پرش به محتوا

همسرداری در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'رازی' به 'رازی'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==))
جز (جایگزینی متن - 'رازی' به 'رازی')
خط ۴۷: خط ۴۷:
*[[سیره]] نگاران موارد بسیاری از مداراهای [[رسول خدا]]{{صل}} را با [[همسران]] خویش [[نقل]] کرده‌اند که در ادامه مواردی را یادآور می‌شویم: [[عایشه]] می‌گوید: "[[پیامبر خدا]]{{صل}} در روزی که نوبت، مخصوص من بود، در حجره‌ام نشسته بود و آن روز، [[صفیه]] از همان غذایی که من درست کرده بودم، برای [[پیامبر]]{{صل}} فرستاده بود. وقتی ظرف [[غذا]] را در دست کنیز [[صفیه]] دیدم، از شدت [[خشم]] تنم به لرزه افتاد؛ پس ضربه‌ای به آن ظرف زدم و آن را انداختم. پیامیر{{صل}} به من نگاهی کرد که آثار [[ناراحتی]] را در چهره‌اش دیدم و گفتم: "به [[خدا]] [[پناه]] می‌برم از اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} امروز مرا نفرین کند. پس به [[پیامبر]]{{صل}}  گفتم: [[کفاره]] این عمل چیست؟ فرمودند: "مانند طعامش، به او طعام بده و مانند ظرفش، ظرفی تهیه کن"<ref>مسند احمد، ج ۶، ص ۲۷۷؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۹، ص ۷۰ - ۷۱ و مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۳۲۱.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۹۳-۶۹۴.</ref>.
*[[سیره]] نگاران موارد بسیاری از مداراهای [[رسول خدا]]{{صل}} را با [[همسران]] خویش [[نقل]] کرده‌اند که در ادامه مواردی را یادآور می‌شویم: [[عایشه]] می‌گوید: "[[پیامبر خدا]]{{صل}} در روزی که نوبت، مخصوص من بود، در حجره‌ام نشسته بود و آن روز، [[صفیه]] از همان غذایی که من درست کرده بودم، برای [[پیامبر]]{{صل}} فرستاده بود. وقتی ظرف [[غذا]] را در دست کنیز [[صفیه]] دیدم، از شدت [[خشم]] تنم به لرزه افتاد؛ پس ضربه‌ای به آن ظرف زدم و آن را انداختم. پیامیر{{صل}} به من نگاهی کرد که آثار [[ناراحتی]] را در چهره‌اش دیدم و گفتم: "به [[خدا]] [[پناه]] می‌برم از اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} امروز مرا نفرین کند. پس به [[پیامبر]]{{صل}}  گفتم: [[کفاره]] این عمل چیست؟ فرمودند: "مانند طعامش، به او طعام بده و مانند ظرفش، ظرفی تهیه کن"<ref>مسند احمد، ج ۶، ص ۲۷۷؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۹، ص ۷۰ - ۷۱ و مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۳۲۱.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۹۳-۶۹۴.</ref>.
*از دیگر موارد مدارای آن [[حضرت]]، جریان [[توطئه]] [[حفصه]] و [[عایشه]] برای [[مانع]] شدن از رفتن [[رسول خدا]]{{صل}} به خانه یکی دیگر از همسرانش بود. روزی [[رسول خدا]]{{صل}} در خانه یکی از همسرانش ([[زینب بنت جحش]]) مقداری عسل خورده بود و از آن عسل خیلی خوشش آمده بود. وقتی [[عایشه]] و [[حفصه]] از جریان مطلع شدند، با هم [[توطئه]] کردند که هر وقت [[پیامبر]]{{صل}} نزد هر کدام از آنها آمد، به او بگویند: "چه خورده‌ای؛ زیرا دهانت بوی [[بدی]] می‌دهد تا به این روش، [[حضرت]] دیگر از آن عسل نخورد؛ آنان با این کار موفق شدند آن [[حضرت]] را از رفتن به خانه [[زینب]] باز دارند<ref>صحیح بخاری، ج ۶، ص ۱۶۷؛ مسند احمد، ج ۶، ص ۲۲۱؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۵ - ۱۸۶ و ابن الاشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۱۹۱ - ۱۹۲.</ref>. وقتی [[حضرت]]، از [[توطئه]] آنان مطلع شد، سخت ناراحت شد؛ ولی با آنان [[مدارا]] کرد<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۹۴.</ref>.
*از دیگر موارد مدارای آن [[حضرت]]، جریان [[توطئه]] [[حفصه]] و [[عایشه]] برای [[مانع]] شدن از رفتن [[رسول خدا]]{{صل}} به خانه یکی دیگر از همسرانش بود. روزی [[رسول خدا]]{{صل}} در خانه یکی از همسرانش ([[زینب بنت جحش]]) مقداری عسل خورده بود و از آن عسل خیلی خوشش آمده بود. وقتی [[عایشه]] و [[حفصه]] از جریان مطلع شدند، با هم [[توطئه]] کردند که هر وقت [[پیامبر]]{{صل}} نزد هر کدام از آنها آمد، به او بگویند: "چه خورده‌ای؛ زیرا دهانت بوی [[بدی]] می‌دهد تا به این روش، [[حضرت]] دیگر از آن عسل نخورد؛ آنان با این کار موفق شدند آن [[حضرت]] را از رفتن به خانه [[زینب]] باز دارند<ref>صحیح بخاری، ج ۶، ص ۱۶۷؛ مسند احمد، ج ۶، ص ۲۲۱؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۵ - ۱۸۶ و ابن الاشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۱۹۱ - ۱۹۲.</ref>. وقتی [[حضرت]]، از [[توطئه]] آنان مطلع شد، سخت ناراحت شد؛ ولی با آنان [[مدارا]] کرد<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۹۴.</ref>.
*همچنین [[نقل]] شده است، روزی [[پیامبر]]{{صل}} [[رازی]] را با [[حفصه]] در میان گذاشت و از او خواست در این باره با کسی سخن نگوید؛ اما [[حفصه]] این [[راز]] را با [[عایشه]] در میان گذاشت<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۷۶؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج ۵، ص ۱۱۷؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۶، ص ۲۴۱ و فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۷۲.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} نیز از افشا شدن رازش مطلع شد؛ اما گونه‌ای [[رفتار]] کرد که حتی حاضر نشد، تمام [[رازی]] را که [[حفصه]] افشا کرد، به رخ او بکشد و تنها به قسمتی از آن اشاره کرد<ref>عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج ۵، ص ۲۲۴؛ جار الله زمخشری، الکشاف، ج ۴، ص ۵۵۶ و مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۷۴.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۹۴.</ref>.
*همچنین [[نقل]] شده است، روزی [[پیامبر]]{{صل}} رازی را با [[حفصه]] در میان گذاشت و از او خواست در این باره با کسی سخن نگوید؛ اما [[حفصه]] این [[راز]] را با [[عایشه]] در میان گذاشت<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۷۶؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج ۵، ص ۱۱۷؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۶، ص ۲۴۱ و فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۷۲.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} نیز از افشا شدن رازش مطلع شد؛ اما گونه‌ای [[رفتار]] کرد که حتی حاضر نشد، تمام رازی را که [[حفصه]] افشا کرد، به رخ او بکشد و تنها به قسمتی از آن اشاره کرد<ref>عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج ۵، ص ۲۲۴؛ جار الله زمخشری، الکشاف، ج ۴، ص ۵۵۶ و مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۷۴.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۹۴.</ref>.
*از موارد دیگری که [[سیره]] نگاران از مصادیق مدارای آن [[حضرت]] با همسرانش برشمرده‌اند، این است که در سفر [[حجة‌الوداع]]، [[همسران رسول خدا]]{{صل}} نیز با آن [[حضرت]] بودند و بار شتر [[صفیه]]، سنگین بود و شترش هم تندرو نبود. پس آن [[حضرت]] [[دستور]] داد وسایل [[عایشه]] را که سبک بود، به شتر [[صفیه]] و وسایل [[صفیه]] را که سنگین‌تر  بود، به شتر [[عایشه]] منتقل کنند تا سرعت حرکت قافله بیشتر شود. این کار، [[خشم]] [[عایشه]] را برانگیخت؛ پس فریاد زد: "ای [[بندگان خدا]]! این [[زن]] [[یهودی]] بر [[رسول الله]]{{صل}} [[غلبه]] یافته است؛" [[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: "یا أم [[عبدالله]]! چون بار شتر تو سبک بود، بار [[صفیه]] را به شتر تو منتقل ساختیم و بار تو را به شتر او"؛ [[عایشه]] خطاب به آن [[حضرت]] گفت: "آیا تو [[گمان]] می‌کنی [[پیامبر خدا]] هستی!" آن [[حضرت]]{{صل}} تبسمی کرد و فرمود: "ای ام [[عبدالله]]! آیا در این باره [[شک]] داری؟" [[عایشه]] گفت: "آیا تو [[گمان]] می‌کنی [[رسول خدا]]{{صل}} هستی؟! آیا [[عدالت]] را رعایت کردی؟!" [[أبوبکر]] با شنیدن حرف‌های [[عایشه]]، سراغ او رفت تا سیلی محکمی به صورتش بزند؛ اما [[پیامبر]]{{صل}}  فریاد زد: "ای [[ابوبکر]]! دست نگهدار!" [[ابوبکر]] گفت: "ای [[رسول خدا]]! آیا نشنیدی چه گفت؟"  آن [[حضرت]] در جواب فرمودند: "غیر از من کسی به جزئیات قضایا [[آگاهی]] ندارد"<ref>مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۳۲۲؛ ابویعلی موصلی، مسند ابی یعلی، ج ۸، ص ۱۲۹ - ۱۳۰ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۱۱، ص ۱۸۲.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۹۴-۶۹۵.</ref>.
*از موارد دیگری که [[سیره]] نگاران از مصادیق مدارای آن [[حضرت]] با همسرانش برشمرده‌اند، این است که در سفر [[حجة‌الوداع]]، [[همسران رسول خدا]]{{صل}} نیز با آن [[حضرت]] بودند و بار شتر [[صفیه]]، سنگین بود و شترش هم تندرو نبود. پس آن [[حضرت]] [[دستور]] داد وسایل [[عایشه]] را که سبک بود، به شتر [[صفیه]] و وسایل [[صفیه]] را که سنگین‌تر  بود، به شتر [[عایشه]] منتقل کنند تا سرعت حرکت قافله بیشتر شود. این کار، [[خشم]] [[عایشه]] را برانگیخت؛ پس فریاد زد: "ای [[بندگان خدا]]! این [[زن]] [[یهودی]] بر [[رسول الله]]{{صل}} [[غلبه]] یافته است؛" [[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: "یا أم [[عبدالله]]! چون بار شتر تو سبک بود، بار [[صفیه]] را به شتر تو منتقل ساختیم و بار تو را به شتر او"؛ [[عایشه]] خطاب به آن [[حضرت]] گفت: "آیا تو [[گمان]] می‌کنی [[پیامبر خدا]] هستی!" آن [[حضرت]]{{صل}} تبسمی کرد و فرمود: "ای ام [[عبدالله]]! آیا در این باره [[شک]] داری؟" [[عایشه]] گفت: "آیا تو [[گمان]] می‌کنی [[رسول خدا]]{{صل}} هستی؟! آیا [[عدالت]] را رعایت کردی؟!" [[أبوبکر]] با شنیدن حرف‌های [[عایشه]]، سراغ او رفت تا سیلی محکمی به صورتش بزند؛ اما [[پیامبر]]{{صل}}  فریاد زد: "ای [[ابوبکر]]! دست نگهدار!" [[ابوبکر]] گفت: "ای [[رسول خدا]]! آیا نشنیدی چه گفت؟"  آن [[حضرت]] در جواب فرمودند: "غیر از من کسی به جزئیات قضایا [[آگاهی]] ندارد"<ref>مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۳۲۲؛ ابویعلی موصلی، مسند ابی یعلی، ج ۸، ص ۱۲۹ - ۱۳۰ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۱۱، ص ۱۸۲.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی، سید جواد]]، [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۹۴-۶۹۵.</ref>.


۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش