پرش به محتوا

بحث:دلیل عقلی علم تام امامان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
به دليل اين که معصيت پنهاني بيشتر ازنافرماني آشكار است.واينکه کمتر کسي پيدا مي‌شود که در معرض ديد واطلاع ديگران ،کار خلاف وگناه انجام دهد.
به دليل اين که معصيت پنهاني بيشتر ازنافرماني آشكار است.واينکه کمتر کسي پيدا مي‌شود که در معرض ديد واطلاع ديگران ،کار خلاف وگناه انجام دهد.
پس وقتي كه با اين قاعده(قاعده لطف) اصل امامت ،عصمت امام ومنزه بودن او از تمامي‌نقص هاي بدني و اخلاقي و نسبي اثبات مي‌شود؛ پس به طريق اولي، گستردگي و فعليت علم امام نيز ثابت مي‌شود.
پس وقتي كه با اين قاعده(قاعده لطف) اصل امامت ،عصمت امام ومنزه بودن او از تمامي‌نقص هاي بدني و اخلاقي و نسبي اثبات مي‌شود؛ پس به طريق اولي، گستردگي و فعليت علم امام نيز ثابت مي‌شود.
(...)


از جمله شواهد قطعي عقلي بر علم امام،اين است كه اگر بنا باشد علم امام ارادي باشد نه فعلي و محدودباشد نه گسترده وعلم او تمامي ‌موضوعات را در بر نگيرد و نيز اگر احتمال سهو در امام وجود داشته باشد، اين امر مستلزم چند تالي فاسد خواهد بود.


ص138
1- مستلزم وقوع سهو، فراموشي، خطا، ناكامي‌و از دست رفتن حکم واقعي در بسياري از مواقع خواهد بود خصوصاً در زمان طولاتي نزديك به سيصد سال كه با مردم عصر خويش معاشرت داشتند.
اين نقص نه تنها عقلاً و نقلاً محال است كه در امام وجود داشته باشد و با جايگاه والاي امامت امام ناسازگار است؛ بلكه چنين چيزي  نه در مورد امامان و نه در مورد انبياي گذشته، اصلاً اتفاق نيافتاده است.
 
2- اين امر(احتمال سهو) مستلزم تنقيص امام وموجب مفاسد بزرگي مي‌شود. ازجمله اين كه امام، از آن مقام و منزلتي كه در دل و جان مردم دارد، سقوط كند. ديگر اين كه گواهي امام، خصوصاً جايي كه به نفع خودش باشد، مورد قبول واقع نشود؛درحالي به اتفاق نص و فتوي بايد ادعاي امام را تصديق كرد و شهادت او راپذيرفت ولو به نفع خويش گواهي کند، وهيچ بينه اي نيز نداشته باشد. به دليل اين که  هر كس مدعاي امام را تكذيب نمايد كافر است. واگرچنين نباشد(ومدعاي امام پذيرفته نشود) لازم مي‌آيد كه قول و فعل و گواهي امام از حجيت ساقط شود ودر اين صورت لازم مي‌آيد امام (در بينه) يا محتاج مردم باشد- که اين ترجيح مرجوح بر راجح است- يا به امام ديگري نيازمند باشد و اين هم ترجيح بلامرجح است براي اين كه علت در هر دو امام مشترك است در اين صورت يا دور پيش مي‌آيد يا تسلسل كه هر دو باطل است.
 
3- احتمال سهو مستلزم تنفر مردم از امام خواهد شد براي اين كه در تمامي ‌اقوال وافعال امام دو احتمال نسخ و يا سهوو احتمال صحت و فساد به طور مساوي وجود خواهد داشت و اين دو احتمال ناشي از اين است كه مردم نمي‌دانند كه اين فعل و يا قول امام جنبه تبليغي دارد (كه سهو در آن امكان ندارد) يا جنبه غير تبليغي دارد ( كه بنا به فرض سهو در آن ممكن است) وبنا براين فرض که تبليغ با يکبار، تحقق پيدا مي‌کند وچون اين کار تاريخ معيني ندارد ( بنابراين تشخيص اين که کدام فعل و قول تبليغ معصوم است و در آن سهو وجود ندارد وکدام غير تبليغ محسوب مي‌شود که امكان سهو و خطا در آن وجود دارد مشکل خواهد بود) .
واگر سهو امام جايز باشد، امکان تبديل و تغيير احكام توسط امام؛ بلكه گمراه كردن و به ناداني كشاندن مردم نيزوجود خواهد داشت.
 
همچنين جهل، سهو و يا فراموشي امام موجب ترك تمامي‌ واجبات و انجام تمامي ‌گناهان و محرمات و تجاوز به حدود خداوند، ضايع كردن حقوق مردم، امر به منكر، نهي از معروف، ترك جهاد با كفار، همكاري با اشرار، جنگ با نيكان، تلف نمودن اموال مردم و بلكه ناموس و جان مردم، غصب، ظلم، دروغ، گناه، مشروب خواري بلكه كفر نيز خواهد بود. مخصوصاً قبل ازتبليغ و بعثت پيامبر وقبل از نصب ( امام به امامت) و حتي بعد از تبليغ.
 
همه اين موارد، در اين که معصيت هستند مشترکند و تفاوتي در عمد و سهو وجودندارد ( و جواز اين امور از امام موجب تنفر عمومي‌خواهد بود).
 
اين اشكال كه محال است خداوند معصوم را در ارتکاب چنين سهوي(سهو درتبليغ شريعت) آزاد بگذارد، وارد نيست:
 
(الف) جواب نقضي : خداوند بندگانش را در ارتکاب گناه عمدي آزاد گذاشته است(چه برسد به سهو واشتباه)
 
(ب) جواب حلي اين كه : فرقي بين سهو و جهل في الجمله (جزئي) با بالجمله(کلي) نيست. براي اين كه اگرخداوند حكيم بخواهد ظلم،فساد و کارهاي زشت را در برخي موارد(درغير تبليغ)تجويز کند،اين امر بالجمله و در تمام موارد (ازجمله در تبليغ)نيز جايزخواهد بود. بلي محالي که مستشکل مطرح مي‌کند،طبق ديدگاه ما -که سهو و جهل را به طور كلي براي پيامبر و امام محال مي‌دانيم- مي‌تواند قابل طرح باشد، نه بنا به ديدگاه  مستشكل كه سهو و جهل را در برخي موارد تجويز مي‌كند براي اين كه تجويز آن في الجمله مستلزم تجويز آن بالجمله نيز خواهد بود.
 
اگر جايز باشد كه امام از روي سهو و يا جهل برخي از امور و مفاسد فوق را مرتكب شود، در اين صورت مردم بايد او را نهي از منكر و امر به معروف كنند و بلكه با او بجنگند و در مقابل تجاوز به اموال،نواميس و جان‌هاي خود، از خوددفاع كنند. بر اين كه عموم ادله عقلي و نقلي دفاع از جان،مال و ناموس شامل اين مورد نيز مي‌شود مانند آيه شريفه «فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ» (بقره، 194 ) و«وَ قاتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ »  (بقره،190 و در راه خدا با آنان كه به جنگ و دشمنى شما برخيزند جهاد كنيد، لكن از حد تجاوز نكنيد كه خدا متجاوزان را دوست ندارد.)
 
4- لازم مي‌آيد كسي كه به موضوعي علم فعلي دارد آگاهي او در اين موضوع، نسبت به امامي ‌كه بالفعل  به آن موضوع، جهل ويا سهودارد، بيشتر باشد و در نتيجه، از امام افضل و برتر باشد؛ اگرچه از كافران يونان و يا از ساحران فرنگ و يا از حزب شيطان باشد.
 
به طور كلي جهل و نسيان در مورد معصومان که جانشينان خداوند در روي زمين هستند شايسته نيست زيرا آن دو مستلزم مفاسد زيادي از جمله تنقيص امام وتنفر مردم ازآنان مي‌شود و كسي از اهل ايمان نيز چنين اعتقادي در مورد معصومين ندارد و با عقل و برهان نيز منافات دارد و ناقض تمامي‌ اهداف، الطاف، حكمت ها و مصالح خداوند حکيم که مقتضي نصب امام و ارسال رسل و عصمت آنان است. همچنين(بخاطر اين حکمتها و مصالح) آنان را از تمامي ‌پستي ها و نقص هاي جسمي‌ و روحي منزه گردانيده است و اين بخاطر نزديك ساختن مردم به طاعت خداوند و دور ساختن آنان از معصيت و نيز براي حفظ شريعت از زيادي و نقصان است.
همچنين منافات دارد با مصلحتي كه ايجاب مي‌كند كه بايد از امام اطاعت و تبعيت شود و بايد تسليم اوامر آنان بود و نبايد با آنان مخالفت و يا بر آنان اعتراضي کرد و اين كه امامان جانشينان خداوند و گواهان بر مردم هستند.
 
 
ص138الی145
==گل‌افشان پارسانسب==
==گل‌افشان پارسانسب==
در پایان نامه: پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا
در پایان نامه: پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا
۷۳٬۹۱۸

ویرایش