لذا [[احکام]] [[تشریع|تشریعی]] آن حضرت که در [[قرآن]] نیست، مانند تعداد رکعات نماز، تعداد هفت‌گانه طواف حج در [[مکتب]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]] [[حجت الهی]] به‌شمار می‌آید و بر این اساس چون بنابر [[آیات]] پیش گفته و [[روایات نبوی]] - که در صفحات آینده خواهد آمد - [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[تعیین امامت]] [[حضرت علی]]{{ع}} را به امر الهی نسبت می‌دهد،‌ [[امامت]] آن حضرت آسمانی و الهی تلقّی و برای همه [[مسلمانان]] نیز [[حجت شرعی]] خواهد بود. این جواب در [[روایت]] منقول از [[امام باقر]]{{ع}} آمده است که آن حضرت در پاسخ علّت عدم ذکر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] فرمود:{{عربی|" قُولُوا لَهُمْ: إِنَ‏ اللَّهَ‏ أَنْزَلَ‏ عَلَى‏ رَسُولِهِ‏ الصَّلَاةَ وَ لَمْ‏ يُسَمِ‏ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى‏ كَانَ‏ رَسُولُ اللَّهِ هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ، وَ أَنْزَلَ الْحَجَّ فَلَمْ يُنْزِلْ: طُوفُوا سَبْعاً حَتَّى فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ "}} <ref>«به [[مردم]] بگوييد، خداى سبحان امر به نماز فرمود امّا بيان تعداد ركعت‏ها كه ۳ ركعت باشد يا ۴ ركعت به اختيار [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} بود خداى تعالى امر به مناسك حج فرمود، امّا تفسير و بيان تعداد اشواط به اختيار پيامبر {{صل}} گذاشته شد» شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۱.</ref>. به دیگر سخن از آنجا که [[قرآن]] کتاب محدود است و امور جزئی غیرمتناهی می‌باشد، روشن است که کتاب محدود باید به امور کلّی بپردازد لذا [[قرآن]] [[تبیین]] امور جزئی از جمله [[امامت]] را به [[پیامبر]] خویش واگذار نموده است. <ref>ر.ک: مطهری، مجموعهٔ آثار، ج ۴، ص ۹۰۴، کتاب [[امامت]] و رهبری؛ [[امام خمینی]]، کشف الاسرار، ص۱۳۰ و ۱۳۱.</ref> به تعبیر آخر امور جزئی نامحدود است و شامل اهمّ مسائل دینی می‌شود از قبیل بحث وجود [[خدا]] مثلاً جسم است یا نه؟ [[صفات]] [[خدا]] که [[آیات]] با ذات متّحد است یا نه؟ در این مسائل که اساس و رکن است، [[قرآن]] نیز وارد جزئیات نشده و مورد اختلاف [[متکلمان]] و [[مفسران]] قرار گرفته است که اگر قرار باشد، [[قرآن]] در جزئیات نیز وارد می‌شود می‌بایست این امور را نیز [[تبیین]] می‌کرد که در این صورت ده ها بلکه صدها جلد [[کتاب آسمانی]] به نام [[قرآن]] لازم بود.  
