مأمون عباسی در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'رحم' به 'رحم'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==)) |
جز (جایگزینی متن - 'رحم' به 'رحم') |
||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
فوراً «بختیشوع» و «ابن ماسویه» که از طبیبان حاذق بودند، بالای سر مأمون آمدند. یکی دست راست مأمون را گرفت و دیگری دست چپش را، دریافتند که نبض او بیش از اندازه [[اعتدال]] میزند، قطرات عرق از [[بدن]] او میریخت. طبیبان گفتند: تاکنون در هیچ کتاب طبی، چنین [[بیماری]] را نیافتهایم و اعلام عجز کردند. طبیبانی دیگر هم در برابر مداوای بیماری مأمون، ابراز عجز و [[ناتوانی]] کردند. | فوراً «بختیشوع» و «ابن ماسویه» که از طبیبان حاذق بودند، بالای سر مأمون آمدند. یکی دست راست مأمون را گرفت و دیگری دست چپش را، دریافتند که نبض او بیش از اندازه [[اعتدال]] میزند، قطرات عرق از [[بدن]] او میریخت. طبیبان گفتند: تاکنون در هیچ کتاب طبی، چنین [[بیماری]] را نیافتهایم و اعلام عجز کردند. طبیبانی دیگر هم در برابر مداوای بیماری مأمون، ابراز عجز و [[ناتوانی]] کردند. | ||
مأمون لحظه به لحظه به [[مرگ]] نزدیک میشد؛ در این حال گفت: مرا به مکان بلندی ببرید تا لشکرم را بنگرم و شکوه سلطنتم را ببینم. او را به بالای تپهای بردند، او نگاهی [[حسرت]] بار به [[لشکر]] و خیمههای پر زرق و برقش انداخت، آنگاه متوجه [[خدا]] شد و عرض کرد: {{عربی|يا من لا يزال ملكه ارحم}} (ای خداوندی که [[ملک]] و حکومتش زوالپذیر نیست، | مأمون لحظه به لحظه به [[مرگ]] نزدیک میشد؛ در این حال گفت: مرا به مکان بلندی ببرید تا لشکرم را بنگرم و شکوه سلطنتم را ببینم. او را به بالای تپهای بردند، او نگاهی [[حسرت]] بار به [[لشکر]] و خیمههای پر زرق و برقش انداخت، آنگاه متوجه [[خدا]] شد و عرض کرد: {{عربی|يا من لا يزال ملكه ارحم}} (ای خداوندی که [[ملک]] و حکومتش زوالپذیر نیست، رحم کن بر کسی که حکومتش فانی شد). | ||
سپس او را به جایگاهش بردند، [[معتصم]] مردی را کنار مأمون نشاند که به او تلقین [[شهادتین]] بدهد، از آنجا که [[گوش]] مأمون سنگین شده بود، صدای تلقینکننده را نمیشنید و تلقینکننده فریاد میزد. | سپس او را به جایگاهش بردند، [[معتصم]] مردی را کنار مأمون نشاند که به او تلقین [[شهادتین]] بدهد، از آنجا که [[گوش]] مأمون سنگین شده بود، صدای تلقینکننده را نمیشنید و تلقینکننده فریاد میزد. | ||