|
|
خط ۵۸۸: |
خط ۵۸۸: |
| خدایا! من با ایشان و هر که از ایشان، [[پیروی]] کند، در [[صلح]] و آشتیام و [[رهبر]] آنهایم تا همگی به [[بهشت]] برین درآیند و با کسانی که با [[اهل]] بیتم [[دشمنی]] ورزند و [[ستم]] نمایند [[دشمن]] و در جنگم و یا هر که از آنها، پیشی گیرد و یا از آنان و پیروانشان عقب افتد و فاصله بگیرد؛ آنها به [[آتش دوزخ]] [[راهنمایی]] میکنم تا به آن درآیند. | | خدایا! من با ایشان و هر که از ایشان، [[پیروی]] کند، در [[صلح]] و آشتیام و [[رهبر]] آنهایم تا همگی به [[بهشت]] برین درآیند و با کسانی که با [[اهل]] بیتم [[دشمنی]] ورزند و [[ستم]] نمایند [[دشمن]] و در جنگم و یا هر که از آنها، پیشی گیرد و یا از آنان و پیروانشان عقب افتد و فاصله بگیرد؛ آنها به [[آتش دوزخ]] [[راهنمایی]] میکنم تا به آن درآیند. |
| به [[خدا]] [[سوگند]]! ای فاطمه{{س}}! [[خشنود]] نمیشوم تا زمانی که تو، خشنود شوی! البته که خشنود نگردم تا تو خشنود نگردی...!<ref>الطرائف، ص۲۹.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین]]، ج۱ ص ۴۲۷.</ref> | | به [[خدا]] [[سوگند]]! ای فاطمه{{س}}! [[خشنود]] نمیشوم تا زمانی که تو، خشنود شوی! البته که خشنود نگردم تا تو خشنود نگردی...!<ref>الطرائف، ص۲۹.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین]]، ج۱ ص ۴۲۷.</ref> |
|
| |
| ==[[اجر رسالت]]، [[مودت]] [[فاطمه]]{{س}}==
| |
| [[عمر بن خطاب]] به علی{{ع}} گفت: آیا برای این ندایی که {{متن حدیث|أَلَا مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ}}؛ «[[آگاه]] باشید هرکس در مورد [[اجر]] اجیری [[ظلم]] کند، پس [[لعنت]] [[خداوند]] بر او باد» در میان [[مردم]] دادی [[تفسیری]] هم هست؟
| |
| امیرالمؤمنین علی{{ع}} فرمود: «[[خدا]] و رسولش عالمتر هستند». [[عمر]] و جماعتی از [[مردم مدینه]] [[خدمت]] [[رسول خدا]] رفتند تا از [[تفسیر]] این کلمات آگاه شوند. عمر از [[پیامبر]] پرسید آیا برای این کلمات تفسیری هم هست؟ پیامبر{{صل}} فرمود: «بله من علی{{ع}} را امر کردم که در میان مردم فریاد بزند: {{متن حدیث|أَلَا مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ}}؛ «آگاه باشید هر کس در مورد اجر اجیری ظلم کند، پس لعنت خداوند بر او باد».
| |
|
| |
| خداوند میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> پس هر کس که به ما ظلم کند، لعنت خداوند بر او باد<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۴۸۹، باب ۱ وصیته عند قرب وفاته.</ref>.
