تشییع حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخهها
←مقدمه
(←منابع) |
(←مقدمه) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
#«[[ابن سعد]]» از «[[ابن عباس]]» نقل کرده است: ابتدا برای [[فاطمه]]{{س}} [[تابوت]] ساخته شد که آن را «[[اسماء بنت عمیس]]» ساخت. او در [[سرزمین حبشه]] دیده بود که برای حمل جنازه از آن استفاده میکنند<ref>طبقات کبری، ج۸، ص۲۳.</ref>. | #«[[ابن سعد]]» از «[[ابن عباس]]» نقل کرده است: ابتدا برای [[فاطمه]]{{س}} [[تابوت]] ساخته شد که آن را «[[اسماء بنت عمیس]]» ساخت. او در [[سرزمین حبشه]] دیده بود که برای حمل جنازه از آن استفاده میکنند<ref>طبقات کبری، ج۸، ص۲۳.</ref>. | ||
#شیخ «[[طوسی]]» از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است: نخستین تابوتی که در [[اسلام]] ساخته شد، تابوت فاطمه{{س}} است. هنگام رحلتش، شِکوه کرد و به «[[اسماء]]» فرمود: من لاغر شدهام و گوشت تنم آب شده است، آیا چیزی هست که بدنم را بپوشاند؟ اسماء گفت «من حبشیها را دیدهام که چیزی میسازند و جنازه را در آن میگذارند که [[بدن]] دیده نمیشود. آیا میخواهی، آن را برایت بسازم؟» آن حضرت فرمود: بساز. اسماء، تختی خواست و آن را وارونه، سپس شاخههای خرمایی خواست که با آن به پایههای تخت محکم بست. آنگاه پارچهای بر روی آن انداخت و گفت: حبشیها اینگونه، تابوت میساختند. حضرت فرمود «همین را برایم بساز و مرا با آن بپوشان، [[خدای متعال]] تو را از [[آتش]] دور سازد»<ref> | #شیخ «[[طوسی]]» از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است: نخستین تابوتی که در [[اسلام]] ساخته شد، تابوت فاطمه{{س}} است. هنگام رحلتش، شِکوه کرد و به «[[اسماء]]» فرمود: من لاغر شدهام و گوشت تنم آب شده است، آیا چیزی هست که بدنم را بپوشاند؟ اسماء گفت «من حبشیها را دیدهام که چیزی میسازند و جنازه را در آن میگذارند که [[بدن]] دیده نمیشود. آیا میخواهی، آن را برایت بسازم؟» آن حضرت فرمود: بساز. اسماء، تختی خواست و آن را وارونه، سپس شاخههای خرمایی خواست که با آن به پایههای تخت محکم بست. آنگاه پارچهای بر روی آن انداخت و گفت: حبشیها اینگونه، تابوت میساختند. حضرت فرمود «همین را برایم بساز و مرا با آن بپوشان، [[خدای متعال]] تو را از [[آتش]] دور سازد»<ref>{{متن حدیث|أَوَّلُ نَعْشٍ أُحْدِثَ فِي الْإِسْلَامِ نَعْشُ فَاطِمَةَ ع إِنَّهَا اشْتَكَتْ شَكْوَتَهَا الَّتِي قُبِضَتْ فِيهَا وَ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنِّي نَحَلْتُ وَ ذَهَبَ لَحْمِي أَ لَا تَجْعَلِي لِي شَيْئاً يَسْتُرُنِي قَالَتْ أَسْمَاءُ إِنِّي كُنْتُ بِأَرْضِ الْحَبَشَةِ رَأَيْتُهُمْ يَصْنَعُونَ شَيْئاً أَ فَلَا أَصْنَعُ لَكِ فَإِنْ أَعْجَبَكِ صَنَعْتُ لَكِ قَالَتْ نَعَمْ فَدَعَتْ بِسَرِيرٍ فَأَكَبَّتْهُ لِوَجْهِهِ ثُمَّ دَعَتْ بِجَرَائِدَ فَشَدَّتْهُ عَلَى قَوَائِمِهِ ثُمَّ جَلَّلَتْهُ ثَوْباً فَقَالَتْ هَكَذَا رَأَيْتُهُمْ يَصْنَعُونَ فَقَالَتْ اصْنَعِي لِي مِثْلَهُ اسْتُرِينِي سَتَرَكِ اللَّهُ مِنَ النَّارِ}}؛ التهذیب، ج۱، ص۴۶۹، ح۱۵۴۰.</ref>. | ||
#«[[اربلی]]» از «اسماء بنت عمیس» روایت کرده است: فاطمه{{س}} دختر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به اسماء فرمود: آن کاری را که برای [[تشییع]] [[زنان]] میکنند، [[ناپسند]] میشمرم؛ زیرا ـ هنگامی که زنی از [[دنیا]] میرود ـ پارچهای روی او میاندازند به طوری که همه حجم بدن او را میبینند. اسماء گفت «ای [[دختر رسول خدا]]{{صل}}! در سرزمین حبشه»، چیزی دیدهام که به تو نشان میدهم». اسماء، شاخهای خرما خواست و آن را به شکل کمان در آورده، سپس بر روی آن، پارچهای انداخت. فاطمه{{س}} فرمود: «چقدر زیباست! با وجود این، [[زن]] از مرد شناخته نخواهد شد» و فرمود: «هرگاه از دنیا رفتم، مرا [[غسل]] ده و مگذار هیچ کس، نزد من بیاید». زمانی که فاطمه{{س}} از دنیا رفت، «[[عایشه]]» میخواست داخل شود. اسماء گفت: «داخل مشو!» عایشه به «[[ابوبکر]]» گفت: «این زن خثعمی، میان من و دختر پیامبر اکرم{{صل}} حایل میشود و برای او چیزی مانند هودج و تخت عروس، ساخته است!» [[ابوبکر]] آمد و در کنار در ایستاد و گفت: [[اسماء]]! چه چیزی باعث شد که از داخل شدن [[همسر پیامبر]]{{صل}}، جلوگیری کنی و برای [[فاطمه]]{{س}}، تخت بسازی؟ اسماء پاسخ داد: «فاطمه{{س}} از من خواسته است که هیچ کس، نزد او نرود و آنچه ساختهام با دستور حضرت بوده است». ابوبکر گفت: هر [[دستوری]] داده است انجام ده. سپس بازگشت و علی{{ع}} و اسماء، فاطمه{{س}} را [[غسل]] دادند<ref>کشف الغمه، ج۱، ص۵۰۴.</ref>. | #«[[اربلی]]» از «اسماء بنت عمیس» روایت کرده است: فاطمه{{س}} دختر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به اسماء فرمود: آن کاری را که برای [[تشییع]] [[زنان]] میکنند، [[ناپسند]] میشمرم؛ زیرا ـ هنگامی که زنی از [[دنیا]] میرود ـ پارچهای روی او میاندازند به طوری که همه حجم بدن او را میبینند. اسماء گفت «ای [[دختر رسول خدا]]{{صل}}! در سرزمین حبشه»، چیزی دیدهام که به تو نشان میدهم». اسماء، شاخهای خرما خواست و آن را به شکل کمان در آورده، سپس بر روی آن، پارچهای انداخت. فاطمه{{س}} فرمود: «چقدر زیباست! با وجود این، [[زن]] از مرد شناخته نخواهد شد» و فرمود: «هرگاه از دنیا رفتم، مرا [[غسل]] ده و مگذار هیچ کس، نزد من بیاید». زمانی که فاطمه{{س}} از دنیا رفت، «[[عایشه]]» میخواست داخل شود. اسماء گفت: «داخل مشو!» عایشه به «[[ابوبکر]]» گفت: «این زن خثعمی، میان من و دختر پیامبر اکرم{{صل}} حایل میشود و برای او چیزی مانند هودج و تخت عروس، ساخته است!» [[ابوبکر]] آمد و در کنار در ایستاد و گفت: [[اسماء]]! چه چیزی باعث شد که از داخل شدن [[همسر پیامبر]]{{صل}}، جلوگیری کنی و برای [[فاطمه]]{{س}}، تخت بسازی؟ اسماء پاسخ داد: «فاطمه{{س}} از من خواسته است که هیچ کس، نزد او نرود و آنچه ساختهام با دستور حضرت بوده است». ابوبکر گفت: هر [[دستوری]] داده است انجام ده. سپس بازگشت و علی{{ع}} و اسماء، فاطمه{{س}} را [[غسل]] دادند<ref>کشف الغمه، ج۱، ص۵۰۴.</ref>. | ||
#[[سید مرتضی]] گفته است: «[[طبرانی]]» از «[[ابوزکریای عجلانی]]» [[روایت]] میکند: پیش از [[وفات]] فاطمه{{س}} تابوتی برایش ساخته شد، آن را دید و فرمود: «مرا بپوشانید [[خداوند]] شما را بپوشاند». [[طبری]] افزوده است: نظر درست این است که برای [[زینب]] [[تابوت]] ساختند نه فاطمه{{س}}؛ زیرا وی شبانه [[دفن]] شد و تنها «عباس»، علی{{ع}}، «[[مقداد]]» و «[[زبیر]]» بر جنازهاش حاضر شدند<ref>شافی، ج۴، ص۱۱۴.</ref>. | #[[سید مرتضی]] گفته است: «[[طبرانی]]» از «[[ابوزکریای عجلانی]]» [[روایت]] میکند: پیش از [[وفات]] فاطمه{{س}} تابوتی برایش ساخته شد، آن را دید و فرمود: «مرا بپوشانید [[خداوند]] شما را بپوشاند». [[طبری]] افزوده است: نظر درست این است که برای [[زینب]] [[تابوت]] ساختند نه فاطمه{{س}}؛ زیرا وی شبانه [[دفن]] شد و تنها «عباس»، علی{{ع}}، «[[مقداد]]» و «[[زبیر]]» بر جنازهاش حاضر شدند<ref>شافی، ج۴، ص۱۱۴.</ref>. |