پرش به محتوا

شورش زنگ: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۳۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ دسامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[شورش زنگ در قرآن]] - [[شورش زنگ در حدیث]] - [[شورش زنگ در تاریخ اسلامی]]</div>
==مقدمه==
==مقدمه==
در حالی که [[غلامان ترک]] در [[عصر دوم عباسی]] در اوج [[قدرت]] بودند و [[خلفای عباسی]] را از تخت به زیر می‌کشیدند و [[خلیفه]] دلخواه خود را به [[خلافت]] برمی‌داشتند، عده بسیاری از [[غلامان زنگی]] (سیاه) در شوره‌زارهای جنوب [[عراق]] و هورهای منطقه [[بین النهرین]]، با [[مشقت]] و [[بدبختی]] [[زندگی]] می‌کردند. این بردگان که به دسته‌های چند صد نفری تقسیم می‌شدند، به کارهای سخت [[اشتغال]] داشتند و از کمترین امکانات زندگی [[محروم]] بودند. همزمان با [[تحمل]] آن همه [[سختی]] و فشار، عده‌ای از آن بردگان با گروه‌های [[خوارج]] [[ارتباط]] یافتند و خوارج آنان را از داشتن [[حق حیات]] و برخورداری از [[عدالت اقتصادی]] و [[اجتماعی]] [[آگاه]] کردند. این [[آگاهی‌ها]] موجب شد که [[روز]] به روز بر [[نارضایتی]] بردگان از [[خلافت عباسی]] افزوده شود تا آنکه در دور [[خلافت مهتدی]] مردی مشهور به [[صاحب الزنج]] ([[سالار زنگ]]) این بردگان را با خود همدست کرد و با نوید [[رهایی]] از آن همه [[محنت]] و [[مذلت]]، آنان را به [[قیام بر ضد دستگاه خلافت]] فرا خواند.
در حالی که [[غلامان ترک]] در [[عصر دوم عباسی]] در اوج [[قدرت]] بودند و [[خلفای عباسی]] را از تخت به زیر می‌کشیدند و [[خلیفه]] دلخواه خود را به [[خلافت]] برمی‌داشتند، عده بسیاری از [[غلامان زنگی]] (سیاه) در شوره‌زارهای جنوب [[عراق]] و هورهای منطقه [[بین النهرین]]، با [[مشقت]] و [[بدبختی]] [[زندگی]] می‌کردند. این بردگان که به دسته‌های چند صد نفری تقسیم می‌شدند، به کارهای سخت [[اشتغال]] داشتند و از کمترین امکانات زندگی [[محروم]] بودند. همزمان با [[تحمل]] آن همه [[سختی]] و فشار، عده‌ای از آن بردگان با گروه‌های [[خوارج]] [[ارتباط]] یافتند و خوارج آنان را از داشتن [[حق حیات]] و برخورداری از [[عدالت اقتصادی]] و [[اجتماعی]] [[آگاه]] کردند. این [[آگاهی‌ها]] موجب شد که [[روز]] به روز بر [[نارضایتی]] بردگان از [[خلافت عباسی]] افزوده شود تا آنکه در دور [[خلافت مهتدی]] مردی مشهور به [[صاحب الزنج]] ([[سالار زنگ]]) این بردگان را با خود همدست کرد و با نوید [[رهایی]] از آن همه [[محنت]] و [[مذلت]]، آنان را به [[قیام بر ضد دستگاه خلافت]] فرا خواند.