| |
| پیامبر از مردم برای [[نعمت]] بزرگ [[هدایت]] اجری درخواست نکرد، مگر اینکه در این موضوع این [[آیه شریفه]] نازل شد: «ای پیامبر به مردم بگو از شما اجری نمیخواهم جز مودت با نزدیکانم» [[دوستی]] با [[خاندان پیامبر]] از بزرگترین واجباتی است که خداوند بر [[امت اسلامی]] [[واجب]] کرده است. تأکیدات بسیار [[رسول مکرم اسلام]]، نشان از اهمیت بالای این [[وظیفه]] مهم دارد. بیتردید هر کسی که در مودت نسبت به [[اهل بیت]] کوتاهی کند؛ در ادا کردن اجر رسالت کوتاهی کرده است و کسانی که بر اهل بیت رسول خدا ظلم کنند اجر رسالت را ضایع کردهاند و [[رسالت]] [[پیامبر عظیم الشأن اسلام]] را [[تحقیر]] و کوچک نمودهاند. این وظیفه در همه زمانها، از [[زمان]] [[نزول آیه]] تا [[قیامت]] برای امت اسلامی وجود دارد. با توجه به این نکته طبعاً باید [[خاندان پیامبر]] بعد از ایشان در اوج [[عزت]] در میان [[جامعه اسلامی]] باشند و در بین [[مسلمانان]] از جایگاه ویژهای برخوردار باشند و تمام مسلمانان نسبت به [[محبت]] و [[اطاعت از اهل بیت]] [[پیامبر]] از یکدیگر گوی [[سبقت]] را بربایند. اما بعد از [[وفات پیامبر]] این اتفاق نیفتاد، بلکه برعکس ظلمهای زیادی در [[حق]] آن [[خاندان]] با [[عظمت]] و [[کرامت]] صورت گرفت. آیا [[امت پیامبر]] به [[آیه مودت]] عمل کردند؟ به [[یقین]] نزدیکترین شخص به [[رسول خدا]]، دختر ایشان [[فاطمه زهرا]]{{س}} است و مورد توقع بود که [[مردم]] بعد از پیامبر بیشترین [[مودت]] و [[احترام]] را نسبت به این بزرگ بانوی [[اسلام]] داشته باشند.
| |
|
| |
| وقتی در [[تاریخ]] جستجو میکنیم، به سخنانی از این بانوی بزرگ برخورد میکنیم که از وارد شدن تلخترین [[مصیبتها]] بر او حکایت میکند. این سخنان اوج بیکسی تنها یادگار پیامبر را میرساند. او بر سر [[تربت]] [[پدر]] بزرگوارش [[رسول الله]] آمد و مقداری از [[خاک]] [[قبر]] بر روی چشمانش گذاشت و فرمود: {{متن حدیث|صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۹، ص۱۰۶، باب ۱۶، التعزیة والمأتم وآدابهما.</ref>؛ «بر من مصیبتهایی وارد شد که اگر بر روزها وارد میشد؛ روزها شب میشدند». چه مصیبتهایی بود که [[صدیقه]] کبری{{س}} آنها را [[تحمل]] فرموده است، اما روزها تحمل آن مصیبتها را نداشتند؟ چه مصیبتهایی بود که اگر بر روزها وارد میشدند روزها را شب ظلمانی میکردند؟ مهمتر اینکه در حالی که قبر [[حضرت آدم]] و اسماعیل و دیگر [[پیامبران]] معلوم است یا حتی [[مزار]] بسیاری از [[صحابه رسول خدا]] مشخص است، قبر آن بانوی بزرگ بعد از گذشت صدها سال همچنان مخفی و نامعلوم است.
| |
|
| |
| چه شد که مزار آن بانوی دو عالم مخفی است؟ چه اتفاقی افتاد که ایشان مدت کمی بعد از پیامبر [[زندگی]] کردند؟ آیا همان [[مصائب]] باعث [[شهادت]] آن بانوی بزرگ شد؟ باید دید چه مصائبی بر [[جان]] [[پاک]] آن [[سرور زنان عالم]] وارد شد که [[عمر]] شریفش را کوتاه کرد؟ لطماتی که بر [[حضرت صدیقه طاهره]]{{س}} وارد شد را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
| |
| #لطمات جسمی.
| |
| #لطمات [[روحی]].
| |
| در ادامه فهرستوار و مختصر به این لطمات اشاره میشود. لطماتی که نشان دهنده این است که [[امت اسلامی]] [[اجر رسالت]] را ادا نکردند. بدون [[شک]] [[دختر رسول خدا]] بعد از ایشان مورد [[ستم]] و [[ظلم]] واقع شدهاند. [[جعفر بن قولویه]] به نقل از [[امام صادق]]{{ع}} میگوید: [[جبرئیل]] خطاب به [[رسول خدا]] گفت: «و اما دخترت، مورد ستم واقع میشود و [[محروم]] میگردد و حقش غاصبانه گرفته میشود؛ همان حقی که تو برایش قرار میدهی و در حالی که باردار است، او را میزنند و به [[حریم]] و خانهاش بدون اجازه وارد میشوند.
