رنج حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخهها
←رنجها و مصیبتهای سقیفه
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
و اما [[امام زینالعابدین]]{{ع}} مدت بیست یا چهل سال بر دوری و جدایی از [[امام حسین]]{{ع}} گریست. هرگاه غذایی پیش رویش میگذاشتند، گریه میکرد. یکی از خدمتکارانش گفت: ای پسر [[پیامبر خدا]]{{صل}}! فدایت گردم، میترسم از بسیاری گریه، قالب تهی کنید! حضرت پاسخ داد «من [[غم]] و اندوهم را تنها به [[خدای متعال]] میگویم و نزد او [[گلایه]] میکنم و از خدای متعال چیزهایی میدانم که شما نمیدانید»<ref>{{متن قرآن|قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}} «گفت: پریشانی و اندوهگینی خود را تنها به خداوند شکوه میبرم و از خداوند چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره یوسف، آیه ۸۶.</ref>. | و اما [[امام زینالعابدین]]{{ع}} مدت بیست یا چهل سال بر دوری و جدایی از [[امام حسین]]{{ع}} گریست. هرگاه غذایی پیش رویش میگذاشتند، گریه میکرد. یکی از خدمتکارانش گفت: ای پسر [[پیامبر خدا]]{{صل}}! فدایت گردم، میترسم از بسیاری گریه، قالب تهی کنید! حضرت پاسخ داد «من [[غم]] و اندوهم را تنها به [[خدای متعال]] میگویم و نزد او [[گلایه]] میکنم و از خدای متعال چیزهایی میدانم که شما نمیدانید»<ref>{{متن قرآن|قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}} «گفت: پریشانی و اندوهگینی خود را تنها به خداوند شکوه میبرم و از خداوند چیزی میدانم که شما نمیدانید» سوره یوسف، آیه ۸۶.</ref>. | ||
من، هرگز [[شهادت]] [[فرزندان فاطمه]]{{س}} را به یاد نمیآورم، مگر اینکه گلویم را میفشارد و سرشکم را روان میسازد<ref>خصال، ص۲۷۲، ح۱۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین]]، ج۱ ص ۲۹۹.</ref> | من، هرگز [[شهادت]] [[فرزندان فاطمه]]{{س}} را به یاد نمیآورم، مگر اینکه گلویم را میفشارد و سرشکم را روان میسازد<ref>خصال، ص۲۷۲، ح۱۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین]]، ج۱ ص ۲۹۹.</ref> | ||
==[[مصائب]] پس از [[پدر]]== | |||
گرچه [[فاطمه زهرا]]{{س}} در [[سختی]] متولد شد و با سختی [[رشد]] کرد ولی سختترین دوران [[زندگی]] او از زمانی آغاز شد که ستون زندگی او، فرو ریخت. هرگاه طوفانهای [[مصایب]] در زندگی زهرا{{س}} میپیچید، به پدرش [[پناه]] میبرد. چون [[تاریکی]] [[غم]] بر او سایه میافکند از پرتو [[نور]] پدرش پرنور میشد، اما اینک پدرش در بستر [[مرگ]] آرام، آرام در [[افق اعلا]] ناپدید و [[فاطمه]]{{س}} در دریای غم، [[غرق]] میشد. در واپسین لحظات زندگی، [[پیامبر]] دیده باز کرد و فاطمه{{س}} را کنار خود دید. فرمود: دخترم! پس از من [[طوفان]] [[ستم]]، زندگیات را در خواهد نوردید. غبار [[استضعاف]] بر چهرهات فرو خواهد نشست. آنان که تو را به [[آزار]] برنجانند مرا به [[رنج]] آوردهاند. آنان که تو را به [[خشم]] آورند انگار مرا به خشم آوردهاند. کسانی که تو را خوشحال کنند یا به تو [[نیکی]] رو دارند، مرا خوشحال کردهاند و به من نیکی روا داشتهاند. رفتوآمد کنندگان با تو، با من در ارتباتند و ترک کنندگان تو، رهاکنندگان من هستند. کسی که با تو از در [[انصاف]] درآید با من به انصاف [[رفتار]] کرده است. تو از [[منی]] و من از تو. تو پاره تن و [[روح]] و [[جان]] منی. از [[ستمگران]] امتم بر تو در پیشگاه [[خداوند]] [[شکایت]] خواهم برد. پیامبر با این [[سخنان فاطمه]]{{س}} را از آیندهای سخت خبر داد<ref>کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن عیسی بن أبی الفتح الإربلی، ج۱، ص۴۹۷.</ref>. [[رسول الله]] پس از آنکه خطرهایی را که در کمین [[اهل]] بیتش بود به آنان یادآور شده بود، از علی و فاطمه{{عم}} [[پیمان]] گرفته بود که [[سختیها]] را [[تحمل]] کنند<ref>اصول کافی، محمد بن اسحاق الکلینی الرازی، کتاب الحجه باب ان الائمه لم یفعلوا شیئاً و لا یفعلوه الا بعهد من الله، حدیث ۴؛ فرشته زمینی، روح الله حسینیان، ص۱۶۴ و ۱۶۵.</ref>. | |||
علی{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|غَسَلْتُ النَّبِيَّ{{صل}} فِي قَمِيصِهِ فَكَانَتْ فَاطِمَةُ تَقُولُ أَرِنِي الْقَمِيصَ فَإِذَا شَمَّتْهُ غُشِيَ عَلَيْهَا فَلَمَّا رَأَيْتُ ذَلِكَ غَيَّبْتُهُ}}<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۷.</ref>؛ «من [[پیامبر]] را در لباسش شستم. [[فاطمه]]{{س}} فرمود: آن [[لباس]] را به من نشان بده. هنگامی که بوی آن را استشمام نمود، [[غش]] کرد. وقتی او را در این حال دیدم، لباس را مخفی کردم». | |||
فاطمه{{س}} پس از پدرش دو یا سه ماه بیشتر [[زندگی]] نکرد. از زیادی [[حزن]] و [[اندوه]] و ضایعات بدنی و غیره که در این مدت کوتاه از حوادث مختلف به آن بانوی [[معصوم]] روی آورد، تاب و توان او را به کلی از بین برد و آن بانوی [[مظلوم]] را به بستر [[بیماری]] انداخت. برخی از نویسندگان [[تسنن]] مانند عقاد و استاد [[توفیق]] ابوعلم خواستهاند بیماری آن [[حضرت]] را طبیعی و عادی جلوه دهند. از این رو در کتابهای خود مینویسند: [[حضرت فاطمه]]{{س}} اندامی باریک و لاغر داشت. [[پیامبر خدا]] در بیماری خود که به [[رحلت]] وی منجر گردید به او گفته بود تو نخستین کسی هستی که از [[اهل بیت]] به من ملحق خواهی شد. | |||
بیش از هفتاد و پنج [[روز]] طول نکشید که فاطمه{{س}} پس از [[مرگ]] [[پدر]] به وی پیوست؛ با آنکه هنوز در [[سنی]] بود که زندگانی به استقبالش میرفت<ref>فاطمة الزهراء{{س}}، توفیق أبوعلم، ترجمه: علی اکبر صادقی، ص۲۳۶.</ref>. | |||
این نویسندگان خواستهاند چنین وانمود: کنند که چون فاطمه{{س}} از نظر مزاج [[ضعیف]] و [[ناتوان]] بود، از این رو پدرش به او گفت که تو زودتر [[وفات]] میکنی، ولی به طوری که در شرح حالات زندگانی آن حضرت نوشتهاند، فاطمه{{س}} لاغر و [[بیمار]] نبود. بلکه دگرگونیهای اوضاع و احوال و ستمگریهای [[حزب]] [[سقیفه]] پس از رحلت پدرش او را به بستر بیماری انداخت. مؤید این مطلب فرمایش خود آن مظلومه به [[ام سلمه]] است که وقتی در بستر بیماری به عیادتش رفت و پرسید: ای [[دختر رسول خدا]] شب تا صبح را چگونه بسر بردی؟ فرمود: {{متن حدیث|أَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرَبٍ}}؛ «صبح کردم در حالی که میان [[حزن]] شدید و [[اندوه]] عظیمی هستم». | |||
از یک طرف از دست دادن [[پیغمبر]] و از طرف دیگر [[ظلم]] و ستمی که به [[وصی]] او کردند؛ [[حجاب]] حرمتش را هتک نمودند؛ [[منصب امامت]] را بدون اینکه دلیلی از [[قرآن]] و یا سنتی از پیغمبر داشته باشند از دست صاحب آن ربودند. کینههای جنگهای [[بدر]] و [[احد]] که در دلهای [[نفاق]] مخفی بود، این امر را برای بدخواهان امکان پذیر ساخت. هنگامی که تیرشان به [[هدف]] اصابت کرد، از ابرهای [[شقاق]]، [[باران]] [[خونخواهی]] بر ما فرو ریختند. زه ایمانشان از کمان دلشان قطع گردید. [[حفظ رسالت]] و [[کفالت]] امور [[مؤمنین]] را به جا نیاوردند. [[منافع]] خود را از [[غرور دنیا]] برداشته و از [[نصرت]] علی{{ع}} دست کشیدند؛ زیرا [[پدران]] آنها را در مواطن هولناک [[جنگ]] و منازل [[قتال]] به [[هلاکت]] رسانده بود<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۶؛ وفاة الصدیقة الزهراء{{س}}، سید عبد الرزاق مقرم، ص۱۰۰؛ حضرت زهرا{{س}}، فضل الله کمپانی، ص۲۰۵. </ref>. | |||
پس [[فاطمه]]{{س}} دارای مزاج نحیف و [[ناتوان]] نبود؛ بلکه علت [[بیماری]] او ناشی از کثرت حزن و اندوه شدید وی در نتیجه حوادث جانگذاری بود که در فاصله دو سه ماه پس از [[رحلت]] [[پدر]] به وقوع پیوست.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ج۵ ص ۱۷۴۶.</ref> | |||
==[[رنجها]] و مصیبتهای [[سقیفه]]== | ==[[رنجها]] و مصیبتهای [[سقیفه]]== |