اقسام و انواع علم کداماند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
←پاسخهای دیگر
(←پانویس) |
|||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
{{جمع شدن|۵. حجت الاسلام و المسلمین بخاراییزاده؛}} | {{جمع شدن|۵. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛}} | ||
[[پرونده:120129.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید امین موسوی|موسوی]]]] | |||
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی|موسوی]]''' در کتاب: ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در اینباره گفته است: | |||
::::::*«'''علم حضوری:''' علمی است که وجود علم عین وجود معلوم است و انکشاف معلوم پیش عالم به واسطه حضور خود معلوم در نزد عالم است. و شی ادراک کننده بدون وساطت تصویر ذهنی شخصیت واقعی معلوم را مییابد.<ref> اصول فلسفه و روش رئالیسم، سید محمد حسین طباطبایی، ج۱، ص۸۳ و ج۲، ص۴۴.</ref> مثل علم نفس ناطقه به خود و به صفات متضمّنه خود که بدون حصول صورت حاصل میشود زیرا اگر صورت نفس در نفس حاصل شود، اجتماع مثلین لازم آید و مانند علم عقول بر نفسهای خود که بدون صورت ایجاد میشود<ref> غیاث اللغات، ص۶۱۰.</ref> نظر حکمای مشاء و اشراق در علم حضوری حکمای مشاء علم حضوری را اختصاص به علم شی به نفس خود و به امور غیر خارج از خود مانند صور علمی حال در آن و صفت قائم به آن منحصر کردهاند. حکماء اشراق آن را شامل علت به معلول خود و علم معلول به علت خود دانستهاند، زیرا وجود معلول به نسبت به علت خود، وجود رابط است و به آن قیام دارد و از آن مستقل نیست و اگر علت و معلول از ماده مجرد باشند، معلول با عین وجود برای علت خود معلوم به علم حضوری خواهد بود. همچنین علم برای معلول خود که نسبت به او رابطه و قائم است، حضور دارد. بنابراین علت برای معلول خود، معلوم به علم حضوری است مشروط به آن که هر دو مجرد از ماده باشند<ref> مجموعه مصنفات شیخ اشراق، شهاب الدین یحیی سهروردی، ج۱، ص۷۳، ۴۸۳.</ref>. | |||
::::::*'''علم حصولی:''' علمی است که واقعیت معلوم پیش عالم حاضر نیست. فقط مفهوم و تصویری از معلوم پیش عالم حاضر است، مثل علم نفس به موجودات خارجی<ref>اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۱، ص۸۳ و ج۲، ص۴۴.</ref>»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/گستره_علم_غیب_از_دیدگاه_ادیان_ابراهیمی_(کتاب)#.D8.AF.D8.B1.D8.A8.D8.A7.D8.B1.D9.87.D9.94_.D9.BE.D8.AF.DB.8C.D8.AF.D8.A2.D9.88.D8.B1.D9.86.D8.AF.D9.87 گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۰.]</ref>. | |||
{{پایان جمع شدن}} | |||
{{جمع شدن|۶. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛}} | |||
[[پرونده:673639443601.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن نادم]]]] | |||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم]]'''، در کتاب ''«[[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]»'' در اینباره گفته است: | |||
::::::«علما علم را به اقسام مختلفی تقسیم کرده، علم حضوری و حصولی، جزئی و کلّی، فعلی و انفعالی، ظاهری و باطنی و اکتسابی و فطری را از مهمّترین تقسیمات و اقسام علم دانستهاند<ref> درباره اقسام علم بنگرید به: طباطبایی، نهایه الحکمه، ص ۲۱۴، ۲۲۵ و ۲۶۵؛ فخر رازی، المباحث المشرقیه، ج ۱، ص ۴۸۵.</ref> علم باطنی از راههایی غیر از حواس ظاهری کسب شده و از صنایع اکتسابی است که گاهی به آن علم لدنّی نیز گفتهاند. این علوم ویپهی اولیای الاهی، [[امامان]] و انبیا است و در آن، خطا و اشتباه راه ندارد و چون بیواسطه از منبع فیض ناشی میشود از عیوب و خطا مبرّا است<ref>سیّد لاری، رسائل، ج ۲، ص ۳؛ سیّد مرتضی، الشّافی، ج ۲، ص ۳۳.</ref> بنا بر روایات وارده از [[ائمه]]{{عم}} علم حقیقی همان فیوضات الاهی وارد شده بر قلب مؤمن است که همیشه در حال افزایش بوده، تحصیل آن به ریاضت و عنایات الاهی احتیاج دارد<ref>کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۹۲- ۹۴؛ فیض کاشانی، الوافی، ج ۳، ص ۵۵۴.</ref>. یکی دیگر از اقسام علم که درباره [[ائمه]] و پیامبران به کار میرود، [[علم غیب]] است. در ادبیات عرب به هرچه از چشمها نهان باشد، غیب میگویند<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص ۶۵۴.</ref>»<ref>[[معارف کلامی شیعه (کتاب)|معارف کلامی شیعه]]، ص۲۸۶</ref>. | |||
{{پایان جمع شدن}} | |||
{{جمع شدن|۷. حجت الاسلام و المسلمین بخاراییزاده؛}} | |||
[[پرونده:11805.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید حبیب بخاراییزاده|بخاراییزاده]]]] | [[پرونده:11805.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید حبیب بخاراییزاده|بخاراییزاده]]]] | ||
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید حبیب بخاراییزاده]]''' در پایاننامه دکتری خود با عنوان ''«[[علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت (پایاننامه)|علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت]]»'' در اینباره گفته است: | حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید حبیب بخاراییزاده]]''' در پایاننامه دکتری خود با عنوان ''«[[علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت (پایاننامه)|علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت]]»'' در اینباره گفته است: | ||
خط ۸۱: | خط ۹۴: | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
{{جمع شدن| | {{جمع شدن|۸. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛}} | ||
[[پرونده:847645352.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد تقی شاکر|شاکر]]]] | |||
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد تقی شاکر]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایاننامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]»'' در اینباره گفته است: | |||
::::::«از کجایی و یا مجاری [[علم امام]]{{ع}} را میتوان در یک نگاه به سه شاخه تقسیم نمود: | |||
:::::#عنایت خداوند متعال یا علوم بیواسطه؛ | |||
:::::#علوم انتقالی از [[پیامبر]]{{صل}}؛ | |||
:::::#علوم ایصالی به واسطۀ روح و ملک. | |||
::::::این تقسیمبندی بر اساس مصدر و طریق دریافت علم و آگاهی و عرضه کنندۀ معرفت و علم صورت پذیرفته نه بر اساس زمان یا مکان آگاهی [[امام]] و یا نحوه و کیفیت دریافت ایشان. هرچند در بررسی از ریشههای آگاهی [[امام]]، که علمی الهی است و با واسطۀ فرشته و یا انتقال از [[پیامبر]]{{صل}} محقق میگردد به کیفیت و زمان و مکان فراگیری دانش ایشان نیز تاحدودی اشاره خواهد شد. طبق مبنایی که توسط روایات به دست میآید، علم هر امامی به [[امام]] بعد از خود به طور جامع منتقل میشود. پس آگاهییابی و معرفت [[امام علی]]{{ع}} به عنوان جانشین اول [[پیامبر]] از علوم نبوی به طریق عادی و غیر عادی و به گونههای گوناگون نتیجه بخش و ثمردهندۀ آگاهی تمامی [[ائمه]] از آن علوم خواهد بود. گرچه در زمان این آگاهییابی لسان روایات متفاوت است اما به صورت اجماع و اتفاق همگی روایات بر آگاهی هر [[امام]] از اولین لحظات امامتش از آن علوم دلالت میکنند. در این مقام به حسب وظیفهای که این نوشتار بر عهده گرفته به بررسی انواع علوم اختصاصی انتقالی میپردازیم. عناوینی که ضمن استخراج از احادیث مورد بررسی قرار گرفته عبارتند از: [[روح القدس]]، [[جامعه]]، [[مصحف فاطمه]]{{س}}، صحف و کتب انبیاء، [[عمود نور]]، الف باب، [[تحدیث]] "نقر و نکت"، قرآن، [[اسم اعظم]] که برخی از این عناوین هم پوشی با عناوین مشهور دیگری نیز دارند که در ذیل این عناوین مطرح شدهاند. از این موارد میتوان [[مصحف فاطمه]]{{س}}، [[عمود نود]]، مسئله [[تحدیث]] را تحت قسم علوم ایصالی به واسطۀ روح و ملک قرار داد. [[جامعه]]، صحف و کتب انبیاء، الف باب و علم به قرآن تحت قسم علوم انتقالی از [[پیامبر]]{{صل}} جا میگیرند. و [[روح القدس]] و [[اسم اعظم]] را میتوان در قسم عنایات الهی مطرح نمود. البته علوم انتقالی از [[پیامبر]]{{صل}} و ملک نیز علم خدائی و به مشیت و اذن الهی برای [[امام]] محقق میگردد پس ارتباط با خداوند متعال به عنوان قسیم برای آن دو نباید تلقی شود بلکه این امر از آن روست که نمیتوان [[روح القدس]] و رویت ملکوت و [[اسم اعظم]] را در یکی از دو مورد دیگر جای داد، به تعبیر دیگر [[روح القدس]] و شاید بتوان گفت [[اسم اعظم]] مقدمه و اسباب تحقق انتقال علوم توسط دو مورد دیگر است چرا که این [[روح القدس]] و بالتبع آن آگاهی از [[اسم اعظم]] مقدمه ولازمۀ جایگاه و رتبهای است که امور علوم انتقالی از [[پیامبر]] و ملک را در پیخواهد داشت»<ref>[[محمد تقی شاکر|شاکر]]، [[منابع علم امام در قرآن و روایات (پایاننامه)|منابع علم امام در قرآن و روایات]]، ص۱۹.</ref>. | |||
{{پایان جمع شدن}} | |||
{{جمع شدن|۹. آقای شیخزاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة).}} | |||
[[پرونده:11818.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[قاسم علی شیخزاده|شیخزاده]]]] | [[پرونده:11818.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[قاسم علی شیخزاده|شیخزاده]]]] | ||
::::::آقای '''[[قاسم علی شیخزاده|شیخزاده]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایاننامه)| رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]»'' در پاسخ به این پرسش گفته است: | ::::::آقای '''[[قاسم علی شیخزاده|شیخزاده]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایاننامه)| رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]»'' در پاسخ به این پرسش گفته است: | ||
خط ۹۰: | خط ۱۱۳: | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
{{جمع شدن| | {{جمع شدن|۱۰. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛}} | ||
[[پرونده:11742.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]]] | [[پرونده:11742.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]]] | ||
::::::آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۲۳: | ||
::::::'''قسم اول از علم امام، علم موهبتی''': امام {{ع}} به حقایق جهان هستی، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است، اعم از آنها که تحت حس قرار دارند، و آنها که بیرون از دایره حس میباشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. دلیل این مطلب از راه نقل، روایات متواترهای است که در جوامع حدیث شیعه مانند کتاب کافی، بصائر و کتب [[شیخ صدوق|صدوق]] و کتاب بحار و غیر آنها ضبط شده. به موجب این روایات که به حد و حصر نمیآید، امام {{ع}} از راه موهبت الهی، نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنی توجهی میداند. البته در قرآن کریم آیاتی داریم که [[علم غیب]] را مخصوص ذات خدای متعال و منحصر در ساحت مقدس او قرار میدهد، ولی استثنایی که در آیه کریمه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾}} <ref> سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.</ref> وجود دارد نشان میدهد که اختصاص علم غیب به خدای متعال به این معناست که [[غیب]] را مستقلاً و از پیش خود "بالذات" کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است [[پیغمبران]] پسندیده به تعلیم خدایی آن را بدانند و ممکن است پسندیدگان دیگر نیز به تعلیم پیغمبران آن را بدانند، چنانکه در بسیاری از این روایات وارد است که پیغمبر و نیز هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود، [[علم امامت]] را به [[امام]] پس از خود میسپارد. و از راه عقل براهینی است که به موجب آنها امام {{ع}} به حسب مقام نورانیت خود، کاملترین انسان عهد خود و مظهر تام اسما و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن میشود". وی در ادامه به این نکته اشاره میکند که این علم موهبتی تأثیری در عمل و ارتباطی با تکلیف امام ندارد و اصولاً قابل تخلف و تغییر نیست و از آن جهت که قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و حتمی الوقوع است، هیچگونه تکلیفی به متعلق این علم، تعلق نمیگیرد و همچنین مورد اراده و قصد انسانی واقع نمیشود. | ::::::'''قسم اول از علم امام، علم موهبتی''': امام {{ع}} به حقایق جهان هستی، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است، اعم از آنها که تحت حس قرار دارند، و آنها که بیرون از دایره حس میباشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. دلیل این مطلب از راه نقل، روایات متواترهای است که در جوامع حدیث شیعه مانند کتاب کافی، بصائر و کتب [[شیخ صدوق|صدوق]] و کتاب بحار و غیر آنها ضبط شده. به موجب این روایات که به حد و حصر نمیآید، امام {{ع}} از راه موهبت الهی، نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به ادنی توجهی میداند. البته در قرآن کریم آیاتی داریم که [[علم غیب]] را مخصوص ذات خدای متعال و منحصر در ساحت مقدس او قرار میدهد، ولی استثنایی که در آیه کریمه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}﴾}} <ref> سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.</ref> وجود دارد نشان میدهد که اختصاص علم غیب به خدای متعال به این معناست که [[غیب]] را مستقلاً و از پیش خود "بالذات" کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است [[پیغمبران]] پسندیده به تعلیم خدایی آن را بدانند و ممکن است پسندیدگان دیگر نیز به تعلیم پیغمبران آن را بدانند، چنانکه در بسیاری از این روایات وارد است که پیغمبر و نیز هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود، [[علم امامت]] را به [[امام]] پس از خود میسپارد. و از راه عقل براهینی است که به موجب آنها امام {{ع}} به حسب مقام نورانیت خود، کاملترین انسان عهد خود و مظهر تام اسما و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن میشود". وی در ادامه به این نکته اشاره میکند که این علم موهبتی تأثیری در عمل و ارتباطی با تکلیف امام ندارد و اصولاً قابل تخلف و تغییر نیست و از آن جهت که قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و حتمی الوقوع است، هیچگونه تکلیفی به متعلق این علم، تعلق نمیگیرد و همچنین مورد اراده و قصد انسانی واقع نمیشود. | ||
::::::'''قسم دوم از علم امام، علم عادی''': او در مورد قسم دوم از علم امام که علم عادی است، مینویسد: "[[پیامبر اکرم|پیغمبر]] {{صل}} به نص قرآن کریم و همچنین [[امام]] {{ع}} "از [[عترت]] پاک او" بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی انجام میدهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و براساس علم عادی قرار دارد. امام {{ع}} نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام میبیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش میپردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق میباشد، به هدف اصابت میکند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمیرود". از سخنان علامه چنین به دست میآید که امام {{ع}} بر همه حقایق هستی و حوادث بزرگ و کوچک نظام امکانی، در هر شرایطی به اذن و تعلیم الهی، مسلط است و این علم كه از لوازم مقام نورانیت اوست، لایتغیر و تخلفناپذیر است و ارتباط با تکلیف ندارد»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۹۷-۲۰۰.</ref>. | ::::::'''قسم دوم از علم امام، علم عادی''': او در مورد قسم دوم از علم امام که علم عادی است، مینویسد: "[[پیامبر اکرم|پیغمبر]] {{صل}} به نص قرآن کریم و همچنین [[امام]] {{ع}} "از [[عترت]] پاک او" بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی انجام میدهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و براساس علم عادی قرار دارد. امام {{ع}} نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام میبیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش میپردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق میباشد، به هدف اصابت میکند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمیرود". از سخنان علامه چنین به دست میآید که امام {{ع}} بر همه حقایق هستی و حوادث بزرگ و کوچک نظام امکانی، در هر شرایطی به اذن و تعلیم الهی، مسلط است و این علم كه از لوازم مقام نورانیت اوست، لایتغیر و تخلفناپذیر است و ارتباط با تکلیف ندارد»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۹۷-۲۰۰.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | |||
{{جمع شدن|۱۱. خانم اکبریراد و جمشیدی؛}} | |||
[[پرونده:0039273571.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[طیبه اکبریراد|اکبریراد]]]] | |||
::::::خانم '''[[طیبه اکبریراد|اکبریراد]]''' و [[فاطمه جمشیدی]] در مقاله ''«[[بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث (مقاله)|بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث]]»'' در اینباره گفته است: | |||
::::::«واژه علم در تعریف برخی ازاهل لغت به معنای درک کردن حقیقت چیزی<ref>مفردات، ترجمه حسین خداپرست، ص۵۳۱.</ref>. و گاهی به معنای دانستن، دانش یا اظهار و روشن کردن<ref>قاموس قران، ج۵، ص۳۳.</ref>. آمده است؛ همچنان که خداوند میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا }}﴾}} <ref> سپس آنان را (از خواب) برانگیختیم تا روشن گردانیم کدام یک از دو گروه در ازای درنگی را که (در غار) داشتند بهتر شمارش میکند؛ سوره کهف، آیه: ۱۲.</ref>. برخی نیز آن را به معنای دریافتن چیزی، به حقیقت آن پیبردن<ref>الرائد، ترجمه رضا انزابی نژاد، ج۲ ،ص۱۲۱۶.</ref>. آوردهاند. فلاسفه به سبب بدیهی بودن مفهوم علم، آن را نیازمند تعریف نمیدانند<ref>بدایة الحکمه، ص۲۳۶.</ref>. البته در علم منطق تعاریفی برای علم بیان میشود <ref>المنطق المظفر، ص۱۵.</ref>. با این وجود یکی از تقسیماتی که میتوان برای علم در نظر داشت، تقسیم آن به حضوری و حصولی است. علم حضوری علمی است که بدون واسطه، به ذات معلوم تعلق گیرد و وجود واقعی و عینی معلوم برای عالم و شخص درک کننده منکشف گردد، اما علم حصولی علمی است که با وجود خارجی آن مورد شهود و آگاهی عالم قرار نگیرد، بلکه شخص از راه چیزی که نمایانگر معلوم است از آن آگاهی پیدا میکند<ref>آموزش فلسفه، ج۱ ،ص۱۶۶؛ همچنین نک: شرح منظومه، ص۱۴۲ - ۱۴۳.</ref>»<ref>[[بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث (مقاله)|بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث]]؛ ص ۹۰.</ref>. | |||
{{پایان جمع شدن}} | |||
{{جمع شدن|۱۲. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشكده اصول دين)؛}} | |||
[[پرونده:11817.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[زهرةالسادات میرترابی حسینی|میرترابى حسینى]]]] | |||
::::::خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایاننامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در اینباره گفته است: | |||
::::::«دربارۀ اقسام علم با اهداف مختلف، مطالب زیادی گفته شده مثلاً برخی برای علم به حَسَب "موضوع" برخی به جهتِ "هدف"، و پارهای با توجه به "نحوۀ حصول آن" و... تفسیماتی ذکر کردهاند. | |||
::::::فلاسفه در تقسیم اولی، علم را به "حصولی" و "حضوری" تقسیم میکنند. در علم حضوری معلوم، عین واقعیت بوده و با حضور خارجیاش نزد ذهن، علم حاصل میشود. در حالیکه در علم حصولی معلوم، عین واقعیت نیست بلکه واقعیت نما است به عبارت دیگر از واقعیات نزد ذهن حاضر میشود، ماهیات آنهاست نه وجود خارجی آنها، از این رو آثار واقعیت خارجی را دارا نمیباشد. تصور، تصدیق و مباحثی که در رابطه با این دو در منطق مطرح میشود -از قبیل مباحث مربوط به قضایا و تقسیمات آنها به نظری و بدیهی و...- همگی در محدودۀ علم حصولی است زیرا در علم حضوری با حضور عین واقع، راهی برای تصور یا تصدیق که متفرّع بر تصور است، وجود ندارد<ref>تقسیم علم به حصولی و حضوری از دو دیدگاه انجام میشود؛ گاه از رهگذر انقسام علم به بیواسطه و با واسطه، و گاه از رهگذر وجود ماهیت. ر.ک عبدالله جوادی آملی، شناختشناسی در قرآن، ص:۳۰۸.</ref>»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایاننامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۲۵.</ref>. | |||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||