| |
| سپس از جهت ورود مهاجمان به خانهاش به او [[خواری]] و [[ذلت]] میرسد که مدافع و بازدارندهای هم نمییابد و به جهت کوفته شدن بدنش، [[فرزندی]] را که در شکم دارد، فرو میاندازد و به دلیل آن ضربه، از [[دنیا]] میرود»<ref>ابن قولویه (متوفای ۳۶۷)، کامل الزیارات، ص۳۳۳.</ref>.
| |
|
| |
| در این [[روایت]] برخی از ظلمهایی که بر [[حضرت فاطمه]]{{س}} رفته است، ذکر میشود، اما این [[ظلمها]] منحصر به این موارد نیست. لطمات روحی شدید، علاوه بر لطمات جسمی منجر به رنجور شدن [[حضرت صدیقه کبری]]{{س}} شد. لطمات روحی بر ایشان را میتوان در موارد زیر بررسی نمود:
| |
| مهمترین دغدغه و [[عذاب]] روحی که [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} داشت، [[غربت]] و [[تنهایی]] تنها [[وصی]] و [[خلیفه بر حق]] رسول خدا بود. او از تنهایی و [[مظلومیت علی]]{{ع}} بسیار رنجیده شد. این [[مصیبت]] روحی را نباید از باب رابطه و علقه زوجیت بین [[حضرت زهرا]] و علی{{عم}} دید؛ این [[رنج]] بسیار [[حضرت]] [[طاهره]]{{س}} برای از دست رفتن زحمات [[رسول مکرم اسلام]] بود. تنها [[فاطمه]]{{س}} بود که [[درک]] میکرد بر اثر [[غصب حق]] [[خلافت امیرالمؤمنین]] چه فاجعهای در [[جهان اسلام]] و [[بشریت]] رخ خواهد داد. فجایع امروزی که در جهان اسلام در حال رخ دادن است؛ دلیلی واضح است که [[اندوه]] بیپایان آن مظلومه به جهت تاراج [[میراث نبوت]] بود.
| |
|
| |
| [[ام سلمه]] بر [[فاطمه]]{{س}} وارد شد و به وی گفت: «ای [[دختر رسول خدا]]! شب خود را چگونه صبح نمودی»؟ فرمود: «میان [[غصه]] و [[غم]] به صبح رساندم؛ غصه فقدان [[پیامبر]] و غم واندوه [[ظلم]] به [[جانشین]] وی. به [[خدا]] [[سوگند]]! [[حرمت]] [[وصی]] پایمال شد.»..<ref>ابن شهر آشوب (متوفای ۵۸۸)، مناقب آل أبی طالب، ج۲، ص۲۰۵، چاپ: مکتبة العلمیه.</ref>.
| |
|
| |
| [[حضرت زهرا]]{{س}} دارای [[مقام]] عصمتی است که حتی [[انبیای گذشته]] واجد چنین عصمتی نبودهاند. در [[آیه تطهیر]] [[عصمت]] و طهارتش هم عرض عصمت و [[طهارت]] [[پدر]] بزرگوارش قرار گرفته است. وی [[معصومه]] است همان گونه که [[پیامبر عظیم الشأن اسلام]] دارای [[مقام عصمت]] است. او محور [[خمسه طیبه]] است؛ چراکه در معرفی این پنج [[نور]] [[پاک]]، نامش مقدم بر همه است و هر کدام از این [[انوار]] پاک با توجه به انتسابشان به حضرتش معرفی میشوند: {{متن حدیث|هم فاطمة و أبوها و بعلها و بنوها}}<ref>شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم، ج۱۱، قسم۲، فاطمة{{س}}، ص۹۳۰. این شأن و منقبت حضرت زهرا{{س}} در کتب عامه نیز بوده است. در دعایی به نقل از مصادر عامه آمده است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ رَبَّ الْكَعْبَةِ وَ بَانِيَهَا وَ فَاطِمَةَ وَ أَبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا نَوِّرْ بَصَرِي وَ بَصِيرَتِي وَ سِرِّي وَ سَرِيرَتِي وَ قَدْ جُرِّبَ هَذَا الدُّعَاءُ لِتَنْوِيرِ الْبَصَرِ وَ أَنَّ مَنْ ذَكَرَهُ عِنْدَ الِاكْتِحَالِ نَوَّرَ اللَّهُ بَصَرَهُ}}؛ (میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۴۴۶). </ref>.
| |
|
| |
| بانویی ملقب به [[صدیقه]] با چنین مقام و منزلتی که {{متن حدیث|لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ}}<ref>محدث قمی، مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.</ref>؛ از سوی [[غاصبین]] [[تکذیب]] میشود و برای [[فدک]] از او مطالبه [[شاهد]] میکنند. این درحالی بود که فدک در [[زمان رسول خدا]] به ملکیت حضرت زهرا{{س}} در آمده بود و [[غاصبان]] فدک باید برای رد ملکیت حضرت زهرا{{س}} اقامه [[بینه]] میکردند و البته اقامه [[بینه]] کردند. چه بینهای بالاتر از پاره کردن قباله [[فدک]] توسط [[خلیفه دوم]] و [[بیاحترامی]] به ساحت [[مقدس]] ایشان.
| |
| بنا بر آنچه گذشت، میتوان گفت: یکی از لطمات [[روحی]] ایشان ناشی از [[تحقیر]] [[مقام عصمت]] [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} توسط [[خلیفه]] وقت و اطرافیانش بود. [[حضرت زهرا]]{{س}} در این باره میفرماید: {{متن حدیث|لَيْتَنِي مِتُ قَبْلَ هُنَيْئَتِي وَ دُونَ ذِلَّتِي...}}<ref>شیخ طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۱۰۷.</ref>؛ کاش پیش از [[روز]] [[خواری]] و راحتیام، مرده بودم.»... اما لطمات جسمی حضرت زهرا{{س}} بسیار [[مبرهن]] و آشکار است. لطمات جسمی ابشان که ناشی از [[هجوم]] به [[خانه]] [[حضرت]] و مضروب ساختن وی بود، اثری عمیق در [[جسم]] ایشان گذاشت و سرانجام باعث [[شهادت]] آن بزرگ بانوی [[عالم هستی]] گردید.
| |
|
| |
| نقل مشهوری که در میان [[شیعه]] هیچ اختلافی در آن نیست، آن است که [[عمر]] چنان ضربهای بر شکم آن بانو وارد کرد که سقط جنین نمود...<ref>شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ج۳، ص۱۵۶.</ref> و در گزارشی دیگر این گونه میخوانیم: «و آن بلایی که از ناحیه آن مرد به او رسید، اتفاق افتاد؛ فرزند کاملی را سقط کرد و این مسأله، ریشه [[بیماری]] و [[وفات]] آن بانو بود»<ref>طبری امامی، نوادر المعجزات، ص۹۷ – ۹۸.</ref>.
| |
| [[علامه حلی]] نیز اینگونه گزارش میدهد: «و [[فاطمه زهرا]]{{س}} کتک خورد و کوفته شد؛ لذا جنینی را که نامش [[محسن]] بود، فرو انداخت.»..<ref>علامه حلی، شرح التجرید، ص۳۷۶.</ref>.
| |
|
| |
| همچنین از [[ابوبصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} رسیده که فرمود: «و دلیل وفات آن بانو این بود که قُنفُذ ([[غلام]] عمر) به دستور او با نعل [[شمشیر]] (آهنی که انتهای غلاف شمشیر است) بر آن بانو به شدت ضربهای زد؛ از این رو محسن را سقط نمود و بدین سبب به [[سختی]] [[بیمار]] شد.»..<ref>طبری امامی، دلائل الإمامة، ص۴۵، ص۱۳۴.</ref>.
| |
| در [[روایت]] دیگری آمده: [[حضرت فاطمه]] و زهرا{{س}} در آستانه در، میان همسرش و آنان (مهاجمان) مانع شد و قُنفُذ با شلاق بر بازوی آن بانو کوبید و اثر آن، بر بازوی وی مثل بازوبند باقی ماند و [[ابوبکر]]، سراغ [[قنفذ]] فرستاد که او را بزن! لذا آن بانو را به سمتی از خانهاش پرت کرد و استخوان دندهای از پهلویش را [[شکست]] و آن بانو جنینی را از بطنش فرو انداخت. سپس پیوسته در بستر افتاده بود تا بر اثر آن لطمات)، [[شهید]] از [[دنیا]] رفت...<ref>شیخ طبرسی، احتجاج، ج۱، ص۸۳.</ref>.