در اصل و منشأ صاحب الزنج محل [[اختلاف]] و تردید است. برخی وی را از [[اعراب]] [[طایفه عبدالقیس]] و بعضی دیگر او را [[ایرانی]] دانسته‌اند. او خود را [[علی بن محمد]] بن [[احمد بن عیسی بن زید]] بن [[علی بن حسین]]{{ع}} معرفی کرد و به اعتبار [[علوی]] بودنش داعیه [[امامت]] داشت. در [[جوانی]]، یک چند معلمی کرد و مدتی بعد به [[منتصر عباسی]] پیوست و جزء [[نزدیکان]] او شد، سپس به [[احساء]] و [[بحرین]] رفت و [[مدعی امامت]] شد و گروهی از [[مردم]] [[فقیر]] و [[بینوا]] را که متأثر از [[عقاید خوارج]] بودند فراهم آورد؛ آنگاه به [[دعوت]] زنگیان مرداب‌های میان واسط و [[بصره]] پرداخت و [[سوگند]] خورد که [[حقوق]] آنان را از حکومت‌گران [[ظالم]] و [[ستمگر]] بازستاند. صاحب الزنج قیام خود را در ۲۷ [[رمضان]] ۲۵۵ ق. آغاز کرد و با استفاده از آشفتگی‌های دور خلافت مهتدی؛ [[سپاه]] او را [[شکست]] داد؛ زیرا [[مهتدی]] به واسطه [[گرفتاری]] به کار [[ترکان]]، مجال پرداختن به او را نیافت. پس از [[مرگ]] مهتدی، کار [[صاحب الزنج]] بالا گرفت و چون تعداد یارانش زیاد شد، در [[روز]] [[عید فطر]] با آنان [[نماز]] گزارد و از [[بدبختی]] و ستمی که می‌کشیدند سخن گفت و به آنان نوید [[آزادی]] و [[پیروزی]] داد. وی به [[یاران]] خود [[فرمان]] داد تا بر صاحبان خویش [[قیام]] و [[اموال]] ایشان را [[غارت]] کنند و [[زنان]] و [[دختران]] آنها را به [[اسارت]] گیرند و در بازارها بفروشند<ref>نک: مروج الذهب، ج۲، ص۴۴۷.</ref>. سپاه زنگ به‌سرعت در [[عراق]] و [[خوزستان]] پراکنده شد و [[قادسیه]] و اُبله و عبادان و [[اهواز]] را در خطر انداخت، در همین [[زمان]]، [[سالار زنگ]] شهری به نام مُختاره بنا کرد و آنجا را پایتخت خود قرار داد و با آنکه خود را از [[اولاد علی]]{{ع}} می‌دانست، با [[گستاخی]]، آن [[امام]] و نیز [[عثمان]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] را بر [[منبر]] [[لعن]] کرد. گسترش کار صاحب الزنج [[مردم]] ایالات را از یک سو و [[دستگاه خلافت]] را از دیگر سو در [[هول و هراس]] انداخت. از این‌رو، هنگامی که [[معتمد]] به [[خلافت]] رسید، در صدد دفع خطر آنان بر آمد. وی در آغاز، یکی از [[سرداران]] ترک به نام جعلان را به [[جنگ]] زنگان فرستاد. آنان در نبردی سخت جعلان را به [[قتل]] رساندند و سپاهش را پراکنده ساختند و [[شهر]] ابله و اهواز را [[تصرف]] کردند و به باد غارت و ویرانی دادند. مدتی بعد، بر [[بصره]] دست یافتند و آنجا را پس از غارت به [[آتش]] کشیدند<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۸۲-۴۸۳؛ لسترنج، گی، جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، ص۴۹.