پرش به محتوا

اخبار غیبی از شهادت حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹۱: خط ۹۱:
[[فاطمه]]{{س}} در [[بیماری]] [[وفات پیامبر اکرم]]{{صل}} نزد ایشان رفت. [[حضرت]] فرمود: «خبر رحلتم را داده‌اند». فاطمه{{س}} گریست، سپس حضرت فرمود:
[[فاطمه]]{{س}} در [[بیماری]] [[وفات پیامبر اکرم]]{{صل}} نزد ایشان رفت. [[حضرت]] فرمود: «خبر رحلتم را داده‌اند». فاطمه{{س}} گریست، سپس حضرت فرمود:
[[گریه]] مکن! تو پس از من ۷۲ [[روز]] و نصف روز، بیشتر نخواهی زیست و نزد من خواهی آمد؛ البته به من نمی‌رسی؛ مگر اینکه قبل از آن، میوه‌های بهشتی به تو [[هدیه]] می‌شود. فاطمه‌{{س}} از مژده [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شاد و خندان شد<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۶، ح۳.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین]]، ج۱ ص ۴۳۵.</ref>
[[گریه]] مکن! تو پس از من ۷۲ [[روز]] و نصف روز، بیشتر نخواهی زیست و نزد من خواهی آمد؛ البته به من نمی‌رسی؛ مگر اینکه قبل از آن، میوه‌های بهشتی به تو [[هدیه]] می‌شود. فاطمه‌{{س}} از مژده [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شاد و خندان شد<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۶، ح۳.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین]]، ج۱ ص ۴۳۵.</ref>
==[[خبر دادن حضرت فاطمه‌ از شهادت خود]]==
«[[طبری]] امامی» به سندش از [[امام صادق]]{{ع}} چنین روایت کرده است:
زمانی که پیامبر اکرم{{صل}} درگذشت، تنها [[ثقلین]]؛ «[[کتاب خدا]] و خاندانش» را به یادگار گذاشت. پیامبر اکرم{{صل}} در [[گوش]] فاطمه{{س}} گفت او به زودی به آن حضرت، ملحق خواهد شد و از [[اهل بیت]]{{عم}}، نخستین کسی است که در آن [[دنیا]] به او می‌پیوندد.
فاطمه{{س}} می‌فرماید:
چند روز پس از [[وفات]] پدرم، میان [[خواب]] و [[بیداری]]، دیدم که پدرم بالای سرم آمد. چون او را دیدم، نتوانستم آرام باشم و صدا زدم: ای [[پدر]]! [[اخبار]] [[آسمان]] از ما [[بریده]] شده است! دیدم، [[فرشتگان]] در چندین صف، نزد من می‌آیند. پیشاپیش آنان، دو [[فرشته]] بودند که مرا برداشتند و به آسمان بردند. سر برداشتم، کاخ‌های بلند و بوستان‌ها و رودهای روان را در برابر خود، [[مشاهده]] کردم.
در این هنگام از آن قصرها، کنیزکانی سر بر آوردند که در [[زیبایی]]، همانند نداشتند و شادان و خندان سوی من آمدند و گفتند: [[درود]] بر کسی که ما و [[بهشت]]، برای پدرش [[آفریده]] شدیم.
فرشتگان، همچنان، مرا بالا بردند تا به خانه‌ای رسیدیم که در آن، چندین [[کاخ]] بود و در هر کاخ، اتاق‌هایی که همانند آنها را نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده است. در آن اتاق‌ها، بر تخت‌های بسیاری، فرش‌هایی از حریر، گسترده بود. بر روی آنها، ملحفه‌های رنگارنگ ابریشمی و دیبا، کشیده شده بود و ظرف‌هایی زرین و سیمین بر روی تخت‌ها، نهاده بودند و غذاهای گوناگون چیده شده بود. در آن [[بهشت]]، رودهایی که از شیر، سپید‌تر و از [[مشک]] [[ناب]]، خوشبوتر جریان داشت.
گفتم: این [[خانه]] از آن کیست و این نهر چیست؟ گفتند «این، [[فردوس]] اعلایی است که پس از آن، بهشتی نیست و این، خانه پدرت و [[پیامبران]] همراهش و کسان دیگرانی است که [[خدای متعال]]، آنها را [[دوست]] می‌دارد».
گفتم: این رود چیست؟ گفتند «این رود، همان آب [[کوثر]] است که خدای متعال به پیامبرش نوید داده است».
گفتم: پدرم کجاست؟ گفتند «هم اکنون، نزد تو خواهد آمد» در همین حال، کاخ‌هایی سپید‌تر از کاخ‌های پیشین و فرش‌هایی، زیباتر از فرش‌های آن پدیدار شد خود را روی فرشی بزرگ دیدم که بر تختی نهاده بودند، پدرم نیز رو به [[رویم]]، بر آن فرش نشسته بود. گروهی نیز همراهش بودند. هنگامی که مرا دید در آغوش کشید و بین دیدگانم را بوسید و فرمود: «آفرین بر دخترم!» سپس مرا، روی دامنش نشاند و گفت: «[[حبیب]] من! دیدی [[خداوند]]، چه نعمت‌هایی برایت آماده کرده است؟ نمی‌خواهی در آن، وارد شوی؟»
او کاخ‌های برافراشته‌ای را نشانم داد که در آن، لباس‌های زربافت و فراوان با رنگ‌های متنوع و آراسته با جواهر بود و فرمود: «این، جایگاه تو، [[همسر]] و فرزندانت است و کسانی است که آنها را دوست داری و آنان نیز تو را دوست دارند. خوشحال و خندان باش که به زودی، نزد من خواهی آمد».
[[حضرت فاطمه]]{{س}} فرمود: جانم به پرواز درآمد و مشتاق‌تر شدم در آن هنگام، هراسان بیدار شدم.
[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرمود: زمانی که [[فاطمه]]{{س}} بیدار شد، فریادی کشید و مرا خواند. نزد او شتافتم و گفتم: از چه چیز [[ناراحتی]]؟ او مرا از [[خواب]] خویش، [[آگاه]] ساخت.
آن‌گاه از من [[پیمان]] گرفت و به [[خدا]] و پیامبرش [[سوگند]] داد که در [[زمان]] رحلتش، هیچ کس را آگاه نسازم غیر از «[[ام سلمه]]» - [[همسر پیامبر]] - «[[ام ایمن]]» و «فضّه» از [[بانوان]] و از مردان، مگر دو فرزندش «حسن و حسین{{عم}}»، «[[عبدالله بن عباس]]»، «[[سلمان فارسی]]»، «[[عمار بن یاسر]]»، «[[مقداد]]»، «[[ابوذر]]» و «[[حذیفه]]».
[[فاطمه]]{{س}} فرمود: تنها بر تو [[حلال]] است که بدنم را ببینی؛ بنابراین در هنگامی که [[زنان]] مرا [[غسل]] می‌دهند تو نیز کنارم باش. مرا شبانه به [[خاک]] بسپار و هیچ کس را از تربتم، [[آگاه]] مکن<ref>دلائل الامامة، ص۱۳۱، ح۴۲.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین]]، ج۱ ص ۴۵۳.</ref>
۲۱۸٬۱۲۲

ویرایش