آیه ولایت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'رازی' به 'رازی'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان مدخل وابسته}} +{{پایان مدخل وابسته}})) |
جز (جایگزینی متن - 'رازی' به 'رازی') |
||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
برخی از علمای اهلسنت، محبت و نصرت را با هم ذکر کردهاند. [[فخرالدین رازی]]، [[سعدالدین تفتازانی]] و [[ملاعلی قوشچی]] از این دستهاند<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۰؛ شرح التجرید، ص۳۶۸.</ref>. این مطلب از [[کلام]] [[زمخشری]] در تفسیر “الکشاف” نیز به دست میآید، زیرا وی آیه مورد بحث را ناظر به آیاتی دانسته است که پیش از آن از [[ولایت مؤمنان]] با [[اهل کتاب]] [[نهی]] کرده است. به گفته وی، در آن [[آیات]] نهی شده که مؤمنان با اهل کتاب به گونهای رابطه داشته باشند که مؤمنان با یکدیگر دارند<ref>میان مؤمنان رابطه مؤاخات و برادری برقرار است، و یکدیگر را یاری میدهند.</ref>. سپس در آیه مورد بحث گفته است: به دنبال نهی از [[موالات]] کسانی که باید با آنان [[عداوت]] ورزید، ذکر کسانی را آورده است که باید با آنان موالات داشت<ref>الکشاف، ج۱، ص۶۴۲ و ۶۴۸.</ref>. [[بیضاوی]] در [[تفسیر آیه]] ۵۱ که مؤمنان را از ولایت [[یهود]] و [[نصاری]] نهی کرده و گفته است: “بر یهود و نصاری [[اعتماد]] نکنید و با آنان مانند [[دوستان]] [[معاشرت]] نکنید”. سپس در ذیل آیه ۵۵ ([[آیه ولایت]]) گفته است: “چون از موالات [[کافران]] نهی کرده، به دنبال آن کسانی را ذکر کرده است که سزاوار ولایتاند”<ref>تفسیر البیضاوی، ج۱، ص۴۳۵.</ref>. | برخی از علمای اهلسنت، محبت و نصرت را با هم ذکر کردهاند. [[فخرالدین رازی]]، [[سعدالدین تفتازانی]] و [[ملاعلی قوشچی]] از این دستهاند<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۰؛ شرح التجرید، ص۳۶۸.</ref>. این مطلب از [[کلام]] [[زمخشری]] در تفسیر “الکشاف” نیز به دست میآید، زیرا وی آیه مورد بحث را ناظر به آیاتی دانسته است که پیش از آن از [[ولایت مؤمنان]] با [[اهل کتاب]] [[نهی]] کرده است. به گفته وی، در آن [[آیات]] نهی شده که مؤمنان با اهل کتاب به گونهای رابطه داشته باشند که مؤمنان با یکدیگر دارند<ref>میان مؤمنان رابطه مؤاخات و برادری برقرار است، و یکدیگر را یاری میدهند.</ref>. سپس در آیه مورد بحث گفته است: به دنبال نهی از [[موالات]] کسانی که باید با آنان [[عداوت]] ورزید، ذکر کسانی را آورده است که باید با آنان موالات داشت<ref>الکشاف، ج۱، ص۶۴۲ و ۶۴۸.</ref>. [[بیضاوی]] در [[تفسیر آیه]] ۵۱ که مؤمنان را از ولایت [[یهود]] و [[نصاری]] نهی کرده و گفته است: “بر یهود و نصاری [[اعتماد]] نکنید و با آنان مانند [[دوستان]] [[معاشرت]] نکنید”. سپس در ذیل آیه ۵۵ ([[آیه ولایت]]) گفته است: “چون از موالات [[کافران]] نهی کرده، به دنبال آن کسانی را ذکر کرده است که سزاوار ولایتاند”<ref>تفسیر البیضاوی، ج۱، ص۴۳۵.</ref>. | ||
بدون [[شک]]، نمیتوان [[محبت]] برخی از [[مؤمنان]] با [[اهل کتاب]] را محبت [[دینی]] و [[ایمانی]] دانست، زیرا در آن صورت آنان [[مؤمن]] نخواهند بود، بلکه محبت مفروض، محبت در [[امور دنیوی]] است که روشنترین مورد آن همان [[یاری دادن]] به یکدیگر در [[جنگ با دشمنان]] است. بنابراین، محبت مطرح شده در عبارتهای یاد شده در [[حقیقت]] به [[نصرت]] باز میگردد، چنانکه | بدون [[شک]]، نمیتوان [[محبت]] برخی از [[مؤمنان]] با [[اهل کتاب]] را محبت [[دینی]] و [[ایمانی]] دانست، زیرا در آن صورت آنان [[مؤمن]] نخواهند بود، بلکه محبت مفروض، محبت در [[امور دنیوی]] است که روشنترین مورد آن همان [[یاری دادن]] به یکدیگر در [[جنگ با دشمنان]] است. بنابراین، محبت مطرح شده در عبارتهای یاد شده در [[حقیقت]] به [[نصرت]] باز میگردد، چنانکه رازی در ادامه گفته است: “چون [[ولایتی]] که از آن [[نهی]] شده [[ولایت]] نصرت است، ولایتی که به آن امر شده است نیز ولایت نصرت است”<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۷-۲۸.</ref>. | ||
بنابراین، درباره مقصود از ولایت در [[آیه]] مورد بحث دو دیدگاه مطرح شده است: یکی دیدگاه [[شیعه]] که آن را ولایت [[تدبیر]] و [[رهبری]] میدانند، و دیگر دیدگاه [[اهل سنت]] که آن را ولایت نصرت دانستهاند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۴۸.</ref> | بنابراین، درباره مقصود از ولایت در [[آیه]] مورد بحث دو دیدگاه مطرح شده است: یکی دیدگاه [[شیعه]] که آن را ولایت [[تدبیر]] و [[رهبری]] میدانند، و دیگر دیدگاه [[اهل سنت]] که آن را ولایت نصرت دانستهاند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۴۸.</ref> | ||
خط ۲۱۲: | خط ۲۱۲: | ||
#آنچه ابوعلی جبّایی به عنوان [[شأن نزول]] [[آیه]] گفته است مستند به هیچ [[حدیث]] و [[نقل]] [[تاریخی]] نیست، بنابراین، فاقد اعتبار است. | #آنچه ابوعلی جبّایی به عنوان [[شأن نزول]] [[آیه]] گفته است مستند به هیچ [[حدیث]] و [[نقل]] [[تاریخی]] نیست، بنابراین، فاقد اعتبار است. | ||
#سخن [[ابوهاشم]] نیز کاملاً بیپایه است، زیرا اولاً: آیه در مقام بیان ارکان [[ایمان]] نیست، و صرفاً بیانگر اوصافی است که [[مؤمنان]] [[صاحب ولایت]] را از دیگران باز میشناساند. و ثانیاً: این سخن که [[ترک نماز]] و [[زکات]] [[واجب]] موجب خارج شدن [[انسان]] از جرگه مؤمنان است، مبتنی بر [[نظریه]] [[معتزله]] در باب [[حقیقت ایمان]] است که فعل [[واجبات]] و ترک [[محرمات]] را داخل در حقیقت ایمان میدانند. این مبنا مورد قبول [[امامیه]]، [[اشاعره]]، [[اهل حدیث]] و [[ماتریدیه]] نیست. حقیقت ایمان [[تصدیق قلبی]] است. کسی که به [[توحید]] و [[نبوت]]، تصدیق قلبی دارد [[مؤمن]] است، و با [[اقرار زبانی]] و مانند آن [[احکام]] ظاهری [[اسلام]] نیز بر وی مترتب میشود. [[ترک واجبات]] و فعل محرمات، مایه [[فسق]] خواهد بود، و او مؤمن [[فاسق]] است<ref>ر.ک: الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۲۴۲.</ref>. | #سخن [[ابوهاشم]] نیز کاملاً بیپایه است، زیرا اولاً: آیه در مقام بیان ارکان [[ایمان]] نیست، و صرفاً بیانگر اوصافی است که [[مؤمنان]] [[صاحب ولایت]] را از دیگران باز میشناساند. و ثانیاً: این سخن که [[ترک نماز]] و [[زکات]] [[واجب]] موجب خارج شدن [[انسان]] از جرگه مؤمنان است، مبتنی بر [[نظریه]] [[معتزله]] در باب [[حقیقت ایمان]] است که فعل [[واجبات]] و ترک [[محرمات]] را داخل در حقیقت ایمان میدانند. این مبنا مورد قبول [[امامیه]]، [[اشاعره]]، [[اهل حدیث]] و [[ماتریدیه]] نیست. حقیقت ایمان [[تصدیق قلبی]] است. کسی که به [[توحید]] و [[نبوت]]، تصدیق قلبی دارد [[مؤمن]] است، و با [[اقرار زبانی]] و مانند آن [[احکام]] ظاهری [[اسلام]] نیز بر وی مترتب میشود. [[ترک واجبات]] و فعل محرمات، مایه [[فسق]] خواهد بود، و او مؤمن [[فاسق]] است<ref>ر.ک: الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۲۴۲.</ref>. | ||
#سخن | #سخن رازی که گفته است: “اکثر [[مفسران]] معتقدند آیه در [[حق]] عموم مؤمنان است” بیاساس است، زیرا [[نزول آیه]] در [[شأن]] [[حضرت علی]]{{ع}} مورد قبول اکثر مفسران است<ref>آری، مفسران اهل سنت غالباً به عمومیت حکم مذکور در آیه قائلاند، نه از آن جهت که نزول آیه را در شأن علی{{ع}} منکرند، بلکه بدین سبب که ولایت را به معنای نصرت میدانند، و به حکم اینکه مورد مخصص نیست، به عمومیت آن قائلاند. آنان در این باره روایاتی را نقل کردهاند که طبق آنها آیه کریمه اگر چه در شأن علی{{ع}} است، ولی شامل عموم مؤمنان است. تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۵۹۸.</ref>. [[سعدالدین تفتازانی]]، آنگاه که دلالت آیه بر [[امامت علی]]{{ع}} را مطابق نظریه [[شیعه]] تقریر کرده گفته است: “به [[اتفاق]] مفسران این آیه درباره [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} هنگامی نازل شده است که انگشترش را در حال [[رکوع]] به [[سائل]] داد”<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۰.</ref>. وی، در دلالت آیه بر [[عقیده شیعه]]، خدشه وارد کرده است، ولی بر ادعای [[اتفاق]] [[مفسران]] بر [[نزول]] آن در [[شأن]] [[علی]]{{ع}} اشکالی وارد نکرده است. همینگونه است [[کلام]] مؤلف و شارح المواقف فی [[علم]] الکلام<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.</ref>. [[ملاعلی قوشچی اشعری]] نیز در تقریر [[استدلال]]، یادآور شده است که [[آیه]] به اتفاق مفسران در شأن علی{{ع}} نازل شده است؛ آنگاه که [[نماز]] گزارد و در حال رکوع، [[انگشتر]] خود را به [[فقیر]] داد، سپس در نقد گفته است: “این سخن مفسران بر اختصاص [[ولایت]] به علی{{ع}} دلالت نمیکند”<ref>شرح التجرید، ص۳۶۸-۳۶۹.</ref>. ظاهر آن سخن این است که وی اتفاق مفسران را درباره [[نزول آیه]] در شأن علی{{ع}} پذیرفته است، ولی در اختصاص ولایت در [[حق]] آن [[حضرت]] خدشه کرده است که در این باره پس از این، [[سخن]] خواهیم گفت. [[فضل بن روزبهان اشعری]] نیز بر این سخن [[علامه حلّی]] که گفته است: “نزول آیه درباره علی{{ع}} مورد [[اجماع]] است” هیچگونه ایرادی وارد نکرده است، هر چند در استدلال به آیه بر [[امامت علی]]{{ع}} از جهت دیگر خدشه کرده است. بنابراین، در نزول آیه در شأن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[ارتباط]] با دادن انگشتر به فقیر در حال نماز جای هیچگونه تردیدی وجود ندارد و چنانکه پیش از این یادآور شدیم این مطلب در [[احادیث]] بسیاری، از عدهای از [[صحابه پیامبر اکرم]]{{صل}} [[روایت]] شده است. اگرچه برخی از این احادیث از نظر [[سند]] معتبر نیستند، ولی [[احادیث معتبر]] هم در بین آنها یافت میشود، و حتی کسانی چون ابنکثیر که این احادیث را با نگاه [[نقادی]] [[نقل]] کرده، برخی را مصون از نقد دانسته و خدشهای بر آنها وارد نساخته است<ref>تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۵۹۷.</ref>. بدین علت است که [[آلوسی]] در در [[روح المعانی]] گفته است: “نزول آیه در شأن علی{{ع}} مورد قبول [[غالب]] اخباریین ([[محدثین]]) است”<ref>روح المعانی، ج۱، ص۱۶۸.</ref>. | ||
#سخن | #سخن رازی درباره اینکه واژه [[زکات]] در اصل بر زکات [[واجب]] دلالت میکند، موجه و مقبول نیست، زیرا این کلمه در بسیاری از [[آیات]] مکی وارد شده است، در حالی که زکات واجب در [[مدینه]] [[تشریع]] شد. مانند: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى * وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى}}<ref>«بیگمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد * و نام پروردگار خویش برد، آنگاه نماز گزارد» سوره اعلی، آیه ۱۴-۱۵.</ref>. {{متن قرآن|الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى}}<ref>«همان کس که داراییش را میبخشد تا خود پاک و پیراسته شود،» سوره لیل، آیه ۱۸.</ref>. {{متن قرآن|الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«همان کسانی که زکات نمیپردازند و اینانند که منکر جهان واپسیناند» سوره فصلت، آیه ۷.</ref>. {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ}}<ref>«و آنان که دهنده زکاتند» سوره مؤمنون، آیه ۴.</ref>. | ||
از [[تأمل]] در [[آیات قرآن]] به دست میآید که واژه زکات در عرف [[قرآن]]، هر گاه به صورت مطلق یا همراه [[نماز]] به کار رفته باشد، بر [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] دلالت میکند. | از [[تأمل]] در [[آیات قرآن]] به دست میآید که واژه زکات در عرف [[قرآن]]، هر گاه به صورت مطلق یا همراه [[نماز]] به کار رفته باشد، بر [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] دلالت میکند. |