#'''[[تفویض]] امور دینی به [[پیامبر]]{{صل}}:''' [[قرآن کریم]] خود [[تفسیر]] و [[تبیین]] امور و آموزه‌های لازم دینی را به [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[تفویض]] و واگذار نموده است: {{متن قرآن|بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref> آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند؛ سوره نحل، آیه:۴۴.</ref>؛ {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ}}<ref> بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۶۴.</ref>. در این [[آیات]] [[خداوند]] [[تبیین]] ذکر یعنی [[قرآن کریم]] و [[تعلیم]] آن را به عهدهٔ [[پیامبر]] واگذار نموده است، لذا [[احکام]] [[تشریع|تشریعی]] آن حضرت که در [[قرآن]] نیست، مانند تعداد رکعات نماز، تعداد هفت‌گانه طواف حج در [[مکتب]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]] [[حجت الهی]] به‌شمار می‌آید و بر این اساس چون بنابر [[آیات]] پیش گفته و [[روایات نبوی]] - که در صفحات آینده خواهد آمد - [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[تعیین امامت]] [[حضرت علی]]{{ع}} را به امر الهی نسبت می‌دهد،‌ [[امامت]] آن حضرت آسمانی و الهی تلقّی و برای همه [[مسلمانان]] نیز [[حجت شرعی]] خواهد بود. این جواب در [[روایت]] منقول از [[امام باقر]]{{ع}} آمده است که آن حضرت در پاسخ علّت عدم ذکر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] فرمود:{{عربی|" قُولُوا لَهُمْ: إِنَ‏ اللَّهَ‏ أَنْزَلَ‏ عَلَى‏ رَسُولِهِ‏ الصَّلَاةَ وَ لَمْ‏ يُسَمِ‏ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى‏ كَانَ‏ رَسُولُ اللَّهِ هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ، وَ أَنْزَلَ الْحَجَّ فَلَمْ يُنْزِلْ: طُوفُوا سَبْعاً حَتَّى فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ "}} <ref>«به [[مردم]] بگوييد، خداى سبحان امر به نماز فرمود امّا بيان تعداد ركعت‏ها كه ۳ ركعت باشد يا ۴ ركعت به اختيار [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} بود خداى تعالى امر به مناسك حج فرمود، امّا تفسير و بيان تعداد اشواط به اختيار پيامبر {{صل}} گذاشته شد» شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۱.</ref>. به دیگر سخن از آنجا که [[قرآن]] کتاب محدود است و امور جزئی غیرمتناهی می‌باشد، روشن است که کتاب محدود باید به امور کلّی بپردازد لذا [[قرآن]] [[تبیین]] امور جزئی از جمله [[امامت]] را به [[پیامبر]] خویش واگذار نموده است. <ref>ر.ک: مطهری، مجموعهٔ آثار، ج ۴، ص ۹۰۴، کتاب [[امامت]] و رهبری؛ [[امام خمینی]]، کشف الاسرار، ص۱۳۰ و ۱۳۱.</ref> به تعبیر آخر امور جزئی نامحدود است و شامل اهمّ مسائل دینی می‌شود از قبیل بحث وجود [[خدا]] مثلاً جسم است یا نه؟ [[صفات]] [[خدا]] که [[آیات]] با ذات متّحد است یا نه؟ در این مسائل که اساس و رکن است، [[قرآن]] نیز وارد جزئیات نشده و مورد اختلاف [[متکلمان]] و [[مفسران]] قرار گرفته است که اگر قرار باشد، [[قرآن]] در جزئیات نیز وارد می‌شود می‌بایست این امور را نیز [[تبیین]] می‌کرد که در این صورت ده ها بلکه صدها جلد [[کتاب آسمانی]] به نام [[قرآن]] لازم بود.  
::::#'''جلوگیری از [[تحریف قرآن]]:''' یکی از نکاتی که در توجیه عدم ذکرنام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] گفته شده این است<ref>[[امام خمینی]]، [[کشف]] الاسرار، صص ۱۱۲ - ۱۱۴؛ علّامه حسنی طهرانی در [[امام]] شناسی این نکته را به [[علامه طباطبایی]] استناد داده است که آن را از علّامه در پاسخ سؤال فوق شنیده است. (امام شناسی، ج ۱۳، ص ۱۵۹) . از عبارت ذیل استاد مطهری نیز این نکته استفاده می‌شود که درتوجیه عدم ذکر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] می‌گوید: «پیغمبر اکرم یا خدای تبارک و تعالی نمی‌خواست در این مسئله‌ای که بالأخره هوا و هوس‌ها دخالت می‌کند، مطلبی به این صورت طرح شود»، (آثار، ج ۴، ص ۹۰۵).</ref> که آن حضرت [[مخالفان]] تندی داشت که همهٔ فکر و همّ خود را برای به دست گرفتن زمام [[حکومت]] و [[خلافت]] مبذول و برای این منظور به هر وسیله‌ای تمسّک می‌کردند، پیش‌تر اشاره شد که [[خلیفه دوم]] برای جلوگیری از نوشتن [[وصیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در آخرین روزهای پر برکتش در مورد [[خلیفه]] خود، حتّی حاضر شد [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] را - العیاذ بالله - به زدن حرف نامربوط متّهم کند. با این فرض و جو [[حاکم]] بر صدر [[اسلام]]، اگر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] ذکر می‌شد، محتمل بود [[مخالفان]] حضرت، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را به نظیر اتّهام ایّام آخر [[عمر]] شریفش متّهم کنند یا در صدد حذب آیه مربوطه برآیند که آن به [[تحریف]] [[قرآن]] منجر می‌شد. [خداوند]] برای صیانت آخرین [[کتاب آسمانی]] به جای ذکر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] به [[اوصاف]] منحصره آن حضرت و همچنین [[روایات نبوی]] اکتفا نمود تا هم اصل غرض یعنی معرّفی و [[نصب]] [[حضرت علی]]{{ع}} به [[خلافت]] و هم جلوگیری از [[تحریف]] [[قرآن]] قابل تحقّق باشد.  