| |
|
| |
| اما در [[روایات]] صریح [[اهل سنت]] هم میبینیم: [[علامه شمس الدین ذهبی]] در [[سیر اعلام النبلاء و میزان الاعتدال (کتاب)|سیر اعلام النبلاء و میزان الاعتدال]] و [[حافظ ابن حجر عسقلانی]] در [[لسان المیزان (کتاب)|لسان المیزان]] به نقل از ابن أبی دارم مینویسند:
| |
| {{عربی|إن عمر رفس فاطمة حتی أسقطت بمحسن}}<ref>شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۱، ص۲۸۳؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱۵، ص۵۷۸؛ أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، لسان المیزان، ج۱، ص۲۶۸.</ref>؛ «[[عمر]] به [[فاطمه]] لگد زد که سبب سقط [[محسن]] گردید».
| |
|
| |
| البته [[ابن حجر]] این [[روایت]] را به دلیل وجود ابن أبی دارم در سند آن و به بهانه [[رافضی]] بودن وی رد کرده و مینویسد: {{عربی|احمد بن محمد بن السری بن یحیی بن ابی دارم المحدث أبوبکر الکوفی الرافضی الکذاب... ثم فی آخر أیامه کان أکثر ما یقرأ علیه المثالب حضرته و رجل یقرأ علیه ان عمر رفس فاطمة حتی أسقطت بمحسن}}؛ [[احمد بن محمد بن السری بن یحیی بن أبی]] دارم، در واپسین روزهای عمرش آنچه که بیشتر برای وی خوانده میشد مثالب [[خلفا]] بود. من خودم نزد وی بودم که دیدم مردی بر وی اینچنین میخواند: عمر به پهلوی فاطمه لگد زد که باعث سقط فرزندش محسن شد».
| |
|
| |
| با بررسی دقیق [[شخصیت]] ابن أبی دارم و اعتبار و وثاقتی که او در طول زندگیاش نزد اهل سنت داشته، به این [[واقعیت]] میرسیم که سبب [[تضعیف ابن أبی]] دارم در اواخر عمر، تنها و تنها نقل همین روایت است و ایراد دیگری در او دیده نشده است؛ چراکه به اعتراف بزرگان [[اهل سنت]] او در تمام عمرش بر [[مذهب]] اهل سنت [[استوار]] بوده و از [[پیشوایان]]، [[حافظان]] و [[دانشمندان اهل سنت]] به شمار میآمده است؛ اما نقل برخی از [[حقایق]] [[تاریخی]] سبب شده است که نیش تند قلم [[عالمان اهل سنت]]، متوجه او شده و سبب تضعیفش شود.
| |
| [[شمس الدین ذهبی]] در [[سیر]] اعلام النبلاء، وی را «[[امام]] و [[پیشوا]]، [[حافظ]] و دانشمند» معرفی میکند:
| |
| {{عربی|ابن أبی دارم. الامام الحافظ الفاضل، أبوبکر أحمد بن محمد السری بن یحیی بن السری بن أبی دارم...}} و در ادامه مینویسد: {{عربی|کان موصوفا بالحفظ و المعرفة إلا أنه یترفض}}؛ «ابن أبی دارم به [[حفظ]] و [[معرفت]] متصف بود، ولی [[گرایش]] به [[شیعه]] داشت».
| |
|
| |
| و نیز مینویسد: {{عربی|و قال محمد بن حماد الحافظ، کان مستقیم الامر عامة دهره}}<ref>شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۱۵، ص۵۷۷ - ۵۷۹.</ref>؛ «[[محمد بن حماد]] میگوید: ابن ابی دارم، در دوران عمرش در [[عقیده]] و مذهبش استوار بود».