</ref>. چندی بعد، رامهرمز و واسط و نعمانیه را در نوردیدند و راه را بر [[حاجیان]] [[مکه]] گرفتند و کشتی‌های آنان را [[چپاول]] کردند و درصدد دست‌اندازی به پایتخت خلافت برآمدند. معتمد وقتی اوضاع را چنین دید، تمام [[همت]] خود را در دفع آنان به کار بست؛ لذا [[موسی]] بن بغا را با نیرویی بسیار به [[جنگ]] آنان فرستاد، اما موسی نیز کاری از پیش [[نبرد]] و [[سپاه]] او مکرر [[شکست]] خورد. عجز و [[ناتوانی]] [[سپاهیان]] ترک، [[خلیفه]] را بر آن داشت تا تمام نیروی خود را به [[فرماندهی]] الموفَّق برای نبرد با زنگان به کار گیرد. موفق ابتدا در نزدیکی واسط اردوی [[سالار زنگ]] را در هم کوبید و [[اهواز]] را باز پس گرفت و [[صاحب الزنج]] را در مختاره محاصره کرد<ref>الکامل، ج۷، ص۴۴۳.</ref>؛ آنگاه آب و خوردنی را از [[شهر]] باز گرفت و چون محاصره به طول انجامید، [[مردم]] شهر [[امان]] خواستند و صاحب الزنج را رها کردند. در نتیجه، وی بیشتر [[یاران]] خود را از دست داد و با عده معدودی از شهر گریخت؛ اما موفق در صفر ۲۷۰ ق. او را گرفت و سر از تنش جدا کرد و نزد خلیفه فرستاد<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۵۷۷؛ مروج الذهب، ج۲، ص۶۰۵-۶۰۷؛ الکامل، ج۷، ص۳۹۹-۴۰۶.</ref>. بدین‌گونه این [[نهضت]] طولانی، که قیامی [[اجتماعی]] بود، پس از چهارده سال فرو نشست و جز [[شهرها]] و روستاهای ویران و [[جان‌ها]] و اموالی که عرصه [[قتل]] و [[غارت]] شده بود، چیزی از آن باقی نماند.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص۱۲۳.</ref>.
در اصل و منشأ صاحب الزنج محل [[اختلاف]] و تردید است. برخی وی را از [[اعراب]] [[طایفه عبدالقیس]] و بعضی دیگر او را [[ایرانی]] دانسته‌اند. او خود را [[علی بن محمد]] بن [[احمد بن عیسی بن زید]] بن [[علی بن حسین]]{{ع}} معرفی کرد و به اعتبار [[علوی]] بودنش داعیه [[امامت]] داشت. در [[جوانی]]، یک چند معلمی کرد و مدتی بعد به [[منتصر عباسی]] پیوست و جزء [[نزدیکان]] او شد، سپس به [[احساء]] و [[بحرین]] رفت و [[مدعی امامت]] شد و گروهی از [[مردم]] [[فقیر]] و [[بینوا]] را که متأثر از [[عقاید خوارج]] بودند فراهم آورد؛ آنگاه به [[دعوت]] زنگیان مرداب‌های میان واسط و [[بصره]] پرداخت و [[سوگند]] خورد که [[حقوق]] آنان را از حکومت‌گران [[ظالم]] و [[ستمگر]] بازستاند. صاحب الزنج قیام خود را در ۲۷ [[رمضان]] ۲۵۵ ق. آغاز کرد و با استفاده از آشفتگی‌های دور خلافت مهتدی؛ [[سپاه]] او را [[شکست]] داد؛ زیرا [[مهتدی]] به واسطه [[گرفتاری]] به کار [[ترکان]]، مجال پرداختن به او را نیافت. پس از [[مرگ]] مهتدی، کار [[صاحب الزنج]] بالا گرفت و چون تعداد یارانش زیاد شد، در [[روز]] [[عید فطر]] با آنان [[نماز]] گزارد و از [[بدبختی]] و ستمی که می‌کشیدند سخن گفت و به آنان نوید [[آزادی]] و [[پیروزی]] داد. وی به [[یاران]] خود [[فرمان]] داد تا بر صاحبان خویش [[قیام]] و [[اموال]] ایشان را [[غارت]] کنند و [[زنان]] و [[دختران]] آنها را به [[اسارت]] گیرند و در بازارها بفروشند<ref>نک: مروج الذهب، ج۲، ص۴۴۷.</ref>. سپاه زنگ به‌سرعت در [[عراق]] و [[خوزستان]] پراکنده شد و [[قادسیه]] و اُبله و عبادان و [[اهواز]] را در خطر انداخت، در همین [[زمان]]، [[سالار زنگ]] شهری به نام مُختاره بنا کرد و آنجا را پایتخت خود قرار داد و با آنکه خود را از [[اولاد علی]]{{ع}} می‌دانست، با [[گستاخی]]، آن [[امام]] و نیز [[عثمان]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] را بر [[منبر]] [[لعن]] کرد. گسترش کار صاحب الزنج [[مردم]] ایالات را از یک سو و [[دستگاه خلافت]] را از دیگر سو در [[هول و هراس]] انداخت. از این‌رو، هنگامی که [[معتمد]] به [[خلافت]] رسید، در صدد دفع خطر آنان بر آمد. وی در آغاز، یکی از [[سرداران]] ترک به نام جعلان را به [[جنگ]] زنگان فرستاد. آنان در نبردی سخت جعلان را به [[قتل]] رساندند و سپاهش را پراکنده ساختند و [[شهر]] ابله و اهواز را [[تصرف]] کردند و به باد غارت و ویرانی دادند. مدتی بعد، بر [[بصره]] دست یافتند و آنجا را پس از غارت به [[آتش]] کشیدند<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۸۲-۴۸۳؛ لسترنج، گی، جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، ص۴۹.</ref>. چندی بعد، رامهرمز و واسط و نعمانیه را در نوردیدند و راه را بر [[حاجیان]] [[مکه]] گرفتند و کشتی‌های آنان را [[چپاول]] کردند و درصدد دست‌اندازی به پایتخت خلافت برآمدند. معتمد وقتی اوضاع را چنین دید، تمام [[همت]] خود را در دفع آنان به کار بست؛ لذا [[موسی]] بن بغا را با نیرویی بسیار به [[جنگ]] آنان فرستاد، اما موسی نیز کاری از پیش [[نبرد]] و [[سپاه]] او مکرر [[شکست]] خورد. عجز و [[ناتوانی]] [[سپاهیان]] ترک، [[خلیفه]] را بر آن داشت تا تمام نیروی خود را به [[فرماندهی]] الموفَّق برای نبرد با زنگان به کار گیرد. موفق ابتدا در نزدیکی واسط اردوی [[سالار زنگ]] را در هم کوبید و [[اهواز]] را باز پس گرفت و [[صاحب الزنج]] را در مختاره محاصره کرد<ref>الکامل، ج۷، ص۴۴۳.</ref>؛ آنگاه آب و خوردنی را از [[شهر]] باز گرفت و چون محاصره به طول انجامید، [[مردم]] شهر [[امان]] خواستند و صاحب الزنج را رها کردند. در نتیجه، وی بیشتر [[یاران]] خود را از دست داد و با عده معدودی از شهر گریخت؛ اما موفق در صفر ۲۷۰ ق. او را گرفت و سر از تنش جدا کرد و نزد خلیفه فرستاد<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۵۷۷؛ مروج الذهب، ج۲، ص۶۰۵-۶۰۷؛ الکامل، ج۷، ص۳۹۹-۴۰۶.</ref>. بدین‌گونه این [[نهضت]] طولانی، که قیامی [[اجتماعی]] بود، پس از چهارده سال فرو نشست و جز [[شهرها]] و روستاهای ویران و [[جان‌ها]] و اموالی که عرصه [[قتل]] و [[غارت]] شده بود، چیزی از آن باقی نماند.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص۱۲۳.</ref>.
== جستارهای وابسته ==
*[[شورش]]
*[[عباسیان]]
==منابع==
{{منابع}}
# [[پرونده:IM009737.jpg|22px]] [[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|'''تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه''']]
{{پایان منابع}}
==پانویس==
{{پانویس}}
[[رده:شورش زنگ]]
[[رده:مدخل]]
۷۳٬۳۶۴

ویرایش