زندقه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←سرکوب زنادقه در زمان هادی عباسی
خط ۶: | خط ۶: | ||
آشکار است که زندقه حرکتی مانوی بود که بعد از [[فتوحات اسلامی]]، از نو در [[عراق]] و برخی مناطق [[ایران]] [[جان]] گرفت. علت انتشار این پدیده در [[جامعه اسلامی]] عصر [[عباسی]]، [[آزادی]] دینی بود که [[پیروان ادیان]] مختلف، بعد از [[فتوحات]] از آن برخوردار شدند و به نوعی درگیری فکری و نظری در [[جامعه]] منجر شد. نتیجه این پدیده، [[ظهور]] برخی [[اندیشمندان]] ایرانی بود که [[تمدن]] ساسانی و الگوی آن را [[ترویج]] میکردند و [[مردم]] را به اجرای [[نظام]] ساسانی و [[ارزش]] آن در جامعه و اداره و دربار، به این اعتبار که جایگزین تمدن و [[نظام اسلامی]] است<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۱۹.</ref>، دعوت میکردند. آنان دریافتند که انتقال [[خلافت]] از [[امویان]] به [[عباسیان]] اهدافشان را در ایجاد حکومتی ایرانی، نمادها و حقیقت آن و در [[قدرت]]، زبان و [[اعتقادات دینی]] برآورده نکرده است و به این [[باور]] رسیدند که در [[آینده]] هم با استمرار [[حاکمیت اسلام]] به اهداف خود نخواهند رسید؛ از این رو به نشر [[دین]] مانوی در داخل جامعه اسلامی و احیای میراث مانوی - ایرانی قدیم، از طریق نشر کتابهای قدیمی و ترجمه آن به [[عربی]] [[اقدام]] کردند و [[هدف]] ایشان جایگزین کردن [[فرهنگ]] و [[اندیشه]] مانوی به جای فرهنگ و اندیشه [[اسلامی]] بود<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۱۸ – ۱۱۹.</ref>. | آشکار است که زندقه حرکتی مانوی بود که بعد از [[فتوحات اسلامی]]، از نو در [[عراق]] و برخی مناطق [[ایران]] [[جان]] گرفت. علت انتشار این پدیده در [[جامعه اسلامی]] عصر [[عباسی]]، [[آزادی]] دینی بود که [[پیروان ادیان]] مختلف، بعد از [[فتوحات]] از آن برخوردار شدند و به نوعی درگیری فکری و نظری در [[جامعه]] منجر شد. نتیجه این پدیده، [[ظهور]] برخی [[اندیشمندان]] ایرانی بود که [[تمدن]] ساسانی و الگوی آن را [[ترویج]] میکردند و [[مردم]] را به اجرای [[نظام]] ساسانی و [[ارزش]] آن در جامعه و اداره و دربار، به این اعتبار که جایگزین تمدن و [[نظام اسلامی]] است<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۱۹.</ref>، دعوت میکردند. آنان دریافتند که انتقال [[خلافت]] از [[امویان]] به [[عباسیان]] اهدافشان را در ایجاد حکومتی ایرانی، نمادها و حقیقت آن و در [[قدرت]]، زبان و [[اعتقادات دینی]] برآورده نکرده است و به این [[باور]] رسیدند که در [[آینده]] هم با استمرار [[حاکمیت اسلام]] به اهداف خود نخواهند رسید؛ از این رو به نشر [[دین]] مانوی در داخل جامعه اسلامی و احیای میراث مانوی - ایرانی قدیم، از طریق نشر کتابهای قدیمی و ترجمه آن به [[عربی]] [[اقدام]] کردند و [[هدف]] ایشان جایگزین کردن [[فرهنگ]] و [[اندیشه]] مانوی به جای فرهنگ و اندیشه [[اسلامی]] بود<ref>فاروق، عمر، التاریخ الاسلامی و فکر القرن العشرین، ص۱۱۸ – ۱۱۹.</ref>. | ||
==زنادقه در عصر عباسی== | ==زنادقه در عصر عباسی== | ||
[[زندیق]] معرب «زندیک»، کلمهای [[فارسی]] و به معنای [[پیروان]] زند است؛ اما در [[زبان عربی]] به کسانی گفته میشود که در [[باطن]] [[ایمان]] ندارند و به داشتن ایمان و [[اعتقاد]] [[تظاهر]] میکنند<ref>نک: معلوف، لویس، المنجد فی اللغه، ذیل ماده مذکور.</ref>. ظاهراً این کلمه در دوره ساسانی نیز به معنای افراد بددین به کار رفته است. در [[دوره عباسی]] هر [[منحرف]] از [[دین]] را زندیق مینامیدند. زندقه که از مبانی [[عقلی]] و [[فلسفی]] برخوردار بود تا حدی از [[مواریث]] مانویه و دهریه و [[فیلسوفان]] یونان به شمار میرفت؛ زیرا زنادقه نیز مانند دهریون [[معتقد]] بودند که [[جهان]] همواره بوده و فناناپذیر است و [[زندگی]] [[انسان]] در همین جهان به پایان میرسد. از این گذشته، زنادقه منکر [[نبوت]] بودند و [[پیامبران]] را [[طعن]] میزدند و [[اعتقادات]] آنها را به [[تمسخر]] میگرفتند؛ از اینرو [[فقیهان]] چنین افرادی را [[کافر]] و زندیق خواندند<ref>برای اطلاع بیشتر، نک: غزالی، محمد، فصل التفرقة بین الاسلام و الزندقة؛ معین، محمد، مانی و دین او، ص۳۰۶- ۳۱۵.</ref>. | [[زندیق]] معرب «زندیک»، کلمهای [[فارسی]] و به معنای [[پیروان]] زند است؛ اما در [[زبان عربی]] به کسانی گفته میشود که در [[باطن]] [[ایمان]] ندارند و به داشتن ایمان و [[اعتقاد]] [[تظاهر]] میکنند<ref>نک: معلوف، لویس، المنجد فی اللغه، ذیل ماده مذکور.</ref>. ظاهراً این کلمه در دوره ساسانی نیز به معنای افراد بددین به کار رفته است. در [[دوره عباسی]] هر [[منحرف]] از [[دین]] را زندیق مینامیدند. زندقه که از مبانی [[عقلی]] و [[فلسفی]] برخوردار بود تا حدی از [[مواریث]] مانویه و دهریه و [[فیلسوفان]] یونان به شمار میرفت؛ زیرا زنادقه نیز مانند دهریون [[معتقد]] بودند که [[جهان]] همواره بوده و فناناپذیر است و [[زندگی]] [[انسان]] در همین جهان به پایان میرسد. از این گذشته، زنادقه منکر [[نبوت]] بودند و [[پیامبران]] را [[طعن]] میزدند و [[اعتقادات]] آنها را به [[تمسخر]] میگرفتند؛ از اینرو [[فقیهان]] چنین افرادی را [[کافر]] و زندیق خواندند<ref>برای اطلاع بیشتر، نک: غزالی، محمد، فصل التفرقة بین الاسلام و الزندقة؛ معین، محمد، مانی و دین او، ص۳۰۶- ۳۱۵.</ref>. |