| |
|
| |
| همچنین در روایتی که ابن أبی دارم در سند آن قرار دارد، [[رسول گرامی اسلام]] فرمودهاند:{{متن حدیث|الحلال بین، والحرام بین، و بین ذلک مشتبهات لا یعلمها کثیر من الناس. من ترک الشبهات استبرأ لدینه و عرضه، و من وقع فی الشبهات، وقع فی الحرام کالراعی إلی جنب الحمی، یوشک أن یواقعه}}؛ مرز [[حلال و حرام]] مشخص است، ولی بین این دو مشتبهاتی است که بیشتر [[مردم]] آن را نمیدانند، کسی که [[شبهات]] را ترک کند [[دین]] و آبرویش را حفظ کرده است و کسی که گرفتار شبهات شود، مرتکب [[حرام]] شده است؛ مانند کسی که [[همنشین]] [[بیمار]] است».
| |
|
| |
| [[ذهبی]] پس از نقل این [[روایت]] میگوید: {{عربی|الحدیث. متفق علیه}}<ref>شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۱۵، ص۵۷۷.</ref>؛ «این [[حدیث]] مورد قبول و اتفاق همه است». اما نکته شگفتآور این که ذهبی در ادامه به وی این چنین [[فحاشی]] میکند: {{عربی|شیخ ضال معثر}}؛ «پیرمردی [[گمراه]] و [[خطا]] کار!!!». چگونه میتوان [[باور]] داشت که شخصی [[امام]]، [[حافظ]] و [[فاضل]] [[لقب]] بگیرد، در تمام عمرش [[ثابت قدم]] باشد، دارای [[حافظه]] [[قوی]] و [[معرفت دینی]] باشد و روایتش در مرتبهای باشد که تمام [[علما]] بر آن اتفاق دارند، ولی در عین حال به همین شخص، [[گمراه]] و [[خطاکار]] نیز گفته شود؟!.
| |
|
| |
| آیا تعریفها و وصفهایی همچون: امام، حافظ، فاضل، {{عربی|موصوفاً بالحفظ و المعرفة}}، با کلماتی همانند: {{عربی|شیخ ضال معثر}} قابل جمع است؟
| |
| آری، [[تعصب]] بیش از حد و [[دفاع]] نامعقول از [[مکتب خلفا]] و تلاش برای [[حفظ]] آبروی آنها، [[شخصیت]] عظیمی همچون [[ذهبی]] را که به جرئت میتوان او را از اعجوبههای [[تاریخ اسلام]] نامید، به جایی رسانده است که در یک صفحه از کتابش این گونه دچار دوگانهگویی میشود.
| |
|
| |
| این نقلها قسمتی بسیار کوچک از اسنادی است که دلالت تام و تمام در [[اثبات]] [[شهادت]] بانوی مکرمه [[اسلام]] دارد. آیا هر [[انسان]] با انصافی که کمترین آشنایی به این اسناد دارد، میتواند بگوید که [[حضرت زهرا]]{{س}} [[شهید]] نشده است؟ آیا جایی برای [[انکار]] و یا حتی تشکیک در شهادت [[حضرت صدیقه کبری]]{{س}} میماند؟
| |
| برخی در [[مقام]] انکار [[به شهادت رسیدن]] حضرت زهرا{{س}}، میگویند: «نقل [[شهادت حضرت فاطمه زهرا]]{{س}}... [[ضعف]] بیانی دارد؛ زیرا به گونهای بیان شده که نشان میدهد خود ناقلان هم به آن [[اعتماد]] ندارند!». آیا این [[نصوص]] رسا که در بالا به قسمتی کوچک از آن اشاره شد، ضعفی در رساندن این معنا که [[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} مظلومه و شهیده بودهاند دارند؟!<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ج۵ ص ۱۶۲۵.</ref>
| |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |
خط ۶۶۶: |
خط ۶۱۴: |
| {{منابع}} | | {{منابع}} |
| # [[پرونده:IM009775.jpg|22px]] [[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ شهادت معصومین، ج۱''']] | | # [[پرونده:IM009775.jpg|22px]] [[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ شهادت معصومین، ج۱''']] |
| # [[پرونده:IM009743.jpg|22px]] [[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|'''فرهنگنامه فاطمی ج۵''']]
| |
| {{پایان منابع}} | | {{پایان منابع}} |
|
| |
|