#'''جلوگیری از [[تحریف قرآن]]:''' یکی از نکاتی که در توجیه عدم ذکرنام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] گفته شده این است<ref>[[امام خمینی]]، [[کشف]] الاسرار، صص ۱۱۲ - ۱۱۴؛ علّامه حسنی طهرانی در [[امام]] شناسی این نکته را به [[علامه طباطبایی]] استناد داده است که آن را از علّامه در پاسخ سؤال فوق شنیده است. (امام شناسی، ج ۱۳، ص ۱۵۹) . از عبارت ذیل استاد مطهری نیز این نکته استفاده می‌شود که درتوجیه عدم ذکر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] می‌گوید: «پیغمبر اکرم یا خدای تبارک و تعالی نمی‌خواست در این مسئله‌ای که بالأخره هوا و هوس‌ها دخالت می‌کند، مطلبی به این صورت طرح شود»، (آثار، ج ۴، ص ۹۰۵).</ref> که آن حضرت [[مخالفان]] تندی داشت که همهٔ فکر و همّ خود را برای به دست گرفتن زمام [[حکومت]] و [[خلافت]] مبذول و برای این منظور به هر وسیله‌ای تمسّک می‌کردند، پیش‌تر اشاره شد که [[خلیفه دوم]] برای جلوگیری از نوشتن [[وصیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در آخرین روزهای پر برکتش در مورد [[خلیفه]] خود، حتّی حاضر شد [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] را - العیاذ بالله - به زدن حرف نامربوط متّهم کند. با این فرض و جو [[حاکم]] بر صدر [[اسلام]]، اگر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] ذکر می‌شد، محتمل بود [[مخالفان]] حضرت، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را به نظیر اتّهام ایّام آخر [[عمر]] شریفش متّهم کنند یا در صدد حذب آیه مربوطه برآیند که آن به [[تحریف]] [[قرآن]] منجر می‌شد. [خداوند]] برای صیانت آخرین [[کتاب آسمانی]] به جای ذکر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] به [[اوصاف]] منحصره آن حضرت و همچنین [[روایات نبوی]] اکتفا نمود تا هم اصل غرض یعنی معرّفی و [[نصب]] [[حضرت علی]]{{ع}} به [[خلافت]] و هم جلوگیری از [[تحریف]] [[قرآن]] قابل تحقّق باشد.  
::::#'''پیشگیری از آسیب‌های [[سیاست|سیاسی]] و امنیتی:''' نکته دیگری به نظر نگارنده خطور کرده و آن اینکه [[خداوند متعال]] در عدم ذکر نام [[حضرت علی]]{{ع}} به عنوان [[جانشین]] و [[امام]] و [[حاکم]] بعدی تعمّد داشته است، نه به دلیل اینکه خداوند از این طریق مؤمن واقعی و به اصطلاح سره را از ناسره معلوم و تفکیک کند، بلکه به این دلیل که [[خداوند]] با [[علم ازلی]] خویش می‌دانست بحث [[حکومت]] و [[سیاست]] عرصه مناقشات، رقابت‌ها و چه‌بسا جنگ‌های [[سیاست|سیاسی]] و خونین است. اگر در [[قرآن]] و [[وحی]] به طور خاص و به صورت یک اصل و رکن نام [[حضرت علی]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه]] و [[امام]] بعدی ذکر شود، طرفداران و [[مخالفان]] [[حضرت علی]]{{ع}} یکی به دلیل دفاع از اصل [[قرآن|قرآنی]] و دیگری به بهانه‌های مختلف مانند توجیه [[مقام امامت]]، [[خلافت]] یا گرفتن هرم [[حکومت]] و [[قدرت]] به مقابله و ستیز با همدیگر روی آورده و این برای درخت نوپای [[اسلام]] آفت بلکه چه‌بسا اصل حیات آن را تهدید می‌کرد. ما در ابتدای فصل پیشین در ذیل بحث [[شبهه]] [[تکفیر]] مواردی را ذکر کردیم که متعصّبان [[اهل سنت]] و [[تشيع]] یکدیگر را به [[کفر]] و خروج از [[اسلام]] متّهم نموده و به قتل و ترور [[مخالف]] خود نیز دست زدند و تاریخ صدها بلکه هزاران نفر را در خود ثبت کرده است. در حالی‌که [[اسلام]] و [[قرآن]] هیچ بیان و اختلافی از مخالفت [[حضرت علی]]{{ع}} بالصراحه ذکر نکرده است. حال اگر چنین جهشی بالا می‌رفت و این خود بزرگ‌ترین آسیب [[اسلام]] و [[مسلمانان]] می‌شد، در حالی‌که [[هدف از امامت]] و تقویت [[اسلام]] و [[رهبری]] بوده و این خلاف غرض محسوب می‌شد. لذا [[خداوند]] برای پیشگیری از تضعیف و آسیب [[اسلام]] و [[مسلمانان]] [[امامت]] [[حضرت علی]]{{ع}} رامطلقاً ترک ننمود بلکه آن را با ذکر اوصافی در [[قرآن]] یا [[روایات]] [[پیامبر]] ذکر و [[تبیین]] نمود تا هم اصل مطلب بیان و روشن گردد و هم از بسترسازی برای ظهور مناقشات و آسیب‌ها جلوگیری شود.  
#'''پیشگیری از آسیب‌های [[سیاست|سیاسی]] و امنیتی:''' نکته دیگری به نظر نگارنده خطور کرده و آن اینکه [[خداوند متعال]] در عدم ذکر نام [[حضرت علی]]{{ع}} به عنوان [[جانشین]] و [[امام]] و [[حاکم]] بعدی تعمّد داشته است، نه به دلیل اینکه خداوند از این طریق مؤمن واقعی و به اصطلاح سره را از ناسره معلوم و تفکیک کند، بلکه به این دلیل که [[خداوند]] با [[علم ازلی]] خویش می‌دانست بحث [[حکومت]] و [[سیاست]] عرصه مناقشات، رقابت‌ها و چه‌بسا جنگ‌های [[سیاست|سیاسی]] و خونین است. اگر در [[قرآن]] و [[وحی]] به طور خاص و به صورت یک اصل و رکن نام [[حضرت علی]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه]] و [[امام]] بعدی ذکر شود، طرفداران و [[مخالفان]] [[حضرت علی]]{{ع}} یکی به دلیل دفاع از اصل [[قرآن|قرآنی]] و دیگری به بهانه‌های مختلف مانند توجیه [[مقام امامت]]، [[خلافت]] یا گرفتن هرم [[حکومت]] و [[قدرت]] به مقابله و ستیز با همدیگر روی آورده و این برای درخت نوپای [[اسلام]] آفت بلکه چه‌بسا اصل حیات آن را تهدید می‌کرد. ما در ابتدای فصل پیشین در ذیل بحث [[شبهه]] [[تکفیر]] مواردی را ذکر کردیم که متعصّبان [[اهل سنت]] و [[تشيع]] یکدیگر را به [[کفر]] و خروج از [[اسلام]] متّهم نموده و به قتل و ترور [[مخالف]] خود نیز دست زدند و تاریخ صدها بلکه هزاران نفر را در خود ثبت کرده است. در حالی‌که [[اسلام]] و [[قرآن]] هیچ بیان و اختلافی از مخالفت [[حضرت علی]]{{ع}} بالصراحه ذکر نکرده است. حال اگر چنین جهشی بالا می‌رفت و این خود بزرگ‌ترین آسیب [[اسلام]] و [[مسلمانان]] می‌شد، در حالی‌که [[هدف از امامت]] و تقویت [[اسلام]] و [[رهبری]] بوده و این خلاف غرض محسوب می‌شد. لذا [[خداوند]] برای پیشگیری از تضعیف و آسیب [[اسلام]] و [[مسلمانان]] [[امامت]] [[حضرت علی]]{{ع}} رامطلقاً ترک ننمود بلکه آن را با ذکر اوصافی در [[قرآن]] یا [[روایات]] [[پیامبر]] ذکر و [[تبیین]] نمود تا هم اصل مطلب بیان و روشن گردد و هم از بسترسازی برای ظهور مناقشات و آسیب‌ها جلوگیری شود.  
::::#'''لحاظ مصلحت مسلمانان:''' نکتهٔ دیگری که به نظر می‌رسد این‌که اگر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] به عنوان یک اصل یا آموزهٔ دینی در کنار آموزه‌هایی مانند [[نبوت]] و معاد یا [[احکام]] [[علم فقه|فقهی]] مثل نماز و روزه وارد می‌شد، تردید یا انکار آنها به منزلهٔ انکار [[پیامبر]] و [[خداوند]] و با [[کفر]] و الحاد و ارتداد مساوی تلقّی می‌شد که لازمهٔ آن خروج از دایرهٔ [[اسلام]] و صراط مستقیم است. بنابراین اگر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] ذکر می‌شد [[مخالفان]] حضرت با انواع حیله‌ها و راه‌کارها به انکار و تکذیب اصل فوق روی آورده و کثیری از [[مردم]] را نیز به سوی اهداف خود می‌کشیدند که این موجب خروج جمع زیادی از [[اسلام]] و [[مسلمان|مسلمانی]] می‌شد و این برخلاف غایت [[حکمت]] و [[رحمت الهی]] است. عالمان [[شیعه]] که [[امامت]] را نه رکن [[دین]] "اصول دین" بلکه از فروع مذهب تلقّی می‌کنند به مسئلهٔ [[امامت]] از همین منظر نگاه می‌کنند و معتقدند برادران [[اهل سنت]] با انکار اصل [[امامت حضرت علی]]{{ع}} نه از [[دین]] بلکه از مذهب [[تشيع]] خارج شده‌اند.
#'''لحاظ مصلحت مسلمانان:''' نکتهٔ دیگری که به نظر می‌رسد این‌که اگر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] به عنوان یک اصل یا آموزهٔ دینی در کنار آموزه‌هایی مانند [[نبوت]] و معاد یا [[احکام]] [[علم فقه|فقهی]] مثل نماز و روزه وارد می‌شد، تردید یا انکار آنها به منزلهٔ انکار [[پیامبر]] و [[خداوند]] و با [[کفر]] و الحاد و ارتداد مساوی تلقّی می‌شد که لازمهٔ آن خروج از دایرهٔ [[اسلام]] و صراط مستقیم است. بنابراین اگر نام [[حضرت علی]]{{ع}} در [[قرآن]] ذکر می‌شد [[مخالفان]] حضرت با انواع حیله‌ها و راه‌کارها به انکار و تکذیب اصل فوق روی آورده و کثیری از [[مردم]] را نیز به سوی اهداف خود می‌کشیدند که این موجب خروج جمع زیادی از [[اسلام]] و [[مسلمان|مسلمانی]] می‌شد و این برخلاف غایت [[حکمت]] و [[رحمت الهی]] است. عالمان [[شیعه]] که [[امامت]] را نه رکن [[دین]] "اصول دین" بلکه از فروع مذهب تلقّی می‌کنند به مسئلهٔ [[امامت]] از همین منظر نگاه می‌کنند و معتقدند برادران [[اهل سنت]] با انکار اصل [[امامت حضرت علی]]{{ع}} نه از [[دین]] بلکه از مذهب [[تشيع]] خارج شده‌اند.


امّا اگر اسم [[حضرت علی]]{{ع}} به عنوان [[امام]] و [[خلیفه]] بلافصل در [[قرآن]] ذکر می‌شد برای این تلقی و [[قرائت]] از "[[امامت]]" مجالی باقی نمی‌ماند؛ چراکه منکر [[امامت حضرت علی]]{{ع}} مانند منکر اصل [[نبوت]] یا نماز تلقّی و بر وی حکم مرتد جاری می‌شد.  
امّا اگر اسم [[حضرت علی]]{{ع}} به عنوان [[امام]] و [[خلیفه]] بلافصل در [[قرآن]] ذکر می‌شد برای این تلقی و [[قرائت]] از "[[امامت]]" مجالی باقی نمی‌ماند؛ چراکه منکر [[امامت حضرت علی]]{{ع}} مانند منکر اصل [[نبوت]] یا نماز تلقّی و بر وی حکم مرتد جاری می‌شد.  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش