اصحاب قلیب: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == == منابع ==' به '== منابع =='
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==)) |
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == == منابع ==' به '== منابع ==') |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
[[سیره پیامبر]]{{صل}} چنین بود که هرگاه مردهای را میدید [[فرمان]] [[دفن]] او را میداد و در این جهت میان [[کافر]] و [[مسلمان]] فرقی نمیگذاشت؛ ولی در جنگ بدر چون شمار کشتگان [[دشمن]] فراوان و دفن یکایک آنان برای مسلمانان دشوار بود، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود<ref> السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۴۳۰ ـ ۴۳۱.</ref> تا جنازه همه سران [[شرک]] را در چاهی کثیف و بدبو افکنند.<ref>مسند احمد، ج ۴، ص ۶۱۰؛ صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۱.</ref> تنها جنازه [[امیة بن خلف]] را چون فربه بود و در [[زره]] خود متورم و متلاشی شده بود در همانجا که افتاده بود دفن کردند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۱۱؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۳۸.</ref> پیامبر{{صل}} پیش از حرکت به سوی [[مدینه]] بر سر چاه آمد و یکایک آنان را به اسم خود و پدرانشان صدا زد و گفت: ای [[عتبة بن ربیعه]]، ای [[شیبة بن ربیعه]]، ای [[ابوجهل بن هشام]]، ای [[ابوالبختری]]، ای [[عقبة بن ابیمعیط]]، ای [[نضر بن حارث]]، ای [[نوفل بن خویلد]]، ای [[ربیعة بن اسود]]<ref>مسند احمد، ج ۴، ص ۶۱۰؛ صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۱.</ref> چه بد [[خویشاوندان]] و امّتی برای پیامبر خود بودید! تکذیبم کردید، درحالی که [[مردم]] مرا [[تصدیق]] کردند. از [[شهر]] بیرونم کردید، درحالی که دیگران پناهم دادند. به [[جنگ]] با من شتافتید، درحالی که مردم مرا [[یاری]] کردند.<ref>بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۱۸۸.</ref> ما به آنچه [[خداوند]] به ما [[وعده]] داده بود رسیدیم و به حقّانیّت آن پی بردیم. آیا شما هم به آنچه خداوند به شما وعده داده بود رسیدید و به حقّانیّت آن پیبردید؟ [[عمر بن خطاب]] پرسید: آیا با کسانی سخن میگویید که مردهاند و صدای شما را نمیشنوند؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: شما از آنها شنواتر نیستید؛<ref>مسند احمد، ج ۴، ص ۶۱۰؛ صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۱.</ref> ولی آنها [[قادر]] به جوابگویی نیستند، آنگاه [[حسان بن ثابت]] به این مناسبت اشعاری سرود.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۳۹؛ البدایة و النهایه، ج ۳، ص ۲۳۱.</ref> به گفته [[ابناسحاق]] وقتی [[مسلمانان]] [[عتبه بن ربیعه]] را میکشیدند تا وی را در [[چاه]] افکنند فرزندش [[ابوحذیفه]] حاضر بود. پیامبر{{صل}} در چهرهاش اندوهی یافت، بهگونهای که از شدّت [[ناراحتی]] [[تغییر]] کرده بود. به او فرمود: آیا برای پدرت [[غمگین]] هستی؟ وی عرض کرد: نه یا [[رسول اللّه]]! من در [[کفر]] پدرم و در [[جنگ]] با او تردیدی نداشتم، بلکه اندوهم از آن است که در او فضایلی سراغ داشتم که [[امیدوار]] بودم باعث [[هدایت]] او شود؛ امّا وقتی فرجام او را دیدم [[اندوهگین]] شدم. پیامبر{{صل}} برای ابوحذیفه [[طلب]] خیر کرد.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۴۰؛ البدایة و النهایه، ج ۳، ص ۲۹.</ref> [[مفسران]] [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ}}<ref>«بیگمان خداوند آنان را که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند سپس در کفر مردند هرگز نمیآمرزد» سوره محمد، آیه ۳۴.</ref> را در رابطه با [[اصحاب]] قلیب دانستهاند<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۳۲۹؛ کشفالاسرار، ج ۹، ص ۱۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۱۶۸.</ref>.<ref>[[عباس دهقانی|دهقانی، عباس]]، [[اصحاب قلیب (مقاله)|مقاله «اصحاب قلیب»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | [[سیره پیامبر]]{{صل}} چنین بود که هرگاه مردهای را میدید [[فرمان]] [[دفن]] او را میداد و در این جهت میان [[کافر]] و [[مسلمان]] فرقی نمیگذاشت؛ ولی در جنگ بدر چون شمار کشتگان [[دشمن]] فراوان و دفن یکایک آنان برای مسلمانان دشوار بود، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود<ref> السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۴۳۰ ـ ۴۳۱.</ref> تا جنازه همه سران [[شرک]] را در چاهی کثیف و بدبو افکنند.<ref>مسند احمد، ج ۴، ص ۶۱۰؛ صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۱.</ref> تنها جنازه [[امیة بن خلف]] را چون فربه بود و در [[زره]] خود متورم و متلاشی شده بود در همانجا که افتاده بود دفن کردند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۱۱؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۳۸.</ref> پیامبر{{صل}} پیش از حرکت به سوی [[مدینه]] بر سر چاه آمد و یکایک آنان را به اسم خود و پدرانشان صدا زد و گفت: ای [[عتبة بن ربیعه]]، ای [[شیبة بن ربیعه]]، ای [[ابوجهل بن هشام]]، ای [[ابوالبختری]]، ای [[عقبة بن ابیمعیط]]، ای [[نضر بن حارث]]، ای [[نوفل بن خویلد]]، ای [[ربیعة بن اسود]]<ref>مسند احمد، ج ۴، ص ۶۱۰؛ صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۱.</ref> چه بد [[خویشاوندان]] و امّتی برای پیامبر خود بودید! تکذیبم کردید، درحالی که [[مردم]] مرا [[تصدیق]] کردند. از [[شهر]] بیرونم کردید، درحالی که دیگران پناهم دادند. به [[جنگ]] با من شتافتید، درحالی که مردم مرا [[یاری]] کردند.<ref>بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۱۸۸.</ref> ما به آنچه [[خداوند]] به ما [[وعده]] داده بود رسیدیم و به حقّانیّت آن پی بردیم. آیا شما هم به آنچه خداوند به شما وعده داده بود رسیدید و به حقّانیّت آن پیبردید؟ [[عمر بن خطاب]] پرسید: آیا با کسانی سخن میگویید که مردهاند و صدای شما را نمیشنوند؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: شما از آنها شنواتر نیستید؛<ref>مسند احمد، ج ۴، ص ۶۱۰؛ صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۱.</ref> ولی آنها [[قادر]] به جوابگویی نیستند، آنگاه [[حسان بن ثابت]] به این مناسبت اشعاری سرود.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۳۹؛ البدایة و النهایه، ج ۳، ص ۲۳۱.</ref> به گفته [[ابناسحاق]] وقتی [[مسلمانان]] [[عتبه بن ربیعه]] را میکشیدند تا وی را در [[چاه]] افکنند فرزندش [[ابوحذیفه]] حاضر بود. پیامبر{{صل}} در چهرهاش اندوهی یافت، بهگونهای که از شدّت [[ناراحتی]] [[تغییر]] کرده بود. به او فرمود: آیا برای پدرت [[غمگین]] هستی؟ وی عرض کرد: نه یا [[رسول اللّه]]! من در [[کفر]] پدرم و در [[جنگ]] با او تردیدی نداشتم، بلکه اندوهم از آن است که در او فضایلی سراغ داشتم که [[امیدوار]] بودم باعث [[هدایت]] او شود؛ امّا وقتی فرجام او را دیدم [[اندوهگین]] شدم. پیامبر{{صل}} برای ابوحذیفه [[طلب]] خیر کرد.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۴۰؛ البدایة و النهایه، ج ۳، ص ۲۹.</ref> [[مفسران]] [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ}}<ref>«بیگمان خداوند آنان را که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند سپس در کفر مردند هرگز نمیآمرزد» سوره محمد، آیه ۳۴.</ref> را در رابطه با [[اصحاب]] قلیب دانستهاند<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۳۲۹؛ کشفالاسرار، ج ۹، ص ۱۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۱۶۸.</ref>.<ref>[[عباس دهقانی|دهقانی، عباس]]، [[اصحاب قلیب (مقاله)|مقاله «اصحاب قلیب»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |